۲۱٬۳۱۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''ملاصدرا'''، محمدبنابراهیم، | '''ملاصدرا'''، محمدبنابراهیم، فیلسوف و بنیانگذار [[حکمت متعالیه]]. | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
محمدبنابراهیم قوامی، معروف به «صدرالدین شیرازی»<ref>ملاصدرا، التصور و التصدیق، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱.</ref> و صدرالمتألهین و ملاصدرا، در سال ۹۷۹ یا ۹۸۰ق در [[شیراز]] و در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، ۸/۲۹۱؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۲۷؛ ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۷۷.</ref> پدر او از علما و یکی از [[ | محمدبنابراهیم قوامی، معروف به «صدرالدین شیرازی»<ref>ملاصدرا، التصور و التصدیق، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱.</ref> و صدرالمتألهین و ملاصدرا، در سال ۹۷۹ یا ۹۸۰ق در [[شیراز]] و در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، ۸/۲۹۱؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۲۷؛ ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۷۷.</ref> پدر او از علما و یکی از کارگزاران [[صفویه|حکومت صفوی]]<ref>ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۷۷.</ref> و از خاندان قوامی بود، یعنی خاندان وزیر حاجیقوامالدین حسن بودند که در سال ۷۵۴ق در شیراز از دنیا رفت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۲۷–۱۳۰.</ref> | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات == | ||
ملاصدرا در شهر شیراز علوم مقدماتی را پشت سر گذاشت و در ۲۱سالگی به قصد تکمیل معلومات خویش راهی [[قزوین]] مرکز پیشین حکومت صفویان شد<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.</ref> و هنگامی که به شهر کاشان رسید، از محضر ضیاءالعرفاء رازی بهره برد و دو سال آنجا توقف کرد؛<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.</ref> سپس راهی قزوین شد و مدت چهار سال در این شهر ماند و در سال ۱۰۰۶ق به [[اصفهان]] رفت. در این زمان [[شاهعباس صفوی]] رسماً اصفهان را که مرکز علمی شده بود، پایتخت خود قرار داده بود.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱–۱۳۲.</ref> از دوره تحصیل ملاصدرا در شیراز و قزوین گزارش مفصل و صریحی در دست نیست؛ اما دوره تحصیلش در اصفهان را خود و شاگردش [[فیض کاشانی]]، در رساله شرح الصدر گزارش کردهاند.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۳.</ref> | ملاصدرا در شهر شیراز علوم مقدماتی را پشت سر گذاشت و در ۲۱سالگی به قصد تکمیل معلومات خویش راهی [[قزوین]] مرکز پیشین حکومت صفویان شد<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.</ref> و هنگامی که به شهر کاشان رسید، از محضر ضیاءالعرفاء رازی بهره برد و دو سال آنجا توقف کرد؛<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.</ref> سپس راهی قزوین شد و مدت چهار سال در این شهر ماند و در سال ۱۰۰۶ق به [[اصفهان]] رفت. در این زمان [[شاهعباس صفوی]] رسماً اصفهان را که مرکز علمی شده بود، پایتخت خود قرار داده بود.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱–۱۳۲.</ref> از دوره تحصیل ملاصدرا در شیراز و قزوین گزارش مفصل و صریحی در دست نیست؛ اما دوره تحصیلش در اصفهان را خود و شاگردش [[فیض کاشانی]]، در رساله شرح الصدر گزارش کردهاند.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۳.</ref> | ||
ملاصدرا چهار سال در قزوین و شش سال در اصفهان ماند و از استادانی چون | ملاصدرا چهار سال در قزوین و شش سال در اصفهان ماند و از استادانی چون بهاءالدین محمدبنحسین عاملی مشهور به شیخ بهایی در [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]]، ریاضیات، [[تفسیر]] و [[حدیث]] و از [[محمدباقر میرداماد]] در [[فلسفه]] و دیگر رشتههای علوم عقلی بهره گرفت و از این دو استادش، اجازه نقل حدیث دریافت کرد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۱۳؛ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۴–۲۶.</ref> او از این دو استاد خود با تجلیل و احترامی بسیار یاد کرده است.<ref>ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۶–۸.</ref>{{ببینید|حکما}} | ||
{{ببینید|حکما}} | |||
ملاصدرا در سال ۱۰۱۲ق به شیراز بازگشت و در مدرسه منصوریه شیراز، به درس و بحث پرداخت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.</ref> بیپروایی او در بیان مباحث دقیق فلسفی و علوم عقلی موجب ایجاد تنش میان او و برخی علمای شیراز شد و تا آنجا پیش رفت که برخی از آنان او را [[تکفیر]] کردند؛ از اینرو او به کاشان مهاجرت کرد و در سال ۱۰۱۷ق با دختر استادش ضیاءالعرفاء رازی ازدواج کرد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.</ref> حاصل این ازدواج سه دختر و دو پسر بود.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۴۴.</ref> وی سپس به شیراز برگشت؛ اما توجه عمیق او به رواج علوم عقلی و حدیث با دید حکیمانه سبب اعتراضات فراوانی علیه او شد؛<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲–۱۳۳.</ref> از اینرو ماندن در شیراز را برای خود طاقتفرسا دید و ناگزیر شد از آن شهر خارج شود<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۴.</ref> و به [[قم]] مهاجرت کند. وی در مدرسه آستانه (فیضیه) به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳–۱۳۴.</ref> بنابر آنچه از عبارات ملاصدرا و شواهد تاریخی بر میآید، وی در دورهای از حیات علمی خود، مورد آزار برخی افراد سطحینگر و ظاهربین قرار گرفت.