Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶
ویرایش
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
===مکتب صدرایی=== | ===مکتب صدرایی=== | ||
این مکتب همراه با عناصر و مؤلفههای خاصی است که [[ملاصدرا]] با فهم و ذکاوت خاص خود، به آثار علمی گذشتگان در دستگاه فلسفیاش هویتی جدید بخشید؛ به گونهای که توانست نتایجی بر این اصول متفرع کند که فلاسفه گذشته از آنها غافل بودند.<ref>یزدانپناه، شاخصههای کلان، ۲۰.</ref> [[مکتب متعالیه]] را میتوان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. ملاصدرا با استفاده از میراث فکری فلاسفه پیشین و بنانهادن مکتبی خاص، فلسفه را نه تنها در روش، بلکه در محتوا نیز با [[عرفان]] همسو کرد.<ref>یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۱۲۲ ـ ۱۲۳.</ref> همچنین روش عقلی را بهتنهایی و بدون کمک از [[شهود]] و واردات قلبی، در شناخت حقیقت ناکام میداند.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۵۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۸ و ۹/۲۳۴.</ref> وی با تلفیق برهان و شهود و نوآوریهای خود و با پیوند فلسفه و عرفان و استفاده از [[منابع قرآنی]] و روایات، مکتب فلسفی جدیدی عرضه کرد<ref>آشتیانی، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، ۲۰ ـ ۲۱؛ یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۱۲۲.</ref> که به منزله کانون تقاطعی است که در آن [[فلسفه مشاء]]، [[فلسفه اشراق|اشراق]] و عرفان با یکدیگر تلاقی میکنند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۲۴۹.</ref> البته فلسفه ملاصدرا، فلسفهای التقاطی نیست؛ زیرا ملاصدرا در نظام فلسفی خویش به ابتکارات بزرگ و به حل مسائل مهمی توفیق یافته است. سخن کسانی که فلسفه او را التقاطی میدانند یا منکر ابتکارات او هستند و یا ابتکارات او را بیاهمیت میدانند، برخاسته از عدم تعمق در این مکتب فلسفی است.<ref>فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی، ۱/۷۵.</ref> | این مکتب همراه با عناصر و مؤلفههای خاصی است که [[ملاصدرا]] با فهم و ذکاوت خاص خود، به آثار علمی گذشتگان در دستگاه فلسفیاش هویتی جدید بخشید؛ به گونهای که توانست نتایجی بر این اصول متفرع کند که فلاسفه گذشته از آنها غافل بودند.<ref>یزدانپناه، شاخصههای کلان، ۲۰.</ref> [[مکتب متعالیه]] را میتوان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. ملاصدرا با استفاده از میراث فکری فلاسفه پیشین و بنانهادن مکتبی خاص، فلسفه را نه تنها در روش، بلکه در محتوا نیز با [[عرفان]] همسو کرد.<ref>یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۱۲۲ ـ ۱۲۳.</ref> همچنین روش عقلی را بهتنهایی و بدون کمک از [[شهود]] و واردات قلبی، در شناخت حقیقت ناکام میداند.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۵۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۸ و ۹/۲۳۴.</ref> وی با تلفیق برهان و شهود و نوآوریهای خود و با پیوند فلسفه و عرفان و استفاده از [[منابع قرآنی]] و روایات، مکتب فلسفی جدیدی عرضه کرد<ref>آشتیانی، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، ۲۰ ـ ۲۱؛ یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۱۲۲.</ref> که به منزله کانون تقاطعی است که در آن [[فلسفه مشاء]]، [[فلسفه اشراق|اشراق]] و عرفان با یکدیگر تلاقی میکنند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۲۴۹.</ref> البته فلسفه ملاصدرا، فلسفهای التقاطی نیست؛ زیرا ملاصدرا در نظام فلسفی خویش به ابتکارات بزرگ و به حل مسائل مهمی توفیق یافته است. سخن کسانی که فلسفه او را التقاطی میدانند یا منکر ابتکارات او هستند و یا ابتکارات او را بیاهمیت میدانند، برخاسته از عدم تعمق در این مکتب فلسفی است.<ref>فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی، ۱/۷۵.</ref> | ||
{{ببینید|محمد بن ابراهیم ملاصدرا}} | :{{ببینید|محمد بن ابراهیم ملاصدرا}} | ||
امامخمینی در مقام پیرو مکتب متعالیه، بر این باور است که راهحل فهم آیات الهی، آشنایی با حکمت متعالیه است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۶ ـ ۵۸۷.</ref> ایشان فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۴.</ref> و با ستودن انسجام و استحکام نظام حکمت متعالیه، ملاصدرا را بزرگترین فیلسوف الهی و مؤسس قواعد الهی و مجدد حکمت ما بعد الطبیعی میداند که برخی مسائل دینی را با برهان عقلی اثبات کرده و شریعت مطهره و حکمت الهی را با هم آمیخته است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> ایشان نظام حکمت متعالیه را تجلی نور حکمت قرآن شمرده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۵۳.</ref> | امامخمینی در مقام پیرو مکتب متعالیه، بر این باور است که راهحل فهم آیات الهی، آشنایی با حکمت متعالیه است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۶ ـ ۵۸۷.</ref> ایشان فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۴.</ref> و با ستودن انسجام و استحکام نظام حکمت متعالیه، ملاصدرا را بزرگترین فیلسوف الهی و مؤسس قواعد الهی و مجدد حکمت ما بعد الطبیعی میداند که برخی مسائل دینی را با برهان عقلی اثبات کرده و شریعت مطهره و حکمت الهی را با هم آمیخته است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> ایشان نظام حکمت متعالیه را تجلی نور حکمت قرآن شمرده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۵۳.</ref> | ||
