کاربر:Salar/صفحه تمرین
مرضیه دباغ، مبارز سیاسی، فرمانده سپاه پاسداران همدان، نماینده مجلس شورای اسلامی ایران و عضو هیئت حامل نامه امامخمینی به گورباچف.
زندگینامه و تحصیلات
مرضیه حدیدچی، معروف به مرضیه دباغ، در سال ۱۳۱۸ در خانوادهای متوسط و مذهبی در همدان به دنیا آمد.[۱] به علت آزادمردی محمدحسن دباغ، شوهر وی، مرضیه نام خانوادگیاش را از حدیدچی به دباغ تغییر داد. پدر او، علیپاشا حدیدچی که تا پایه ششم درس خوانده بود و معلومات حوزوی نیز داشت، برای جوانان و خویشاوندان جلسات درس و بحث مذهبی برگزار میکرد و به کتابفروشی اشتغال داشت.[۲] فاطمه احمدی مادر مرضیه نیز که اصالتاً تهرانی و از سواد قرآنی برخوردار بود، در خانه، جلسات قرآن برگزار میکرد.[۳]
از اتفاقات دوران خردسالی دباغ، ورود نیروهای متفقین به همدان در دوران جنگ جهانی دوم است که موجب شد خانواده او برای مصونیت، شهر را ترک و به باغی در خارج شهر نقل مکان کنند.[۴] او تحصیل را از مکتبخانهای در همدان آغاز کرد و به دلیل دختربودن، از پدر خود تنها اجازه خواندن داشت، نه نوشتن؛ بنابراین با استفاده از بریدههای کاغذ صحافی پدر، به نوشتن اقدام کرد.[۵] فضای فرهنگی جامعه آن روز ایران مانع از رفتن وی به مکتبخانه شد؛ به همین دلیل قرآن، نهج البلاغه و مفاتیح الجنان را نزد پدر خواند.[۶] وی در چهاردهسالگی با محمدحسن دباغ که پانزده سال از او بزرگتر بود، ازدواج کرد و به دلیل شغل همسرش که تجارت بود، در آبان ۱۳۳۳ به تهران مهاجرت کرد.[۷] شوهر وی با حضور در بازار و خواندن اعلامیهها و بیانیهها به مبارزه سیاسی علاقهمند شد و همراه با بازاریان تهران نزد سیدابوالقاسم کاشانی (ببینید: سیدابوالقاسم کاشانی) حضور مییافت و در واقعه ۱۵ خرداد میان مبارزان نامهرسانی میکرد.[۸]
دباغ در حالیکه سه فرزند داشت، نزد آقاکمال مرتضوی در تهران خیابان خراسان درسهای مقدماتی حوزه را فرا گرفت.[۹] سپس درسهای فقه، اصول و اخلاق را نزد علی خوانساری خواند و به تدریس سطوح پایینتر نیز مشغول شد.[۱۰] وی پس از درگذشت سیدحسین بروجردی در فروردینماه ۱۳۴۰ در تعیین مرجعیت و در قضیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ با امامخمینی آشنا شد.[۱۱] وی به یاری همسر خود در پخش اعلامیههای امامخمینی درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی، وارد فعالیتهای سیاسی شد؛[۱۲] اما دوست داشت ایشان را از نزدیک ببیند. پس از آزادی امامخمینی در سال ۱۳۴۲ نخستین بار در قم ایشان را ملاقات کرد که مایه تحول زیاد وی شد.[۱۳]
دباغ که به دلیل نقل مکان مجدد از درس استاد دور افتاده بود، به توصیه همسر خود، برای ادامه تحصیل حوزوی به نزد سیدمحمدرضا سعیدی؛ از شاگردان امامخمینی، (ببینید: سیدمحمدرضا سعیدی) در مسجد موسیبنجعفر(ع) واقع در تهران میدان خراسان رفت.[۱۴] سعیدی زمینههای ارتباط وی را با روحانیان قم ازجمله حسینعلی منتظری، عبدالرحیم ربانی شیرازی و محمد منتظری فراهم کرد.[۱۵] این ارتباطات، دباغ را مستقیماً به عرصه مبارزه کشاند. تکثیر و توزیع اعلامیهها و فتواهای امامخمینی که از نجف میرسید، در تهران و دیگر شهرستانها و نیز رونویسی و تکثیر جزوه «ولایت فقیه» امامخمینی، همچنین برگزاری اردوهای مختلف بانوان در خارج از شهر ازجمله فعالیتهای دباغ بود.[۱۶]
آغاز مبارزه
پس از دستگیری و شهادت سعیدی در خرداد سال ۱۳۴۹ به دست رژیم پهلوی، مرضیه دباغ با مسافرت به شهرهای مختلف به شناسایی افراد و تشکیل پایگاه مبارزه پرداخت (مرادحاصلی، ۱۳۸ ـ ۱۳۹؛ حدیدچی، پرواز با، ۳۳). وی در یکی از این سفرها که به دیدار همسر خود در دزفول رفته بود، به دعوت یکی از درجهداران نیروی هوایی، به مدت دوازده روز در خانه نظامیان سخنرانی کرد.[۱۷] وی توانست با برخی دانشجویان مبارز دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر)، دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه شهید بهشتی (ملی) ارتباط برقرار کند و به یاری آنها پایگاههای تشکیلاتی در شمال (تنکابن)، جنوب (آغاجاری) و غرب (همدان) کشور دایر کند. وی در سال ۱۳۵۱ به هدف افزودن پایگاهها و خانههای امن برای مبارزان، طرح ازدواج مبارزان را به اجرا درآورد؛ چنانکه پس از شکلگیری هر ازدواجی، پایگاهی برای مبارزان فراهم میشد.[۱۸]
دباغ برای معالجه بیماری قلبی فرزندش سفری به انگلستان کرد. این سفر فرصتی برای وی فراهم آورد که با اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا و امریکا آشنا شود (همو، خاطرات، ۶۱ ـ ۶۲). این فعالیتها تحت نظر و تعقیب سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) قرار گرفت و سرانجام وی در سال ۱۳۵۲ دستگیر و به دلیل سکوت در بازجوییها، متحمل شکنجههای فراوانی شد (همو، پرواز با، ۳۸؛ مرادحاصلی، ۲۲۲ ـ ۲۲۳)؛ اما ساواک به دستگیری و شکنجه او بسنده نکرد و دختر وی «رضوانه دبّاغ» را به علت جمعآوری اخبار، اشعار و سرودهایی که از رادیو مبارزان در عراق برای بزرگداشت شهدا پخش میشد، دستگیر و در کنار مادرش شکنجه کرد (حدیدچی، پرواز با، ۳۸ ـ ۴۱). شکنجه دختر چهاردهساله وی نیز نتوانست سکوت او را بشکند (همو، خاطرات، ۷۴ ـ ۸۰). سرانجام به دلیل عفونیشدن زخمهای ناشی از شکنجه، مرضیه دباغ با دستور نعمتالله نصیری، رئیس ساواک، برای مداوا از زندان آزاد شد (همو، خواهر طاهره، ۷۴؛ همو، خاطرات، ۸۳ ـ ۸۵).
دباغ چهار ماه بعد در حالیکه پس از چندین عمل جراحی رو به بهبود بود، دوباره با اعتراف یکی از مبارزان علیه وی دستگیر شد و پس از تحمل شکنجههای بسیار به زندان قصر منتقل شد (همو، پرواز با، ۴۴). در این دوره با بسیاری از فعالان سیاسی آشنا شد (همان، ۴۴ ـ ۴۵؛ مرادحاصلی، ۲۴۹). وی در اینجا وانمود میکرد یک زن عامی و بیسواد است (حدیدچی، پرواز با، ۴۵) و مأموران زندان، دباغ را مجبور به آموختن خواندن و نوشتن کردند؛ ولی بیماری عفونی ناشی از شکنجه جدید در زندان ادامه یافت تا جایی که همسلولیهای غیر مذهبیاش حاضر به همنشینی با وی نبودند (همان). سرانجام برخی از همسلولیهای او با ارسال نامهای به بنیاد فرح پهلوی، وضعیت او را شرح دادند (مرادحاصلی، ۲۵۳؛ حدیدچی، خاطرات، ۱۰۰). دباغ از شدت عفونیشدن زخمها به حالت اغما افتاد و پس از معاینه پزشکان خارج از زندان، بیماری او سرطان پیشرفته پوست تشخیص داده شد. کمیسیون پزشکی نیز این نظر را تأیید کرد (حدیدچی، خاطرات، ۱۰۰)؛ از اینرو دادگاه که در جلسات پیشین، وی را به پانزده سال حبس محکوم کرده بود، در دادگاه سوم، حبس را به یک سال و چهار ماه، یعنی زمانی که طی شده بود، تقلیل داد و او از زندان آزاد شد (همان، ۱۰۱).
پس از آزادی و سه ماه درمان، نشانههای سلامت در دباغ دیده شد؛ اما دستگیری یکی از مبارزان با اتومبیل پر از مواد منفجره و اعتراف او به تصور اینکه دباغ هنوز در زندان است، وی را ناچار به ترک کشور کرد (همان، ۱۰۵ ـ ۱۰۶؛ همو، خواهر طاهره، ۷۹ ـ ۸۰). دباغ در حالیکه هشت فرزند داشت، با گذرنامه جعلی، همراه فردی نابینا در سال ۱۳۵۳ عازم انگلستان شد. در لندن پس از مدتی اقامت در هتل هندی و کار در هتل برای امرار معاش، با جلسات سخنرانی عبدالکریم سروش آشنا شد (همو، پرواز با، ۴۶؛ همو، خواهر طاهره، ۸۰ ـ ۸۱). او پس از سه ماه اقامت در لندن به همراه محمد منتظری عازم سوریه شد (همو، خواهر طاهره، ۸۱). در سوریه که پایگاه اصلی گروه منتظری بود، دباغ با افرادی، چون سیدمحمد غرضی، سیدسراجالدین موسوی، ناصر آلادپوش و علی جنتی همراه شد و برنامههایی مانند سفر حج و تبلیغ اندیشه امامخمینی را طراحی و اجرا کرد (همو، پرواز با، ۴۶؛ محتشمیپور، ۲/۱۸۹ ـ ۱۹۰؛ طاهری و رجبی، ۴۲ ـ ۴۳). وی یک بار با گذرنامه جعلی و هویتی لیبیایی به عربستان رفت (حدیدچی، پرواز با، ۴۶) و پس از بازگشت به عنوان نماینده گروه منتظری برای دیدار با امامخمینی به نجف اشرف عزیمت کرد و ضمن دیدار با ایشان، به شرح عملکرد گروه و مشکلات پیش رو پرداخت (همان؛ همو، خواهر طاهره، ۸۲). وی به درخواست امامخمینی، از شرایط زندان و شکنجههای ساواک گفت. او در این دیدار از امامخمینی برای ماندن یا بازگشت به ایران کسب تکلیف کرد. ایشان نیز از وی خواست تا تغییر شرایط بماند (همان؛ همو، پرواز با، ۱۳؛ همو، خاطرات، ۱۱۷ ـ ۱۱۸).
دباغ پس از ۴۵ روز اقامت در عراق با دریافت اجازه از امامخمینی برای طی دورههای جنگی چریکی در لبنان، عازم سوریه و لبنان شد و در یکی از پایگاههای سازمان آزادیبخش فلسطین به آموزش نظامی پرداخت (همو، پرواز با، ۴۶؛ جنتی، ۱۲۲ ـ ۱۲۳) و در چند عملیات نامنظم علیه اسرائیل شرکت کرد (حدیدچی، پرواز با، ۴۶). او در لبنان با امامموسی صدر و مصطفی چمران نیز آشنا شد و پس از این تاریخ میان دو کشور سوریه و لبنان در تردد بود و گاه آموزش نظامی زنان مبارزی که با این هدف به لبنان میآمدند، به وی واگذار میشد (همو، خاطرات، ۱۱۹ ـ ۱۲۰ و ۱۳۲؛ مرادحاصلی، ۱۴۷). اسمهای مستعار او در طول مبارزه خواهر طاهره، دباغ و زینت احمدی نیلی بود (حدیدچی، خاطرات، ۱۵). ازجمله فعالیتهای دباغ به همراه گروه منتظری، شرکت در راهپیمایی اعتراضآمیز لندن به مناسبت بزرگداشت علی شریعتی در تابستان ۱۳۵۶ و برنامه اعتصاب غذای گسترده در کلیسای «سنماری» در پاریس است که در مهر ۱۳۵۶ و در اعتراض به افزایش دستگیریها و شکنجه رژیم پهلوی برگزار شد (طاهری و رجبی، ۴۴ ـ ۴۵ و ۴۹؛ محتشمیپور، ۲/۲۴۹). دباغ پس از خبر درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی، با تبلیغ اینکه او مسموم شده و ضربهای سنگین به نهضت مردمی وارد شدهاست، در برگزاری تظاهرات علیه رژیم پهلوی در لندن در آبان ۱۳۵۶ نقش داشت (حدیدچی، خاطرات، ۱۴۷ ـ ۱۴۸).
پس از هجرت امامخمینی به پاریس، دباغ نیز به ایشان پیوست و ضمن انجام امور داخلی خانه امامخمینی، حفاظت از ایشان را به عهده گرفت (جنتی، ۱۵۶؛ مرادحاصلی، ۱۵۳). او پشت در اتاق امامخمینی میخوابید. نامهها و مرسولات پستی ایشان را میگشود تا اگر توطئهای در این قالب صورت گرفته باشد، خنثی شود (حدیدچی، پرواز با، ۱۴). در ۱۰ بهمن ۱۳۵۷، خبرنگاری اصرار داشت به امامخمینی نزدیک شود که وی با او درگیر شد و بر اثر حرکات فیزیکی و فشار عصبی بیهوش (همان، ۱۴ ـ ۱۵؛ همو، خواهر طاهره، ۹۲ ـ ۹۳) و به بیمارستان منتقل شد و مدتی تحت درمان قرار گرفت. در بازگشت امامخمینی به دستور ایشان مبنی بر حضورنیافتن زنان در پرواز، دباغ در نوفل لوشاتو ماند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۸ بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگشت (همو، طرحی از، ۲۶؛ همو، پرواز با، ۱۶ و ۱۹).
دباغ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل سابقه در آموزشهای نظامی و رزمی، در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقشی اساسی ایفا کرد (همو، پرواز با، ۵۱). او به حکم جواد منصوری، نخستین فرمانده سپاه، همراه با حسن لاهوتی، نماینده امامخمینی در سپاه، مأموریت یافت تا به تشکیل سپاه غرب کشور اقدام کنند (همان؛ همو، خاطرات، ۱۸۴). وی پس از راهاندازی سپاه و تشکیلات مرکزی در کردستان، فرماندهی سپاه همدان را از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱به عهده گرفت (جمهوری اسلامی، ۴/۱۱/۱۳۷۷؛ حدیدچی، پرواز با، ۵۲). وی در شهر همدان در مبارزه با شورشها و آشوبطلبیهای فرقههای ضد انقلاب و دموکراتها و قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر حضوری مستقیم داشت و دو بار از توطئه سوء قصد جان سالم بهدربرد (حدیدچی، پرواز با، ۵۲ ـ ۵۳؛ همو، خاطرات، ۲۳۱ ـ ۲۳۲). او در سال ۱۳۶۱ طی عملیات گشت و شناسایی در غرب کشور، بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا مجروح شد. پس از آن با کنارهگیری از فرماندهی سپاه همدان، مسئولیت بسیج خواهران در تهران را پذیرفت (همو، خواهر طاهره، ۱۰۸؛ همو، پرواز با، ۵۳). وی از طرف گروههای موسوم به چپ در انتخابات دوره دوم و سوم مجلس شورای اسلامی در حوزه تهران شرکت کرد و به مجلس راه یافت و در هر دو دوره عضو کمیسیون اصل نود بود (آقایی و بسطامی، ۴۸؛ جهانمحمدی، ۳۳۱). وی در جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران که از سال ۱۳۶۵ به دبیرکلی زهرا مصطفوی فرزند امامخمینی تأسیس شد، به عنوان قائممقام فعالیت کردهاست (شادلو، ۴۹۴).
امامخمینی در ۱۱ بهمن ۱۳۶۷ دباغ را در هیئتی به ریاست عبدالله جوادی آملی و عضویت محمدجواد اردشیر لاریجانی، برای ابلاغ نامه خود به میخائیل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، مبنی بر دعوت به مطالعه اسلام، به مسکو فرستاد (۲۱/۲۲۰ ـ ۲۲۶) (← مقاله نامه به میخائیل گورباچف). هنگام ورود آنان، گورباچف به دستدادن با اعضای هیئت اقدام کرد؛ اما دباغ از دستدادن خودداری کرد و در اقدامی مشابه با گورباچف هنگام خداحافظی، این بار دباغ چادر خود را روی دست کشید و با دست پوشیده دست داد (حدیدچی، پرواز با، ۶۴ ـ ۶۵).
دباغ پس از دورهای بیماری در ۲۷/۸/۱۳۹۵ در ۷۷سالگی درگذشت و پس از تشییع جنازه در حرم امامخمینی بهخاک سپرده شد (شرق، ۱۹). خاطرات چندی از دباغ در قالب کتابهایی، مانند پرواز با نور، خاطرات مرضیه حدیدچی و خواهر طاهره و گفتگو با نشریات منتشر شدهاست.
پانویس
- ↑ مرادحاصلی خامنه، تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان (۴۲ ـ ۵۷)، ۶۳.
- ↑ حدیدچی، پرواز با نور، ۷۳؛ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۱۹.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۰.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۱؛ حدیدچی، خواهر طاهره، ۷ ـ ۸.
- ↑ حدیدچی، پرواز با نور، ۷۶؛ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۵.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۶؛ مرادحاصلی خامنه، تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان (۴۲ ـ ۵۷)، ۷۰.
- ↑ حدیدچی، پرواز با نور، ۷۸ ـ ۷۹.
- ↑ حدیدچی، طرحی از یک زندگی انقلابی، ۲۷/۳۲۹.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۳۱.
- ↑ حدیدچی، پرواز با نور، ۹۰؛ مرادحاصلی خامنه، تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان (۴۲ ـ ۵۷)، ۷۱.
- ↑ حدیدچی، خواهر طاهره، ۱۷؛ حدیدچی، پرواز با نور، ۹.
- ↑ حدیدچی، پرواز با نور، ۹؛ مرادحاصلی خامنه، تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان (۴۲ ـ ۵۷)، ۱۳۵.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۴۰؛ حدیدچی، پرواز با نور، ۱۰.
- ↑ حدیدچی، پرواز با نور، ۹۱؛ رنجبر، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیتالله سعیدی)، ۱۶۰.
- ↑ مرادحاصلی خامنه، تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان (۴۲ ـ ۵۷)، ۶۳.
- ↑ حدیدچی، خواهر طاهره، ۳۰ ـ ۳۱؛ رنجبر، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیتالله سعیدی)، ۱۵۸ ـ ۱۵۹.
- ↑ حدیدچی، پرواز با نور، ۲۸؛ حدیدچی، خواهر طاهره، ۵۵.
- ↑ حدیدچی، پرواز با نور، ۳۴؛ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۶۰ و ۶۲.
منابع
- آقایی جیرهنده، عباس و رضا بسطامی، مجلس شورای اسلامی، دوره دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۳۷۷/۱۱/۴ش.
- جنتی، علی، خاطرات علی جنتی، تدوین سعید فخرزاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- جهانمحمدی، رضا، مجلس شورای اسلامی، دوره سوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- حدیدچی (دباغ)، مرضیه، پرواز با نور، دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)، به کوشش عالیه شفیعی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- حدیدچی (دباغ)، مرضیه، خاطرات مرضیه حدیدچی، به کوشش محسن کاظمی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- حدیدچی (دباغ)، مرضیه، خواهر طاهره، خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)، به کوشش رضا رئیسی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- حدیدچی (دباغ)، مرضیه، طرحی از یک زندگی انقلابی، مجله پاسدار اسلام، شماره ۳۲۹، ۱۳۸۸ش.
- رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیتالله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- شادلو، عباس، اطلاعاتی درباره احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، تهران، شادلو، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- شرق، روزنامه، ۱۳۹۵/۸/۲۹ش.
- طاهری، حجتالله و شهربانو رجبی، شهید محمد منتظری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، خاطرات سیاسی، تهران، خانه اندیشه جوان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مرادحاصلی خامنه، اعظم، تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان (۴۲ ـ ۵۷)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
پیوند به بیرون
پروینسادات قوامی، دانشجویان، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۳۳۶–۳۴۱.