کاربر:Salehi/صفحه تمرین۳

از ویکی امام خمینی
< کاربر:Salehi
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۲۱ توسط Salehi (بحث | مشارکت‌ها) (اصلاح ارقام)

قومیت، تعصب به قوم خود و اعتقاد به ارزش‌ها یا برتری آن.

مفهوم‌شناسی

قومیت مصدر صناعی از قوم است (دهخدا، ۱۳/۱۹۰۰۲) و قوم به معنای گروه مردان و زنان یا گروه مردان (فراهیدی، ۵/۲۳۱؛ دهخدا، ۱۱/۱۵۷۰۳)، خویشاوند، خانواده، قبیله و ملت (معین، ۲/۲۷۵۲) است. قومیت در اصطلاح به گروهی از مردم که دارای ویژگی‌های تاریخی، زبانی، آداب و رسوم یکسانی‌اند، گفته می‌شود (انوری، ۶/۵۶۱۰). قوم‌گرایی می‌تواند مبنای زبانی یا تاریخی ـ جغرافیایی، نژادی، فرهنگی و دیگر ویژگی‌های عرفی داشته باشد (میرسلیم، ۵۷).

از واژه‌های مرتبط با قومیت، «ملیت»، «ملی‌گرایی»، «نژادپرستی» و «هویت ملی» است. ملیت در مقام بیان رابطه قانونی، به معنای عضویت در یک ملت یا دولت است (آشوری، ۳۱۰) و رابطه‌ای سیاسی است که فردی را نه به یک قوم، بلکه به دولتی مرتبط می‌سازد، به ‌طوری‌ که حقوق و تکالیف اصلی وی از همین رابطه ناشی می‌شود (دهخدا، ۱۳/۱۹۰۰۲). ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) مرتبه‌ای بالاتر از ملیت، به معنای دل‌بستگی شدید به نژاد، زبان و فرهنگ خودی، همراه با اعتقاد به برتری ملت خود از ملت‌های دیگر است (انوری، ۷/۷۳۴۵) (← مقاله ملی‌گرایی) و در نژادپرستی علاوه بر آن، اعتقاد به سیاست تبعیض نژادی نیز وجود دارد (همان، ۸/۷۸۰۰). هویت به معنای تشخص (دهخدا، ۱۴/۲۰۸۶۶) و شناختن و شناساندن خود (علیخانی، ۱۶۶)، به دو گونه هویت فردی و هویت اجتماعی تقسیم می‌شود و هویت اجتماعی مجموعه‌ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت می‌کند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از دیگر گروه‌ها و افراد متعلق به آنها متمایز می‌سازد (جنکینز، ۵) (← مقاله هویت).

==پیشینه==انسان در فطرت خود موجودى اجتماعی است (طباطبایی، ۲/۱۱۱) که از آغاز خلقت دست به تشکیل اجتماع زده است. به گفته قرآن کریم، مردم در آغاز تشکیل اجتماع‏، گروهى واحد و یک‌دست بودند و تضادى در میانشان وجود نداشت، تا اینکه به‌تدریج تضادها و اختلافاتی در میان آنان پدیدار شد و جوامع و طبقات مختلف پدید آمدند (بقره، ۲۱۳؛ ← طباطبایی، ۲/۱۱۱)؛ از این‌رو هویت قومی ازجمله هویت‌های واقعاً موجودِ جامعه بشری است که در عصر حاضر نیز همچنان از مسائل مهم مبتلابه جامعه بین‌الملل باقی مانده و طیف وسیعی از منازعات و ستیزه‌ها را در سطوح مختلف دامن زده است؛ چنان‌که در عصر حاضر هند، ترکیه، روآندا، افغانستان، سری‌لانکا، ‌اندونزی، عراق، پاکستان، سومالی، یوگسلاوی، کانادا، اسپانیا و بیشتر جمهوری‌های سابق اتحاد جماهیر شوروی، همگی درگیر مسئله‌ای واحد به نام قومیت‌اند (مقصودی، تحولات قومی، ۴۴۵).

