۲۶٬۶۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مکتب صدرایی'''، یکی از مکاتب [[فلسفه اسلامی]]، متأثر از آراء فلسفی [[ملاصدرا]] | '''مکتب صدرایی'''، یکی از مکاتب [[فلسفه اسلامی]]، متأثر از آراء فلسفی [[ملاصدرا]] | ||
این مکتب همراه با عناصر و مؤلفههای خاصی است که ملاصدرا با فهم و ذکاوت خاص خود، به آثار علمی گذشتگان در دستگاه فلسفیاش هویتی جدید بخشید؛ به گونهای که توانست نتایجی بر این اصول متفرع کند که فلاسفه گذشته از آنها غافل بودند.<ref>یزدانپناه، شاخصههای کلان، ۲۰.</ref> مکتب متعالیه را میتوان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. ملاصدرا با استفاده از میراث فکری فلاسفه پیشین و بنانهادن مکتبی خاص، فلسفه را نه تنها در روش، بلکه در محتوا نیز با [[عرفان]] همسو کرد.<ref>یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۱۲۲ ـ ۱۲۳.</ref> همچنین روش عقلی را بهتنهایی و بدون کمک از [[شهود]] و واردات قلبی، در شناخت حقیقت ناکام میداند.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۵۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۸ و ۹/۲۳۴.</ref> وی با تلفیق برهان و شهود و نوآوریهای خود و با پیوند فلسفه و [[عرفان]] و استفاده از منابع قرآنی و [[حدیث|روایات]]، مکتب فلسفی جدیدی عرضه کرد<ref>آشتیانی، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، ۲۰ ـ ۲۱؛ یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۱۲۲.</ref> که به منزله کانون تقاطعی است که در آن [[فلسفه مشاء]]، [[فلسفه اشراق|اشراق]] و عرفان با یکدیگر تلاقی میکنند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۲۴۹.</ref> البته فلسفه ملاصدرا، فلسفهای التقاطی نیست؛ زیرا ملاصدرا در نظام فلسفی خویش به ابتکارات بزرگ و به حل مسائل مهمی توفیق یافته است. سخن کسانی که فلسفه او را التقاطی میدانند یا منکر ابتکارات او هستند و یا ابتکارات او را بیاهمیت میدانند، برخاسته از عدم تعمق در این مکتب فلسفی است.<ref>فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی، ۱/۷۵.</ref> | == جایگاه == | ||
این مکتب همراه با عناصر و مؤلفههای خاصی است که ملاصدرا با فهم و ذکاوت خاص خود، به آثار علمی گذشتگان در دستگاه فلسفیاش هویتی جدید بخشید؛ به گونهای که توانست نتایجی بر این اصول متفرع کند که فلاسفه گذشته از آنها غافل بودند.<ref>یزدانپناه، شاخصههای کلان، ۲۰.</ref> مکتب متعالیه را میتوان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. ملاصدرا با استفاده از میراث فکری فلاسفه پیشین و بنانهادن مکتبی خاص، فلسفه را نه تنها در روش، بلکه در محتوا نیز با [[عرفان]] همسو کرد.<ref>یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۱۲۲ ـ ۱۲۳.</ref> همچنین روش عقلی را بهتنهایی و بدون کمک از [[شهود]] و واردات قلبی، در شناخت حقیقت ناکام میداند.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۵۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۸ و ۹/۲۳۴.</ref> وی با تلفیق برهان و شهود و نوآوریهای خود و با پیوند فلسفه و [[عرفان]] و استفاده از منابع قرآنی و [[حدیث|روایات]]، مکتب فلسفی جدیدی عرضه کرد<ref>آشتیانی، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، ۲۰ ـ ۲۱؛ یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۱۲۲.</ref> که به منزله کانون تقاطعی است که در آن [[فلسفه مشاء]]، [[فلسفه اشراق|اشراق]] و عرفان با یکدیگر تلاقی میکنند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۲۴۹.</ref> البته فلسفه ملاصدرا، فلسفهای التقاطی نیست؛ زیرا ملاصدرا در نظام فلسفی خویش به ابتکارات بزرگ و به حل مسائل مهمی توفیق یافته است. سخن کسانی که فلسفه او را التقاطی میدانند یا منکر ابتکارات او هستند و یا ابتکارات او را بیاهمیت میدانند، برخاسته از عدم تعمق در این مکتب فلسفی است.<ref>فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی، ۱/۷۵.</ref> | |||
== دیدگاه امامخمینی == | |||
[[امامخمینی]] در مقام پیرو مکتب متعالیه، بر این باور است که راهحل فهم آیات الهی، آشنایی با حکمت متعالیه است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۶ ـ ۵۸۷.</ref> ایشان فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۴.</ref> و با ستودن انسجام و استحکام نظام حکمت متعالیه، ملاصدرا را بزرگترین فیلسوف الهی و مؤسس قواعد الهی و مجدد حکمت ما بعد الطبیعی میداند که برخی مسائل دینی را با برهان عقلی اثبات کرده و شریعت مطهره و حکمت الهی را با هم آمیخته است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> ایشان نظام حکمت متعالیه را تجلی نور حکمت قرآن شمرده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۵۳.</ref> | [[امامخمینی]] در مقام پیرو مکتب متعالیه، بر این باور است که راهحل فهم آیات الهی، آشنایی با حکمت متعالیه است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۶ ـ ۵۸۷.</ref> ایشان فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۴.</ref> و با ستودن انسجام و استحکام نظام حکمت متعالیه، ملاصدرا را بزرگترین فیلسوف الهی و مؤسس قواعد الهی و مجدد حکمت ما بعد الطبیعی میداند که برخی مسائل دینی را با برهان عقلی اثبات کرده و شریعت مطهره و حکمت الهی را با هم آمیخته است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> ایشان نظام حکمت متعالیه را تجلی نور حکمت قرآن شمرده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۵۳.</ref> | ||