کاربر:Salehi/صفحه تمرین۵: تفاوت میان نسخهها
(صفحه را خالی کرد) برچسبها: خالی کردن واگردانی دستی |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
قمی، سیدحسن، مرجع تقلید مبارز. | |||
سیدحسن طباطبایی قمی در سال 1329ق/ 1289ش در نجف اشرف به دنیا آمد (شریف رازی، 7/142). نسب پدر وی، سیدحسین با 27 واسطه به امامحسن مجتبی(ع) میرسد (مختاری، 45). سیدحسن طباطبایی به سبب شهرت پدر، به قمی شناخته میشود. پدر وی، سیدحسین قمی از مراجع تقلید و علمای مبارزی بود که در دوران سلطنت رضاشاه پهلوی نقش مهمی در مخالفت با کارها و اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی داشت (پورامینی، گلشن ابرار، 2/597). | |||
سیدحسن طباطبایی قمی در کودکی به همراه پدر به ایران آمد و مقدمات و درسهای سطح را در حوزه مشهد نزد استادان این شهر گذراند. وی در سال 1347ق/ 1308 به حج رفت و پس از آن برای مدت کوتاهی ساکن نجف شد. در بازگشت به مشهد، به دلیل بیماری به مدت شش ماه در اصفهان ماند و از مدرسان آن دیار بهره برد. پس از آن دوباره در سال 1350ق/ 1310 بههمراه پدرش به عراق رفت و با اقامت در نجف اشرف از میرزامحمدحسین نایینی، ضیاءالدین عراقی، محمدحسین اصفهانی و سیدمحمدکاظم شیرازی فقه و اصول فقه آموخت (جلالی، مشهد در بامداد، 97؛ شریف رازی، 7/142). | |||
به دنبال اعلام کشف حجاب و یک شکلشدن لباس در سال 1314 از سوی رضاشاه پهلوی، سیدحسن قمی به همراه پدر خود در اعتراض به این اقدام به تهران سفر کرد (جعفریان، جریانها، 43 ـ 40؛ شاهآبادی، 41). با اقامت آنان در شهر ری، مردم بسیاری برای دیدار با پدر وی حرکت کردند؛ از اینرو مأموران دولت، باغ محل سکونت آنان را محاصره و از دیدارهای مردمی جلوگیری کردند. در آغاز دولت قصد داشت سیدحسین قمی را راضی به بازگشت به مشهد کند؛ اما پس از ناکامی، وی را بازداشت و در تهران زندانی کرد (شمسآبادی، 95؛ صلاح، 187؛ پورامینی، گلشن ابرار، 2/597). در زمان حضور آنان در شهر ری، امامخمینی نیز به دیدار سیدحسین قمی رفته است (← امامخمینی، 1/302 و 4/217). | |||
سیدحسن قمی در تهران بههمراه پدرش به مدت کوتاهی بازداشت بود (رائین، 74) و پس از تبعید پدرش به کربلا به دستور رضاشاه در سال 1314 (جعفریان، داستان حجاب، 60؛ پورامینی، گلشن ابرار، 2/598)، وی مأمور سرپرستی خانواده و رساندن آنان به کربلا شد. پس از درگذشت پدرش در چهاردهم ربیعالاول 1366ق/ پانزدهم بهمن 1325، وی به مشهد بازگشت و در مسجد گوهرشاد به اقامه نماز جماعت و تدریس درسهای حوزه پرداخت (خامنهای، 83). وی در راستای عمل به تکالیف دینی، در 6/10/1339 به همراه میرزااحمد کفایی خراسانی، حسین فقیه سبزواری و سیدمحمدهادی میلانی در تلگرامی به عیسی صدیق وزیر فرهنگ خواستار افزودهشدن درس تعلیمات دینی به مواد درسی دانشآموزان شد (جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 169)؛ همچنین در 17/12/1340 در دیداری با رئیس بهداشت خراسان، از حضور برخی عناصر بهائی در اداره بهداشت اعلام نگرانی کرد و به وی هشدار داد (همان، 174). | |||
با آغاز مخالفت امامخمینی با کارهای ضد اسلامی رژیم پهلوی، در سال 1341، قمی نیز در کنار دیگر علما و مردم به مبارزه پرداخت (حسینیان، 154؛ مرکز بررسی اسناد، قیام 15 خرداد، 5/367 ـ 368)؛ از اینرو به دنبال تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی (← مقاله انجمنهای ایالتی و ولایتی)، در هجدهم مهر 1341 فقیه سبزواری، سیدحسن قمی و کفایی در خانه میلانی جمع شدند و درخواست حضور استاندار وقت خراسان سیدجلالالدین تهرانی کردند. در این جلسه، قمی تهدید کرد که از مردم خواهد خواست در مسجد گوهرشاد تحصن کنند و استاندار قول داد مخالفت آنان را به محمدرضا پهلوی اعلام کند (جلالی، مشهد در بامداد، 142 ـ 143). قمی در آذر 1341 در تلگرامی به اسدالله عَلَم، این لایحه را تخلف از قوانین دینی و موجب انزجار شدید و تشویش اذهان عمومی مردم جامعه اسلامی برشمرد و دولت را ملزم به صرفنظرکردن از تمامی مصوبات خلاف شرع دانست (مرکز اسناد، ۵/۲۸). وی همچنین در پی حمله عوامل رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در فروردین 1342، در نامهای به امامخمینی با ایشان اظهار همدردی کرد و ایشان نیز در پاسخ ضمن سپاسگزاری از اظهار همدردی وی، این واقعه را فاجعه عظیم از طرف رژیم جبار بر اسلام و مسلمین دانست که خاطرات زمان مغول را زنده کرده است (1/169). | |||
