رژیم اشغالگر قدس، دولت نامشروع صهیونیستی در سرزمین فلسطین.
معرفی
دولت نامشروع اسرائیل، رژیم اشغالگر سرزمین فلسطین است که از یهودیان افراطی یا صهیونیسم شکلگرفتهاست. فلسطین در جنوب غربی آسیا و در ساحل شرقی دریای مدیترانه قرار دارد و در شمال با لبنان، در شمال شرقی با سوریه، در شرق با اردن و در جنوب غربی با مصر همسایه است.[۱] (ببینید: فلسطین) جمعیت اسرائیل در سال ۲۰۱۵م حدود ۰۰۰/۸۳۰/۸ تن بودهاست.[۲]
یهودیان به دو گرایش سیاسی و مذهبی، و مذهبیها به دو گروه متعصب افراطی، میانه و معتدل تقسیم میشوند. گروه نخست با ترکیب با شاخه مذهبی افراطی و زیادهخواهیهای سیاسی، صهیونیسم را تشکیل میدهند.[۳] یهودیهای مذهبی که قدمت بیشتری دارند، مخالف مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس اسرائیلاند؛ اما یهودیهای سیاسی یا صهیونیست، با این مهاجرت موافقاند[۴] اینان سرزمین فلسطین را حق تاریخی خود و مطابق وعده خداوند به قوم یهود میدانند؛[۵] بر این اساس لازم ندیدند منتظر برپایی کشور اسرائیل به رهبری مسیح موعود(ع) بمانند. بلکه برای رسیدن به این آرزو، خود دست به کار شدند و کار سیاسی را آغاز کردند.[۶] صهیونیسم سیاسی را باید تفکری فاسد و استعمارگرایانه به شمار آورد که مسیر تاریخی خود را نه از دین یهود، بلکه از ملیگرایی و استعمارگرایی قرن نوزدهم میلادی گرفتهاست و با پنهانکردن مقاصد سیاسی خود، یک برداشت افراطی و دستچینشده از تورات و مذهب یهود ارائه میدهد.[۷]
تشکیل دولت یهودی در سرزمین فلسطین
نخستین تلاش صهیونیستها برای دستیابی به میهن یهودی در سرزمین فلسطین در زمان حاکمیت امپراتوری عثمانی ناکام ماند.[۸] پس از تشکیل کنفرانس بال سوئیس در سال ۱۸۹۷م/ ۱۲۷۵ش رؤیای اسرائیل به صورت عقیدهای مطرح، شکل گرفت. جلودار اجرای این طرح، تئودور هرتسل [هرتزل] روزنامهنگار مجارستانی یهودیتبار بود. وی در کتاب «دولت یهودی» در ۱۸۹۴م/ ۱۲۶۳ش، تنها راه نجات یهودیان از آزار دایمی را ایجاد دولتی یهودی معرفی کرد.[۹] سرانجام با تجزیه امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸م/ ۱۲۹۲ ـ ۱۲۹۶ش) و بر مبنای پیمان سایکس ـ پیکو (انگلیس و فرانسه)، فلسطین به دست انگلیسیها افتاد[۱۰] و تلاش صهیونیستها با صدور اعلامیه معروف بالفور (آرتور جیمز بالفور، وزیر خارجه وقت بریتانیا) در دوم نوامبر ۱۹۱۷م/ ۱۱ آبان ۱۲۹۶ش به نتیجه رسید. این اعلامیه که دولت انگلستان صادر کرده بود، با کوچ یهودیها به فلسطین موافقت میکرد.[۱۱] اگرچه عربهای ساکن فلسطین در برابر این هجوم، مقاومت میکردند (← مقاله فلسطین)، اما دیگر عربها دچار تفرقه بودند و تنها شعار کمک به فلسطین سر میدادند.[۱۲]
پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ ـ ۱۹۴۵م/ ۱۳۱۷ ـ ۱۳۲۳ش)، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه ۱۸۱ (۲۹ نوامبر۱۹۴۷م/ ۷ آذر۱۳۲۶ش) با تجزیه فلسطین و تشکیل دولت یهودی موافقت کرد[۱۳] و بدینترتیب اسرائیل بدون فاصله پس از پایان تحت حمایتبودن فلسطین و خروج انگلستان در پانزدهم می ۱۹۴۸م/ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۷ به وجود آمد (فیندلی، ۲؛ رضوی، ۲۲).خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند بهسرعت قدرتهای بزرگ ازجمله امریکا و اتحاد جماهیر شوروی، دولت رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناختند.[۱۴] پس از کشتار دستهجمعی مردم در نقاط مختلف فلسطین ازجمله دهکدههای «دیر یاسین» و «کفر قاسم» به دست صهیونیستها،[۱۵] ارتشهای کشورهای عربی برای دفاع از فلسطینیها وارد عمل شدند و چهار جنگ میان عربها و اسرائیل درگرفت: جنگ اول در سال ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۷ و سه جنگ دیگر در سالهای ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۴، ۱۹۶۷م/ ۱۳۴۵ و ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۱ رخ داد که همگی با مداخله قدرتهای خارجی به نفع رژیم اشغالگر پایان یافت.[۱۶]
ارتباط رژیم پهلوی با رژیم اشغالگر
از آغاز تأسیس رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸م تا ۱۹۵۰م رفتار ایران درباره این رژیم و منازعه عربها و اسرائیل، مبهم و دوپهلو بود؛ اما در ۲۳ اسفند ۱۳۲۸ برابر با آغاز سال ۱۹۵۰م، محمد ساعد مراغهای، نخستوزیر وقت ایران، با انتشار بیانیهای اسرائیل را به صورت «دوفاکتو» (موقت) به رسمیت شناخت و سرکنسولگری ایران در بیتالمقدس مشغول به کار شد.[۱۷]
رژیم پهلوی به دلیل اینکه پایگاه مردمی نداشت، خود را مجبور میدید روابط گستردهای با امریکا و رژیم صهیونیستی برقرار کند. دلیل دیگر نزدیکی حکومت پهلوی به رژیم اشغالگر، مواضع غیر دوستانه بیشتر کشورهای عربی در قبال ایران و ترس محمدرضا پهلوی از همسایگان عرب خود بود. پهلوی به این وسیله میخواست با استفاده از رژیم اشغالگر و نفوذ گروههای یهودی، حمایت امریکا را جلب کند و ضمن دستیافتن به برتری نظامی در خلیج فارس، نقش ژاندارمی منطقه را نیز بر عهده بگیرد.[۱۸] رژیم اشغالگر قدس نیز به این ارتباط، نیاز حیاتی داشت؛ زیرا علاوه بر خروج از انزوای سیاسی، امنیتی و اقتصادی در منطقه[۱۹] و تأمین نیاز نفتی خود از ایران،[۲۰] میتوانست از خاک ایران نیز برای انتقال یهودیهای ساکن منطقه خاورمیانه، اروپای شرقی و شوروی به سرزمینهای اشغالی، بهرهبرداری کند؛[۲۱] اما ارتباط رژیم پهلوی با رژیم اشغالگر، چندان دوام نداشت و حدود یک سال بعد با روی کارآمدن دولت محمد مصدق، این رابطه لغو و سرکنسولگری ایران در بیتالمقدس تعطیل شد.[۲۲]
در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت مصدق و قدرتیابی دوباره محمدرضا پهلوی، بهتدریج مناسبات ایران و رژیم اشغالگر در حوزههای امنیتی و اقتصادی برقرار و رو به گسترش نهاد.[۲۳] در میانه دهه ۱۳۵۰ و آغاز دهه شصت میلادی، در سایه بروز اختلاف میان پهلوی و جمال عبدالناصر، مناسبات ایران و رژیم اشغالگر بیش از پیش تقویت شد. رژیم پهلوی از طریق همکاریهای گسترده میان موساد (سازمان اطلاعات رژیم اسرائیل) و سازمان اطلاعات و امنیت کشور ایران (ساواک) (ببینید: ساواک)، توانست امنیت داخلی خویش را تضمین کند.[۲۴] امامخمینی درباره رابطه رژیم پهلوی و رژیم اشغالگر قدس معتقد بود محمدرضا پهلوی در رأس عاملان صهیونیستها قرار داشت[۲۵] و رژیم اسرائیل در شئون و مسائل کشور دخالت میکرد[۲۶] تا جایی که ایران به پایگاه نظامی آن رژیم تبدیل شده بود[۲۷] و به سوی وابستگی به صهیونیستها[۲۸] بهویژه از لحاظ اقتصادی[۲۹] پیش میرفت.
