|
|
(۱۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| '''دین و سیاست'''، رابطه [[دین]] و سیاست و نفی جدایی سیاست از دین. | | '''روز جمهوری اسلامی'''، روز اعلام رسمی [[جمهوری اسلامی|نظام جمهوری اسلامی ایران]] در پی همهپرسی، دوازدهم فروردین ۱۳۵۸. |
| ==مفهومشناسی== | | ==مفهومشناسی== |
| دین به معنای جزا، حساب و طاعت است<ref> (ابنمنظور، ۱۳/۱۶۹)</ref> و به اعتبار اطاعت و فرمانبرداری، به شریعت نیز گفته شدهاست.<ref> (راغب، ۳۲۳)</ref> دین در اصطلاح به مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی گفته میشود که از طریق وحی و عقل، برای اداره فرد و جامعه و پرورش انسانها در اختیار آنان قرار گرفتهاست.<ref> (جوادی آملی، ۲۷)</ref> قرآن حقیقت دین را تسلیمشدن در برابر دستورهای خداوند معرفی کردهاست.<ref> (آل عمران، ۱۹)</ref> (← مقاله دین).
| | جمهوری در فرهنگ سیاسی به حکومتی گفته میشود که زمامدار آن با رأی مستقیم یا غیر مستقیم [[مردم]] انتخاب شود و توارث در آن دخالتی نداشته باشد و مدت زمامداری نیز محدود باشد.<ref>علیبابایی، فرهنگ سیاسی آرش، ۲۱۲.</ref> [[امامخمینی]] نیز واژه «جمهوری» را به همین معنا به کار بردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۷۹.</ref> جمهوریت به پذیرش حق مردم در انتخاب نوع نظام سیاسی اشاره دارد و قالب حکومت مورد نظر امامخمینی را تشکیل میدهد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۴.</ref> و جمهوری اسلامی مقید به آرای عمومی و حضور و نظارت دایمی مردم بر عملکرد کارگزاران نظام است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۴ و ۸/۵ ـ ۶.</ref> اسلامیت و تقید نظام به احکام اسلامی رکن دیگر دولت مورد نظر امامخمینی است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۷۹.</ref> این قید، نظام سیاسی ایران را از دموکراسی غربی متمایز میسازد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۵۳.</ref> امامخمینی اصطلاح جمهوری اسلامی را نخست در بیستم مهر ۱۳۵۷ در فرانسه، در وصف نظام دینی ـ سیاسی مطلوب خود به کار برد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۴.</ref> {{ببینید|جمهوری اسلامی}} |
|
| |
|
| سیاست از ماده «سوس» است که به معنای «طبع» است و کسی که دیگری را سیاست میکند گویا او را به طبع کریمانه انسانی هدایت میکند<ref> (ابنفارس، ۳/۱۱۹)</ref> و سیاستکردن یعنی عهدهدار شدن و تدبیر کردن؛<ref> (فیومی، ۲۹۵)</ref> چنانکه به معنای پاسداشتن مُلک، نگاهداشتن، حراست، حکمراندن بر رعیت،<ref> (دهخدا، ۸/۱۲۲۲۵)</ref> تنبیه و مجازات<ref> (انوری، ۵/۴۳۴۴ ـ ۴۳۴۵)</ref> و تدبیر مستمر<ref> (عسکری، ۱۸۶)</ref> آمده و به طور عام، به هر گونه راهبرد و روشی گفته میشود که برای اداره امور شخصی یا اجتماعی، استفاده میشود؛<ref> (آشوری، ۲۱۲)</ref> اما سیاست در اصطلاح، امور مربوط به دولت، اعم از مدیریت، تعیین شکل، مقاصد و چگونگی فعالیت دولت را شامل میشود<ref> (آشوری، ۲۱۲)</ref> و هدف از آن، مدیریت صحیح جامعه و زعامت بر مردم است.<ref> (شفیعی، ۱/۱۸۴)</ref> سیاست از نگاه ابونصر فارابی، رابطه فرماندهی و فرمانبری و خدمات حکومت خوب است<ref> (ابوالحمد، ۱/۱۴)</ref> و برخی آن را از کارها و اقدامات مشترکی میدانند که به اقتضای حکمت صورت میگیرد.<ref> (کواکبی، ۳۹)</ref> غزالی سیاست را اصلاح مردم و هدایت آنان به راه مستقیم که سبب نجات در دنیا و آخرت میگردد تعریف کرده و برای آن چهار مرتبه شمردهاست: اول سیاست اعلی که ویژه پیامبران(ع) است و حکم بر ظاهر و باطن خواص و عوام دارد؛ دوم سیاست خلفا و پادشاهان که حکم بر ظاهر خواص و عوام دارد؛ سوم سیاست علمای الهی که حکم بر باطن خواص دارد و چهارم سیاست واعظان که حکم بر باطن عوام دارد.<ref> (۱/۲۳)</ref>
| | مردم ایران پس از پیروزی [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸، طی یک همهپرسی با رأی ۲/۹۸ درصد به تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند.<ref>سمیعی، طلوع و غروب دولت موقت، ۸۴.</ref> در پی اعلام نتیجه در دوازدهم فروردین، امامخمینی این روز را عید ملی و مذهبی خواند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۳ ـ ۴۵۴.</ref> و [[شورای انقلاب اسلامی|شورای انقلاب]] در ۸/۴/۱۳۵۹ آن را روز جمهوری اسلامی نام نهاد و تعطیل رسمی اعلام شد.<ref>روزنامه رسمی، ۱۴/۵/۱۳۵۹ش.</ref> |
|
| |
|
| تعریفهای اندیشمندان غربی از سیاست بر دو محور دولت و قدرت استوار است.<ref> (← اخترشهر، ۱۴ ـ ۱۶)</ref> هارولد لاسکی سیاست را مطالعه دولتها، امیل لیتره آن را علم حکومت بر کشور، دوورژه آن را علم قدرت که دولت برای تأمین نظم اجتماعی به کار میگیرد، ریمون آرون آن را تصمیمگیری درباره مسائل ناهمگون<ref> (← علیبابایی، ۲۱۶)</ref> و هارولد لاسول آن را مطالعه اعمال قدرت و نفوذ به شکل وسیع در جوامع انسانی<ref> (← اخترشهر، ۱۴)</ref> تعریف کردهاست.
