قیامت، رستاخیز و روز جزا در جهان پس از مرگ.
مفهومشناسی
قیامت از ریشه «قوم» در اصل، مصدر و به معنای برخاستن است[۱] و تاء دلالت بر یکبار وقوع دارد.[۲] این واژه در اصطلاح کلامی به معنای روز جزا[۳] و روز برخاستن و زندهشدن مردگان از قبرهاست[۴] و در اصطلاح عرفانی به معنای بازگشت موجودات به خالق و مبدأ خود[۵] و فنای ذات، صفات و افعال موجودات در ذات، صفات و افعال حقتعالی است.[۶] امامخمینی نیز قیامت را روز جزا و حساب میداند؛ روزی که سلطنت الهی ظهور و بروز میکند.[۷]
از الفاظ مرتبط با قیامت، بعث، حشر، معاد و نشر است. قیامت و بعث به معنای برانگیختهشدن مردم پس از مرگ برای حساب[۸] و حشر به معنای خارجکردن جماعتی با ناراحتی و ناآرامی[۹] یا جمعکردن آنان در یک ناحیه[۱۰] است و معاد به معنای بازگشت مردم به حقیقت خود[۱۱] و نشر به معنای پخششدن آفریدگان یا زندهکردن آنهاست.[۱۲] برخی این الفاظ را مترادف و اختلاف آنها را اعتباری میدانند.[۱۳]
پیشینه
قیامت از مسائلی است که تمام ادیان الهی از آن خبر دادهاند و آن، روز بازگشت همه انسانها به حیات ابدی است.[۱۴] در آموزههای زرتشت درباره حال انسان پس از مرگ، پسدادن حساب و عبور از صراط در روز جزا، سخن به میان آمده است.[۱۵] در کتاب آسمانی یهودیان[۱۶] و مسیحیان[۱۷] بر اعتقاد به قیامت تأکید شده است. مسیحیان معتقدند ساعتی خواهد آمد که همه افرادی که در گورند، آواز پسر خدا را میشنوند و از گورها بیرون خواهند آمد. در آن روز کارهای نیک و بد داوری خواهد شد.[۱۸]
در قرآن کریم آیات بسیاری از وقوع روز قیامت خبر دادهاند.[۱۹] در آیاتی نیز بر وقوع روز قیامت استدلال شده و به سخن کفار و مشرکان که برانگیختهشدن انسانها در روز قیامت را بعید شمردهاند پاسخ داده شده است.[۲۰] در روایات نیز چگونگی روز قیامت و مواقف آن بیان شده است.[۲۱] اعتقاد به قیامت و معاد از اصول و ضروریات دین اسلام است؛[۲۲] از اینرو قائلان به تناسخ، به سبب باورنداشتن به قیامت، کافر شمرده شدهاند.[۲۳] قیامت در مباحث کلامی از موضوعات مهمی است که در ضمن بحث از معاد، مطرح میشود و دربرگیرنده مباحثی چون چگونگی ظهور در قیامت، نفخ صور، حشر، حساب، میزان، صراط و کتاب اعمال است.[۲۴]
حکمای الهی نیز کوشیدهاند بر اساس ادله عقلی مباحث قیامت و معاد را اثبات کنند؛ اگرچه معتقدند بسیاری از خصوصیات قیامت از مسائلی نیست که عقل انسان بتواند خود به آن راه یابد و در مواردی که از اثبات آن عاجز گشتهاند، به اعتبار یقینیبودن گفتار پیامبر خدا(ص)، آن را تعبداً پذیرفتهاند.[۲۵] فیلسوفان پیشین بر اساس مبانی خود نتوانستند برخی از حقایق معاد و قیامت را اثبات کنند؛ اما ملاصدرا توانسته است با مبانی خاص خود، مانند حرکت جوهری و اصالت وجود، مباحثی چون حشر و معاد جسمانی و تجرد برزخی را اثبات کند. همچنین تحقیق در انواع صراط، نشر کتب و صحیفه اعمال و بعث انسان با جمیع قوا و جوارح، اختصاص به ملاصدرا دارد.[۲۶]
حکما و متکلمان در تحلیل برخی مسائل قیامت اختلاف دارند. برخی متکلمان واژگانی چون میزان، کتاب و مانند آن را حمل بر معنای ظاهریشان میکنند[۲۷] یا در مسئله لقاءالله برخی متکلمان اشعری و سَلَفی، لقا و رؤیت را در قیامت با چشم سر جایز میدانند؛ اما حکما این امر را ممتنع میدانند.[۲۸] عارفان نیز به ویژگیهای باطنی قیامت پرداختهاند و ظهور قیامت کبری را برای سالک در همین عالم به واسطه فنا و بقای پس از فنا امکانپذیر دانستهاند.[۲۹]
امامخمینی در آثار خود از حقیقت قیامت، مراحل و مسائل آن مانند حشر، بعث، صراط، میزان و حساب بحث کرده و تفسیر عرفانی خاصی از حقیقت قیامت و مالکیت آن در روز قیامت ارایه کرده است.
نامهای قیامت
قیامت در متون دینی، با نامهای بسیاری آمده است که هر یک وجهی دارند، مانند واقعه، حاقّه، قارعه، غاشیه، طامه،[۳۰] الساعه، یومالجمع، یومالتغابن، یومالفصل، یومالحشر، یومالتلاق، یومالتناد.[۳۱]
امامخمینی وجوهی برای نامهای روز قیامت که در قرآن آمده ذکر کرده است، ازجمله: ۱. «یومالدین»:[۳۲] به جهت اینکه در روز قیامت آثار دین و حقایق آن روشن میشود؛[۳۳] ۲. «یومَ تُبلَی السرائر» (آشکارشدن باطنها):[۳۴] به جهت اینکه روز قیامت روز آشکارشدن حقایق، امور پنهان و باطن است؛[۳۵] ۳. «یومالحسره»:[۳۶] به جهت اینکه انسانها به سبب فرصتهایی که برای انجام اعمال خیر داشتند و از دست دادند و گناهانی که کردهاند، حسرت و ندامت میخورند؛[۳۷] ۴. «یومالجمع»:[۳۸] به جهت اینکه امور پراکنده در دین و نشئه ملک، در روز قیامت و نشئه ملکوت جمع میشوند یا به جهت بازگشت ممکنات در روز قیامت به بابالله و رسیدن موجودات به فنای الهی و اینکه هر موجود در سایه اسم مناسب به خود فانی در حق میشود.[۳۹]
حقیقت و اقسام قیامت
بحث از حقیقت قیامت از مباحث مهم و عمیقی است که حکما و عرفا به آن توجه کردهاند. حقیقت قیامت زمان برگشت ارواح از موطن اجساد به مقر اصلی خود و بازگشت به مبدأ و خالق خود است[۴۰] و خلایق با فنا، نزد اصل و مبدأ خود قیام خواهند داشت.[۴۱] قیامت به قیامت صغری و کبری تقسیم میشود. قیامت صغری عالم قبر و برزخ است[۴۲] و پس از مرگ آغاز میشود و در آن ارواح به قالبهای بدنهای مثالی تعلق میگیرند.[۴۳] قیامت کبری عالم پس از برزخ است که با برانگیختن انسانها از قبرها آغاز میشود[۴۴] و با هلاک و فنای همه موجودات و بازگشت آنها به مبدأ اصلی خود همراه است[۴۵] و انسانها برای جزا و پاداش اعمال خود، در محضر حقتعالی حاضر میشوند.[۴۶] در متون روایی نیز به دو قسم قیامت صغری و قیامت کبری اشاره شده است؛[۴۷] البته در اصطلاح رایج، قیامت به صورت مطلق برای قیامت کبری به کار میرود.
