۲۱٬۱۶۶
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{دیگر کاربردها|عدالت (ابهامزدایی)}} | {{دیگر کاربردها|عدالت (ابهامزدایی)}} | ||
'''عدل الهی'''، از [[اسما و صفات|صفات خداوند]] | '''عدل الهی'''، از [[اسما و صفات|صفات خداوند متعال]] به معنای دادگری در افعال و تنزّه از فعل قبیح. | ||
== معنی == | == معنی == | ||
عدل به معنای برابری، مساوات،<ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۴/۲۴۷؛ راغب، مفردات، ۵۵۱.</ref> استقامت و دادگری<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰.</ref> است و مقابل آن جور به معنای میل و [[انحراف]] از طریق میانه است.<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۶/۱۷۶؛ جوهری، الصحاح، ۲/۶۱۷.</ref> از مصادیق جور [[ظلم]] است که به معنای قراردادن هر چیز در غیر محل خود است.<ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۴۶۸.</ref> عدل الهی در اصطلاح کلامی، یعنی تنزه حقتعالی از فعل قبیح و اخلال در فعل واجب و لازم<ref>حلی، الباب الحادی عشر، ۶–۸؛ ابوالفتوح حسینی، مفتاح الباب، ۱۵۱.</ref> و قراردادن هر شیء در جایگاه خود، همانگونه که سزاوار آن است.<ref>فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۱۷۸.</ref> عدل الهی از صفات کمالی است که به سبب آن خداوند در مرحله تکوین هر موجودی را به درجه وجودی که قابلیت آن را دارد، میرساند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۸۲.</ref> و مقتضای آن در مرحله تشریع، تنزیه حقتعالی از فعل قبیح و مخل به واجب<ref>طوسی، الرسائل العشر، ۱۰۳.</ref> و در آخرت جزای بر عمل به قدر استحقاق<ref>مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۰۳.</ref> است. [[امامخمینی]] عدالت را از صفات کمالی میداند که خداوند بر اساس آن نظام عالم را بنا کردهاست<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۲–۱۱۳.</ref>؛ اما تعریفی از عدالت ارائه نکردهاست. | |||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
عدل در نظام تکوین و تشریع دارای جایگاه ویژهای است و انسان بر اساس [[فطرت]] خود متمایل به | عدل در نظام تکوین و تشریع دارای جایگاه ویژهای است و انسان بر اساس [[فطرت]] خود متمایل به عدالت است.<ref>جمیل حمود، الفوائد البهیة، ۲/۲۳۷.</ref> عدل الهی از مسائلی است که از دیرباز خداباوران به آن توجه کردهاند. با مشاهده بلاها و شروری که در عالم واقع میشدهاست، این پرسش برای آنان مطرح بوده که این امور چگونه با عدل الهی سازگارند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۸۶.</ref> برخی مذاهب و فرقهها برای رهایی از این پرسشها شرور را به ظلمت و اهرمن نسبت دادهاند و خداوند را از آن منزه دانستهاند؛ از این جهت به ثنویت معتقد شدند.<ref>بغدادی، الملل و النحل، ۹۴؛ بغدادی، اصول الایمان، ۷۰.</ref> در [[ادیان الهی]] بر عدل الهی در داوریها تأکید شدهاست.<ref>کتاب مقدس، تورات، کتاب دانیال، ۴، ۳۷؛ کتاب مقدس، انجیل، مکاشفه یوحنا، ۱۶، ۷.</ref> در [[قرآن کریم]] ظلم از خداوند نفی شده<ref>آل عمران، ۱۸۲؛ انفال، ۵۱.</ref> و از عدالت خداوند در پاداش و [[مجازات|کیفر]] سخن به میان آمدهاست.<ref>انبیاء، ۴۷.</ref> بر اساس آیات<ref>الرحمن، ۷؛ انعام، ۱۱۵.</ref> و [[حدیث|روایات]]<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۱۰۷.</ref> آسمان و زمین و نظام تکوین و تشریع بر پایه عدل استوار است.<ref>←مطهری، مجموعه آثار، ۱/۶۰ و ۷۹.</ref> عدل مانند دیگر [[اسما و صفات|صفات الهی]] است؛ اما به جهت اهمیت آن امامیه و [[معتزله]] آن را از اصول دین یا مذهب قرار دادهاند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۸۶–۸۷.</ref> این اصل به عنوان یک اصل اعتقادی در [[شیعه|مذهب تشیع]] مطرح شد<ref>خواجهنصیر، رسائل، ۴۶۶.