| | امامخمینی از سالها پیش در اندیشه برپایی [[حکومت اسلامی|نظام اسلامی]] بود و برای رسیدن به این هدف مرحله به مرحله پیش رفت. ایشان [[ولایت فقیه|نظریه ولایت فقیه]] را نخست در [[کشف اسرار (کتاب)|کتاب کشف اسرار]] در سال ۱۳۲۳ مطرح کرد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸۶ ـ ۱۸۹.</ref> سپس در [[الاجتهاد و التقلید (کتاب)|کتاب الاجتهاد و التقلید]] به استدلال بر شئون فقیه ازجمله ولایت پرداخت<ref>← امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۵ ـ ۱۱۹.</ref> و پس از آن در سال ۱۳۴۸ آن را بهتفصیل در درس خارج بیع در [[نجف اشرف]] بررسی کرد<ref>عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، ۴۸۳.</ref> که به صورت مستقل با عنوان حکومت اسلامی به فارسی منتشر شد؛ {{ببینید|ولایت فقیه(۲)}} چنانکه به قلم خود ایشان در کتاب البیع نیز منتشر شدهاست.<ref>امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۶۱۷ ـ ۶۶۹.</ref> بر مبنای این نظریه فقهای باتقوا و آشنا به زمان به نیابت از [[ائمه معصوم(ع)]] در عصر غیبت اداره امور سیاسی و اجتماعی مردم را بر عهده دارند.<ref>امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۶۲۲.</ref>{{ببینید|ولایت فقیه(۱)}} امامخمینی از نخستین کسانی بود که هدف از مبارزه را سرنگونی [[سلطنت پهلوی]] و رژیم شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی مبنی بر ضوابط [[اسلام]] و آرای ملت اعلام کرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۴۹.</ref> و طرح تشکیل نظام اسلامی را در اندیشهها زنده کرد.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۷۱۵.</ref> شعار جمهوری اسلامی از خواستههای اصلی مردم در [[تظاهرات]] و راهپیماییها بود.<ref>حکیمی، تفسیرآفتاب نگرشی به رسالت اسلام و حماسه انسان در رهبری امامخمینی(ره)، ۴۵۴.</ref> |
| | ==تأکید امامخمینی بر همهپرسی== |
| | [[امامخمینی]] در روز [[بازگشت امامخمینی به ایران|بازگشت به ایران]] در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ در [[بهشت زهرا(س)]] در جمع گسترده [[مردم]] که از سراسر کشور گرد آمده بودند، از نامشروعبودن [[رژیم سلطنتی]] سخن گفت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۱۳.</ref> و در چهاردهم بهمن درباره توطئه ملینماها در نگهداری نظام شاهنشاهی هشدار داد و از برپایی نظام ملی ـ اسلامی متکی به آرای مردم خبر داد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۵۱.</ref> ایشان در پانزدهم بهمن با استفاده از حق شرعی و قانونی خود، [[مهدی بازرگان]] را مأمور کرد [[دولت موقت]] تشکیل دهد. مأموریت این دولت ازجمله برگزاری همهپرسی و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به [[جمهوری اسلامی]] بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۵۴.</ref> اعضای دولت موقت به دلیل مقبولیت امامخمینی و دشواریهای برگزاری همهپرسی خواستار اعلان جمهوری اسلامی بدون مراجعه به آرای عمومی بودند؛ اما ایشان در برابر آنان ایستاد<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۷۲.</ref> و بر برگزاری انتخابات عمومی پای فشرد و افزود در صورت برگزارنشدن همهپرسی، در آینده خواهند گفت [[روحانیت|روحانیون]] با سوء استفاده از احساسات عمومی، نظام سیاسی دلخواه خود را بر مردم تحمیل کردند؛ بنابراین باید تعداد موافق و مخالف روشن شود.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۷۲.</ref> |
|
| |
|
| امامخمینی سیاست را ازجمله به روابط میان حاکم و ملت و روابط با دیگر حکومتها و جلوگیری از مفاسد<ref> (صحیفه، ۳/۲۲۷)</ref> و هدایت جامعه بر مبنای موازین عقل و عدل و انصاف<ref> (صحیفه، ۲۱/۴۰۵)</ref> تعریف کرده و آن را تأمینکننده مصالح افراد، جامعه و تمام ابعاد وجودی انسان شمردهاست.<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> به اعتقاد ایشان سیاست، عِدل حکومت است که تمام معنای سیاست است<ref> (صحیفه، ۲۰/۱۱۳)</ref> و سیاست زیرمجموعه علم فقه قرار میگیرد.<ref> (حدیث جنود، ۱۰)</ref> دین و سیاست عنوانی است برای آنچه درباره قلمرو دین در زندگی اجتماعی انسان و رابطه و نسبت آن با سیاست در معنای خاص آن گفته میشود. | | امامخمینی در نهم اسفند ۱۳۵۷ ضمن پیام چهاردهمادهای درباره همهپرسی آینده وعده داد خیلی زود درباره شکل حکومت، همهپرسی برگزار خواهد شد و تصریح کرد آنچه مردم با فریاد از آن پشتیبانی کرده «جمهوری اسلامی» است؛ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. ایشان از مردم خواست به جمهوری اسلامی رأی دهند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۵.</ref> ایشان تأکید کرد مخالفان جمهوری اسلامی نیز آزادند اظهار نظر کنند و علمای شهرها و روستاها مکلفاند از آزادی مخالفان حمایت کنند و مراقب باشند هر کس رأی خود را در صندوق بیندازد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۵ ـ ۲۶۶.</ref> دولت موقت نیز در هفدهم اسفند روز دهم فروردین ۱۳۵۸ را برای همهپرسیِ شیوه نظام سیاسی کشور تعیین کرد. امامخمینی اصرار داشت همهپرسی هرچه زودتر برگزار شود و در پاسخ به دشواریهای این کار، دستاندرکاران همهپرسی را به همراهی مردم و مهمنبودن تحریکات ضد انقلاب امیدوار ساخت.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۷۵.</ref> |
| ==انواع سیاست==
| |
| تنوع سیاست به تنوع جهاننگری، معرفتشناسی و نگاه به انسان بر میگردد و از آنجا که جهانبینیها در کلیت خود متعددند، میتوان از انواع سیاست، سخن به میان آورد. متفکران و اندیشمندان بزرگ با توجه به جهانبینیهای خاص خود، به تقسیمبندی سیاست پرداختهاند؛ برای نمونه ابنخلدون به سه نوع سیاست دینی، عقلی و اجتماعی پرداختهاست.<ref> (۱/۳۷۷ ـ ۳۸۸)</ref>
| |
|
| |
|
| امامخمینی نیز بر اساس نگرش خود به جهان هستی و جایگاه انسان در آن، وظایف محولشده به انسان و هدفی که سیاست دنبال میکند، سیاست را به سه نوع شیطانی، حیوانی و الهی تقسیم کردهاست:<ref> (جمشیدی، ۲۰۴ ـ ۲۰۵)</ref>
| | احزاب سیاسی و جرائد از فضای باز سیاسی استفاده کرده، دیدگاههای خود را در معرض دید و قضاوت مردم قرار دادند.<ref>کیهان، ۹/۱/۱۳۵۸، ۱ و ۲.</ref> برخی گروهها در برابر جمهوری اسلامی از جمهوری دموکراتیک یا جمهوری دموکراتیک اسلامی و جمهوری خلق سخن گفتند. گروهی به دنبال حذف کلمه «اسلامی» از «جمهوری اسلامی» و خواستار جمهوری دموکراتیک به شکل غربی بودند.<ref>اسماعیلی، دولت موقت، ۱۱۰؛ کیهان، ۲۹/۱۱/۱۳۵۷، ۳ و ۸.</ref> نخستوزیر [[دولت موقت]]، [[مهدی بازرگان|بازرگان]]، هواخواه جمهوری دموکراتیک اسلامی بود<ref>بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، ۹۲.</ref> که امامخمینی آن را خلافِ خواست مردم دانست و یادآور شد آنچه مردم از آن پشتیبانی کردهاند، همان جمهوری اسلامی است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۵.</ref> برخی از گروههای مخالف با نظام ازجمله حزب جمهوریخواه،<ref>کیهان، ۷/۱/۱۳۵۸، ۳ و ۸/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> جبهه دموکراتیک ملی و سازمان چریکهای فدایی خلق همهپرسی را تحریم و فضای رأیگیری را غیر دموکراتیک دانستند.<ref>کیهان، ۹/۱/۱۳۵۸، ۲.</ref> عزالدین حسینی از روحانیان و از رهبران احزاب سیاسی مهاباد در آستانه همهپرسی با جمهوری اسلامی مخالفت کرد.<ref>بهجت، انقلاب اسلامی، کردستان و مواضع گروهها و سازمانها، ۱۸۰؛ فوزی، حماسههای اسلامی ملت به رهبری امامخمینی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۵ خرداد ۱۳۵۸، ۴۵۶.</ref> |
|
| |
|
| ۱. '''سیاست شیطانی''': سیاستی که مبتنی بر التواء (پیچش، انحراف و کژی) و افترا است.<ref> (صدر، ۶۳)</ref> امامخمینی ویژگیهای این سیاست را دروغگویی، حیله و تزویر و چپاول میداند.<ref> (صحیفه، ۱۰/۱۲۴ ـ ۱۲۵ و ۱۳/۴۳۱)</ref> | | [[امامخمینی]] در چهارم فروردین ۱۳۵۸ از مردم خواست در همهپرسی شرکت کنند و سهلانگاری در آن را پایمالشدن خون [[شهدا]] خواند و حضور [[زن|زنان]] را نیز تعیینکننده دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۰۸.</ref> ایشان از علما و روحانیان<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۲۴.</ref> و مسئولان خواست با تبلیغات مناسب مردم را به شرکت در همهپرسی تشویق و همگان در آن شرکت کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۱۱، ۴۳۳ و ۴۳۵.</ref> [[مرتضی مطهری]] در شرح سخنان امامخمینی، [[جمهوری اسلامی]] را جامع [[آزادی]] و عدالت شمرد و افزودن واژه دموکراتیک به آن را حشو و زاید خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۴/۲۱۸.</ref> عموم علمای شهرستانها و احزاب و سازمانهای ملی و مردمی ایران از برگزاری همهپرسی جانبداری کردند.<ref>کیهان، ۲۰/۱۲/۱۳۵۷، ۷ ـ ۸.</ref> برخی از علما در بیانیههای خود تأکید کردند در جمهوری اسلامی حقوق تمامی افراد محفوظ و مردم بر سرنوشت خود حاکماند و نظام اسلامی بر شاهراه عدالت راه خواهد پیمود و مردم در آزادی کامل به سر خواهند برد.<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۲.</ref> بسیاری از مراجع و علمای بزرگ مانند [[سیدشهابالدین مرعشی نجفی]]، [[سید محمدرضا گلپایگانی|سیدمحمدرضا گلپایگانی]]، [[سیدکاظم شریعتمداری]] و نیز [[سیدمحمود طالقانی]] مردم را به شرکت در انتخابات و رأی به جمهوری اسلامی تشویق کردند.<ref>کیهان، ۸/۱/۱۳۵۸، ۷، ۸ و ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۱.</ref> |
| | ==برگزاری همهپرسی== |
| | وزارت کشور در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ همهپرسی را در سراسر [[ایران]] برگزار کرد. برگه رأی، دو قسمتی و شامل نیمه «آری» ـ به رنگ سبز ـ و نیمه «نه» ـ به رنگ قرمز ـ بود و روی آن این عبارات به ترتیب درج شده بود: «بسمه تعالی دولت موقّت انقلاب اسلامی، وزارت کشور، تعرفه انتخابات رفراندم، تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران|قانون اساسی]] آن از تصویب ملت خواهد گذشت». رأیدهندگان بایستی رأی مورد نظر خود را از برگه جدا کرده و در صندوق رأی میانداختند و میتوانستند قسمت دیگر را همراه با خود ببرند.<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۱.</ref> [[امامخمینی]] به گروههایی که به نوشته آری یا نه روی برگه رأی معترض بودند، پاسخ داد رفراندم به معنای آری و نه است؛ ولی آنان میتوانند به جای رأی نه، از حکومت دلخواه خود چون سلطنت و یا جمهوری دموکراتیک نام ببرند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۳۵؛ نوازنی، گاهشمار سیاست خارجی ایران از دیماه ۱۳۵۶ تا مرداد ۱۳۶۷، ۱/۱۳۶.</ref> |
|
| |
|
| ۲. '''سیاست حیوانی یا سیاست اینجهانی''': در این نوع سیاست هرچند معیارها، اصول و اهداف صحیح است و از سلطه و دروغ به دور است، اما با توجه به در نظر گرفتن بعد جسمانی و مادی انسان، سیاستی حیوانی و دنیایی شمرده میشود. در این نوع سیاست، جنبههای مثبت اینجهانی وجود دارد و هدف آن تأمین مصالح عمومی و اجتماعی است؛ ولی به بُعد روحانی، معنوی و تأمین سعادت آخرت توجهی ندارد.<ref> (جمشیدی، ۲۰۷)</ref> امامخمینی ضمن انتقاد از این سیاست، معتقد است انسان مانند حیوان نیست که خوراک و پوشاک، همه شئون او را تشکیل دهد؛ از اینرو ایشان این سیاست را نیز ناقص و مادی و تکبعدی میدید.<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref>
| | رأیگیری از ساعت هشت صبح روز جمعه دهم فروردین شروع شد.<ref>کیهان، ۷/۱/۱۳۵۸، ۳.</ref> وزارت کشور از حقوقدانان بینالمللی خواست بر اجرای همهپرسی نظارت کنند.<ref>کیهان، ۸/۱/۱۳۵۸، ۵.</ref> امامخمینی در ساعت ده صبح در حوزه سی خیابان چهارمردان قم رأی آری خود را به صندوق انداخت.<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۶.</ref> شرکت گسترده مردم موجب شد رأیگیری تا روز شنبه یازدهم فروردین ادامه پیدا کند. افزون بر مدارس و [[مسجد|مساجد]] و [[روستاییان|روستاها]] در بیمارستانها و مراکز نظامی و پادگانها حوزههای رأیگیری دایر بود.<ref>کیهان، ۳.</ref> مردم بیتوجه به فضاسازی مخالفان از همه اقوام و فرقهها از ساعتها پیش برای شرکت در رأیگیری به صف ایستاده بودند. بیماران و پیرمردان نیز مشتاقتر از دیگران در صفها دیده میشدند.<ref>کیهان، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۲.</ref> اقلیتهای دینی نیز با اطمینان به حفظ حقوق خود در حکومت آینده به [[جمهوری اسلامی]] رأی موافق دادند.<ref>کیهان، ۳، ۶ و ۹/۱/۱۳۵۸، ۳.</ref> |
|
| |
|
| ۳. '''سیاست الهی''': امامخمینی این سیاست را صراط مستقیمی میدانست<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> که از دنیا آغاز و به آخرت ختم میشود و تمام ابعاد زندگی انسان را دربر میگیرد. به عقیده ایشان این نوع سیاست، ویژه پیامبران(ع)، اولیا(ع) و علمای بیدار اسلام است<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> و از همین منظر است که ایشان اسلام را مساوی حکومت با همه شئونی که دارد شمرده و احکام را قوانین آن قلمداد کردهاست.<ref> (البیع، ۲/۶۳۳)</ref>
| | برخی گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی برای کاستن از شرکت و رأی مردم، مناطقی از کشور را ناامن کردند. ایجاد درگیری،<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۳.</ref> به آتشکشیدن صندوقهای رأی،<ref>سمیعی، طلوع و غروب دولت موقت، ۷۹؛ اطلاعات، ۷.</ref> جلوگیری مسلحانه از شرکت مردم در همهپرسی،<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۹، ۶۳ و ۸/۳۹۸.</ref> کشتن مردم<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۶۲.</ref> از کارهای مخالفان بود. با همه تدابیر امنیتی در گنبد و ترکمن صحرا و سقز و سنندج و مهاباد نگذاشتند انتخابات برگزار شود.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۱.</ref> گروههای مسلح برای ناامنکردن فضای انتخاباتی به خودروی هیئت حسن نیت و نمایندگان [[سیدمحمود طالقانی]] حمله کردندکه به آنان آسیبی نرسید.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۱.</ref> در سنندج نیز شش پزشک و سه پرستار را که برای مداوای مجروحان رفته بودند، به شهادت رساندند.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۳.</ref> {{ببینید|کردستان}} |
