قیامت، رستاخیز و روز جزا در جهان پس از مرگ. قیامت از ریشه «قوم» در اصل، مصدر و به معنای برخاستن است (← ابنمنظور، 12/506؛ ابناثیر، 4/135) و تاء دلالت بر یکبار وقوع دارد (راغب، 691). این واژه در اصطلاح کلامی به معنای روز جزا (قاضیعبدالجبار، 491؛ طباطبایی، 15/284) و روز برخاستن و زندهشدن مردگان از قبرهاست (طوسی، 10/190) و در اصطلاح عرفانی به معنای بازگشت موجودات به خالق و مبدأ خود (قاضیسعید، شرح الاربعین، 177 و 464) و فنای ذات، صفات و افعال موجودات در ذات، صفات و افعال حقتعالی است (قیصری، 391). امامخمینی نیز قیامت را روز جزا و حساب میداند؛ روزی که سلطنت الهی ظهور و بروز میکند (آداب الصلاة، 276). از الفاظ مرتبط با قیامت، بعث، حشر، معاد و نشر است. قیامت و بعث به معنای برانگیختهشدن مردم پس از مرگ برای حساب (طوسی، 6/15 و 8/266) و حشر به معنای خارجکردن جماعتی با ناراحتی و ناآرامی (طباطبایی، 7/147) یا جمعکردن آنان در یک ناحیه (طوسی، 9/559) است (← مقاله حشر) و معاد به معنای بازگشت مردم به حقیقت خود (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 611) و نشر به معنای پخششدن آفریدگان یا زندهکردن آنهاست (طبری، 11/71). برخی این الفاظ را مترادف و اختلاف آنها را اعتباری میدانند (طوسی، 4/361؛ تهانوی، 1/675) (← مقاله معاد). پیشینه: قیامت از مسائلی است که تمام ادیان الهی از آن خبر دادهاند و آن، روز بازگشت همه انسانها به حیات ابدی است (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 412؛ ناس، 463 ـ 467). در آموزههای زرتشت درباره حال انسان پس از مرگ، پسدادن حساب و عبور از صراط در روز جزا، سخن به میان آمده است (هینلز، 1/470 ـ 471؛ ناس، 473 ـ 474). در کتاب آسمانی یهودیان (کتاب مقدس، کتاب یوئیل نبی، ب3، 15) و مسیحیان (همان، کتاب اول قرنتیان، ب15، 12 ـ 13) بر اعتقاد به قیامت تأکید شده است. مسیحیان معتقدند ساعتی خواهد آمد که همه افرادی که در گورند، آواز پسر خدا را میشنوند و از گورها بیرون خواهند آمد. در آن روز کارهای نیک و بد داوری خواهد شد (همان، کتاب یوحنا، ب5، 29 ـ 35). در قرآن کریم آیات بسیاری از وقوع روز قیامت خبر دادهاند (نساء، 87؛ یونس، 93؛ زمر، 31). در آیاتی نیز بر وقوع روز قیامت استدلال شده و به سخن کفار و مشرکان که برانگیختهشدن انسانها در روز قیامت را بعید شمردهاند پاسخ داده شده است (حج، 5 ـ 6؛ قیامت، 36 ـ 40). در روایات نیز چگونگی روز قیامت و مواقف آن بیان شده است (برقی، 1/179؛ صدوق، ثواب الاعمال، 222). اعتقاد به قیامت و معاد از اصول و ضروریات دین اسلام است (فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، 100؛ مجلسی، مرآة العقول، 9/304؛ طباطبایی، 8/174)؛ از اینرو قائلان به تناسخ، به سبب باورنداشتن به قیامت، کافر شمرده شدهاند (عجالی، 426). قیامت در مباحث کلامی از موضوعات مهمی است که در ضمن بحث از معاد، مطرح میشود و دربرگیرنده مباحثی چون چگونگی ظهور در قیامت، نفخ صور، حشر، حساب، میزان، صراط و کتاب اعمال است (← صدوق، الاعتقادات، 70 ـ 73؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، 425؛ فیض کاشانی، علم الیقین، 2/1096 ـ 1184). حکمای الهی نیز کوشیدهاند بر اساس ادله عقلی مباحث قیامت و معاد را اثبات کنند؛ اگرچه معتقدند بسیاری از خصوصیات قیامت از مسائلی نیست که عقل انسان بتواند خود به آن راه یابد و در مواردی که از اثبات آن عاجز گشتهاند، به اعتبار یقینیبودن گفتار پیامبر خدا(ص)، آن را تعبداً پذیرفتهاند (ابنسینا، 423). فیلسوفان پیشین بر اساس مبانی خود نتوانستند برخی از حقایق معاد و قیامت را اثبات کنند؛ اما ملاصدرا توانسته است با مبانی خاص خود، مانند حرکت جوهری و اصالت وجود، مباحثی چون حشر و معاد جسمانی و تجرد برزخی را اثبات کند. همچنین تحقیق در انواع صراط، نشر کتب و صحیفه اعمال و بعث انسان با جمیع قوا و جوارح، اختصاص به ملاصدرا دارد (ملاصدرا، زاد المسافر، 18 ـ 25؛ آشتیانی، مقدمه سه رساله فلسفی، 30 ـ 33). حکما و متکلمان در تحلیل برخی مسائل قیامت اختلاف دارند. برخی متکلمان واژگانی چون میزان، کتاب و مانند آن را حمل بر معنای ظاهریشان میکنند (← مجلسی، حق الیقین، 2/429) یا در مسئله لقاءالله برخی متکلمان اشعری و سَلَفی، لقا و رؤیت را در قیامت با چشم سر جایز میدانند؛ اما حکما این امر را ممتنع میدانند (← لاهیجی، 54). عارفان نیز به ویژگیهای باطنی قیامت پرداختهاند و ظهور قیامت کبری را برای سالک در همین عالم به واسطه فنا و بقای پس از فنا امکانپذیر دانستهاند (ابنعربی، تفسیر، 2/206؛ قیصری، 738). امامخمینی در آثار خود از حقیقت قیامت، مراحل و مسائل آن مانند حشر، بعث، صراط، میزان و حساب بحث کرده و تفسیر عرفانی خاصی از حقیقت قیامت و مالکیت آن در روز قیامت ارایه کرده است. نامهای قیامت: قیامت در متون دینی، با نامهای بسیاری آمده است که هر یک وجهی دارند، مانند واقعه، حاقّه، قارعه، غاشیه، طامه (طوسی، 10/99؛ طباطبایی، 13/16 و 19/115)، الساعه، یومالجمع، یومالتغابن، یومالفصل، یومالحشر، یومالتلاق، یومالتناد (قمی، 2/256؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، 169و 187). امامخمینی وجوهی برای نامهای روز قیامت که در قرآن آمده ذکر کرده است، ازجمله: 1. «یومالدین» (فاتحه، 4): به جهت اینکه در روز قیامت آثار دین و حقایق آن روشن میشود (آداب الصلاة، 275 ـ 276)؛ 2. «یومَ تُبلَی السرائر» (آشکارشدن باطنها) (الطارق، 9): به جهت اینکه روز قیامت روز آشکارشدن حقایق، امور پنهان و باطن است (چهل حدیث، 95)؛ 3. «یومالحسره» (مریم، 39): به جهت اینکه انسانها به سبب فرصتهایی که برای انجام اعمال خیر داشتند و از دست دادند و گناهانی که کردهاند، حسرت و ندامت میخورند (حدیث جنود، 53؛ آداب الصلاة، 92)؛ 4. «یومالجمع» (شوری، 