کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح ارقام) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
محمدبنعلی، امامباقر(ع)، زندگی، جایگاه و نقش امام پنجم(ع). | محمدبنعلی، امامباقر(ع)، زندگی، جایگاه و نقش امام پنجم(ع). | ||
امام ابوجعفر، محمدبنعلی، ملقب به باقر، در اول رجب (طوسی، مصباح المتهجد، | امام ابوجعفر، محمدبنعلی، ملقب به باقر، در اول رجب (طوسی، مصباح المتهجد، ۲/۸۰۱)، یا سوم صفر (ابنخلکان، ۴/۱۷۴؛ مجلسی، ۴۶/۲۱۲) سال ۵۷ هجری در مدینه (مفید، الارشاد، ۲/۱۵۸) زاده شد. پدر ایشان علیبنحسین(ع) است (← مقاله علیبنحسین امامسجاد(ع)) و مادر ایشان فاطمه با کنیه امالحسن (اربلی، ۲/۳۲۸) یا امعبدالله دختر امامحسن مجتبی(ع)، از بانوان بافضیلت و دارای کرامت بود (کلینی، ۱/۴۶۹؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۷۶). امامباقر(ع) چهار سال از زندگی جد خود امامحسین(ع) را درک کرد (مجلسی، ۴۶/۲۱۲؛ طباطبایی، ۱۸۳) و نکتهای را از ایشان درباره جایگاه اصلی مقام ابراهیم(ع) در مسجدالحرام نقل کرده است (کلینی، ۴/۲۲۳). ایشان در سفر کربلا نیز با امامسجاد(ع) همراه بود (یعقوبی، ۲/۳۲۰) و به برخی حوادث آن اشاره کرده است (همان؛ طبری، ۵/۳۴۷). ایشان ۳۵ (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱) یا ۳۹ سال (مجلسی، ۴۶/۲۱۲) با پدر خود زندگی کرد (← ادامه مقاله). | ||
جایگاه و ویژگیها: اماممحمدبنعلی(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) در شمار ذریه و اهل بیت پیامبر(ص) و دارای مقام عصمت و کمالات معنوی بسیاری بود (← مقاله اهل بیت(ع)). به گزارش روایات متعدد از منابع شیعه و سنی، پیامبر اکرم(ص) پیش از تولدِ امامباقر(ع) از آمدن ایشان به جابربنعبدالله انصاری از صحابه خود خبر داد و ایشان را به «باقرالعلوم» ملقب کرد و از جابر خواست تا سلام ایشان را به باقرالعلوم برساند (مفید، الارشاد، | جایگاه و ویژگیها: اماممحمدبنعلی(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) در شمار ذریه و اهل بیت پیامبر(ص) و دارای مقام عصمت و کمالات معنوی بسیاری بود (← مقاله اهل بیت(ع)). به گزارش روایات متعدد از منابع شیعه و سنی، پیامبر اکرم(ص) پیش از تولدِ امامباقر(ع) از آمدن ایشان به جابربنعبدالله انصاری از صحابه خود خبر داد و ایشان را به «باقرالعلوم» ملقب کرد و از جابر خواست تا سلام ایشان را به باقرالعلوم برساند (مفید، الارشاد، ۲/۱۵۸ ـ ۱۵۹؛ ابنعساکر، ۵۴/۲۷۵؛ ابنابیالحدید، ۱۵/۲۷۷؛ ذهبی، ۴/۴۰۳ ـ ۴۰۴). بعضی از راویان حدیث از امامباقر(ع) به «وصی الاوصیاء» یاد میکردند (مفید، الارشاد، ۲/۱۶۰؛ اربلی، ۲/۳۳۶). | ||
امامباقر(ع) نزد مردم و علمای روزگار خود از نظر فضل و علم و سیادت نیز جایگاه ویژهای داشت (ابنعساکر، | امامباقر(ع) نزد مردم و علمای روزگار خود از نظر فضل و علم و سیادت نیز جایگاه ویژهای داشت (ابنعساکر، ۵۴/۲۷۹ ـ ۲۸۰؛ اربلی، ۲/۳۲۹ ـ ۳۳۰). ایشان را داناترین مردم میشمردند (کلینی، ۷/۱۶۷) و معضلات فقهی از آن حضرت پرسیده میشد (همان، ۷/۳۲۹). جابربنیزید جعفی از علمای آن روز از امامباقر(ع) به وارث علم انبیا (مفید، الارشاد، ۲/۱۶۰) و ابنابیالحدید معتزلی از ایشان به سید فقهای اهل حجاز یاد کرده است (۱۵/۲۷۷)؛ چنانکه به نظر شمسالدین ذهبی جایگاه علمی و معنوی و سیادت و شرافت خانوادگی و وثاقت، امامباقر(ع) را در نگاه مردم شایسته خلافت قرار داده بود (۴/۴۰۲). کرامتها و معجزات بسیاری به دست ایشان ظاهر شده است که از دلایل امامت و ولایت حضرت شمرده میشود (اربلی، ۲/۳۵۴ ـ ۳۶۴؛ ابنصباغ، ۲/۸۹۶ ـ ۸۹۷). | ||
امامخمینی، امامباقر(ع) را از بزرگترین شخصیتهای تاریخ تشیع شمرده است که مقام و جایگاه معنوی ایشان را جز خداوند و پیامبر(ع) نمیتوانند درک کنند (صحیفه، | امامخمینی، امامباقر(ع) را از بزرگترین شخصیتهای تاریخ تشیع شمرده است که مقام و جایگاه معنوی ایشان را جز خداوند و پیامبر(ع) نمیتوانند درک کنند (صحیفه، ۲۱/۳۹۷). ایشان مقام حضرت را فوق عقول بشر (حدیث جنود، ۱۷۴) و امامت حضرت را برای پیروان اهل بیت(ع)، مایه افتخار شمرده است (صحیفه، ۲۱/۳۹۷) و از آن حضرت به عالم آل محمد(ص) و عاشق جمال حقتعالی یاد کرده (چهل حدیث، ۴۸۹)؛ همچنین ایشان را دارای مقام توسل و شفاعت دانسته و شایسته شمرده است برای در امانماندن از شیطان و نفس اماره به امامان معصوم(ع) ازجمله آن حضرت توسل جسته شود (آداب الصلاة، ۳۷۹)؛ نیز به استناد روایات (مجلسی، ۳/۲۲۴ ـ ۲۲۵) ابراز داشته امامباقر(ع) گنجینه دانش قرآن بود و اگر کسی را مناسب مییافت که حامل دانشی که خداوند به ایشان ارزانی کرده است باشد، توحید و اسلام و ایمان و دین و شرایع را از کلمه «صمد» در سوره توحید استخراج و در میان مردم منتشر میکرد (آداب الصلاة ۳۱۶؛ صحیفه، ۱۸/۲۶۲ ـ ۲۶۳). | ||
امامباقر(ع) مانند دیگر امامان معصوم(ع) آینه تمامنمای همه فضایل معنوی و انسانی بود (مفید، الارشاد، | امامباقر(ع) مانند دیگر امامان معصوم(ع) آینه تمامنمای همه فضایل معنوی و انسانی بود (مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷)؛ ازجمله ایشان در علم و دانش سرآمد همه علمای زمان خود بود (همان، ۲/۱۵۷ و ۱۶۰) و دانشمندان در نزدش کوچک مینمودند؛ چنانکه حکمبنعتیبه دانشمند معروف آن روز، نزد ایشان چون کودکی در نزد آموزگار جلوه میکرد (همان، ۲/۱۶۰؛ اربلی، ۲/۳۲۹؛ ابنعماد، ۲/۷۲). امامخمینی نیز از آن حضرت به باقرالعلوم (صحیفه، ۲۱/۳۹۷)، عالم آل محمد(ص) (چهل حدیث، ۴۷۱ و ۴۸۹) و دارنده علم و دانش (دیوان امام، ۲۷۶) یاد کرده است. | ||
امامباقر(ع) شیفته حقتعالی و لقاءالله بود و از شوق دیدار کعبه با صدای بلند میگریست (اربلی، | امامباقر(ع) شیفته حقتعالی و لقاءالله بود و از شوق دیدار کعبه با صدای بلند میگریست (اربلی، ۲/۳۲۹). ایشان نرمدل و در آرزوی وصول به رحمت خدا بود (ابنعساکر، ۵۴/۲۸۰؛ ابنصباغ، ۲/۸۸۵) و در وقت نماز رنگ چهره ایشان از خشیت خدا زرد میشد (مجلسی، ۸۱/۲۶۵). امامخمینی شیفتگی حضرت را با این تعبیر که ایشان دارای مقام رضا بود، بیان کرده است و برای جابربنعبدالله انصاری شعلهای از این شیفتگی و محبت الهیِ خود را اظهار کرد و بر خلاف جابر که بیماری را بهتر از سلامتی و ناداری را بهتر از بینیازی دانست، ایشان خاطرنشان ساخت که هر آنچه خداوند از فقر و غنا بیماری و سلامتی بخواهد، آن را خواهان است؛ زیرا چنانکه امامخمینی یادآورشده بلا و شادی در سنت عاشقان و مذهب محبان یکسان است (حدیث جنود، ۱۷۴ ـ ۱۷۵). ایشان خاطرنشان کرده امامباقر(ع) شیفته دیدار جمال حقتعالی بود؛ چنانکه صدقه را پس از قرارگرفتن در دست نیازمند میبویید و از آن رایحه جمال خدا را استشمام میکرد و شعلههای شوق درونیاش با تقرب به محبوب خاموش میشد (چهل حدیث، ۴۸۹). حضرت همواره عبادتها و مناجاتهای پدر خود امامسجاد(ع) را متذکر میشد و میگریست (همان، ۴۴۳). | ||
امامباقر(ع) افزون بر ویژگیهای یادشده، زاهد و سادهزیست (مغربی، | امامباقر(ع) افزون بر ویژگیهای یادشده، زاهد و سادهزیست (مغربی، ۲/۱۶۰)، فروتن و بردبار و مردمی (ابنشهرآشوب، ۴/۲۰۷) بود؛ چنانکه شخصی از مخالفان خود را با فروتنی به دوستان خود تبدیل کرد (طوسی، الامالی، ۴۱۰ ـ ۴۱۱) و نیز در موردی مردی مسیحی متاثر از گذشت و مدارای آن حضرت مسلمان شد (ابنشهرآشوب، ۴/۲۰۷؛ مجلسی، ۴۶/۲۸۹). ایشان گشادهدست و باسخاوت بود و به نیازمندان و دوستان یاری میرساند (مفید، الارشاد، ۲/۱۶۶ ـ ۱۶۷؛ ابنصباغ، ۲/۸۹۲ ـ ۸۹۳؛ مجلسی، ۴۶/۲۸۸). در عصری که حکومت اموی، شیعیان بهویژه علویان را در تنگنای شدیدی قرار داده بود (ابنابیالحدید، ۱۱/۴۴)، دوستان از خوان نعمت آن حضرت برخوردار و از آنان با خوراکهای نیکو پذیرایی میکرد و به آنان جامههای نیکو و مال میبخشید (اربلی، ۲/۳۳۰ و ۳۳۹؛ مجلسی، ۴۶/۲۸۸) و ساماندادن به امور خانوادهای نیازمند را برتر از انجام دهها حج میشمرد (کلینی، ۲/۱۹۵). حضرت به خدمتکاران خود در کارهای خانه یاری میرساند (مجلسی، ۴۶/۳۰۳) و کسانی را شیعه خود میشمرد که به همسایگانِ تهیدست، مستمند، بدهکار و یتیم خدمت کنند (ابنشعبه، ۲۹۵). | ||
