۲۱٬۲۱۷
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
تسبیح از ریشه «سبح» است که به معنای حرکت سریع در آب یا هوا<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۹۲</ref> یا فراغت<ref>جوهری، الصحاح، ۱/۳۷۲</ref> است و تسبیح به معنای تنزیه<ref>جوهری، الصحاح، ۱/۳۷۲</ref> و مبری دانستن از نقائص<ref>ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ۲/۳۳۱</ref> میباشد. در اصطلاح به معنای تنزیه خداوند از صفات امکانی و هر نوع نقص و نیاز به همراه تعظیم است<ref>طوسی، التبیان، ۱/۱۳۴؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۷۴</ref>؛ چنانکه در [[عرفان]]، تنزیه حق از لواحق مادی و نقائص تشبیهی است.<ref>ابنعربی، تفسیر، ۱/۲۶؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۷۴</ref> | تسبیح از ریشه «سبح» است که به معنای حرکت سریع در آب یا هوا<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۹۲</ref> یا فراغت<ref>جوهری، الصحاح، ۱/۳۷۲</ref> است و تسبیح به معنای تنزیه<ref>جوهری، الصحاح، ۱/۳۷۲</ref> و مبری دانستن از نقائص<ref>ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ۲/۳۳۱</ref> میباشد. در اصطلاح به معنای تنزیه خداوند از صفات امکانی و هر نوع نقص و نیاز به همراه تعظیم است<ref>طوسی، التبیان، ۱/۱۳۴؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۷۴</ref>؛ چنانکه در [[عرفان]]، تنزیه حق از لواحق مادی و نقائص تشبیهی است.<ref>ابنعربی، تفسیر، ۱/۲۶؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۷۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
تحمید به معنای کثرت حمد و ستایش خداوند است<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۳/۱۸۸؛ ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۲۵۲</ref> و در اصطلاحِ دینی، | تحمید به معنای کثرت حمد و ستایش خداوند است<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۳/۱۸۸؛ ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۲۵۲</ref> و در اصطلاحِ دینی، ستایش خداوند به همه صفات پسندیده اوست، در قبال نعمتهایی که به [[انسان]] عطا فرموده است.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۲۳۳؛ ابنطاووس، الاقبال بالاعمال، ۲/۱۶۷–۱۶۹</ref> در اصطلاحِ عرفانی تحمید، ستایشِ خداوند است به آنچه به واسطه جمال و جلالش لایق آن میباشد.<ref>شعرانی، الطبقات الکبری، ۱/۲۴</ref> برخی ثنای الهی را همراه نفی و اثبات میدانند که تنزیه، نفی نقائص از پروردگار است و تحمید، وصف پروردگار است به صفات اثباتی.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۵۰۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] تسبیح را تنزیه حقتعالی از نقص و امکان در مقام ذات و صفات و افعال<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰</ref> و حمد و تحمید را اظهار کمال محمود و بیان محامد او میداند.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲</ref> ایشان مقام تحمید را مقام ارجاع و بازگشت همه محامد و ستایشها به خداوند و نفی آن از غیر او معرفی میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹</ref> | [[امامخمینی]] تسبیح را تنزیه حقتعالی از نقص و امکان در مقام ذات و صفات و افعال<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰</ref> و حمد و تحمید را اظهار کمال محمود و بیان محامد او میداند.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲</ref> ایشان مقام تحمید را مقام ارجاع و بازگشت همه محامد و ستایشها به خداوند و نفی آن از غیر او معرفی میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