</ref> و دلیل آن، این است که گروهی از مسلمانان، مانند برخی [[اشاعره]]، [[آزادی]] و اختیار انسان را انکار کردند. آنان با انکار ادراک حسن و قبح ذاتی و اصل علیت، عدالت الهی را به گونهای توجیه کردند که با هر عملی انطباق مییافت. به عقیده آنان انسان قدرت شناخت عدالت را ندارد و هر آنچه خداوند انجام دهد عدل است و فعل خداوند معیار عدالت است و [[ظلم]] برای او معنا ندارد.<ref>کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۷۶.</ref> این مسئله دستاویزی برای حاکمان جور شد تا افعال خود را توجیه کنند و آن را مطابق با حکم خداوند بدانند<ref>جمشیدی، نظریه عدالت، ۲۰۸–۲۰۹.</ref>؛ اما عموم [[شیعه]] و معتزله با دلایل قطعی عقلی و نقلی عدل الهی را اثبات کردند و نفی اختیار را منافی اصل عدل شمردند و به «عدلیه» معروف شدند.<ref>شبر، حقالیقین، ۱/۸۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۴–۴۵ و ۲/۱۴۹–۱۵۰.</ref> | ||
متکلمان اسلامی در عدل الهی از مباحثی چون [[خیر | متکلمان اسلامی در عدل الهی از مباحثی چون [[خیر و شر]]، آفات و بلاها و تفاوت افراد در دنیا بحث کردهاند.<ref>صدوق، الاعتقادات، ۶۹؛ فاضل مقداد، الاعتماد، ۷۵.</ref> اهل معرفت نیز عدل را یکی از اسمای الهی میدانند که بر اسمای دیگر حکومت میکند و میان آنها اعتدال و توازن پدیدمیآورد.<ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۶۳۳؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۶۷.</ref> امامخمینی نیز در بحث از اسما و صفات الهی در [[مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة (کتاب)|مصباح الهدایه]] و تعلیقات فصوص از حَکَمیت عدل و توازن میان [[اسما و صفات|اسما و صفات الهی]] سخن گفتهاست {{ببینید|اسما و صفات}}. همچنین ایشان در آثار خود از اقسام عدالت الهی<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰۶؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۴.</ref> و شبهاتی که دربارهٔ آن مطرح شده<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۸۱.</ref> بحث کردهاست. | ||
== اقسام عدل الهی == | == اقسام عدل الهی == | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
=== عدالت در تشریع === | === عدالت در تشریع === | ||
خداوند تعالی در نظام جعل و تشریع قوانین، همواره اصل عدالت را رعایت کردهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۶۰.</ref> این بر اساس [[ | خداوند تعالی در نظام جعل و تشریع قوانین، همواره اصل عدالت را رعایت کردهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۶۰.</ref> این بر اساس حکمت و [[علم خداوند]] به نیازهای انسان است و بدون این قوانین بشر دچار سردرگمی و هرج و مرج خواهد شد. این قوانین همان [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] و دیناند.<ref>سبحانی، العقیدة الاسلامیه، ۹۸–۹۹.</ref> امامخمینی نیز با تأکید بر عدالت در تشریع<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۵۹ و ۲۹۰–۲۹۱.</ref> خاطرنشان ساخته که مقتضای عدالت این است که دین در بیان احکام و قوانین و بیان معارف و حقایق که مقصد اصلی ادیان الهی است، در اوج و کمال خود باشد؛ در غیر این صورت نقص در شریعت و خلاف عدل الهی است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref>؛ چنانکه برای تحقق یک حکومت عادلانه و الهی در جامعه قوانینی بر اساس [[عقل]] و عدالت نیاز است تا به واسطه این قوانین عدالت در [[جامعه]] استوار گردد و هر گونه [[تبعیض]] و [[ظلم]] در آن برطرف شود.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰۶.</ref> | ||