امامخمینی نیز از سادهزیستی امامباقر(ع) سخن گفته و یادآور شده است آن حضرت دنیا را به آخرت پیوند داده بود و این جهان را سرای متقین میشمرد (چهل حدیث، | امامخمینی نیز از سادهزیستی امامباقر(ع) سخن گفته و یادآور شده است آن حضرت دنیا را به آخرت پیوند داده بود و این جهان را سرای متقین میشمرد (چهل حدیث، ۱۲۱) و به صله ارحام و کمک به آنان توصیه میکرد (تحریر الوسیله، ۲/۵۸). ایشان به استناد روایات (صدوق، ۲/۲۲۸)، یادآور شده است امامباقر(ع) خدمت به خانواده حجگزاران را پرارزش و در ردیف ثواب زائر خانه خدا به حساب میآورد و به مردم توصیه میکرد به حجگزار احترام بگذارند (تعلیقه عروه، ۶۹۶) و نیز در عین پرهیزدادن مردم از دنیاطلبی و تعلقات قلبی به دنیا (چهل حدیث، ۱۲۱؛ آداب الصلاة ۵۱)، برای اداره زندگی تلاش و فعالیت داشت (صحیفه، ۱۶/۲۳۸). | ||
دوران امامت: امامباقر(ع) بنابر فرمان خدا و به نص پیامبر اکرم(ص) (کلینی، | دوران امامت: امامباقر(ع) بنابر فرمان خدا و به نص پیامبر اکرم(ص) (کلینی، ۱/۲۸۰ ـ ۲۸۱؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۷۹ ـ ۱۸۱مفید، الارشاد، ۲/۱۵۸ ـ ۱۵۹) و به وصیت پدر خود امامعلیبنحسین(ع) در سال ۹۴ یا ۹۵ هجری پس از پدرش به امامت رسید (کلینی، ۱/۳۰۵؛ اربلی، ۲/۳۳۵ ـ ۳۳۶) (← مقاله امامت). امامسجاد(ع) در وقت وفات وسایل بهیادگارمانده از پیامبر(ص) را که از نشانههای امامت بود، به امامباقر(ع) تحویل داد (کلینی، ۱/۳۰۵؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۲). | ||
زندگی امامباقر(ع) از نگاه اجتماعی و سیاسی به دو بخش تقسیم میشود: شرایط دشوار، بهویژه در دوره سلیمانبنعبدالملک و یزیدبنعبدالملک (مسعودی، اثبات الوصیه، | زندگی امامباقر(ع) از نگاه اجتماعی و سیاسی به دو بخش تقسیم میشود: شرایط دشوار، بهویژه در دوره سلیمانبنعبدالملک و یزیدبنعبدالملک (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱) و هشامبنعبدالملک و شرایط بهتر در دوره عمربنعبدالعزیز (۹۹ ـ ۱۰۱ق) (← ادامه مقاله). در مجموع حاکمان مروانیِ همعصر با امامباقر(ع) از اقتدار نیاکان خود برخوردار نبودند و اختلافات درونی، دستگاه خلافت را به خود مشغول کرده بود (طباطبایی، ۱۸۳). با ورود نژادهای غیر عرب مانند ایرانیها، مصریها و سوریها به دنیای اسلام، زمینه بیشتر برای تبادل افکار آماده شده بود (مطهری، ۱۸/۷۰). از سوی دیگر، وقوع فاجعه کربلا و آشکارشدن مظلومیت اهل بیت(ع) مسلمانان را علاقهمند به آنان ساخته بود (طباطبایی، ۱۸۳). شرایط به سود اهل بیت پیامبر(ص) و تشیع در حال تغییر بود و زمینه برای استفاده بهتر مردم از معارف آنان فراهم شده بود (آقابزرگ، ۲/۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ مطهری، ۱۸/۷۰؛ خامنهای، ۲۷۴). عمربنعبدالعزیز به ثبت حدیث سفارش کرد (بلاذری، ۸/۲۰۲)؛ چیزی که از دوره خلیفه دوم ممنوع شده بود (← حسینی جلالی، ۲۶۷) و نیز دشنامدادن به امیرالمؤمنین علی(ع) را که از دوره معاویه از سوی او در میان مردم رواج یافته بود ممنوع کرد (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱؛ مجلسی، ۳۹/۳۲۳) و همین زمینه را برای استفاده مردم از امامباقر(ع) فراهم ساخت (طباطبایی، ۱۸۳) و ایشان با استفاده از فرصت به دستآمده به تبلیغ دین و مکتب اهل بیت(ع) پرداخت. این شرایط موجب شد طالبان علم و بزرگان فقه و حدیث برای استفاده از حضرت به مدینه کوچ کنند (ابوزهره، ۲۲) و مردم از ایشان در خانه، مسجد پیامبر(ص) و نیز در موسم حج در مکه استفادههای فراوان ببرند (امین، ۱/۹۹). امامباقر(ع) توصیه میکرد روایات وی را به خاطر بسپارند (ابنعساکر، ۵۴/۲۷۷). | ||
امامباقر(ع) بخش بزرگی از دانشهای دینی ازجمله علوم قرآن، سنت، تاریخ و اخلاق را منتشر کرد و برخی از بازماندگان از صحابه پیامبر(ص) و بزرگان تابعین و رهبران مذاهب اسلامی (مفید، الارشاد، | امامباقر(ع) بخش بزرگی از دانشهای دینی ازجمله علوم قرآن، سنت، تاریخ و اخلاق را منتشر کرد و برخی از بازماندگان از صحابه پیامبر(ص) و بزرگان تابعین و رهبران مذاهب اسلامی (مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷)، مانند عبدالرحمن اوزاعی، ابواسحاق سبیعی، محمدبنشهاب زهری، ربیعةالرای، لیثبنابیسلیم، مخولبنراشد (ذهبی، ۴/۴۰۱ ـ ۴۰۲) و دیگران از ایشان کسب دانش میکردند (مجلسی، ۴۶ و ۳۴۰؛ ابوزهره، ۲۲ ـ ۲۳)؛ چنانکه آوازه دانش ایشان در همه سو پراکنده شد (ابنصباغ، ۲/۸۷۸). شیعه در این دوره برای تدوین فرهنگ خود در حوزه تفسیر، فقه، حدیث و اخلاق گامهای بزرگی برداشت؛ چنانکه محمدبنمسلم ثقفی حدود سی هزار مسئله از حضرت پرسیده است (مجلسی، ۴۶/۳۲۸). برخی از تذکرهنگاران، ۴۶۷ تن (طوسی، رجال الطوسی، ۱۲۳ ـ ۱۵۵) و برخی دیگر ۶۵۴ تن (عطاردی، ۶/۲۹۲ ـ ۵۶۰) از راویان و اصحاب امامباقر(ع) را ثبت کردهاند. | ||
امامخمینی از راویان امامباقر(ع) ازجمله محمدبنمسلم (البیع، | امامخمینی از راویان امامباقر(ع) ازجمله محمدبنمسلم (البیع، ۵/۱۸۵)، زراره، ابیعبیده حذّا (بدائع الدرر، ۵۷)، زیدبنعلی (تنقیح الاصول، ۳/۲۹۳)، جابربنیزید جحفی (همان، ۳/۴۳۶)، ابوبصیر (الرسائل العشره، ۵۷)، ابیحمزه ثمالی (تنقیح الاصول، ۳/۲۸۰)، سلامبنمستثیر (همان، ۳/۲۹۸)، اسماعیلبنجابر (الاستصحاب، ۲۰۷)، عطاءبنیسار (الطهاره، ۳/۲۵۹)، ابانبنتغلب (الاجتهاد و التقلید، ۷۵)، عمربنقیس (انوار الهدایه، ۱/۱۲) و معاویةبنوهب (همان، ۱/۱۱۸) حدیث نقل کرده است. اهمیت کار امامباقر(ع) به گونهای بود که گفته شده با تلاش ایشان تشیع به صورت یک مکتب فقهی متمایز درآمد و هویت شیعی به هویتی تثبیتشده مبدل گردید (مدرس طباطبایی، ۳۰ ـ ۳۱؛ ادیب، ۴۶ ـ ۴۸). | ||
امامخمینی به استناد روایات (طوسی، اختیار معرفة الرجال، | امامخمینی به استناد روایات (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱/۳۴۸؛ حر عاملی، ۲۷/۱۴۴)، زراره، محمدبنمسلم، ابوبصیر و بریدبنمعاویه عجلی از حواریان حضرت امامباقر(ع) را مصداق مقربان و سابقان در دین و آیه معروف «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه، ۱۰ ـ ۱۱) شمرده است (چهل حدیث، ۳۷۹). امامباقر(ع) افرادی از تربیتشدگان خود را برای تعلیم و تربیت مردم آماده کرده بود (نجاشی، ۱۰) و به کمک آنان تشکلی ایجاد کرد و برخی از آنان به اصحاب السرّ (رازداران) شهره شدند (خامنهای، ۲۷۹). | ||
امامباقر(ع) بیش از امامسجاد(ع) با مسائل و مشکلات روبهرو بود. افزون بر حرکتهای غیر اسلامی چون مسیحیان و حرکتهای دروندینی چون منکران ولایت و امامت ائمه، خوارج و مرجئه فعال بودند. حرکتهای مدعی رهبری در میان شیعیان و جدای از امامت امامباقر(ع) نیز در حال شکلگرفتن بودند (جعفری، | امامباقر(ع) بیش از امامسجاد(ع) با مسائل و مشکلات روبهرو بود. افزون بر حرکتهای غیر اسلامی چون مسیحیان و حرکتهای دروندینی چون منکران ولایت و امامت ائمه، خوارج و مرجئه فعال بودند. حرکتهای مدعی رهبری در میان شیعیان و جدای از امامت امامباقر(ع) نیز در حال شکلگرفتن بودند (جعفری، ۲۸۹ ـ ۲۹۰) (← مقاله شیعه). امامباقر(ع) برای دفاع از اسلام و هدایت مردم کوشش بسیار کرد. مناظره ایشان با پیشوای مسیحیان شام، برتری جایگاه علمی ایشان را نشان داد و به توجه مسیحیان به ایشان انجامید (کلینی، ۸/۱۲۲ ـ ۱۲۳؛ مجلسی، ۴۶/۳۰۹ ـ ۳۱۳). دعوت مردم به مکتب اهل بیت(ع) از دیگر کارهای حضرت بود (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۰)؛ چنانکه امامخمینی با استناد به روایات (کلینی، ۲/۱۸ ـ ۱۹) یادآور شده است امامباقر(ع) کسی را که شبها را برای عبادت برخاسته و روزها روزه گرفته و اموالش را انفاق کرده و مداوم حج به جای آورده ولی ولایت و هدایت ولیّالله را نشناخته، بیایمان دانسته و اعمالش را نزد خداوند بیاثر خوانده است (آداب الصلاة، ۱۳۷). ایشان با توجه به روایتی دیگر از حضرت از بیتوجهی مردم به اهل بیت پیامبر(ص)، در مراسم حج انتقاد کرده و به حجگزاران یادآور شده است طواف آنان با طواف مردم در جاهلیت تفاوتی ندارد و حال آنکه مردم سفارش شدهاند بر صراط مستقیم حرکت کنند و راه راست را راه امیرالمؤمنین علی(ع) و اوصیای ایشان معرفی کرده است (چهل حدیث، ۵۳۳ ـ ۵۳۴). | ||
