سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی

از ویکی امام خمینی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۷ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها) (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقاله‌های دارای شناسه using HotCat)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی.jpg
اطلاعات کلی
تأسیس۷ فروردین ۱۳۵۸
بنیانگذارگروه امّت واحده؛ گروه توحیدی بدر؛ گروه توحیدی صف؛ گروه فلاح؛ گروه فلق؛ گروه منصورون؛ گروه موحدین
رویکردتشکلی برآمده از وحدت هفت گروه اسلامی و مبارز
گستره فعالیتداخلی
اهدافخط مشی سیاسی یا مسلحانه، با رژیم پهلوی
مکانتهران
سایر
انحلالمهر ۱۳۶۵ و ۱۳۷۰ احیای مجدد آن


سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تشکلی برآمده از وحدت هفت گروه اسلامی و مبارز.

گروه‌های مختلف مبارز در دوران نهضت، ازجمله هفت‌گروه که برخی مشی مسلحانه داشتند، پس از پیروزی انقلاب، با درک ضرورت وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را در فروردین ۱۳۵۸ تشکیل دادند. شرط لازم برای عضویت، پیروی قطعی از ولایت فقیه و رهبری امام‌خمینی بود.

فعالیت سازمان در دو دوره قابل بررسی است: در دوره اول فعالیت (۱۳۵۸–۱۳۶۱)، سازمان در تحولات مختلف کشور ازجمله بحران‌های قومی‌منطقه‌ای و مبارزه با گروه‌های معارض با انقلاب نقش مهمی ایفا کرد؛ اما تفاوت مواضع عقیدتی و سیاسی، موجب اختلاف در بین اعضا و در نهایت کناره‌گیری جناح موسوم به چپ در سازمان شد.

در دورۀ دوم (۱۳۶۱-۱۳۶۵)، اختلافات موجود، رکود فعالیت‌های سازمان و انحلال آن را در پی داشت. پس از تصمیم امام‌خمینی برای برداشتن نمایندۀ خود، اعضای سازمان نظر ایشان را به معنای مخالفت با ادامه کار سازمان دانستند. بدین‌ترتیب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مهر ۱۳۶۵ منحل شد.

پیشینه

از آغاز نهضت اسلامی ایران به‌ویژه از سال ۱۳۴۹، گروه‌های مختلفی در داخل و خارج کشور با خط مشی سیاسی یا مسلحانه، با رژیم پهلوی، مبارزه می‌کردند. هفت گروه مسلمان مبارز «توحیدی بدر»، «توحیدی صف»، «فلاح»، «فلق»، «منصورون»، «موحدین» و «امت واحده» ازجمله این گروه‌ها بودند و از میان آنها، توحیدی صف، منصورون و موحدین به صورت بارز، خط مشی مبارزه مسلحانه داشتند.[۱] فعالیت مبارزاتی این گروه‌ها، از زندان‌های رژیم پهلوی (امت واحده) تا خارج از کشور (فلق) و از تهران و اطراف آن (فلاح و بدر) تا استان‌های جنوبی خوزستان و کرمان (موحدین و منصورون) یا اصفهان و تهران (صف) را دربر می‌گرفت.[۲]

فعالیت

مهم‌ترین فعالیت‌های این گروه‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به تفکیک عبارت بود از:

  1. توحیدی بدر: فعالیت‌های این گروه بیشتر جنبه مذهبی و خودسازی اخلاقی داشت و برنامه‌های خود را در مساجد پی می‌گرفت و در ارتباط با مراکز دانشگاهی به جذب نیرو می‌پرداخت. بسیاری از اعضای این گروه برای مطالعات عمیق‌تر، تحصیل در مدارس حوزه علمیه را آغاز کردند[۳]؛
  2. توحیدی صف: افزون بر عملیات مسلحانه در آستانه ۱۵ خرداد ۱۳۵۶، و انفجارهایی که در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ اجرا کرد، در آستانه ورود امام‌خمینی به ایران، حفاظت از ایشان با تصویب کمیته استقبال و شورای انقلاب به این گروه واگذار شد[۴] (ببینید: کمیته استقبال)
  3. فلاح: دیدار با امام‌خمینی در نجف در سال ۱۳۵۶، هماهنگ‌کردن مبارزه در داخل و خارج کشور و تهیه سلاح و آماده‌کردن زمینه آموزش نظامی، همچنین مبارزه تشکیلاتی و برگزاری جلسات تفسیر قرآن در پوشش دفتر مهندسی در تهران و آماده‌سازی پوشش صوتی بهشت زهرا(س) هنگام بازگشت امام‌خمینی به ایران[۵]؛
  4. فلق: متشکل از اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان در خارج از کشور بود که در ماه‌های آخر مبارزه به ایران آمدند و تکثیر و توزیع اعلامیه‌ها، هدایت راهپیمایی‌ها، بسیج مردمی و تلاش برای برقراری رابطه و انسجام با سایر گروه‌ها را بر عهده داشتند. این گروه با وجود آمادگی برای مبارزه مسلحانه احتمالی، هیچ فعالیت نظامی صورت نداد[۶]؛
  5. منصورون: انتشار نشریه درون‌گروهی فجر و اعدام‌های انقلابی در اهواز، بهبهان، دزفول و کرمان، حمله به کماندوهای مسلح رژیم پهلوی و انفجار کلانتری ۵ آبادان، یک‌هفته پس از فاجعه سینما رکس آبادان[۷]؛
  6. موحدین: حمله به هجده شعبه بانک صادرات در اهواز، حمله به کنسولگری عراق در خوزستان پس از محاصره بیت امام‌خمینی در عراق، سلسله عملیات نظامی تلافی‌جویانه در خوزستان و ترور افرادی چون بقراط جعفریان (فرماندار نظامی خوزستان)، پل کریم آمریکایی و سوء قصد به غلامحسین دانشی (نماینده آبادان در مجلس شورای ملی) در سال ۱۳۵۷[۸]؛
  7. امت واحده: شماری از زندانیان سیاسی آزادشده، متناسب با نیاز زمان و براساس طرحی که در زندان آماده کرده بودند، این گروه را به صورت رسمی پس از بهمن ۱۳۵۷، تشکیل دادند.[۹]

شکل‌گیری سازمان

پس از اوج‌گیری انقلاب اسلامی در نیمه دوم ۱۳۵۷، امام‌خمینی در پیامی خطاب به گروه‌های سیاسی و اقشار مختلف داخل و خارج ایران، بر ایجاد وحدت میان همه گروه‌ها تا رسیدن به پیروزی تأکید کرد[۱۰]؛ از این‌رو گروه‌های نام‌برده که در جریان مبارزه و به‌ویژه تشکیل کمیته استقبال از امام‌خمینی تا پیروزی انقلاب، نقش مؤثری ایفا کرده بودند، پس از پیروزی، با درک وجود خطر برای انقلاب ازجمله از سوی سازمان مجاهدین خلق، تصمیم گرفتند با ایجاد تشکل واحد، به گسترش و تداوم انقلاب اسلامی کمک کنند.[۱۱] پس از توافق اولیه، جلسات مشترکی تشکیل شد تا دربارهٔ اصول مشترک مورد توافق گروه‌ها، اهداف سازمان، نشانه و مرامنامه، تصمیم‌گیری شود. پس از تشکیل شورای هماهنگی، تصمیم‌گیری دربارهٔ سایر مسائل به این شورا سپرده شد. در این شورا از هر گروه، یک نماینده حضور داشت و تصمیم‌ها به صورت مشترک گرفته می‌شد. محمد سلامتی از امت واحده، محمدباقر ذوالقدر از منصورون، مرتضی الویری از فلاح، محمود بخشنده از موحدین، حسن واعظی از فلق، علی عسگری و گاهی حسین فدایی از بدر و حسین صادقی و گاهی محمد بروجردی از صف، اعضای شورا بودند.[۱۲] بر همین اساس، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ۱۶/۱/۱۳۵۸ اعلام موجودیت کرد و گفته شده امام‌خمینی نیز آن را تأیید کرد.[۱۳]