پس از سخنرانی امامخمینی در عصر عاشورای 1383ق/ سیزدهم خرداد 1342ش و بازداشت ایشان، سیدحسن قمی به دلیل همراهی با نهضت، در پانزدهم خرداد 1342 در مشهد بازداشت و به تهران منتقل و در زندان قصر، در سلولی نزدیک سلول امامخمینی زندانی شد (جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 185؛ همو، مشهد در بامداد، 172 ـ 175). وی در تهران به مدت پانزده روز در زندان قصر به سر برد؛ سپس همراه امامخمینی به پادگان عشرتآباد منتقل و پس از تبدیلشدن حکم زندان امامخمینی به حصر، به همراه ایشان در خانه رضا روغنی در قیطریه تهران ساکن شد (← امامخمینی، 8/185). وی در 17/1/1343 به همراه امامخمینی آزاد شد و به مشهد بازگشت (جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 193؛ همو، مشهد در بامداد، 213)، اما به مبارزه علیه رژیم پهلوی ادامه داد (همو، مشهد در بامداد، 338 ـ 339). وی در خرداد 1343 به همراه امامخمینی، میلانی و سیدشهابالدین مرعشی نجفی اعلامیه مشترکی را بهمناسبت نخستین سالگرد قیام پانزده خرداد 1342 صادر کردند (مرکز اسناد، 1/242 ـ 244)؛ همچنین در پی تبعید امامخمینی در سال 1343 به ترکیه، وی تلگرامی را برای مراجع تقلید قم فرستاد و ضمن اعلام شگفتی و تأسف از خبر تبعید ایشان، این اقدام رژیم را خلاف قانون اساسی دانست (همان، 5/107؛ دوانی، 6 ـ 5/39؛ مؤسسه تنظیم، 4/273). | |||
قمی بههمراه میلانی در پی جلسات مشترک مدرسان حوزه مشهد در بیستم آذر 1343 اعلامیه مبسوطی صادر کرد و ضمن تأکید بر مواضع قبلی خود تبعید امامخمینی و تصویب لایحه کاپیتولاسیون را محکوم کرد (مرکز اسناد، 5/112؛ مؤسسه تنظیم، 4/347 ـ 350). با انتشار اعلامیه قمی، کنسول امریکا در مشهد با وی دیدار کرد و قمی در این دیدار با انتقاد از مصونیت مستشاران امریکایی در ایران اعلام کرد درگیرشدن با روحانیان ایران به زیان امریکا خواهد بود (جلالی، مشهد در بامداد، 231). وی پس از انتقال امامخمینی از ترکیه به عراق، در مهر 1344 در پیامی تأسف خود را از تبعید ایشان به عراق اعلام و برای رهایی ایشان دعا کرد (مرکز اسناد، 5/118؛ مؤسسه تنظیم، 5/440 ـ 441). | |||
از سوی دیگر، همزمان با انتشار لایحه قانون حمایت از خانواده در سال 1345، قمی در اعلامیهای در 17/12/1345، این لایحه را مخالف شرع دانست و با فرستادن تلگرامی به امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت، ضمن اعتراض به اقدام وزیر دادگستری از تقدیم چنین لایحهای به مجلس، بعضی از مفاد آن در زمینه ازدواج و طلاق را مخالف قرآن و احکام شرع دانست و از دولت خواست این لایحه را پس بگیرد (همان، 5/125). | |||
با ادامه فعالیتهای قمی و سخنرانی او در نهم فروردین 1346 در مسجد جامع گوهرشاد علیه رژیم پهلوی، وی در 10/1/1346 شبانه بازداشت و برای تبعید به خاش، به زاهدان منتقل شد (شمسآبادی، 30؛ مرکز اسناد، 4/163). او پس از چهارده ماه اقامت در خاش به کرج منتقل شد و در حصر کامل و مراقبت ویژه قرار گرفت. قمی حدود یازده سال را در حبس خانگی در کرج گذراند (خسروشاهی، 3/175). وی در دوران تبعید نیز مخالفت خود را با رژیم پهلوی اعلام و در اعلامیههایی به افشاگری علیه آن پرداخت (← مرکز اسناد، 5/140 ـ 143، 193 ـ 200 و 210 ـ 211؛ جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 234؛ همو، مشهد در بامداد، 339). | |||
با اوجگیری انقلاب اسلامی، قمی در هفدهم شهریور 1357 از تبعید در کرج آزاد شد و به مشهد بازگشت و با استقبال پرشور مردم روبهرو شد. با ورود وی به مشهد، خانه او به مرکز تجمع انقلابیان تبدیل شد. او در 24 شهریور 1357 در سخنرانی در خانه خود، ضمن ستایش از مقاومت مردم، شعار «خدا، شاه، میهن» را شرک دانست (جلالی، مشهد در بامداد، 339). وی در جریان زلزله طبس در شهریور 1357 که کمکرسانی به زلزلهزدگان جنبه سیاسی یافته بود، در اعلامیهای مردم را برای همیاری به زلزلهزدگان فرا خواند (همو، تقویم تاریخ خراسان، 278) (← مقاله طبس، زلزله). | |||
با ربودهشدن امامموسی صدر (← مقاله صدر، امامموسی) که خواهرزاده سیدحسن قمی بود، در شهریور 1357 وی در نامهای خطاب به مسلمانان جهان، از همه براى اعمال فشار بینالمللى و همهجانبه بر حکومت لیبى براى تعیین ضرب الاجل برای آزادی امامموسی صدر دعوت کرد (پورامینی، گزارش کمیته، 201)؛ همچنین در پی محاصرهشدن بیت امامخمینی در نجف در مهر 1357، قمی اعلامیههایی را در چهارم و پنجم مهر 1357 صادر و از بروز این مسئله ابراز تأسف کرد (مرکز اسناد، 5/233 ـ 232). وی در جریان تهاجم نیروهای نظامی رژیم پهلوی به حرم امامرضا(ع) در 29/8/1357 در اعلامیهای با محکومکردن این تهاجم، روز 5/9/1357 را در سراسر کشور عزای عمومی و تعطیل اعلام کرد (مرکز بررسی اسناد، انقلاب اسلامی، 17/32 و 70)؛ همچنین بهمناسبت جنایتهای رژیم در کشتار مردم مشهد، روزهای یازدهم و دوازدهم آذر 1357 را عزای عمومی و تعطیل اعلام کرد (همان، 18/80؛ مرکز اسناد، 5/248 و 254 ـ 256). او به دنبال گسترش اعتراضها علیه رژیم، یک روحانی را به نام رضا قاسمی برای تشویق مردم علیه سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و شهربانی به تربت حیدریه فرستاد (مرکز بررسی اسناد، انقلاب اسلامی، 18/78). | |||
سیدحسن قمی در موارد مختلف از امامخمینی ستایش کرده است. وی امامخمینی را مرجع تقلید و شخصیت بزرگ روحانی برشمرده که هدفی جز دفاع از حریم قرآن و اسلام و استقلال و عظمت کشور نداشته است. او توهین رژیم پهلوی به ایشان را حیرتانگیز شمرده و ایشان را زبان گویای روحانیت، بلکه بیانکننده خواستههای واقعی همه مسلمانان جهان برشمرده است (حاضری، 1/263). وی امامخمینی را از مراجع بزرگ تقلید دانسته که چهره رژیم پهلوی را برای مردم افشا کرد و به همین جرم تبعید شد (همان، 1/283 و 286). او از انتقال امامخمینی از ترکیه و حضور ایشان در نجف اظهار خوشحالی کرد؛ ولی تصریح کرد تشرف ایشان به نجف، نباید پایان تبعید ایشان تلقی شود، بلکه مبارزه برای تحقق اهداف مقدسی که ایشان به سبب آن به ترکیه تبعید شد، باید ادامه داده شود (همان، 1/293). | |||
امامخمینی چنانکه خود یادآور شده از زمان فعالیتهای انقلابی پدر سیدحسن قمی، علیه رضاشاه با این خانواده آشنایی داشت (4/217). ایشان در آغاز مبارزات و در فروردین 1343، در دیدار با برخی از مردم مشهد، سیدحسن قمی را مردی فعال در راه دین معرفی میکرد که نزد خدا و مردم عزیز است و مردم وظیفه دارند در احترام به او بکوشند؛ ایشان همچنین در واکنش به اقبال برخی از طلبههای مشهد به فعالیتهای سازمانی، به قمی پیغام داد که به نصیحت و هدایت این جوانان اقدام کند (مؤسسه تنظیم، 3/217 ـ 218). امامخمینی پس از محاصره خانه سیدحسن قمی در مشهد از سوی رژیم، در نامهای در 24 مهر 1343 به میلانی، این اقدام رژیم را محکوم کرد (1/405)؛ همچنین در 25 فروردین 1346 پس از اطلاع از بازداشت قمی، سلامت وی را از طریق میلانی جویا شد (2/121)؛ چنانکه پس از آزادی قمی در شهریور 1357 نامه تبریکی در رهایی از تبعید و اسارت برای وی فرستاد (3/478؛ جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 278). | |||
ارتباط قمی پس از پیروزی انقلاب نیز با امامخمینی ادامه یافت؛ ولی با شکلگیری برخی نهادهای انقلابی در نظام جمهوری اسلامی، مخالفتهای صریح قمی با نظام بروز کرد. وی در 25 اردیبهشت 1358 خطاب به شورای انقلاب، اتهامات تندی را که بخشی از آن پیامد بینظمیهای پس از انقلاب بود، متوجه دستگاههای نظام اسلامی کرد (قمی، سؤال و جواب، 23 ـ 25؛ همو، بیست و پنج سال، 2/113 ـ 116). وی همچنین از سخنان امامخمینی در سوم خرداد 1358 درباره جلوگیری از محاکمههای نظامی بدون تحقیق و غیر قانونی و ضرورت تحول در دادگستری و سازمانهای اداری (← امامخمینی، 7/478 ـ 481)، قدردانی کرد و از تأثیر بالای آن سخن گفت و بر ادامهیافتن این تذکرها در سخنان ایشان تأکید کرد (همان، 7/526، پاورقی). امامخمینی نیز در پاسخ، وی را بر لزوم وحدت کلمه و هوشیاری در برابر دسیسه دشمنان فرا خواند (7/526)؛ همچنین در تلگرامی از حمایت وی در سرکوب ضد انقلاب در کردستان تشکر کرد (9/320). | |||
قمی در ادامه نیز ولایت فقها را تنها در امور حسبیه، امور مربوط به کودکان و افراد مجنون و فروع قضاوت دانست و در مجموع به شورای رهبری متشکل از مراجع تقلید قائل بود (قمی، سؤال و جواب، 6 ـ 9؛ همو، بیست و پنج سال، 2/123 ـ 124). وی برخی لوایح در دولت جمهوری اسلامی را خلاف شرع دانست و اعمال برخی نهادهای دولتی، مانند بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن و عملکرد حزب جمهوری اسلامی را نکوهش کرد (همو، سؤال و جواب، 14؛ همو، بیست و پنج سال، 2/118 ـ 119 و 122؛ صالحی مازندرانی، 271)؛ همچنین قانون اساسی جمهوری اسلامی را رد کرد. وی ازجمله به اصل 107 و 112 که درباره تعیین رهبری است، شدیداً حمله کرد و انتخاب رهبر به دست اقشار مردم را غیر منطقی برشمرد. او همچنین در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز مخالفت خود را با ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر به دست نیروهای ایرانی اعلام کرد (قمی، بیست و پنج سال، 2/116 ـ 117 و 119). | |||
با گسترش مخالفتهای صریح قمی، در پایان بهار 1361 خانه وی زیر نظر مأموران انتظامی قرار گرفت (خامنهای، 123). با گذشت زمان و بهدلیل کسالت شدید، در میانه دهه 1370 خانهنشینی قمی خاتمه یافت و او به کربلا و مکه سفر کرد. قمی در 21 خرداد 1386 در ۹۶سالگی درگذشت و در حرم امامرضا(ع) به خاک سپرده شد (جلالی، مشاهیر مدفون، 339 ـ 340). | |||
از طباطبایی قمی آثار و تألیفاتی بر جای مانده است ازجمله: حاشیه بر عروة الوثقی، رساله عملیه فارسی، کتاب الحجّ (در سه مجلد)، مناسک حج (فارسی) و نصایح و وصایای اخلاقی. جزوهای نیز در قالب پرسش و پاسخ از وی درباره مسائل روز منتشر شده است (سجادی، 13/302). | |||
منابع: امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، 1389ش؛ پورامینی، محمدباقر، آیتالله العظمی حاجآقاحسین قمی، چاپشده در گزارش کمیته پیگیری سرنوشت امامموسی صدر، تهران، انتشارات مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1386ش؛ همو، آیتالله العظمی حاجآقاحسین قمی، چاپشده در گلشن ابرار، قم، معروف، چاپ اول، 1379ش؛ جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ـ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم، 1383ش؛ همو، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1383ش؛ جلالی، غلامرضا، تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377ش؛ همو، مشاهیر مدفون در حرم رضوی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1386ش؛ همو، مشهد در بامداد نهضت امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1378ش؛ حاضری، مهدی، اسناد ماندگار، نامهها، پیامها، و تلگرافها، (امام و مراجع تقلید) بهمن 1341 ـ آبان 1344، تهران، معاونت فرهنگی ستاد بزرگداشت امامخمینی، 1393ش؛ حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه 1341 ـ 1343، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1382ش؛ خامنهای، سیدعلی، گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه علمیه مشهد، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا علیهالسلام ـ آستان قدس رضوی، 1365ش؛ خسروشاهى، سیدهادى، اسناد نهضت اسلامى ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1389ش؛ دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1377ش؛ رائین، اسماعیل، واقعه گوهرشاد به روایت دیگر؛ از مجموعه اسناد چاپنشده «اسماعیل رائین»، تهران، نشر رائین، 1379ش؛ سجادی، سیداحمد، سیدحسن طباطبایی قمی، چاپشده در دائرةالمعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبّی، چاپ اول، 1388ش؛ شاهآبادی، مهدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، 1382ش؛ شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تصحیح سیدهدایتالله مسترحمی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1352ش؛ شمسآبادی، حسین، نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1389ش؛ صالحی مازندرانی، اسماعیل، خاطرات آیتالله اسماعیل صالحی مازندرانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1384ش؛ صلاح، مهدی، کشف حجاب؛ زمینهها، واکنشها و پیامدها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، 1384ش؛ قمی، سیدحسن، سؤال و جوابهایی از محضر مجاهد و مرجع عالیقدر آیتالله العظمی قمی، تهیه و تنظیم سیداحمد اندیشه، تهران، سیداحمد اندیشه، چاپ اول، 1358ش؛ همو، مصاحبه، چاپشده در بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟ از بازرگان تا خاتمی، تدوین داود علیبابایی، تهران، امید فردا، چاپ اول، 1383ش؛ مختاری، رضا، حاجآقاحسین قمی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، 1395ش؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، چاپ اول، 1384ش؛ همو، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران 1383ش؛ مرکزاسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، 1386ش. | |||
سیدحمیدرضا رئوف سیدنژاد |
نسخهٔ ۲۶ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۱
قمی، سیدحسن، مرجع تقلید مبارز. سیدحسن طباطبایی قمی در سال 1329ق/ 1289ش در نجف اشرف به دنیا آمد (شریف رازی، 7/142). نسب پدر وی، سیدحسین با 27 واسطه به امامحسن مجتبی(ع) میرسد (مختاری، 45). سیدحسن طباطبایی به سبب شهرت پدر، به قمی شناخته میشود. پدر وی، سیدحسین قمی از مراجع تقلید و علمای مبارزی بود که در دوران سلطنت رضاشاه پهلوی نقش مهمی در مخالفت با کارها و اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی داشت (پورامینی، گلشن ابرار، 2/597). سیدحسن طباطبایی قمی در کودکی به همراه پدر به ایران آمد و مقدمات و درسهای سطح را در حوزه مشهد نزد استادان این شهر گذراند. وی در سال 1347ق/ 1308 به حج رفت و پس از آن برای مدت کوتاهی ساکن نجف شد. در بازگشت به مشهد، به دلیل بیماری به مدت شش ماه در اصفهان ماند و از مدرسان آن دیار بهره برد. پس از آن دوباره در سال 1350ق/ 1310 بههمراه پدرش به عراق رفت و با اقامت در نجف اشرف از میرزامحمدحسین نایینی، ضیاءالدین عراقی، محمدحسین اصفهانی و سیدمحمدکاظم شیرازی فقه و اصول فقه آموخت (جلالی، مشهد در بامداد، 97؛ شریف رازی، 7/142). به دنبال اعلام کشف حجاب و یک شکلشدن لباس در سال 1314 از سوی رضاشاه پهلوی، سیدحسن قمی به همراه پدر خود در اعتراض به این اقدام به تهران سفر کرد (جعفریان، جریانها، 43 ـ 40؛ شاهآبادی، 41). با اقامت آنان در شهر ری، مردم بسیاری برای دیدار با پدر وی حرکت کردند؛ از اینرو مأموران دولت، باغ محل سکونت آنان را محاصره و از دیدارهای مردمی جلوگیری کردند. در آغاز دولت قصد داشت سیدحسین قمی را راضی به بازگشت به مشهد کند؛ اما پس از ناکامی، وی را بازداشت و در تهران زندانی کرد (شمسآبادی، 95؛ صلاح، 187؛ پورامینی، گلشن ابرار، 2/597). در زمان حضور آنان در شهر ری، امامخمینی نیز به دیدار سیدحسین قمی رفته است (← امامخمینی، 1/302 و 4/217). سیدحسن قمی در تهران بههمراه پدرش به مدت کوتاهی بازداشت بود (رائین، 74) و پس از تبعید پدرش به کربلا به دستور رضاشاه در سال 1314 (جعفریان، داستان حجاب، 60؛ پورامینی، گلشن ابرار، 2/598)، وی مأمور سرپرستی خانواده و رساندن آنان به کربلا شد. پس از درگذشت پدرش در چهاردهم ربیعالاول 1366ق/ پانزدهم بهمن 1325، وی به مشهد بازگشت و در مسجد گوهرشاد به اقامه نماز جماعت و تدریس درسهای حوزه پرداخت (خامنهای، 83). وی در راستای عمل به تکالیف دینی، در 6/10/1339 به همراه میرزااحمد کفایی خراسانی، حسین فقیه سبزواری و سیدمحمدهادی میلانی در تلگرامی به عیسی صدیق وزیر فرهنگ خواستار افزودهشدن درس تعلیمات دینی به مواد درسی دانشآموزان شد (جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 169)؛ همچنین در 17/12/1340 در دیداری با رئیس بهداشت خراسان، از حضور برخی عناصر بهائی در اداره بهداشت اعلام نگرانی کرد و به وی هشدار داد (همان، 174). با آغاز مخالفت امامخمینی با کارهای ضد اسلامی رژیم پهلوی، در سال 1341، قمی نیز در کنار دیگر علما و مردم به مبارزه پرداخت (حسینیان، 154؛ مرکز بررسی اسناد، قیام 15 خرداد، 5/367 ـ 368)؛ از اینرو به دنبال تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی (← مقاله انجمنهای ایالتی و ولایتی)، در هجدهم مهر 1341 فقیه سبزواری، سیدحسن قمی و کفایی در خانه میلانی جمع شدند و درخواست حضور استاندار وقت خراسان سیدجلالالدین تهرانی کردند. در این جلسه، قمی تهدید کرد که از مردم خواهد خواست در مسجد گوهرشاد تحصن کنند و استاندار قول داد مخالفت آنان را به محمدرضا پهلوی اعلام کند (جلالی، مشهد در بامداد، 142 ـ 143). قمی در آذر 1341 در تلگرامی به اسدالله عَلَم، این لایحه را تخلف از قوانین دینی و موجب انزجار شدید و تشویش اذهان عمومی مردم جامعه اسلامی برشمرد و دولت را ملزم به صرفنظرکردن از تمامی مصوبات خلاف شرع دانست (مرکز اسناد، ۵/۲۸). وی همچنین در پی حمله عوامل رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در فروردین 1342، در نامهای به امامخمینی با ایشان اظهار همدردی کرد و ایشان نیز در پاسخ ضمن سپاسگزاری از اظهار همدردی وی، این واقعه را فاجعه عظیم از طرف رژیم جبار بر اسلام و مسلمین دانست که خاطرات زمان مغول را زنده کرده است (1/169). پس از سخنرانی امامخمینی در عصر عاشورای 1383ق/ سیزدهم خرداد 1342ش و بازداشت ایشان، سیدحسن قمی به دلیل همراهی با نهضت، در پانزدهم خرداد 1342 در مشهد بازداشت و به تهران منتقل و در زندان قصر، در سلولی نزدیک سلول امامخمینی زندانی شد (جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 185؛ همو، مشهد در بامداد، 172 ـ 175). وی در تهران به مدت پانزده روز در زندان قصر به سر برد؛ سپس همراه امامخمینی به پادگان عشرتآباد منتقل و پس از تبدیلشدن حکم زندان امامخمینی به حصر، به همراه ایشان در خانه رضا روغنی در قیطریه تهران ساکن شد (← امامخمینی، 8/185). وی در 17/1/1343 به همراه امامخمینی آزاد شد و به مشهد بازگشت (جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 193؛ همو، مشهد در بامداد، 213)، اما به مبارزه علیه رژیم پهلوی ادامه داد (همو، مشهد در بامداد، 338 ـ 339). وی در خرداد 1343 به همراه امامخمینی، میلانی و سیدشهابالدین مرعشی نجفی اعلامیه مشترکی را بهمناسبت نخستین سالگرد قیام پانزده خرداد 1342 صادر کردند (مرکز اسناد، 1/242 ـ 244)؛ همچنین در پی تبعید امامخمینی در سال 1343 به ترکیه، وی تلگرامی را برای مراجع تقلید قم فرستاد و ضمن اعلام شگفتی و تأسف از خبر تبعید ایشان، این اقدام رژیم را خلاف قانون اساسی دانست (همان، 5/107؛ دوانی، 6 ـ 5/39؛ مؤسسه تنظیم، 4/273). قمی بههمراه میلانی در پی جلسات مشترک مدرسان حوزه مشهد در بیستم آذر 1343 اعلامیه مبسوطی صادر کرد و ضمن تأکید بر مواضع قبلی خود تبعید امامخمینی و تصویب لایحه کاپیتولاسیون را محکوم کرد (مرکز اسناد، 5/112؛ مؤسسه تنظیم، 4/347 ـ 350). با انتشار اعلامیه قمی، کنسول امریکا در مشهد با وی دیدار کرد و قمی در این دیدار با انتقاد از مصونیت مستشاران امریکایی در ایران اعلام کرد درگیرشدن با روحانیان ایران به زیان امریکا خواهد بود (جلالی، مشهد در بامداد، 231). وی پس از انتقال امامخمینی از ترکیه به عراق، در مهر 1344 در پیامی تأسف خود را از تبعید ایشان به عراق اعلام و برای رهایی ایشان دعا کرد (مرکز اسناد، 5/118؛ مؤسسه تنظیم، 5/440 ـ 441). از سوی دیگر، همزمان با انتشار لایحه قانون حمایت از خانواده در سال 1345، قمی در اعلامیهای در 17/12/1345، این لایحه را مخالف شرع دانست و با فرستادن تلگرامی به امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت، ضمن اعتراض به اقدام وزیر دادگستری از تقدیم چنین لایحهای به مجلس، بعضی از مفاد آن در زمینه ازدواج و طلاق را مخالف قرآن و احکام شرع دانست و از دولت خواست این لایحه را پس بگیرد (همان، 5/125). با ادامه فعالیتهای قمی و سخنرانی او در نهم فروردین 1346 در مسجد جامع گوهرشاد علیه رژیم پهلوی، وی در 10/1/1346 شبانه بازداشت و برای تبعید به خاش، به زاهدان منتقل شد (شمسآبادی، 30؛ مرکز اسناد، 4/163). او پس از چهارده ماه اقامت در خاش به کرج منتقل شد و در حصر کامل و مراقبت ویژه قرار گرفت. قمی حدود یازده سال را در حبس خانگی در کرج گذراند (خسروشاهی، 3/175). وی در دوران تبعید نیز مخالفت خود را با رژیم پهلوی اعلام و در اعلامیههایی به افشاگری علیه آن پرداخت (← مرکز اسناد، 5/140 ـ 143، 193 ـ 200 و 210 ـ 211؛ جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 234؛ همو، مشهد در بامداد، 339). با اوجگیری انقلاب اسلامی، قمی در هفدهم شهریور 1357 از تبعید در کرج آزاد شد و به مشهد بازگشت و با استقبال پرشور مردم روبهرو شد. با ورود وی به مشهد، خانه او به مرکز تجمع انقلابیان تبدیل شد. او در 24 شهریور 1357 در سخنرانی در خانه خود، ضمن ستایش از مقاومت مردم، شعار «خدا، شاه، میهن» را شرک دانست (جلالی، مشهد در بامداد، 339). وی در جریان زلزله طبس در شهریور 1357 که کمکرسانی به زلزلهزدگان جنبه سیاسی یافته بود، در اعلامیهای مردم را برای همیاری به زلزلهزدگان فرا خواند (همو، تقویم تاریخ خراسان، 278) (← مقاله طبس، زلزله). با ربودهشدن امامموسی صدر (← مقاله صدر، امامموسی) که خواهرزاده سیدحسن قمی بود، در شهریور 1357 وی در نامهای خطاب به مسلمانان جهان، از همه براى اعمال فشار بینالمللى و همهجانبه بر حکومت لیبى براى تعیین ضرب الاجل برای آزادی امامموسی صدر دعوت کرد (پورامینی، گزارش کمیته، 201)؛ همچنین در پی محاصرهشدن بیت امامخمینی در نجف در مهر 1357، قمی اعلامیههایی را در چهارم و پنجم مهر 1357 صادر و از بروز این مسئله ابراز تأسف کرد (مرکز اسناد، 5/233 ـ 232). وی در جریان تهاجم نیروهای نظامی رژیم پهلوی به حرم امامرضا(ع) در 29/8/1357 در اعلامیهای با محکومکردن این تهاجم، روز 5/9/1357 را در سراسر کشور عزای عمومی و تعطیل اعلام کرد (مرکز بررسی اسناد، انقلاب اسلامی، 17/32 و 70)؛ همچنین بهمناسبت جنایتهای رژیم در کشتار مردم مشهد، روزهای یازدهم و دوازدهم آذر 1357 را عزای عمومی و تعطیل اعلام کرد (همان، 18/80؛ مرکز اسناد، 5/248 و 254 ـ 256). او به دنبال گسترش اعتراضها علیه رژیم، یک روحانی را به نام رضا قاسمی برای تشویق مردم علیه سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و شهربانی به تربت حیدریه فرستاد (مرکز بررسی اسناد، انقلاب اسلامی، 18/78). سیدحسن قمی در موارد مختلف از امامخمینی ستایش کرده است. وی امامخمینی را مرجع تقلید و شخصیت بزرگ روحانی برشمرده که هدفی جز دفاع از حریم قرآن و اسلام و استقلال و عظمت کشور نداشته است. او توهین رژیم پهلوی به ایشان را حیرتانگیز شمرده و ایشان را زبان گویای روحانیت، بلکه بیانکننده خواستههای واقعی همه مسلمانان جهان برشمرده است (حاضری، 1/263). وی امامخمینی را از مراجع بزرگ تقلید دانسته که چهره رژیم پهلوی را برای مردم افشا کرد و به همین جرم تبعید شد (همان، 1/283 و 286). او از انتقال امامخمینی از ترکیه و حضور ایشان در نجف اظهار خوشحالی کرد؛ ولی تصریح کرد تشرف ایشان به نجف، نباید پایان تبعید ایشان تلقی شود، بلکه مبارزه برای تحقق اهداف مقدسی که ایشان به سبب آن به ترکیه تبعید شد، باید ادامه داده شود (همان، 1/293). امامخمینی چنانکه خود یادآور شده از زمان فعالیتهای انقلابی پدر سیدحسن قمی، علیه رضاشاه با این خانواده آشنایی داشت (4/217). ایشان در آغاز مبارزات و در فروردین 1343، در دیدار با برخی از مردم مشهد، سیدحسن قمی را مردی فعال در راه دین معرفی میکرد که نزد خدا و مردم عزیز است و مردم وظیفه دارند در احترام به او بکوشند؛ ایشان همچنین در واکنش به اقبال برخی از طلبههای مشهد به فعالیتهای سازمانی، به قمی پیغام داد که به نصیحت و هدایت این جوانان اقدام کند (مؤسسه تنظیم، 3/217 ـ 218). امامخمینی پس از محاصره خانه سیدحسن قمی در مشهد از سوی رژیم، در نامهای در 24 مهر 1343 به میلانی، این اقدام رژیم را محکوم کرد (1/405)؛ همچنین در 25 فروردین 1346 پس از اطلاع از بازداشت قمی، سلامت وی را از طریق میلانی جویا شد (2/121)؛ چنانکه پس از آزادی قمی در شهریور 1357 نامه تبریکی در رهایی از تبعید و اسارت برای وی فرستاد (3/478؛ جلالی، تقویم تاریخ خراسان، 278). ارتباط قمی پس از پیروزی انقلاب نیز با امامخمینی ادامه یافت؛ ولی با شکلگیری برخی نهادهای انقلابی در نظام جمهوری اسلامی، مخالفتهای صریح قمی با نظام بروز کرد. وی در 25 اردیبهشت 1358 خطاب به شورای انقلاب، اتهامات تندی را که بخشی از آن پیامد بینظمیهای پس از انقلاب بود، متوجه دستگاههای نظام اسلامی کرد (قمی، سؤال و جواب، 23 ـ 25؛ همو، بیست و پنج سال، 2/113 ـ 116). وی همچنین از سخنان امامخمینی در سوم خرداد 1358 درباره جلوگیری از محاکمههای نظامی بدون تحقیق و غیر قانونی و ضرورت تحول در دادگستری و سازمانهای اداری (← امامخمینی، 7/478 ـ 481)، قدردانی کرد و از تأثیر بالای آن سخن گفت و بر ادامهیافتن این تذکرها در سخنان ایشان تأکید کرد (همان، 7/526، پاورقی). امامخمینی نیز در پاسخ، وی را بر لزوم وحدت کلمه و هوشیاری در برابر دسیسه دشمنان فرا خواند (7/526)؛ همچنین در تلگرامی از حمایت وی در سرکوب ضد انقلاب در کردستان تشکر کرد (9/320). قمی در ادامه نیز ولایت فقها را تنها در امور حسبیه، امور مربوط به کودکان و افراد مجنون و فروع قضاوت دانست و در مجموع به شورای رهبری متشکل از مراجع تقلید قائل بود (قمی، سؤال و جواب، 6 ـ 9؛ همو، بیست و پنج سال، 2/123 ـ 124). وی برخی لوایح در دولت جمهوری اسلامی را خلاف شرع دانست و اعمال برخی نهادهای دولتی، مانند بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن و عملکرد حزب جمهوری اسلامی را نکوهش کرد (همو، سؤال و جواب، 14؛ همو، بیست و پنج سال، 2/118 ـ 119 و 122؛ صالحی مازندرانی، 271)؛ همچنین قانون اساسی جمهوری اسلامی را رد کرد. وی ازجمله به