عباس زریاب خویی، از شاگردان درس فلسفه امامخمینی.
اطلاعات فردی | |
---|---|
تاریخ تولد | ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ش |
زادگاه | خوی |
تاریخ وفات | ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ |
شهر وفات | تهران |
اطلاعات علمی | |
استادان | امامخمینی، سیدمحمد محقق داماد، سیدمحمد حجت کوهکمری، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدصدرالدین صدر و... |
محل تحصیل | خوی، قم، تهران و آلمان |
تألیفات | اطلس تاریخی ایران، تاریخ ساسانیان، آیینه جام (شرح مشکلات دیوان حافظ) و... ترجمه ترجمه تاریخ فلسفه و لذات فلسفه اثر ویل دورانت و... |
سایر | تسلط به زبانهای فارسی، ترکی آذری و استانبولی، به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی |
تولد و تحصیل
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ش در خوی به دنیا آمد. با این حال تاریخ ولادت وی در شناسنامهاش به اشتباه ۱۲۹۷ش ثبت شده است.[۱] عباس زریاب خواندن و نوشتن را از دوسالگی در مکتبخانه ملا کبری در خوی آغاز کرد. سپس وارد دبستانی در خوی شد و دوران ابتدایی را در آنجا گذراند.[۲] او در سالهای تحصیل در دوره ابتدایی و متوسطه، خواندن رمانها و طنزهای اجتماعی ترجمهشده به ترکی و مطبوعات چاپ عثمانی.[۳] را در کنار آثاری همچون ترجمههای داستانهای تاریخی اسلام اثر جرجی زیدان، ناسخالتواریخ اثر لسانالملک سپهر و منتظم ناصری اثر اعتمادالسلطنه، کتابهای درسی تاریخ و جغرافیا تألیف عباس اقبال، محیط زندگی و احوال و آثار رودکی اثر سعید نفیسی، سخن و سخنوران اثر بدیعالزمان فروزانفر و دیوان شعرایی همانند سعدی، فرخی و شاهنامه فردوسی و نیز مجلات کاوه، ایرانشهر، علم و هنر، ارمغان و نوبهار را مطالعه میکرد و این مطالعات بر روحیه و ذوق وی اثر بسیار گذاشت. در کنار کتابهای فوق، آثار کسانی همچون شیخ قاسم واعظ، مهاجر ایروانی که منتقد عقبماندگی و بدبختی ملل اسلامی و دستگیر بیبضاعتان بود و شیخ فضلالله حجتالاسلام، برجستهترین روحانی خوی که متمایل به شیخیگری و تا ۱۶ سالگی تنها مشوق زریاب بود، مورد مطالعه قرار داد.[۴]
تحصیلات حوزوی در خوی و مهاجرت به قم
زریاب تحصیلات جدید را پس از پایان سال نهم بهسبب فراهم نبودن امکان ادامه تحصیل در خوی و نبود امکان رفتن به تبریز رها کرد و به تحصیلات حوزوی روی آورد.[۵] او حاشیه ملاعبدالله و قسمتی از معالم و کتاب مطول را در مدارس دینی خوی و نزد شیخ عبدالحسین اعلمی و شرح جامی را پیش میرزا حسن فقیه معروف به مناقب خواند.[۶] و در تابستان ۱۳۱۶ش در حالیکه دوره مقدمات را فرا گرفته بود، به پیشنهاد شیخ صادق فَراحی، از عالمان خویی مشغول به تحصیل در حوزه علمیه قم، راهی قم شد.[۷]
زریاب در اواخر شهریور ۱۳۱۶ وارد قم شد و تا ۱۳۲۲ش در آنجا به تحصیل پرداخت.[۸] او در آغاز به راهنمایی شیخ صادق فراحی، در مدرسه ناصریه یا جانیخان سکونت گزید.[۹] و رسایل را نزد سیدمحمد محقق داماد، کفایه را نزد سیداحمد خسروشاهی و مکاسب را نزد شیخ محمدعلی کرمانی آموخت.[۱۰] آنگاه به مدت دو سال در درس خارج فقه و اصول سیدمحمد حجت کوهکمری، سیدمحمدتقی خوانساری و سیدصدرالدین صدر شرکت کرد.[۱۱] او طی سالهای ۱۳۱۸-۱۳۲۱ش به آموختن قسمت عمده شرح منظومه ملاهادی سبزواری و بحث نفس و امور عامه اسفار نزد امامخمینی در مدرسه دارالشفا پرداخت.[۱۲] در ۱۳۲۱ش خصوصی برگزار شدن جلسات این درس مانع از تداوم شرکت زریاب در آن شد. وی در مقابل در جلسات درس اسفار شیخ مهدی مازندرانی شرکت جست.[۱۳] زریاب مورد توجه و التفات امامخمینی بود؛ چنانکه او را در ماه رمضان ۱۳۶۱ق (مهر ۱۳۲۱ش) به جلسات بحث و مطالعه کتاب عبقات الانوار سیدحامد حسینی لکهنویی که شبها در منزل دوستانش تشکیل میشد دعوت کرد. زریاب علاوه بر این بهواسطه شیخ جعفر اشراقی تبریزی، به کتابهای اجتماعی، فلسفی، روانشناسی و نیز کتب فقه و اصول اهلسنت دسترسی پیدا کرد.[۱۴] در همین سالها به تهران رفت و در آنجا با محمد شریعت سنگلجی دوست و مصاحب شد و سخت تحت تأثیر وی قرار گرفت.[۱۵] این دوستی زمینه آشنایی وی با بدیعالزمان کردستانی، محمدجواد مشکور و محمدتقی دانشپژوه را مهیا ساخت.[۱۶] دوره تحصیلات حوزوی زریاب با دریافت خبر بیماری پدر و رفتن به خوی در ۱۳۲۲ ش ناتمام ماند.
بازگشت به خوی و مهاجرت به تهران
زریاب طی سالهای ۱۳۲۲-۱۳۲۴ش پس از درگذشت پدر به رتقوفتق امور خانواده پرداخت و همزمان در دبیرستانهای خوی تدریس میکرد.[۱۷] روی کار آمدن فرقه دموکرات در آذربایجان و اختلافنظر وی با آنان زمینهساز خروج وی از خوی و رفتن به تهران گردید.[۱۸] ریاحی از تبعید او به تهران به فرمان روسها سخن گفته است.[۱۹] که به نظر نمیرسد دقیق باشد. زریاب پس از استقرار در تهران مقالهای در روزنامه داریا نوشت و در آن ادعای فرقه دموکرات مبنی بر تُرک بودن نظامی گنجوی را باطل دانست.[۲۰] در این دوره در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول کار شد. در آنجا با سیدحسن تقیزاده، نماینده وقت مجلس شورای ملی آشنا شد.[۲۱] همزمان مدرک کارشناسی خود را از دانشکده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران دریافت کرد.[۲۲] سپس به تکمیل معلومات خویش در محضر علمای مدرسه سپهسالار[۲۳] و فراگیری زبانهای فرانسوی و آلمانی پرداخت.[۲۴] با تشکیل مجلس سنا در ۱۳۲۸ش، از سوی سیدحسن تقیزاده، رئیس آن مجلس، مأمور راهاندازی کتابخانهای در آنجا شد.[۲۵] او در کنار فعالیت فوق، در دانشکده علوم معقول و منقول به تدریس تاریخ اسلام و تاریخ علوم اسلامی پرداخت.[۲۶] در این دوره، وی به محمد مصدق و جبهه ملی علاقه داشت و از نظر فکری به آنان نزدیک بود، ولی علاقه و ارتباطش با سیدحسن تقیزاده مانع از ارتباط نزدیک با آنان شد.[۲۷]
بورس تحصیلی در خارج از کشور
عباس زریاب در سال ۱۳۳۴ش با بورس آلمانی هومبولدت که پروفسور هانس روبرت رویمر، خاورشناس آلمانی، به توصیه تقیزاده به وی اعطا کرده بود، راهی دانشگاه یوهانس گوتنبرگ در شهر ماینتس آلمان غربی گردید.[۲۸] عبداللهزاده، محل تحصیل وی را دانشگاه فرایبورگ پنداشته است.[۲۹] ولی به نظر صحیح نیست و او در دانشگاه یوهانس گوتنبرگ به تحصیل پرداخت. وی با خاورشناسانی همچون هانس روبرت رویمر، برتولد اشپولر و والتر هینتز گفتگو کرد.