۲۱٬۲۸۲
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== واژهشناسی == | == واژهشناسی == | ||
حقیقت از ریشه «حقق» به معنای ثبوت<ref>جوهری، الصحاح، ۴/۱۴۶۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۹.</ref> و محکمکردن چیزی<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۱۵.</ref> است. واژه مَجاز نیز مصدر میمی از ریشه «جوز» به معنای عبورکردن است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۳۲۶.</ref>؛ گرچه مجاز (اسم مکان) به معنای جاده نیز میآید.<ref>فیروزآبادی، القاموس، ۲/۲۷۴.</ref> واژه حق در علوم مختلف | حقیقت از ریشه «حقق» به معنای ثبوت<ref>جوهری، الصحاح، ۴/۱۴۶۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۹.</ref> و محکمکردن چیزی<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۱۵.</ref> است. واژه مَجاز نیز مصدر میمی از ریشه «جوز» به معنای عبورکردن است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۳۲۶.</ref>؛ گرچه مجاز (اسم مکان) به معنای جاده نیز میآید.<ref>فیروزآبادی، القاموس، ۲/۲۷۴.</ref> واژه حق در علوم مختلف [[فلسفه|فلسفی]]، [[عرفان|عرفانی]] و ادبی بر حسب موارد کاربرد معانی متفاوتی دارد<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۲/۷۴۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حق}} و در اینجا مقصود از آن دو، حقیقت و مجاز ادبی است که به معنای کاربرد بر اساس اصل وضع (حقیقت) و غیر آن (مجاز) است<ref>ابنجنی، الخصائص، ۲/۴۴۲.</ref> و در [[علم اصول]] به تحلیل و بررسی آن میپردازند. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
مباحث حقیقت و مجاز در زبانهای مختلف به صورت مستقل قابل بررسی است؛ اما طرح این بحث در دوره اسلامی در ضمن علم لغت و بیان بوده<ref>سید مرتضی، آمالی، ۲/۳۰۰؛ زمخشری، اساس البلاغه، ۶.</ref> و به موازات آن، متکلمان و اصولیان نیز به آن توجه کردهاند؛ زیرا در فهم و تفسیر واژگان موجود در کتاب و [[سنت]] دخالت دارد<ref>مفید، الافصاح، ۱۷۲؛ قاضیعبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۵/۱۸۸؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۰؛ طوسی، العدة فی اصول الفقه، ۱/۲۸.</ref>؛ از اینرو در کتابهای اصولی به گونه مستقل از آن بحث شده است و میتوان آن را در نخستین کتابهای اصولی یافت<ref>← مفید، مختصر التذکره، ۴۲؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۰.</ref>؛ ذیل بحث حقیقت و مجاز، بهتدریج مباحث متعددی مانند اقسام و علایم حقیقت و مجاز شکل گرفته است<ref>حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۲۴۳ و ۲۹۲.</ref>؛ اما عمده مباحث، مربوط به بحث از مجاز بوده است مانند تنوع قرینهها در مجاز، رابطه مجاز با | مباحث حقیقت و مجاز در زبانهای مختلف به صورت مستقل قابل بررسی است؛ اما طرح این بحث در دوره اسلامی در ضمن علم لغت و بیان بوده<ref>سید مرتضی، آمالی، ۲/۳۰۰؛ زمخشری، اساس البلاغه، ۶.</ref> و به موازات آن، متکلمان و اصولیان نیز به آن توجه کردهاند؛ زیرا در فهم و تفسیر واژگان موجود در [[کتاب (منبع اجتهاد)|کتاب]] و [[سنت]] دخالت دارد<ref>مفید، الافصاح، ۱۷۲؛ قاضیعبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۵/۱۸۸؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۰؛ طوسی، العدة فی اصول الفقه، ۱/۲۸.</ref>؛ از اینرو در کتابهای اصولی به گونه مستقل از آن بحث شده است و میتوان آن را در نخستین کتابهای اصولی یافت<ref>← مفید، مختصر التذکره، ۴۲؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۰.</ref>؛ ذیل بحث حقیقت و مجاز، بهتدریج مباحث متعددی مانند اقسام و علایم حقیقت و مجاز شکل گرفته است<ref>حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۲۴۳ و ۲۹۲.</ref>؛ اما عمده مباحث، مربوط به بحث از مجاز بوده است مانند تنوع قرینهها در مجاز، رابطه مجاز با وضع و اقسام مجاز. این بحث در کتابهای اصولی تا دوران معاصر دنبال شده است.<ref>عاملی، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ۴۲–۴۳؛ میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، ۱/۵۴؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۳ و ۱۸.</ref> [[امامخمینی]] نیز در مباحث اصولی خود به این بحث پرداخته است.<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۲؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۱؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۶۲.</ref> | ||
== اقسام حقیقت و مجاز == | == اقسام حقیقت و مجاز == | ||
برای این بحث اقسام مختلفی چون حقیقت و مجاز لغوی، عرفی، شرعی و عقلی بیان شده است که به برخی از تقسیمات مهم آن اشاره میشود. اگر تصرف در اِسناد کلمه به غیر مسندالیه حقیقی باشد، مجاز در اسناد است که از آن به «مجاز عقلی» نیز تعبیر میشود؛ مانند جمله «أَنبتَ الربیعُ البقلَ: بهار سبزه را رویانید»؛ در حالیکه در واقع رویانیدن کار خداوند است<ref>اصفهانی، وقایة الأذهان، ۱۲۷.</ref> و اگر تصرف در معنای موضوعله باشد، مانند استفاده از واژه «اسد» برای حکایت از رجل شجاع، «مجاز لغوی» خواهد شد.<ref>حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۵ و ۲۹؛ حلی، حسین، اصول الفقه، ۱/۲۵۲؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۱۷۳.</ref> مجاز لغوی خود بر دو قسم است: استعاره و مجاز مرسل. بر اساس این تقسیم اگر قرینه مشابهت میان معنای حقیقی و مجازی باشد، مجاز، | برای این بحث اقسام مختلفی چون حقیقت و مجاز لغوی، عرفی، شرعی و عقلی بیان شده است که به برخی از تقسیمات مهم آن اشاره میشود. اگر تصرف در اِسناد کلمه به غیر مسندالیه حقیقی باشد، مجاز در اسناد است که از آن به «مجاز عقلی» نیز تعبیر میشود؛ مانند جمله «أَنبتَ الربیعُ البقلَ: بهار سبزه را رویانید»؛ در حالیکه در واقع رویانیدن کار خداوند است<ref>اصفهانی، وقایة الأذهان، ۱۲۷.</ref> و اگر تصرف در معنای موضوعله باشد، مانند استفاده از واژه «اسد» برای حکایت از رجل شجاع، «مجاز لغوی» خواهد شد.<ref>حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۵ و ۲۹؛ حلی، حسین، اصول الفقه، ۱/۲۵۲؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۱۷۳.</ref> مجاز لغوی خود بر دو قسم است: استعاره و مجاز مرسل. بر اساس این تقسیم اگر قرینه مشابهت میان معنای حقیقی و مجازی باشد، مجاز، استعاره خواهد بود، در غیر این صورت، مجاز مرسل است.<ref>حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۷.</ref> | ||
== تفسیر مجاز == | == تفسیر مجاز == | ||
شاید بحثانگیزترین مبحث در میان دانشمندان اصول و برخی از ادیبان بحث از مجاز و تفسیر آن باشد؛ چنانکه دربارهٔ برخی مانند | شاید بحثانگیزترین مبحث در میان دانشمندان اصول و برخی از ادیبان بحث از مجاز و تفسیر آن باشد؛ چنانکه دربارهٔ برخی مانند اسفراینی گفته شده منکر اصل مجاز بودهاند<ref>شعرانی، المدخل إلی عذب المنهل فی اصول الفقه، ۱۳۷.</ref> و برخی از اهل ظاهر نیز منکر مجاز در [[قرآن]] بودهاند<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۴۷۰.</ref>؛ اما در مقابل، دیگران منعی در اصل وجود مجاز<ref>حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۲۶۶.</ref> یا کاربرد آن در قرآن<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۱/۲۳۷؛ حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۲۶۸.</ref> نمیبینند. | ||
در تفسیر مجاز دو رویکرد عمده از زمان [[سکاکی]] (۶۲۶ ق) پدید آمده است. در رویکردی که مورد پذیرش اکثر عالمان بوده، «حقیقت» کاربرد لفظ در موضوعله خود و «مجاز» کاربرد لفظ در غیر موضوعله است،<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۰؛ حلی، علامه، مبادی الوصول، ۷۶–۷۷؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۱۴.</ref> به خلاف رویکرد دوم که سکاکی مطرح کرده<ref>سکاکی، مفتاح العلوم، ۳۶۹.</ref> و به «حقیقت ادعایی» معروف شده است<ref>نایینی، فوائد الاصول، ۱/۶۲.</ref>؛ طبق این نظریه، مجاز نیز در موضوعله به کار رفته است، با این فرق که در این کاربرد، کاربر با ادعای توسعه در دایره مصادیق، مفهوم حقیقیِ لفظ «مشبَّهبه» را ـ مانند «اسد» در مثال «رأیت اسداً یَرمی» ـ را چنان توسعه داده که «مشبَّه» یعنی زید شجاع را نیز شامل میشود. بر این اساس، توجه کاربر در ناحیه معنای موضوعله و کاربرد لفظ در غیر آن نیست، بلکه در ناحیه استناد معنای موضوعله است که به غیر فرد واقعی مستند شده است؛ بنابراین موجب انکار «مجاز لغوی»، و ارجاع موارد مجاز به «مجاز عقلی» میشود.<ref>امامخمینی، امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۱؛ خویی، محاضرات فی اصول الفقه، ۱/۱۰۲–۱۰۳.</ref> گرچه نظریه سکاکی در خصوص استعاره قلمداد شده،<ref>بروجردی، نهایة الاصول، ۲۹.</ref> اما این دیدگاه بهمرور ضمن مقبولیت نزد عالمانِ صاحبنامی چون [[محمدحسین حائری اصفهانی]]،<ref>حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۶.</ref> [[محمدرضا اصفهانی]]،<ref>اصفهانی، وقایة الأذهان، ۱۱۱.</ref> [[بروجردی]]،<ref>بروجردی، نهایة الاصول، ۳۰.</ref> امامخمینی<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۳.</ref> و [[خویی]]<ref>خویی، محاضرات فی اصول الفقه، ۱/۱۰۲.</ref> دچار تحول شده، به گونهای که مجاز مرسل را نیز شامل گشته است. | در تفسیر مجاز دو رویکرد عمده از زمان [[سکاکی]] (۶۲۶ ق) پدید آمده است. در رویکردی که مورد پذیرش اکثر عالمان بوده، «حقیقت» کاربرد لفظ در موضوعله خود و «مجاز» کاربرد لفظ در غیر موضوعله است،<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۰؛ حلی، علامه، مبادی الوصول، ۷۶–۷۷؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۱۴.</ref> به خلاف رویکرد دوم که سکاکی مطرح کرده<ref>سکاکی، مفتاح العلوم، ۳۶۹.</ref> و به «حقیقت ادعایی» معروف شده است<ref>نایینی، فوائد الاصول، ۱/۶۲.</ref>؛ طبق این نظریه، مجاز نیز در موضوعله به کار رفته است، با این فرق که در این کاربرد، کاربر با ادعای توسعه در دایره مصادیق، مفهوم حقیقیِ لفظ «مشبَّهبه» را ـ مانند «اسد» در مثال «رأیت اسداً یَرمی» ـ را چنان توسعه داده که «مشبَّه» یعنی زید شجاع را نیز شامل میشود. بر این اساس، توجه کاربر در ناحیه معنای موضوعله و کاربرد لفظ در غیر آن نیست، بلکه در ناحیه استناد معنای موضوعله است که به غیر فرد واقعی مستند شده است؛ بنابراین موجب انکار «مجاز لغوی»، و ارجاع موارد مجاز به «مجاز عقلی» میشود.<ref>امامخمینی، امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۱؛ خویی، محاضرات فی اصول الفقه، ۱/۱۰۲–۱۰۳.</ref> گرچه نظریه سکاکی در خصوص استعاره قلمداد شده،<ref>بروجردی، نهایة الاصول، ۲۹.</ref> اما این دیدگاه بهمرور ضمن مقبولیت نزد عالمانِ صاحبنامی چون [[محمدحسین حائری اصفهانی]]،<ref>حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۶.</ref> [[محمدرضا اصفهانی]]،<ref>اصفهانی، وقایة الأذهان، ۱۱۱.</ref> [[بروجردی]]،<ref>بروجردی، نهایة الاصول، ۳۰.</ref> [[امامخمینی]]<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۳.</ref> و [[سیدابوالقاسم خویی|خویی]]<ref>خویی، محاضرات فی اصول الفقه، ۱/۱۰۲.</ref> دچار تحول شده، به گونهای که مجاز مرسل را نیز شامل گشته است. | ||
== نظر امامخمینی در تفسیر مجاز == | == نظر امامخمینی در تفسیر مجاز == | ||
امامخمینی در دورههای مختلف درس خارج اصول خود با وجود انتقاد به نظریه سکاکی آن را نزدیکتر به ذوق سلیم دانسته و با برخی تغییرات و تعدیل، آن را پذیرفته و اشکال برخی از محققان<ref>تفتازانی، المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ۳۶۲.</ref> را نیز پاسخ گفته است.<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۳–۱۰۴؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۱–۶۲؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۶۲–۶۵؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۱۷۳–۱۸۳.</ref> ایشان مهمترین عاملِ پذیرش ایده سکاکی را موافقت آن با ذوق سلیم دانسته و گفته است به خلاف تفسیر مشهور، طبق این نظریه، لطایفی که باعث ویژگی و زیبایی مجاز شده، حفظ میگردد<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۴؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۶۳.</ref>؛ اما انتقاد ایشان به نظر سکاکی این است که صرف ادعای اینکه مشبّه (زید) از افراد مشبّهبه (شیر) است باعث خروج از مجاز لغوی نمیشود؛ زیرا حتی کاربرد لفظی که برای طبیعت و کلی وضع شده در مصادیق واقعی و فرد جزئی خارجی، کاربردی مجازی محسوب میشود، چه رسد به فرد ادعایی آن، که قطعاً مجاز میباشد. وانگهی نظریه سکاکی در مجازهایی که در عَلَم شخصی است مانند «حاتم را دیدم»، تصویر نمیشود؛ چون حاتم طائی دارای افراد نیست تا فرد ادعایی برای او فرض شود.<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۳.</ref> | امامخمینی در دورههای مختلف درس خارج اصول خود با وجود [[انتقاد]] به نظریه سکاکی آن را نزدیکتر به ذوق سلیم دانسته و با برخی تغییرات و تعدیل، آن را پذیرفته و اشکال برخی از محققان<ref>تفتازانی، المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ۳۶۲.</ref> را نیز پاسخ گفته است.<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۳–۱۰۴؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۱–۶۲؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۶۲–۶۵؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۱۷۳–۱۸۳.</ref> ایشان مهمترین عاملِ پذیرش ایده سکاکی را موافقت آن با ذوق سلیم دانسته و گفته است به خلاف تفسیر مشهور، طبق این نظریه، لطایفی که باعث ویژگی و زیبایی مجاز شده، حفظ میگردد<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۴؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۶۳.</ref>؛ اما انتقاد ایشان به نظر سکاکی این است که صرف ادعای اینکه مشبّه (زید) از افراد مشبّهبه (شیر) است باعث خروج از مجاز لغوی نمیشود؛ زیرا حتی کاربرد لفظی که برای طبیعت و کلی وضع شده در مصادیق واقعی و فرد جزئی خارجی، کاربردی مجازی محسوب میشود، چه رسد به فرد ادعایی آن، که قطعاً مجاز میباشد. وانگهی نظریه سکاکی در مجازهایی که در عَلَم شخصی است مانند «حاتم را دیدم»، تصویر نمیشود؛ چون حاتم طائی دارای افراد نیست تا فرد ادعایی برای او فرض شود.<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۳.</ref> | ||