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۷؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳–۱۳۸.</ref> | ملاصدرا در سال ۱۰۱۲ق به شیراز بازگشت و در مدرسه منصوریه شیراز، به درس و بحث پرداخت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.</ref> بیپروایی او در بیان مباحث دقیق فلسفی و علوم عقلی موجب ایجاد تنش میان او و برخی علمای شیراز شد و تا آنجا پیش رفت که برخی از آنان او را [[تکفیر]] کردند؛ از اینرو او به کاشان مهاجرت کرد و در سال ۱۰۱۷ق با دختر استادش ضیاءالعرفاء رازی ازدواج کرد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.</ref> حاصل این ازدواج سه دختر و دو پسر بود.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۴۴.</ref> وی سپس به شیراز برگشت؛ اما توجه عمیق او به رواج علوم عقلی و حدیث با دید حکیمانه سبب اعتراضات فراوانی علیه او شد؛<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲–۱۳۳.</ref> از اینرو ماندن در شیراز را برای خود طاقتفرسا دید و ناگزیر شد از آن شهر خارج شود<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۴.</ref> و به [[قم]] مهاجرت کند. وی در مدرسه آستانه (فیضیه) به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳–۱۳۴.</ref> بنابر آنچه از عبارات ملاصدرا و شواهد تاریخی بر میآید، وی در دورهای از حیات علمی خود، مورد آزار برخی افراد سطحینگر و ظاهربین قرار گرفت.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۷؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳–۱۳۸.</ref> | ||
ملاصدرا با مهاجرت به قم در | ملاصدرا با مهاجرت به قم در روستای کهک مدتی مشغول ریاضتهای سخت شرعی شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶.</ref> آغاز این دوران روشن نیست؛ اما بر اساس نوشته خودش، از ۴۳سالگی در این محل ساکن شد. او در مدتی که در کهک بود، افزون بر [[تهذیب نفس]]، به نگارش برترین اثر بزرگ خود یعنی الحکمة المتعالیه موفق شد. رسیدن اخبار تألیف اسفار اربعه و دیگر آثار وی در فلسفه و علوم دینی به شیراز سبب شد امامقلیخان حکمران فارس از وی دعوت کند که به شیراز بازگردد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۷–۱۳۸.</ref> ملاصدرا سرانجام در سال ۱۰۵۰ق در [[بصره]] به هنگام بازگشت از سفر [[حج]] درگذشت و پیکرش از بصره به [[نجف اشرف]] انتقال یافت و در ایوان سمت راست بقعه منوره [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] دفن شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۹–۱۴۲.</ref> | ||
[[امامخمینی]] از ملاصدرا با اوصاف و تعابیری یاد میکند که بهخوبی نشان از عظمت وی در نگاه ایشان دارد، ازجمله: مولانا الفیلسوف صدرالحکماء و المتألهین،<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۵ و ۱۷۱؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱.</ref> محقق فلاسفه، فخر طایفه حقه، | [[امامخمینی]] از ملاصدرا با اوصاف و تعابیری یاد میکند که بهخوبی نشان از عظمت وی در نگاه ایشان دارد، ازجمله: مولانا الفیلسوف صدرالحکماء و المتألهین،<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۵ و ۱۷۱؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱.</ref> محقق فلاسفه، فخر طایفه حقه، فیلسوف معظم،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۸۰–۳۹۵ و ۴۱۳.</ref> فیلسوف کبیر، حکیم بزرگ،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸ و ۲۳۱.</ref> شیخالعرفاء الکاملین،<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۰؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۷ و ۸۴.</ref> شیخ مشایخ الاولیاء و الحکماء صدر صدور المتألهین و العرفا<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱ و ۱۴۰.</ref> مؤسس قواعد الهیه و مجدد حکمت مابعدالطبیعه؛<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> همچنین ایشان خود را متأثر از فلسفه ملاصدرا شمرده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.</ref> و در نامهای به [[گورباچف]] از مبانی محکم فلسفی وی یاد کرده است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۴.</ref> چنانکه در تأکید بر جایگاه این فیلسوف بزرگ، این تعبیر را به کار برده است: «ملاصدرا، و ما ادریک ما ملاصدرا!»؛<ref>فهری، مقدمه شرح دعاء السحر، امامخمینی، ۱۳.</ref> با این حال، گفته شده ایشان بر خلاف [[فلسفه|دانش فلسفه]]، اهلیت کامل ملاصدرا را در [[عرفان|دانش عرفان]] نفی کرده است<ref>خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیة، ۶۱۹.</ref> و این گفته با ظاهر اوصاف یادشده سازگاری ندارد. | ||
امامخمینی، ملاصدر را سرآمد اهل [[توحید]] میداند و در برابر گروهی که وی را زندیق و | امامخمینی، ملاصدر را سرآمد اهل [[توحید]] میداند و در برابر گروهی که وی را زندیق و صوفی شمرده و لعن و [[تکفیر]] کردهاند، دفاع میکند و بر این باور است که در تمام آثار ملاصدرا [[ایمان]] به خدا و [[پیامبر(ص)]] و [[ائمه معصومین(ع)]] موج میزند و وی نه تنها ذرهای میل به [[تصوف]] و صوفیگری نداشته بلکه کتاب کسر الاصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیه را نگاشته است؛ البته در نگاه ایشان این توهینها و لعنها به مقامات ملاصدرا زیانی نمیرساند بلکه حسنات او را افزوده و موجب ارتقای درجات وی میگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۶.</ref> | ||
== شاگردان ملاصدرا == | == شاگردان ملاصدرا == | ||
ملاصدرا در دوره زندگی خویش، تعدادی از طالبان علم را آموزش داد که بعدها در فعالیتهای فلسفی در ایران سهمی بسزا داشتند.<ref>ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۸۱.</ref> از بهترین شاگردان ایشان عبارتاند از: | ملاصدرا در دوره زندگی خویش، تعدادی از طالبان علم را آموزش داد که بعدها در فعالیتهای فلسفی در ایران سهمی بسزا داشتند.<ref>ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۸۱.</ref> از بهترین شاگردان ایشان عبارتاند از: | ||
# ملامحسن فیض کاشانی (م۱۰۹۱ق): فیض کاشانی یکی از علمای بزرگ امامیه در سده یازدهم هجری قمری است که به دلیل قوت و مهارت در علوم عقلی و نقلی از فاضلان نادر در زمانه خود بهشمار میرود. او یکی از جامعترین و پرکارترین دانشمندان مسلمان است که افزون بر حکمت بر | # [[ملامحسن فیض کاشانی]] (م۱۰۹۱ق): فیض کاشانی یکی از علمای بزرگ امامیه در سده یازدهم هجری قمری است که به دلیل قوت و مهارت در علوم عقلی و نقلی از فاضلان نادر در زمانه خود بهشمار میرود. او یکی از جامعترین و پرکارترین دانشمندان مسلمان است که افزون بر حکمت بر [[فقه]]، [[حدیث]]، [[اخلاق]] و [[عرفان]] تسلط داشته است.<ref>(موسوی خوانساری، روضات الجنات، ۶/۷۹؛ نعمه، فلاسفه شیعه، ۴۹۸–۵۰۰.</ref> وی داماد ملاصدرا بود و لقب فیض را ملاصدرا به او داد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۸.</ref> | ||
# مولاعبدالرزاق لاهیجی (م۱۰۷۲ق): لاهیجی یکی از حکیمان و استادان بزرگ فلسفه و حکمت و [[کلام]] و از محققان عصر خود در مکتب مشاء و اشراق و یکی از بزرگترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکی از محققترین متکلمان در دوره اسلامی است.<ref>آشتیانی، منتخباتی از آثار، ۱/۲۸۷.</ref> او بیشتر تلاش خود را صرف مسائل اعتقادی، کلامی و فلسفی کرد.<ref>قربانی، مقدمه کتاب گوهر مراد، ۳.</ref> وی نیز داماد ملاصدرا بود و از طرف او ملقب به «فیاض» شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹.</ref> | # مولاعبدالرزاق لاهیجی (م۱۰۷۲ق): لاهیجی یکی از حکیمان و استادان بزرگ فلسفه و حکمت و [[کلام]] و از محققان عصر خود در مکتب مشاء و اشراق و یکی از بزرگترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکی از محققترین متکلمان در دوره اسلامی است.<ref>آشتیانی، منتخباتی از آثار، ۱/۲۸۷.</ref> او بیشتر تلاش خود را صرف مسائل اعتقادی، کلامی و فلسفی کرد.<ref>قربانی، مقدمه کتاب گوهر مراد، ۳.</ref> وی نیز داماد ملاصدرا بود و از طرف او ملقب به «فیاض» شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹.</ref> | ||
از دیگر شاگردان ملاصدرا، ملاحسینبنابراهیم تنکابنی، میرزاجانی، ملاعبدالرشید و میرزاقوامالدین نیریزی بودند.<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، ۹/۴۸۹؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹–۱۰.</ref> | از دیگر شاگردان ملاصدرا، ملاحسینبنابراهیم تنکابنی، میرزاجانی، ملاعبدالرشید و میرزاقوامالدین نیریزی بودند.<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، ۹/۴۸۹؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹–۱۰.</ref> | ||
خط ۶۰: | خط ۵۸: | ||
=== آثار فلسفی و عرفانی === | === آثار فلسفی و عرفانی === | ||
# '''الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه:''' این کتاب بزرگترین و جامعترین کتاب ملاصدراست که مشتمل بر امور عامه، [[جواهر]]، [[اعراض]]، [[نفس]]، | # '''الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه:''' این کتاب بزرگترین و جامعترین کتاب ملاصدراست که مشتمل بر امور عامه، [[جواهر]]، [[اعراض]]، [[نفس]]، مبدأ و معاد است. ملاصدرا که گفته شده است این کتاب را بر چهار سفر عرفانی منطبق کرده، در این اثر در صدد مقایسه میان افکار خود و پیشینیان برآمده و به نحوی خاص مشی کرده است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۸.</ref> | ||
# '''الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه:''' این کتاب تلخیص آرای ملاصدراست که گفته شده از حیث جامعیت و داشتن مبانی و آرای فلسفی و عرفانی بینظیر است<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۶۲.</ref> | # '''الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه:''' این کتاب تلخیص آرای ملاصدراست که گفته شده از حیث جامعیت و داشتن مبانی و آرای فلسفی و عرفانی بینظیر است<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۶۲.</ref> | ||
# '''رسالة العرشیه:''' این رساله خلاصه آرای ملاصدرا در مباحث مبدأ و معاد است<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۵.</ref> | # '''رسالة العرشیه:''' این رساله خلاصه آرای ملاصدرا در مباحث مبدأ و معاد است<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۵.</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۵: | ||
=== آثار تفسیری و روایی === | === آثار تفسیری و روایی === | ||
تفسیر قرآن کریم و شرح ملاصدرا بر اصول کافی حاکی از نهایت تسلط او به دانش تفسیر و حدیث است. ملاصدرا احاطه عجیبی بر آثار و افکار و آرای اهل تفسیر و حدیث داشته است و خود نیز در تفسیر قرآن و بیان رموز و اسرار و [[تأویل]] آن از راسخان در علم قرآن و از بزرگان اهل | تفسیر قرآن کریم و شرح ملاصدرا بر اصول کافی حاکی از نهایت تسلط او به دانش [[تفسیر]] و حدیث است. ملاصدرا احاطه عجیبی بر آثار و افکار و آرای اهل تفسیر و حدیث داشته است و خود نیز در تفسیر قرآن و بیان رموز و اسرار و [[تأویل]] آن از راسخان در علم قرآن و از بزرگان اهل کشف و یقین بهشمار میرود. تفسیر او مشتمل بر عالیترین مباحث مربوط به مبدأ و [[معاد]] و حل معضلات در معارف الهی و علوم حقیقی است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۶.</ref> | ||