[۳۰] در سال ۱۳۳۹ش با دفاع از رساله دکتری خویش در رشته تاریخ با عنوان «گزارش درباره جانشینان تیمور برگرفته از تاریخ کبیر جعفری تألیف ابن محمدالحسینی» به ایران بازگشت.[۳۱] او طی سالهای ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش به دعوت هنینگ برای تدریس زبان و ادبیات فارسی راهی دانشگاه برکلی کالیفرنیا گردید. پس از دو سال با وجود برگزیده شدن بهعنوان پروفسور دائم، به ایران بازگشت و در سال ۱۳۴۵ش به استخدام گروه تاریخ دانشگاه تهران درآمد. او در سال ۱۳۵۶ ش هم برای مدت شش ماه راهی دانشگاه پرینستون آمریکا گردید.[۳۲]
فعالیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی
زریاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی از تدریس در دانشگاه منع شد.[۳۳] و از آن پس تا پایان عمر به همکاری با دائرهالمعارف تشیع، بنیاد دائرهالمعارف اسلامی و مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی پرداخت.[۳۴] در مهر ۱۳۷۳ انتشار نامه سرگشادهای بهعنوان «ما نویسندهایم» با امضای دکتر زریاب خویی که در آن به سانسور کتاب و مطبوعات اعتراض شده بود، شرایط سختی را پیش روی وی قرار داد. وی در مصاحبه توبهگونهای با روزنامه اطلاعات گرچه اصل اعتراض در آن نامه را بهحق دانست، از سوءاستفاده تبلیغاتی از آن نامه علیه نظام جمهوری اسلامی ابراز پشیمانی کرد.[۳۵]
او علاوه بر زبانهای فارسی، ترکی آذری و استانبولی، به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی تسلط داشت و با زبان روسی هم آشنایی بود.[۳۶] عباس زریاب علاوه بر استادی دانشگاه تهران، مدیریت گروه تاریخ دانشگاه تهران، عضویت در انجمن بینالمللی شرقشناسی آلمان، مجمع بینالمللی کمیتههای ایرانی در انگلستان، انجمن فلسفه، هیئتامنای بنیاد فرهنگ ایران، بنیاد شاهنامه فردوسی و فرهنگستان تاریخ، شرکت در طرح ترجمه دائرهالمعارف اسلام (چاپ بریل)، دائرهالمعارف فارسی، دانشنامه ایران و اسلام و راهاندازی نشریه فرهنگ ایران زمین، انجمن دوستداران کتاب و سرپرستی بخش تاریخ در اطلس جغرافیایی ایران را در کارنامه خود داشت.[۳۷]
آثار نوشتاری
از آثار زریاب میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد: اطلس تاریخی ایران (با همکاری سیدحسین نصر و احمد مستوفی در ۱۳۵۰ ش)؛ تاریخ ساسانیان (۱۳۵۴ش)؛ آیینه جام، شرح مشکلات دیوان حافظ (۱۳۶۸ش)؛ بزمآورد، شصت مقاله درباره تاریخ، فرهنگ و فلسفه (۱۳۶۸ش)؛ سیره رسولالله (ص)، بخش اول از آغاز تا هجرت (۱۳۷۰ش)؛ درسگفتارهای فلسفه تاریخ (۱۳۸۷ش) و اطلس تاریخ ایران (با همکاری مهندس محمد پورکمال، چاپنشده)؛ تصحیح الصیدنه فی الطب نوشته ابوریحان بیرونی (۱۳۷۰ش)؛ تحریر روضهالصفا نوشته میرخواند (۱۳۷۰ش)؛ و ترجمه تاریخ فلسفه و لذات فلسفه اثر ویل دورانت (۱۳۳۵ و ۱۳۴۴ش)، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان اثر تئودور نولدکه (۱۳۵۸ش)، دریای جان اثر هلموت ریتر (با همکاری مهرآفاق بایبردی، ۱۳۷۴ش)، ظهور تاریخ بنیادی، اثر فریدریش ماینکه (چاپنشده) و ترجمه ناتمام انحطاط غرب اثر اشپنگلر و نگارش و ترجمه دهها مقاله.[۳۸] زریاب خویی در ۱۴ بهمن ماه ۱۳۷۴ در تهران درګذشت [۳۹]
پانویس
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۱۹-۲۰.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۲۵.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۲-۳.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۲۸-۳۱.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۳۹-۴۰؛ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۳.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۳۲، ۴۰؛ کیوانی، «مرگی از صد هزار مصیبت»، ص۹؛ «درگذشت دکتر عباس زریاب خویی»، ص۱۶۲؛ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۴.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۴، ۱۱؛ زریاب، «زندگانی من»، ص۴۰.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۴؛ زریاب، زریاب، «زندگانی من»، ص۴۰.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۴۰-۴۱.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۴۷-۴۸.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۱۱.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۴؛ زریاب، «زندگانی من»، ص۴۸.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۵۲.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۵۳.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۵۴؛ موحد، «زریاب در آیینه نامههایش»، ص۷۳.
- ↑ موحد، «زریاب در آیینه نامههایش»، ص۷۳.
- ↑ ریاحی، «مردی رفت که نظیرش هرگز نخواهد آمد»، ص۲۸۹.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۴، ص۲۰-۲۲.
- ↑ ریاحی، «مردی رفت که نظیرش هرگز نخواهد آمد»، ص۲۸۹.
- ↑ افشار، «تازهها و پارههای ایرانشناسی(۹)، ص۲۳۳.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۵؛ زریاب، «زندگانی من»، ص۵۴.
- ↑ عبداللهزاده، «استاد دکتر عباس زریاب»، ص۱۵.
- ↑ زرینکوب، حکایت همچنان باقی، ص۲۹۰.
- ↑ افشار، «تازهها و پارههای ایرانشناسی (۹)»، ص۲۳۴.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۶.
- ↑ زرینکوب، حکایت همچنان باقی، ص۲۹۱.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۷۱-۷۲.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۷؛ افشار، «پارههای ایرانشناسی(۳)، ص۱۹۰.
- ↑ عبداللهزاده، «استاد دکتر عباس زریاب»، ص۱۵.
- ↑ افشار، «تازهها و پارههای ایرانشناسی(۹)»، ص۲۳۹.
- ↑ عبداللهزاده، «استاد دکتر عباس زریاب»، ص۱۵.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۷-۸؛ زریاب، «زندگانی من»، ص۵۴-۵۵.
- ↑ متینی، «ما بارگه دادیم»، ص۲۸۴-۲۸۵.
- ↑ زریاب، «زندگانی من»، ص۵۵؛ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۸.
- ↑ ابوترابیان، «۳ سال پس از خاموشی زریاب خویی»، ص۳۰-۳۱.
- ↑ خرمشاهی، «خورشید را به گل اندودیم (به یاد شادروان دکتر عباس زریاب خویی)»، ص۲۹۸؛ خرمشاهی، «درباره روانشاد استاد عباس زریاب خویی و رساله گفتگو با ایشان»، ص۱۰۸.
- ↑ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ص۸-۹؛ عبداللهزاده، «استاد دکتر عباس زریاب»، ص۱۶؛ زرینکوب، حکایت همچنان باقی، ص۲۹۱-۲۹۲، ۳۰۲؛ افشار، «تازهها و پارههای ایرانشناسی(۹)»، ص۲۴۰؛ تفضلی، «در رثای استاد دکتر عباس زریاب خویی»، ص۲۸۱-۲۸۲؛ یارشاطر، «یادداشت(۲۱)، ص۴۸۹.