اهل معرفت و حکمای الهی حقیقت قیامت صغری را بروز و ظهور افراد از حجاب جسد به عرصه حساب و جزا[۴۸] و ظهور هویتِ تام نفس با مستهلکشدن هویت قوا و اعضا در هویت نفس[۴۹] میدانند. در قیامت صغری قوا و مدرکات نفس قایم به نفساند و بدن اخروی نیز به تبع نفس و در ظل آن موجود است؛ اما در قیامت کبری همه موجودات پس از اینکه قیام به نفس داشتند، قیام عندالله دارند.[۵۰] حقیقت قیامت کبری، بازگشت آفریدگان به مبدأ اصلی خود و فنای همه موجودات و بقای واحد قهار است؛[۵۱] زیرا هر یک از موجودات، دارای حرکت ذاتی و طبیعی به سوی غایات خودند و اجزای عالم و طبیعت اشیا در هر لحظه تبدیل میشوند و تعینات آنها از میان میرود و این تبدل در نهایت به بازگشت همه به ذات واحد قهار منتهی میشود.[۵۲] اهل معرفت قسم دیگری از قیامت را نیز مطرح کردهاند که قیامت وسطی است. این قیامت اختصاص به ابرار دارد و در آن سالک به موت ارادی از هوای نفس و طبع خود گذشته و حیاتی روحانی مییابد[۵۳] و پیش از موت طبیعی برای سالک رخ میدهد و او با رویگردانی از دنیا و لذتهای آن و پیروینکردن از هوای نفس، به مقامی میرسد که حقایقی برای او آشکار میشود؛ همانگونه که برای مرده آشکار میشود.[۵۴]
امامخمینی حقیقت قیامت صغری را بازگشت قوای نفس یا قوای عالم به باطن خود میداند؛[۵۵] به این معنا که با مرگ، قوای انسان در مرتبه برزخیت جمع میشود و بدن را که قشر برای نفس است رها میکند و قوا به باطن نفس رجوع میکنند از این جهت نفس پس از مرگ و از دستدادن حواس ظاهری، قوای خود را حفظ کرده و بدون چشم و گوش ظاهری میبیند و میشنود و از این جهت است که در روایت آمده است وقتی فرزند آدم بمیرد، قیامت او آغاز خواهد شد که این قیامت صغری است؛ اما در قیامت کبری تمام قوای عالم به باطن خود باز میگردند.[۵۶] قیامت صغری و برزخ به واسطه حرکت جوهری نفس در دنیا آغاز میشود و نفس در ابتدای وجود، حکم صورت برای ماده جسمانی را دارد و بهتدریج هر اندازه تجرد پیدا کند، مستقل میشود[۵۷] و این تجردیافتن در عالم طبیعت، دارای مراتب تشکیکی است و در ابتدا تجرد نفس به همراه ماده است و بهتدریج قوت مییابد تا اینکه این ماده را رها و استقلال کامل پیدا میکند و به عالم برزخ وارد میشود؛[۵۸] البته حقیقت بدن نیز نفس را در خروج از این عالم همراهی میکند که آن بدن برزخی است.[۵۹]
- (ببینید: معاد)
امامخمینی با استفاده از روایت نبوی(ص) که قبر باغی از باغهای بهشت یا حفرهای از حفرههای جهنم است،[۶۰] معتقد است برزخ هر شخص نیز نمونهای از نشئه قیامت اوست و روزنهای از بهشت یا جهنم به سوی او باز میشود؛[۶۱] البته برزخ هر شخص با دیگران متفاوت است[۶۲] و در حقیقت برزخ همان بقای انس با طبیعت است و تا این انس باقی است، شخص در برزخ میماند؛ اما به جهت ظهور و غلبهای که عالم غیب دارد، توجه به عالم طبیعت قطع و وابستگیها تمام میشود و با تمامشدن این وابستگیها بعث و قیامت کبری آغاز میشود.[۶۳] به اعتقاد ایشان روز قیامت (به معنای عام آن) از نخستین مرتبه رجوع ملک به ملکوت و برطرفشدن حجاب تعینات آغاز میشود و نهایت آن ظهور تام قیامت کبری است که ظهور قهاریت تام و مالکیت حقتعالی و استوای حقتعالی بر عرش است.[۶۴]
- {{ببینید|برزخ
به باور امامخمینی حقیقت قیامت کبری از جهت اسمای الهی، تجلی جلالی حقتعالی به اسم «قهار» است که با نور عظمت خود بر همه موجودات ظهور میکند، تمام انّیات و ظهورات موجودات در شدت نور حق محو و مستهلک میشوند و در این روز، حقتعالی ندا میدهد «لِمَنِ الْمُلْک الْیوْمَ: برای چه کسی در این روز مالکیتی مانده است؟» جوابدهندهای نیست که سخنی بگوید، در این هنگام خود حقتعالی جواب میدهد «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ».[۶۵] اتصاف حقتعالی به واحدیت و قهاریت در مراحلی از قیامت کبری، نه رحیمیت و رحمانیت، به این جهت است که اسم رحمان و رحیم برای بسط وجود و افاضه آن است. از اینرو حقتعالی در آغاز سوره حمد خود را به «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» معرفی کرده است؛ ولی در قیامت، قبض و رجوع این فیض است و این رجوع مختص به عالم دنیا نیست، بلکه شامل عوالم مجردات مانند عالم عقول و ملائکه مقرب نیز میشود. از اینرو در بعضی روایات[۶۶] آمده است عزرائیل پس از قبض روح تمامی موجودات، خود نیز قبض روح میشود.[۶۷] در حقیقت نور وجود، در قوس نزول عالم با تنزل و تقید همراه است و هر تقیدی حجاب است و موجودات در قوس نزول با این تقید و حجاب همراهاند و پس از رسیدن به عالم طبیعت با حرکت طبیعی که در ذات و سرشت آنها موجود است، به حقتعالی باز میگردند و از اینجا قوس صعود آغاز میشود تا اینکه مالکیت و قاهریت حقتعالی جلوه میکند، همه تعینات را از میان میبرد و این رجوع در حقیقت رجوع اول به آخر و اتصال ظاهر به باطن است و این حقیقت قیامت کبری است؛[۶۸] بنابراین روز قیامت، ظهور حقتعالی از افق تعینات و فنای این تعینات در اسم مناسب خود است. از اینرو برای انسان کاملی که به مرحله فنا رسیده است، احکام قیامت، ساعت و یومالدین برای او در همین عالم ثابت و ظاهر است؛ زیرا او در همین عالم به حسب سلوک و هجرت به سوی حقتعالی به مرتبه فنا رسیده است و حقتعالی به مالکیت (مطلقه) خود بر قلب او ظهور کرده است و هماکنون قیامت او برپا شده است.[۶۹]
- (ببینید: انسان کامل)
ویژگیهای روز قیامت
قرآن کریم ازجمله اوصاف روز قیامت را ظهور مالکیت خداوند،[۷۰] وحشت و هول عظیم در آن[۷۱] و بازگشت به رحمت رحمانیه حقتعالی برای متقین[۷۲] شمرده است. امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۷۳] درباره برخی از ویژگیهای روز قیامت به تفصیل بحث کرده است، ازجمله: الف) ظهور مالکیت حقتعالی: از دیدگاه امامخمینی مالکیت دارای اقسامی است. ایشان به شش قسم از انواع مالکیتهای اعتباری و حقیقی در دنیا اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که مالکیت خداوند هیچیک از اقسام ذکرشده نیست؛ زیرا تمام این اقسام در عالم دنیا واقع شدهاند و عالم امکان، محض فقر است و محدود به حدود ماهیت است و هر آنچه محدود به حد ماهیت است، از فعل خود بینونیت و جدایی دارد و مالکیت خداوند از قسم اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است که با موجودات به هیچوجه در ذات و صفات خود تباین عزلی (جدایی) ندارد و مالکیت حقیقیه حقه دارد؛ چنانکه بعضی آیات به آن اشاره کردهاند، مانند «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: ما از رگ گردن به او نزدیکتریم».[۷۴] طبق این دیدگاه، حقتعالی به دلیل نداشتن محدودیت و نامتناهی بودن، جایی برای جدایی و بینونت نمیگذارد؛ اما در موجودات امکانی و محدود، حتی عوالم مجردات اگرچه نسبت به مادون خود بینونت ندارند و عوالم مادون، رقیقه آن حقیقتاند، به قدر محدودبودن، بینونیت عزلی دارند و مالکیت آنها بر عوالم پایینتر، مالکیت حقیقی نیست.[۷۵]
امامخمینی برای اختصاص مالکیت حقتعالی به یومالدین در سوره فاتحه با وجود اینکه مالکیت حقتعالی بر همه عوالم و اشیا یکسان است، وجوهی ذکر کرده است: ۱. از جهت اینکه روز قیامت یومالدین و روز جمع است و هر آنچه در نشئه ملکی و دنیایی متفرقاند، در عالم ملکوت جمعاند و مالک این روز، مالک روزها و نشئات دیگر نیز است. ۲. از جهت اینکه یومالدین روز ظهور مالکیت و قاهریت حقتعالی است که روز جمع موجودات و بازگشت آنها به باب الله و صعود موجودات به فناء الله است؛ زیرا هر موجودی در سیر تنزلی خود در قوس نزول عالم رو به احتجاب و غیبت است و با عبور از هر مرحله و هر عالمی، تقید و تعینی به تعینات او اضافه میگردد.[۷۶] از اینرو انسان مجموع تعینات و حجابهاست که او را از منبع نور محجوب میکنند تا به عالم طبیعت که اسفل السافلین است، میرسد و در قوس صعود انسان با رفع این حجابها و تقیدات باز میگردد و آن نور مطلق و شمس حقیقت، از ورای حجب متعدد ظلمانی و نورانی ظاهر میشود و در اینجاست که حقتعالی به صفت مالکیت جلوه میکند؛ بنابراین یومالدین به یک معنا روز خروج شمس حقیقت از افق تعینات است که در تعبیر اهل معرفت از این خروج شمس حقیقت، به «یوم» و از احتجاب آن در تعینات، به «لیل» تعبیر میشود. از اینرو، قوس نزول، لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود، یومالقیامه احمدی(ص) است.[۷۷] لازمه مالکیت خداوند در روز قیامت ـ که روز خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعینات است ـ این است که هر موجود در سایه اسم مناسب خود فانی در حقتعالی میشود و چون نفخ صور دمیده شود، آن اسم ظهور میکند و هر موجودی با اسم خاص خود همراه میشود و انسانهای مؤمن با اسمای لطف و جمال و انسانهای شقی با اسمای قهر و جلال همراه میگردند.[۷۸]
- (ببینید: لیلةالقدر)
ب) عظمت و وحشت روز قیامت: قرآن کریم در آیات بسیاری به عظمت و وحشت در روز قیامت اشاره کرده است و قیامت را روزی معرفی کرده که هول و وحشت آن کودکان را پیر میکند[۷۹] و هر مادر شیردهی فرزند شیرخوار خود را فراموش میکند و مردم از هراس قیامت به حالت مستی دیده میشوند.[۸۰] طبق برخی روایات نیز شدت عظمت روز قیامت به حدی است که وقتی جهنم را حاضر میکنند، همه انبیا(ع) و فرشتگان به جزع و ناله میافتند و نجات خود را طلب میکنند، غیر از پیامبر اسلام(ص) که نجات امت خود را طلب میکند.[۸۱] امامخمینی درک عظمت روز قیامت را بالاتر از فکر و عقل بشری میداند و شدت و عظمت آن را بدون حد و حصر میشمارد؛ همچنانکه عذابهای آن نیز قابل مقایسه با این عالم نیست.[۸۲] به اعتقاد ایشان اوصافی که خداوند از وحشت روز قیامت نقل میکند، دل افراد بیدار را میشکافد و قلب آنان را ذوب میکند و طبق برخی آیات هرگز چیزی نمیتواند انسان را از این روز هولناک نجات دهد. اگرچه زن و فرزند و هرچه در عالم است فدیه دهد، باز آتش جهنم شعلهور است.[۸۳]
ج) فراگیری رحمت و مغفرت الهی: اندیشمندان اسلامی بر اساس برخی از آیات[۸۴] رحمت حقتعالی را در قیامت وسیعتر و بزرگتر از رحمت حقتعالی در دنیا میدانند.[۸۵] طبق بعضی روایات برای خداوند صد رحمت است که یک جزء آن را در دنیا قرار داده است و اهل دنیا با آن به همدیگر رحم و مهربانی میکنند و ۹۹ جزء آن را برای اهل آخرت نگه داشته است.[۸۶] اهل معرفت رحمت مطلق حقتعالی را رحمتی عام میدانند که شامل همه موجودات میشود که رحمت رحمانیه است و سبب ظهور و ایجاد عالم است؛ اما رحمتی که سبب شفقت بر بندگانش است، رحمت رحیمیه است که یک تجلی آن در روز قیامت رخ میدهد تا میان مردم به عدل حکم کند.[۸۷]
امامخمینی معتقد است رحمت الهی در قیامت چنان گسترده میشود که طبق بعضی روایات،[۸۸] شیطان امید به مغفرت حقتعالی پیدا میکند[۸۹] و عذابهای گنهکاران در برزخ و مواقف قیامت از عنایات خداوند بر بندگان است تا بندگان در این میان پاک شوند و از امراض روحی رهایی یابند و گرفتار آتش جهنم نشوند؛[۹۰] مانند سختیهایی که انسان در حالت احتضار و دیدن فرشتگان قبض روح با آنها روبهرو میشود و همچنین فشارها و عذابهای گوناگون که در عالم قبر مشاهده میکند و اگر در این مرحله اخلاق و ملکات فاسد و ظلمتها از انسان برطرف نشد، در مواقف پنجاهگانه روز قیامت گرفتار عذاب و سختیهایی میشود تا گرفتار جهنم نشود و اگر در این مواقف نیز نور فطری که در درون خود داشت، به یاری او نیامد و بر این ظلمتها غلبه نکرد و با نور شافع اکبر همراه نگشت،[۹۱] به جهنم خواهد افتاد تا با آتش جهنم، غل و غشها از باطن و فطرت الهی او پاک شود؛ چنانکه بعضی از آیات دوزخ،[۹۲] به این مطلب اشاره دارند.
البته در قرآن کریم و روایات ویژگیها و نشانههای دیگری نیز از روز قیامت بیان شده است، ازجمله: ۱. طولانیبودن روز قیامت؛ زیرا روز آن به اندازه پنجاه هزار سال است؛[۹۳] ۲. ناگهانیبودن روز قیامت؛[۹۴] ۳. زلزله روز قیامت که امر عظیمی است؛[۹۵] ۴. جمعشدن خورشید و ماه؛[۹۶] ۵. شکافتهشدن آسمان.[۹۷] در روایات نیز به ویژگیها و علامتهای روز قیامت اشاره شده است.[۹۸]
مراحل روز قیامت
در قرآن کریم به مراحل و مواقف روز قیامت اشاره شده است؛ مانند نفخ صور،[۹۹] حَشر،[۱۰۰] سؤال،[۱۰۱] حساب،[۱۰۲] صراط[۱۰۳] و نامه عمل.[۱۰۴] در روایات نیز برای قیامت مراحل و مواقف بسیاری ذکر شده است.[۱۰۵] برخی از این مراحل، مانند علامتها و نشانههای روز قیامت، پیش از وقوع قیامت است و برخی مانند نفخ صور از مقدمات روز قیامت است. در روایات مواقف روز قیامت پنجاه موقف بیان شده که هر موقف آن هزار سال است و نخستین موقف آن خروج از قبر است که افراد پیاده، برهنه و گرسنه و تشنه محشور میشوند.[۱۰۶] برخی مواقف پنجاهگانه را چنین شمردهاند: خروج از قبر، محشر، موقف نور، موقف ظلمت، سرادقات حساب (شامل ده موقف)، گرفتن نامه عمل (شامل پانزده موقف)، قرائت کتابهای اعمال، میزان، وقوف در محضر خداوند (شامل دوازده موقف)، عبور از صراط (شامل هفت موقف).[۱۰۷]
نفخ صور
نفخ صور به معنای دمیدن در چیزی شبیه شاخ است[۱۰۸] و یکی از مقدمات روز قیامت است که فرشتهای به نام اسرافیل آن را انجام میدهد.[۱۰۹] قرآن کریم به دو نفخه اشاره کرده است که در نفخه نخست، هر آنچه در آسمانها و زمین است، بیهوش میشود، مگر آنهایی که خدا بخواهد و در نفخه دیگر، همه بر پا میخیزند و مینگرند.[۱۱۰] در روایات نیز به چگونگی نفخ صور و اوصاف صور اشاره شده است: در نفخ صور نخست همه موجودات قبض روح میشوند و پس از آن اسرافیل نیز قبض روح میشود و در نفخه دوم که خداوند انجام میدهد، همه زنده میگردند.[۱۱۱]
صور را به جهت اینکه محل جمع صورتهای برزخی است و ارواح پس از مرگ به آن منتقل میشوند، «صور» مینامند.[۱۱۲] اهل معرفت این نفخ و دمیدن را که در نفخه نخست سبب مرگ همه موجودات و در نفخه دوم سبب احیای آنان میگردد، به دمیدن در مواد و عناصر قابل برافروختهشدن تشبیه کردهاند که گاهی سبب خاموششدن آتش و گاهی سبب برافروختهشدن آن میشود و این نفخ در صورتهای برزخی (به سبب صورتهای نفسانی و ارواح موجود در آنها که آمادگی برافروختهشدن دارند)، سبب زندهشدن آن صورتها میشوند؛ بنابراین با نفخه اول، صورتهای طبیعی از میان میروند و با نفخه دوم این صور به واسطه ارواح موجود در آنها که قابلیت برافروختهشدن و نورانیشدن دارند، برافروخته و زنده میشوند.[۱۱۳]
امامخمینی حقیقت نفخ صور را ظهور هر موجود به واسطه اسم مناسب خود میداند؛ زیرا هر موجودی که در سایه اسم مناسب خود به حق رجوع کرده بود، با نفخ صور ظهور میکند و با توابع آن اسم همراه میشود (برای مثال شیطان تابع اسم مضل میگردد).[۱۱۴] ایشان اسرافیل را مَلَک موکل بر حیات میداند[۱۱۵] که با نفخ صور وظیفه زندهکردن موجودات را بر عهده دارد و استثنای برخی افراد در آیه نفخ صور که از بیهوشی روز قیامت استثنا شدهاند، اشاره به افرادی است که از حجابهای عالم طبیعت خارج شده و حجابهای ظلمانی و نورانی را پشت سر گذاشتهاند و حضور مطلق در برابر حقتعالی برای آنها حاصل شده و این حضور مطلق همان محو و صعق و قیامت کبرای آنان است که در همین عالم برای آنها محقق شده است و ممکن است مراد رسول خدا(ص) که با جمعکردن میان دو انگشت سبابه خود خاطرنشان کرد ایشان و قیامت به مانند دو انگشت سبابه هستند،[۱۱۶] اشاره به رسیدن آن حضرت به محو و فنا و حصول قیامت کبری برای ایشان باشد.[۱۱۷]
بعث
قرآن کریم بعث و برانگیختهشدن از قبور را وعده خداوند و انبیای الهی(ع) میداند[۱۱۸] که شکی در آن نیست.[۱۱۹] در روایات نیز به چگونگی و احوال نفوس هنگام خروج از قبر اشاره شده است.[۱۲۰] برخی از حکما حقیقت بعث را زندهکردن مردگان و جداشدن صورت از ماده (بدن) و خارجکردن روح از جسد با ایجاد نشئه دیگر میدانند که نشئهای برتر و نورانیتر است.[۱۲۱]
امامخمینی عالم بعث را زمان از میان رفتن اُنس نفس با عالم طبیعت میداند که به واسطه ظهور و غلبه عالم غیب است و با از میان رفتن این انس، توجه به عالم طبیعت قطع میشود و بعث آغاز میگردد.[۱۲۲] به باور ایشان تعلق روح به بدن پس از مرگ، همان توجه نفس به خود است که در هنگام سکرات از آن غافل شده بود و به این معنا نیست که در آن بدنی که به دور انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات تحلیل رفته بود، بلکه بدن به همراه بدن حقیقی و اخروی خود خواهد بود.[۱۲۳]
- (ببینید: معاد)
حشر
حشر به معنای جمعکردن است (ابنمنظور، لسان العرب، ۴/۱۹۰)؛ زیرا خداوند در قیامت آفریدگان را بر اساس اعمال و ملکات خودشان جمع میکند (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۲۷). آیات قرآن کریم بر حشر انسانها و موجودات در روز قیامت دلالت دارد (انعام، ۳۸؛ تکویر، ۵). روایات نیز بر حشر انسانها به شکل اعمال خود تأکید دارند (کلینی، الکافی، ۲/۳۱ ـ ۳۲). امامخمینی حشر را از مسائلی میداند که اعتقاد به آن در تمام شریعتهای راستین وجود دارد و از ارکان ادیان الهی شمرده میشود (تقریرات، ۳/۱۹۵). ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۴۴۹) براین باور است که رسوخ اعمال و ملکات انسان که حقیقت جان انسان را تشکیل میدهند، سبب میشود انسان در قیامت به صورتهای مختلف محشور شود (حدیث جنود، ۱۴۹) (← مقاله حشر).
سؤال
قرآن کریم یکی از مراحل روز قیامت را سؤال از بندگان میداند (اعراف، ۶؛ صافات، ۲۴)؛ روزی که اعمال، اعضا و جوارح انسان بازخواست میشوند (اسراء، ۳۶)، بلکه انبیا(ع) نیز درباره رساندن رسالتشان پرسش میشوند (مائده، ۱۰۹). در روایات نیز سؤال از بندگان در قیامت ذکر شده است، با این بیان که بنده قدمی برنمیدارد، مگر اینکه از عمرش که در چه صرف کرده و از بدنش که چگونه به کار گرفته و از مالش که چگونه به دست آمده و در چه انفاق کرده و از حب اهل بیت(ع) سؤال میشود (حلی، ۲۲۷). اهل معرفت نیز موقف سؤال را بسیار سخت و بزرگ میدانند تا آنجاکه خاطرنشان کردهاند انبیای الهی(ع) در برابر سؤال الهی درباره چگونگی اجابت دعوت خود، متحیر و مبهوت میشوند (محاسبی، ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۶/۳۸).
امامخمینی نیز یکی از مراحل روز قیامت را سؤال خداوند از بندگان میداند که همه در پیشگاه خداوند در برابر نعمتهایی که به آنها داده، بازخواست میشوند (صحیفه، ۱۷/۴۳۶). ازجمله این نعمتها نعمت عمر انسان است که چگونه صرف کرده (جهاد اکبر، ۶۰) و نعمت دین و اسلام که چگونه از آن دفاع کرده است (صحیفه، ۱۷/۴۳۶)، بلکه همه افراد متناسب با مسئولیتی که دارند بازخواست میشوند (همان، ۱۸/۳۰۹) و افراد در برابر کارهای نادرستی که انجام دادهاند قدرت انکار ندارند (جهاد اکبر، ۳۳)؛ زیرا طبق بعضی آیات اعضا و جوارح انسان بر انسان گواهی میدهند (فصلت، ۲۱). نخستین پرسشی که از انسان در قیامت صغری و قبر میشود، درباره پروردگار انسان و پیامبری که به سوی او فرستاده شده و دینی است که به آن معتقد است (کلینی، الکافی، ۸/۷۳).
امامخمینی درباره پرسش در قبر معتقد است انسان وقتی میتواند به سؤال نکیر و منکر درباره پروردگار خود پاسخ دهد که در دنیا تحت تربیت حقتعالی باشد؛ زیرا انسانی که ظاهر و باطنش در تربیت حق نباشد و از اوصاف حق بهرهای نداشته باشد، در عالم قبر که وقت بروز سرّ و باطن انسان است، نمیتواند جواب دهد و تلقین نیز برای او فایدهای ندارد (حدیث جنود، ۴۲۵ ـ ۴۲۶؛ آداب الصلاة، ۱۸).
نشر صحیفه اعمال
نشر به معنای گشودن آن چیزی است که پیچیده شده است. در قیامت نامه اعمال انسان گشوده میشود (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳). در آیات بسیاری از قرآن کریم بر ثبت اعمال انسان در کتاب و صحیفهای که مختص به خود اوست و در قیامت به دست او میدهند، تأکید شده است (اسراء، ۱۳ ـ ۱۴؛ حاقه، ۱۹؛ انشقاق، ۷)؛ کتابی که همه جزئیات کوچک و بزرگ را در خود دارد (کهف، ۴۹) و فرشتگانی مأمور ثبت اعمال انسان در این کتاباند (انفطار، ۱۰ ـ ۱۱). در روایات نیز به ثبت نیکیها و بدیها در صحیفه اعمال انسان تأکید شده است (مفید، ۲؛ حر عاملی، ۶/۴۲۲). در روز قیامت هنگامی که مؤمن در پیشگاه خداوند حاضر و عملش بر او عرضه میشود، با دیدن گناهان رنگش تغییر میکند و اعضایش به لرزه میافتد و با دیدن نیکیهای خود شادمان میشود (بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۵۲). برخی اندیشمندان بر این عقیدهاند که صحیفه اعمال انسان به مانند دفتری است که فرشتگان در آن، اعمال انسان را مینویسند (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۹۳).
امامخمینی معتقد است در قیامت صحیفه و صورتهای اعمال انسان را به او میدهند و میگویند خود حساب کن آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه الهی است (آداب الصلاة، ۳۴)؛ صحیفهای که در دنیا همه اعمال و اقوال و اندیشههای نفسانی و لوازم وجودی انسان در آن ثبت است (جهاد اکبر، ۵۰؛ صحیفه، ۱۵/۷۵). ایشان با تکیه بر برخی روایات که این صحیفه در دنیا نیز در هفته دو بار به محضر امام(ع) هر عصر عرضه میشود و پیامبر اکرم(ص) نیز نامه اعمال را مشاهده میکند (صفار، ۱/۴۳۰؛ ابنطاووس، ۱۹؛ حر عاملی، ۱۶/۱۰۸)؛ بیان میدارد انسان باید مواظب اعمال خود باشد که چه چیزی ثبت میشود و سبب نارضایتی آنان نباشد (صحیفه، ۸/۲۷). ایشان مانند برخی حکما (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۷) بر این باور است که نامه اعمال که همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در آن ثبت است (کهف، ۴۹)، همان صفحه قلب و جان انسان است که افعال و اعمالش در آن نقش میبندد و صورت نامه عمل است (صحیفه، ۹/۴۴۱)؛ زیرا هر یک از اعمال اثری تکوینی بر نفس میگذارد که همچون نقشهای کتاب در صفحه جان انسان نقش میبندد و از لوازم وجودی او میشود و نگارنده این نقشها، فرشتگان الهیاند که مربی نفوساند و وظیفه تربیت نفوس را بر عهده دارند و به کتابت تکوینی، اعمال و ملکات صادر شده از نفوس را در لوح جانشان ثبت میکنند و وقتی انسان از این عالم خارج و به خود متوجه شد، همه اعمال خود را مییابد که در لوح نفسش نوشته شده است (تقریرات، ۳/۴۴۳). به باور ایشان همه اعمال جوارحی و جوانحی انسان حتی اندیشههای نفسانی و تفکرات او در نامه عملش ثبت میشوند و همه این امور در محضر خداوندند (صحیفه، ۱۲/۳۵۸).
میزان
میزان به معنای چیزی است که با آن اندازهگیری میکنند (فراهیدی، ۷/۳۸۶). قرآن کریم از برپایی میزان اعمال در روز قیامت خبر داده است و اینکه بر کسی در آن روز ستم روا نمیشود (انبیاء، ۴۷). بر اساس این میزان، اعمال افراد بررسی میشود و کسی که اعمالش سبک باشد، جایگاهش جهنم و کسی که میزانش سنگین باشد، جایگاهش بهشت است (مؤمنون، ۱۰۲ ـ ۱۰۳؛ قارعه، ۶ ـ ۱۰). در آن روز، سنجش بر اساس حق است (اعراف، ۸). در روایات نیز بر اقامه میزان در روز قیامت تأکید شده و میزان بر امیرالمؤمنین(ع) (قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۷۴) و انبیا(ع) و اولیا(ع) (صدوق، التوحید، ۲۶۸) تطبیق شده است. برخی میزان را در قرآن کریم و روایات، به همان معنای عرفی آن گرفتهاند که ترازوی بزرگی است که در آن اعمال بندگان را وزن میکنند (آمدی، ۴/۳۴۵ ـ ۳۴۶؛ تفتازانی، ۵/۱۲۰ ـ ۱۲۱). برخی حکمای الهی بر این عقیدهاند که میزان هر چیز متناسب با همان چیز است و همچنانکه گندم و جو را با ترازو وزن میکنند، میزان اندازهگیری زمان، اسطرلاب، میزان اندازهگیری فکر، منطق و میزان اندازهگیری شِعر، عروض است؛ میزان اعمال انسانها نیز شریعت است که به وسیله آن، اندازه و قیمت هر شخص به حسبِ عقیده، خُلق و عملش سنجیده میشود و به اعتباری نیز میزان هر امتی انبیا(ع) و اوصیای آن امتاند (غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۷۱ ـ ۲۷۲؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۴۷ ـ ۱۱۴۸) (← مقاله بهشت و جهنم).
امامخمینی نیز میزان را در آخرت به معنای ظاهری آن نمیداند و معتقد است میزان اعمال مسلمانان نیز شریعت اسلام و ولایت اهل بیت(ع) است و بهتر است انسان در همین عالم اعمال خود را با این میزان مقایسه و خود را محاسبه کند و پیش از مرگ اعمال خود را اصلاح کند (چهل حدیث، ۴۴۱). این تفسیر از میزان مبتنی بر قاعدهای است که امامخمینی مانند برخی حکما (غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۳۰۴ ـ ۳۰۵؛ ← خمینی، سیدحسن، ۹۲ ـ ۱۲۴) بر آن تأکید میکند و آن وضع الفاظ برای روح معانی است. طبق این قاعده، الفاظ بر معانی اصلیشان باقی میمانند، بدون اینکه در معانی تصرفی صورت گیرد و امور زائد بر معنا از آن پیراسته میشود. این معانی اضافی، به جهت انس و عادت و غلبه احکامِ بعضی از خصوصیات معنا بر ذهن، ثابت میشوند؛ چنانکه نور برای چیزی وضع شده است که خود ظاهر و مُظهر غیر است یا ترازو برای چیزی وضع شده است که ابزار وزنکردن است، بدون اینکه خصوصیتی خاص در آن دخیل باشد؛ بنابراین هر چیزی که ابزار وزنکشی باشد، میزان است، مانند علم نحو که میزان سنجش اِعراب است؛ اما عادت و انس ذهنی بر این استوار است که وقتی ترازو شنیده میشود، از آن دو کفه و یک ستون به ذهن میآید (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹) (← مقاله روح معانی).
حساب
حساب به معنای تقدیر و شمردن چیزی است (ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۳۱۴) و در قیامت تقدیر امور بندگان است و تفاوت آن با میزان در این است که میزان وسیله اندازهگیری وزن و مقدار چیزی است (قرطبی، ۲/۵). قرآن کریم از حسابرسی اعمال بندگان در قیامت خبر داده (ابراهیم، ۴۱؛ نور، ۳۹) و خداوند را سریع الحساب معرفی کرده است (بقره، ۲۰۲؛ غافر، ۱۷). روایات بسیاری نیز درباره چگونگی حساب بندگان نقل شده است که در برخی از آنها محاسبه بندگان به مقدار عقول افراد بیان شده است (برقی، المحاسن، ۱/۱۹۵).
اندیشمندان اسلامی با الهامگرفتن از آیات قرآن کریم، مردم را در حساب روز قیامت به سه دسته تقسیم کردهاند: ۱. مقربان که کامل در معرفت و تجردند و به جهت والابودن مقامشان از محاسبه به دورند؛ همچنین گروهی از اصحاب یمین که اهل گناه و فساد نبودهاند و جماعتی از افراد ساده که اعمالشان از گناه و حسنات خالی است، بدون حساب وارد بهشت میشوند. ۲. اهل عقاب از کفار که در پرونده خود عمل نیکی ندارند و بدون حساب وارد جهنم میشوند. ۳. گروهی از مؤمنان که عمل صالح و سوء دارند که این گروه محاسبه میشوند (ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۵؛ همو، مفاتیح الغیب، ۶۵۴ ـ ۶۵۵).
امامخمینی موقف حساب را از مواقف عظیم قیامت میداند که اگر انسان در این بارگاه به صدق و اخلاص محاسبه شود، طاعات افراد هرچند بسیار باشد، قبول نمیشود و اگر خداوند به رحمت و تفضل خود محاسبه کند، اعمال کوچک و ناچیز نیز قبول میشوند (آداب الصلاة، ۱۰۵). در حقیقت ترس از حساب به جهت این است که انسان از اعمال خود میترسد وگرنه حساب حقتعالی عادلانه است (چهل حدیث، ۳۵۹) و اگر انسان در این دنیا به محاسبه اعمال خود بپردازد و آن را اصلاح کند، در آنجا نگرانی ندارد؛ زیرا گرفتاریها و مهلکههای آن عالَم، تابع این عالم است و اگر در این عالم در راه مستقیم نبوت و ولایت قدم زد و لغزش و کجروی پیدا نکند، ترسی از گذشتن از صراط ندارد (همان، ۳۵۹ ـ ۳۶۰).
صراط
صراط به معنای راه است (جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۳/۱۱۳۹). قرآن کریم انسانها را به حرکت در مسیر صراط مستقیم دعوت کرده است (حمد، ۶؛ آل عمران، ۵۱) و کسانی را که ایمان به آخرت ندارند، منحرف از این صراط میداند (مؤمنون، ۷۴). حقیقت این صراط در آخرت، به صورت پلی ظاهر میشود که بر متن جهنم کشیده شده است (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۲۲)؛ از اینرو صراط در روایات به دو قسم تقسیم شده است: صراطی در دنیا که امام واجب الطاعه است و پیروی از او انسان را به سعادت و معرفت میرساند و صراطی در آخرت که پلی در جهنم است و کسانی که از آن امام پیروی نکردند، از آن پل به سوی جهنم سقوط میکنند (صدوق، معانی الاخبار، ۳۲). صراط در روایات، پلی از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر معرفی شده است که هر کس به گونهای از آن عبور میکند (همو، الامالی، ۱۷۷؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۹۸). در برخی روایات نیز صراط بر ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) تطبیق شده است (کلینی، الکافی، ۱/۴۱۷؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۶). اندیشمندان اسلامی تفسیرهای بسیاری از صراط ارائه کردهاند؛ ازجمله: ۱. دین الهی (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۹)؛ ۲. طریق به معرفت الهی (ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۷۸)؛ ۳. ولایت امیرالمؤمنین(ع) (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۵۱)؛ ۴. طریق توحید (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۶) و شهود حقتعالی به صفت انفراد و وحدت در همه اشیا و در ایجاد (قشیری، ۲/۵۸۲) که هر یک از این تفسیرها بیان و تطبیقی از این معناست.
امامخمینی مانند برخی حکما و اهل معرفت (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۴ ـ ۶۴۵؛ گنابادی، ۱/۳۲ ـ ۳۳)، معتقد است صراط، باطن حرکت و سیر انسان در عالم طبیعت است که در آن عالم بروز و ظهور مییابد و این صراط از عالم دنیا آغاز میشود و طرف دیگر آن بهشت و مقام الوهیت است (صحیفه، ۸/۳۲۸ و ۱۸/۴۴۹) و در صورت انحراف از راه راست، به جهنم منتهی میشود. حقیقت این جهنم همان فسادی است که عالم را احاطه کرده است و اگر انسان از این فساد سالم عبور کند، از صراط خواهد گذشت؛ همچنانکه انبیا(ع) و اولیا(ع) عبور میکنند، در حالیکه جهنم خاموش است؛ مانند آن آتشی که بر حضرت ابراهیم(ع) سرد شد (همان، ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲) و صراط باطن، همین صراط و راه مستقیم در این جهان است و عبور از آن نور هدایت میخواهد (همان، ۱۸/۴۴۹) (← مقاله هدایت و ضلالت). زاد و توشه انسان در این راه خصلتهای خود انسان است و مرکوب او همت قوی اوست و نور این راه تاریک، ایمان و خصلتهای نیکوی اوست و کسی که در این راه کوتاهی کند، از صراط نمیتواند عبور کند و به رو در آتش میافتد (چهل حدیث، ۹۸).
به اعتقاد امامخمینی اینکه در بعضی روایات آمده است صراط مستقیم از متن جهنم عبور میکند (مجلسی، بحار الانوار، ۷/۳۳۱)، به این معناست که صراط در متن آن است و جهنم و آتش محیط بر صراط است و وقتی اولیای الهی(ع) از میان آن میگذرند، خاموش میشود و این امر به این جهت است که آتشی که از فعل انسان سرچشمه میگیرد، در مؤمن خاموش است (صحیفه، ۱۴/۲۱۱ ـ ۲۱۲؛ ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲ و ۱۹/۳۷۷)؛ زیرا مؤمن به مقدار سلوک و ریاضت خود دارای نور عقل است که در درون بر شعله آتش که همان شهوت و غضب است غلبه میکند (حدیث جنود، ۴۶) (← مقالههای هدایت و ضلالت؛ تفسیر سوره حمد).
پانویس
- ↑ (← ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۵۰۶؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۴/۱۳۵)
- ↑ (راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۹۱)
- ↑ (قاضیعبدالجبار، تنزیه القرآن عن المطاعن، ۴۹۱؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۲۸۴)
- ↑ (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۱۹۰)
- ↑ (قاضیسعید، شرح الاربعین، ۱۷۷ و ۴۶۴)
- ↑ (قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۱)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۶)
- ↑ (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۶/۱۵ و ۸/۲۶۶)
- ↑ (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۴۷)
- ↑ (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۹/۵۵۹)
- ↑ (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۱)
- ↑ (طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۱/۷۱)
- ↑ (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۱؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۶۷۵)
- ↑ (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۶۳ ـ ۴۶۷)
- ↑ (هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۴۷۰ ـ ۴۷۱؛ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۷۳ ـ ۴۷۴)
- ↑ (کتاب مقدس، کتاب یوئیل نبی، ب۳، ۱۵)
- ↑ (کتاب مقدس، کتاب اول قرنتیان، ب۱۵، ۱۲ ـ ۱۳)
- ↑ (کتاب مقدس، کتاب یوحنا، ب۵، ۲۹ ـ ۳۵)
- ↑ (نساء، ۸۷؛ یونس، ۹۳؛ زمر، ۳۱)
- ↑ (حج، ۵ ـ ۶؛ قیامت، ۳۶ ـ ۴۰)
- ↑ (برقی، المحاسن، ۱/۱۷۹؛ صدوق، ثواب الاعمال، ۲۲۲)
- ↑ (فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۰؛ مجلسی، مرآة العقول، ۹/۳۰۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۸/۱۷۴)
- ↑ (عجالی، الکامل فی الاستقصاء فیما بلغنا من کلام القدماء، ۴۲۶)
- ↑ (← صدوق، الاعتقادات، ۷۰ ـ ۷۳؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۴۲۵؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۰۹۶ ـ ۱۱۸۴)
- ↑ (ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳)
- ↑ (ملاصدرا، زاد المسافر، ۱۸ ـ ۲۵؛ آشتیانی، مقدمه سه رساله فلسفی، ۳۰ ـ ۳۳)
- ↑ (← مجلسی، حق الیقین، ۲/۴۲۹)
- ↑ (← لاهیجی، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ۵۴)
- ↑ (ابنعربی، تفسیر، ۲/۲۰۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۳۸)
- ↑ (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۹۹؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳/۱۶ و ۱۹/۱۱۵)
- ↑ (قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۵۶؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۶۹و ۱۸۷)
- ↑ (فاتحه، ۴)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵ ـ ۲۷۶)
- ↑ (الطارق، ۹)
- ↑ (امامخمینی، چهل حدیث، ۹۵)
- ↑ (مریم، ۳۹)
- ↑ (امامخمینی، حدیث جنود، ۵۳؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۲)
- ↑ (شوری، ۷)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)
- ↑ (قاضیسعید، شرح الاربعین، ۱۷۷)
- ↑ (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۲۵)
- ↑ (غزالی، الاربعین، ۱۶۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۱)
- ↑ (کاشانی، شرح فصوص، ۳۳۰)
- ↑ (قاضیسعید، شرح توحید، ۱/۵۴۵)
- ↑ (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۲۲)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵ ـ ۲۷۶)
- ↑ (کلینی، الکافی، ۲/۱۹۴؛ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۱۸)
- ↑ (ابنعربی، تفسیر، ۱/۳۴۷)
- ↑ (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۷۸ ـ ۳۷۹)
- ↑ (سبزواری، اسرار الحکم، ۵۳۲؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۲۳۸)
- ↑ (ابنعربی، تفسیر، ۱/۳۴۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۰۵؛ قاضیسعید، شرح الاربعین، ۱۷۷)
- ↑ (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۳۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۷۴)
- ↑ (کاشانی، مجموعه رسائل، ۶۱۱)