امامخمینی در نهایت نظر استاد خود [[محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی]] (۱۲۸۷–۱۳۶۲ق) را میپذیرد؛ به این معنا که در تمامی اقسام مجاز از مرسل، استعاره و غیر آن و نیز در | امامخمینی در نهایت نظر استاد خود [[محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی]] (۱۲۸۷–۱۳۶۲ق) را میپذیرد؛ به این معنا که در تمامی اقسام مجاز از مرسل، استعاره و غیر آن و نیز در کنایه، لفظ در موضوعله خودش به کار رفته است؛ ولی فارق میان حقیقت و مجاز، تطابق اراده جدی با اراده کاربردی در حقیقت و عدم تطابق آن دو در مجاز است؛ زیرا در «حقیقت» متعلقِ اراده کاربردی و جدی، همان معنای موضوعله است؛ یعنی لفظ «اسد» در حیوان معروف به کار رفته است و همان حیوان نیز مقصود جدی از این کاربرد است؛ در حالیکه در «مجاز» با وجود اینکه اراده کاربردی به معنای موضوعله تعلق گرفته، متعلق اراده جدی غیر از متعلق اراده کاربردی است<ref>اصفهانی، وقایة الأذهان، ۱۰۲–۱۰۳.</ref>؛ به این ترتیب اگر معنای حقیقی «کلی» باشد، کاربر ضمن کاربرد لفظ در معنای موضوعله، در مقام اراده جدی ادعا میکند فرد غیر واقعی مصداقِ معنای موضوعله است و در موارد اعلام شخصی (معنای جزئی) نیز لفظ «حاتم» در همان حاتم طائی معروف به کار رفته است؛ اما در مقام اراده جدی، فرد ادعا میکند مثلاً زید همان حاتم بوده و ادعای عینیت میکند.<ref>امامخمینی، امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۵–۱۰۶.</ref> | ||
== اختلاف نظریه سکاکی و امامخمینی == | == اختلاف نظریه سکاکی و امامخمینی == | ||
اختلاف میان نظریه سکاکی و | اختلاف میان نظریه [[سکاکی]] و [[امامخمینی]]، در چند مورد است: نخست تفسیر سکاکی ویژه استعاره است؛ در حالیکه در نظر امامخمینی همه اقسام مجاز و کنایه را دربر میگیرد<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۰۴–۱۰۶؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۶۲–۶۴.</ref>؛ دوم گرچه سکاکی و امامخمینی هر دو، مسئله ادّعای فردیت را مطرح کردهاند، در نظر سکاکی ظرف ادعا، مرحله قبل از کاربرد است و پس از آن لفظ بر مصداق ادعایی اطلاق میگردد؛ ولی در نظر امامخمینی، ادعای فردیت ـ که زید همان حاتم است ـ پس از کاربرد لفظ در معنای موضوعله (حاتم در حاتم طائی) و در مرحله تطبیقِ معنای موضوعله انجام میگیرد.<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱۰۵.</ref> | ||
علاوه بر آنچه در خصوص مجاز گفته شد امامخمینی بر این باور است که موضوعله الفاظ عام است و الفاظ برای روح معانی و حقیقت آنها وضع شدهاند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۹.</ref> و موضوعله واقعیِ الفاظ همان معانی مجرده مطلقهاند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|روح معانی}}. با پذیرش چنین توسعه مفهومی در موضوعله کلام، بسیاری از کاربردها که در بدو امر مجازی به نظر میرسند، بهویژه در کاربردهای قرآنی تبدیل به کاربرد حقیقی خواهند شد؛ برای مثال استفاده از واژه «میزان» برای ترازو، [[منطق]]، | علاوه بر آنچه در خصوص مجاز گفته شد امامخمینی بر این باور است که موضوعله الفاظ عام است و الفاظ برای روح معانی و حقیقت آنها وضع شدهاند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۹.</ref> و موضوعله واقعیِ الفاظ همان معانی مجرده مطلقهاند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|روح معانی}}. با پذیرش چنین توسعه مفهومی در موضوعله کلام، بسیاری از کاربردها که در بدو امر مجازی به نظر میرسند، بهویژه در کاربردهای قرآنی تبدیل به کاربرد حقیقی خواهند شد؛ برای مثال استفاده از واژه «میزان» برای ترازو، [[منطق]]، صرف، نحو، عروض، [[موسیقی]]، عدل، [[قرآن]] و… کاربرد حقیقی خواهد بود نه مجازی؛ زیرا در حقیقت هر کدام از آنها در جای خود ابزار اندازهگیری است.<ref>آشتیانی، تعلیقة رشیقة علی شرح المنظومه، ۸.</ref> | ||
== آثار و نتایج مبنای امامخمینی == | == آثار و نتایج مبنای امامخمینی == | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
دیگری اینکه بنابر نظر مشهور در موارد شک در مجازبودن، [[اصالةالحقیقه]] جاری میشود<ref>ایروانی، الاصول فی علم الاصول، ۱/۲۲؛ عراقی، بدائع الافکار، ۱۰۲.</ref>؛ در حالیکه طبق مبنای امامخمینی اصل تطابق اراده جدی با اراده کاربردی جاری میشود.<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۱۵.</ref> بنابر مبنای مشهور اعتقاد بر این است که در فرض مجاز، کلمه در غیر معنای موضوعله به کار رفته است؛ بنابراین در فرض شک در حقیقی یا مجازیبودنِ معنای کاربردی، بنا را بر حقیقیبودنِ معنا میگذارند؛ اما در فرض انکار این نظریه و اعتقاد به اینکه در مجاز، کلمه در غیر معنای موضوعله بهکار نرفته، بلکه مراد جدی تغییر کرده است، باید به سراغ اصل تطابق مراد جدی و کاربردی رفت؛ یعنی در فرض شک گفته میشود همان مراد کاربردی، اراده جدی شده است.<ref>فاضل لنکرانی، دراسات فی الاصول، ۳/۱۳۷–۱۳۸.</ref> | دیگری اینکه بنابر نظر مشهور در موارد شک در مجازبودن، [[اصالةالحقیقه]] جاری میشود<ref>ایروانی، الاصول فی علم الاصول، ۱/۲۲؛ عراقی، بدائع الافکار، ۱۰۲.</ref>؛ در حالیکه طبق مبنای امامخمینی اصل تطابق اراده جدی با اراده کاربردی جاری میشود.<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۱۵.</ref> بنابر مبنای مشهور اعتقاد بر این است که در فرض مجاز، کلمه در غیر معنای موضوعله به کار رفته است؛ بنابراین در فرض شک در حقیقی یا مجازیبودنِ معنای کاربردی، بنا را بر حقیقیبودنِ معنا میگذارند؛ اما در فرض انکار این نظریه و اعتقاد به اینکه در مجاز، کلمه در غیر معنای موضوعله بهکار نرفته، بلکه مراد جدی تغییر کرده است، باید به سراغ اصل تطابق مراد جدی و کاربردی رفت؛ یعنی در فرض شک گفته میشود همان مراد کاربردی، اراده جدی شده است.<ref>فاضل لنکرانی، دراسات فی الاصول، ۳/۱۳۷–۱۳۸.</ref> | ||
اصولیان در مواردی چند در استنباط و فهم از متون شرعی، از این مبنا استفاده کردهاند؛ به عنوان نمونه، در حدیث «[[حدیث رفع|رفع]]»<ref>صدوق، التوحید، ۳۵۳.</ref> که در آن [[جهل]]، [[اضطرار]]، | اصولیان در مواردی چند در استنباط و فهم از متون شرعی، از این مبنا استفاده کردهاند؛ به عنوان نمونه، در حدیث «[[حدیث رفع|رفع]]»<ref>صدوق، التوحید، ۳۵۳.</ref> که در آن [[جهل]]، [[اضطرار]]، نسیان و… مرفوع اعلام شده، این اشکال وجود دارد که مثلاً اگر خمر بر اثر اضطرار نوشیده شود، رفع معنا ندارد. جوابهایی مختلفی به این اشکال داده شده است<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۳۳۹–۳۴۰؛ عراقی، نهایةالافکار، ۳/۲۱۱.</ref>؛ ازجمله آنها جواب امامخمینی است. ایشان بر اساس مبنای ذکرشده معتقد است رفع به لحاظ حقیقت ادعایی است؛ یعنی گرچه نفس عملِ واقعشده، مانند [[شرب خمر]]، قابل رفع نیست، اما از آن جهت که هیچیک از آثار شرعی بر آن مترتب نیست، کاربرد رفع صحیح میباشد<ref>امامخمینی، الخلل، ۱۶.</ref>؛ همچنانکه ایشان در تفسیر برخی آیات<ref>توبه، ۲۸؛ امامخمینی، الطهاره، ۴/۱۱۳–۱۱۴.</ref> و فهم قواعدی چون [[قاعده تجاوز|قاعده «تجاوز»]]<ref>امامخمینی، الاستصحاب، ۳۲۶.</ref> و [[قاعده لاتعاد|قاعده «لاتعاد»]]<ref>امامخمینی، الخلل، ۴۳.</ref> نیز از این نظریه کمک گرفته است. | ||
== علایم حقیقت و مجاز == | == علایم حقیقت و مجاز == | ||
راههای تشخیص حقیقت از مجاز از دیگر مسائل مهمی است که بحث آن از نخستین کتابهای اصولی مطرح بوده است.<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۳.</ref> [[شیخ طوسی]] هفت روش مانند نص اهل لغت، اطراد (کشف حقیقت از راه شیوع کاربرد معنای خاص)، علم به وضع لفظ در یک معنا و کاربرد در غیر آن معنا، صحت | راههای تشخیص حقیقت از مجاز از دیگر مسائل مهمی است که بحث آن از نخستین کتابهای اصولی مطرح بوده است.<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۱/۱۳.</ref> [[شیخ طوسی]] هفت روش مانند نص اهل لغت، اطراد (کشف حقیقت از راه شیوع کاربرد معنای خاص)، علم به وضع لفظ در یک معنا و کاربرد در غیر آن معنا، صحت اشتقاق، تثنیه و جمع، و عدم اینها را راههای تشخیص حقیقت از مجاز معرفی کرده است.<ref>طوسی، العده، ۱/۳۸–۴۰.</ref> در دورههای بعدی، برخی از این روشها به جهت پذیرش و عدم پذیرش، دارای فراز و نشیب بودهاند؛ افزون بر آن روشهای دیگری نیز مطرح شده است؛ به عنوان نمونه، [[محقق حلی]] با وجود ارائه برخی راههای جدید مانند استناد اهل لغت به تبادر، تنها نص اهل لغت را پذیرفته است.<ref>حلی، محقق، معارج الاصول، ۷۹–۸۰.</ref> | ||
[[علامه حلی]] نیز با مطرح کردن راههای ششگانه، | [[علامه حلی]] نیز با مطرح کردن راههای ششگانه، «اطراد» را نقد کرده و بقیه را پذیرفته است<ref>حلی، علامه، تهذیب الوصول، ۷۷.</ref>؛ یا به برخی راهها بیشتر توجه شده است، مانند روش کشف حقیقت از راه عدم صحت سلب و کشف مجاز از راه صحت سلب<ref>حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۲۹۸.</ref>؛ مثلاً «مرد شجاع اسد نیست» با توجه به صحیحبودن این نفی، مجازبودن «اسد» در این معنا فهمیده میشود. | ||
در دوران معاصر، تعداد این روشها کمتر شده و اصولیان عمدتاً بر سه روش «تبادر»، «صحت سلب و عدم آن» و «اطراد» متمرکز شدهاند.<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۸؛ صدر، دروس فی علم الاصول، ۱/۲۱۵.</ref> امامخمینی از میان این سه روش، تنها تبادر را علامت حقیقت معرفی میکند و سایر نشانهها را یا متوقف بر تبادر میداند یا عین آن.<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۳۰.</ref> ایشان تبادر را ظهور لفظ در معنای خاص بدون تکیه بر قرینه تعریف کرده است،<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۷۸.</ref> نه سرعت فهم معنای خاص نسبت به معنای دیگر.<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۸؛ صدر، دروس فی علم الاصول، ۱/۲۱۵.</ref> | در دوران معاصر، تعداد این روشها کمتر شده و اصولیان عمدتاً بر سه روش «تبادر»، «صحت سلب و عدم آن» و «اطراد» متمرکز شدهاند.<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۸؛ صدر، دروس فی علم الاصول، ۱/۲۱۵.</ref> امامخمینی از میان این سه روش، تنها تبادر را علامت حقیقت معرفی میکند و سایر نشانهها را یا متوقف بر تبادر میداند یا عین آن.<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۳۰.</ref> ایشان تبادر را ظهور لفظ در معنای خاص بدون تکیه بر قرینه تعریف کرده است،<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۷۸.</ref> نه سرعت فهم معنای خاص نسبت به معنای دیگر.<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۸؛ صدر، دروس فی علم الاصول، ۱/۲۱۵.</ref> |