Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶
ویرایش
(اصلاح ارقام) برچسب: برگرداندهشده |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
واژه «روحانیت» مصدر جعلی از «روحانی»، از ریشه «روح» و به معنای معنویت در برابر | واژه «روحانیت» مصدر جعلی از «روحانی»، از ریشه «روح» و به معنای معنویت در برابر مادیت،<ref>(ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵ ـ ۱۴۶؛ حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۳/۴۹۱ ـ ۴۹۲؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۵۲)</ref> فرشته،<ref>(فراهیدی، کتاب العین، ۳/۲۹۱)</ref> مقدس، پاکیزه، پارسایی،<ref>(دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۸۵۰)</ref> صفا و معنویت<ref>(انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۴/۳۷۱۷)</ref> و رحمت<ref>(ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۲/۲۷۲)</ref> است. در اصطلاح اجتماعی، روحانیت عالمان دینیاند که در راه تزکیه و آموزش تعالیم الهی و رساندن آن به مردم میکوشند و مسئولیت نشاندادن راه سعادت و زندگی سالم بر پایه آموزههای خداوند را بر عهده دارند.<ref>(حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۷)</ref> واژه روحانی در این معنا تازه و نوظهور است<ref>(معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۳۶؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۷ ـ ۸)</ref> و کاربرد آن بیشتر در دورههای اخیر و پس از نهضت مشروطه و متأثر از ادبیات غرب به کار رفته است.<ref>(دولتآبادی، حیات یحیی، ۱/۱۱؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۸ و ۱۰ ـ ۱۱)</ref> | ||
در منابع شفاهی و مکتوب گذشته اسلامی به جای روحانی بیشتر واژههای عالم و | در منابع شفاهی و مکتوب گذشته اسلامی به جای روحانی بیشتر واژههای عالم و علما،<ref>(کلینی، الکافی، ۱/۳۵ ـ ۳۶)</ref> ملا،<ref>(دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۱۷۳۱)</ref> طلبه و طلاب<ref>(مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۷۲؛ کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۱/۱۹۲، ۱۹۳ و ۵۷۰)</ref> و آخوند<ref>(صدر، تکملة امل الامل، ۲/۳۲۷)</ref> بهویژه برای عالمان شیعه رایج بوده است. همچنین از عالمان دینی با عناوین و القابی مانند فقیه،<ref>(کلینی، الکافی، ۱/۳۶؛ تنکابنی، زندگی دانشمندان، ۴۳)</ref> شیخ،<ref>(مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰۵/۱۳۴)</ref> مرجع، نایب و عارف،<ref>(یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۸)</ref> حجةالاسلام<ref>(کربلایی، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، ۳۶ ـ ۱۰۹)</ref> و آیتالله<ref>(مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰۷/۱۰۰)</ref> یاد میشده است. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
پیشینه روحانیت به پیدایش دین بر میگردد و همه ادیان دارای متولیانی بودهاند. برهمنان روحانیان دین بودایی به حساب میآمدند (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، روحانیت، ۳۶۵ ـ ۳۶۶) | پیشینه روحانیت به پیدایش دین بر میگردد و همه ادیان دارای متولیانی بودهاند. برهمنان روحانیان دین بودایی به حساب میآمدند.<ref>(حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، روحانیت، ۳۶۵ ـ ۳۶۶)</ref> یهودیان عالمان خود را «احبار»<ref>(مائده، ۴۴)</ref> مینامیدند؛<ref>(مقاتل، تفسیر مقاتلبنسلیمان، ۱/۴۷۹)</ref> ولی اکنون به آنان خاخام میگویند. روحانیت یهود نیز دستگاه بستهاى بود که جز فرزندان لاوى کسى نمیتوانست وارد آن شود.<ref>(حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۶۶)</ref> در قرآن به عالمان دین مسیح، قسیس ـ عربی «کشیش» ـ گفته شده است.<ref>(مائده، ۸۲)</ref> روحانیان مسیحی که در رأس آنان پاپ قرار دارد و در واتیکان مستقر است، دارای تشکیلات مفصل و سلسلهمراتبی مانند کاردینال، اسقف، اسقف اعظم، کشیش و دیکون (شماس)اند.<ref>(نجاتنیا و قنبری، آداب و مراتب روحانیت در کلیسیای کاتولیک و انگلیس، ۷۰)</ref> | ||
پیدایش روحانیت به عنوان عالمان دین، در اسلام با گسترش اسلام همراه بود. بر اساس دستور قرآن کریم لازم است گروهی از مسلمانان برای تبلیغ دین برای مردم آماده شوند (توبه، ۱۲۲) و این خود هسته اصلی شکلگیری علمای دین و روحانیت را تشکیل داد (مکارم شیرازی، ۸/۲۴۱) | پیدایش روحانیت به عنوان عالمان دین، در اسلام با گسترش اسلام همراه بود. بر اساس دستور قرآن کریم لازم است گروهی از مسلمانان برای تبلیغ دین برای مردم آماده شوند<ref>(توبه، ۱۲۲)</ref> و این خود هسته اصلی شکلگیری علمای دین و روحانیت را تشکیل داد.<ref>(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۸/۲۴۱)</ref> پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) تشویقکننده طلاب علوم دینی بودند.<ref>(مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۲۱۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۳۸۶؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۹ ـ ۳۰)</ref> پس از پیامبر(ص) مردم برای فراگیری علم به مدینه میآمدند و حلقههای درس و بحث در مسجد پیامبر(ص) تشکیل میشد.<ref>(ابنسعد، طبقات الکبری، ۱/۴۱۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۳۲)</ref> | ||
در دوره ائمه اهل بیت(ع) بهویژه دوران امامباقر(ع) و امامصادق(ع) فراگیری علوم اسلامی و تشکیل محافل علمی به اوج رسید و بستری برای شکلگیری تشکلی از عالمان دینی پس از عصر غیبت کبری فراهم شد (آقابزرگ، ۲/۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ آل قاسم، ۱/۲۴۰ ـ ۲۵۲) | در دوره ائمه اهل بیت(ع) بهویژه دوران امامباقر(ع) و امامصادق(ع) فراگیری علوم اسلامی و تشکیل محافل علمی به اوج رسید و بستری برای شکلگیری تشکلی از عالمان دینی پس از عصر غیبت کبری فراهم شد.<ref>(آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۴۰ ـ ۲۵۲)</ref> در دوران غیبت، تشکیلات روحانیت گسترش پیدا کرد و در سده چهارم در شهرهای بغداد، نجف، حلب و قم حوزههای علمیه رشد کردند و علمای دین با استفاده از فرصت حکومتهای شیعی توانستند گامهای مؤثری در جهت گسترش اسلام و فرهنگ اهل بیت(ع) بردارند.<ref>(رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۱ ـ ۴۴۳)</ref> همچنین حوزه علمیه حلّه از اواسط قرن ششم تا هشتم از معتبرترین و پرکارترین حوزههای علمیه شیعی بود.<ref>(مزینانی، حوزه علمیه حلّه، ۱۵۰)</ref> در دوره صفویه نیز روحانیان با استفاده از فرصت ایجادشده توانستند مذهب شیعه را نشر و گسترش دهند و مدارس علوم دینی را آکنده از طالبان علم کنند<ref>(رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۴)</ref> و با مهاجرت عبدالکریم حائری یزدی به قم در آغاز سال ۱۳۰۱ حوزه علمیه رونق دوباره گرفت<ref>(ذاکری، طلوع خورشید، ۴۵ ـ ۴۶)</ref> و سازمان روحانیت انسجام بیشتری یافت. | ||
:{{ببینید|حوزههای علمیه|حوزه علمیه نجف|حوزه علمیه قم}} | |||
رضاشاه پهلوی که در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید، در آغاز سلطنت به جهت نفوذ علما آشکارا با آنان مخالفت نمیکرد و حتی خود را متدین و حامی شرع نشان | رضاشاه پهلوی که در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید، در آغاز سلطنت به جهت نفوذ علما آشکارا با آنان مخالفت نمیکرد و حتی خود را متدین و حامی شرع نشان میداد،<ref>(مکی، تاریخ بیستساله ایران، ۴/۳۸)</ref> پس از رسیدن به سلطنت و استحکام پایههای قدرت خود، در جهت حذف ارزشها، باورهای مذهبی و نابودی روحانیت گام برداشت و از راههای مختلف ازجمله تربیت روحانیِ درباری، تحقیر روحانیت مبارز و متهمکردن آنان به ارتجاع تلاش کرد.(بصیرتمنش، ۱۲۸ ـ ۱۳۱) در این دوره مدارس دینی بسیاری بسته شد (مهدوی کنی، گذشته، حال، ۶۱) و عدهای از روحانیان تبعید شدند یا به قتل رسیدند و اعتراضهای آنان سرکوب شد (بصیرتمنش، ۱۳۲؛ بشارتی، ۱/۱۶۹ ـ ۱۷۲ و ۲۵۰) و در نتیجه روحانیان و طلابِ مدارس علوم دینی تعدادشان از حدود ۶ هزار به کمتر از ۸۰۰ تن رسید (شیرخانی و زارع، ۳۳). | ||
