حقیقت و مجاز
حقیقت و مجاز، کاربرد لفظ در معنای اصلی و غیر اصلی آن.
حقیقت و مجاز، اقسام مختلفی چون: حقیقت و مجاز لغوی، عرفی، شرعی و عقلی دارد.
نظرات گوناگونی درباره مجاز وجود دارد: برخی منکر اصل مجاز، برخی منکر مجاز در قرآن بودهاند؛ و برخی منعی در اصل وجود مجاز یا کاربرد آن در قرآن نمیبینند.
در تفسیر مجاز دو رویکرد وجود دارد: در رویکردی، «حقیقت» کاربرد لفظ در موضوعله خود و «مجاز» کاربرد لفظ در غیر موضوعله است، رویکرد دوم را سکاکی مطرح کرده و به «حقیقت ادعایی» معروف است؛ طبق این نظریه، مجاز نیز در موضوعله به کار رفتهاست.
امامخمینی، با وجود انتقاد به نظریه سکاکی آن را نزدیکتر به ذوق سلیم دانسته و با برخی تغییرات آن را پذیرفتهاست و قائل است در تمامی اقسام مجاز، لفظ در موضوعله خودش به کار رفتهاست؛ ولی فارق میان حقیقت و مجاز، تطابق اراده جدی با اراده کاربردی در حقیقت و عدم تطابق آن دو در مجاز است.
میان نظریه سکاکی و امامخمینی اختلافاتی است؛ تفسیر سکاکی ویژه استعاره است؛ در حالیکه در نظر امامخمینی همه اقسام مجاز و کنایه را دربر میگیرد. در نظر سکاکی ظرف ادعا، مرحله قبل از کاربرد است و پس از آن لفظ بر مصداق ادعایی اطلاق میگردد؛ ولی در نظر امامخمینی، ادعای فردیت پس از کاربرد لفظ در معنای موضوعله و در مرحله تطبیقِ معنای موضوعله انجام میگیرد.
مبنای امامخمینی در تفسیر حقیقت و مجاز، دارای ثمرههای چندی است، چون: عدم نیازمندی به وضع نوعی یا شخصی در صحت کاربرد مجاز؛ و در موارد شک در مجازبودن، اصل تطابق اراده جدی با اراده کاربردی جاری میشود.
برای تشخیص حقیقت از مجاز سه روش «تبادر»، «صحت سلب و عدم آن» و «اطراد» ذکر شده، اما امامخمینی از میان این سه روش، تنها تبادر را علامت حقیقت معرفی میکند.
واژهشناسی
حقیقت از ریشه «حقق» به معنای ثبوت[۱] و محکمکردن چیزی[۲] است. واژه مَجاز نیز مصدر میمی از ریشه «جوز» به معنای عبورکردن است[۳]؛ گرچه مجاز (اسم مکان) به معنای جاده نیز میآید.[۴] واژه حق در علوم مختلف فلسفی، عرفانی و ادبی بر حسب موارد کاربرد معانی متفاوتی دارد[۵] (ببینید: حق) و در اینجا مقصود از آن دو، حقیقت و مجاز ادبی است که به معنای کاربرد بر اساس اصل وضع (حقیقت) و غیر آن (مجاز) است[۶] و در علم اصول به تحلیل و بررسی آن میپردازند.