تفسیر القرآن ملاصدرا شامل | تفسیر القرآن ملاصدرا شامل سوره فاتحة الکتاب و قسمت زیادی از سوره بقره و آیه نور و سورههای یس، واقعه، حدید، جمعه، سجده، طارق، الاعلی، الزلزال، الضحی و الطلاق است. وی در این تفسیر به گفتههای مفسران و نیز روایات اهل بیت(ع) پرداخته و به بررسی و تحقیق بسیاری از مبانی فلسفی و اصول عرفانی همت گماشته است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۳.</ref> شرح ملاصدرا بر [[اصول کافی]]، شرحی بیمانند است. استفاده از روایات اهل بیت(ع)، وی را در تحریر معضلات و مشکلات علم اعلی و حکمت متعالیه یاری کرده و از مطالب و تحقیقات او روشن است که یکی از علتهای برتری او بر استوانههای فن حکمت در دوران اسلامی، انس عجیب او با آیات قرآن و آثار نبوی(ص) و روایات اهل بیت(ع) است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۷.</ref> | ||
اثر دیگر ملاصدرا در این زمینه اسرار الآیات است که شرح، تأویل و تفسیر آیات قرآنی و احادیث نبوی(ص) و اهل بیت(ع) است و دربردارنده عالیترین مباحث مربوط به معارف الهی و علوم قرآنی و ذوقیات است و معارف آن با ادله عقلی تطبیق شده است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۳۶.</ref> از آثار دیگر وی در این زمینه متشابهات القرآن و رسالة فی التوحید است که محور آنها نقل است؛ اما تحلیلها و آرای وی به روش عقلی و حِکمی تدوین شده است. | اثر دیگر ملاصدرا در این زمینه اسرار الآیات است که شرح، تأویل و تفسیر آیات قرآنی و احادیث نبوی(ص) و [[اهل بیت(ع)]] است و دربردارنده عالیترین مباحث مربوط به معارف الهی و علوم قرآنی و ذوقیات است و معارف آن با ادله عقلی تطبیق شده است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۳۶.</ref> از آثار دیگر وی در این زمینه متشابهات القرآن و رسالة فی التوحید است که محور آنها نقل است؛ اما تحلیلها و آرای وی به روش عقلی و حِکمی تدوین شده است. | ||
== سیری در حکمت متعالیه == | == سیری در حکمت متعالیه == | ||
روشهای معرفتی در علوم عقلی تا زمان ملاصدرا، منحصر در سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی بود. روش کلامی برگرفته از نقل است و رویکرد آن دفاع از آموزههای اعتقادی دین است که در قرآن و روایات به آنها تصریح شده است.<ref>ایجی، المواقف، ۷.</ref> جهانبینی کلامی دارای نحلههای متعددی است که مهمترین آنها، نحله اشعری و معتزلی و امامیه است. جهانبینی فلسفی نیز که محصول عقل است، دارای دو نحله و مشرب مشائی و اشراقی بود. جهانبینی عرفانی هم محصول کشف و شهود است. مباحث عرفانی در [[اسلام]]، اگرچه آرای پیش از [[ابنعربی]] را شامل میشود، پس از ظهور ابنعربی عمدتاً در آرای او و شارحان آثارش منحصر میشود.<ref>فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳/۲۶۹–۲۷۰.</ref> | روشهای معرفتی در علوم عقلی تا زمان ملاصدرا، منحصر در سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی بود. روش کلامی برگرفته از نقل است و رویکرد آن دفاع از آموزههای اعتقادی دین است که در [[قرآن]] و روایات به آنها تصریح شده است.<ref>ایجی، المواقف، ۷.</ref> جهانبینی کلامی دارای نحلههای متعددی است که مهمترین آنها، نحله اشعری و معتزلی و امامیه است. جهانبینی فلسفی نیز که محصول عقل است، دارای دو نحله و مشرب مشائی و اشراقی بود. جهانبینی عرفانی هم محصول [[کشف و شهود]] است. مباحث عرفانی در [[اسلام]]، اگرچه آرای پیش از [[ابنعربی]] را شامل میشود، پس از ظهور ابنعربی عمدتاً در آرای او و شارحان آثارش منحصر میشود.<ref>فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳/۲۶۹–۲۷۰.</ref> | ||
از | اندیشمندان اسلامی برای تقارن و نزدیکی سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی تلاشهای فراوانی کردهاند؛ چنانکه [[خواجهنصیرالدین طوسی]] توفیق یافت میان فلسفه و [[کلام]] میانجیگری کند و با نوشتن [[تجرید الاعتقاد]] به مصالحه و داوری میان کلام و فلسفه پرداخت. توفیق او در این زمینه موجب شد بخشی از نزاع میان متکلمان و فیلسوفان پایان یابد.<ref>فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳/۲۷۱.</ref> بعدها [[جلالالدین دوانی]] نزاع میان سه مشرب مشائی و اشراقی و عرفانی را با مطرحکردن «ذوقالتأله» که در آن نوعی [[وحدت وجود]] پذیرفته شده است، بیان کرد<ref>دوانی، جلالالدین، رسالة الزوراء، ۸۲.</ref> و به داوری میان فلسفه و [[عرفان]] پرداخت. وی کوشید بحثهای عرفانی را در فضای فلسفی بیاورد و به شکل فلسفی تقریر کند. وی در رساله «الزوراء» طرحی ارائه داد که در آن توانست در فضای فلسفی، راهی عقلانی و برهانی برای اثبات وحدت شخصیه وجود طی کند.<ref>یزدانپناه، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، ۱/۱۲۱.</ref> اهمیت تلاشهای محقق دوانی بدین سبب است که پس از وی تا زمان ملاصدرا بیشتر فیلسوفان مقهور اندیشههای وی بودند<ref>یزدانپناه، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، ۱/۱۲۲.</ref> هرچند راه حل او در آغاز مورد قبول واقع شد، اما با آشکارشدن اشکالات آن، مردود شناخته شد. سرانجام ملاصدرا با ارائه [[حکمت متعالیه]] توفیق حل آن را یافت. مکتب فکری ملاصدرا را میتوان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. وی از یک طرف فیلسوفی اصیل است و از سوی دیگر، از محققان عرفان نظری است که با حفظ روش فلسفی، در سیری فلسفی به اثبات مدعای عرفان نظری بهویژه [[وحدت وجود]] رسید. او با استفاده از میراث فکری اسلامی و بنانهادن مکتب خاص، فلسفه را نه تنها در روش بلکه در محتوا نیز با عرفان همسو کرد. بر اثر اقدامات ملاصدرا، روش ذوقی ـ شهودی و محتوای وحدت وجود به رسمیت شناخته شد و برای آن استدلالهای فلسفی ارائه شد.<ref>یزدانپناه، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، ۱/۱۲۲–۱۲۳.</ref>{{ببینید|وحدت وجود}} | ||