امامخمینی با اشاره به اینکه رضاشاه پهلوی مأمور اجرای اهداف استعمار بود و وقتی سر کار آمد، مأمور بود اسلام را بشکند و روحانیت را خرد کند و این دو سد را از سر راه بیگانگان بردارد (صحیفه، ۴/۴۷)، خاطرنشان کرده است که وی با محدودیتهای تحمیلشده بر نهاد روحانیت و حوزههای علمیه، باعث تعطیلشدن برخی حوزهها و تخریب و واگذاری برخی از مدارس دینی شد (همو، کشف اسرار، ۳۳۲) و اقدامات رژیم پهلوی درباره خلع لباس روحانیت، طلاب و روحانیان را با مشکلات زیادی روبهرو کرد (بصیرتمنش، ۴۹۱ ـ ۵۰۸). به نظر ایشان تعطیلکردن مجالس سوگواری اهل بیت(ع) و خطابههای مذهبی به دستور رضاشاه به هدف حذف روحانیت انجام میگرفت (صحیفه، ۸/۷۸؛ ۱۰/۳۰۷ و ۱۶/۱۷۷). ایشان دلیل دشمنی شدید وی با علما را مخالفت روحانیان با زمامداری و برنامههای دینستیزانه او شمرده است (کشف اسرار، ۹) (← مقاله پهلوی، رضا). | امامخمینی با اشاره به اینکه رضاشاه پهلوی مأمور اجرای اهداف استعمار بود و وقتی سر کار آمد، مأمور بود اسلام را بشکند و روحانیت را خرد کند و این دو سد را از سر راه بیگانگان بردارد (صحیفه، ۴/۴۷)، خاطرنشان کرده است که وی با محدودیتهای تحمیلشده بر نهاد روحانیت و حوزههای علمیه، باعث تعطیلشدن برخی حوزهها و تخریب و واگذاری برخی از مدارس دینی شد (همو، کشف اسرار، ۳۳۲) و اقدامات رژیم پهلوی درباره خلع لباس روحانیت، طلاب و روحانیان را با مشکلات زیادی روبهرو کرد (بصیرتمنش، ۴۹۱ ـ ۵۰۸). به نظر ایشان تعطیلکردن مجالس سوگواری اهل بیت(ع) و خطابههای مذهبی به دستور رضاشاه به هدف حذف روحانیت انجام میگرفت (صحیفه، ۸/۷۸؛ ۱۰/۳۰۷ و ۱۶/۱۷۷). ایشان دلیل دشمنی شدید وی با علما را مخالفت روحانیان با زمامداری و برنامههای دینستیزانه او شمرده است (کشف اسرار، ۹) (← مقاله پهلوی، رضا). | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
==اهمیت و جایگاه== | ==اهمیت و جایگاه== | ||
نیاز به روحانیت به معنای رهبری دینی و کارشناس الهی ضرورتی است عقلی. این ضرورت همهجایی و جاودانه است و منشأ آن حیات انسانی و ماهیت دین و اهداف و مأموریتهای آن است (معصومی، ۳۸ ـ ۳۹). قرآن کریم دعوت به دین را بهترین کار دانسته (فصلت، ۳۳) و گروهی از مسلمانها را مکلف به فهم و فراگیری دین و انتقال و تبلیغ آن به دیگران کرده است (توبه، ۱۲۲؛ طباطبایی، ۹/۴۰۴). پیامبر خدا(ص) فقها را به منزله پیامبران دانسته (فقه الرضا(ع)، ۳۳۸) و علما را وارث پیامبران معرفی کرده است (کلینی، ۱/۳۲). | نیاز به روحانیت به معنای رهبری دینی و کارشناس الهی ضرورتی است عقلی. این ضرورت همهجایی و جاودانه است و منشأ آن حیات انسانی و ماهیت دین و اهداف و مأموریتهای آن است (معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۳۸ ـ ۳۹). قرآن کریم دعوت به دین را بهترین کار دانسته (فصلت، ۳۳) و گروهی از مسلمانها را مکلف به فهم و فراگیری دین و انتقال و تبلیغ آن به دیگران کرده است (توبه، ۱۲۲؛ طباطبایی، ۹/۴۰۴). پیامبر خدا(ص) فقها را به منزله پیامبران دانسته (فقه الرضا(ع)، ۳۳۸) و علما را وارث پیامبران معرفی کرده است (کلینی، الکافی، ۱/۳۲). | ||
امامخمینی به استناد روایتی (مجلسی، ۱/۱۶۴)، شغل علما را شغل انبیا(ع) شمرده که فرشتگان برای آنان استغفار میکنند و بالهای خود را در زیر پای آنان میگسترانند (چهل حدیث، ۴۱۰). ایشان سرشت معنوی روحانیت را به شأن انبیا و اولیای الهی منتسب میداند (صحیفه ۲۰/۳۴۲) و معتقد است هویت بنیادین روحانیت را دفاع از آموزههای دینی و حیثیت اسلام شکل میدهد (همان، ۱/۱۵۸) و عالمان دینی در امتداد خط امامت و رسالت، مرجع امور مردماند (ولایت فقیه، ۹۱، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۴). ایشان روحانیت را مظهر اسلام، مبیّن قرآن، مظهر نبی اکرم(ص) (صحیفه، ۵/۲۷۹)، جانشین و خلیفه پیامبر(ص) و به منزله انبیا(ع) (تنقیح الاصول، ۴/۶۰۱ ـ ۶۰۲)، امین بر حلال و حرام، افضل از پیامبران بنیاسرائیل (همان، ۴/۶۰۲)، طبیب روحانی (صحیفه، ۶/۴۲۳)، مدافع و مبلغ دین و مذهب (همان، ۱/۵۹)، ذخیره و پشتوانه ملت (همان، ۶/۴۰) شمرده است. به نظر ایشان مقام (همان، ۱/۱۴۳) و لباس روحانیان (همان، ۱۷/۴۹۲) به لحاظ شغل آنان مقدس است و جایگاه احترامآمیز روحانیت در میان مسلمانان مرهون نمایندگی و مظهربودن آنان از نبوت و امامت است (همان، ۱/۱۴۱، ۲۷۸، ۲۸۲، ۴۱۲ و ۹/۵۲۴، ۵۳۳ ـ ۵۳۴). در نگاه ایشان آخوند و روحانی با اسلام ادغام شده و در پیوند است (همان، ۷/۴۶۱) و روحانیان ناصح و دلسوز مردماند (همان، ۱/۹۰). ایشان به شهادت منابع تاریخی معتبر یادآور شده پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا امروز علما و روحانیان دین را نگه داشتهاند (کشف اسرار، ۸ ـ ۹)؛ چنانکه احترام فوقالعاده مردم به روحانی مبارز سیدمحمود طالقانی، امامجمعه تهران و بوسیدن وسایل دفن ایشان در هنگام خاکسپاری را به این سبب شمرد که مردم طالقانی را نایب پیامبر(ص) میدانند (صحیفه، ۹/۵۳۴). | امامخمینی به استناد روایتی (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۶۴)، شغل علما را شغل انبیا(ع) شمرده که فرشتگان برای آنان استغفار میکنند و بالهای خود را در زیر پای آنان میگسترانند (چهل حدیث، ۴۱۰). ایشان سرشت معنوی روحانیت را به شأن انبیا و اولیای الهی منتسب میداند (صحیفه ۲۰/۳۴۲) و معتقد است هویت بنیادین روحانیت را دفاع از آموزههای دینی و حیثیت اسلام شکل میدهد (همان، ۱/۱۵۸) و عالمان دینی در امتداد خط امامت و رسالت، مرجع امور مردماند (ولایت فقیه، ۹۱، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۴). ایشان روحانیت را مظهر اسلام، مبیّن قرآن، مظهر نبی اکرم(ص) (صحیفه، ۵/۲۷۹)، جانشین و خلیفه پیامبر(ص) و به منزله انبیا(ع) (تنقیح الاصول، ۴/۶۰۱ ـ ۶۰۲)، امین بر حلال و حرام، افضل از پیامبران بنیاسرائیل (همان، ۴/۶۰۲)، طبیب روحانی (صحیفه، ۶/۴۲۳)، مدافع و مبلغ دین و مذهب (همان، ۱/۵۹)، ذخیره و پشتوانه ملت (همان، ۶/۴۰) شمرده است. به نظر ایشان مقام (همان، ۱/۱۴۳) و لباس روحانیان (همان، ۱۷/۴۹۲) به لحاظ شغل آنان مقدس است و جایگاه احترامآمیز روحانیت در میان مسلمانان مرهون نمایندگی و مظهربودن آنان از نبوت و امامت است (همان، ۱/۱۴۱، ۲۷۸، ۲۸۲، ۴۱۲ و ۹/۵۲۴، ۵۳۳ ـ ۵۳۴). در نگاه ایشان آخوند و روحانی با اسلام ادغام شده و در پیوند است (همان، ۷/۴۶۱) و روحانیان ناصح و دلسوز مردماند (همان، ۱/۹۰). ایشان به شهادت منابع تاریخی معتبر یادآور شده پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا امروز علما و روحانیان دین را نگه داشتهاند (کشف اسرار، ۸ ـ ۹)؛ چنانکه احترام فوقالعاده مردم به روحانی مبارز سیدمحمود طالقانی، امامجمعه تهران و بوسیدن وسایل دفن ایشان در هنگام خاکسپاری را به این سبب شمرد که مردم طالقانی را نایب پیامبر(ص) میدانند (صحیفه، ۹/۵۳۴). | ||
امامخمینی میان اسلام و روحانیت اصیل، نوعی تلازم قائل بود و ادعای پذیرش اسلام منهای روحانیت را که پیش از انقلاب از سوی برخی با سوء استفاده از سخنان برخی از روشنفکران که در تحلیل مسائل تاریخی دچار اشتباه شده بود (حوزه، ۲۱/۹۹؛ مطهری، ۲۴/۵۰۹)، یک نگاه باطل و برخلاف عقل و سیاست میدانست (صحیفه ۳/۲۴۷ و ۵/۲۷۹ ـ ۲۸۰) و معتقد بود اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلمان با آن مخالف باشد (همان، ۱۷/۹۲). ایشان اسلام بدون روحانیت را مانند کشور بدون پزشک (همان، ۷/۳۷۶ و ۱۴/۱۹۰)، اسلام منهای محتوا (همان، ۸/۱۲) و اسلام منهای اسلام (همان، ۸/۴۴ و ۵۷) میدانست و بر آن بود که علما، روحانیان، روشنفکران و دانشگاهیان در مبارزه با این فکر، مسئولاند (همان، ۵/۲۸۰ ـ ۲۸۱). | امامخمینی میان اسلام و روحانیت اصیل، نوعی تلازم قائل بود و ادعای پذیرش اسلام منهای روحانیت را که پیش از انقلاب از سوی برخی با سوء استفاده از سخنان برخی از روشنفکران که در تحلیل مسائل تاریخی دچار اشتباه شده بود (حوزه، ۲۱/۹۹؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۵۰۹)، یک نگاه باطل و برخلاف عقل و سیاست میدانست (صحیفه ۳/۲۴۷ و ۵/۲۷۹ ـ ۲۸۰) و معتقد بود اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلمان با آن مخالف باشد (همان، ۱۷/۹۲). ایشان اسلام بدون روحانیت را مانند کشور بدون پزشک (همان، ۷/۳۷۶ و ۱۴/۱۹۰)، اسلام منهای محتوا (همان، ۸/۱۲) و اسلام منهای اسلام (همان، ۸/۴۴ و ۵۷) میدانست و بر آن بود که علما، روحانیان، روشنفکران و دانشگاهیان در مبارزه با این فکر، مسئولاند (همان، ۵/۲۸۰ ـ ۲۸۱). | ||
امامخمینی همواره بر حفظ حریم روحانیت تأکید میکرد (همان، ۳/۲۰۵ و ۹/۵۱۰؛ کشف اسرار، ۲۱۲) و جایگاه روحانیت را در استقلال و حفظ کشور بیرقیب میدانست و معتقد بود بدون جلوداریِ روحانیت، کشور به سوی وابستگی و نابودی پیش میرود (صحیفه، ۱/۴۱۷). ایشان در دوران مبارزه با رژیم پهلوی نیز همواره از جایگاه روحانیان دفاع میکرد؛ چنانکه در جریان اهانت مأموران رژیم پهلوی به طلاب حوزه و نیز محاصره بیت سیداحمد خوانساری از مراجع تقلید در تهران، از مردم خواست از جایگاه علما دفاع کنند (همان، ۱/۱۴۱). پس از انقلاب اسلامی برخی از گروهها برای کاهش اعتبار روحانیت در میان مردم سعی کردند در مساجد برای پیشنمازی از افراد غیر روحانی و به تعبیر امامخمینی «عدهای از اشرار» و کسانی که از اسلام هیچ اطلاعی ندارند، استفاده کنند (همان، ۱۳/۳۵۹)؛ اما امامخمینی بر آن بود که مردم افراد روحانیِ ملبس را پیشنماز قرار دهند و با وجود روحانی از اقتداکردن به افراد غیر روحانی خودداری کنند (استفتائات، ۱/۲۹۴). به نظر ایشان روحانیان پرچمدار انحرافستیزی در جامعهاند (صحیفه، ۴/۲۱۷) و مخدوش کردن وجهه روحانیت از مصادیق انحراف است (همان، ۱۳/۳۹۳ ـ ۳۹۴). | امامخمینی همواره بر حفظ حریم روحانیت تأکید میکرد (همان، ۳/۲۰۵ و ۹/۵۱۰؛ کشف اسرار، ۲۱۲) و جایگاه روحانیت را در استقلال و حفظ کشور بیرقیب میدانست و معتقد بود بدون جلوداریِ روحانیت، کشور به سوی وابستگی و نابودی پیش میرود (صحیفه، ۱/۴۱۷). ایشان در دوران مبارزه با رژیم پهلوی نیز همواره از جایگاه روحانیان دفاع میکرد؛ چنانکه در جریان اهانت مأموران رژیم پهلوی به طلاب حوزه و نیز محاصره بیت سیداحمد خوانساری از مراجع تقلید در تهران، از مردم خواست از جایگاه علما دفاع کنند (همان، ۱/۱۴۱). پس از انقلاب اسلامی برخی از گروهها برای کاهش اعتبار روحانیت در میان مردم سعی کردند در مساجد برای پیشنمازی از افراد غیر روحانی و به تعبیر امامخمینی «عدهای از اشرار» و کسانی که از اسلام هیچ اطلاعی ندارند، استفاده کنند (همان، ۱۳/۳۵۹)؛ اما امامخمینی بر آن بود که مردم افراد روحانیِ ملبس را پیشنماز قرار دهند و با وجود روحانی از اقتداکردن به افراد غیر روحانی خودداری کنند (استفتائات، ۱/۲۹۴). به نظر ایشان روحانیان پرچمدار انحرافستیزی در جامعهاند (صحیفه، ۴/۲۱۷) و مخدوش کردن وجهه روحانیت از مصادیق انحراف است (همان، ۱۳/۳۹۳ ـ ۳۹۴). | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
۲. پایبندی به ارزشها و آموزههای دینی، پارسایی و تهذیب نفس نیز از شاخصههای مهم روحانیت و تشکیلدهنده هویت روحانی است. امامخمینی اصلاح نفس و امانتداری در حفظ اسلام و وحی الهی را شرط عالم دینی شمرده است (صحیفه، ۲/۴۱۱). به باور ایشان ارزش علم و علماندوزی مقدمه رسیدن به توحید قلبی و عملی است و در غیر این صورت دانش خود بزرگترین حجاب خواهد بود (حدیث جنود، ۸ ـ ۱۰؛ تفسیر حمد، ۱۳۸ ـ ۱۳۹)؛ بر همین اساس ایشان لباس روحانیت را از شعائر اسلام دانسته و لازم شمرده است فرد ملبس به لباس روحانی ملتزم به «زیّ طلبگی» باشد و شئون آن را حفظ کند، وگرنه این لباس برای وی غصب و پوشیدن آن جایز نیست (صحیفه، ۸/۵۲۲ ـ ۵۲۳). ایشان از روحانیانی که با اهداف دنیوی چون مالاندوزی و تشخصطلبی، به سلک روحانیت درآمدهاند، ابراز تنفر کرده است (تقریرات، ۳/۴۶۴ ـ ۴۶۵). ایشان با تأکید بر ضرورت وجود روحیه قوت قلب و شجاعت در میان روحانیان، یادآور شده است در ماجرای کشف حجاب برخی علمای ضعیفالنفس به دستور رضاشاه پهلوی با همسران خود در مجالس (مختلط) وی شرکت کردند؛ ولی علمای قویالقلب مانند سیدابوالقاسم کاشانی با شجاعت، آن پیشنهاد بیشرمانه را رد کردند (صحیفه، ۱۳/۳۲۰ ـ ۳۲۱). ایشان همواره ازجمله خطاب به طلاب در حوزه نجف، بر لزوم توجه به خودسازی در کنار تحصیل علوم دینی تأکید میکرد (همان، ۲/۲۰ ـ ۲۱، ۲۷ ـ ۲۸ و ۳۷) و مجاهده با نفس را موجب حکومت روحانیت بر قلوب امت (همان، ۶/۲۷۸) و تبریجستن آنان از جاهطلبی و کبر و غرور را از لوازم موفقیت روحانیت (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) میخواند. | ۲. پایبندی به ارزشها و آموزههای دینی، پارسایی و تهذیب نفس نیز از شاخصههای مهم روحانیت و تشکیلدهنده هویت روحانی است. امامخمینی اصلاح نفس و امانتداری در حفظ اسلام و وحی الهی را شرط عالم دینی شمرده است (صحیفه، ۲/۴۱۱). به باور ایشان ارزش علم و علماندوزی مقدمه رسیدن به توحید قلبی و عملی است و در غیر این صورت دانش خود بزرگترین حجاب خواهد بود (حدیث جنود، ۸ ـ ۱۰؛ تفسیر حمد، ۱۳۸ ـ ۱۳۹)؛ بر همین اساس ایشان لباس روحانیت را از شعائر اسلام دانسته و لازم شمرده است فرد ملبس به لباس روحانی ملتزم به «زیّ طلبگی» باشد و شئون آن را حفظ کند، وگرنه این لباس برای وی غصب و پوشیدن آن جایز نیست (صحیفه، ۸/۵۲۲ ـ ۵۲۳). ایشان از روحانیانی که با اهداف دنیوی چون مالاندوزی و تشخصطلبی، به سلک روحانیت درآمدهاند، ابراز تنفر کرده است (تقریرات، ۳/۴۶۴ ـ ۴۶۵). ایشان با تأکید بر ضرورت وجود روحیه قوت قلب و شجاعت در میان روحانیان، یادآور شده است در ماجرای کشف حجاب برخی علمای ضعیفالنفس به دستور رضاشاه پهلوی با همسران خود در مجالس (مختلط) وی شرکت کردند؛ ولی علمای قویالقلب مانند سیدابوالقاسم کاشانی با شجاعت، آن پیشنهاد بیشرمانه را رد کردند (صحیفه، ۱۳/۳۲۰ ـ ۳۲۱). ایشان همواره ازجمله خطاب به طلاب در حوزه نجف، بر لزوم توجه به خودسازی در کنار تحصیل علوم دینی تأکید میکرد (همان، ۲/۲۰ ـ ۲۱، ۲۷ ـ ۲۸ و ۳۷) و مجاهده با نفس را موجب حکومت روحانیت بر قلوب امت (همان، ۶/۲۷۸) و تبریجستن آنان از جاهطلبی و کبر و غرور را از لوازم موفقیت روحانیت (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) میخواند. | ||
امامخمینی با اشاره به حدیثی از امامعسکری(ع) (طبرسی، ۲/۴۵۸) حجت را بر علمای دین تمامتر از دیگران میدانست و معتقد بود در صورتی که روحانیان در شاهراه ولایت و رسالت استوار باشند و با پرهیز از دنیاطلبی خود را به سلاطین و اشراف نزدیک نکنند و با فقرا همنشین باشند، در شمار حجتهای خداوند بر مردماند و در صورتی که به دنیا و اشراف و سلاطین وابسته شوند، در زمره علمای سوء و منافقان و بدتر از دیگراناند (چهل حدیث، ۱۶۱ ـ ۱۶۲)؛ بر همین اساس ایشان روحانی غیر مهذب و در غیر خط اسلام را از مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) (که در جامعه بسی منفور بودند) برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر میدانست (صحیفه، ۱۷/۹۳) و به روحانیان نصیحت میکرد در هر قدمی که برای تحصیل دانش بر میدارند، دو قدم نیز برای تهذیب نفس بردارند (همان، ۲/۳۹)؛ زیرا رؤسای فرقهها و مذاهب باطل همه عالمانی بودهاند که مهذب نبودهاند (قدیری، ۵/۱۸۶) (← مقاله تهذیب نفس). | امامخمینی با اشاره به حدیثی از امامعسکری(ع) (طبرسی، ۲/۴۵۸) حجت را بر علمای دین تمامتر از دیگران میدانست و معتقد بود در صورتی که روحانیان در شاهراه ولایت و رسالت استوار باشند و با پرهیز از دنیاطلبی خود را به سلاطین و اشراف نزدیک نکنند و با فقرا همنشین باشند، در شمار حجتهای خداوند بر مردماند و در صورتی که به دنیا و اشراف و سلاطین وابسته شوند، در زمره علمای سوء و منافقان و بدتر از دیگراناند (چهل حدیث، ۱۶۱ ـ ۱۶۲)؛ بر همین اساس ایشان روحانی غیر مهذب و در غیر خط اسلام را از مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) (که در جامعه بسی منفور بودند) برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر میدانست (صحیفه، ۱۷/۹۳) و به روحانیان نصیحت میکرد در هر قدمی که برای تحصیل دانش بر میدارند، دو قدم نیز برای تهذیب نفس بردارند (همان، ۲/۳۹)؛ زیرا رؤسای فرقهها و مذاهب باطل همه عالمانی بودهاند که مهذب نبودهاند (قدیری، ۵/۱۸۶) (← مقاله تهذیب نفس). | ||
۳. وابستهنبودن به حکومت از شاخصهای مهم روحانیت و حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ استقلالِ این نهاد دینی از حکومتهای وقت بوده است و این ویژگی است که به روحانیت شیعه قدرت ایستادگی در برابر قدرتهای ستمگر را داده است (مطهری، ۲۴/۳۱). بر همین اساس امامخمینی با آنکه اوقاف را از امور حوزه و مربوط به روحانیت میشمرد، (در زمان رژیم پهلوی) توصیه میکرد روحانیانِ مساجد به اوقاف وابسته نشوند (مهدوی کنی، گذشته، حال، ۹۰). در جمهوری اسلامی نیز روحانیت شیعه نه تابع مطلق دولت است و نه بیگانه و جدا از آن، بلکه در ارتباط و تعامل با حکومت است؛ زیرا دوام اسلامیت نظام به حفظ مرجعیت دینی و رهبری آن است و جدایی روحانیت از دولت، به سکولاریسم میانجامد (معصومی، ۴۷). به نظر امامخمینی روحانیت از درون مردم و بخشی از مردم است و به اقتضای هویت، نسبتِ روحانیت و مردم، نسبت هادی و حامی است و روحانی که هدایتگر و کنترلکننده است، نباید در جریان تحت نظارت و هدایت خود ادغام و هضم شود (همان، ۴۸ ـ ۵۵)؛ از اینرو حوزه علمیه که دستگاهی علمی و روحانی است نباید سازمانی از سازمانهای دولتی باشد (خامنهای، حوزه و روحانیت، ۱/۲۴۸). | ۳. وابستهنبودن به حکومت از شاخصهای مهم روحانیت و حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ استقلالِ این نهاد دینی از حکومتهای وقت بوده است و این ویژگی است که به روحانیت شیعه قدرت ایستادگی در برابر قدرتهای ستمگر را داده است (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۳۱). بر همین اساس امامخمینی با آنکه اوقاف را از امور حوزه و مربوط به روحانیت میشمرد، (در زمان رژیم پهلوی) توصیه میکرد روحانیانِ مساجد به اوقاف وابسته نشوند (مهدوی کنی، گذشته، حال، ۹۰). در جمهوری اسلامی نیز روحانیت شیعه نه تابع مطلق دولت است و نه بیگانه و جدا از آن، بلکه در ارتباط و تعامل با حکومت است؛ زیرا دوام اسلامیت نظام به حفظ مرجعیت دینی و رهبری آن است و جدایی روحانیت از دولت، به سکولاریسم میانجامد (معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۴۷). به نظر امامخمینی روحانیت از درون مردم و بخشی از مردم است و به اقتضای هویت، نسبتِ روحانیت و مردم، نسبت هادی و حامی است و روحانی که هدایتگر و کنترلکننده است، نباید در جریان تحت نظارت و هدایت خود ادغام و هضم شود (همان، ۴۸ ـ ۵۵)؛ از اینرو حوزه علمیه که دستگاهی علمی و روحانی است نباید سازمانی از سازمانهای دولتی باشد (خامنهای، حوزه و روحانیت، ۱/۲۴۸). | ||