| سیاست در فرهنگ دینی: وجود حکومت و حاکمی که نظم، امنیت و عدالت را در زندگی اجتماعی مردم برقرار کند، چنانکه امیرالمؤمنین(ع) تأکید کرده امری ناگزیر به شمار میآید<ref> (نهج البلاغه، خ۴۰، ۶۰ ـ ۶۱)</ref> و از نیازهای فطری و طبیعی انسان و در شمار مهمترین موضوعات مورد توجه بشر از آغاز پیدایش بودهاست<ref> (ابنخلدون، ۱/۵۵ ـ ۵۶ و ۲۳۷ ـ ۲۳۸)</ref> و قرآن کریم توجه دادهاست که انسانها برای نخستین بار به کمک پیامبران(ع)، متوجه منافع اجتماعی خود شدند و دینْ حافظ مصالح اجتماعی آنان و امری وحدتبخش مطرح شد.<ref> (یونس، ۱۹؛ بقره، ۲۱۳؛ شوری، ۱۳؛ ← طباطبایی، ۴/۹۳)</ref> قرآن هدف از فرستادن پیامبران(ع) را برپایی عدالت به دست خود مردم شمردهاست.<ref> (حدید، ۲۵)</ref> از نوشته مورخان به دست میآید حضرت ادریس(ع) اصول سیاست، کشورداری و آداب تمدن را به مردم آموخت، به گونهای که برخی حکمای یونان، آغاز اندیشه سیاسی را به او نسبت دادهاند.<ref> (جهانبزرگی، ۳۶)</ref>
| |
|
| |
|
| از وجود برخی واژگان سیاسی در قرآن مانند امام، امت، خلیفه، مستکبر، مستضعف، مصلح و برخی مفاهیم سیاسی مثل خلافت الهی انسان، امامت و رهبری، کار شورایی، ظلمزدایی و حقوق انسان، روشن میشود سیاست و اندیشه سیاسی، بخشی از آموزههای دینی به شمار میرود و قابل جداشدن از ایمان نیست.<ref> (عمید زنجانی، ۲۲۶ ـ ۲۵۰)</ref> در منابع روایی نیز هدف از بعثت پیامبر اسلام(ص) و وظیفه آن حضرت، تدبیر و سیاست امور مردم دانسته شده<ref> (کلینی، ۱/۲۶۶)</ref> و معصومان(ع) نیز سیاستمدار معرفی شدهاند<ref> (مجلسی، ۹۹/۱۲۷)</ref> و سیاست به هدایت،<ref> (کلینی، ۱/۲۶۶)</ref> تدبیر، مُلک و سرپرستی<ref> (آمدی، ۳۳۱)</ref> آمدهاست و امام معصوم(ع)، زمامدار دین، نظامبخش و عزتدهنده و دلسوز مسلمانان و نیز آبادکننده دنیای آنان معرفی شده که به جهت برخورداری از علم سیاست، شایسته زمامداری است و باید اطاعت شود.<ref> (ابنشعبه، ۴۳۷)</ref>
| | به سبب استقبال مردم، رأیگیری تا آخر وقت روز یازدهم فروردین در [[تهران]] و شهرستانها تمدید شد.<ref>کیهان، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۲.</ref> برابر اطلاعیه رسمی ستاد عملیات همهپرسی وزارت کشور، بیست میلیون و بیستویک هزار و دویستوهشتادوهشت نفر (۲۸۸/۰۲۱/۲۰ نفر) به جمهوری اسلامی رأی موافق (۲/۹۸ درصد آرا)، صدوچهل هزار و شصتوشش نفر (۰۶۶/۱۴۰ نفر) رأی مخالف دادند.<ref>سمیعی، طلوع و غروب دولت موقت، ۸۴.</ref> ۴۱۳ نفر نیز به جمهوری خلق رأی داده بودند.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۴.</ref> سیدصادق طباطبایی مجری انتخابات، درباره تعداد واجدین شرایط برای شرکت در انتخابات، یادآور شدهاست تعداد دقیق آن مشخص نیست؛ تخمین این بود که ۹۴ درصد مردم در انتخابات شرکت کردهاند و این در حالی بود که در برخی از شهرها انتخابات انجام نشد و به برخی از نقاط هم برگه رأیگیری نرسید.<ref>طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۳۰۳.</ref> |
|
| |
|
| ==نظریه جدایی دین از سیاست==
| | [[امامخمینی]] پس از پایان رأیگیری از فضای آزاد و شور و شوق مردم در شرکت در انتخابات سخن گفت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۷ ـ ۴۵۸ و ۴۶۷.</ref> و پیروزی ملت ایران در همهپرسی را وعده خداوند مبنی بر غلبه [[مستضعفان]] بر [[استکبار|مستکبران]] خواند و مخالفان [[جمهوری اسلامی]] را بیخبر از خدا و ماجراجو دانست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۲ و ۴۵۷.</ref> و در ادامه از رفتار ضد انسانی برخی گروهها مانند آتشزدن صندوقهای رأی و حمله مسلحانه به مردم نیز انتقاد کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۹، ۴۳، ۶۳ و ۸/۳۹۸.</ref> |
| ارتباط دین و سیاست همواره موضوع بحث اندیشمندان بودهاست. دیدگاه غالب در جهان مسیحیت که ریشه در فرهنگ یونان باستان دارد، نظریه جدایی دین از سیاست است.<ref> (سبحانینیا، ۱/۱۲۹ ـ ۱۳۰)</ref> این دیدگاه، از دوره رنسانس در اروپا ترویج شد و بر افکار و عقاید دانشمندان غرب چیرگی یافت<ref> (خلیلی، ۲۰۷)</ref> و با سقوط حاکمیت کلیسا و محدودشدن وظیفه آن به امور معنوی و اخلاقی و در پی پیدایش مکتبهایی چون اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم در غرب، دخالتنکردن دین در اجتماع و سیاست، قوت گرفت. این نظریه پس از آشنایی روشنفکران جهان اسلام با مکتبهای یادشده و دامنزدن دنیای غرب به آن، در میان مسلمانان نیز راه یافت.<ref> (سبحانینیا، ۱/۱۲۹ ـ ۱۳۰)</ref> در جهان اسلام، افرادی چون علی عبدالرازق و طه حسین، مدافع دیدگاه جدایی دین از سیاست بودند.<ref> (سروش محلاتی، ۱۳۲ و ۱۳۵)</ref> عبدالرازق معتقد بود اسلام برای حکومت، برنامه و شکل خاصی ارائه نکرده و نیاز به قدرت، حکومت و مرجعیت سیاسی، برای تحققبخشیدن به آرمانهای اسلامی، ارتباطی به جوهر اسلام ندارد و در اسلام، دین و سیاست یک واحد به هم پیوسته نیستند.<ref> (عنایت، ۱۱۵ ـ ۱۲۲ و ۱۴۰)</ref> در نگاه او حکومت و وحدت سیاسی، از اهداف دنیوی است که خداوند آن را به مردم واگذار کردهاست.<ref> (عبدالرازق، ۲۵۹)</ref> طه حسین نیز یکی از مبانی تمدن امروزی را جدایی دین از سیاست شمردهاست.<ref> (← سروش محلاتی، ۱۳۲)</ref>
| |
|
| |
|
| برخی از نویسندگان ایرانی هم، امر و نهی درباره امور دنیوی و اجتماعی را دور از شأن خداوند و موجب تنزلدادن مقام پیامبران(ع) ارزیابی کرده،<ref> (بازرگان، ۴۸)</ref> پرداختن پیامبر اسلام(ص) و برخی دیگر از پیامبران(ع) به امور اجتماعی و سیاسی و تشکیل حکومت را که از لحاظ تاریخی، قطعی و مسلم است، امری استثنایی شمردهاند و اعتقاد دارند خداوند این امور را به مردم واگذاشته و از پیامبر(ص) نیز خواستهاست کارها را با مشورت مردم پیش ببرد.<ref> (بازرگان، ۵۶ ـ ۵۷)</ref> برخی از طرفداران این دیدگاه برآناند که خداوند حق حکومت را به هیچ نبی، ولیّ و فقیه نسپرده و این حق، در همه ادیان به مردم واگذار شدهاست<ref> (مجتهد شبستری، ۵۱۶)</ref> و دین اسلام، از نظامهای اقتصادی، سیاسی و حقوقی لازم، برای اداره انسان در همه زمانها برخوردار نیست و حکومت، وظیفهای در خصوص اجرای احکام اسلام ندارد<ref> (مجتهد شبستری، ۱۱)</ref> و این نگاهی است که در اندیشه دینی امامخمینی مردود است.
| | ==اعلام عید اسلامی و ملی== |
| | [[امامخمینی]] در پیامی به مناسبت رأی یکپارچه مردم به جمهوری اسلامی با ذکر آیه کریمه «وَ نُرِیدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً»،<ref>سوره قصص، آیه ۵)</ref> در آغاز آن، دوازدهم فروردین را روز پیروزی [[مستضعفان]] خواند و آن را به ملت ایران تبریک گفت و این روز را روز امامت امت و روز پیروزی و فتح و ظفر ملت نامید و افزود در این روز تاریخی، رژیم طاغوتی به زبالهدان تاریخ پیوست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۲.</ref> ایشان به دنیا اعلام کرد [[مردم]] به عدالت رأی دادند و در سایه [[حکومت اسلامی]] باران رحمت [[قرآن]] و [[سنت]] بر همه کس به یکسان خواهد بارید.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۳.</ref> ایشان در ادامه پیام، صبحگاه دوازدهم فروردین را روز نخستین حکومت «الله» و از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی شمرد و از مردم خواست این روز را عید بگیرند و زنده نگهدارند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۳ ـ ۴۵۴.</ref> ایشان از مردم و دولت خواست در سایه این اقتدار ملی با قدرت پیش روند و عدالت اسلامی را به دنیا نشان دهند و از اسلام و جمهوری اسلامی پاسداری کرده، کشور را از آثار رژیم طاغوتی پاکسازی و ادارات کشور را که غربی شکل گرفتهاند متحول کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۵۴.</ref> |
|
| |
|
| ==علل و عوامل جدایی دین و سیاست==
| | امامخمینی در سال ۱۳۵۹ نیز به مناسبت سالگرد اعلام جمهوری اسلامی، دوازدهم فروردین را روز رسمیت حکومت مستضعفان بر مستکبران در ایران یاد کرد و با اعلام اینکه ملت ایران این روز را عیدی اسلامی ـ ملی تلقی میکند، آن را روز غلبه جنود «اللَّه» بر جنود شیطان و روز فتح و نصر خدا و بندگان مؤمن به او دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۱۹.</ref> ایشان در سالهای بعد نیز به مناسبت دوازدهم فروردین پیام داده و تذکراتی را به مقتضای زمان، به ملت، دولت، قوه قضاییه و قوای مسلح یادآوری کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۵۰؛ ۱۶/۱۵۴ و ۱۷/۳۹۰.</ref> |
| از مهمترین علتهای طرح جدایی میان دین و سیاست، برخورد اصحاب کلیسا و دین با دانشمندان و مردم اروپا در قرون وسطی بود. کلیسا و رؤسای آن برای استمرار سلطه خود، شیوههای ارتجاعی، استبدادی و ستمگرانه را در برابر مردم و اهل علم در پیش گرفتند و زمینه را برای جدایی میان دین و سیاست از یک سو و دین و دانش از سوی دیگر، فراهم آوردند.<ref> (جمشیدی، ۲۳۱)</ref> حاکمان استبدادگر نیز برای توجیه و ادامه دیکتاتوری خود از شعار تفکیک دین از سیاست بهره گرفتهاند؛ همانگونه که استعمارگران برای حفظ موجودیت خود در کشورهای اسلامی، این اندیشه را رواج دادند و به توفیقات فراوانی هم رسیدند.<ref> (سروش محلاتی، ۱۲۲ ـ ۱۲۴)</ref> امامخمینی به نقش مؤثر برخی از عوامل در ترویج اندیشه جدایی دین از سیاست، توجه دادهاست، ازجمله:
| |
|
| |
|
| ۱. '''استعمارگران و عوامل داخلی آنان''': امامخمینی معتقد است استعمارگران، برای چپاول منابع و ذخیرههای کشورهای اسلامی، با مطرح کردن این مسئله، بر غفلت مسلمانان دامن زدند<ref> (صحیفه، ۱۸/۸۸)</ref> و با افیون شمردن دین<ref> (صحیفه، ۴/۵۱ و ۲۴۰)</ref> و کهنه و ناکارآمد نشاندادن آن،<ref> (صحیفه، ۴/۱۷)</ref> میخواستند با استفاده از برخی روشنفکران، دین را از عرصه اجتماع و سیاست دور کنند و آن را به انحراف و انزوا بکشانند و به این ترتیب جوانان را از امور سیاسی و اهتمام به امور مسلمانان بازدارند و کشورهای آنان را تحت استثمار خود قرار دهند<ref> (صحیفه، ۱۸/۸۹)</ref> و با تبلیغ این فکر که اسلام منحصر در احکام عبادی و اخلاقی است، اسلام و مسلمانان را در دید جوانان و دانشجویان از اعتبار بیندازند و در میان آنان اختلاف و دشمنی ایجاد کنند.<ref> (امامخمینی، البیع، ۲/۶۱۸)</ref>
| | بعدها روشن شد امامخمینی چندین شعر زیبا در وصف جمهوری اسلامی سرودهاست؛ ازجمله: جمهوری اسلامی ما جاوید است/ دشمن ز حیات خویشتن نومید است. آن روز که عالم ز ستمگر خالی است/ ما را و همه ستمکشان را عید است.<ref>امامخمینی، دیوان امام، ۱۹۳ و ۱۹۵.</ref> ایشان در سرودهای دیگر جمهوری اسلامی را روز عید حزبالله و شکست دشمن نامیدهاست.<ref>امامخمینی، دیوان امام، ۱۹۷.</ref> |
|
| |
|
| ۲. '''حاکمان مستبد و وابسته''': امامخمینی خاطرنشان کردهاست که بر اثر القای برخی حاکمان، این فکر در میان بیشتر مردم، حتی اهل علم و مقدسان، راه یافته بود که اسلام از سیاست جداست و آخوند و روحانی نباید وارد عرصه سیاسی شود.<ref> (صحیفه، ۳/۲۲۷)</ref> ایشان معتقد است ریشه فکر جدایی دین و سیاست در تاریخ اسلام در دوران حاکمیت بنیامیه و بنیعباس با هدف دورکردن مردم از توجه به مسائل اساسی جامعه شکل گرفت<ref> (صحیفه، ۱۶/۳۸۸ و ۴۱۸)</ref> و سپس به وسیله حاکمان مرتجع و قدرتهای بزرگ، برای منزویکردن اسلام تداوم پیدا کرد.<ref> (صحیفه، ۱۸/۵۲)</ref>
| | ==بازتاب همهپرسی== |
| | | رأی [[مردم]] به [[جمهوری اسلامی]] در میان دوست و [[دشمن]] بازتاب گستردهای داشت. دوستان جمهوری اسلامی ایران خرسند شدند و علما و اقشار گوناگون مردم ایران و مسلمانان و محرومان و رؤسای کشورهای جهان پیامهای تبریک فراوانی به [[امامخمینی]] و کارگزاران نظام فرستادند و استقرار جمهوری اسلامی را به امامخمینی و امت اسلامی تبریک گفتند.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۲۲، ۳۲، ۱۲۱ و ۸/۲۵۲؛ کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۴، ۵ و ۷.</ref> نخستوزیر [[مصر]] ضمن بهرسمیتشناختن نظام جدید ایران، بر همکاری دو کشور تأکید کرد.<ref>کیهان، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۵.</ref> امامخمینی نیز ضمن تشکر در پاسخ برخی از آنان ازجمله رئیسجمهور [[عراق]] یادآور شد، دولتها باید با ملتها با مسالمت رفتار کنند و در خدمت آنان باشند تا آسایش همگان فراهم گردد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۲.</ref> در پاسخ رئیسجمهور تونس نیز آرزو کرد جمهوری اسلامی ایران در همبستگی میان [[مسلمانان]] نقش مؤثری داشته باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۱۲۳.</ref> ایشان در دیدار سفیر بنگلادش و در پاسخ تبریک رئیسجمهور این کشور یادآور شد امید دارد دولتها و ملت اسلام هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیکتر شوند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۳۵۱.</ref> و در پاسخ لئونید برژنف رهبر [[شوروی|اتحاد جماهیر شوروی]]، سعادت و رستگاری ملل شوروی را خواستار شد و اظهار امیدواری کرد جمهوری اسلامی ایران در اتحاد ملل و آسایش انسانها نقش ارزندهای داشته باشد و در راه صلح و آرامش کوشا باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۲۶۳.</ref> خبرگزاریهای بینالمللی از حضور گسترده مردم خبرهای مفصلی را مخابره کردند.