مُبارزه مُسلحانه درگیری نظامی آشکار یا چریکی با نظام حاکم یا اشغالگر خارجی.

مفهوم‌شناسی

مبارزه مسلحانه به معنای اقدام به درگیری و جنگ غالباً نامنظم و چریکی برای براندازی حکومت یا مقابله با نیروهای مخالف یا ارتش متجاوز است که دسته‌های کوچک مسلح انجام می‌دهند[۱] در این نوع مبارزه از اصولی چون به‌ستوه‌آوردن، ناامن‌کردن، قطع راه‌های ارتباطی و عملیات ناگهانی علیه دشمن، تغییر دائم میدان درگیری و مانند آن استفاده می‌شود.[۲]

انواع مبارزه

مبارزه به دو صورت است:

  • مبارزه در رژیم: که در آن تشکل‌های سیاسی که حاکمیت را قبول دارند، برای کسب قدرتِ بیشتر به مبارزه سیاسی در درون نظام حاکم دست می‌زنند. مبارزه در رژیم معمولاً به صورت «مبارزه انتخاباتی» است و گروه‌های سیاسی با شرکت در انتخابات و کسب رأی اکثریت، در پی به دست‌گرفتن قدرت‌اند.[۳]
  • مبارزه با رژیم: است که با هدف براندازی و تغییر و اصلاح بنیادی حکومت،[۴] با دو راهبرد «مبارزه پنهانی» و «مبارزه زیرزمینی» صورت می‌گیرد.[۵]مبارزه پنهانی شکل‌های مختلف دارد و به معنای پنهان‌کردن اهداف، انگیزه‌ها و مقاصد اقدام سیاسی در پشت پرده شبه‌انگیزه‌هایی است که بیشتر مورد پسند مردم‌اند و از پشتیبانی گسترده افکار عمومی برخوردارند. در مبارزات زیرزمینی، احزاب و گروه‌های سیاسی، با هدف به دست‌گرفتن حاکمیت، ضمن آموزش‌های نظامی به افراد و جمع‌آوری سلاح و مهمات، به نبرد مسلحانه در شهر و روستا یا کوه و جنگل، با گروه‌های مخالف یا ارتش متجاوز یا با نظام سیاسی حاکم می‌پردازند.[۶]

گرایش به مبارزه مسلحانه در ایران

در تاریخ معاصر ایران، در پی اشغال کشور به دست بیگانگان و ایجاد هرج و مرج، مبارزات مسلحانه‌ای چون نهضت جنگل در گیلان، قیام محمدتقی‌خان پسیان در خراسان و قیام شیخ‌محمد خیابانی در تبریز به وقوع پیوست.[۷] پس از جنگ جهانی دوم، اعمال نفوذ مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در آذربایجان و کردستان، موجب آغاز مبارزات جدایی‌طلبانه در این دو منطقه، و اعزام ارتش برای سرکوب این مبارزات شد.[۸] سرکوبی سیاست‌مداران معتدل که معتقد به مبارزه قانونی بودند و کشتار بی‌رحمانه مردم در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش، از سوی رژیم پهلوی، نیروهای جوان‌ترِ مخالف حکومت را معتقد به تغییر قطعی شیوه مبارزه کرد و گرایش شدید به جنگ‌های مسلحانه و چریکی را به دنبال داشت[۹] افزون بر این نقش مبارزات پیروزمندانه ضدامپریالیستی در خارج از ایران مانند کوبا نیز در این گرایش بی‌تأثیر نبود.[۱۰] از اواخر دهه ۱۳۴۰ش، بسیاری از مخالفان تندرو رژیم پهلوی، به سمت مبارزه مسلحانه گرایش پیدا کردند. اگرچه گرایش به این شیوه، به دنبال سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش، و به‌تدریج شکل گرفته بود، اما سال ۱۳۴۹ش، را می‌توان زمان ظهور عملی آن به حساب آورد. همچنین سال‌های نخستین دهه ۱۳۵۰ش، زمان اوج این مبارزات و میانه این دهه نقطه پایانی آن بود. این مبارزات، نه به لحاظ راهبرد و نه به لحاظ راه‌کار، موقعیت چندانی به دست نیاورد و در عمل به بن‌بست رسید.[۱۱] ازجمله این اقدامات، می‌توان به واقعه سیاهکل اشاره کرد که در سال ۱۳۴۹ش، با حمله گروه مارکسیستی فداییان خلق به پاسگاه سیاهکل در گیلان، و شکست این گروه اتفاق افتاد. فداییان خلق با تشکیل دو گروه شهر و جنگل، به مبارزات مسلحانه با رژیم می‌پرداختند و حمله به پاسگاه سیاهکل را گروه جنگل بر عهده گرفت.[۱۲] سازمان مجاهدین خلق ایران نیز که گرایش التقاطی و شبه‌مارکسیستی داشت، با انجام چند نمونه اقدام مسلحانه، سرانجام راه به جایی نبرد.[۱۳] در میان گروه‌های اسلامی هم هیئت‌های مؤتلفه اسلامی دست به ترور برخی از سران رژیم پهلوی و امریکایی‌ها زدند[۱۴] و حزب ملل اسلامی پیش از اقدام به عمل مسلحانه، کشف و متلاشی شد.[۱۵]

مقابله رژیم پهلوی

آغاز مبارزات مسلحانه و چریکی در ایران، به‌خصوص پس از سال ۱۳۵۰ش، موجب افزایش خفقان و خشونت رژیم در مواجهه با مبارزان شد، به گونه‌ای که در این سال‌ها، بدترین نوع شکنجه و بدرفتاری با زندانیان سیاسی، به‌ویژه مبارزان مسلح در ایران به کار گرفته شد.[۱۶] پیش از آغاز مبارزات مسلحانه، شمار زندانیان سیاسیِ مرتبط با گروه‌های مختلف مخالف محمدرضا پهلوی، در اوج خود حداکثر به چندصد تن می‌رسید؛ اما با آغاز این مبارزات، شمار آنان، در مدت کمتر از پنج سال به هزاران تن رسید. به دلیل طبیعت پنهان و پیچیدگی‌های تاکتیکیِ این شیوه مبارزه، سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم پهلوی (ساواک) برای دستیابی به حداکثر اطلاعات، در کوتاه‌ترین زمان ممکن به نحو فزاینده‌ای از شکنجه استفاده کرد. افزایش ناگهانی شمار زندانیان سیاسی در سال‌های نیمه اول دهه ۱۳۵۰ش، از یک سو و کاربرد متداول شکنجه از سوی دیگر، باعث شد رژیم به یکی از سرکوبگرترین رژیم‌ها در محافلِ حقوق بشری شهرت یابد.[۱۷]

راهبرد امام‌خمینی در مبارزه

در اندیشه فقهی‌سیاسی امام‌خمینی، ولایت و حکومت حق اختصاصی خداوند و افرادی است که از جانب او اذن دارند و هر حکومتی غیر از این، ستمگر و نامشروع و تصرف آن در جان و مال مردم، ظالمانه است.[۱۸] از نظر ایشان حاکمان ستمگر، غاصبان حکومت‌اند و مبارزه با حکومت ستم، واجب و تکلیف شرعی است؛[۱۹]. البته ایشان در سال‌های دهه بیست و پیش از اوج مبارزه زمینه یا نیازی به ولایت و حکومت مستقیم فقیه نمی‌دید و به اصلاح حکومت از راه انتخاب یک پادشاه عادل از سوی جمعی از فقهای جامع شرایط که خود حق حاکمیت دارند، می‌اندیشید؛[۲۰] اما پس از تشخیص ممکن‌نبودن اصلاح رژیم پهلوی،[۲۱] برای برپایی حکومت اسلامی و تحقق احکام اسلام، از سال ۱۳۴۱ش، پا به میدان مبارزه آشکار سیاسی گذاشت.[۲۲]

در نگاه امام‌خمینی مبارزات به دو دسته مبارزه مشروع و قیام برای خدا و مبارزه نامشروع و قیام برای هوای نفس تقسیم می‌شود.[۲۳] ایشان معتقد بود قیام برای خدا در چارچوب وظیفه مهم و حیاتی امر به معروف و نهی از منکر انجام می‌شود[۲۴] و این امر دارای مراتب خاص خود است و مرتبه انکار قلبی تا اقدام عملی را دربر می‌گیرد[۲۵] و در مراتب بالا ممکن است قیام مسلحانه (جرح و قتل) را نیز شامل شود[۲۶] و اسلام برای حفظ پایه‌های دین و مصالح امت، در شرایط و زمان لازم، قیام مسلحانه را مجاز می‌داند؛[۲۷] اما تا زمانی که مراحل پایین‌ترِ امر به معروف و نهی از منکر ممکن است، نوبت به مراحل بالا نمی‌رسد؛[۲۸] در عین حال، از آنجاکه امام‌خمینی بر مبارزه فرهنگی و آگاه‌سازی مردم از جنایات رژیم پهلوی، تأکید می‌کرد، [۲۹] مبارزه مسلحانه یا حذف فیزیکی مهره‌های رژیم را کارساز نمی‌دانست؛ بر همین اساس با آنکه پس از سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد، برخی گروه‌های سیاسی، تنها راهبرد مبارزه را در جنگ چریکی و قیام مسلحانه می‌دیدند[۳۰] و ایشان نیز به این نتیجه رسیده بود که زبان نصیحت، امر به معروف و نهی از منکر و منطق و قانون در رژیم پهلوی کارساز نیست، اما مبارزه مسلحانه را به عنوان آخرین راهکاری که قابلیت اجرا دارد، قبول داشت؛[۳۱] حتی به‌رغم حسن‌ظنی که به سیدمجتبی نواب صفوی داشت و برای نجات وی از اعدام تلاش کرد، اما اقدامات گروه «فدائیان اسلام» را «آدمکشی» می‌دانست و از ستایش آنان جلوگیری کرد[۳۲] (ببینید: سیدحمید روحانی)

امام‌خمینی در دوره شتاب انقلاب اسلامی میان سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ش، نیز بر راهبرد مبارزه مردمی پای می‌فشرد و تغییر روش مبارزه به مبارزه مسلحانه را در حد بررسی و امکان و اجازه در صورت اجبار مطرح می‌کرد و می‌گفت در صورتی که مجبور شود آن را تجویز خواهد کرد[۳۳] این روش حتی پس از افزایش زمان حکومت‌نظامی در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ش، ادامه داشت و امام‌خمینی ضمن نیرنگ و خلاف شرع‌دانستن اعلامیه حکومت‌نظامی، تنها اخطار کرد که اگر دست از برادرکشی برندارند، تصمیم آخر را خواهد گرفت؛[۳۴] البته ایشان برخلاف برخی از گروه‌های سیاسی، در صورت نیاز به قیام مسلحانه، آن را منحصر به طبقه خاصی نمی‌دانست و مشارکت تمام اقشار ملت را در آن مورد نظر داشت.[۳۵]

با آنکه امام‌خمینی از راهبرد مسلحانه علیه رژیم پهلوی حمایت نمی‌کرد، اما بر اساس دیدگاه قرآنی خود در لزوم مبارزه با ظلم و استکبار و جنگ در راه خدا[۳۶] و وجوب دفاع از سرزمین اسلامی، از جنبش‌های اسلامی به‌ویژه مبارزات مسلحانه علیه رژیم اشغالگر فلسطین حمایت می‌کرد؛[۳۷] اما الگوی اصلی ایشان برای جنبش‌های اسلامی و آزادی‌بخش، مبارزه مسلحانه نبود و بر مبارزات مردمی و فرهنگی پای می‌فشرد؛[۳۸] مبارزه‌ای که بر اساس آن علما و روشنفکران، پیشگامان حرکت انقلابی و با توده‌های مردم ترکیب می‌شوند و قدرت شکست‌ناپذیر اسلام را پدید می‌آورند.[۳۹]

نگاه مشروط به مبارزه مسلحانه

در حالی‌که مبارزه مسلحانه یا جنگ چریکیِ مطرح پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در واقع راهبردی ناپایدار و موقت محسوب می‌شد که برگرفته از حرکت معتقدان به مارکسیسم و مائوئیسم بود[۴۰] امام‌خمینی در جایگاه یک رهبر دینی، راهبردی برخاسته از متن اسلام داشت که همان مبارزه فرهنگی و مردمی و آگاه‌سازی سیاسی و در نهایت جهاد مسلحانه با شرایط ویژه و مقتضیات خود برای مبارزه بود.[۴۱] امام‌خمینی همراه با توجه و پای‌بندی به مراتب امر به معروف و نهی از منکر و لزوم حداکثر پرهیز از خونریزی به‌خوبی آگاه بود که توده‌های مردم آمادگی کافی برای قیام مسلحانه را ندارند و با توجه به وضعیت رژیمِ به‌شدت مسلحِ محمدرضا پهلوی و حمایت شدید امریکا و قدرت‌های استکباری از آن، عملیات محدود چریکی و سلاح‌های ناچیز، ضربه کاری به رژیم نخواهد زد. همچنین با وجود احتمال خونریزی زیاد، روحانیان و حوزه‌های علمیه از آن استقبال نخواهند کرد[۴۲] مهم‌تر آنکه، در نظر ایشان جنگ مسلحانه، خطر تقابل جدی ارتش با مردم را به دنبال داشت که به نفع رژیم پهلوی تمام می‌شد[۴۳] امام‌خمینی تلاش می‌کرد ضمن تهدید به انتقام ملت از سران خائن ارتش، برای پیوستن بدنه ارتش به مردم، از شیوه‌های عاطفی و محبت‌آمیز و اظهار صمیمیت و تحریک غرور ملی و دینیِ آنان استفاده شود و راه برای توبه و بازگشت نیروهای مسلح به صف ملت باز نگه داشته شود.[۴۴] از سوی دیگر، امام‌خمینی با گروه‌های مارکسیستی مانند چریک‌های فدایی خلق ارتباطی نداشت و به‌صراحت اعلام کرده بود حتی برای سرنگون‌کردن رژیم پهلوی حاضر به همکاری با مارکسیست‌ها نمی‌باشد و به هواداران خود نیز سفارش کرده بود با آنان همکاری نکنند؛ زیرا با برداشت و باورهای آنان مخالف بود و معتقد بود آنان از پشت خنجر می‌زنند و اگر روزی به قدرت برسند، رژیمی دیکتاتوری برقرار خواهند کرد و این مخالف روح اسلام است.[۴۵] ایشان همچنین ضمن مخالفت با قیام مسلحانه در شرایط آن زمان[۴۶] با ترورهایی که برخی گروه‌های مبارزِ شبه‌مارکسیستی انجام می دادند، مخالف بود و دیگر روحانیان مبارز را از ارتباط با آنان برحذر می‌داشت [۴۷] در عین حال ایشان به واسطه بعضی از روحانیان مبارز، با برخی از گروه‌های اسلامی حامی مبارزه مسلحانه در ارتباط بود.[۴۸] (ببینید: مقاله ترور)

مبارزه مسلحانه علیه نظام اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل‌گیری جمهوری اسلامی برخی گروه‌های مارکسیستی و شبه‌اسلامی برای در دست‌گرفتن قدرت و رسیدن به اهداف خود شروع به تهیه سلاح ازجمله غارت از پادگان‌ها و مراکز نظامی و انتظامی در روزهای درگیری با رژیم پهلوی و روزهای نخست پیروزی انقلاب کردند و علاوه بر ترور شخصیت‌های انقلاب، شورش در مناطقی مانند کردستان و گنبد (ترکمن صحرا) و خوزستان (خلق عرب) در شهرهای دیگر مانند آمل و به‌ویژه تهران دست به حرکت‌های مسلحانه و ترور ازجمله ترور شخصیت‌های انقلاب و نظام زدند که اوج آن را باید اقدامات گسترده سازمان تروریستی مجاهدین خلق و جنایت‌هایی که در شهرهای مختلف به‌ویژه تهران مرتکب شدند، شمرد بی‌تردید از نظر امام‌خمینی مبارزه با نظام اسلامی چه مسلحانه و چه غیر مسلحانه، به دلیل مشروع‌بودن حکومت، غیر قانونی و نامشروع و حرام بوده است و مجازات سختی به دنبال دارد[۴۹] ایشان نخست به گروه‌های محارب علیه نظام اسلامی و سران آنان نصیحت می‌کرد دست از حرکت مسلحانه بردارند و به آغوش ملت بازگردند و بدانند نمی‌توان مسیر یک ملت فداکار را با مبارزه مسلحانه و دست‌زدن به ترور، انفجار و بمب و دروغ‌پردازی منحرف کرد؛ اما در عین حال اعلام کرد در صورت ادامه مبارزه علیه نظام اسلامی و ورود به فاز نظامی، با عنوان محارب، با آنان برخورد قاطع و انقلابی خواهد شد[۵۰] همچنین ضمن هشدار به هواداران داخلی و خارجی این گروه‌ها، ادعای «خلقی»، «مجاهد» و «فدایی» بودن را که این گروه‌ها مطرح می‌کردند، دروغ دانست [۵۱] و مشفقانه از آنان خواست از راه اشتباه خود برگردند؛[۵۲] اما ادامه مقابله مسلحانه و جنایت‌های فراوانی که این گروه‌ها مرتکب شدند، نشان داد که جمهوری اسلامی ایران چاره‌ای جز برخورد قاطع با آنها ندارد. (ببینید: مقاله ترور) (ببینید: مقاله سازمان مجاهدین خلق ایران)

پانویس

  1. محمدنژاد، فرهنگ استراتژی، ص۱۱۰.
  2. جیاپ، هنر نظامی جنگ خلق، ص۶.
  3. دوورژه، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۳۳۹-۳۴۰.
  4. دوورژه، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۳۳۹-۳۴۱.
  5. دوورژه، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۳۳۵-۳۳۹.
  6. دوورژه، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۳۳۷-۳۴۲.
  7. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۵۳-۱۶۲.
  8. مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص۸۹-۹۲.
  9. زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۴۷؛ مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص۱۵۸-۱۵۹.
  10. زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۴۷-۲۴۸.
  11. زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۴۷-۲۴۸.
  12. زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۵۱-۲۵۲.
  13. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه‌شناسی ایران معاصر، ص۶۰۲-۶۱۱؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۴۳-۱۴۶.
  14. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۲۹-۱۳۵.
  15. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۷.
  16. مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص۱۶۰-۱۶۱؛ بادامچیان، شناخت انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، ص۲۲۱-۲۲۲.
  17. زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۱۸۳-۱۸۴.
  18. امام خمینی، مکاسب، ج۲، ص۱۵۹-۱۶۰.
  19. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۴۹-۱۵۳
  20. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۸۵.
  21. امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۳۲ و ج۳، ص۴۶۸؛ روحانی، ج۱، ص۱۱-۱۳.
  22. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۷-۲۹ و ص۷۹-۹۴؛ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳ و ص۲۰۲.
  23. امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۱-۲۲ و ج۵، ص۳۴-۳۵ و ص۴۱-۴۲ و ج۶، ص۱۰۵-۱۰۶؛ قاضی‌زاده، اندیشه‌های فقهی-سیاسی امام خمینی، ص۲۵۹.
  24. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۹؛ امام خمینی، صحیفه، ج۲، ص۳۹۹.
  25. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۳-۴۵۹.
  26. امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ۴۵۷-۴۵۸؛ امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۲۳۵.
  27. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۵۴.
  28. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۳.
  29. امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۱۳۴.
  30. زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۴۷.
  31. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۲-۳؛ خسروی، بررسی استراتژی امام خمینی در رهبری انقلاب اسلامی، ص۲۳۶-۲۳۹.
  32. امام خمینی، صحیفه، ج۳، ص۴۵.
  33. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۵۴ و ج۵، ص۲۹۵.
  34. امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۱۲۱-۱۲۲.
  35. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۷۸.
  36. سوره نساء، آیه ۱۰۴، سوره انفال، آیه ۶۰.
  37. امام خمینی، صحیفه، ج۲، ص۱۹۴-۱۹۵ و ص۱۹۹-۲۰۱ و ج۵، ص۲۳۱ و ج۱۰، ص۳۹۶ و ج۱۶، ص۳۶۳؛ روحانی، ج۲، ص۵۴۳؛ قاضی‌زاده، اندیشه‌های فقهی-سیاسی امام خمینی، ص۶۴۷.
  38. سجادی، امام خمینی و جنبش‌های اسلامی معاصر، ص۳۷۱-۳۷۵.
  39. صدیقی، مسائل نهضت‌های اسلامی، ص۸۵-۹۰.
  40. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ص۵۹۱-۵۹۶.
  41. محتشمی‌پور، خاطرات سیاسی، ج۲، ص۱۹۲-۱۹۳؛ روحانی، ج۳، ص۶۵۱-۶۵۳؛ میلانی، شکل‌گیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا انقلاب اسلامی، ص۱۶۲.
  42. خسروی، بررسی استراتژی امام خمینی در رهبری انقلاب اسلامی، ص۲۳۹-۲۴۴.
  43. امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۴۳۴-۴۳۵.
  44. امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۵۴۹ و ج۶، ص۳۷ و ص۸۲.
  45. امام خمینی، صحیفه، ج۳، ص۳۷۱.‏
  46. امام خمینی، صحیفه، ج۸، ص۱۴۴.
  47. امام خمینی، صحیفه، ج۸، ص۱۴۳-۱۴۴؛ روحانی، ج۳، ص۶۴۰-۶۴۵ و ص۱۴۰؛ مظفری، جریان‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ص۱۷۰-۱۷۱.
  48. بادامچیان، شناخت انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، ص۲۱۷.
  49. امام خمینی، صحیفه، ج۱۴، ص۳۴۳ و ص۴۷۵ و ص۴۸۴ و ج۱۵، ص۳۱.
  50. امام خمینی، صحیفه، ج۹، ص۲۸۲-۲۸۴ و ج۱۴، صص۳۴۳ و ج۱۹، ۱۳۸-۱۴۱ و ج۲۱، ص۴۳۶.
  51. امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۴۳۷.
  52. امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۴۳۸.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب؛ درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نی، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
  • امام خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام خمینی، سید روح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا؛ همو، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • بادامچیان، اسدالله، شناخت انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب، چاپ چهارم، ۱۳۷۷ش.
  • جیاپ، فونگوین، هنر نظامی جنگ خلق، ترجمه احمد تدین، تهران، آگاه، چاپ اول، ۱۳۵۹ش.
  • خسروی، احمدعلی، بررسی استراتژی امام‌خمینی در رهبری انقلاب اسلامی، قم، پیک جلال، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • دوورژه، موریس، جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶ش.
  • روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، ج۱، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
  • روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، ج۲، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
  • روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، ج۳، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۲ش
  • زیباکلام، صادق، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، تهران، روزنه، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
  • سجادی، سیدعبدالقیوم، امام‌خمینی و جنبش‌های اسلامی معاصر، مجله علوم سیاسی، شماره ۵، ۱۳۷۸ش.
  • صدیقی، کلیم، مسائل نهضت‌های اسلامی، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
  • قاضی‌زاده، کاظم، اندیشه‌های فقهی ـ سیاسی امام‌خمینی، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • محتشمی‌پور، سیدعلی‌اکبر، خاطرات سیاسی، تهران، خانه اندیشه جوان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • محمدنژاد، میرعلی، فرهنگ استراتژی، تدوین میرعلی محمدنژاد، محمدتقی نوروزی، تهران، سنا، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
  • مظفری، آیت، جریان‌شناسی سیاسی ایران معاصر، قم، زمزم هدایت، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش. *میلانی، محسن، شکل‌گیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطازاده، تهران، گام نو، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.