۴. مردمداری، حضور در میان مردم، گرهگشایی از کار آنان و جلوانداختن منافع مردم بر منافع خود از خصلتهای اساسی یک روحانی است (دری نجفآبادی، ۶) و روحانیانی که از اخلاق مردمداری بهره نداشتهاند، در تبلیغ دین نیز موفق نبودهاند (طبسی، ۳۴/۷۳)؛ چنانکه بیگانگان نیز اعتراف کردهاند روحانیت و علمای شیعه بدون ترس از سلاطین، همواره در کنار مردم و پناهگاه و حامی فقیران و مستضعفان بودهاند (ملکم، ۲/۷۳۷ ـ ۷۳۸). | ۴. مردمداری، حضور در میان مردم، گرهگشایی از کار آنان و جلوانداختن منافع مردم بر منافع خود از خصلتهای اساسی یک روحانی است (دری نجفآبادی، ۶) و روحانیانی که از اخلاق مردمداری بهره نداشتهاند، در تبلیغ دین نیز موفق نبودهاند (طبسی، ۳۴/۷۳)؛ چنانکه بیگانگان نیز اعتراف کردهاند روحانیت و علمای شیعه بدون ترس از سلاطین، همواره در کنار مردم و پناهگاه و حامی فقیران و مستضعفان بودهاند (ملکم، ۲/۷۳۷ ـ ۷۳۸). | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
۱. تربیت عالم و فقیه: شناخت درست دین و معارف دینی مهمترین رسالت روحانیت است. امامخمینی با استناد به آیه ۱۲۲ سوره توبه، نخستین وظیفه روحانیت برای تحقق وظایف خود را «تفقه» در دین دانسته است (تهذیب الاصول، ۳/۶۳۰؛ حدیث جنود، ۱۰۹ و ۲۸۷). ایشان امر به تفقه در دین را در این آیه دلیل بر وجوب تفقه شمرده است (انوار الهدایه، ۱/۳۰۶ ـ ۳۰۷). ایشان همچنین در موضوع فقه در معنای خاص آن تأکید کرده است آنچه حوزههای علمیه را تا امروز سرپا نگه داشته و باعث شده است مردم همواره آن را پناهگاه خود بدانند و از آن حمایت کنند، فقاهت بوده است (صحیفه، ۱۳/۱۲ ـ ۱۳)؛ از اینرو ایشان به روحانیان توصیه میکرد درس بخوانند و فقیه شوند و برای رسیدن به فقاهت جدیت کنند تا بتوانند در سایه آن به اسلام خدمت کنند (ولایت فقیه، ۱۴۸)؛ زیرا حوزههاى فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته است و امور سیاسی نباید مانع فقاهت گردد، بلکه حوزههاى فقاهت به همان ترتیب سابق باید ادامه پیدا کند (صحیفه، ۱۳/۱۳). ایشان تأکید داشت که روحانیان در عین استفاده از محاسن روشهای جدید، لازم است در فقه از روش فقه جواهری بهره گیرند (← مقالههای فقه؛ اجتهاد). | ۱. تربیت عالم و فقیه: شناخت درست دین و معارف دینی مهمترین رسالت روحانیت است. امامخمینی با استناد به آیه ۱۲۲ سوره توبه، نخستین وظیفه روحانیت برای تحقق وظایف خود را «تفقه» در دین دانسته است (تهذیب الاصول، ۳/۶۳۰؛ حدیث جنود، ۱۰۹ و ۲۸۷). ایشان امر به تفقه در دین را در این آیه دلیل بر وجوب تفقه شمرده است (انوار الهدایه، ۱/۳۰۶ ـ ۳۰۷). ایشان همچنین در موضوع فقه در معنای خاص آن تأکید کرده است آنچه حوزههای علمیه را تا امروز سرپا نگه داشته و باعث شده است مردم همواره آن را پناهگاه خود بدانند و از آن حمایت کنند، فقاهت بوده است (صحیفه، ۱۳/۱۲ ـ ۱۳)؛ از اینرو ایشان به روحانیان توصیه میکرد درس بخوانند و فقیه شوند و برای رسیدن به فقاهت جدیت کنند تا بتوانند در سایه آن به اسلام خدمت کنند (ولایت فقیه، ۱۴۸)؛ زیرا حوزههاى فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته است و امور سیاسی نباید مانع فقاهت گردد، بلکه حوزههاى فقاهت به همان ترتیب سابق باید ادامه پیدا کند (صحیفه، ۱۳/۱۳). ایشان تأکید داشت که روحانیان در عین استفاده از محاسن روشهای جدید، لازم است در فقه از روش فقه جواهری بهره گیرند (← مقالههای فقه؛ اجتهاد). | ||
۲. تبلیغ دین: تبلیغ دین وظیفه اصلی و ذاتی روحانیت است و روحانیان بر اساس رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت آموزش اسلام به مردم و نشاندادن راه زندگی سالم و سعادتآفرین را بر عهده دارند (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲). بر همین اساس امامخمینی تحصیل را مقدمه تبلیغ و انذار، و آن را تکلیف روحانیت شمرده است (صحیفه، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۴) و در شرایطی که ترک وظیفه تبلیغ، گمراهشدن مردم را در پی داشته باشد، تبلیغ و هجرت برای تبلیغ را برای روحانیان واجب کفایی دانسته است (استفتائات، ۳/۶۰۹ ـ ۶۱۰). ایشان به طلاب و روحانیان توصیه میکرد در ضمن تحصیل علم، به فکر تبلیغ اسلام و رساندن آن به مردم هم باشند (ولایت فقیه، ۱۴۸). ایشان تکلیف شرعی میداند روحانیانی که تحصیلاتشان پایان یافته و به تدریس و فعالیتهای تبلیغی مشغول نیستند، از حوزه علمیه کوچ کنند و در مناطق مورد نیاز انجام وظیفه کنند (صحیفه، ۱۵/۴۱۴) و روحانیان وظیفه دارند اسلام را بهدرستی و بدون خرافه به مردم معرفی کنند (همان، ۸/۵۲۳). ایشان حتی پیشنهاد کرده است روحانیان حوزه در روزهای تعطیلی برای تبلیغ به مناطق مورد نیاز بروند و حتی در روزهای غیر تعطیل حوزه نیز به نوبت مناطقی را که نیازمند به مبلغاند، اداره کنند (همان، ۱۵/۴۱۴)؛ چنانکه لازم شمرده است روحانیان زبانهای خارجی را فرا بگیرند و برای آگاهکردن مردم و پاسخ به شبههها به مناطق مختلف جهان سفر کنند (همان، ۱۸/۱۰۴). ایشان به گسترش تبلیغ و استفاده از شیوههای جدید تبلیغ هم اهتمام داشت و معتقد بود روحانیان افزون بر تبلیغ شفاهی و منبر باید از ابزارهای مختلف مانند قلم نیز برای معرفی اسلام و انقلاب اسلامی بهره بگیرند و منتشر کنند (همان، ۱۸/۷۳) (← مقالههای تبلیغات؛ سازمان تبلیغات اسلامی؛ دفتر تبلیغات اسلامی). | ۲. تبلیغ دین: تبلیغ دین وظیفه اصلی و ذاتی روحانیت است و روحانیان بر اساس رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت آموزش اسلام به مردم و نشاندادن راه زندگی سالم و سعادتآفرین را بر عهده دارند (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲). بر همین اساس امامخمینی تحصیل را مقدمه تبلیغ و انذار، و آن را تکلیف روحانیت شمرده است (صحیفه، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۴) و در شرایطی که ترک وظیفه تبلیغ، گمراهشدن مردم را در پی داشته باشد، تبلیغ و هجرت برای تبلیغ را برای روحانیان واجب کفایی دانسته است (استفتائات، ۳/۶۰۹ ـ ۶۱۰). ایشان به طلاب و روحانیان توصیه میکرد در ضمن تحصیل علم، به فکر تبلیغ اسلام و رساندن آن به مردم هم باشند (ولایت فقیه، ۱۴۸). ایشان تکلیف شرعی میداند روحانیانی که تحصیلاتشان پایان یافته و به تدریس و فعالیتهای تبلیغی مشغول نیستند، از حوزه علمیه کوچ کنند و در مناطق مورد نیاز انجام وظیفه کنند (صحیفه، ۱۵/۴۱۴) و روحانیان وظیفه دارند اسلام را بهدرستی و بدون خرافه به مردم معرفی کنند (همان، ۸/۵۲۳). ایشان حتی پیشنهاد کرده است روحانیان حوزه در روزهای تعطیلی برای تبلیغ به مناطق مورد نیاز بروند و حتی در روزهای غیر تعطیل حوزه نیز به نوبت مناطقی را که نیازمند به مبلغاند، اداره کنند (همان، ۱۵/۴۱۴)؛ چنانکه لازم شمرده است روحانیان زبانهای خارجی را فرا بگیرند و برای آگاهکردن مردم و پاسخ به شبههها به مناطق مختلف جهان سفر کنند (همان، ۱۸/۱۰۴). ایشان به گسترش تبلیغ و استفاده از شیوههای جدید تبلیغ هم اهتمام داشت و معتقد بود روحانیان افزون بر تبلیغ شفاهی و منبر باید از ابزارهای مختلف مانند قلم نیز برای معرفی اسلام و انقلاب اسلامی بهره بگیرند و منتشر کنند (همان، ۱۸/۷۳) (← مقالههای تبلیغات؛ سازمان تبلیغات اسلامی؛ دفتر تبلیغات اسلامی). | ||
۳. تربیت نفوس: قرآن بارها تهذیب و تربیت نفوس را به عنوان یکی از دو وظیفه انبیا(ع) معرفی کرده است (بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲) و رسول اکرم(ص) هدف بعثت خود را کاملکردن مکارم اخلاق شمرده است (مجلسی، ۶۸/۳۸۲). این است که لازم است روحانیان با سخن و رفتارشان مردم را به اخلاق پاک دعوت کنند، اخلاق جامعه را مهذب کنند و جامعه را از آلودگیها دور کنند و به کمالات اخلاقی بیارایند (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳ ـ ۱۳۴). امامخمینی نیز وظیفه اساسی نهاد روحانیت را آدمسازی و تربیت و هدایت انسانها معرفی کرده است (صحیفه، ۸/۹۳ ـ ۹۴) و با تأکید بر اینکه متکفل این امر پس از انبیا(ع) و اوصیا(ع)، علمای اخلاق و اصحاب ریاضتها و معرفتاند (چهل حدیث، ۳۸۷)، بر آن است که علمای اخلاق مردم را دعوت به مسائل اخلاقى مىکنند و اهل معنویت و عرفان مردم را به خودسازی فرا میخوانند و در تهذیب نفوس مردم نقش دارند (صحیفه، ۱۳/۱۳). | ۳. تربیت نفوس: قرآن بارها تهذیب و تربیت نفوس را به عنوان یکی از دو وظیفه انبیا(ع) معرفی کرده است (بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲) و رسول اکرم(ص) هدف بعثت خود را کاملکردن مکارم اخلاق شمرده است (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۶۸/۳۸۲). این است که لازم است روحانیان با سخن و رفتارشان مردم را به اخلاق پاک دعوت کنند، اخلاق جامعه را مهذب کنند و جامعه را از آلودگیها دور کنند و به کمالات اخلاقی بیارایند (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳ ـ ۱۳۴). امامخمینی نیز وظیفه اساسی نهاد روحانیت را آدمسازی و تربیت و هدایت انسانها معرفی کرده است (صحیفه، ۸/۹۳ ـ ۹۴) و با تأکید بر اینکه متکفل این امر پس از انبیا(ع) و اوصیا(ع)، علمای اخلاق و اصحاب ریاضتها و معرفتاند (چهل حدیث، ۳۸۷)، بر آن است که علمای اخلاق مردم را دعوت به مسائل اخلاقى مىکنند و اهل معنویت و عرفان مردم را به خودسازی فرا میخوانند و در تهذیب نفوس مردم نقش دارند (صحیفه، ۱۳/۱۳). | ||
