خبر واحد، حجیت خبر عادل یا ثقه و غیر متواتر.
مفهومشناسی
خبر که از آن به «نَبَأ» نیز تعبیر میشود[۱] به معنای گزارشی است که درباره موضوع مورد پرس و جو به دست آمده باشد[۲] خبر در اصطلاح به معنای حدیث یا روایتی بهکار رفته است که از پیامبر(ص) یا اهل بیت(ع) نقل شده باشد[۳] در یک تقسیمبندی خبر به متواتر، مستفیض و واحد تقسیم میشود[۴] اگر خبر نقلشده علمآور باشد[۵]، اینگونه که جماعتی آن را نقل کرده باشند که عادتاً هماهنگی در میان آنها برای جعل حدیث و دروغگویی ممتنع باشد، به آن خبر، متواتر گفته میشود[۶] و خبری که راویان آن بیش از سه نفر باشد، اما به حد تواتر نرسد، مستفیض است [۷] و اگر خبر نقلشده علمآور نباشد[۸] و تنها ظن بیاورد[۹] خبر واحد نامیده میشود، خواه راوی آن یک نفر باشد یا بیشتر از آن که به حد استفاضه برسد.
پیشینه
از آنجا که بیشتر روایات موجود در مجامع حدیثی، مصداق خبر واحدند، علما همواره به آن توجه و درباره حجیت و دلایل آن بحث کردهاند[۱۰] بنابر نقل نجاشی، حسنبنموسی نوبختی متوفای قرن چهارم دراینباره کتاب مستقلی با عنوان «خبر الواحد و العمل به» نگاشته است[۱۱] و میتواند ازجمله نخستین آثار مستقل در موضوع خبر واحد باشد. با رشد و گسترش علم اصول بحث از خبر نیز گسترش یافت[۱۲] و در آثار علمای پیشین در مبحث اخبار و در کتابهای عالمان متأخر ضمن بحث از مصادیق ظن معتبر و امارات مطرح شد[۱۳] هرچند در اینکه بحث از خبر واحد جزو مسائل علم اصول است یا مبادی آن[۱۴] و اینکه جایگاه اصلی آن علم کلام است[۱۵]، اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف میان اصولیان، ریشه در تبیین موضوع علم اصول و تعیین ملاک مسئله اصولی دارد. اصولیان خبر واحد را از مهمترین مسائل علم اصول دانستهاند[۱۶] امامخمینی ضمن مبحث امارات در اصول فقه، به بحث از خبر واحد و دلایل حجیت آن پرداخته است[۱۷] در تقریرات درسهای اصولی ایشان نیز ذیل بحث یادشده بحث از خبر واحد به طور مبسوط مطرح شده است[۱۸] ایشان بحث از حجیت خبر واحد را جزو مسائل علم اصول میداند، چه در انوار الهدایه که موضوع علم اصول را حجت در فقه دانسته و آن را نظر مشهور نزد اصولیان خوانده است[۱۹] و چه در دورههای بعدی که صرف سنخیت میان قضایای یک علم را کافی دانسته است[۲۰] حجیت خبر واحد نزد اندیشمندان اسلامی پیوسته محل بحث و اختلاف نظر بوده است. دو دیدگاه در این خصوص نقل شده است که دیدگاه نخست مخالف حجیت خبر واحد است و دیدگاه دوم آن را حجت میداند[۲۱]
حجیت و عدم حجیت خبر واحد
سید مرتضی[۲۲]، ابنزهره[۲۳]، ابنبراج[۲۴] و ابنادریس[۲۵] خبر واحد را حجت نمیدانند. به باور فاضل تونی از ظاهر کلام ابنبابویه و محقق حلی نیز عدم حجیت استفاده میشود[۲۶] ازجمله دلایلی که برای انکار حجیت خبر واحد ذکر کردهاند، آیه ۳۶ اسراء «لاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» و آیه ۲۸ نجم و روایاتی است که از عمل به خبری که صدورش قطعی نیست، نهی کردهاند[۲۷] علامه حلی[۲۸] و عموم عالمان پس از وی[۲۹] و علمای معاصر[۳۰] قائل به حجیت خبر واحد شدهاند؛ حتی گروهی از اصولیان ازجمله شیخ طوسی[۳۱] بر حجیت خبر واحد ثقه، ادعای اجماع کردهاند[۳۲] امامخمینی ضمن پذیرش حجیت خبر واحد و ارائه دلیل برای آن، به بررسی دلایل مخالفان پرداخته است[۳۳] موافقانِ حجیت خبر واحد به این اشکال که علمای متقدم امامیه خبر واحد را حجت نمیدانستند پاسخ گفتهاند[۳۴] شیخ طوسی عدم حجیت خبر واحد را ناظر به روایات نقلشده از اهل سنت میداند[۳۵] نشانه صدق این مدعا در کلام سید مرتضی که مدعی اجماع امامیه بر عدم حجیت خبر واحد است[۳۶]، قابل دستیابی است؛ زیرا وی معتقد است اکثر روایات کتابهای فقهی امامیه متواتر و علمآورند[۳۷]؛ در حالیکه شیخ طوسی[۳۸] و دیگر فقها[۳۹] این اخبار را در شمار خبر واحد میدانستند.
نقد عدم حجیت خبر واحد
قائلان به جواز عمل به خبر واحد، آیاتی را که منکرانِ حجیت به آن استناد کردهاند ـ یعنی آیاتی که از پیروی از غیر علم نهی میکنند ـ در مورد اصول دین یا آن دسته از ظنونی دانستهاند که عقلا به آنها عمل نمیکنند[۴۰] آنان ازجمله امامخمینی همچنین بر فرض دلالت برخی از آیات، قائل به تخصیص آن آیات با دلایل اعتبار خبر واحد شدهاند[۴۱]؛ اما دراینباره اشکال شده است که آیه مورد استناد[۴۲] پذیرای تخصیص نیست. امامخمینی در پاسخ به این اشکال گفته است درستی استدلال به این آیه، مستلزم عدم جواز استدلال به آن است؛ زیرا به صورت قضیه حقیقی بر عدم جواز عملِ به غیر علم دلالت میکند و این در حالی است که ظاهر همین آیه نیز ظنی است و از مصادیق عمل به غیر علم است؛ بنابراین آیه شامل خودش نیز میشود و لازمه قبول مضمون آیه، این خواهد بود که تبعیت از آن جایز نباشد[۴۳] قائلان به جواز ازجمله امامخمینی همچنین روایاتی را که از عمل به خبری که صدورش معلوم نیست، نهی میکنند[۴۴]، به مواردی مانند تعارض روایات حمل کردهاند[۴۵]
دلیلهای حجیت خبر واحد
قائلان به حجیت خبر واحد پس از پاسخ به دلایل منکران، برای اثبات حجیت خبر واحد به دلایلی ازجمله قرآن، روایات و سیره مسلمانان و بنای عقلا استناد کردهاند[۴۶]
آیات قرآن
در اثبات حجیت خبر واحد به آیات چندی استناد شده است. یکی از آیات آیه نبأ[۴۷] است که در آن خداوند به مؤمنان دستور میدهد اگر فاسقی خبری آورد، درباره آن تحقیق کنند تا مبادا از روی جهالت به دیگران آسیب برسانند. در این آیه بر اساس قبول مفهوم وصف (کلمه فاسق)[۴۸] و مفهوم شرط که همان تعلیق وجوب تبیّن بر خبر فاسق است بر حجیت خبر واحد استدلال شده است [۴۹] امامخمینی مانند شیخ انصاری [۵۰] و نایینی [۵۱] قضیه وصفیه را فاقد مفهوم میداند [۵۲]؛ از اینرو بیشترِ استدلالکنندگان به آیه به مفهوم شرط استناد کردهاند[۵۳] از مفهوم شرط تقریرهای مختلفی ارائه شده است[۵۴] و عالمانی مانند یزدی طباطبایی[۵۵]، آخوند خراسانی[۵۶] و نایینی[۵۷] استدلال به آیه نبأ را پذیرفتهاند؛ اما در برابر، شیخ انصاری[۵۸]، امامخمینی[۵۹]، خویی[۶۰] و سیدمحمدباقر صدر[۶۱] دلالت آیه نبأ را مطلقاً ناتمام دانستهاند.
امامخمینی پس از بررسی استدلالهای مختلف برای اثبات مطلب و اشکال به این استدلالها[۶۲] مفهوم آیه نبأ را بر فرض پذیرش، از اثبات حجیت خبر عادل به طور مطلق ناتوان میداند؛ زیرا معنای ظاهری واژه «تبیّن» مناسبت ندارد که جزا برای «مجیء فاسق» باشد و از نظر عقل و عرف، ترتّبی میان آن دو نیست[۶۳] پس «تبین» به معنای رویگردانی از خبر فاسق است که مفهومش روی نگرداندن از خبر شخص عادل است و این روی نگرداندن ممکن است تمام موضوع برای عمل به خبر عادل یا جزء موضوع باشد؛ از اینرو حجیت خبر عادل بهخودیخود از مفهوم به دست نمیآید[۶۴] همچنین امامخمینی ضمن تقسیم خبر به خبر مربوط به امور خطیر که در صورت کذب، آثار مهمی را در پی داشته باشد و خبری که در صورت کذب چنین آثاری نداشته باشد، مورد آیه را از قسم اول دانسته که درباره ارتداد قوم بنیمصطلق بوده که فرض دروغبودن این خبر و کشتهشدن آنان به دست سپاهیان اسلام ضرر عظیم و غیر قابل جبرانی را در پی داشت؛ از اینرو خداوند دستور میدهد در اینگونه امور بررسی و تحصیل علم لازم است و فرقی نمیکند ناقل خبر عادل باشد یا فاسق؛ بنابراین آیه شامل همه خبرها نمیشود[۶۵]
آیه دیگر آیه نفر[۶۶] است که از آن بر میآید کوچکردن برای یادگیری مسائل دینی بر عدهای از مؤمنان واجب است تا بازگردند و قوم خود را بیم دهند و لازمه وجوب بیمدادن حجتبودن خبر واحد (بیمدهنده) است[۶۷]
میرزای قمی[۶۸]، یزدی طباطبایی[۶۹]، نایینی[۷۰] و خویی[۷۱] دلالت آیه نفر را پذیرفتهاند. شیخ انصاری[۷۲]، آخوند خراسانی[۷۳] و بعضی دیگر[۷۴] با انکار ملازمه یادشده، دلالت آیه را نپذیرفتهاند. امامخمینی نیز پس از اشکالهای متعدد به سخن کسانی که به آیه استناد کردهاند، در نهایت میان مضمون آیه و دلالت بر حجیت خبر واحد فاصلهای فراوان میبیند[۷۵]
روایات
اصولیان برای اثبات حجیت خبر واحد ثقه به پارهای از روایات نیز استدلال کردهاند[۷۶]؛ مانند روایاتی که در آنها امام(ع) دیگران را برای به دست آوردن احادیث اهل بیت، به برخی از یاران خود ارجاع میدهد یا اینکه در حدیثی امامصادق(ع) رد روایات زراره از امامباقر(ع) را جایز نمیداند[۷۷] بیشتر اصولیان معاصر اجمالاً دلالت این روایات را قبول کردهاند[۷۸]
امامخمینی با اشاره به بنای عقلا در عمل به خبر واحد، روایات یادشده را در حکم امضای شارع میداند و تأسیس حجیت با این روایات را انکار میکند[۷۹] ایشان برخلاف دیگر اصولیان[۸۰] تواتر در تمام طبقات راویان این روایات را نپذیرفته است؛ از اینرو استدلال به این اخبار را برای حجیت خبر واحد نمیپذیرد[۸۱] ایشان پس از بیان برخی اشکالها، برای اثبات حجیت مطلق خبر ثقه، راه حلی پیشنهاد میکند که شکلگرفته از روایات به ضمیمه بنای عقلاست؛ به این بیان که قدر متیقن از بنای عقلا عمل به خبری است که دارای سند عالی و راویان مورد تأیید از سوی جمعی عادل باشد؛ حال در میان احادیثی که به حجیت مطلق خبر ثقه دلالت دارند، چنین روایاتی وجود دارد؛ مانند صحیحه احمدبناسحاق که راویان آن از مشایخ بزرگوار و مورد تأییدند و عمل به خبر ثقه را مطلقاً تجویز میکند[۸۲] در نتیجه به کمک سیره و خبر احمدبناسحاق حجیت مطلق خبر ثقه ثابت میشود.
سیره مسلمانان و بنای عقلا
برای حجیت خبر واحد به سیره مسلمانان و بنای عقلا نیز استناد شده است[۸۳] بیشتر اصولیان در استناد به سیره متشرعه اشکال کردهاند؛ ولی دلالت بنای عقلا را پذیرفتهاند[۸۴]؛ هرچند برخی در دلالت بنای عقلا نیز خدشه کردهاند[۸۵] امامخمینی در استدلال به سیره متشرعه خدشه وارد کرده[۸۶] و عمده دلیل حجیت خبر واحد را بنای عقلا دانسته است[۸۷] ایشان برای دفع این اشکال معروف که آیات نهیکننده از عمل به غیر علم، مانع از حجیت بنای عقلاست[۸۸]، از ظهور خود این آیات استفاده میکند؛ زیرا بدون تردید آیات مانعه از عمل به غیر علم با قصد افاده و افهام بیان شدهاند؛ بنابراین ظاهر این آیات با آنکه ظنیاند و مفید علم نیستند، قابلیت افاده و افهام را دارند؛ از اینرو حجیت آنها مسلم انگاشته شده است و این حجیت جز در سیره عقلا در امر دیگری ریشه ندارد؛ بنابراین خداوند نیز در نزول این آیات به همین سیره عقلایی، اتکا کرده است؛ پس با الغای خصوصیت روشن میشود آیات یادشده مانع از حجیت ظنونی مانند حجیت ظواهر یا خبر ثقه که سیره بر حجیت آنها اقامه شده، نمیشود[۸۹]
مبانی مختلف در حجیت خبر و آثار آن
وثوق به دستآمده از ادله حجیت خبر به دو شکل تفسیر شده است: ۱. وثوق خبری که از آن به وثوق صدوری نیز تعبیر میشود و حاکی از اطمینان به صدور مضمون خبر از معصوم(ع) است. ۲. وثوق مخبری که اطمینان به صحت سند روایت و وثاقت راویان موجود در سند است که از آن به وثوق سندی نیز تعبیر میشود[۹۰] بیشتر اصولیان بزرگ و فقیهان شیعه قائل به وثوق خبریاند[۹۱]؛ از اینرو به باور ایشان اگر خبری سندش ضعیف باشد ولی قرائنی بر صدق آن وجود داشته باشد، به آن عمل خواهد شد.
در برابر نظر مشهور، برخی دیگر، معیار در حجیت را وثوق مُخبری میدانند؛ بنابراین اگر سند روایتی ضعیف باشد به آن عمل نمیکنند؛ هرچند مشهور به آن روایت عمل کرده باشند[۹۲]؛ زیرا با عمل مشهور اطمینان به صدور خبر برای نوع مردم پیدا نمیشود؛ علاوه بر این به باور اینان حتی اگر اطمینانِ نوعی به وثوق خبر حاصل شود، دلیلی بر حجیت آن وجود ندارد[۹۳]؛ از اینرو نه عمل مشهور را جابر ضعف سند میدانند و نه اعراض آنان را موهن اعتبار روایت[۹۴]
امامخمینی با پذیرش مبنای وثوق خبری، عمل مشهور قدما طبق روایت را جابر ضعف سند آن [۹۵] و اعراض آنان را سبب وهن روایت دانسته است [۹۶] به باور ایشان امور دیگری نیز موجب اطمینان به وثوق خبر میشوند، مانند کثرت روایات هممضمون [۹۷]، قوت متن [۹۸] و وجود مضامین عالی [۹۹] که موجب جبران ضعف سند روایات میشوند. برخی افزودهاند اگر ملاک در حجیت، وثوق خبری باشد، میتوان از مرجّح منصوص، به غیر منصوص تعدی کرد؛ حال آنکه با وثاقت مُخبری، این امر امکانپذیر نیست.[۱۰۰]
عدم حجیت خبر واحد در مسائل اعتقادی
خبر واحد در اصول اعتقادی، حجت نیست؛ زیرا در اصول دین نیاز به یقین است و گمان و ظن معتبر نیستند و خبر واحد تنها ظنآور است. در این میان فرقی میان ظواهر و غیر ظواهر وجود ندارد[۱۰۱]؛ البته برخی عمل به ظن مستند به استدلال را در اصول دین جایز دانستهاند[۱۰۲] امامخمینی نیز حجیت خبر واحد را در اعتقادات انکار میکند[۱۰۳] و آیه ۳۶ سوره یونس را که از عمل به ظن نهی کرده، مربوط به اصول اعتقادات میداند[۱۰۴] با این حال، خبر واحد در خصوص جزئیات مربوط به برزخ و معاد و حوادث روز قیامت و جزئیات مربوط به صراط و میزان و اموری از این دست و نیز اخبار تاریخی و خبرهای مربوط به کائنات و امتهای پیشین حجت است.[۱۰۵]
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، 4/258 و 8/382.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، 4/227؛ زبیدی، تاج العروس، 6/325.
- ↑ ← طوسی، الاستبصار، 2/76؛ صدوق، معانی الاخبار، 22.
- ↑ عراقی، الاجتهاد و التقلید، 47.
- ↑ سید مرتضی، رسائل، 2/283؛ کرکی، جامع المقاصد، 3/367.
- ↑ وحید بهبهانی، الرسائل الاصولیه، 142؛ صدر، قاعده لاضرر، 24؛ سبحانی، ارشاد العقول، 3/186.
- ↑ عراقی، الاجتهاد و التقلید، 47.
- ↑ طوسی، العده، 1/100؛ سید مرتضی، الذریعه، 2/40؛ ← حائری اصفهانی، الفصول الغرویة، ص270.
- ↑ حلی، علامه، مبادئ الوصول، 205؛ ← میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، 2/393.
- ↑ سید مرتضی، الذریعه، 2/41؛ طوسی، العده، 1/97؛ حلی، محقق٬ معارج الاصول، 203 ـ 205؛ حلی، علامه٬ مبادئ الوصول، 205 ـ 206.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، 63.
- ↑ عاملی، معالم الدین، 187؛ فاضل تونی، الوافیة فی اصول الفقه، 157؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة، ص270.
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 1/108؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 293؛ صدر، بحوث، 4/327.
- ↑ ← تبریزی، فرائد الاصول، 2/9 ـ 10؛ آشتیانی، بحر الفوائد، 1/142 ـ 143.
- ↑ ← یزدی طباطبایی، 1/423.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص293؛ عراقی، نهایة الافکار، 3/101؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، 2/429؛ خویی، مصباح الاصول، 1/170 ـ 171؛ روحانی، منتقی الاصول، 4/249.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/267.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، 2/429؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، 3/150.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/268 ـ 269.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، 1/39 ـ 43؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، 1/12.
- ↑ ← ادامه مقاله.
- ↑ سید مرتضی، رسائل، 3/309؛ سید مرتضی، الذریعه، 1/281 و 2/41، 54.
- ↑ ابنزهره، غنیة النزوع، ص328 ـ 329.
- ↑ ابنبراج، المهذب، 2/598.
- ↑ ابنادریس، السرائر، 1/51.
- ↑ فاضل تونی، الوافیة فی اصول الفقه، 158.
- ↑ ← ابنادریس، السرائر، 1/47 ـ 48؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، 27/110 و 119 ـ 120؛ انصاری، فرائد الاصول، 1/110؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص294.
- ↑ حلی، علامه، مبادئ الوصول، 205.
- ↑ عاملی، معالم الدین، 189؛ مجلسی، روضة المتقین، 2/485؛ میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، 2/402 ـ 403؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 293.
- ↑ ← ادامه مقاله.
- ↑ طوسی، العده، 1/126 ـ 127.
- ↑ میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، 2/416؛ انصاری، فرائد الاصول، 1/145؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 302.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/312 ـ 313.
- ↑ ← طوسی، العده، 1/128 ـ 129) (← ادامه مقاله.
- ↑ طوسی، العده، 1/127 ـ 128.
- ↑ سید مرتضی، رسائل، 1/24.
- ↑ سید مرتضی، رسائل، 1/26.
- ↑ طوسی، العده، 1/128 و 136 ـ 138.
- ↑ کرکی، رسائل، 1/256.
- ↑ یزدی طباطبایی، حاشیة فرائد الاُصول، 1/428.
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 1/112؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 295؛ یزدی طباطبایی، حاشیة فرائد الاُصول، 1/428؛ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/275 ـ 278؛ امامخمینی، معتمد الاصول، 1/461؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، 2/431.
- ↑ اسراء، 36.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، 2/430.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، 27/110 و 119 ـ 120.
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 1/115؛ یزدی طباطبایی، حاشیة فرائد الاُصول، 1/431؛ نایینی، فوائد الاصول، 3/163؛ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/282؛ خویی، مصباح الاصول، 1/222 ـ 223.
- ↑ ← فاضل تونی، الوافیة فی اصول الفقه، 159؛ انصاری، فرائد الاصول، 1/116به بعد؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 296.
- ↑ حجرات، 6.
- ↑ انصاری، مطارح الانظار، 3/126 ـ 128؛ خویی، مصباح الاصول، 1/178 ـ 179.
- ↑ ← ادامه مقاله).
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 1/117.
- ↑ نایینی، 3/166 ـ 167.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/287 ـ 288.
- ↑ ← انصاری، فرائد الاصول، 1/116؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 296؛ نایینی، فوائد الاصول، 3/164.
- ↑ ← انصاری، فرائد الاصول، 1/116؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 296؛ نایینی، فوائد الاصول، 3/164 ـ 170؛ عراقی، نهایة الافکار، 3/107.
- ↑ یزدی طباطبایی، 1/459.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 296.
- ↑ نایینی، 3/169.
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 1/117 ـ 126.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/283 ـ 286.
- ↑ خویی، مصباح الاصول، 1/189 ـ 190.
- ↑ صدر، بحوث، 4/351 ـ 358.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/283 ـ 305.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، 3/161 ـ 162.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/283.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، 3/166 ـ 167.
- ↑ توبه، 122.
- ↑ فاضل تونی، الوافیة فی اصول الفقه، 162 ـ 163؛ انصاری، فرائد الاصول، 1/126؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 296 ـ 298؛ یزدی طباطبایی، حاشیة فرائد الاُصول، 1/464.
- ↑ میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، 2/408 ـ 415.
- ↑ یزدی طباطبایی، حاشیة فرائد الاُصول، 1/464.
- ↑ نایینی، 3/187.
- ↑ خویی، مصباح الاصول، 1/213 ـ 217.
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 1/129.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 298.
- ↑ صدر، بحوث، 4/381.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/308 ـ 310.
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 1/137؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 301.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، 27/143.
- ↑ یزدی طباطبایی، حاشیة فرائد الاُصول، 1/483 ـ 484؛ نایینی، فوائد الاصول، 3/189؛ عراقی، نهایة الافکار، 3/134؛ خویی، مصباح الاصول، 1/225.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/311.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص302؛ یزدی طباطبایی، حاشیة فرائد الاُصول، 1/484؛ نایینی، فوائد الاصول، 3/191؛ عراقی، نهایة الافکار، 3/136.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/211 ـ 313.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/312.
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 1/162 ـ 164؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 302 ـ 303؛ نایینی، فوائد الاصول، 3/191 ـ 193؛ عراقی، نهایة الافکار، 3/136 ـ 137.
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 164؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 302 ـ 304؛ خمینی، تحریرات فی الاصول، 6/499 ـ 500.
- ↑ حائری، درر الفوائد، 2/57؛ روحانی، منتقی الاصول، 4/299.
- ↑ امامخمینی، معتمد الاصول، 1/485؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، 3/190 ـ 191.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/313؛ تنقیح الاصول، 3/191.
- ↑ انصاری، فرائد الاصول، 1/164؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 303.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/313 ـ 314؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، 2/430 ـ 431.
- ↑ ← آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، 3/148.
- ↑ ← تبریزی، فرائد الاصول، 25 ـ 26؛ ← آملی، مصباح الهدی، 2/193؛ اصفهانی، نهایة الدرایة، 2/279.
- ↑ آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، 4/454؛ خویی، موسوعه، 2/237.
- ↑ خویی، مصباح الاصول، 1/279 ـ 281.
- ↑ خویی، موسوعه، 2/237 و 3/408.
- ↑ امامخمینی، التعادل و الترجیح، 124؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، 4/598.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، 3/105؛ امامخمینی، الطهاره، 4/324).
- ↑ امامخمینی، مکاسب، 2/118 ـ 119.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، 3/103.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، 454.
- ↑ ← آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، 4/454.
- ↑ آشتیانی، بحر الفوائد، 1/154؛ صدر، بحوث، 4/227.
- ↑ تبریزی، فرائد الاصول، 2/559 ـ 560.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، 3/186.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، 1/275.
- ↑ خویی، مصباح الاصول، 1/277 ـ 278.
منابع
- قرآن کریم
- آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
- آشتیانی، میرزامحمدحسن، بحر الفوائد، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق
- آملی، محمدتقی، مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، تهران، محمدتقی آملی، چاپ اول، ۱۳۸۰ق
- آملی، میرزاهاشم، مجمع الافکار و مطرح الانظار، تقریر محمدعلی اسماعیلپور، قم، علمیه، چاپ اول، ۱۳۹۵ق
- ابنادریس حلی، محمدبنمنصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق
- ابنزهره، سیدحمزةبنعلی، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق
- ابنبراج، قاضیعبدالعزیز، المهذب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق
- اصفهانی غروی، محمدحسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، تحقیق مهدی احدی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۴ش
- امامخمینی، سیدروحالله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش
- امامخمینی، سیدروحالله ، التعادل و الترجیح، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش
- امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش
- امامخمینی، سیدروحالله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش
- امامخمینی، سیدروحالله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش
- امامخمینی، سیدروحالله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش
- انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق
- انصاری، مرتضی، مطارح الانظار، تقریر ابوالقاسم کلانتری، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش
- تبریزی، موسیبنجعفر، فرائد الاصول مع حواشی أوثق الوسائل فی شرح الرسائل، قم، سماء قلم، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش
- حائری اصفهانی، محمدحسین، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، قم، دار احیاء العلوم الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق
- حائری یزدی، عبدالکریم، درر الفوائد، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، ۱۴۱۸ق
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، مبادئ الوصول الی علم الأصول، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، علمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق
- حلی، محقق، جعفربنحسن، معارج الاصول، تحقیق سیدمحمدحسین رضوی، لندن، مؤسسه امامعلی(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۳ق
- خمینی، سیدمصطفی، تحریرات فی الاصول، قم، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۶ش
- خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامامالخویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، الطهاره ج ۲ و ۳، تقریر میرزاعلی غروی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخوئی، چاپ چهارم، ۱۴۳۰ق
- خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الاصول، تقریر سیدمحمدسرور بهسودی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخوئی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق
- روحانی، سیدمحمد، منتقی الاصول، تقریر سیدعبدالصاحب حکیم، قم، چاپخانه امیر، چاپ اول، ۱۴۱۳ق
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق
- سبحانی، جعفر، ارشاد العقول الی مباحث الاصول، تقریر محمدحسین حاجعاملی، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، الذریعة الی اصول الشریعه، تحقیق ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، رسائل الشریف المرتضی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق
- صدر، سیدمحمدباقر، بحوث فی علم الاصول، تقریر سیدمحمود هاشمی شاهرودی، قم، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق
- صدر، سیدمحمدباقر، قاعدة لاضرر و لاضرار، تقریر سیدکمال حیدری، قم، دارالصادقین، چاپ اول، ۱۴۲۰ق
- صدوق، محمدبنعلی، معانی الاخبار، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق
- طوسی، محمدبنحسن، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تحقیق سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۰ق
- طوسی، محمدبنحسن، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمدرضا انصاری، قم، محمدتقی علاقبندیان، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
- عاملی، حسنبنزینالدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، بیتا
- عراقی کزازی، آقاضیاءالدین، علیبنآخوند، الاجتهاد و التقلید، تقریر میرزاهاشم آملی، قم، نوید اسلام، چاپ اول، ۱۳۸۸ش
- عراقی کزازی، آقاضیاءالدین، علیبنآخوند، نهایة الافکار، تقریر محمدتقی بروجردی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق
- فاضل تونی، عبدالله، الوافیة فی اصول الفقه، تحقیق سیدمحمدحسین رضوی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ دوّم، ۱۴۱۵ق
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق
- کرکی، محقق ثانی، علیبنحسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوّم، ۱۴۱۴ق
- کرکی، محقق ثانی، علیبنحسین، رسائل المحقق الکرکی، تحقیق محمد حسون، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی و دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
- مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی، کوشانپور، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق
- میرزای قمی، ابوالقاسم، القوانین المحکمة فی الاصول، قم، احیاء الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۳۰ق
- نایینی، میرزامحمدحسین، فوائد الاصول، تقریر محمدعلی کاظمی خراسانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش
- نجاشی، احمدبنعلی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق
- وحید بهبهانی، محمدباقر، الرسائل الاصولیه، قم، مؤسسه علامه وحید بهبهانی، چاپ اول، ۱۴۱۶ق
- یزدی طباطبایی، حاشیة فرائد الاُصول، سیدمحمدکاظم، حاشیة فرائد الاُصول، قم، دارالهدی، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
مصطفی گیلانیان