- ↑ رضازاده لنگرودی، «آثار دکتر عباس زریاب»، ص۵۷-۵۸، ۶۶؛ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، نه.
- ↑ خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا، ۱۳ بهمن ۱۴۰۰
منابع
- ابوترابیان، حسین (۱۳۷۶)، «۳ سال پس از خاموشی زریاب خویی»، ماهنامه گزارش، شماره ۸۴، بهمن.
- افشار، ایرج (۱۳۷۴)، «تازهها و پارههای ایرانشناسی(۹)»، کلک، شماره ۷۱ و ۷۲، بهمن ـ اسفند.
- افشار، ایرج (۱۳۷۸)، «پارههای ایرانشناسی(۳)»، بخارا، شماره ۶، خرداد
- تفضلی، احمد (۱۳۷۴)، «در رثای استاد دکتر عباس زریاب خویی»، ایرانشناسی، سال ۷، شماره ۲۶، تابستان.
- خرمشاهی، بهاءالدین (۱۳۷۳)، «خورشید را به گل اندودیم (به یاد شادروان دکتر عباس زریاب خویی)»، کلک، شماره ۵۸ و ۵۹، دی و بهمن.
- خرمشاهی، بهاءالدین (۱۳۸۱)، «درباره روانشاد استاد عباس زریاب خویی و رساله گفتگو با ایشان»، نشریه نقد و بررسی کتاب فرزان، شماره ۲۵، آذر.
- «درگذشت دکتر عباس زریاب خویی» (۱۳۷۲)، فصلنامه نامه فرهنگ، شماره ۱۶، زمستان.
- رضازاده لنگرودی، رضا (۱۳۷۴)، «آثار دکتر عباس زریاب»، تحقیقات اسلامی، سال ۱۰، شماره ۱ و ۲، بهار و تابستان.
- رضوی برقعی، سیدحسین (۱۳۸۲)، «اندر باب صیدنه زریاب»، آینه میراث، سال ۱، شماره ۳، پاییز.
- ریاحی، محمدامین (۱۳۷۳)، «مردی رفت که نظیرش هرگز نخواهد آمد»، کلک، شماره ۵۸ و ۵۹، دی و بهمن.
- زریاب، عباس (۱۳۷۴)، «زندگانی من»، تحقیقات اسلامی، سال ۱۰، شماره ۱ و ۲، بهار و تابستان.
- زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۸۳)، حکایت همچنان باقی، تهران، سخن.
- عبداللهزاده، محمود (۱۳۷۴)، «استاد دکتر عباس زریاب (۱۲۹۸-۱۳۷۳ش)»، تحقیقات اسلامی، سال۱۰، شماره ۱ و ۲، بهار و تابستان.
- کیوانی، مجدالدین (۱۳۷۴)، «مرگی از صد هزار مصیبت»، فصلنامه زبان و ادبیات فارسی، شماره ۶، ۷ و ۸، پاییز.
- «گفتگو با استاد تاریخ» (۱۳۵۵)، مصاحبه-شونده عباس زریاب، مصاحبهکننده محمود عاصمی، کاوه، شماره ۶۱، پاییز.
- گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی (تاریخ، نظریه تاریخ، تاریخنگاری) (۱۳۸۱)، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، تهران، فرزانروز.
- متینی، جلال (۱۳۷۴)، «ما بارگه دادیم»، ایرانشناسی، سال ۷، شماره ۲۶، تابستان.
- موحد، محمدعلی (۱۳۹۲)، «زریاب در آیینه نامههایش»، بخارا، سال ۱۶، شماره ۱۰۴، بهمن ـ اسفند.
- یارشاطر، احسان (۱۳۷۴)، «یادداشت(۲۱)»، ایرانشناسی، سال ۷، شماره ۲۷، پاییز.