سیدعبدالله زبرجد

نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۱ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها) (added Category:پروژه شاگردان3 using HotCat)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

زبرجد، سید عبدالله؛ از شاگردان درس خارج امام خمینی؛ او در ‏سال 1320 ش در شیراز متولد شد (خاطرات 15 خرداد شیراز، دفتر اول، 135). درباره‌ تحصیلات او اطلاعات زیادی در دست نیست. خبرگزاری‌های حوزوی در بهمن 1391 و پس از درگذشت سید عبدالله زبرجد اخباری درباره‌ تحصیلات او منتشر کردند و بر اساس آن اخبار، سید عبدالله زبرجد تحصیلات حوزوی خود را ابتدا در مدرسه ‏آقا بابا خان شیراز و زیر نظر مرحوم موحد آغاز کرد. سپس به شهر قم عزیمت نمود و دروس خارج فقه را در محضر علما و استادان طراز اول حوزه علمیه‌ این شهر ازجمله آیت‌الله سید محمد محقق داماد و حضرت امام خمینی تلمذ کرد.‏ او پس از اتمام تحصیلات به شیراز بازگشت (پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛ پایگاه اطلاع‌رسانی شبستان؛ خبرگزاری بین‌المللی قرآن). در 1342 ش در قم در حال تحصیل بود، بنابراین می‌توان احتمال داد که در نخستین سال‌های دهه 1340 ش و پیش از تبعید امام خمینی به خارج از کشور، در درس خارج فقه یا اصول یا هر دو درس ایشان که در مسجد اعظم قم برگزار می‌شد، شرکت می‌کرده است. زبرجد در سال 1342 ش در انتقال اعلامیه‌های امام خمینی و دیگر روحانیان مبارز به شیراز نقش داشت. به همین سبب در همان سال به اتهام پخش اعلامیه و اقدام علیه امنیت کشور بازداشت شد و زیر شکنجه قرار گرفت. او پس از 57 روز حبس آزاد شد. در روز 15 خرداد 1342 وقتي خبر دستگيري امام‌ خميني به شيراز رسید، علماي شيراز ازجمله آيات سید عبدالحسين دستغيب و بهاءالدین محلاتي با اعلاميه‌اي بازاريان را به بستن بازار در اعتراض به اقدام رژيم ترغيب كردند و وي از طرف علماي مزبور مأمور ابلاغ پيام علما به بازاريان شد. در 16 خرداد 1342 در حالی ‌که در بازار پيام علما را به بازاريان مي‌‌‌‌‌‌‌‌رساند و آنان را به بستن مغازه‌ها تشويق مي‌كرد، ‌توسط مأمورين رژیم در مدرسه باباخان كه محل توزيع اعلاميه‌ها بود دستگير شد. وي ابتدا در زندان شهرباني و سپس در زندان ارگ كريمخاني محبوس شد و مورد شكنجه قرار گرفت تا اينكه پس از دو ماه حبس آزاد شد (خاطرات 15 خرداد... شيراز، دفتر اول، 135 ـ 136). در اسفند 1343 ش و پس از تبعيد امام‌ خميني (ره) به خارج از كشور، همراه با جمعی از علما و فضلاي شيرازي حوزه‌ علميه‌ قم چون عبدالرحيم ربانی شیرازی، ناصر مكارم شيرازي و... در نامه‌اي خطاب به اميرعباس هويدا، نخست‌وزير وقت، ‌به تبعيد امام‌ خميني (ره) اعتراض كردند و آن را بر خلاف نص صريح قانون اساسي دانستند و خواستار آزادي معظم‌له از تبعيد و بازگرداندن ايشان به كشور و همچنین آزادي ديگر زندانيان سياسي دربند رژيم شدند (اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، 146 ـ 147 و نيز روحاني، ج 1، 804) با انتقال امام‌ خميني (ره) به نجف اشرف نیز همراه با روحانيت مبارز سراسر كشور با ارسال نامه‌اي به معظم‌له ضمن اعتراض به تبعيد معظم‌له، از حضور ايشان در نجف اشرف اظهار مسرت كرد (خسروشاهی، ج 3، 94-100؛ سير مبارزات امام در آيينه اسناد ساواك، ج 5، 372 ـ 369). سید عبدالله زبرجد به سبب این فعالیت‌ها چندین بار توسط شهربانی و ساواک احضار شد و مورد اعتراض و تذکر قرار گرفت (آیت‌الله حاج شیخ...، ج 2، 90؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 10، 382). او در 1345 ش به تدریس در مدرسه آقا بابا خان شیراز پرداخت. زبرجد که در همان سال با صبیه‌ دستغیب ازدواج کرده بود، همراه با ایشان مدرسه مزبور را توسعه داد و آنجا را به پایگاهی برای فعالیت‌های سیاسی تبدیل کرد («شهید دستغیب از...»، 30-31). او در 29 فروردین 1346 از امام خمینی اجازه‌ای درباره دریافت وجوهات شرعیه دریافت کرد (صحیفه امام، ج 1، 463) و مسئولیت توزیع شهریه در مدرسه آقا بابا خان شیراز را بر عهده گرفت (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 10، 451). وی در سال 1350 ش همراه با برخی دیگر از روحانیان شیراز، با انتصاب برخی از روحانیان توسط اوقاف به مدیریت مدارس دینی شیراز مخالف بود و به‌خصوص با انتصاب مدیر مدرسه علمیه آقا بابا خان شیراز مخالفت می‌کرد و طلاب را به مخالفت با نماینده‌ انتصابی سازمان اوقاف تشویق می‌کرد (همان). ساواک در گزارشی دراین‌باره اعلام کرد: «سیدعبدالله زبرجد و چند نفر طلبه دیگر به‌طور غیرمحسوس مزاحمت‌هایی برای روحانیان وابسته اوقاف که اصطلاحاً «مروجین مذهبی» نامیده می‌شدند و سایر روحانیون طرفدار دولت ایجاد می‌نموده است» (همان، 92) و در گزارشی دیگر از او به‌عنوان یکی از روحانیان «ناراحت‌تر و مؤثرتر» (همان، 107) و از افراد «مخالف و افراطی» (همان، 174) در مدرسه آقا بابا خان نام برد و خواستار احضار او به ساواک (همان، 175-176) و تذکر به او شد (همان، 108). زبرجد همچنین در دعوت برخی از روحانیان مبارز به آن مدرسه نقش داشت که از آن جمله می‌توان به دعوت از آیت‌الله بهاء‌الدین محلاتی در جشن‌های مذهبی اشاره کرد (همان، 131). پس از دستگیری و تبعید مجدالدین محلاتی ـ فرزند آیت‌الله بهاء‌الدین محلاتی ـ که با هدف فشار بر آیت‌الله محلاتی صورت گرفته بود، همراه با روحانیان شیراز در خانه‌ او حضور یافت و پشتیبانی خود را از ایشان اعلام کرد (همان، 164). بر اساس اسناد ساواک، او همراه با تنی چند از روحانیان شیراز پس از دستگیری دستغیب، با آیت‌الله محلاتی دیدار کردند. آیت‌الله محلاتی در آن دیدار صدور حکم جهاد را عملی ندانست (همان،377) و همین گزارش نشان می‌دهد که آنان چنان خواسته‌ای را از آیت‌الله محلاتی داشتند. او در مرداد آن سال و در آستانه برگزاری جشن هنر شیراز، در نامه‌ای به جمشید آموزگار نخست‌وزیر وقت و نصر اصفهانی، وزیر کشور وقت، با عنوان «تذکر علمای فارس به دولت وقت»، با اشاره به «افتضاح» پیش‌آمده در جشن هنر سال 1356 ش و انعکاس آن در نشریات و محافل عمومی، خواستار عدم برپایی آن جشن شدند (همان، 380؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 10، 555-556) وی در 1357 ش همراه با روحانيت مبارز شيراز با صدور اعلاميه‌اي در قالب جامعه روحانيت شيراز، ادامه تبعيد آيات عبدالرحيم رباني، سید محمدرضا اصفهاني جهرمي، سید محمدعلي و سید علي‌اصغر دستغيب و ساير زندانيان را محکوم کردند و خواستار آزادي آنان از تبعيد و زندان شدند (اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، 318). او در پي حمله مأموران رژيم به تظاهرات مردم در 19 مرداد 