اصل 107 و 112 که درباره تعیین رهبری است، شدیداً حمله کرد و انتخاب رهبر به دست اقشار مردم را غیر منطقی برشمرد. او همچنین در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز مخالفت خود را با ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر به دست نیروهای ایرانی اعلام کرد (قمی، بیست و پنج سال، 2/116 ـ 117 و 119). با گسترش مخالفتهای صریح قمی، در پایان بهار 1361 خانه وی زیر نظر مأموران انتظامی قرار گرفت (خامنهای، 123). با گذشت زمان و بهدلیل کسالت شدید، در میانه دهه 1370 خانهنشینی قمی خاتمه یافت و او به کربلا و مکه سفر کرد. قمی در 21 خرداد 1386 در ۹۶سالگی درگذشت و در حرم امامرضا(ع) به خاک سپرده شد (جلالی، مشاهیر مدفون، 339 ـ 340). از طباطبایی قمی آثار و تألیفاتی بر جای مانده است ازجمله: حاشیه بر عروة الوثقی، رساله عملیه فارسی، کتاب الحجّ (در سه مجلد)، مناسک حج (فارسی) و نصایح و وصایای اخلاقی. جزوهای نیز در قالب پرسش و پاسخ از وی درباره مسائل روز منتشر شده است (سجادی، 13/302). منابع: امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، 1389ش؛ پورامینی، محمدباقر، آیتالله العظمی حاجآقاحسین قمی، چاپشده در گزارش کمیته پیگیری سرنوشت امامموسی صدر، تهران، انتشارات مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1386ش؛ همو، آیتالله العظمی حاجآقاحسین قمی، چاپشده در گلشن ابرار، قم، معروف، چاپ اول، 1379ش؛ جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ـ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم، 1383ش؛ همو، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1383ش؛ جلالی، غلامرضا، تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377ش؛ همو، مشاهیر مدفون در حرم رضوی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1386ش؛ همو، مشهد در بامداد نهضت امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1378ش؛ حاضری، مهدی، اسناد ماندگار، نامهها، پیامها، و تلگرافها، (امام و مراجع تقلید) بهمن 1341 ـ آبان 1344، تهران، معاونت فرهنگی ستاد بزرگداشت امامخمینی، 1393ش؛ حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه 1341 ـ 1343، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1382ش؛ خامنهای، سیدعلی، گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه علمیه مشهد، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا علیهالسلام ـ آستان قدس رضوی، 1365ش؛ خسروشاهى، سیدهادى، اسناد نهضت اسلامى ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1389ش؛ دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1377ش؛ رائین، اسماعیل، واقعه گوهرشاد به روایت دیگر؛ از مجموعه اسناد چاپنشده «اسماعیل رائین»، تهران، نشر رائین، 1379ش؛ سجادی، سیداحمد، سیدحسن طباطبایی قمی، چاپشده در دائرةالمعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبّی، چاپ اول، 1388ش؛ شاهآبادی، مهدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، 1382ش؛ شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تصحیح سیدهدایتالله مسترحمی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1352ش؛ شمسآبادی، حسین، نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1389ش؛ صالحی مازندرانی، اسماعیل، خاطرات آیتالله اسماعیل صالحی مازندرانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1384ش؛ صلاح، مهدی، کشف حجاب؛ زمینهها، واکنشها و پیامدها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، 1384ش؛ قمی، سیدحسن، سؤال و جوابهایی از محضر مجاهد و مرجع عالیقدر آیتالله العظمی قمی، تهیه و تنظیم سیداحمد اندیشه، تهران، سیداحمد اندیشه، چاپ اول، 1358ش؛ همو، مصاحبه، چاپشده در بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟ از بازرگان تا خاتمی، تدوین داود علیبابایی، تهران، امید فردا، چاپ اول، 1383ش؛ مختاری، رضا، حاجآقاحسین قمی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، 1395ش؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، چاپ اول، 1384ش؛ همو، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران 1383ش؛ مرکزاسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، 1386ش. سیدحمیدرضا رئوف سیدنژاد