کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین
مُبارزه مُسلحانه درگیری نظامی آشکار یا چریکی با نظام حاکم یا اشغالگر خارجی.
مفهومشناسی
مبارزه مسلحانه به معنای اقدام به درگیری و جنگ غالباً نامنظم و چریکی برای براندازی حکومت یا مقابله با نیروهای مخالف یا ارتش متجاوز است که دستههای کوچک مسلح انجام میدهند[۱] در این نوع مبارزه از اصولی چون بهستوهآوردن، ناامنکردن، قطع راههای ارتباطی و عملیات ناگهانی علیه دشمن، تغییر دائم میدان درگیری و مانند آن استفاده میشود.[۲]
انواع مبارزه
مبارزه به دو صورت است:
- مبارزه در رژیم: که در آن تشکلهای سیاسی که حاکمیت را قبول دارند، برای کسب قدرتِ بیشتر به مبارزه سیاسی در درون نظام حاکم دست میزنند. مبارزه در رژیم معمولاً به صورت «مبارزه انتخاباتی» است و گروههای سیاسی با شرکت در انتخابات و کسب رأی اکثریت، در پی به دستگرفتن قدرتاند.[۳]
- مبارزه با رژیم: است که با هدف براندازی و تغییر و اصلاح بنیادی حکومت،[۴] با دو راهبرد «مبارزه پنهانی» و «مبارزه زیرزمینی» صورت میگیرد.[۵]
مبارزه پنهانی شکلهای مختلف دارد و به معنای پنهانکردن اهداف، انگیزهها و مقاصد اقدام سیاسی در پشت پرده شبهانگیزههایی است که بیشتر مورد پسند مردماند و از پشتیبانی گسترده افکار عمومی برخوردارند. در مبارزات زیرزمینی، احزاب و گروههای سیاسی، با هدف به دستگرفتن حاکمیت، ضمن آموزشهای نظامی به افراد و جمعآوری سلاح و مهمات، به نبرد مسلحانه در شهر و روستا یا کوه و جنگل، با گروههای مخالف یا ارتش متجاوز یا با نظام سیاسی حاکم میپردازند.[۶]
گرایش به مبارزه مسلحانه در ایران
در تاریخ معاصر ایران، در پی اشغال کشور به دست بیگانگان و ایجاد هرج و مرج، مبارزات مسلحانهای چون نهضت جنگل در گیلان، قیام محمدتقیخان پسیان در خراسان و قیام شیخمحمد خیابانی در تبریز به وقوع پیوست.[۷] پس از جنگ جهانی دوم، اعمال نفوذ مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در آذربایجان و کردستان، موجب آغاز مبارزات جداییطلبانه در این دو منطقه، و اعزام ارتش برای سرکوب این مبارزات شد.[۸] سرکوبی سیاستمداران معتدل که معتقد به مبارزه قانونی بودند و کشتار بیرحمانه مردم در جریان قیام 15 خرداد 1342، از سوی رژیم پهلوی، نیروهای جوانترِ مخالف حکومت را معتقد به تغییر قطعی شیوه مبارزه کرد و گرایش شدید به جنگهای مسلحانه و چریکی را به دنبال داشت (زیباکلام، 247؛ مهدوی، 158 ـ 159). افزون بر این نقش مبارزات پیروزمندانه ضدامپریالیستی در خارج از ایران مانند کوبا نیز در این گرایش بیتأثیر نبود (زیباکلام، 247 ـ 248). از اواخر دهه 1340 بسیاری از مخالفان تندرو رژیم پهلوی، به سمت مبارزه مسلحانه گرایش پیدا کردند. اگرچه گرایش به این شیوه، به دنبال سرکوب قیام 15 خرداد 1342 و بهتدریج شکل گرفته بود، اما سال 1349 را میتوان زمان ظهور عملی آن به حساب آورد. همچنین سالهای نخستین دهه 1350 زمان اوج این مبارزات و میانه این دهه نقطه پایانی آن بود. این مبارزات، نه به لحاظ راهبرد و نه به لحاظ راهکار، موقعیت چندانی به دست نیاورد و در عمل به بنبست رسید (همان، 183). ازجمله این اقدامات، میتوان به واقعه سیاهکل اشاره کرد که در سال 1349 با حمله گروه مارکسیستی فداییان خلق به پاسگاه سیاهکل در گیلان، و شکست این گروه اتفاق افتاد. فداییان خلق با تشکیل دو گروه شهر و جنگل، به