نویسندگان
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۴:۱۵، ۱۶ ژانویه ۲۰۲۳ (ساعت هماهنگ جهانی) (۲۲ ماه پیش) تغییر یافتهاست؛( ) لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با {{در دست ساخت}} جایگزین میکنید. |
نویسندگان، بررسی نقش و رسالت صاحبان قلم.
نویسندگی یکی از راههای تفهیم مقاصد انسان از دوران گذشته بوده که با کشیدن شکل اشیا بر روی سنگها آغاز و با اختراع خط میخی به دست «سومریان» متحول شد. پس از گذشت دورههای مختلف، با اختراع الفبای صدادار، خط و نوشتن به کمال رسید و بهتدریج خطوط عِبری، سریانی و یونانی ابداع شد[۱]؛ بدین ترتیب ابداع خط منجر به نویسندگی و نوشتن کتاب گردید. در ایران در دوران هخامنشیان کتابخانههای بزرگی وجود داشت. پیش از نابودی این کتابخانهها به دست اسکندر مقدونی آثار زیادی از ایرانیان به فرمان وی ترجمه و به اسکندریه فرستاده شد[۲].
با ورود اسلام به ایران، فشارهای سیاسی حاکمان از یکسو و تأثیر ادبیات عرب بر زبان مردم از سوی دیگر، باعث شد بیشتر نویسندگان ایرانی آثار خود را به زبان عربی بنویسند. این روند و تمایل به عربینویسی در زمان طاهریان، صفاریان و سامانیان ادامه یافت[۳]. ابنمقفع(مترجم کلیله و دمنه از پهلوی به عربی) یکی از نویسندگان بزرگ ایرانی است که در بلاغت و فصاحت در زبان عربی شناختهشده است[۴]. دراین میان از مهمترین آثار نثر فارسی در زمان سامانیان ترجمه تاریخ طبری نوشته ابوجعفر محمدبنجریر طبری است[۵]. با آمدن غزنویان، به نویسندگی توجه بیشتری شد و سیاستمدارانِ نویسندهای همانند ابوالفضل بیهقی(نویسنده تاریخ بیهقی) آثار ارزشمندی بر جای گذاشتند[۶]. در روزگار سلجوقیان نیز نویسندگان امکان زیادی برای نوشتن داشتند و ادبیات نیرو و پیشرفت دوچندانی پیدا کرد[۷]. ازجمله این نویسندگان میتوان به ناصرخسرو قبادیانی اشاره کرد[۸]. زبان فارسی در اواخر دوران خوارزمشاهیان، نویسندگان بزرگی چون سعدی را به خود دید که نثر فارسی را از تکلف واژگان رهانید و به آن، اعتدالی مطبوع بخشید[۹].
به دلیل مشکلات نگارش دستنویس، پس از ورود فن چاپ به ایران در ۱۰۴۳ق در زمان صفویان، نویسندگان به آن روی آوردند[۱۰] (ببینید: مطبوعات) و عمده مشکلات خود در تکثیر مطالب در شمارگان زیاد را برطرف کردند؛ ولی تا عصر قاجاریه، نویسندگان و آثار بهجایمانده از آنان چندان تأثیری در ایجاد تحول در جامعه نداشتند و بیشتر نویسندگان آن دوران از وابستگان دربار بودند[۱۱]. در دوران ناصرالدینشاه، اوضاع فرهنگی و سیاسی ایران دگرگون شد و فشارهای سیاسی باعث گردید بسیاری از روشنفکران و نویسندگانی که امکان نوشتن در داخل را نداشتند، دور از ایران مشغول بیان دیدگاهها و اعتراضات خود و نوشتن مقالات تند و انتقادی علیه حکومت، رجال سیاسی و صاحبمنصبان شوند[۱۲]. در این روزگار شعر و شاعری رونق داشت و رسالههای علمی، حکمی و تعلیمی به نظم سروده میشدند و مخاطب آنان نیز خواص و اعیان بودند[۱۳].
نهضت مشروطه از رویدادهایی بود که تاریخ نویسندگی در ایران را متحول کرد و نویسندگان به عنوان افرادی مطرح و تأثیرگذار وارد فعالیت شدند و مفاهیم تازهای چون آزادی، وطندوستی، تجدّدخواهی و عدالتجویی، دفاع از حاکمیت قانون و سنتشکنی به معنای مبارزه با باورهای خرافی وارد عرصه نوشتاری شد[۱۴]. یکی از معروفترین مقالات سیاسی ـ انتقادیِ متعلق به این دوره را علیاکبر دهخدا با عنوان «چرند و پرند» منتشر کرد[۱۵] و در عرصه شعر ملکالشعرای بهار، عارف قزوینی و ابوالقاسم لاهوتی از تأثیرگذاران این دوره بودند[۱۶]. با ایجاد تغییرات زیاد در زمینههای سیاسی و اجتماعی، نویسندگان این دوران با حجم عظیمی از قتلها، تبعیدها و حبسها دست به گریبان بودند[۱۷]. با آمدن رضاخان پهلوی، فضای اختناق بیشتری بر کشور حاکم شد و نویسندگان بیشتری از نوشتن بازماندند[۱۸]. فعالیت نویسندگان با انتشار مقالات سیاسی در شهریور۱۳۲۰ همزمان با تبعید پهلوی از ایران از سر گرفته شد و برای مدتی ادبیات سیاسی دوباره رونق گرفت[۱۹]. یکی از نویسندگانی که شکل نوینی از نوشتن را در این دوران ایجاد کرد، احسان طبری بود. او به دلیل آشنایی با گنجینه شعر و ادب و عرفان اسلامی، آثار متفاوتی در متون متعارف مارکسیستی از خود به جای گذاشت[۲۰] و بخش مهمی از نویسندگان و شعرای متجدد ایران را پرورش داد[۲۱].
از دهه ۱۳۳۰ نویسندگان با سانسور دولتی روبهرو شدند و سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم پهلوی(ساواک) به صورت پنهانی در کار نویسندگان خلل وارد میکرد[۲۲]. اواسط دهه ۱۳۴۰، محمدرضا پهلوی زمینههایی را فراهم کرد تا گروهی از اهل قلم و هنر را با سیاستهای خود هماهنگ کند. شماری از نویسندگان از حضور در زیر این چتر خودداری کردند و برای حمایت از حقوق مادی و معنوی آثارشان، تشکلِ مستقل «کانون نویسندگان ایران» را ایجاد کردند. جلال آل احمد ازجمله افرادی بود که از سر تعهد و با هدف اصلاح امور جامعه و حل معضلات، قلم در دست گرفت[۲۳] و تلاش زیادی برای رونق کانون نویسندگان کرد (ببینید: جلال آلاحمد) با درگذشت آل احمد در شهریور ۱۳۴۸ و بستهشدن کانون به دست ساواک، این تشکل ضربات سختی خورد و بدین ترتیب دوره اول از حیات فرهنگی ـ سیاسی آن پایان یافت[۲۴]. علی شریعتی نیز ازجمله افرادی بود که در آن دوره با کتابهایش به روشنگری در عرصه سیاسی پرداخت (ببینید: علی شریعتی)
در عرصه دینی عالمان و نویسندگان زیادی در تلاش بودند که از فرصتهای موجود جهت نشر افکار و معارف اسلامی در قالب نگارش کتاب و مقاله بهره ببرند و ازجمله مهمترین آنان مرتضی مطهری است که ازجمله با بهره جستن از فضا و فرصت برخی نشریات برای تبیین و ترویج حقایق اسلامی بهره میجست (ببینید: مرتضی مطهری)
با پیروزی انقلاب اسلامی نویسندگان، آزادی را به معنای واقعی حس کردند و هر کدام به تبلیغ دیدگاهها و اعتقادات خود پرداختند[۲۵]؛ اما هنگامی که برخی از این نویسندگان دست به توطئه زدند و با انقلاب به دشمنی پرداختند، آزادیدادن به آنان خیانت به ملت محسوب گردید و محدودیتهایی برای آنان در نظر گرفته شد[۲۶].
جایگاه و اهمیت
خداوند در نخستین سورهای که نازل کرده، خود را تعلیمدهنده با قلم معرفی کرده[۲۷] و سورهای با عنوان «قلم» نازل شده است که در آن به قلم و نوشتههایش قسم یادشده است[۲۸]. پیامبر اسلام(ص) نوشتن را مایه نجات از جهنم و پاداش در آخرت[۲۹] و باعث شرفیابی به محضر خداوند[۳۰] دانسته است و امامصادق(ع) نویسندگی را یکی از نعمتهای الهی معرفی کرده که اخبار گذشتگان را برای آیندگان منتقل میکند و دانشها و آداب با آن جاویدان میمانند[۳۱]. ایشان مداد علما را برتر از خون شهدا شمرده است[۳۲].
امامخمینی نویسندگان را روشنیبخش افکار ملت[۳۳] و منعکسکننده خواستههای تمام مردم معرفی میکرد[۳۴]. ایشان بیشترین سود و زیان بشر را ناشی از قلم شمرده[۳۵] و خاطرنشان کرده است که گاهی لغزش یک قلم عامل لغزش یک ملت میشود[۳۶]. ایشان اهمیت نویسندگان را در فعالیت آنان در راه آزادی و تعالیم اسلامی میدانست[۳۷] و با نقل روایت مشهور «مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء»، قلم را ارزشمندتر از خون شهداء دانست؛ زیرا قلم میتواند سازندهتر از خون شهید بوده، شهیدپرور باشد[۳۸].
نویسندگان در دوران پهلوی
نویسندگان بهرغم جایگاهی که در ارتقای سطح فرهنگی جامعه دارند، در رژیم استبدادی پهلوی از جایگاه درخوری برخوردار نبودهاند. رضاخان پهلوی از دوره وزارت جنگ و نخستوزیری تلاش کرد عوامل تأثیر گذار فرهنگی، سیاسی ازجمله نویسندگان را به انقیاد در آورد و در این راستا تعداد زیادی از جراید را تعطیل و تعدادی را نیز با افکار خود همراه ساخت؛ به گونهای که دوره سلطنت او از سیاهترین زمانها در تاریخ اندیشه ایران به شمار میرود. در این زمان چاپ هر برگهای منوط به کسب اجازه از بازرس ویژه در شهربانی بود که در قالب مهر «روا» در بالای صفحات انجام میپذیرفت[۳۹]. در دوره محمدرضا پهلوی نیز اگر چه در برهه نخست به خاطر شرایط سیاسی، اجتماعی گشایشی در کار نویسندگان ایجاد شد، اما پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بهویژه پس از تأسیس ساواک در سال ۱۳۳۶، محدودیتها افزایش یافته، به اختناق انجامید[۴۰]. در این دوره نه تنها اصنافی چون کانون نویسندگان موفق به اخذ مجوز فعالیت از ساواک نمیشدند، بلکه نویسندگان با انواع فشار از سوی دستگاههای امنیتی نیز روبهرو بودند[۴۱]. فشار بر نویسندگان برای بهخدمتگرفتن در راستای اهداف رژیم، جاسوسی برای حکومت، انحلال سندیگای صنفی، اختلاف میان نویسندگان و ممنوعالقلم شدن و ممنوعیت کار ازجمله مصادیق خفقان در این دوره میباشد[۴۲].
با این حال، نقش نویسندگان متعهد و مسئول در شکوفایی انقلاب و دمیدن روح اعتراض در جامعه غیر قابل انکار است و پیدایش روح انقلابی و مسلحشدن افراد یک ملت به سلاح آگاهی، از طریق مطالعه آثار نویسندگان متعهد و مسئول امکانپذیر شده است[۴۳]. در برهه انقلاب اسلامی، نویسندگان متعهد با برگزاری جلسات ادبی و شب شعر به موضوعاتی چون سانسور، خفقان و محدودیتهای نویسندگی در دوران پهلوی میپرداختند[۴۴]. امامخمینی با اشاره به وجود خفقان و ارعاب در رژیم پهلوی برای نویسندگان[۴۵]، بر این باور بود که نویسندگان متعهد در آن شرایط، برای پیروزی نهضت، شجاعانه خیانتها و فجایع پهلوی را نوشته و منتشر کردند[۴۶]. ایشان استمرار انقلاب را نیازمند نویسندگان بزرگی میدانست که با قلم، دین خود را ادا و جنایات بیشمار دستگاه را براى ملت و دیگر مردم جهان روشن کنند[۴۷].
امامخمینی ضمن انتقاد از برخی نویسندگان عصر پهلوی، مانند سیداحمد کسروی که علیه دین تبلیغ میکردند[۴۸] (ببینید: سیداحمد کسروی)، یادآور میشد بعضی از نویسندگان نیز به نام محمدرضا شاه کتاب مینوشتند[۴۹] و به توجیه جنایات رژیم پرداخته، رذالتهای سردمداران پهلوی را به صورتی زیبا و با قلمی شیوا بزک مىکردند و با قلمفرسایى، مفاسد، جنایات و خونریزیها را وارونه جلوه میدادند[۵۰]؛ یکی از هشدارهای امامخمینی خطاب به نویسندگان فعال در دوران پهلوی این بود که اجازه ندهند رژیم با استفاده از عنوان آزادی، از قلم آنان به نفع خود استفاده کند[۵۱]، نویسندگان مزدور را در میان آنان قرار دهد و با انتشار مطالب دروغ باعث غافلشدن مردم از جنایات پهلوی شوند[۵۲]. ایشان خواستار هوشیاری و فعالیت مضاعف نویسندگان متعهد و امین برای جلوگیری از غلطنویسیهای مغرضانه تاریخی و روشنشدن مسیر مبارزات اصیل اسلامی در ایران بود[۵۳].
امامخمینی خاطرنشان کرده است که در زمان محمدرضا پهلوی آزادى به معنای واقعی از مردم سلب شده بود و نویسندگان یا کشته یا زندانى یا ممنوع از نوشتن میشدند[۵۴]. با وجود این نویسندگان متعهدی نیز وجود داشتند که در دوران مبارزه علیه رژیم پهلوی ملت را برای قیام بیدار کردند و به آنان شجاعت بخشیدند[۵۵]. ایشان معتقد بود با وجود محدودیتهایی که رژیم پهلوی برای نویسندگان ایجاد کرده بود[۵۶]، هر زمان برای نویسندگان ملی امکان نوشتن فراهم میشد، حرف ملت را میزدند و «جمهورى اسلامى» را مطالبه میکردند[۵۷].
ازجمله مهمترین نویسندگان این دوران مرتضی مطهری است که با آرای دینشناسانه خود نقش مهمی در پرورش نسل انقلابیِ آن دوران داشت (ببینید: مرتضی مطهری)، از دیگر نویسندگان آن دوره میتوان به علی شریعتی اشاره کرد که در برقراری ارتباط با مردم در جهت مبارزه با رژیم پهلوی پیشگام بود[۵۸] (ببینید: علی شریعتی)جلال آل احمد نیز با کتاب غربزدگی گام مهمی در نقد سیاست غربگرایی پهلوی و همچنین روشنفکران غربزده برداشت[۵۹] که مورد توجه امامخمینی نیز قرار گرفت[۶۰] (ببینید: آلاحمد جلال)
نویسندگان پس از انقلاب
با توجه به اینکه کمتر از دو سال پس از پیروزی انقلاب و در شرایطی که هنوز نهادهای اداره کشور به ثبات نرسیده بودند، کشور وارد عرصه جنگ تحمیلی عراق شد، سخنان امامخمینی درباره نویسندگان و رویکرد ایشان به آنان در دو مقطع پیش و پس از جنگ قابل بررسی است.
پیش از جنگ تحمیلی
با وجود اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای اهالی قلم این امکان فراهم شد تا به صورت آزادانه به انتشار مطالب خود بپردازند، در ماههای آغازین انقلاب در میان نویسندگان افرادی بودند که به دلیل وابستگی به شرق و غرب با آثار خود باعث ایجاد ناآرامی و تفرقه در کشور میشدند[۶۱]. امامخمینی ماهها و سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب را دوران «جنگِ قلم و جنگ اعصاب» نامید[۶۲] و معتقد بود به جای سلسل، برخی قلمها به روی اسلام گشوده شده است[۶۳]. ایشان این خیانت برخی نویسندگان را در حالی میدانست که آزادیهایشان را از اسلام و انقلاب گرفته بودند[۶۴] و خاطرنشان میکرد نویسندگانی که به اسم حقوق بشر، بر ضد اسلام مطلب مینویسند دلسوز اسلام و مردم نیستند[۶۵] و آنانی که روحانیان را مرتجع مینامیدند، نویسندگانی فاقد درک مناسب و مغرض میخواند[۶۶]؛ زیرا به نظر ایشان برخی از آنان از اسلام ضربه دیده بودند و از اسلام کینه داشتند[۶۷] و میخواستند با نوشتن بر ضد اسلام و روحانیت جوانان را به انحراف بکشند[۶۸] و موجب اختلاف شوند[۶۹]؛ با این حال، باز هم ایشان با نصیحتهای مشفقانه، نویسندگانِ از هر طیف فکری و در هر مرتبه علمی را دعوت به خدمت به ملت میکرد[۷۰]. ایشان در آغاز سال تحصیلی سال ۱۳۵۸ از نویسندگان متعهد خواست با نوشتههای راهگشای خود مغزهای وابسته به شرق و غرب را در جهت نجات کشور ارشاد[۷۱] و برای رهایی از ایسمهای ساختگی غرب و شرقی تلاش کنند[۷۲]؛ زیرا در نگاه ایشان استقلال فرهنگی کشور در گرو استقلال فکری نویسندگان بود و تا این تحول فکری ایجاد نشود، نمیتوان امیدی به استقلال کشور داشت[۷۳].
پس از جنگ تحمیلی
در شرایطی که نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران درگیر جنگی ناخواسته از سوی رژیم متجاوز عراق شد و کشور برای دفاع در برابر هجوم دشمن نیاز به آرامش و اتحاد داشت، برخی از نویسندگان در داخل کشور با طرح مسایلی سعی در ایجاد بحران و تفرقه میان مردم داشتند. آنان گاهی با پرداختن به مسائل قومی و گاهی مخالفت با دستورهای اسلامی[۷۴] و حمله به ارکان و نهادهای تازهتأسیس از عدمکارایی آنها سخن به میان میآوردند. امامخمینی در برابر فعالیت نادرست برخی از نویسندگان از راه توصیه از آنان میخواست حتی به طور اشاره نیز از گفتار و نوشتههای اختلافانگیز اجتناب کنند که همانند سم برای امت اسلامی است[۷۵]. در این راستا ایشان ضمن اینکه نویسندگان را به انتقاد ملایم و دلسوزانه دعوت میکرد، از ضربهزدن به جمهورى اسلامى منع میکرد[۷۶].
امامخمینی به اهل قلم سفارش میکرد آگاه باشند زمانی که قلم در دست مىگیرند، در محضر خدا مسئول و مورد امتحاناند[۷۷] و مراقب باشند قلمهایشان شریک خنجرهایى نباشد که از پشت به مردم ضربه مىزنند[۷۸]. به باور ایشان آنقدر که کشور از زبان و قلم نویسندگان غیر متعهدِ به اسلام و منحرف صدمه دیده است، از حکومت پهلوی صدمه ندید[۷۹]. ایشان همواره از نویسندگانی که به سوى یکى از دو قطب غرب و شرق گرایش داشتند میخواست به آزادی و استقلال کشور خود پایبند باشند[۸۰] و با در نظر گرفتن شرایط کشور[۸۱] منصفانه در رابطه با اوضاع کشور بنویسند[۸۲] و به کمک ملت، کشور را از آفت توطئهگران حفظ کنند[۸۳]. از سوی دیگر، ایشان از نویسندگان متعهد و دلسوز میخواست از اسلام و انقلاب دفاع کنند و چهره واقعی مزدوران داخلی و دشمنان خارجی را به مردم نشان دهند و توطئههای آنان را افشا کنند[۸۴] و برای بیدارکردن مردم به منظور توجه به جبهههای دفاع مقدس[۸۵] و تقویت روحیه رزمندگان اسلام[۸۶] بکوشند.
توصیهها و هشدارها
امامخمینی با توجه به تأثیرگذاری نویسندگان بر افراد و اجتماع برای آنان نقشهای گوناگون دینی ـ تربیتی، سیاسی ـ اجتماعی و وظیفه در قبال جهان اسلام قائل بود. ایشان مهمترین وظیفه نویسندگان را معرفی اسلام به مردم میدانست و معتقد بود نویسندگان باید دیگران را متوجه این امر کنند که در اسلام، نژاد، رنگ، قبیله و زبان ارزشی ندارد[۸۷]. ایشان تلاش برای ارتقای سطح دانش مردم در زمینه تعالیم اسلام[۸۸]، آشناکردن کودکان و جوانان با معنویات[۸۹]، جدیت و پشتکار براى هرچه غنىترشدن اساس آموزش و پرورش[۹۰]، خارجکردن اسلام و احکام آن از مهجوریت[۹۱] و معرفی حکومت اسلامی و بیگانگی حکومتهای مدعی اسلام با اسلام[۹۲] را ازجمله وظایف دینی و تربیتی اهل بیان و قلم میدانست و در این راستا نویسندگان را به خودشناسی و اتکا به فرهنگ اسلامی ـ ایرانی دعوت میکرد[۹۳].
به باور امامخمینی نویسندگان علاوه بر نقش دینی و تربیتی، در عرصه اجتماعی و سیاسی وظیفه بیداری ملت را بر عهده دارند[۹۴]. ایشان درباره تأثیرگذاری آثار نویسندگان به آنان سفارش میکرد مردم را از واقعیات آگاه سازند[۹۵]، به شکل شایسته خواستههاى ملت را منعکس کنند[۹۶]، نوشتههایشان باعث بروز تفرقه و به ضرر کشور نباشد[۹۷]، از آزادی قلم ایجادشده به نفع اسلام و آزادی ملت بهره ببرند[۹۸]، در نوشتههای خود مسائل ایران را به شکل درست بازگو کنند[۹۹] و به حفظ وحدت کشور کمک کنند[۱۰۰]. ایشان خدمت به مستضعفان، محرومان و زاغهنشینان[۱۰۱]، نجات ملت از وابستگی فکری به غرب[۱۰۲]، ایجاد هوشیاری در میان مسلمانان درباره فرهنگ غنی خود و صادرشدن این فرهنگ به خارج[۱۰۳] و دمیدن روح امید و استقلال در ملت[۱۰۴] را ازجمله وظایف سیاسی اهل قلم میدانست و بر این باور بود که وظیفه نویسندگان در این عرصهها بیش از دیگران است[۱۰۵].
