اهل کتاب (احکام): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
«اهل» به تناسب کلمه‌ای که به آن اضافه می‌شود، مفهوم خاصی می‌یابد؛ مانند اهل انسان که به همسر و نزدیکان شخص و اهل خانه که به ساکنان خانه و اهل اسلام که به [[مسلمانان]] گفته می‌شود.<ref>فراهیدی، العین، ۴/۸۹؛ صاحب‌بن‌عباد، المحیط فی اللغه، ۴/۶۳.</ref> اهل کتاب که از نگاه فقهی بخشی از غیر مسلمانان به‌شمار می‌روند. {{ببینید|متن=ببینید|کافر}} در اصطلاح فقهی به غیر مسلمانانی گفته می‌شود که کتاب دارند مانند [[یهود]] که [[کتاب تورات]] را دارند و [[مسیحیان]] که [[کتاب انجیل]] را دارند<ref>طوسی، المبسوط، ۷/۱۵۶؛ علامه حلی، تحریر الاحکام، ۲/۱۳۸.</ref> و برخی از فقها، مجوس را نیز از اهل کتاب دانسته‌اند.<ref>حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۴۹؛ ابن‌زهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۲۰۲.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اهل کتاب(۲)}}
«اهل» به تناسب کلمه‌ای که به آن اضافه می‌شود، مفهوم خاصی می‌یابد؛ مانند اهل انسان که به همسر و نزدیکان شخص و اهل خانه که به ساکنان خانه و اهل اسلام که به [[مسلمانان]] گفته می‌شود.<ref>فراهیدی، العین، ۴/۸۹؛ صاحب‌بن‌عباد، المحیط فی اللغه، ۴/۶۳.</ref> اهل کتاب که از نگاه [[فقه|فقهی]] بخشی از غیر مسلمانان به‌شمار می‌روند. {{ببینید|متن=ببینید|کافر}} در اصطلاح فقهی به غیر مسلمانانی گفته می‌شود که کتاب دارند مانند [[یهود]] که کتاب [[تورات]] را دارند و [[مسیحیان]] که کتاب [[انجیل]] را دارند<ref>طوسی، المبسوط، ۷/۱۵۶؛ علامه حلی، تحریر الاحکام، ۲/۱۳۸.</ref> و برخی از فقها، [[مجوس]] را نیز از اهل کتاب دانسته‌اند.<ref>حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۴۹؛ ابن‌زهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۲۰۲.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اهل کتاب (مفهوم)}}


واژه «اهل کتاب» ۳۱ مورد در [[قرآن]] آمده که مقصود از آن، یهودیان و مسیحیان‌اند.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۱۲۹؛ جصاص، احکام القرآن، ۳/۲۸۱.</ref>
واژه «اهل کتاب» ۳۱ مورد در [[قرآن]] آمده که مقصود از آن، یهودیان و مسیحیان‌اند.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۱۲۹؛ جصاص، احکام القرآن، ۳/۲۸۱.</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
در [[شبه‌جزیره عربستان]]، مسیحیان<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۷۳.</ref> و یهودیان زندگی می‌کردند.<ref>کلینی، الکافی، ۸/۳۰۹.</ref> [[پیامبر(ص)]]، پس از استقرار در [[مدینه]] با یهودیان آن شهر، پیمان همزیستی مسالمت‌آمیز بست. طی آن حقوق اقلیت‌ها را رسمیت داد و همه یهودیان را در کنار مسلمانان، امت واحد خواند و به آنان آزادی عمل به دین خودشان را داد.<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه(ص)، ۱/۵۰۱–۵۰۲.</ref> با گسترش [[اسلام]] و توسعه [[احکام دینی]]، تعاملات با اهل کتاب، خصوصاً [[اهل ذمه]] یکی از موضوعات مهم در احکام اسلامی شد. نخست در قرآن کریم بیشتر مسائل اعتقادی و برخی تعاملات آنان با مسلمانان<ref>آل عمران، ۶۴–۷۸ و ۹۸–۹۹.</ref> و در پی آن در روایات گوناگون<ref>صدوق، من لایحضر، ۱/۱۲، ۲/۴۸–۴۹، ۳/۴۵ و ۲۷۸؛ بخاری، صحیح البخاری، ۳/۱۶۳، ۴/۲۶۹–۲۷۰ و ۸/۱۶۰.</ref> و سپس در متون فقهی، احکام بیشتری در زمینه‌های فردی اعم از عبادی و غیر عبادی، [[احکام اجتماعی]] و [[احکام سیاسی|سیاسی]]، [[احکام حقوقی|حقوقی]] و [[احکام کیفری|کیفری]] بیان گردید.
در [[عربستان سعودی|شبه‌جزیره عربستان]]، مسیحیان<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۷۳.</ref> و یهودیان زندگی می‌کردند.<ref>کلینی، الکافی، ۸/۳۰۹.</ref> [[پیامبر(ص)]]، پس از استقرار در [[مدینه]] با یهودیان آن شهر، پیمان همزیستی مسالمت‌آمیز بست. طی آن حقوق [[اقلیت‌های دینی|اقلیت‌ها]] را رسمیت داد و همه یهودیان را در کنار مسلمانان، امت واحد خواند و به آنان آزادی عمل به دین خودشان را داد.<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه(ص)، ۱/۵۰۱–۵۰۲.</ref> با گسترش [[اسلام]] و توسعه احکام دینی، تعاملات با اهل کتاب، خصوصاً [[اهل ذمه]] یکی از موضوعات مهم در احکام اسلامی شد. نخست در قرآن کریم بیشتر مسائل اعتقادی و برخی تعاملات آنان با مسلمانان<ref>آل عمران، ۶۴–۷۸ و ۹۸–۹۹.</ref> و در پی آن در روایات گوناگون<ref>صدوق، من لایحضر، ۱/۱۲، ۲/۴۸–۴۹، ۳/۴۵ و ۲۷۸؛ بخاری، صحیح البخاری، ۳/۱۶۳، ۴/۲۶۹–۲۷۰ و ۸/۱۶۰.</ref> و سپس در متون فقهی، احکام بیشتری در زمینه‌های فردی اعم از عبادی و غیر عبادی، احکام اجتماعی و سیاسی، حقوقی و کیفری بیان گردید.


از میان فقیهان گذشته [[شیعه]]، [[علی‌بن‌بابویه]] و [[ابن‌ابی‌عقیل عمانی]] و [[ابن‌جنید اسکافی]] در برخی ابواب فقهی مثل باب طهارت، نکاح، ارث و دیات، احکام اهل کتاب را بیان کرده‌اند.<ref>← ابن‌بابویه، مجموعة فتاوی ابن‌بابویه، ۱۱۲؛ ابن‌ابی‌عقیل، مجموعة فتاوی ابن‌أبی‌عقیل، ۱۱۱ و ۱۲۳؛ ابن‌جنید، مجموعة فتاوی ابن‌جنید، ۱۶۳، ۲۵۱ و ۳۶۷.</ref> پس از آنان [[شیخ صدوق]]<ref>صدوق، المقنع، ۳۰۸ و ۵۰۷.</ref> و [[شیخ مفید]]<ref>مفید، المقنعه، ۲۶۹، ۵۲۱، ۵۸۰ و ۷۳۱.</ref> با تفصیل بیشتری به بیان آن احکام پرداختند. شیخ مفید نخستین کسی بود که کتابی را به صورت تک‌نگاری با نام «[[ذبائح اهل الکتاب]]» نوشت. [[شیخ طوسی]] با بسط بیشتر در کتاب‌های روایی و فقهی خود، مسائل فقهی اهل کتاب را مطرح کرد و محقق حلی که در ابواب مختلف کتاب [[شرائع الاسلام]] مانند طهارت، احکام اموات، جهاد، وصیت، نکاح، یمین، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، قضا و شهادات، حدود و دیات، احکام اهل کتاب را ذکر کرده است. فقهای پس از او نیز تا عصر حاضر همین شیوه را ادامه داده‌اند. [[امام‌خمینی]] نیز به صورت استدلالی در [[کتاب الطهاره]]<ref>امام‌خمینی، امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۱–۴۱۵.</ref> و [[کتاب البیع]]<ref>امام‌خمینی، البیع، ۲/۱۰۵ و ۷۲۰.</ref> و در کتاب‌های فتوایی خود مانند تعلیقه بر عروه<ref>امام‌خمینی، تعلیقه علی عروه، ۶۷۴–۶۷۶.</ref> و [[تحریر الوسیله]] در بیشتر ابواب یادشده، احکام مربوط به اهل کتاب را بیان کرده است.
از میان فقیهان گذشته [[شیعه]]، علی‌بن‌بابویه و [[ابن‌ابی‌عقیل عمانی]] و [[ابن‌جنید اسکافی]] در برخی ابواب فقهی مثل باب طهارت، نکاح، ارث و دیات، احکام اهل کتاب را بیان کرده‌اند.<ref>← ابن‌بابویه، مجموعة فتاوی ابن‌بابویه، ۱۱۲؛ ابن‌ابی‌عقیل، مجموعة فتاوی ابن‌أبی‌عقیل، ۱۱۱ و ۱۲۳؛ ابن‌جنید، مجموعة فتاوی ابن‌جنید، ۱۶۳، ۲۵۱ و ۳۶۷.</ref> پس از آنان [[شیخ صدوق]]<ref>صدوق، المقنع، ۳۰۸ و ۵۰۷.</ref> و [[شیخ مفید]]<ref>مفید، المقنعه، ۲۶۹، ۵۲۱، ۵۸۰ و ۷۳۱.</ref> با تفصیل بیشتری به بیان آن احکام پرداختند. شیخ مفید نخستین کسی بود که کتابی را به صورت تک‌نگاری با نام «ذبائح اهل الکتاب» نوشت. [[شیخ طوسی]] با بسط بیشتر در کتاب‌های روایی و فقهی خود، مسائل فقهی اهل کتاب را مطرح کرد و محقق حلی که در ابواب مختلف کتاب [[شرائع الاسلام]] مانند طهارت، احکام اموات، جهاد، وصیت، نکاح، یمین، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، قضا و شهادات، حدود و دیات، احکام اهل کتاب را ذکر کرده است. فقهای پس از او نیز تا عصر حاضر همین شیوه را ادامه داده‌اند. [[امام‌خمینی]] نیز به صورت استدلالی در [[کتاب الطهاره]]<ref>امام‌خمینی، امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۱–۴۱۵.</ref> و [[کتاب البیع]]<ref>امام‌خمینی، البیع، ۲/۱۰۵ و ۷۲۰.</ref> و در کتاب‌های فتوایی خود مانند [[التعلیقة علی العروة الوثقی (کتاب)|تعلیقه بر عروه]]<ref>امام‌خمینی، تعلیقه علی عروه، ۶۷۴–۶۷۶.</ref> و [[تحریر الوسیله]] در بیشتر ابواب یادشده، احکام مربوط به اهل کتاب را بیان کرده است.


== مصادیق اهل کتاب ==
== مصادیق اهل کتاب ==
به اتفاق نظر همه فقهای شیعه ازجمله امام‌خمینی، یهود و نصاری اهل کتاب‌اند.<ref>صدوق، المقنع، ۳۳۲؛ طوسی، الخلاف، ۶/۲۳؛ ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۲۸؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اهل کتاب(۲)}} اهل سنت نیز بر این مطلب اتفاق نظر دارند.<ref>شافعی، کتاب الاُم، ۴/۱۸۳؛ شنقیطی، اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، ۹/۲۲۰.</ref> از نظر بیشتر فقها در مورد [[مجوس]] (زرتشتیان) احتمال داشتن کتاب وجود دارد و از نظر احکام ملحق به اهل کتاب‌اند.<ref>مفید، المقنعه، ۲۷۰؛ علامه حلی، قواعد، ۳/۳۸؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۲/۳۱؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۳/۶۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۳۲.</ref> حتی برخی از فقها آنان را ازجمله اهل کتاب دانسته‌اند<ref>حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۴۹؛ ابن‌زهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۲۰۲.</ref> به این علت که کتاب داشته‌اند و بعدها از میان رفته است،<ref>← فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۷/۸۷.</ref> چنان‌که گفته شده، مجوس در زمان اسکندر کتاب آسمانی خود اوستا را از دست داد و در زمان [[ساسانیان]] این کتاب دوباره بازنویسی شد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴/۳۵۸.</ref> بیشتر علمای [[اهل سنت]] احتمال کتاب‌داربودن مجوسیان را نپذیرفته‌اند<ref>ابن‌عبدالبر، الاستذکار، ۳/۲۴۳؛ ابن‌عبدالبر، التمهید، ۲/۱۲۰؛ جصاص، احکام القرآن، ۳/۳۲۶–۳۲۷.</ref> و تنها درگرفتن [[جزیه]]، آنان را مانند اهل کتاب می‌دانند<ref>کحلانی، سبل السلام، ۴/۶۵.</ref> هرچند [[شافعی]] در یکی از آرای خود<ref>← نووی، المجموع، ۱۹/۳۸۷؛ نووی، روضة الطالبین، ۵/۴۷۳.</ref> و برخی دیگر از اهل سنت<ref>شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ۴/۲۴۴.</ref> با نظر مشهور [[امامیه]] هم‌عقیده‌اند.
به اتفاق نظر همه فقهای شیعه ازجمله امام‌خمینی، یهود و نصاری اهل کتاب‌اند.<ref>صدوق، المقنع، ۳۳۲؛ طوسی، الخلاف، ۶/۲۳؛ ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۲۸؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اهل کتاب (مفهوم)}} اهل سنت نیز بر این مطلب اتفاق نظر دارند.<ref>شافعی، کتاب الاُم، ۴/۱۸۳؛ شنقیطی، اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، ۹/۲۲۰.</ref> از نظر بیشتر فقها در مورد [[مجوس]] (زرتشتیان) احتمال داشتن کتاب وجود دارد و از نظر احکام ملحق به اهل کتاب‌اند.<ref>مفید، المقنعه، ۲۷۰؛ علامه حلی، قواعد، ۳/۳۸؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۲/۳۱؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۳/۶۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۳۲.</ref> حتی برخی از فقها آنان را ازجمله اهل کتاب دانسته‌اند<ref>حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۴۹؛ ابن‌زهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۲۰۲.</ref> به این علت که کتاب داشته‌اند و بعدها از میان رفته است،<ref>← فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۷/۸۷.</ref> چنان‌که گفته شده، مجوس در زمان اسکندر کتاب آسمانی خود اوستا را از دست داد و در زمان [[ساسانیان]] این کتاب دوباره بازنویسی شد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴/۳۵۸.</ref> بیشتر علمای [[اهل سنت]] احتمال کتاب‌داربودن مجوسیان را نپذیرفته‌اند<ref>ابن‌عبدالبر، الاستذکار، ۳/۲۴۳؛ ابن‌عبدالبر، التمهید، ۲/۱۲۰؛ جصاص، احکام القرآن، ۳/۳۲۶–۳۲۷.</ref> و تنها درگرفتن [[جزیه]]، آنان را مانند اهل کتاب می‌دانند<ref>کحلانی، سبل السلام، ۴/۶۵.</ref> هرچند شافعی در یکی از آرای خود<ref>← نووی، المجموع، ۱۹/۳۸۷؛ نووی، روضة الطالبین، ۵/۴۷۳.</ref> و برخی دیگر از اهل سنت<ref>شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ۴/۲۴۴.</ref> با نظر مشهور [[شیعه|امامیه]] هم‌عقیده‌اند.


امام‌خمینی ذیل مباحث مربوط به اهل کتاب، به روایاتی استناد کرده است که برخی از احکام مجوس را بیان می‌کنند؛ از این‌رو می‌توان به ایشان نسبت داد که مجوس را از مصادیق اهل کتاب به حساب آورده است،<ref>← امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۰۵–۴۰۷.</ref> هرچند ایشان در کتاب تحریر الوسیله آنان را دارای شبهه کتاب معرفی می‌کند.<ref>امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲.</ref>
امام‌خمینی ذیل مباحث مربوط به اهل کتاب، به روایاتی استناد کرده است که برخی از احکام مجوس را بیان می‌کنند؛ از این‌رو می‌توان به ایشان نسبت داد که مجوس را از مصادیق اهل کتاب به حساب آورده است،<ref>← امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۰۵–۴۰۷.</ref> هرچند ایشان در [[تحریر الوسیله|کتاب تحریر الوسیله]] آنان را دارای شبهه کتاب معرفی می‌کند.<ref>امام‌خمینی، امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲.</ref>


فقیهان برای اثبات حکم اهل کتاب برای مجوس و ملحق‌کردن آنان به اهل کتاب، به [[اجماع]]<ref>طوسی، الخلاف، ۵/۵۴۲؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۲۸.</ref> و [[سیره پیامبر]](ص)، در قبول جزیه از مجوسیان<ref>مفید، المقنعه، ۲۷۰.</ref> و روایاتی که در آنها مجوس اهل کتاب معرفی شده‌اند یا توصیه شده با آنان همانند اهل کتاب برخورد شود<ref>← صدوق، من لایحضر، ۲/۵۳؛ علامه حلی، مختلف الشیعه، ۴/۴۲۹–۴۳۰؛ علامه حلی، تذکره، ۹/۲۷۹؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۲۸–۲۲۹.</ref> استناد کرده‌اند.
فقیهان برای اثبات حکم اهل کتاب برای مجوس و ملحق‌کردن آنان به اهل کتاب، به [[اجماع]]<ref>طوسی، الخلاف، ۵/۵۴۲؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۲۸.</ref> و [[سنت|سیره پیامبر(ص)]]، در قبول جزیه از مجوسیان<ref>مفید، المقنعه، ۲۷۰.</ref> و روایاتی که در آنها مجوس اهل کتاب معرفی شده‌اند یا توصیه شده با آنان همانند اهل کتاب برخورد شود<ref>← صدوق، من لایحضر، ۲/۵۳؛ علامه حلی، مختلف الشیعه، ۴/۴۲۹–۴۳۰؛ علامه حلی، تذکره، ۹/۲۷۹؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۲۸–۲۲۹.</ref> استناد کرده‌اند.