افزون بر این لازمه عدالت تشریعی خداوند، چنانکه برخی اندیشمندان ازجمله امامخمینی خاطرنشان کردهاند، اموری چند است، ازجمله: | افزون بر این لازمه عدالت تشریعی خداوند، چنانکه برخی اندیشمندان ازجمله امامخمینی خاطرنشان کردهاند، اموری چند است، ازجمله: | ||
# وجود قدرت در امتثال | # وجود قدرت در امتثال تکلیف: خداوند به مقدار وسع و قدرت انسان تکلیف میکند، چنانکه برخی آیات به آن دلالت میکنند<ref>بقره، ۲۸۶؛ انعام، ۱۵۲.</ref> و تکلیف به آنچه خارج از قدرت و طاقت انسان است، قبیح و ظلم است.<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۴/۱۵۶؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۳۵۸.</ref> | ||
# عدم تکلیف به اطاعت از ظالمان: مقتضای عدالت امر تشریعی نبود امر به اطاعت از ظالمان است؛ زیرا از طرفی خداوند به اطاعت از | # عدم تکلیف به اطاعت از ظالمان: مقتضای عدالت امر تشریعی نبود امر به اطاعت از ظالمان است؛ زیرا از طرفی خداوند به اطاعت از [[اولوالامر]]، امر میکند و از طرف دیگر امر به [[تقوا]] و پرهیز از فسادِ ظلم<ref>نساء، ۵۹.</ref>؛ از این جهت ممکن نیست «اولوالامر» حاکمان و سلاطین جور باشند که خود رواجدهنده فساد و ظلماند و این خلاف عدل الهی است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰۹–۱۱۰.</ref> | ||
# وجود اختیار و نبود جبر: عدل الهی اقتضا میکند انسان در برابر تکلیفهایی که بر عهده او گذاشته شدهاست، مختار باشد و قول به جبر در افعال انسان و مؤاخذه او بر انجام افعالی که در انجام آن مجبور بوده، خلاف عدل الهی است.<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۸/۲۲۷؛ کراجکی، کنز الفوائد، ۱/۱۰۸.</ref> | # وجود اختیار و نبود [[جبر و اختیار|جبر]]: عدل الهی اقتضا میکند انسان در برابر تکلیفهایی که بر عهده او گذاشته شدهاست، مختار باشد و قول به جبر در افعال انسان و مؤاخذه او بر انجام افعالی که در انجام آن مجبور بوده، خلاف عدل الهی است.<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۸/۲۲۷؛ کراجکی، کنز الفوائد، ۱/۱۰۸.</ref> | ||
در این میان برخی از [[اشاعره]] برای رهایی از این پیامد قائل به «کسب» شدهاند، به این بیان که خداوند خالق افعال بشر است و انسان کسبکننده افعال خود است و قلمرو افعال خداوند غیر از افعال انسان است.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ۵۳۸–۵۴۲.</ref> امامخمینی با منزهدانستن خداوند از [[ظلم]] با چند دلیل قول به جبر را باطل<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۱۲–۳۱۳؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۳–۳۴.</ref> و نظر امامیه در «[[امر بین الامرین]]» را ثابت میکند<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۵–۳۶.</ref> {{ببینید|جبر و اختیار}}. | در این میان برخی از [[اشاعره]] برای رهایی از این پیامد قائل به «کسب» شدهاند، به این بیان که خداوند خالق افعال بشر است و انسان کسبکننده افعال خود است و قلمرو افعال خداوند غیر از افعال انسان است.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ۵۳۸–۵۴۲.</ref> امامخمینی با منزهدانستن خداوند از [[ظلم]] با چند دلیل قول به جبر را باطل<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۱۲–۳۱۳؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۳–۳۴.</ref> و نظر امامیه در «[[امر بین الامرین]]» را ثابت میکند<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۵–۳۶.</ref> {{ببینید|جبر و اختیار}}. | ||
=== عدالت در جزا === | === عدالت در جزا === | ||