امامخمینی حکمت صدرایی را در حل بسیاری از مباحث فلسفی راهگشا میداند<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۲ ـ ۳۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۰۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱ ـ ۲۳.</ref> و براساس حکمت متعالیه، بر اصالت وجود و اعتباریبودن ماهیت در آثار خویش تأکید میکند و از اصالت وجود، به اصلی کلی یاد میکند که مسائلی چون اصل توحید و بسیاری از مباحث مبدأ و معاد با این اصل روشن میشوند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۹ و ۳/۵۵۳ ـ ۵۵۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۴۳.</ref> در موارد بسیاری نیز به انطباق رأی خود بر دیدگاه [[ملاصدرا]] و پیروی از مبانی حکمت صدرایی اشاره کرده، مبانی و اصولی چون اصالت وجود، حرکت جوهری، تشکیک در وجود، علم، اتحاد عاقل و معقول، نفس و مراتب آن و معاد جسمانی را میپذیرد؛ <ref>← مقاله ملاصدرا، محمدبنابراهیم.</ref> چنانکه ایشان همه اصول یازدهگانه مهم صدرایی در مباحث [[معاد جسمانی]] را به گونهای شرح و تبیین میکند که نمایانگر باور جدّی ایشان به این مبانی و اصول است؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۵۳ ـ ۵۸۷.</ref> از اینرو ایشان یکی از شارحان و مروجان حکمت متعالیه در عصر حاضر است. | امامخمینی حکمت صدرایی را در حل بسیاری از مباحث فلسفی راهگشا میداند<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۲ ـ ۳۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۰۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱ ـ ۲۳.</ref> و براساس حکمت متعالیه، بر اصالت وجود و اعتباریبودن ماهیت در آثار خویش تأکید میکند و از اصالت وجود، به اصلی کلی یاد میکند که مسائلی چون اصل توحید و بسیاری از مباحث مبدأ و معاد با این اصل روشن میشوند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۹ و ۳/۵۵۳ ـ ۵۵۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۴۳.</ref> در موارد بسیاری نیز به انطباق رأی خود بر دیدگاه [[ملاصدرا]] و پیروی از مبانی حکمت صدرایی اشاره کرده، مبانی و اصولی چون اصالت وجود، حرکت جوهری، تشکیک در وجود، علم، اتحاد عاقل و معقول، نفس و مراتب آن و معاد جسمانی را میپذیرد؛ <ref>← مقاله ملاصدرا، محمدبنابراهیم.</ref> چنانکه ایشان همه اصول یازدهگانه مهم صدرایی در مباحث [[معاد جسمانی]] را به گونهای شرح و تبیین میکند که نمایانگر باور جدّی ایشان به این مبانی و اصول است؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۵۳ ـ ۵۸۷.</ref> از اینرو ایشان یکی از شارحان و مروجان حکمت متعالیه در عصر حاضر است. | ||
{{ببینید|معاد}} | :{{ببینید|معاد}} | ||
امامخمینی به تفکر مشائی چندان دلبسته نبود؛ اما به حکمت متعالیه تعلق خاطر داشت و آن را با مشرب عرفانی تفسیر میکرد.<ref>حائری یزدی، جستارهای فلسفی، ۳۵۶ ـ ۳۵۷ و ۴۸۲.</ref> ایشان در حدود سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۲۸ برای عموم مشتاقان به حکمت متعالیه، [[شرح منظومه]] و [[اسفار]] تدریس میکرد و یک دوره اسفار به غیر از مباحث جواهر و اعراض و بیش از سه دوره به تدریس منظومه پرداخت؛ <ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه کتاب تقریرات فلسفه امامخمینی، ۱/۱۲.</ref> همچنین گفته شده ایشان تعلیقههایی بر [[اسفار اربعه ملاصدرا]] نوشته که مفقود گشته است.<ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه کتاب تقریرات فلسفه امامخمینی، ۱/۱۷؛ فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳۰.</ref> | امامخمینی به تفکر مشائی چندان دلبسته نبود؛ اما به حکمت متعالیه تعلق خاطر داشت و آن را با مشرب عرفانی تفسیر میکرد.<ref>حائری یزدی، جستارهای فلسفی، ۳۵۶ ـ ۳۵۷ و ۴۸۲.</ref> ایشان در حدود سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۲۸ برای عموم مشتاقان به حکمت متعالیه، [[شرح منظومه]] و [[اسفار]] تدریس میکرد و یک دوره اسفار به غیر از مباحث جواهر و اعراض و بیش از سه دوره به تدریس منظومه پرداخت؛ <ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه کتاب تقریرات فلسفه امامخمینی، ۱/۱۲.</ref> همچنین گفته شده ایشان تعلیقههایی بر [[اسفار اربعه ملاصدرا]] نوشته که مفقود گشته است.<ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه کتاب تقریرات فلسفه امامخمینی، ۱/۱۷؛ فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳۰.</ref> | ||
{{ببینید|تدریس امام خمینی}} | :{{ببینید|تدریس امام خمینی}} | ||
== رابطه فلسفه با عرفان == | == رابطه فلسفه با عرفان == |