از سوی دیگر، شرایط جغرافیایی سرزمین ایران نیز از دیرباز موجب پیدایش اجتماعات نسبتاً دورافتاده و پراکنده‌ای را موجب شده و ترکیب پیچیده قومی جمعیت ایران حاصل حضور گروه‌های قومی مختلف است (بشیریه، ۱۲۰ ـ ۱۲۱). برخی از مهم‌ترین اقوام ایران، از آغاز تاریخ این کشور عبارت‌اند از: بلوچ‌ها، کردها، ترکمن‌ها، لرها، ترک‌ها، عرب‌ها و فارس‌ها (مقصودی، قومیت‌ها و نقش آنان، ۴۵ ـ ۷۶). این اقوام جز بخشی از بلوچ‌ها که ساکنان اصلی ایران شمرده می‌شدند، بقیه به صورت ایلات به این سرزمین آمده‌اند و از زندگی ایلی به قومیت رسیدند و سپس در صورت فراهم‌شدن شرایط به تأسیس حکومت محلی یا سراسری دست یافتند (صدر، ۲۵ ـ ۴۴). تنوع مذهبی جمعیت ایران نیز همواره چشمگیر بوده است. ترکیب و تنوع زرتشتی، یهودی، مسیحی و مسلمان شیعه و سنی و غیر آن این پراکندگی را شکل داده است. همچنین با توجه به ترکیب و تنوع پیچیده ساختار قومی، تنوع زبانی و فرهنگی قابل ملاحظه‌ای وجود داشت که باز هم بر پراکندگی هویت اجتماعی می‌افزود (همان، ۲۵؛ آبراهامیان، ۲۱؛ میرسلیم، ۵۷)؛ در عین حال، برخی واحدهای فراقومی، مانند تأسیس نهاد سیاسی امپراتوری، ادیان جهانی ازجمله اسلام و زبان و ادبیات مشترک، بر این پراکندگی فائق آمده‌اند و پیوند و همبستگی را در میان اقوام ایرانی برقرار کرده‌اند و عوامل فرهنگ مشترک ایرانیان بوده‌اند (اشرف، ۱۳۹ ـ ۱۴۲)؛ از همین‌رو اقوام ایرانی در عین تنوع، زندگی مسالمت‌آمیزی داشتند و به‌ویژه در سده‌های اخیر رابطه میان دین و ملیت ایرانی، رابطه‌ای سازگار بوده است (احمدی، ایران هویت، ۶۶)؛ یعنی کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت، یکی از اصول پایدار حیات اجتماعی ایران در طول تاریخ است (آغاجری، ۶۴).

گرایش‌های استقلال‌طلبانه قومی‌زبانی، در میان اقوام ایرانی، همچون دیگر مناطق جهان، به صورت واکنشی در برابر تشکیل «دولت ملی» از آغاز سده حاضر پیدا شد. تا پایان قاجاریه که دولت مرکزی به شیوه امپراتوری اداره می‌شد و دخالت چندانی در امور داخلی ایالت‌ها و ولایت‌ها نداشت، همان هویت سنتی ایرانی در میان اقوام ایرانی امری پذیرفته بود و هیچ‌یک از اقوام در فکر استقلال ملی یا خودمختاری قومی نبودند؛ اما با پیدایش دولت مقتدر مرکزی و قوام‌گرفتن «هویت ملی ایرانی»، وضع تازه‌ای پدید آمد (اشرف، ۱۵۸) و ناسیونالیسم قومی و مبارزات استقلال‌طلبانه در آذربایجان، بلوچستان و کردستان در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی از پیامدهای آن به ‌شمار می‌رود (همان، ۱۶۰ ـ ۱۶۲؛ احمدی، قومیت و قوم‌گرایی، ۹۵ ـ ۱۰۰؛ مقصودی، تحولات قومی، ۲۶۱ ـ ۲۷۹).