عدل الهی اقتضا میکند که جزای الهی برای افراد مطیع و عاصی یکسان نباشد و افراد عاصی مستحق عقاب و افراد مطیع دارای پاداش باشند. نبودن تفاوت میان عاصی و مطیع، ظلم محسوب میشود<ref>سبحانی، الالهیات، ۴/۱۷۰–۱۷۱.</ref> و ظلم، چنانکه امامخمینی تأکید کردهاست، برای خداوند محال است، بلکه عدالت الهی اقتضا میکند خداوند افراد مطیع را پاداش دهد و افراد عاصی را مؤاخذه کند؛ البته این مؤاخذه بر اساس ابلاغ و رسیدن احکام و تکالیف به بنده و فراهمبودن امکاناتِ انجام فعل است و عقاب بندگان بدون ابلاغ احکام و ارسال رسل خلاف عدالت الهی و حکم [[عقل]] است؛ چنانکه آیه «وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً»<ref>اسراء، ۱۵.</ref> به آن دلالت میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۴؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۸۷.</ref> از اینرو عدل الهی اقتضا میکند افرادی که مستضعفاند و از مراکز تمدن دور بودهاند و هیچ آگاهی از اسلام ندارند و همچنین افرادی که بر اساس اعتقاد و اطمینان به صحت دین خود، اعمال و تکالیفی انجام دادهاند و به [[دین اسلام]] توجه نداشتهاند، مشمول عذاب و دخول در جهنم نشوند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۷.</ref> {{ببینید|معاد}}. | عدل الهی اقتضا میکند که جزای الهی برای افراد مطیع و عاصی یکسان نباشد و افراد عاصی مستحق عقاب و افراد مطیع دارای پاداش باشند. نبودن تفاوت میان عاصی و مطیع، ظلم محسوب میشود<ref>سبحانی، الالهیات، ۴/۱۷۰–۱۷۱.</ref> و ظلم، چنانکه امامخمینی تأکید کردهاست، برای خداوند محال است، بلکه عدالت الهی اقتضا میکند خداوند افراد مطیع را پاداش دهد و افراد عاصی را مؤاخذه کند؛ البته این مؤاخذه بر اساس ابلاغ و رسیدن احکام و تکالیف به بنده و فراهمبودن امکاناتِ انجام فعل است و عقاب بندگان بدون ابلاغ احکام و ارسال رسل خلاف عدالت الهی و حکم [[عقل]] است؛ چنانکه آیه «وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً»<ref>اسراء، ۱۵.</ref> به آن دلالت میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۴؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۸۷.</ref> از اینرو عدل الهی اقتضا میکند افرادی که [[مستضعفان|مستضعفاند]] و از مراکز تمدن دور بودهاند و هیچ آگاهی از اسلام ندارند و همچنین افرادی که بر اساس اعتقاد و اطمینان به صحت دین خود، اعمال و تکالیفی انجام دادهاند و به [[دین اسلام]] توجه نداشتهاند، مشمول عذاب و دخول در جهنم نشوند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۷.</ref> {{ببینید|معاد}}. | ||
== شبهات در عدل الهی == | == شبهات در عدل الهی == | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
=== شرور و بلایا === | === شرور و بلایا === | ||
مصیبتها و بلاهایی که انسان بدون خواست و اراده خود میبیند، این پرسش را پدیدمیآورند که چگونه با عدل الهی سازگارند. برخی متکلمان بر این عقیدهاند که مقتضای عدل الهی آن است که هر آزار، آسیب و رنجی که به انسان میرسد، از طرف خدای تعالی است؛ بنابراین به مقتضای عدالتِ خود، پاداش و عوض همه آن را میدهد تا نعمت او بر بندگان برابر شود<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۳/۴۵۰.</ref>؛ اما حکمای الهی شرور را اموری عدمی میدانند که نیازمند مبدأ و سبب نیست.<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۱۴–۴۱۶.</ref> برخی نیز با تقسیم خیر و شر به خیر محض و شر محض یا غلبه شر و خیر بر دیگری، خیرات را در عالم، غالب بر شرور میدانند.<ref>←ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۹۷.</ref> امامخمینی بر این اعتقاد است که آنچه واقع میشود و بالذات متعلق اراده حق قرار میگیرد، خیر و کمال است؛ اما شرور و نقصها بالعرض و به تبعیت متعلق اراده و قضای الهی واقع میشوند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۴۴.</ref> {{ببینید|خیر و شر|قضا و قدر}}. | مصیبتها و بلاهایی که انسان بدون خواست و اراده خود میبیند، این پرسش را پدیدمیآورند که چگونه با عدل الهی سازگارند. برخی متکلمان بر این عقیدهاند که مقتضای عدل الهی آن است که هر آزار، آسیب و رنجی که به انسان میرسد، از طرف خدای تعالی است؛ بنابراین به مقتضای عدالتِ خود، پاداش و عوض همه آن را میدهد تا نعمت او بر بندگان برابر شود<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۳/۴۵۰.