7): به جهت اینکه امور پراکنده در دین و نشئه ملک، در روز قیامت و نشئه ملکوت جمع میشوند یا به جهت بازگشت ممکنات در روز قیامت به بابالله و رسیدن موجودات به فنای الهی و اینکه هر موجود در سایه اسم مناسب به خود فانی در حق میشود (آداب الصلاة، 271 ـ 272). حقیقت و اقسام قیامت: بحث از حقیقت قیامت از مباحث مهم و عمیقی است که حکما و عرفا به آن توجه کردهاند. حقیقت قیامت زمان برگشت ارواح از موطن اجساد به مقر اصلی خود و بازگشت به مبدأ و خالق خود است (قاضیسعید، شرح الاربعین، 177) و خلایق با فنا، نزد اصل و مبدأ خود قیام خواهند داشت (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 425). قیامت به قیامت صغری و کبری تقسیم میشود. قیامت صغری عالم قبر و برزخ است (غزالی، الاربعین، 169؛ امامخمینی، تقریرات، 3/601) و پس از مرگ آغاز میشود و در آن ارواح به قالبهای بدنهای مثالی تعلق میگیرند (کاشانی، شرح فصوص، 330). قیامت کبری عالم پس از برزخ است که با برانگیختن انسانها از قبرها آغاز میشود (قاضیسعید، شرح توحید، 1/545) و با هلاک و فنای همه موجودات و بازگشت آنها به مبدأ اصلی خود همراه است (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، 3/122) و انسانها برای جزا و پاداش اعمال خود، در محضر حقتعالی حاضر میشوند (امامخمینی، آداب الصلاة، 275 ـ 276). در متون روایی نیز به دو قسم قیامت صغری و قیامت کبری اشاره شده است (کلینی، 2/194؛ دیلمی، 1/18)؛ البته در اصطلاح رایج، قیامت به صورت مطلق برای قیامت کبری به کار میرود. اهل معرفت و حکمای الهی حقیقت قیامت صغری را بروز و ظهور افراد از حجاب جسد به عرصه حساب و جزا (ابنعربی، تفسیر، 1/347) و ظهور هویتِ تام نفس با مستهلکشدن هویت قوا و اعضا در هویت نفس (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، 6/378 ـ 379) میدانند. در قیامت صغری قوا و مدرکات نفس قایم به نفساند و بدن اخروی نیز به تبع نفس و در ظل آن موجود است؛ اما در قیامت کبری همه موجودات پس از اینکه قیام به نفس داشتند، قیام عندالله دارند (سبزواری، 532؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، 238). حقیقت قیامت کبری، بازگشت آفریدگان به مبدأ اصلی خود و فنای همه موجودات و بقای واحد قهار است (ابنعربی، تفسیر، 1/347؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 405؛ قاضیسعید، شرح الاربعین، 177)؛ زیرا هر یک از موجودات، دارای حرکت ذاتی و طبیعی به سوی غایات خودند و اجزای عالم و طبیعت اشیا در هر لحظه تبدیل میشوند و تعینات آنها از میان میرود و این تبدل در نهایت به بازگشت همه به ذات واحد قهار منتهی میشود (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 632؛ همو، اسرار الآیات، 174). اهل معرفت قسم دیگری از قیامت را نیز مطرح کردهاند که قیامت وسطی است. این قیامت اختصاص به ابرار دارد و در آن سالک به موت ارادی از هوای نفس و طبع خود گذشته و حیاتی روحانی مییابد (کاشانی، مجموعه رسائل، 611) و پیش از موت طبیعی برای سالک رخ میدهد و او با رویگردانی از دنیا و لذتهای آن و پیروینکردن از هوای نفس، به مقامی میرسد که حقایقی برای او آشکار میشود؛ همانگونه که برای مرده آشکار میشود (قیصری، 130). امامخمینی حقیقت قیامت صغری را بازگشت قوای نفس یا قوای عالم به باطن خود میداند (تقریرات، 3/324)؛ به این معنا که با مرگ، قوای انسان در مرتبه برزخیت جمع میشود و بدن را که قشر برای نفس است رها میکند و قوا به باطن نفس رجوع میکنند از این جهت نفس پس از مرگ و از دستدادن حواس ظاهری، قوای خود را حفظ کرده و بدون چشم و گوش ظاهری میبیند و میشنود و از این جهت است که در روایت آمده است وقتی فرزند آدم بمیرد، قیامت او آغاز خواهد شد که این قیامت صغری است؛ اما در قیامت کبری تمام قوای عالم به باطن خود باز میگردند (همان، 3/323 ـ 324). قیامت صغری و برزخ به واسطه حرکت جوهری نفس در دنیا آغاز میشود و نفس در ابتدای وجود، حکم صورت برای ماده جسمانی را دارد و بهتدریج هر اندازه تجرد پیدا کند، مستقل میشود (همان، 3/64 ـ 66) و این تجردیافتن در عالم طبیعت، دارای مراتب تشکیکی است و در ابتدا تجرد نفس به همراه ماده است و بهتدریج قوت مییابد تا اینکه این ماده را رها و استقلال کامل پیدا میکند و به عالم برزخ وارد میشود (همان، 3/141)؛ البته حقیقت بدن نیز نفس را در خروج از این عالم همراهی میکند که آن بدن برزخی است (همان، 3/540 ـ 541) (← مقاله معاد). امامخمینی با استفاده از روایت نبوی(ص) که قبر باغی از باغهای بهشت یا حفرهای از حفرههای جهنم است (مجلسی، بحار الانوار، 6/205)، معتقد است برزخ هر شخص نیز نمونهای از نشئه قیامت اوست و روزنهای از بهشت یا جهنم به سوی او باز میشود (چهل حدیث، 460 ـ 461)؛ البته برزخ هر شخص با دیگران متفاوت است (تقریرات، 3/601) و در حقیقت برزخ همان بقای انس با طبیعت است و تا این انس باقی است، شخص در برزخ میماند؛ اما به جهت ظهور و غلبهای که عالم غیب دارد، توجه به عالم طبیعت قطع و وابستگیها تمام میشود و با تمامشدن این وابستگیها بعث و قیامت کبری آغاز میشود (همان، 3/600 ـ 601) (← مقاله برزخ). به اعتقاد ایشان روز قیامت (به معنای عام آن) از نخستین مرتبه رجوع ملک به ملکوت و برطرفشدن حجاب تعینات آغاز میشود و نهایت آن ظهور تام قیامت کبری است که ظهور قهاریت تام و مالکیت حقتعالی و استوای حقتعالی بر عرش است (چهل حدیث، 658). به باور امامخمینی حقیقت قیامت کبری از جهت اسمای الهی، تجلی جلالی حقتعالی به اسم «قهار» است که با نور عظمت خود بر همه موجودات ظهور میکند، تمام انّیات و ظهورات موجودات در شدت نور حق محو و مستهلک میشوند و در این روز، حقتعالی ندا میدهد «لِمَنِ الْمُلْک الْیوْمَ: برای چه کسی در این روز مالکیتی مانده است؟» جوابدهندهای نیست که سخنی بگوید، در این هنگام خود حقتعالی جواب میدهد «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» (غافر، 16) (آداب الصلاة، 272). اتصاف حقتعالی به واحدیت و قهاریت در مراحلی از قیامت کبری، نه رحیمیت و رحمانیت، به این جهت است که اسم رحمان و رحیم برای بسط وجود و افاضه آن است. از اینرو حقتعالی در آغاز سوره حمد خود را به «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» معرفی کرده است؛ ولی در قیامت، قبض و رجوع این فیض است و این رجوع مختص به عالم دنیا نیست، بلکه شامل عوالم مجردات مانند عالم عقول و ملائکه مقرب نیز میشود. از اینرو در بعضی روایات (کلینی، 3/256) آمده است عزرائیل پس از قبض روح تمامی موجودات، خود نیز قبض روح میشود (دعاء السحر، 32). در حقیقت نور وجود، در قوس نزول عالم با تنزل و تقید همراه است و هر تقیدی حجاب است و موجودات در قوس نزول با این تقید و حجاب همراهاند و پس از رسیدن به عالم طبیعت با حرکت طبیعی که در ذات و سرشت آنها موجود است، به حقتعالی باز میگردند و از اینجا قوس صعود آغاز میشود تا اینکه مالکیت و قاهریت حقتعالی جلوه میکند، همه تعینات را از میان میبرد و این رجوع در حقیقت رجوع اول به آخر و اتصال ظاهر به باطن است و این حقیقت قیامت کبری است (آداب الصلاة، 271 ـ 272)؛ بنابراین روز قیامت، ظهور حقتعالی از افق تعینات و فنای این تعینات در اسم مناسب خود است. از اینرو برای انسان کاملی که به مرحله فنا رسیده است، احکام قیامت، ساعت و یومالدین برای او در همین عالم ثابت و ظاهر است؛ زیرا او در همین عالم به حسب سلوک و هجرت به سوی حقتعالی به مرتبه فنا رسیده است و حقتعالی به مالکیت (مطلقه) خود بر قلب او ظهور کرده است و هماکنون قیامت او برپا شده است (همان، 272) (← مقاله انسان کامل). ویژگیهای روز قیامت: قرآن کریم ازجمله اوصاف روز قیامت را ظهور مالکیت خداوند (حج، 56)، وحشت و هول عظیم در آن (فرقان، 27) و بازگشت به رحمت رحمانیه حقتعالی برای متقین (مریم، 85) شمرده است. امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (فیض کاشانی، علم الیقین، 2/1121 ـ 1125؛ سبزواری، 2/608 ـ 609) درباره برخی از ویژگیهای روز قیامت به تفصیل بحث کرده است، ازجمله: الف) ظهور مالکیت حقتعالی: از دیدگاه امامخمینی مالکیت دارای اقسامی است. ایشان به شش قسم از انواع مالکیتهای اعتباری و حقیقی در دنیا اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که مالکیت خداوند هیچیک از اقسام ذکرشده نیست؛ زیرا تمام این اقسام در عالم دنیا واقع شدهاند و عالم امکان، محض فقر است و محدود به حدود ماهیت است و هر آنچه محدود به حد ماهیت است، از فعل خود بینونیت و جدایی دارد و مالکیت خداوند از قسم اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است که با موجودات به هیچوجه در ذات و صفات خود تباین عزلی (جدایی) ندارد و مالکیت حقیقیه حقه دارد؛ چنانکه بعضی آیات به آن اشاره کردهاند، مانند «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» (ق، 16) (آداب الصلاة، 269 ـ 270). طبق این دیدگاه، حقتعالی به دلیل نداشتن محدودیت و نامتناهی بودن، جایی برای جدایی و بینونت نمیگذارد؛ اما در موجودات امکانی و محدود، حتی عوالم مجردات اگرچه نسبت به مادون خود بینونت ندارند و عوالم مادون، رقیقه آن حقیقتاند، به قدر محدودبودن، بینونیت عزلی دارند و مالکیت آنها بر عوالم پایینتر، مالکیت حقیقی نیست (همان، 270 ـ 271). امامخمینی برای اختصاص مالکیت حقتعالی به یومالدین در سوره فاتحه با وجود اینکه مالکیت حقتعالی بر همه عوالم و اشیا یکسان است، وجوهی ذکر کرده است: 1. از جهت اینکه روز قیامت یومالدین و روز جمع است و هر آنچه در نشئه ملکی و دنیایی متفرقاند، در عالم ملکوت جمعاند و مالک این روز، مالک روزها و نشئات دیگر نیز است. 2. از جهت اینکه یومالدین روز ظهور مالکیت و قاهریت حقتعالی است که روز جمع موجودات و بازگشت آنها به باب الله و صعود موجودات به فناء الله است؛ زیرا هر موجودی در سیر تنزلی خود در قوس نزول عالم رو به احتجاب و غیبت است و با عبور از هر مرحله و هر عالمی، تقید و تعینی به تعینات او اضافه میگردد (همان، 271 ـ 272). از اینرو انسان مجموع تعینات و حجابهاست که او را از منبع نور محجوب میکنند تا به عالم طبیعت که اسفل السافلین است، میرسد و در قوس صعود انسان با رفع این حجابها و تقیدات باز میگردد و آن نور مطلق و شمس حقیقت، از ورای حجب متعدد ظلمانی و نورانی ظاهر میشود و در اینجاست که حقتعالی به صفت مالکیت جلوه میکند؛ بنابراین یومالدین به یک معنا روز خروج شمس حقیقت از افق تعینات است که در تعبیر اهل معرفت از این خروج شمس حقیقت، به «یوم» و از احتجاب آن در تعینات، به «لیل» تعبیر میشود. از اینرو، قوس نزول، لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود، یومالقیامه احمدی(ص) است (همان). لازمه مالکیت خداوند در روز قیامت ـ که روز خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعینات است ـ این است که هر موجود در سایه اسم مناسب خود فانی در حقتعالی میشود و چون نفخ صور دمیده شود، آن اسم ظهور میکند و هر موجودی با اسم خاص خود همراه میشود و انسانهای مؤمن با اسمای لطف و جمال و انسانهای شقی با اسمای قهر و جلال همراه میگردند (همان، 269 ـ 272) (← مقاله لیلةالقدر). ب) عظمت و وحشت روز قیامت: قرآن کریم در آیات بسیاری به عظمت و وحشت در روز قیامت اشاره کرده است و قیامت را روزی معرفی کرده که هول و وحشت آن کودکان را پیر میکند (مزمل، 17) و هر مادر شیردهی فرزند شیرخوار خود را فراموش میکند و مردم از هراس قیامت به حالت مستی دیده میشوند (حج، 2؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، 22). طبق برخی روایات نیز شدت عظمت روز قیامت به حدی است که وقتی جهنم را حاضر میکنند، همه انبیا(ع) و فرشتگان به جزع و ناله میافتند و نجات خود را طلب میکنند، غیر از پیامبر اسلام(ص) که نجات امت خود را طلب میکند (کلینی، 8/312). امامخمینی درک عظمت روز قیامت را بالاتر از فکر و عقل بشری میداند و شدت و عظمت آن را بدون حد و حصر میشمارد؛ همچنانکه عذابهای آن نیز قابل مقایسه با این عالم نیست (چهل حدیث، 22). به اعتقاد ایشان اوصافی که خداوند از وحشت روز قیامت نقل میکند، دل افراد بیدار را میشکافد و قلب آنان را ذوب میکند و طبق برخی آیات هرگز چیزی نمیتواند انسان را از این روز هولناک نجات دهد. اگرچه زن و فرزند و هرچه در عالم است فدیه دهد، باز آتش جهنم شعلهور است (معارج، 15 ـ 21؛ امامخمینی، حدیث جنود، 225). ج) فراگیری رحمت و مغفرت الهی: اندیشمندان اسلامی بر اساس برخی از آیات (حجر، 49) رحمت حقتعالی را در قیامت وسیعتر و بزرگتر از رحمت حقتعالی در دنیا میدانند (فخر رازی، 1/241؛ فیض کاشانی، کلمات مکنونه، 132). طبق بعضی روایات برای خداوند صد رحمت است که یک جزء آن را در دنیا قرار داده است و اهل دنیا با آن به همدیگر رحم و مهربانی میکنند و 99 جزء آن را برای اهل آخرت نگه داشته است (استرآبادی، 26). اهل معرفت رحمت مطلق حقتعالی را رحمتی عام میدانند که شامل همه موجودات میشود که رحمت رحمانیه است و سبب ظهور و ایجاد عالم است؛ اما رحمتی که سبب شفقت بر بندگانش است، رحمت رحیمیه است که یک تجلی آن در روز قیامت رخ میدهد تا میان مردم به عدل حکم کند (کاشانی، شرح فصوص، 175). امامخمینی معتقد است رحمت الهی در قیامت چنان گسترده میشود که طبق بعضی روایات (مجلسی، بحار الانوار، 7/287)، شیطان امید به مغفرت حقتعالی پیدا میکند (چهل حدیث، 226 ـ 227) و عذابهای گنهکاران در برزخ و مواقف قیامت از عنایات خداوند بر بندگان است تا بندگان در این میان پاک شوند و از امراض روحی رهایی یابند و گرفتار آتش جهنم نشوند (الطلب و الاراده، 88 ـ 89؛ تعلیقات فصوص، 171)؛ مانند سختیهایی که انسان در حالت احتضار و دیدن فرشتگان قبض روح با آنها روبهرو میشود و همچنین فشارها و عذابهای گوناگون که در عالم قبر مشاهده میکند و اگر در این مرحله اخلاق و ملکات فاسد و ظلمتها از انسان برطرف نشد، در مواقف پنجاهگانه روز قیامت گرفتار عذاب و سختیهایی میشود تا گرفتار جهنم نشود و اگر در این مواقف نیز نور فطری که در درون خود داشت، به یاری او نیامد و بر این ظلمتها غلبه نکرد و با نور شافع اکبر همراه نگشت (تقریرات، 3/608؛ حدیث جنود، 159 ـ 160)، به جهنم خواهد افتاد تا با آتش جهنم، غل و غشها از باطن و فطرت الهی او پاک شود؛ چنانکه بعضی از آیات دوزخ (حجر، 47)، به این مطلب اشاره دارند. البته در قرآن کریم و روایات ویژگیها و نشانههای دیگری نیز از روز قیامت بیان شده است، ازجمله: 1. طولانیبودن روز قیامت؛ زیرا روز آن به اندازه پنجاه هزار سال است (معارج، 4)؛ 2. ناگهانیبودن روز قیامت (انعام، 31؛ یوسف، 107؛ حج، 55)؛ 3. زلزله روز قیامت که امر عظیمی است (حج، 1)؛ 4. جمعشدن خورشید و ماه (قیامت، 9)؛ 5. شکافتهشدن آسمان (مرسلات، 9؛ انشقاق، 1). در روایات نیز به ویژگیها و علامتهای روز قیامت اشاره شده است (قمی، 2/303 ـ 304؛ کلینی، 8/104). مراحل روز قیامت: در قرآن کریم به مراحل و مواقف روز قیامت اشاره شده است؛ مانند نفخ صور (مومنون، 101)، حَشر (ق، 44)، سؤال (صافات، 24)، حساب (ص، 26)، صراط (شوری، 53) و نامه عمل (حاقه، 19). در روایات نیز برای قیامت مراحل و مواقف بسیاری ذکر شده است (کوفی، 259؛ مجلسی، بحار الانوار، 57/259). برخی از این مراحل، مانند علامتها و نشانههای روز قیامت، پیش از وقوع قیامت است و برخی مانند نفخ صور از مقدمات روز قیامت است. در روایات مواقف روز قیامت پنجاه موقف بیان شده که هر موقف آن هزار سال است و نخستین موقف آن خروج از قبر است که افراد پیاده، برهنه و گرسنه و تشنه محشور میشوند (شعیری، 176). برخی مواقف پنجاهگانه را چنین شمردهاند: خروج از قبر، محشر، موقف نور، موقف ظلمت، سرادقات حساب (شامل ده موقف)، گرفتن نامه عمل (شامل پانزده موقف)، قرائت کتابهای اعمال، میزان، وقوف در محضر خداوند (شامل دوازده موقف)، عبور از صراط (شامل هفت موقف) (قاضیسعید، شرح توحید، 1/560 ـ 561). نفخ صور: نفخ صور به معنای دمیدن در چیزی شبیه شاخ است (جوهری، 2/716؛ راغب، 816) و یکی از مقدمات روز قیامت است که فرشتهای به نام اسرافیل آن را انجام میدهد (طوسی، 7/395). قرآن کریم به دو نفخه اشاره کرده است که در نفخه نخست، هر آنچه در آسمانها و زمین است، بیهوش میشود، مگر آنهایی که خدا بخواهد و در نفخه دیگر، همه بر پا میخیزند و مینگرند (زمر، 68). در روایات نیز به چگونگی نفخ صور و اوصاف صور اشاره شده است: در نفخ صور نخست همه موجودات قبض روح میشوند و پس از آن اسرافیل نیز قبض روح میشود و در نفخه دوم که خداوند انجام میدهد، همه زنده میگردند (بحرانی، 4/729). صور را به جهت اینکه محل جمع صورتهای برزخی است و ارواح پس از مرگ به آن منتقل میشوند، «صور» مینامند (ابنعربی، الفتوحات المکیه، 3/66). اهل معرفت این نفخ و دمیدن را که در نفخه نخست سبب مرگ همه موجودات و در نفخه دوم سبب احیای آنان میگردد، به دمیدن در مواد و عناصر قابل برافروختهشدن تشبیه کردهاند که گاهی سبب خاموششدن آتش و گاهی سبب برافروختهشدن آن میشود و این نفخ در صورتهای برزخی (به سبب صورتهای نفسانی و ارواح موجود در آنها که آمادگی برافروختهشدن دارند)، سبب زندهشدن آن صورتها میشوند؛ بنابراین با نفخه اول، صورتهای طبیعی از میان میروند و با نفخه دوم این صور به واسطه ارواح موجود در آنها که قابلیت برافروختهشدن و نورانیشدن دارند، برافروخته و زنده میشوند (همان، 1/313؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، 196 ـ 197). امامخمینی حقیقت نفخ صور را ظهور هر موجود به واسطه اسم مناسب خود میداند؛ زیرا هر موجودی که در سایه اسم مناسب خود به حق رجوع کرده بود، با نفخ صور ظهور میکند و با توابع آن اسم همراه میشود (برای مثال شیطان تابع اسم مضل میگردد) (آداب الصلاة، 272). ایشان اسرافیل را مَلَک موکل بر حیات میداند (دعاء السحر، 80) که با نفخ صور وظیفه زندهکردن موجودات را بر عهده دارد و استثنای برخی افراد در آیه نفخ صور که از بیهوشی روز قیامت استثنا شدهاند، اشاره به افرادی است که از حجابهای عالم طبیعت خارج شده و حجابهای ظلمانی و نورانی را پشت سر گذاشتهاند و حضور مطلق در برابر حقتعالی برای آنها حاصل شده و این حضور مطلق همان محو و صعق و قیامت کبرای آنان است که در همین عالم برای آنها محقق شده است و ممکن است مراد رسول خدا(ص) که با جمعکردن میان دو انگشت سبابه خود خاطرنشان کرد ایشان و قیامت به مانند دو انگشت سبابه هستند (مجلسی، بحار الانوار، 2/39)، اشاره به رسیدن آن حضرت به محو و فنا و حصول قیامت کبری برای ایشان باشد (آداب الصلاة، 275). بعث: قرآن کریم بعث و برانگیختهشدن از قبور را وعده خداوند و انبیای الهی(ع) میداند (یس، 52) که شکی در آن نیست (حج، 5). در روایات نیز به چگونگی و احوال نفوس هنگام خروج از قبر اشاره شده است (کلینی، 2/190؛ شعیری، 175). برخی از حکما حقیقت بعث را زندهکردن مردگان و جداشدن صورت از ماده (بدن) و خارجکردن روح از جسد با ایجاد نشئه دیگر میدانند که نشئهای برتر و نورانیتر است (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، 9/176). امامخمینی عالم بعث را زمان از میان رفتن اُنس نفس با عالم طبیعت میداند که به واسطه ظهور و غلبه عالم غیب است و با از میان رفتن این انس، توجه به عالم طبیعت قطع میشود و بعث آغاز میگردد (تقریرات، 3/600 ـ 601). به باور ایشان تعلق روح به بدن پس از مرگ، همان توجه نفس به خود است که در هنگام سکرات از آن غافل شده بود و به این معنا نیست که در آن بدنی که به دور انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات تحلیل رفته بود، بلکه بدن به همراه بدن حقیقی و اخروی خود خواهد بود (همان، 3/240) (← مقاله معاد). حشر: حشر به معنای جمعکردن است (ابنمنظور، 4/190)؛ زیرا خداوند در قیامت آفریدگان را بر اساس اعمال و ملکات خودشان جمع میکند (ملاصدرا، تفسیر القرآن، 6/127). آیات قرآن کریم بر حشر انسانها و موجودات در روز قیامت دلالت دارد (انعام، 38؛ تکویر، 5). روایات نیز بر حشر انسانها به شکل اعمال خود تأکید دارند (کلینی، 2/31 ـ 32). امامخمینی حشر را از مسائلی میداند که اعتقاد به آن در تمام شریعتهای راستین وجود دارد و از ارکان ادیان الهی شمرده میشود (تقریرات، 3/195). ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، 9/225؛ سبزواری، 449) براین باور است که رسوخ اعمال و ملکات انسان که حقیقت جان انسان را تشکیل میدهند، سبب میشود انسان در قیامت به صورتهای مختلف محشور شود (حدیث جنود، 149) (← مقاله حشر). سؤال: قرآن کریم یکی از مراحل روز قیامت را سؤال از بندگان میداند (اعراف، 6؛ صافات، 24)؛ روزی که اعمال، اعضا و جوارح انسان بازخواست میشوند (اسراء، 36)، بلکه انبیا(ع) نیز درباره رساندن رسالتشان پرسش میشوند (مائده، 109). در روایات نیز سؤال از بندگان در قیامت ذکر شده است، با این بیان که بنده قدمی برنمیدارد، مگر اینکه از عمرش که در چه صرف کرده و از بدنش که چگونه به کار گرفته و از مالش که چگونه به دست آمده و در چه انفاق کرده و از حب اهل بیت(ع) سؤال میشود (حلی، 227). اهل معرفت نیز موقف سؤال را بسیار سخت و بزرگ میدانند تا آنجاکه خاطرنشان کردهاند انبیای الهی(ع) در برابر سؤال الهی درباره چگونگی اجابت دعوت خود، متحیر و مبهوت میشوند (محاسبی، 162 ـ 163؛ غزالی، احیاء علوم الدین، 16/38). امامخمینی نیز یکی از مراحل روز قیامت را سؤال خداوند از بندگان میداند که همه در پیشگاه خداوند در برابر نعمتهایی که به آنها داده، بازخواست میشوند (صحیفه، 17/436). ازجمله این نعمتها نعمت عمر انسان است که چگونه صرف کرده (جهاد اکبر، 60) و نعمت دین و اسلام که چگونه از آن دفاع کرده است (صحیفه، 17/436)، بلکه همه افراد متناسب با مسئولیتی که دارند بازخواست میشوند (همان، 18/309) و افراد در برابر کارهای نادرستی که انجام دادهاند قدرت انکار ندارند (جهاد اکبر، 33)؛ زیرا طبق بعضی آیات اعضا و جوارح انسان بر انسان گواهی میدهند (فصلت، 21). نخستین پرسشی که از انسان در قیامت صغری و قبر میشود، درباره پروردگار انسان و پیامبری که به سوی او فرستاده شده و دینی است که به آن معتقد است (کلینی، 8/73). امامخمینی درباره پرسش در قبر معتقد است انسان وقتی میتواند به سؤال نکیر و منکر درباره پروردگار خود پاسخ دهد که در دنیا تحت تربیت حقتعالی باشد؛ زیرا انسانی که ظاهر و باطنش در تربیت حق نباشد و از اوصاف حق بهرهای نداشته باشد، در عالم قبر که وقت بروز سرّ و باطن انسان است، نمیتواند جواب دهد و تلقین نیز برای او فایدهای ندارد (حدیث جنود، 425 ـ 426؛ آداب الصلاة، 18). نشر صحیفه اعمال: نشر به معنای گشودن آن چیزی است که پیچیده شده است. در قیامت نامه اعمال انسان گشوده میشود (طوسی، 10/283). در آیات بسیاری از قرآن کریم بر ثبت اعمال انسان در کتاب و صحیفهای که مختص به خود اوست و در قیامت به دست او میدهند، تأکید شده است (اسراء، 13 ـ 14؛ حاقه، 19؛ انشقاق، 7)؛ کتابی که همه جزئیات کوچک و بزرگ را در خود دارد (کهف، 49) و فرشتگانی مأمور ثبت اعمال انسان در این کتاباند (انفطار، 10 ـ 11). در روایات نیز به ثبت نیکیها و بدیها در صحیفه اعمال انسان تأکید شده است (مفید، 2؛ حر عاملی، 6/422). در روز قیامت هنگامی که مؤمن در پیشگاه خداوند حاضر و عملش بر او عرضه میشود، با دیدن گناهان رنگش تغییر میکند و اعضایش به لرزه میافتد و با دیدن نیکیهای خود شادمان میشود (بحرانی، 4/152). برخی اندیشمندان بر این عقیدهاند که صحیفه اعمال انسان به مانند دفتری است که فرشتگان در آن، اعمال انسان را مینویسند (طوسی، 10/283؛ مجلسی، بحار الانوار، 7/93). امامخمینی معتقد است در قیامت صحیفه و صورتهای اعمال انسان را به او میدهند و میگویند خود حساب کن آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه الهی است (آداب الصلاة، 34)؛ صحیفهای که در دنیا همه اعمال و اقوال و اندیشههای نفسانی و لوازم وجودی انسان در آن ثبت است (جهاد اکبر، 50؛ صحیفه، 15/75). ایشان با تکیه بر برخی روایات که این صحیفه در دنیا نیز در هفته دو بار به محضر امام(ع) هر عصر عرضه میشود و پیامبر اکرم(ص) نیز نامه اعمال را مشاهده میکند (صفار، 1/430؛ ابنطاووس، 19؛ حر عاملی، 16/108)؛ بیان میدارد انسان باید مواظب اعمال خود باشد که چه چیزی ثبت میشود و سبب نارضایتی آنان نباشد (صحیفه، 8/27). ایشان مانند برخی حکما (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 647) بر این باور است که نامه اعمال که همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در آن ثبت است (کهف، 49)، همان صفحه قلب و جان انسان است که افعال و اعمالش در آن نقش میبندد و صورت نامه عمل است (صحیفه، 9/441)؛ زیرا هر یک از اعمال اثری تکوینی بر نفس میگذارد که همچون نقشهای کتاب در صفحه جان انسان نقش میبندد و از لوازم وجودی او میشود و نگارنده این نقشها، فرشتگان الهیاند که مربی نفوساند و وظیفه تربیت نفوس را بر عهده دارند و به کتابت تکوینی، اعمال و ملکات صادر شده از نفوس را در لوح جانشان ثبت میکنند و وقتی انسان از این عالم خارج و به خود متوجه شد، همه اعمال خود را مییابد که در لوح نفسش نوشته شده است (تقریرات، 3/443). به باور ایشان همه اعمال جوارحی و جوانحی انسان حتی اندیشههای نفسانی و تفکرات او در نامه عملش ثبت میشوند و همه این امور در محضر خداوندند (صحیفه، 12/358). میزان: میزان به معنای چیزی است که با آن اندازهگیری میکنند (فراهیدی، 7/386). قرآن کریم از برپایی میزان اعمال در روز قیامت خبر داده است و اینکه بر کسی در آن روز ستم روا نمیشود (انبیاء، 47). بر اساس این میزان، اعمال افراد بررسی میشود و کسی که اعمالش سبک باشد، جایگاهش جهنم و کسی که میزانش سنگین باشد، جایگاهش بهشت است (مؤمنون، 102 ـ 103؛ قارعه، 6 ـ 10). در آن روز، سنجش بر اساس حق است (اعراف، 8). در روایات نیز بر اقامه میزان در روز قیامت تأکید شده و میزان بر امیرالمؤمنین(ع) (قمی، 2/274) و انبیا(ع) و اولیا(ع) (صدوق، التوحید، 268) تطبیق شده است. برخی میزان را در قرآن کریم و روایات، به همان معنای عرفی آن گرفتهاند که ترازوی بزرگی است که در آن اعمال بندگان را وزن میکنند (آمدی، 4/345 ـ 346؛ تفتازانی، 5/120 ـ 121). برخی حکمای الهی بر این عقیدهاند که میزان هر چیز متناسب با همان چیز است و همچنانکه گندم و جو را با ترازو وزن میکنند، میزان اندازهگیری زمان، اسطرلاب، میزان اندازهگیری فکر، منطق و میزان اندازهگیری شِعر، عروض است؛ میزان اعمال انسانها نیز شریعت است که به وسیله آن، اندازه و قیمت هر شخص به حسبِ عقیده، خُلق و عملش سنجیده میشود و به اعتباری نیز میزان هر امتی انبیا(ع) و اوصیای آن امتاند (غزالی، مجموعه رسائل، 353؛ ملاصدرا، العرشیه، 271 ـ 272؛ فیض کاشانی، علم الیقین، 2/1147 ـ 1148) (← مقاله بهشت و جهنم). امامخمینی نیز میزان را در آخرت به معنای ظاهری آن نمیداند و معتقد است میزان اعمال مسلمانان نیز شریعت اسلام و ولایت اهل بیت(ع) است و بهتر است انسان در همین عالم اعمال خود را با این میزان مقایسه و خود را محاسبه کند و پیش از مرگ اعمال خود را اصلاح کند (چهل حدیث، 441). این تفسیر از میزان مبتنی بر قاعدهای است که امامخمینی مانند برخی حکما (غزالی، مجموعه رسائل، 353؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، 304 ـ 305؛ ← خمینی، سیدحسن، 92 ـ 124) بر آن تأکید میکند و آن وضع الفاظ برای روح معانی است. طبق این قاعده، الفاظ بر معانی اصلیشان باقی میمانند، بدون اینکه در معانی تصرفی صورت گیرد و امور زائد بر معنا از آن پیراسته میشود. این معانی اضافی، به جهت انس و عادت و غلبه احکامِ بعضی از خصوصیات معنا بر ذهن، ثابت میشوند؛ چنانکه نور برای چیزی وضع شده است که خود ظاهر و مُظهر غیر است یا ترازو برای چیزی وضع شده است که ابزار وزنکردن است، بدون اینکه خصوصیتی خاص در آن دخیل باشد؛ بنابراین هر چیزی که ابزار وزنکشی باشد، میزان است، مانند علم نحو که میزان سنجش اِعراب است؛ اما عادت و انس ذهنی بر این استوار است که وقتی ترازو شنیده میشود، از آن دو کفه و یک ستون به ذهن میآید (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 92؛ امامخمینی، آداب الصلاة، 249) (← مقاله روح معانی). حساب: حساب به معنای تقدیر و شمردن چیزی است (ابنمنظور، 1/314) و در قیامت تقدیر امور بندگان است و تفاوت آن با میزان در این است که میزان وسیله اندازهگیری وزن و مقدار چیزی است (قرطبی، 2/5). قرآن کریم از حسابرسی اعمال بندگان در قیامت خبر داده (ابراهیم، 41؛ نور، 39) و خداوند را سریع الحساب معرفی کرده است (بقره، 202؛ غافر، 17). روایات بسیاری نیز درباره چگونگی حساب بندگان نقل شده است که در برخی از آنها محاسبه بندگان به مقدار عقول افراد بیان شده است (برقی، 1/195). اندیشمندان اسلامی با الهامگرفتن از آیات قرآن کریم، مردم را در حساب روز قیامت به سه دسته تقسیم کردهاند: 1. مقربان که کامل در معرفت و تجردند و به جهت والابودن مقامشان از محاسبه به دورند؛ همچنین گروهی از اصحاب یمین که اهل گناه و فساد نبودهاند و جماعتی از افراد ساده که اعمالشان از گناه و حسنات خالی است، بدون حساب وارد بهشت میشوند. 2. اهل عقاب از کفار که در پرونده خود عمل نیکی ندارند و بدون حساب وارد جهنم میشوند. 3. گروهی از مؤمنان که عمل صالح و سوء دارند که این گروه محاسبه میشوند (ملاصدرا، اسرار الآیات، 215؛ همو، مفاتیح الغیب، 654 ـ 655). امامخمینی موقف حساب را از مواقف عظیم قیامت میداند که اگر انسان در این بارگاه به صدق و اخلاص محاسبه شود، طاعات افراد هرچند بسیار باشد، قبول نمیشود و اگر خداوند به رحمت و تفضل خود محاسبه کند، اعمال کوچک و ناچیز نیز قبول میشوند (آداب الصلاة، 105). در حقیقت ترس از حساب به جهت این است که انسان از اعمال خود میترسد وگرنه حساب حقتعالی عادلانه است (چهل حدیث، 359) و اگر انسان در این دنیا به محاسبه اعمال خود بپردازد و آن را اصلاح کند، در آنجا نگرانی ندارد؛ زیرا گرفتاریها و مهلکههای آن عالَم، تابع این عالم است و اگر در این عالم در راه مستقیم نبوت و ولایت قدم زد و لغزش و کجروی پیدا نکند، ترسی از گذشتن از صراط ندارد (همان، 359 ـ 360). صراط: صراط به معنای راه است (جوهری، 3/1139). قرآن کریم انسانها را به حرکت در مسیر صراط مستقیم دعوت کرده است (حمد، 6؛ آل عمران، 51) و کسانی را که ایمان به آخرت ندارند، منحرف از این صراط میداند (مؤمنون، 74). حقیقت این صراط در آخرت، به صورت پلی ظاهر میشود که بر متن جهنم کشیده شده است (ملاصدرا، تفسیر القرآن، 1/122)؛ از اینرو صراط در روایات به دو قسم تقسیم شده است: صراطی در دنیا که امام واجب الطاعه است و پیروی از او انسان را به سعادت و معرفت میرساند و صراطی در آخرت که پلی در جهنم است و کسانی که از آن امام پیروی نکردند، از آن پل به سوی جهنم سقوط میکنند (صدوق، معانی الاخبار، 32). صراط در روایات، پلی از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر معرفی شده است که هر کس به گونهای از آن عبور میکند (همو، الامالی، 177؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، 98). در برخی روایات نیز صراط بر ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) تطبیق شده است (کلینی، 1/417؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، 2/6). اندیشمندان اسلامی تفسیرهای بسیاری از صراط ارائه کردهاند؛ ازجمله: 1. دین الهی (طباطبایی، 4/369)؛ 2. طریق به معرفت الهی (ملاصدرا، العرشیه، 263؛ فیض کاشانی، علم الیقین، 2/1178)؛ 3. ولایت امیرالمؤمنین(ع) (طباطبایی، 15/51)؛ 4. طریق توحید (ابنعربی، الفتوحات المکیه، 1/426) و شهود حقتعالی به صفت انفراد و وحدت در همه اشیا و در ایجاد (قشیری، 2/582) که هر یک از این تفسیرها بیان و تطبیقی از این معناست. امامخمینی مانند برخی حکما و اهل معرفت (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 644 ـ 645؛ گنابادی، 1/32 ـ 33)، معتقد است صراط، باطن حرکت و سیر انسان در عالم طبیعت است که در آن عالم بروز و ظهور مییابد و این صراط از عالم دنیا آغاز میشود و طرف دیگر آن بهشت و مقام الوهیت است (صحیفه، 8/328 و 18/449) و در صورت انحراف از راه راست، به جهنم منتهی میشود. حقیقت این جهنم همان فسادی است که عالم را احاطه کرده است و اگر انسان از این فساد سالم عبور کند، از صراط خواهد گذشت؛ همچنانکه انبیا(ع) و اولیا(ع) عبور میکنند، در حالیکه جهنم خاموش است؛ مانند آن آتشی که بر حضرت ابراهیم(ع) سرد شد (همان، 18/501 ـ 502) و صراط باطن، همین صراط و راه مستقیم در این جهان است و عبور از آن نور هدایت میخواهد (همان، 18/449) (← مقاله هدایت و ضلالت). زاد و توشه انسان در این راه خصلتهای خود انسان است و مرکوب او همت قوی اوست و نور این راه تاریک، ایمان و خصلتهای نیکوی اوست و کسی که در این راه کوتاهی کند، از صراط نمیتواند عبور کند و به رو در آتش میافتد (چهل حدیث، 98). به اعتقاد امامخمینی اینکه در بعضی روایات آمده است صراط مستقیم از متن جهنم عبور میکند (مجلسی، بحار الانوار، 7/331)، به این معناست که صراط در متن آن است و جهنم و آتش محیط بر صراط است و وقتی اولیای الهی(ع) از میان آن میگذرند، خاموش میشود و این امر به این جهت است که آتشی که از فعل انسان سرچشمه میگیرد، در مؤمن خاموش است (صحیفه، 14/211 ـ 212؛ 18/501 ـ 502 و 19/377)؛ زیرا مؤمن به مقدار سلوک و ریاضت خود دارای نور عقل است که در درون بر شعله آتش که همان شهوت و غضب است غلبه میکند (حدیث جنود، 46) (← مقالههای هدایت و ضلالت؛ تفسیر سوره حمد). منابع: قرآن کریم؛ آشتیانی، سیدجلالالدین، شرح بر زاد المسافر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1381ش؛ همو، مقدمه سه رساله فلسفی، تألیف ملاصدرا، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1387ش؛ آمدی، سیفالدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، 1423ق؛ ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش؛ ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الالهیات، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، 1404ق؛ ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، محاسبة النفس، تهران، مرتضوی، چاپ چهارم، 1376ش؛ ابنعربی، محیالدین، تفسیر ابنعربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق؛ همو، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا؛ ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ استرآبادی حسینی، سیدشرفالدین علی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق؛ امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، 1388ش؛ همو، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، 1410ق؛ همو، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1385ش؛ همو، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، 1387ش؛ همو، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1388ش؛ همو، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، 