کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''سیداسدالله مدنی''' [[فقیه]] مبارز، شاگرد [[امام‌خمینی]]، استاد اخلاق، [[امام‌جمعه]]، عضو [[مجلس خبرگان رهبری]] و [[شهید محراب]].
مدیریت، دانش و هنر اداره جامعه و سازمان در نگاه و عمل امام‌خمینی.
==زندگی‌نامه و تحصیلات==
مدیریت به معنای توانایی و شایستگی اداره جایی برای رسیدن به هدف‌های مورد نظر است (انوری، 7/6831) و در اصطلاح رایج، آن را علم و هنر هماهنگی کوشش‌ها و تلاش‌های اعضای سازمان و استفاده از منابع برای رسیدن به اهداف معین دانسته‌اند (الوانی، 9). در گذشته از این مفهوم به «تدبیر» به معنای اندیشه‌کردن در عاقبت کار و «تولّی» به معنای سرپرستی‌کردن یاد شده است (زبیدی، 20/310 ـ 311)؛ همچنین مدیریت دانشی با موضوع، ساختار، مفاهیم و نظریه‌های مشخص است که موضوعی اصلی در بررسی نگاه امام‌خمینی نیست.
سیداسدالله مدنی در ۱۳۳۳ق/ ۱۲۹۳ش در ده خوارقان (آذرشهر) از توابع تبریز متولد شد.<ref>قیصری، شقایق در محراب (حیات و سیره دومین شهید محراب حضرت آیت‌الله سیداسدالله مدنی)، ۱۳ ـ ۱۵؛ موسوی، زهرا، زندگینامه شهید مدنی، ۴۹۸.</ref> پدر وی آقامیرعلی در بازارچه بزّازان مغازه کوچکی داشت. سیداسدالله در چهارسالگی مادر و در شانزده‌سالگی پدر را از دست داد <ref>عباس‌زاده، شهید مدنی جلوه اخلاص، ۲۵ ـ ۲۶.</ref> وی در نوجوانی به [[مدرسه طالبیه تبریز]] رفت و سال ۱۳۱۶ به [[قم]] مهاجرت کرد و درس‌های سطح را نزد [[سیدمحمدرضا گلپایگانی]] و [[سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی]] آموخت و سپس به درس خارج [[سیدمحمدتقی خوانساری]] و [[سیدمحمد حجت کوه‌کمره‌ای]] رفت. مدنی، [[فلسفه]]، [[عرفان]] و [[اخلاق]] را پیش [[امام‌خمینی]] فراگرفت و خود به تدریس سطوح و اخلاق پرداخت.<ref>گل‌زاده،شهید اخلاق و فضیلت، ۷۷ و ۱۲۲.</ref> وی در سال ۱۳۲۳ به زیارت [[خانه خدا]] رفت و از آنجا به عتبات [[عراق]] عزیمت کرد و در [[نجف]] از [[درس فقه و اصول]] [[سیدعبدالهادی شیرازی]]، [[سیدمحسن حکیم]] و [[سیدابوالقاسم]] خویی به مدت پنج سال بهره جست. خود نیز به دستور حکیم دروس سطح را در حوزه نجف تدریس می‌کرد.<ref>شیرازی، یادواره شهید محراب آیت‌الله مدنی، ۱۷۶؛ عباس‌زاده، شهید مدنی جلوه اخلاص، ۳۱ ـ ۳۲.</ref> وی بعدها از استادان خود، حکیم در نجف و حجت کوهکمری و خوانساری در قم، اجازه [[اجتهاد]] دریافت کرد.<ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، یازده.</ref>
مدیریت دارای سه سطح اداره امور سیاسی (مدیریت سیاسی)، اداره امور عمومی (مدیریت دولتی) و مدیریت خصوصی است. این سه سطح در تعامل با یکدیگر جامعه را مدیریت می‌‌کنند، اما هر یک کارکرد متفاوتی دارند؛ بر این اساس، خط ‌مشی‌گذاری عمومی برای اداره امور کشور، به عهده مدیریت سیاسی و اجرای این خط ‌مشی‌ها بر عهده مدیریت دولتی است. مدیریت دولتی همچنین حلقه پیوند مدیریت سیاسی با بخش خصوصی و به طور کلی جامعه است (دانایی‌فرد، 1 ـ 2).
==فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی==
پیشینه: مدیریت پیشینه‌ای به درازای حیات اجتماعی بشر دارد و نخستین اندیشه‌های مدیریتی از زمانی شکل گرفت که انسان‌ها زندگی اجتماعی خود را در قالب گروه‌های اجتماعی سامان دادند و تصمیم گرفتند به هدف‌های گروهی دست پیدا کنند (کونتز و دیگران، 1/17). به‌تدریج ‌اندیشه مدیریت، ذهن متفکران اجتماعی را به خود مشغول کرد و از افلاطون تا ارسطو و فارابی و ابن‌سینا و خواجه‌نظام‌الملک در خصوص ضرورت مدیریت و شیوه‌های اداره جامعه ایده‌پردازی کردند (تقوی دامغانی، 28 ـ 40).
مدنی با [[سیدابوالقاسم کاشانی]] و [[سیدمجتبی نواب صفوی]] در دهه ۱۳۲۰ رابطه صمیمانه داشت؛ چنان‌که بخشی از هزینه مبارزات نواب صفوی را با فروختن کتاب‌های خود در نجف تهیه<ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، ، دوازده ـ سیزده.</ref> و او را در مبارزه با [[سیداحمد کسروی]] مجهز کرد.<ref>خاتم یزدی، خاطرات آیت‌الله خاتم یزدی، ۵۵ ـ ۵۶.</ref> وی در سال ۱۳۳۱ از نجف به زادگاهش آذرشهر بازگشت و با سخنرانی علیه رواج مشروب‌فروشی و [[کشف حجاب]]، با مظاهر فرهنگی [[رژیم پهلوی]] خصوصاً ترویج و گسترش [[بهائیت]] به مبارزه برخاست. بر اثر این مبارزات و فشار رژیم، وی ناگزیر به ترک موطن خود شد و دوباره به نجف مهاجرت کرد،<ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، یازدهو دوازده.</ref>وی به موازات تحصیل و تدریس در نجف، از اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق نیز غافل نبود و زمانی که بعثی‌ها با درج مقالاتی در جراید، قصد مخدوش‌کردن [[مرجعیت شیعه]]، خصوصاً [[سیدمحسن حکیم]] را داشتند، در برابر این حرکت موضع گرفت و در حمایت از حکیم کفن پوشید و پیشاپیش طلاب به کوفه رفت و حکیم را به نجف بازگردانید.<ref>عباس‌زاده، شهید مدنی جلوه اخلاص، ۴۳.</ref>
پس از انقلاب صنعتی و گذر از تولید سنتی، فردریک تیلور پدر مدیریت علمی، نخستین گام‌ها را برای نظریه‌پردازی علم مدیریت برداشت (مصاحب، 2/2725). او با تکیه بر روش‌های علمی، کارگران را همچون ماشین می‌دانست که برای افزایش بازدهی آنان باید از طریق نظارت دقیق و جبران هزینه‌های اقتصادی اقدام کرد (کونتز و دیگران، 1/19؛ ساروخانی، 663). پس از آن نظریه‌های مختلفی در علم مدیریت پدید آمد (کونتز و دیگران، 1/20 ـ 23) که باعث تحول عمیق در این عرصه شد. نظریه دیگر را که به تئوری روابط انسانی شهرت دارد، التون می‌یو ارائه کرد. این نظریه اثبات کرد نباید با کارگران مانند ماشین برخورد کرد، بلکه باید به نیازهای انسانی، روحی و روانی آنان توجه کرد تا تولید و بهره‌وری بیشتر شود (نبوی، 25). آخرین نظریه دراین‌باره نظریه نگرش «سیستمی» است که امروزه بیشتر به آن توجه می‌شود و بر اساس آن، سازمان به صورت یک نظام و پیکر واحد در نظر گرفته می‌‌شود که درباره مسائل و برنامه‌های آن باید از ابعاد مختلف و در ارتباط با دیگر اجزای جامعه تصمیم‌گیری کرد (دفت، 1/22 ـ 27). در ایران نخستین اندیشه‌های مدیریت را باید در اندیشه متفکرانی چون فارابی، ابن‌سینا و خواجه‌نظام‌الملک جستجو کرد. فارابی مدینه فاضله را کامل‌ترین شکل جامعه می‌‌‌دانست که در آن مردم برای رسیدن به سعادت، در امور مختلف با همدیگر همکاری و تعاون دارند و رهبری شایسته که بر انجام وظایف اعضا نظارت دارد، آن را اداره می‌کند (112 ـ 126). خواجه‌نظام‌الملک نیز به دلیل حضور در دربار ملکشاه سلجوقی در نقش وزارت، دارای تجربه‌ای قوی در مدیریت بود و در کتاب مشهور سیر الملوک به بیان وظایف مدیران، شیوه‌های گزینش مأموران، نظارت مدیر، روابط رهبر و مردم و مانند آن ‌پرداخته است (12 ـ 186).
 
افزون بر این، در حکمت اسلامی در بخش حکمت عملی، بر مباحث مدیریت امور جامعه در قالب تدبیر خانواده و سیاست مُدن (شهرها) تأکید شده است (ابن‌سینا، 2 ـ 3؛ شیخ اشراق، 1/2 ـ 3). در فقه اسلامی نیز با بیان قواعد و احکام اداره جامعه، روابط با بیگانگان در حوزه مدیریت سیاسی، حقوق و وظایف مکلفان، وجوب عدل و احسان در روابط اجتماعی، احکام و قواعد اقتصادی و عبادی، به مدیریت جامعه در ابعاد مختلف آن توجه ویژه شده است (بجنوردی، 1/187، 211 و 249). امام‌خمینی که بیشتر احکام اسلام را سیاسی و اجتماعی می‌‌دانست (صحیفه، 3/227)، ولایت و سرپرستی دینی جامعه را بدیهی و پیامبر اسلام(ص) را نخستین سرپرست جامعه اسلامی می‌شمرد که از مدیریت جامعه پس از خود نیز غافل نبوده است (ولایت فقیه، 19 ـ 21). ایشان بحث مدیریت و رهبری دینی جامعه را در کتاب البیع و سلسله مباحث ولایت فقیه و همچنین سخنرانی‌ها و نوشته‌های خود در طول دوران مبارزه و تشکیل حکومت مطرح کرده است (← ادامه مقاله).
مدنی در سال‌های ۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۱ بارها سفر تبلیغی به همدان داشت و پیوسته در مسیر اهداف امام‌خمینی فعالیت می‌کرد <ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، چهارده-هجده.</ref> این همراهی در اعلامیه‌ها و تلگرام‌های مختلفی که وی از عوامل و امضاکنندگان آنهاست مشهود است، مانند تلگرام علمای همدان به [[اسدالله علم]]، نخست‌وزیر، درباره مغایرت [[لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی]] با اسلام و تلگرام علمای نجف در محکوم‌کردن [[فاجعه فیضیه]] <ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۳۸، ۶۵ ـ ۶۶، ۳۳۰ ـ ۳۳۱، ۳۹۴ ـ ۳۹۵، ۴۰۳ و ۴۳۸ ـ ۴۳۹.</ref>
جایگاه مدیریت: نخستین مدیران جامعه چنان‌که امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره کرده است، پیامبران الهی(ع) بوده‌اند که از طرف خداوند برای شکوفا‌کردن درون‌مایه‌های عقل بشری و نجات انسان‌ها از گمراهی فرستاده شدند (نهج البلاغه، خ1، 15). در منابع و متون اسلامی، موضوع مدیریت، یکی از شئون اساسی جامعه معرفی و به آن توجه ویژه‌ای شده است. در آیات قرآن کریم، آفرینش و تدبیر امور جهان به خداوند نسبت داده شده (یونس(ع)، 31؛ اعراف، 54) و نیز به فرشتگانی که تدبیر نظام آفرینش را بر عهده دارند، سوگند یاد شده است (نازعات، 5). همچنین اشاره به انتخاب هارون(ع) به جانشینی حضرت موسی(ع) (اعراف، 142) و برتردانستن پیامبر خاتم(ص) به عنوان مدیر جامعه اسلامی بر دیگر مسلمانان (احزاب، 6) و دستور خداوند به پیامبر اکرم(ص) برای معرفی امیرالمؤمنین(ع) برای جانشینی (مائده، 67؛ قمی، 1/171 ـ 175)، دلالت بر اهمیت مدیریت و سرپرستی جامعه در پیشبرد امر دین و دنیای انسان‌ها دارد (امام‌خمینی، صحیفه، 20/113 ـ 115) (← مقاله رهبری).
 
بنابر آموزه‌های قرآن، امانت در معنایی عام که شامل رهبری و مدیریت هم می‌شود باید به کسانی که شایستگی آن را دارند، سپرده شود (نساء، 58؛ طباطبایی، 4/385). رسول خدا(ص) نیز از نداشتن مدیریت و تدبیر صحیح در امور برای امت خود ابراز نگرانی کرده است (احسائی، 4/39). امام‌علی(ع) ضمن امانت‌دانستن آن (نهج البلاغه، ن5، 379)، در بیان اصل نیاز جامعه به رهبری و مدیریت، بر ضرورت وجود حاکم و مدیر ـ نیکوکار یا بدکار ـ برای اداره جامعه تأکید کرده است (همان، خ40، 61). امام‌صادق(ع) ساماندهی امور دنیا و آخرت هر جامعه‌ای را وابسته به وجود عالم پرهیزگار، حاکم و مدیر خیرخواه و پزشک توانمند دانسته است که بدون آنان جامعه دچار سقوط و شکست خواهد شد (ابن‌شعبه، 321). امام‌رضا(ع) نیز بقای جوامع را در گرو وجود حاکمانی دانسته که امور دین و دنیای مردم را تدبیر کنند (مجلسی، 23/32).
مدنی که در زمان اوج‌گیری نهضت امام‌خمینی در نجف بود، پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و دستگیری امام‌خمینی، نخستین کسی بود که تدریس را تعطیل کرد و با حرکت جمعی طلاب، به دیدار حکیم شتافت. در نتیجه تلاش وی، حکیم به‌عنوان مرجع بزرگ شیعیان، با انتشار اعلامیه‌ای، از نهضت امام‌خمینی حمایت کرد.<ref>قیصری، ۴۱؛ شقایق در محراب (حیات و سیره دومین شهید محراب حضرت آیت‌الله سیداسدالله مدنی)، شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۶۷؛ مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، چهارده.</ref>
به صورت خاص، بزرگ‌ترین و برترین منشور حکومت‌داری و مدیریتی اسلام، در قالب نامه امیرالمؤمنین ‌علی(ع) به مالک اشتر ارائه شده است. در این نامه علاوه بر یادآوری وظایف و مسئولیت‌های کارگزاران و مدیران، بر ضرورتِ داشتنِ برنامه برای انجام صحیح امور، شناسایی افراد لایق و متعهد برای سپردن کارها به آنان، به‌کارگماریِ درست افراد در جای مناسب و مطابق توان و شایستگی آنان، یادآوری وظایف و مسئولیت‌های آنان در قبال مردم، نظارت به‌موقع و درست بر انجام وظایف کارگزاران و کارکنان و آمادگی در برابر حمله دشمنان تأکید شده است (نهج البلاغه، ن53، 452 ـ 456).
 
ارزیابی مدیریت مدرن: هدف مدیریت اسلامی از نظر امام‌خمینی، فراهم‌آوردن زمینه‌های پیوند میان خلق و خالق و هدایت انسان به سوی تعالی و سعادت است؛ زیرا از نظر ایشان، از یک سو، حقیقتِ علم، مجرّد از ماده است (صحیفه، 21/225) و از سوی دیگر، انسان می‌‌خواهد به حق مطلق برسد تا فانی در خدا شود (همان، 21/223)؛ بنابراین مدیریت در جایگاه یک دانش یا اندیشه، نمی‌تواند تنها به سامان‌دادن امور مادی انسان بپردازد، بلکه باید زمینه‌های رشد و کمال معنوی انسان‌ها را برای پیوستن به حق مطلق فراهم سازد و به اصلاحِ رابطه انسان و خدا همت گمارد. بر این اساس، از نگاه امام‌خمینی مشکل اصلی مکتب‌های مدیریتی و حکومتی امروز آن است که تنها به بعد مادی حیات آدمی توجه می‌کنند و از توجه به دیگر ابعاد وجودی او ازجمله توجه به معنویات و رشد و تربیت انسان که هدف اصلی بعثت انبیای الهی(ع) است، غفلت می‌ورزند (همان، 3/219 ـ 220؛ 4/177 و 7/189 ـ 191، 414)؛ از این‌رو برخلاف مکتب‌های غربی که به اداره جامعه همانند اداره کارخانه می‌‌نگرند و تنها به ظاهر عالم طبیعت و بعد مادی وجود انسان توجه می‌کنند (همان، 5/410 و 8/108)، اصلی‌ترین ویژگی نگرش مدیریتی امام‌خمینی، توجه به معنویات و ارزش‌های الهی و جلب رضایت الهی در مدیریت است (همان، 4/8 ـ 9 و 20/341).
با حضور امام‌خمینی در نجف در سال ۱۳۴۴، مدنی در نماز جماعت ایشان شرکت و در غیاب امام‌خمینی، به جای ایشان اقامه نماز جماعت می‌کرد.<ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، چهارده.</ref> وی از حواریون امام‌خمینی به حساب می‌آمد؛<ref>اختری، خاطرات، چاپ‌شده در خاطرات سال‌های نجف، ۱/۳۷ ـ ۳۸.</ref> از این‌رو در بدو ورود ایشان به نجف، با گروهی از علما از ایشان تقاضا کرد تدریس در حوزه نجف را آغاز کند.<ref>اختری، خاطرات، چاپ‌شده در خاطرات سال‌های نجف، ۱/۴۳.</ref> مدنی با آنکه از استادان معروف نجف بود، به طور مداوم در درس امام‌خمینی شرکت می‌کرد و از همین رو مورد تهمت و افترا نیز قرار گرفت؛ ولی در همراهی با ایشان مقاومت کرد <ref>موسوی، سیدهادی، خاطرات، چاپ‌شده در خاطرات سال‌های نجف،  ۲/۱۷۷.</ref> و در تمام مراحل، از برنامه‌های ایشان پیروی و با مخالفان ایشان در حوزه، مبارزه می‌کرد. امام‌خمینی گاهی که مقامات عراقی را به حضور می‌پذیرفت، مدنی را نیز که فرد مورد اعتماد ایشان بود به این جلسات دعوت می‌کرد.<ref>قیصری، شقایق در محراب (حیات و سیره دومین شهید محراب حضرت آیت‌الله سیداسدالله مدنی)، ۴۰ ـ ۴۱؛ شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۶۸.</ref> همچنین وی به حکم امام‌خمینی سفرهایی تبلیغی به شهرهای عراق، ترکیه و مصر داشت <ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۶۹؛ مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، سیزده.</ref>
مدیریت کارآمد و شاخص‌های آن: امام‌خمینی موضوع اساسی در مدیریت کشور را توجه و خدمت به محرومان و حفظ منافع آنان و گسترش مشارکت عمومی مستضعفان در تمامی عرصه‌های جامعه و پرهیز از تجمل‌گرایی و دوری از زرق و برق دنیا می‌دانست (همان، 20/340 ـ 342)؛ زیرا توجه به طبقات ضعیف و مستضعف و خدمت به آنان برای رضایت خداوند، برترین عبادت و محل کار آنان عبادتگاه است (همان، ‏16/332). از نظر ایشان میزان در سنجش مدیریت، خدمت است (همان، 19/365) و مدیران باید با اتکا به قدرت خداوند، برای قطع وابستگی به بیگانگان تلاش کنند (همان، ‏17/282). بر این اساس ویژگی‌های مدیر و مسئول عبارت است از: فعال، خدمتگزار و فهیم‌بودن و برخورداری از شایستگی، کار برای خدا، تعهد به اسلام (همان، 16/494 و 19/367 ـ 368)، شجاعت در حل مسائل و مشکلات (همان، 21/51)، دارای سابقه اسلامی و مؤمن به انقلاب و ارزش‌های انقلابی (همان، 13/175 و 14/243، 323)، ساده‌زیستی (همان، 14/122 ـ 123)، احساس تعلق به کشور و مردم (همان، 14/321)، توجه به تخصص و تعهد در به‌کارگیری نیروی انسانی مورد نیاز دستگاه‌ها (همان، 19/157)، عزتمندی و نداشتن ترس در برابر بیگانگان (همان، 18/30) و بی‌توجهی به مقام و موقعیت دنیا (همان، 18/31) (← مقاله تعهد و تخصص).
 
نقد مدیریت و مدیران در رژیم پهلوی: به باور امام‌خمینی مدیریت در رژیم پهلوی کارآمد نبود و مدیران و کارگزاران اصلی این رژیم به سبب تعلق به طبقه اعیان و اشراف نمی‌توانستند از وضعیت قشر ضعیف جامعه اطلاع پیدا کنند و میان آنان و مردم، شکاف عمیق وجود داشت (همان، 16/442 ـ 444 و 18/27)؛ به همین دلیل شناخت و احساس درد محرومان برای آنان معنا نداشت و برای رسیدگی به امور مردم و ایجاد تسهیلات و رفاه برای آنان به‌ویژه طبقه محروم، چاره‌اندیشی نمی‌کردند (همان، 18/27 ـ 28) و در مقابل، از قدرت مدیریت خود برای غارت و چپاول بیت‌المال و صرف آن در جهت هوا و هوس‌های خود و خانواده‌های خود بهره می‌بردند (همان، 14/121). آنان به رأی و نظر مردم بی‌توجه بودند (همان، 3/473 و 4/205 ـ 207) و در جهت وابستگی هرچه بیشتر کشور به بیگانگان (همان، 5/69، 133 و 13/499) و رواج فساد در جامعه به‌ویژه میان جوانان (همان، 5/395؛ 11/429 و 12/26) گام بر می‌داشتند.
مدنی در سال ۱۳۵۰ به دستور امام‌خمینی، برای ترویج و تدریس علوم دینی به خرّم‌آباد رفت<ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی،، نوزده.</ref> و در مدرسه کمالوند، به تدریس درس خارج پرداخت و پس از مدتی به دستور ایشان، سرپرستی این حوزه را بر عهده گرفت و پس از مدتی به عنوان وکیل و نماینده ایشان در خرم‌آباد معرفی شد.<ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی،، نوزده.</ref> وی با انتقاد از اوضاع ناسالم کشور، شجاعانه سخن می‌گفت و در هر شرایطی به رویه استبدادی و ظالمانه رژیم پهلوی اعتراض می‌کرد؛ به همین سبب [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) او را زیر نظر داشت. عوامل ساواک دسیسه‌های گوناگونی برای تزلزل جایگاه مردمی او به کار بردند، مانند پخش نامه‌های مملو از تهمت و افترا علیه او؛ ولی وی در همین دوره، کتاب [[تحریر الوسیله امام‌خمینی]] را جهت تبلیغ مرجعیتِ ایشان توزیع می‌کرد و به مناسبت‌های مختلف به تبلیغ از ایشان می‌پرداخت <ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، ۴/بیست، بیست و یک و بیست و دو).</ref> وی که در سال‌های ۱۳۴۴ و ۱۳۴۹، به دستور ساواک ممنوع‌الخروج شده بود <ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۷۰.</ref> وقتی به ساواک احضار شد و از وی درباره امام‌خمینی سؤال کردند، لب به ستایش ایشان گشود و با شهامت، بر شاگردی و پیروی از ایشان تأکید ورزید.<ref>عباس‌زاده، شهید مدنی جلوه اخلاص، ۷۱.</ref>
آسیب‌شناسی مدیریت: در کنار خدمات و مزایایی که مدیریت برای اداره و بهبود نظام جامعه ایفا می‌‌کند، از برخی آسیب‌ها و مشکلات آن نیز نباید غافل بود. برخی از مهم‌ترین آسیب‌های مدیریت در نظام اسلامی از نگاه امام‌خمینی از این قرار است:
 
1. نپذیرفتن مسئولیت: از نگاه امام‌خمینی نپذیرفتن مسئولیت با وجود لیاقت و شایستگی، به منزله پشت‌کردن به خدا و خلق خداست، مگر اینکه افرادی همتراز یا بهتر در جامعه وجود داشته باشند (همان، 19/157)؛ از این‌رو، شانه‌خالی‌کردن از پذیرش مسئولیت‌های مهم در حالی‌که فرد توان مدیریت و تدبیر امور جامعه را دارد، موجب می‌شود تا افراد با توانایی و تعهد کمتر در مسئولیت‌های سنگین به کار گماشته شوند و بدیهی است خسارت این نوع مسئولیت‌ها برای جامعه غیر قابل جبران خواهد بود (همان).
اسناد ساواک، مدنی را به عنوان یکی از طرفداران جدی امام‌خمینی شمرده که در همدان نفوذ عجیبی دارد و بیش از یک‌سوم اهالی همدان را مقلد ایشان ساخته‌است و در هر محفل و مجلسی از ایشان ستایش و ایشان را اعلم از دیگران می‌شمارد <ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۳۹۲.</ref> وی افزون بر تبلیغ از مرجعیت امام‌خمینی و گسترش مقلدان ایشان در ایران، مرجعیت ایشان را برای شیعیان افغانستان، پاکستان و هند نیز تبلیغ کرده‌است<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۲۱/۴۵۱.</ref> و اعلامیه امام‌خمینی علیه اسرائیل را در همدان پخش کرده‌است.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۲۰/۳۵۱ ـ ۳۵۲.</ref> مدنی هنگام حضور در خرم‌آباد وقتی از عضوگیری حزب رستاخیز در شهرهای ایران آگاهی یافت، در یک سخنرانی شدیداً بر این امر اعتراض کرد و بر استمرار نهضت امام‌خمینی تأکید ورزید و صریحاً پیوستگان به [[حزب رستاخیز]] را در زمره سپاهیان عمرسعد شمرد. در سال ۱۳۵۴ به دنبال این سخنرانی، او به اتهام اخلال در امنیت کشور دستگیر و به نورآباد ممسنی تبعید شد؛ ولی در آنجا هم ساکت ننشست و به همین دلیل در سال ۱۳۵۶ به گنبدکاووس و سال ۱۳۵۷ به بندر کنگان و سپس به مهاباد تبعید شد.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک،، ۱۱/۳۷ و ۳۹۲؛ مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، بیست و پنج و بیست و هشت.</ref> در دوران تبعید، مردم این مناطق، اعم از شیعه و سنی با وی در تماس بودند و او نیز اهالی را برای مبارزه با ستم تشویق می‌کرد.<ref>گل‌زاده، شهید اخلاق و فضیلت، ۸۴ ـ ۸۵؛ دفتر انتشارات، پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ۲۳.</ref>
2. ضعف فکر و عمل: یکی از آسیب‌های مهم مدیریت، رخنه‌کردن ضعف در اندیشه و عمل مدیران و کارگزاران است. امام‌خمینی معتقد بود اگر از این ناحیه، ضرری به اسلام و مسلمانان وارد شود، گناهی عظیم شمرده می‌شود و عذاب دردناک الهی را به دنبال خواهد داشت و چنین مدیرانی باید بدون جوسازی و مقاومت، کنار بروند و جای خود را به افراد شایسته بدهند (همان).
 
3. دخالت خواسته‌ها و منافع شخصی: از نگاه امام‌خمینی مدیران در انتخاب همکاران خود باید به تعهد و توان خدمت به مردم توجه کنند، نه به دوستی و آشنایی و سفارش‌های بی‌منطق که این امر موجب ناکامی در خدمت به کشور است (همان) و بی‌توجهی به لیاقت‌ها و شایستگی‌ها در واگذاری پست‌ها و انتخاب همکاران، کاری شیطانی است و با معیارهای اسلامی سازگاری ندارد؛ زیرا در اسلام، تعهد و توان خدمت و اداره کشور، شرط واگذاری مسئولیت است و تأمین منافع اشخاص و گروه‌ها موضوعیت ندارد (همان، 19/367 ـ 368).
با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، مدنی از تبعید به قم آمد <ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، سی.</ref> و در آستانه [[پیروزی انقلاب اسلامی]]، به دعوت مردم همدان، راهی این شهر شد و در جلوگیری از اعزام لشکر ۱۸ زرهی [[کرمانشاه]] به تهران در ۲۲ بهمن برای سرکوبی مردم تهران، تلاش جدی کرد. وی همچنین اعتصاب همافران در پایگاه شاهرخی همدان را مدیریت کرد <ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی،  ۴/سی و دو؛ شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۷۸ ـ ۷۹.</ref> وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با رأی مردم این استان به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت.<ref>قیصری، شقایق در محراب (حیات و سیره دومین شهید محراب حضرت آیت‌الله سیداسدالله مدنی)، ۱۲۷؛ مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی،  سی و سه.</ref>
4. فاصله‌گرفتن از مردم: از نظر امام‌خمینی رابطه میان حکومت و ملت در نظام اسلامی بر اساس محبت است (همان، 7/233) و بدون همراهی ملت، دولت نمی‌تواند هیچ کاری انجام دهد (همان، 20/57)؛ از این‌رو ایشان فاصله‌گرفتن از مردم را باعث راندن مسئولان و مدیران می‌‌دانست (همان، 17/452 ـ 453) و بر ضرورت قدردانی از مردم و توجه به مشکلات آنان و ایجاد رابطه دوسویه مردم و مسئولان توصیه می‌‌کرد (همان، 21/412).
 
5. قوانین دست و پاگیر اداری: اگرچه قوانین و ضوابط سازمانی برای آسان‌کردن امور و تعریف مجرای درست برای انجام کارها وضع می‌شوند، این قوانین و مقررات نباید تبدیل به ابزاری برای سستی در انجام وظایف و نادیده‌گرفتن حقوق مردم شوند. امام‌خمینی ابراز نگرانی می‌‌کرد که مجریان ناصالح، بر خلاف مقررات یا با کاغذبازی و پیچ‌وخم‌هایی که به آن عادت کرده‌اند، قوانین پیشرفته و مفید را دگرگون کنند یا عمداً اسباب نگرانی و نارضایتی مردم را فراهم کنند (همان، 21/426) یا به بهانه‌های غیر منطقی و مقررات غیر ضروری، انجام امور مهم و ضروری را به تأخیر بیندازند (همان، 13/205 ـ 206).
مدنی که خود از افراد سالک، زاهد و باتقوا بود و شخصیت اخلاقی ممتاز و جاافتاده‌ای داشت.<ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، سی و هفت ـ سی و هشت.</ref> به شاگردی امام‌خمینی افتخار می‌کرد و درس اخلاق ایشان در [[مدرسه فیضیه]] را بسیار مؤثر می‌دانست.<ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۱۴۸.</ref> او اطاعت از ایشان را برای خود و دیگران واجب می‌دانست<ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، چهل و یک.</ref> و همواره مردم را به پیروی از ایشان دعوت می‌کرد <ref>(شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۹۶ و ۱۰۲).</ref> او ارادت بسیاری به امام‌خمینی داشت و هیچ‌گاه نظر خود را بر نظر ایشان مقدم نمی‌کرد و ترویج ایشان را یک وظیفه دینی می‌دانست.<ref>اسحاقی، ۵۱۰ ـ ۵۱۱؛ یعقوبی، شهید مدنی مرید امام و مراد مردم، ۱۵۶.</ref> مدنی معتقد بود ممکن است مراجع تقلید، مختلف باشند؛ اما رهبر یکی است؛ از این‌رو سعی می‌کرد تا در هر فرصتی، امام‌خمینی را به‌عنوان رهبر اسلامی مطرح کند. وی رهبریِ ایشان را می‌ستود و ندای آسمانی ایشان را مایه پیروزی ملت معرفی می‌کرد.<ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۹۴.</ref> وی همچنین ضمن تأکید بر شجاعت و فقاهت امام‌خمینی، رهبری ایشان را در مسیر رضایت خدا و در راستای رهبری [[رسول اکرم(ص)]] و [[امیرالمؤمنین(ع)]] می‌شمرد<ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۹۴-۹۵.</ref> و ایشان را مایه اعتلای ملت از خاک به ملأ اعلا می‌دانست.<ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۱۰۴.</ref> او در مصاحبه‌ای خط امام‌خمینی را خط قرآن و پیامبر اکرم(ص) و اهل‌بیت(ع) برشمرد.<ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۱۳۷.</ref> مدنی فریب‌خوردگان را توصیه به بازگشت کرد و خطاب به آنان سوگند یاد کرد که آغوش امام‌خمینی، مهربان‌ترین آغوش برای بازگشت است.<ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۱۰۹.</ref> ایشان در آخرین خطبه [[نمازجمعه]]، نافرمانی رئیس‌جمهور؛ [[سیدابوالحسن بنی‌صدر]] را از امام‌خمینی ناشی از خودبینی او دانست و آن را به مخالفت ابوجهل با پیامبر اکرم(ص) تشبیه و از سر لجاجت معرفی‌کرد.<ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۱۲۲-۱۲۳.</ref>
مدیریت روحانیت: جایگاه ممتاز روحانیت در هدایت و رشد معنوی جامعه ایجاب می‌‌کند تا به جنبه الگویی و سرمشق‌بودن آنان برای دیگران، با حساسیت بیشتری نگریسته شود؛ چنان‌که امام‌خمینی نیز اشاره کرده است، برخلاف دیدگاه کسانی که روحانیت را از دخالت در سیاست و مدیریت کشور برحذر می‌‌داشتند و جوهر دین و دینداری را مغایر با سیاست می‌‌دانستند (همان، ‏9/177 ـ 178 و 13/11 ـ 12)، از نگاه ایشان، ورود روحانیت در مسائل سیاسی موجب می‌‌شود تا قدرت و توان روحانیت اسلام که نگهبانان شریعت‌اند، در اداره کشور به نمایش گذاشته شود (همان، 20/336)؛ از این‌رو ایشان بر این باور بود که روحانیت علاوه بر فراست، زیرکی، زهد، تقوا و وظیفه هدایت جامعه، باید مدیر و مدبّر نیز باشد (همان، 21/289).
 
دیدگاه امام‌خمینی درباره حضور روحانیت در سمت‌های اجرایی، با پیش و آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا حدودی متفاوت بود و ایشان در گذشته معتقد بود روحانیت در نظام جمهوری اسلامی هیچ منصب حکومتی را اشغال نخواهد کرد (همان، 5/472 و 482) و آنان نقش هدایت مجریان امور را ایفا خواهند کرد (همان، 4/160 و 5/386)؛ زیرا وظیفه روحانیون ارشاد دولت‌ها (همان، 5/472) و نظارت بر قوانین (همان، 5/482) است. ایشان حتی درباره خود اعلام کرد بناى دخالت مستقیم در امور را نداشته و با تأسیس حکومت به هدایت و ارشاد آن خواهد پرداخت (همان، 5/122 و 137). عزیمت امام‌خمینی به شهر قم (10/12/1357) کمتر از یک ماه پس از ورود به کشور (← همان، 6/277)، سپردن دولت موقت به مهدی بازرگان و وزرای غیر روحانی (همان، 6/54 و 6/213)، مخالفت جدی با ریاست جمهوری روحانیان (مهدوی کنی، 424) و در نهایت ریاست جمهوری سیدابوالحسن بنی صدر (انقلاب اسلامی، 1)، و حمایت اولیه ایشان از وی (صحیفه، 12/295 و 13/94، 104، 109، 141نشان از پایبندی ایشان به این سیاست در اوائل انقلاب دارد؛ اما تجربه دولت موقت (← مقاله دولت موقت) و عملکرد بنی‌صدر و عزل او از ریاست جمهوری (← مقاله بنی‌صدر، سیدابوالحسن) و مجموعه قضایای دو سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی، نگاه ایشان را تغییر داد.
مدنی از افراد مورد اعتماد امام‌خمینی در طول حضور ایشان در نجف و ایران بود. وی افراد متعددی را برای اجازه‌نامه در [[امور حسبیه]] به امام‌خمینی معرفی کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۷۳، ۴۵۵، ۴۸۱ و ۵۰۸.</ref> و رابط ایشان در انتقال وجوهات بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۸۲، ۱۶۱ و ۴۵۳.</ref> امام‌خمینی کارهای مدنی را مورد رضایت خود دانسته <ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۸۵.</ref> و از او با عنوان سیدالعلماء الاعلام نام برده <ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۸۰.</ref> و ایشان را دست راست خود معرفی کرده‌است <ref>شعردوست، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، ۱۵۱ ـ ۱۵۲.</ref> وی در ۲۱ مهر ۱۳۵۸ با حکم امام‌خمینی نماینده ایشان و امام‌جمعه همدان شد. امام‌خمینی در این حکم، وی را به شایستگی علمی و عملی ستود و او را در تعیین قاضی شرع برای دادگاه‌های شهر همدان و اطراف آن مجاز دانست و وجود ایشان را برای اهالی منطقه غنیمت شمرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۸۰ ـ ۲۸۱.</ref>
امام‌‌‌‌خمینی با اذعان به اینکه از زمان اقامت در نجف بر این اعتقاد بوده که روحانیون در مناصب اجرایی قرار نگیرند، آن را مشروط به آن دانست که افراد متعهدی باشند که بتوانند کارها را بر اساس موازین اسلامی اداره کنند ولی در زمانی که افراد متعهد نباشند، یا نتوانند و یا نخواهند بر اساس موازین اسلامی عمل کنند، روحانیون نباید خود را کنار بکشند (همان، 13/433). ایشان با تأکید بر اینکه هر کس بفهمد اشتباه کرده است باید به اشتباه خود اعتراف و از آن بر گردد، به اشتباه خود در این نظر اقرار کرده است (همان، 18/241). ایشان با تصریح به اینکه روحانیون نباید موضع قبلی ایشان را دایمی تلقی کنند، خاطرنشان کرد که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی فکر می‌کرده است از میان غیر روحانیون افراد متدینی هستند که بتوانند کشور را آن گونه که خدا می‌خواهد و بر اساس اهدافی که مردم برای آن شهید داده‌اند، اداره کنند اما در تجربه اداره کشور به این نتیجه رسیده است که اشتباه می‌کرده و اگر روحانیون کنار بکشند، کشور به حلقوم امریکا و شوروی می‌افتد (همان، 16/350). از نظر ایشان برخی افراد با اینکه متدین و خوب بوده‌اند، نتوانسته‌اند اهداف مورد نظر ایشان را که استقلال کشور بوده است پیگیری کنند، چنان‌که برخی نیز خود را به عنوان افراد خوب جا زده و مناصب حکومتی را اشغال کرده‌اند (همان). در عین حال ایشان ابراز داشت، این‌بار هم اصراری بر نظر خود ندارد و هر وقت به این نتیجه برسد که از غیر روحانیون کسانی می‌توانند کشور را آن گونه که خداوند تعالی راضی است، اداره کنند، روحانیون به شغل اصلی خود که ارشاد و هدایت مردم و نظارت بر امور است بر می‌گردند (همان). البته ایشان تأکید داشت اکنون که حکومت اسلامی در قالب نظام جمهوری اسلامی، ظهور و بروز پیدا کرده است و با مدیریت روحانیت اداره می‌‌شود، روحانیان باید به رعایت شئون اسلامی و حفظ و مراقبت از خود توجه بیشتری کنند و متوجه باشند که هر گونه غفلت و بی‌توجهی، منجر به صدمه واردشدن به حیثیت و موقعیت اسلام خواهد شد که غیر قابل جبران است (همان، ‏9/475) (← مقاله روحانیت).
 
مدیریت امام‌خمینی: سیره عملی امام‌خمینی در مدیریت در دوره رهبری خود، گواه روشنی بر توان ایشان در مدیریت امور کشور بوده است:
پس از شهادت [[سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی]] امام‌جمعه تبریز، امام‌خمینی با توجه به فعالیت‌ها و سوابق حضور مدنی در این شهر، او را در ۱۲ آبان ۱۳۵۸ به‌عنوان امام‌جمعه این شهر منصوب کرد. ایشان در این حکم اظهار کرد با آنکه شهر همدان به وجود مدنی نیاز داشت، به دلیل نیاز مبرم شهر [[تبریز]] و [[آذربایجان]] به حضور وی و همچنین به سبب تقاضای مردم تبریز، این حکم را صادر کرده‌است و به وی سفارش کرد تا ضمن اقامه نمازجمعه، به مسایل و مشکلات آنجا رسیدگی و بر کمیته‌ها و دادگاه‌های انقلاب نظارت و آنها را ارشاد کند. ایشان به مردم توصیه کرد از مدنی حمایت کنند؛ زیرا این حمایت به نفع اسلام و مسلمانان است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۵۰.</ref> به باور امام‌خمینی، مدنی عالمی متّقی بود که در علم و عمل شایستگی داشت.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۸۰؛ گل‌زاده، شهید اخلاق و فضیلت، ۲۳۲.</ref> مدنی در تبریز توطئه‌های ضد انقلاب را خنثی کرد و با غائله حزب [[جمهوری خلق مسلمان]] به مبارزه برخاست؛ چنان‌که برای تقویت روحیه رزمندگان، به جبهه‌های جنگ رفت و مدت‌ها درکنار بسیجیان ماند.<ref>عباس‌زاده، شهید مدنی جلوه اخلاص، ۹۳ ـ ۹۵.</ref>
1. مدیریت در رفتار: برای مدیریت، دست‌کم پنج وظیفه اصلی بیان شده است: الف) برنامه‌ریزی: ترسیم آینده سازمان، پیش‌بینی امکانات مورد نیاز و تعیین راه‌های تحقق اهداف (کونتز و دیگران، 1/77)؛ ب) سازمان‌دهی: تعیین صریح وظایف و اختیارات و برقراری هماهنگی میان مشاغل مختلف در سازمان (همان، 1/79)؛ ج) به‌کارگماری نیروی انسانی: شناخت و تأمین نیروی انسانی مورد نیاز بر اساس ساخت سازمان؛ د) رهبری: برانگیختن و هدایت افراد برای پیشبرد و تحقق اهداف سازمان (همان، 1/81)؛ هـ) نظارت: سنجش و اصلاح عملکرد به منظور اطمینان از تحقق درست اهداف پیش‌بینی‌شده (همان، 1/82).
 
با ملاحظه رفتار و اندیشه امام‌خمینی در زمینه مدیریت، می‌‌توان به این واقعیت پی برد که ایشان با وظایف مدیریت به‌خوبی آشنا بود و هم‌زمان با رعایت همه آنها، همه توان خود را به کار می‌‌گرفت. داشتن برنامه و هدف در کارها (صحیفه، 17/121 ـ 122، 129 و 21/91، 158)، خدمت به ملت (همان، 20/55) و محرومان جامعه (همان، 9/122)، نیازشناسی و اولویت‌گذاری (همان، 19/149 ـ 151 و 21/233)، سازماندهی و ایجاد تشکیلات مناسب (همان، 7/185، 364 ـ 365 و 12/164)، انتخاب افراد شایسته برای واگذاری پست‌های مهم (همان، 6/171؛ 10/524 و 16/371، 475)، تقسیم وظایف و جلوگیری از دخالت دستگاه‌ها در حوزه مأموریت یکدیگر (همان، 13/62، 135 و 15/269)، واگذاری اختیارات و دخالت‌نکردن در امور دستگاه‌های اجرایی (همان، 13/175، 263؛ 14/75 و 21/64) و در نهایت نظارت دقیق بر انجام وظایف مسئولان و دستگاه‌ها و افراد (همان، 9/121؛ 10/311؛ 12/439 ـ 440 و 15/436)، شواهد روشنی بر اِشراف امام‌خمینی بر وظایف مدیریت و به کارگیری به‌هنگام آنهاست.
==شهادت==
2. احساس دَین به مردم: امام‌خمینی از ابراز احساسات مردم و جوانان نه تنها گرفتار غرور و خودپسندی نمی‌شد، بلکه تکلیف خود را زیادتر می‌‌دید و آن را برای خود و دیگر مسئولان نظام به منزله نعمتی می‌‌دانست که نمی‌توان از عهده شکر آن بر‌آمد؛ از این‌رو معتقد بود مدیران و مسئولان، موقعیت و منزلت خود را مدیون مردم‌اند و همه ‌باید در ادای دَین خود به مردم تلاش کنند (همان، 20/54 ـ 55)؛ به همین جهت برخی از تحلیل‌گران معتقدند از عوامل موفقیت امام‌خمینی در رهبری جامعه، محبت و علاقه قلبی و متقابل میان ایشان و مردم بود (عابدی جعفری، 7 و 33).
سیداسدالله مدنی سرانجام روز جمعه بیستم شهریور ۱۳۶۰ در حالی‌که در میدان نماز شهر تبریز مشغول نماز مستحبی پس از اقامه نمازجمعه بود، بر اثر انفجار نارنجکِ دستی به دست یکی از اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در سن ۶۷سالگی به شهادت رسید <ref>مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، سی و شش.</ref> پیکر وی پس از تشییع باشکوه در تبریز و قم، در مسجد بالاسر [[حرم فاطمه معصومه(س)]] دفن شد.<ref>قیصری، شقایق در محراب (حیات و سیره دومین شهید محراب حضرت آیت‌الله سیداسدالله مدنی)، ۱۷۸؛ آقامیرزایی، شهید مدنی، ۷۹.</ref>
3. مشورت در امور: امام‌خمینی برای اصلاح امور کشور، مسئولان را به مشورت در کارها توصیه می‌‌کرد (صحیفه، 15/380 و 21/64). خود ایشان هم در موضوعات مهم با مسئولان کشوری و لشکری و حتی در نوشتن نامه‌ها و مکاتبات اداری پیش از انتشار، با اطرافیان به‌ویژه اعضای دفتر مشورت می‌‌کرد و از نظرهای اصلاحی خبرگان و کارشناسان بهره می‌‌گرفت و آنان را به تذکردادن به خودش تشویق می‌‌کرد (همان، 14/516 ـ 517 و 20/442 ـ 443)؛ به همین جهت ایشان پیش از آنکه یک «مدیر» باشد، در نقش یک «رهبر» ظاهر شد (عابدی جعفری، 31 ـ 32).
==پیام تسلیت امام خمینی==
4. نکوداشت مدیران شایسته: امام‌خمینی در کنار تذکر و سختگیری بر مدیران در یادآوری وظایف خطیر آنان و تأکید بر انجام صحیح آن، به همان نسبت در دوره رهبری خود از برخی مدیران به دلیل لیاقت، تعهد، تدین (صحیفه، 14/518 ـ 519 و 21/20، 142)، صلاحیت اخلاقی (همان، 14/516)، حسن تدبیر، کفایت، وثاقت، امانت (همان، 19/71) و مانند آن به نیکی یاد کرد و آنان را به دلیل برخورداری از این خصلت‌های پسندیده ستود.
امام‌خمینی در پیام تسلیت خود، مدنی را [[ذریه رسول‌الله(ص)]]، اولاد روحانی و جسمانی [[امیرمؤمنان(ع)]]، سید بزرگوار، عالم عادل عالیقدر، معلم اخلاق و معنویات و شهید عظیم‌الشأن شمرد. ایشان همچنین شهادت مدنی را در نرسیدن دشمن به اهداف خود، با شهادت امیرالمؤمنین(ع) مقایسه کرد و ایشان را سردار اسلام خواند و [[شهادت]] او را مایه انزوای ضد انقلاب و منافقان و او را چهره نورانی اسلامی دانست که عمری را در تهذیب نفس، خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق گذراند. ایشان مدنی را از چهره‌های کم‌نظیری دانست که از حد اعلای علم، عقل، تقوا، زهد و خودسازی برخوردار بود. ایشان وی را فردی به تمام معنا اسلامی شمرد و شهیدکردن او را در میعادگاه نمازجمعه، به هدف تعطیلی این فریضه و محو آثار شریعت دانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۲۵ ـ ۲۲۷.</ref> ایشان به مناسبت‌های دیگر نیز از مدنی به عنوان مربی و هادی مردم و محرومان،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۸.</ref> سرمایه بزرگ نظام جمهوری اسلامی <ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷۴.</ref> و پیرمرد محراب، به نیکی یاد کرد و شهادت او را بیمه پیروزی و باعث رسوایی دشمن در جهان دانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۸.</ref>
5. تبدیل تهدیدها به فرصت: از ویژگی‌های مدیریتی امام‌خمینی باید به تصمیم‌گیری‌های مهم ایشان در شرایط خاص همچون تسخیر لانه جاسوسی امریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام، شهادت یاران نزدیک به دست افراد و گروه‌های مخالف و منحرف در آغاز انقلاب و تصمیم به‌موقع ایشان در پایان‌دادن به جنگ تحمیلی اشاره کرد که تصمیم‌گیری به‌هنگامِ ایشان در شرایط بحرانی، توانست تهدیدهای جدی برای کشور را به فرصت تبدیل کند (عابدی جعفری، 36 ـ 40) (← مقاله‌های اخلاق و سیره امام‌خمینی؛ تسخیر لانه جاسوسی امریکا؛ ترور؛ قطعنامه 598).
==پانویس==
منابع: قرآن کریم؛ ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الهیات دانشنامه علائی، تصحیح محمد معین، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، چاپ دوم، 1383ش؛ ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول(ص)، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق؛ احسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، 1403ق؛ الوانی، سیدمهدی، مدیریت عمومی، تهران، نی، چاپ هفتم، 1373ش؛ امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، 1389ش؛ همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، 1388ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، 1382ش؛ انقلاب اسلامی، روزنامه، 9/11/58ش؛ بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1419ق؛ تقوی دامغانی، سیدرضا، نگرشی بر مدیریت اسلامی، تهران، نخیل، چاپ سوم، 1387ش؛ نظام‌الملک طوسی، حسن‌بن‌علی، سیر الملوک (سیاست‌نامه)، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، علمی فرهنگی، چاپ سوم، 1372ش؛ دانایی‌فرد، حسن، چالش‌های مدیریت دولتی در ایران، تهران، سمت، چاپ دوم، 1388ش؛ دَفت، ریچارد ال، تئوری و طراحی سازمان، ترجمه علی پارسائیان و سیدمحمد اعرابی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی، چاپ نهم، 1387ش؛ زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1414ق؛ ساروخانی، باقر، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، چاپ اول، 1370ش؛ شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الد‌ین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، 1375ش؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ عابدی جعفری، حسن، رهبری و مدیریت امام‌خمینی، قم، جزوه آموزشی، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1384ش؛ فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، 1995م؛ قمی، علی‌بن‌ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1363ش؛ کونتز، هَرُولد و دیگران، اصول مدیریت، ترجمه محمدعلی طوسی و دیگران، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، چاپ دوم، 1372ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ مصاحب، غلامحسین، دایرةالمعارف فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1383ش؛ مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجه‌سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1387ش؛ نبوی، محمدحسن، مدیریت اسلامی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، 1375ش؛ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، 1379ش.
{{پانویس|۲}}
==منابع==
{{منابع|۲}}
*آقامیرزایی، محمدعلی، شهید مدنی، تهران، مدرسه، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
*اختری، محمدحسن، خاطرات، چاپ‌شده در خاطرات سال‌های نجف، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
*اسحاقی، سیدحسین، سجاده خونین، چاپ‌شده در آینه اخلاق و عرفان.
*یادنامه دومین شهید محراب حضرت آیت‌الله سیداسدالله مدنی، به اهتمام صادق گلزاده، همدان، دانشگاه بوعلی‌سینا، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
*امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
*خاتم یزدی، سیدعباس، خاطرات آیت‌الله خاتم یزدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
*دفتر انتشارات اسلامی، پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، قم، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
*شعردوست، علی‌اصغر، یادنامه شهید محراب آیت‌الله حاج‌سیداسدالله مدنی، تهران، شریف، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
*شیرازی، علی، یادواره شهید محراب آیت‌الله مدنی، قم، روح، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
*عباس‌زاده، سعید، شهید مدنی جلوه اخلاص، قم، نورالسّجاد، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
*قیصری، مهدی، شقایق در محراب (حیات و سیره دومین شهید محراب حضرت آیت‌الله سیداسدالله مدنیتهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
*گل‌زاده، صادق، شهید اخلاق و فضیلت، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
*مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
*مدنی، سیداسدالله، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
*مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. *موسوی، زهرا، زندگینامه شهید مدنی، چاپ‌شده در آینه اخلاق و عرفان.
*یادنامه دومین شهید محراب حضرت آیت‌الله سیداسدالله مدنی، به اهتمام صادق گل‌زاده، همدان، دانشگاه بوعلی‌سینا، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
*موسوی، سیدهادی، خاطرات، چاپ‌شده در خاطرات سال‌های نجف، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
*یعقوبی (کارگزار)، ابوالقاسم، شهید مدنی مرید امام و مراد مردم، چاپ‌شده در جلوه معرفت (مقالات برگزیده همایش بزرگداشت شهید محراب آیت‌الله مدنی)، تبریز، الهدی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.

نسخهٔ ‏۲۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۸

مدیریت، دانش و هنر اداره جامعه و سازمان در نگاه و عمل امام‌خمینی. مدیریت به معنای توانایی و شایستگی اداره جایی برای رسیدن به هدف‌های مورد نظر است (انوری، 7/6831) و در اصطلاح رایج، آن را علم و هنر هماهنگی کوشش‌ها و تلاش‌های اعضای سازمان و استفاده از منابع برای رسیدن به اهداف معین دانسته‌اند (الوانی، 9). در گذشته از این مفهوم به «تدبیر» به معنای اندیشه‌کردن در عاقبت کار و «تولّی» به معنای سرپرستی‌کردن یاد شده است (زبیدی، 20/310 ـ 311)؛ همچنین مدیریت دانشی با موضوع، ساختار، مفاهیم و نظریه‌های مشخص است که موضوعی اصلی در بررسی نگاه امام‌خمینی نیست. مدیریت دارای سه سطح اداره امور سیاسی (مدیریت سیاسی)، اداره امور عمومی (مدیریت دولتی) و مدیریت خصوصی است. این سه سطح در تعامل با یکدیگر جامعه را مدیریت می‌‌کنند، اما هر یک کارکرد متفاوتی دارند؛ بر این اساس، خط ‌مشی‌گذاری عمومی برای اداره امور کشور، به عهده مدیریت سیاسی و اجرای این خط ‌مشی‌ها بر عهده مدیریت دولتی است. مدیریت دولتی همچنین حلقه پیوند مدیریت سیاسی با بخش خصوصی و به طور کلی جامعه است (دانایی‌فرد، 1 ـ 2). پیشینه: مدیریت پیشینه‌ای به درازای حیات اجتماعی بشر دارد و نخستین اندیشه‌های مدیریتی از زمانی شکل گرفت که انسان‌ها زندگی اجتماعی خود را در قالب گروه‌های اجتماعی سامان دادند و تصمیم گرفتند به هدف‌های گروهی دست پیدا کنند (کونتز و دیگران، 1/17). به‌تدریج ‌اندیشه مدیریت، ذهن متفکران اجتماعی را به خود مشغول کرد و از افلاطون تا ارسطو و فارابی و ابن‌سینا و خواجه‌نظام‌الملک در خصوص ضرورت مدیریت و شیوه‌های اداره جامعه ایده‌پردازی کردند (تقوی دامغانی، 28 ـ 40). پس از انقلاب صنعتی و گذر از تولید سنتی، فردریک تیلور پدر مدیریت علمی، نخستین گام‌ها را برای نظریه‌پردازی علم مدیریت برداشت (مصاحب، 2/2725). او با تکیه بر روش‌های علمی، کارگران را همچون ماشین می‌دانست که برای افزایش بازدهی آنان باید از طریق نظارت دقیق و جبران هزینه‌های اقتصادی اقدام کرد (کونتز و دیگران، 1/19؛ ساروخانی، 663). پس از آن نظریه‌های مختلفی در علم مدیریت پدید آمد (کونتز و دیگران، 1/20 ـ 23) که باعث تحول عمیق در این عرصه شد. نظریه دیگر را که به تئوری روابط انسانی شهرت دارد، التون می‌یو ارائه کرد. این نظریه اثبات کرد نباید با کارگران مانند ماشین برخورد کرد، بلکه باید به نیازهای انسانی، روحی و روانی آنان توجه کرد تا تولید و بهره‌وری بیشتر شود (نبوی، 25). آخرین نظریه دراین‌باره نظریه نگرش «سیستمی» است که امروزه بیشتر به آن توجه می‌شود و بر اساس آن، سازمان به صورت یک نظام و پیکر واحد در نظر گرفته می‌‌شود که درباره مسائل و برنامه‌های آن باید از ابعاد مختلف و در ارتباط با دیگر اجزای جامعه تصمیم‌گیری کرد (دفت، 1/22 ـ 27). در ایران نخستین اندیشه‌های مدیریت را باید در اندیشه متفکرانی چون فارابی، ابن‌سینا و خواجه‌نظام‌الملک جستجو کرد. فارابی مدینه فاضله را کامل‌ترین شکل جامعه می‌‌‌دانست که در آن مردم برای رسیدن به سعادت، در امور مختلف با همدیگر همکاری و تعاون دارند و رهبری شایسته که بر انجام وظایف اعضا نظارت دارد، آن را اداره می‌کند (112 ـ 126). خواجه‌نظام‌الملک نیز به دلیل حضور در دربار ملکشاه سلجوقی در نقش وزارت، دارای تجربه‌ای قوی در مدیریت بود و در کتاب مشهور سیر الملوک به بیان وظایف مدیران، شیوه‌های گزینش مأموران، نظارت مدیر، روابط رهبر و مردم و مانند آن ‌پرداخته است (12 ـ 186). افزون بر این، در حکمت اسلامی در بخش حکمت عملی، بر مباحث مدیریت امور جامعه در قالب تدبیر خانواده و سیاست مُدن (شهرها) تأکید شده است (ابن‌سینا، 2 ـ 3؛ شیخ اشراق، 1/2 ـ 3). در فقه اسلامی نیز با بیان قواعد و احکام اداره جامعه، روابط با بیگانگان در حوزه مدیریت سیاسی، حقوق و وظایف مکلفان، وجوب عدل و احسان در روابط اجتماعی، احکام و قواعد اقتصادی و عبادی، به مدیریت جامعه در ابعاد مختلف آن توجه ویژه شده است (بجنوردی، 1/187، 211 و 249). امام‌خمینی که بیشتر احکام اسلام را سیاسی و اجتماعی می‌‌دانست (صحیفه، 3/227)، ولایت و سرپرستی دینی جامعه را بدیهی و پیامبر اسلام(ص) را نخستین سرپرست جامعه اسلامی می‌شمرد که از مدیریت جامعه پس از خود نیز غافل نبوده است (ولایت فقیه، 19 ـ 21). ایشان بحث مدیریت و رهبری دینی جامعه را در کتاب البیع و سلسله مباحث ولایت فقیه و همچنین سخنرانی‌ها و نوشته‌های خود در طول دوران مبارزه و تشکیل حکومت مطرح کرده است (← ادامه مقاله). جایگاه مدیریت: نخستین مدیران جامعه چنان‌که امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره کرده است، پیامبران الهی(ع) بوده‌اند که از طرف خداوند برای شکوفا‌کردن درون‌مایه‌های عقل بشری و نجات انسان‌ها از گمراهی فرستاده شدند (نهج البلاغه، خ1، 15). در منابع و متون اسلامی، موضوع مدیریت، یکی از شئون اساسی جامعه معرفی و به آن توجه ویژه‌ای شده است. در آیات قرآن کریم، آفرینش و تدبیر امور جهان به خداوند نسبت داده شده (یونس(ع)، 31؛ اعراف، 54) و نیز به فرشتگانی که تدبیر نظام آفرینش را بر عهده دارند، سوگند یاد شده است (نازعات، 5). همچنین اشاره به انتخاب هارون(ع) به جانشینی حضرت موسی(ع) (اعراف، 142) و برتردانستن پیامبر خاتم(ص) به عنوان مدیر جامعه اسلامی بر دیگر مسلمانان (احزاب، 6) و دستور خداوند به پیامبر اکرم(ص) برای معرفی امیرالمؤمنین(ع) برای جانشینی (مائده، 67؛ قمی، 1/171 ـ 175)، دلالت بر اهمیت مدیریت و سرپرستی جامعه در پیشبرد امر دین و دنیای انسان‌ها دارد (امام‌خمینی، صحیفه، 20/113 ـ 115) (← مقاله رهبری). بنابر آموزه‌های قرآن، امانت در معنایی عام که شامل رهبری و مدیریت هم می‌شود باید به کسانی که شایستگی آن را دارند، سپرده شود (نساء، 58؛ طباطبایی، 4/385). رسول خدا(ص) نیز از نداشتن مدیریت و تدبیر صحیح در امور برای امت خود ابراز نگرانی کرده است (احسائی، 4/39). امام‌علی(ع) ضمن امانت‌دانستن آن (نهج البلاغه، ن5، 379)، در بیان اصل نیاز جامعه به رهبری و مدیریت، بر ضرورت وجود حاکم و مدیر ـ نیکوکار یا بدکار ـ برای اداره جامعه تأکید کرده است (همان، خ40، 61). امام‌صادق(ع) ساماندهی امور دنیا و آخرت هر جامعه‌ای را وابسته به وجود عالم پرهیزگار، حاکم و مدیر خیرخواه و پزشک توانمند دانسته است که بدون آنان جامعه دچار سقوط و شکست خواهد شد (ابن‌شعبه، 321). امام‌رضا(ع) نیز بقای جوامع را در گرو وجود حاکمانی دانسته که امور دین و دنیای مردم را تدبیر کنند (مجلسی، 23/32). به صورت خاص، بزرگ‌ترین و برترین منشور حکومت‌داری و مدیریتی اسلام، در قالب نامه امیرالمؤمنین ‌علی(ع) به مالک اشتر ارائه شده است. در این نامه علاوه بر یادآوری وظایف و مسئولیت‌های کارگزاران و مدیران، بر ضرورتِ داشتنِ برنامه برای انجام صحیح امور، شناسایی افراد لایق و متعهد برای سپردن کارها به آنان، به‌کارگماریِ درست افراد در جای مناسب و مطابق توان و شایستگی آنان، یادآوری وظایف و مسئولیت‌های آنان در قبال مردم، نظارت به‌موقع و درست بر انجام وظایف کارگزاران و کارکنان و آمادگی در برابر حمله دشمنان تأکید شده است (نهج البلاغه، ن53، 452 ـ 456). ارزیابی مدیریت مدرن: هدف مدیریت اسلامی از نظر امام‌خمینی، فراهم‌آوردن زمینه‌های پیوند میان خلق و خالق و هدایت انسان به سوی تعالی و سعادت است؛ زیرا از نظر ایشان، از یک سو، حقیقتِ علم، مجرّد از ماده است (صحیفه، 21/225) و از سوی دیگر، انسان می‌‌خواهد به حق مطلق برسد تا فانی در خدا شود (همان، 21/223)؛ بنابراین مدیریت در جایگاه یک دانش یا اندیشه، نمی‌تواند تنها به سامان‌دادن امور مادی انسان بپردازد، بلکه باید زمینه‌های رشد و کمال معنوی انسان‌ها را برای پیوستن به حق مطلق فراهم سازد و به اصلاحِ رابطه انسان و خدا همت گمارد. بر این اساس، از نگاه امام‌خمینی مشکل اصلی مکتب‌های مدیریتی و حکومتی امروز آن است که تنها به بعد مادی حیات آدمی توجه می‌کنند و از توجه به دیگر ابعاد وجودی او ازجمله توجه به معنویات و رشد و تربیت انسان که هدف اصلی بعثت انبیای الهی(ع) است، غفلت می‌ورزند (همان، 3/219 ـ 220؛ 4/177 و 7/189 ـ 191، 414)؛ از این‌رو برخلاف مکتب‌های غربی که به اداره جامعه همانند اداره کارخانه می‌‌نگرند و تنها به ظاهر عالم طبیعت و بعد مادی وجود انسان توجه می‌کنند (همان، 5/410 و 8/108)، اصلی‌ترین ویژگی نگرش مدیریتی امام‌خمینی، توجه به معنویات و ارزش‌های الهی و جلب رضایت الهی در مدیریت است (همان، 4/8 ـ 9 و 20/341). مدیریت کارآمد و شاخص‌های آن: امام‌خمینی موضوع اساسی در مدیریت کشور را توجه و خدمت به محرومان و حفظ منافع آنان و گسترش مشارکت عمومی مستضعفان در تمامی عرصه‌های جامعه و پرهیز از تجمل‌گرایی و دوری از زرق و برق دنیا می‌دانست (همان، 20/340 ـ 342)؛ زیرا توجه به طبقات ضعیف و مستضعف و خدمت به آنان برای رضایت خداوند، برترین عبادت و محل کار آنان عبادتگاه است (همان، ‏16/332). از نظر ایشان میزان در سنجش مدیریت، خدمت است (همان، 19/365) و مدیران باید با اتکا به قدرت خداوند، برای قطع وابستگی به بیگانگان تلاش کنند (همان، ‏17/282). بر این اساس ویژگی‌های مدیر و مسئول عبارت است از: فعال، خدمتگزار و فهیم‌بودن و برخورداری از شایستگی، کار برای خدا، تعهد به اسلام (همان، 16/494 و 19/367 ـ 368)، شجاعت در حل مسائل و مشکلات (همان، 21/51)، دارای سابقه اسلامی و مؤمن به انقلاب و ارزش‌های انقلابی (همان، 13/175 و 14/243، 323)، ساده‌زیستی (همان، 14/122 ـ 123)، احساس تعلق به کشور و مردم (همان، 14/321)، توجه به تخصص و تعهد در به‌کارگیری نیروی انسانی مورد نیاز دستگاه‌ها (همان، 19/157)، عزتمندی و نداشتن ترس در برابر بیگانگان (همان، 18/30) و بی‌توجهی به مقام و موقعیت دنیا (همان، 18/31) (← مقاله تعهد و تخصص). نقد مدیریت و مدیران در رژیم پهلوی: به باور امام‌خمینی مدیریت در رژیم پهلوی کارآمد نبود و مدیران و کارگزاران اصلی این رژیم به سبب تعلق به طبقه اعیان و اشراف نمی‌توانستند از وضعیت قشر ضعیف جامعه اطلاع پیدا کنند و میان آنان و مردم، شکاف عمیق وجود داشت (همان، 16/442 ـ 444 و 18/27)؛ به همین دلیل شناخت و احساس درد محرومان برای آنان معنا نداشت و برای رسیدگی به امور مردم و ایجاد تسهیلات و رفاه برای آنان به‌ویژه طبقه محروم، چاره‌اندیشی نمی‌کردند (همان، 18/27 ـ 28) و در مقابل، از قدرت مدیریت خود برای غارت و چپاول بیت‌المال و صرف آن در جهت هوا و هوس‌های خود و خانواده‌های خود بهره می‌بردند (همان، 14/121). آنان به رأی و نظر مردم بی‌توجه بودند (همان، 3/473 و 4/205 ـ 207) و در جهت وابستگی هرچه بیشتر کشور به بیگانگان (همان، 5/69، 133 و 13/499) و رواج فساد در جامعه به‌ویژه میان جوانان (همان، 5/395؛ 11/429 و 12/26) گام بر می‌داشتند. آسیب‌شناسی مدیریت: در کنار خدمات و مزایایی که مدیریت برای اداره و بهبود نظام جامعه ایفا می‌‌کند، از برخی آسیب‌ها و مشکلات آن نیز نباید غافل بود. برخی از مهم‌ترین آسیب‌های مدیریت در نظام اسلامی از نگاه امام‌خمینی از این قرار است: 1. نپذیرفتن مسئولیت: از نگاه امام‌خمینی نپذیرفتن مسئولیت با وجود لیاقت و شایستگی، به منزله پشت‌کردن به خدا و خلق خداست، مگر اینکه افرادی همتراز یا بهتر در جامعه وجود داشته باشند (همان، 19/157)؛ از این‌رو، شانه‌خالی‌کردن از پذیرش مسئولیت‌های مهم در حالی‌که فرد توان مدیریت و تدبیر امور جامعه را دارد، موجب می‌شود تا افراد با توانایی و تعهد کمتر در مسئولیت‌های سنگین به کار گماشته شوند و بدیهی است خسارت این نوع مسئولیت‌ها برای جامعه غیر قابل جبران خواهد بود (همان). 2. ضعف فکر و عمل: یکی از آسیب‌های مهم مدیریت، رخنه‌کردن ضعف در اندیشه و عمل مدیران و کارگزاران است. امام‌خمینی معتقد بود اگر از این ناحیه، ضرری به اسلام و مسلمانان وارد شود، گناهی عظیم شمرده می‌شود و عذاب دردناک الهی را به دنبال خواهد داشت و چنین مدیرانی باید بدون جوسازی و مقاومت، کنار بروند و جای خود را به افراد شایسته بدهند (همان). 3. دخالت خواسته‌ها و منافع شخصی: از نگاه امام‌خمینی مدیران در انتخاب همکاران خود باید به تعهد و توان خدمت به مردم توجه کنند، نه به دوستی و آشنایی و سفارش‌های بی‌منطق که این امر موجب ناکامی در خدمت به کشور است (همان) و بی‌توجهی به لیاقت‌ها و شایستگی‌ها در واگذاری پست‌ها و انتخاب همکاران، کاری شیطانی است و با معیارهای اسلامی سازگاری ندارد؛ زیرا در اسلام، تعهد و توان خدمت و اداره کشور، شرط واگذاری مسئولیت است و تأمین منافع اشخاص و گروه‌ها موضوعیت ندارد (همان، 19/367 ـ 368). 4. فاصله‌گرفتن از مردم: از نظر امام‌خمینی رابطه میان حکومت و ملت در نظام اسلامی بر اساس محبت است (همان، 7/233) و بدون همراهی ملت، دولت نمی‌تواند هیچ کاری انجام دهد (همان، 20/57)؛ از این‌رو ایشان فاصله‌گرفتن از مردم را باعث راندن مسئولان و مدیران می‌‌دانست (همان، 17/452 ـ 453) و بر ضرورت قدردانی از مردم و توجه به مشکلات آنان و ایجاد رابطه دوسویه مردم و مسئولان توصیه می‌‌کرد (همان، 21/412). 5. قوانین دست و پاگیر اداری: اگرچه قوانین و ضوابط سازمانی برای آسان‌کردن امور و تعریف مجرای درست برای انجام کارها وضع می‌شوند، این قوانین و مقررات نباید تبدیل به ابزاری برای سستی در انجام وظایف و نادیده‌گرفتن حقوق مردم شوند. امام‌خمینی ابراز نگرانی می‌‌کرد که مجریان ناصالح، بر خلاف مقررات یا با کاغذبازی و پیچ‌وخم‌هایی که به آن عادت کرده‌اند، قوانین پیشرفته و مفید را دگرگون کنند یا عمداً اسباب نگرانی و نارضایتی مردم را فراهم کنند (همان، 21/426) یا به بهانه‌های غیر منطقی و مقررات غیر ضروری، انجام امور مهم و ضروری را به تأخیر بیندازند (همان، 13/205 ـ 206). مدیریت روحانیت: جایگاه ممتاز روحانیت در هدایت و رشد معنوی جامعه ایجاب می‌‌کند تا به جنبه الگویی و سرمشق‌بودن آنان برای دیگران، با حساسیت بیشتری نگریسته شود؛ چنان‌که امام‌خمینی نیز اشاره کرده است، برخلاف دیدگاه کسانی که روحانیت را از دخالت در سیاست و مدیریت کشور برحذر می‌‌داشتند و جوهر دین و دینداری را مغایر با سیاست می‌‌دانستند (همان، ‏9/177 ـ 178 و 13/11 ـ 12)، از نگاه ایشان، ورود روحانیت در مسائل سیاسی موجب می‌‌شود تا قدرت و توان روحانیت اسلام که نگهبانان شریعت‌اند، در اداره کشور به نمایش گذاشته شود (همان، 20/336)؛ از این‌رو ایشان بر این باور بود که روحانیت علاوه بر فراست، زیرکی، زهد، تقوا و وظیفه هدایت جامعه، باید مدیر و مدبّر نیز باشد (همان، 21/289). دیدگاه امام‌خمینی درباره حضور روحانیت در سمت‌های اجرایی، با پیش و آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا حدودی متفاوت بود و ایشان در گذشته معتقد بود روحانیت در نظام جمهوری اسلامی هیچ منصب حکومتی را اشغال نخواهد کرد (همان، 5/472 و 482) و آنان نقش هدایت مجریان امور را ایفا خواهند کرد (همان، 4/160 و 5/386)؛ زیرا وظیفه روحانیون ارشاد دولت‌ها (همان، 5/472) و نظارت بر قوانین (همان، 5/482) است. ایشان حتی درباره خود اعلام کرد بناى دخالت مستقیم در امور را نداشته و با تأسیس حکومت به هدایت و ارشاد آن خواهد پرداخت (همان، 5/122 و 137). عزیمت امام‌خمینی به شهر قم (10/12/1357) کمتر از یک ماه پس از ورود به کشور (← همان، 6/277)، سپردن دولت موقت به مهدی بازرگان و وزرای غیر روحانی (همان، 6/54 و 6/213)، مخالفت جدی با ریاست جمهوری روحانیان (مهدوی کنی، 424) و در نهایت ریاست جمهوری سیدابوالحسن بنی صدر (انقلاب اسلامی، 1)، و حمایت اولیه ایشان از وی (صحیفه، 12/295 و 13/94، 104، 109، 141)، نشان از پایبندی ایشان به این سیاست در اوائل انقلاب دارد؛ اما تجربه دولت موقت (← مقاله دولت موقت) و عملکرد بنی‌صدر و عزل او از ریاست جمهوری (← مقاله بنی‌صدر، سیدابوالحسن) و مجموعه قضایای دو سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی، نگاه ایشان را تغییر داد. امام‌‌‌‌خمینی با اذعان به اینکه از زمان اقامت در نجف بر این اعتقاد بوده که روحانیون در مناصب اجرایی قرار نگیرند، آن را مشروط به آن دانست که افراد متعهدی باشند که بتوانند کارها را بر اساس موازین اسلامی اداره کنند ولی در زمانی که افراد متعهد نباشند، یا نتوانند و یا نخواهند بر اساس موازین اسلامی عمل کنند، روحانیون نباید خود را کنار بکشند (همان، 13/433). ایشان با تأکید بر اینکه هر کس بفهمد اشتباه کرده است باید به اشتباه خود اعتراف و از آن بر گردد، به اشتباه خود در این نظر اقرار کرده است (همان، 18/241). ایشان با تصریح به اینکه روحانیون نباید موضع قبلی ایشان را دایمی تلقی کنند، خاطرنشان کرد که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی فکر می‌کرده است از میان غیر روحانیون افراد متدینی هستند که بتوانند کشور را آن گونه که خدا می‌خواهد و بر اساس اهدافی که مردم برای آن شهید داده‌اند، اداره کنند اما در تجربه اداره کشور به این نتیجه رسیده است که اشتباه می‌کرده و اگر روحانیون کنار بکشند، کشور به حلقوم امریکا و شوروی می‌افتد (همان، 16/350). از نظر ایشان برخی افراد با اینکه متدین و خوب بوده‌اند، نتوانسته‌اند اهداف مورد نظر ایشان را که استقلال کشور بوده است پیگیری کنند، چنان‌که برخی نیز خود را به عنوان افراد خوب جا زده و مناصب حکومتی را اشغال کرده‌اند (همان). در عین حال ایشان ابراز داشت، این‌بار هم اصراری بر نظر خود ندارد و هر وقت به این نتیجه برسد که از غیر روحانیون کسانی می‌توانند کشور را آن گونه که خداوند تعالی راضی است، اداره کنند، روحانیون به شغل اصلی خود که ارشاد و هدایت مردم و نظارت بر امور است بر می‌گردند (همان). البته ایشان تأکید داشت اکنون که حکومت اسلامی در قالب نظام جمهوری اسلامی، ظهور و بروز پیدا کرده است و با مدیریت روحانیت اداره می‌‌شود، روحانیان باید به رعایت شئون اسلامی و حفظ و مراقبت از خود توجه بیشتری کنند و متوجه باشند که هر گونه غفلت و بی‌توجهی، منجر به صدمه واردشدن به حیثیت و موقعیت اسلام خواهد شد که غیر قابل جبران است (همان، ‏9/475) (← مقاله روحانیت). مدیریت امام‌خمینی: سیره عملی امام‌خمینی در مدیریت در دوره رهبری خود، گواه روشنی بر توان ایشان در مدیریت امور کشور بوده است: 1. مدیریت در رفتار: برای مدیریت، دست‌کم پنج وظیفه اصلی بیان شده است: الف) برنامه‌ریزی: ترسیم آینده سازمان، پیش‌بینی امکانات مورد نیاز و تعیین راه‌های تحقق اهداف (کونتز و دیگران، 1/77)؛ ب) سازمان‌دهی: تعیین صریح وظایف و اختیارات و برقراری هماهنگی میان مشاغل مختلف در سازمان (همان، 1/79)؛ ج) به‌کارگماری نیروی انسانی: شناخت و تأمین نیروی انسانی مورد نیاز بر اساس ساخت سازمان؛ د) رهبری: برانگیختن و هدایت افراد برای پیشبرد و تحقق اهداف سازمان (همان، 1/81)؛ هـ) نظارت: سنجش و اصلاح عملکرد به منظور اطمینان از تحقق درست اهداف پیش‌بینی‌شده (همان، 1/82). با ملاحظه رفتار و اندیشه امام‌خمینی در زمینه مدیریت، می‌‌توان به این واقعیت پی برد که ایشان با وظایف مدیریت به‌خوبی آشنا بود و هم‌زمان با رعایت همه آنها، همه توان خود را به کار می‌‌گرفت. داشتن برنامه و هدف در کارها (صحیفه، 17/121 ـ 122، 129 و 21/91، 158)، خدمت به ملت (همان، 20/55) و محرومان جامعه (همان، 9/122)، نیازشناسی و اولویت‌گذاری (همان، 19/149 ـ 151 و 21/233)، سازماندهی و ایجاد تشکیلات مناسب (همان، 7/185، 364 ـ 365 و 12/164)، انتخاب افراد شایسته برای واگذاری پست‌های مهم (همان، 6/171؛ 10/524 و 16/371، 475)، تقسیم وظایف و جلوگیری از دخالت دستگاه‌ها در حوزه مأموریت یکدیگر (همان، 13/62، 135 و 15/269)، واگذاری اختیارات و دخالت‌نکردن در امور دستگاه‌های اجرایی (همان، 13/175، 263؛ 14/75 و 21/64) و در نهایت نظارت دقیق بر انجام وظایف مسئولان و دستگاه‌ها و افراد (همان، 9/121؛ 10/311؛ 12/439 ـ 440 و 15/436)، شواهد روشنی بر اِشراف امام‌خمینی بر وظایف مدیریت و به کارگیری به‌هنگام آنهاست. 2. احساس دَین به مردم: امام‌خمینی از ابراز احساسات مردم و جوانان نه تنها گرفتار غرور و خودپسندی نمی‌شد، بلکه تکلیف خود را زیادتر می‌‌دید و آن را برای خود و دیگر مسئولان نظام به منزله نعمتی می‌‌دانست که نمی‌توان از عهده شکر آن بر‌آمد؛ از این‌رو معتقد بود مدیران و مسئولان، موقعیت و منزلت خود را مدیون مردم‌اند و همه ‌باید در ادای دَین خود به مردم تلاش کنند (همان، 20/54 ـ 55)؛ به همین جهت برخی از تحلیل‌گران معتقدند از عوامل موفقیت امام‌خمینی در رهبری جامعه، محبت و علاقه قلبی و متقابل میان ایشان و مردم بود (عابدی جعفری، 7 و 33). 3. مشورت در امور: امام‌خمینی برای اصلاح امور کشور، مسئولان را به مشورت در کارها توصیه می‌‌کرد (صحیفه، 15/380 و 21/64). خود ایشان هم در موضوعات مهم با مسئولان کشوری و لشکری و حتی در نوشتن نامه‌ها و مکاتبات اداری پیش از انتشار، با اطرافیان به‌ویژه اعضای دفتر مشورت می‌‌کرد و از نظرهای اصلاحی خبرگان و کارشناسان بهره می‌‌گرفت و آنان را به تذکردادن به خودش تشویق می‌‌کرد (همان، 14/516 ـ 517 و 20/442 ـ 443)؛ به همین جهت ایشان پیش از آنکه یک «مدیر» باشد، در نقش یک «رهبر» ظاهر شد (عابدی جعفری، 31 ـ 32). 4. نکوداشت مدیران شایسته: امام‌خمینی در کنار تذکر و سختگیری بر مدیران در یادآوری وظایف خطیر آنان و تأکید بر انجام صحیح آن، به همان نسبت در دوره رهبری خود از برخی مدیران به دلیل لیاقت، تعهد، تدین (صحیفه، 14/518 ـ 519 و 21/20، 142)، صلاحیت اخلاقی (همان، 14/516)، حسن تدبیر، کفایت، وثاقت، امانت (همان، 19/71) و مانند آن به نیکی یاد کرد و آنان را به دلیل برخورداری از این خصلت‌های پسندیده ستود. 5. تبدیل تهدیدها به فرصت: از ویژگی‌های مدیریتی امام‌خمینی باید به تصمیم‌گیری‌های مهم ایشان در شرایط خاص همچون تسخیر لانه جاسوسی امریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام، شهادت یاران نزدیک به دست افراد و گروه‌های مخالف و منحرف در آغاز انقلاب و تصمیم به‌موقع ایشان در پایان‌دادن به جنگ تحمیلی اشاره کرد که تصمیم‌گیری به‌هنگامِ ایشان در شرایط بحرانی، توانست تهدیدهای جدی برای کشور را به فرصت تبدیل کند (عابدی جعفری، 36 ـ 40) (← مقاله‌های اخلاق و سیره امام‌خمینی؛ تسخیر لانه جاسوسی امریکا؛ ترور؛ قطعنامه 598). منابع: قرآن کریم؛ ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الهیات دانشنامه علائی، تصحیح محمد معین، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، چاپ دوم، 1383ش؛ ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول(ص)، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق؛ احسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، 1403ق؛ الوانی، سیدمهدی، مدیریت عمومی، تهران، نی، چاپ هفتم، 1373ش؛ امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، 1389ش؛ همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، 1388ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، 1382ش؛ انقلاب اسلامی، روزنامه، 9/11/58ش؛ بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1419ق؛ تقوی دامغانی، سیدرضا، نگرشی بر مدیریت اسلامی، تهران، نخیل، چاپ سوم، 1387ش؛ نظام‌الملک طوسی، حسن‌بن‌علی، سیر الملوک (سیاست‌نامه)، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، علمی فرهنگی، چاپ سوم، 1372ش؛ دانایی‌فرد، حسن، چالش‌های مدیریت دولتی در ایران، تهران، سمت، چاپ دوم، 1388ش؛ دَفت، ریچارد ال، تئوری و طراحی سازمان، ترجمه علی پارسائیان و سیدمحمد اعرابی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی، چاپ نهم، 1387ش؛ زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1414ق؛ ساروخانی، باقر، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، چاپ اول، 1370ش؛ شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الد‌ین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، 1375ش؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ عابدی جعفری، حسن، رهبری و مدیریت امام‌خمینی، قم، جزوه آموزشی، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1384ش؛ فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، 1995م؛ قمی، علی‌بن‌ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1363ش؛ کونتز، هَرُولد و دیگران، اصول مدیریت، ترجمه محمدعلی طوسی و دیگران، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، چاپ دوم، 1372ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ مصاحب، غلامحسین، دایرةالمعارف فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1383ش؛ مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجه‌سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1387ش؛ نبوی، محمدحسن، مدیریت اسلامی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، 1375ش؛ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، 1379ش.