پیشینه
مباحث حقیقت و مجاز در زبانهای مختلف به صورت مستقل قابل بررسی است؛ اما طرح این بحث در دوره اسلامی در ضمن علم لغت و بیان بوده[۷] و به موازات آن، متکلمان و اصولیان نیز به آن توجه کردهاند؛ زیرا در فهم و تفسیر واژگان موجود در کتاب و سنت دخالت دارد[۸]؛ از اینرو در کتابهای اصولی به گونه مستقل از آن بحث شده است و میتوان آن را در نخستین کتابهای اصولی یافت[۹]؛ ذیل بحث حقیقت و مجاز، بهتدریج مباحث متعددی مانند اقسام و علایم حقیقت و مجاز شکل گرفته است[۱۰]؛ اما عمده مباحث، مربوط به بحث از مجاز بوده است مانند تنوع قرینهها در مجاز، رابطه مجاز با وضع و اقسام مجاز. این بحث در کتابهای اصولی تا دوران معاصر دنبال شده است.[۱۱] امامخمینی نیز در مباحث اصولی خود به این بحث پرداخته است.[۱۲]
اقسام حقیقت و مجاز
برای این بحث اقسام مختلفی چون حقیقت و مجاز لغوی، عرفی، شرعی و عقلی بیان شده است که به برخی از تقسیمات مهم آن اشاره میشود. اگر تصرف در اِسناد کلمه به غیر مسندالیه حقیقی باشد، مجاز در اسناد است که از آن به «مجاز عقلی» نیز تعبیر میشود؛ مانند جمله «أَنبتَ الربیعُ البقلَ: بهار سبزه را رویانید»؛ در حالیکه در واقع رویانیدن کار خداوند است[۱۳] و اگر تصرف در معنای موضوعله باشد، مانند استفاده از واژه «اسد» برای حکایت از رجل شجاع، «مجاز لغوی» خواهد شد.[۱۴] مجاز لغوی خود بر دو قسم است: استعاره و مجاز مرسل. بر اساس این تقسیم اگر قرینه مشابهت میان معنای حقیقی و مجازی باشد، مجاز، استعاره خواهد بود، در غیر این صورت، مجاز مرسل است.[۱۵]
تفسیر مجاز
شاید بحثانگیزترین مبحث در میان دانشمندان اصول و برخی از ادیبان بحث از مجاز و تفسیر آن باشد؛ چنانکه دربارهٔ برخی مانند اسفراینی گفته شده منکر اصل مجاز بودهاند[۱۶] و برخی از اهل ظاهر نیز منکر مجاز در قرآن بودهاند[۱۷]؛ اما در مقابل، دیگران منعی در اصل وجود مجاز[۱۸] یا کاربرد آن در قرآن[۱۹] نمیبینند.
در تفسیر مجاز دو رویکرد عمده از زمان سکاکی (۶۲۶ ق) پدید آمده است. در رویکردی که مورد پذیرش اکثر عالمان بوده، «حقیقت» کاربرد لفظ در موضوعله خود و «مجاز» کاربرد لفظ در غیر موضوعله است،[۲۰] به خلاف رویکرد دوم که سکاکی مطرح کرده[۲۱] و به «حقیقت ادعایی» معروف شده است[۲۲]؛ طبق این نظریه، مجاز نیز در موضوعله به کار رفته است، با این فرق که در این کاربرد، کاربر با ادعای توسعه در دایره مصادیق، مفهوم حقیقیِ لفظ «مشبَّهبه» را ـ مانند «اسد» در مثال «رأیت اسداً یَرمی» ـ را چنان توسعه داده که «مشبَّه» یعنی زید شجاع را نیز شامل میشود. بر این اساس، توجه کاربر در ناحیه معنای موضوعله و کاربرد لفظ در غیر آن نیست، بلکه در ناحیه استناد معنای موضوعله است که به غیر فرد واقعی مستند شده است؛ بنابراین موجب انکار «مجاز لغوی»، و ارجاع موارد مجاز به «مجاز عقلی» میشود.[۲۳] گرچه نظریه سکاکی در خصوص استعاره قلمداد شده،[۲۴] اما این دیدگاه بهمرور ضمن مقبولیت نزد عالمانِ صاحبنامی چون محمدحسین حائری اصفهانی،[۲۵] محمدرضا اصفهانی،[۲۶] بروجردی،[۲۷] امامخمینی[۲۸] و خویی[۲۹] دچار تحول شده، به گونهای که مجاز مرسل را نیز شامل گشته است.
نظر امامخمینی در تفسیر مجاز
امامخمینی در دورههای مختلف درس خارج اصول خود با وجود انتقاد به نظریه سکاکی آن را نزدیکتر به ذوق سلیم دانسته و با برخی تغییرات و تعدیل، آن را پذیرفته و اشکال برخی از محققان[۳۰] را نیز پاسخ گفته است.[۳۱] ایشان مهمترین عاملِ پذیرش ایده سکاکی را موافقت آن با ذوق سلیم دانسته و گفته است به خلاف تفسیر مشهور، طبق این نظریه، لطایفی که باعث ویژگی و زیبایی مجاز شده، حفظ میگردد[۳۲]؛ اما انتقاد ایشان به نظر سکاکی این است که صرف ادعای اینکه مشبّه (زید) از افراد مشبّهبه (شیر) است باعث خروج از مجاز لغوی نمیشود؛ زیرا حتی کاربرد لفظی که برای طبیعت و کلی وضع شده در مصادیق واقعی و فرد جزئی خارجی، کاربردی مجازی محسوب میشود، چه رسد به فرد ادعایی آن، که قطعاً مجاز میباشد. وانگهی نظریه سکاکی در مجازهایی که در عَلَم شخصی است مانند «حاتم را دیدم»، تصویر نمیشود؛ چون حاتم طائی دارای افراد نیست تا فرد ادعایی برای او فرض شود.[۳۳]
امامخمینی در نهایت نظر استاد خود محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی (۱۲۸۷–۱۳۶۲ق) را میپذیرد؛ به این معنا که در تمامی اقسام مجاز از مرسل، استعاره و غیر آن و نیز در کنایه، لفظ در موضوعله خودش به کار رفته است؛ ولی فارق میان حقیقت و مجاز، تطابق اراده جدی با اراده کاربردی در حقیقت و عدم تطابق آن دو در مجاز است؛ زیرا در «حقیقت» متعلقِ اراده کاربردی و جدی، همان معنای موضوعله است؛ یعنی لفظ «اسد» در حیوان معروف به کار رفته است و همان حیوان نیز مقصود جدی از این کاربرد است؛ در حالیکه در «مجاز» با وجود اینکه اراده کاربردی به معنای موضوعله تعلق گرفته، متعلق اراده جدی غیر از متعلق اراده کاربردی است[۳۴]؛ به این ترتیب اگر معنای حقیقی «کلی» باشد، کاربر ضمن کاربرد لفظ در معنای موضوعله، در مقام اراده جدی ادعا میکند فرد غیر واقعی مصداقِ معنای موضوعله است و در موارد اعلام شخصی (معنای جزئی) نیز لفظ «حاتم» در همان حاتم طائی معروف به کار رفته است؛ اما در مقام اراده جدی، فرد ادعا میکند مثلاً زید همان حاتم بوده و ادعای عینیت میکند.[۳۵]
اختلاف نظریه سکاکی و امامخمینی
اختلاف میان نظریه سکاکی و امامخمینی، در چند مورد است: نخست تفسیر سکاکی ویژه استعاره است؛ در حالیکه در نظر امامخمینی همه اقسام مجاز و کنایه را دربر میگیرد[۳۶]؛ دوم گرچه سکاکی و امامخمینی هر دو، مسئله ادّعای فردیت را مطرح کردهاند، در نظر سکاکی ظرف ادعا، مرحله قبل از کاربرد است و پس از آن لفظ بر مصداق ادعایی اطلاق میگردد؛ ولی در نظر امامخمینی، ادعای فردیت ـ که زید همان حاتم است ـ پس از کاربرد لفظ در معنای موضوعله (حاتم در حاتم طائی) و در مرحله تطبیقِ معنای موضوعله انجام میگیرد.[۳۷] علاوه بر آنچه در خصوص مجاز گفته شد امامخمینی بر این باور است که موضوعله الفاظ عام است و الفاظ برای روح معانی و حقیقت آنها وضع شدهاند[۳۸] و موضوعله واقعیِ الفاظ همان معانی مجرده مطلقهاند[۳۹] (ببینید: روح معانی). با پذیرش چنین توسعه مفهومی در موضوعله کلام، بسیاری از کاربردها که در بدو امر مجازی به نظر میرسند، بهویژه در کاربردهای قرآنی تبدیل به کاربرد حقیقی خواهند شد؛ برای مثال استفاده از واژه «میزان» برای ترازو، منطق، صرف، نحو، عروض، موسیقی، عدل، قرآن و… کاربرد حقیقی خواهد بود نه مجازی؛ زیرا در حقیقت هر کدام از آنها در جای خود ابزار اندازهگیری است.[۴۰]
آثار و نتایج مبنای امامخمینی
با توجه به اختلاف مبنای امامخمینی با مشهور در تفسیر حقیقت و مجاز، این مبنا ثمرههای چندی دارد. یکی از ثمرهها عدم نیازمندی به وضع نوعی یا شخصی در صحت کاربرد مجاز،[۴۱] آنگونه که مشهور قائل شدهاند[۴۲] است؛ زیرا اساساً مجاز کاربرد لفظ در غیر موضوعله نیست که نیاز به وضع مجاز به صورت وضع نوعی یا شخصی احساس شود؛ از اینروی برای صحت مجاز، کافی است ذوق سلیم آن را تأیید کند. این نظر از زمان صاحب فصول رواج یافت[۴۳] و امامخمینی نیز محوریت ذوق سلیم را پذیرفته است[۴۴]؛ دیگری اینکه بنابر نظر مشهور در موارد شک در مجازبودن، اصالةالحقیقه جاری میشود[۴۵]؛ در حالیکه طبق مبنای امامخمینی اصل تطابق اراده جدی با اراده کاربردی جاری میشود.[۴۶] بنابر مبنای مشهور اعتقاد بر این است که در فرض مجاز، کلمه در غیر معنای موضوعله به کار رفته است؛ بنابراین در فرض شک در حقیقی یا مجازیبودنِ معنای کاربردی، بنا را بر حقیقیبودنِ معنا میگذارند؛ اما در فرض انکار این نظریه و اعتقاد به اینکه در مجاز، کلمه در غیر معنای موضوعله بهکار نرفته، بلکه مراد جدی تغییر کرده است، باید به سراغ اصل تطابق مراد جدی و کاربردی رفت؛ یعنی در فرض شک گفته میشود همان مراد کاربردی، اراده جدی شده است.[۴۷]
اصولیان در مواردی چند در استنباط و فهم از متون شرعی، از این مبنا استفاده کردهاند؛ به عنوان نمونه، در حدیث «رفع»[۴۸] که در آن جهل، اضطرار، نسیان و… مرفوع اعلام شده، این اشکال وجود دارد که مثلاً اگر خمر بر اثر اضطرار نوشیده شود، رفع معنا ندارد. جوابهایی مختلفی به این اشکال داده شده است[۴۹]؛ ازجمله آنها جواب امامخمینی است. ایشان بر اساس مبنای ذکرشده معتقد است رفع به لحاظ حقیقت ادعایی است؛ یعنی گرچه نفس عملِ واقعشده، مانند شرب خمر، قابل رفع نیست، اما از آن جهت که هیچیک از آثار شرعی بر آن مترتب نیست، کاربرد رفع صحیح میباشد[۵۰]؛ همچنانکه ایشان در تفسیر برخی آیات[۵۱] و فهم قواعدی چون قاعده «تجاوز»[۵۲] و قاعده «لاتعاد»[۵۳] نیز از این نظریه کمک گرفته است.
علایم حقیقت و مجاز
راههای تشخیص حقیقت از مجاز از دیگر مسائل مهمی است که بحث آن از نخستین کتابهای اصولی مطرح بوده است.[۵۴] شیخ طوسی هفت روش مانند نص اهل لغت، اطراد (کشف حقیقت از راه شیوع کاربرد معنای خاص)، علم به وضع لفظ در یک معنا و کاربرد در غیر آن معنا، صحت اشتقاق، تثنیه و جمع، و عدم اینها را راههای تشخیص حقیقت از مجاز معرفی کرده است.[۵۵] در دورههای بعدی، برخی از این روشها به جهت پذیرش و عدم پذیرش، دارای فراز و نشیب بودهاند؛ افزون بر آن روشهای دیگری نیز مطرح شده است؛ به عنوان نمونه، محقق حلی با وجود ارائه برخی راههای جدید مانند استناد اهل لغت به تبادر، تنها نص اهل لغت را پذیرفته است.[۵۶]
علامه حلی نیز با مطرح کردن راههای ششگانه، «اطراد» را نقد کرده و بقیه را پذیرفته است[۵۷]؛ یا به برخی راهها بیشتر توجه شده است، مانند روش کشف حقیقت از راه عدم صحت سلب و کشف مجاز از راه صحت سلب[۵۸]؛ مثلاً «مرد شجاع اسد نیست» با توجه به صحیحبودن این نفی، مجازبودن «اسد» در این معنا فهمیده میشود.
در دوران معاصر، تعداد این روشها کمتر شده و اصولیان عمدتاً بر سه روش «تبادر»، «صحت سلب و عدم آن» و «اطراد» متمرکز شدهاند.[۵۹] امامخمینی از میان این سه روش، تنها تبادر را علامت حقیقت معرفی میکند و سایر نشانهها را یا متوقف بر تبادر میداند یا عین آن.[۶۰] ایشان تبادر را ظهور لفظ در معنای خاص بدون تکیه بر قرینه تعریف کرده است،[۶۱] نه سرعت فهم معنای خاص نسبت به معنای دیگر.[۶۲]
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، ۴/۱۴۶۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۹.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۱۵.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۳۲۶.
- ↑ فیروزآبادی، القاموس، ۲/۲۷۴.
- ↑ سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۲/۷۴۶.
- ↑ ابنجنی، الخصائص، ۲/۴۴۲.
- ↑ سید مرتضی، آمالی، ۲/۳۰۰؛ زمخشری، اساس البلاغه، ۶.
- ↑ مفید، الافصاح، ۱۷۲؛ قاضیعبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۵/۱۸۸؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۰؛ طوسی، العدة فی اصول الفقه، ۱/۲۸.
- ↑ ← مفید، مختصر التذکره، ۴۲؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۰.
- ↑ حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۲۴۳ و ۲۹۲.
- ↑ عاملی، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ۴۲–۴۳؛ میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، ۱/۵۴؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۳ و ۱۸.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۲؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۱؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۶۲.
- ↑ اصفهانی، وقایة الأذهان، ۱۲۷.
- ↑ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۵ و ۲۹؛ حلی، حسین، اصول الفقه، ۱/۲۵۲؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۱۷۳.
- ↑ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۷.
- ↑ شعرانی، المدخل إلی عذب المنهل فی اصول الفقه، ۱۳۷.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۴۷۰.
- ↑ حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۲۶۶.
- ↑ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۲۳۷؛ حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۲۶۸.
- ↑ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۰؛ حلی، علامه، مبادی الوصول، ۷۶–۷۷؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۱۴.
- ↑ سکاکی، مفتاح العلوم، ۳۶۹.
- ↑ نایینی، فوائد الاصول، ۱/۶۲.
- ↑ امامخمینی، امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۱؛ خویی، محاضرات فی اصول الفقه، ۱/۱۰۲–۱۰۳.
- ↑ بروجردی، نهایة الاصول، ۲۹.
- ↑ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۶.
- ↑ اصفهانی، وقایة الأذهان، ۱۱۱.
- ↑ بروجردی، نهایة الاصول، ۳۰.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۳.
- ↑ خویی، محاضرات فی اصول الفقه، ۱/۱۰۲.
- ↑ تفتازانی، المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ۳۶۲.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۳–۱۰۴؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۱–۶۲؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۶۲–۶۵؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۱۷۳–۱۸۳.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۴؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۶۳.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۳.
- ↑ اصفهانی، وقایة الأذهان، ۱۰۲–۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۵–۱۰۶.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۴–۱۰۶؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۲–۶۴.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱۰۵.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹.
- ↑ آشتیانی، تعلیقة رشیقة علی شرح المنظومه، ۸.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۴.
- ↑ شعرانی، المدخل إلی عذب المنهل فی اصول الفقه، ۱۴۷.
- ↑ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۵؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۳.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۶.
- ↑ ایروانی، الاصول فی علم الاصول، ۱/۲۲؛ عراقی، بدائع الافکار، ۱۰۲.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۱۵.
- ↑ فاضل لنکرانی، دراسات فی الاصول، ۳/۱۳۷–۱۳۸.
- ↑ صدوق، التوحید، ۳۵۳.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۳۳۹–۳۴۰؛ عراقی، نهایةالافکار، ۳/۲۱۱.
- ↑ امامخمینی، الخلل، ۱۶.
- ↑ توبه، ۲۸؛ امامخمینی، الطهاره، ۴/۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، الاستصحاب، ۳۲۶.
- ↑ امامخمینی، الخلل، ۴۳.
- ↑ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۳.
- ↑ طوسی، العده، ۱/۳۸–۴۰.
- ↑ حلی، محقق، معارج الاصول، ۷۹–۸۰.
- ↑ حلی، علامه، تهذیب الوصول، ۷۷.
- ↑ حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۲۹۸.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۸؛ صدر، دروس فی علم الاصول، ۱/۲۱۵.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۳۰.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۷۸.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۸؛ صدر، دروس فی علم الاصول، ۱/۲۱۵.
منابع
- قرآن کریم.
- آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- آشتیانی، میرزامهدی، تعلیقة رشیقة علی شرح المنظومه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- ابنجنی، ابوالفتح عثمان، الخصائص، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۲۹ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، لسان العرب، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اصفهانی، ابوالمجد محمد رضا، وقایة الأذهان، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم ..، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، جواهر الاصول، تقریر سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، الخلل فی الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم … ، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، مناهج الوصول الی علم الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- ایروانی، علی، الاصول فی علم الاصول، تحقیق محمدکاظم رحمانستایش، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- بروجردی، سیدحسین، نهایة الاصول، تقریر حسینعلی منتظری، تهران، تفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- تفتازانی، سعدالدین، المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۳۷۴ق.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حائری اصفهانی، محمدحسین، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، قم، دار احیاء العلوم الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- حلی، حسین، اصول الفقه، قم، کتابخانه تخصصی فقه و اصول، چاپ اول، ۱۴۳۲ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، تهذیب الوصول الی علم الاصول، تحقیق سیدمحمدحسین رضوی کشمیری، لندن، مؤسسه امامعلی علیهالسلام، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- حلی، مبادئ الوصول الی علم الأصول، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، علمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- حلی، نهایة الوصول الی علم الاصول، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- حلی، محقق، جعفربنحسن، معارج الاصول، تحقیق سیدمحمدحسین رضوی کشمیری، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- خویی، سیدابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، تقریر محمداسحاق فیاض، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخوئی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- زمخشری، محمود، اساس البلاغه، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۷۹م.
- سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
- سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، أمالی المرتضی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالفکر العربی، چاپ اول، ۱۹۹۸م.
- سید مرتضی، الذریعة الی اصول الشریعه، تحقیق ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- شعرانی، ابوالحسن، المدخل إلی عذب المنهل فی اصول الفقه، تحقیق رضا استادی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- صدر، سیدمحمدباقر، دروس فی علم الاصول، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۸ق.
- صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- طوسی، محمدبنحسن، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمدرضا انصاری، قم، محمدتقی علاقبندیان، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- عاملی، حسنبنزینالدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، بیتا.
- عراقی کزازی، آقاضیاءالدین، علیبنآخوند، بدائع الافکار فی الاصول، تقریر میرزاهاشم آملی، نجف، مطبعة العلمیه، چاپ اول، ۱۳۷۰ق.
- عراقی کزازی، نهایة الافکار، تقریر محمدتقی بروجردی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
- فاضل لنکرانی، محمد، دراسات فی الاصول، تقریرات سیدصمدعلی موسوی، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
- فیروزآبادی، محمدبنیعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
- مفید، محمدبنمحمد، الافصاح فی الامامه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، مختصر التذکره، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- میرزای قمی، ابوالقاسم، القوانین المحکمة فی الاصول، قم، احیاء الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
- نایینی، میرزامحمدحسین، فوائد الاصول، تقریر محمدعلی کاظمی خراسانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
پیوند به بیرون
- مجتبی اعرافی، «حقیقت و مجاز»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۵۴۴.