1387ش؛ همو، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1386ش؛ همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، 1389ش؛ همو، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1387ش؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، 1415ق؛ برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1371ق؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، 1409ق؛ تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، 1996م؛ جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، 1407ق؛ حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، 1409ق؛ حلی، حسنبنیوسف، کشف الیقین، تهران، ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1411ق؛ خمینی، سیدحسن، گوهر معنا بررسی قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، 1390ش؛ دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، 1412ق؛ راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، 1412ق؛ سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، 1383ق؛ شعیری، محمدبنمحمد، جامع الاخبار، نجف، حیدریه، چاپ اول، بیتا؛ صدوق، محمدبنعلی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، 1414ق؛ همو، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش؛ همو، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق؛ همو، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، شریف رضی، چاپ دوم، 1406ق؛ همو، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، 1378ق؛ همو، معانی الاخبار، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق؛ صفار، محمدبنحسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، تصحیح میرزامحسن کوچهباغی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ دوم، 1404ق؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، 1412ق؛ طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1409ق؛ عجالی، مختاربنمحمود، الکامل فی الاستقصاء فیما بلغنا من کلام القدماء، محمدشاهد، قاهره، المجلس الأعلی للشئون الاسلامیه، 1420ق؛ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا؛ همو، الاربعین فی اصول الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1409ق؛ همو، مجموعة رسائل الامامغزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1416ق؛ فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1405ق؛ همو، الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریه، تحقیق علی حاجیآبادی و عباس جلالینیا، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیه، چاپ اول، 1420ق؛ فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، 1409ق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصولالدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، 1418ق؛ همو، کلمات مکنونة من علوم اهل الحکمة و المعرفة، تحقیق عزیزالله عطاردی، تهران، فراهانی، چاپ دوم، 1360ش؛ قاضیسعید قمی، محمدبنمحمد، شرح الاربعین، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1379ش؛ همو، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1415ق؛ قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن، تنزیه القرآن عن المطاعن، بیروت، دارالنهضة الحدیثه، بیتا؛ قرطبی، محمدبن احمد، التذکرة فی أحوال الموتی و أمور الأخره، تحقیق دانی آل زهوی، بیروت، العصریه، 1423ق؛ قشیری، عبدالکریمبنهوازن، لطائف الاشارات، تحقیق ابراهیم بسیونی، مصر، هیئة المصریه، چاپ سوم، 1981م؛ قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1363ش؛ قیصری، داوودبن محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1375ش؛ کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، 1370ش؛ همو، مجموعه رسائل و مصنفات، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ دوم، 1380ش؛ کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، 1980م؛ کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق؛ کوفی، فراتبنابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمدکاظم محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1410ق؛ گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، 1408ق؛ لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، تصحیح صادق لاریجانی، تهران، نشر الزهراء(س)، چاپ سوم، 1372ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ همو، حق الیقین، تهران، اسلامیه، بیتا؛ همو، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1404ق؛ محاسبی، حارثبناسد، آداب النفوس، تحقیق عبدالقادر احمد عطاء، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، چاپ اول، 1428ق؛ مفید، محمدبنمحمد، الامالی، تحقیق حسین استادولی و علیاکبر غفاری، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1360ش؛ همو تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، 1366ش؛ همو، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1981م؛ همو، زاد المسافر، تحقیق و شرح سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1381ش؛ همو، سه رساله فلسفی، تحقیق و تعلیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1387ش؛ همو، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1383ش؛ همو، العرشیه، تصحیح غلامحسین آهنی، تهران، مولی، 1361ش؛ همو، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1363ش؛ ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، 1390ش؛ هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1378ش. سیدعلی احمدی امیری