۴. امر به معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین و انجام آن بر همه مسلمانان واجب است؛ ولی روحانیت و عالمان دینی با توجه به وظیفه و رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت بیشتر و وظیفه سنگینتری دارند؛ بر همین اساس امامخمینی روحانیان را موظف میداند از جایگاه «تفقه در دین»، مردم و بهخصوص حاکمان و قدرتمندان را امر به معروف و نهی از منکر کنند (ولایت فقیه، ۱۱۶ ـ ۱۱۸). ایشان با استناد به برخی روایات (ابنشعبه، ۲۳۷)، ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از سوی عالمان دین را یادآور شده است (ولایت فقیه، ۱۰۷ ـ ۱۰۸). | ۴. امر به معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین و انجام آن بر همه مسلمانان واجب است؛ ولی روحانیت و عالمان دینی با توجه به وظیفه و رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت بیشتر و وظیفه سنگینتری دارند؛ بر همین اساس امامخمینی روحانیان را موظف میداند از جایگاه «تفقه در دین»، مردم و بهخصوص حاکمان و قدرتمندان را امر به معروف و نهی از منکر کنند (ولایت فقیه، ۱۱۶ ـ ۱۱۸). ایشان با استناد به برخی روایات (ابنشعبه، ۲۳۷)، ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از سوی عالمان دین را یادآور شده است (ولایت فقیه، ۱۰۷ ـ ۱۰۸). | ||
۵. قضاوت و حل مشکلات و اختلافات: داوری در اختلافات و حل مسائل قضایی مردم از شئون روحانیت است (مطهری، ۲۴/۲۷۵) و در طول تاریخ نیز روحانیان عهدهدار این منصب بودهاند (کمپفر، ۱۲۴ ـ ۱۲۵). امامخمینی قضاوت را از واضحات دین و از ضروریات فقه (ولایت فقیه، ۶۷ ـ ۶۸) و از شئون روحانیت (صحیفه، ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹) به شمار آورده است؛ بر همین اساس ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ضمن ابراز نارضایتی از کمبود قاضی (همان، ۱۶/۴۵) و با توجه به نیاز قوه قضاییه به حوزههای علمیه بهخصوص حوزههای قم، مشهد و اصفهان، سفارش کرد به نیازهای نظام اسلامی مانند قضاوت توجه و به تربیت قاضی پرداخته شود (همان، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۳؛ ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹ و ۱۸/۱۰۱). | ۵. قضاوت و حل مشکلات و اختلافات: داوری در اختلافات و حل مسائل قضایی مردم از شئون روحانیت است (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵) و در طول تاریخ نیز روحانیان عهدهدار این منصب بودهاند (کمپفر، ۱۲۴ ـ ۱۲۵). امامخمینی قضاوت را از واضحات دین و از ضروریات فقه (ولایت فقیه، ۶۷ ـ ۶۸) و از شئون روحانیت (صحیفه، ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹) به شمار آورده است؛ بر همین اساس ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ضمن ابراز نارضایتی از کمبود قاضی (همان، ۱۶/۴۵) و با توجه به نیاز قوه قضاییه به حوزههای علمیه بهخصوص حوزههای قم، مشهد و اصفهان، سفارش کرد به نیازهای نظام اسلامی مانند قضاوت توجه و به تربیت قاضی پرداخته شود (همان، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۳؛ ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹ و ۱۸/۱۰۱). | ||
۶. ظلمستیزی: امیرالمؤمنین علی(ع) مبارزه با ستم و حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالمان را از وظایف عالمان دین شمرده است (نهج البلاغه، خ۳، ۲۴) و بر این اساس جهاد و فعالیتهای اجتماعی و مبارزه با ظلم از وظایف مهم روحانیت و همواره از ارزشهای حاکم بر حوزههای علمیه بوده است (موحد ابطحی، ۱/۱۹ ـ ۲۰)؛ وظیفهای که محدود به دوره رژیم پهلوی نیست (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳)؛ چنانکه اساساً در یک قرن اخیر حوزههای علمیه همواره در خط نخست مبارزه با مستبدان و استعمارگران بودهاند و واکنش سیدحسن مدرس، آقانورالله اصفهانی، آقاجمال اصفهانی، سیدابوالقاسم کاشانی، سیدحسین بروجردی و امامخمینی در برابر رژیم پهلوی از نمونههای شاخص آن به شمار میآیند (صافی گلپایگانی، ۹۱ ـ ۹۴). | ۶. ظلمستیزی: امیرالمؤمنین علی(ع) مبارزه با ستم و حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالمان را از وظایف عالمان دین شمرده است (نهج البلاغه، خ۳، ۲۴) و بر این اساس جهاد و فعالیتهای اجتماعی و مبارزه با ظلم از وظایف مهم روحانیت و همواره از ارزشهای حاکم بر حوزههای علمیه بوده است (موحد ابطحی، ۱/۱۹ ـ ۲۰)؛ وظیفهای که محدود به دوره رژیم پهلوی نیست (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳)؛ چنانکه اساساً در یک قرن اخیر حوزههای علمیه همواره در خط نخست مبارزه با مستبدان و استعمارگران بودهاند و واکنش سیدحسن مدرس، آقانورالله اصفهانی، آقاجمال اصفهانی، سیدابوالقاسم کاشانی، سیدحسین بروجردی و امامخمینی در برابر رژیم پهلوی از نمونههای شاخص آن به شمار میآیند (صافی گلپایگانی، ۹۱ ـ ۹۴). | ||
امامخمینی نیز علمای اسلام را مؤظف دانسته است با انحصارطلبی و استفادههای نامشروعِ ستمگران مبارزه کنند و نگذارند عده بسیاری، گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگرانِ غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر برند (ولایت فقیه، ۳۷). از نگاه ایشان مبارزه با ظلم از وظایف روحانیت است و آشتیناپذیری روحانیان با ظلم و ظالم شاخصه مهم و مطلوب آنان است (صحیفه، ۳/۴۵۱). ایشان به روحانیان توصیه کرده است در دفاع از ستمدیده و مبارزه با اختلافات طبقاتی از امیرالمؤمنین علی(ع) سرمشق بگیرند (جهاد اکبر، ۲۸). ایشان وظیفه ظلمستیزی محدود به عالمان مسلمان نمیدانست و تأکید داشت که روحانیت مسیحی بهویژه پاپ نیز باید ظلمستیز باشد (صحیفه، ۱۱/۱۵۲ و ۴۰۹). | امامخمینی نیز علمای اسلام را مؤظف دانسته است با انحصارطلبی و استفادههای نامشروعِ ستمگران مبارزه کنند و نگذارند عده بسیاری، گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگرانِ غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر برند (ولایت فقیه، ۳۷). از نگاه ایشان مبارزه با ظلم از وظایف روحانیت است و آشتیناپذیری روحانیان با ظلم و ظالم شاخصه مهم و مطلوب آنان است (صحیفه، ۳/۴۵۱). ایشان به روحانیان توصیه کرده است در دفاع از ستمدیده و مبارزه با اختلافات طبقاتی از امیرالمؤمنین علی(ع) سرمشق بگیرند (جهاد اکبر، ۲۸). ایشان وظیفه ظلمستیزی محدود به عالمان مسلمان نمیدانست و تأکید داشت که روحانیت مسیحی بهویژه پاپ نیز باید ظلمستیز باشد (صحیفه، ۱۱/۱۵۲ و ۴۰۹). | ||
۷. دخالت در سیاست: حوزههای علمیه و روحانیت علاوه بر خدمات علمی همواره در کنار مردم و انگیزه نیرومندی برای حرکتهای مردمی در برابر فشارهای سیاسی و ظلمهای اجتماعی بودهاند. نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است که با هدایت مرجع بزرگی مانند امامخمینی به ثمر رسید (شیرخانی و زارع، ۵۴ ـ ۵۵). امامخمینی سیاست را به معنای وسیع آن، حق و شغل انبیا(ع) میدانست (صحیفه، ۱۳/۴۳۱) و به پیروی از ورود رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) در مسائل سیاسی و حکومتی، دخالت روحانیت در سیاست را جزو وظایف قطعی آنان میدانست (همان، ۸/۱۸۶ و ۱۳/۴۳۱). ایشان بر این باور بود که بیشتر ابواب فقهی را مسائل سیاسی تشکیل میدهد و روحانیت باید در کنار تکتک مردم در صحنههای مختلف سیاسی حضور فعال داشته باشد (همان، ۱۳/۱۲)؛ از اینرو انقلاب اسلامی با مبارزات سیاسی مستمر روحانیت و رهبری امامخمینی به پیروزی رسید و در سالهای پس از پیروزی نیز با حضور مؤثر و ایستادگی و هدایتِ روحانیت از مشکلات و توطئههای دشمنان داخلی و خارجی به سلامت عبور کرد (← مقاله انقلاب اسلامی ایران). | ۷. دخالت در سیاست: حوزههای علمیه و روحانیت علاوه بر خدمات علمی همواره در کنار مردم و انگیزه نیرومندی برای حرکتهای مردمی در برابر فشارهای سیاسی و ظلمهای اجتماعی بودهاند. نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است که با هدایت مرجع بزرگی مانند امامخمینی به ثمر رسید (شیرخانی و زارع، ۵۴ ـ ۵۵). امامخمینی سیاست را به معنای وسیع آن، حق و شغل انبیا(ع) میدانست (صحیفه، ۱۳/۴۳۱) و به پیروی از ورود رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) در مسائل سیاسی و حکومتی، دخالت روحانیت در سیاست را جزو وظایف قطعی آنان میدانست (همان، ۸/۱۸۶ و ۱۳/۴۳۱). ایشان بر این باور بود که بیشتر ابواب فقهی را مسائل سیاسی تشکیل میدهد و روحانیت باید در کنار تکتک مردم در صحنههای مختلف سیاسی حضور فعال داشته باشد (همان، ۱۳/۱۲)؛ از اینرو انقلاب اسلامی با مبارزات سیاسی مستمر روحانیت و رهبری امامخمینی به پیروزی رسید و در سالهای پس از پیروزی نیز با حضور مؤثر و ایستادگی و هدایتِ روحانیت از مشکلات و توطئههای دشمنان داخلی و خارجی به سلامت عبور کرد (← مقاله انقلاب اسلامی ایران). | ||
امامخمینی با اشاره به اینکه حجت بر روحانیان بهویژه نخبگان آنان تمام است و روحانیت باید از انقلاب اسلامی دفاع کند و مسائل و مشکلات آن را بر دوش بکشد، هشدار داد اگر روحانیان بیتوجه باشند و صحنه را برای دیگران خالی کنند، همان بلایی که بر سر نهضت مشروطه آمد، دامنگیر انقلاب اسلامی نیز خواهد شد (همان، ۱۵/۳۲۷ ـ ۳۲۸). به نظر ایشان روحانیت و علمای اسلام که مبارزات مشروطه را به پیروزی رساندند، پس از پیروزی صحنه را خالی کردند و مخالفان روحانیت با خالیدیدن صحنه از روحانیت، عرصه را پرکردند و انقلاب مشروطه را منحرف ساختند و مصادره کردند (همان) (← مقالههای نهضت مشروطه؛ دین و سیاست). | امامخمینی با اشاره به اینکه حجت بر روحانیان بهویژه نخبگان آنان تمام است و روحانیت باید از انقلاب اسلامی دفاع کند و مسائل و مشکلات آن را بر دوش بکشد، هشدار داد اگر روحانیان بیتوجه باشند و صحنه را برای دیگران خالی کنند، همان بلایی که بر سر نهضت مشروطه آمد، دامنگیر انقلاب اسلامی نیز خواهد شد (همان، ۱۵/۳۲۷ ـ ۳۲۸). به نظر ایشان روحانیت و علمای اسلام که مبارزات مشروطه را به پیروزی رساندند، پس از پیروزی صحنه را خالی کردند و مخالفان روحانیت با خالیدیدن صحنه از روحانیت، عرصه را پرکردند و انقلاب مشروطه را منحرف ساختند و مصادره کردند (همان) (← مقالههای نهضت مشروطه؛ دین و سیاست). | ||
۸. ورود و مدیریت امور اجرایی: در منظومه فکری امامخمینی فعالیت روحانیان در امور اجرایی امری ثانوی است و بر همین اساس ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بارها اعلام کرده بود ایشان و روحانیان در حکومت منصبی نخواهند داشت و آنان نقش ارشاد و هدایت دولت را بر عهده خواهند داشت (همان، ۵/۳۰۸ و ۴۷۲). همچنین برخی از یاران ایشان نیز در سالهای نخست پیروزی، تنها بر «نظارت» روحانیت بر امور تأکید میکردند (مطهری، ۲۴/۲۷۵). | ۸. ورود و مدیریت امور اجرایی: در منظومه فکری امامخمینی فعالیت روحانیان در امور اجرایی امری ثانوی است و بر همین اساس ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بارها اعلام کرده بود ایشان و روحانیان در حکومت منصبی نخواهند داشت و آنان نقش ارشاد و هدایت دولت را بر عهده خواهند داشت (همان، ۵/۳۰۸ و ۴۷۲). همچنین برخی از یاران ایشان نیز در سالهای نخست پیروزی، تنها بر «نظارت» روحانیت بر امور تأکید میکردند (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵). | ||
امامخمینی خود چه در زمان رژیم پهلوی و چه در هنگام اقامت در فرانسه و سالهای نخست پیروزی انقلاب بهصراحت بر نظارت روحانیت در قالب نصیحت حکومت و واردنشدن روحانیان در مناصب اجراییِ دولت تأکید میکرد (صحیفه، ۱/۳۳۷؛ ۵/۳۸۶ و ۱۳/۱۴) و مایل نبود روحانیان مسئولیتهای اجرایی را بر عهده بگیرند (مهدوی کنی، خاطرات، ۴۲۴). در نظر یاران امامخمینی این مسئله، یک اصل پذیرفتهشده غیر مکتوب بود (هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۳۴)؛ از اینرو امامخمینی در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری نامزدشدن شخصیتهای روحانی را به مصلحت ندانست (صالح، ۲/۶۲۵)؛ البته به نظر ایشان دخالتنکردن روحانیان در امور اجرایی به معنای انزواطلبی مطلق روحانیان نبود، بلکه ایشان قصد نداشت روحانیان را به حوزه مدیریت کشور درگیر کند (هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۶۸)؛ ولی در برابر شرایط جدید و تجربه تلخی که در اعتماد به تعهد و تخصص دیگران صورت گرفته بود، روحانیت که پیشگامان انقلاب بودند، نباید و نمیتوانستند رهبری را تنها بگذارند و مسئولیتهای اجرایی را بر عهده نگیرند (مرتضوی، ۷ ـ ۸). | امامخمینی خود چه در زمان رژیم پهلوی و چه در هنگام اقامت در فرانسه و سالهای نخست پیروزی انقلاب بهصراحت بر نظارت روحانیت در قالب نصیحت حکومت و واردنشدن روحانیان در مناصب اجراییِ دولت تأکید میکرد (صحیفه، ۱/۳۳۷؛ ۵/۳۸۶ و ۱۳/۱۴) و مایل نبود روحانیان مسئولیتهای اجرایی را بر عهده بگیرند (مهدوی کنی، خاطرات، ۴۲۴). در نظر یاران امامخمینی این مسئله، یک اصل پذیرفتهشده غیر مکتوب بود (هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۳۴)؛ از اینرو امامخمینی در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری نامزدشدن شخصیتهای روحانی را به مصلحت ندانست (صالح، ۲/۶۲۵)؛ البته به نظر ایشان دخالتنکردن روحانیان در امور اجرایی به معنای انزواطلبی مطلق روحانیان نبود، بلکه ایشان قصد نداشت روحانیان را به حوزه مدیریت کشور درگیر کند (هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۶۸)؛ ولی در برابر شرایط جدید و تجربه تلخی که در اعتماد به تعهد و تخصص دیگران صورت گرفته بود، روحانیت که پیشگامان انقلاب بودند، نباید و نمیتوانستند رهبری را تنها بگذارند و مسئولیتهای اجرایی را بر عهده نگیرند (مرتضوی، ۷ ـ ۸). | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
==آسیبشناسی== | ==آسیبشناسی== | ||
روحانیت مانند هر نهاد ارزشی دیگر آسیبپذیر است و در صورت مراقبتنکردن از آن به ناتوانی و انحطاط دچار میشود. امامخمینی در آسیبشناسی روحانیت ازجمله در «منشور روحانیت» به نکاتی اشاره کرده و نسبت به ضرورت حراست روحانیت از آسیبها هشدار داده است که مهمترینِ آنها عبارتاند از: | روحانیت مانند هر نهاد ارزشی دیگر آسیبپذیر است و در صورت مراقبتنکردن از آن به ناتوانی و انحطاط دچار میشود. امامخمینی در آسیبشناسی روحانیت ازجمله در «منشور روحانیت» به نکاتی اشاره کرده و نسبت به ضرورت حراست روحانیت از آسیبها هشدار داده است که مهمترینِ آنها عبارتاند از: | ||
۱. دنیاگرایی: امامخمینی دنیاگرایی و دنیادوستی و جاه و مقام را مادر همه بیماریها میدانست (آداب الصلاة، ۴۳) و همگان، بهویژه روحانیت را از افتادن در دام این خصلت شیطانی برحذر میداشت و با هشداردادن به نقشههای اهریمنانه دشمنان برای نابودی اسلام و حوزههای علمیه تأکید میکرد روحانیت تنها در سایه تهذب، آمادگی و نظم میتواند این مشکلات را از سر راه بردارد (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) و از آنجا که ضرر جاهطلبی طلاب و روحانیت به جامعه و دین، تسری پیدا میکند، وجود آن در آنان خطرناکتر از دیگران است (صحیفه، ۲/۲۸) و باید آخوندهای درباری که دین را به دنیا میفروشند، از این لباس خارج و از حوزهها طرد و اخراج شوند (ولایت فقیه، ۱۳۷). ایشان با تأکید بر ضرورت و لزوم تهذیب نفس برای طلاب و روحانیت با استناد به حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) (ابنشعبه، ۵۰)، فساد و انحراف یک عالم دینی را موجب انحراف همه عالَم و صدمهخوردن به اسلام و روحانیت میدانست (جهاد اکبر، ۱۳ ـ ۱۶)؛ همچنین با اشاره به روایتی از امیرالمؤمنین(ع) (کلینی، ۱/۴۴)، بر آن بود که بوی تعفن عالمِ منحرف، در جهنم موجب آزار اهل جهنم میشود و این امر از باب تجسم اعمال و سرایت انحراف و عفونت عالِمِ منحرف به جامعه است (جهاد اکبر، ۱۴ ـ ۱۶) (← مقاله حب دنیا). امامخمینی که از نگاه تاریخی زندگی و معیشت روحانیت را همواره همراه با سادهزیستی و بودجه این گروه با همه خدمات فراوان را از بودجه دیگر اقشار جامعه بهمراتب کمتر شمرده است (کشف اسرار، ۲۰۳ ـ ۲۰۷)، تشریفات را مخالف اسلام و تحصیل علوم دینی میدانست (صحیفه، ۱۷/۳۲۵ و ۲۰/۲۷۷) و با اشاره به اینکه گسترش تشریفات موجب از میانرفتن محتوا میشود و وقتی ساختمانها و ماشینها و دستگاهها زیاد شود، بنیه فقهی اسلام صدمه میبیند، از مسئله تشریفات در حوزه اظهار نگرانی میکرد و بر آن بود این تشریفات در نهایت شکست روحانیت را در پی خواهد داشت (همان، ۱۹/۴۲). ایشان خروج از منش و رفتار طلبگی را موجب تزلزل مردم و شکست روحانیت میدانست و با اشاره به ضرورت حفاظت از روحانیان برجسته در برابر جریان ترور، به امامان جمعه و محافظان آنان توصیه میکرد مبادا در موقع آمدن امامجمعه به خیابان، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند؛ زیرا اینگونه امور حیثیت و شأن را در جامعه ساقط میکند و اگر مردم ببینند که روحانیان به سوی تشریفات پیش میروند، اعتقاد خود به روحانیت را از دست میدهند (همان، ۱۹/۳۱۸) (← مقاله سادهزیستی). | ۱. دنیاگرایی: امامخمینی دنیاگرایی و دنیادوستی و جاه و مقام را مادر همه بیماریها میدانست (آداب الصلاة، ۴۳) و همگان، بهویژه روحانیت را از افتادن در دام این خصلت شیطانی برحذر میداشت و با هشداردادن به نقشههای اهریمنانه دشمنان برای نابودی اسلام و حوزههای علمیه تأکید میکرد روحانیت تنها در سایه تهذب، آمادگی و نظم میتواند این مشکلات را از سر راه بردارد (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) و از آنجا که ضرر جاهطلبی طلاب و روحانیت به جامعه و دین، تسری پیدا میکند، وجود آن در آنان خطرناکتر از دیگران است (صحیفه، ۲/۲۸) و باید آخوندهای درباری که دین را به دنیا میفروشند، از این لباس خارج و از حوزهها طرد و اخراج شوند (ولایت فقیه، ۱۳۷). ایشان با تأکید بر ضرورت و لزوم تهذیب نفس برای طلاب و روحانیت با استناد به حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) (ابنشعبه، ۵۰)، فساد و انحراف یک عالم دینی را موجب انحراف همه عالَم و صدمهخوردن به اسلام و روحانیت میدانست (جهاد اکبر، ۱۳ ـ ۱۶)؛ همچنین با اشاره به روایتی از امیرالمؤمنین(ع) (کلینی، الکافی، ۱/۴۴)، بر آن بود که بوی تعفن عالمِ منحرف، در جهنم موجب آزار اهل جهنم میشود و این امر از باب تجسم اعمال و سرایت انحراف و عفونت عالِمِ منحرف به جامعه است (جهاد اکبر، ۱۴ ـ ۱۶) (← مقاله حب دنیا). امامخمینی که از نگاه تاریخی زندگی و معیشت روحانیت را همواره همراه با سادهزیستی و بودجه این گروه با همه خدمات فراوان را از بودجه دیگر اقشار جامعه بهمراتب کمتر شمرده است (کشف اسرار، ۲۰۳ ـ ۲۰۷)، تشریفات را مخالف اسلام و تحصیل علوم دینی میدانست (صحیفه، ۱۷/۳۲۵ و ۲۰/۲۷۷) و با اشاره به اینکه گسترش تشریفات موجب از میانرفتن محتوا میشود و وقتی ساختمانها و ماشینها و دستگاهها زیاد شود، بنیه فقهی اسلام صدمه میبیند، از مسئله تشریفات در حوزه اظهار نگرانی میکرد و بر آن بود این تشریفات در نهایت شکست روحانیت را در پی خواهد داشت (همان، ۱۹/۴۲). ایشان خروج از منش و رفتار طلبگی را موجب تزلزل مردم و شکست روحانیت میدانست و با اشاره به ضرورت حفاظت از روحانیان برجسته در برابر جریان ترور، به امامان جمعه و محافظان آنان توصیه میکرد مبادا در موقع آمدن امامجمعه به خیابان، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند؛ زیرا اینگونه امور حیثیت و شأن را در جامعه ساقط میکند و اگر مردم ببینند که روحانیان به سوی تشریفات پیش میروند، اعتقاد خود به روحانیت را از دست میدهند (همان، ۱۹/۳۱۸) (← مقاله سادهزیستی). | ||
۲. بینظمی: از عوامل مهم موفقیت هر فرد و جامعهای نظم است و امیرالمؤمنین علی(ع) در آخرین وصیت خود، فرزندان و هواداران خود را به رعایت نظم در کارها سفارش کرده است (نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶). امامخمینی به ضرورت و اهمیت نظم در امور اجتماعی (← مقاله حفظ نظام) و نیز نظم روحانیت توجه داشت و روحانیان را به نظم و برنامهریزی برای آینده خود و جامعه سفارش میکرد (جهاد اکبر، ۶۱). ایشان خود نیز در زندگی بسیار منظم بود و عبادت، دعا، مطالعه، تدریس، گوشکردن به اخبار، ورزش، ملاقات، انس با خانواده و خوراک و نظافت را به موقع و منظم انجام میداد (← رجایی، ۳/۴، ۶، ۱۰، ۲۷، ۳۳ و ۳۵) (← مقاله اخلاق و سیره امامخمینی). ایشان از سالها پیش بهویژه در دوره زعامت و مرجعیت سیدحسین بروجردی، در اندیشه نظم و ساماندهی بهتر حوزه بود و در همین راستا طرح و برنامهای را پیشنهاد کرد (← مقالههای بروجردی، سیدحسین؛ حوزه علمیه قم) و به کسانی که میگفتند نظم حوزه در بینظمی آن است، انتقاد کرد و یادآور شد اینگونه سخنان موجب میشود روحانیت به بینظمی متهم شود (صحیفه، ۱۶/۴۶) (← مقاله شورای مدیریت حوزه علمیه قم). | ۲. بینظمی: از عوامل مهم موفقیت هر فرد و جامعهای نظم است و امیرالمؤمنین علی(ع) در آخرین وصیت خود، فرزندان و هواداران خود را به رعایت نظم در کارها سفارش کرده است (نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶). امامخمینی به ضرورت و اهمیت نظم در امور اجتماعی (← مقاله حفظ نظام) و نیز نظم روحانیت توجه داشت و روحانیان را به نظم و برنامهریزی برای آینده خود و جامعه سفارش میکرد (جهاد اکبر، ۶۱). ایشان خود نیز در زندگی بسیار منظم بود و عبادت، دعا، مطالعه، تدریس، گوشکردن به اخبار، ورزش، ملاقات، انس با خانواده و خوراک و نظافت را به موقع و منظم انجام میداد (← رجایی، ۳/۴، ۶، ۱۰، ۲۷، ۳۳ و ۳۵) (← مقاله اخلاق و سیره امامخمینی). ایشان از سالها پیش بهویژه در دوره زعامت و مرجعیت سیدحسین بروجردی، در اندیشه نظم و ساماندهی بهتر حوزه بود و در همین راستا طرح و برنامهای را پیشنهاد کرد (← مقالههای بروجردی، سیدحسین؛ حوزه علمیه قم) و به کسانی که میگفتند نظم حوزه در بینظمی آن است، انتقاد کرد و یادآور شد اینگونه سخنان موجب میشود روحانیت به بینظمی متهم شود (صحیفه، ۱۶/۴۶) (← مقاله شورای مدیریت حوزه علمیه قم). | ||
۳. اختلاف: امامخمینی که وحدت را برای همه قشرهای جامعه اسلامی امری ضروری میشمرد (← مقالههای وحدت؛ وحدت حوزه و دانشگاه) به صورت خاص بر این باور بود که اختلاف در میان روحانیان و هتک حرمت یکدیگر بر سر مسائل دنیوی، مایه بدبینی مردم به روحانیت و شکست اسلام میشود (جهاد اکبر، ۲۷ ـ ۲۸). ایشان ضمن هشداردادن درباره برخی اختلافها و صفبندیها در حوزههای علمیه، آن را باعث ازدستدادن پایگاه مردمی و آسیبپذیری حوزه میدانست (همان، ۲۵ ـ ۲۷) و با اشاره به اینکه در نهضت مشروطه روحانیان بزرگ نجف و نیز علماى خود ایران و اهل منبر عدهای طرفدار مشروطه و عدهای مخالف آن بودند، آن را نقشه دشمنان میدانست که تأثیر هم کرد و نگذاشت مشروطه آنگونه که علمای بزرگ طرح آن را ریخته بودند، عملى شود و کار را به آنجا رساندند که آنانی که مشروطهخواه بودند، به دست عدهای دیگر کوبیده شدند (صحیفه، ۱۸/۱۷۱). | ۳. اختلاف: امامخمینی که وحدت را برای همه قشرهای جامعه اسلامی امری ضروری میشمرد (← مقالههای وحدت؛ وحدت حوزه و دانشگاه) به صورت خاص بر این باور بود که اختلاف در میان روحانیان و هتک حرمت یکدیگر بر سر مسائل دنیوی، مایه بدبینی مردم به روحانیت و شکست اسلام میشود (جهاد اکبر، ۲۷ ـ ۲۸). ایشان ضمن هشداردادن درباره برخی اختلافها و صفبندیها در حوزههای علمیه، آن را باعث ازدستدادن پایگاه مردمی و آسیبپذیری حوزه میدانست (همان، ۲۵ ـ ۲۷) و با اشاره به اینکه در نهضت مشروطه روحانیان بزرگ نجف و نیز علماى خود ایران و اهل منبر عدهای طرفدار مشروطه و عدهای مخالف آن بودند، آن را نقشه دشمنان میدانست که تأثیر هم کرد و نگذاشت مشروطه آنگونه که علمای بزرگ طرح آن را ریخته بودند، عملى شود و کار را به آنجا رساندند که آنانی که مشروطهخواه بودند، به دست عدهای دیگر کوبیده شدند (صحیفه، ۱۸/۱۷۱). | ||
بر همین اساس امامخمینی در آغاز نهضت اسلامی خود در تأکید بر لزوم وحدت و پرهیز از اختلاف، در یک راهکار عملی در بیشتر شهرهای کشور و حتی بیرون از ایران، از علما و روحانیان خواست که شبهای یکشنبه هر هفته گرد هم آیند تا افزون بر طرح مسائل از پراکندگی و تفرقه که به سود رژیم پهلوی است، جلوگیری کنند (همان، ۱/۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷). ایشان ریشه اختلاف و جبههبندیهای کاذب را توطئه دشمن و هوای نفس میشمرد و تأکید فراوانی بر لزوم تهذیب نفس و پرهیز روحانیان از اختلاف داشت (همان، ۲/۱۴ ـ ۱۶). ایشان پس از پیروزی و در سالهای پایانی عمر خود نیز بارها بر این مهم تأکید میورزید؛ چنانکه با اشاره به شکاف و اختلاف در «جامعه روحانیتِ تهران» و تبدیل آن به دو گروه مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۶۶ (ناطق نوری، ۲/۱۰۴ ـ ۱۰۸)، ضمن باارزششمردن اصل آزادی آرا و نظر همه جناحها، آنان را از مقابله با یکدیگر و رویارویی برحذر داشت و نتیجه رویارویی روحانیان به نام فقه سنتی و پویا را به سود دشمن شمرد (صحیفه، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای مجمع روحانیون مبارز تهران؛ جامعه روحانیت مبارز تهران). | بر همین اساس امامخمینی در آغاز نهضت اسلامی خود در تأکید بر لزوم وحدت و پرهیز از اختلاف، در یک راهکار عملی در بیشتر شهرهای کشور و حتی بیرون از ایران، از علما و روحانیان خواست که شبهای یکشنبه هر هفته گرد هم آیند تا افزون بر طرح مسائل از پراکندگی و تفرقه که به سود رژیم پهلوی است، جلوگیری کنند (همان، ۱/۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷). ایشان ریشه اختلاف و جبههبندیهای کاذب را توطئه دشمن و هوای نفس میشمرد و تأکید فراوانی بر لزوم تهذیب نفس و پرهیز روحانیان از اختلاف داشت (همان، ۲/۱۴ ـ ۱۶). ایشان پس از پیروزی و در سالهای پایانی عمر خود نیز بارها بر این مهم تأکید میورزید؛ چنانکه با اشاره به شکاف و اختلاف در «جامعه روحانیتِ تهران» و تبدیل آن به دو گروه مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۶۶ (ناطق نوری، ۲/۱۰۴ ـ ۱۰۸)، ضمن باارزششمردن اصل آزادی آرا و نظر همه جناحها، آنان را از مقابله با یکدیگر و رویارویی برحذر داشت و نتیجه رویارویی روحانیان به نام فقه سنتی و پویا را به سود دشمن شمرد (صحیفه، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای مجمع روحانیون مبارز تهران؛ جامعه روحانیت مبارز تهران). | ||