<ref>کیهان، ۱۱/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> دبیرکل انجمن دولتی و همبستگی فرانسه با مردم ایران این رأیگیری را پراهمیت خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> گروه ناظر بر همهپرسی نیز که از فرانسه به منظور نظارت آمده بودند، همهپرسی ایران را دموکراتیک و پیروزی قدرت انقلابی ایران را کاملاً محرز دانستند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> [[امریکا]] مأیوس از تغییر نظام، پس از انتخابات سفیر خود را از [[ایران]] فرا خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۱/۱۳۵۸، ۸.</ref> برخی از سران دیگر کشورها نیز نخستین سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی ایران را به امامخمینی و مردم ایران تبریک گفتند، رئیس کمیته دایمی کنگره ملی نمایندگان مردم جمهوری خلق چین،<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۲۵.</ref> لئونید برژنف رهبر شوروی، رئیسجمهور خلق چین و کره شمالی،<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۲۵ ـ ۲۲۷.</ref> رؤسای کشورهای سوریه، لیبی، الجزائر، بنگلادش ازجمله این افراد بودند.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۲۹ ـ ۲۳۲.</ref> این تبریکها در برخی سالهای بعد نیز ادامه داشت.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۶ و ۱۶/۱۵۳.</ref> |
| ۳. '''تبلیغات سوء دشمن و کوتاهی حوزههای علمیه''': از نگاه امامخمینی، عرضه ناقص اسلام در حوزههای علمیه نیز خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن گرفته بود و مانع تشکیل حکومتی میشد که سعادت مسلمانان را تأمین کند.<ref> (ولایت فقیه، ۱۵)</ref> ایشان با انتقاد از اعتقاد به جدایی دین از سیاست تأکید میکند این نگاه در حوزههای علمیه و غیر آن، نتیجه تبلیغات گسترده دشمن است که اسلام را منحصر به ذکر، دعا، روابط معنوی میان انسان و خدا و فاقد اندیشه سیاسی و برنامه حکومتی معرفی میکند و شأن عالمان دینی را نیز دوری از سیاست میداند.<ref> (صحیفه، ۴/۱۶ ـ ۱۷)</ref> ایشان در برابر این شبهه که دخالت دین در سیاست و حکومت، نوعی دنیاگرایی است، معتقد است تشکیل حکومت به خودی خود، مقصود نیست، بلکه وسیله اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلامی است<ref> (ولایت فقیه، ۴۰)</ref> و برای اقامه قسط که بر اساس تعالیم قرآن، وظیفه پیامبران(ع) است،<ref> (حدید، ۲۵)</ref> بدون دخالت در امور سیاسی و اجتماعی ممکن نیست.<ref> (صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> {{ببینید|حکومت اسلامی}} ایشان این تفکر را که حفظ قداست دین و عالمان دینی، جدایی حوزه دین و سیاست از یکدیگر را میطلبد، شیطنت و توطئه میخواند<ref> (صحیفه، ۱۰/۱۷ ـ ۱۸)</ref> و تأکید میکند پیامبر(ص) و اولیای اسلام با تمام قداستی که داشتند، متصدی حکومت و سیاست بودند.<ref> (صحیفه، ۱۰/۷۰ ـ ۷۱)</ref>
| |
| | |
| امامخمینی در برابر شبهه بروز استبداد دینی در صورت حکومت دینی، تأکید میکند حکومت اسلامی، حکومت قانون اسلامی است و استبداد در آن راه ندارد<ref> (ولایت فقیه، ۴۳ ـ ۴۴)</ref> و اصولاً دین برای جلوگیری از استبداد و مبارزه با دیکتاتوری آمدهاست.<ref> (صحیفه، ۱۱/۳۰۶)</ref> از نظر ایشان یکی از ویژگیهای حکومت اسلامی، مخالفت با استبداد فردی و مبارزه با تحمیل آرای گروهی خاص بر جامعه است. در این حکومت تنها قانون الهی حکمفرماست و هیچ حاکمی حق استبداد ندارد.<ref> (البیع، ۲/۶۱۸ ـ ۶۱۹)</ref> {{ببینید|دیکتاتوری}} ایشان با گفتار و رفتار خود به مقابله این نظریه رفت و سیاست را به هدایت جامعه و صلاح و سعادت انسانها تفسیر کرد<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۱)</ref> و جدایی دین از سیاست را تبلیغاتی استعماری دانست که با هدف بازداشتن مسلمانان از دخالت در تعیین سرنوشت خود انجام میشود.<ref> (صحیفه، ۵/۱۸۸)</ref>
| |
| | |
| ==آثار سوء جدایی دین از سیاست==
| |
| از نگاه امامخمینی از نتایج جداانگاشتن دین از سیاست، محدودشدن فقاهت و فقیهان به امور فردی (امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸) و کنارگذاشتن و فراموشی بخش مهمی از آیات قرآن و احکام اسلام (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۰ ـ ۱۱)، مانند قیام برای خدا، مبارزه با ظلم و ظالم و اجرای عدالت اسلامی (امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۲ ـ ۱۳) و در واقع به منزله تخطئه خدا، پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) (امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۴) است. ایشان برای رد این دیدگاه، حاکمیت ظالمانه و استبدادی دوره رضاشاه پهلوی را مثال میزند و آن را نتیجه دورکردن روحانیان از عرصه سیاست به شمار میآورد (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۲۸)؛ همچنانکه با ذکر نمونههایی از عملکرد رژیم پهلوی معتقد است اگر دین در سیاست دخالت نکند، سیاست در جهت دینزدایی اقدام میکند، دین را از میان برمیدارد (امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۴۶ و ۶/۴۱) و فساد و تباهی را گسترش میدهد (امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۰۲). به اعتقاد ایشان رژیم پهلوی بر مبنای این دیدگاه، از اعتبار روحانیت نزد مردم کاست و باعث جدایی دو قشر روحانی و دانشگاهی از هم شد و با تفرقهافکنی، زمینه غارت منابع کشور را فراهم کرد (امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۸، ۹۴ و ۲۰۲) و با این فکر استعماری، روحانیت را از دولت و ملت دور کرد (امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶ ـ ۲۸۷). ایشان در عرصه جهانی نیز معتقد است قدرتهای مستکبر جهان، نظریه جدایی دین و سیاست را برای عقب نگهداشتن مسلمانان ترویج کردند (امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۱)؛ از اینرو ایشان منشأ گرفتاری کشورهای اسلامی را در دوربودن دین و آیات و احکام قرآن از صحنه سیاست و اجتماع (امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۵) و غفلت مسلمانان از احکام عبادی ـ سیاسی اسلام (امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶) میدانست.
| |
| | |
| ==پیوند دین و سیاست==
| |
| در برابر نظریه جدایی دین و سیاست، بسیاری از اندیشمندان اسلامی مانند فارابی، ابنسینا، غزالی، خواجهنصیرالدین طوسی و صدرالدین شیرازی، قائل به نظریه آمیختگی دین و سیاستاند. از نگاه فارابی شریعت و سیاست دو روی یک حقیقتاند و ابنسینا و غزالی دین و سیاست را تفکیکناپذیر میدانستند. از نگاه خواجهنصیر نیز میان تئوری سیاسی و قانون مذهبی دوگانگی وجود ندارد و صدرالمتألهین شریعت را روح سیاست شمردهاست (← سروش محلاتی، ۴۹ ـ ۵۵).
| |
| | |
| طرفداران نظریه آمیختگی دین و سیاست بر آناند که مقررات و شرایع اسلام بر مبنای وجود دولت و حکومت حق استوار شده و اسلام همه نیازهای انسان را از لحظه انعقاد نطفه تا زمان مرگ و هر آنچه که در سعادت او دخیل است، بیان کردهاست (منتظری، ۱/۹۱). این دیدگاه سیاست را یکی از ارزشمندترین اجزای دین اسلام (مطهری، ۲۴/۱۰۹) و حق رهبری سیاسی و اجتماعی پیامبر(ص) را نیز شأنی از شئون الهی او (همان، ۳/۲۸۰ ـ ۲۸۲) ارزیابی کردهاست. بر اساس این دیدگاه، همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی دین به سیاست و نیز قداستبخشیدن به استبداد سیاسی نیست، بلکه به معنای وابستگی سیاست به دین و این مطلب است که مشارکت در تعیین سرنوشت سیاسی، یک وظیفه دینی است (همان، ۲۴/۳۹).
| |
| | |
| امامخمینی اسلام را دینِ سیاست (صحیفه، ۱/۲۷۰؛ ۴/۱۸۴ و ۹/۳۳۳ ـ ۳۳۴) و همانند سیدحسن مدرس سیاست را عین دیانت (← طاهری، ۴۷) معرفی میکند و بر این باور است که منطق اسلام، جدایی دین از سیاست را نمیپذیرد (صحیفه، ۵/۴۴۰) و همه پیامبران برای دخالت در امور سیاسی (همان، ۱۵/۲۱۵) و تحقق حکومت عدل در جهان و اصلاح جامعه (همان، ۱۶/۱۶۲) برانگیخته شدهاند. پیامبر اکرم(ص) نیز پایه سیاست را در دیانت گذاشته بود (همان، ۱۷/۲۰۴)؛ زیرا اجرای دستور «قیام به قسط» (اعراف، ۲۹) و واداشتن مردم به عدالتورزی، بدون دخالت در سیاست و تشکیل حکومت اسلامی امکان ندارد (همان، ۱۵/۲۱۵). ایشان با توجه به ابعاد مادی و الهی انسان (همان، ۶/۲۰۱)، دین و سیاست را به هم پیوسته میدید و اعتقاد داشت تنها دین و تعالیم پیامبران الهی(ع) میتواند همه ابعاد وجودی انسان و نیازهای متنوع او را به گونه مطلوب پاسخ دهد (همان، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸)؛ زیرا اسلام در همه شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی، سیاسی و غیره دخالت و نظارت دارد (همان، ۲۱/۴۰۲ ـ ۴۰۳) و توجه به همه مصالح جامعه و ابعاد انسان و هدایت آن، تنها در توان پیامبران، اولیای الهی و علمای بیدار اسلام است (همان، ۱۳/۴۳۱ ـ ۴۳۲). ایشان بر این باور است که همه احکام اسلام با سیاست آمیختهاست و سیاست مدن، از اسلام سرچشمه گرفته (همان، ۱/۲۷۰) و آمیختگی دین و سیاست در اسلام، به اندازهای است که هر کس قائل به جدایی میان آنها باشد، معلوم میشود، هیچکدام را نشناختهاست (تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱).
| |
| | |
| امامخمینی در بیشتر آثار خود، بر پیوند اسلام و سیاست، تأکید کردهاست. ایشان در کتاب کشف اسرار که در سال ۱۳۲۳ نگاشته بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت امام زمان(ع) بر مبنای دین و قانون الهی تصریح کرده (۲۲۲) و در کتاب الاجتهاد و التقلید که در سال ۱۳۳۰ نگاشته، منصب حکومت و ولایت را برای فقیه ثابت دانستهاست (۳۸). ایشان در کتاب البیع که آن را در دوره تبعید در نجف اشرف و همزمان با تدریس، تألیف کرده، احکام اسلام را جاودانه شمرده و اجرای آن را منوط به تشکیل حکومت دانسته و تشکیل حکومت را بر فقیهان عادل و عارف به همه احکام اسلام و صالح برای حکمرانی، واجب شمردهاست (۲/۶۱۹). از نگاه ایشان، فقیه عادل از تمام اختیارات پیامبر(ص) و امام(ع) در امور حکومتی و سیاسی برخوردار است (همان، ۲/۶۶۴؛ تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹). در کتاب ولایت فقیه که بر اساس همین مباحث نگاشته شد، ولایت فقیه را در شمار موضوعاتی که نیازی به استدلال ندارند، قرار داده و معتقد است تصور آن، خود مستلزم تصدیق میشود (۹). ایشان با تکیه بر جامعیت اسلام و تعطیلنشدن احکام الهی در هیچ زمانی، تأکید میکند همان دلایلی که در زمان حضور پیامبر(ص) و ائمه(ع) حاکمیت و رهبری سیاسی آنان را ایجاب میکرد، در زمان غیبت نیز وجود دارد (همان، ۱۴ ـ ۱۵).
| |
| | |
| از نظر امامخمینی، بسیاری از عبادات و مناسک اسلامی مانند مراسم حج، نماز عید فطر و قربان و نمازهای جمعه و جماعت بر پیوند دین و سیاست دلالت دارد (صحیفه، ۴/۴۴۷)؛ زیرا در خلال خطبههای نماز جمعه، مصالح دینی و دنیوی مسلمانان یادآوری و به دخالت دولتهای استعماری در امور داخلی مسلمانان هشدار داده میشود (تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱) (← مقاله نماز جمعه) و در حج نیز این پیوستگی، با مراسم اعلام برائت از مشرکین و کفار که از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حج به شمار میآید، نمودار است (صحیفه، ۲۰/۳۱۴) (← مقاله حج ابراهیمی). امامخمینی اعلام میکند اسلام برای زندگی و حکومت برنامه دارد و با دلایل عقلی و نقلی، ضرورت تشکیل حکومت بر مبنای دین و شریعت الهی را اثبات میکند (ولایت فقیه، ۲۷، ۳۸ و ۵۰؛ البیع، ۲/۶۱۷ ـ ۶۶۹). ایشان تأکید میکند فقیهان جامع شرایط باید در عصر غیبت به سیاست و مسائل حکومتی و تمام آنچه مربوط به امام عصر(ع) است، بپردازند (تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹). ایشان خود در جایگاه یک فقیه و عالم دینی، وارد مبارزه شد (← صحیفه، ۱/۱۰۲)، مبانی فکری و نظری حکومت اسلامی را استوار کرد و پس از پیروزی در صحنه مبارزه، حکومت اسلامی تشکیل داد و رهبری جامعه را به خواست مردم به دست گرفت (مؤسسه تنظیم، پنج ـ شش).
| |
| ==ادله پیوند دین و سیاست==
| |
| اگر پذیرفته شود دین برای نجات بشر و با هدف تکامل او آمدهاست و میخواهد انسان را از جهل، جور، انواع بتهای ذهنی و عینی و نیروهای آشکار و پنهانِ طبیعی و انسانی که مانع رشد و تعالی او هستند، آزاد سازد، پس باید پذیرفت سعادت، رهایی و تکامل انسان نمیتواند فارغ از ابعاد، راه حلها، بسترها و ساختارهای اجتماعی، دنیوی و سیاسی باشد (موثقی، ۱۵۹ ـ ۱۶۰). از اینرو دین با این عنوان که روشی برای زندگی است، پاسخگوی همه نیازهای قدیم و جدید انسان به شمار میآید (سروش محلاتی، ۴۶). امامخمینی برای پیوند دین و سیاست دلایلی ذکر کردهاست:
| |
| | |
| ۱. '''جامعیت اسلام''': قرآن، اسلام را دین کامل و جاودان شمردهاست (مائده، ۳) و پیامبر اکرم(ص)، آنچه سبب خوشبختی و تیرهبختی مسلمانان میگردد را بیان کردهاست (ابنشعبه، ۴۰). امامخمینی نیز اسلام را جامع همه نیازهای انسان میداند و بهکاربستن آن را تضمینکننده سعادت دنیا و آخرت به شمار میآورد (صحیفه، ۲۱/۴۰۲ ـ ۴۰۳). ایشان با استناد به آیه ۸۹ سوره نحل که قرآن را بیانگر همه چیز معرفی کرده، بر این باور است که هدف اسلام، تربیت انسان کامل است و برای تمام مراحل زندگی انسان و همه ابعاد او برنامه دارد (ولایت فقیه، ۲۹). ایشان انکار ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را به معنای انکار جامعیت احکام اسلام و جاودانگی آن میداند (همان، ۲۸) و اسلامی که به سیاست، کار نداشته باشد را اسلام امریکایی میخواند (صحیفه، ۱۷/۵۳۳).
| |
| | |
| ۲. '''ماهیت و چگونگی احکام اسلام''': در نگاه امامخمینی احکام و قوانین اسلام برای تأسیس حکومت، گسترش عدالت و برچیدن مفاسد آمدهاند (البیع، ۲/۶۱۸) و ماهیت احکام نظاممند اسلام، مانند احکام مالی، دفاع ملی و احکام احقاق حقوق و جزایی، به گونهای است که بدون تشکیل حکومت، قابل اجرا نیست (ولایت فقیه، ۲۶ ـ ۲۷).
| |
| | |
| ۳. '''ضرورت استمرار اجرای احکام''': امامخمینی معتقد است ضرورت اجرای احکام اسلامی در زمان پیامبر اکرم(ص) که لزوم تشکیل حکومت را در پی داشت (همان، ۲۱)، به دلایل قرآنی (ابراهیم، ۵۲؛ یونس، ۲؛ حج، ۴۹)، محدود و منحصر به زمان پیامبر(ص) نیست و همیشگی است و تعطیلپذیردانستن احکام اسلام، خلاف ضروریات اسلام به شمار میآید (ولایت فقیه، ۲۶ ـ ۲۷).
| |
| | |
| ۴. '''ادله روایی''': امامخمینی بر روایات خاصی که بر لزوم تشکیل حکومت و دخالت در سیاست اشاره دارند نیز مانند روایت مفصلی از امامرضا(ع) (همان، ۳۸) و روایاتی که بر ولایت فقیه در عصر غیبت دلالت میکند (همان، ۳۸، ۵۹ و ۶۹)، استدلال کردهاست.
| |
| | |
| ۵. '''سیره معصومان(ع)''': امامخمینی معتقد است با مطالعه سیره پیامبر(ص) و ائمه هدی در امور سیاسی و تشکیل حکومت، میتوان دریافت که دین و سیاست، از هم جدا نیستند (صحیفه، ۲۰/۴۱۲؛ ولایت فقیه، ۲۶) و اصلاح جامعه و سعادت بشر که هدف اصلی پیامبران است، تنها با وضع و بیان مجموعهای از قوانین و مقررات حاصل نمیشود، بلکه نیازمند حکومت و قوه مجریه است (ولایت فقیه، ۱۰ و ۲۵ ـ ۲۶)؛ و از اینرو پیامبر(ص) علاوه بر بیان عقاید، احکام و نظامهای اسلامی، حکومت تشکیل داد و به اجرای احکام پرداخت (همان، ۲۵) و به فرمان خدا، برای دوران پس از خود نیز حاکم تعیین کرد (همان، ۲۶)؛ همانگونه که امیرالمؤمنین علی(ع) حکومت تشکیل داد و سازمان دولتی داشت و اجرای قوانین و اداره حکومت در زمان ایشان جاری بود (همان، ۲۸ و ۳۸)؛ بر این اساس، امامخمینی باور به جدایی دین از سیاست را به منزله تکذیب خدا و پیامبر(ص) و امامعلی(ع) و دیگر ائمه(ع) میشمارد (صحیفه، ۲۰/۱۱۴).
| |
|
| |
|
| ==پانویس== | | ==پانویس== |
خط ۶۹: |
خط ۴۰: |
| {{منابع|۲}} | | {{منابع|۲}} |
| * قرآن کریم. | | * قرآن کریم. |
| * آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش. | | * اسماعیلی، خیرالله، دولت موقت، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴ش. |
| * آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
| | * اطلاعات، روزنامه، ۱۱/۱/۱۳۵۸ش. |
| * ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
| |
| * ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
| |
| * ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
| |
| * ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق. | |
| * ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، تهران، توس، چاپ هفتم، ۱۳۷۶ش.
| |
| * اخترشهر، رجبعلی، سیاست چیست؟، تهران، کانون اندیشه جوان، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
| |
| * امامخمینی، سیدروحالله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش. | | * امامخمینی، سیدروحالله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش. |
| * امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | | * امامخمینی، سیدروحالله، دیوان امام (سرودههای حضرت امامخمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش. |
| * امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
| | * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. |
| * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | | * امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. |
| * امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | |
| * امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا. | | * امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا. |
| * امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. | | * امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. |
| * انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
| | * بازرگان، مهدی، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران، نویسنده، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش. |
| * بازرگان، مهدی، آخرت و خدا؛ هدف بعثت انبیا(ع)، مجله کیان، شماره، ۲۸، ۱۳۷۴ش. | | * بهجت، علی، انقلاب اسلامی، کردستان و مواضع گروهها و سازمانها، بینا، بیتا. |
| * جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
| | * حکیمی، محمدرضا، تفسیرآفتاب نگرشی به رسالت اسلام و حماسه انسان در رهبری امامخمینی(ره)، تهران، دفترنشرفرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۵۷ش. |
| * جوادی آملی، عبدالله، دینشناسی، قم، اسراء، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ش. | | * روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش. |
| * جهانبزرگی، احمد، اصول سیاست و حکومت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
| | * روزنامه رسمی، ۱۴/۵/۱۳۵۹ش. |
| * خلیلی، مصطفی، دین و دنیا در اندیشه امامخمینی، مجله نامه مفید، شماره ۲۰، ۱۳۷۸ش. | | * سمیعی، احمد، طلوع و غروب دولت موقت، تهران، شباویز، چاپ اول، ۱۳۷۱ش. |
| * دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
| | * طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۸۷ش. |
| * راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | | * علیبابایی، غلامرضا، فرهنگ سیاسی آرش، تهران، آشیان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش. |
| * سبحانینیا، محمدتقی، پیوند دین و سیاست از منظر امامخمینی، چاپشده در مجموعه آثار کنگره امامخمینی و اندیشه حکومت اسلامی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | | * عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، کتاب سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش. |
| * سروش محلاتی، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | | * فوزی، ولیالله، حماسههای اسلامی ملت به رهبری امامخمینی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۵ خرداد ۱۳۵۸، قم، دارالفکر، بیتا. |
| * شفیعی، محمد، دخالت در سیاست در نگرش امامخمینی، چاپشده در مجموعه آثار کنگره امامخمینی و اندیشه حکومت اسلامی، قم، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | | * کیهان، روزنامه، ۲۹/۱۱/۱۳۵۷. |
| * صدر، سیدمحمدباقر، فدک فی التاریخ، تحقیق عبدالجبار شراره، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | | * کیهان، روزنامه، ۲۰/۱۲/۱۳۵۷. |
| * طاهری، سیدصدرالدین، یک بررسی تحلیلی از زندگی سیاسی مدرس، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
| | * کیهان، روزنامه، ۷، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲ و ۱۴/۱/۱۳۵۸ش. |
| * طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
| | * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. |
| * عبدالرازق، علی، اسلام و مبانی حکومت، تهران، سرایی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
| | * نوازنی، بهرام، گاهشمار سیاست خارجی ایران از دیماه ۱۳۵۶ تا مرداد ۱۳۶۷، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. |
| * عسکری، حسنبنعبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
| |
| * علیبابایی، غلامرضا، فرهنگ روابط بینالملل، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ چهارم، ۱۳۸۵ش.
| |
| * عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | |
| * عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش. | |
| * غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
| |
| * فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق. | |
| * کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | |
| * کواکبی، عبدالرحمن، طبیعت استبداد، ترجمه عبدالحسین میرزای قاجار، نقد و تصحیح محمدجواد صاحبی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش. | |
| * مجتهد شبستری، محمد، نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران، طرح نو، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش.
| |
| * مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعۀ لدرر اخبار الائمۀ الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
| |
| * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
| |
| * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | |
| * منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایۀ الفقیه و فقه الدولۀ الإسلامیه، قم، تفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق. | |
| * موثقی، احمد، دین، جامعه، دولت در ایران، تهران، موسسه تحقیقات وتوسعه علوم انسانی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
| |
| * مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه کتاب ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تألیف امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
| |
| * نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
| |
| {{پایان}} | | {{پایان}} |
|
| |
|
| ==پیوند به بیرون== | | ==پیوند به بیرون== |
| محمدمهدی فیروزمهر ـ حسن حسنی، [https://books.khomeini.ir/books/10005/491/ دین و سیاست]، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۴۹۱–۴۹۹.
| | معصومه احمدی بینش، [https://books.khomeini.ir/books/10005/694/ روز جمهوری اسلامی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۵، ص۶۹۴–۷۰۰. |