تقدیس و [[تهلیل]] ازجمله واژگان مرتبط با تسبیح و تحمید میباشد. تقدیس به معنای تطهیر<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۹</ref> و پاک خواندن و به پاکی ستودن است<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۶۰؛ معین، فرهنگ فارسی، ۱/۱۱۱۸</ref> و در اصطلاح تنزیه حق است از هر آنچه که شایسته الوهیت او نیست و همچنین تنزیه از همه نقائص موجودات و آنچه برای موجودات کمال شمرده میشود، اعم از موجودات مجرد یا غیر مجرد؛ بنابراین تقدیس به دلیل شدت تنزیه در رتبهای بالاتر از تسبیح قرار دارد.<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۹</ref> برخی از دانشمندان تقدیس را تنزیه از تعلق به [[جسم]]، شوائب امکان، قبول انفعال، امکان تعدد در ذات و صفات و بالقوه بودن کمالات میدانند و تسبیح را تنزیه از [[شرک]] و عجز و نقص میشمارند.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۱۸</ref> | |||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی تقدیس را منزه دانستن حقتعالی از تعریف<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲</ref> و نقائص<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۰</ref> میداند. تهلیل در اصطلاح گفتنِ لااله الا الله است<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۵/۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۳۵۳؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹</ref> که مشهور در بیان نفی شرک و [[توحید]] حقتعالی میباشد<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۲/۱۶۱؛ نراقی، اللمعات العرشیه، ۲۹۳–۲۹۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|توحید ( | امامخمینی تقدیس را منزه دانستن حقتعالی از تعریف<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲</ref> و نقائص<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۰</ref> میداند. تهلیل در اصطلاح گفتنِ لااله الا الله است<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۵/۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۳۵۳؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹</ref> که مشهور در بیان نفی شرک و [[توحید]] حقتعالی میباشد<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۲/۱۶۱؛ نراقی، اللمعات العرشیه، ۲۹۳–۲۹۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|توحید (عرفان)}}. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
مسئله تسبیح و تحمید یکی از حقایق و معارف بسیار بلند متون دینی است. [[قرآن کریم]] تمام ذرات عالم را تسبیحگوی و حامد حقتعالی معرفی میکند.<ref>حشر، ۱؛ اسراء، ۴۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۱۰</ref> اندیشمندان اسلامی نیز به مسئله تسبیح و تحمید حق توجه داشته و در آثار خود به آن پرداختهاند. برخی | مسئله تسبیح و تحمید یکی از حقایق و معارف بسیار بلند متون دینی است. [[قرآن کریم]] تمام ذرات عالم را تسبیحگوی و حامد حقتعالی معرفی میکند.<ref>حشر، ۱؛ اسراء، ۴۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۱۰</ref> اندیشمندان اسلامی نیز به مسئله تسبیح و تحمید حق توجه داشته و در آثار خود به آن پرداختهاند. برخی متکلمان تسبیح لفظی جمادات و حیوانات را با اصول خود موافق ندیدهاند؛ از اینرو تسبیح لفظی را تنها به انسان اختصاص دادهاند.<ref>طوسی، التبیان، ۶/۲۳۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸</ref> برخی مفسران دربارهٔ آیاتی که به تسبیح موجودات اشاره دارند، اختلاف پیدا کردهاند و برای توضیح و رفع مشکلاتی که با مبانی اعتقادیشان سازگار نیست، به معانی مجازی و تأویلهای سطحی متوسل شده<ref>← زمخشری، الکشاف، ۲/۶۷۰</ref> و تسبیح را برای موجودات غیر عاقل مَجازی شمردهاند.<ref>← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
عارفان نیز دربارهٔ تسبیح و تحمید و مراتب آنها بحث کردهاند و در مسئله تسبیح، با توجه به مبانی عرفانی خود، به اثبات تسبیح همه موجودات پرداختهاند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۷؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۱۵</ref> به اعتقاد آنان هر مظهری که [[حقیقت وجود]] در او ظاهر شده، تسبیح و تنزیه خدا میگوید.<ref>نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۱/۴۵۳</ref> [[امامخمینی]] در آثار خویش به بحث از تسبیح و تحمید و اقسام و حقیقت آن پرداخته و کلام برخی اندیشمندان را نقد و بررسی کرده است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲–۴۴ و ۸۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۴–۶۵۵؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴</ref> | [[عارفان]] نیز دربارهٔ تسبیح و تحمید و مراتب آنها بحث کردهاند و در مسئله تسبیح، با توجه به مبانی عرفانی خود، به اثبات تسبیح همه موجودات پرداختهاند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۷؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۱۵</ref> به اعتقاد آنان هر مظهری که [[وجود|حقیقت وجود]] در او ظاهر شده، تسبیح و تنزیه خدا میگوید.