==قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، روحانی مبارز، نماینده امامخمینی، امامجمعه تبریز و شهید محراب. سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در سیزدهم فروردین ۱۲۹۳ در شهر تبریز به دنیا آمد (هاشمزاده هریسی، ۲۳؛ لواسانی، ۵). اجداد او در آذربایجان سِمت شیخالاسلامی و قضاوت داشتند (نیکبخت، ۳۴۹) و پدر او میرزاباقر که عموی سیدمحمدحسین طباطبایی، مؤلف تفسیر المیزان است، در حوزه علمیه نجف تحصیلکرده بود و از سیدمحمدکاظم یزدی و سیدابوالحسن اصفهانی اجازه روایت داشت و در انقلاب مشروطه، در زمره مبارزان آذربایجان بود. مادر وی رقیه نام داشت (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۹۲ ـ ۹۳ و ۱۰۴ ـ ۱۰۵). او در هفتسالگی نزد پدر و عموی خود میرزااسدالله قاضی و معلم خصوصی، خواندن و نوشتن را آموخت و در ادامه مشغول درسهای حوزوی شد و مقدمات را نزد میرزامحمدحسین مکتبدار، آقامیرزااحمد نوبری و میرزاعبدالوهاب شعاری فرا گرفت و در مدرسه طالبیه تبریز درسهای دوره سطح را نزد پدر و ملاعلی واعظ خیابانی آموخت (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۹۵ ـ ۹۶ و ۱۰۱؛ لواسانی، ۷).
قاضی طباطبایی در سال ۱۳۱۸ به حوزه علمیه قم رفت و کفایة الاصول را نزد سیدشهابالدین مرعشی نجفی و سیدمحمدرضا گلپایگانی فرا گرفت و در درس خارج فقه و اصول سیدمحمد حجت کوهکمری، سیدصدرالدین صدر، عبدالنبی عراقی، سیدحسین بروجردی و امامخمینی شرکت کرد و شرح منظومه سبزواری و اسفار ملاصدرا را نزد امامخمینی آموخت. سیدمحمد شبستری، عبدالحسین غروی، سیدمحمدحسین حسینی تهرانی و سیدعزالدین حسینی زنجانی ازجمله همبحثهای او در قم بودند (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۱۰۱ ـ ۱۰۴). وی در سال ۱۳۰۹ با سیدهفریده، دختر استاد و عموی خود، میرزااسدالله قاضی ازدواج کرد و همسرش در مبارزات سیاسی نیز همراه و یار او بود. حاصل این ازدواج چهار پسر و یک دختر است (همان، ۹۳ ـ ۹۵).
قاضی در سال ۱۳۶۹ق/ ۱۳۲۸ش با تشویق استادش، حجت کوهکمری به عراق رفت و در نجف به حوزه درسی محمدحسین کاشفالغطاء، سیدمحسن حکیم، سیدحسین بجنوردی، عبدالحسین رشتی و میرزاباقر زنجانی راه یافت (قاضی طباطبایی، سیدمحمدتقی، ۸۸؛ شعردوست، ۲۶) و با کاشفالغطاء رابطه بسیار صمیمانه داشت (گلی زواره، زندگینامه، ۱۰؛ لواسانی، ۹). وی در سال ۱۳۳۱ از نجف به تبریز برگشت و مشغول تدریس شد (موسوی اصل، ۱۲۷؛ نیکبخت و اسماعیلزاده، ۱۰۷ ـ ۱۰۸). وی از حدود بیست تن از علمای بزرگ نجف و قم ازجمله امامخمینی (۲/۱۲۸) اجازه امور حسبیه یا اجازه روایت داشت (هاشمزاده هریسی، ۱۰۷ ـ ۱۲۱؛ نیکبخت و اسماعیلزاده، ۱۰۹ ـ ۱۱۷).