غیر از یهودیان، مسیحیان و مجوس، مصادیقی برای اهل کتاب وجود ندارد، مگر اینکه ثابت شود انشعاب‌یافته از اهل کتاب‌اند، مانند «[[سامره]]» که برخی آنان را جزو یهود دانسته‌اند و «[[صابئه]]» که نزد برخی جزو مسیحیان‌اند.<ref>طوسی، المبسوط، ۴/۲۱۰؛ ← نووی، المجموع، ۱۶/۲۳۵–۲۳۶.</ref> امام‌خمینی نیز به دلیل روشن‌نبودن دین صابئه، آنان را تنها در صورتی که معلوم شود از مسیحیان‌اند در شمار اهل کتاب دانسته است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۱.</ref>
غیر از یهودیان، مسیحیان و مجوس، مصادیقی برای اهل کتاب وجود ندارد، مگر اینکه ثابت شود انشعاب‌یافته از اهل کتاب‌اند، مانند «سامره» که برخی آنان را جزو یهود دانسته‌اند و «[[صابئه]]» که نزد برخی جزو مسیحیان‌اند.<ref>طوسی، المبسوط، ۴/۲۱۰؛ ← نووی، المجموع، ۱۶/۲۳۵–۲۳۶.</ref> امام‌خمینی نیز به دلیل روشن‌نبودن دین صابئه، آنان را تنها در صورتی که معلوم شود از مسیحیان‌اند در شمار اهل کتاب دانسته است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۱.</ref>


== پیمان همزیستی با مسلمانان ==
== پیمان همزیستی با مسلمانان ==
خط ۲۶: خط ۲۶:
قرارداد ذمه قراردادی است که برای همزیستی مسالمت‌آمیز میان اهل کتاب و حکومت اسلامی بسته می‌شود. در متون فقهی متقدم، پنج شرط برای ذمه ذکر شده است،<ref>طوسی، الاقتصاد، ۳۱۳؛ راوندی، فقه القرآن، ۱/۳۴۶.</ref> اما از آنجاکه این شرایط به مقتضای ماهیت عقد ذمه بیان شده و نص خاصی برای همه آنها وجود ندارد، برخی فقیهان چند شرط دیگر به آنها افزوده‌اند<ref>ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۲/۶–۷.</ref> و [[محقق حلی]] با ذکر عناوین کلی، همه آنها را در شش شرط جمع‌آوری کرده است،<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱/۳۰۰.</ref> البته برخی با تفصیل‌دادن عناوین کلی، شرایط ذمه را تا یازده<ref>فخرالمحققین حلی، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ۱/۳۵۳.</ref> و برخی تا دوازده شرط<ref>سبزواری، کفایة الفقیه، ۱/۳۷۰.</ref> برشمرده‌اند.
قرارداد ذمه قراردادی است که برای همزیستی مسالمت‌آمیز میان اهل کتاب و حکومت اسلامی بسته می‌شود. در متون فقهی متقدم، پنج شرط برای ذمه ذکر شده است،<ref>طوسی، الاقتصاد، ۳۱۳؛ راوندی، فقه القرآن، ۱/۳۴۶.</ref> اما از آنجاکه این شرایط به مقتضای ماهیت عقد ذمه بیان شده و نص خاصی برای همه آنها وجود ندارد، برخی فقیهان چند شرط دیگر به آنها افزوده‌اند<ref>ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۲/۶–۷.</ref> و [[محقق حلی]] با ذکر عناوین کلی، همه آنها را در شش شرط جمع‌آوری کرده است،<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱/۳۰۰.</ref> البته برخی با تفصیل‌دادن عناوین کلی، شرایط ذمه را تا یازده<ref>فخرالمحققین حلی، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ۱/۳۵۳.</ref> و برخی تا دوازده شرط<ref>سبزواری، کفایة الفقیه، ۱/۳۷۰.</ref> برشمرده‌اند.


امام‌خمینی همانند محقق حلی<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱/۳۰۰.</ref> شرایط ذمه را در شش عنوان کلی ذکر کرده است که همه مواردی را که فقیهان نام برده‌اند دربر می‌گیرد.
[[امام‌خمینی]] همانند محقق حلی<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱/۳۰۰.</ref> شرایط ذمه را در شش عنوان کلی ذکر کرده است که همه مواردی را که فقیهان نام برده‌اند دربر می‌گیرد.


این شرایط عبارت‌اند از:
این شرایط عبارت‌اند از:
## قبول جزیه: جزیه مالی است که اهل کتاب سالیانه و بر اساس قرارداد ذمه با نظر [[حاکم اسلامی]] برای اقامت در سرزمین اسلامی در ازای امنیت جانی و مالی پرداخت می‌کنند؛
## قبول جزیه: جزیه مالی است که اهل کتاب سالیانه و بر اساس قرارداد ذمه با نظر حاکم اسلامی برای اقامت در سرزمین اسلامی در ازای امنیت جانی و مالی پرداخت می‌کنند؛
## ترک کارهای منافی امان، مانند اقدام به [[جنگ]] و کمک به [[مشرکان]]؛
## ترک کارهای منافی امان، مانند اقدام به جنگ و کمک به [[مشرکان]]؛
## ترک تظاهر به محرمات اسلامی مثل نوشیدن [[شراب]]، [[زنا]]، خوردن [[گوشت خوک]]، [[نکاح با محارم]]؛
## ترک تظاهر به محرمات اسلامی مثل نوشیدن [[شراب]]، [[زنا]]، خوردن گوشت خوک، نکاح با محارم؛
## پذیرش اجرای احکام مسلمانان بر آنان مثل ادای حقوق، ترک محرمات، اجرای حدود؛
## پذیرش اجرای احکام مسلمانان بر آنان مثل ادای حقوق، ترک محرمات، اجرای [[حدود]]؛
## ترک اذیت مسلمانان مانند سرقت اموالشان و جای‌دادن به جاسوس مشرکان و جاسوسی‌کردن برای آنان؛
## ترک اذیت مسلمانان مانند سرقت اموالشان و جای‌دادن به جاسوس مشرکان و جاسوسی‌کردن برای آنان؛
## پرهیز از ساختن کنیسه‌های جدید و زدن ناقوس و مرتفع‌کردن بنا نسبت به بناهای مسلمانان در محله‌های مسلمان‌نشین.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۶–۴۷۷.</ref>
## پرهیز از ساختن کنیسه‌های جدید و زدن ناقوس و مرتفع‌کردن بنا نسبت به بناهای مسلمانان در محله‌های مسلمان‌نشین.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۶–۴۷۷.</ref>
خط ۴۲: خط ۴۲:


=== طهارت و نجاست ===
=== طهارت و نجاست ===
فقها در این بحث دو نظر دارند. برخی از فقهای گذشته<ref>← محقق حلی، المعتبر، ۱/۹۶؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۲/۷.</ref> و برخی معاصران پس از امام‌خمینی قائل به طهارت اهل کتاب شده‌اند<ref>← بنی‌هاشمی، توضیح المسائل مراجع، ۱/۷۶–۷۸؛ منتظری، رساله استفتائات، ۱/۲۸.</ref> و برخی احتیاط کرده‌اند،<ref>← منتظری، رساله استفتائات، ۱/۷۶–۷۷.</ref> در برابر، برخی که بیشتر غیر معاصرند قائل به نجاست آنان هستند<ref>طوسی، النهایه، ۵۸۹؛ علامه حلی، منتهی المطلب، ۱/۱۷۲؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۲/۳۵–۳۸؛ میرزای قمی، غنائم الأیام فی مسائل الحلال و الحرام، ۱/۴۱۱.</ref> و بر این نظر ادعای اجماع شده است.<ref>ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۱/۷۳؛ ابن‌زهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۴۴.</ref> امام‌خمینی نیز همین قول را پذیرفته است.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۲ و ۳۹۵.</ref>
فقها در این بحث دو نظر دارند. برخی از فقهای گذشته<ref>← محقق حلی، المعتبر، ۱/۹۶؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۲/۷.</ref> و برخی معاصران پس از امام‌خمینی قائل به طهارت اهل کتاب شده‌اند<ref>← بنی‌هاشمی، توضیح المسائل مراجع، ۱/۷۶–۷۸؛ منتظری، رساله استفتائات، ۱/۲۸.</ref> و برخی احتیاط کرده‌اند،<ref>← منتظری، رساله استفتائات، ۱/۷۶–۷۷.</ref> در برابر، برخی که بیشتر غیر معاصرند قائل به [[نجاست]] آنان هستند<ref>طوسی، النهایه، ۵۸۹؛ علامه حلی، منتهی المطلب، ۱/۱۷۲؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۲/۳۵–۳۸؛ میرزای قمی، غنائم الأیام فی مسائل الحلال و الحرام، ۱/۴۱۱.</ref> و بر این نظر ادعای [[اجماع]] شده است.<ref>ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۱/۷۳؛ ابن‌زهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۴۴.</ref> امام‌خمینی نیز همین قول را پذیرفته است.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۲ و ۳۹۵.</ref>


برای اثبات طهارت به دلیل‌هایی استناد شده است که عبارت‌اند از: آیه‌ای که حلال‌بودن غذای اهل کتاب را بیان می‌کند.<ref>مائده، ۵.</ref> [[اصل طهارت]] در هنگام [[شک]]<ref>مازندرانی، شرح فروع الکافی، ۱/۱۸۵؛ ← امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۱۵.</ref> سیره پیامبر(ص)، که گاهی با اهل کتاب هم‌غذا می‌شد و روایاتی که دلالت بر طهارت اهل کتاب دارند، مانند صحیحه عیص‌بن‌قاسم دربارهٔ جواز هم‌غذاشدن با یهود و نصاری در صورتی که غذا از خود انسان باشد<ref>کلینی، الکافی، ۶/۲۶۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۲۰۸.</ref> و صحیحه علی‌بن‌جعفر دربارهٔ وضوگرفتن در حال اضطرار از آبی که دست یهودی یا نصرانی داخل آن شده باشد،<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۲۲۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۴۲۱.</ref> زیرا اگر آب نجس شده بود، در حال اضطرار هم وضوگرفتن با آن جایز نبود.
برای اثبات طهارت به دلیل‌هایی استناد شده است که عبارت‌اند از: آیه‌ای که حلال‌بودن غذای اهل کتاب را بیان می‌کند.<ref>مائده، ۵.</ref> [[اصل طهارت]] در هنگام [[شک]]<ref>مازندرانی، شرح فروع الکافی، ۱/۱۸۵؛ ← امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۱۵.</ref> [[سنت|سیره پیامبر(ص)]]، که گاهی با اهل کتاب هم‌غذا می‌شد و روایاتی که دلالت بر طهارت اهل کتاب دارند، مانند صحیحه عیص‌بن‌قاسم دربارهٔ جواز هم‌غذاشدن با یهود و نصاری در صورتی که غذا از خود انسان باشد<ref>کلینی، الکافی، ۶/۲۶۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۲۰۸.</ref> و صحیحه علی‌بن‌جعفر دربارهٔ وضوگرفتن در حال اضطرار از آبی که دست یهودی یا نصرانی داخل آن شده باشد،<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۲۲۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۴۲۱.</ref> زیرا اگر آب نجس شده بود، در حال اضطرار هم وضوگرفتن با آن جایز نبود.


در مقابل، برای اثبات نجاست نیز به برخی ادله استناد شده است که عبارت‌اند از: آیه ۲۸ [[سوره توبه]] که مشرکان را نجس می‌داند و یهود و نصاری به دلیل اینکه عزیر و [[مسیح]] را فرزند [[خدا]] دانسته‌اند، مشرک شمرده می‌شوند،<ref>توبه، ۳۰.</ref> همچنین آیه ۱۲۵ [[سوره انعام]] کسانی را که [[ایمان]] نمی‌آورند رجس دانسته است<ref>محقق حلی، المعتبر، ۱/۹۶.</ref> که به معنای نجس است.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۲۷۸.</ref> برخی روایات نیز از باقی‌مانده آب و غذای یهود و نصاری<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۴۲۱.</ref> و ظرف‌های آنان نهی کرده‌اند<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۴۱۹.</ref> و شستن دست پس از [[مصافحه]] با مجوس را لازم دانسته‌اند.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۴۲۰.</ref>
در مقابل، برای اثبات نجاست نیز به برخی ادله استناد شده است که عبارت‌اند از: آیه ۲۸ [[سوره توبه]] که مشرکان را [[نجس]] می‌داند و یهود و نصاری به دلیل اینکه عزیر و [[مسیح]] را فرزند [[خدا]] دانسته‌اند، [[شرک|مشرک]] شمرده می‌شوند،<ref>توبه، ۳۰.</ref> همچنین آیه ۱۲۵ [[سوره انعام]] کسانی را که [[ایمان]] نمی‌آورند رجس دانسته است<ref>محقق حلی، المعتبر، ۱/۹۶.</ref> که به معنای نجس است.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۲۷۸.</ref> برخی روایات نیز از باقی‌مانده آب و غذای یهود و نصاری<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۴۲۱.</ref> و ظرف‌های آنان نهی کرده‌اند<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۴۱۹.</ref> و شستن دست پس از مصافحه با مجوس را لازم دانسته‌اند.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۴۲۰.</ref>


امام‌خمینی دلایل مذکور از کتاب و سنت را برای اثبات نجاست اهل کتاب کافی ندانسته و به‌تفصیل بر دلالت آنها اشکال کرده است.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۰۱–۴۰۳ و ۴۰۶.</ref> به نظر ایشان مقتضای اصل طهارت و ادله روایی و برخی از احکام مانند تجویز ازدواج با اهل کتاب و جواز دایه‌گرفتن از آنان و در مواردی جواز غسل‌دادن مرده مسلمان به دست اهل کتاب، طهارت آنان است؛ ضمن اینکه زندگی و معاشرت امامان(ع)، با اهل سنت که آنان از معاشرت با اهل کتاب پرهیز نداشته‌اند، این حکم را تأیید می‌کند،<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۱۵.</ref> در عین حال ایشان مهم‌ترین دلیل نجاست اهل کتاب را اجماع‌های متقدم و معروف بودن این حکم در میان جمیع طبقات شیعه دانسته است و مبنای فقهای شیعه در حکم به نجاست را معلوم‌بودن این حکم نزد شیعیان صدر اسلام و پیروی طبقه‌های بعدی از طبقه پیش از خود می‌داند که احتمال اشتباه همه آنها ادعایی باطل و خلاف ضرورت است،<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۴.</ref> از این‌رو رویگردانی فقها از روایات مربوط به طهارت یا موجب ضعف سند آنهاست یا با فرض کثرت آنها با وجود اعتقاد اهل سنت بر طهارت<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۶.</ref> همه روایات طهارت باید بر [[تقیه]] حمل شوند.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۶.</ref>
امام‌خمینی دلایل مذکور از [[کتاب (منبع اجتهاد)|کتاب]] و [[سنت]] را برای اثبات نجاست اهل کتاب کافی ندانسته و به‌تفصیل بر دلالت آنها اشکال کرده است.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۰۱–۴۰۳ و ۴۰۶.</ref> به نظر ایشان مقتضای اصل طهارت و ادله روایی و برخی از احکام مانند تجویز ازدواج با اهل کتاب و جواز دایه‌گرفتن از آنان و در مواردی جواز غسل‌دادن مرده مسلمان به دست اهل کتاب، طهارت آنان است؛ ضمن اینکه زندگی و معاشرت [[امامان(ع)]]، با [[اهل سنت]] که آنان از معاشرت با اهل کتاب پرهیز نداشته‌اند، این حکم را تأیید می‌کند،<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۱۵.</ref> در عین حال ایشان مهم‌ترین دلیل نجاست اهل کتاب را اجماع‌های متقدم و معروف بودن این حکم در میان جمیع طبقات شیعه دانسته است و مبنای فقهای شیعه در حکم به نجاست را معلوم‌بودن این حکم نزد شیعیان صدر اسلام و پیروی طبقه‌های بعدی از طبقه پیش از خود می‌داند که احتمال اشتباه همه آنها ادعایی باطل و خلاف ضرورت است،<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۴.</ref> از این‌رو رویگردانی فقها از روایات مربوط به طهارت یا موجب ضعف سند آنهاست یا با فرض کثرت آنها با وجود اعتقاد اهل سنت بر طهارت<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۶.</ref> همه روایات طهارت باید بر [[تقیه]] حمل شوند.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۳۹۶.</ref>


=== عبادت و داشتن معبد ===
=== عبادت و داشتن معبد ===
مطابق عقد ذمه، اهل کتاب ذمی در انجام عبادت‌های خود آزادند؛ همان‌طور که پیامبر(ص)، به مسیحیان نجران اجازه دادند در [[مسجدالنبی]] [[نماز]] خود را بخوانند.<ref>حلبی، السیرة الحلبیه، ۳/۲۳۵.</ref> امام‌خمینی نیز معتقد است همه اقلیت‌های دینی در اسلام محترم‌اند و همه‌گونه آزادی برای انجام فرایض مذهبیِ خود دارند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۲۵ و ۶/۲۵۸.</ref> طبق اصل ۱۳ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز اهل کتاب در انجام شعائر، مناسک و مراسم دینی خود در حدود قانون آزادند. فقها حقِ داشتن معبد را نیز برای اهل کتاب به رسمیت شناخته‌اند<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱/۱۱۸؛ کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۳/۴۶۲؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۸۲.</ref> و تجدید بنای آن را در صورت ویرانی جایز دانسته‌اند. به باور فقها مسلمانان حتی در فرض فتح سرزمین غیر مسلمانان، حق تعرض به معابد اهل کتاب را ندارند.<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۸۲.</ref> [[محقق کرکی]] گفته است حتی اگر در متن صلحنامه نیز سخنی از معابد به میان نیامده باشد، باز نمی‌توان به معابد تعرض کرد؛ زیرا لازمه پذیرش باقی‌بودن اهل کتاب بر دین خود، باقی‌گذاشتن معابد آنان است.<ref>علامه حلی، قواعد، ۱/۵۱۴؛ ← کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۳/۴۶۲.</ref>
مطابق عقد ذمه، اهل کتاب ذمی در انجام عبادت‌های خود آزادند؛ همان‌طور که [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]]، به مسیحیان نجران اجازه دادند در [[مسجدالنبی]] [[نماز]] خود را بخوانند.<ref>حلبی، السیرة الحلبیه، ۳/۲۳۵.</ref> امام‌خمینی نیز معتقد است همه [[اقلیت‌های دینی]] در [[اسلام]] محترم‌اند و همه‌گونه [[آزادی]] برای انجام فرایض مذهبیِ خود دارند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۲۵ و ۶/۲۵۸.</ref> طبق اصل ۱۳ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز اهل کتاب در انجام [[شعائر]]، مناسک و مراسم دینی خود در حدود قانون آزادند. فقها حقِ داشتن معبد را نیز برای اهل کتاب به رسمیت شناخته‌اند<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱/۱۱۸؛ کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۳/۴۶۲؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۸۲.</ref> و تجدید بنای آن را در صورت ویرانی جایز دانسته‌اند. به باور فقها مسلمانان حتی در فرض فتح سرزمین غیر مسلمانان، حق تعرض به معابد اهل کتاب را ندارند.<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۸۲.</ref> [[محقق کرکی]] گفته است حتی اگر در متن صلحنامه نیز سخنی از معابد به میان نیامده باشد، باز نمی‌توان به معابد تعرض کرد؛ زیرا لازمه پذیرش باقی‌بودن اهل کتاب بر [[دین]] خود، باقی‌گذاشتن معابد آنان است.<ref>علامه حلی، قواعد، ۱/۵۱۴؛ ← کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۳/۴۶۲.</ref>


از نظر فقها غیر مسلمانان مکلف به انجام احکام شرعی اسلامی می‌باشند؛ اما با توجه به لزوم قصد قربت در عبادت و عدم امکان آن از فرد غیر مسلمان، عبادت آنان صحیح نیست،<ref>علامه حلی، نهایه، ۲/۴۳۴؛ علامه حلی، تذکره، ۵/۳۷۲.</ref> به همین دلیل برخی غیر مسلمان را مکلف به پرداخت [[خمس]] و [[زکات فطره]] ندانسته‌اند<ref>علامه حلی، تذکره، ۵/۳۷۲.</ref> و برخی [[حاکم شرع]] را عهده‌دار [[قصد قربت]] دانسته‌اند،<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱/۴۶۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۵/۴۷۲.</ref> اما امام‌خمینی قصد قربت را در این مورد خاص شرط ندانسته است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۴۱.</ref>
از نظر فقها غیر مسلمانان مکلف به انجام احکام شرعی اسلامی می‌باشند؛ اما با توجه به لزوم [[قصد قربت]] در [[عبادت]] و عدم امکان آن از فرد غیر مسلمان، عبادت آنان صحیح نیست،<ref>علامه حلی، نهایه، ۲/۴۳۴؛ علامه حلی، تذکره، ۵/۳۷۲.</ref> به همین دلیل برخی غیر مسلمان را مکلف به پرداخت [[خمس]] و [[زکات فطره]] ندانسته‌اند<ref>علامه حلی، تذکره، ۵/۳۷۲.</ref> و برخی [[حاکم شرع]] را عهده‌دار قصد قربت دانسته‌اند،<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱/۴۶۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۵/۴۷۲.</ref> اما امام‌خمینی قصد قربت را در این مورد خاص شرط ندانسته است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۴۱.</ref>


=== مالکیت اهل کتاب ===
=== مالکیت اهل کتاب ===
کسی حق تصاحب اموال اهل کتاب را ندارد و اموال آنان همچون اموال مسلمانان محترم است.<ref>زیلعی، نصب الرایه، ۳/۳۸۰–۳۸۱.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی جان و مال اهل ذمه در کشور اسلامی، همانند مسلمانان محترم است،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰۴.</ref> حتی شراب، گوشت خوک و مانند آن که برای مسلمانان مالیتی ندارند، اگر در اختیار اهل کتاب باشند و در میان مسلمانان نیاورند، مالکیت آنان محترم است و اگر مسلمانی آنها را تلف کرد، ضامن قیمت آنهاست،<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۳/۱۸۵؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۳/۴۰۱؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۷۵.</ref> حتی اگر اهل کتاب از محل درآمد این‌گونه امور بدهی خود را به مسلمانان بپردازند، اشکالی ندارد.<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۲/۶۳.</ref>
کسی حق تصاحب اموال اهل کتاب را ندارد و اموال آنان همچون اموال مسلمانان محترم است.<ref>زیلعی، نصب الرایه، ۳/۳۸۰–۳۸۱.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی جان و مال اهل ذمه در کشور اسلامی، همانند مسلمانان محترم است،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰۴.</ref> حتی شراب، گوشت خوک و مانند آن که برای مسلمانان مالیتی ندارند، اگر در اختیار اهل کتاب باشند و در میان مسلمانان نیاورند، [[مالکیت]] آنان محترم است و اگر مسلمانی آنها را تلف کرد، ضامن قیمت آنهاست،<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۳/۱۸۵؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۳/۴۰۱؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۷۵.</ref> حتی اگر اهل کتاب از محل درآمد این‌گونه امور بدهی خود را به مسلمانان بپردازند، اشکالی ندارد.<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۲/۶۳.</ref>


=== ذبایح اهل کتاب ===
=== ذبایح اهل کتاب ===
تذکیه حیوان (ذبح، نحر و صید برّی) اگر به دست اهل کتاب باشد، در جوازِ خوردن آن حیوان، اختلاف نظر وجود دارد:
تذکیه حیوان (ذبح، نحر و صید برّی) اگر به دست اهل کتاب باشد، در جوازِ خوردن آن حیوان، اختلاف نظر وجود دارد:


الف) عدم جواز: این گفته در میان فقها شهرت زیادی دارد.<ref>نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۵/۳۷۹؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۸۰؛ منتظری، رساله استفتائات، ۱/۱۶۸.</ref> برخی آن را اجماعی<ref>سید مرتضی، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، ۴۰۳؛ طوسی، الخلاف، ۶/۲۳–۲۴؛ ← طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۳/۳۰۳.</ref> یا نزدیک به [[ضروریات مذهب]]<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۸۰.</ref> دانسته‌اند. دلیل این گفته آیه ۱۲۱ سوره انعام است که از خوردن آنچه نام خدا بر آن خوانده نشده نهی کرده است و اهل کتاب به ذکر نام خدا در هنگام [[تذکیه]] اعتقاد ندارند،<ref>علامه حلی، مختلف الشیعه، ۸/۳۱۶.</ref> همچنین روایات زیادی از خوردن چنین حیوانی نهی کرده‌اند،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۴۸–۶۵.</ref> حتی در برخی روایات در فرض ذکر نام خدا نیز از آن نهی شده است،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۵۴.</ref> هرچند در دلالت آیه و روایات مذکور مناقشه شده است.<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۱/۴۵۴–۴۵۶.</ref>
الف) عدم جواز: این گفته در میان فقها شهرت زیادی دارد.<ref>نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۵/۳۷۹؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۸۰؛ منتظری، رساله استفتائات، ۱/۱۶۸.</ref> برخی آن را اجماعی<ref>سید مرتضی، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، ۴۰۳؛ طوسی، الخلاف، ۶/۲۳–۲۴؛ ← طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۳/۳۰۳.</ref> یا نزدیک به [[ضروریات مذهب شیعه|ضروریات مذهب]]<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۸۰.</ref> دانسته‌اند. دلیل این گفته آیه ۱۲۱ سوره انعام است که از خوردن آنچه نام خدا بر آن خوانده نشده نهی کرده است و اهل کتاب به ذکر نام خدا در هنگام تذکیه اعتقاد ندارند،<ref>علامه حلی، مختلف الشیعه، ۸/۳۱۶.</ref> همچنین روایات زیادی از خوردن چنین حیوانی نهی کرده‌اند،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۴۸–۶۵.</ref> حتی در برخی روایات در فرض ذکر نام خدا نیز از آن نهی شده است،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۵۴.</ref> هرچند در دلالت آیه و روایات مذکور مناقشه شده است.<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۱/۴۵۴–۴۵۶.</ref>


ب) جواز: [[شیخ صدوق]]<ref>صدوق، المقنع، ۴۱۷.</ref> با استناد به آیه ۱۱۸ و ۱۲۱ سوره انعام و روایات صحیح<ref>← حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۵۲–۶۵.</ref> که برخی آنها را مستفیض دانسته‌اند<ref>نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۵/۳۸۴؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۳/۳۰۷.</ref> در صورت ذکر نام خدا، خوردن ذبیحه اهل کتاب را جایز دانسته است؛ اما [[محقق اردبیلی]] با وجود قوّت این قول از نظر علمی، عمل به آن را مشکل دانسته است؛ زیرا این کار مخالف اصل عدم تذکیه و احتیاط و برخی روایات دیگر است.<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۱۱/۷۹.</ref> اعتقاد به حلیت نیز به ابن‌ابی‌عقیل و ابن‌جنید نسبت داده شده است،<ref>← علامه حلی، مختلف الشیعه، ۸/۳۱۶.</ref> برخی آیات<ref>مائده، ۵.</ref> و روایات<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۶۲.</ref> مؤید این قول‌اند. امام‌خمینی همانند محقق اردبیلی، حکم به عدم حلیت ذبایح اهل کتاب را اقوی دانسته است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۳۸.</ref>
ب) جواز: [[شیخ صدوق]]<ref>صدوق، المقنع، ۴۱۷.</ref> با استناد به آیه ۱۱۸ و ۱۲۱ سوره انعام و روایات صحیح<ref>← حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۵۲–۶۵.</ref> که برخی آنها را [[مستفیض]] دانسته‌اند<ref>نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۵/۳۸۴؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۳/۳۰۷.</ref> در صورت ذکر نام خدا، خوردن ذبیحه اهل کتاب را جایز دانسته است؛ اما [[محقق اردبیلی]] با وجود قوّت این قول از نظر علمی، عمل به آن را مشکل دانسته است؛ زیرا این کار مخالف اصل عدم تذکیه و احتیاط و برخی روایات دیگر است.<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۱۱/۷۹.</ref> اعتقاد به حلیت نیز به ابن‌ابی‌عقیل و ابن‌جنید نسبت داده شده است،<ref>← علامه حلی، مختلف الشیعه، ۸/۳۱۶.</ref> برخی آیات<ref>مائده، ۵.</ref> و روایات<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۴/۶۲.</ref> مؤید این قول‌اند. امام‌خمینی همانند محقق اردبیلی، حکم به عدم حلیت ذبایح اهل کتاب را اقوی دانسته است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۳۸.</ref>


=== ازدواج اهل کتاب با اهل کتاب ===
=== ازدواج اهل کتاب با اهل کتاب ===
امام‌خمینی همسو با فقهای دیگر<ref>طوسی، المبسوط، ۴/۲۳۸–۲۳۹.</ref> با استناد به روایات و نیز آیاتی که ازدواج غیر مسلمانان را [[ازدواج]] تلقی کرده و زن آنان را همسر آنان دانسته<ref>مسد، ۴؛ قصص، ۹.</ref> ازدواج همه غیر مسلمانان اعم از اهل کتاب و غیر آنان را میان خود، در صورتی که بر اساس دین و آیین خودشان باشد صحیح دانسته است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۱.</ref>
امام‌خمینی همسو با فقهای دیگر<ref>طوسی، المبسوط، ۴/۲۳۸–۲۳۹.</ref> با استناد به روایات و نیز آیاتی که ازدواج غیر مسلمانان را [[ازدواج]] تلقی کرده و [[زن]] آنان را همسر آنان دانسته<ref>مسد، ۴؛ قصص، ۹.</ref> [[ازدواج]] همه غیر مسلمانان اعم از اهل کتاب و غیر آنان را میان خود، در صورتی که بر اساس دین و آیین خودشان باشد صحیح دانسته است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۱.</ref>


=== ازدواج مسلمانان با اهل کتاب ===
=== ازدواج مسلمانان با اهل کتاب ===
ازدواج زن‌های مسلمان با اهل کتاب به صورت دایم و موقت جایز نیست و فقها دراین‌باره اتفاق نظر دارند<ref>کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۱۲/۳۹۱؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۷/۲۲۰.</ref> و مستند آنان روایات معتبر است،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۰/۵۴۷.</ref> اما دربارهٔ ازدواج مرد مسلمان با زنان اهل کتاب در میان فقهای امامیه گفته‌های مختلفی وجود دارد. امام‌خمینی همسو با نظر مشهور علما<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۲/۲۳۸؛ شهید ثانی، الروضه، ۵/۲۲۸؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۱/۲۶۳–۲۶۴.</ref> حلیت [[ازدواج موقت]] و حرمت [[ازدواج دایم]] را مقتضای جمع میان روایات دانسته است؛ با این فرق که منع از ازدواج دایم را احتیاط واجب می‌داند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۱.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|ازدواج}} گروهی از علمای متقدم<ref>حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۹۹؛ سلار، المراسم العلویة و الاحکام النبویة فی الفقه الامامی، ۱۵۵؛ ابن‌زهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۳۳۹–۳۴۰.</ref> و [[علامه حلی]]<ref>علامه حلی، تحریر الاحکام، ۳/۴۸۱؛ علامه حلی، قواعد، ۳/۳۸.</ref> و گروهی از متأخران<ref>کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۱۲/۳۹۱؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۷/۸۴.</ref> نیز بر این عقیده‌اند؛ حتی برخی بر این گفته ادعای اجماع کرده‌اند.<ref>طوسی، التبیان، ۳/۴۴۶؛ ← طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۲/۵۴۸–۵۵۰.</ref>
ازدواج زن‌های مسلمان با اهل کتاب به صورت دایم و موقت جایز نیست و فقها دراین‌باره اتفاق نظر دارند<ref>کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۱۲/۳۹۱؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۷/۲۲۰.</ref> و مستند آنان روایات معتبر است،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۰/۵۴۷.</ref> اما دربارهٔ ازدواج مرد مسلمان با زنان اهل کتاب در میان فقهای امامیه گفته‌های مختلفی وجود دارد. امام‌خمینی همسو با نظر مشهور علما<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۲/۲۳۸؛ شهید ثانی، الروضه، ۵/۲۲۸؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۱/۲۶۳–۲۶۴.</ref> حلیت [[ازدواج موقت]] و حرمت ازدواج دایم را مقتضای جمع میان روایات دانسته است؛ با این فرق که منع از ازدواج دایم را احتیاط واجب می‌داند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۱.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|ازدواج}} گروهی از علمای متقدم<ref>حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۹۹؛ سلار، المراسم العلویة و الاحکام النبویة فی الفقه الامامی، ۱۵۵؛ ابن‌زهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۳۳۹–۳۴۰.</ref> و [[علامه حلی]]<ref>علامه حلی، تحریر الاحکام، ۳/۴۸۱؛ علامه حلی، قواعد، ۳/۳۸.</ref> و گروهی از متأخران<ref>کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۱۲/۳۹۱؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۷/۸۴.</ref> نیز بر این عقیده‌اند؛ حتی برخی بر این گفته ادعای [[اجماع]] کرده‌اند.<ref>طوسی، التبیان، ۳/۴۴۶؛ ← طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۲/۵۴۸–۵۵۰.</ref>


در مقابل، برخی از فقها با استناد به آیات قرآن کریم<ref>توبه، ۳۰ و ۳۱.</ref> که یهود و نصاری را مشرک دانسته و ازدواج با زن‌های مشرک را نهی کرده<ref>بقره، ۲۲۱.</ref> و برخی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۵/۳۵۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۰/۵۳۴.</ref> ازدواج با زنان اهل کتاب را جایز ندانسته‌اند،<ref>سید مرتضی، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، ۲۷۹؛ ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۲/۵۴۱؛ فخرالمحققین حلی، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ۳/۲۲؛ فاضل مقداد، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ۳/۹۷؛ ابن‌فهد حلی، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ۳/۲۹۶–۲۹۷.</ref> برخی دیگر مانند ابن‌جنید و ابن‌ابی‌عقیل<ref>← علامه حلی، مختلف الشیعه، ۷/۹۰–۹۱.</ref> و گروهی از متأخران<ref>عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱/۱۹۲؛ سبزواری، کفایة الفقیه، ۲/۱۵۰؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۰/۳۱.</ref> و برخی از معاصران<ref>حکیم، منهاج الصالحین، ۲/۲۸۵؛ خویی، منهاج الصالحین، ۲/۲۷۰.</ref> ازدواج دایم را جایز دانسته‌اند.<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۰/۳۱؛ ← شهید ثانی، مسالک الافهام، ۷/۳۵۹.</ref>
در مقابل، برخی از فقها با استناد به آیات قرآن کریم<ref>توبه، ۳۰ و ۳۱.</ref> که یهود و نصاری را مشرک دانسته و ازدواج با زن‌های [[شرک|مشرک]] را نهی کرده<ref>بقره، ۲۲۱.</ref> و برخی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۵/۳۵۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۰/۵۳۴.</ref> ازدواج با زنان اهل کتاب را جایز ندانسته‌اند،<ref>سید مرتضی، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، ۲۷۹؛ ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۲/۵۴۱؛ فخرالمحققین حلی، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ۳/۲۲؛ فاضل مقداد، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ۳/۹۷؛ ابن‌فهد حلی، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ۳/۲۹۶–۲۹۷.</ref> برخی دیگر مانند ابن‌جنید و ابن‌ابی‌عقیل<ref>← علامه حلی، مختلف الشیعه، ۷/۹۰–۹۱.</ref> و گروهی از متأخران<ref>عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱/۱۹۲؛ سبزواری، کفایة الفقیه، ۲/۱۵۰؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۰/۳۱.</ref> و برخی از معاصران<ref>حکیم، منهاج الصالحین، ۲/۲۸۵؛ خویی، منهاج الصالحین، ۲/۲۷۰.</ref> ازدواج دایم را جایز دانسته‌اند.<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۰/۳۱؛ ← شهید ثانی، مسالک الافهام، ۷/۳۵۹.</ref>


=== ارث ===
=== ارث ===
غیر مسلمانان همانند مسلمانان از یکدیگر [[ارث]] می‌برند؛ البته شخص غیر مسلمان اگر وارث مسلمان داشته باشد، تنها مسلمان ارث می‌برد<ref>صدوق، من لایحضر، ۴/۳۳۶؛ صدوق، المقنع، ۵۰۲؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۹/۳۷۲.</ref> و مانع از ارث‌بردن بستگانی می‌شود که مسلمان نیستند.<ref>طوسی، الرسائل العشر، ۲۷۴.</ref> در نظر امام‌خمینی نیز اگر غیر مسلمانی غیر مرتد بمیرد، تنها در صورتی که هیچ وارث مسلمانی نداشته باشد، خویشان غیر مسلمان او از وی ارث می‌برند،<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۴۷.</ref> اما غیر مسلمان از مسلمان ارث نمی‌برد و کفر او، از موانع ارث است و دلیل آن اجماع<ref>طوسی، الخلاف، ۴/۲۳–۲۴.</ref> و روایات<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۶/۱۱–۲۱.</ref> است که موجب تخصیص عمومات ارث می‌شوند.<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۱۱/۴۷۱.</ref>
غیر مسلمانان همانند مسلمانان از یکدیگر [[ارث]] می‌برند؛ البته شخص غیر مسلمان اگر وارث مسلمان داشته باشد، تنها مسلمان ارث می‌برد<ref>صدوق، من لایحضر، ۴/۳۳۶؛ صدوق، المقنع، ۵۰۲؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۹/۳۷۲.</ref> و مانع از ارث‌بردن بستگانی می‌شود که مسلمان نیستند.<ref>طوسی، الرسائل العشر، ۲۷۴.</ref> در نظر [[امام‌خمینی]] نیز اگر غیر مسلمانی غیر مرتد بمیرد، تنها در صورتی که هیچ وارث مسلمانی نداشته باشد، خویشان غیر مسلمان او از وی ارث می‌برند،<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۴۷.</ref> اما غیر مسلمان از مسلمان ارث نمی‌برد و [[کفر]] او، از موانع ارث است و دلیل آن اجماع<ref>طوسی، الخلاف، ۴/۲۳–۲۴.</ref> و روایات<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۶/۱۱–۲۱.</ref> است که موجب تخصیص عمومات ارث می‌شوند.<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۱۱/۴۷۱.</ref>


=== دادخواهی و حقوق کیفری اهل کتاب ===
=== دادخواهی و حقوق کیفری اهل کتاب ===
اهل کتاب بر اساس صریح آیات قرآن کریم<ref>مائده، ۴۸ و ۴۹.</ref> می‌توانند برای طرح شکایت به محاکم مسلمانان مراجعه کنند و به اعتقاد فقهای شیعه قاضی باید به مقتضای حکم اسلام و در مواردی بر اساس دین آنان حکم کند،<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۳۱۹–۳۲۰.</ref> البته قاضی مخیر است در مواردی شکایت را رد کند؛ ولی اگر طرف دعوا مسلمان باشد واجب است بدان رسیدگی کند،<ref>علامه حلی، منتهی المطلب، ۲/۹۸۱.</ref> همچنین لازم است قاضی عادلانه حکم کند و به طرفین یکسان بنگرد.<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۴/۷۱؛ ← نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۰/۱۴۳.</ref> در موضوع شهادت اهل کتاب در دادگاه اسلامی فقها نظرات مختلفی دارند. غالب فقیهان بر اساس روایات<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۳۸۶.</ref> شهادت غیر مسلمانان علیه هم‌مذهب خود را قبول کرده‌اند؛ ولی شهادت آنان علیه مسلمانان را نپذیرفته‌اند،<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۴/۱۱۵؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۱/۲۴.</ref> البته شهادت آنان بر وصیت مسلمانی که از دنیا رفته با شرایطی پذیرفته است.<ref>فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۱۰/۲۷۳.</ref> امام‌خمینی نیز شهادت اهل کتاب ذمی را دربارهٔ وصیت مالی در صورتی می‌پذیرد که شخص غیر مسلمان در مذهب خود عادل باشد و مسلمانِ عادل پیدا نشود. ایشان دراین‌باره غربت وصیت‌کننده یعنی در شهر یا مکانی بودن که همه اهل کتاب باشند را شرط نمی‌داند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۱۹.</ref>
اهل کتاب بر اساس صریح آیات قرآن کریم<ref>مائده، ۴۸ و ۴۹.</ref> می‌توانند برای طرح شکایت به محاکم مسلمانان مراجعه کنند و به اعتقاد فقهای شیعه قاضی باید به مقتضای حکم اسلام و در مواردی بر اساس دین آنان حکم کند،<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۳۱۹–۳۲۰.</ref> البته قاضی مخیر است در مواردی شکایت را رد کند؛ ولی اگر طرف دعوا مسلمان باشد واجب است بدان رسیدگی کند،<ref>علامه حلی، منتهی المطلب، ۲/۹۸۱.</ref> همچنین لازم است قاضی عادلانه حکم کند و به طرفین یکسان بنگرد.<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۴/۷۱؛ ← نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۰/۱۴۳.</ref> در موضوع شهادت اهل کتاب در دادگاه اسلامی فقها نظرات مختلفی دارند. غالب فقیهان بر اساس روایات<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۳۸۶.</ref> شهادت غیر مسلمانان علیه هم‌مذهب خود را قبول کرده‌اند؛ ولی شهادت آنان علیه مسلمانان را نپذیرفته‌اند،<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ۴/۱۱۵؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۱/۲۴.</ref> البته شهادت آنان بر وصیت مسلمانی که از دنیا رفته با شرایطی پذیرفته است.<ref>فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۱۰/۲۷۳.</ref> امام‌خمینی نیز شهادت اهل کتاب ذمی را دربارهٔ وصیت مالی در صورتی می‌پذیرد که شخص غیر مسلمان در مذهب خود عادل باشد و مسلمانِ عادل پیدا نشود. ایشان دراین‌باره غربت وصیت‌کننده یعنی در شهر یا مکانی بودن که همه اهل کتاب باشند را شرط نمی‌داند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۱۹.</ref>


از آنجاکه غیر مسلمانان در قرارداد ذمه، متعهد شده‌اند در قبال مسلمانان مرتکب مسائل منافی عفت نشوند، فقها مجازات زنای آنان با مسلمان را تشدید کرده‌اند. از این‌رو اگر غیر مسلمان ذمی با زن مسلمان زنا کند، کشته می‌شود.<ref>صدوق، الهدایه، ۲۹۲؛ مفید، المقنعه، ۷۷۸؛ سید مرتضی، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، ۵۲۶.</ref> این حکم از نظر امام‌خمینی شامل تمام انواع کفر می‌شود،<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۹–۴۴۵.</ref> همچنین اگر غیر مسلمان با مسلمانی [[لواط]] کند، حتی در صورت عدم دخول، کشته می‌شود،<ref>طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۶/۸؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۱/۳۷۹.</ref> اما اگر این رابطه میان غیر مسلمان ذمی با غیر مسلمان ذمی دیگری باشد، حاکم اسلامی می‌تواند حدّ اسلامی را بر آنان جاری کند و می‌تواند آنان را به غیر مسلمانان تحویل دهد تا حکم خودشان را جاری کنند.<ref>مفید، المقنعه، ۷۸۶.</ref> به باور امام‌خمینی نظر احوط آن است که حاکم اسلامی بر آنان حدّ جاری کند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۶.</ref>
از آنجاکه غیر مسلمانان در قرارداد ذمه، متعهد شده‌اند در قبال مسلمانان مرتکب مسائل منافی [[عفت]] نشوند، فقها مجازات زنای آنان با مسلمان را تشدید کرده‌اند. از این‌رو اگر غیر مسلمان ذمی با زن مسلمان [[زنا]] کند، کشته می‌شود.<ref>صدوق، الهدایه، ۲۹۲؛ مفید، المقنعه، ۷۷۸؛ سید مرتضی، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، ۵۲۶.</ref> این حکم از نظر امام‌خمینی شامل تمام انواع کفر می‌شود،<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۹–۴۴۵.</ref> همچنین اگر غیر مسلمان با مسلمانی [[لواط]] کند، حتی در صورت عدم دخول، کشته می‌شود،<ref>طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۶/۸؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۱/۳۷۹.</ref> اما اگر این رابطه میان غیر مسلمان ذمی با غیر مسلمان ذمی دیگری باشد، حاکم اسلامی می‌تواند [[حدود|حدّ اسلام]]<nowiki/>ی را بر آنان جاری کند و می‌تواند آنان را به غیر مسلمانان تحویل دهد تا حکم خودشان را جاری کنند.<ref>مفید، المقنعه، ۷۸۶.</ref> به باور امام‌خمینی نظر احوط آن است که حاکم اسلامی بر آنان حدّ جاری کند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۶.</ref>


=== سکونت اهل کتاب ===
=== سکونت اهل کتاب ===
سکونت نیز یکی از حقوق اجتماعی اهل کتاب است که باید با انعقاد قرارداد ذمه به رسمیت شناخته شود.<ref>شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۲/۳۹–۴۰.</ref> بر اساس احادیث [[معصومان(ع)]]، اگر مسلمانان کشوری را فتح کردند، اهل کتابِ ساکن آن کشور می‌توانند با انعقاد قرارداد ذمه در آنجا سکونت داشته باشند<ref>انصاری، المکاسب، ۲/۲۰۸–۲۰۹.</ref> و مسلمانان حق اخراج آنان را ندارند.<ref>طوسی، المبسوط، ۲/۹.</ref>
سکونت نیز یکی از حقوق اجتماعی اهل کتاب است که باید با انعقاد قرارداد ذمه به رسمیت شناخته شود.<ref>شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۲/۳۹–۴۰.</ref> بر اساس [[حدیث|احادیث معصومان(ع)]]، اگر مسلمانان کشوری را فتح کردند، اهل کتابِ ساکن آن کشور می‌توانند با انعقاد قرارداد ذمه در آنجا سکونت داشته باشند<ref>انصاری، المکاسب، ۲/۲۰۸–۲۰۹.</ref> و مسلمانان حق اخراج آنان را ندارند.<ref>طوسی، المبسوط، ۲/۹.</ref>


منطقه [[حجاز]] و بنا به قولی [[حرم]]، از حکم جواز سکونت اهل کتاب در سرزمین‌های اسلامی استثنا شده است. منظور از حجاز [[مکه]]، [[مدینه]]، [[یمامه]]، [[خیبر]]، [[فدک]] و مناطق آنهاست.<ref>علامه حلی، تحریر الاحکام، ۲/۲۱۲.</ref> برخی از فقیهان معاصر، اثبات ممنوعیت سکونت غیر مسلمانان در حجاز را مشکل دانسته‌اند،<ref>خویی، منهاج الصالحین، ۱/۴۰۰.</ref> اما از نظر امام‌خمینی این حکم علاوه بر مشهوربودن آن، مورد اجماع منقول به نقل از [[شیخ طوسی]]<ref>طوسی، المبسوط، ۲/۴۷.</ref> و مطابق روایتی است که شیعه و اهل سنت نقل کرده‌اند<ref>بیهقی، السنن الکبری، ۹/۲۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۳۰/۵۳۰.</ref> و با توجه به شهرتِ این حکم، عمل به این روایت اشکال ندارد؛ اما عبور از حجاز برای غیر مسلمین جایز است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۸۰.</ref>
منطقه [[حجاز]] و بنا به قولی [[حرم]]، از حکم جواز سکونت اهل کتاب در سرزمین‌های اسلامی استثنا شده است. منظور از حجاز [[مکه]]، [[مدینه]]، [[یمامه]]، [[خیبر]]، [[فدک]] و مناطق آنهاست.<ref>علامه حلی، تحریر الاحکام، ۲/۲۱۲.</ref> برخی از فقیهان معاصر، اثبات ممنوعیت سکونت غیر مسلمانان در حجاز را مشکل دانسته‌اند،<ref>خویی، منهاج الصالحین، ۱/۴۰۰.</ref> اما از نظر امام‌خمینی این حکم علاوه بر مشهوربودن آن، مورد اجماع منقول به نقل از [[شیخ طوسی]]<ref>طوسی، المبسوط، ۲/۴۷.</ref> و مطابق روایتی است که شیعه و [[اهل سنت]] نقل کرده‌اند<ref>بیهقی، السنن الکبری، ۹/۲۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۳۰/۵۳۰.</ref> و با توجه به شهرتِ این حکم، عمل به این روایت اشکال ندارد؛ اما عبور از حجاز برای غیر مسلمین جایز است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۸۰.</ref>


=== ورود به مساجد مسلمانان ===
=== ورود به مساجد مسلمانان ===
به گفته برخی فقها اهل کتاب اجازه ورود به مساجد مسلمانان را ندارند.<ref>علامه حلی، تحریر الاحکام، ۲/۲۱۴؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۸/۵۵.</ref> امام‌خمینی تنها ورود به [[مسجدالحرام]] را جایز نمی‌داند<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۴/۱۱۳–۱۱۶.</ref> و دربارهٔ مساجد دیگر، تنها در صورت بی‌احترامی و هتک مسجد، ورود به آن را [[حرام]] دانسته است؛ بلکه بنابر احتیاط یا قول قوی‌تر داخل‌شدن در هیچ مسجدی را جایز نمی‌داند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۸۰.</ref>
به گفته برخی فقها اهل کتاب اجازه ورود به [[مسجد|مساجد]] مسلمانان را ندارند.<ref>علامه حلی، تحریر الاحکام، ۲/۲۱۴؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۸/۵۵.</ref> امام‌خمینی تنها ورود به [[مسجدالحرام]] را جایز نمی‌داند<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۴/۱۱۳–۱۱۶.</ref> و دربارهٔ مساجد دیگر، تنها در صورت بی‌احترامی و هتک مسجد، ورود به آن را [[حرام]] دانسته است؛ بلکه بنابر احتیاط یا قول قوی‌تر داخل‌شدن در هیچ مسجدی را جایز نمی‌داند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۸۰.</ref>


=== حقوق شهروندی و سیاسی اهل کتاب ===
=== حقوق شهروندی و سیاسی اهل کتاب ===
از آنجاکه اهل کتاب با انعقاد قرارداد ذمه عضوی از کشور اسلامی می‌شوند، به تبع وظایفی که برایشان به عنوان شهروند کشور اسلامی در نظر گرفته شده حقوقی دارند که ازجمله آنها حقوق سیاسی است. بر اساس اصل ۶۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حق مشارکت سیاسی برای انتخاب مسئولان کشوری مانند نمایندگان [[مجلس شورای اسلامی]] و اصل ۲۶ حق تشکیل احزاب، جمعیت‌ها و انجمن‌ها ازجمله این حقوق می‌باشند. در اصول ۱۹ و ۲۰ بر مساوات و برابری حقوق آنان با دیگر هموطنان در فصل سوم و ذیل عنوان حقوق ملت اشاره شده است.
از آنجاکه اهل کتاب با انعقاد قرارداد ذمه عضوی از کشور اسلامی می‌شوند، به تبع وظایفی که برایشان به عنوان شهروند کشور اسلامی در نظر گرفته شده حقوقی دارند که ازجمله آنها حقوق سیاسی است. بر اساس اصل ۶۴ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] حق مشارکت سیاسی برای انتخاب مسئولان کشوری مانند نمایندگان [[مجلس شورای اسلامی]] و اصل ۲۶ حق تشکیل [[احزاب]]، جمعیت‌ها و انجمن‌ها ازجمله این حقوق می‌باشند. در اصول ۱۹ و ۲۰ بر مساوات و برابری حقوق آنان با دیگر هموطنان در فصل سوم و ذیل عنوان حقوق ملت اشاره شده است.


== پانویس ==
== پانویس ==
۲۱٬۳۲۴

ویرایش