</ref>؛ اما حکمای الهی شرور را اموری عدمی میدانند که نیازمند مبدأ و سبب نیست.<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۱۴–۴۱۶.</ref> برخی نیز با تقسیم [[خیر و شر]] به خیر محض و شر محض یا غلبه شر و خیر بر دیگری، خیرات را در عالم، غالب بر شرور میدانند.<ref>←ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۹۷.</ref> امامخمینی بر این اعتقاد است که آنچه واقع میشود و بالذات متعلق اراده حق قرار میگیرد، خیر و کمال است؛ اما شرور و نقصها بالعرض و به تبعیت متعلق [[اراده]] و [[قضا و قدر|قضای الهی]] واقع میشوند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۴۴.</ref> {{ببینید|خیر و شر|قضا و قدر}}. | ||
=== تفاوت انسانها === | === تفاوت انسانها === | ||
اختلاف و تفاوت افراد در استعدادها و برخورداری برخی افراد از بعضی نعمتها و محرومیت برخی دیگر از آن نعمتها، مایه پرسش از ناسازگاری آن با عدالت الهی شدهاست؛ مانند اینکه برخی | اختلاف و تفاوت افراد در استعدادها و برخورداری برخی افراد از بعضی نعمتها و محرومیت برخی دیگر از آن نعمتها، مایه پرسش از ناسازگاری آن با عدالت الهی شدهاست؛ مانند اینکه برخی فقیر و برخی غنی متولد شدهاند یا اینکه برخی انسانها از پدر و مادرِ [[کافر]] و برخی از پدر و مادرِ مؤمن متولد شدهاند، بلکه اختلاف موجودات در اصل خلقت به اینکه چرا برخی انسان و برخی حیوان یا جماد آفریده شدهاند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۴/۲۵۳.</ref> اندیشمندان الهی خلقت اشیا را براساس ذات و ماهیت آنها میدانند، به این معنا که هر موجودی دارای ذات و ماهیتی معین در علم الهی است، مانند ذات انسان، ذات حیوان و ذات جماد و تعیین [[ماهیت]] آنها بر اساس انتخاب نیست و در خلقت اشیا، ماهیت و ذات هر شیء، تنها فیض وجود دریافت میکند و اینچنین نیست که خداوند چیزی را که میتواند فرشته یا انسان باشد، انسان خلق کردهاست، بلکه به ذات و ماهیت او وجود بخشیدهاست؛ بنابراین اختلاف و تفاوت افراد بر اساس ذات و ماهیت آنان در [[علم الهی]] است<ref>←سبزواری، شرح المنظومه، ۲/۲۲۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۲۵۳–۲۵۴.</ref>؛ همچنانکه اختلاف استعدادها نیز بر اساس اختلاف در ذات است و ممکن است یک انسان در ذات خود باهوش و دیگری کمهوش باشد.<ref>فخر رازی، المباحث المشرقیة، ۱/۱۲۴.</ref> افزون بر اینکه خلق افراد با تفاوت در استعدادها، مطابق با حکمت و بر اساس امور خارج از ذات آنان است و بقای حیات انسان در این عالم و رفع همه نیازهای او متوقف بر اختلاف افراد در استعدادها، تواناییها و علاقهمندی به صنایع مختلف است<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۳۹–۱۴۰.</ref> و آنچه نقص در عدالت است، [[تبعیض]] میان افراد است نه تفاوت میان آنان.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۱۴۳.</ref> | ||
[[امامخمینی]] بر اساس مبنای اصالت وجود، ماهیات و ذات اشیا را مجعول و دارای تأثیر نمیداند و معتقد است اختلاف و تفاوت میان افراد بر اساس هویت وجودی و عوارض شخصی آنان است، نه بر اساس ماهیت و لوازم آن بلکه وجودات مختلف به جعل بسیط مجعولاند. به اعتقاد ایشان برخی از اختلافها میان افراد در [[سعادت و شقاوت]] بر اساس عوامل خارجی است مانند مواد تشکیلدهنده جنین و غذاهایی که پدر و مادر از آن تغذیه میکنند و بر اساس پاکی و نورانیت یا ناپاکی و کدورت آنها تغییر میکنند و هرچه این مواد در طهارت و نورانیت قویتر باشند، دریافت فیض و مواهب الهی در آن بیشتر است<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۰–۸۲.</ref>؛ چنانکه بنابر برخی روایات<ref>صدوق، الامالی، ۴۶۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ۲/۴۰۹.</ref> غذایی که سبب تولد [[حضرت فاطمه زهرا(س)|حضرت فاطمه (ع)]] شدهاست، غذایی بهشتی بودهاست.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۷.</ref> همچنین برخی صفات و خصلتها از پدر و مادر نشئت میگیرد و برخی کمالات نفسانی یا رذیلتهای آنان در تشکیل شخصیت فرزند و سعادت و شقاوت او مؤثرند<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۶.</ref>؛ البته این صفات و خصلتهای موروثی سبب نمیشود که افراد در افعال خود مجبور و بیاختیار باشند، بلکه افراد در اصل اختیار و اراده و کسب سعادت و کمال مساویاند و تفاوتی از این جهت میان افراد نیست<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۸.</ref>؛ البته این تفاوت افراد سبب تفاوت در مسئولیت و مؤاخذه الهی است، و این مسئولیت با توجه به شرایط زمانی و مکانی افراد متفاوت است و هرکس که مقام بالاتری دارد مسئولیت بیشتری خواهد داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۸–۴۹۹ و ۲۱/۴۸۳.</ref> | [[امامخمینی]] بر اساس مبنای اصالت وجود، ماهیات و ذات اشیا را مجعول و دارای تأثیر نمیداند و معتقد است اختلاف و تفاوت میان افراد بر اساس هویت وجودی و عوارض شخصی آنان است، نه بر اساس ماهیت و لوازم آن بلکه وجودات مختلف به جعل بسیط مجعولاند. به اعتقاد ایشان برخی از اختلافها میان افراد در [[سعادت و شقاوت]] بر اساس عوامل خارجی است مانند مواد تشکیلدهنده جنین و غذاهایی که پدر و مادر از آن تغذیه میکنند و بر اساس پاکی و نورانیت یا ناپاکی و کدورت آنها تغییر میکنند و هرچه این مواد در طهارت و نورانیت قویتر باشند، دریافت فیض و مواهب الهی در آن بیشتر است<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۰–۸۲.</ref>؛ چنانکه بنابر برخی روایات<ref>صدوق، الامالی، ۴۶۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ۲/۴۰۹.</ref> غذایی که سبب تولد [[حضرت فاطمه زهرا(س)|حضرت فاطمه (ع)]] شدهاست، غذایی بهشتی بودهاست.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۷.</ref> همچنین برخی صفات و خصلتها از پدر و [[مادر]] نشئت میگیرد و برخی کمالات نفسانی یا رذیلتهای آنان در تشکیل شخصیت فرزند و سعادت و شقاوت او مؤثرند<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۶.</ref>؛ البته این صفات و خصلتهای موروثی سبب نمیشود که افراد در افعال خود مجبور و بیاختیار باشند، بلکه افراد در اصل اختیار و اراده و کسب سعادت و کمال مساویاند و تفاوتی از این جهت میان افراد نیست<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۸.</ref>؛ البته این تفاوت افراد سبب تفاوت در مسئولیت و مؤاخذه الهی است، و این مسئولیت با توجه به شرایط زمانی و مکانی افراد متفاوت است و هرکس که مقام بالاتری دارد [[مسئولیت]] بیشتری خواهد داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۸–۴۹۹ و ۲۱/۴۸۳.</ref> | ||
=== سعادت و شقاوت === | === سعادت و شقاوت === | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
امامخمینی با استفاده از چند اصل اختیاریبودن سعادت و شقاوت را اثبات میکند: | امامخمینی با استفاده از چند اصل اختیاریبودن سعادت و شقاوت را اثبات میکند: | ||
# مناط نیاز به | # مناط نیاز به [[علت]]، امکان است. | ||
# عوارض و اوصاف، ذاتی ماهیات ممکنه نیستند و هرچه از سنخ وجود است غیر از [[واجبالوجود]] دارای علت است. | # عوارض و اوصاف، ذاتی ماهیات ممکنه نیستند و هرچه از سنخ وجود است غیر از [[واجبالوجود]] دارای علت است. | ||
# ماهیات علت و منشأ اثر نیستند و تأثیر از ناحیه وجود است. | # ماهیات علت و منشأ اثر نیستند و تأثیر از ناحیه وجود است. |