امامخمینی در آغاز نهضت اسلامی و در آذر ۱۳۴۱ در نامهای استقلال و اقتصاد ایران را در قبضه صهیونیستها ـ که معتقد بود در ایران از طریق فرقه بهائیت فعالیت میکنند ـ دانست[۳۰] و به همین دلیل، بهائیان را «حزب یهود» خواند.[۳۱] به باور ایشان، برنامهریزیهای رژیم پهلوی را اسرائیلیها انجام میدادند[۳۲] و بر اثر این برنامهها، بازرگانان ایرانی دچار ورشکستگی شده و ایران به بازار سیاهی برای امریکا و اسرائیل تبدیل شده بود[۳۳] و پهلوی به اسم ملیکردن جنگلها، مراتع، رودخانهها و دیگر منابع ملت ایران، بهترینِ آنها را به مقامات و شرکتهای بیگانه ازجمله صهیونیستها میداد[۳۴] و برای هموارکردن مسیر رژیم اشغالگر، مخالفان آنها را سرکوب کرد.[۳۵] ایشان یکی از شواهد این وابستگی را سکوت رژیم پهلوی در زمان بهآتشکشیدن مسجد الاقصی در سیام مرداد ۱۳۴۸/ ۲۱ آگوست۱۹۶۹م به دست صهیونیستها میدانست. در آن هنگام، رژیم پهلوی نهایت همکاری را با رژیم اشغالگر کرد تا این جنایت در ایران بازتابی نداشته باشد.[۳۶] افزون بر این، در زمانی که کشورهای عربی، با رژیم اشغالگر در حال جنگ بودند، رژیم پهلوی به آن رژیم کمک میکرد[۳۷] و قسمت مهمی از نفت این رژیم را پهلوی تامین میکرد.[۳۸]
ماهیت و اهداف توسعهطلبانه رژیم اشغالگر
امامخمینی دشمنیِ رژیم صهیونیستی را به مسلمانان فلسطین محدود نمیدانست، بلکه آنان را دشمن سرسختِ جهان اسلام و انسانیت برمیشمرد؛[۳۹] زیرا اسلام مانع جدی چپاولگری آنان است.[۴۰] به عقیده ایشان، رژیم اشغالگر قدس هیچ دینی حتی یهودیت را نیز قبول ندارد و تنها از این دین بهرهبرداری ابزاری میکند؛[۴۱] چنانکه خود یهودیان نیز صهیونیسم را قبول ندارند و آن را جنبشی ارتدادی و کاملاً ضد یهود به شمار میآورند[۴۲] و از آن رژیم متنفرند.[۴۳] امامخمینی رژیم صهیونیستی را غاصب، دشمن اسلام، متجاوز به حقوق مسلمانان، غیر قانونی، نژادپرست، جرثومه فساد و غده سرطانی میدانست.[۴۴]
صهیونیستها توسعهطلبی را به شکلهای مختلف دنبال کردهاند. پس از رأی سازمان ملل متحد به ایجاد کشوری یهودینشین در سرزمین فلسطین[۴۵] آنان بر دو سوم فلسطین دست یافتند و با شکست عربها در جنگ ششروزه (پنجم تا دهم ژوئن۱۹۶۷م/ پانزدهم تا بیستم خرداد ۱۳۴۶)، شهر قدس را نیز ضمیمه فلسطین اشغالی کردند؛ در حالیکه مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ۱۸۱ بیتالمقدس را شهری بینالمللی اعلام و با صدور قطعنامههای ۱۹۴ (یازدهم دسامبر ۱۹۴۸م/ بیستم آذر ۱۳۲۷) و ۳۰۳ (نهم دسامبر ۱۹۴۹م/ هجدهم آذر ۱۳۲۸) بر آن تأکید کرده بود. در سالهای بعد نیز توسعهطلبی این رژیم حتی پس از برگزاری کنفرانس صلح خاورمیانه در مادرید (سیام اکتبر ۱۹۹۱م/ هشتم آبان ۱۳۷۰) و آغاز مذاکرات مختلف میان عربها و رژیم صهیونیستی (اسلو، قاهره، الخلیل، وادی ریور، وادی عربه و...) گسترش یافت.[۴۶] در این سالها بناکردن شهرکهای صهیونیستنشین و دیوار حایل از دیگر شیوههای توسعهطلبی رژیم صهیونیستی است.[۴۷]
امامخمینی از گذشته وظیفه شرعی خود میدانست[۴۸] که درباره زیادهخواهیهای صهیونیستها اعلام خطر کند[۴۹] و همواره این مهم را به همه مسلمانان گوشزد میکرد؛[۵۰] چنانکه نخستین هدف صهیونیستها تأسیس کشور بزرگ اسرائیل از رودخانه نیل تا فرات و تسلط بر جهان اسلام اعلام شدهاست؛ اما طبق چکیده پروتکلهای ۲۴گانه دانشورانِ صهیون، آنان تسلط بر جهان را از طریق حکومتی یهودی در سر میپرورانند و برای رسیدن به این آرمان در پی ویرانکردن «روسیه ارتودکس»، «اروپای کاتولیک» و «قلمرو پاپ» هستند.[۵۱]
امامخمینی معتقد بود صهیونیستها هرچند آشکارا جرئت سخنگفتن از گستره جغرافیایی آینده خود ندارند،[۵۲] اما راهبرد آنان بیتردید ایجاد اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات است.[۵۳] ایشان یکی دیگر از اهداف این رژیم را اجرای نیتهای استعمارگران در چیرگی بر کشورهای اسلامی[۵۴] و خوار و اسیر دست تجاوزکاران بینالمللی کردن مسلمانان و محرومساختن آنان از استقلال، آزادی، آسایش و امنیت[۵۵] و سرانجام نابودکردن این مسلمانان ضعیفشده[۵۶] میدانست.
شدتبخشیدن به اختلافها و جلوگیری از وحدت کشورهای اسلامی، یکی دیگر از برنامهها و سیاستهای مهم رژیم اشغالگر قدس است.[۵۷] امامخمینی همواره درباره دسیسههای تفرقهافکنانه رژیم اشغالگر، حامیان خارجی و خدمتگزاران منطقهای آن هشدار میداد؛[۵۸] چنانکه در سال ۱۳۴۳ در نامهای به سیدمحمدهادی میلانی خاطرنشان ساخت که برخی مغرضان یا فریبخوردگان در قم و تهران شعار «الکفر ملة واحدة» و یکسانشمردن یهودیان و مسیحیان که نتیجه آن شناسایی رژیم اسرائیل است، مطرح ساختهاند ولی با توجه به اندکبودن آنان، ناکام ماندهاند.[۵۹] ایشان هدف نهایی دشمنان را از میانبردن اسلام، حتی به نام اسلام و مذهب میدانست و معتقد بود این مهم تنها با تفرقهانداختن میان مسلمانان ممکن است.[۶۰] به عقیده ایشان با وحدت مسلمانان میتوان تمامی مشکلات موجود درجهان اسلام را حل کرد[۶۱] و بدین هدف باید کشورهای اسلامی دست از اختلافها بردارند و در پرتو اهداف و تعالیم اسلام حرکت کنند[۶۲] تا در سایه وحدت بتوانند با بسیج نیروهایشان مجاهدان فلسطینی را یاری کنند.[۶۳] (ببینید: وحدت)
دولتهای اسلامی و رژیم اشغالگر
امامخمینی مسئله آزادسازی قدس شریف را مسئولیت همه یکتاپرستان جهان میدانست[۶۴] و مخالفت با بهرسمیتشناختن رژیم اشغالگر را فریضه بزرگ الهی برمیشمرد.[۶۵] (ببینید: روز جهانی قدس) حامیان رژیم اسرائیل همواره تلاش میکردند دولتهای وابسته به غرب بهویژه دولتهای مسلمان و عرب را وادار به شناسایی این رژیم کنند، تا از یک سو، حساسیت مسلمانان به این رژیم کاهش پیدا کند و از سوی دیگر، رژیم اشغالگر در منطقه احساس آرامش و امنیت بیشتر کند. ایشان از همان آغاز تشکیل این رژیم در برابر این تفکر نیز موضعگیری کرد و با آن به مبارزه برخاست. ایشان حکومتهای بهظاهر اسلامی اما در واقع پشتیبان رژیم اسرائیل و تلاش آنها برای بهرسمیتشناختن این رژیم را مصیبتی برای جهان اسلام به شمار میآورد[۶۶] و نتیجه سازش با رژیم صهیونیستی را حاکمیت رژیم اشغالگر بر تمام منطقه و هلاکت خود سازشکاران و مسلمانان[۶۷] و قتل عام بیگناهان[۶۸] میدانست. امامخمینی همواره از دولتها و ملتهای منطقه میخواست با اراده جمعی خود، رژیم اشغالگر را که مانند یک غده سرطانی در حال رشد است، از میان بردارند.[۶۹] ایشان مسلمانان جهان را به مبارزه با این رژیم فرا میخواند[۷۰] و از همه آنان بهخصوص مردم مبارز فلسطین میخواست با وحدت کلمه و استفاده از سلاح گرم و زیر پا گذاشتن خط مذاکره و سازش، با این رژیم مبارزه کنند.[۷۱] ایشان نابودی رژیم صهیونیستی را وابسته به تکیه بر خداوند و بهرهگیری از قدرت معنوی مسلمانان میدانست.[۷۲]
امامخمینی یکی دیگر از راهکارهای مهم دولتهای اسلامی در برابر توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی را تحریم سیاسی و اقتصادی این رژیم میدانست.[۷۳] ایشان بر تحریمهایی مانند بهرسمیتنشناختن رژیم اشغالگر و نداشتن روابط دیپلماتیک و سیاسی پنهان و آشکار با آن،[۷۴] نیز تحریم فروش نفت و تحریم کالاهای ساخت اسرائیل و حامیان آن[۷۵] تأکید میکرد و هر گونه مذاکره با رژیم اشغالگر را توطئهای جهت مشروعیتبخشی بر تجاوزگریهای این رژیم میدانست[۷۶] و آن را اشتباهی بزرگ میشمرد.[۷۷]
ملتهای مسلمان و رژیم اشغالگر
امامخمینی برای مقاومت و مقابله با زیادهخواهیهای رژیم اشغالگر قدس، مردم فلسطین را به مبارزه با اسرائیل تشویق میکرد[۷۸] و معتقد بود که شهادت، بهتر از ذلت زیر دست صهیونیسم و امریکاست.[۷۹] (ببینید: فلسطین) ایشان همچنین در حمایت از مردم فلسطین آخرین جمعه ماه رمضان را روز قدس نامید و برای کوتاهکردن دست متجاوزان از حقوق قانونی مردم فلسطین، از همه ملتهای مسلمان میخواست که در راهپیمایی روز قدس حضور پیدا کنند.[۸۰] با این حال، ضمن اعتقاد به اثربخشی روز قدس[۸۱] آن را کافی نمیدانست و معتقد بود ملتها باید تکلیف خود را با حکومتهای وابسته مشخص کنند و در صورت بازنگشتنِ آنها به اسلام، باید مانند مردم ایران با حکومتهای خود رفتار کنند.[۸۲] (ببینید: روز جهانی قدس)
از سوی دیگر، امامخمینی اجتماع بزرگ مسلمانان در مناسک حج را فرصت مناسبی برای ملتهای مسلمان در جهت اهداف مقدس اسلام و ازجمله ریشهکنکردن رژیم اشغالگر قدس ارزیابی میکرد[۸۳] و اساساً هدف اعلام برائت از مشرکان در حج ابراهیمی[۸۴] را آزاد کردنِ نیروی متراکم جهان اسلام تعریف میکرد[۸۵] (ببینید: حج ابراهیمی) و در قالبی نمادین بر این باور بود که اگر مسلمانان مجتمع و متحد شوند و هر کدام یک سطل آب بر رژیم اشغالگر بریزند، این رژیم از میان میرود.[۸۶]
جمهوری اسلامی ایران و رژیم اشغالگر
روابط ایران و رژیم اشغالگر قدس بیدرنگ پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در سیام بهمن ۱۳۵۷/ ۱۹ فوریه ۱۹۷۹م قطع شد.[۸۷] به باور صهیونیستها سیاستها و ارزشهایی که جمهوری اسلامی ایران دنبالمیکند، خطر مهمی برای رژیم اشغالگر است. از مهمترین دلایل خصومت این رژیم با نظام جمهوری اسلامی ایران، ماهیت مذهبی نظام ایران و موضعگیریهای جمهوری اسلامی ایران در برابر این رژیم است.[۸۸] موضعگیریهای جمهوری اسلامی ایران در سه زمینه به طور مشخص و عمده، موجب خشم مقامات رژیم صهیونیستی است: حمایت از گروههای ضد اسرائیلی خاورمیانه و مشخصاً گروههای مبارز فلسطینی و لبنانی، مخالفت با مذاکرات صلح عربها و اسرائیل و رهبری حرکتهای ضد اسرائیلی در مجامع جهانی و صحنههای بینالمللی.[۸۹]
با توجه به آرمانهای امامخمینی و انقلاب اسلامی در حمایت از مسلمانان جهان،[۹۰] مردم مسلمان ایران و هیچ مسلمانی و بلکه هیچ آزادهای هیچگاه رژیم اشغالگر را به رسمیت نمیشناسد[۹۱] و زمینهسازی برای رهایی فلسطینیها از ظلم و ستم صهیونیستها و نابودی رژیم اشغالگر[۹۲] در صدر اهداف جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتهاست؛ چنانکه بر اساس قرآن کریم،[۹۳] اصل ۱۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز همه مسلمانها را یک امت دانسته و در اصول ۱۵۲ و ۱۵۴ نظام سیاسی را موظف به دفاع از حقوق همه مسلمانان و حمایت از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران کردهاست؛ همچنانکه مسئولیت دینی[۹۴] و وجدان انسانی[۹۵] حکم میکند.
امامخمینی که از آغاز نهضت و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مخالف رژیم اشغالگر بود[۹۶] و یکی از موارد اختلاف خود با محمدرضا پهلوی را روابط دوستانه او با اسرائیل میدانست،[۹۷] شایعات درباره ارتباط جمهوری اسلامی با رژیم اشغالگر را پوچ و بیاساس خواند[۹۸] و همواره بر لزوم نابودی اسرائیل تأکید میکرد.[۹۹]
پانویس
- ↑ محجوب و یاوری، ۲۲۱.
- ↑ لطفیان، ۱۸۸.
- ↑ ← قنبری آلانق، ۶۲ ـ ۶۸.
- ↑ احمدی، ۳.
- ↑ احمدی، ۷.
- ↑ ماضی، ۵۵ و ۱۳۵.
- ↑ گارودی، پرونده اسرائیل، ۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ حلاق، ۲؛ زیدآبادی، ۱۲۰.
- ↑ آشوری، ۲۲۶.
- ↑ حمیدی، ۲۴۸.
- ↑ اینگرامز، ۱۴؛ چامسکی، ۱۶.
- ↑ آشوری، ۲۲۷.
- ↑ شریعت، ۶۱.
- ↑ رحمانی، ۲۲۳؛ اسعدی، ۱۱۰.
- ↑ رضوی، ۶۵؛ چامسکی، ۱۴۱؛ صفاتاج، ۳/۶۷۰؛ رحمانی، ۷۴.
- ↑ اوبرین، ۱۵۵ ـ ۱۵۷؛ رضوی، ۲۸.
- ↑ زارع، ۶۲.
- ↑ فلاحنژاد، ۱۰۲ ـ ۱۱۰.
- ↑ فلاحنژاد، ۱۱۳ ـ ۱۱۴.
- ↑ حاجییوسفی، ۱۲۰ ـ ۱۲۴.
- ↑ فلاحنژاد، ۱۱۴ ـ ۱۱۷.
- ↑ حسینی، ۲۱۲.
- ↑ حسینی، ۲۱۲.
- ↑ ترابیان، ۱۱۹ ـ ۱۲۰؛ حسینی، ۲۱۲.
- ↑ صحیفه، ۳/۷.
- ↑ صحیفه، ۱/۲۳۰، ۲۶۱ و ۲/۳۲۴، ۴۸۳.
- ↑ صحیفه، ۲/۳۲۴.
- ↑ صحیفه، ۱/۱۱۰.
- ↑ صحیفه، ۱/۱۱۰، ۲۶۱، ۲۶۷ و۴۱۳ ـ ۴۱۴.
- ↑ صحیفه، ۱/۱۱۰.
- ↑ صحیفه، ۱/۱۱۰ و ۲۱۶.
- ↑ صحیفه، ۱/۳۰۰.
- ↑ صحیفه، ۱/۴۱۴.
- ↑ صحیفه، ۳/۴۱۰.
- ↑ صحیفه، ۲/۴۴۹ و ۴۸۳.
- ↑ ولایت فقیه، ۱۱۶.
- ↑ صحیفه، ۱/۲۶۱.
- ↑ صحیفه، ۵/۷۶.
- ↑ صحیفه، ۲/۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ ۵/۷۶؛ ۱۵/۵۱۸ و ۱۹/۲۸.
- ↑ صحیفه، ۱۹/۲۸.
- ↑ صحیفه، ۷/۲۸۹ ـ ۲۹۰ و ۱۱/۴.
- ↑ گارودی، محاکمه صهیونیسم، ۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۹۰.
- ↑ صحیفه، ۵/۳۹۷ و ۱۵/۵۱۸ ـ ۵۱۹.
- ↑ سلیمانی، ۲۹۹.
- ↑ شریعت، ۱۹.
- ↑ عابد، ۷۲.
- ↑ صحیفه، ۱/۱۱۰.
- ↑ صحیفه، ۳/۷.
- ↑ صحیفه، ۱/۱۱۰، ۱۸۶، ۲۲۱، ۲۳۰، ۳۵۳؛ ۲۰/۳۲۰ و ۲۱/۵۴۲.
- ↑ نویهض، ۳۲.
- ↑ صحیفه، ۱۹/۳۲.
- ↑ صحیفه، ۱۸/۹۵.
- ↑ صحیفه، ۲/۴۳۷، ۴۸۲؛ ۴/۴۵۸ و ۱۹/۲۸؛ شیرودی، ۳۳ ـ ۳۴.
- ↑ صحیفه، ۲/۴۸۸.
- ↑ صحیفه، ۹/۳۳۹ و ۱۶/۵۳.
- ↑ شفایی، ۶۸.
- ↑ صحیفه، ۱/۳۷۴؛ ۷/۱۹۸ و ۱۵/۱۷۰، ۴۵۳.
- ↑ صحیفه، ۲۱/۵۴۴ ـ ۵۴۵.
- ↑ صحیفه، ۱/۳۷۶ و ۱۹/۲۸.
- ↑ صحیفه، ۳/۳۵۸؛ ۱۴/۱۸۱ و ۱۵/۱۷۱، ۵۱۸.
- ↑ صحیفه، ۲/۳۲۳.
- ↑ صحیفه، ۳/۱.
- ↑ صحیفه، ۱۶/۱۹۰.
- ↑ همان، ۱۶/۲۹۳.
- ↑ صحیفه، ۱۶/۳۰۸ ـ ۳۰۹.
- ↑ صحیفه، ۱۷/۴۸۳.
- ↑ صحیفه، ۱۶/۵۲۰.
- ↑ صحیفه، ۲/۱۹۴ ـ ۱۹۵؛ ۱۶/۳۳۰ و ۲۰/۳۱۹.
- ↑ صحیفه، ۱۵/۵۹ ـ ۶۰.
- ↑ صحیفه، ۱۵/۱۷۲.
- ↑ صحیفه، ۱۲/۱۳۸ و ۲۰/۳۲۱.
- ↑ صحیفه، ۲/۱۳۹ و ۲۷۸.
- ↑ صحیفه، ۵/۲۰۷، ۳۰۵ ـ ۳۰۶، ۳۹۷ و ۱۶/۲۹۳.
- ↑ صحیفه، ۲/۱۳۹؛ ۳/۲ و ۵/۱۹۵.
- ↑ صحیفه، ۴/۳۵۶.
- ↑ صحیفه، ۹/۲۸۱.
- ↑ صحیفه، ۱۵/۶۰، ۱۷۲ و ۱۶/۳۸۲.
- ↑ صحیفه، ۱۵/۳۷۲.
- ↑ صحیفه، ۹/۲۶۷.
- ↑ صحیفه، ۱۳/۸۰.
- ↑ صحیفه، ۱۳/۸۹.
- ↑ صحیفه، ۲/۳۲۲.
- ↑ صحیفه، ۲۰/۳۱۷ ـ ۳۱۸ و ۲۱/۲۲.
- ↑ صحیفه، ۲۱/۸۰.
- ↑ صحیفه، ۹/۲۷۴.
- ↑ ازغندی، ۴۲۰؛ فلاحنژاد، ۱۹۸ ـ ۱۹۹؛ رضوی، ۹۱.
- ↑ شمس، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.
- ↑ شمس، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.
- ↑ صحیفه، ۱۲/۱۳۴ و ۱۵/۲۹۲.
- ↑ صحیفه، ۵/۱۳۹.
- ↑ صحیفه، ۱۵/۱۲۹ ـ ۱۳۰ و ۱۶/۱۶۴ ـ ۱۶۵، ۴۹۰.
- ↑ انبیاء، ۹۲.
- ↑ نساء، ۷۵.
- ↑ نهج البلاغه، ۵۳، ۴۵۳.
- ↑ صحیفه، ۱۴/۷۷؛ ۱۵/۱۲۹، ۱۷۰، ۴۴۱ و ۱۶/۳۷.
- ↑ صحیفه، ۱۵/۱۷۰ و ۴۴۱.
- ↑ صحیفه، ۱۵/۱۲۹.
- ↑ صحیفه، ۱۵/۱۲۹ ـ ۱۳۰ و ۱۶/۱۶۴ ـ ۱۶۵، ۴۹۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
- احمدی، حمید، ریشههای بحران در خاورمیانه، تهران، کیهان، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
- ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده) ۱۳۵۷ ـ ۱۳۲۰، تهران، قومس، چاپ نهم، ۱۳۸۸ش.
- اسعدی، مرتضی، بیت المقدس، تهران، بنیاد دائرۀالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- اوبرین، لی، سازمانهای یهودیان آمریکا و اسرائیل، ترجمه علی ناصری، تهران، نور، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- اینگرامز، دورین، بذرهای توطئه، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ترابیان، صفاءالدین. سراب یک ژنرال، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- چامسکی، نوام، مثلث سرنوشت: آمریکا، اسرائیل و فلسطینیها، ترجمه هرمز همایونپور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- حاجییوسفی، امیرمحمد، ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- حسینی، سیدهمطهره، پیشینه همکاری رژیم شاه در طرحهای نظامی منطقهای با اسرائیل. مجله پانزده خرداد. شماره ۲۹. ۱۳۹۰ش.
- حلاق، حسان، نقش یهود و قدرتهای بینالمللی در خلع سلطان عبدالحمید از سلطنت (۱۹۰۸ ـ ۱۹۰۹م)، ترجمه حجتالله جودکی و احمد درویش، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- حمیدی، جعفر، تاریخ اورشلیم (بیتالمقدس)، ج۲، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- رحمانی، شمسالدین، جنایت جهانی، تهران، پیام نور، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- رضوی، مهدی، نیرنگسازی صهیونیسم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- زارع، رضا، ارتباط ناشناخته: بررسی روابط رژیم پهلوی و اسرائیل (۱۳۵۷ ـ ۱۳۲۷). تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- زیدآبادی، احمد، دین و دولت در اسرائیل، تهران، دورنگار، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، یهودیت، قم، آیت عشق، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- شریعت، محمدصادق، قدس و قطعنامههای بینالمللی، تهران، اندیشه سازان نور، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- شفایی، امانالله، نقش دولتهای اسلامی در اتحاد مسلمانان، تهران، مجله اندیشه تقریب، شماره ۱۴، ۱۳۸۷ش.
- شمس، مرتضی، تهدیدهای نظامی، امنیتی اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران، مجله مطالعات راهبردی، پیششماره ۲. ۱۳۷۷ش.
- شیرودی، مرتضی، فلسطین و صهیونیسم، قم، مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- صفاتاج، مجید، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل، تهران، آرون، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- عابد، خالد، شهرکسازی در سرزمین اشغالی، ترجمه عبدالکریم جادری، تهران، دوره عالی جنگ دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- فلاحنژاد، علی، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- فیندلی، پل، فریبهای عمدی: حقایقی درباره روابط آمریکا و اسرائیل، ترجمه محمدحسین آهویی، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- قنبری آلانق، محسن، بنیادهای سیاسی جنبش صهیونیسم مسیحی و انگاره موعودگرایی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- گارودی، روژه، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمة نسرین حکمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
- گارودی، روژه، محاکمه صهیونیسم اسرائیل، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- لطفیان، سعیده، دیدگاه راهبردی اسرائیل و برآورد تهدید امنیتی آن برای خاورمیانه، تهران، مجله سیاست، دوره چهل و هفتم، شماره ۱، ۱۳۹۶ش.
- ماضی، محمد، سیاست و دیانت در اسرائیل، ترجمه غلامرضا تهامی، تهران، سنا، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- محجوب، محمود و فرامرز یاوری، گیتاشناسی کشورها (جغرافیای طبیعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی)، تهران، گیتاشناسی، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش.
- نویهض، عجاج، پروتکلهای دانشوران صهیون، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
محمدمهدی آذری، رژیم اشغالگر قدس، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۵۹۷–۶۰۴.