انقلاب اسلامی ایران که اقوام ایرانی مشتاقانه در آن شرکت داشته‌اند و خلأ نسبی قدرت پس از آن، فرصت تازه‌ای را برای رهبران برخی گروه‌های جدایی‌طلب قومی ایجاد کرد تا خواستار خودمختاری شوند. شورش‌های کردستان (← مقاله کردستان) و بلوچستان (← احمدی، قومیت و قوم‌گرایی، ۱۰۱)، ترکمن‌صحرا (← مقاله ترکمن‌صحرا)، خلق عرب (← مقاله خلق عرب) و آذربایجان (← مقاله حزب جمهوری خلق مسلمان)، در آغازین روزها و ماه‌های پیروزی انقلاب اسلامی، از این دست بودند. این در حالی بود که امام‌خمینی رهبر انقلاب اسلامی، پیش و پس از پیروزی انقلاب اهتمام ویژه‌ای به اقوام مختلف ایرانی داشت (← ادامه مقاله) و اصل ۱۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز که در ماه‌های نخستین استقرار نظام جمهوری اسلامی تدوین شد، به‌صراحت تأکید می‌کند که مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

قومیت از نگاه اسلامی

نگاه اسلام به اصل اختلاف انسان‌ها در قالب گروه‌ها و قبایل مختلف، نه تنها مثبت است، بلکه به گفته قرآن کریم خلقت انسان در تیره‌ها و قبیله‌های گوناگون برای شناخت همدیگر لازم بوده است (حجرات، ۱۳)؛ برای اینکه اگر همه انسان‌ها یکسان و شبیه یکدیگر بودند و قابل شناسایی نبودند، هرج و مرج جامعه انسانی را فرا می‌گرفت (مکارم شیرازی، ۲۲/۲۰۵). آنچه اسلام از آن سخت مخالف است، این است که اصل و نسب خانوادگی و انتساب به قبیله، عامل امتیازات و تفاخر قرار گیرد که آیه سیزدهم سوره حجرات در صدد نفی آن برآمده (طباطبایی، ۱۸/۳۲۶) و تنها ملاک برتری نزد خداوند را پرهیزگاری برشمرده است. اسلام همواره با عصبیت منفی جاهلیت مبارزه کرده است، تا مسلمانان جهان را از هر نژاد و قوم و قبیله زیر یک پرچم جمع کند؛ زیرا اسلام هرگز دیدگاه تنگ و محدود قومی را نمی‌پذیرد و آن را موهوم و بی‌اساس می‌داند (مکارم شیرازی، ۲۲/۲۱۰). پیامبر اکرم(ص) نیز عصبیت جاهلیت را امری متعفن دانسته است که باید رها شود (جزیری، ۱/۳۷) (← مقاله تعصّب). ایشان همچنین با تأکید بر اشتراک همه انسان‌ها در خدای واحد و پدر واحد، برتری عرب بر عجم، عجم بر عرب، سیاهپوست بر گندمگون و گندمگون بر سیاهپوست را نفی کرده و تنها ملاک برتری را تقوا دانسته است (احمدبن‌حنبل، ۵/۴۱۱)؛ زیرا نگاه خداوند متعال به وضع خانوادگی، نسب، اجسام و اموال افراد نیست، بلکه به دل‌های آنان است و هر قلبی که صالح باشد، مورد لطف و محبت الهی قرار می‌گیرد (طبرانی، ۲/۴۴۸).

از نگاه امام‌خمینی در اسلام اساساً نژاد مطرح نیست (صحیفه، ۹/۲۷۳) و اسلام روی نژادبازی قلم سرخ کشیده و میان سیاه، سفید، ترک، عرب و عجم، تمایزی قائل نشده است و تنها ملاک برتری را تقوا و خداترسی دانسته است (همان، ۱/۳۷۸)؛ از این‌رو اسلام و قرآن متعلق به همه است و نژاد و رنگ، قبیله و زبان در این نظام ارزش ندارد (همان، ۵/۱۸۷). به اعتقاد ایشان پیامبر اکرم(ص) در عین حالی‌که عرب بود، فخری برای عرب بر عجم یا برعکس قائل نبود و هیچ‌یک را بر دیگری برتری نداد (همان، ۱۰/۲۹۲)؛ زیرا از نظر اسلام، چنان‌که در سخن پیامبر اکرم(ص) آمده است (مجلسی، ۲۲/۳۴۸) همه نژادها مثل دنده‌های شانه برابرند و هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارند (صحیفه، ۱۳/۸۸). از نظر ایشان اسلام آمده است تا تمام ملل دنیا اعم از عرب و عجم، تُرک و فارس را متحد کند و یک امت بزرگ به نام ملت اسلام برقرار کند تا هیچ‌کس نتواند بر دولت‌ها و مراکز اسلامی سلطه یابد (همان، ۱۳/۴۴۳)؛ از این‌رو ایشان تأکید می‌کند مردم ایران همه پیرو قرآن و رسول اکرم(ص) و همه با هم برادر و دارای یک دین‌اند (همان، ۷/۱۳۱) و با برادران اهل سنت و همه اقوام نیز هیچ اختلافی ندارند (همان، ۶/۴۱۸).

از سوی دیگر، اصالت‌نداشتن قومیت و محوریت اسلام در نگاه دینی، به معنای بی‌اعتباری قومیت و ملیت نیست؛ زیرا قومیت و حتی عصبیت می‌تواند وجه مثبت نیز داشته باشد (ابن‌خلدون، ۱/۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ اسدآبادی، ۱۰۱ ـ ۱۰۳)؛ چنان‌که در حدیثی از امام‌سجاد(ع) آمده است هیچ تعصبی به بهشت نرفت، مگر تعصب حمزة‌بن‌عبدالمطلب که به سبب اهانت به رسول خدا(ص) به خشم آمد و مسلمان شد (کلینی، ۲/۳۰۸).

از نظر امام‌خمینی نیز اگر نظر انسان در عصبیت‌ها و حمایت‌ها از بستگان خود، محض اظهار حق و رد باطل باشد، پسندیده است و حمایت از حق و حقیقت است و حتی از بهترین صفات کمال انسانى و خُلق انبیا و اولیا به ‌شمار می‌رود و علامت آن این است که حق با هر طرف باشد، شخص از آن حمایت می‌کند؛ گرچه از دوستان یا آشنایان او نباشد یا از دشمنان او باشد؛ اما اگر نفسانیت و قومیت، فرد را به ‌گونه‌ای تحریک کرده باشد که اگر باطلى هم از خویشاوندان و منسوبان خود ببیند، با آنان همراهى و از آنان حمایت کند، چنین شخصى داراى ملکه عصبیت جاهلیت است و از اعضاى فاسد و مفسد جامعه است و در زمره عرب‌های جاهلیت به شمار می‌رود (چهل حدیث، ۱۴۶). ایشان صریحاً اعلام می‌کند که «ملیت» در سایه آموزه‌های اسلام را می‌پذیرد و برای ملت ایران، همه گونه فداکاری می‌کند و دفاع از کشورهای اسلامی را جزو واجبات می‌داند (صحیفه، ۱۰/۱۲۳)؛ اما اسلام در عین حالی‌که به وطن و زادگاه احترام می‌گذارد، آن را در مقابل اسلام قرار نمی‌دهد (همان، ۱۳/۱۶۷). اسلام با ملیتی مخالف است که اسلامیت را نفی کند (همان، ۱۳/۷۸) و ملی‌گرایی اگر به این معنا باشد که کشورها و زبان‌ها را در مقابل همدیگر قرار دهد، اساس دعوت پیغمبران را هدف قرار داده است (همان، ۱۵/۴۷۱).

