۲۱٬۱۵۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''عدم'''، نیستی و بطلان وجود در دانشهای [[کلام]] و [[فلسفه]]. | '''عدم'''، نیستی و بطلان وجود در دانشهای [[کلام]] و [[فلسفه]]. | ||
بحث از عدم پیشینهای طولانی در مباحث کلامی دارد و در مقابل بعضی از نظرات متکلمان معتزلی مطرح شده است. آنان به جهت تنزیه حق تعالی از مشابهت به ممکنات میان اعدام تفکیک قائل شدهاند و گونهای از ثبوت برای بعضی از عدمها قائل شدند. | بحث از عدم پیشینهای طولانی در مباحث کلامی دارد و در مقابل بعضی از نظرات متکلمان معتزلی مطرح شده است. آنان به جهت تنزیه حق تعالی از مشابهت به ممکنات میان اعدام تفکیک قائل شدهاند و گونهای از ثبوت برای بعضی از عدمها قائل شدند. | ||
خط ۶: | خط ۵: | ||
در مقابل گروهی از متکلمان اندیشه را سخت نقد کرده و لازمه آن را قدیم بودن اجسام دانستهاند. بعضی از عدم از چند جهت اهمیت دارد از جمله اینکه یکی از راههای شناخت وجود ذهنی میباشد. همچنین بدون شناخت صحیح از عدم، شناخت دقیقی از موجودات نمیتوان داشت. | در مقابل گروهی از متکلمان اندیشه را سخت نقد کرده و لازمه آن را قدیم بودن اجسام دانستهاند. بعضی از عدم از چند جهت اهمیت دارد از جمله اینکه یکی از راههای شناخت وجود ذهنی میباشد. همچنین بدون شناخت صحیح از عدم، شناخت دقیقی از موجودات نمیتوان داشت. | ||
[[امامخمینی]] همسو با [[حکما]] برای عدم اقسامی قائل شده از جمله: ۱-عدم مقابله و عدم مجامع ۲-عدم مطلق و عدم مضاف | [[امامخمینی]] همسو با [[حکما]] برای عدم اقسامی قائل شده از جمله: ۱-عدم مقابله و عدم مجامع ۲-عدم مطلق و عدم مضاف ۳-عدم زمانی، دهری و سرمدی. ایشان عدم را به معنای نیستی، ظلمت صرف و لاشیء میداند که قابل هیچ حکمی نیست. و برای عدم احکام قائل است از جمله: شیئیت نداشتن، انتفاء علیت و مبدئیت، تمایز و تکثر نداشتن، مقوم نبودن، متعلق علم واقع نشدن. | ||
امام اعاده معدوم را امری محال میداند زیرا لازمه آن را متخلق شدن عدم در شخص واحد میباشد و لازم میآید میان شیء و نفس آن شیءعدم واسطه شود. | امام اعاده معدوم را امری محال میداند زیرا لازمه آن را متخلق شدن عدم در شخص واحد میباشد و لازم میآید میان شیء و نفس آن شیءعدم واسطه شود. |