1357 ش در شيراز ـ برابر با 5 رمضان ـ و در اعتراض به آن اقدام رژيم، همراه با جمعي از علماي شيراز، ضمن محکوميت آن اقدام رژيم، 21 مرداد 1357 را در آن شهر عزاي عمومي اعلام کردند (همان، 358). آنگاه همراه با روحانیت مبارز شیراز با صدور اعلامیه‌ای خطاب به مردم و با عنوان «استیضاح از رژیم غیرقانونی ایران»، حمله مأموران رژیم به مسجد نو شیراز و سرکوب تظاهرات مردم را محکوم و دولت وقت را استیضاح کردند (همان، 359؛ آیت‌الله حاج شیخ...، ج 2، 391). ساواک در گزارشی، سید عبدالله زبرجد را یکی از محرکان علمای شیراز ازجمله آیت‌الله محلاتی برای صدور اعلامیه علیه حکومت پهلوی نام برد (همان، 427). به همین سبب خواستار دستگیری 29 نفر از روحانیان ازجمله زبرجد شد، ولی ساواک شیراز در نامه‌ای به اداره کل سوم ساواک، خواستار خودداری از دستگیری آیت‌الله دستغیب و او شد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 10، 565). او در آن روزها در جلسات روحانیان مبارز شیراز برای اتخاذ تصمیمی مشترک شرکت می‌کرد (همان، 588) و در اغلب راهپیمایی‌ها و تظاهرات مردم شیراز، شرکت داشت («شهید دستغیب از...»، 30-31؛ سیر مبارزات یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج 11، 96). سید عبدالله زبرجد پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت حوزه علمیه محمودیه و تولیت آستانه امامزاده سید علاءالدین حسین (برادر حضرت شاهچراغ) را عهده‌دار بود و به اقامه نماز جماعت در مسجد حاج غنی شیراز می‌پرداخت (آیت‌الله حاج شیخ...، ج 2، 90؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 10، 382). او در بهمن 1391 در شیراز درگذشت و پیکرش در حرم سید علاء‌الدین حسین به خاک سپرده شد («آیت‌الله زبرجد درگذشت»، 11) منابع: آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک (1390)، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی؛ «آیت‌الله زبرجد درگذشت» (1391)، دوهفته‌نامه افق حوزه، سال یازدهم، شماره 357، 25 بهمن؛ اسناد انقلاب اسلامی (1374)، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، «آیت‌الله زبرجد درگذشت»، hawzah.net و hawzahnews.com؛ پایگاه اطلاع‌رسانی شبستان، «آیت‌الله زبرجد درگذشت»، www.shabestan.ir؛ خبرگزاری بین‌المللی قرآنی، «آیت‌الله زبرجد به لقاءالله پيوست»، www.iqna.ir؛ خاطرات قيام 15 خرداد شيراز (1373)، دفتر اول به کوشش جليل عرفان¬منش، تهران، حوزه¬ هنري سازمان تبليغات اسلامي؛ خسروشاهی، سید هادی (1390)، اسناد نهضت اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ «شهید دستغیب از نگاه یاران در گفت‌وشنود با آیت‌الله سید عبدالله زبرجد: عمل ایشان همه را به تقوی وامی‌داشت» (1389)، ماهنامه شاهد یاران، شماره 53-54، فروردین و اردیبهشت؛ سير مبارزات امام‌ خميني به روايت اسناد ساواك (1386)، ج 5، تهران، مؤسسه¬ تنظيم و نشر آثار امام‌ خميني؛ سير مبارزات یاران امام‌ در آینه اسناد (1393)، ج 11، تهران، مؤسسه¬ تنظيم و نشر آثار امام‌ خميني؛ صحیفه امام (1378)، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ ياران امام به روايت اسناد ساواک، کتاب دهم: نفس مطمئنه، آیت‌الله شهيد عبدالحسين دستغيب (1378)، تهران، مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات.