احمد فصیحی
احمد فصیحی، از شاگردان درس خارج فقه امامخمینی.
احمد فصیحی در سال ۱۹۳۲ م (۱۳۱۰ ش) در منطقه چنداه شهر اسکردو در کشور پاکستان به دنیا آمد. پدرش حاج رستم معلم قرآن در منطقه چنداه بود. احمد فصیحی خواندن و نوشتن را در چنداه فراگرفت و سپس برای تحصیل دروس حوزوی راهی عراق شد و در حوزه علمیه نجف اشرف به تحصیل پرداخت («تعارف مرحوم شیخ احمد فصیحی»، zaf5050.blogfa.com ). درباره استادان او در دوره مقدمات و سطح اطلاعی در دست نیست و تنها در مصاحبه با نشریه زائر از خواندن کتاب مکاسب پیش آیتالله شیخ جواد تبریزی سخن گفته است. سپس در درسهای خارج فقه و اصول آیات سیدمحسن طباطبایی حکیم، سیدابوالقاسم موسوی خویی و امامخمینی شرکت کرد (همان؛ «در گفتگو با دو روحانی کاروانهای پاکستانی: ایران عزت مسلمانان است»، www.balti.blogfa.com ). او تا سال ۱۳۵۷ در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشت و مدت دو سال در درس خارج فقه امامخمینی در نجف اشرف حاضر میشد (همان)، بنابراین میتوان احتمال داد که از سال ۱۳۵۵، در درس خارج فقه (بیع مکاسب) امامخمینی در مسجد شیخ انصاری معروف به مسجد ترکها در نجف اشرف حضور مییافته است. فصیحی از امامخمینی اجازهای در امور حسبیه و شرعیه دریافت کرده و متن این اجازهنامه را برای نشریه زائر خوانده بود، ولی این اجازهنامه در صحیفه امام درج نشده است. او همچنین از آیات حکیم و خویی هم چنین اجازهنامههایی داشت. فصیحی درباره ویژگیهای درس خارج فقه امامخمینی میگوید: «امام (ره) در درس خیلی جدی بودند و پاسخ اشکال طلبهها را خیلی با احترام میدادند. حتی بعد از درس اگر از ایشان سؤالی میکردیم، به قدر کفایت پاسخ میگفتند و دوباره سکوت میفرمودند. اواخر اقامتشان در نجف بود و میخواستند از نجف بروند. من به خودم اجازه دادم از ایشان سؤالی بپرسم. گفتم حضرت آقا! حالا که میخواهید تشریف ببرید، آیا برای شما جای خوبی هست؟ آقا چایشان را خوردند و استکان را بر زمین گذاشتند و با چهرهای مصمم فرمودند: من به خوبی یا بدی آن کاری ندارم؛ من تکلیفی دارم که باید آن را درست به انجام برسانم. و بعد سکوت کردند. یک بار هم درباره زندگی ایشان در ایران سؤال کرده بودم. به من جواب دادند: گاهی پیش میآید که به دلیل حوادث ایران من یک ماه تمام خواب و قرار نداشتم» («در گفتگو با دو روحانی کاروانهای پاکستانی: ایران عزت مسلمانان است»، www.balti.blogfa.com). فصیحی از شاگردان مورد اعتماد امامخمینی نیز بود و یک بار از سوی ایشان مأمور انتقال پیامی به ایران شد. او دراینباره میگوید: «هر روز به همراه چند طلبه دیگر حضرت امام (ره) را تا منزل بدرقه میکردیم. در آستانه تعطیلی درسها روزی نزدیک منزل که رسیدند از من پرسیدند: تو میتوانی به ایران بروی؟ گفتم بله، حضرت آقا! سپس از من خواستند که داخل منزل بیایم. وقتی رفتم ایشان نامهای به من دادند و گفتند این را به فرزندشان سیداحمد (ره) برسانم. من نامه را گرفتم و هنگام عبور از مرز آن را لای عمامهام پیچیدم تا از مرز رد کنم. مأموران مرزی گفتند باید عمامهات را هم برداری. من خیلی ترسیدم. یکی از مأموران آن را باز کرد و نامه را پیدا کرد. از من پرسید: این چیست؟ پیش از اینکه من پاسخ بدهم، گفت: حتماً نامه آقاست که آن را مخفی کردهای. من ترسیده بودم، نمیدانستم چه جواب دهم، اما وقتی این تعبیر را از او شنیدم دلم محکم شد و گفتم: بله. آن مأمور نامه را بوسیدو گفت: قربان آقا و نامهاش بشوم. بعد آن را به من داد. من نامه را به قم آوردم و نزد مرحوم سیداحمد (ره) و مرحوم آیتالله العظمی اراکی (ره) رفتم و نامه را تحویل دادم» (همان). فصیحی پس از بازگشت به کشور پاکستان، مدرسه علمیه جوادالائمه را در منطقه چنداه تأسیس کرد و به تربیت طلاب علوم دینی مشغول شد. علاوه بر آن، در محکمه شرعیه (هیئت حل اختلاف) شهر اسکردو که به همت او و برخی از علمای بزرگ بلتستان تشکیل شده بود، مشغول به قضاوت و حلوفصل اختلافات و دعاوی بین مردم شد. این محکمه نقش زیادی در حلوفصل منازعات شیعیان منطقه داشت و بسیاری از اختلافات و دشمنیها به وسیله این محکمه (هیئت حل اختلاف) رفع شد، به همین علت با استقبال بسیار خوب مردم در منطقه روبرو شده بود و احکام آن مورد تأیید دادگاههای قضایی حکومتی نیز بود. فصیحی همچنین از سخنرانان بنام و معروف بلتستان بود و در همه مناطق بلتستان به تبلیغ میپرداخت و سخنرانیهای او با استقبال گسترده اقشار مختلف مردم روبرو میشد. در موسم حج هم بهعنوان روحانی کاروان، بر امور مذهبی زائران شیعی پاکستانی نظارت میکرد (همان). وی در ۲۳ شوال ۱۴۳۶ از دنیا رفت (فصیحی، zaf5050.blogfa.com). منابع: «در گفتگو با دو روحانی کاروانهای پاکستانی: ایران عزت مسلمانان است» (۱۳۸۸)، نشریه زائر، شماره پانزدهم (به نقل از www.balti.blogfa.com)؛ فصیحی، ذوالفقارعلی (۱۴۳۲)، «سوانح حیات شیخ احمد فصیحی»، zaf5050.blogfa.com.