مبارزه با غالیان و افراد مدعی تشیع که ائمه(ع) را به مقام خدایی ارتقا میدادند، از دیگر فعالیتهای امامباقر(ع) بود (ابنابیالحدید، | مبارزه با غالیان و افراد مدعی تشیع که ائمه(ع) را به مقام خدایی ارتقا میدادند، از دیگر فعالیتهای امامباقر(ع) بود (ابنابیالحدید، ۸/۱۲۱ ـ ۱۲۲). ایشان غالیان را ازجمله حمزةبنعمار بربری و بیانبنسمعان که مدعی نبوت خود بودند و بدعتگذارانی مانند ابیالخطاب، مغیرةبنسعید و کثیرالنواء را از خود میراند (ابناثیر، ۵/۲۰۹؛ غریری، ۲۷۵ ـ ۲۷۸). حضرت برای تبیین درست سنت پیامبر(ص) با رهبران دیگر مذاهب اسلامی ازجمله پیشوایان خوارج (مفید، الارشاد، ۲/۱۶۴ ـ ۱۶۵؛ امین، ۱/۶۵۲)، پیشوای فقهای اهل بصره (امین، ۱/۶۵۳) و نیز با رهبران صوفیه و جریان مدعیان زهد و ترک دنیا (همان، ۱/۶۵۲) و برای هدایت پیروان زیدبنعلی که مدعی امامت زید بودند، مناظراتی انجام داد. سرانجام امامپنجم(ع) موفق شد عدهای از پیروان زید را به سوی خود هدایت کند (جعفری، ۲۹۱). مبارزه با اسرائیلیات و افکار نادرست یهودیان درباره پیامبران الهی از دیگر اقدامهای ایشان بود (کلینی، ۴/۲۳۹ ـ ۲۴۰؛ مجلسی، ۴۶/۳۵۳ ـ ۳۵۴). | ||
امامخمینی با استناد به روایات (کلینی، | امامخمینی با استناد به روایات (کلینی، ۲/۷۵) یادآور شده است امامباقر(ع) پیروان خود را به میانهروی سفارش میکرد و آنان را از غلو و تندروی و قائلشدن مقاماتی برای امامان که خود قائل به آن نبودند و بدان رضایت نداشتند، پرهیز میداد و نیز یادآور شده است آن حضرت اهل بیت پیامبر(ص) را معیار اسلام اصیل و حد وسط شمرده و لازم دانسته است عقبماندگان بدانان ملحق و افراد تندرو خود را با آنان هماهنگ سازند (چهل حدیث، ۵۷۱ ـ ۵۷۲)؛ نیز از آن حضرت(ع) نقل کرده است ایشان در آموزش معارف به مردم، به ظرفیت و شرایط علمی آنان توجه داشت (تقریرات، ۲/۱۸۳ ـ ۱۸۴). | ||
امامباقر(ع) قرآن را برای مردم تفسیر و آیات مبهم و نیازمند به شرح را برای آنان تشریح میکرد (ابنکثیر، | امامباقر(ع) قرآن را برای مردم تفسیر و آیات مبهم و نیازمند به شرح را برای آنان تشریح میکرد (ابنکثیر، ۹/۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ ابوزهره، ۲۴). تفسیری از قرآن کریم که از امامباقر(ع) به قلم ابوالجارود منذربنزیاد گرد آمده، در شمار نخستین تفسیرهای قرآن در منابع به ثبت رسیده است (ابنندیم، ۵۹) و مجموعهای بزرگ از امامباقر(ع) در علوم و تفسیر قرآن در دست است (عطاردی، ۲/۳۹۶، ۴۱۵ ـ ۴۱۶ و ۳/۳ ـ ۳۶۲)؛ چنانکه امامخمینی نیز توجهدادن مردم به قرآن را از دیگر فعالیتهای امامباقر(ع) شمرده است (آداب الصلاة، ۲۰۹). ایشان با استناد به روایات (کلینی، ۲/۵۹۶) از اهتمام امامباقر(ع) به قرآن (آداب الصلاة، ۲۰۹)، شرح و تفصیل آیات و بیان شأن نزول آیات (تنقیح الاصول، ۳/۱۸۴) نکتههای راهگشایی بیان کرده است (چهل حدیث، ۵۷۵ ـ ۵۷۶). همچنین با توجه به سخن امامباقر(ع) در پیشگیری از تحریف دین به شیعیان یادآور شده است (حر عاملی، ۲۷/۱۲۳) که روایات را بر قرآن عرضه کنند (تنقیح الاصول، ۴/۵۶۲). | ||
امامباقر(ع) برای تهذیب معنوی و اخلاقی مردم بهویژه شیعیان بسیار تلاش کرد. امامخمینی به استناد روایات، اندرزهای پرارزش حضرت به شیعیان و مسلمانان را یادآور شده است. ایشان ازجمله به آنان توصیه میکرد پرهیزگار باشند (همان، | امامباقر(ع) برای تهذیب معنوی و اخلاقی مردم بهویژه شیعیان بسیار تلاش کرد. امامخمینی به استناد روایات، اندرزهای پرارزش حضرت به شیعیان و مسلمانان را یادآور شده است. ایشان ازجمله به آنان توصیه میکرد پرهیزگار باشند (همان، ۴۷۵) و بیشترین حسرت در قیامت را شامل کسی میشمرد که کار نیک را وصف و خود با آن مخالفت کند (همان، ۵۶۹ ـ ۵۷۰). حضرت همچنین به شیعیان توصیه کرده است (کلینی، ۲/۷۳) از آرای باطل و گمراه پیروی نکنند و بیجهت برای فرار از مسئولیت عذرتراشی نکنند و کسی را که از خداوند اطاعت کند، شایسته نام شیعه شمرده است (چهل حدیث، ۵۷۰). آن حضرت خطاب به جابربنعبدالله انصاری (کلینی، ۲/۷۴) ادعای شیعهبودن را کافی ندانسته است و کسانی را که از خدا پروا و از وی اطاعت میکنند، شیعه شمرده و راه رسیدن به ولایت اهل بیت(ع) را تنها در سایه عمل و تقوا و اطاعت از خدا ممکن دانسته و کسی را که عصیان ورزد، دشمن امامان(ع) شمرده است (چهل حدیث، ۵۷۰ ـ ۵۷۱). | ||
در دوره بنیامیه بسیاری از احکام اسلامی حتی مسئله مهمی چون نماز بر توده مردم مسلمان روشن نبود (جعفریان، | در دوره بنیامیه بسیاری از احکام اسلامی حتی مسئله مهمی چون نماز بر توده مردم مسلمان روشن نبود (جعفریان، ۵۰ ـ ۵۱) و امامباقر(ع) آموزش درست احکام فقهی (ابوزهره، ۲۴) بهویژه در مواضع اختلافی و احکام در معرض تحریف مانند حکم نبیذ (کلینی، ۶/۴۱۸) و شرح بسیاری از مسائل فقهی در ابواب گوناگون فقه از طهارت تا دیات (عطاردی، ۳/۴۷۸ ـ ۴۵۲؛ ۴/۳ ـ ۵۶۸ و ۵/۳ ـ ۴۵۲؛ لالانی، ۱۶۱ ـ ۱۷۰) را به مردم آموخت. امامخمینی یادآور شده است امامباقر(ع) افزون بر آموزش احکام فقهی، روش فهم دین و استنباط احکام و شرایع را به شاگردان خود میآموخت و آنان را با روش اجتهاد تربیت میکرد (الاجتهاد و التقلید، ۷۵ ـ ۷۸). ایشان به استناد روایات (کلینی، ۳/۳۰) یادآور شده است امامباقر(ع) در پاسخ پرسش زراره از علت مسح بر روی قسمتی از سر به جای همه آن، به آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» (مائده، ۶) و استفاده از «باء تبعیضیه» اشاره کرد (الاجتهاد و التقلید، ۷۵ ـ ۷۸) و نیز خطاهای فقهی فقهای دیگر مذاهب مانند ابنشبرمه (تنقیح الاصول، ۱/۱۵۴)، ابراهیم نخعی و حکمبنعتیبه (همان، ۲/۲۶۱) را به آنان یادآور شد. افزون بر نقل روایات بسیار از امامباقر(ع)، امامخمینی دعای سحر از مناجاتهای حضرت را نیز شرح کرده است (← مقاله شرح دعاء السحر). | ||
مواضع سیاسی: امامباقر(ع) با حاکمان نامشروعی ازجمله ولیدبنعبدالملک، سلیمانبنعبدالملک، عمربنعبدالعزیز، یزیدبنعبدالملک و هشامبنعبدالملک از خلفای اموی همزمان بود (مجلسی، | مواضع سیاسی: امامباقر(ع) با حاکمان نامشروعی ازجمله ولیدبنعبدالملک، سلیمانبنعبدالملک، عمربنعبدالعزیز، یزیدبنعبدالملک و هشامبنعبدالملک از خلفای اموی همزمان بود (مجلسی، ۴۶/۲۱۲). مردم عراق که به اهل بیت(ع) و امامباقر(ع) توجه داشتند، بیش از دیگران زیر فشار خلفای اموی قرار داشتند (مظفر، ۱۴۲) و حاکمان اموی مردم را از ارتباط با امامباقر(ع) منع کرده بودند (مجلسی، ۴۶/۲۶۴). از میان حاکمان یادشده ولید (مسعودی، مروج الذهب، ۳/۱۵۷) و هشام (یعقوبی، ۲/۳۲۸) بسیار ستمکار و کینهتوز بودند. | ||
حکومت همه حاکمان اموی از نگاه امامباقر(ع) نامشروع بود (مسعودی، اثبات الوصیه، | حکومت همه حاکمان اموی از نگاه امامباقر(ع) نامشروع بود (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱) و ایشان همه حاکمان اموی را جائر میدانست و از شرایط دشوار شیعه و تکفیر شیعیان در دوران بنیامیه و بنیمروان ناخرسند بود (ابنابیالحدید، ۱۱/۴۳ ـ ۴۴)؛ اما موضعگیری ایشان با توجه به رفتار حاکمان اموی متفاوت بود (یعقوبی، ۲/۳۰۵). آن حضرت با عمربنعبدالعزیز رفتاری ملایم داشت و او را موعظه میکرد (عطاردی، ۱/۱۳۲ ـ ۱۳۳) و از عملکرد وی در بازگردان برخی از حقوق اهل بیت(ع) مانند بازگرداندن مزرعه فدک ابراز رضایت کرد (ابناثیر، ۵/۶۲؛ مجلسی، ۴۶/۳۲۶ ـ ۳۲۷). | ||
امامخمینی بر ضداسلامیبودن حکومت و سیاست بنیامیه تأکید و خاطرنشان کرده است در زمان امویان حکومت اسلامی کاملاً وارونه و سلطنتی شده بود و به صورت رژیم پادشاهان ایران و امپراتوران روم و فرعونان مصر درآمده بود (ولایت فقیه، | امامخمینی بر ضداسلامیبودن حکومت و سیاست بنیامیه تأکید و خاطرنشان کرده است در زمان امویان حکومت اسلامی کاملاً وارونه و سلطنتی شده بود و به صورت رژیم پادشاهان ایران و امپراتوران روم و فرعونان مصر درآمده بود (ولایت فقیه، ۳۴ ـ ۳۵). ایشان به استناد روایتی از امامباقر(ع)، رهبران ستمکار و پیروان آنان را گمراه و گمراهکننده و اعمال آنان را چون خاکستری که باد آن را متفرق کند، باطل شمرده است (آداب الصلاة، ۱۳۶ ـ ۱۳۷). نیز به استناد روایتی از حضرت حکومت و رهبری امت اسلامی را حق پیامبر(ص) و ائمه(ع) دانسته و اولویت در آیه «النَّبِی أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب، ۶) را به معنای اولویت ولایت و امارت شمرده (ولایت فقیه، ۱۰۰) و در نتیجه حکومت بر مردم را از حقوِق اهل بیت(ع) معرفی کرده است. از نگاه امامخمینی، شرایط قیام مسلحانه علیه حکومتِ غاصب اموی فراهم نبود، وگرنه امامباقر(ع) نیز همچون امامعلی(ع) و امامحسین(ع) زره به تن میکرد و میجنگید (ولایت فقیه، ۱۹). ایشان با استناد به منابع روایی (کلینی، ۱/۳۵۷؛ مجلسی، ۴۶/۲۰۴)، گفتگوی امامباقر(ع) با زیدبنعلی درباره امامت و قیام علیه حکومت امویان را ثبت کرده است (تنقیح الاصول، ۳/۲۹۲ ـ ۲۹۳). این روایت دلالت دارد که امامباقر(ع) از قیام برادر خود زیدبنعلی علیه امویان ناخرسند است و حرکت وی را تأیید نمیکند. امامخمینی سند روایت را ضعیف شمرده و مشمولبودن روایت بر طعن و خدشه بر زید را با آن جایگاه رفیع و بلندی مقامش، دلیل سستی آن دانسته است (همان، ۳/۲۹۳). | ||
قیامنکردن امامباقر(ع) در برابر حاکمان اموی به معنای سکوت در برابر ظلمهای آنان نبود. ایشان مردم را تشویق میکرد که به ستمکاری حاکمان ستمگر اعتراض کنند (مفید، الاختصاص، | قیامنکردن امامباقر(ع) در برابر حاکمان اموی به معنای سکوت در برابر ظلمهای آنان نبود. ایشان مردم را تشویق میکرد که به ستمکاری حاکمان ستمگر اعتراض کنند (مفید، الاختصاص، ۲۵۹ ـ ۲۶۱؛ حر عاملی، ۱۶/۱۳۴؛ مجلسی، ۷۲/۳۷۵) و از همکاری برخی خواص مانند علما و شاعران با دربار حاکمان اموی انتقاد میکرد (ابنشهرآشوب، ۴/۲۰۷؛ عطاردی، ۱/۳۹). ایشان عالمان درباری را بردگان شامیان میخواند (مجلسی، ۴۶/۲۵۸) و در برابر، شاعران انقلابی و مخالف امویان چون کمیت اسدی را میستود (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲۰۷ ـ ۲۰۸؛ عطاردی، ۱/۵۰). | ||
انتقاد اماممحمدباقر(ع) از حاکمان ستمگر اموی (ابنابیالحدید، | انتقاد اماممحمدباقر(ع) از حاکمان ستمگر اموی (ابنابیالحدید، ۱۱/۴۳ ـ ۴۴) و از گمراهی مردم در انحراف از سیره اهل بیت(ع) (کلینی، ۸/۲۸۸) و دعوت به ولایت و امامت اهل بیت(ع) (همان، ۲/۱۸؛ فیض کاشانی، ۴/۸۸) و همچنین دعوت به همراهی مالی با ائمه(ع) (کلینی، ۱/۵۴۵)، موجب گردید هشامبنعبدالملک ایشان را به همراه فرزند خود امامصادق(ع) (طبری امامی، ۲۳۳ ـ ۲۳۴) از مدینه به شام، مرکز خلافت امویان، احضار کند (کلینی، ۱/۴۷۱ ـ ۴۷۲؛ ابنشهرآشوب، ۴/۱۸۹ ـ ۱۹۰) و هدف از این احضار ترساندن امامباقر(ع) بود (بیهقی، ۲/۲۳۲ ـ ۲۳۶؛ طبری امامی، ۲۳۳ ـ ۲۳۴)؛ اما ایشان در شام با هشام نیز احتجاج کرد و حاکمیت ظاهری و معنوی را از آنِ ائمه اهل بیت(ع) شمرد و این کار موجب زندانیشدن ایشان شد؛ ولی جایگاه و نفوذ حضرت سبب شد که هشام ایشان را آزاد کند (کلینی، ۱/۴۷۱؛ ابنشهرآشوب، ۴/۱۸۹ ـ ۱۹۰؛ فیض کاشانی، ۳/۷۷۱ ـ ۷۷۲). | ||
امامباقر(ع) به فرمان هشامبنعبدالملک (مستوفی، | امامباقر(ع) به فرمان هشامبنعبدالملک (مستوفی، ۳۰۳) و به نقلی به دست ابراهیمبنعبدالملک مروان مسموم شد (ابنشهرآشوب، ۴/۲۱۰؛ ابنصباغ، ۲/۹۰۵) و در سال ۱۱۴یا ۱۱۵ هجری در ۵۷ یا ۵۸سالگی (کلینی، ۱/۴۶۹؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱؛ ابنعساکر، ۵۴/۲۹۸) در مدینه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار پدر خود امامعلیبنحسین(ع) به خاک سپرده شد (کلینی، ۱/۴۶۹). ایشان چهار همسر و هفت فرزند داشت (مفید، الارشاد، ۲/۱۷۶ ـ ۱۷۷). امامباقر(ع) به فرزند خود امامصادق(ع) وصیت کرد ده سال در موسم حج برای ایشان نوحهسرایی و گریه (صدوق، ۱/۱۸۲) و به تبعیت از سنت پیامبر اکرم(ص) در شهادت جعفر طیار هشتصد درهم در ماتم وی هزینه کنند (کلینی، ۳/۲۱۷؛ عطاردی، ۱/۱۴۶). در نگاه امامخمینی این کار برای نیاز امامباقر(ع) به گریه که برای شخص ایشان سودی نداشت نبود، بلکه این گریه به جهت استفاده سیاسی و اجتماعی آن بود. امامباقر(ع) با این کار میخواست ستمگران و کسانی که وی را به شهادت رساندهاند، افشا شوند تا این موضوع موج ایجاد و مردم را از ستمکاران آگاه کند (صحیفه، ۱۶/۳۴۵) و در نهایت تقویت مظلوم و انهدام ظالم را در پی داشته باشد (همان، ۱۱/۹۷ ـ ۹۸). ایشان تأثیر عزاداری برای امامباقر(ع) در بیداری مردم را به تأثیر عزای سیدالشهدا(ع) تشبیه کرده است (همان، ۱۶/۳۴۵). از امامباقر(ع) روایات بسیاری در عرصههای گوناگون عقاید، اخلاق و فقه و تفسیر و تاریخ و سیره به یادگار مانده است؛ چنانکه عزیزالله عطاردی، مجموعهای از سخنان و سیره آن حضرت را با عنوان مسند الامامالباقر(ع) در شش مجلد تدوین و منتشر کرده است. | ||
منابع | ==منابع== | ||
قرآن کریم. | |||
آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق. | |||
ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق. | |||
ابناثیر، علیبنمحمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق. | |||
ابنخلکان، احمدبنمحمد، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بیتا. | |||
ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق. | |||
ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | |||
ابنصباغ مالکی، علیبنمحمد، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. | |||
ابنعساکر، علیبنحسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | |||
ابنعماد، عبدالحیبناحمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق شعیب ارناووط، دمشق، دار ابنکثیر، چاپ اول، ۱۴۰۶ق. | |||
ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق. | |||
ابنندیم، محمدبناسحاق، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۶ش. | |||
ابوزهره، محمد، الامامالصادق(ع) حیاته و عصره، قاهره، دارالفکر العربی، چاپ اول، ۱۹۶۰م. | |||
ادیب، عادل، نقش امامان معصوم در حیات اسلام، ترجمه مینا جیگاره، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش. | |||
اربلی، علیبنعیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق. | |||
امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | |||
همو، الاجتهاد و التقلید، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش. | |||
همو، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | |||
همو، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | |||
همو، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، قم، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش. | |||
همو، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | |||
همو، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش. | |||
همو، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | |||
همو، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | |||
همو، دیوان امام (سرودههای حضرت امامخمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش. | |||
همو، الرسائل العشره، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش. | |||
همو، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | |||
همو، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش. | |||
همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | |||
همو، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | |||
همو، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | |||
همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. | |||
امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۴ق. | |||
بلاذری، احمدبنیحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م. | |||
بیهقی، ابراهیمبنمحمد، المحاسن و المساوی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالمعارف، چاپ اول، ۱۹۹۱م. | |||
جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه محمدتقی آیتاللهی، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۲ش. | |||
جعفریان، رسول، اسوههای بشریت، مجله نور علم، شماره ۲۹، ۱۳۶۷ش. | |||
حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | |||
حسینی جلالی، سیدمحمدرضا، تدوین السنة الشریفه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | |||
خامنهای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، تهران، مؤسسه ایمان جهادی، چاپ پنجاه و سوم، ۱۳۹۴ش. | |||
دخیل، علی محمد علی، ائمتنا، بیروت، دارالمرتضی، چاپ پانزدهم، ۱۴۲۵ق. | |||
ذهبی، محمدبناحمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارناووط، بیروت، الرساله، طبع دهم، ۱۴۱۴ق. | |||
صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق. | |||
طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش. | |||
طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق. | |||
طبری امامی، محمدبنجریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | |||
طوسی، محمدبنحسن، اختیار معرفة الرجال، معروف به رجال کشی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۳۶۳ش. | |||
