فنا: تفاوت میان نسخه‌ها

۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ آذر ۱۴۰۱
خط ۱: خط ۱:
'''فنا'''، محوشدن تعینات ممکنات و سالک در برابر هستی حق‌تعالی.
'''فنا'''، محوشدن تعینات ممکنات و سالک در برابر هستی حق‌تعالی.
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
فنا به معنای نابودی، نیستی،<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۳۳۸؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۳۷۵.</ref> اضمحلال<ref>طریحی، مجمع البحرین، تهران، ۱/۳۳۲.</ref> و در مقابل بقا<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۵/۱۶۴.</ref> است. بقاء به معنای ماندن شیء به حالت نخست خود<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۱۳۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۸.</ref> است. فنا در اصطلاح [[عارفان|عارف]]، محوشدن و زوال مشاهده جنبه وجودی سالک و تعیّنات امکانی در برابر هستی حق‌تعالی است؛<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۴/۱۵۷۰؛ کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۶۳ ـ ۴۶۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۲۹۱ ـ ۱۲۹۲.</ref> به‌ گونه‌ای که در نظر و شهود عارف، شخصیت و تعینات موجودات ممکن، هیچ به نظر می‌آید و غیر از حق را شهود نمی‌کند <ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۳ و ۲۷۹.</ref> پس از مقام فنا، [[مقام بقا|مقام بقاست]] که به معنای رجوع عبد به هستی و صفات خود است؛ پس از آنکه وجود و صفاتش حقانی شود.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۷۷۹.</ref> امام‌خمینی فنا را محو صفات و تعینات عبد<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲.</ref> و درک شهودی تمام حقایق عالم غیب با قلب، از مرتبه اسما و صفات تا آخرین مرتبه وجود<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۲.</ref> می‌داند که رجوع از ملک به ملکوت است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۳.</ref>
فنا به معنای نابودی، نیستی،<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۳۳۸؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۳۷۵.</ref> اضمحلال<ref>طریحی، مجمع البحرین، تهران، ۱/۳۳۲.</ref> و در مقابل بقا<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۵/۱۶۴.</ref> است. بقاء به معنای ماندن شیء به حالت نخست خود<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۱۳۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۸.</ref> است. فنا در اصطلاح [[عارفان|عارف]]، محوشدن و زوال مشاهده جنبه وجودی سالک و تعیّنات امکانی در برابر هستی حق‌تعالی است؛<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۴/۱۵۷۰؛ کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۶۳ ـ ۴۶۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۲۹۱ ـ ۱۲۹۲.</ref> به‌ گونه‌ای که در نظر و شهود عارف، شخصیت و تعینات موجودات ممکن، هیچ به نظر می‌آید و غیر از حق را شهود نمی‌کند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۳ و ۲۷۹.</ref> پس از مقام فنا، [[مقام بقا|مقام بقاست]] که به معنای رجوع عبد به هستی و صفات خود است؛ پس از آنکه وجود و صفاتش حقانی شود.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۷۷۹.</ref> امام‌خمینی فنا را محو صفات و تعینات عبد<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲.</ref> و درک شهودی تمام حقایق عالم غیب با قلب، از مرتبه اسما و صفات تا آخرین مرتبه وجود<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۲.</ref> می‌داند که رجوع از ملک به ملکوت است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۳.</ref>


از واژه‌های مرتبط با فنا، جمع، محو، صحو، فرق، مَحق و طمس می‌باشد. مقام جمع، استهلاک مظاهر در انوار ذات الهی است<ref>کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۱۲۸ ـ ۱۲۹.</ref> که در این نگاه، [[عارف]]، [[کثرات عالم]] را به وجود واحد می‌بیند که همان [[وجود مطلق]] است؛ مانند رؤیت قطرات در دریا و رؤیت درخت در هسته <ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۸۹.</ref> هنگامی که عارف مظاهر خلقی را بدون استهلاک این مظاهر در ذات حق ملاحظه می‌کند، به آن مقام فرق می‌گویند.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۱۱۷.</ref> فرق دو قسم است: فرق اول: احتجاب خلق از حق و بقا قبل از فنا؛ فرق ثانی: شهود قیام حق به خلق و رؤیت کثرت در وحدت و وحدت در کثرت و بقا بعد از فنا<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۵۴.</ref> و به آن «فرق بعد الجمع و بقاء بعد الفناء» می‌گویند و در آن، عارف کثرات را در عین وحدت، شهود می‌کند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۴؛ آملی، المقدمات، ۳۶۳.</ref> صحو هوشیاری پس از بی‌خودی و بقای بعد از فناست <ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۴۴؛ بقلی، شرح شطحیات، ۵۵۲؛ فرغانی، مشارق الدراری، شرح تائیه ابن‌فارض، ۲۰۲.</ref> محو، همان فنای افعالی است که در آن، سالک همه افعال خود و سایر موجودات را قائم به حق می‌بیند؛<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۷۹ ـ ۲۸۰.</ref> اگرچه محو به مطلق فنا نیز اطلاق می‌شود.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، شرح تائیه ابن‌فارض، ۵۱۲.</ref> طمس مرتبه فنای صفاتی است که در آن سالک همه صفات خود و اشیا را فانی در صفات حق می‌بیند<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۸۰.</ref> و محق فنای ذاتی است که سالک ذات خود و همه ماسوا را فانی در ذات حق مشاهده می‌کند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۸۰؛ ← ادامه مقاله.</ref>
از واژه‌های مرتبط با فنا، جمع، محو، صحو، فرق، مَحق و طمس می‌باشد. مقام جمع، استهلاک مظاهر در انوار ذات الهی است<ref>کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۱۲۸ ـ ۱۲۹.</ref> که در این نگاه، [[عارف]]، [[کثرات عالم]] را به وجود واحد می‌بیند که همان [[وجود مطلق]] است؛ مانند رؤیت قطرات در دریا و رؤیت درخت در هسته<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۸۹.</ref> هنگامی که عارف مظاهر خلقی را بدون استهلاک این مظاهر در ذات حق ملاحظه می‌کند، به آن مقام فرق می‌گویند.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۱۱۷.</ref> فرق دو قسم است: فرق اول: احتجاب خلق از حق و بقا قبل از فنا؛ فرق ثانی: شهود قیام حق به خلق و رؤیت کثرت در وحدت و وحدت در کثرت و بقا بعد از فنا<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۵۴.</ref> و به آن «فرق بعد الجمع و بقاء بعد الفناء» می‌گویند و در آن، عارف کثرات را در عین وحدت، شهود می‌کند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۴؛ آملی، المقدمات، ۳۶۳.</ref> صحو هوشیاری پس از بی‌خودی و بقای بعد از فناست.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۴۴؛ بقلی، شرح شطحیات، ۵۵۲؛ فرغانی، مشارق الدراری، شرح تائیه ابن‌فارض، ۲۰۲.</ref> محو، همان فنای افعالی است که در آن، سالک همه افعال خود و سایر موجودات را قائم به حق می‌بیند؛<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۷۹ ـ ۲۸۰.</ref> اگرچه محو به مطلق فنا نیز اطلاق می‌شود.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، شرح تائیه ابن‌فارض، ۵۱۲.</ref> طمس مرتبه فنای صفاتی است که در آن سالک همه صفات خود و اشیا را فانی در صفات حق می‌بیند<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۸۰.</ref> و محق فنای ذاتی است که سالک ذات خود و همه ماسوا را فانی در ذات حق مشاهده می‌کند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۸۰؛ ← ادامه مقاله.</ref>


==پیشینه==
==پیشینه==
خط ۱۳: خط ۱۳:
فنا بر خلاف مفهوم عرفی و متداولش، یک صفت سلبی نیست؛ بلکه جنبه ثبوتی دارد و از کمال سالک حکایت می‌کند.<ref>یثربی، عرفان نظری، ۵۰۷ ـ ۵۰۸.</ref> [[اهل معرفت]]، فنا را زوال تعینات و رسوم عبد و عدم مشاهده غیر می‌دانند؛ به ‌گونه‌ای که اشتغال به حق سبب شود تا از غیر حق و حتی از خود غافل شود<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۶۴.</ref> و هستی را فانی در وجود حق مشاهده کند و تمام ماسوی‌الله را عدم تلقی نماید و با معرفت یقینی دریابد حق‌تعالی عین وجود و غیر او عدم محض است<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۴/۱۵۶۹ ـ ۱۵۷۳؛ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۷۷۴؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۲۹۱ ـ ۱۲۹۲.</ref> بنابراین، سیر در وادی فنا، حرکت به سوی وحدت است؛ یعنی سالک با حرکت نفس و سعه وجودی که در اثر این حرکت می‌یابد، در هر مرحله از فنا، همه افعال، صفات و ذوات عالم را مظهر شأنی از شئون حق‌تعالی می‌بیند و در نهایت درمی‌یابد یک وجود و یک ذات بیش نیست و این همان مرحله وحدت شخصی است.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۴۱۲.</ref>
فنا بر خلاف مفهوم عرفی و متداولش، یک صفت سلبی نیست؛ بلکه جنبه ثبوتی دارد و از کمال سالک حکایت می‌کند.<ref>یثربی، عرفان نظری، ۵۰۷ ـ ۵۰۸.</ref> [[اهل معرفت]]، فنا را زوال تعینات و رسوم عبد و عدم مشاهده غیر می‌دانند؛ به ‌گونه‌ای که اشتغال به حق سبب شود تا از غیر حق و حتی از خود غافل شود<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۶۴.</ref> و هستی را فانی در وجود حق مشاهده کند و تمام ماسوی‌الله را عدم تلقی نماید و با معرفت یقینی دریابد حق‌تعالی عین وجود و غیر او عدم محض است<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۴/۱۵۶۹ ـ ۱۵۷۳؛ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۷۷۴؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۲۹۱ ـ ۱۲۹۲.</ref> بنابراین، سیر در وادی فنا، حرکت به سوی وحدت است؛ یعنی سالک با حرکت نفس و سعه وجودی که در اثر این حرکت می‌یابد، در هر مرحله از فنا، همه افعال، صفات و ذوات عالم را مظهر شأنی از شئون حق‌تعالی می‌بیند و در نهایت درمی‌یابد یک وجود و یک ذات بیش نیست و این همان مرحله وحدت شخصی است.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۴۱۲.</ref>


امام‌خمینی فنا را از مراحل نهایی [[سیر الی الله]] می‌داند که بنده پس از فنا از هر گونه اوصاف وجود خود پاک شده، به صفات الهی و اخلاق ربانی متخلق می‌گردد<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> و این مقام، حقیقت [[عبودیت]] است که همان فنا در حضرت ربوبیت می‌باشد<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸.</ref> ایشان با استناد به روایتی، <ref>صدوق، التوحید، ۲۲۹ ـ ۲۳۰.</ref> حقیقت فنا را بر متحقق شدن به اسم «الله» تطبیق می‌دهد و معتقد است سالک در عبادت باید به [[مقام اسم الله]] متحقق شود.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸.</ref>
امام‌خمینی فنا را از مراحل نهایی [[سیر الی الله]] می‌داند که بنده پس از فنا از هر گونه اوصاف وجود خود پاک شده، به صفات الهی و اخلاق ربانی متخلق می‌گردد<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> و این مقام، حقیقت [[عبودیت]] است که همان فنا در حضرت ربوبیت می‌باشد.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸.</ref> ایشان با استناد به روایتی،<ref>صدوق، التوحید، ۲۲۹ ـ ۲۳۰.</ref> حقیقت فنا را بر متحقق شدن به اسم «الله» تطبیق می‌دهد و معتقد است سالک در عبادت باید به [[مقام اسم الله]] متحقق شود.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸.</ref>


==اقسام و مراتب فنا==
==اقسام و مراتب فنا==
خط ۲۰: خط ۲۰:
[[امام‌خمینی]] مانند دیگر عارفان فنا را به سه قسم کلی تقسیم کرده است:
[[امام‌خمینی]] مانند دیگر عارفان فنا را به سه قسم کلی تقسیم کرده است:


الف) فنای افعالی: در این فنا، حق‌تعالی به تجلی افعالی بر [[سالک]] متجلی می‌شود. در پی این فنا، بنده همه افعال خود و سایر موجودات را قائم به حق می‌داند و تنها او را مؤثر اصلی در انجام امور می‌بیند. در اصطلاح، این مقام را «محو» می‌نامند<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۷۹ ـ ۲۸۰؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷.</ref> و از آن به توحید افعالی نیز تعبیر می‌شود.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۲۸۷.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی، در [[سیر و سلوک]]، مرتبه فنا از آخرین و کامل‌ترین مراتب حضور تلقی می‌شود و در پی آن، قلب سالک آینه تجلیات الهی می‌گردد و این در جایگاه خود، دارای مراتبی است که مرتبه‌ نخست آن مرتبه فنای افعالی است که سالک از افعال خود فانی می‌گردد و تعینات فعلی را مستهلک در مشیت مطلق مشاهده می‌کند<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳ ـ ۱۵.</ref> این فنا، در پی [[مجاهدت]]، [[ریاضت]] و تقوای کامل قلب و [[هدایت الهی]]، نصیب انسان می‌گردد<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۵.</ref> و مراتب بعدی آن فنای صفاتی و فنای ذاتی است.
الف) فنای افعالی: در این فنا، حق‌تعالی به تجلی افعالی بر [[سالک]] متجلی می‌شود. در پی این فنا، بنده همه افعال خود و سایر موجودات را قائم به حق می‌داند و تنها او را مؤثر اصلی در انجام امور می‌بیند. در اصطلاح، این مقام را «محو» می‌نامند<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۷۹ ـ ۲۸۰؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷.</ref> و از آن به توحید افعالی نیز تعبیر می‌شود.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۲۸۷.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی، در [[سیر و سلوک]]، مرتبه فنا از آخرین و کامل‌ترین مراتب حضور تلقی می‌شود و در پی آن، قلب سالک آینه تجلیات الهی می‌گردد و این در جایگاه خود، دارای مراتبی است که مرتبه‌ نخست آن مرتبه فنای افعالی است که سالک از افعال خود فانی می‌گردد و تعینات فعلی را مستهلک در مشیت مطلق مشاهده می‌کند.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳ ـ ۱۵.</ref> این فنا، در پی [[مجاهدت]]، [[ریاضت]] و تقوای کامل قلب و [[هدایت الهی]]، نصیب انسان می‌گردد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۵.</ref> و مراتب بعدی آن فنای صفاتی و فنای ذاتی است.


ب) فنای صفاتی: در این فنا، خداوند به تجلی صفاتی برای سالک متجلی می‌شود و سالک صفات خود و همه اشیا را فانی در صفات خدا مشاهده می‌کند و همه کمالات را از کمال حق می‌بیند. در اصطلاح، از آن به مقام «طمس» یاد می‌کنند<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۸۰.</ref> که به [[توحید صفاتی]] نیز تعبیر می‌شود.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۲۸۷.</ref> امام‌خمینی معتقد است که پس از فنای افعالی، اگر سالک قابلیتش بیشتر از این باشد، پس از رسیدن به این مقام (فنای افعالی)، تجلیات اسمائی و صفاتی نصیب او می‌شود و صفات خود و غیر را فانی در صفات حق می‌بیند و در این حال به مقام فنای صفاتی نایل می‌شود. این مرتبه بر اساس بعضی آیات،<ref>فتح، ۱</ref> فتح مبین نامیده می‌شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲.</ref>
ب) فنای صفاتی: در این فنا، خداوند به تجلی صفاتی برای سالک متجلی می‌شود و سالک صفات خود و همه اشیا را فانی در صفات خدا مشاهده می‌کند و همه کمالات را از کمال حق می‌بیند. در اصطلاح، از آن به مقام «طمس» یاد می‌کنند<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۲۸۰.</ref> که به [[توحید صفاتی]] نیز تعبیر می‌شود.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۲۸۷.</ref> امام‌خمینی معتقد است که پس از فنای افعالی، اگر سالک قابلیتش بیشتر از این باشد، پس از رسیدن به این مقام (فنای افعالی)، تجلیات اسمائی و صفاتی نصیب او می‌شود و صفات خود و غیر را فانی در صفات حق می‌بیند و در این حال به مقام فنای صفاتی نایل می‌شود. این مرتبه بر اساس بعضی آیات،<ref>فتح، ۱</ref> فتح مبین نامیده می‌شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲.</ref>
خط ۲۸: خط ۲۸:
برخی از عرفا، قسم دیگری نیز به فنا افزوده‌اند و آن فنای از فنا است؛ به این معنا که سالک این فنای خود را نیز شهود نمی‌کند؛<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۶۴.</ref> البته این فنای از فنا در هر یک از فنای افعالی، صفاتی و ذاتی نیز جاری می‌شود.
برخی از عرفا، قسم دیگری نیز به فنا افزوده‌اند و آن فنای از فنا است؛ به این معنا که سالک این فنای خود را نیز شهود نمی‌کند؛<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۶۴.</ref> البته این فنای از فنا در هر یک از فنای افعالی، صفاتی و ذاتی نیز جاری می‌شود.


به اعتقاد امام‌خمینی، سالک به تناسب عین ثابتش در اسمی از اسمای الهی فانی می‌گردد. گرچه بیشتر اهل سلوک در همین مرتبه از فنا می‌مانند و از آن عبور نمی‌کنند، برخی که استعدادشان بیشتر است، مورد تجلیات ذاتی قرار می‌گیرند. در این مرتبه، سالک تمام هستی را مندکّ و فانی در هستی حق مشاهده می‌کند و به مرتبه فنای ذاتی که آخرین مرتبه آن فنای مطلق و تام است، نایل می‌گردد و انانیتی در سالک باقی نمی‌ماند<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۵ ـ ۴۳۶.</ref> از این مرتبه به محو کلی و صعق مطلق تعبیر می‌شود که در اصل، متعلق به [[نبی خاتم(ص)]] می‌باشد که عین ثابت ایشان تابع [[اسم اعظم]] است و اولیای دیگر به تبعیت ایشان به این مقام دست می‌یابند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۶ و ۵۹۰ ـ ۵۹۲؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰ ـ ۱۵۱.</ref>
به اعتقاد امام‌خمینی، سالک به تناسب عین ثابتش در اسمی از اسمای الهی فانی می‌گردد. گرچه بیشتر اهل سلوک در همین مرتبه از فنا می‌مانند و از آن عبور نمی‌کنند، برخی که استعدادشان بیشتر است، مورد تجلیات ذاتی قرار می‌گیرند. در این مرتبه، سالک تمام هستی را مندکّ و فانی در هستی حق مشاهده می‌کند و به مرتبه فنای ذاتی که آخرین مرتبه آن فنای مطلق و تام است، نایل می‌گردد و انانیتی در سالک باقی نمی‌ماند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۵ ـ ۴۳۶.</ref> از این مرتبه به محو کلی و صعق مطلق تعبیر می‌شود که در اصل، متعلق به [[نبی خاتم(ص)]] می‌باشد که عین ثابت ایشان تابع [[اسم اعظم]] است و اولیای دیگر به تبعیت ایشان به این مقام دست می‌یابند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۶ و ۵۹۰ ـ ۵۹۲؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰ ـ ۱۵۱.</ref>
{{ببینید|توحید}}
{{ببینید|توحید}}
به اعتقاد امام‌خمینی هر گاه سالک خود و هستی خود را یک‌سره تقدیم ذات حق‌تعالی کند و هرچه جز او را در مقام فعل، صفت و ذات، فانی در حق ببیند، عنایت ازلی شامل او می‌گردد و سالک به خود می‌آید و از فنا به بقا می‌رسد و صحو (بقا) بعد از محو (فنا) نصیب او می‌شود و به هوشیاری بازمی‌گردد و به وجود حقانی نایل می‌شود<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۴.</ref> به اعتقاد ایشان، در صورتی که سالک به حقیقت اخلاص در این وادی قدم نهد و به همه کثرات دنیا پشت پا زند، اگر از انانیت او چیزی باقی بماند، از عالم غیب او را دستگیری می‌کنند و با تجلیات الهی کوه انیّت او درهم کوبیده و متلاشی می‌شود و حال صعق و فنا به او دست می‌دهد<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۳.</ref> بر این اساس عارف و سالک چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده است، پس از آنکه ذات حق را در آینه حجاب اسمای فعلی و صفاتی مشاهده کرد، همچنان به سیر استکمالی خود ادامه می‌دهد تا تجلیات ذاتی بر قلب وی روی آورد و او را به فنای کلی و تام<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۶.</ref> و «مَحق» مطلق برساند؛<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۹۱.</ref> بنابراین [[توحید ذاتی]] حاصل تجلیات [[اسمای ذاتی]] است که استهلاک ذوات نزد حق‌تعالی است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۰.</ref> سالک هنگامی که به تجلیات ذاتی غیبی می‌رسد و خود را متعلق به ذات مقدس می‌بیند، در این مشاهده، احاطه قیومی حق و فنای ذاتی خود را شهود می‌کند و وجود تمام موجودات را ظل حق می‌بیند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۴.</ref>
به اعتقاد امام‌خمینی هر گاه سالک خود و هستی خود را یک‌سره تقدیم ذات حق‌تعالی کند و هرچه جز او را در مقام فعل، صفت و ذات، فانی در حق ببیند، عنایت ازلی شامل او می‌گردد و سالک به خود می‌آید و از فنا به بقا می‌رسد و صحو (بقا) بعد از محو (فنا) نصیب او می‌شود و به هوشیاری بازمی‌گردد و به وجود حقانی نایل می‌شود.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۴.</ref> به اعتقاد ایشان، در صورتی که سالک به حقیقت اخلاص در این وادی قدم نهد و به همه کثرات دنیا پشت پا زند، اگر از انانیت او چیزی باقی بماند، از عالم غیب او را دستگیری می‌کنند و با تجلیات الهی کوه انیّت او درهم کوبیده و متلاشی می‌شود و حال صعق و فنا به او دست می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۳.</ref> بر این اساس عارف و سالک چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده است، پس از آنکه ذات حق را در آینه حجاب اسمای فعلی و صفاتی مشاهده کرد، همچنان به سیر استکمالی خود ادامه می‌دهد تا تجلیات ذاتی بر قلب وی روی آورد و او را به فنای کلی و تام<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۶.</ref> و «مَحق» مطلق برساند؛<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۹۱.</ref> بنابراین [[توحید ذاتی]] حاصل تجلیات [[اسمای ذاتی]] است که استهلاک ذوات نزد حق‌تعالی است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۰.</ref> سالک هنگامی که به تجلیات ذاتی غیبی می‌رسد و خود را متعلق به ذات مقدس می‌بیند، در این مشاهده، احاطه قیومی حق و فنای ذاتی خود را شهود می‌کند و وجود تمام موجودات را ظل حق می‌بیند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۴.</ref>


امام‌خمینی در بیان [[شهود ذاتی]] با استناد به آیه هجدهم آل ‌عمران بر این باور است که در این نوع شهود، [[خداوند]] در مقام احدیت جمع، به وحدانیت خود شهادت می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۳.</ref> تجلی ذاتی به طور عمده در اسمای ذاتی روی می‌دهد؛ اما این مرحله سقف نهایی تجلی ذاتی و توحید ذاتی نیست، بلکه نهایی‌ترین مرحله فنای ذاتی و توحید ذاتی در هنگام فنای عارف در تعین احدی به دست می‌آید. این مقام در مرحله اول ویژه پیامبر اکرم(ص) است و در مرحله دوم به [[وراثت]] به [[امامان معصوم(ع)]] و پس از آن به اولیای کُمَّل می‌رسد. به اعتقاد ایشان آیات «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ‏ قَوْسَینِ‏ أَوْ أَدْنى»<ref>نجم، ۸ ـ ۹.</ref> بر مراتب سلوک، در قوس صعودی دلالت می‌کند و «قابَ‏ قَوْسَین» به مقام تعین ثانی اشاره دارد؛ زیرا مراد از قوسین دو قوس وجوب و امکان است که ناظر به تعین ثانی است؛ اما «أَوْ أَدْنى» بر مرحله احدیت دلالت دارد که همان توحید ذاتی است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۷؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۲ و ۲۹۰؛ ← مقاله توحید(۲).</ref>
امام‌خمینی در بیان [[شهود ذاتی]] با استناد به آیه هجدهم آل ‌عمران بر این باور است که در این نوع شهود، [[خداوند]] در مقام احدیت جمع، به وحدانیت خود شهادت می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۳.</ref> تجلی ذاتی به طور عمده در اسمای ذاتی روی می‌دهد؛ اما این مرحله سقف نهایی تجلی ذاتی و توحید ذاتی نیست، بلکه نهایی‌ترین مرحله فنای ذاتی و توحید ذاتی در هنگام فنای عارف در تعین احدی به دست می‌آید. این مقام در مرحله اول ویژه پیامبر اکرم(ص) است و در مرحله دوم به [[وراثت]] به [[امامان معصوم(ع)]] و پس از آن به اولیای کُمَّل می‌رسد. به اعتقاد ایشان آیات «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ‏ قَوْسَینِ‏ أَوْ أَدْنى»<ref>نجم، ۸ ـ ۹.</ref> بر مراتب سلوک، در قوس صعودی دلالت می‌کند و «قابَ‏ قَوْسَین» به مقام تعین ثانی اشاره دارد؛ زیرا مراد از قوسین دو قوس وجوب و امکان است که ناظر به تعین ثانی است؛ اما «أَوْ أَدْنى» بر مرحله احدیت دلالت دارد که همان توحید ذاتی است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۷؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۲ و ۲۹۰؛ ← مقاله توحید(۲).</ref>
خط ۳۹: خط ۳۹:


==راه‌های حصول فنا و بقا==
==راه‌های حصول فنا و بقا==
در [[عرفان عملی]]، سیر سالک به ده قسم تقسیم و فنا در قسم نهایات مطرح می‌شود که [[سالک]] با ترک [[شهوت|شهوت‌ها]] و رغبت‌های خویش، از این امور فانی می‌گردد و اوصاف ناپسند را رها کرده، به اوصاف پسندیده متصف می‌گردد و وقتی سلطان حقیقت بر او چیره شد، از احوال، افعال و اخلاق فانی می‌گردد و به فنا دست می‌یابد.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۷۰ ـ ۱۷۳.</ref> امام‌خمینی این مطلب را با شرح بیشتری بیان کرده است. به اعتقاد ایشان، سالک مادامی که گرفتار [[حب نفس]] باشد، در [[سیر و سلوک]] قدم نگذاشته است و اولین قدم سفر «الی الله»، ترک حب نفس و انانیت است<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲ ـ ۳۳۳.</ref> پس از توجه و اقبال تام سالک به حق و اسما و صفات او و طی ریاضت‌های قلبی، سالک به عشق، محبت و صفای قلبی می‌رسد و مورد تجلیات اسمائی و صفاتی واقع می‌شود و حجاب‌های اسمائی و صفاتی او مرتفع شده، در آنها فانی می‌گردد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۴.</ref> با نفی کثرت اسمائی و صفاتی این حجاب‌ها نیز از او مرتفع شده، سالک فنای ذاتی خود و همه موجودات را شهود می‌کند و همه را ظل و سایه حق می‌بیند<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۴.</ref> امّا هنگامی که سالک به مقامات التفات دارد، به مرحله کمال فنا که فنای از فناست، نایل نمی‌گردد، <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۶.</ref> و اگر استعداد سالک بر اساس عین ثابتش بیش از این باشد، از فنا به بقا راه یافته، به خود می‌آید و وظیفه هدایت خلق را بر عهده می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۶.</ref>
در [[عرفان عملی]]، سیر سالک به ده قسم تقسیم و فنا در قسم نهایات مطرح می‌شود که [[سالک]] با ترک [[شهوت|شهوت‌ها]] و رغبت‌های خویش، از این امور فانی می‌گردد و اوصاف ناپسند را رها کرده، به اوصاف پسندیده متصف می‌گردد و وقتی سلطان حقیقت بر او چیره شد، از احوال، افعال و اخلاق فانی می‌گردد و به فنا دست می‌یابد.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۷۰ ـ ۱۷۳.</ref> امام‌خمینی این مطلب را با شرح بیشتری بیان کرده است. به اعتقاد ایشان، سالک مادامی که گرفتار [[حب نفس]] باشد، در [[سیر و سلوک]] قدم نگذاشته است و اولین قدم سفر «الی الله»، ترک حب نفس و انانیت است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲ ـ ۳۳۳.</ref> پس از توجه و اقبال تام سالک به حق و اسما و صفات او و طی ریاضت‌های قلبی، سالک به عشق، محبت و صفای قلبی می‌رسد و مورد تجلیات اسمائی و صفاتی واقع می‌شود و حجاب‌های اسمائی و صفاتی او مرتفع شده، در آنها فانی می‌گردد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۴.</ref> با نفی کثرت اسمائی و صفاتی این حجاب‌ها نیز از او مرتفع شده، سالک فنای ذاتی خود و همه موجودات را شهود می‌کند و همه را ظل و سایه حق می‌بیند؛<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۴.</ref> امّا هنگامی که سالک به مقامات التفات دارد، به مرحله کمال فنا که فنای از فناست، نایل نمی‌گردد،<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۶.</ref> و اگر استعداد سالک بر اساس عین ثابتش بیش از این باشد، از فنا به بقا راه یافته، به خود می‌آید و وظیفه هدایت خلق را بر عهده می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۶.</ref>


==آثار حصول فنا و بقا==
==آثار حصول فنا و بقا==
[[امام‌خمینی]] مانند دیگر عارفان،<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۳۸؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۶۵.</ref> معتقد است سالک با رسیدن به فنای افعالی، اسمائی و ذاتی، افعال، صفات و ذات خود و موجودات را مستهلک در افعال، صفات و ذات حق‌تعالی می‌بیند<ref>امام‌خمینی،‌ چهل حدیث، ۵۹۰ ـ ۵۹۱.</ref> در این حال، سالک از خود بی‌خود شده، به محو کلی می‌رسد و حق در وجود او کارگر شود و با گوش حق می‌شنود و با چشم حق می‌بیند و با زبان حق سخن می‌گوید؛ همچنین در صورتی که عنایت الهی شامل حال بنده شود و پس از فنای تامّ به خود برگردد، حالت انس و طمأنینه می‌یابد و وجود او حقانی شده، حق‌تعالی را در آینه موجودات مشاهده می‌کند.<ref>امام‌خمینی،‌ چهل حدیث، ۵۹۰ ـ ۵۹۲.</ref> در این هنگام، هیچ حجابی از غیب و شهادت برای او وجود نخواهد داشت و تجلیات افعالی، صفاتی و ذاتی هیچ‌یک دیگری را محجوب نمی‌کند.<ref>امام‌خمینی،‌ سرّ الصلاة، ۱۰۳.</ref> و همه افعال و عبادات او از حق است که در آینه عبد صورت می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی،‌ سرّ الصلاة، ۸۳.</ref>
[[امام‌خمینی]] مانند دیگر عارفان،<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۳۸؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۶۵.</ref> معتقد است سالک با رسیدن به فنای افعالی، اسمائی و ذاتی، افعال، صفات و ذات خود و موجودات را مستهلک در افعال، صفات و ذات حق‌تعالی می‌بیند.<ref>امام‌خمینی،‌ چهل حدیث، ۵۹۰ ـ ۵۹۱.</ref> در این حال، سالک از خود بی‌خود شده، به محو کلی می‌رسد و حق در وجود او کارگر شود و با گوش حق می‌شنود و با چشم حق می‌بیند و با زبان حق سخن می‌گوید؛ همچنین در صورتی که عنایت الهی شامل حال بنده شود و پس از فنای تامّ به خود برگردد، حالت انس و طمأنینه می‌یابد و وجود او حقانی شده، حق‌تعالی را در آینه موجودات مشاهده می‌کند.<ref>امام‌خمینی،‌ چهل حدیث، ۵۹۰ ـ ۵۹۲.</ref> در این هنگام، هیچ حجابی از غیب و شهادت برای او وجود نخواهد داشت و تجلیات افعالی، صفاتی و ذاتی هیچ‌یک دیگری را محجوب نمی‌کند.<ref>امام‌خمینی،‌ سرّ الصلاة، ۱۰۳.</ref> و همه افعال و عبادات او از حق است که در آینه عبد صورت می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی،‌ سرّ الصلاة، ۸۳.</ref>


فنا در قرب فرایض و نوافل: به اعتقاد عارفان، سالک با رسیدن به مرتبه فنا، به مرحله‌ای می‌رسد که حق‌تعالی چشم، زبان، گوش، دست و سایر قوای ظاهری و باطنی او می‌شود که از آن به [[قرب نوافل]] یاد می‌کنند؛ چنانچه در بعضی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۱.</ref> به آن اشاره شده، بنده با انجام نوافل و تقرب به آن، به این مقام می‌رسد؛ اما در مرحله بقای بعد از فنا، بنده چشم، زبان و گوش حق شده، حقانی می‌گردد که از آن به [[قرب فرایض]] تعبیر می‌شود.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۵۵۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۵۰ ـ ۳۵۱.</ref>
فنا در قرب فرایض و نوافل: به اعتقاد عارفان، سالک با رسیدن به مرتبه فنا، به مرحله‌ای می‌رسد که حق‌تعالی چشم، زبان، گوش، دست و سایر قوای ظاهری و باطنی او می‌شود که از آن به [[قرب نوافل]] یاد می‌کنند؛ چنانچه در بعضی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۱.</ref> به آن اشاره شده، بنده با انجام نوافل و تقرب به آن، به این مقام می‌رسد؛ اما در مرحله بقای بعد از فنا، بنده چشم، زبان و گوش حق شده، حقانی می‌گردد که از آن به [[قرب فرایض]] تعبیر می‌شود.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۵۵۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۵۰ ـ ۳۵۱.</ref>
Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶

ویرایش