قاضی در شانزدهسالگی در جریان قیام مردم تبریز به رهبری علما، علیه استبداد و دینستیزی رضاشاه پهلوی، همراه پدر خود به مدت دو ماه به تهران و سپس به مدت یک سال به مشهد تبعید شد. در این فاصله خانه آنان در تبریز خراب و به خیابان تبدیل شد (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۹۷ ـ ۹۸؛ نجفی، مروری بر، ۱۳، ۲۷ ـ ۲۸؛ قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، ۴). او در دوره محمدرضا پهلوی نیز از سال ۱۳۴۱ با صدور اعلامیه اعتراضی نسبت به تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی مبارزات خود را آغاز کرد (مرکز اسناد، ۳/۲۴ و ۴۷) و با انتشار اعلامیه با جمعی از علمای تبریز اعتراض خود را به فساد و تباهی در مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران نشان داد (همان، ۳/۱۰۰ ـ ۱۰۳)؛ همچنین با تحریم همهپرسیِ فرمایشی پهلوی و مخالفت علنی با لوایح ششگانه انقلاب سفید در سال ۱۳۴۲ در سخنرانی شدیدی از رژیم پهلوی خواست تا امامخمینی را آزاد کند (نجفی، مروری بر، ۱۳). او در سیزدهم آذر ۱۳۴۲ به دستور سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بازداشت و به زندان قزل قلعه تهران منتقل شد (قاضی طباطبایی، سیدمحمدتقی، ۸۸ ـ ۸۹) و پس از حدود دو ماه به شرط خارجنشدن از حوزه قضایی تهران آزاد شد و تا آخر سال ۱۳۴۲ تحت نظر بود (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۱۹۳ ـ ۱۹۷). امامخمینی ضمن تشکر از نامه محبتآمیز او، از آزادی وی از زندان رژیم پهلوی اظهار خرسندی کرد (۲۱/۵۳۲).
قاضی پس از آزادی از زندان، مدتی در خانه یکی از بستگان خود در تهران زیر نظر بود؛ سپس به قم رفت و در هجدهم فروردین ۱۳۴۳ با امامخمینی دیدار کرد (نیکبخت، ۳۵۰). شهربانی قم در ۲۹/۱/۴۳ ضمن گزارش این دیدار، یادآور شده است از جریان دیدار عکسی تهیه شده که در تبریز پخش شده است (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/۳۱۸) و رئیس شهربانی آذربایجان شرقی در نامهای به شهربانی کل کشور این عکس را فرستاده است (همان، ۱/۳۱۹). با وجود اینکه ساواک او را زیر نظر داشت، وی بدون اعتنا به حساسیت این سازمان، به مشهد سفر کرد و سپس به تبریز رفت. مردم گروهگروه به دیدار او میرفتند و نیروهای رژیم پهلوی دوباره او را شبانه و با خشونت بازداشت و به تهران منتقل کردند (الهی طباطبایی، ۱۱۷؛ قاضی طباطبایی، سیدمحمدتقی، ۸۹)؛ اما پس از مدتی کوتاه دچار حمله قلبی شد و در چهارم تیر ۱۳۴۳ آزاد شد. قاضی با وجود بیماری به تبریز بازگشت و از افشاگری علیه رژیم پهلوی دست برنداشت و بار دیگر در پایان مرداد همین سال بازداشت شد؛ ولی به دلیل کسالت در بیمارستان مهر تهران بستری شد (نیکبخت، ۳۵۰).
امامخمینی در این مقطع، طی پیامی به قاضی، بازگشت ایشان به تبریز را تبریک گفته و دوام برکات و موفقیت او را در اعلاى کلمه حق و از بینبردن باطل از خداوند تعالى خواستار شد (۲۱/۵۳۷). در پی زندانیشدن دوباره وی، چند تن از مراجع تقلید ازجمله سیدابوالقاسم خویی، سیدمحمدهادی میلانی (مرکز اسناد، ۱/۲۲۰، ۲۲۳ و ۲۳۳) و سیدشهابالدین مرعشی نجفی (همان، ۱/۲۴۱ و ۲۵۷ ـ ۲۵۸) اعلامیه اعتراضی صادر کردند. امامخمینی نیز در نامه به سیدمحمدهادی میلانی و سخنرانی مشهور اعتراض به کاپیتولاسیون، به دستگیری قاضی اعتراض کرده است (۱/۳۲۷ و ۴۲۱) و در پی بستری شدن قاضی، طی تلگرافی خطاب به وی، تأثر خود را از این وضع اعلام و رفع بیماری او را از درگاه خداوند خواستار شد (۱/۳۶۹). در یازدهم آذر ۱۳۴۳ رژیم پهلوی قاضی را از بیمارستان مهر تهران به عراق تبعید کرد و مدت هشت ماه در تبعید ماند (نجفی، مروری بر، ۱۴؛ قاضی طباطبایی، سیدمحمدتقی، ۸۸ ـ ۸۹) و پس از رهایی در ۲۵/۴/۱۳۴۴ به تبریز بازگشت (نجفی، مروری بر، ۱۴).
زمانی که امامخمینی از تبعیدگاه ترکیه به عراق هجرت کرد، قاضی طباطبایی در نامهای، ورود ایشان به نجف اشرف را تبریک گفت (نیکبخت، ۳۵۰). ایشان نیز در نامهای به وی از او تشکر کرد (۲۱/۵۵۲). وی در سال ۱۳۴۵ از پذیرفتن قرآن محمدرضا پهلوی سر باز زد (همان) و در اردیبهشت ۱۳۴۶ پس از انجام فریضه حج وارد عراق شد و با امامخمینی دیدارکرد (نجفی، مروری بر، ۱۴؛ قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، ۲۰۹). موضعگیری پیاپی او علیه رژیم پهلوی موجب تبعید وی به شهر بافت کرمان از سال ۱۳۴۷ شد و این تبعید تا تابستان ۱۳۴۸ ادامه یافت و سپس به دنبال آن، به زنجان تبعید شد (نجفی، مروری بر، ۱۴). در ۱/۹/۱۳۴۸ سیداحمد خوانساری از مراجع تقلید وقت در نامهای به رئیس ساواک، خواستار رفع ممنوعیت از وی و و برگشت او به تبریز شد (قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، ۳۴۸ ـ ۳۵۰). قاضی پس از چهار ماه در ۶/۹/۱۳۴۸ آزاد شد و به تبریز بازگشت. اسناد ساواک از مراقبت تمامی اعمال و رفتار قاضی خبر داده است (همان، ۳۵۳)؛ چنانکه به استناد نامه قاضی طباطبایی به سیدمرتضی پسندیده برادر امامخمینی درباره تداوم خط مبارزاتی امامخمینی، وی را عامل و مبلّغ ایشان شمرده است (همان، ۴۴۱ ـ ۴۴۴).
قاضی طباطبایی افزون بر هماهنگی با نمایندگان امامخمینی، از طریق همسر خود در سازماندهی زنان در اعتراض علیه رژیم پهلوی، فعال بود و ساواک نیز به آن اشاره کرده است (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۳۱۲ ـ ۳۱۵)؛ چنانکه در سال ۱۳۴۹ از تبلیغ وی درباره مرجعیت امامخمینی پس از درگذشت سیدمحسن حکیم خبر داده است (قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، ۳۶۶ ـ ۳۶۷؛ نجفی، آذربایجان به روایت اسناد، ۱۸۵ ـ ۱۸۶). وی به مناسبت درگذشت ناگهانی و مشکوک سیدمصطفی خمینی، فرزند ارشد امامخمینی، تسلیتنامهای خدمت ایشان فرستاد و ایشان در پاسخ نامه وی، آن را ناشی از عواطف کریمه قاضی دانست و از او خواست که از دیگر دوستان و آشنایان نیز از جانب ایشان تشکر کند (۲۱/۶۲۷).
