۲۱٬۱۶۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''رهبری'''، فرایند هدایت و مدیریت [[جامعه اسلامی]] به دست فرد یا افراد جامع شرایط. | '''رهبری'''، فرایند هدایت و مدیریت [[جامعه اسلامی]] به دست فرد یا افراد جامع شرایط. | ||
==معنا== | ==معنا== | ||
رهبری به معنای دلالت، راهنمایی، [[ارشاد]] <ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۹۵۸.</ref>و هدایت گروه یا [[جامعه]] <ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۴/۳۷۶۱.</ref>است و در کاربردهای رایج به قدرت تأثیرگذاری بر پیروان و توانایی هدایت و ترغیب آنان به کوشش مشتاقانه در جهت رسیدن به اهداف مشترک <ref>نبوی، مدیریت اسلامی، ۱۰۶.</ref>و [[بسیج]] انسانها و بهرهبرداری صحیح از آنان <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۱۸ ـ ۳۱۹.</ref>تعریف شده است. از مفاهیم مرتبط با رهبری، مدیریت است. وجه مشترک تعریفهای متعدد مدیریت را [[علم]] یا [[هنر]] اداره یک مجموعه برای رسیدن به اهداف سازمانی تشکیل میدهد <ref>نبوی، مدیریت اسلامی، ۳۵.</ref>. مؤلفههای اصلی مدیریت عبارتاند از: الف) برنامهریزی؛ ب) سازماندهی؛ ج) بسیج امکانات؛ د) هدایت؛ هـ) کنترل و نظارت <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۱۵.</ref>{{ببینید|مدیریت}}. | رهبری به معنای دلالت، راهنمایی، [[ارشاد]] <ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۹۵۸.</ref>و هدایت گروه یا [[جامعه]] <ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۴/۳۷۶۱.</ref>است و در کاربردهای رایج به قدرت تأثیرگذاری بر پیروان و توانایی هدایت و ترغیب آنان به کوشش مشتاقانه در جهت رسیدن به اهداف مشترک <ref>نبوی، مدیریت اسلامی، ۱۰۶.</ref>و [[بسیج]] انسانها و بهرهبرداری صحیح از آنان <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۱۸ ـ ۳۱۹.</ref>تعریف شده است. از مفاهیم مرتبط با رهبری، [[مدیریت]] است. وجه مشترک تعریفهای متعدد مدیریت را [[علم]] یا [[هنر]] اداره یک مجموعه برای رسیدن به اهداف سازمانی تشکیل میدهد <ref>نبوی، مدیریت اسلامی، ۳۵.</ref>. مؤلفههای اصلی مدیریت عبارتاند از: الف) برنامهریزی؛ ب) سازماندهی؛ ج) بسیج امکانات؛ د) هدایت؛ هـ) کنترل و نظارت <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۱۵.</ref>{{ببینید|مدیریت}}. | ||
میان رهبری و مدیریت، تفاوتهایی وجود دارد، ازجمله: | میان رهبری و مدیریت، تفاوتهایی وجود دارد، ازجمله: | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
رهبری پیشینهای به اندازه حیات اجتماعی بشر دارد. نخستین اندیشههای مدیریت و رهبری از زمانی شکل گرفت که انسانها [[زندگی اجتماعی]] خود را در قالب گروههای اجتماعی سامان دادند تا به هدفهای گروهی دست یابند <ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۷.</ref>. بنابر آنچه که در قرآن کریم آمده، همه امتها راهنما و رهبر الهی داشتهاند <ref>فاطر، ۲۴.</ref>؛ چنانکه صاحبان خرد پس از [[تفکر]] در هدف آفرینش، لزوم حضور رهبران الهی را درمییابند <ref>آل عمران، ۱۹۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۲۷۹.</ref>. این رهبران، بدون طلب و انتظار [[پاداش]] مادی از مردم <ref>یونس(ع)، ۷۲؛ یوسف(ع)، ۱۰۴؛ شعراء، ۱۲۷.</ref>، تنها به هدف [[اصلاح]] <ref>هود(ع)، ۸۸.</ref>و با دلایل روشن به سوی مردم آمدند <ref>حدید، ۲۵.</ref>. | رهبری پیشینهای به اندازه حیات اجتماعی بشر دارد. نخستین اندیشههای مدیریت و رهبری از زمانی شکل گرفت که انسانها [[زندگی اجتماعی]] خود را در قالب گروههای اجتماعی سامان دادند تا به هدفهای گروهی دست یابند <ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۷.</ref>. بنابر آنچه که در قرآن کریم آمده، همه امتها راهنما و رهبر الهی داشتهاند <ref>فاطر، ۲۴.</ref>؛ چنانکه صاحبان خرد پس از [[تفکر]] در هدف آفرینش، لزوم حضور رهبران الهی را درمییابند <ref>آل عمران، ۱۹۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۲۷۹.</ref>. این رهبران، بدون طلب و انتظار [[پاداش]] مادی از مردم <ref>یونس(ع)، ۷۲؛ یوسف(ع)، ۱۰۴؛ شعراء، ۱۲۷.</ref>، تنها به هدف [[اصلاح]] <ref>هود(ع)، ۸۸.</ref>و با دلایل روشن به سوی مردم آمدند <ref>حدید، ۲۵.</ref>. | ||
رهبری در فرهنگ و [[معارف اسلامی]] در قالب [[امامت]] مطرح شده است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۱۸؛ محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۹.</ref>. این واژه که همریشه واژه «[[امت]] » است <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۶.</ref>، در [[قرآن کریم]] در دو مصداق متضاد یعنی امامت حق <ref>بقره، ۱۲۴؛ انبیاء، ۷۲ ـ ۷۳.</ref>و امامت | رهبری در فرهنگ و [[معارف اسلامی]] در قالب [[امامت]] مطرح شده است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۱۸؛ محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۹.</ref>. این واژه که همریشه واژه «[[امت]] » است <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۶.</ref>، در [[قرآن کریم]] در دو مصداق متضاد یعنی امامت حق <ref>بقره، ۱۲۴؛ انبیاء، ۷۲ ـ ۷۳.</ref>و امامت باطل <ref>قصص، ۴۱؛ هود(ع)، ۹۸.</ref>، بهکار رفته است. مقام امامت از [[نبوت]] هم بالاتر دانسته شده و تنها به عده خاصی از پیامبران(ع) داده شده است <ref>بقره، ۱۲۴.</ref>؛ زیرا نبوت راهنمایی است و امامت علاوه بر آن، رهبری، حرکتدادن و سازماندادن است. [[پیامبران]] بزرگ مانند [[ابراهیم(ع)]]، [[موسی(ع)]]، [[عیسی(ع)]] و [[حضرت محمد(ص)]]، هر دو شأن را داشتهاند <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۱۸ ـ ۳۱۹.</ref>. [[قرآن کریم]] با ذکر نام برخی از پیامبران(ع) آنان را امامانی معرفی کرده که به امر او به هدایت مردم میپرداختند <ref>انبیاء، ۷۳.</ref>. مسئله امامت در اسلام از مسائل مهم و چالشی است. | ||
شیعیان امامت را در شمار [[اصول دین]] و با توجه به [[آیات قرآن]] <ref>مائده، ۳، ۵۵ و ۶۷.</ref>، امری انتصابی، با امر و فرمان خدا و به نصب پیامبر(ص) میدانند و برای آن سه شأن و مرتبه قائلاند: | شیعیان امامت را در شمار [[اصول دین]] و با توجه به [[آیات قرآن]] <ref>مائده، ۳، ۵۵ و ۶۷.</ref>، امری انتصابی، با امر و فرمان خدا و به نصب پیامبر(ص) میدانند و برای آن سه شأن و مرتبه قائلاند: | ||
# ریاست عمومی و رهبری سیاسیاجتماعی؛ | # ریاست عمومی و رهبری سیاسیاجتماعی؛ | ||
# [[مرجعیت دینی]] | # [[مرجعیت دینی]] | ||
# [[ولایت معنوی]] | # [[ولایت معنوی]] | ||
در حالیکه [[اهل سنت]]، امامت و زعامت اجتماع را در شمار [[فروع دین]] قرار داده، بر آناند که خود پیامبر(ص) در این زمینه، کاری انجام نداد و تعیین امام را به امت واگذار کرد <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۷۱۶ ـ ۷۲۱.</ref>. قرآن کریم امر امامت و تعیین جانشین برای پیامبر(ص) را کاملکننده دین و معادل تمام [[رسالت]] خوانده است <ref>مائده، ۳ و ۶۷.</ref>. در سخن معصومان(ع) نیز امامت و [[ولایت]] برترین زیربنای اسلام معرفی شده است <ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۸۶؛ کلینی، الکافی، ۲/۲۱.</ref>{{ببینید|امامت؛ شیعه}}. رهبری، ضامن تحقق و تداوم [[اسلام]] ناب و آرمانهای این آیین است و از اساسیترین [[اصول اعتقادی]]، [[اصول سیاسی|سیاسی]] و [[اصول اجتماعی|اجتماعی]] اسلام و رمز حیات و بالندگی همه جوامع توحیدی به شمار میآید <ref>محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۵.</ref>. | در حالیکه [[اهل سنت]]، امامت و زعامت اجتماع را در شمار [[فروع دین]] قرار داده، بر آناند که خود پیامبر(ص) در این زمینه، کاری انجام نداد و تعیین امام را به امت واگذار کرد <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۷۱۶ ـ ۷۲۱.</ref>. قرآن کریم امر امامت و تعیین جانشین برای پیامبر(ص) را کاملکننده دین و معادل تمام [[رسالت]] خوانده است <ref>مائده، ۳ و ۶۷.</ref>. در سخن معصومان(ع) نیز امامت و [[ولایت]] برترین زیربنای اسلام معرفی شده است <ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۸۶؛ کلینی، الکافی، ۲/۲۱.</ref>{{ببینید|امامت؛ شیعه}}. رهبری، ضامن تحقق و تداوم [[اسلام]] ناب و آرمانهای این آیین است و از اساسیترین [[اصول اعتقادی]]، [[اصول سیاسی|سیاسی]] و [[اصول اجتماعی|اجتماعی]] اسلام و رمز حیات و بالندگی همه جوامع توحیدی به شمار میآید <ref>محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۵.</ref>. | ||
رهبری و امامت امت در اسلام در نگاه بسیاری از اندیشمندان ازجمله [[امامخمینی]]، به دوران حضور معصومان(ع) اختصاص ندارد، بلکه به فرموده خود معصومان(ع)، هدایت و رهبری جهان اسلام در [[عصر غیبت]]، از طریق نیابت عام فقها انجام میشود <ref>کلینی، الکافی، ۱/۶۷؛ صدوق، کمال الدین، ۲/۴۸۴؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۳۰۱ ـ ۳۰۳.</ref>{{ببینید|ولایت فقیه(۱)؛ حکومت اسلامی}}. | رهبری و امامت امت در اسلام در نگاه بسیاری از اندیشمندان ازجمله [[امامخمینی]]، به دوران حضور معصومان(ع) اختصاص ندارد، بلکه به فرموده خود معصومان(ع)، هدایت و رهبری جهان اسلام در [[عصر غیبت]]، از طریق نیابت عام فقها انجام میشود <ref>کلینی، الکافی، ۱/۶۷؛ صدوق، کمال الدین، ۲/۴۸۴؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۳۰۱ ـ ۳۰۳.</ref>{{ببینید|ولایت فقیه(۱)؛ حکومت اسلامی}}. | ||
متفکران اسلامی نیز به موضوع امامت و رهبری پرداختهاند. [[فارابی]] درباره ضرورت رهبری و ویژگیهای رهبر، معتقد بود چون انسان سعادت را نمیشناسد و توان بهکاربستن اعمال بایسته را ندارد، پس نیازمند رهبری است که سعادت را بشناسد و توان انگیختن او را به سوی سعادت داشته باشد <ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۲۱.</ref>. [[علامه حلی]] امامت و رهبری را پیشوایی همگانی و همهجانبه در امور [[دین]] و [[دنیا]] به نیابت از پیامبر(ص) معنا کرده است <ref>علامهحلی، الباب الحادی عشر، ۳۹.</ref>. از نگاه [[ابنخلدون]]، [[شریعت]] برای رهبری بشر در همه احوال، از [[عبادات]] تا [[معاملات]] و [[کشورداری]]، پدید آمده <ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۳۷ ـ ۲۳۹.</ref>و کسی شایسته رهبری است که از ویژگیهای چندی مانند [[علم]]، [[عدالت]]، | متفکران اسلامی نیز به موضوع امامت و رهبری پرداختهاند. [[فارابی]] درباره ضرورت رهبری و ویژگیهای رهبر، معتقد بود چون انسان سعادت را نمیشناسد و توان بهکاربستن اعمال بایسته را ندارد، پس نیازمند رهبری است که سعادت را بشناسد و توان انگیختن او را به سوی سعادت داشته باشد <ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۲۱.</ref>. [[علامه حلی]] امامت و رهبری را پیشوایی همگانی و همهجانبه در امور [[دین]] و [[دنیا]] به نیابت از پیامبر(ص) معنا کرده است <ref>علامهحلی، الباب الحادی عشر، ۳۹.</ref>. از نگاه [[ابنخلدون]]، [[شریعت]] برای رهبری بشر در همه احوال، از [[عبادات]] تا [[معاملات]] و [[کشورداری]]، پدید آمده <ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۳۷ ـ ۲۳۹.</ref>و کسی شایسته رهبری است که از ویژگیهای چندی مانند [[علم]]، [[عدالت]]، کفایت، سلامت حواس برخوردار باشد <ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۴۱.</ref>. [[ماوردی]] قدرت فکری برای سیاستگذاری و برنامهریزی، [[تدبیر جامعه]] و [[شجاعت]] را برای رهبری لازم شمرده است <ref>ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیه، ۶.</ref>. امامخمینی نیز که بیشتر [[احکام اسلام]] را سیاسی و اجتماعی میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷.</ref>، ضرورت ولایت و سرپرستی جامعه را امری بدیهی و ضروری خوانده و [[پیامبر اکرم(ص)]] را نخستین رهبر جامعه اسلامی شمرده است <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۶.</ref>. | ||
==جایگاه و نقش رهبری== | ==جایگاه و نقش رهبری== | ||
اسلام رهبری را یکی از امور اساسی جامعه دانسته و به آن توجه کرده است. رهبری نقش کلیدی در تحقق آرمانهای اسلامی دارد <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۷.</ref>. [[قرآن کریم]] رهبری و هدایت امت به دست [[انسان کامل]] را پیمان الهی نامیده و کسی را شایسته این مقام دانسته که هیچگاه مرتکب [[ظلم]] | اسلام رهبری را یکی از امور اساسی جامعه دانسته و به آن توجه کرده است. رهبری نقش کلیدی در تحقق آرمانهای اسلامی دارد <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۷.</ref>. [[قرآن کریم]] رهبری و هدایت امت به دست [[انسان کامل]] را پیمان الهی نامیده و کسی را شایسته این مقام دانسته که هیچگاه مرتکب [[ظلم]] و [[گناه]] نشده باشد <ref>بقره، ۱۲۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۷۴.</ref>. امامت و رهبری انسانها در ابعاد معنوی و اجتماعی، بزرگترین درجه و مقامی است که [[خداوند]] به [[انسان]] واگذار کرده است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۲۰ ـ ۳۲۱.</ref>. رهبر نقطه مرکزی [[جامعه اسلامی]] به شمار میرود و مسائل رهبری، با روان بشر سروکار دارند. جلب همکاری روانها و حرکتدادن آنها به سوی اهداف متعالی، نیازمند دقت و ظرافت فراوان است. | ||
رهبریِ اولیای الهی بر دقیقترین ملاحظات روانی و اصول دقیق علمی منطبق بوده است و از اینرو در اعماق دل مردم نفوذ میکردند <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۲۵ و ۳۲۷.</ref>. سپردن اختیار امت به [[پیامبر اسلام(ص)]] و برتردانستن آن حضرت به عنوان رهبر و مدیر جامعه اسلامی <ref>احزاب، ۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۲۱ ـ ۱۲۲.</ref>، از اهمیت این جایگاه، حکایت دارد. [[معصومان(ع)]] نیز برای امامت و رهبری، جایگاه ویژهای قائل شدهاند. در سخن آنان، اسلام با امامت و رهبری الهی، پیوند خورده و گسستن این پیوند، به منزله بازگشت به جاهلیت است <ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۸۶ ـ ۲۸۷؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۷۶؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۹؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۳/۸۴.</ref>و چیزی مهمتر از امامت در میان مبانی اسلامی وجود ندارد <ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸.</ref>. | رهبریِ اولیای الهی بر دقیقترین ملاحظات روانی و اصول دقیق علمی منطبق بوده است و از اینرو در اعماق دل [[مردم]] نفوذ میکردند <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۲۵ و ۳۲۷.</ref>. سپردن اختیار امت به [[پیامبر اسلام(ص)]] و برتردانستن آن حضرت به عنوان رهبر و مدیر جامعه اسلامی <ref>احزاب، ۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۲۱ ـ ۱۲۲.</ref>، از اهمیت این جایگاه، حکایت دارد. [[معصومان(ع)]] نیز برای امامت و رهبری، جایگاه ویژهای قائل شدهاند. در سخن آنان، اسلام با امامت و رهبری الهی، پیوند خورده و گسستن این پیوند، به منزله بازگشت به [[جاهلیت]] است <ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۸۶ ـ ۲۸۷؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۷۶؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۹؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۳/۸۴.</ref>و چیزی مهمتر از امامت در میان مبانی اسلامی وجود ندارد <ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸.</ref>. | ||
امامخمینی در تبیین جایگاه و اهداف معنوی رهبری، معتقد است حفظ [[حدود اسلام]]، برپاداشتن [[قوانین الهی]]، پایدارماندن بر مسیری که خداوند مقرر کرده و جلوگیری از [[فساد]] و [[تجاوز]] به حقوق دیگران، جز با امام و رهبر ممکن نیست <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۹.</ref>. ایشان حفظ اساس اسلام را وابسته به بقای رهبر صالح و اصیل میدید و بر این اساس، بزرگترین مصیبت وارد بر اسلام و ریشه تمام گرفتاریهای کنونی مسلمانان و فساد موجود در [[جوامع اسلامی]] را نتیجه سلب حکومت و رهبری جامعه از امیرالمؤمنین علی(ع) بر میشمرد؛ همانگونه که ترسیم سیمای واقعی [[حکومت اسلامی]] برای مسلمانان را مرهون حکومت کوتاهمدت آن حضرت(ع) میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۵۹ ـ ۳۶۰.</ref>{{ببینید|امیرالمؤمنین}}. | امامخمینی در تبیین جایگاه و اهداف معنوی رهبری، معتقد است حفظ [[حدود اسلام]]، برپاداشتن [[قوانین الهی]]، پایدارماندن بر مسیری که خداوند مقرر کرده و جلوگیری از [[فساد]] و [[تجاوز]] به حقوق دیگران، جز با امام و رهبر ممکن نیست <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۹.</ref>. ایشان حفظ اساس اسلام را وابسته به بقای رهبر صالح و اصیل میدید و بر این اساس، بزرگترین مصیبت وارد بر اسلام و ریشه تمام گرفتاریهای کنونی مسلمانان و فساد موجود در [[جوامع اسلامی]] را نتیجه سلب حکومت و رهبری جامعه از امیرالمؤمنین علی(ع) بر میشمرد؛ همانگونه که ترسیم سیمای واقعی [[حکومت اسلامی]] برای مسلمانان را مرهون حکومت کوتاهمدت آن حضرت(ع) میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۵۹ ـ ۳۶۰.</ref>{{ببینید|امیرالمؤمنین}}. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
در نگاهی تفصیلیتر چنانکه امامخمینی نیز خاطرنشان کرده، آگاهی به زمان <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref>، قدرت تشخیص مصالح جامعه، برخورداری از بینش سیاسی، توانایی شناختن افراد شایسته و قدرت تصمیمگیری <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۷ ـ ۱۷۸.</ref>، از ویژگیهای ضروری رهبر و فقیه به شمار میآید. ایشان وظیفه امام و رهبر جامعه اسلامی را تبیین خط مشی [[شیعه]] و [[حزبالله]] (همه نیروهای معتقد و متعهد) و رهبریکننده تشکیلات فراگیر شیعه میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۸ ـ ۴۰۹.</ref>. وظیفه دیگر رهبری استقامت است که بارها در سخنان امامخمینی، با یادآوری استقامت و پایداری پیامبران، بهویژه پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) دیده میشود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۴۴ ـ ۲۴۵، ۴۹۳؛ ۱۳/۴۶۲؛ ۱۴/۲۹۸ و ۱۷/۴۹۱.</ref>. | در نگاهی تفصیلیتر چنانکه امامخمینی نیز خاطرنشان کرده، آگاهی به زمان <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref>، قدرت تشخیص مصالح جامعه، برخورداری از بینش سیاسی، توانایی شناختن افراد شایسته و قدرت تصمیمگیری <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۷ ـ ۱۷۸.</ref>، از ویژگیهای ضروری رهبر و فقیه به شمار میآید. ایشان وظیفه امام و رهبر جامعه اسلامی را تبیین خط مشی [[شیعه]] و [[حزبالله]] (همه نیروهای معتقد و متعهد) و رهبریکننده تشکیلات فراگیر شیعه میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۸ ـ ۴۰۹.</ref>. وظیفه دیگر رهبری استقامت است که بارها در سخنان امامخمینی، با یادآوری استقامت و پایداری پیامبران، بهویژه پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) دیده میشود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۴۴ ـ ۲۴۵، ۴۹۳؛ ۱۳/۴۶۲؛ ۱۴/۲۹۸ و ۱۷/۴۹۱.</ref>. | ||
بر اساس اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در [[عصر غیبت|عصر غیبتِ]] حضرت ولی عصر(ع)، ولایت امر و امامت امت در جمهوری اسلامی، بر عهده [[فقیه]] عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر دانسته و در اصل ۱۰۹ صفات و شرایطی را برای رهبری قرار داده است: ۱. صلاحیت علمی برای فتوادادن در همه ابواب فقه؛ ۲. عدالت و تقوای لازم؛ ۳. بینش سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی. | بر اساس اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در [[عصر غیبت|عصر غیبتِ]] حضرت ولی عصر(ع)، ولایت امر و امامت امت در جمهوری اسلامی، بر عهده [[فقیه]] عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر دانسته و در اصل ۱۰۹ صفات و شرایطی را برای رهبری قرار داده است: ۱. صلاحیت علمی برای فتوادادن در همه ابواب فقه؛ ۲. عدالت و تقوای لازم؛ ۳. بینش سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، [[مدیریت]] و قدرت کافی. | ||
امامخمینی رهبری را مسئولیتی مشکل، سنگین و خطیر دانسته <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۴.</ref>، بر تعیین رهبری که بتواند از حیثیت اسلامیِ نظام در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند، تأکید کرده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۷۱.</ref>؛ از اینرو به نمایندگان مجلس خبرگان هشدار داد مراقب رأی و انتخاب خود باشند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵.</ref>؛ زیرا مسامحه در این امر و مراعاتنکردن موازین شرعی و قانونی، ممکن است خسارتهای جبرانناپذیری به [[اسلام]] و | امامخمینی رهبری را مسئولیتی مشکل، سنگین و خطیر دانسته <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۴.</ref>، بر تعیین رهبری که بتواند از حیثیت اسلامیِ نظام در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند، تأکید کرده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۷۱.</ref>؛ از اینرو به نمایندگان مجلس خبرگان هشدار داد مراقب رأی و انتخاب خود باشند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵.</ref>؛ زیرا مسامحه در این امر و مراعاتنکردن موازین شرعی و قانونی، ممکن است خسارتهای جبرانناپذیری به [[اسلام]] و کشور وارد کند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۱ و ۴۲۳.</ref>. | ||
با این حال، امامخمینی برای رهبری به عنوان یک مقام و منصب، ارزشی قائل نبود و با بیان سیره امیرالمؤمنین(ع) و زندگی زاهدانه آن حضرت در دوران حکومت، ارزش را در غنیمتشمردن این فرصت برای گسترش عدالت و خدمتگزاری میدید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۱۷ و ۱۶/۲۳.</ref>. ایشان عنوان خدمتگزار را برای خود بر عنوان رهبر ترجیح میداد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۳ و ۱۱/۳۵۲.</ref>، خود را خدمتگزار ملت میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۳۲؛ ۱۵/۴۵۷ و ۱۶/۲۴.</ref>و بر آن بود که در اسلام، رهبری به معنای ریاست بر دیگران مطرح نیست و همه مسلمانان اعم از مسئول و غیر مسئول با هم برادرند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۵۲.</ref>. ایشان به رهبر و [[شورای رهبری]] آینده کشور نیز تذکر داد که نفس رهبری در اسلام، ارزشی ندارد و نباید باعث غرور و بزرگشمردن خود گردد، بلکه همانند پیامبران الهی(ع) باید از این موقعیت برای خدمت به بندگان و راهنمایی و هدایت آنان و کمک به ستمدیدگان و گسترش عدالت بهره برد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۶.</ref>. از این منظر هر فرد و قشری که خدمت ارزندهای به این ملت ارائه کند و نقشی در تعالی آن داشته باشد، شایسته عنوان رهبری است؛ بر این اساس، ایشان زنان پیشتاز در انقلاب را رهبران نهضت نامید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۳۲.</ref>؛ همانگونه که جانبازان را به جهت پایبندی به تعهد خود در برابر اسلام و | با این حال، امامخمینی برای رهبری به عنوان یک مقام و منصب، ارزشی قائل نبود و با بیان سیره امیرالمؤمنین(ع) و زندگی زاهدانه آن حضرت در دوران حکومت، ارزش را در غنیمتشمردن این فرصت برای گسترش عدالت و خدمتگزاری میدید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۱۷ و ۱۶/۲۳.</ref>. ایشان عنوان خدمتگزار را برای خود بر عنوان رهبر ترجیح میداد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۳ و ۱۱/۳۵۲.</ref>، خود را خدمتگزار ملت میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۳۲؛ ۱۵/۴۵۷ و ۱۶/۲۴.</ref>و بر آن بود که در اسلام، رهبری به معنای ریاست بر دیگران مطرح نیست و همه مسلمانان اعم از مسئول و غیر مسئول با هم برادرند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۵۲.</ref>. ایشان به رهبر و [[شورای رهبری]] آینده کشور نیز تذکر داد که نفس رهبری در اسلام، ارزشی ندارد و نباید باعث غرور و بزرگشمردن خود گردد، بلکه همانند [[پیامبران الهی(ع)]] باید از این موقعیت برای خدمت به بندگان و راهنمایی و هدایت آنان و کمک به ستمدیدگان و گسترش عدالت بهره برد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۶.</ref>. از این منظر هر فرد و قشری که خدمت ارزندهای به این ملت ارائه کند و نقشی در تعالی آن داشته باشد، شایسته عنوان رهبری است؛ بر این اساس، ایشان زنان پیشتاز در انقلاب را رهبران نهضت نامید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۳۲.</ref>؛ همانگونه که جانبازان را به جهت پایبندی به تعهد خود در برابر اسلام و [[قرآن]]، رهبران نهضت خواند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۴.</ref>و [[شهید محمدحسین فهمیده]] را به دلیل اقدام ارزشمند و فداکارانهاش رهبر نامید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۷۳.</ref>. | ||
==حقوق متقابل مردم و رهبری== | ==حقوق متقابل مردم و رهبری== | ||
از نگاه اسلامی حق و [[تکلیف]] بهصورت کلی دو امر متلازم هستند و چنانکه امیرالمؤمنین(ع) تأکید کرده هر کسی ازجمله زمامدار و مردم دارای حقوق و مسئولیت متقابل هستند <ref>نهج البلاغه، خ۳۴، ۵۷.</ref>. حضرت در بیانی دیگر همزمان بخشی از حقوق متقابل حاکم و مردم را برشمرده است <ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۸.</ref>؛ این است که حق رهبری سیاسی مردم در گروی ادای حقوق آنان به دست رهبر است و مردم در صورتی موظف به حمایت از رهبرند که حقوق آنان در نظام تحت فرمان او رعایت شود <ref>محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۳۸۱.</ref>. اسلام برخلاف فلسفههای رایج پیش از خود که ملت را برای رهبری تعریف میکردند، بر اساس این سخن پیامبر(ص) که «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» <ref>شعیری، جامع الاخبار، ۱۱۹.</ref>، رهبر را برای ملت و مردم تعریف کرد. جاذبه اسلام برای [[ایرانیان]] دوره ساسانی نیز از این منظر، قابل تفسیر است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۹۸ ـ ۹۹.</ref>و ویژگی برجسته امام و رهبری در دیدگاه شیعه، توجه به مردم و دلسوزی برای آنان است <ref>حسینی، رهبری و انقلاب، نقش امامخمینی در انقلاب، ۷۰.</ref>. | از نگاه اسلامی حق و [[تکلیف]] بهصورت کلی دو امر متلازم هستند و چنانکه امیرالمؤمنین(ع) تأکید کرده هر کسی ازجمله زمامدار و مردم دارای حقوق و مسئولیت متقابل هستند <ref>نهج البلاغه، خ۳۴، ۵۷.</ref>. حضرت در بیانی دیگر همزمان بخشی از حقوق متقابل حاکم و [[مردم]] را برشمرده است <ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۸.</ref>؛ این است که حق رهبری سیاسی مردم در گروی ادای حقوق آنان به دست رهبر است و مردم در صورتی موظف به حمایت از رهبرند که حقوق آنان در نظام تحت فرمان او رعایت شود <ref>محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۳۸۱.</ref>. اسلام برخلاف فلسفههای رایج پیش از خود که ملت را برای رهبری تعریف میکردند، بر اساس این سخن پیامبر(ص) که «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» <ref>شعیری، جامع الاخبار، ۱۱۹.</ref>، رهبر را برای ملت و مردم تعریف کرد. جاذبه اسلام برای [[ایرانیان]] دوره ساسانی نیز از این منظر، قابل تفسیر است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۹۸ ـ ۹۹.</ref>و ویژگی برجسته امام و رهبری در دیدگاه شیعه، توجه به مردم و دلسوزی برای آنان است <ref>حسینی، رهبری و انقلاب، نقش امامخمینی در انقلاب، ۷۰.</ref>. | ||
امامخمینی بر آن بود که اسلام برای زمامدار و ملت، ضوابط و حقوقی تعیین کرده که در صورت رعایت آن، هرگز رابطه سلطه به وجود نمیآید. زمامداری یک وظیفه الهی است، تکالیف سنگینی بر عهده زمامدار گذاشته شده است و او نمیتواند [[حقوق مردم]] را پایمال کند، همه مردم حق [[استیضاح]] و | امامخمینی بر آن بود که اسلام برای زمامدار و ملت، ضوابط و حقوقی تعیین کرده که در صورت رعایت آن، هرگز رابطه سلطه به وجود نمیآید. زمامداری یک وظیفه الهی است، تکالیف سنگینی بر عهده زمامدار گذاشته شده است و او نمیتواند [[حقوق مردم]] را پایمال کند، همه مردم حق [[استیضاح]] و انتقاد از او را دارند و او باید پاسخگو باشد و در صورت سرپیچی از وظایف اسلامی و ارتکاب خطا و [[گناه]]، خودبهخود، برکنار میشود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹ و ۱۱/۴۶۴.</ref>؛ چنانکه مردم نیز باید از رهبر جامعه اسلامی پیروی کنند <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱.</ref>. | ||
از سوی دیگر، امور مهم و مسائل اساسی جامعه که حفظ نظام زندگی دنیوی و اخروی مردم به آن بستگی دارد، در حوزه اختیارات رئیس هر قوم قرار میگیرد؛ در اسلام، امامان معصوم(ع) با عنوان «أُولِی الْأَمْرِ» برای این امر تعیین شدهاند <ref>نسا، ۵۹؛ کلینی، الکافی، ۲/۲۱.</ref>. در فقه از امور لازم و نیازهای ضروری جامعه که طیف گستردهای از امور اجتماعی مانند حفظ نظام، حراست از مرزهای مسلمانان و صیانت نسل جوان از انحرافات را دربر میگیرد، با عنوان امور حسبیه و تحت اختیار [[ولی فقیه]]، نام برده شده است <ref>سروش محلاتی، دین و دولت در اندیشه اسلامی، ۵۰۴ ـ ۵۰۵.</ref>. | از سوی دیگر، امور مهم و مسائل اساسی جامعه که حفظ نظام زندگی دنیوی و اخروی مردم به آن بستگی دارد، در حوزه اختیارات رئیس هر قوم قرار میگیرد؛ در اسلام، امامان معصوم(ع) با عنوان «أُولِی الْأَمْرِ» برای این امر تعیین شدهاند <ref>نسا، ۵۹؛ کلینی، الکافی، ۲/۲۱.</ref>. در فقه از امور لازم و نیازهای ضروری جامعه که طیف گستردهای از امور اجتماعی مانند حفظ نظام، حراست از مرزهای مسلمانان و صیانت نسل جوان از انحرافات را دربر میگیرد، با عنوان [[امور حسبیه]] و تحت اختیار [[ولی فقیه]]، نام برده شده است <ref>سروش محلاتی، دین و دولت در اندیشه اسلامی، ۵۰۴ ـ ۵۰۵.</ref>. | ||
امامخمینی حوزه اختیارات ولی فقیه و رهبری را همان اختیارات و صلاحیت [[پیامبر(ص)]] و [[امام معصوم(ع)]] میدانست <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۰ ـ ۵۱.</ref>و معتقد بود اجرای تمام قوانین مربوط به حکومت ازجمله گسترش عدالت، اجرای [[حدود]] و [[قصاص]]، [[حفظ مرز]] و [[استقلال کشور]]، گرفتن [[مالیات]] و مصرف آن در امور مسلمانان و جلوگیری از حیف و میل آن بر عهده فقیه و رهبری است <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱.</ref>. در نگاه ایشان، ولی فقیه که رهبر جامعه اسلامی است، ولایت بر خود مسلمانان را نیز اگر حکومت و اداره جامعه اقتضا کند، دارد <ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۲۴ ـ ۶۲۵.</ref>. در اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اختیارات و وظایف رهبری آمده است {{ببینید|ولایت فقیه(۱)}}. | امامخمینی حوزه اختیارات ولی فقیه و رهبری را همان اختیارات و صلاحیت [[پیامبر(ص)]] و [[امام معصوم(ع)]] میدانست <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۰ ـ ۵۱.</ref>و معتقد بود اجرای تمام قوانین مربوط به حکومت ازجمله گسترش عدالت، اجرای [[حدود]] و [[قصاص]]، [[حفظ مرز]] و [[استقلال کشور]]، گرفتن [[مالیات]] و مصرف آن در امور مسلمانان و جلوگیری از حیف و میل آن بر عهده فقیه و رهبری است <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱.</ref>. در نگاه ایشان، ولی فقیه که رهبر جامعه اسلامی است، ولایت بر خود مسلمانان را نیز اگر حکومت و اداره جامعه اقتضا کند، دارد <ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۲۴ ـ ۶۲۵.</ref>. در اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اختیارات و وظایف رهبری آمده است {{ببینید|ولایت فقیه(۱)}}. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
رهبری یک نهضت و انقلاب از مهمترین عوامل توفیق یا ناکامی آن نهضت و انقلاب است. در جریان شکلگیری و گسترش نهضت و انقلاب اسلامی هر چند گروهها و شخصیتهای سیاسی کموبیش حضور داشتند ولی بهتدریج رهبری انقلاب در شخص امامخمینی متبلور شد. در این مسئله در کنار جایگاه فقهی و مرجعیت {{ببینید|مرجعیت امامخمینی}} و نیز خصوصیات معنوی ایشان، عواملی چون حقانیت و منطقیبودن مواضع سیاسی، [[صداقت]]، [[خلوص]]، قاطعیت و استواری، ارائه طرحی برای آینده و شیوه رهبری در تکوین این رهبری موثر بوده است <ref>نوروزی و باقری، بررسی و تحلیل جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۸۶.</ref>. | رهبری یک نهضت و انقلاب از مهمترین عوامل توفیق یا ناکامی آن نهضت و انقلاب است. در جریان شکلگیری و گسترش نهضت و انقلاب اسلامی هر چند گروهها و شخصیتهای سیاسی کموبیش حضور داشتند ولی بهتدریج رهبری انقلاب در شخص امامخمینی متبلور شد. در این مسئله در کنار جایگاه فقهی و مرجعیت {{ببینید|مرجعیت امامخمینی}} و نیز خصوصیات معنوی ایشان، عواملی چون حقانیت و منطقیبودن مواضع سیاسی، [[صداقت]]، [[خلوص]]، قاطعیت و استواری، ارائه طرحی برای آینده و شیوه رهبری در تکوین این رهبری موثر بوده است <ref>نوروزی و باقری، بررسی و تحلیل جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۸۶.</ref>. | ||
اندیشمندان سیاسی براین باورند که رهبران انقلابی موفق باید از دو ویژگی: زیرسؤالبردن ساختار سیاسی پیشین و سپس ارائه راهکاری عملی برای ساماندادن به جو انقلابی موجود و تبیین الگویی جدید برای ساختار سیاسی تحولیافته بر خوردار باشند. با گذری اجمالی بر تحولات سیاسی پس از | اندیشمندان سیاسی براین باورند که رهبران انقلابی موفق باید از دو ویژگی: زیرسؤالبردن ساختار سیاسی پیشین و سپس ارائه راهکاری عملی برای ساماندادن به جو انقلابی موجود و تبیین الگویی جدید برای ساختار سیاسی تحولیافته بر خوردار باشند. با گذری اجمالی بر تحولات سیاسی پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] میتوان دو ویژگی یادشده را در شیوه [[رهبری امامخمینی]] به عنوان رهبر مذهبی و سیاسی انقلاب اسلامی بهخوبی مشاهده کرد. در واقع مدیریت صحیح و بهرهگیری از نظرهای مشورتی همراهان، یاران و دیگران {{ببینید|مشورت}} و از همه مهمتر شجاعت از خصوصیات بارز ایشان بود. ایشان با تأسیس نهادهایی چون [[شورای انقلاب]]، [[کمیتههای انقلاب اسلامی]]، [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]]، [[دادگاههای انقلاب اسلامی]] و نهادهای دیگر از [[هرج و مرج]] طبیعی پس از انقلاب اسلامی جلوگیری کرد و با برگزاری انتخابات [[ریاستجمهوری]] و [[مجلس شورای اسلامی]] برای تثبیت [[جمهوری اسلامی]] تلاش کرد و به محض بروز اختلاف در میان مسئولان و مردم آنان را به [[وحدت]] و همدلی فرا خواند <ref>نوروزی و باقری، بررسی و تحلیل جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۹۳.</ref>. | ||
امامخمینی در حالیکه از توجه مردم و اقبال عمومی و مریدپروری گریزان بود، همواره دلنگران و دلسوز مردم بود و مشکلات مردم، یکی از دغدغههای ایشان را تشکیل میداد <ref>حسینی، رهبری و انقلاب، نقش امامخمینی در انقلاب، ۱۱۳ ـ ۱۱۴.</ref>. ایشان مردمدوست و مردمباور بود <ref>حسینی، رهبری و انقلاب، نقش امامخمینی در انقلاب، ۱۱۵.</ref>و از همان آغاز نهضت اسلامی، با تأکید بر دوستی و علاقه روحانیان و مردم به یکدیگر که بسان علاقه پدر به فرزند خویش است و درک این دوستی از جانب مردم، ضمن نصیحت به [[محمدرضا پهلوی]]، به دست آوردن محبت قلبی مردمِ مسلمان را مهم میدانست و راه رسیدن به آن را در توجه به اسلام و خدا بر میشمرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref>. ایشان به نیروی بزرگ و نیستیناپذیر مردم باور داشت و معتقد بود بزرگترین وظیفه علما و | امامخمینی در حالیکه از توجه مردم و اقبال عمومی و مریدپروری گریزان بود، همواره دلنگران و دلسوز مردم بود و مشکلات مردم، یکی از دغدغههای ایشان را تشکیل میداد <ref>حسینی، رهبری و انقلاب، نقش امامخمینی در انقلاب، ۱۱۳ ـ ۱۱۴.</ref>. ایشان مردمدوست و مردمباور بود <ref>حسینی، رهبری و انقلاب، نقش امامخمینی در انقلاب، ۱۱۵.</ref>و از همان آغاز نهضت اسلامی، با تأکید بر دوستی و علاقه روحانیان و مردم به یکدیگر که بسان علاقه پدر به فرزند خویش است و درک این دوستی از جانب مردم، ضمن نصیحت به [[محمدرضا پهلوی]]، به دست آوردن محبت قلبی مردمِ مسلمان را مهم میدانست و راه رسیدن به آن را در توجه به اسلام و خدا بر میشمرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref>. ایشان به نیروی بزرگ و نیستیناپذیر مردم باور داشت و معتقد بود بزرگترین وظیفه علما و [[روحانیت|روحانیان]]، آگاهیبخشی به مردم و بیدارکردن این نیروی نهفته است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۳۴.</ref>. این راهبرد امامخمینی، چنانکه خود اشاره کرده، برگرفته از الگوی حرکت پیامبران(ع) بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۱۰.</ref>. [[مرتضی مطهری]] از یاران نزدیک امامخمینی، مردمباوریِ ایشان را با تعبیر ایمان به مردم، در کنار [[ایمان به خدا]] و ایمان به هدف و راه خود، یاد کرده است <ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۱۳۳.</ref>. | ||
امامخمینی در طول نهضت با وجود همه فشارها و اقداماتی که رژیم پهلوی برای از میانبردن یاد و نام ایشان در میان مردم انجام میداد، بیشترین محبوبیت را در میان گروههای گوناگون مردم داشت <ref>حسینی، رهبری و انقلاب، نقش امامخمینی در انقلاب، ۲۷۷.</ref>؛ چنانکه وقتی حسن روحانی در هشتم آبان ۱۳۵۶، در سخنرانی مجلس بزرگداشت [[سیدمصطفی خمینی]]، لقب «[[امام]] » را برای ایشان پیشنهاد کرد، با استقبال عمومی مردم روبهرو شد <ref>روحانی، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، ۱/۴۱۶ ـ ۴۱۷.</ref>؛ البته کاربرد این لقب برای ایشان بیسابقه نبود و پیش از آن نیز درباره ایشان به کار رفته بود؛ ازجمله بر اساس اسناد موجود، نخستینبار این تعبیر را یکی از مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور ([[ساواک]]) در گزارش خود از سخنرانی امامخمینی در ۱۳/۳/۱۳۴۲ و برای هشداردادن درباره مقام و موقعیت ایشان در میان مردم به کار برده است <ref>منصوری، ۱/ ۶۳۸.</ref>؛ همچنین [[محمدرضا حکیمی]] در سال ۱۳۴۲ در کتاب سرود جهشها (بنیاد تاریخپژوهی) و نیز [[نعمتالله میرزازاده]] (متخلص م. آزرم) در سال ۱۳۴۳ در قصیده «به نام تو سوگند»، امامخمینی را با عنوان «امام» نام بردهاند. در سال ۱۳۵۰ نیز [[سیدمهدی طباطبایی]] با هدف پنهانداشتن چاپ اعلامیههای امامخمینی در ایران، با الهامگرفتن از پوشش جلد کتاب الامام الحمیصی، چاپ نجف، اعلامیههای امامخمینی را در پوشش جلدی با عنوان الامام الخمینی، چاپ نجف، قرار داد تا از پیگیری ساواک برای یافتن منبع چاپ اعلامیهها در ایران جلوگیری کند | [[امامخمینی]] در طول نهضت با وجود همه فشارها و اقداماتی که رژیم پهلوی برای از میانبردن یاد و نام ایشان در میان مردم انجام میداد، بیشترین محبوبیت را در میان گروههای گوناگون مردم داشت <ref>حسینی، رهبری و انقلاب، نقش امامخمینی در انقلاب، ۲۷۷.</ref>؛ چنانکه وقتی [[حسن روحانی]] در هشتم آبان ۱۳۵۶، در سخنرانی مجلس بزرگداشت [[سیدمصطفی خمینی]]، لقب «[[امام]] » را برای ایشان پیشنهاد کرد، با استقبال عمومی مردم روبهرو شد <ref>روحانی، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، ۱/۴۱۶ ـ ۴۱۷.</ref>؛ البته کاربرد این لقب برای ایشان بیسابقه نبود و پیش از آن نیز درباره ایشان به کار رفته بود؛ ازجمله بر اساس اسناد موجود، نخستینبار این تعبیر را یکی از مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور ([[ساواک]]) در گزارش خود از سخنرانی امامخمینی در ۱۳/۳/۱۳۴۲ و برای هشداردادن درباره مقام و موقعیت ایشان در میان مردم به کار برده است <ref>منصوری، ۱/ ۶۳۸.</ref>؛ همچنین [[محمدرضا حکیمی]] در سال ۱۳۴۲ در کتاب سرود جهشها (بنیاد تاریخپژوهی) و نیز [[نعمتالله میرزازاده]] (متخلص م. آزرم) در سال ۱۳۴۳ در قصیده «به نام تو سوگند»، امامخمینی را با عنوان «امام» نام بردهاند. در سال ۱۳۵۰ نیز [[سیدمهدی طباطبایی]] با هدف پنهانداشتن چاپ [[اعلامیههای امامخمینی]] در ایران، با الهامگرفتن از پوشش جلد کتاب الامام الحمیصی، چاپ نجف، اعلامیههای امامخمینی را در پوشش جلدی با عنوان الامام الخمینی، چاپ نجف، قرار داد تا از پیگیری ساواک برای یافتن منبع چاپ اعلامیهها در ایران جلوگیری کند<ref>جماران.</ref>. همچنین [[محمدصادق اسلامی گیلانی]] در سال ۱۳۵۶، پیش از درگذشت سیدمصطفی خمینی، در [[حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)،]] این لقب را برای ایشان بهکار برده بود؛ اما این عنوان، از آبان ۱۳۵۶ و در پی شتابگرفتن رویدادهایی که به پیروزی انقلاب انجامید، گسترش یافت و پایدار ماند <ref>منصوری، ۱/ ۶۳۸.</ref>. | ||
امامخمینی افزون بر دارابودن ویژگیهای لازم برای رهبری مانند صداقت، شجاعت، قاطعیت و روشنبینی، با قرارگرفتن در مسیر فکری و روحی و نیازهای ملت ایران، توانست رهبر بلامنازع نهضت شود <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۱۶۶.</ref>. ایشان تمام ارزشها و نیازهای مردم ایران را مانند [[آزادی]]، [[استقلال]] و [[عدالت]]، با تکیه بر [[اسلام]] مطرح کرد و با زبان دل مردم و خواستههای درونی عموم مردم سخن گفت <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۱۶۶، ۱۶۹ و ۳۲۲.</ref>. ایشان بارها پذیرش و مقبولیت مردمی را یکی از مبانی اقدامات خود خوانده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۱۲؛ ۵/۳۴۰ و ۶/۱۶، ۶۸.</ref>. | امامخمینی افزون بر دارابودن ویژگیهای لازم برای رهبری مانند صداقت، شجاعت، قاطعیت و روشنبینی، با قرارگرفتن در مسیر فکری و روحی و نیازهای ملت ایران، توانست رهبر بلامنازع نهضت شود <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۱۶۶.</ref>. ایشان تمام ارزشها و نیازهای مردم ایران را مانند [[آزادی]]، [[استقلال]] و [[عدالت]]، با تکیه بر [[اسلام]] مطرح کرد و با زبان دل مردم و خواستههای درونی عموم مردم سخن گفت <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۱۶۶، ۱۶۹ و ۳۲۲.</ref>. ایشان بارها پذیرش و مقبولیت مردمی را یکی از مبانی اقدامات خود خوانده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۱۲؛ ۵/۳۴۰ و ۶/۱۶، ۶۸.</ref>. | ||
در رهبری امامخمینی [[معنویت]] از اهمیت بالایی برخوردار است. ایشان تجزیه و تحلیل مسائل را تنها با دیدگاه مادی نادرست شمرد و توجه به عامل معنوی را نیز ضروری دانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۰۰.</ref>و با داشتن چنین تفکری [[رژیم پهلوی]] را که همه ابرقدرتها پشتیبان او بودند و نابودی آن به ظاهرشدنی نبود با دیدگاه الهی خود ممکن ساخت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۶۵ و۴۰۳.</ref>و انقلاب را با توفیق الهی و همراهی و وحدت مردم به نتیجه رساند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۷۲؛ ۷/۵۹ و ۱۰/۴۸.</ref>{{ببینید|اخلاق و سیره امامخمینی}}. | در رهبری امامخمینی [[معنویت]] از اهمیت بالایی برخوردار است. ایشان تجزیه و تحلیل مسائل را تنها با دیدگاه مادی نادرست شمرد و توجه به عامل معنوی را نیز ضروری دانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۰۰.</ref>و با داشتن چنین تفکری [[رژیم پهلوی]] را که همه ابرقدرتها پشتیبان او بودند و نابودی آن به ظاهرشدنی نبود با دیدگاه الهی خود ممکن ساخت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۶۵ و۴۰۳.</ref>و انقلاب را با توفیق الهی و همراهی و وحدت مردم به نتیجه رساند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۷۲؛ ۷/۵۹ و ۱۰/۴۸.</ref>{{ببینید|اخلاق و سیره امامخمینی}}. | ||
پس از انقلاب اسلامی، تشکیل [[دولت موقت]] و بعدها استعفای آن، درگیریهای داخلی، تجزیهطلبیها، کودتاها، تدوین و همهپرسی قانون اساسی، همهپرسی جمهوری | پس از انقلاب اسلامی، تشکیل [[دولت موقت]] و بعدها استعفای آن، درگیریهای داخلی، تجزیهطلبیها، کودتاها، تدوین و همهپرسی قانون اساسی، [[همهپرسی جمهوری اسلامی]]، انقلاب فرهنگی، اشغال [[لانه جاسوسی امریکا]]، [[جنگ تحمیلی]]، عزل [[سیدابوالحسن بنیصدر]] از ریاستجمهوری، ترورها، حکم [[سلمان رشدی]]، نامه به [[میخائیل گورباچف]]، عزل [[حسینعلی منتظری]] از [[قائممقامی رهبری]] و بسیاری از دیگر مسائل را میتوان از مهمترین حوادث و رخدادهای دوران [[رهبری امامخمینی]] برشمرد <ref>درویشی سه تلانی، سیره عملی امامخمینی دراداره امور کشور، ۶۰ ـ ۷۷۵؛ نوروزی و باقری، بررسی و تحلیل جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۸۸.</ref>. ایشان با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی حوادث یادشده را بهخوبی مدیریت کرد و با حکمت و تدبیر، بحرانها را تبدیل به فرصت کرد و شرایط را برای خدمتگزاران هموار ساخت. برای رویارویی با بسیاری از حوادث یادشده، در مرحله نخست اطلاعرسانی و روشنگری و موعظه کرد و آن گاه که پاسخ مناسب دریافت نکرد، نکوهش کرد و هشدار داد و در مرحله سوم مردم را برای رویارویی با آنها فراخواند <ref>نوروزی و باقری، بررسی و تحلیل جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref>. | ||
[[خدامحوری]]، ادای [[تکلیف]]، [[مردمداری]] <ref>شفیعی، استراتژی رهبری، ۳۲ ـ ۳۳.</ref>، تحقق [[عدالت اجتماعی]]، حمایت از محرومان و [[مستضعفان]]، گسترش معنویت و قاطعیت در تصمیمگیری به عنوان روح حاکم بر سیره عملی امامخمینی در رهبری و تصمیمگیری در همه حوادث یادشده بوده است <ref>درویشی سه تلانی، سیره عملی امامخمینی دراداره امور کشور، ۷۴۴.</ref>. ایشان وقتی پس از مشورت با کارشناسان تصمیمی میگرفت بر آن استوار بود و وارد زدوبندهای معمول در عرصه سیاسی نمیشد <ref>درویشی سه تلانی، سیره عملی امامخمینی دراداره امور کشور، ۷۴۴.</ref>و این مسئله از تفکر ایشان بر میخاست که بر سر اسلام و [[دین]] حاضر به معامله نبود و در همه امور محور اسلام و [[ادای وظیفه]] بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۰۵.</ref>و معتقد بود مردم وقتی به پیروزی رسیدند که بر اسلام تکیه کردند و در ادامه نیز تکیه بر اسلام و انجام وظیفه باید مد نظر همگان باشد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۸۱.</ref>. ایشان به صراحت اعلام کرد «اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که مبارزه با [[کفر]] و [[ظلم]] و [[شرک]] و [[بتپرستی]] است ادامه میدهد» <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۸.</ref>؛ زیرا ایشان بر مبنای وظیفه عمل میکرد. مبارزه با رژیم پهلوی و تشکیل نظام اسلامی و بسیاری از کارهای دیگر توسط ایشان در همین راستا قابل تحلیل است؛ چنانکه ادامه دفاع در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و پایان آن و پذیرش [[قطعنامه ۵۹۸]] در سال ۱۳۶۷ نیز بر همین اساس بود. پویندگی و بالندگی انقلاب اسلامی، از نقش تاریخساز و تحولآفرین ایشان حکایت دارد. این نقش عمیق، وقتی بهخوبی درک میشود که به موقعیت دین و ارزشهای دینی در آن دوره که در گوشه معبدها و مسجدها فراموش شده بود، توجه شود <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۱۰ ـ ۱۱.</ref>. | [[خدامحوری]]، ادای [[تکلیف]]، [[مردمداری]] <ref>شفیعی، استراتژی رهبری، ۳۲ ـ ۳۳.</ref>، تحقق [[عدالت اجتماعی]]، حمایت از محرومان و [[مستضعفان]]، گسترش معنویت و قاطعیت در تصمیمگیری به عنوان روح حاکم بر [[اخلاق و سیره امامخمینی|سیره عملی امامخمینی]] در رهبری و تصمیمگیری در همه حوادث یادشده بوده است <ref>درویشی سه تلانی، سیره عملی امامخمینی دراداره امور کشور، ۷۴۴.</ref>. ایشان وقتی پس از مشورت با کارشناسان تصمیمی میگرفت بر آن استوار بود و وارد زدوبندهای معمول در عرصه سیاسی نمیشد <ref>درویشی سه تلانی، سیره عملی امامخمینی دراداره امور کشور، ۷۴۴.</ref>و این مسئله از تفکر ایشان بر میخاست که بر سر اسلام و [[دین]] حاضر به معامله نبود و در همه امور محور اسلام و [[ادای وظیفه]] بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۰۵.</ref>و معتقد بود مردم وقتی به پیروزی رسیدند که بر اسلام تکیه کردند و در ادامه نیز تکیه بر اسلام و انجام وظیفه باید مد نظر همگان باشد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۸۱.</ref>. ایشان به صراحت اعلام کرد «اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که مبارزه با [[کفر]] و [[ظلم]] و [[شرک]] و [[بتپرستی]] است ادامه میدهد» <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۸.</ref>؛ زیرا ایشان بر مبنای وظیفه عمل میکرد. مبارزه با رژیم پهلوی و تشکیل نظام اسلامی و بسیاری از کارهای دیگر توسط ایشان در همین راستا قابل تحلیل است؛ چنانکه ادامه دفاع در دوران [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] و پایان آن و پذیرش [[قطعنامه ۵۹۸]] در سال ۱۳۶۷ نیز بر همین اساس بود. پویندگی و بالندگی انقلاب اسلامی، از نقش تاریخساز و تحولآفرین ایشان حکایت دارد. این نقش عمیق، وقتی بهخوبی درک میشود که به موقعیت دین و ارزشهای دینی در آن دوره که در گوشه معبدها و مسجدها فراموش شده بود، توجه شود <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۱۰ ـ ۱۱.</ref>. | ||
[[امامخمینی]] با برخورداری از ویژگیهای بایسته رهبری <ref>شفیعی، سبک رهبری، ۱۱۲.</ref>، شناخت زمان و سیاستهای حاکم بر عصر خود و تکیه بر قدرت بیزوال الهی و با [[اخلاص]]، زمان و [[تاریخ]] را تغییر داد <ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ۳۱۲ ـ ۳۱۵.</ref>و راهبرد ایشان برای رهبری مردم و رسیدن به پیروزی، شامل مؤلفههایی مانند: ۱. تغییر ذهنیت ملت؛ ۲. خط مشی و جهتدهی به ملت ایران؛ ۳. منزویکردن مخالفان ملت؛ ۴. خنثیسازی اقدامات [[امریکا]] ؛ ۵. اعتباربخشی و اعتبارسازی برای [[جمهوری اسلامی]] بود <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۴۳.</ref>{{ببینید|مدیریت}}. | [[امامخمینی]] با برخورداری از ویژگیهای بایسته رهبری <ref>شفیعی، سبک رهبری، ۱۱۲.</ref>، شناخت زمان و سیاستهای حاکم بر عصر خود و تکیه بر قدرت بیزوال الهی و با [[اخلاص]]، زمان و [[تاریخ]] را تغییر داد <ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ۳۱۲ ـ ۳۱۵.</ref>و راهبرد ایشان برای رهبری مردم و رسیدن به پیروزی، شامل مؤلفههایی مانند: ۱. تغییر ذهنیت ملت؛ ۲. خط مشی و جهتدهی به ملت ایران؛ ۳. منزویکردن مخالفان ملت؛ ۴. خنثیسازی اقدامات [[امریکا]] ؛ ۵. اعتباربخشی و اعتبارسازی برای [[جمهوری اسلامی]] بود <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۴۳.</ref>{{ببینید|مدیریت}}. |