از سوی دیگر، ملاصدرا به روش متکلمان شدیداً [[انتقاد]] میکرد و بر این باور بود که آنان در کسب معارف الهی به بیراهه رفتهاند.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۹۷–۳۹۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۳۶۱.</ref> او همچنین روش عقلی را بهتنهایی و بدون استمداد از شهود و واردات قلبی در شناخت حقیقت ناکام برمیشمرد.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۵۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۸.</ref> وی روش شهود را نیز بهتنهایی کافی نمیدانست و بر این باور بود که بر ذوقیات و مکاشفاتی که برهانی در تأیید آنها وجود ندارد، اعتمادی نیست.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۳۴.</ref> او با تلفیق برهان و [[شهود]] و نوآوریهای خود و با ایجاد پیوند میان فلسفه و عرفان و با استفاده از منابع قرآن و روایات، تفکر فلسفی جدیدی را با عنوان حکمت متعالیه عرضه کرد؛ به همین جهت برخی اهل تحقیق بر این باورند که ملاصدرا در حکمت نظری بزرگترین فیلسوف مشائی و در حکمت ذوقی محققتر و راسختر از [[شیخ اشراق]] و در عرفان و کشفیات ذوقی از [[عارفان]] سرآمد و در فن [[حدیث]] و [[تفسیر]]، استاد ماهر و محدث و مفسری کبیر است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱.</ref> فلسفه ملاصدرا به منزله کانون تقاطعی است که در آن فلسفه مشاء، اشراق و عرفان با یکدیگر تلاقی میکنند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۲۴۹.</ref> | |||
واژه «حکمت متعالیه» در آثار بزرگانی ازجمله [[بوعلیسینا]]<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۹۹ و ۴۰۱.</ref> و قیصری<ref>قیصری، رسائل قیصری، ۱۶.</ref> بهکار رفته است؛ اما از آنجاکه تحول و ارتقایی که ملاصدرا در حکمت اسلامی ایجاد کرد، موجب شکوفایی، کارآمدی و جهشی بارز در آن شد، این نام بر مکتب او استقرار یافت. وی فهم دقایق حکمت و ظرایف معرفت را ویژه راسخان در حکمت متعالیه میداند<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۱۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۹۱.</ref> و با بیان وجه تسمیه کتاب اسفار مبنی بر تطابق ترتیب مباحث آن با [[اسفار اربعه|چهار سفر سلوکی عرفا]] و اولیا، مکتب خویش را حکمت متعالیه نام میگذارد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۳.</ref> | |||
حکمت متعالیه ملاصدرا، نه تنها یک مکتب علمی و نظام فلسفی خاص است، بلکه یک نظام دقیق معرفتی و دینی است و این همان غایتی است که ملاصدرا در تعریف حکمت به کار برده و منظومه مکتوب فلسفی خود را بر اساس آن تدوین کرده است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۲۱.</ref> نقل دعای منسوب به [[پیامبر اکرم(ص)]] «ربِّ ارنا الاشیاء کما هی» (همان) نشان میدهد ملاصدرا میکوشد حکمت مد نظر خویش را به تبعیت از دین و معرفت وحیانی برساند و به سرچشمه [[نبوت]] متصل کند؛ زیرا معتقد است شناخت حقایق الهی، راهی جز تکیه و اتصال به سرچشمه نبوت و [[خلافت و ولایت|ولایت]] ندارد؛<ref>امامخمینی، المظاهر الالهیه، ۱۴۲؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۱ و ۸۶.</ref> چنانکه باطن و حقیقت حکمت متعالیه، خداشناسی از رهگذر خودشناسی است و ارتباط و اتصال وجود با مبدأ هستی غایت این مکتب است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۵۱؛ ۸/۲۲۴ و ۹/۲۷۸.</ref> | |||
{{ببینید|فلسفه}} | تأثیر حکمت متعالیه بر آثار امامخمینی فراوان دیده میشود. ایشان راه حل فهم آیات الهی را آشنایی با آثار ملاصدرا میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۶–۵۸۷.</ref> و معتقد است وی خللهای ابنسینا را در [[علم الهی]] روشن کرد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> ایشان فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی و نسبتدادن آن به حکمت یونانی را بیاطلاعی از معارف صحیفه الهی و احادیث معصومان(ع) میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۴؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۲.</ref>{{ببینید|فلسفه}} | ||
مبانی و مسائل اصلی حکمت متعالیه: ملاصدرا بنابر حکمت متعالی خود، مبانی و مسائل مهمی را مطرح کرده است، ازجمله: | مبانی و مسائل اصلی حکمت متعالیه: ملاصدرا بنابر حکمت متعالی خود، مبانی و مسائل مهمی را مطرح کرده است، ازجمله: | ||
# '''وجود:''' از مهمترین مؤلفههای حکمت صدرایی وجودیبودن آن است و وجودشناسی محور اصلی نظام فلسفی ملاصدرا را تشکیل میدهد. وی با گذر از | # '''[[وجود]]:''' از مهمترین مؤلفههای حکمت صدرایی وجودیبودن آن است و وجودشناسی محور اصلی نظام فلسفی ملاصدرا را تشکیل میدهد. وی با گذر از مفهوم وجود به حقیقت وجود و با ارتقا از امکان ماهوی به امکان فقری میرسد و به جای تفاوت میان مصداق واجب و ممکن، تمایز میان مراتب حقیقت وجود را مطرح میکند.<ref>ملاصدرا، المشاعر، ۴؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۴، ۷۰ و ۲۴۰؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۶۱–۱۶۵.</ref> وی مسئله وجود را مهمترین مسئله فلسفی بهشمار میآورد و آگاهی نداشتنِ انسان از وجود را موجب جهل به همه اصول معارف و ارکان میداند؛<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۴.</ref> چنانکه مسئله وجود را اساس قواعد حِکمی و مبنای مسائل الهی میداند<ref>ملاصدرا، المشاعر، ۴.</ref> همچنین وی [[اصالت وجود]] را اصلی اساسی و زیربنای مباحث فلسفی میداند.<ref>ملاصدرا، ۹؛ الحکمة المتعالیه، ۱/۱۹۸.</ref> او با طرح این اصل در [[فلسفه اسلامی]]، نوعی دگرگونی به وجود آورد و به جریان و اندیشههای فلسفی رنگی تازه و چهرهای جدید بخشید.<ref>دینانی، نیایش فیلسوف، ۴۲۱ و ۴۳۲؛ دینانی، ماجرای فکر فلسفی، ۳/۸۵.</ref> [[امامخمینی]] نیز همسو با حکمت متعالیه وجودشناسی را محور اصلی نظام فلسفی خویش قرار داده است و بر اصالت وجود و اعتباریبودن [[ماهیت]] تأکید میکند و در جایگاه یکی از راسخان در حکمت متعالیه، از اصالت وجود، به اصلی کلی یاد میکند که مسائلی چون اصل توحید و بسیاری از مباحث مبدأ و معاد با این اصل روشن میشوند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۹ و ۳/۵۵۳–۵۵۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۴۳.</ref> {{ببینید|وجود|اصالت وجود}} | ||
# | # [[وحدت وجود]]''':''' برخی [[عارفان]] سعی کردهاند معارف شهودی ازجمله وحدت وجود را برهانی سازند و آن را با بیان استدلالی عرضه کنند؛<ref>ابنترکه، تمهید القواعد، ۵۹–۶۸.</ref> اما کسی که در تقریری بیسابقه در برهانیکردن مبانی عرفانی بهویژه وحدت شخصیه وجود موفق شد، ملاصدرا بود. وی در آثار خود تحلیل عمیقی از حقیقت معلول در نظام علت و معلول به دست داده است. در این برداشت تمام هویت معلول، هویت ربطی و تعلقی به علت معرفی میشود. وی با پذیرش بنیاد ربطی برای معلولها نتیجه آن را اثبات وحدت شخصیه وجود میداند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۹۹–۳۰۰.</ref> امامخمینی نیز با ارجاع [[علیت]] به تشأّن و [[ظهور]] و تجلی<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۵–۱۷۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۳.</ref> و با نفی استناد حقیقی وجود معلول و عین ربط بودن آن، به تقریر برهان وحدت وجود پرداخته است.{{ببینید|وحدت وجود}} | ||
# ''' | # [[تشکیک در وجود]]''':''' یکی از اصول حکمت متعالیه مراتب تشکیکی وجود است که تقریباً بر تمام مباحث مکتب حکمت متعالیه ملاصدرا سایه افکنده است.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۳۴–۱۳۶؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۲۷، ۸۲ و ۲۴۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۴۶؛ ملاصدرا، شرح الهدایة الاثیریه، ۳۵۶–۳۵۷.</ref> ملاصدرا بر پایه اصالت وجود، تشکیک را بستر وجود و حقایق وجودی تفسیر و تبیین میکند. تشکیک در وجود آن است که یک حقیقت، در عین وحدت، مشتمل بر همه کثرات وجودی است؛ به این معنا که وجود در عین وحدت، کثرت را نیز داراست و این وجود واحد مابهالاشتراکِ همه کثرتهای خارجی است و در عین حال تمایز کثرتها از یکدیگر نیز به چیزی جز همین حقیقت واحد نیست. از اینرو مابهالاشتراکِ حقایق وجودی عین مابهالامتیاز آنهاست؛ پس کثرات وجودی نه تنها مباین یکدیگر نیستند، بلکه همگی مراتب یک حقیقت وجودند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰–۱۲۱، ۳۷۹؛ ۷/۱۴۹ و ۹/۲۵۷.</ref> امامخمینی نیز بنابر [[اصالت وجود]] به بحث از تشکیک در وجود پرداخته است و با رد تشکیک عرضی و ماهوی<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۷۶؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۰۴–۳۰۵ و ۴/۱۹۳.</ref> وجود را از حیث ذات، دارای مراتب تشکیکی میداند و تأکید میکند مراد از تشکیکْ حقیقت، مصداق و واقعیت خارجی وجود است نه مفهوم وجود؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۷۵.</ref> اما سرانجام با توجه به مشرب عرفانی و وحدت شخصیه وجود قائل به تشکیک در مظاهر میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴ و ۱۴۹؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۶.</ref> {{ببینید|تشکیک در وجود}} | ||
# '''حرکت جوهری:''' ملاصدرا در پرتو نظریه [[حرکت جوهری]]، تفسیر فلسفی نویی از حرکت ارائه میکند که اساساً با تبیین فلسفی ارسطو و ابنسینا متفاوت است.<ref>دینانی، ماجرای فکر فلسفی، ۳/۵۴.</ref> امامخمینی نیز به پیروی از حکمت متعالیه به ماهیت و حقیقت حرکت جوهری، اثبات آن و نتایج و ثمرات آن پرداخته و اشکالات بر حرکت جوهری را نقد و بررسی کرده است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۰۲–۱۰۳ و ۱۲۰–۱۲۵؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۵–۱۳۸.</ref> ایشان معتقد است مقوله جوهر دارای فرد سیال است و اصل ذات و جوهر، در حرکت است؛ یعنی یک هویت متدرج به نحو وجود سیال است؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۷۷.</ref> بر این اساس حرکت در اصل وجود جوهر اشیا به نحو تدریج تغییر مییابد و ذات ناآرام اشیا در هر آنی در حال تغییر و تحول است؛ اما این حرکت از چنان نظمی برخوردار است که بهراحتی نمیتوان به آن پی برد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۰۵؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۵–۱۳۶.</ref> {{ببینید|حرکت جوهری}} | # '''[[حرکت جوهری]]:''' ملاصدرا در پرتو نظریه [[حرکت جوهری]]، تفسیر فلسفی نویی از حرکت ارائه میکند که اساساً با تبیین فلسفی ارسطو و ابنسینا متفاوت است.<ref>دینانی، ماجرای فکر فلسفی، ۳/۵۴.</ref> امامخمینی نیز به پیروی از حکمت متعالیه به ماهیت و حقیقت حرکت جوهری، اثبات آن و نتایج و ثمرات آن پرداخته و اشکالات بر حرکت جوهری را نقد و بررسی کرده است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۰۲–۱۰۳ و ۱۲۰–۱۲۵؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۵–۱۳۸.</ref> ایشان معتقد است مقوله جوهر دارای فرد سیال است و اصل ذات و جوهر، در حرکت است؛ یعنی یک هویت متدرج به نحو وجود سیال است؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۷۷.</ref> بر این اساس حرکت در اصل وجود جوهر اشیا به نحو تدریج تغییر مییابد و ذات ناآرام اشیا در هر آنی در حال تغییر و تحول است؛ اما این حرکت از چنان نظمی برخوردار است که بهراحتی نمیتوان به آن پی برد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۰۵؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۵–۱۳۶.</ref> {{ببینید|حرکت جوهری}} | ||
# | # حدوث و قدم زمانی عالم''':''' ملاصدرا با توجه به مبانی [[حکمت متعالیه]] نظر متکلمان و حکمای مشاء را دربارهٔ [[حدوث و قدم]] عالم نمیپسندد و با استفاده از اصل حرکت جوهری به این نتیجه میرسد که عالم جسمانی دایماً در حال نو شدن و حدوث است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۸۳–۲۸۴.</ref> امامخمینی همسو با حکمت متعالیه نظریه متکلمان را نقد و بررسی کرده<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۳۳–۱۳۵.</ref> و قائل است حادث طبیعی موجودی است که بر اساس حرکت جوهری هر لحظه تجدد و تغییر مییابد و در هر آنی صورت نوعیهای که مقوم ذات اوست به وی افاضه میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۶۸؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۳ و ۳۰۱.</ref> ایشان حدوث زمانی را برای همه موجودات اثبات میکند؛ اما فرق ایشان با ملاصدرا در این است که ایشان حدوث زمانی را بهنوعی حتی در مجردات جاری میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۳–۳۴.</ref> ایشان همسو با حکمت متعالیه دربارهٔ حقیقت و ماهیت زمان و رابطه آن با حرکت و زمانیات در آثار خود پرداخته است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۴–۳۲۶؛ امامخمینی، الاستصحاب، ۱۱۶–۱۱۷؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۹۸–۱۹۹.</ref> به باور ایشان اگرچه عوالم مجردات از زمان و تدریج مبری هستند، اما به یک معنا روح تدریج در مجردات و عالم دهر محقق است و از این جهت میتوان برای آنها حدوث زمانی قائل شد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۳–۳۴.</ref> {{ببینید|حدوث و قدم|زمان}} | ||
# ''' | # امکان فقری''':''' تا پیش از ملاصدرا، مسئله «علیت» بر محور [[ماهیت]]، و مناط نیازمندی شیء به علت، [[امکان ماهوی]] آن بود. ملاصدرا بر اساس اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، مدار علیت و معلولیت را وجود دانست و برداشت دقیقی از حقیقت معلول در نظام علّی و معلولی به دست داد. در این برداشت تمام هویت معلول، هویت ربطی و تعلقی به علت معرفی میشود؛ از اینرو نظام علت و معلول در دستگاه فلسفی صدرایی برچیده میشود و به نظام تشأن و تطور ارتقا مییابد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۰۰.</ref> امامخمینی نیز به پیروی از ملاصدرا همه معلولها را در مقایسه با علت، وجودات ربطی و موجودات فیغیره میداند که صرف نسب و اضافات و روابطیاند که به سبب ارتباط آنان با علت و با حیثیت تقییدی او، وجود مییابند.<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۷۰–۷۳؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۵ و ۳۱۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۴۱.</ref> {{ببینید|وجود رابطی|وحدت وجود}} | ||
# | # جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء نفس''':''' یکی از مبانی کلیدی ملاصدرا در حکمت متعالیه، قول به جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء نفس است که از زیربناییترین مسائل معاد بهشمار میآید و از اصولی است که اشکالاتی نظیر، تنافی تجرد نفس با تأثیرات بدنی، تنافی تجرد نفس با تطورات ذاتی آن و نبود سنخیت میان نفس و بدنِ مادی را حل کرده است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۳۳۱ و ۳۳۳–۳۳۴.</ref> [[امامخمینی]] همسو با حکمت متعالیه نظریه قدم نفس و حدوث روحانی آن را نقد کرده<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۰۱–۱۰۷.</ref> و بر این اعتقاد است که طبق قاعده جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء اشکالات یادشده مرتفع میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۰۷.</ref> بنابر نظر ایشان [[نفس]] موجود جداگانهای نیست که پس از آفرینش، همزمان با بدن، داخل بدن گردد یا در مکان دیگری به وجود آید و سپس به بدن وارد شود، بلکه نفس در اصل جسمانیةالحدوث است؛ زیرا نفس در آغاز زاییده عالم طبیعت است و با حرکت جوهری و سیر صعودی در عالم طبیعت بهتدریج به موجودی روحانی تبدیل میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۰۴.</ref> {{ببینید|نفس|قواعد فلسفی}} | ||
# ''' | # [[بسیط الحقیقه|قاعده بسیط الحقیقة]]''':''' قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها» یکی از مسائل اساسی در حکمت متعالیه و از مسائل پیچیده علوم الهی است که ملاصدرا قائل است ادراک آن جز برای کسانی که از ناحیه حقتعالی به سرچشمه علم و حکمت رسیدهاند، مقدور نیست<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۷۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰.</ref> و در نتیجه آن، امر بسیاری از مسائل ازجمله سریان وجود حق در اشیا و احاطه علم حق روشن میشود.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰؛ ملاصدرا، المشاعر، ۴۹–۵۰؛ دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۱۰۳.</ref> امامخمینی از این قاعده در آثار خود به مناسبتهای مختلف استفاده کرده<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۲۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۹؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۵۹–۱۶۱.</ref> و به برخی کاربرد و ثمرات این قاعده اشاره کرده است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۰–۶۱۱ و ۶۱۴؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۲۶–۲۷ و ۱۱۷؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۶.</ref> {{ببینید|قاعده بسیط الحقیقه}} | ||
# | # [[اتحاد عاقل و معقول]]''':''' ملاصدرا خود را نخستین فیلسوفی میداند که بر اساس اصول و مبانی موجود در نظام فلسفی خویش این مسئله را ثابت کرده است<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۱۲۹–۱۳۰.</ref> و بر این باور است که این مسئله از دشوارترین و پیچیدهترین مباحث فلسفی است که برای هیچیک از فیلسوفان پیشین اسلامی مشخص نشده بود. وی درک حقیقت این معنا را به کمک و لطف الهی میداند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۱۲–۳۱۳؛ ملاصدرا، المشاعر، ۵۰–۵۱.</ref> امامخمینی نیز همسو با حکمت متعالیه و با توجه به مبانی و اصولی چون اصالت وجود، تشکیک در وجود و حرکت جوهری اشتدادی به بحث از اتحاد عاقل و معقول در آثار خویش پرداخته است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۴؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۶۴–۱۶۵.</ref> {{ببینید|اتحاد عاقل و معقول}} | ||
# ''' | # [[معاد جسمانی]]''':''' ملاصدرا برای نخستین بار کوشید معاد جسمانی را که قرآن بیان کرده با ادله فلسفی به اثبات برساند و شرع و عقل را در این مسئله موافق نشان دهد.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۷۶، ۳۸۰، ۳۸۳–۳۸۶ و ۳۹۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۸۱–۱۸۴ و ۱۹۷–۱۹۸.</ref> امامخمینی نیز در تبیین عقلانی معاد جسمانی تأکید میکند این فیلسوف الهی و مؤسس قواعد الهی و مجدد مابعدالطبیعه، نخستین کسی است که مبدأ و معاد را بر یک اصل بزرگ خللناپذیر بنا نهاده و به اثبات [[معاد جسمانی]] با برهان عقلی پرداخته است و شریعت مطهره و حکمت الهی را با هم پیوند داده است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> ایشان در بیان تقریر دیدگاه معاد جسمانی ملاصدرا، اصول یازدهگانه صدرایی را برای اثبات معاد جسمانی یک به یک تقریر میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۵۳–۵۹۰.</ref> ایشان با نقل مقدماتی که ملاصدرا مطرح کرده، جسمانیبودن معاد را میپذیرد؛ اما این بیان ملاصدرا را که بدن مخلوق نفس است، نمیپذیرد و معتقد است بدن در نشئه آخرت، معلول نفس نیست و این امر مستلزم دور است؛ زیرا نفس و بدن جدای از هم نیستند و یک شیء نمیتواند علت خود باشد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۸۵.</ref> {{ببینید|معاد}} | ||
== مفسران حکمت متعالیه == | == مفسران حکمت متعالیه == | ||
حکمت و فلسفه در زمان صفویه بازاری گرم و پررونق داشت؛ اما حکمت متعالیه و افکار فلسفی آخوند ملاصدرا در زمان خود او، پذیرش و اقبال عمومی نداشت. از زمان محمد بیدآبادی (م۱۱۹۸ق/ ۱۱۶۳ش) و شاگرد معروف او حکیم [[ملاعلی نوری]] (م۱۲۴۶ق/ ۱۲۰۹ش)، بهتدریج حکمت متعالیه همه حوزههای فلسفی را دربر گرفت و کتابهای فلسفی ملاصدرا، کتابهای رایج درسی در مجامع علمی شد. بعدها کسانی مانند ملااسماعیل اصفهانی، ملاآقا قزوینی، [[ملاعبدالله زنوزی]]، [[ملاهادی سبزواری]]، [[آقامحمدرضا قمشهای]]، [[رفیعی قزوینی]]<ref>آشتیانی، سه رسائل فلسفی، ۱۸–۲۶.</ref> که شارحان و مروجان حکمت متعالیه بودند، نظریات ملاصدرا را شرح و بسط دادند. | حکمت و فلسفه در زمان صفویه بازاری گرم و پررونق داشت؛ اما حکمت متعالیه و افکار فلسفی آخوند ملاصدرا در زمان خود او، پذیرش و اقبال عمومی نداشت. از زمان محمد بیدآبادی (م۱۱۹۸ق/ ۱۱۶۳ش) و شاگرد معروف او حکیم [[ملاعلی نوری]] (م۱۲۴۶ق/ ۱۲۰۹ش)، بهتدریج حکمت متعالیه همه حوزههای فلسفی را دربر گرفت و کتابهای فلسفی ملاصدرا، کتابهای رایج درسی در مجامع علمی شد. بعدها کسانی مانند ملااسماعیل اصفهانی، ملاآقا قزوینی، [[ملاعبدالله زنوزی]]، [[ملاهادی سبزواری]]، [[آقامحمدرضا قمشهای]]، [[سیدابوالحسن رفیعی قزوینی|رفیعی قزوینی]]<ref>آشتیانی، سه رسائل فلسفی، ۱۸–۲۶.</ref> که شارحان و مروجان حکمت متعالیه بودند، نظریات ملاصدرا را شرح و بسط دادند. | ||
{{ببینید|تقریرات فلسفه امامخمینی|تدریس امامخمینی}} | امامخمینی نیز یکی از شارحان و مروجان حکمت متعالیه است که چندین دوره به تدریس شرح منظومه پرداخته و قسمتهای عمده اسفار را تدریس کرده است و شاگرد ایشان [[سیدعبدالغنی اردبیلی]] تقریرات این درسها را نگاشته است و [[مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی]] آن را منتشر کرده است.<ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه تقریرات، ۶–۱۹.</ref> امامخمینی به تفکر مشائی چندان دلبسته نبود؛ اما به حکمت متعالیه تعلق خاطر داشت و آن را بر مشرب عرفانی تفسیر میکرد.<ref>حائری یزدی، جستارهای فلسفی، ۳۵۶–۳۵۷ و ۴۸۲.</ref> ایشان از حدود سال ۱۳۰۸ به تدریس کتابهای ملاصدرا مشغول بود و یک دوره اسفار به غیر از مباحث جواهر و اعراض تدریس کرد و بیش از سه دوره نیز به تدریس [[شرح منظومه]] پرداخت؛<ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه تقریرات، ۱/۱۲.</ref> چنانکه یک دوره تدریس اسفار ایشان ده سال به داراز کشید؛<ref>حائری یزدی، فلسفه: پیجویی حقیقت، ۱۰۴؛ حائری یزدی، تأملاتی گذرا، ۳۸۴.</ref> امامخمینی تعلیقهای نیز بر اسفار اربعه ملاصدرا نوشته که مفقود شده است.<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه البیع، ۱/۶؛ فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳۰.</ref>{{ببینید|تقریرات فلسفه امامخمینی|تدریس امامخمینی}} | ||
== پانویس == | == پانویس == |