قاضی طباطبایی در پی انتشار مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات در هفدهم دی ۱۳۵۶، نماز جماعت خود را به نشانه اعتراض تعطیل و در سخنرانیهای خود این اقدام را محکوم کرد (نیکبخت، ۳۵۱) و در پی حادثه نوزده دی قم (← مقاله نوزده دی)، وی با سخنرانی در تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۶ دور تازهای از فعالیتهای خود را آغاز کرد و در قیام ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ تبریز که به مناسبت اربعین شهدای نوزده دی قم صورت گرفت، با دستور بستن بازار تبریز، نقش اعتراضی مؤثّری ایفا کرد (نجفی، مروری بر، ۱۴). امامخمینی به مناسبت این قیام، پیام مفصلی صادر کرد و از مبارزات تاریخی مردم تبریز قدردانی و با خانواده شهدای حادثه نوزدهم دی ابراز همدردی و از رژیم پهلوی بهشدت انتقاد کرد (۳/۳۵۳ ـ ۳۵۵). همچنین دیگر مراجع درباره حادثه ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ تبریز اعلامیه صادر و از تلاش صادقانه قاضی طباطبایی قدردانی و حمایت کردند (مرکز اسناد، ۱/۴۲۹ ـ ۴۳۴) (← مقاله بیست و نه بهمن). قاضی در این حوادث ارتباط مستقیم با امامخمینی داشت و به همین دلیل در سازماندهی انقلابیان تبریز بسیار موفق عمل میکرد (ارسلانی، ۲۰ ـ ۲۱). او در ۲۷/۳/۱۳۵۷ به مناسبت کشتهشدن جمعی از دانشجویان دانشگاه تبریز به دست نیروهای رژیم، اعلامیه صادر کرد و از خطیبان و سخنوران برجسته، برای سخنرانی در مسجد شعبان، به هدف گسترش مبارزات دعوت کرد (همان، ۱۴ ـ ۱۵).
در پی تحریم برگزاری جشن نیمه شعبان ۱۳۵۷ از سوی امامخمینی در اعتراض به ظلم و جنایتهای رژیم پهلوی، قاضی طباطبایی ضمن پیروی از دستور ایشان، سیدکاظم شریعتمداری را که حاضر به اعلام تحریم نبود، با ارتباط و اصرار خود به اعلام تحریم وادار کرد (نیکبخت، ۳۵۱ ـ ۳۵۲). وی پس از کشتار هفدهم شهریور آن سال در میدان ژاله تهران، دستور اعتصاب و تعطیلی بازار تبریز را صادر کرد (همان، ۳۵۲) (← مقاله هفده شهریور) و در سوم مهر ۱۳۵۷ به همراه سیدحسن انگجی به عنوان جامعه علمای آذربایجان، در اعتراض به محاصره خانه امامخمینی در نجف، تلگراف تندی به سفارت عراق در ایران مخابره کرد (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲۱/۲۹۹) و از بازاریان تبریز خواست تا بازار را تعطیل کنند (نیکبخت، ۳۵۲؛ نجفی، مروری بر، ۱۵). پس از هجرت امامخمینی به پاریس او و سیدحسن انگجی در تلگرافی به والری ژیسکاردستن، رئیسجمهور وقت فرانسه، ضمن ستایش از شخصیت و جایگاه امامخمینی، بر مراقبت از ایشان تأکید کردند (مرکز اسناد، ۲/۳۸۳؛ نیکبخت، ۳۵۲). قاضی در ۲۲ و ۲۳/۷/۱۳۵۷ به مناسبت چهلم شهدای هفده شهریور و سالگرد درگذشت سیدمصطفی خمینی، مجلس بزرگداشت گرفت و از امامخمینی و فرزند ایشان تجلیل کرد (مرکز اسناد، ۲/۳۹۶ ـ ۳۹۸).
قاضی طباطبایی برخی از اعلامیههای امامخمینی را از پاریس مستقیماً دریافت میکرد؛ ازجمله اعلامیه ایشان در بیست و هفتم آبان ۱۳۵۷، تلفنی از پاریس به وی ابلاغ شد و در دسترس انقلابیان قرار گرفت (قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، ۵۱۷ ـ ۵۲۲). همچنین ساواک در ۲۷/۸/۱۳۵۷ از تماس فرد ناشناسی از پاریس با قاضی طباطبایی در موضوع ستایش امامخمینی از اعتصاب کارگران شرکت ملی نفت خبر داده است (همان، ۵۲۳). وی قدرت بسیج مردمی داشت و در نهم دی ۱۳۵۷ بیش از ده هزار نفر به رهبری وی در تبریز دست به راهپیمایی زدند (همان، ۵۳۸ ـ ۵۴۰)؛ همچنین خانه وی محل رفت و آمد مبارزان بود. ساواک از چندین خانه خالی خبر داده است که در اختیار قاضی طباطبایی قرار داشته و همسر او زنان را در این خانهها جمع و علیه رژیم تبلیغ میکرد (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۳۱۳ ـ ۳۱۴). وی که در تحصن و اعتصاب کارگران کارخانهها، پالایشگاه نفت و دانشگاهیان تبریز نقش اساسی داشت (همان، ۳۲۳ ـ ۳۲۴)، در محرم سال ۱۳۵۷ پیرو پیام امامخمینی درباره گسترش مبارزات علیه رژیم (۵/۷۵)، فعالیت خود را بیشتر کرد و در روز هفتم محرم مردم با پلیس درگیر شدند که منجر به شهادت چند نفر شد (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۳۱۶ ـ ۳۱۹). نیز در شانزدهم دی ۱۳۵۷ پس از اعلام عزای عمومی از سوی امامخمینی (۵/۳۵۰ ـ ۳۵۱)، مردم تبریز را دعوت به تظاهرات گسترده کرد و ساواک نیز او را عامل این تظاهرات دانست (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۳۲۴ ـ ۳۲۵).
سیدمحمدتقی فرزند قاضی طباطبایی ورود امامخمینی را از شیرینترین خاطرات زندگی پدر خود دانسته است؛ چنانکه قاضی در هنگام عبور هواپیمای حامل ایشان از فضای آسمان تبریز، پیام تبریکی به ایشان مخابره کرده و با جواب محبتآمیز ایشان مواجه شده بود (۹۳ ـ ۹۴). پس از ورود امامخمینی در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ به ایران قاضی طباطبایی با فرزندان و عدهای از مردم آذربایجان به دیدار ایشان شتافت و به سفارش ایشان به تبریز بازگشت (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۳۳۶ ـ ۳۳۹؛ نیکبخت، ۳۵۲).
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امامخمینی در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ در پیامی به مردم تبریز از آنان خواست تا جلوی بینظمیهای برخی وابستگان به رژیم پهلوی را بگیرند (۶/۱۳۹) و پیرو پیام ایشان کمیته مرکزی امامخمینی در تبریز، زیر نظر قاضی طباطبایی تشکیل شد و به فعالیت و نظمبخشیدن به امور پرداخت (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۳۴۰ ـ ۳۴۲). وی همچنین از اقدامهای افراطی و خودسرانه علیه اشخاص، ازجمله بهائیان، جلوگیری کرد (همان، ۳۴۰ ـ ۳۴۶). وی به دلیل حمایت امامخمینی از تشکیل حزب جمهوری اسلامی (هاشمی رفسنجانی، ۲۱۶ ـ ۲۱۸)، این حزب را تأیید و دراینباره اعلامیهای نیز صادر کرد (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۳۴۸)؛ اما در برابر برخی اقدامات نادرست حزب جمهوری خلق مسلمان و برخی طرفداران سیدکاظم شریعتمداری ایستاد (← مقالههای حزب جمهوری خلق مسلمان؛ شریعتمداری، سیدکاظم). پس از شهادت مرتضی مطهری، قاضی در پیامی به امامخمینی این ضایعه جانگداز را تسلیت گفت و ایشان نیز در پاسخ، از اظهار تفقد و محبت وی تشکر کرد و از او خواست مراتب تشکر و سلام ایشان را به عموم علماى اعلام تبریز، اصناف و سایر طبقات دراینباره ابلاغ کند (۲۱/۶۴۹).
قاضی طباطبایی که شاگرد خاص امامخمینی در علوم عقلی و نقلی بود (قاضی طباطبایی، سیدمحمدتقی، ۸۷ ـ ۸۸)، با ایشان رابطه صمیمانه داشت و به این نسبت و رابطه شاگردی افتخار میکرد (شعردوست، ۳۲ ـ ۳۳). او که بسیار شیفته امامخمینی بود، با وجود آنکه خود در زمره علمای بزرگ به حساب میآمد، ولی در مواضع سیاسی و اجتماعی، نظر ایشان را برای خود حجت میدانست. وی از امامخمینی با عنوان «الامام المجاهد الاکبر فی سبیل الله تعالی» یاد کرده است (شعردوست، ۸۶). او که «خمینی آذربایجان» یا «خمینی دوم» نامیده میشد (نیکبخت و اسماعیل زاده، ۱۵۳ ـ ۱۵۴؛ قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، ۳۸۹)، در تبریز به دلیل حمایت صریح از امامخمینی و ترویج ایشان، در برخی محافل مورد بیمهری قرار میگرفت؛ ولی هرگز از مواضع خود کوتاه نمیآمد (مجتهد شبستری، ۷۲؛ لواسانی، ۷۱ ـ ۷۲؛ هاشمزاده هریسی، ۹۶). او در زندهکردن نام امامخمینی و ترویج ایشان در تبریز، پرچمدار بود و ایشان را رهبر انقلاب، قائد اعظم، ابرمرد تاریخ معاصر اسلام و تشیع میدانست (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۳۲۷ ـ ۳۳۱ و ۳۴۸ ـ ۳۴۹). او پس از درگذشت سیدمحسن حکیم، مرجعیت و اعلمیت امامخمینی را با وجود فشار نیروهای رژیم ترویج و در آثار علمی خود نیز مرجعیت ایشان را یادآوری میکرد (همان، ۲۵۸ ـ ۲۶۲).
امامخمینی در نامهها، پیامها و تلگرافهای خود، قاضی طباطبایی را سید علما، پناهگاه مردم، انسان مبارز و تبعیدرفته معرفی کرده و افزوده است که او خدمتگزار اسلام و مسلمین به شمار میرفت (۲/۱۲۸؛ ۴/۴۵۴ و ۱۰/۴۵۲). ایشان امثال قاضی را همچون دست رسول گرامی اسلام(ص) و خدمتگزار اسلام (۱/۴۲۱ ـ ۴۲۲) و از دوستان قدیمی خود و خدمتگزار به اسلام و مسلمانان و مخالف با دستگاه رژیم پهلوی شمرده است و تلگرامی منسوب به ایشان را که به قاضی اهانت میکرد و او را وابسته و مرتبط با رژیم پهلوی میشمرد، جعلی دانست (۴/۴۵۴؛ قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، ۵۰۷ ـ ۵۰۹).
قاضی طباطبایی در دهم آبان ۱۳۵۸ و در ۶۵سالگی پس از اقامه نماز مغرب و عشا در مسجد شعبان تبریز، در مسیر خانه به دست عوامل گروه فرقان به شهادت رسید (عبد یزدانی، ۱۰۴ ـ ۱۰۵). با مشورت تلفنی با امامخمینی، پیکر وی را در مسجد مقبره تبریز، در کنار اجدادش دفن کردند و او به عنوان «اولین شهید محراب» معروف شد (همان، ۱۰۴ ـ ۱۰۶؛ ابراهیمنژاد، ۲/۸۲۸).
امامخمینی شهادت قاضی طباطبایی را ضایعه ناگوار و او را عالم مجاهد دانست و به عموم مسلمانان متعهد و علمای مجاهد و مردم غیور و مجاهد آذربایجان و به بازماندگان وی تسلیت گفت و از خداوند صبر انقلابی برای مجاهدان راه اسلام را خواستار شد. ایشان این مصیبتها را نشانه شکست حتمی دشمنان اسلام و کشور و ناتوانی و خودباختگی آنان شمرد و با اجتنابناپذیر شمردن چنین ضایعههای در انقلابی که ابرقدرتها را به عقب رانده، از مردم خواست از پای ننشینند. ایشان همچنین خاطرنشان ساخت که ملتهای مسلمان باید از فداکاری مجاهدین ایران الگو بگیرند و با پیوستن به هم، سدّ استعمار و استثمار را بشکنند و به سوی آزادگی و زندگی انسانی به پیش روند (۱۰/۴۲۰ ـ ۴۲۱). ایشان در سخنرانی خود نیز همچنین در دیدار مردمی، با محکومکردن ترور قاضی طباطبایی، او را از دوستان قدیمی و باسابقه خود و کسی که حبسها رفته، مجاهدتها کرده و تبعیدها کشیده برشمرد (۱۰/۴۵۲) و با اشاره به فتنه و آشوب در آذربایجان در آغاز انقلاب و تحرکات گروههای منحرف برای برهمزدن برنامههای اسلامی، به پیشقدمی مردم آذربایجان و زحمات شخصیتهای تاریخی آنان اشاره کرده و ترور شخصیتهایی مانند قاضی طباطبایی را ناشی از دشمنی گروههایی مانند گروه فرقان و چریکهای فدایی خلق با اسلام و مسلمانان دانست (۱۱/۵۲۴ ـ ۵۲۶). امامخمینی همچنین در پی ترور محمد مفتح در بیست و هفتم آذر ۱۳۵۸، در تشریح حماقت دشمنان اسلام در ترور شخصیتهای برجسته نهضت اسلامی از شهادت قاضی طباطبایی یاد کرد (۱۱/۳۳۴). قاضی طباطبایی به نویسندگی نیز توجه داشت؛ بهویژه قلم عربی او روان و ستودنی بود (مجتهد شبستری، ۷۳). او در مجامع علمی داخل و خارج ایران اعتبار ویژهای داشت و مقالاتش در نشریات معتبری چون العرفان، المواهب و رسالة الاسلام چاپ میشد. وی بیش از چهل اثر دارد که برخی منتشر نشده است (هاشمزاده هریسی، ۴۶ ـ ۴۹). تحقیق جامع درباره اربعین سیدالشهدا(ع) در ۶۸۹ صفحه ازجمله آثار منتشر شده اوست (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۱۳۲). او در این تحقیق به حدود پانصد اثر تحقیقی مراجعه و استناد کرده تا حقایق عاشورای حسینی را نشان دهد (گلی زواره، زندگینامه، ۲۳).
همچنین اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، تعلیقات بر کتابهای الفردوس الاعلی و جنةالمأوی، دو اثر محمدحسین کاشفالغطاء و الانوار النعمانیه اثر نعمتالله محدث جزایری در چهار جلد، مقدمه و تعلیقات بر کتاب علم امام(ع) اثر محمدحسین مظفر، مقدمه، تعلیقات و تصحیحات برکتاب انیس الموحدین اثر مهدی نراقی، مقدمه و تحقیقات بر تفسیر جوامع الجامع طبرسی از مهمترین آثار وی است (نیکبخت و اسماعیلزاده، ۱۳۰ ـ ۱۳۸؛ شریف رازی، ۳/۳۲۳؛ گلی زواره، کاروان علم و عرفان، ۲/۲۶۸ ـ ۲۷۰؛ ابراهیمنژاد، ۲/۸۳۰). اثر خطی وی با نام سفرنامه بافت مشتمل بر ۱۰۵۷ صفحه منبع موثق از تاریخ مبارزات مردم و علمای آذربایجان است (عبد یزدانی، ۱۰۶ ـ ۱۰۷؛ نجفی، افق اندیشه، ۱۴۴). وی دارای خدمات اجتماعی نیز ازجمله عمران و مرمّت برخی مساجد تبریز میباشد (نیکبخت و اسماعیل زاده، ۱۵۰ ـ ۱۵۲).
پانویس
منابع
- ابراهیمنژاد، محمد، شهید آیتآلله قاضی طباطبایی، چاپشده در گلشن ابرار، قم، معروف، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ارسلانی، کریم، مصاحبه، چاپشده در حماسه ۲۹ بهمن تبریز، به کوشش علی شیرخانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- الهی طباطبایی، سیدمحمد، مصاحبه، چاپشده در تنهایی و پایداری، روایتی از حیات و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تدوین حسین نجفی، تبریز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی و ستاد یادواره شهدای منطقه حکمآباد تبریز، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تصحیح سیدهدایتالله مسترحمی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۵۲ش.
- شعردوست، علیاصغر، مجلسنشین قدس، یادواره پیشگام شهدای محراب، آیتالله قاضی طباطبایی، قم، دانش اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- عبد یزدانی، محمدحسن، مصاحبه، چاپشده در تنهایی و پایداری، روایتی از حیات و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تدوین حسین نجفی، تبریز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی و ستاد یادواره شهدای منطقه حکمآباد تبریز، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- قاضی طباطبایی، سیدمحمدتقی، مصاحبه، چاپشده در تنهایی و پایداری، روایتی از حیات و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تدوین حسین نجفی، تبریز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی و ستاد یادواره شهدای منطقه حکمآباد تبریز، ۱۳۷۹ش.
- قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، یاران امام به روایت اسنادساواک، شهیدقاضی طباطبایی جلوه محراب، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- گلی زواره قمشهای، غلامرضا، زندگینامه شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، قم، دفتر عقل، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- گلی زواره قمشهای، غلامرضا، کاروان علم و عرفان، قم، حضور، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- لواسانی، سعید، سایه طوبا، نگاهی بهزندگی آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، تهران، شاهد، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- مجتهد شبستری، محسن، مصاحبه، چاپشده در تنهایی و پایداری، روایتی از حیات و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تدوین حسین نجفی، تبریز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی و ستاد یادواره شهدای منطقه حکمآباد تبریز، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، امام در آینه اسناد، سیر مبارزات امامخمینی به روایت اسناد شهربانی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- همو، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- موسوی اصل، سیداسماعیل، مصاحبه، چاپشده در تنهایی و پایداری، روایتی از حیات و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تدوین حسین نجفی، تبریز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی و ستاد یادواره شهدای منطقه حکمآباد تبریز، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نجفی، حسین، آذربایجان به روایت اسناد ساواک، چاپشده در تنهایی و پایداری، روایتی از حیات و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تبریز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی و ستاد یادواره شهدای منطقه حکمآباد تبریز، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نجفی، حسین، افق اندیشه، درنگی در حیات علمی شهید آیتالله قاضی طباطبایی، چاپشده در تنهایی و پایداری، روایتی از حیات و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تبریز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی و ستاد یادواره شهدای منطقه حکمآباد تبریز، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نجفی، حسین، مروری بر زندگینامه شهید آیتالله قاضی طباطبایی، چاپشده در تنهایی و پایداری، روایتی از حیات و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تبریز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی و ستاد یادواره شهدای منطقه حکمآباد تبریز، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نیکبخت، رحیم و صمد اسماعیلزاده، زندگی و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- نیکبخت، رحیم، سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، چاپشده در علمای مجاهد، زیر نظر محمدحسن رجبی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- هاشمزاده هریسی، هاشم، حقیقت مغفول، نگاهی به مقام علمی و آثار قلمی شهید قاضی طباطبایی، تهران، شاهد، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷ ـ ۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
حسین صالحی