۴. تحجر و سطحینگری: تحجر و سطحینگری و به تعبیر دیگر عوامزدگی (مطهری، ۲۴/۴۹۸)، از دیگر آسیبهای روحانیت است. امامخمینی تحجر و واپسگرایی را آفت روحانیت میدانست (صحیفه، ۲۱/۲۷۷ ـ ۲۸۰) و از عالمان روشنضمیر و مبارز تجلیل میکرد (همان، ۲۱/۱۷۰) و تلخی مبارزه با تحجر و زجر جانکاه از ناحیه متحجران حوزههای علمی را با هیچ سختیِ دیگر قابل قیاس نمیدانست (همان، ۲۱/۲۷۸ ـ ۲۷۹). ایشان به همان اندازه که از روحانیت اصیل دفاع میکرد با روحانیان وابسته و متحجر مخالف بود و آنان را برای اسلام و اهداف انقلاب خطرناک میدانست (محمدی ریشهری، ۱۰/۳۵۱). به نظر ایشان تحجرگرایی موجب رختبستن عقلانیت از حوزه و فراهمشدن زمینه ترویج اسلام امریکایی و دشمنی با پیامبر اسلام(ص) میشود (صحیفه، ۲۱/۲۷۸) (← مقاله اسلام ناب محمدی). ایشان با اشاره به اینکه متحجران آبروی اسلام و مسلمانان را برده و از عنوان «ولایت» برای کسب مال و مقام بهرهبرداری میکنند، غفلت از این عناصر را برای یک لحظه هم جایز نمیدانست (همان، ۲۱/۲۸۱) و از روحانیان انقلابی میخواست اجازه برتری و حاکمیت فکری روحانینماها و متحجران بر حوزههای علمیه و پیشروی آنان تا حد مرجعیت را ندهند (همان، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای تحجر؛ ارتجاع). | ۴. تحجر و سطحینگری: تحجر و سطحینگری و به تعبیر دیگر عوامزدگی (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۴۹۸)، از دیگر آسیبهای روحانیت است. امامخمینی تحجر و واپسگرایی را آفت روحانیت میدانست (صحیفه، ۲۱/۲۷۷ ـ ۲۸۰) و از عالمان روشنضمیر و مبارز تجلیل میکرد (همان، ۲۱/۱۷۰) و تلخی مبارزه با تحجر و زجر جانکاه از ناحیه متحجران حوزههای علمی را با هیچ سختیِ دیگر قابل قیاس نمیدانست (همان، ۲۱/۲۷۸ ـ ۲۷۹). ایشان به همان اندازه که از روحانیت اصیل دفاع میکرد با روحانیان وابسته و متحجر مخالف بود و آنان را برای اسلام و اهداف انقلاب خطرناک میدانست (محمدی ریشهری، ۱۰/۳۵۱). به نظر ایشان تحجرگرایی موجب رختبستن عقلانیت از حوزه و فراهمشدن زمینه ترویج اسلام امریکایی و دشمنی با پیامبر اسلام(ص) میشود (صحیفه، ۲۱/۲۷۸) (← مقاله اسلام ناب محمدی). ایشان با اشاره به اینکه متحجران آبروی اسلام و مسلمانان را برده و از عنوان «ولایت» برای کسب مال و مقام بهرهبرداری میکنند، غفلت از این عناصر را برای یک لحظه هم جایز نمیدانست (همان، ۲۱/۲۸۱) و از روحانیان انقلابی میخواست اجازه برتری و حاکمیت فکری روحانینماها و متحجران بر حوزههای علمیه و پیشروی آنان تا حد مرجعیت را ندهند (همان، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای تحجر؛ ارتجاع). | ||
۵. اندیشه جدایی دین از سیاست: از آفات دیگر روحانیت نفوذ اندیشه جدایی دین از سیاست در میان آنان است. امامخمینی این مسئله را از خطرهای بزرگ و القائات استعمار برای بیرونکردن دین از صحنه زندگی به دست افرادی خودی میشمرد (همان، ۲۱/۲۷۸). به نظر ایشان جدایی دین از سیاست، خود را در قالب دفاع از مقدسات و مقدسنمایی و مخالفت با انقلاب و اسلام نشان میدهد و در نتیجه اسلام محدود به تعالیم فردی و عبادی میشود و از رسالتهای اصلی و بزرگ خود که مقابله با استعمار باشد، باز میماند (همان). ایشان از شعارِ باطلدانستنِ برپایی حکومت پیش از ظهور امام زمان(ع) از سوی برخی متحجران را مشکلی بزرگ و جانفرسا خواند (همان، ۲۱/۲۷۹) (← مقالههای مهدویت؛ انجمن حجتیه) و حیله مقدسمآبی و زخم زبان متحجران را بسان باروت و سربی میدانست که جگر را میسوزاند (همان، ۲۱/۲۷۹ ـ ۲۸۰). ایشان رواج روحیه انزواطلبی در میان برخی حوزویان و ننگشمردن ورود به مسائل اجتماعی و حتی پرهیز از پوشیدن لباس نظامی را از پیامدهای تحجر میدانست و با ابراز تأسف از رواج این روحیه در حوزههای علمیه، آن را محصول توطئههای مرموز جهانخواران و ناشی از تفکر حاکم بر روحانیت مسیحی و کلیسا میشمرد (همان، ۱۴/۱۸۴ ـ ۱۸۵ و ۱۷/۲۰۴) (← مقاله دین و سیاست). | ۵. اندیشه جدایی دین از سیاست: از آفات دیگر روحانیت نفوذ اندیشه جدایی دین از سیاست در میان آنان است. امامخمینی این مسئله را از خطرهای بزرگ و القائات استعمار برای بیرونکردن دین از صحنه زندگی به دست افرادی خودی میشمرد (همان، ۲۱/۲۷۸). به نظر ایشان جدایی دین از سیاست، خود را در قالب دفاع از مقدسات و مقدسنمایی و مخالفت با انقلاب و اسلام نشان میدهد و در نتیجه اسلام محدود به تعالیم فردی و عبادی میشود و از رسالتهای اصلی و بزرگ خود که مقابله با استعمار باشد، باز میماند (همان). ایشان از شعارِ باطلدانستنِ برپایی حکومت پیش از ظهور امام زمان(ع) از سوی برخی متحجران را مشکلی بزرگ و جانفرسا خواند (همان، ۲۱/۲۷۹) (← مقالههای مهدویت؛ انجمن حجتیه) و حیله مقدسمآبی و زخم زبان متحجران را بسان باروت و سربی میدانست که جگر را میسوزاند (همان، ۲۱/۲۷۹ ـ ۲۸۰). ایشان رواج روحیه انزواطلبی در میان برخی حوزویان و ننگشمردن ورود به مسائل اجتماعی و حتی پرهیز از پوشیدن لباس نظامی را از پیامدهای تحجر میدانست و با ابراز تأسف از رواج این روحیه در حوزههای علمیه، آن را محصول توطئههای مرموز جهانخواران و ناشی از تفکر حاکم بر روحانیت مسیحی و کلیسا میشمرد (همان، ۱۴/۱۸۴ ـ ۱۸۵ و ۱۷/۲۰۴) (← مقاله دین و سیاست). | ||
اصلاح و بازسازی: از مسائل مهم و مطرح در اندیشه امامخمینی مسئله اصلاح روحانیت است. ایشان بر آن بود که روحانیت نیز همانند دیگر اقشار جامعه نیازمند اصلاح بوده و است؛ ولی این کار از هر فردی ساخته نیست و تنها کسانی میتوانند پرچم اصلاح روحانیت را در دست گیرند که دارای شرایط و ویژگیهای لازم باشند (کشف اسرار، ۲۰۱ ـ ۲۰۲). ایشان برای اصلاح و نیز حفظ و مراقبت از حریم روحانیت، برنامههای سازندهای را در دستور کار داشت؛ ازجمله تدریس اخلاق برای طلاب حوزه علمیه در سال ۱۳۱۷ که از نخستین برنامههای عملی امامخمینی در این راستا بود (ذاکری، ۱۰۲). ایشان به استادان دیگر حوزه نیز توصیه و تأکید میکرد درس اخلاق را از یاد نبرند و به درسهای اخلاقِ موجود بسنده نکنند؛ زیرا لازم است در حوزه افزون بر بیست درس اخلاق باشد (صحیفه، ۱۹/۳۵۶)؛ همچنین به نظر ایشان علاوه بر درسهای اخلاق لازم است استادان در آغاز یا پایان درسهای خود به طلاب، مسائل ارزشی و اخلاقی را یادآوری کنند (همان، ۲۰/۱۹۱). | اصلاح و بازسازی: از مسائل مهم و مطرح در اندیشه امامخمینی مسئله اصلاح روحانیت است. ایشان بر آن بود که روحانیت نیز همانند دیگر اقشار جامعه نیازمند اصلاح بوده و است؛ ولی این کار از هر فردی ساخته نیست و تنها کسانی میتوانند پرچم اصلاح روحانیت را در دست گیرند که دارای شرایط و ویژگیهای لازم باشند (کشف اسرار، ۲۰۱ ـ ۲۰۲). ایشان برای اصلاح و نیز حفظ و مراقبت از حریم روحانیت، برنامههای سازندهای را در دستور کار داشت؛ ازجمله تدریس اخلاق برای طلاب حوزه علمیه در سال ۱۳۱۷ که از نخستین برنامههای عملی امامخمینی در این راستا بود (ذاکری، طلوع خورشید، ۱۰۲). ایشان به استادان دیگر حوزه نیز توصیه و تأکید میکرد درس اخلاق را از یاد نبرند و به درسهای اخلاقِ موجود بسنده نکنند؛ زیرا لازم است در حوزه افزون بر بیست درس اخلاق باشد (صحیفه، ۱۹/۳۵۶)؛ همچنین به نظر ایشان علاوه بر درسهای اخلاق لازم است استادان در آغاز یا پایان درسهای خود به طلاب، مسائل ارزشی و اخلاقی را یادآوری کنند (همان، ۲۰/۱۹۱). | ||
برخی اقدامات امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مانند تشکیل یا حمایت از تشکیل شورای مدیریت حوزه علمیه قم، تأسیس حوزه علمیه خواهران و نیز تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی در همین راستا و برای اصلاح و ایجاد نظم در حوزه و ساماندادن به وظیفه تبلیغی روحانیت انجام گرفت. ایشان برای حراست از حریم روحانیت و دخالتنکردنِ افراد ناوارد در امور حقوقی و اخلاقیِ حوزه و روحانیت و نیز برای تشدید در مجازات روحانیان متخلف از منش و رفتار طلبگی و سرپیچی از اصول اخلاق اسلامی، دادگاه ویژه روحانیت را در سال ۱۳۵۸ تأسیس کرد تا به رفتار برخی ناصالحان در لباس روحانیت رسیدگی و در صورت لزوم برخورد شود (← مقاله دادگاه ویژه روحانیت). | برخی اقدامات امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مانند تشکیل یا حمایت از تشکیل شورای مدیریت حوزه علمیه قم، تأسیس حوزه علمیه خواهران و نیز تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی در همین راستا و برای اصلاح و ایجاد نظم در حوزه و ساماندادن به وظیفه تبلیغی روحانیت انجام گرفت. ایشان برای حراست از حریم روحانیت و دخالتنکردنِ افراد ناوارد در امور حقوقی و اخلاقیِ حوزه و روحانیت و نیز برای تشدید در مجازات روحانیان متخلف از منش و رفتار طلبگی و سرپیچی از اصول اخلاق اسلامی، دادگاه ویژه روحانیت را در سال ۱۳۵۸ تأسیس کرد تا به رفتار برخی ناصالحان در لباس روحانیت رسیدگی و در صورت لزوم برخورد شود (← مقاله دادگاه ویژه روحانیت). | ||
==پانویس== | ==پانویس== |