مبارزات مسلحانه با رژیم میپرداختند و حمله به پاسگاه سیاهکل را گروه جنگل بر عهده گرفت (همان، 251 ـ 252). سازمان مجاهدین خلق ایران نیز که گرایش التقاطی و شبهمارکسیستی داشت، با انجام چند نمونه اقدام مسلحانه، سرانجام راه به جایی نبرد (آبراهامیان، 602 ـ 611؛ مدنی، 2/143 ـ 146). در میان گروههای اسلامی هم «هیئتهای مؤتلفه اسلامی» دست به ترور برخی از سران رژیم پهلوی و امریکاییها زدند (مدنی، 2/129 ـ 135) و حزب ملل اسلامی پیش از اقدام به عمل مسلحانه، کشف و متلاشی شد (همان، 2/135 ـ 137). مقابله رژیم پهلوی: آغاز مبارزات مسلحانه و چریکی در ایران، بهخصوص پس از سال 1350، موجب افزایش خفقان و خشونت رژیم در مواجهه با مبارزان شد، به گونهای که در این سالها، بدترین نوع شکنجه و بدرفتاری با زندانیان سیاسی، بهویژه مبارزان مسلح در ایران به کار گرفته شد (مهدوی، 160 ـ 161؛ بادامچیان، 221 ـ 222). پیش از آغاز مبارزات مسلحانه، شمار زندانیان سیاسیِ مرتبط با گروههای مختلف مخالف محمدرضا پهلوی، در اوج خود حداکثر به چندصد تن میرسید؛ اما با آغاز این مبارزات، شمار آنان، در مدت کمتر از پنج سال به هزاران تن رسید. به دلیل طبیعت پنهان و پیچیدگیهای تاکتیکیِ این شیوه مبارزه، سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم پهلوی (ساواک) برای دستیابی به حداکثر اطلاعات، در کوتاهترین زمان ممکن به نحو فزایندهای از شکنجه استفاده کرد. افزایش ناگهانی شمار زندانیان سیاسی در سالهای نیمه اول دهه 1350 از یک سو و کاربرد متداول شکنجه از سوی دیگر، باعث شد رژیم به یکی از سرکوبگرترین رژیمها در محافلِ حقوق بشری شهرت یابد (زیباکلام، 183 ـ 184). راهبرد امامخمینی در مبارزه: در اندیشه فقهیسیاسی امامخمینی، ولایت و حکومت حق اختصاصی خداوند و افرادی است که از جانب او اذن دارند و هر حکومتی غیر از این، ستمگر و نامشروع و تصرف آن در جان و مال مردم، ظالمانه است (مکاسب، 2/159 ـ 160). از نظر ایشان حاکمان ستمگر، غاصبان حکومتاند و مبارزه با حکومت ستم، واجب و تکلیف شرعی است (ولایت فقیه، 149 ـ 153)؛ البته ایشان در سالهای دهه بیست و پیش از اوج مبارزه زمینه یا نیازی به ولایت و حکومت مستقیم فقیه نمیدید و به اصلاح حکومت از راه انتخاب یک پادشاه عادل از سوی جمعی از فقهای جامع شرایط که خود حق حاکمیت دارند، میاندیشید (کشف اسرار، 185)؛ اما پس از تشخیص ممکننبودن اصلاح رژیم پهلوی (صحیفه، 1/232 و 3/468؛ روحانی، 1/11 ـ 13)، برای برپایی حکومت اسلامی و تحقق احکام اسلام، از سال 1341 پا به میدان مبارزه آشکار سیاسی گذاشت (ولایت فقیه، 17 ـ 29 و 79 ـ 94؛ صحیفه، 1/182 ـ 183 و 202). در نگاه امامخمینی مبارزات به دو دسته مبارزه مشروع و قیام برای خدا و مبارزه نامشروع و قیام برای هوای نفس تقسیم میشود (صحیفه، 1/21 ـ 22؛ 5/34 ـ 35، 41 ـ 42 و 6/105 ـ 106؛ قاضیزاده، 259). ایشان معتقد بود قیام برای خدا در چارچوب وظیفه مهم و حیاتی امر به معروف و نهی از منکر انجام میشود (تحریر الوسیله، 1/449؛ صحیفه، 2/399) و این امر دارای مراتب خاص خود است و مرتبه انکار قلبی تا اقدام عملی را دربر میگیرد (تحریر الوسیله، 1/453 ـ 459) و در مراتب بالا ممکن است قیام مسلحانه (جرح و قتل) را نیز شامل شود (همان، 1/457 ـ 458؛ صحیفه، 5/235) و اسلام براى حفظ پایههای دین و مصالح امت، در شرایط و زمان لازم، قیام مسلحانه را مجاز میداند (صحیفه، 4/354)؛ اما تا زمانی که مراحل پایینترِ امر به معروف و نهی از منکر ممکن است، نوبت به مراحل بالا نمیرسد (تحریر الوسیله، 1/453). در عین حال، از آنجاکه امامخمینی بر مبارزه فرهنگی و آگاهسازی مردم از جنایات رژیم پهلوی، تأکید میکرد (صحیفه، 1/134)، مبارزه مسلحانه یا حذف فیزیکی مهرههای رژیم را کارساز نمیدانست؛ بر همین اساس با آنکه پس از سرکوب خونین قیام 15 خرداد، برخی گروههای سیاسی، تنها راهبرد مبارزه را در جنگ چریکی و قیام مسلحانه میدیدند (زیباکلام، 247) و ایشان نیز به این نتیجه رسیده بود که زبان نصیحت، امر به معروف و نهی از منکر و منطق و قانون در رژیم پهلوی کارساز نیست، اما مبارزه مسلحانه را به عنوان آخرین راهکاری که قابلیت اجرا دارد، قبول داشت (صحیفه، 4/2 ـ 3؛ خسروی، 236 ـ 239)؛ حتی بهرغم حسنظنی که به سیدمجتبی نواب صفوی داشت و برای نجات وی از اعدام تلاش کرد، اما اقدامات گروه «فدائیان اسلام» را «آدمکشی» میدانست و از ستایش آنان جلوگیری کرد (صحیفه، 3/45) (← مقاله روحانی، سیدحمید). امامخمینی در دوره شتاب انقلاب اسلامی میان سالهای 1356 ـ 1357 نیز بر راهبرد مبارزه مردمی پای میفشرد و تغییر روش مبارزه به مبارزه مسلحانه را در حد بررسی و امکان و اجازه در صورت اجبار مطرح میکرد و میگفت در صورتی که مجبور شود آن را تجویز خواهد کرد (صحیفه، 4/3، 354 و 5/295). این روش حتی پس از افزایش زمان حکومتنظامی در 21 بهمن 1357، ادامه داشت و امامخمینی ضمن نیرنگ و خلاف شرعدانستن اعلامیه حکومتنظامی، تنها اخطار کرد که اگر دست از برادرکشی برندارند، تصمیم آخر را خواهد گرفت (همان، 6/121 ـ 122)؛ البته ایشان برخلاف برخی از گروههای سیاسی، در صورت نیاز به قیام مسلحانه، آن را منحصر به طبقه خاصی نمیدانست و مشارکت تمام اقشار ملت را در آن مورد نظر داشت (همان، 4/378). با آنکه امامخمینی از راهبرد مسلحانه علیه رژیم پهلوی حمایت نمیکرد، اما بر اساس دیدگاه قرآنی خود در لزوم مبارزه با ظلم و استکبار و جنگ در راه خدا (نساء، 104؛ انفال، 60)، و وجوب دفاع از سرزمین اسلامی، از جنبشهای اسلامی بهویژه مبارزات مسلحانه علیه رژیم اشغالگر فلسطین حمایت میکرد (صحیفه، 2/194 ـ 195، 199 ـ 201؛ 5/231؛ 10/396 و 16/363؛ روحانی، 2/543 ـ 545؛ قاضیزاده، 647)؛ اما الگوی اصلی ایشان برای جنبشهای اسلامی و آزادیبخش، مبارزه مسلحانه نبود و بر مبارزات مردمی و فرهنگی پای میفشرد (سجادی، 371 ـ 375)؛ مبارزهای که بر اساس آن علما و روشنفکران، پیشگامان حرکت انقلابی و با تودههای مردم ترکیب میشوند و قدرت شکستناپذیر اسلام را پدید میآورند (صدیقی، 85 ـ 90). نگاه مشروط به مبارزه مسلحانه: در حالیکه مبارزه مسلحانه یا جنگ چریکیِ مطرح پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در واقع راهبردی ناپایدار و موقت محسوب میشد که برگرفته از حرکت معتقدان به مارکسیسم و مائوئیسم بود (آبراهامیان، 591 ـ 596)، امامخمینی در جایگاه یک رهبر دینی، راهبردی برخاسته از متن اسلام داشت که همان مبارزه فرهنگی و مردمی و آگاهسازی سیاسی و در نهایت جهاد مسلحانه با شرایط ویژه و مقتضیات خود برای مبارزه بود (محتشمیپور، 2/192 ـ 193؛ روحانی، 3/651 ـ 653؛ میلانی، 162)، امامخمینی همراه با توجه و پایبندی به مراتب امر به معروف و نهی از منکر و لزوم حداکثر پرهیز از خونریزی (← مقاله امر به معروف و نهی از منکر)، بهخوبی آگاه بود که تودههای مردم آمادگی کافی برای قیام مسلحانه را ندارند و با توجه به وضعیت رژیمِ بهشدت مسلحِ محمدرضا پهلوی و حمایت شدید امریکا و قدرتهای استکباری از آن، عملیات محدود چریکی و سلاحهای ناچیز، ضربه کاری به رژیم نخواهد زد. همچنین با وجود احتمال خونریزی زیاد، روحانیان و حوزههای علمیه از آن استقبال نخواهند کرد (خسروی، 239 ـ 244). مهمتر آنکه، در نظر ایشان جنگ مسلحانه، خطر تقابل جدی ارتش با مردم را به دنبال داشت که به نفع رژیم پهلوی تمام میشد (صحیفه، 5/434 ـ 435). امامخمینی تلاش میکرد ضمن تهدید به انتقام ملت از سران خائن ارتش، برای پیوستن بدنه ارتش به مردم، از شیوههای عاطفی و محبتآمیز و اظهار صمیمیت و تحریک غرور ملی و دینیِ آنان استفاده شود و راه برای توبه و بازگشت نیروهای مسلح به صف ملت باز نگه داشته شود (همان، 5/549 و 6/37، 82). از سوی دیگر، امامخمینی با گروههای مارکسیستی مانند چریکهای فدایی خلق ارتباطی نداشت و بهصراحت اعلام کرده بود حتی برای سرنگونکردن رژیم پهلوی حاضر به همکاری با مارکسیستها نمیباشد و به هواداران خود نیز سفارش کرده بود با آنان همکاری نکنند؛ زیرا با برداشت و باورهای آنان مخالف بود و معتقد بود آنان از پشت خنجر میزنند و اگر روزى به قدرت برسند، رژیمى دیکتاتورى برقرار خواهند کرد و این مخالف روح اسلام است (همان، 3/371). ایشان همچنین ضمن مخالفت با قیام مسلحانه در شرایط آن زمان (همان، 8/144)، با ترورهایی که برخی گروههای مبارزِ شبهمارکسیستی انجام می دادند، مخالف بود و دیگر روحانیان مبارز را از ارتباط با آنان برحذر میداشت (همان، 8/143 ـ 144؛ روحانی، 3/640 ـ 645 و 140؛ مظفری، 170 ـ 171)؛ در عین حال ایشان به واسطه بعضی از روحانیان مبارز، با برخی از گروههای اسلامی حامی مبارزه مسلحانه در ارتباط بود (بادامچیان، 217) (← مقاله ترور). مبارزه مسلحانه علیه نظام اسلامی: با پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری جمهوری اسلامی برخی گروههای مارکسیستی و شبهاسلامی برای در دستگرفتن قدرت و رسیدن به اهداف خود شروع به تهیه سلاح ازجمله غارت از پادگانها و مراکز نظامی و انتظامی در روزهای درگیری با رژیم پهلوی و روزهای نخست پیروزی انقلاب کردند و علاوه بر ترور شخصیتهای انقلاب، شورش در مناطقی مانند کردستان (← مقاله کردستان) و گنبد (← مقاله ترکمن صحرا) و خوزستان (← مقاله خلق عرب) در شهرهای دیگر مانند آمل (← مقاله آمل) و بهویژه تهران دست به حرکتهای مسلحانه و ترور ازجمله ترور شخصیتهای انقلاب و نظام زدند که اوج آن را باید اقدامات گسترده سازمان تروریستی مجاهدین خلق و جنایتهایی که در شهرهای مختلف بهویژه تهران مرتکب شدند، شمرد (← مقاله سازمان مجاهدین خلق ایران). بیتردید از نظر امامخمینی مبارزه با نظام اسلامی چه مسلحانه و چه غیر مسلحانه، به دلیل مشروعبودن حکومت، غیر قانونی و نامشروع و حرام بوده است و مجازات سختی به دنبال دارد (صحیفه، 14/343، 475، 484 و 15/31). ایشان نخست به گروههای محارب علیه نظام اسلامی و سران آنان نصیحت میکرد دست از حرکت مسلحانه بردارند و به آغوش ملت بازگردند و بدانند نمیتوان مسیر یک ملت فداکار را با مبارزه مسلحانه و دستزدن به ترور، انفجار و بمب و دروغپردازی منحرف کرد؛ اما در عین حال اعلام کرد در صورت ادامه مبارزه علیه نظام اسلامی و ورود به فاز نظامی، با عنوان محارب، با آنان برخورد قاطع و انقلابی خواهد شد (همان، 9/282 ـ 284؛ 14/343؛ 19/138 ـ 141 و 21/436). همچنین ضمن هشدار به هواداران داخلی و خارجی این گروهها، ادعای «خلقی»، «مجاهد» و «فدایی» بودن را که این گروهها مطرح میکردند، دروغ دانست (همان، 21/437) و مشفقانه از آنان خواست از راه اشتباه خود برگردند (همان، 21/438) اما ادامه مقابله مسلحانه و جنایتهای فراوانی که این گروهها مرتکب شدند، نشان داد که جمهوری اسلامی ایران چارهای جز برخورد قاطع با آنها ندارد (← مقالههای ترور؛ سازمان مجاهدین خلق ایران).
پانویس
منابع
- قرآن کریم.
- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب؛ درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نی، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امام خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امام خمینی، سید روحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا؛ همو، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امام خمینی، سید روحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- بادامچیان، اسدالله، شناخت انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب، چاپ چهارم، ۱۳۷۷ش.
- جیاپ، فونگوین، هنر نظامی جنگ خلق، ترجمه احمد تدین، تهران، آگاه، چاپ اول، ۱۳۵۹ش.
- خسروی، احمدعلی، بررسی استراتژی امامخمینی در رهبری انقلاب اسلامی، قم، پیک جلال، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- دوورژه، موریس، جامعهشناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، ج۱، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، ج۲، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، ج۳، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۲ش
- زیباکلام، صادق، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، تهران، روزنه، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
- سجادی، سیدعبدالقیوم، امامخمینی و جنبشهای اسلامی معاصر، مجله علوم سیاسی، شماره ۵، ۱۳۷۸ش.
- صدیقی، کلیم، مسائل نهضتهای اسلامی، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- قاضیزاده، کاظم، اندیشههای فقهی ـ سیاسی امامخمینی، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، خاطرات سیاسی، تهران، خانه اندیشه جوان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- محمدنژاد، میرعلی، فرهنگ استراتژی، تدوین میرعلی محمدنژاد، محمدتقی نوروزی، تهران، سنا، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- مظفری، آیت، جریانشناسی سیاسی ایران معاصر، قم، زمزم هدایت، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش. *میلانی، محسن، شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطازاده، تهران، گام نو، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- ↑ محمدنژاد، فرهنگ استراتژی، ص۱۱۰.
- ↑ جیاپ، هنر نظامی جنگ خلق، ص۶.
- ↑ دوورژه، جامعهشناسی سیاسی، ص۳۳۹-۳۴۰.
- ↑ دوورژه، جامعهشناسی سیاسی، ص۳۳۹-۳۴۱.
- ↑ دوورژه، جامعهشناسی سیاسی، ص۳۳۵-۳۳۹.
- ↑ دوورژه، جامعهشناسی سیاسی، ص۳۳۷-۳۴۲.
- ↑ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۵۳-۱۶۲.
- ↑ مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص۸۹-۹۲.