سیدابرهیم علوی خویی
اطلاعات فردی | |
---|---|
اطلاعات علمی | |
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی | |
وبگاه رسمی |
سیدابراهیم علوی خویی (مقبرهای)، از شاگردان درس فلسفه و خارج اصول امامخمینی.
زادگاه و خاندان
سیدابراهیم علوی خویی معروف به مقبرهای فرزند سیدمهدی در سال ۱۲۹۴ش در شهر خوی در خانوادهای روحانی و برجسته به دنیا آمد.[۱] جد بزرگ او موسوم به میر سیدیعقوب که نسبش به امام زینالعابدین(ع) میرسد، از بزرگان زمانه بود و مزار او در خوی محل زیارت عام و خاص است و به همین سبب نیز نوادگان او به مقبرهای موسوم شدهاند.[۲]
تحصیل
سیدابراهیم علوی در هشتسالگی به مکتب رفت و قرآن را نزد شیخ ابوالفتح واعظ شاهانقی و قرائت و تجوید را نزد کربلایی تقی و حاج میرزا ابراهیم قاری آموخت. سپس درس ادبیات را نزد میرزا محمدحسین کارگر، غلامرضا کشاورز و میرزا یوسف کارگر فراگرفت. در درس اخلاق و سیاق هم از شاگردان میرزا یحیی فرقانی بود و شرعیات و دستور زبان فارسی را هم نزد میرزا محمدعلی موحد آموخت.[۳] سپس به تحصیل دروس حوزوی پرداخت و مقدمات را نزد شیخ محمد چهرقانی، علی اسلامپرست، ملا محمدحسین صادقی بدلآبادی، میر شفیع تهامی خویی و میرزا علی زائر فراگرفت.[۴] او در اجرای قانون نظام اجباری (سربازگیری) رضاشاه، به سربازی رفت و به همین منظور به سلماس (شاهپور) اعزام گردید، ولی پس از دو روز به سبب اشتغال به علوم حوزوی، معاف شد و به زادگاهش بازگشت و به تحصیل علوم حوزوی ادامه داد.[۵] او در ۱۳۱۰ به قم رفت و در حوزه علمیه آن شهر ابتدا در درس معانی بیان میرزا محمدعلی ادیب تهرانی و سیدمهدی کشفی شرکت کرد و دوره عالی منطق را هم نزد شیخ محمدحسین تنکابنی آموخت. سپس از درس فلسفه و عرفان آیات محمدعلی شاهآبادی، امامخمینی، سیدمحمدتقی خوانساری، میرزا خلیل کمرهای و میرزا مهدی مازندرانی بهرهمند شد.[۶] درباره حضور مقبرهای در درس امامخمینی گزارش دقیقی در دست نیست، ولی امامخمینی در سال ۱۳۱۷ش نامهای عرفانی خطاب به او ارسال کرده است.[۷] و همین سند نشان میدهد آن سالها از محضر درس امامخمینی بهره میبرده است. امامخمینی در آن نامه عرفانی از مقبرهای با صفاتی چون «دوست و سرورم که در علوم الهی فکری روشن و در معارف ربانی نظری دقیق دارد، عالم فاضل، سرور گرامی» یاد و در ادامه تصریح کرده بود: «پس این بنده آنچه را که از امّهات اصول حکمت متعالیه میدانستم بدو القا کردم و از آنچه نزد بزرگان از مشایخ و کتب ارباب معارف دریافتم، بهرهای وافر بدو رساندم؛ تا بحمدالله اکنون به مراد خویش دست یافته و خویشتن را به جامه صلاح و سداد آراسته است؛ و در آغاز و انجام، اتکال تنها به خداوند متعال است»،[۸] و این تعبیرها نشان میدهد که او از شاگردان خاص امامخمینی در فلسفه و عرفان بوده است.
وی سپس به تحصیل دروس عالی سطح پرداخت و از درس اصول آیات سیدمحمد حجت کوهکمری، سیدمحمدتقی خوانساری، امامخمینی، شیخ محمدعلی قمی، میرزا محمد ثابتی همدانی و سیدکاظم گلپایگانی، میرزا ابوالفضل زاهدی و شیخ قاسم مهاجر بهره برد.[۹] دروس خارج فقه را هم نزد آیات شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سیدمحمد حجت کوهکمری و میرزا محمد همدانی فراگرفت.[۱۰] درباره حضور او در درس خارج فقه یا اصول امامخمینی نیز گزارشی دقیق در دست نیست، ولی با توجه به اینکه وی در ۱۳۱۷ش به زادگاهش بازگشت،[۱۱] میتوان گفت که پیش از آن تاریخ در درس عالی سطح امامخمینی شرکت میکرده است.
علوی خویی که اجازه اجتهاد از آیات سیدابوالحسن اصفهانی، سیدمحمد حجت کوهکمری و سیدمحسن طباطبایی حکیم[۱۲] و اجازهای در فلسفه و عرفان از امامخمینی دریافت کرده بود،[۱۳] موفق شد در سال ۱۳۱۵ش اجازه یا تصدیق مدرسی دریافت کند.[۱۴] او در سال ۱۳۱۷ش به خوی بازگشت و مدرسه نمازی خوی را تعمیر کرد و به اداره آن مدرسه و تدریس علوم حوزوی در آنجا پرداخت. او از سال ۱۳۲۰ ش امتحان رسمی در آن مدرسه را عملی کرد و به طلاب علوم حوزوی شهریه پرداخت نمود و شمار طلاب آن مدرسه در آن سال ۸۴ نفر بود. در سال ۱۳۲۴ش و در پی غائله فرقه دموکرات آذربایجان، به تهران مهاجرت کرد و پس از دو ماه حضور در تهران، به عضویت هیئت متشکله مجمع علمی تهران درآمد.[۱۵] او در محرم آن سال به تدریس تفسیر قرآن در مسجد لولاگر تهران پرداخت که با استقبال مردم روبرو شد. پس از پایان غائله فقه دموکرات، مردم خوی در نامهای به آیتالله سیدمحمد حجت کوهکمری، خواستار بازگشت مقبرهای به خوی شدند. در پی آن درخواستها،[۱۶] او پس از شش ماه اقامت در تهران به خوی بازگشت[۱۷] و امور مدرسه نمازی خوی را سامان بخشید.[۱۸] و ضمن اداره آن مدرسه، به تدریس در آنجا ادامه داد. مقبرهای در نهضت ملی شدن صنعت نفت به حمایت از آن پرداخت و با ایراد سخنرانیهایی، از تلاشهای دکتر محمد مصدق حمایت میکرد.[۱۹] پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از خوی به تبریز تبعید شد و حکومت وقت از بازگشت او به خوی جلوگیری کرد. آیتالله سیدابوالقاسم موسوی خویی در نامهای به آیتالله سیدصادق روحانی، خواستار مکاتبه با مقامات حکومتی و استمداد از آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی برای بازگرداندن او به خوی شد. وی در نهایت پس از چند ماه تبعید در تبریز، در آذر ۱۳۳۲ به خوی بازگشت.[۲۰]
مقبرهای بر اساس اسناد ساواک، در اردیبهشت ۱۳۴۲ در تهران اقامت داشت.[۲۱] و به نظر میرسد این اقامت موقت بوده است. او در جریان تبعید امامخمینی به ترکیه، در نامهای به یکی از علمای مقیم ترکیه، پیشنهاد داده بود «به هر طریق ممکن به خدمت استاد شرفیاب» شود و خطاب به مخاطبش تأکید کرده بود که «اگر من بهجای شما بودم... در خدمت به ایشان لحظهای درنگ نمیکردم».[۲۲] و این تأکید نشاندهنده میزان ارادت او به امامخمینی است. امامخمینی هم به مقبرهای اعتماد داشت و در سال ۱۳۵۶ در نامهای به سیدمرتضی پسندیده، از وی به عنوان «یکی از دوستان سابق» خود نام برده و به پسندیده دستور داده بودند شهریه طلاب شهرهای خوی و ماکو را طبق نظر مقبرهای بپردازد.[۲۳]
او در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در ۱۳۵۸ از استان آذربایجان غربی نامزد شد، ولی از راهیابی به آن مجلس بازماند.[۲۴] در سالهای پایانی عمرش ابتدا در تبریز مقیم شد و سپس به تهران نقلمکان کرد و هجده سال در خانهاش در خیابان صفی علیشاه تهران به تألیف مشغول بود و به اقامه نماز جماعت و تفسیر در مسجد کوچک بیبی یزدی (در خیابان کاشفالسلطنه) تهران میپرداخت.[۲۵] آثار علمی او عبارت است از: درر الفرائد فی الفقه (یک دوره اصول)،[۲۶] آیین جهانداری از نقطه نظر حضرت سیدالموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام در چهار جلد، شرح الاسما الحسنی، یک دوره اصول، یک دوره فقه،[۲۷] الغرر فی الاصول (یک دوره اصول فقه)، کتاب الصوم، کتاب الطهاره، آیینه پرهیزکاران (شرح خطبه همام)، کتاب الوضوء، کتاب الغسل، کتاب التیمم، کتاب الدماء الثلاثه، کتاب النجاسات، کتاب البیع، کتاب الخمس، خطبه عرفه، شرح مقداری از دعای عرفه، شرححال خودم و جنگ و استخراج شجرهنامه خاندان مقبره و خانوادههای وابسته.[۲۸]
درگذشت
وی براثر تصادف رانندگی و صدمات ناشی از آن (نصیری و عاشرزاده، ص۳۶۵) در ۲۵ فروردین ۱۳۶۸ در تهران درگذشت و پیکرش به خوی منتقل و پس از اقامه نماز جماعت توسط شیخ جلیل هنرور در مقبره جدش آقا میر یعقوب آن شهر به خاک سپرده شد.[۲۹]
پانویس
- ↑ الوانساز خویی، ۱۳۹۴، ج۲، ص۲۰۷.
- ↑ دادرسی، ص۱۲۱.
- ↑ شریف رازی، ج۵، ص۷۷-۷۸.
- ↑ الوانساز، ص۲۰۷-۲۰۸.
- ↑ رازی، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ الوانساز خویی، ۱۳۸۹، ص۲۰۷-۲۰۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱، ص۱۴-۱۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱، ص۱۹.
- ↑ رازی، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ الوانساز خویی، ۱۳۸۹، ص۲۰۸.
- ↑ رازی، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ قیام ۱۵ خرداد به...، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱، ص۱۴-۱۹.
- ↑ قیام ۱۵ خرداد به...، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ رازی، ج۲، ص۲۹۶.
- ↑ شریفرازی، ج۵، ص۸۲.
- ↑ رازی، ج۲، ص۲۹۶.
- ↑ شریفرازی، ج۵، ص۸۱-۸۲.
- ↑ دادرسی، ص۱۰۷.
- ↑ الوانساز خویی، ۱۳۹۴، ج۲، ص۲۴۷.
- ↑ قیام ۱۵ خرداد به...، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ الوانساز خویی، ۱۳۹۴، ج۲، ص۲۴۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۷۷.
- ↑ دادرسی، ص۲۳۸.
- ↑ قیام ۱۵ خرداد به...، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ رازی، ج۲، ص۲۹۶.
- ↑ (قیام ۱۵ خرداد به...، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ الوانساز خویی، ۱۳۸۹، ص۲۰۹-۲۱۰.
- ↑ الوانساز خویی، ص۲۰۹-۲۱۰.
منابع
- الوانساز خویی، جعفر (۱۳۹۴)، گلشن ابرار آذربایجان، به کوشش عبدالصمد جودتی استیار، تهران، پژوهشکده باقرالعلوم.
- الوانساز خویی، جعفر (۱۳۸۹)، مزارات خوی، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
- بصیری، بهروز و زهرا عاشرزاده (۱۳۸۰)، فرهنگ نامآوران خوی، خوی، قراقوش؛ دادرسی، نقی (۱۳۸۸)، انقلاب اسلامی در خوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- رازی، محمد (۱۳۳۳)، آثار الحجه یا اولین دائرهالمعارف حوزه علمیه قم، قم، کتابفروشی برقعی.
- شریفرازی، محمد (۱۳۵۲)، گنجینه دانشمندان، ج۵، تهران، اسلامیه؛ صحیفه امام (۱۳۷۸)، ج۱ و ۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی.
- قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک (۱۳۷۸)، ج۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.