<ref>نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۱/۴۵۳</ref> [[امامخمینی]] در آثار خویش به بحث از تسبیح و تحمید و اقسام و حقیقت آن پرداخته و کلام برخی اندیشمندان را نقد و بررسی کرده است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲–۴۴ و ۸۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۴–۶۵۵؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴</ref> | ||
== حقیقت تسبیح و تحمید == | == حقیقت تسبیح و تحمید == | ||
متکلمان تسبیح را منزه دانستن خداوند از صفت اجسام<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۳۹۱</ref> و از صفت مذموم و نقص بر وجه تعظیم<ref>طوسی، التبیان، ۱/۱۳۴ و ۱۰/۸۳</ref> دانستهاند. عارفان آن را منزهدانستن حقتعالی از نقائص | متکلمان تسبیح را منزه دانستن خداوند از صفت [[جسم|اجسام]]<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۳۹۱</ref> و از صفت مذموم و نقص بر وجه تعظیم<ref>طوسی، التبیان، ۱/۱۳۴ و ۱۰/۸۳</ref> دانستهاند. عارفان آن را منزهدانستن حقتعالی از نقائص امکان و [[حدوث]]<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۶۸ و ۵۴۱؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۹</ref> و تنزیه از تشبیه و تحدید و تقیید<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۱۵</ref> میدانند. به اعتقاد اهل معرفت، تسبیح تعریفِ حق و ثنای او به اسمای سلبیه و تنزیهیه است<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۸۳</ref>؛ اما حقیقتِ حمد اظهار اوصاف کمال و شرح جمال و جلال ذات محمود است.<ref>سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۱۳۲</ref> بعضی همراه شدن تسبیح با حمد در برخی آیات الهی<ref>بقره، ۳۰؛ رعد، ۱۳</ref> را به معنای نقص حامدان و منزه دانستن حقتعالی از این حمد میدانند؛ زیرا شناخت انسانها از کنه اسما و صفات خدا ناقص است، از اینرو حمد آنان نیز ناقص خواهد بود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۲۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] حقیقت تسبیح را منزه دانستن حقتعالی میداند که میتواند به معنای تنزیه از توصیف و تعریف حقتعالی<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲</ref> یا تنزیه از | [[امامخمینی]] حقیقت تسبیح را منزه دانستن حقتعالی میداند که میتواند به معنای تنزیه از توصیف و تعریف حقتعالی<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲</ref> یا تنزیه از کثرت اسمایی یا کثرت در توحید باشد؛ زیرا در توحید رفتن از کثرت به وحدت است که نوعی شائبه مشاهده کثرت در آن است، اما تسبیح تنزیه از این کثرت است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۰</ref> ایشان ازجمله معانی تسبیح را تنزیه از قیام بنده به حق عبودیت و لیاقت عبادت و تنزیه حقتعالی از معرفت او میداند که غایت [[عبادت]] است؛ مانند [[تسبیحات حضرت فاطمه(س)]] پس از [[نماز]].<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی حمد را برترین فرد | امامخمینی حمد را برترین فرد شکر زبانی<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۹</ref> و مقام تحمید را مقام توحید افعالی و مقام بازگشت همه ستایشها و ثناها به حقتعالی و نفی آن از غیر حق میداند؛ از این جهت در عالم وجود غیر از جمیل مطلق، هیچ جمیل و فاعل جمیلی نیست تا به جمال یا فعلش ستوده شود.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹</ref> ایشان مقام تحمید را پس از [[ذکر|مقام ذکر]] و پیش از مقام تعظیم میداند؛ زیرا پس از اینکه نمازگزار همه موجودات را اسمای الهی و ظل آنها دید، نوبت به تحمید میرسد و اعتراف میکند که همه محامد مختص ذات خداوند است و دیگر موجودات در آن شریک نیستند؛ زیرا کمالی از خود ندارند تا ثنا شوند. پس از این مرحله به افق وحدت نزدیک میشود و صورت رحمت رحمانیه و رحیمیه بر [[قلب]] او [[تجلی]] میکند و هیبتی از این تجلی حاصل میشود که سبب عظمت حق در قلب اوست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷–۲۱۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی در بیان رابطه حمد با تسبیح، در برخی آثار خود، تسبیح را تنزیه و تحمید را نوعی تشبیه میداند؛ زیرا تحمید مفید ظهور در آیینه خلق است، اما تسبیح تنزیه از توصیف و تعریف است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲</ref> به اعتقاد ایشان چون تحمید متضمن | امامخمینی در بیان رابطه حمد با تسبیح، در برخی آثار خود، تسبیح را تنزیه و تحمید را نوعی تشبیه میداند؛ زیرا تحمید مفید ظهور در آیینه خلق است، اما تسبیح تنزیه از توصیف و تعریف است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲</ref> به اعتقاد ایشان چون تحمید متضمن توحید فعلی است و در آن نشانی از تنقیص و تشبیه است، بنده سالک پیش از ورود به تحمید باید به قلمرو تسبیح و تنزیه وارد شود و به باطن قلب خود بفهماند که حقتعالی منزه از تعینات خلقی و کثرات است تا ورود او به تحمید از شائبه کثرت منزه شود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۱</ref> ایشان تسبیح را مقامی میداند که باید مبدأ متعال را از توحیدات سهگانه(افعالی، صفاتی و ذاتی) تنزیه کرد؛ زیرا در هر سه نوع این توحید، تکثیر و تلوین مندرج است؛ اما مقام تسبیح، مقام تنزیه و تمکین است {{ببینید|متن=ببینید|مقامات}} و توحید با آن تمام میگردد<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید|توحید (عرفان)}}. | ||
== اقسام و مراتب == | == اقسام و مراتب == | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
=== تسبیح حقیقی و مجازی === | === تسبیح حقیقی و مجازی === | ||
# تسبیح حقیقی یعنی تسبیح لفظی و کلامی هر موجود به اینکه پروردگار منزه از آن است که بتوان مانند مشرکان برای او شریک قائل شد یا نسبت نقص به او داد<ref>کاشانی، زبدة التفاسیر، ۴/۳۸</ref>؛ | # تسبیح حقیقی یعنی تسبیح لفظی و کلامی هر موجود به اینکه پروردگار منزه از آن است که بتوان مانند مشرکان برای او شریک قائل شد یا نسبت نقص به او داد<ref>کاشانی، زبدة التفاسیر، ۴/۳۸</ref>؛ | ||
# تسبیح مجازی یعنی دلالت | # تسبیح مجازی یعنی دلالت معلول بر [[علت]] یا دلالت احوال بر [[توحید]] و تقدیس حقتعالی؛ مانند تسبیح چهارپایان، جمادات و نباتات.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸</ref> برخی از تسبیح اشیا و موجودات به تسبیح فطری تعبیر کردهاند که اقتضای ذات اشیاست و از تجلی حقتعالی برای آنها پدید میآید و تکلیفی نیست.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۴۷؛ فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیر القرآن، ۱/۶۸۲</ref> | ||
=== تسبیح عام و خاص === | === تسبیح عام و خاص === | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
=== حمد قولی و فعلی و حالی === | === حمد قولی و فعلی و حالی === | ||
[[امامخمینی]] نیز به تسبیح حقیقی و مجازی و فطری و تکوینی اشاره کرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۴–۶۵۵؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴</ref> حمد نیز به | [[امامخمینی]] نیز به تسبیح حقیقی و مجازی و فطری و تکوینی اشاره کرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۴–۶۵۵؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴</ref> حمد نیز به حمد قولی، فعلی و حالی تقسیم میشود. حمد قولی ستایش و ثنای زبانی حقتعالی است به آنچه پیامبران(ع) خداوند را ستایش و ثنا کردهاند. حمد فعلی همان اعمال جوارحی برای رضایت خداست. حمد حالی ستایشِ قلبی و روحی حقتعالی است؛ یعنی سراسر وجود انسان ستایش الهی میگردد.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۱–۲۹۲؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۱–۴۲؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۴/۲۹۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی به حمد قولی، فعلی و حالی اشاره کرده است. به باور ایشان حمد حقتعالی در مقام وحدت و جمع الهی به حسب قول و فعل و حال واحد است؛ ولی به حسب تکثر اسما و صفات مختلف میشود.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۴</ref> ایشان معتقد است تجلی اسمایی حقتعالی به [[فیض مقدس]] به اعتبار ایجاد | امامخمینی به حمد قولی، فعلی و حالی اشاره کرده است. به باور ایشان حمد حقتعالی در مقام وحدت و جمع الهی به حسب قول و فعل و حال واحد است؛ ولی به حسب تکثر [[اسما و صفات]] مختلف میشود.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۴</ref> ایشان معتقد است تجلی اسمایی حقتعالی به [[فیض مقدس]] به اعتبار ایجاد ممکنات (کُنْ فَیکُونُ)، حمد قولی و به اعتبار اظهار کمال و جمالِ خود حمد فعلی و به اعتبار استهلاک این [[تجلی]] در حضرت اسما و صفات و ذات، حمدِ حالی است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۴</ref> ایشان ضمن نقد کلام [[قیصری]] در تعریف حمد فعلی، معتقد است که حمد فعلی انجام اعمال برای [[رضای حق]] نیست، بلکه حمدِ فعلی اظهارِ کمال شخص محمود به عمل است. به باور ایشان [[عبادات]] و اعمال بدنی به اعتبار اظهار کمالات محمود (حقتعالی) و ستایش خداوند در مقام اسم و فعل و ذات حمدند نه به این جهت که برای رضای خدا انجام میشوند.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[ | امامخمینی مانند دیگر [[عارفان]]<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۰۳؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۳۰–۳۱</ref> برای حمد مراتبی قائل است؛ برترین مرتبه حمد، حمدِ ذات حقتعالی به زبان ذات است و این به جهت [[علم ذاتی حقتعالی]] به کمالات و جمال جمیل خود است و این حمد ثنای حقیقی و متفرع بر غایت معرفت است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵</ref> از دیگر مراتب حمد، حمد به لسان احدیت غیبی در مرتبه [[احدیت و واحدیت|احدیت]] که همان مرتبه [[تعین اول]] است، حمد به لسان واحدیت جمعی که در مرتبه [[تعین ثانی]] است، حمد به لسان اسمای تفصیلی؛ یعنی مقامی که اسما از [[بساطت]] و [[اندماج]] خارج شده و از یکدیگر تمایز یافته است و حمد به لسان [[اعیان ثابته]] که صورت اسمای الهیاند، میباشد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵</ref> این مراتب، مراتبِ حمد در مرتبه صقع ربوبی است؛ اما در مرتبه ظهور، اولین مرتبه حمد به زبان [[مشیت]] است که تا آخرین مراتب وجود ادامه دارد. البته در این مراتب حمد [[انسان کامل]] که از عالم طبیعت فراتر رفته و از حجابهای کثرت و غیریت عبور کرده و بدون حجاب به مشاهده جمال مطلق پرداخته، از همه حمدها جامعتر است. ثنا و عبادت چنین شخصی تمام شئون الهی را دربر میگیرد و منحصر در اسم خاصی از اسمای الهی نیست، بلکه حقتعالی را با تمام [[اسما و صفات|اسما و صفاتش]] عبادت و ستایش میکند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶</ref> | ||
== تسبیح موجودات == | == تسبیح موجودات == | ||
آیات الهی بر تسبیح همه موجودات هستی تأکید کردهاند.<ref>اسراء، ۴۴؛ نور، ۴۱</ref> در روایات نیز به این مسئله تصریح شده که لباس و بدن | آیات الهی بر تسبیح همه موجودات هستی تأکید کردهاند.<ref>اسراء، ۴۴؛ نور، ۴۱</ref> در روایات نیز به این مسئله تصریح شده که لباس و بدن مصلی و اشیای اطرافش، به همراه او، تسبیح میگویند.<ref>صدوق، علل الشرائع، ۲/۳۳۶؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۴۴۵</ref> اندیشمندان اسلامی دراینباره دو تفسیر ارائه دادهاند: | ||
# همه موجودات عالم درک و شعور دارند و در نفس خود به نوعی خدا را تسبیح میگویند<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۷</ref>؛ | # همه موجودات عالم درک و شعور دارند و در نفس خود به نوعی خدا را تسبیح میگویند<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۷</ref>؛ | ||
# هر یک از موجودات با زبان حال تسبیح حق میگویند؛ چون نمیتوان فهم و شعور را برای همه موجودات ثابت کرد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸</ref> | # هر یک از موجودات با زبان حال تسبیح حق میگویند؛ چون نمیتوان فهم و شعور را برای همه موجودات ثابت کرد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸</ref> | ||
بنابر تقریر دوم، این موجودات صرفاً آیت و نشانهای بر وجود خداوند هستند و [[قرآن کریم]] از آیت بودن موجودات غیر ذیشعور به تسبیح تعبیر کرده است. طبق این تفسیر کاربرد لفظ تسبیح برای | بنابر تقریر دوم، این موجودات صرفاً آیت و نشانهای بر وجود خداوند هستند و [[قرآن کریم]] از آیت بودن موجودات غیر ذیشعور به تسبیح تعبیر کرده است. طبق این تفسیر کاربرد لفظ تسبیح برای موجودات ذیشعور با موجودات غیر ذیشعور متفاوت است.<ref>زمخشری، الکشاف، ۲/۶۷۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۹/۳۴۶؛ کاشانی، منهج الصادقین، ۵/۲۷۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
برخی معتقدند آیات الهی<ref>نور، ۴۱؛ اسراء، ۴۴</ref> بهصراحت تسبیحِ آگاهانه موجودات را تأیید میکنند.<ref>سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۴۱۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۱۱–۱۱۲</ref> در ضمن، تسبیح نطقی موجودات مورد تأیید | برخی معتقدند آیات الهی<ref>نور، ۴۱؛ اسراء، ۴۴</ref> بهصراحت تسبیحِ آگاهانه موجودات را تأیید میکنند.<ref>سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۴۱۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۱۱–۱۱۲</ref> در ضمن، تسبیح نطقی موجودات مورد تأیید برهان و [[کشف و شهود]] عارفان میباشد<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۴۸</ref>؛ اما انسان از تسبیح موجودات اطلاع ندارد؛ چون به عالم ماده و طبیعت مشغول است.<ref>سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۴۱۰</ref> در نظر اهل معرفت، هر آنچه از وجود برخوردار است، دارای حیات است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۵</ref> چنانکه از سوی دیگر، تسبیح، از موجودات صاحب حیات صادر میشود، همه موجودات حتی جمادات صاحب حیاتاند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۴/۲۱۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] نیز معتقد است تمام موجودات بهرهای از | [[امامخمینی]] نیز معتقد است تمام موجودات بهرهای از عالم غیب-که حیات محض است-دارند و این مطلب علاوه بر اینکه در نزد ارباب فلسفه متعالی برهانی است، در نزد اصحاب قلوب و معرفت به مشاهده عینی ثابت است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵</ref> به باور ایشان تسبیح و تقدیس و ثنای حق، لازمه علم و معرفت به مقام مقدس حقتعالی و صفات جلال و جمال اوست و بدون علم و معرفت، این مطلب محقق نمیشود؛ از همین جهت تسبیح و ثنای موجودات از سر شعور و ادراک است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۱۷ و ۶۵۵</ref> ایشان کلام برخی اهل ظاهر که تسبیح موجودات را حمل بر تسبیح تکوینی کردهاند،<ref>زمخشری، الکشاف، ۲/۶۶۹–۶۷۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۸</ref> به جهت اینکه نتوانستند موجود ناقص را صاحب ادراک بدانند، نقد کرده و با استناد به برخی روایات<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۰/۴۶</ref> تسبیح موجودات را تسبیح نطقی، شعوری و ارادی میداند، نه تکوینی.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۹۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
ایشان معتقد است تمام موجودات به حسب بهرهای که از وجود دارند، به مقامِ حق معرفت دارند؛ اما هیچ موجودی مانند انسان در کثرت فرونرفته و اشتغال به طبیعت ندارد؛ از این جهت نسبت به همه موجودات محجوبتر است که باید خود را از حجب کثرت خارج سازد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶</ref> محجوب بودن انسان، چشم و گوش و سایر مدرکات او را میبندد و نمیگذارد از حقایق وجودی و هویات عینی اطلاع پیدا کند؛ اما اگر با | ایشان معتقد است تمام موجودات به حسب بهرهای که از وجود دارند، به مقامِ حق معرفت دارند؛ اما هیچ موجودی مانند انسان در کثرت فرونرفته و اشتغال به طبیعت ندارد؛ از این جهت نسبت به همه موجودات محجوبتر است که باید خود را از حجب کثرت خارج سازد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶</ref> محجوب بودن انسان، چشم و گوش و سایر مدرکات او را میبندد و نمیگذارد از حقایق وجودی و هویات عینی اطلاع پیدا کند؛ اما اگر با ریاضات معنوی به [[مقام مشاهده]] رسید، آنگاه تسبیح موجودات را به صورت عیان مشاهده خواهد کرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۵</ref> ایشان درک تسبیح نطقی موجودات را از خصایص کمّل اولیای خداوند میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۶</ref> | ||
امامخمینی تفسیر [[ملاصدرا]] را مبنی بر اینکه نطق بعضی از جمادات مثل سنگریزه در دست [[رسول خدا(ص)]] مانند انشای اصوات و الفاظِ از سوی نفس آن حضرت(ص) در آن | امامخمینی تفسیر [[ملاصدرا]] را مبنی بر اینکه نطق بعضی از جمادات مثل سنگریزه در دست [[پیامبر اکرم(ص)|رسول خدا(ص)]] مانند انشای اصوات و الفاظِ از سوی نفس آن حضرت(ص) در آن جماد است،<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۱۷–۱۱۸</ref> نمیپذیرد و آن را مخالف مبانی و اصول [[ملاصدرا]] میداند و معتقد است اگر کسی بهحقیقت، [[اصالت وجود|اصالتِ وجود]] و اشتراک معنوی آن را دریابد و بداند [[وجود|حقیقت وجود]] عین [[علم]]، شعور، حیات و قدرت است، درک میکند حیات و علم و شعور در همه موجودات سریان دارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۴</ref> همچنین ایشان جریان [[حضرت سلیمان(ع)]] و مورچه و قضیه هدهد را که از شهر سبأ برای سلیمان(ع) خبر آورد، تأویلپذیر نمیداند، بلکه معتقد است قرآن در تسبیح شعوری و نطقی صراحت دارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۵</ref> | ||
== اختصاص حمد به خداوند == | == اختصاص حمد به خداوند == | ||
از آیات فراوانی، اختصاص و انحصار تمام حمدها به خداوند استفاده میشود.<ref>قصص، ۷۰؛ جاثیه، ۳۶</ref> برخی از اهل معرفت در بیان اختصاص حمد به خداوند، آن را در دو مقام جمعی الهی (ذات) و تفصیلی (خارج از ذات) مطرح کردهاند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۷۶</ref> امامخمینی معتقد است تحمید برای غیر خداوند واقع نمیشود و حتی تعریف از انسان کامل حمدِ خداوند است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۵۲۴</ref> ایشان معتقد است اختصاص همه محامد به خداوند به حسب برهان، واضح و آشکار است؛ زیراکه تمام عالم ظل و بسط فیض حضرت حق است و تمام نعمتهای ظاهر و باطن از هر منعمی که باشد به حسب ظاهر از حقتعالی است و هیچیک از موجودات در آن شرکت ندارد و هر حمد و مدحی از هر حامدی به مقام ربوبی حق بر میگردد که البته این بر اساس مقامات متوسطان است، اما به حسب | از آیات فراوانی، اختصاص و انحصار تمام حمدها به خداوند استفاده میشود.<ref>قصص، ۷۰؛ جاثیه، ۳۶</ref> برخی از اهل معرفت در بیان اختصاص حمد به خداوند، آن را در دو مقام جمعی الهی (ذات) و تفصیلی (خارج از ذات) مطرح کردهاند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۷۶</ref> امامخمینی معتقد است تحمید برای غیر خداوند واقع نمیشود و حتی تعریف از انسان کامل حمدِ خداوند است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۵۲۴</ref> ایشان معتقد است اختصاص همه محامد به خداوند به حسب برهان، واضح و آشکار است؛ زیراکه تمام عالم ظل و بسط فیض حضرت حق است و تمام نعمتهای ظاهر و باطن از هر منعمی که باشد به حسب ظاهر از حقتعالی است و هیچیک از موجودات در آن شرکت ندارد و هر حمد و مدحی از هر حامدی به مقام ربوبی حق بر میگردد که البته این بر اساس مقامات متوسطان است، اما به حسب مقام اصحاب قلوب، تمام نعمتها و کمالات و تمام جمال و جلال صورت تجلی ذاتی است و تمام محامد و مدایح به ذات مقدس حقتعالی مربوط است، بلکه مدح و حمد از ناحیه خود او و برای خود اوست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] در بیان | [[امامخمینی]] در بیان اتحاد حامد و محمود و حمد معتقد است که سالک هنگامی که دایره وجود عالم را به اسم «الله» ببیند، همه ثناها و محامد را به حق و [[اسم جامع الله|اسم جامع]] «الله» ارجاع میدهد و برای موجودات فضایلی نمیبیند؛ اما اگر در حجاب خلق محجوب بماند، نمیتواند محامد را به حق ارجاع دهد و تا از این مقام [[انانیت]] به قدم [[عبودیت]] خارج نشود، به مقام حامدیت نمیرسد و نمیتواند حقتعالی را حامد و محمود بداند. به اعتقاد ایشان رسیدن عبد به مقام حامدیت، نتیجه [[قرب نوافل]] است که حقتعالی زبان حق میگردد و حقتعالی به زبان حق حمد خود میکند و در [[قرب فرایض]] عبد زبان حق میگردد و حقتعالی با زبان عبد حمد خود میکند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۱ و ۹۰؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید|قرب نوافل و فرایض}}. | ||
== پانویس == | == پانویس == |