خادمی نجفآبادی، اسدالله؛ از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام خمینی. او در دهه ۱۳۳۰-۱۳۴۰ در حال تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم بود و در درس امام خمینی شرکت میکرد (سلسله موی دوست، ۸۲-۸۳) اما اطلاعاتی درباره سالهای حضور او در درس امام خمینی در دست نیست. او درباره مهمترین ویژگیهای درس امام خمینی میگوید: «امام از نظر فلسفه یکی از اساتید و نابغههای عجیب روزگار بود، ولی در درس فقه اصلاً دم از فلسفه نمیزد؛ حتی در درسش اگر کسی راجع به فلسفه حرفی میزد ایشان اعتنا نمیکرد و پاسخ نمیداد». او درباره نحوه مواجهه امام خمینی با اشکال شاگردان و ازجمله سید مصطفی خمینی خاطرهای جالب دارد: «امام مسئلهای را عنوان میکرد و حاجآقا مصطفی اشکال میکرد. اول خیلی با آرامش امام جواب میداد که اینجور نیست و تو مطلب را نفهمیدی. وقتیکه دوباره و چند مرتبه آقا مصطفی اشکال را ادامه میداد امام ناراحت میشدند و میگفتند: «مصطفی، ساکت شو». گاهی که اشکال را پیگیری میکرد یکدفعه امام ناراحت و عصبانی میشدند و بدنشان میلرزید. یکمرتبه گفتند: «مصطفی را از اینجا بیرون کنید». آقا مصطفی وقتی چنین حالتی را میدیدند دیگر ادامه نمیدادند» (همان، ۸۲-۸۳). وی در سالهای ملی شدن صنعت نفت (سالهای نخست دهه ۱۳۳۰) همراه با برخی از طلاب علوم حوزوی چون محمدرضا مهدوی کنی، محمدی گیلانی، محفوظی، حسن سعید تهرانی، محمد امامی کاشانی، احمد مولایی و... مجمعی سیاسی تشکیل داد و به فعالیت سیاسی در آن مجمع پرداخت. از دیگر اهداف آن مجمع، تلاش برای اصلاح امور حوزه علمیه قم بود (خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۸۸-۸۹). اسدالله خادمی در دهه ۱۳۳۰ به تدریس مکاسب در قم میپرداخت و از شاگردان او میتوان به محمد مؤمن قمی اشاره کرد (خاطرات آیتالله محمد مؤمن، ۴۲). وی همچنین از مروجان اعلمیت امام خمینی بود و به همین سبب نیز وجوهات شرعیه را به امام خمینی تقدیم میکرد. او در ۱۳ خرداد ۱۳۴۰ از امام خمینی اجازه دخالت در امور حسبیه و شرعیه دریافت کرد، بنابراین از نخستین افرادی بود که چنین اجازهای را دریافت نمود (صحیفه امام، ج ۱، ۵۷). خادمی از سال ۱۳۴۱ ش به مبارزه با حکومت پهلوی پرداخت و در جریان حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه، مصدوم (کرباسچی، ۱۹۳) و توسط مأموران حکومت پهلوی دستگیر و به شهربانی منتقل شد و مورد بازجویی قرار گرفت و مدت کوتاهی بعد آزاد گردید («مروری بر تاریخ...»، ۲۴). وی از دوستان محمد منتظری بود و همراه با او و جمعی دیگر از طلاب علوم حوزوی به برخی سفرهای تبلیغی میرفت (در وادی عشق، ۴۷-۴۸). او در سالهای ۱۳۴۲-۱۳۴۴ همراه با جمعی از مدرسان حوزه علمیه قم، به صدور اعلامیههای انتقادی علیه حکومت پهلوی و در حمایت از امام خمینی میپرداخت. در ۸ مهر ۱۳۴۲ ش همراه با جمعی از مدرسان و فضلای حوزه علمیه قم، در نامهای به هیئت دولت، به انتقاد از فضای سیاسی و ایجاد فضای رعب و وحشت در کشور پرداخت و به دستگیری امام خمینی و همچنین مدرسان برجسته دینی و وعاظ شهرها اعتراض کرد و خواستار آزادی امام خمینی و دیگر روحانیان زندانی شد (اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۱۰۴ ـ ۱۰۶). در ۲۶ اسفند ۱۳۴۳ ش نیز همراه با جمعی از علما و محصلان اصفهانی حوزه علمیهی قم در نامهای به امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت به تبعید امام اعتراض کرد و خواستار بازگرداندن امام خمینی به کشور و نیز آزادی سایر زندانیان در بند رژیم شد (همان، ۱۳۶ ـ ۱۳۸). در ۱۳۴۴ و پس از انتقال امام خمینی به نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسان و طلاب علوم حوزوی حوزه علمیه قم در نامهای به امام خمینی، با ابراز مسرت از حضور ایشان در جوار حرم علوی، با دیگر تبعید ایشان را محکوم کرده و خواستار بازگرداندن امام خمینی به کشور شد (سیر مبارزات امام در آیینه اسناد ساواک، ج ۵، ۳۷۲ ـ ۳۶۹؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۱۷۸ ـ ۱۷۳). اسدالله خادمی از ۱۳۴۸ در تهران مقیم شد و به اقامه نماز جماعت و تبلیغ دین در آن شهر پرداخت و همراه با روحانیان تهران به مبارزه با حکومت پهلوی ادامه داد. ازجمله در خرداد ۱۳۴۹ ش پس از رحلت آیتالله سید محسن طباطبایی حکیم، با ارسال تلگرامی به امام خمینی رحلت آن مرجع را به امام خمینی تسلیت گفت (روحانی، ج ۲، ۵۷۷-۵۷۸؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۲۲۳ ـ ۲۲۴). همچنین پس از رحلت سید مصطفی خمینی در آبان ۱۳۵۶ ش همراه با روحانیان مبارز تهران در تلگرامی به امام خمینی مصیبت فوق را تسلیت گفتند (اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۲۳۱ ـ ۲۳۲) و در اعلامیهای دیگر همراه با دیگر روحانیان مبارز تهران، اعلام کردند در ۸ آبان ۱۳۵۶ ش مجلس ختمی به آن مناسبت در مسجد ارگ تهران برگزار خواهند کرد (همان، ۲۳۳ ـ ۲۳۴). پس از آن نیز همراه با روحانیان مبارز تهران، در صدور اعلامیههای انتقادی علیه حکومت پهلوی و حمایت از امام خمینی نقش داشت (همان، ۲۵۲، ۲۶۴ ـ ۲۶۶، ۲۸۱ ـ ۲۸۳، ۲۸۹ ـ ۲۹۰، ۳۱۲ ـ ۳۱۴)، تحریم جشن نیمه شعبان در اعتراض به سیاستها و رفتارهای سرکوبگرانه رژیم پهلوی (همان، ۳۲۳ ـ ۳۲۵)، محکومیت فاجعه سینما رکس آبادان در شهریور ۱۳۵۷ (همان، ۳۶۸ ـ ۳۷۱)، صدور اعلامیهای در ۲۶ شهریور در حمایت از اعتصاب کارکنان صنعت نفت (۳۸۵ ـ ۳۸۶)، محکوم کردن محاصره بیت امام خمینی در نجف اشرف توسط رژیم بعث عراق در ۱۱/۷/۱۳۵۷ ش (۳۹۰ ـ ۳۹۱) و... (همان، ۳۹۶ ـ ۳۹۷، ۴۱۲ ـ ۴۱۱، ۴۱۶ ـ ۴۱۳، ۴۱۷، ۴۳۵ ـ ۴۳۷، ۴۵۳ ـ ۴۵۶، ۴۶۷ ـ ۴۷۰، ۴۸۳ ـ ۴۸۷، ۴۹۹ ـ ۵۰۰، ۵۰۹ ـ ۵۱۲، ۵۱۳ ـ ۵۱۷) ازجمله اعلامیههایی است که با امضای او صادر شده است. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اقامه نماز جماعت در یکی از مساجد در منطقه نارمک تهران پرداخت (کرباسچی، ۱۹۳). منابع: خاطرات آیتالله محمد مؤمن (۱۳۸۷)، تدوین رضا شیخمحمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ خاطرات آیتالله مهدوی کنی (۱۳۸۵)، تدوین غلامرضا خواجهسروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در وادی عشق (خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین سید تقی موسوی درچهای) (۱۳۸۹)، تدوین: عبدالرحیم اباذری، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج؛ روحانی، سید حمید (۱۳۶۴)، نهضت امام خمینی در ایران، ج ۲، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید با همکاری سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی؛ سلسله موی دوست: خاطرات دوران تدریس امام خمینی (س) به نقل از شاگردان، دوستان و منسوبین (۱۳۸۳)، به کوشش مجتبی فراهانی، با مقدمه عباسعلی عمید زنجانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ صحیفه امام (۱۳۷۸)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ رسولیپور، مرتضی، «مروری بر تاریخ حوزههای علمیه، مرجعیت شیعه و فعالیت سیاسی علمای قم در گفتگو با دکتر محمدجعفری هرندی»،؛ کرباسچی، غلامرضا (۱۳۸۱)، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ج ۲، تهران، مرکز انقلاب اسلامی؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب.