۲۱٬۲۱۷
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''سیدمحمود طالقانی'''، روحانی [[ | '''سیدمحمود طالقانی'''، روحانی مبارز، رئیس [[شورای انقلاب اسلامی|شورای انقلاب]]، نخستین [[امامت جمعه|امامجمعه]] تهران و نماینده [[مجلس خبرگان قانون اساسی]]. | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
سیدمحمود علایی طالقانی، پنجم اسفند ۱۲۸۹ در روستای گِلیَرد [[طالقان]] به دنیا آمد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۵.</ref> پدرش سیدابوالحسن تحصیلکرده [[حوزه علمیه نجف]]، شاگرد [[سیداسماعیل صدر]] و [[میرزامحمدحسن شیرازی]] بود که افزون بر فعالیت علمی و آموزشی، در مبارزات سیاسی نیز نقش داشت. سیدابوالحسن با هماهنگی [[مرجع تقلید]] وقت، سیدابوالحسن اصفهانی مرکزی در [[مدرسه مروی تهران]] دایر کرده بود تا به شبهات مخالفان اسلام پاسخ بگوید.<ref>جعفریان، مردی با تجربههای یک تاریخ، ۹–۱۲ و ۱۳۷.</ref> وی یار [[سیدحسن مدرس]] و از مخالفان [[رضاشاه پهلوی]] بهشمار میرفت. [[سیدابوالحسن طالقانی]] برای پرهیز از مصرف اموال شرعی، زندگی خود را از طریق ساعتسازی میگذراند.<ref>افراسیابی و دهقان، طالقانی و تاریخ، ۱۹؛ کردی، آیتالله طالقانی و گروههای سیاسی، ۲۲–۲۳.</ref> او ساعت [[رضاشاه]] را نیز تعمیر کرده بود.<ref>فردی، ویژهنامه شناختنامه آیتالله سیدمحمود طالقانی، ۳۳۰.</ref> | سیدمحمود علایی طالقانی، پنجم اسفند ۱۲۸۹ در روستای گِلیَرد [[طالقان]] به دنیا آمد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۵.</ref> پدرش سیدابوالحسن تحصیلکرده [[حوزه علمیه نجف]]، شاگرد [[سیداسماعیل صدر]] و [[میرزامحمدحسن شیرازی]] بود که افزون بر فعالیت علمی و آموزشی، در مبارزات سیاسی نیز نقش داشت. سیدابوالحسن با هماهنگی [[مرجع تقلید]] وقت، سیدابوالحسن اصفهانی مرکزی در [[مدرسه مروی تهران]] دایر کرده بود تا به شبهات مخالفان اسلام پاسخ بگوید.<ref>جعفریان، مردی با تجربههای یک تاریخ، ۹–۱۲ و ۱۳۷.</ref> وی یار [[سیدحسن مدرس]] و از مخالفان [[رضاشاه پهلوی]] بهشمار میرفت. [[سیدابوالحسن طالقانی]] برای پرهیز از مصرف اموال شرعی، زندگی خود را از طریق ساعتسازی میگذراند.<ref>افراسیابی و دهقان، طالقانی و تاریخ، ۱۹؛ کردی، آیتالله طالقانی و گروههای سیاسی، ۲۲–۲۳.</ref> او ساعت [[رضاشاه]] را نیز تعمیر کرده بود.<ref>فردی، ویژهنامه شناختنامه آیتالله سیدمحمود طالقانی، ۳۳۰.</ref> | ||
سیدابوالحسن در ۶ دی ۱۳۱۰ در [[تهران]] درگذشت و با آنکه حکومت پهلوی به دلیل مخالفت با اجتماعات مذهبی، [[تشییع]] جنازه وی را ممنوع اعلام کرده بود، باز مردم این ممنوعیت را شکستند و رضاشاه نیز مخالفتی نکرد<ref>جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۱۷؛ اشراقی تبریزی، مصاحبه، ۳۹.</ref> و در نهایت پیکر او در [[وادیالسلام نجف]] به خاک سپرده شد.<ref>عسکری، مجتهد ساعتساز، ۶.</ref> امامخمینی ضمن طلب رحمت الهی برای وی، او را در رأس پرهیزکاران شمردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۸۶.</ref> یکی از دختران سیدابوالحسن با مهدی حَکمی معروف به پایینشهری قمی [[ازدواج]] کرد. حاصل این ازدواج، علیاکبر حکمیزاده نویسنده کتاب اسرار هزارساله است<ref>عسکری، مجتهد ساعتساز، ۶.</ref> که امامخمینی کتاب کشف اسرار را در ردّ آن نوشتهاست {{ببینید|کشف اسرار}}. | سیدابوالحسن در ۶ دی ۱۳۱۰ در [[تهران]] درگذشت و با آنکه حکومت پهلوی به دلیل مخالفت با اجتماعات مذهبی، [[تشییع]] جنازه وی را ممنوع اعلام کرده بود، باز مردم این ممنوعیت را شکستند و رضاشاه نیز مخالفتی نکرد<ref>جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۱۷؛ اشراقی تبریزی، مصاحبه، ۳۹.</ref> و در نهایت پیکر او در [[وادیالسلام نجف]] به خاک سپرده شد.<ref>عسکری، مجتهد ساعتساز، ۶.</ref> [[امامخمینی]] ضمن طلب رحمت الهی برای وی، او را در رأس پرهیزکاران شمردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۸۶.</ref> یکی از دختران سیدابوالحسن با مهدی حَکمی معروف به پایینشهری قمی [[ازدواج]] کرد. حاصل این ازدواج، [[علیاکبر حکمیزاده]] نویسنده کتاب [[اسرار هزارساله]] است<ref>عسکری، مجتهد ساعتساز، ۶.</ref> که امامخمینی کتاب کشف اسرار را در ردّ آن نوشتهاست.{{ببینید|کشف اسرار}}. | ||
سیدمحمود طالقانی تحصیل را از مکتبخانه، در زادگاه خود آغاز کرد و نزد ملاسیدتقی اورازانی، قرآن و برخی متون ادبی را فرا گرفت. او در هفتسالگی خواندن و نوشتن را آموخت و سپس همراه پدر به تهران رفت و در مدرسه ملّارضا، مقدمات را فرا گرفت و پس از تأسیس [[حوزه علمیه قم]] به دست [[عبدالکریم حائری یزدی]]، در سال ۱۳۰۰ به شهر قم رفت و تا ۱۳۱۵ در این شهر اقامت کرد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۵–۳۶؛ گروه پژوهشهای، با پیشگامان آزادی، ۲۳.</ref> او به مدت سه سال در [[مدرسه رضویه]] بود و سپس در [[مدرسه فیضیه]] ساکن شد و پس از مرگ پدر، مادر و برادران خود را نیز به [[قم|شهر قم]] برد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۶؛ کردی، آیتالله طالقانی و گروههای سیاسی، ۲۵.</ref> طالقانی | سیدمحمود طالقانی تحصیل را از مکتبخانه، در زادگاه خود آغاز کرد و نزد ملاسیدتقی اورازانی، قرآن و برخی متون ادبی را فرا گرفت. او در هفتسالگی خواندن و نوشتن را آموخت و سپس همراه پدر به تهران رفت و در مدرسه ملّارضا، مقدمات را فرا گرفت و پس از تأسیس [[حوزه علمیه قم]] به دست [[عبدالکریم حائری یزدی]]، در سال ۱۳۰۰ به شهر قم رفت و تا ۱۳۱۵ در این شهر اقامت کرد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۵–۳۶؛ گروه پژوهشهای، با پیشگامان آزادی، ۲۳.</ref> او به مدت سه سال در [[مدرسه رضویه]] بود و سپس در [[مدرسه فیضیه]] ساکن شد و پس از مرگ پدر، مادر و برادران خود را نیز به [[قم|شهر قم]] برد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۶؛ کردی، آیتالله طالقانی و گروههای سیاسی، ۲۵.</ref> طالقانی شرح لمعه را نزد [[سیدشهابالدین مرعشی نجفی]] و مطول را نزد [[محمدعلی ادیب تهرانی]] خواند و در درس [[فلسفه]] و حکمت میرزاخلیل کمرهای شرکت کرد و در درس خارج فقه عبدالکریم حائری یزدی شرکت کرد؛ همچنین از درس خارج [[سیدمحمد حجت کوهکمرهای]] استفاده کرد.<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۲۶۸؛ داوودیانفر، ابوذر انقلاب، ۱۰–۱۱.</ref> او با شرکت در امتحانات علوم دینی که [[رژیم پهلوی]] اجبار کرده بود، با گرفتن رتبه ممتاز، تصدیق مدرسی [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] را دریافت کرد. وی از حائری یزدی [[اجتهاد|اجازه اجتهاد]] گرفت و [[شیخعباس قمی]] و مرعشی نجفی به او اجازه نقل حدیث دادهاند.<ref>اسفندیاری، پیک آفتاب، ۳۹–۴۲؛ میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۵–۳۶.</ref> | ||
طالقانی در سال ۱۳۱۶ برای ادامه تحصیل به [[نجف]] رفت و از درس [[محمدحسین اصفهانی]] و [[آقاضیاءالدین عراقی]] استفاده کرد و از [[سیدابوالحسن اصفهانی]] اجازه اجتهاد دریافت کرد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۶؛ میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی، ۱/۸۹.</ref> وی در سال ۱۳۱۸ به اصرار دوستانش به تهران بازگشت و جلساتی برای آموزش | طالقانی در سال ۱۳۱۶ برای ادامه تحصیل به [[نجف]] رفت و از درس [[محمدحسین اصفهانی]] و [[آقاضیاءالدین عراقی]] استفاده کرد و از [[سیدابوالحسن اصفهانی]] اجازه اجتهاد دریافت کرد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۶؛ میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی، ۱/۸۹.</ref> وی در سال ۱۳۱۸ به اصرار دوستانش به تهران بازگشت و جلساتی برای آموزش اصول عقاید و [[تفسیر قرآن]] برای جوانان تشکیل داد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۶–۳۷.</ref> | ||
طالقانی در سال ۱۳۱۸ به سبب دفاع از زنی که مأموران رژیم به دلیل داشتن [[حجاب]] به او حمله کرده بودند، بازداشت و چند روزی به زندان شهربانی برده شد<ref>طالقانی، سیدمحمود، یاران امام، دوازده؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۳۳.</ref> و [[رضاشاه]] وقتی اطلاع پیدا کرد، وی پسر سیدابوالحسن طالقانی است، به سبب علاقه به پدرش، دستور داد آزاد شود.<ref>فردی، ویژهنامه شناختنامه آیتالله سیدمحمود طالقانی، ۳۳۰.</ref> | طالقانی در سال ۱۳۱۸ به سبب دفاع از زنی که مأموران رژیم به دلیل داشتن [[حجاب]] به او حمله کرده بودند، بازداشت و چند روزی به زندان شهربانی برده شد<ref>طالقانی، سیدمحمود، یاران امام، دوازده؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۳۳.</ref> و [[رضاشاه]] وقتی اطلاع پیدا کرد، وی پسر سیدابوالحسن طالقانی است، به سبب علاقه به پدرش، دستور داد آزاد شود.<ref>فردی، ویژهنامه شناختنامه آیتالله سیدمحمود طالقانی، ۳۳۰.</ref> | ||
طالقانی در سال ۱۳۲۱ مؤسسهای علمی ـ فرهنگی را به نام «کانون اسلام» در تهران بنیان نهاد و مجلهای به نام «دانشآموز» منتشر کرد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۷.</ref> این کانون با استفاده از طرح مجله «البلاغ» بود که پدر طالقانی قصد داشت با حمایت سیدابوالحسن اصفهانی منتشر کند؛ ولی با مخالفت تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه روبهرو شده بود. طالقانی هدف پدر خود را پیگیری کرد و با استفاده از طرح و تجربه پدر، به تأسیس کانون اسلام و سپس نشر مجله «دانشآموز» پرداخت.<ref>خسروشاهی، مصاحبه، ۱۲۳.</ref> او از شهریور ۱۳۲۰ به همراهی [[مهدی بازرگان]] و [[یدالله سحابی]]، «جنبش نوین اسلامی» را راه انداختند.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۶۸–۶۹ و ۸۰.</ref> طالقانی و بازرگان از کودکی همسایه بودند و با هم رفت و آمد داشتند و پدر طالقانی در جلسات دینی خانه عباسقلی بازرگان، پدر بازرگان شرکت میکرد و به پرسشهای دینی جوانان پاسخ میداد.<ref>بدلا، مصاحبه، ۳۵.</ref> طالقانی از طریق انجمن اسلامی دانشجویان با جوانان ارتباط داشت که در سال ۱۳۲۱ به دست گروهی از دانشجویان ازجمله یدالله سحابی و مهدی بازرگان تأسیس شده بود. او همچنین در «انجمن ماهانه دینی» به روشنگری نسل جوان میپرداخت و در جلسات پرشور او، جوانانی ازجمله سیدمجتبی میرلوحی معروف به [[نواب صفوی]]، رهبر [[فداییان اسلام]]، شرکت میکردند.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۷.</ref> | طالقانی در سال ۱۳۲۱ مؤسسهای علمی ـ فرهنگی را به نام «کانون اسلام» در تهران بنیان نهاد و مجلهای به نام «دانشآموز» منتشر کرد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۷.</ref> این کانون با استفاده از طرح مجله «البلاغ» بود که پدر طالقانی قصد داشت با حمایت سیدابوالحسن اصفهانی منتشر کند؛ ولی با مخالفت تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه روبهرو شده بود. طالقانی هدف پدر خود را پیگیری کرد و با استفاده از طرح و تجربه پدر، به تأسیس کانون اسلام و سپس نشر مجله «دانشآموز» پرداخت.<ref>خسروشاهی، مصاحبه، ۱۲۳.</ref> او از شهریور ۱۳۲۰ به همراهی [[مهدی بازرگان]] و [[یدالله سحابی]]، «جنبش نوین اسلامی» را راه انداختند.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۶۸–۶۹ و ۸۰.</ref> طالقانی و بازرگان از کودکی همسایه بودند و با هم رفت و آمد داشتند و پدر طالقانی در جلسات دینی خانه عباسقلی بازرگان، پدر بازرگان شرکت میکرد و به پرسشهای دینی جوانان پاسخ میداد.<ref>بدلا، مصاحبه، ۳۵.</ref> طالقانی از طریق انجمن اسلامی دانشجویان با جوانان ارتباط داشت که در سال ۱۳۲۱ به دست گروهی از [[دانشجویان]] ازجمله یدالله سحابی و مهدی بازرگان تأسیس شده بود. او همچنین در «انجمن ماهانه دینی» به روشنگری [[جوان|نسل جوان]] میپرداخت و در جلسات پرشور او، جوانانی ازجمله سیدمجتبی میرلوحی معروف به [[نواب صفوی]]، رهبر [[فداییان اسلام]]، شرکت میکردند.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۷.</ref> | ||
در سال ۱۳۲۵ هنگامیکه در منطقه آذربایجان ایران، به دست [[فرقه دموکرات جمهوری کمونیستی | در سال ۱۳۲۵ هنگامیکه در منطقه آذربایجان ایران، به دست [[فرقه دموکرات]] جمهوری کمونیستی تشکیل شده بود و قصد تجزیه آن خطه و پیوستن آن به [[اتحاد جماهیر شوروی]] سابق را داشتند، اتحادیه مسلمین و روحانیت تهران، طالقانی را به نمایندگی خود به آذربایجان فرستاد.<ref>شیرخانی، شورا و آزادی، ۸۷–۸۸.</ref> او گزارشی از قتل و غارت فرقه دموکرات و تبلیغات ضد دینی آنان تهیه کرد که به آن توجه شد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۷؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۲۴.</ref> وی در بهمن ۱۳۲۵ به همکاری با رادیو تهران دعوت شد و از طریق [[رادیو]] به نشر معارف دینی پرداخت. در آن زمان، ارتباط با رادیو، در میان بیشتر روحانیان کاری منفی بهشمار میآمد؛ به همین جهت برخی از روحانیان او را سرزنش میکردند.<ref>شیرخانی، شورا و آزادی، ۸۹–۹۰.</ref> | ||
طالقانی در قیام [[ملیشدن صنعت نفت]] شرکت داشت و در سال ۱۳۳۱ از شهر مازندران، نامزد نمایندگی دوره هفدهم [[مجلس شورای ملی]] شد و [[سیدابوالقاسم کاشانی]] او را قاطعانه تأیید کرد؛ اما انتخابات آن ناحیه، بر اثر تحریکات مخالفان و برای پرهیز از اغتشاش تعطیل شد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی، ۱/۳۹۳–۳۹۵.</ref> طالقانی نخست در مدرسه سپهسالار (مدرسه عالی شهید مطهری) معارف اسلامی ازجمله [[نهج البلاغه]] درس میداد<ref>امامی کاشانی، مصاحبه، ۲۹؛ اسفندیاری، پیک آفتاب، ۵۸.</ref> و پس از آن، فعالیتهای تفسیری، آموزشی، تبلیغی و سیاسی خود را به مسجد هدایت منتقل کرد و به مدت سی سال در آنجا به تربیت و تعلیم جوانان متدین و مبارز پرداخت. این مسجد سالها شاهد جلسات پرشوری علیه استبداد بود و بیشترِ حاضران در جلسه طالقانی را جوانان و روشنفکران دانشگاهی تشکیل میدادند<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۷؛ میثمی، مسجد هدایت، ۱۳۴–۱۳۵.</ref>؛ زیرا عدالتطلبی و زیبا مطرحکردن درد مردم برای آنان جذاب بود<ref>طالقانی، سیدهوحیده، دلمشغولی او عدالت بود، ۳۹۲.</ref>؛ چنانکه از مسجد هدایت به عنوان پلی میان حوزه و دانشگاه یاد میشد.<ref>امامی کاشانی، مصاحبه، ۲۹.</ref> طالقانی با آشناکردن طلاب جوان با مسائل لازم برای نسل جوان، خدمت بزرگی به [[نهضت اسلامی ایران]] کرد.<ref>خسروشاهی، مصاحبه، ۱۰۵.</ref> | طالقانی در قیام [[ملیشدن صنعت نفت]] شرکت داشت و در سال ۱۳۳۱ از شهر مازندران، نامزد نمایندگی دوره هفدهم [[مجلس شورای ملی]] شد و [[سیدابوالقاسم کاشانی]] او را قاطعانه تأیید کرد؛ اما [[انتخابات]] آن ناحیه، بر اثر تحریکات مخالفان و برای پرهیز از اغتشاش تعطیل شد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی، ۱/۳۹۳–۳۹۵.</ref> طالقانی نخست در مدرسه سپهسالار (مدرسه عالی شهید مطهری) معارف اسلامی ازجمله [[نهج البلاغه]] درس میداد<ref>امامی کاشانی، مصاحبه، ۲۹؛ اسفندیاری، پیک آفتاب، ۵۸.</ref> و پس از آن، فعالیتهای تفسیری، آموزشی، تبلیغی و سیاسی خود را به مسجد هدایت منتقل کرد و به مدت سی سال در آنجا به [[تربیت]] و تعلیم جوانان متدین و مبارز پرداخت. این مسجد سالها شاهد جلسات پرشوری علیه [[استبداد]] بود و بیشترِ حاضران در جلسه طالقانی را جوانان و روشنفکران دانشگاهی تشکیل میدادند<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۷؛ میثمی، مسجد هدایت، ۱۳۴–۱۳۵.</ref>؛ زیرا عدالتطلبی و زیبا مطرحکردن درد مردم برای آنان جذاب بود<ref>طالقانی، سیدهوحیده، دلمشغولی او عدالت بود، ۳۹۲.</ref>؛ چنانکه از مسجد هدایت به عنوان پلی میان [[حوزههای علمیه|حوزه]] و [[دانشگاه]] یاد میشد.<ref>امامی کاشانی، مصاحبه، ۲۹.</ref> طالقانی با آشناکردن طلاب جوان با مسائل لازم برای نسل جوان، خدمت بزرگی به [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت اسلامی ایران]] کرد.<ref>خسروشاهی، مصاحبه، ۱۰۵.</ref> | ||
طالقانی در سال ۱۳۳۱ در کنگره شعوبالمسلمین در کراچی [[پاکستان]] به نمایندگی از سیدابوالقاسم کاشانی شرکت کرد<ref>خسروشاهی، مصاحبه، ۱۱۰؛ خوشمنش، سیدمحمود طالقانی، ۱۰۴.</ref> و در سال ۱۳۳۸ در کنگره دارالتقریب مصر و در تشکیل «[[دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه]]» نیز سهم داشت و در رأس هیئتی از طرف [[سیدحسین بروجردی]]، مرجع تقلید وقت شرکت کرد.<ref>خسروشاهی، مصاحبه، ۱۱۱؛ شیبانی، مصاحبه، ۱۴۹.</ref> او در این سفر پیام بروجردی را به [[محمود شلتوت]]، رئیس [[دانشگاه الازهر]] رساند که برای قدردانی از فتوای وحدتبخش شلتوت دربارهٔ [[مذهب شیعه]] بود.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۸ و ۶۴–۶۵.</ref> وی که در سال ۱۳۴۰ در کنگره اسلامی قدس، ریاست نمایندگی ایران را بر عهده داشت،<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۶۴–۶۵؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۲۹–۳۰.</ref> دفاع از حق [[فلسطین]] را از اهداف حضور خود در کنفرانسهای یادشده برشمرده است.<ref>طالقانی، سیدمحمود، داعیه حکومت نداریم، ۶۲–۶۳.</ref> طالقانی از انقلابیان کشورهای [[مصر]]، [[کوبا]]، [[الجزایر]]، فلسطین و دیگر ملتها غافل نبود و در همین راستا «جمعیت امداد الجزایر» را همراه با میرزاخلیل کمرهای و برخی شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی تشکیل دادند.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۷۸–۷۹.</ref> | طالقانی در سال ۱۳۳۱ در کنگره شعوبالمسلمین در کراچی [[پاکستان]] به نمایندگی از سیدابوالقاسم کاشانی شرکت کرد<ref>خسروشاهی، مصاحبه، ۱۱۰؛ خوشمنش، سیدمحمود طالقانی، ۱۰۴.</ref> و در سال ۱۳۳۸ در کنگره دارالتقریب مصر و در تشکیل «[[دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه]]» نیز سهم داشت و در رأس هیئتی از طرف [[سیدحسین بروجردی]]، مرجع تقلید وقت شرکت کرد.<ref>خسروشاهی، مصاحبه، ۱۱۱؛ شیبانی، مصاحبه، ۱۴۹.</ref> او در این سفر پیام بروجردی را به [[محمود شلتوت]]، رئیس [[دانشگاه الازهر]] رساند که برای قدردانی از فتوای وحدتبخش شلتوت دربارهٔ [[مذهب شیعه]] بود.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۸ و ۶۴–۶۵.</ref> وی که در سال ۱۳۴۰ در کنگره اسلامی قدس، ریاست نمایندگی ایران را بر عهده داشت،<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۶۴–۶۵؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۲۹–۳۰.</ref> دفاع از حق [[فلسطین]] را از اهداف حضور خود در کنفرانسهای یادشده برشمرده است.<ref>طالقانی، سیدمحمود، داعیه حکومت نداریم، ۶۲–۶۳.</ref> طالقانی از انقلابیان کشورهای [[مصر]]، [[کوبا]]، [[الجزایر]]، فلسطین و دیگر ملتها غافل نبود و در همین راستا «جمعیت امداد الجزایر» را همراه با میرزاخلیل کمرهای و برخی شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی تشکیل دادند.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۷۸–۷۹.</ref> | ||
طالقانی پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] | طالقانی پس از [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]] مبارزه را فعالتر ادامه داد و در اقدامات سیاسی پیشگام بود. او روحانی مطرح در جبهه ملی و عضو فعال آن بود.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۶۸–۶۹.</ref> وی در سال ۱۳۳۴ در پی [[ترور]] حسین علاء، نخستوزیر وقت به دست افراد [[فداییان اسلام]]، به سبب پناهدادن به نواب صفوی و همفکران او، مدتی بازداشت شد.<ref>اسفندیاری، پیک آفتاب، ۱۳۷–۱۴۰؛ میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی، ۲۷۰–۲۷۳.</ref> او در سال ۱۳۳۴ با تصحیح و افزودن پاورقیهای توضیحی بر [[کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله]] اثر [[میرزامحمدحسین نایینی]] و نشر آن در بیداری و آگاهی روشنفکران و دانشجویان به دیدگاه اسلام دربارهٔ حکومت و نفی استبداد، نقش زیادی ایفا کرد.<ref>خسروشاهی، مصاحبه، ۱۰۹.</ref> طالقانی با [[مهدی بازرگان]] و [[یدالله سحابی]] در سال ۱۳۴۰ [[نهضت آزادی ایران]] را بنیانگذاری کردند.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۶۸–۶۹ و ۸۰.</ref> | ||
طالقانی در بهمن ۱۳۴۱ به همراه اعضای نهضت آزادی به جهت مخالفت با همهپرسی [[انقلاب سفید پهلوی]]، بازداشت شد و تا خرداد ۱۳۴۲ در زندان بود.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۸.</ref> او پس از آزادی که همزمان با [[ماه محرم]] بود، در سخنرانیهای خود از قیام مردم به | طالقانی در بهمن ۱۳۴۱ به همراه اعضای نهضت آزادی به جهت مخالفت با همهپرسی [[انقلاب سفید|انقلاب سفید پهلوی]]، بازداشت شد و تا خرداد ۱۳۴۲ در زندان بود.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۸.</ref> او پس از آزادی که همزمان با [[ماه محرم]] بود، در سخنرانیهای خود از قیام مردم به رهبری امامخمینی دفاع کرد<ref>جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۳۴.</ref> و اعلامیهای خطاب به افسران ارتش با عنوان «دیکتاتور خون میریزد» نوشت. او پس از مدتی کوتاه دوباره بازداشت و به همراه دوستان خود محاکمه و به ده سال زندان محکوم شد<ref>طالقانی، سیدمحمود، یاران امام، بیست و ۳۷۳.</ref> و [[امامخمینی]] در پیام هجدهم فروردین ۱۳۴۳ این حکم ظالمانه را بهشدت محکوم کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱.</ref> طالقانی در زندان نیز از هر فرصتی برای بیداری زندانیان استفاده میکرد.<ref>طالقانی، اعظم، طالقانی از زبان دخترش، ۴–۵؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۳۶.</ref> او در سال ۱۳۴۶ آزاد شد و مجلس درس و [[تفسیر]] خود را پی گرفت؛ ولی مأموران [[رژیم پهلوی]]، آن را تعطیل کردند. وی در سال ۱۳۴۸ در مراسم نماز عید فطر، فطریه حاضران را برای کمک به مردم فلسطین جمعآوری کرد.<ref>طالقانی، اعظم، طالقانی از زبان دخترش، ۵.</ref> وی در پایان دهه چهل در سفری که برای شرکت در کنگره اسلامی به [[مصر]] رفته بود، با [[جمال عبدالناصر]]، رئیسجمهور وقت مصر دیدار کرد و در این دیدار [[مصطفی چمران]] را به جمال عبدالناصر برای فراگرفتن فنون نظامی معرفی کرد.<ref>چمران، پشتوانه دینداری روشنفکران، ۱۸۴.</ref> | ||
رژیم پهلوی در [[عید فطر]] ۱۳۵۰ طالقانی را از رفتن به مسجد محروم و سپس وی را به زابل تبعید کرد که پس از یک سالونیم به بافت [[کرمان]] انتقال یافت<ref>طالقانی، اعظم، طالقانی از زبان دخترش، ۵؛ میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۸؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۳۹.</ref> و در سال ۱۳۵۲ از | رژیم پهلوی در [[عید فطر]] ۱۳۵۰ طالقانی را از رفتن به مسجد محروم و سپس وی را به زابل تبعید کرد که پس از یک سالونیم به بافت [[کرمان]] انتقال یافت<ref>طالقانی، اعظم، طالقانی از زبان دخترش، ۵؛ میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۸؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۳۹.</ref> و در سال ۱۳۵۲ از تبعید بازگشت و مبارزه را از سر گرفت و در سال ۱۳۵۴ دوباره به اتهام حمایت از مبارزان و براندازی رژیم پهلوی، بازداشت و به ده سال زندان محکوم شد.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی، ۱/۶۷۶؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۴۲.</ref> درخواست آزادی طالقانی و [[حسینعلی منتظری]] همواره در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در اعلامیههای مبارزان مطرح میشد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴/۳۳۹، ۳۴۵، ۳۴۹، ۳۵۶، ۳۶۰، ۳۶۳، ۳۶۷، ۳۷۵ و ۵۴۴.</ref> طالقانی در مهر ۱۳۵۷ آزاد شد و [[مردم]] از او استقبال گستردهای کردند.<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۸–۳۹؛ مؤسسه اسلامی زنان، طالقانی به روایت تصویر، ۸–۹؛ دلدم، زندگی و مبارزات پدر طالقانی، ۲۰.</ref> | ||
طالقانی در راستای مبارزه با رژیم پهلوی، بیش از پنجاه مورد اعلامیه و پیام صادر کردهاست که در جلدهای مختلف [[اسناد انقلاب اسلامی]]، آمدهاست؛ ازجمله اعلامیه وی برای برپایی راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ که به همهپرسی علیه [[محمدرضا پهلوی]] مشهور شد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۴۹۵–۴۹۶ و ۵۱۵.</ref> وی در بهمن ۱۳۵۷ در پی بستهشدن فرودگاه به دستور [[شاپور بختیار]]، اعلامیه مفصلی صادر کرد و ضمن اصرار بر ورود امامخمینی، ایشان را رهبر عالیقدر، عزیز ملت و پیشوای بزرگ خواند.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۶۴۰.</ref> در آستانه [[پیروزی انقلاب اسلامی]]، با اعلام تشکیل شورای | طالقانی در راستای مبارزه با رژیم پهلوی، بیش از پنجاه مورد اعلامیه و پیام صادر کردهاست که در جلدهای مختلف [[اسناد انقلاب اسلامی]]، آمدهاست؛ ازجمله اعلامیه وی برای برپایی [[تظاهرات تاسوعا و عاشورا|راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷]] که به همهپرسی علیه [[محمدرضا پهلوی]] مشهور شد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۴۹۵–۴۹۶ و ۵۱۵.</ref> وی در بهمن ۱۳۵۷ در پی بستهشدن فرودگاه به دستور [[شاپور بختیار]]، اعلامیه مفصلی صادر کرد و ضمن اصرار بر ورود امامخمینی، ایشان را رهبر عالیقدر، عزیز ملت و پیشوای بزرگ خواند.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۶۴۰.</ref> در آستانه [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]]، با اعلام تشکیل [[شورای انقلاب اسلامی|شورای انقلاب]]، طالقانی از سوی امامخمینی،<ref>طباطبایی، مصاحبه، ۲۵۸.</ref> به عضویت در آن برگزیده و به سفارش امامخمینی، رئیس این شورا شد و از آن پس مدتی جلسات شورای انقلاب در محل اقامت وی تشکیل میشد.<ref>چهپور، منش فردی، اجتماعی و سیاسی آیتالله طالقانی، ۱۹۳.</ref> او تا زمان درگذشت، ریاست این شورا را بر عهده داشت<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی و دگرگونی، ۳۹.</ref> {{ببینید|شورای انقلاب اسلامی}}. پس از فرمان امامخمینی به نادیدهگرفتن دستور [[حکومتنظامی]]، از ساعت ۱۶:۳۰ روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ طالقانی با ایشان تلفنی تماس گرفت و دربارهٔ احتمال خونریزی شدید هشدار داد؛ ولی امامخمینی او را قانع کرد.<ref>چهپور، منش فردی، اجتماعی و سیاسی آیتالله طالقانی، ۱۹۳.</ref> | ||
طالقانی روحیه وحدتطلبانه داشت؛ ازجمله [[وحدت حوزه و دانشگاه]] از دغدغههای اساسی وی بود.<ref>صاحبالزمانی، مجاهدی پیر، ۷۶.</ref> او تلاش میکرد میان کاشانی، [[محمد مصدق]] و [[نواب صفوی]] وحدت و آشتی ایجاد کند.<ref>غنی، طالقانی، راه نجات امروز، ۱۱۷–۱۱۸.</ref> وی با جلال و [[شمس آلاحمد]] رابطه فامیلی داشت و پسرعموی پدر آن دو بود. طالقانی گفتهاست کتاب خسی در میقات اثر [[جلال آلاحمد]] را دو بار خوانده و دوست دارد بار دیگر نیز بخواند. همچنین آلاحمد، طالقانی را مایه امید خود میدانست.<ref>آلاحمد، مصاحبه، ۱۴۵ و ۱۴۷.</ref> طالقانی به جهت همفکری با [[محمدتقی شریعتی]]، با فرزند او، [[علی شریعتی]] نیز رابطه دیرینه داشت و سالهایی که طالقانی در زندان بود، | طالقانی روحیه وحدتطلبانه داشت؛ ازجمله [[وحدت حوزه و دانشگاه]] از دغدغههای اساسی وی بود.<ref>صاحبالزمانی، مجاهدی پیر، ۷۶.</ref> او تلاش میکرد میان کاشانی، [[محمد مصدق]] و [[نواب صفوی]] وحدت و آشتی ایجاد کند.<ref>غنی، طالقانی، راه نجات امروز، ۱۱۷–۱۱۸.</ref> وی با جلال و [[شمس آلاحمد]] رابطه فامیلی داشت و پسرعموی پدر آن دو بود. طالقانی گفتهاست کتاب خسی در میقات اثر [[جلال آلاحمد]] را دو بار خوانده و دوست دارد بار دیگر نیز بخواند. همچنین آلاحمد، طالقانی را مایه امید خود میدانست.<ref>آلاحمد، مصاحبه، ۱۴۵ و ۱۴۷.</ref> طالقانی به جهت همفکری با [[محمدتقی شریعتی]]، با فرزند او، [[علی شریعتی]] نیز رابطه دیرینه داشت و سالهایی که طالقانی در زندان بود، مسجد هدایت را محمدتقی شریعتی اداره میکرد.<ref>شریعتی، مصاحبه، ۲۸۶–۲۸۸.</ref> پس از سقوط دولت مصدق، علی شریعتی به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی که طالقانی دبیر آن بود پیوست.<ref>دسوقی شتا، شریعتی و تئوری بازگشت به خویشتن، ۴۴–۴۵؛ زمانی، ۱۶۱.</ref> در بهار ۱۳۵۸ [[حسینیه ارشاد]] با سخنرانی طالقانی بازگشایی شد و پس از آن نیز مراسم مناسبتی برای علی شریعتی با حضور یا پیام طالقانی آغاز میشد.<ref>شریعتی، مصاحبه، ۲۸۶–۲۸۸.</ref> علی شریعتی در کتاب کویر به تکمنارهای در کویر اشاره کرده و منظورش از این تعبیر را مسجد هدایت برشمرده که در اوج خفقان، آوای آزادی از آن بلند بود.<ref>حوزه، ابوذر امام، شماره ۱۶، ۱۳۶۵ش، ۱۳.</ref> همچنین وی احیای [[کتاب تنبیه الامة و تنزیه المله]] به قلم طالقانی را ستایش و نیز نقد کردهاست.<ref>شریعتی، مصاحبه، ۲۸۸–۲۸۹.</ref> | ||
شیوه شورایی، تشکلسازی و انقلابیبودن، از ویژگیها و دغدغههای طالقانی بود<ref>یوسفی اشکوری، آنچه از طالقانی میآموزیم، ۱۷۰–۱۷۱؛ غنی، طالقانی، راه نجات امروز، ۱۱۷–۱۱۸ و ۱۲۱–۱۲۳.</ref> و او تحقق [[عدالت]] و [[آزادی]] را بر محور نهاد شورا جستجو میکرد<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی، ۲/۱۸۷–۱۹۰؛ شیرخانی، شورا و آزادی، ۲۸۲–۲۸۵.</ref>؛ چنانکه با [[استبداد]]، خیانت، نیرنگ و چیرگی [[بیگانگان]] مخالف بود.<ref>طالقانی، سیدمحمود، مقدمه تنبیه الامه، ۱۰–۱۱؛ بازرگان، مصاحبه، ۱۸۱–۱۸۲.</ref> | شیوه شورایی، تشکلسازی و انقلابیبودن، از ویژگیها و دغدغههای طالقانی بود<ref>یوسفی اشکوری، آنچه از طالقانی میآموزیم، ۱۷۰–۱۷۱؛ غنی، طالقانی، راه نجات امروز، ۱۱۷–۱۱۸ و ۱۲۱–۱۲۳.</ref> و او تحقق [[عدالت اجتماعی|عدالت]] و [[آزادی]] را بر محور نهاد شورا جستجو میکرد<ref>میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی، ۲/۱۸۷–۱۹۰؛ شیرخانی، شورا و آزادی، ۲۸۲–۲۸۵.</ref>؛ چنانکه با [[استبداد]]، خیانت، نیرنگ و چیرگی [[بیگانگان]] مخالف بود.<ref>طالقانی، سیدمحمود، مقدمه تنبیه الامه، ۱۰–۱۱؛ بازرگان، مصاحبه، ۱۸۱–۱۸۲.</ref> | ||
طالقانی در آغاز فعالیتِ سازمان مجاهدین خلق با آنان همکاری میکرد و آنان نیز او را پدر طالقانی میخواندند و ستایش میکردند<ref>طباطبایی، مصاحبه، ۲۵۹؛ عزیزی، طالقانی، جریانات و احزاب، ۳۸۷–۳۸۸؛ میثمی، شناختنامه؛ ۲۳۶–۲۳۸.</ref>؛ زیرا محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغر بدیعزادگان، از بنیانگذاران این سازمان، از شاگردان و حاضران جلسات طالقانی در مسجد هدایت تهران بودند.<ref>عزیزی، طالقانی، جریانات و احزاب، ۳۸۸.</ref> وی برای آزادی اعضای این سازمان که به سبب هواپیماربایی در بغداد زندانی شده بودند، در نامهای به امامخمینی در [[نجف]]، درخواست همکاری کرد و امامخمینی به [[سیدمحمود دعایی]] اجازه داد مسائل آنان را پیگیری کند.<ref>دعایی، گوشهای از خاطرات، ۹۹–۱۰۴.</ref> پس از اعدام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق و تغییر ایدئولوژی در آن سازمان {{ببینید|سازمان مجاهدین خلق ایران}}، طالقانی سعی در هدایت آنان کرد؛ اما نتیجه نگرفت و در نهایت از آنان دوری کرد؛ ولی اعضای سازمان همواره تلاش کردند از نام و وجهه وی بهرهبرداری سیاسی بکنند.<ref>عزیزی، طالقانی، جریانات و احزاب، ۳۸۷–۳۸۸.</ref> طالقانی همراه با جمعی از روحانیان در زندان رژیم پهلوی، به تحریم مارکسیستها فتوا داد.<ref>شیبانی، مصاحبه، ۱۵۴–۱۵۵.</ref> | طالقانی در آغاز فعالیتِ [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] با آنان همکاری میکرد و آنان نیز او را پدر طالقانی میخواندند و ستایش میکردند<ref>طباطبایی، مصاحبه، ۲۵۹؛ عزیزی، طالقانی، جریانات و احزاب، ۳۸۷–۳۸۸؛ میثمی، شناختنامه؛ ۲۳۶–۲۳۸.</ref>؛ زیرا محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغر بدیعزادگان، از بنیانگذاران این سازمان، از شاگردان و حاضران جلسات طالقانی در مسجد هدایت تهران بودند.<ref>عزیزی، طالقانی، جریانات و احزاب، ۳۸۸.</ref> وی برای آزادی اعضای این سازمان که به سبب هواپیماربایی در بغداد زندانی شده بودند، در نامهای به امامخمینی در [[نجف]]، درخواست همکاری کرد و امامخمینی به [[سیدمحمود دعایی]] اجازه داد مسائل آنان را پیگیری کند.<ref>دعایی، گوشهای از خاطرات، ۹۹–۱۰۴.</ref> پس از اعدام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق و تغییر ایدئولوژی در آن سازمان {{ببینید|سازمان مجاهدین خلق ایران}}، طالقانی سعی در هدایت آنان کرد؛ اما نتیجه نگرفت و در نهایت از آنان دوری کرد؛ ولی اعضای سازمان همواره تلاش کردند از نام و وجهه وی بهرهبرداری سیاسی بکنند.<ref>عزیزی، طالقانی، جریانات و احزاب، ۳۸۷–۳۸۸.</ref> طالقانی همراه با جمعی از روحانیان در زندان رژیم پهلوی، به تحریم مارکسیستها فتوا داد.<ref>شیبانی، مصاحبه، ۱۵۴–۱۵۵.</ref> | ||
طالقانی پس از | طالقانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در همه جا حضور فعال داشت؛ ازجمله در حل اختلاف [[کردستان]] نقش اساسی ایفا کرد.<ref>منتظری، مصاحبه، ۳۴۲–۳۴۳؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۴۸–۵۰.</ref> او در تیرماه ۱۳۵۸ نماینده اول مردم تهران شد و به [[مجلس خبرگان قانون اساسی]] راه یافت.<ref>اداره کل، صورت مشروح مذاکرات مجلس، ۴/۳۷۱.</ref> گفته شده پس از تشکیل [[جمهوری اسلامی]] وی لزوم برگزاری [[نماز جمعه]] را به امامخمینی پیشنهاد کرد که ایشان استقبال کرد. به دستور امامخمینی، نخستین نماز جمعه تهران در پنج مرداد ۱۳۵۸ در [[دانشگاه تهران]]، به امامت طالقانی برگزار شد<ref>چهپور، منش فردی، اجتماعی و سیاسی آیتالله طالقانی، ۱۹۴–۱۹۵؛ محمدی، آیتالله طالقانی ابوذر امام، ۹۳.</ref> و آخرین نماز جمعه وی در روز جمعه شانزدهم شهریور ۱۳۵۸ در محل مزار شهدای هفده شهریور در [[بهشت زهرا(س)]] برگزار شد.<ref>انقلاب اسلامی، روزنامه، ۱۸/۶/۱۳۵۸ش، ۱.</ref> | ||
طالقانی پس از بازداشت فرزندانش به دست [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] در بهار ۱۳۵۸ به اتهام همکاری با [[سازمان مجاهدین خلق]]،<ref>طالقانی، سیدمجتبی، ۸۲–۸۸.</ref> نخست در اعتراض، تهران را ترک کرد؛ ولی با وساطت سیداحمد خمینی به [[شهر قم]] رفت<ref>چهپور، منش فردی، اجتماعی و سیاسی آیتالله طالقانی، ۱۹۶.</ref> و در ۳۱ فروردین ۱۳۵۸، با امامخمینی دیدار کرد. پس از این دیدار، طالقانی در [[مدرسه فیضیه]] حاضر شد و در سخنرانی عمومی متذکر شد وی [[رهبری|رهبری قاطع امامخمینی]] را پذیرفته و همیشه سعی کردهاست از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار اسلام خارج نشود<ref>افراسیابی و دهقان، طالقانی و تاریخ، ۴۵۱–۴۵۲؛ بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۴۷.</ref> {{ببینید|سیداحمد خمینی}}. | طالقانی پس از بازداشت فرزندانش به دست [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] در بهار ۱۳۵۸ به اتهام همکاری با [[سازمان مجاهدین خلق]]،<ref>طالقانی، سیدمجتبی، ۸۲–۸۸.</ref> نخست در اعتراض، تهران را ترک کرد؛ ولی با وساطت سیداحمد خمینی به [[شهر قم]] رفت<ref>چهپور، منش فردی، اجتماعی و سیاسی آیتالله طالقانی، ۱۹۶.</ref> و در ۳۱ فروردین ۱۳۵۸، با امامخمینی دیدار کرد. پس از این دیدار، طالقانی در [[مدرسه فیضیه]] حاضر شد و در سخنرانی عمومی متذکر شد وی [[رهبری|رهبری قاطع امامخمینی]] را پذیرفته و همیشه سعی کردهاست از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار اسلام خارج نشود<ref>افراسیابی و دهقان، طالقانی و تاریخ، ۴۵۱–۴۵۲؛ بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۴۷.</ref> {{ببینید|سیداحمد خمینی}}. | ||
طالقانی آشنایی خود با امامخمینی را از دوران طلبگی برشمرده و خاطرنشان کردهاست افکار و نظریات و سابقه نیکوی امامخمینی برای همه روشن است و ایشان از همان آغاز دارای وجهه خاص و از هر جهت ممتاز بودهاست.<ref>امامخمینی از دیدگاه پدر، ۱۱.</ref> وی از اینکه مردم در سایه رهبری ایشان، راه خود را بازیافتهاند، اظهار خوشحالی و اعلام آمادگی کردهاست تا با هدایت ایشان، تا آنجاکه در توان دارد راه مبارزه را ادامه دهد. ندای ایشان را مایه قدرتبخشیدن به ملت و باعث زدودن تیرگیها و [[فساد]] و [[تبعیض]] و انحراف و نفاقها دانسته و مردم را به [[وحدت]] در سایه رهبریِ ایشان توصیه کردهاست<ref>بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۱۱ و ۱۵.</ref>؛ چنانکه امامخمینی را شخصیت علمی و دینی و مرجع مصمم و قاطع خوانده که با نشانهگرفتن غیرقانونیبودن رژیم پهلوی انگشت بر روی درد اصلی ملت گذاشت<ref>بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۱۶.</ref> و رهبری ایشان را فراتر از موازین رهبری در دنیا شمرده و منشأ آن را [[ایمان]]، [[تقوا]]، وارستگی و صمیمیت و قاطعیت در راه دانستهاست. او از تأیید همیشگی مبارزات امامخمینی از سوی خود خبر داده و بر عدم جدایی خود از ایشان تأکید کردهاست.<ref>بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۲۰–۲۱.</ref> وی مخالفت با امامخمینی را به منزله مخالفت با [[اسلام]] و راز موفقیت رهبری ایشان را اجتهاد بهروز و در صحنه میدانست و پیوند ایشان با مردم را میستود.<ref>بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۲۴.</ref> | طالقانی آشنایی خود با امامخمینی را از دوران طلبگی برشمرده و خاطرنشان کردهاست افکار و نظریات و سابقه نیکوی امامخمینی برای همه روشن است و ایشان از همان آغاز دارای وجهه خاص و از هر جهت ممتاز بودهاست.<ref>امامخمینی از دیدگاه پدر، ۱۱.</ref> وی از اینکه مردم در سایه رهبری ایشان، راه خود را بازیافتهاند، اظهار خوشحالی و اعلام آمادگی کردهاست تا با هدایت ایشان، تا آنجاکه در توان دارد راه مبارزه را ادامه دهد. ندای ایشان را مایه قدرتبخشیدن به ملت و باعث زدودن تیرگیها و [[فساد]] و [[تبعیض]] و [[انحراف]] و نفاقها دانسته و مردم را به [[وحدت]] در سایه رهبریِ ایشان توصیه کردهاست<ref>بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۱۱ و ۱۵.</ref>؛ چنانکه امامخمینی را شخصیت علمی و دینی و مرجع مصمم و قاطع خوانده که با نشانهگرفتن غیرقانونیبودن رژیم پهلوی انگشت بر روی درد اصلی ملت گذاشت<ref>بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۱۶.</ref> و رهبری ایشان را فراتر از موازین رهبری در دنیا شمرده و منشأ آن را [[ایمان]]، [[تقوا]]، وارستگی و صمیمیت و قاطعیت در راه دانستهاست. او از تأیید همیشگی مبارزات امامخمینی از سوی خود خبر داده و بر عدم جدایی خود از ایشان تأکید کردهاست.<ref>بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۲۰–۲۱.</ref> وی مخالفت با امامخمینی را به منزله مخالفت با [[اسلام]] و راز موفقیت رهبری ایشان را [[اجتهاد]] بهروز و در صحنه میدانست و پیوند ایشان با مردم را میستود.<ref>بادامچیان، طالقانی از نگاهی دیگر، ۲۴.</ref> | ||
[[امامخمینی]] نیز از گذشته علاقه زیادی به طالقانی داشت، و حتی برخی را به شرکت در درس تفسیر طالقانی سفارش میکرد.<ref>قاضی طباطبایی، خاطراتی ناب از همجواری با آفتاب، ۳۰۳.</ref> ایشان با اشاره به کتاب تفسیری طالقانی خاطرنشان کردهاست اگر بنا بود تقریظی بنویسد حتماً بر این کتاب مینوشت و به فرزند خود، [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]] که آن زمان مشغول نگارش تفسیر قرآن بود، استفاده از تفسیر طالقانی را سفارش کردهاست.<ref>دعایی، گوشهای از خاطرات، ۱۸۶–۱۸۷؛ چهپور، منش فردی، اجتماعی و سیاسی آیتالله طالقانی، ۱۹۴.</ref> ایشان که طالقانی را مورد اعتماد خود و مجاز در دریافت وجوه شرعی از سوی ایشان شمردهاست،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۶۰.</ref> در آبان ۱۳۵۷ پس از آزادی طالقانی از زندان، در پیامی خطاب به وی، حبس و شکنجه شخصیتهایی چون وی را مایه تأسف دانست و از او به عنوان کسی که عمر گرانمایه خود را در راه آزادی و استقلال و مخالفت بیامان با [[استعمار]] و دستگاه زورگو سپری کرده، ستایش کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵۹.</ref>؛ چنانکه وی را شخصیت متعهّد به اسلام خوانده و راه او را از راه گروههای محارب و انحرافی جدا شمردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۸–۳۹.</ref> ایشان در نامهای به طالقانی در ۱۹ اسفند ۱۳۵۷ درگذشت همسرش را به وی تسلیت گفتهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۶.</ref> | [[امامخمینی]] نیز از گذشته علاقه زیادی به طالقانی داشت، و حتی برخی را به شرکت در درس تفسیر طالقانی سفارش میکرد.<ref>قاضی طباطبایی، خاطراتی ناب از همجواری با آفتاب، ۳۰۳.</ref> ایشان با اشاره به کتاب تفسیری طالقانی خاطرنشان کردهاست اگر بنا بود تقریظی بنویسد حتماً بر این کتاب مینوشت و به فرزند خود، [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]] که آن زمان مشغول نگارش تفسیر قرآن بود، استفاده از تفسیر طالقانی را سفارش کردهاست.<ref>دعایی، گوشهای از خاطرات، ۱۸۶–۱۸۷؛ چهپور، منش فردی، اجتماعی و سیاسی آیتالله طالقانی، ۱۹۴.</ref> ایشان که طالقانی را مورد اعتماد خود و مجاز در دریافت وجوه شرعی از سوی ایشان شمردهاست،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۶۰.</ref> در آبان ۱۳۵۷ پس از آزادی طالقانی از زندان، در پیامی خطاب به وی، حبس و [[شکنجه]] شخصیتهایی چون وی را مایه تأسف دانست و از او به عنوان کسی که عمر گرانمایه خود را در راه آزادی و استقلال و مخالفت بیامان با [[استعمار]] و دستگاه زورگو سپری کرده، ستایش کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵۹.</ref>؛ چنانکه وی را شخصیت متعهّد به اسلام خوانده و راه او را از راه گروههای محارب و انحرافی جدا شمردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۸–۳۹.</ref> ایشان در نامهای به طالقانی در ۱۹ اسفند ۱۳۵۷ درگذشت همسرش را به وی تسلیت گفتهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۶.</ref> | ||
طالقانی در نوزدهم شهریور ۱۳۵۸ به علت سکته قلبی در ۶۹سالگی درگذشت و پیکرش پس از تشییع باشکوه در [[بهشت زهرا(س)]] دفن شد.<ref>اسفندیاری، پیک آفتاب، ۳۰۹–۳۱۰.</ref> امامخمینی در پیامی از درگذشت وی اظهار تأثر شدید کرد و افزود او یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. ایشان طالقانی را شخصیتی دانست که همواره از زندانی، به زندان دیگر و از رنجی به رنج دیگر دررفت و آمد بود و هیچگاه در جهاد بزرگ خود، سستی و سردی نشان نداد. ایشان افزود که انتظار نداشتهاست که زنده بماند و دوستان عزیز و پرارج خود را یکی پس از دیگری از دست بدهد. به باور ایشان طالقانی برای اسلام بهمنزله حضرت ابوذر بود و زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بُرنده و کوبنده و او بازوی توانای اسلام بود. ایشان مرگ طالقانی را زودهنگام و عمر او را بابرکت برشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۸۶.</ref> | طالقانی در نوزدهم شهریور ۱۳۵۸ به علت سکته قلبی در ۶۹سالگی درگذشت و پیکرش پس از تشییع باشکوه در [[بهشت زهرا(س)]] دفن شد.<ref>اسفندیاری، پیک آفتاب، ۳۰۹–۳۱۰.</ref> امامخمینی در پیامی از درگذشت وی اظهار تأثر شدید کرد و افزود او یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. ایشان طالقانی را شخصیتی دانست که همواره از زندانی، به زندان دیگر و از رنجی به رنج دیگر دررفت و آمد بود و هیچگاه در جهاد بزرگ خود، سستی و سردی نشان نداد. ایشان افزود که انتظار نداشتهاست که زنده بماند و دوستان عزیز و پرارج خود را یکی پس از دیگری از دست بدهد. به باور ایشان طالقانی برای اسلام بهمنزله [[ابوذر|حضرت ابوذر]] بود و زبان گویای او چون شمشیر [[مالک اشتر]] بُرنده و کوبنده و او بازوی توانای اسلام بود. ایشان مرگ طالقانی را زودهنگام و عمر او را بابرکت برشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۸۶.</ref> | ||
امامخمینی در دیدار با خانواده طالقانی نیز خاطرنشان کرد آنان پدرِ بزرگی، ایشان برادر عزیزی و ملت ایران، خدمتگزار و اسلام، یک مجاهد را از دست دادهاست. به باور ایشان طالقانی کسی بود که در فکر و عمل در راه مستقیم [[اسلام]] بود و انحراف به چپ و راست و تمایل به غرب و شرق نداشت و دنبال تعلیمات اسلامی و برای ملت مفید بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۱۳–۵۱۴.</ref> همچنین در پاسخ به پیام تسلیت [[حافظ اسد]]، رئیسجمهور [[سوریه]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۴۱.</ref> و نیز یاسر عرفات رئیس [[سازمان آزادیبخش فلسطین]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۴۲.</ref> خاطرنشان کرد نام طالقانی با توجه به خدمات ارزنده به اسلام و مسلمین، مبارزات مستمر علیه [[استبداد]] و [[استعمار]] شرق و غرب در تاریخ آزادیخواهان و طالبان حق و عدالت ثبت خواهد شد. نیز در دیدار با هیئت فلسطینی اشاره کرد که گرچه این مصیبت ناگوار و سنگین بود، اما باید مقاوم بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۴۶.</ref> | امامخمینی در دیدار با خانواده طالقانی نیز خاطرنشان کرد آنان پدرِ بزرگی، ایشان برادر عزیزی و ملت ایران، خدمتگزار و اسلام، یک مجاهد را از دست دادهاست. به باور ایشان طالقانی کسی بود که در فکر و عمل در راه مستقیم [[اسلام]] بود و انحراف به چپ و راست و تمایل به غرب و شرق نداشت و دنبال تعلیمات اسلامی و برای ملت مفید بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۱۳–۵۱۴.</ref> همچنین در پاسخ به پیام تسلیت [[حافظ اسد]]، رئیسجمهور [[سوریه]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۴۱.</ref> و نیز [[یاسر عرفات]] رئیس [[سازمان آزادیبخش فلسطین]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۴۲.</ref> خاطرنشان کرد نام طالقانی با توجه به خدمات ارزنده به اسلام و مسلمین، مبارزات مستمر علیه [[استبداد]] و [[استعمار]] شرق و غرب در تاریخ آزادیخواهان و طالبان حق و [[عدالت اجتماعی|عدالت]] ثبت خواهد شد. نیز در دیدار با هیئت فلسطینی اشاره کرد که گرچه این مصیبت ناگوار و سنگین بود، اما باید مقاوم بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۴۶.</ref> | ||
امامخمینی پس از درگذشت طالقانی در [[ | امامخمینی پس از درگذشت طالقانی در سخنرانی [[مدرسه فیضیه]] خود نیز وی را برادر خود و پدر ملت معرفی کرد و او را مجاهد راه اسلام خواند و حضور پرشور مردم در مراسم تشییع او را انقلاب و انفجار در ایران و دیگر کشورها برشمرد و در پاسخ به اشکالِ برخی جریانهای غیر اسلامی، علاقه شدید مردم به طالقانی را به جهت جنبه مذهبی و روحانیبودن او خواند و اظهار علاقه شدید مردم به ایشان و زیارت قبر او را همانند زیارت ضریح معصومان (ع) و زیارت [[حجرالاسود]] برشمرد که مردم برای احترام به معنویت صاحب آن، چنین اظهار [[محبت و عشق|عشق و محبت]] میکنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۲۴ و ۵۳۲.</ref> ایشان علت محبوبیت طالقانی نزد مردم را عالم دینیبودن او دانست و با اشاره به [[شعار]] مردم که میگفتند «ای نایب پیغمبر ما، جای تو خالی»، او را در جهات معنوی و مقابله با ستم و استبداد، نایب پیغمبر (ص) برشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۳۳–۵۳۵.</ref> ایشان همچنین در جای دیگر ضمن نقد روشنفکران [[غربزدگی|غربزده]]، جایگاه دینی و خدمات مردمی طالقانی و محبوبیت او به دلیل مذهبیبودن وی را ستود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۴–۵۵.</ref> | ||
امامخمینی در پیامی به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت طالقانی نیز، گفتار و رفتار وی را آرامبخش اعصابِ ناآرام روزهای پرالتهاب شمرد و او را مجاهد بزرگوار و عالم هوشیاری دانست که از جوانی تا آخرین لحظات زندگی، در خدمت به [[اسلام]] و کشورهای اسلامی متحمل رنجها، حبسها و فشارها بود و هیچگاه از این زحمات کنارهگیری نکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۸۴.</ref> | امامخمینی در پیامی به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت طالقانی نیز، گفتار و رفتار وی را آرامبخش اعصابِ ناآرام روزهای پرالتهاب شمرد و او را مجاهد بزرگوار و عالم هوشیاری دانست که از جوانی تا آخرین لحظات زندگی، در خدمت به [[اسلام]] و کشورهای اسلامی متحمل رنجها، حبسها و فشارها بود و هیچگاه از این زحمات کنارهگیری نکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۸۴.</ref> | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
طالقانی در سال ۱۳۱۶ با بتول علایی [[ازدواج]] کرد. حاصل این ازدواج پنج فرزند به نامهای سیدحسین، سیدمجتبی، سیدمهدی، سیدهبدریه (مریم) و سیدهوحیده بود. وی همچنین با توران معتضدی ازدواج کرد و از او نیز پنج فرزند به نامهای اعظمالسادات، سیدابوالحسن، سیدمحمدرضا، طیبه و طاهره داشت.<ref>کردی، آیتالله طالقانی و گروههای سیاسی، ۲۶؛ علایی مصاحبه، ۳۸۸؛ اسفندیاری، پیک آفتاب، ۲۱۱.</ref> | طالقانی در سال ۱۳۱۶ با بتول علایی [[ازدواج]] کرد. حاصل این ازدواج پنج فرزند به نامهای سیدحسین، سیدمجتبی، سیدمهدی، سیدهبدریه (مریم) و سیدهوحیده بود. وی همچنین با توران معتضدی ازدواج کرد و از او نیز پنج فرزند به نامهای اعظمالسادات، سیدابوالحسن، سیدمحمدرضا، طیبه و طاهره داشت.<ref>کردی، آیتالله طالقانی و گروههای سیاسی، ۲۶؛ علایی مصاحبه، ۳۸۸؛ اسفندیاری، پیک آفتاب، ۲۱۱.</ref> | ||
اعظمالسادات طالقانی به دست رژیم پهلوی همزمان با زندانیشدن پدر، در زندان قصر تهران زندانی شد.<ref>طالقانی، اعظمالسادات، طالقانی از زبان دخترش، ۸.</ref> او که از فعالان سیاسی و فرهنگی بودهاست، در دوره اول به نمایندگی مردم تهران در [[مجلس شورای اسلامی]] انتخاب شد. همچنین از فعالان مدرسه رفاه و از بنیانگذاران مدرسه راهنمایی در بنیاد علایی بود که فرزندان مبارزان در آنجا تحصیل میکردند | اعظمالسادات طالقانی به دست رژیم پهلوی همزمان با زندانیشدن پدر، در زندان قصر تهران زندانی شد.<ref>طالقانی، اعظمالسادات، طالقانی از زبان دخترش، ۸.</ref> او که از فعالان سیاسی و فرهنگی بودهاست، در دوره اول به نمایندگی مردم تهران در [[مجلس شورای اسلامی]] انتخاب شد. همچنین از فعالان [[مدرسه رفاه و مدرسه علوی|مدرسه رفاه]] و از بنیانگذاران مدرسه راهنمایی در بنیاد علایی بود که فرزندان مبارزان در آنجا تحصیل میکردند.<ref>ایسنا، پایگاه اطلاعرسانی</ref> وی که تا پایان عمر مسئولیت دبیر کلی جامعه زنان انقلاب اسلامی را بر عهده داشت، در ۸ آبان ۱۳۹۸ درپی عارضه قلبی در تهران درگذشت و در کنار قبر پدر خود در [[بهشت زهرا]] به خاک سپرده شد.<ref>جمهوری اسلامی، ۱۱/۸/۱۳۹۸ش.</ref> | ||
از سیدمحمود طالقانی آثار چندی بر جای ماندهاست، ازجمله تفسیر پرتوی از | از سیدمحمود طالقانی آثار چندی بر جای ماندهاست، ازجمله تفسیر پرتوی از قرآن در ۶ جلد، اسلام و مالکیت، آینده بشریت از نظر مکتب ما، آزادی و استبداد، مرجعیت و فتوا، درسی از قرآن، ترجمه جلد اول کتاب الامامعلی (ع) نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود، مقدمهای بر انجیل برنابا، با ترجمه سردار کابلی.<ref>داوودیانفر، ابوذر انقلاب، ۱۵–۱۶؛ جعفری، نگاهی به زندگی و آثار طالقانی، ۵۴–۵۶؛ اسفندیاری، پیک آفتاب، ۴۵۹–۴۷۲.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* حسین صالحی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/66/ سیدمحمود طالقانی]، دانشنامه | * حسین صالحی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/66/ سیدمحمود طالقانی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۶۶–۷۶. | ||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] |