شرط لازم برای عضویت در این تشکل، پذیرش و پیروی قطعی ولایت فقیه و رهبری امام‌خمینی بود.[۱۴] عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیری در سازمان، «مجلس مشورتی» نام داشت. این مجلس، متشکل از پانزده تن بود که اعضای آن را مجمع عمومی سالانه سازمان که با حضور نیروهای مسئول در تهران و شهرستان‌ها برگزار می‌شد، انتخاب می‌کرد. مجلس مشورتی هر ماه یک بار تشکیل جلسه می‌داد و به مسائل کلی سازمان می‌پرداخت. این مجلس، اعضای کمیته‌های تخصصی را نیز منصوب می‌کرد که کمیته‌های ارگان اجرایی، شورای سیاسی، شورای ایدئولوژی، ارگان عضوگیری، کمیته اطلاعات، ارگان طرفداران، کمیته آموزش، امور مالی، و امور انتشارات، ازجمله کمیته‌های تخصصی سازمان بود.[۱۵]

عملکرد سازمان

فعالیت این سازمان را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد: دوره اول از سال ۱۳۵۸–۱۳۶۱، دوره دوم از سال ۱۳۶۱–۱۳۶۵.

دوره اول

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دوره اول فعالیت خود، توانست به انقلاب اسلامی خدمت کند.[۱۶] پس از تشکیل کمیته‌های انقلاب اسلامی برای تأمین امنیت جامعه (ببینید: کمیته انقلاب اسلامی)، اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز با عضویت در شورای مرکزی کمیته، نقش مؤثری در سازمان‌دهی این کمیته‌ها ایفا کردند.[۱۷] همچنین این سازمان، نیروی مسلحی با عنوان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» راه‌اندازی کرد که هدف آن، مبارزه با تهدیدات احتمالی و دفاع از انقلاب بود. پس از تصمیم شورای انقلاب برای ایجاد نیرویی به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این نیرو با نیروهای سپاهی موجود در تهران، مانند سپاه سلطنت‌آباد به سرپرستی حسن لاهوتی اشکوری (ببینید: حسن لاهوتی)، سپاه به سرپرستی محمد منتظری (ببینید: محمد منتظری) و سپاه به سرپرستی علی دانش منفرد ادغام شد و شورای فرماندهی سپاه پاسداران که در آن برخی اعضای سازمان مجاهدین انقلاب نیز حضور داشتند، شکل گرفت[۱۸] (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی).

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تحولات مختلف کشور ازجمله بحران‌های قومی ـ منطقه‌ای و مبارزه با گروه‌های معارض با انقلاب نیز نقش مهمی ایفا کرد که مقابله با ضدانقلاب در کردستان و کمک به تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد،[۱۹] رخنه در گروه فرقان و شناسایی و انهدام این گروه، کمک به خنثی‌سازی کودتای نوژه (ببینید: کودتای نوژه)، ایفای نقش عمده در مبارزه با سازمان مجاهدین خلق که به مقابله مسلحانه با نظام برخاسته بود،[۲۰] از آن جمله است. پشتیبانی و حمایت سازمان از انقلاب فرهنگی در فروردین ۱۳۵۹ و تأکید بر لزوم تعطیلی دانشگاه‌ها، همکاری با سایر گروه‌های اسلامی در مسائلی که به عزل سیدابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهور وقت، منتهی شد، نیز تمرکز بر مقابله با جریان لیبرال و ملی‌گرا و حتی گروه‌های اسلامی نوگرا، مانند نهضت آزادی، جاما و جنبش مسلمانان مبارز، ازجمله فعالیت‌های این سازمان در سال‌های نخست انقلاب بود.[۲۱]

از آنجاکه گروه‌های تشکیل‌دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، پیش از انقلاب، هیچ ارتباط تشکیلاتی با هم نداشتند و ارتباط آنها در شرایط خاص انقلاب و بر مبنای اشتراکات کلی و حفظ انقلاب، شکل گرفته بود، پیش از تشکیل سازمان واحد و یکپارچه‌شدن، به هماهنگی مواضع عقیدتی و سیاسی، توجه لازم را نداشتند؛ از این‌رو بلافاصله پس از اعلام موجودیت در سال ۱۳۵۸، اختلاف نظرها ظاهر شد.[۲۲] از مهم‌ترین محورهای اختلاف، نوع نگاه به مسائل اقتصادی و شیوه برخورد با پدیده نوگرایی دینی بود.[۲۳] انتشار اطلاعیه به مناسبت روز کارگر و صدور بیانیه به مناسبت سالگرد درگذشت علی شریعتی، نخستین جرقه‌های اختلاف بود. گروهی در سازمان، هر نوع توجه به کارگر را ملهم از اندیشه‌های مارکسیستی و در نتیجه التقاط می‌دانستند؛ همچنین در حالی‌که برخی اعضای سازمان، علی شریعتی را فردی التقاطی، منحرف و اهل بدعت می‌شناختند، گروهی دیگر از اعضا، وی را اندیشمندی دردمند و مصلحی روشن‌بین معرفی می‌کردند.[۲۴]

اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که نخست به صورت مستقیم به امام‌خمینی گزارش می‌دادند، به دلیل عدم‌امکان این نوع ارتباط در درازمدت، از ایشان خواستند نماینده‌ای برای نظارت بر عملکرد سازمان و انتقال مسائل سازمان به ایشان، تعیین کند.[۲۵] امام‌خمینی در بهار ۱۳۵۸ مرتضی مطهری (ببینید: مرتضی مطهری) را برای مشورت در امور سیاسی و حسین راستی کاشانی (ببینید: حسین راستی کاشانی) را برای مشورت در مسائل فقهی معرفی کرد. پس از شهادت مطهری، تنها نماینده امام‌خمینی در سازمان، راستی کاشانی بود.[۲۶] با ورود نماینده امام‌خمینی، اختلاف‌ها در سازمان شکل دیگری به خود گرفت؛ زیرا با وجود نظر برخی اعضای سازمان که فعالیت حزبی و سیاسی را خارج از دایره فقه می‌دانستند، راستی کاشانی که به اقتصاد بازار آزاد، مطابق با فقه سنتی اعتقاد داشت و با شریعتی و نوگرایی وی به‌شدت مخالف بود، بر حل همه اختلاف‌ها با مراجعه به فقه و نماینده ولی فقیه تأکید می‌کرد.[۲۷]

اختلاف دربارهٔ میزان اختیارات نماینده امام‌خمینی و حکم حزبی و سازمانی، اعضای گروه را به سه دسته تقسیم کرد:[۲۸]

گروه اول، با افرادی چون محمدباقر ذوالقدر، حسین فدایی و علی عسگری، نظارت نماینده رهبری را استصوابی، عام و فراگیر می‌دانستند و برای وی ولایت تام قائل بودند و پیروی از او را لازم می‌دیدند. این گروه به دلیل تمایلات سنت‌گرایانه و محافظه‌کارانه اجتماعی ـ اقتصادی خود، بعدها به جناح راست موسوم شد.[۲۹]

گروه دوم، متشکل از بهزاد نبوی، محسن آرمین، سیدمصطفی تاج‌زاده، سیدهاشم آغاجری و محمد سلامتی، معتقد به ترجیح حکم حزبی و سازمانی بر نظریات فقهی نماینده امام‌خمینی بود؛ این گروه که در مسائل اقتصادی نیز دیدگاه‌های رادیکال داشت، بعدها به جناح چپ معروف شد.[۳۰]

گروه سوم که محسن رضایی و مرتضی الویری در آن قرار داشتند، برخورد دو گروه پیش را بیش از حد خصمانه می‌دانست و چون هیچ راهی برای تفاهم، پذیرش اختلاف سلیقه و تداوم فعالیت، نمی‌دید، خواستار انحلال سازمان بود.[۳۱] این اختلاف‌ها و جناح‌بندی درون‌گروهی سازمان، بعدها در حزب جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و در نهایت کل جامعه ظهور کرد و موجب پدیدآمدن دو جناح موسوم به چپ و راست در طیف طرفداران انقلاب گردید.[۳۲]

البته اختلاف‌ها، منحصر در موارد ذکرشده نبود؛ بلکه دربارهٔ چگونگی اداره کشور و موضوعاتی مانند تمرکز امور در دست دولت یا واگذاری امور به بخش خصوصی، میان جریان‌های سه‌گانه، اختلاف نظر جدی وجود داشت.[۳۳] این اختلاف‌ها به‌طور عمده، ناشی از برداشت‌های فکری و قرائت‌های متفاوت دربارهٔ مسائل اقتصادی ازجمله اصلاحات ارضی، توزیع کوپنی کالا و ایجاد تعاونی‌های روستایی بود.[۳۴]

به دنبال شدت‌گرفتن اختلاف‌ها، امام‌خمینی در ۱۲ مهر ۱۳۶۰ در جمع نمایندگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اظهار داشت گروه‌های مختلف با حفظ تفاهم در امور عقیدتی و اصول عقاید اسلامی آسیبی نمی‌بینند و از آنان خواست با سایر گروه‌های مسلمان و پایبند به اصول اسلام و معتقد به استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ـ که هدف واحدی دارند ـ تفاهم کنند تا کار تداوم پیدا کند و با رضایت مردم همراه شود.[۳۵] ایشان در زمینه عضوگیری سازمان نیز سفارش کرد به سوابق افراد در پیش و پس از انقلاب، دقت شود و هشدار داد مسامحه در این کار، موجب بروز مشکلات می‌گردد.[۳۶] در این جلسه، برخی اعضای سازمان، به شکل غیر مستقیم، تقاضای تغییر نماینده امام‌خمینی را مطرح کردند؛ اما ایشان نپذیرفت و خواستار برخورد فعالانه‌تر راستی کاشانی شد.[۳۷]

پس از سخنرانی امام‌خمینی در ۲۴ اسفند ۱۳۶۰ مبنی بر عدم جواز عضویت نیروهای ارتش و سپاه در احزاب و تشکل‌ها،[۳۸] نیروهای موسوم به جناح راست سازمان که عضو سپاه بودند، بنابر صلاح‌دید راستی کاشانی، از سازمان استعفا کردند و در سپاه ماندند.[۳۹] برخی از افراد طیف موسوم به چپ سازمان نیز از سپاه استعفا کردند و به دوستان خود در سازمان پیوستند که در نتیجه، جریان چپ سازمان، اکثریت را در شورای مرکزی به دست آورد.[۴۰] راستی کاشانی پس از اکثریت‌یافتن جناح موسوم به چپ و شدت‌یافتن اختلاف‌ها، در دیدار با امام‌خمینی در ۱۸ فروردین ۱۳۶۱، از ایشان کسب تکلیف کرد و امام‌خمینی از ایشان خواست همچنان به فعالیت ادامه دهد و نظارت خود را بر سازمان بیشتر کند. وی پس از این دیدار، با صدور پیامی در ۲۵ فروردین همان سال، همه نهادهای تصمیم‌گیری اعم از مجلس مشورتی و شورای هماهنگی سازمان را منحل و در اول اردیبهشت ۱۳۶۱ شورای موقتی را برای اداره امور سازمان تعیین و معرفی کرد[۴۱]؛ اما جریان معروف به چپ سازمان از همکاری با آن شورا امتناع کرد و با صدور اطلاعیه‌ای در ۲/۲/۱۳۶۱ اعلام کرد پیش از کسب تکلیف از امام‌خمینی دربارهٔ ابهامات و سؤالات موجود، تصمیمات سازمان را لازم‌الاتباع نمی‌داند.[۴۲]

به دنبال بی‌نتیجه‌ماندن گفتگوها و در پی رایزنی با برخی شخصیت‌های سیاسی مانند اکبر هاشمی رفسنجانی،[۴۳] امام‌خمینی به درخواست اعضای سازمان، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی را برای داوری و حل اختلاف دو گروه تعیین کرد.[۴۴] شورای هماهنگی سازمان نیز در ۱۸/۲/۱۳۶۱ با انتشار بیانیه‌ای، به شورای منتخب راستی کاشانی یادآوری کرد که از هر گونه موضع‌گیری بیرونی پیش از اعلام نظر امام‌خمینی، خودداری کند.[۴۵] پس از تشکیل جلسات مختلف با حضور سه گروه و موسوی اردبیلی و انتقال مطالب به امام‌خمینی، ایشان اعلام کرد هر کس می‌تواند با راستی کاشانی کار کند، در سازمان بماند و هر کس مایل نیست، استعفا کند.[۴۶] با توجه به شرایط پیش‌آمده، جناح موسوم به چپ سازمان، ترجیح داد کناره‌گیری کند و اداره سازمان را به طیف معروف به راست که راستی کاشانی در رأس آن بود، واگذارد؛ لذا ۳۷ تن از اعضای دو طیف در ۳۰/۱۰/۱۳۶۱ طی نامه‌ای خطاب به راستی کاشانی، دسته‌جمعی استعفا کردند.[۴۷]

دوره دوم

اختلاف‌های داخلی سازمان[۴۸] و استعفای عناصر اصلی دو طیف چپ و راست، سرآغاز مرحله رکود تا انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد.[۴۹] در این دوره که از سال ۱۳۶۱ آغاز شد، سازمان اعلام کرد برخلاف گذشته، به صورت علنی فعالیت می‌کند و با حذف شاخه نظامی سازمان، تنها به عنوان تشکیلاتی عقیدتی ـ سیاسی، به فعالیت خود ادامه می‌دهد.[۵۰] در فاصله سال‌های ۱۳۶۱–۱۳۶۵، عملکرد سازمان به‌شدت افول کرد. گروهی از اعضا با پذیرش مسئولیت در نهادهای نظامی، انتظامی و اطلاعاتی، از سازمان استعفا کردند. شماری به جبهه‌های جنگ رفتند و برخی از آنان به شهادت رسیدند. اعضای باقی‌مانده نیز به دلیل مسئولیت‌های پرشمار، فرصت کار تشکیلاتی نداشتند. افزون بر آن، فضای سیاسی حاکم بر کشور و جنگ تحمیلی، که چندان اقتضای فعالیت سیاسی و حزبی نداشت، و تأثیر منفی وضع حزب جمهوری اسلامی (ببینید: حزب جمهوری اسلامی) در کار حزبی، شرایط انحلال سازمان را فراهم کرد.[۵۱] به دنبال این شرایط، امام‌خمینی تصمیم گرفت نماینده خود را از سازمان بردارد و از راستی کاشانی خواست از نمایندگی ایشان از سازمان استعفا کند و بیان داشت بنا ندارد در سازمان نماینده‌ای داشته باشد. اعضای سازمان نیز نظر امام‌خمینی را به معنای مخالفت ایشان با ادامه کار سازمان دانستند.[۵۲]

راستی کاشانی طی نامه‌ای در ۱۲/۷/۱۳۶۵ خطاب به امام‌خمینی، درخواست استعفای خود را با ذکر این دلیل که خطر منحرفان رفع شده و به دلیل اشتغالات درسی در حوزه و درخواست اعضا برای انحلال سازمان مطرح کرد و ایشان درخواست وی را پذیرفت.[۵۳] پس از بروز شایعات دربارهٔ مسائل مطرح‌شده در نامه وی مبنی بر رفع خطر منحرفین،[۵۴] بهزاد نبوی در ۱۶/۷/۱۳۶۵ با ارسال نامه‌ای به امام‌خمینی، نظر ایشان را دربارهٔ این مطالب جویا شد.[۵۵] ایشان در پاسخ، اظهار داشت تنها با استعفای راستی کاشانی و انحلال سازمان موافقت کرده‌است و با مطالب دیگر استعفانامه به هیچ‌وجه موافقت نکرده‌است.[۵۶] بدین‌ترتیب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مهر ۱۳۶۵ منحل شد.[۵۷] پس از انحلال، اعضای طیف موسوم به چپ سازمان، نظیر بهزاد نبوی، محسن آرمین، محمد سلامتی، سیدهاشم آغاجری و سیدمصطفی تاج‌زاده در سال ۱۳۷۰ با اضافه‌کردن نام ایران به انتهای نام سازمان، دست به تجدید حیات آن زدند.[۵۸]

پانویس

  1. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۴۰۸.
  2. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۴۰۸.
  3. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱–۶۳.
  4. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۴۵–۵۲.
  5. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۵۵–۵۹.
  6. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۹–۷۰.
  7. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۴–۳۰.
  8. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۳۵–۴۱.
  9. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۵۳.
  10. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۰۵–۳۰۶.
  11. الویری، خاطرات، ۷۷–۷۸.
  12. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۷۶–۷۷.
  13. میرسلیم، جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، ۱۵۱؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۳۹۵–۳۹۶.
  14. الویری، خاطرات، ۷۸.
  15. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۷۷.
  16. دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۰.
  17. فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۳۹۶.
  18. فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۳۹۶؛ الویری، خاطرات، ۸۲–۸۳.
  19. دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۰.
  20. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۴۰۸؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۳۹۶.
  21. میرسلیم، جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، ۱۵۲–۱۵۳؛ الویری، خاطرات، ۹۲–۹۳.
  22. نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، ۲۵۶–۲۵۷.
  23. میرسلیم، جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، ۱۵۱.
  24. ظریفی‌نیا، کالبدشکافی جناح‌های سیاسی ایران، ۶۱.
  25. دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۱.
  26. فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۳۹۶–۳۹۷؛ نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، ۲۵۵–۲۵۶.
  27. میرسلیم، جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، ۱۵۲.
  28. فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۳۹۷؛ ظریفی‌نیا، کالبدشکافی جناح‌های سیاسی ایران، ۶۲.
  29. الویری، خاطرات، ۹۵؛ دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۲.
  30. دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۱–۲۹۲؛ الویری، خاطرات، ۹۵–۹۶.
  31. دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۲.
  32. نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، ۲۵۷.
  33. دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۲.
  34. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۱۲۹–۱۳۵.
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۷۱.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۷۱–۲۷۲.
  37. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۱۵۱.
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۱۰.
  39. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۱۱.
  40. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۱۱.
  41. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۱۶۳ و ۱۷۱–۱۷۲.
  42. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۱۷۲.
  43. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۶۰.
  44. الویری، خاطرات، ۹۶.
  45. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۱۸۱–۱۸۲.
  46. الویری، خاطرات، ۹۶؛ سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۲۴–۲۲۵؛ دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۳.
  47. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۳۳–۲۳۴.
  48. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۳۳.
  49. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۳۷.
  50. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۳۷–۲۳۸.
  51. دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۴.
  52. آرمین، مصاحبه، ۱۹؛ سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۳۸.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۳۹.
  54. سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، ۲۳۹.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۴۲.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۴۲.
  57. دارابی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، ۲۹۴.
  58. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۴۱۰.

منابع

  • آرمین، محسن، مصاحبه، مجله راه نو، شماره ۲۰، ۱۳۷۷ش.
  • الویری، مرتضی، خاطرات مرتضی الویری، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • دارابی، علی، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، تهران، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
  • سعیدی، مهدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال (۱۳۵۸–۱۳۶۵)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • شادلو، عباس، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، تهران، نشر عباس شادلو، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • ظریفی‌نیا، حمیدرضا، کالبدشکافی جناح‌های سیاسی ایران (۱۳۵۸–۱۳۷۸)، تهران، آزادی اندیشه، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
  • فوزی تویسرکانی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • میرسلیم، سیدمصطفی، جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، باز، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • نوذری، عزت‌الله، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز، نوید شیراز، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۱، پس از بحران، به اهتمام فاطمه هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.

پیوند به بیرون