همو، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. | |||
همو، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش. | |||
همو، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | |||
عطاردی، عزیزالله، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی(ع)، تهران، دار عطاردی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | |||
غریری، سامی، الجذور التاریخیة النفسیة للغلوّ و الغلاة، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۴ق. | |||
فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق. | |||
کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | |||
لالانی، ارزینا. آر. نخستین اندیشههای شیعی تعالیم امامباقر(ع)، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، فرزان، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | |||
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | |||
مدرس طباطبایی، حسین، مکتب در فرایند تکامل، نظری بر تطور مبانی فکر تشیع در سه قرن نخستین، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران، کویر، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. | |||
مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش. | |||
مسعودی، علیبنحسین، اثبات الوصیه، قم، انصاریان، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش. | |||
همو، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق اسعد داغر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق. | |||
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش. | |||
مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، ترجمه محمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش. | |||
مغربی، قاضینعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف فیضی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق. | |||
مفید، محمدبنمحمد، الاختصاص، تحقیق علیاکبر غفاری و محمود محرمی، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | |||
مفید، محمدبنمحمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آلالبیت(ع)، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | |||
نجاشی، احمدبنعلی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق. | |||
یعقوبی، احمدبنابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا. |
نسخهٔ ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۲۷
محمدبنعلی، امامباقر(ع)، زندگی، جایگاه و نقش امام پنجم(ع). امام ابوجعفر، محمدبنعلی، ملقب به باقر، در اول رجب (طوسی، مصباح المتهجد، ۲/۸۰۱)، یا سوم صفر (ابنخلکان، ۴/۱۷۴؛ مجلسی، ۴۶/۲۱۲) سال ۵۷ هجری در مدینه (مفید، الارشاد، ۲/۱۵۸) زاده شد. پدر ایشان علیبنحسین(ع) است (← مقاله علیبنحسین امامسجاد(ع)) و مادر ایشان فاطمه با کنیه امالحسن (اربلی، ۲/۳۲۸) یا امعبدالله دختر امامحسن مجتبی(ع)، از بانوان بافضیلت و دارای کرامت بود (کلینی، ۱/۴۶۹؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۷۶). امامباقر(ع) چهار سال از زندگی جد خود امامحسین(ع) را درک کرد (مجلسی، ۴۶/۲۱۲؛ طباطبایی، ۱۸۳) و نکتهای را از ایشان درباره جایگاه اصلی مقام ابراهیم(ع) در مسجدالحرام نقل کرده است (کلینی، ۴/۲۲۳). ایشان در سفر کربلا نیز با امامسجاد(ع) همراه بود (یعقوبی، ۲/۳۲۰) و به برخی حوادث آن اشاره کرده است (همان؛ طبری، ۵/۳۴۷). ایشان ۳۵ (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱) یا ۳۹ سال (مجلسی، ۴۶/۲۱۲) با پدر خود زندگی کرد (← ادامه مقاله). جایگاه و ویژگیها: اماممحمدبنعلی(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) در شمار ذریه و اهل بیت پیامبر(ص) و دارای مقام عصمت و کمالات معنوی بسیاری بود (← مقاله اهل بیت(ع)). به گزارش روایات متعدد از منابع شیعه و سنی، پیامبر اکرم(ص) پیش از تولدِ امامباقر(ع) از آمدن ایشان به جابربنعبدالله انصاری از صحابه خود خبر داد و ایشان را به «باقرالعلوم» ملقب کرد و از جابر خواست تا سلام ایشان را به باقرالعلوم برساند (مفید، الارشاد، ۲/۱۵۸ ـ ۱۵۹؛ ابنعساکر، ۵۴/۲۷۵؛ ابنابیالحدید، ۱۵/۲۷۷؛ ذهبی، ۴/۴۰۳ ـ ۴۰۴). بعضی از راویان حدیث از امامباقر(ع) به «وصی الاوصیاء» یاد میکردند (مفید، الارشاد، ۲/۱۶۰؛ اربلی، ۲/۳۳۶). امامباقر(ع) نزد مردم و علمای روزگار خود از نظر فضل و علم و سیادت نیز جایگاه ویژهای داشت (ابنعساکر، ۵۴/۲۷۹ ـ ۲۸۰؛ اربلی، ۲/۳۲۹ ـ ۳۳۰). ایشان را داناترین مردم میشمردند (کلینی، ۷/۱۶۷) و معضلات فقهی از آن حضرت پرسیده میشد (همان، ۷/۳۲۹). جابربنیزید جعفی از علمای آن روز از امامباقر(ع) به وارث علم انبیا (مفید، الارشاد، ۲/۱۶۰) و ابنابیالحدید معتزلی از ایشان به سید فقهای اهل حجاز یاد کرده است (۱۵/۲۷۷)؛ چنانکه به نظر شمسالدین ذهبی جایگاه علمی و معنوی و سیادت و شرافت خانوادگی و وثاقت، امامباقر(ع) را در نگاه مردم شایسته خلافت قرار داده بود (۴/۴۰۲). کرامتها و معجزات بسیاری به دست ایشان ظاهر شده است که از دلایل امامت و ولایت حضرت شمرده میشود (اربلی، ۲/۳۵۴ ـ ۳۶۴؛ ابنصباغ، ۲/۸۹۶ ـ ۸۹۷). امامخمینی، امامباقر(ع) را از بزرگترین شخصیتهای تاریخ تشیع شمرده است که مقام و جایگاه معنوی ایشان را جز خداوند و پیامبر(ع) نمیتوانند درک کنند (صحیفه، ۲۱/۳۹۷). ایشان مقام حضرت را فوق عقول بشر (حدیث جنود، ۱۷۴) و امامت حضرت را برای پیروان اهل بیت(ع)، مایه افتخار شمرده است (صحیفه، ۲۱/۳۹۷) و از آن حضرت به عالم آل محمد(ص) و عاشق جمال حقتعالی یاد کرده (چهل حدیث، ۴۸۹)؛ همچنین ایشان را دارای مقام توسل و شفاعت دانسته و شایسته شمرده است برای در امانماندن از شیطان و نفس اماره به امامان معصوم(ع) ازجمله آن حضرت توسل جسته شود (آداب الصلاة، ۳۷۹)؛ نیز به استناد روایات (مجلسی، ۳/۲۲۴ ـ ۲۲۵) ابراز داشته امامباقر(ع) گنجینه دانش قرآن بود و اگر کسی را مناسب مییافت که حامل دانشی که خداوند به ایشان ارزانی کرده است باشد، توحید و اسلام و ایمان و دین و شرایع را از کلمه «صمد» در سوره توحید استخراج و در میان مردم منتشر میکرد (آداب الصلاة ۳۱۶؛ صحیفه، ۱۸/۲۶۲ ـ ۲۶۳). امامباقر(ع) مانند دیگر امامان معصوم(ع) آینه تمامنمای همه فضایل معنوی و انسانی بود (مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷)؛ ازجمله ایشان در علم و دانش سرآمد همه علمای زمان خود بود (همان، ۲/۱۵۷ و ۱۶۰) و دانشمندان در نزدش کوچک مینمودند؛ چنانکه حکمبنعتیبه دانشمند معروف آن روز، نزد ایشان چون کودکی در نزد آموزگار جلوه میکرد (همان، ۲/۱۶۰؛ اربلی، ۲/۳۲۹؛ ابنعماد، ۲/۷۲). امامخمینی نیز از آن حضرت به باقرالعلوم (صحیفه، ۲۱/۳۹۷)، عالم آل محمد(ص) (چهل حدیث، ۴۷۱ و ۴۸۹) و دارنده علم و دانش (دیوان امام، ۲۷۶) یاد کرده است. امامباقر(ع) شیفته حقتعالی و لقاءالله بود و از شوق دیدار کعبه با صدای بلند میگریست (اربلی، ۲/۳۲۹). ایشان نرمدل و در آرزوی وصول به رحمت خدا بود (ابنعساکر، ۵۴/۲۸۰؛ ابنصباغ، ۲/۸۸۵) و در وقت نماز رنگ چهره ایشان از خشیت خدا زرد میشد (مجلسی، ۸۱/۲۶۵). امامخمینی شیفتگی حضرت را با این تعبیر که ایشان دارای مقام رضا بود، بیان کرده است و برای جابربنعبدالله انصاری شعلهای از این شیفتگی و محبت الهیِ خود را اظهار کرد و بر خلاف جابر که بیماری را بهتر از سلامتی و ناداری را بهتر از بینیازی دانست، ایشان خاطرنشان ساخت که هر آنچه خداوند از فقر و غنا بیماری و سلامتی بخواهد، آن را خواهان است؛ زیرا چنانکه امامخمینی یادآورشده بلا و شادی در سنت عاشقان و مذهب محبان یکسان است (حدیث جنود، ۱۷۴ ـ ۱۷۵). ایشان خاطرنشان کرده امامباقر(ع) شیفته دیدار جمال حقتعالی بود؛ چنانکه صدقه را پس از قرارگرفتن در دست نیازمند میبویید و از آن رایحه جمال خدا را استشمام میکرد و شعلههای شوق درونیاش با تقرب به محبوب خاموش میشد (چهل حدیث، ۴۸۹). حضرت همواره عبادتها و مناجاتهای پدر خود امامسجاد(ع) را متذکر میشد و میگریست (همان، ۴۴۳). امامباقر(ع) افزون بر ویژگیهای یادشده، زاهد و سادهزیست (مغربی، ۲/۱۶۰)، فروتن و بردبار و مردمی (ابنشهرآشوب، ۴/۲۰۷) بود؛ چنانکه شخصی از مخالفان خود را با فروتنی به دوستان خود تبدیل کرد (طوسی، الامالی، ۴۱۰ ـ ۴۱۱) و نیز در موردی مردی