رسالت نویسندگان در جهان اسلام
امامخمینی در قلمرو کشورهای اسلامی و در اجتماعات بزرگی چون عرفات، مَشْعَر، مِنا، مکه و مدینه نیز برای نویسندگان، مسئولیتی اجتماعى و سیاسى قائل بود تا مسائل مناطق خود را به گوش برادران ایمانى برسانند[۱۰۶] و کوشش کنند جبهه مستضعفان به وجود آید و با وحدت کلمه و شعار «لا اله الّا اللَّه» از اسارت قدرتهاى شیطانىِ بیگانگان بیرون آیند و بر مشکلات غلبه کنند[۱۰۷]. در همین راستا ایشان از نویسندگان میخواست تا از گفتهها و نوشتههاى اختلاف برانگیز که براى امت اسلامى سمکشنده بوده و عامل خدمت به ابرقدرتهاست، اجتناب کنند[۱۰۸] و با گفتار و نوشتار خود، ملتهاى مظلوم را بسیج کنند تا ستمگران را از صحنه خارج کنند و حکومت را به دست مستضعفان بسپارند[۱۰۹].
امامخمینی تأکید میکرد نویسندگانِ متعهد در فرصتهاى مناسب و در محضر مسلمانان، به جبران تبلیغات مسموم افرادی میپردازند که به شایعهافکنى، دروغپردازى و تهمتزنی علیه اسلام و جمهورى اسلامى اشتغال دارند. ایشان از آنان میخواست از اسلام و انقلاب اسلامى دفاع کنند، دستاوردهاى اسلامى را که با جهاد ملت و با همه گرفتاریها و کارشکنیهاى دشمنان اسلام در داخل و خارج نصیب کشورشان شده است یادآور شوند، نقشهها و توطئههاى امریکا و وابستگانش را افشا کنند و مسلمانان را از آنچه به دست بعضى حاکمان امریکایى بر اسلام و مسلمانان مىگذرد آگاه سازند[۱۱۰] و در برملاکردن چهره واقعی اسرائیل، دشمن اسلام، از هیچ کوششی دریغ نکنند[۱۱۱]. ایشان همچنین ضمن درخواست از نویسندگان و متفکران مسلمان برای خلق آثار نوشتاری برای دفاع از اسلام[۱۱۲]، خواستار برخورد با کتابها و نویسندگان متعرض به ساحت اسلام و پیامبر اکرم(ص) ازجمله سلمان رشدی، نویسنده کتاب آیات شیطانی شد و طی حکمی وی را مهدورالدم اعلام کرد[۱۱۳] (ببینید: ارتداد و سلمان رشدی)
پانویس
- ↑ دوانی، هنر نویسندگی، ۱۳ ـ ۱۵.
- ↑ قدیانی، تأثیر فرهنگ، ۱۰۹ ـ ۱۱۰.
- ↑ پرویز، تاریخ سرزمین ایران، ۴۴۶.
- ↑ رضایی، گنجینه تاریخ ایران، ۱۱/۳۵۴.
- ↑ رضایی، گنجینه تاریخ ایران، ۱۱/۳۵۷.
- ↑ نویسنده تاریخ بیهقی، ۱۱/۳۶۵.
- ↑ نویسنده تاریخ بیهقی، ۱۱/۳۶۸.
- ↑ سایکس، تاریخ ایران، ۲/۸۵.
- ↑ یوسفی، برگهایی در آغوش باد، ۱/۲۶۱ ـ ۲۷۸.
- ↑ رضوی، مروری بر تاریخچه چاپ، ۲۳.
- ↑ رضایی، گنجینه تاریخ ایران، ۱۲/۸۳۰.
- ↑ رحیمیان، ادوار نثر فارسی، ۹.
- ↑ رحیمیان، ادوار نثر فارسی، ۱۷.
- ↑ رحیمیان، ادوار نثر فارسی، ۱۱.
- ↑ دهخدا، مقالات دهخدا، ۱/۳۱ ـ ۳۷.
- ↑ رحیمیان، ادوار نثر فارسی، ۱۵.
- ↑ سفری، قلم وسیاست، ۱/۷۲ ـ ۷۳.
- ↑ سفری، قلم وسیاست، ۱/۶۷.
- ↑ سفری، قلم وسیاست، ۱/۶۷ ـ ۶۸ و ۹۷.
- ↑ مؤسسه مطالعات، حزب توده، ۱۱۱۲ ـ ۱۱۱۴.
- ↑ مؤسسه مطالعات، حزب توده، ۱۱۱۵.
- ↑ خسروی، تحلیلی بر سانسور کتاب، ۱۶۴ ـ ۱۶۵.
- ↑ بشیری، استخوان مردی ابوذروار، ۱۲.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، کانون نویسندگان، ۹ ـ ۱۲.
- ↑ ملکی، رسانههای مکتوب، ۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۹۳؛ فالاچی، مصاحبههای تاریخی، ۹.
- ↑ علق، ۴.
- ↑ قلم، ۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱/۱۹۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۵۱ ـ ۱۵۲.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۳/۲۵۹.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۹۸ ـ ۳۹۹.
- ↑ ۳/۴۵۷.
- ↑ ۴/۱۵۷.
- ↑ ۱۳/۴۵۱.
- ↑ ۱۴/۳۹۷.
- ↑ ۶/۱۸۸.
- ↑ ۱۶/۲۲۷.
- ↑ خسروی، تحلیلی بر سانسور کتاب، ۱۵۸ ـ ۱۵۹.
- ↑ خسروی، تحلیلی بر سانسور کتاب، ۱۶۳ ـ ۱۸۳.
- ↑ مرکز بررسی اسناد تاریخی، کانون نویسندگان، یازده، ۲۲، ۵۱ و....
- ↑ سفری، قلم وسیاست، ۲/۲۱۷ ـ ۲۱۸ و ۳/۶۳۳، ۶۳۴، ۶۶۰ ـ ۶۶۱.
- ↑ افشار، نقش نویسندگان، ۱.
- ↑ مؤذن، ده شب، ۹ ـ ۱۰.
- ↑ ۳/۲۶۰ ـ ۲۶۱.
- ↑ ۳/۴۰۷.
- ↑ ۴/۱۵۶ و ۵/۲۶۶.
- ↑ ۱۳/۳۳ و ۲۱/۲۹۶.
- ↑ ۹/۳۷۷.
- ↑ ۳/۳۰۶.
- ↑ ۳/۲۶۰ ـ ۲۶۲.
- ↑ ۳/۲۶۱.
- ↑ ۳/۴۳۴.
- ↑ ۵/۲۳۰ و ۱۰/۲۲۸.
- ↑ ۱۳/۵۳۵.
- ↑ ۵/۲۰۲.
- ↑ ۷/۴۵۵.
- ↑ شریعتی، خودسازی انقلابی، ۱۷۸ ـ ۱۷۹؛ رهنما، مسلمانی در جستجوی، ۱۵۸.
- ↑ بروجردی، روشنفکران ایرانی و غرب، ۱۲۵ ـ ۱۲۶.
- ↑ ۱۲/۲۹۸.
- ↑ وزارت ارشاد، نگرشی بر نقش، ۲/۲۴۶.
- ↑ ۸/۴۸۹.
- ↑ ۸/۲۵.
- ↑ ۸/۲۸.
- ↑ ۸/۵۹.
- ↑ ۹/۵۳۷.
- ↑ ۱۱/۴۵۹.
- ↑ ۱۰/۱۸۴.
- ↑ ۹/۲۱۰.
- ↑ ۱۰/۴۷۲.
- ↑ ۱۰/۷۹.
- ↑ ۱۱/۲۲۷ ـ ۲۲۸.
- ↑ ۹/۴۶۲.
- ↑ مانند قصاص.
- ↑ ۱۴/۲۵۳ ـ ۲۵۴.
- ↑ ۱۳/۴۸۱ ـ ۴۸۲.
- ↑ ۱۳/۴۶۱.
- ↑ ۱۴/۱۴۷.
- ↑ ۱۴/۱۶۹.
- ↑ ۲۱/۴۲۸ ـ ۴۲۹.
- ↑ ۲۰/۱۳۰.
- ↑ ۲۱/۴۴۱.
- ↑ ۲۱/۴۰۷.
- ↑ ۱۶/۵۱۶.
- ↑ ۱۶/۳۵۴.
- ↑ ۱۶/۵۲۰ ـ ۵۲۱.
- ↑ ۵/۱۸۷.
- ↑ ۶/۱۸۸.
- ↑ ۷/۴۶۴.
- ↑ ۱۷/۱.
- ↑ ۱۹/۲۱ ـ ۲۳.
- ↑ ۱۱/۳۲۵ ـ ۳۲۶.
- ↑ ۱۰/۴۳۹.
- ↑ ۶/۱۹۱.
- ↑ ۳/۴۴۳ و ۴/۱۵۶.
- ↑ ۴/۱۵۶ ـ ۱۵۷.
- ↑ ۶/۳۹.
- ↑ ۶/۱۸۸.
- ↑ ۱۷/۳۱۰.
- ↑ ۶/۱۸۸ ـ ۱۸۹.
- ↑ ۱۰/۴۷۳.
- ↑ ۱۰/۷۹ و ۱۱/۴۲۳.
- ↑ ۱۲/۳۲۰.
- ↑ ۱۳/۵۳۷.
- ↑ ۱۱/۵۲۱.
- ↑ ۱۰/۳۴۰.
- ↑ ۱۰/۱۵۹.
- ↑ ۱۴/۲۵۳ ـ ۲۵۴.
- ↑ ۱۷/۵۰۱.
- ↑ ۱۶/۵۱۶.
- ↑ ۱۵/۳۷۳.
- ↑ ۱۳/۴۴۹ ـ ۴۵۰ و ۴۶۱.
- ↑ ۲۱/۲۶۳.
منابع
- قرآن کریم۔
- افشار، اسدالله، نقش نویسندگان در شکوفایی انقلاب، روزنامه رسالت، ۲۰/۳/۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- بروجردی، مهرزاد، روشنفکران ایرانی و غرب، ترجمه جمشید شیرازی، تهران، فرزان روز، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- بشیری، محمود، استخوان مردی ابوذروار، چاپشده در جلال پژوهی مجموعه مقالاتی درباره آراء و اندیشههای جلال آل احمد، به کوشش محمود بشیری، تهران، خانه کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- پرویز، عباس، تاریخ سرزمین ایران، تهران، نگاه، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- خسروی، فریبرز، تحلیلی بر سانسور کتاب در دوره پهلوی دوم، تهران، مؤسسه فرهنگی چاپ و نشر نظر، ۱۳۷۸ش.
- دوانی، علی، هنر نویسندگی، تهران، میقات، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
- دهخدا، علیاکبر، مقالات دهخدا، تصحیح سیدمحمد دبیرسیاقی، تهران، اخوان خراسانی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- رحیمیان، هرمز، ادوار نثر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- رضایی، عبدالعظیم، گنجینه تاریخ ایران، تهران، اطلس، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- رضوی، سیدابوالفضل، مروری بر تاریخچه چاپ و چاپخانه در ایران، مجله کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره ۱۲۵، ۱۳۸۷ش.
- رهنما، علی، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، زندگینامه سیاسی علی شریعتی، ترجمه کیومرث قرقلو، گام نو، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، افسون، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
- سعیدی، جعفر، دکترعلی شریعتی از دیدگاه شخصیتها، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- سفری، محمدعلی، قلم وسیاست، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- شریعتی، علی، خودسازی انقلابی (مجموعه آثار ج۲)، تهران، الهام، جاپ نهم، ۱۳۸۵ش.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- فالاچی، اوریانا، مصاحبههای تاریخی، تصحیح مریم شیرخانی، تهران، مرکب سپید، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- قدیانی، عباس، تأثیر فرهنگ و تمدن ایران در جهان، تهران، فرهنگ مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مرکز بررسی اسناد تاریخی، کانون نویسندگان به روایت اسناد ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- ملکی، گیلدا، رسانههای مکتوب از دریچه چشم امام، چاپشده در امامخمینی، آزادی و مطبوعات، تهران، روزنامه جمهوری اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مؤذن، ناصر، ده شب، شبهای شاعران و نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی ۱۳۲۰ ـ ۱۳۶۸، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- وزارت ارشاد اسلامی، نگرشی بر نقش مطبوعات وابسته در روند انقلاب اسلامی ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
- یوسفی، غلامحسین، برگهایی در آغوش باد، تهران، علمی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
پیوند به بیرون
سید امین راثی ورعی ـ مهیا زاهدین لباف، نویسندگان دانشنامه امامخمینی(ره)، ج۱۰، ص ۱۶۴-۱۷۰.