از نگاه امام‌خمینی در حسن دوست‌داشتن وطن و هم‌وطن و حفظ و حدود کشور حرفى نیست؛ اما ملى‌گرایى در برابر ملت‌هاى مسلمان دیگر، مسئله‌اى است که اسلام و قرآن کریم و دستور نبى اکرم(ص) برخلاف آن است‏ و ملی‌گرایی که به دشمنی میان مسلمانان و شکاف در صف‌های مؤمنان منجر شود، برخلاف اسلام و مصالح مسلمانان و از حیله‌های بیگانگان است (همان، ۱۳/۲۰۹) و پذیرفتنی نیست. اساساً تحولی که در مردم ایران و رزمندگان، پس از انقلاب اسلامی ایجاد شده است، از اسلام و خداست، نه ملیت. اگر ملیت بود، باید در دیگر ملت‌ها نیز این تحول ایجاد می‌شد (همان، ۱۷/۱۴۹) (← مقاله ملی‌گرایی).

عوامل قوم‌گرایی

قوم‌گرایی، چه به صورت ادراکی یا احساسی، متقدم یا متأخر، جعلی یا ابزاری، امری موجود، حقیقی و زنده است که به‌ویژه در عصر حاضر و برخلاف انتظار جامعه بین‌الملل، در بسیاری از کشورهای جهان، به خیزشی جدید و عظیم تبدیل شده است (مقصودی، تحولات قومی، ۴۴۳ و ۴۴۵). عوامل قوم‌گرایی در حوزه‌های مختلف قابل بررسی است. در حوزه روان‌شناسی، «احساس محرومیت نسبی» و «نقش نخبگان قومیت‌ها» دو عامل اصلی‌اند. در حوزه اقتصادی و اقتصاد سیاسی، «گزینش عقلانی» و در حوزه علوم سیاسی، روابط بین‌الملل و ژئوپولیتیک حایز اهمیت‌اند؛ چنان‌که در حوزه سیاسی عواملی چون «کاهش قدرت حکومت مرکزی»، «دوران گذار در عرصه داخلی یا ساخت نظام بین‌الملل»، «نقش و رقابت ابرقدرت‌ها و قدرت‌های بزرگ» و «موقعیت مناسب جغرافیایی» نیز مورد توجه‌اند (همان، ۴۴۶).

امام‌خمینی قوم‌گرایی نکوهیده را برآمده از عوامل درونی و بیرونی می‌دانست. عامل درونی و ریشه اصلی این نوع قوم‌گرایی را در نفسانیت و دنیاگرایی انسان می‌دید و چنان‌که از احادیث شریف اهل بیت(ع) (کلینی، ۲/۳۰۸ ـ ۳۰۹) فهمیده می‌شود، بر این نظر بود که قوم‌گرایی متعصبانه، از اخلاق ناپسند شیطان و موجب سوء عاقبت، نابودی و خروج از ایمان خواهد شد (چهل حدیث، ۱۴۷). ایشان همچنین در معرفی عوامل بیرونیِ پدیدآورنده یا تشدیدکننده قوم‌گرایی و اختلافات ناشی از آن در ایران، سه عامل را برجسته‌تر می‌دید:

الف) حکومت‌های ناصالح: از نظر امام‌خمینی حکومت بر اساس تکلیف الهى و قانون مؤظف است همه شهروندان را با یک نظر نگاه کند، تمام اهل کشور را برادر خود بداند، در اجراى قانون میان حاکم و محکوم به یک روش عمل کند و طرح‏های عمرانی را به عدالت در تمام نقاط به اجرا گذارد (صحیفه، ۱۱/۲۹۳). به باور ایشان اگر حکومت اسلامیِ آشنا به وظایف خود تشکیل شود، همه برادر خواهند بود و در آن صورت اگر یک کُرد در تهران حاکم شود، مانعى ندارد یا اگر یک فارس حاکم کردستان باشد، مانعى پیش نمی‌آید (همان)؛ اما چون رژیم پهلوی، یک رژیم طاغوتی و غیر اسلامی بوده، به وظیفه خود عمل نمی‌کرده و حقوق اقوام را ادا نمی‌کرده است و موجب نارضایتی اقوام شده است (همان، ۱۱/۲۹۱). ایشان معتقد بود اگر این حرف‌ها پیش آمده است که هر قوم دنبال حق خود باشد، براى این است که ماهیت حکومت‌هایى که در ایران حکومت کردند، حکومت ظالمانه بوده است و چون این حکومت‌ها بیشتر یا دایماً از یک قشر بودند و نیازهای اقوام را برآورده نمی‌کردند، موجب نارضایتی مردم شدند (همان).

ب) استعمارگران: یکی از مهم‌ترین عوامل فرقه‌گرایی و اختلاف میان اقوام، از دیدگاه امام‌خمینی، بیگانگان و استعمارگران‌اند. به اعتقاد ایشان ابرقدرت‌ها در گام نخست پس از غلبه بر عثمانی‌ها در جنگ جهانی اول، برای دستیابی به اهداف خود آن را تکه‌تکه کردند و به چندین دولت کوچک تقسیم کردند و هر قطعه از آن را به یکی از کارگزاران خود سپردند تا از این طریق مسلمانان و دولت‌هاى اسلامى را تضعیف کنند (همان، ۸/۳۰۸). از همین زمان بود که مسلمانان هر یک به راهی جداگانه رفتند و برای ممتازدانستن خود از دیگران، دلایل تاریخی و نژادی و زبانی جستند (عنایت، ۲ ـ ۳؛ خدوری، ۲۹). ایشان با اشاره به دست‌هاى ناپاک بیگانه در جداکردن مسلمانان از یکدیگر، هدف آنان را بهره‌بردن از ذخایر ملى و معنوى مردم مسلمان و تباهى این منابع می‌دانست (صحیفه، ۵/۱۸۷ و ۶/۳۱۷). از نظر ایشان، نقشه قدرت‌هاى بزرگ و وابستگان آنان در کشورهاى اسلامى ـ که خداى تعالی میان آنان برادری پدیدآورده است ـ ایجاد جدایی و دشمنی میان مسلمانان است (همان، ۱۳/۴۴۳)؛ چنان‌که در ایران هم قضایای کرد، عرب، لر، ترکمن، بلوچ و امثال آن را پدید آوردند؛ زیرا دشمنان اسلام به این نتیجه رسیده‌اند که اگر اسلام، چنان‌که شایسته است متحقق شود، قدرت آنان افول خواهد کرد و ثروت مسلمانان و تعداد بیشتر آنان، برتری قدرت اسلام را رقم خواهد زد (همان، ۱۱/۲۹۰).

به اعتقاد امام‌خمینی غرض اصلی آشوب‌های پس از انقلاب اسلامی در کردستان هم این بود که دشمنان نگذارند نهضت اسلامی به اهداف خود دست یابد؛ از این‌رو غائله‏هایی که در کردستان پیش آوردند، غائله‏اى بود که بیگانگان با هدف غارت کشور به کمک همدستان خود مثل سران حزب دمکرات آن را به وجود آوردند تا نگذارند ملت ایران نهضت خود را تا آخر برساند (همان، ۱۰/۱۳۶). ایشان به مردم کردستان توصیه می‌کرد فریب نغمه‌های نژادپرستی گروه‌های ضد انقلاب را نخورند که برخلاف قرآن کریم و اسلام است (همان، ۱۷/۱۰۹) و به نیروها و مأموران مستقر در کردستان و علمای منطقه هشدار می‌داد، به حسب وظیفه ملی و شرعی متوجه باشند که اگر نغمه‌ای از اختلاف از سوی جاهلان یا مفسده‌جویان در منطقه بلند می‌شود، از حلقوم بیگانگان است و آنان می‌خواهند با ایجاد اختلاف، به شکل دیگر به کشور برگردند (همان، ۶/۱۴۵ و ۱۰/۱۳۲ ـ ۱۳۳) (← مقاله استعمار و استثمار).

ج) گروه‌های وابسته: امام‌خمینی معتقد بود آشوب‌های ناشی از قوم‌گرایی، بدون همراهی نیروهای داخلی و قومی ممکن نیست. استعمارگران نیز برای دستیابی به اهداف خود، به طور مستقیم وارد نمی‌شوند، بلکه آشوب‌ها را به واسطه عوامل داخلی خود ایجاد می‌کنند (همان، ۱۰/۵۱۸). ایشان یکی از طراحی‌های اصلی دشمنان اسلام را برای ایجاد اختلاف، قومیت و ملیت می‌دانست که در ایران نیز گروه‌های محدودى، دانسته یا ندانسته مروج و تأییدکننده آن‌اند، مانند مشکلات و دشمنی‌هایی که در برخی نقاط کشور و میان طوایف ترک و کُرد و دیگر قبایل به وجود آمد (همان، ۱۳/۲۰۹). از نظر ایشان سربازان امریکایی به صورت مستقیم حضور نمی‌یابند، بلکه با شیطنت و ‌از طریق افراد وابسته، از ساده‌دلی بعضی افراد و اقوام سوء ‌استفاده می‌کنند و آنان را در برابر ارتشی قرار می‌دهند که برای امنیت آنان است (همان، ۱۰/۵۱۸)؛ در حالی‌که این افراد وابسته، نه با کُرد، نه با ترک و نه با فارس رفاقتی ندارند (همان، ۱۰/۲۹۱) و روابط آنان با صهیونیسم و امریکا ثابت است (همان، ۱۰/۲۵۹) و اسناد به ‌دست‌آمده مؤید این نکته است که امریکا در قضایاى خرمشهر و خوزستان و کردستان دست داشته است (همان، ۱۱/۳). ایشان همچنین به نقش قشر تحصیل‌کرده در دامن غرب یا شرق نیز که بیشتر، ندانسته به اختلافات قومی دامن می‌زنند، اشاره کرده است (همان، ۱۵/۴۷۱).

پیامدهای قوم‌گرایی

از نگاه امام‌خمینی قوم‌گرایی آثار ناگواری برای مسلمانان و نیز مردم ایران به بار می‌آورد و مهم‌ترین اثر آن تفرقه و چنددستگی است که پیامدهایی چون دشمنی میان مسلمانان، غارت ثروت آنان، نابودی اقوام و برچیدن اسلام را به همراه دارد. به اعتقاد ایشان از مسائلى که طراحان ازجمله اروپاییان (همان، ۶/۱۸۴ و ۱۸۷) براى ایجاد اختلاف میان مسلمانان مطرح کرده‌اند، همین قومیت و ملیت است. در ایران نیز گروه‌های محدودى دانسته یا نادانسته آن را ترویج مى‏کنند و برخی از اقوام نیز در این دام گرفتار شده، مسلمانان را در برابر هم قرار داده‏ و حتى به دشمنى کشیده‏اند (همان، ۱۳/۲۰۹). انگیزه ملی‌گرایى و محدودساختن خود، سبب فراموشی مصالح مسلمانان شده و دفاع از مصالح مسلمانان را در حصار ملت خاص قرار داده است؛ چنان‌که قلم سرخ بر قرآن کریم و احادیث رسول اللَّه(ص) و ائمه معصوم(ع) و سیره مستمر انبیاى عظام و اولیاى معظم در طول تاریخ می‌کشد (همان، ۲۰/۸۷).

به اعتقاد امام‌خمینی مسئله نژادبازی کشورهای اسلامی را بیچاره و از سایه قرآن کریم دور کرده است (همان، ۱/۳۷۷)؛ از این‌رو سفارش ایشان به مردم این بود که به سخن منحرفان بی‌اطلاع از اسلام که به اسم قوم خاص در صدد برگرداندن قدرت‌هاى شیطانى و گرفتاری‌های گذشته‌اند، گوش ندهند؛ زیرا با استقرار حکومت اسلامى همه ملت در کنار یکدیگر در امنیت و رفاه خواهند بود و در مقابل، با شکست نهضت اسلامى، نه کردستان باقى خواهد ‏ماند، نه خوزستان و نه استان‌هاى دیگر (همان، ۱۲/۲۲۱). ایشان معتقد بود آن قوم‌گرایی که به دشمنی میان مسلمانان و صف‌های مؤمنان منجر می‌شود، برخلاف اسلام و مصلحت مسلمانان و از حیله‌های بیگانگان است که از اسلام و گسترش آن رنج می‌برند (همان، ۱۳/۲۰۹)؛ بنابراین استفاده از فرصت‌هایی چون حج، برای فشردن دست برادری و در نظر گرفتن مصالح عالی اسلام و مسلمانان مظلوم، ضروری است. مسلمانان باید توجه کنند که مصالح عالی اسلام را فداى فرقه‌گرایى و ملی‌گرایى نکنند و برادران مسلمان خود را به وحدت کلمه و ترک عصبیت‌هاى جاهلى دعوت کنند؛ عصبیتی که جز به نفع جهانخواران و وابستگان آنان تمام نمى‏شود (همان، ۲۰/۹۴).

پانویس

منابع

  • قرآن کریم.
  • آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب.
  • درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نی، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
  • آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
  • آغاجری، سیدهاشم، حکومت دینی و حکومت دموکراتیک، تهران، ذکر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن‌محمد، تاریخ ابن‌خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • احمدبن‌حنبل، مسند الامام احمدبن‌حنبل، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.
  • احمدی، حمید، ایران هویت، ملیت، قومیت، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و توسعه علوم انسانی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • احمدی، حمید، قومیت و قوم‌گرایی در ایران، افسانه و واقعیت، تهران، نی، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش.
  • اسدآبادی، سیدجمال‌الدین، مجموعه رسائل و مقالات، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، قم، مرکز بررسی‌های اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • اشرف، احمد، بحران هویت ملی و قومی در ایران، چاپ‌شده در ایران: هویت، ملیت، قومیت، به کوشش حمید احمدی، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و توسعه علوم انسانی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • بشیریه، حسین، ایدئولوژی سیاسی و هویت اجتماعی در ایران، چاپ‌شده در ایران: هویت، ملیت، قومیت، به کوشش حمید احمدی، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و توسعه علوم انسانی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، دارالثقلین، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • جنکینز، ریچارد، هویت اجتماعی، ترجمه تورج یاراحمدی، تهران، شیرازه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • خدوری، مجید، ناسیولیسم، سوسیالیسم و کمونیسم در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران، الهام، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • صدر الاشرافی، سیدضیاءالدین، کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان، تهران، ‌اندیشه نو، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرانی، سلیمان‌بن‌احمد، مسند الشامیین، تحقیق حمدی‌بن‌عبدالمجید السلفی، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
  • علیخانی، علی‌اکبر، هویت در ایران، تهران، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • عنایت، حمید، سیری در‌ اندیشه سیاسی عرب، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۲۵۳۶ش.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ش.
  • مقصودی، مجتبی، تحولات قومی در ایران (علل و زمینه‌ها)، تهران، مؤسسه مطالعات ملی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مقصودی، مجتبی، قومیت‌ها و نقش آنان در تحولات سیاسی سلطنت محمدرضا پهلوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هفتم، ۱۳۸۶ش.
  • میرسلیم، سیدمصطفى، جریان‏شناسى فرهنگى بعد از انقلاب اسلامى ایران، تهران، باز، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.

مهدی پورحسین