مسیحی متاثر از گذشت و مدارای آن حضرت مسلمان شد (ابنشهرآشوب، ۴/۲۰۷؛ مجلسی، ۴۶/۲۸۹). ایشان گشادهدست و باسخاوت بود و به نیازمندان و دوستان یاری میرساند (مفید، الارشاد، ۲/۱۶۶ ـ ۱۶۷؛ ابنصباغ، ۲/۸۹۲ ـ ۸۹۳؛ مجلسی، ۴۶/۲۸۸). در عصری که حکومت اموی، شیعیان بهویژه علویان را در تنگنای شدیدی قرار داده بود (ابنابیالحدید، ۱۱/۴۴)، دوستان از خوان نعمت آن حضرت برخوردار و از آنان با خوراکهای نیکو پذیرایی میکرد و به آنان جامههای نیکو و مال میبخشید (اربلی، ۲/۳۳۰ و ۳۳۹؛ مجلسی، ۴۶/۲۸۸) و ساماندادن به امور خانوادهای نیازمند را برتر از انجام دهها حج میشمرد (کلینی، ۲/۱۹۵). حضرت به خدمتکاران خود در کارهای خانه یاری میرساند (مجلسی، ۴۶/۳۰۳) و کسانی را شیعه خود میشمرد که به همسایگانِ تهیدست، مستمند، بدهکار و یتیم خدمت کنند (ابنشعبه، ۲۹۵). امامخمینی نیز از سادهزیستی امامباقر(ع) سخن گفته و یادآور شده است آن حضرت دنیا را به آخرت پیوند داده بود و این جهان را سرای متقین میشمرد (چهل حدیث، ۱۲۱) و به صله ارحام و کمک به آنان توصیه میکرد (تحریر الوسیله، ۲/۵۸). ایشان به استناد روایات (صدوق، ۲/۲۲۸)، یادآور شده است امامباقر(ع) خدمت به خانواده حجگزاران را پرارزش و در ردیف ثواب زائر خانه خدا به حساب میآورد و به مردم توصیه میکرد به حجگزار احترام بگذارند (تعلیقه عروه، ۶۹۶) و نیز در عین پرهیزدادن مردم از دنیاطلبی و تعلقات قلبی به دنیا (چهل حدیث، ۱۲۱؛ آداب الصلاة ۵۱)، برای اداره زندگی تلاش و فعالیت داشت (صحیفه، ۱۶/۲۳۸). دوران امامت: امامباقر(ع) بنابر فرمان خدا و به نص پیامبر اکرم(ص) (کلینی، ۱/۲۸۰ ـ ۲۸۱؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۷۹ ـ ۱۸۱مفید، الارشاد، ۲/۱۵۸ ـ ۱۵۹) و به وصیت پدر خود امامعلیبنحسین(ع) در سال ۹۴ یا ۹۵ هجری پس از پدرش به امامت رسید (کلینی، ۱/۳۰۵؛ اربلی، ۲/۳۳۵ ـ ۳۳۶) (← مقاله امامت). امامسجاد(ع) در وقت وفات وسایل بهیادگارمانده از پیامبر(ص) را که از نشانههای امامت بود، به امامباقر(ع) تحویل داد (کلینی، ۱/۳۰۵؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۲). زندگی امامباقر(ع) از نگاه اجتماعی و سیاسی به دو بخش تقسیم میشود: شرایط دشوار، بهویژه در دوره سلیمانبنعبدالملک و یزیدبنعبدالملک (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱) و هشامبنعبدالملک و شرایط بهتر در دوره عمربنعبدالعزیز (۹۹ ـ ۱۰۱ق) (← ادامه مقاله). در مجموع حاکمان مروانیِ همعصر با امامباقر(ع) از اقتدار نیاکان خود برخوردار نبودند و اختلافات درونی، دستگاه خلافت را به خود مشغول کرده بود (طباطبایی، ۱۸۳). با ورود نژادهای غیر عرب مانند ایرانیها، مصریها و سوریها به دنیای اسلام، زمینه بیشتر برای تبادل افکار آماده شده بود (مطهری، ۱۸/۷۰). از سوی دیگر، وقوع فاجعه کربلا و آشکارشدن مظلومیت اهل بیت(ع) مسلمانان را علاقهمند به آنان ساخته بود (طباطبایی، ۱۸۳). شرایط به سود اهل بیت پیامبر(ص) و تشیع در حال تغییر بود و زمینه برای استفاده بهتر مردم از معارف آنان فراهم شده بود (آقابزرگ، ۲/۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ مطهری، ۱۸/۷۰؛ خامنهای، ۲۷۴). عمربنعبدالعزیز به ثبت حدیث سفارش کرد (بلاذری، ۸/۲۰۲)؛ چیزی که از دوره خلیفه دوم ممنوع شده بود (← حسینی جلالی، ۲۶۷) و نیز دشنامدادن به امیرالمؤمنین علی(ع) را که از دوره معاویه از سوی او در میان مردم رواج یافته بود ممنوع کرد (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱؛ مجلسی، ۳۹/۳۲۳) و همین زمینه را برای استفاده مردم از امامباقر(ع) فراهم ساخت (طباطبایی، ۱۸۳) و ایشان با استفاده از فرصت به دستآمده به تبلیغ دین و مکتب اهل بیت(ع) پرداخت. این شرایط موجب شد طالبان علم و بزرگان فقه و حدیث برای استفاده از حضرت به مدینه کوچ کنند (ابوزهره، ۲۲) و مردم از ایشان در خانه، مسجد پیامبر(ص) و نیز در موسم حج در مکه استفادههای فراوان ببرند (امین، ۱/۹۹). امامباقر(ع) توصیه میکرد روایات وی را به خاطر بسپارند (ابنعساکر، ۵۴/۲۷۷). امامباقر(ع) بخش بزرگی از دانشهای دینی ازجمله علوم قرآن، سنت، تاریخ و اخلاق را منتشر کرد و برخی از بازماندگان از صحابه پیامبر(ص) و بزرگان تابعین و رهبران مذاهب اسلامی (مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷)، مانند عبدالرحمن اوزاعی، ابواسحاق سبیعی، محمدبنشهاب زهری، ربیعةالرای، لیثبنابیسلیم، مخولبنراشد (ذهبی، ۴/۴۰۱ ـ ۴۰۲) و دیگران از ایشان کسب دانش میکردند (مجلسی، ۴۶ و ۳۴۰؛ ابوزهره، ۲۲ ـ ۲۳)؛ چنانکه آوازه دانش ایشان در همه سو پراکنده شد (ابنصباغ، ۲/۸۷۸). شیعه در این دوره برای تدوین فرهنگ خود در حوزه تفسیر، فقه، حدیث و اخلاق گامهای بزرگی برداشت؛ چنانکه محمدبنمسلم ثقفی حدود سی هزار مسئله از حضرت پرسیده است (مجلسی، ۴۶/۳۲۸). برخی از تذکرهنگاران، ۴۶۷ تن (طوسی، رجال الطوسی، ۱۲۳ ـ ۱۵۵) و برخی دیگر ۶۵۴ تن (عطاردی، ۶/۲۹۲ ـ ۵۶۰) از راویان و اصحاب امامباقر(ع) را ثبت کردهاند. امامخمینی از راویان امامباقر(ع) ازجمله محمدبنمسلم (البیع، ۵/۱۸۵)، زراره، ابیعبیده حذّا (بدائع الدرر، ۵۷)، زیدبنعلی (تنقیح الاصول، ۳/۲۹۳)، جابربنیزید جحفی (همان، ۳/۴۳۶)، ابوبصیر (الرسائل العشره، ۵۷)، ابیحمزه ثمالی (تنقیح الاصول، ۳/۲۸۰)، سلامبنمستثیر (همان، ۳/۲۹۸)، اسماعیلبنجابر (الاستصحاب، ۲۰۷)، عطاءبنیسار (الطهاره، ۳/۲۵۹)، ابانبنتغلب (الاجتهاد و التقلید، ۷۵)، عمربنقیس (انوار الهدایه، ۱/۱۲) و معاویةبنوهب (همان، ۱/۱۱۸) حدیث نقل کرده است. اهمیت کار امامباقر(ع) به گونهای بود که گفته شده با تلاش ایشان تشیع به صورت یک مکتب فقهی متمایز درآمد و هویت شیعی به هویتی تثبیتشده مبدل گردید (مدرس طباطبایی، ۳۰ ـ ۳۱؛ ادیب، ۴۶ ـ ۴۸). امامخمینی به استناد روایات (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱/۳۴۸؛ حر عاملی، ۲۷/۱۴۴)، زراره، محمدبنمسلم، ابوبصیر و بریدبنمعاویه عجلی از حواریان حضرت امامباقر(ع) را مصداق مقربان و سابقان در دین و آیه معروف «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه، ۱۰ ـ ۱۱) شمرده است (چهل حدیث، ۳۷۹). امامباقر(ع) افرادی از تربیتشدگان خود را برای تعلیم و تربیت مردم آماده کرده بود (نجاشی، ۱۰) و به کمک آنان تشکلی ایجاد کرد و برخی از آنان به اصحاب السرّ (رازداران) شهره شدند (خامنهای، ۲۷۹). امامباقر(ع) بیش از امامسجاد(ع) با مسائل و مشکلات روبهرو بود. افزون بر حرکتهای غیر اسلامی چون مسیحیان و حرکتهای دروندینی چون منکران ولایت و امامت ائمه، خوارج و مرجئه فعال بودند. حرکتهای مدعی رهبری در میان شیعیان و جدای از امامت امامباقر(ع) نیز در حال شکلگرفتن بودند (جعفری، ۲۸۹ ـ ۲۹۰) (← مقاله شیعه). امامباقر(ع) برای دفاع از اسلام و هدایت مردم کوشش بسیار کرد. مناظره ایشان با پیشوای مسیحیان شام، برتری جایگاه علمی ایشان را نشان داد و به توجه مسیحیان به ایشان انجامید (کلینی، ۸/۱۲۲ ـ ۱۲۳؛ مجلسی، ۴۶/۳۰۹ ـ ۳۱۳). دعوت مردم به مکتب اهل بیت(ع) از دیگر کارهای حضرت بود (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۰)؛ چنانکه امامخمینی با استناد به روایات (کلینی، ۲/۱۸ ـ ۱۹) یادآور شده است امامباقر(ع) کسی را که شبها را برای عبادت برخاسته و روزها روزه گرفته و اموالش را انفاق کرده و مداوم حج به جای آورده ولی ولایت و هدایت ولیّالله را نشناخته، بیایمان دانسته و اعمالش را نزد خداوند بیاثر خوانده است (آداب الصلاة، ۱۳۷). ایشان با توجه به روایتی دیگر از حضرت از بیتوجهی مردم به اهل بیت پیامبر(ص)، در مراسم حج انتقاد کرده و به حجگزاران یادآور شده است طواف آنان با طواف مردم در جاهلیت تفاوتی ندارد و حال آنکه مردم سفارش شدهاند بر صراط مستقیم حرکت کنند و راه راست را راه امیرالمؤمنین علی(ع) و اوصیای ایشان معرفی کرده است (چهل حدیث، ۵۳۳ ـ ۵۳۴). مبارزه با غالیان و افراد مدعی تشیع که ائمه(ع) را به مقام خدایی ارتقا میدادند، از دیگر فعالیتهای امامباقر(ع) بود (ابنابیالحدید، ۸/۱۲۱ ـ ۱۲۲). ایشان غالیان را ازجمله حمزةبنعمار بربری و بیانبنسمعان که مدعی نبوت خود بودند و بدعتگذارانی مانند ابیالخطاب، مغیرةبنسعید و کثیرالنواء را از خود میراند (ابناثیر، ۵/۲۰۹؛ غریری، ۲۷۵ ـ ۲۷۸). حضرت برای تبیین درست سنت پیامبر(ص) با رهبران دیگر مذاهب اسلامی ازجمله پیشوایان خوارج (مفید، الارشاد، ۲/۱۶۴ ـ ۱۶۵؛ امین، ۱/۶۵۲)، پیشوای فقهای اهل بصره (امین، ۱/۶۵۳) و نیز با رهبران صوفیه و جریان مدعیان زهد و ترک دنیا (همان، ۱/۶۵۲) و برای هدایت پیروان زیدبنعلی که مدعی امامت زید بودند، مناظراتی انجام داد. سرانجام امامپنجم(ع) موفق شد عدهای از پیروان زید را به سوی خود هدایت کند (جعفری، ۲۹۱). مبارزه با اسرائیلیات و افکار نادرست یهودیان درباره پیامبران الهی از دیگر اقدامهای ایشان بود (کلینی، ۴/۲۳۹ ـ ۲۴۰؛ مجلسی، ۴۶/۳۵۳ ـ ۳۵۴). امامخمینی با استناد به روایات (کلینی، ۲/۷۵) یادآور شده است امامباقر(ع) پیروان خود را به میانهروی سفارش میکرد و آنان را از غلو و تندروی و قائلشدن مقاماتی برای امامان که خود قائل به آن نبودند و بدان رضایت نداشتند، پرهیز میداد و نیز یادآور شده است آن حضرت اهل بیت پیامبر(ص) را معیار اسلام اصیل و حد وسط شمرده و لازم دانسته است عقبماندگان بدانان ملحق و افراد تندرو خود را با آنان هماهنگ سازند (چهل حدیث، ۵۷۱ ـ ۵۷۲)؛ نیز از آن حضرت(ع) نقل کرده است ایشان در آموزش معارف به مردم، به ظرفیت و شرایط علمی آنان توجه داشت (تقریرات، ۲/۱۸۳ ـ ۱۸۴). امامباقر(ع) قرآن را برای مردم تفسیر و آیات مبهم و نیازمند به شرح را برای آنان تشریح میکرد (ابنکثیر، ۹/۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ ابوزهره، ۲۴). تفسیری از قرآن کریم که از امامباقر(ع) به قلم ابوالجارود منذربنزیاد گرد آمده، در شمار نخستین تفسیرهای قرآن در منابع به ثبت رسیده است (ابنندیم، ۵۹) و مجموعهای بزرگ از امامباقر(ع) در علوم و تفسیر قرآن در دست است (عطاردی، ۲/۳۹۶، ۴۱۵ ـ ۴۱۶ و ۳/۳ ـ ۳۶۲)؛ چنانکه امامخمینی نیز توجهدادن مردم به قرآن را از دیگر فعالیتهای امامباقر(ع) شمرده است (آداب الصلاة، ۲۰۹). ایشان با استناد به روایات (کلینی، ۲/۵۹۶) از اهتمام امامباقر(ع) به قرآن (آداب الصلاة، ۲۰۹)، شرح و تفصیل آیات و بیان شأن نزول آیات (تنقیح الاصول، ۳/۱۸۴) نکتههای راهگشایی بیان کرده است (چهل حدیث، ۵۷۵ ـ ۵۷۶). همچنین با توجه به سخن امامباقر(ع) در پیشگیری از تحریف دین به شیعیان یادآور شده است (حر عاملی، ۲۷/۱۲۳) که روایات را بر قرآن عرضه کنند (تنقیح الاصول، ۴/۵۶۲). امامباقر(ع) برای تهذیب معنوی و اخلاقی مردم بهویژه شیعیان بسیار تلاش کرد. امامخمینی به استناد روایات، اندرزهای پرارزش حضرت به شیعیان و مسلمانان را یادآور شده است. ایشان ازجمله به آنان توصیه میکرد پرهیزگار باشند (همان، ۴۷۵) و بیشترین حسرت در قیامت را شامل کسی میشمرد که کار نیک را وصف و خود با آن مخالفت کند (همان، ۵۶۹ ـ ۵۷۰). حضرت همچنین به شیعیان توصیه کرده است (کلینی، ۲/۷۳) از آرای باطل و گمراه پیروی نکنند و بیجهت برای فرار از مسئولیت عذرتراشی نکنند و کسی را که از خداوند اطاعت کند، شایسته نام شیعه شمرده است (چهل حدیث، ۵۷۰). آن حضرت خطاب به جابربنعبدالله انصاری (کلینی، ۲/۷۴) ادعای شیعهبودن را کافی ندانسته است و کسانی را که از خدا پروا و از وی اطاعت میکنند، شیعه شمرده و راه رسیدن به ولایت اهل بیت(ع) را تنها در سایه عمل و تقوا و اطاعت از خدا ممکن دانسته و کسی را که عصیان ورزد، دشمن امامان(ع) شمرده است (چهل حدیث، ۵۷۰ ـ ۵۷۱). در دوره بنیامیه بسیاری از احکام اسلامی حتی مسئله مهمی چون نماز بر توده مردم مسلمان روشن نبود (جعفریان، ۵۰ ـ ۵۱) و امامباقر(ع) آموزش درست احکام فقهی (ابوزهره، ۲۴) بهویژه در مواضع اختلافی و احکام در معرض تحریف مانند حکم نبیذ (کلینی، ۶/۴۱۸) و شرح بسیاری از مسائل فقهی در ابواب گوناگون فقه از طهارت تا دیات (عطاردی، ۳/۴۷۸ ـ ۴۵۲؛ ۴/۳ ـ ۵۶۸ و ۵/۳ ـ ۴۵۲؛ لالانی، ۱۶۱ ـ ۱۷۰) را به مردم آموخت. امامخمینی یادآور شده است امامباقر(ع) افزون بر آموزش احکام فقهی، روش فهم دین و استنباط احکام و شرایع را به شاگردان خود میآموخت و آنان را با روش اجتهاد تربیت میکرد (الاجتهاد و التقلید، ۷۵ ـ ۷۸). ایشان به استناد روایات (کلینی، ۳/۳۰) یادآور شده است امامباقر(ع) در پاسخ پرسش زراره از علت مسح بر روی قسمتی از سر به جای همه آن، به آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» (مائده، ۶) و استفاده از «باء تبعیضیه» اشاره کرد (الاجتهاد و التقلید، ۷۵ ـ ۷۸) و نیز خطاهای فقهی فقهای دیگر مذاهب مانند ابنشبرمه (تنقیح الاصول، ۱/۱۵۴)، ابراهیم نخعی و حکمبنعتیبه (همان، ۲/۲۶۱) را به آنان یادآور شد. افزون بر نقل روایات بسیار از امامباقر(ع)، امامخمینی دعای سحر از مناجاتهای حضرت را نیز شرح کرده است (← مقاله شرح دعاء السحر). مواضع سیاسی: امامباقر(ع) با حاکمان نامشروعی ازجمله ولیدبنعبدالملک، سلیمانبنعبدالملک، عمربنعبدالعزیز، یزیدبنعبدالملک و هشامبنعبدالملک از خلفای اموی همزمان بود (مجلسی، ۴۶/۲۱۲). مردم عراق که به اهل بیت(ع) و امامباقر(ع) توجه داشتند، بیش از دیگران زیر فشار خلفای اموی قرار داشتند (مظفر، ۱۴۲) و حاکمان اموی مردم را از ارتباط با امامباقر(ع) منع کرده بودند (مجلسی، ۴۶/۲۶۴). از میان حاکمان یادشده ولید (مسعودی، مروج الذهب، ۳/۱۵۷) و هشام (یعقوبی، ۲/۳۲۸) بسیار ستمکار و کینهتوز بودند. حکومت همه حاکمان اموی از نگاه امامباقر(ع) نامشروع بود (مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱) و ایشان همه حاکمان اموی را جائر میدانست و از شرایط دشوار شیعه و تکفیر شیعیان در دوران بنیامیه و بنیمروان ناخرسند بود (ابنابیالحدید، ۱۱/۴۳ ـ ۴۴)؛ اما موضعگیری ایشان با توجه به رفتار حاکمان اموی متفاوت بود (یعقوبی، ۲/۳۰۵). آن حضرت با عمربنعبدالعزیز رفتاری ملایم داشت و او را موعظه میکرد (عطاردی، ۱/۱۳۲ ـ ۱۳۳) و از عملکرد وی در بازگردان برخی از حقوق اهل بیت(ع) مانند بازگرداندن مزرعه فدک ابراز رضایت کرد (ابناثیر، ۵/۶۲؛ مجلسی، ۴۶/۳۲۶ ـ ۳۲۷). امامخمینی بر ضداسلامیبودن حکومت و سیاست بنیامیه تأکید و خاطرنشان کرده است در زمان امویان حکومت اسلامی کاملاً وارونه و سلطنتی شده بود و به صورت رژیم پادشاهان ایران و امپراتوران روم و فرعونان مصر درآمده بود (ولایت فقیه، ۳۴ ـ ۳۵). ایشان به استناد روایتی از امامباقر(ع)، رهبران ستمکار و پیروان آنان را گمراه و گمراهکننده و اعمال آنان را چون خاکستری که باد آن را متفرق کند، باطل شمرده است (آداب الصلاة، ۱۳۶ ـ ۱۳۷). نیز به استناد روایتی از حضرت حکومت و رهبری امت اسلامی را حق پیامبر(ص) و ائمه(ع) دانسته و اولویت در آیه «النَّبِی أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب، ۶) را به معنای اولویت ولایت و امارت شمرده (ولایت فقیه، ۱۰۰) و در نتیجه حکومت بر مردم را از حقوِق اهل بیت(ع) معرفی کرده است. از نگاه امامخمینی، شرایط قیام مسلحانه علیه حکومتِ غاصب اموی فراهم نبود، وگرنه امامباقر(ع) نیز همچون امامعلی(ع) و امامحسین(ع) زره به تن میکرد و میجنگید (ولایت فقیه، ۱۹). ایشان با استناد به منابع روایی (کلینی، ۱/۳۵۷؛ مجلسی، ۴۶/۲۰۴)، گفتگوی امامباقر(ع) با زیدبنعلی درباره امامت و قیام علیه حکومت امویان را ثبت کرده است (تنقیح الاصول، ۳/۲۹۲ ـ ۲۹۳). این روایت دلالت دارد که امامباقر(ع) از قیام برادر خود زیدبنعلی علیه امویان ناخرسند است و حرکت وی را تأیید نمیکند. امامخمینی سند روایت را ضعیف شمرده و مشمولبودن روایت بر طعن و خدشه بر زید را با آن جایگاه رفیع و بلندی مقامش، دلیل سستی آن دانسته است (همان، ۳/۲۹۳). قیامنکردن امامباقر(ع) در برابر حاکمان اموی به معنای سکوت در برابر ظلمهای آنان نبود. ایشان مردم را تشویق میکرد که به ستمکاری حاکمان ستمگر اعتراض کنند (مفید، الاختصاص، ۲۵۹ ـ ۲۶۱؛ حر عاملی، ۱۶/۱۳۴؛ مجلسی، ۷۲/۳۷۵) و از همکاری برخی خواص مانند علما و شاعران با دربار حاکمان اموی انتقاد میکرد (ابنشهرآشوب، ۴/۲۰۷؛ عطاردی، ۱/۳۹). ایشان عالمان درباری را بردگان شامیان میخواند (مجلسی، ۴۶/۲۵۸) و در برابر، شاعران انقلابی و مخالف امویان چون کمیت اسدی را میستود (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲۰۷ ـ ۲۰۸؛ عطاردی، ۱/۵۰). انتقاد اماممحمدباقر(ع) از حاکمان ستمگر اموی (ابنابیالحدید، ۱۱/۴۳ ـ ۴۴) و از گمراهی مردم در انحراف از سیره اهل بیت(ع) (کلینی، ۸/۲۸۸) و دعوت به ولایت و امامت اهل بیت(ع) (همان، ۲/۱۸؛ فیض کاشانی، ۴/۸۸) و همچنین دعوت به همراهی مالی با ائمه(ع) (کلینی، ۱/۵۴۵)، موجب گردید هشامبنعبدالملک ایشان را به همراه فرزند خود امامصادق(ع) (طبری امامی، ۲۳۳ ـ ۲۳۴) از مدینه به شام، مرکز خلافت امویان، احضار کند (کلینی، ۱/۴۷۱ ـ ۴۷۲؛ ابنشهرآشوب، ۴/۱۸۹ ـ ۱۹۰) و هدف از این احضار ترساندن امامباقر(ع) بود (بیهقی، ۲/۲۳۲ ـ ۲۳۶؛ طبری امامی، ۲۳۳ ـ ۲۳۴)؛ اما ایشان در شام با هشام نیز احتجاج کرد و حاکمیت ظاهری و معنوی را از آنِ ائمه اهل بیت(ع) شمرد و این کار موجب زندانیشدن ایشان شد؛ ولی جایگاه و نفوذ حضرت سبب شد که هشام ایشان را آزاد کند (کلینی، ۱/۴۷۱؛ ابنشهرآشوب، ۴/۱۸۹ ـ ۱۹۰؛ فیض کاشانی، ۳/۷۷۱ ـ ۷۷۲). امامباقر(ع) به فرمان هشامبنعبدالملک (مستوفی، ۳۰۳) و به نقلی به دست ابراهیمبنعبدالملک مروان مسموم شد (ابنشهرآشوب، ۴/۲۱۰؛ ابنصباغ، ۲/۹۰۵) و در سال ۱۱۴یا ۱۱۵ هجری در ۵۷ یا ۵۸سالگی (کلینی، ۱/۴۶۹؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱؛ ابنعساکر، ۵۴/۲۹۸) در مدینه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار پدر خود امامعلیبنحسین(ع) به خاک سپرده شد (کلینی، ۱/۴۶۹). ایشان چهار همسر و هفت فرزند داشت (مفید، الارشاد، ۲/۱۷۶ ـ ۱۷۷). امامباقر(ع) به فرزند خود امامصادق(ع) وصیت کرد ده سال در موسم حج برای ایشان نوحهسرایی و گریه (صدوق، ۱/۱۸۲) و به تبعیت از سنت پیامبر اکرم(ص) در شهادت جعفر طیار هشتصد درهم در ماتم وی هزینه کنند (کلینی، ۳/۲۱۷؛ عطاردی، ۱/۱۴۶). در نگاه امامخمینی این کار برای نیاز امامباقر(ع) به گریه که برای شخص ایشان سودی نداشت نبود، بلکه این گریه به جهت استفاده سیاسی و اجتماعی آن بود. امامباقر(ع) با این کار میخواست ستمگران و کسانی که وی را به شهادت رساندهاند، افشا شوند تا این موضوع موج ایجاد و مردم را از ستمکاران آگاه کند (صحیفه، ۱۶/۳۴۵) و در نهایت تقویت مظلوم و انهدام ظالم را در پی داشته باشد (همان، ۱۱/۹۷ ـ ۹۸). ایشان تأثیر عزاداری برای امامباقر(ع) در بیداری مردم را به تأثیر عزای سیدالشهدا(ع) تشبیه کرده است (همان، ۱۶/۳۴۵). از امامباقر(ع) روایات بسیاری در عرصههای گوناگون عقاید، اخلاق و فقه و تفسیر و تاریخ و سیره به یادگار مانده است؛ چنانکه عزیزالله عطاردی، مجموعهای از سخنان و سیره آن حضرت را با عنوان مسند الامامالباقر(ع) در شش مجلد تدوین و منتشر کرده است.
منابع
قرآن کریم.
آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق. ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق. ابناثیر، علیبنمحمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق. ابنخلکان، احمدبنمحمد، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بیتا. ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق. ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. ابنصباغ مالکی، علیبنمحمد، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. ابنعساکر، علیبنحسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. ابنعماد، عبدالحیبناحمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق شعیب ارناووط، دمشق، دار ابنکثیر، چاپ اول، ۱۴۰۶ق. ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق. ابنندیم، محمدبناسحاق، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۶ش. ابوزهره، محمد، الامامالصادق(ع) حیاته و عصره، قاهره، دارالفکر العربی، چاپ اول، ۱۹۶۰م. ادیب، عادل، نقش امامان معصوم در حیات اسلام، ترجمه مینا جیگاره، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش. اربلی، علیبنعیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق. امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. همو، الاجتهاد و التقلید، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش. همو، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. همو، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. همو، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، قم، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش. همو، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. همو، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش. همو، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. همو، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. همو، دیوان امام (سرودههای حضرت امامخمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش. همو، الرسائل العشره، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش. همو، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. همو، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش. همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. همو، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. همو، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۴ق. بلاذری، احمدبنیحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م. بیهقی، ابراهیمبنمحمد، المحاسن و المساوی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالمعارف، چاپ اول، ۱۹۹۱م. جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه محمدتقی آیتاللهی، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۲ش. جعفریان، رسول، اسوههای بشریت، مجله نور علم، شماره ۲۹، ۱۳۶۷ش. حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. حسینی جلالی، سیدمحمدرضا، تدوین السنة الشریفه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. خامنهای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، تهران، مؤسسه ایمان جهادی، چاپ پنجاه و سوم، ۱۳۹۴ش. دخیل، علی محمد علی، ائمتنا، بیروت، دارالمرتضی، چاپ پانزدهم، ۱۴۲۵ق. ذهبی، محمدبناحمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارناووط، بیروت، الرساله، طبع دهم، ۱۴۱۴ق. صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق. طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش. طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق. طبری امامی، محمدبنجریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. طوسی، محمدبنحسن، اختیار معرفة الرجال، معروف به رجال کشی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۳۶۳ش. همو، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. همو، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش. همو، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. عطاردی، عزیزالله، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی(ع)، تهران، دار عطاردی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. غریری، سامی، الجذور التاریخیة النفسیة للغلوّ و الغلاة، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۴ق. فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق. کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. لالانی، ارزینا. آر. نخستین اندیشههای شیعی تعالیم امامباقر(ع)، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، فرزان، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. مدرس طباطبایی، حسین، مکتب در فرایند تکامل، نظری بر تطور مبانی فکر تشیع در سه قرن نخستین، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران، کویر، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش. مسعودی، علیبنحسین، اثبات الوصیه، قم، انصاریان، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش. همو، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق اسعد داغر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش. مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، ترجمه محمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش. مغربی، قاضینعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف فیضی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق. مفید، محمدبنمحمد، الاختصاص، تحقیق علیاکبر غفاری و محمود محرمی، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. مفید، محمدبنمحمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آلالبیت(ع)، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. نجاشی، احمدبنعلی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق. یعقوبی، احمدبنابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا.