قدرت، توانمندی اثرگذاری در روابط انسانی برای دستیابی به منافع فردی یا گروهی. قدرت به معنای توانایی است (دهخدا، 10/15399؛ جوهری، 2/787) و در اصطلاح قدرت در جامعه انسانی به معنای امکان تحمیل اراده (وبر، 139) حتی با وجود مقاومت دیگران (فروند، 232) می‌باشد و شامل مجموعه‌ای از عوامل مادی و معنوی است (عمید زنجانی، 1/65) که به صورت قهری یا اختیاری موجب به اطاعت درآوردن دیگر انسان‌ها (مک‌آیور، 101؛ آشوری، 247) برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب (عالم، 90؛ میاح، 64) می‌شود؛ از این‌رو قدرت، مفهومی نزدیک و مترادف با «سلطه» (حسینی قائم‌مقامی، 87) و غلبه یا چیرگی (بخشایشی اردستانی، 73) دارد. استفاده از ابزار قدرت گاهی تنبیهی و گاهی تشویقی است و نوعاً برای فرد یا گروهی فراهم می‌گردد که از «نفوذ» اجتماعی برخوردار باشند (عالم، 91؛ مطهرنیا، 125). این نفوذ گاهی با «زور» و «اجبار» به دست می‌آید و طبعاً سلطه ناشی از آن با رضایت فرمانبردار همراه نیست؛ ولی گاهی بهره‌گیری از قدرت، مبتنی بر رضایت فرمانبردار است که در این صورت «اقتدار» نامیده می‌شود و ویژگی بارز آن، وجود مجموعه‌ای از باورهاست که به فرد یا گروه خاص برای استفاده از قدرت، مشروعیت می‌بخشد (ام‌بلاو، 110). پذیرش اجتماعی این‌گونه از قدرت همواره رهبران نظام‌های سیاسی را به بهره‌گیری از این شیوه خاص برای اعمال نفوذ، متمایل می‌سازد (عالم، 100)؛ اما به‌کارگیری زور و اجبار در حالی‌که فاقد ویژگی پذیرش همگانی باشد، نشانه بی‌ثباتی آن قدرت است (گیدنز، 224 ـ 227).

پیشینه

قدرت به مثابه یک میل طبیعی در نهاد انسان، از قدمتی به درازای تاریخ بشر برخوردار است و همواره در طول تاریخ در روابط و مسائل اجتماعی دارای نقشی اثرگذار و جایگاهی مهم بوده است (راسل، 28). در طول تاریخ، انسان‌ها همواره بر سر قدرت با یکدیگر در کشمکش و جنگ بوده‌اند و این سنت الهی است که پیروزی و شکست و روزهای اقتدار همیشه میان مردم دست به دست می‌شده است (آل عمران، 140). در روند زندگی اجتماعی انسان‌ها به این خودآگاهی دست یافته‌اند که برای استیفای منافع خود، نیازمند بهره‌برداری از ابزار قدرت‌اند (عمید زنجانی، 1/66).

روی‌آوردن بشر به زندگی اجتماعی خواه برآمده از اقتضای طبیعت وی باشد (ابن‌خلدون، 1/54؛ خواجه‌نصیر، 214 ـ 215) و خواه آن یک توافق اجتماعی برآمده از انتخاب (روسو، 5 و 24 ـ 25) یا اضطرار (هابز، 138) دانسته شود، از آنجاکه به بهره‌گیری متقابل انسان‌ها (جوادی آملی، 385)، در چارچوب به‌کارگیری قدرت می‌انجامد، نیازمند سازماندهی است. این خودآگاهی درباره لزوم وجود کسانی که در جامعه، قدرت را به کار می‌گیرند، در فرایند جامعه‌پذیری از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. در ‌اندیشه پیشینیان عموماً بر نقش ابزاری قدرت برای دستیابی به عدالت و فضیلت تأکید شده است (افلاطون، 406 ـ 407؛ فارابی، 79 ـ 81)؛ اما در سده‌های اخیر، به قدرت به عنوان یک مفهوم تحلیلی مستقل توجه شده و دانش‌هایی همچون علوم سیاسی با محوریت آن فراهم آمده است. در این رویکرد، به قدرت به شکل یک هدف و مفهوم عام و دارای ساختار منسجم نگاه می‌شود که باید نظم سیاسی و اجتماعی را پدید آورده، حفظ کند (کلگ، 68 ـ 88).

قدرت در فرهنگ اسلامی

قدرت با این عنوان که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمان‌های اجتماعی است، در هر مکتب فکری و سیاسی دارای خاستگاه معرفتی و ارزشی ویژه است. مسلمانان در پرتو آموزه‌های دینی، قدرت را از صفات کمال وجودی خدا (طباطبایی، نهایة الحکمه، 296 ـ 297) به ‌شمار می‌آورند؛ بر این اساس، قدرت الهی به معنای آن است که اگر بخواهد می‌تواند کاری را انجام دهد و اگر بخواهد می‌تواند آن را ترک کند (ملاصدرا، 6/307). در این برداشت به صدور آگاهانه و اختیاری فعل از سوی فاعل، توجه و تأکید شده است (طباطبایی، نهایة الحکمه، 297). در قرآن به این حقیقت تصریح شده که «خدا بر هر چیز تواناست» (بقره، 20) و «همه نیرو و قدرت از آنِ خداست» (بقره، 165)؛ پس هر جا قدرت و نیرویی باشد، جلوه‌ای از قدرت الهی است و موجودات از خود و گسسته از خدا، قدرتی ندارند (مصباح یزدی، 2/48 ـ 49 و 128). قدرت‌طلبی یک گرایش و نیاز طبیعی در وجود آدمی است؛ ‌البته نه اینکه یک آرمان باشد، بلکه وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف برتر و کمال وجودی است، تا زمانی که این میل سرشتی در چارچوب نظام معنایی توحیدی باشد؛ یعنی هم در مرحله کسب قدرت و هم در مرحله به‌کارگیری آن، انسان متوجه باشد که قدرت می‌تواند وسیله کمال آدمی باشد (همان، 2/113 و 126 ـ 127).

از سوی دیگر، بر اساس آموزه‌های قرآن کریم مسلمانان وظیفه دارند هر چیزی را که در قدرت دارند، برای مقابله با دشمنان فراهم سازند تا به وسیله آن دشمن را بترسانند (انفال، 60)؛ همچنین به‌کارگیری قدرت در تنظیم روابط انسانی باید برای رسیدن به اهدافی مانند برپایی عدالت و قسط (حدید، 25)، گسترش خداپرستی و نهادینه‌سازی ارزش‌های دینی (حج، 41) باشد.

به عقیده امام‌خمینی قدرت به معنای «احاطه تام و فراگیر» خداوند بر همه موجودات (دعاء السحر، 109 و 113) و متعلق به ذات الهی است و همه موجودات دیگر، قدرت خود را از او می‌گیرند (چهل حدیث، 53 و 70)؛ بنابراین دیگر قدرت‌ها نیز در طول قدرت الهی و به جهت انتساب به آن دارای مراتبی از کمال است (دعاء السحر، 113). در عرصه اجتماعی نیز قدرت مبتنی بر چنین باوری در جهت نفع همه افراد جامعه و تمام بشریت است و اساساً هر چه هست برای نفع و تربیت انسان است (صحیفه، 19/355).

انواع و اقسام

قدرت که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمان‌های اجتماعی است، از نگاه امام‌خمینی با توجه به خاستگاه، انگیزه‌ها و نگاه‌های متفاوتی که وجود دارد، به انواع و اقسامی تقسیم می‌شود. قدرت گاهی به دلیل غلبه «حب نفس» طغیان می‌کند (صحیفه، 16/458). با تکیه بر این پشتوانه معرفتی می‌توان قدرت را به قدرت الهی و مشروع و قدرت نامشروع و شیطانی تقسیم کرد (همان، 12/425)؛ بدین ترتیب قدرت تنها زمانی که در طول قدرت الهی و در سایه آن تعریف شده باشد، پذیرفتنی است (همان، 6/338). قدرت نامشروع در سخنان امام‌خمینی با مفاهیم و اصطلاحاتی مانند طاغوت (ولایت فقیه، 35 و 88 ـ 89)، دیکتاتوری (صحیفه، 14/91) و استبداد (ولایت فقیه، 23 و 43) معرفی شده که ثمره آن سرکوب استعدادهای اجتماعی و به بندکشیدن ملت و ویرانی مملکت است.

از سوی دیگر، در ‌اندیشه امام‌خمینی، با توجه به خاستگاه و ساختار الهیِ قدرت، چهره معنوی قدرت از اهمیت بالایی برخوردار است و در این چارچوب، قدرت ‌الله‌اکبر، قدرت خون سیدالشهدا(ع)، قدرت غیبی الهی و قدرت ایمان تبیین شده (صحیفه، 9/494 ـ 495؛ 13/185 و 16/346) و بر این امر تأکید شده است که عوامل مادیِ قدرت نیز تنها در پرتو قدرت معنوی معنا پیدا می‌کنند و می‌توانند اثرگذار باشند (همان، 6/310 و 7/531).

مبانی و اهداف قدرت مشروع

مشروعیت قدرت و شیوه استفاده از آن در جامعه، به خاستگاه معرفتی آن باز می‌گردد و معمولاً در حوزه قدرت سیاسی اهمیت خود را نشان می‌دهد؛ زیرا قدرت اگرچه دارای مؤلفه‌های مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و علمی است (سیدباقری، ماهیت و مؤلفه‌ها، 85)، مهم‌ترین بعد آن، قدرت سیاسی است که دیگر ابعاد و مؤلفه‌ها را پوشش می‌دهد و مشروعیت قدرت نیز معمولاً در حوزه قدرت سیاسی خود را نشان می‌دهد. امروزه در دانش سیاسی که بر خودبسندگی عقل آدمی استوار است، مشروعیت قدرت به مثابه توانایی کنش یا حق کنش (هینداس، 1 ـ 2)، تنها در روابط مادی و این‌جهانی جستجو می‌شود (راش، 48 ـ 49؛ گالبرایت، 10 ـ 12)؛ اما اگر پایگاه معرفتی جامعه بر گونه‌ای از هستی‌شناسی استوار باشد که به ربوبیت مطلق الهی باور دارد، مشروعیت قدرت انسان در امتداد قدرت خداوند ارزیابی خواهد شد (طباطبایی، المیزان، 1/21). در این نگرش، چنان‌که امام‌خمینی تأکید کرده است، همه قدرت تنها یک قدرت است و آن قدرت نیز برای نفع همه افراد و جامعه انسانی است (صحیفه، 19/354 ـ 355). ایشان درباره قدرت سیاسی مشروع معتقد است منبع مشروعیت‌ساز قدرت خداوند است و هر شیوه‌ای از اعمال قدرت و حاکمیت باید از او سرچشمه بگیرد (مکاسب، 2/160) و قدرت وسیله و ابزار برای رسیدن به اهداف است و کسب قدرت سیاسی، زمانی مطلوب است که همچون ابزاری بتواند اهداف و غایات ویژه‌ای همچون اجرای احکام الهی از طریق برپایی حکومت دینی (ولایت فقیه، 44) و برقراری عدالت (صحیفه، 5/535) را تأمین کند. آنچه در اصول 2 و 3 و 9 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در خصوص برقراری نظم و امنیت، حل و فصل دعواها و اختلافات، اقامه حدود الهی، تأمین آزادی، رشد و تعالی و رساندن انسان به جایگاه شایسته خود آمده است در همین راستا می‌باشد. به عقیده امام‌خمینی در این صورت، کسب قدرت و حکومت امری لازم و ضروری است (ولایت فقیه، 56)، همان‌گونه که حفظ آن، ازجمله نظام جمهوری اسلامی نیز برای تداوم اهداف و غایات یادشده، از مهم‌ترین واجبات عقلی و شرعی به شمار می‌رود (صحیفه، 19/153). امام‌خمینی بر اساس خاستگاه و غایت الهی قدرت و باوری که به رابطه عمیق قدرت و اخلاق داشت، مردم را به ابزارهای معنوی قدرت توجه می‌داد و همواره باورهای دینی، پشتیبانی مردم (همان، 14/373 ـ 377) و آگاهی و هوشیاری آنان (همان، 13/232) را از منابع قدرت در جمهوری اسلامی ایران معرفی می‌کرد. ایشان در پرتو همین نگاه، حکومت پهلوی را که تکیه بر قدرت نظامی و حمایت بیگانگان داشت، طاغوتی می‌خواند (همان، 8/483) و شیوه کاربرد قدرت در آن رژیم را خیانت و جنایت می‌نامید (همان، 6/15 ـ 18، 85، 161 و 269).

دیدگاه امام‌خمینی درباره قدرت در رفتار ایشان نیز کاملاً جلوه‌گر بوده است. ایشان در پرتو رویکرد اخلاقی و عرفانی خویش که قدرت را در خاستگاه و غایت، مظهر خیر و کمال می‌دانست و خدا را صاحب قدرت مطلق بر می‌شمرد، به چنان قدرت معنوی دست یافته بود که از هیچ قدرتی به جز خدا نمی‌ترسید (همان، 1/293) و این قدرت معنوی را اطرافیان در واکنش‌های ایشان به رخدادهای مهم دوران انقلاب اسلامی، ترور شخصیت‌ها و حوادث جنگ تحمیلی بارها مشاهده کرده بودند (← هاشمی رفسنجانی، 136 ـ 137، 144 ـ 146 و 291 ـ 293).

آسیب‌شناسی

در قرآن کریم به نقش قدرت و قدرتمندان در فساد جامعه اشاره شده است (نمل، 34؛ بقره، 205) و بررسی آموزه‌های قرآنی نشان می‌دهد که قرارگرفتن قدرت در دست ظالمان و ستمکاران از رهگذر خودشیفتگی (مائده، 18)، نقدناپذیری (بقره، 206) و طغیان و سرکشی آنان (نازعات، 24)، آسیب‌های بسیاری را به افراد، گروه‌ها و جوامع انسانی وارد می‌کند. به همین دلیل، امام‌خمینی قرار گرفتن قدرت را در دست نااهلان یکی از آفت‌ها و آسیب‌های مهم قدرت می‌دانست و درباره آن هشدار می‌داد و تأکید می‌کرد نباید قدرت به دست اشخاص غیر مهذب برسد. به عقیده ایشان قدرت که کمال است، اگر به دست اشخاص فاسد برسد، آن را به فساد می‌کشانند (صحیفه، 18/206).

امام‌خمینی بر این باور است بر اساس آموزه‌های اسلامی، قدرت اگرچه ماهیت بدی ندارد و نعمتی الهی برای کمال آدمی به شمار می‌آید، اما این نعمت نیز همانند دیگر نعمت‌های الهی می‌تواند در معرض فساد و آسیب‌هایی مانند خودکامگی، نقدناپذیری، غرور، طغیان و سرکشی و ظلم و ستم به مردم، نقض حقوق مخالفان و سلب آزادی از مردم قرار گیرد (همان، 16/267 و 18/205 ـ 213). از این‌رو اندیشه‌وران سیاسی همواره به احتمال انحراف صاحبان قدرت، توجه ویژه کرده‌اند. قدرت به دلیل ماهیت خود، اگر در دست انسان خودساخته‌ای باشد، می‌تواند ملتی را به کمال برساند و جهانی را آباد کند و به‌عکس اگر قدرت در دست فردی مستبد و ناصالح باشد، ویرانی‌ها، آسیب‌ها و پیامد‌های ناگواری را به وجود خواهد آورد (همان، 18/206).

راه‌ها و شیوه‌های مهار قدرت

قدرت زمینه فسادآوری ‌دارد و همین امر موجب می‌شود که در هر جامعه‌ای برای مهار قدرت و قدرتمندان از راه‌ها و شیوه‌های گوناگون و شرایط و تدابیر ویژه شامل انواع عوامل درونی و ساختاری استفاده می‌شود که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

1. مراقبت‌های اخلاقی و مهار درونی: در مکتب اسلام مهار نفس و مراقبت درونی، اصلی بنیادین در تمام شئون زندگی انسان به‌ویژه قدرت است که زمینه طغیان، فساد و تباهی بیشتری دارد؛ همچنین برخورداری از عدالت (نساء، 58؛ مائده، 8) و ملکه تقوا (مائده، 8) از شرایط به دست گرفتن قدرت در جامعه دانسته شده است، به‌ گونه‌ای که در اصل 109 قانون اساسی آمده است حاکم بدون برخورداری از عدالت و دیگر شرایط، حق اعمال قدرت را ندارد. امام‌خمینی بر اساس تعریف قدرت سیاسی در متن جهان‌بینی اسلامی، مهار و کنترل قدرت را نیز در همان چارچوب تبیین می‌کند. از نظر ایشان قدرت و حکومت باید در اختیار انسان‌های مهذبی باشد که عادل و اسلام‌شناس باشند (ولایت فقیه، 50)؛ بنابراین ولایت فقیه که در راستای ولایت پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) است، گزینه مناسبی برای قرارگرفتن در رأس هرم قدرت سیاسی در جامعه مسلمان است (← مقاله ولایت فقیه(1)). به عقیده ایشان این کانون قدرت، به دلیل همراهی با عدالت (صحیفه، 3/304)، آسیب‌‌ناپذیر است؛ زیرا به محض انجامِ عمل مخالفِ عدالت، ولایت او از میان می‌رود (همان، 11/464). 2. نظارت همگانی: قرآن کریم هر گونه دگرگونی در سرنوشت جامعه را در گرو عملکرد تک‌تک مردم می‌داند (رعد، 11). در برخی روایات نیز افراد جامعه در برابر رخداد‌های اجتماعی مسئول‌ و نظارت، وظیفه همه امت اسلامی شمرده شده است (متقی هندی، 6/22 و 30) و در اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر آن تأکید شده است. این نظارت عمومی و مراقبت اجتماعی در شرایطی که علاوه بر حاکمیت قانون، همه در برابر آن یکسان باشند (سیدباقری، قدرت سیاسی، 344 ـ 351)، از طریق امر به معروف و نهی از منکر (آل عمران، 114؛ هود، 116)، انتقاد و نصیحت (کلینی، 1/403) و مشورت و رایزنی (شورا، 38؛ آل عمران، 159؛ نایینی، 81 ـ 84؛ قطب، 5/3160) به دست می‌آید. به نظر امام‌خمینی در جامعه اسلامی صاحبان قدرت و مردم در برابر یکدیگر مسئول‌اند و پرسشگری و نظارت در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه مردم در برابر صاحب قدرت است (صحیفه، 4/160 و 10/110) که می‌توانند تا اقدام عملی در برابر تخلف صاحب قدرت، پیش روند (همان، 12/214). در نگاه ایشان اصل مردم‌اند که باید بر تمام نهاد‌های قدرت و حاکمیت نظارت کنند و از این رهگذر، قدرت را مهار کنند (همان، 5/526؛ 8/5 و 10/17) (← مقاله نظارت). بنا بر اصول 54، 55، 76، 84، 86 و 174 قانون اساسی دستگاه‌های نظارتی شامل مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان قانون اساسی و نیز سازمان‌ها و نهاد‌های نظارتی و کنترلیِ ویژه مانند سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، دیوان عدالت اداری و مانند آن می‌باشد. 3. اصل تفکیک قوا: امروزه در بیشتر کشورها اصل تفکیک قوا به گونه‌ای پذیرفته شده است. در جمهوری اسلامی ایران نیز به موجب اصل 57 قانون اساسی، قدرت تقسیم می‌شود و قوای سه‌گانه مجریه، قضاییه و مقننه مستقل از یکدیگرند. امام‌خمینی نیز در معنا بر مفهوم تفکیک قوا و استقلال نهاد‌های قانون‌گذاری، اجرایی و قضایی برای دوری از هرج‌ و مرج تأکید کرده است (همان، 13/117) (← مقاله قوای سه‌گانه). 4. قانون‌گرایی: مهم‌ترین راه‌کار بیرونی قدرت وجود قوانین فراگیر و پای‌بندی به آن به‌ویژه از سوی صاحبان قدرت است و نقش قوانین اساسی در جوامع مختلف نقشی بس مهم به شمار می‌رود. در جمهوری اسلامی ایران نیز قدرت موجود در سطوح مختلف بر اساس قانون اساسی و قوانین عادی توزیع شده و بخشی از دستگاه‌ها به عنوان ضمانت اجرایی آن معرفی شده است؛ اما در این راستا نقش مردم و آرای عمومی تعیین‌کننده است. امام‌خمینی که در دوره غیبت مشروعیت قدرت را در گرو رهبریِ فقیه عادل می‌داند، بر مراجعه به آرای عمومی برای انتخاب زمامدار و ساختار مناسب توزیع قدرت برای دوری از فسادِ صاحبان قدرت تأکید می‌کند (همان، 10/321 ـ 322) (← مقاله مشروعیت). قدرت سیاسی در حکومت الهی با توجه به گزینش حاکم از طریق انتخابات و اراده آزاد مردم، علاوه بر الزامات درونی برآمده از عدالت و تقوا، به صورت ساختاری و از طریق قانون و نهادهای مدنی و سیاسی نیز صورت می‌گیرد، به گونه‌ای که زمامدار و کارگزاران حکومت باید در برابر مردم پاسخگو باشند (همان، 5/409 و 8/487) (← مقاله‌های قانون، انتخابات). از سوی دیگر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و قرارگرفتن امام‌خمینی در جایگاه رهبری نظام اسلامی، ایشان همواره بر حاکمیت قانون ازجمله درباره خود (صحیفه، 8/487) و پرهیز از خودسری (همان، 8/281 و 9/425) در تمام سطوح قدرت تأکید می‌کرد؛ چنان‌که بی‌درنگ پس از برپایی جمهوری اسلامی، خواستار تصویب قانون اساسی شد (همان، 6/54 و 453) (← مقاله قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران) و نخستین و مهم‌ترین گام عملی را در مهار قدرتِ کارگزاران حکومت برداشت. ایشان در طول ده سال رهبری نظام اسلامی، همواره با توجه‌دادن به کارگزاران حکومت به رعایت تقوا و عدالت و تمکین آنان به قانون، نقش عملی خود را در مهار و هدایت قدرت به شایستگی ایفا کرد (همان، 14/413 ـ 416 و 452 ـ 455). ایشان با تاکید بر لزوم معلوم‌بودن حدود و مقیدبودن همه مسئولان و تک‌تک مردم به قانون و پذیرش آن، خاطرنشان کرده است خود ایشان هم ممکن است با بسیاری از چیزها مخالف باشد، ولی‏‎ وقتی قانون شد می‌پذیرد (همان، 14/377).

پانویس

منابع

  • قرآن کریم.
  • آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، 1386ش.
  • ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن‌محمد، تاریخ ابن‌خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق.
  • افلاطون، جمهور، ترجمه فوائد روحانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، 1360ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ چهارم، 1388ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1386ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، 1389ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1385ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، 1388ش.
  • ام ‌بلاو، پیتر، چند انتقاد از نظریه اقتدار وبر، چاپ‌شده در عقلانیت و آزادی؛ مقالاتی از ماکس وبر و درباره ماکس وبر، ترجمه یدالله موقن و احمد تدین، تهران، هرمس، چاپ اول، 1379ش.
  • بخشایشی اردستانی، احمد، اصول علم سیاست، تهران، آوای نور، چاپ اول، 1376ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، قم، اسراء، چاپ دوم، 1373ش.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، 1407ق.
  • حسینی قائم‌مقامی، سیدعباس، قدرت و مشروعیت، تهران، سوره، چاپ اول، 1379ش.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، اخلاق ناصری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، 1413ق.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1373ش.
  • راسل، برتراند، قدرت، ترجمه نجف دریابندری، تهران، خوارزمی، 1371ش.
  • راش، مایکل، جامعه و سیاست، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، سمت، چاپ اول، 1377ش.
  • روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ترجمه منوچهر کیا، تهران، گنجینه، چاپ دوم، 1352ش.
  • سیدباقری، سیدکاظم، قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و ‌اندیشه اسلامی، 1394ش.
  • سیدباقری، سیدکاظم، ماهیت و مؤلفه‌های قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، مجله کتاب نقد، شماره 59 ـ 60، 1390ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، 1416ق.
  • عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، چاپ پنجم، 1378ش.
  • عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1421ق.
  • فارابی، ابونصر، احصاء العلوم، مقدمه و شرح علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، 1996م.
  • فروند، ژولین، جامعه‌شناسی ماکس وبر، ترجمه عبدالحسین نیک‌گهر، تهران، نیکان، چاپ اول، 1362ش.
  • قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سی‌و‌پنجم، 1425ق.
  • کلگ، استوارت آر، چارچوب‌های قدرت، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، 1379ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
  • گالبرایت، جان کنت، آناتومی قدرت، ترجمه محبوبه مهاجر، تهران، سروش، 1381ش.
  • گیدنز، آنتونی، سیاست، جامعه‌شناسی و نظریه اجتماعی، ترجمه منوجهر صبوری، تهران، نی، چاپ دوم، 1381ش.
  • متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، 1409ق.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ پنجم، 1391ش.
  • مطهرنیا، مهدی، تبیینی نوین بر مفهوم قدرت در سیاست و روابط بین‌الملل، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1378ش.
  • مک‌آیور، رابرت موریس، جامعه و حکومت، ترجمه ابراهیم علی کنی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ سوم، 1354ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1981م.
  • میاح، عبدالرحمن، اصطلاحات سیاسی، زیر نظر ناصر جمال‌زاده، قم، پارسایان، چاپ اول، 1382ش.
  • نایینی، میرزامحمدحسین، تنبیه الامة و تنزیه المله، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ نهم، 1378ش.
  • وبر، ماکس، مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی، ترجمه احمد صدارتی، تهران، مرکز، چاپ اول، 1367ش.
  • هابز، توماس، لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نی، چاپ اول، 1380ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، امام‌خمینی به روایت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، تهیه و تنظیم عبدالرزاق اهوازی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1385ش.
  • هینداس، باری، گفتارهای قدرت از هابز تا فکو، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، شیرازه، چاپ اول، 1380ش.

حمید فاضل قانع