- ↑ (قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳۰)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۴)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۳ ـ ۳۲۴)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۴ ـ ۶۶)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۴۱)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۴۰ ـ ۵۴۱)
- ↑ (مجلسی، بحار الانوار، ۶/۲۰۵)
- ↑ (امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶۰ ـ ۴۶۱)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۱)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۰ ـ ۶۰۱)
- ↑ (امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۸)
- ↑ (غافر، ۱۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲)
- ↑ (کلینی، الکافی، ۳/۲۵۶)
- ↑ (امامخمینی، دعاء السحر، ۳۲)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲)
- ↑ (حج، ۵۶)
- ↑ (فرقان، ۲۷)
- ↑ (مریم، ۸۵)
- ↑ (فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۲۱ ـ ۱۱۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۲/۶۰۸ ـ ۶۰۹)
- ↑ (ق، ۱۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۰)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۰ ـ ۲۷۱)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۲)
- ↑ (مزمل، ۱۷)
- ↑ (حج، ۲؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲)
- ↑ (کلینی، الکافی، ۸/۳۱۲)
- ↑ (امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲)
- ↑ (معارج، ۱۵ ـ ۲۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۵)
- ↑ (حجر، ۴۹)
- ↑ (فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۲۴۱؛ فیض کاشانی، کلمات مکنونه، ۱۳۲)
- ↑ (استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره، ۲۶)
- ↑ (کاشانی، شرح فصوص، ۱۷۵)
- ↑ (مجلسی، بحار الانوار، ۷/۲۸۷)
- ↑ (امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۶ ـ ۲۲۷)
- ↑ (امامخمینی، الطلب و الاراده، ۸۸ ـ ۸۹؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۱)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۹ ـ ۱۶۰)
- ↑ (حجر، ۴۷)
- ↑ (معارج، ۴)
- ↑ (انعام، ۳۱؛ یوسف، ۱۰۷؛ حج، ۵۵)
- ↑ (حج، ۱)
- ↑ (قیامت، ۹)
- ↑ (مرسلات، ۹؛ انشقاق، ۱)
- ↑ (قمی، تفسیر القمی، ۲/۳۰۳ ـ ۳۰۴؛ کلینی، الکافی، ۸/۱۰۴)
- ↑ (مومنون، ۱۰۱)
- ↑ (ق، ۴۴)
- ↑ (صافات، ۲۴)
- ↑ (ص، ۲۶)
- ↑ (شوری، ۵۳)
- ↑ (حاقه، ۱۹)
- ↑ (کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۲۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۷/۲۵۹)
- ↑ (شعیری، جامع الاخبار، ۱۷۶)
- ↑ (قاضیسعید، شرح توحید، ۱/۵۶۰ ـ ۵۶۱)
- ↑ (جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۲/۷۱۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۶)
- ↑ (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۹۵)
- ↑ (زمر، ۶۸)
- ↑ (بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۷۲۹)
- ↑ (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۶۶)
- ↑ (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۱۳؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۹۶ ـ ۱۹۷)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲)
- ↑ (امامخمینی، دعاء السحر، ۸۰)
- ↑ (مجلسی، بحار الانوار، ۲/۳۹)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵)
- ↑ (یس، ۵۲)
- ↑ (حج، ۵)
- ↑ (کلینی، الکافی، ۲/۱۹۰؛ شعیری، جامع الاخبار، ۱۷۵)
- ↑ (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۶)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۰ ـ ۶۰۱)
- ↑ (امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۴۰)
منابع
- قرآن کریم.
- آشتیانی، سیدجلالالدین، شرح بر زاد المسافر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۱ش.
- آشتیانی، سیدجلالالدین، مقدمه سه رساله فلسفی، تألیف ملاصدرا، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- آمدی، سیفالدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الالهیات، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، محاسبة النفس، تهران، مرتضوی، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ش.
- ابنعربی، محیالدین، تفسیر ابنعربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- استرآبادی حسینی، سیدشرفالدین علی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حلی، حسنبنیوسف، کشف الیقین، تهران، ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- خمینی، سیدحسن، گوهر معنا بررسی قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۳ق.
- شعیری، محمدبنمحمد، جامع الاخبار، نجف، حیدریه، چاپ اول، بیتا.
- صدوق، محمدبنعلی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
- صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- صدوق، محمدبنعلی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
- صدوق، محمدبنعلی، معانی الاخبار، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- صفار، محمدبنحسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، تصحیح میرزامحسن کوچهباغی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- عجالی، مختاربنمحمود، الکامل فی الاستقصاء فیما بلغنا من کلام القدماء، محمدشاهد، قاهره، المجلس الأعلی للشئون الاسلامیه، ۱۴۲۰ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، الاربعین فی اصول الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامامغزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریه، تحقیق علی حاجیآبادی و عباس جلالینیا، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصولالدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، کلمات مکنونة من علوم اهل الحکمة و المعرفة، تحقیق عزیزالله عطاردی، تهران، فراهانی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
- قاضیسعید قمی، محمدبنمحمد، شرح الاربعین، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- قاضیسعید قمی، محمدبنمحمد، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن، تنزیه القرآن عن المطاعن، بیروت، دارالنهضة الحدیثه، بیتا.
- قرطبی، محمدبن احمد، التذکرة فی أحوال الموتی و أمور الأخره، تحقیق دانی آل زهوی، بیروت، العصریه، ۱۴۲۳ق.
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، لطائف الاشارات، تحقیق ابراهیم بسیونی، مصر، هیئة المصریه، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- قیصری، داوودبن محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، مجموعه رسائل و مصنفات، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کوفی، فراتبنابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمدکاظم محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، تصحیح صادق لاریجانی، تهران، نشر الزهراء(س)، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، حق الیقین، تهران، اسلامیه، بیتا.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- محاسبی، حارثبناسد، آداب النفوس، تحقیق عبدالقادر احمد عطاء، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
- مفید، محمدبنمحمد، الامالی، تحقیق حسین استادولی و علیاکبر غفاری، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، زاد المسافر، تحقیق و شرح سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۱ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، سه رساله فلسفی، تحقیق و تعلیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، العرشیه، تصحیح غلامحسین آهنی، تهران، مولی، ۱۳۶۱ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
سیدعلی احمدی امیری