محبت و عشق: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسه‌های عربی
(اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۱: خط ۱:
'''مُحَبّت و عشق''' میل به [[محبوب]] و شوق شدید.
'''مُحَبّت و عشق''' میل به [[محبوب]] و شوق شدید.
==واژه‌شناسی==
==واژه‌شناسی==
«محبت» به معنای دوست‌داشتن<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۲۸۹.</ref> و میل به چیز لذت‌بخش<ref>طریحی، مجمع البحرین،۲/۳۲.</ref> و یا مهربان‌بودن با کسی یا چیزی<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۶۷۳۳.</ref> است و «عشق» به معنای دوست‌داشتن زیاده از حد است.<ref>جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، ۴/۱۵۲۵، ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۲۵۱.</ref> در اصطلاح علمای [[اخلاق]] و [[عرفان]]، محبت به معنای میل به امر موافق است.<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۱۳۸۷ و ۱۳۹۳؛ قشیری، رساله قشیریه، ۵۸۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۶۴.</ref> هرگاه این میل به چیزی که لذت‌بخش است، از حد بگذرد و با شدت و افراط به نهایت برسد، «عشق» نامیده می‌شود.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۳۷؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۶۹؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۸۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز «محبت» را توجه و رغبت قلب به آنچه کمال می‌داند، معرفی کرده است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث ۱۲۷؛ امام خمینی، حدیث جنود ۳۰۸؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۹.</ref>
«محبت» به معنای دوست‌داشتن<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۲۸۹.</ref> و میل به چیز لذت‌بخش<ref>طریحی، مجمع البحرین،۲/۳۲.</ref> و یا مهربان‌بودن با کسی یا چیزی<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۶۷۳۳.</ref> است و «عشق» به معنای دوست‌داشتن زیاده از حد است.<ref>جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، ۴/۱۵۲۵، ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۲۵۱.</ref> در اصطلاح علمای [[اخلاق]] و [[عرفان]]، محبت به معنای میل به امر موافق است.<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۱۳۸۷ و ۱۳۹۳؛ قشیری، رساله قشیریه، ۵۸۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۶۴.</ref> هرگاه این میل به چیزی که لذت‌بخش است، از حد بگذرد و با شدت و افراط به نهایت برسد، «عشق» نامیده می‌شود.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۳۷؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۶۹؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۸۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز «محبت» را توجه و رغبت قلب به آنچه کمال می‌داند، معرفی کرده‌است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث ۱۲۷؛ امام خمینی، حدیث جنود ۳۰۸؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۹.</ref>
عشق و محبت، با کلماتی چون هیمان، شعف، شوق و وله مرتبط است. هیمان، شدت عشق و صفتی است که عاشق را از خود بی‌خود می‌کند؛<ref>جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۱۴۸.</ref> شعف، غلبه محبت بر قلب، به گونه‌ای است که شخص اسیر محبت گردد؛ <ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۱۱۳.</ref> شوق، میل و پرکشیدن قلب به سوی محبوب،<ref>انصاری، منازل السائرین، ۱۰۴.</ref> وَلَه شدت محبت <ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۴۵.</ref> و افراط در وجد با مشاهده سرّ <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۳۲.</ref> است.
عشق و محبت، با کلماتی چون هیمان، شعف، شوق و وله مرتبط است. هیمان، شدت عشق و صفتی است که عاشق را از خود بی‌خود می‌کند؛<ref>جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۱۴۸.</ref> شعف، غلبه محبت بر قلب، به گونه‌ای است که شخص اسیر محبت گردد؛ <ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۱۱۳.</ref> شوق، میل و پرکشیدن قلب به سوی محبوب،<ref>انصاری، منازل السائرین، ۱۰۴.</ref> وَلَه شدت محبت <ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۴۵.</ref> و افراط در وجد با مشاهده سرّ <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۳۲.</ref> است.
==پیشینه==
==پیشینه==
بحث از محبت و عشق در تعلیمات [[ادیان آسمانی]] و آیین‌های بشری و سیره پیروان آنها وجود داشته است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۳۲۲؛ کامیاب، عشق در عرفان اسلامی، ۲۳ ـ ۴۵.</ref> عشق در فلسفه نیز پیشینه‌ای طولانی دارد. در روم و یونان باستان، فلاسفه‌ای همچون افلاطون<ref>افلاطون، مجموعه آثار افلاطون، ۷/۲۲۸۲ ـ ۲۲۸۴.</ref> و ارسطو <ref>ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۲/۲۲۹ و ۳۱۵ ـ ۳۱۷.</ref> برای عشق و محبت اهمیت ویژه‌ای قائل بودند. [[حکما]] عشق را در همه موجودات جاری دانسته<ref>(ابن‌سینا، رسائل ابن سینا، ۳۷۵.</ref>، آن را سبب حرکت به سوی [[کمال]] لایق خود می‌شمارند<ref>شیخ اشراق،  مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۹۱.</ref> در فرهنگ و معارف [[اسلام]] نیز محبت و عشق به خداوند، یکی از عوامل مؤثر در سیر معنوی و رسیدن به [[سعادت]] و کمال به شمار آمده است؛<ref>بقره، ۱۶۵.</ref> چنان‌که در مواردی به محبت و رابطه دوجانبه آن میان [[خالق]] و مخلوق اشاره شده است.<ref>مائده، ۵۴.</ref> واژه «عشق» در [[قرآن کریم]] نیامده است و برخی علمای قرن‌های نخستین اسلامی، از کاربرد آن در مورد خدا پرهیز کرده‌اند؛ تا آنجاکه برخی گمان کرده‌اند این واژه در قرن اول به‌کار نرفته و در قرن چهارم و پنجم وارد فرهنگ اسلامی شده است؛<ref>دیلمی، کتاب عطف الالف المألوف علی اللّام المعطوف، ۵ و ۲۴.</ref> در حالی‌که در بعضی [[روایات]] و [[احادیث قدسی]]، این واژه به کار رفته و «عشق به عبادت»، یکی از مصادیق بارز عشق شمرده شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۱/۲۹۵ و ۶۷/۲۵۳.</ref>
بحث از محبت و عشق در تعلیمات [[ادیان آسمانی]] و آیین‌های بشری و سیره پیروان آنها وجود داشته‌است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۳۲۲؛ کامیاب، عشق در عرفان اسلامی، ۲۳ ـ ۴۵.</ref> عشق در فلسفه نیز پیشینه‌ای طولانی دارد. در روم و یونان باستان، فلاسفه‌ای همچون افلاطون<ref>افلاطون، مجموعه آثار افلاطون، ۷/۲۲۸۲ ـ ۲۲۸۴.</ref> و ارسطو <ref>ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۲/۲۲۹ و ۳۱۵ ـ ۳۱۷.</ref> برای عشق و محبت اهمیت ویژه‌ای قائل بودند. [[حکما]] عشق را در همه موجودات جاری دانسته<ref>(ابن‌سینا، رسائل ابن سینا، ۳۷۵.</ref>، آن را سبب حرکت به سوی [[کمال]] لایق خود می‌شمارند<ref>شیخ اشراق،  مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۹۱.</ref> در فرهنگ و معارف [[اسلام]] نیز محبت و عشق به خداوند، یکی از عوامل مؤثر در سیر معنوی و رسیدن به [[سعادت]] و کمال به شمار آمده‌است؛<ref>بقره، ۱۶۵.</ref> چنان‌که در مواردی به محبت و رابطه دوجانبه آن میان [[خالق]] و مخلوق اشاره شده‌است.<ref>مائده، ۵۴.</ref> واژه «عشق» در [[قرآن کریم]] نیامده است و برخی علمای قرن‌های نخستین اسلامی، از کاربرد آن در مورد خدا پرهیز کرده‌اند؛ تا آنجاکه برخی گمان کرده‌اند این واژه در قرن اول به‌کار نرفته و در قرن چهارم و پنجم وارد فرهنگ اسلامی شده‌است؛<ref>دیلمی، کتاب عطف الالف المألوف علی اللّام المعطوف، ۵ و ۲۴.</ref> در حالی‌که در بعضی [[روایات]] و [[احادیث قدسی]]، این واژه به کار رفته و «عشق به عبادت»، یکی از مصادیق بارز عشق شمرده شده‌است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۱/۲۹۵ و ۶۷/۲۵۳.</ref>
[[حکمای مسلمان]] بحث از عشق را با رویکردی فلسفی، با ادله و براهین عقلی و فلسفی قابل تبیین دانسته‌اند؛<ref>خلیلی، مبانی فلسفی عشق ۱۵.</ref> چنان‌که [[ابن‌سینا]] رساله مستقلی درباره عشق نوشته <ref>ابن سینا، رسائل ابن سینا، ۳۷۳.</ref> و [[شیخ اشراق]] درباره عشق و جایگاه آن بحث کرده است.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۳/۲۶۷.</ref> [[ملاصدرا]] نیز عشق را در همه موجودات ساری می‌داند و در آثار خود به آن پرداخته است.<ref>ملاصدرا، الحکمة‌ المتعالیه، ۷/۱۵۸؛ ملاصدرا، کسر الاصنام، ۱۳۲ ـ ۱۳۳.</ref> عشق و محبت در نظر [[عارفان]] و [[اهل تصوف]]، جایگاه ویژه‌ای دارد. در [[عرفان نظری]]، راز آفرینش و سرّ ایجاد را محبت الهی به ظهور و اظهار می‌دانند که سبب شد همه عالم با محبت رنگ وجود یافته، این محبت در همه اشیا سریان یابد. این نظر در ادامه، به صورت یک مکتب عرفانی ظهور یافته است <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۱۱ ـ ۱۱۴؛ فرغانی، مشارق الدراری شرح تائیه ابن­فارض، ۱۴۱، ۱۵۱ و ۲۵۹.</ref>
[[حکمای مسلمان]] بحث از عشق را با رویکردی فلسفی، با ادله و براهین عقلی و فلسفی قابل تبیین دانسته‌اند؛<ref>خلیلی، مبانی فلسفی عشق ۱۵.</ref> چنان‌که [[ابن‌سینا]] رساله مستقلی درباره عشق نوشته <ref>ابن سینا، رسائل ابن سینا، ۳۷۳.</ref> و [[شیخ اشراق]] درباره عشق و جایگاه آن بحث کرده‌است.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۳/۲۶۷.</ref> [[ملاصدرا]] نیز عشق را در همه موجودات ساری می‌داند و در آثار خود به آن پرداخته‌است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۱۵۸؛ ملاصدرا، کسر الاصنام، ۱۳۲ ـ ۱۳۳.</ref> عشق و محبت در نظر [[عارفان]] و [[اهل تصوف]]، جایگاه ویژه‌ای دارد. در [[عرفان نظری]]، راز آفرینش و سرّ ایجاد را محبت الهی به ظهور و اظهار می‌دانند که سبب شد همه عالم با محبت رنگ وجود یافته، این محبت در همه اشیا سریان یابد. این نظر در ادامه، به صورت یک مکتب عرفانی ظهور یافته‌است <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۱۱ ـ ۱۱۴؛ فرغانی، مشارق الدراری شرح تائیه ابن­فارض، ۱۴۱، ۱۵۱ و ۲۵۹.</ref>
در مباحث [[عرفان عملی]]، برخی بر این باورند که [[رابعه عدویه]] از عارفان قرن دوم، از نخستین کسانی بود که از عشق و محبت سخن گفته است.<ref>سلمی، نخستین زنان صوفی، ۲۱.</ref> این معنا را در قرن سوم هجری عارفانی چون [[بایزید بسطامی]]، [[جنید]] و [[منصور حلاج]]<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۷۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۱/۹۰.</ref> پیگیری کردند و در قرن پنجم نیز عارفانی چون [[هجویری]]<ref>هجویری، کشف‌ المحجوب، ۳۹۶ ـ ۴۰۲.</ref> آن را تقویت نمودند، تا آنکه در قرن ششم به صورت یک مکتب و مسلک خاص در سلوک عرفانی، بیشتر نمایان شد و در آثار عارفانی چون [[احمد غزالی]] (م۵۲۰) در سوانح العشاق و روزبهان بقلی (م۶۸۵) در عبهر العاشقین، ظهور و بروز یافت و پیروان بسیاری را به خود جذب کرد.
در مباحث [[عرفان عملی]]، برخی بر این باورند که [[رابعه عدویه]] از عارفان قرن دوم، از نخستین کسانی بود که از عشق و محبت سخن گفته‌است.<ref>سلمی، نخستین زنان صوفی، ۲۱.</ref> این معنا را در قرن سوم هجری عارفانی چون [[بایزید بسطامی]]، [[جنید]] و [[منصور حلاج]]<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۷۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۱/۹۰.</ref> پیگیری کردند و در قرن پنجم نیز عارفانی چون [[هجویری]]<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۳۹۶ ـ ۴۰۲.</ref> آن را تقویت نمودند، تا آنکه در قرن ششم به صورت یک مکتب و مسلک خاص در سلوک عرفانی، بیشتر نمایان شد و در آثار عارفانی چون [[احمد غزالی]] (م۵۲۰) در سوانح العشاق و روزبهان بقلی (م۶۸۵) در عبهر العاشقین، ظهور و بروز یافت و پیروان بسیاری را به خود جذب کرد.
==محبت و عشق در شعر و ادبیات عرفانی==
==محبت و عشق در شعر و ادبیات عرفانی==
محبت و عشق، در شعر و ادبیات عرفانی نیز جایگاه مهمی دارد و از برجسته‌ترین مضامین آن به شمار می‌رود.<ref>ابن‌فارض.</ref> [[اهل معرفت]] در آثار منثور خود، با الفاظ و اصطلاحات رمزگونه درباره محبت و عشق سخن گفته‌اند؛ چنان‌که گفته‌ شده است: «پیش او دو انا نمی‌گنجد»<ref>مولانا، فیه ما فیه، ۳۷.</ref> و یا «عقل همچو پروانه است و معشوق همچو شمع».<ref>مولانا، فیه ما فیه، ۴۹.</ref> بخش عمده‌ای از ادبیات جهانی را نیز عشق تشکیل می‌دهد؛<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۵۰۳.</ref> چنان‌که یکی از بخش‌های مهم در ادبیات ایرانی نیز مناظره میان عقل و عشق است.<ref>مطهری، مجموعه، ۲۳/۱۶۷.</ref>
محبت و عشق، در شعر و ادبیات عرفانی نیز جایگاه مهمی دارد و از برجسته‌ترین مضامین آن به شمار می‌رود.<ref>ابن‌فارض.</ref> [[اهل معرفت]] در آثار منثور خود، با الفاظ و اصطلاحات رمزگونه درباره محبت و عشق سخن گفته‌اند؛ چنان‌که گفته شده‌است: «پیش او دو انا نمی‌گنجد»<ref>مولانا، فیه ما فیه، ۳۷.</ref> و یا «عقل همچو پروانه است و معشوق همچو شمع».<ref>مولانا، فیه ما فیه، ۴۹.</ref> بخش عمده‌ای از ادبیات جهانی را نیز عشق تشکیل می‌دهد؛<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۵۰۳.</ref> چنان‌که یکی از بخش‌های مهم در ادبیات ایرانی نیز مناظره میان عقل و عشق است.<ref>مطهری، مجموعه، ۲۳/۱۶۷.</ref>
محبت و عشق در آثار [[امام‌خمینی]] جایگاه ویژه‌ای دارد. ایشان در آثار خود افزون بر مباحث عرفان نظری در این زمینه،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۰۷ ـ ۵۰۸.</ref> به مباحث عرفان عملی نیز توجه کرده، به حقیقت و آثار عشق پرداخته است.<ref>ادامه مقاله.</ref> می‌توان اوج بحث از عشق و محبت در کلام ایشان را در دیوان شعر ایشان یافت که بیانگر عشق و دلباختگی ایشان به حق‌تعالی است.<ref>امام خمینی، دیوان امام، غزل‌های ۲۷، ۷۰، ۷۳ و۸۰.</ref>
محبت و عشق در آثار [[امام‌خمینی]] جایگاه ویژه‌ای دارد. ایشان در آثار خود افزون بر مباحث عرفان نظری در این زمینه،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۰۷ ـ ۵۰۸.</ref> به مباحث عرفان عملی نیز توجه کرده، به حقیقت و آثار عشق پرداخته‌است.<ref>ادامه مقاله.</ref> می‌توان اوج بحث از عشق و محبت در کلام ایشان را در دیوان شعر ایشان یافت که بیانگر عشق و دلباختگی ایشان به حق‌تعالی است.<ref>امام خمینی، دیوان امام، غزل‌های ۲۷، ۷۰، ۷۳ و۸۰.</ref>
==حقیقت و منشأ==
==حقیقت و منشأ==
حقیقت محبت، رابطه‌ای اتحادی است که محب را با محبوب متحد و یگانه می‌سازد و جذبه‌ای از جذبات محبوب است که محب را به سوی خویش فرا می‌خواند و به مقدار جذبه‌ای که او را به خود می‌کشاند، انانیت محب را محو و نابود می‌سازد و ذاتی را که شایستگی اتصاف به صفات خویش دارد، به او ارزانی می‌کند؛<ref>کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ۴۰۶.</ref> چنان‌که محبت الهی را حالتی میان همت و انس با حق که مقامی عرفانی است، دانسته‌اند که هرگاه به قلب تعلق بگیرد، صاحبش در آن حالت، جان خود را برای محبوب می‌بخشد و قلبش را از تعرض و توجه به غیر او باز می‌دارد<ref>انصاری، منازل السائرین، ۱۰۲؛ تلمسانى، شرح منازل السائرین، ۲/۳۸۶ ـ ۳۹۲؛ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۵۶۴ ـ ۵۶۵.</ref> به اعتقاد عارفان، مشاهده کمالات محبوب سبب محبت می‌شود<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۳۷؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۷۶.</ref> حکما بر خلاف اهل معرفت، میان عشق و شوق تفاوت قائل شده‌اند و عشق را به معنای [[ابتهاج]] به تصور حضور شیء و شوق را حرکت برای تکمیل این ابتهاج می‌دانند<ref>شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۴/۲۳۸.</ref> و از آنجاکه حق‌تعالی ذاتش برای خود حاضر است، اطلاق عشق بر او صحیح می‌باشد.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فى علوم الحقائق الربانیه، ۳/۶۰۵ ـ ۶۰۶.</ref>
حقیقت محبت، رابطه‌ای اتحادی است که محب را با محبوب متحد و یگانه می‌سازد و جذبه‌ای از جذبات محبوب است که محب را به سوی خویش فرا می‌خواند و به مقدار جذبه‌ای که او را به خود می‌کشاند، انانیت محب را محو و نابود می‌سازد و ذاتی را که شایستگی اتصاف به صفات خویش دارد، به او ارزانی می‌کند؛<ref>کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ۴۰۶.</ref> چنان‌که محبت الهی را حالتی میان همت و انس با حق که مقامی عرفانی است، دانسته‌اند که هرگاه به قلب تعلق بگیرد، صاحبش در آن حالت، جان خود را برای محبوب می‌بخشد و قلبش را از تعرض و توجه به غیر او بازمی‌دارد<ref>انصاری، منازل السائرین، ۱۰۲؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۸۶ ـ ۳۹۲؛ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۵۶۴ ـ ۵۶۵.</ref> به اعتقاد عارفان، مشاهده کمالات محبوب سبب محبت می‌شود<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۳۷؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۷۶.</ref> حکما بر خلاف اهل معرفت، میان عشق و شوق تفاوت قائل شده‌اند و عشق را به معنای [[ابتهاج]] به تصور حضور شیء و شوق را حرکت برای تکمیل این ابتهاج می‌دانند<ref>شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۴/۲۳۸.</ref> و از آنجاکه حق‌تعالی ذاتش برای خود حاضر است، اطلاق عشق بر او صحیح می‌باشد.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۳/۶۰۵ ـ ۶۰۶.</ref>
امام‌خمینی، عشق به خداوند را دستاورد تجلیات حبی در سرّ قلب می‌داند که به صورت عشقبازی در ظاهر، در می‌آید و آتشی است که از قلب عاشق سر می‌کشد و به باطن و ظاهرش سرایت می‌کند.<ref>امام خمینی، سرّ‌ الصلاة، ۱۱.</ref> از نگاه ایشان، عشق خاستگاه ازلی دارد و انسان فطرتاً عاشق آفریده شده است و در [[فطرت]] تمام موجودات، محبت ذاتی و عشق موجود است که به واسطه آن، متوجه کمال مطلق و عاشق جمیل علی‌الاطلاق می‌باشند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۴۰.</ref> به اعتقاد ایشان، حب و محبت از اوصاف حقیقیه ذات اضافه است؛ یعنی محب و محبوب لازم دارد و ملاک محبت، ادراک کمال در محبوب است و هرچه کمال در محبوب، قوی‌تر باشد، حب و عشق قوی‌تر خواهد بود؛ از ‌این‌رو محبت [[انبیای الهی(ع)]] به ‌اندازه معرفت و ادراک آنها متفاوت است؛ همچنین هرچه محبت به چیزی بیشتر باشد، محبت به آثار و لوازم آن نیز بیشتر است؛ از این‌رو انبیای الهی(ع) به واسطه ادراک کامل خود، افزون بر محبت و عشق شدید به حق‌تعالی، به آثار و متعلقات او (مخلوقات و بندگان او) نیز محبت و عشق می‌ورزیدند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۰ ـ ۱۴۱.</ref>
امام‌خمینی، عشق به خداوند را دستاورد تجلیات حبی در سرّ قلب می‌داند که به صورت عشقبازی در ظاهر، در می‌آید و آتشی است که از قلب عاشق سر می‌کشد و به باطن و ظاهرش سرایت می‌کند.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۱.</ref> از نگاه ایشان، عشق خاستگاه ازلی دارد و انسان فطرتاً عاشق آفریده شده‌است و در [[فطرت]] تمام موجودات، محبت ذاتی و عشق موجود است که به واسطه آن، متوجه کمال مطلق و عاشق جمیل علی‌الاطلاق می‌باشند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۴۰.</ref> به اعتقاد ایشان، حب و محبت از اوصاف حقیقیه ذات اضافه است؛ یعنی محب و محبوب لازم دارد و ملاک محبت، ادراک کمال در محبوب است و هرچه کمال در محبوب، قوی‌تر باشد، حب و عشق قوی‌تر خواهد بود؛ از این‌رو محبت [[انبیای الهی(ع)]] به اندازه معرفت و ادراک آنها متفاوت است؛ همچنین هرچه محبت به چیزی بیشتر باشد، محبت به آثار و لوازم آن نیز بیشتر است؛ از این‌رو انبیای الهی(ع) به واسطه ادراک کامل خود، افزون بر محبت و عشق شدید به حق‌تعالی، به آثار و متعلقات او (مخلوقات و بندگان او) نیز محبت و عشق می‌ورزیدند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۰ ـ ۱۴۱.</ref>


{{ببینید|مقاله فطرت}}
{{ببینید|مقاله فطرت}}
==محبت و عشق سبب ظهور آفرینش==
==محبت و عشق سبب ظهور آفرینش==
عارفان بر اساس بعضی روایات، سرّ آفرینش و علت آن را محبت حق‌تعالی به ظهور و معرفت خود می‌دانند و اگر چنین محبتی نبود، هرگز جهان هستی این‌چنین ظهور نمی‌یافت.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۲۰۳؛ ابن عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۱۱ ـ ۱۱۴.</ref> این محبت و میل معنوی الهی، ناشی از [[علم حق به کمال ذاتی]] خود است<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۷۳ ـ ۷۷ و ۱۰۹.</ref> که سبب ظهور اشیا در خارج و تحقق عینی آنها شده است.<ref>قونوی، الفکوک، ۲۲۹.</ref>
عارفان بر اساس بعضی روایات، سرّ آفرینش و علت آن را محبت حق‌تعالی به ظهور و معرفت خود می‌دانند و اگر چنین محبتی نبود، هرگز جهان هستی این‌چنین ظهور نمی‌یافت.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۲۰۳؛ ابن عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۱۱ ـ ۱۱۴.</ref> این محبت و میل معنوی الهی، ناشی از [[علم حق به کمال ذاتی]] خود است<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۷۳ ـ ۷۷ و ۱۰۹.</ref> که سبب ظهور اشیا در خارج و تحقق عینی آنها شده‌است.<ref>قونوی، الفکوک، ۲۲۹.</ref>
امام‌خمینی نیز معتقد است مبدأ پیدایش ماسوی‌الله و سرچشمه اصلی همه فیوضات و تعینات، [[حب ذاتی حق‌تعالی]] است <ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۴ ـ ۴۵ و ۷۱؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵۴ ـ ۲۷۵.</ref> و اگر حب ذاتی حق‌تعالی نبود، هیچ موجودی از موجودات عالم پا به عرصه ظهور نمی‌گذاشت و به هیچ کمالی از کمالات نمی‌رسید و حتی آسمان نیز بر پایه عشق استوار است.<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۱.</ref> به اعتقاد ایشان، ظهور محبت الهی بر حسب نشئه‌ها و موجوداتی که پذیرای این محبت هستند، مختلف است. در برخى از مراتب، مانند عالم اسمای صفات و [[اعیان ثابته]]، حکم این محبت کامل‏تر و ظهورش بیشتر و در برخى کمتر است تا برسد به آخرین [[مراتب وجود]].<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۱۳۰ ـ ۱۳۱؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵۴؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۴ ـ ۴۵.</ref>
امام‌خمینی نیز معتقد است مبدأ پیدایش ماسوی‌الله و سرچشمه اصلی همه فیوضات و تعینات، [[حب ذاتی حق‌تعالی]] است <ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۴ ـ ۴۵ و ۷۱؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵۴ ـ ۲۷۵.</ref> و اگر حب ذاتی حق‌تعالی نبود، هیچ موجودی از موجودات عالم پا به عرصه ظهور نمی‌گذاشت و به هیچ کمالی از کمالات نمی‌رسید و حتی آسمان نیز بر پایه عشق استوار است.<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۱.</ref> به اعتقاد ایشان، ظهور محبت الهی بر حسب نشئه‌ها و موجوداتی که پذیرای این محبت هستند، مختلف است. در برخی از مراتب، مانند عالم اسمای صفات و [[اعیان ثابته]]، حکم این محبت کامل‌تر و ظهورش بیشتر و در برخی کمتر است تا برسد به آخرین [[مراتب وجود]].<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۱۳۰ ـ ۱۳۱؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵۴؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۴ ـ ۴۵.</ref>
==عشق فطری==
==عشق فطری==
به اعتقاد عارفان و حکما، عشق در همه موجودات عالم، اعم از فلکیات، حیوانات و عناصر، جاری و ساری است؛<ref>ابن‌سینا، رسائل ابن سینا، ۳۷۵؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۶۷۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۴۸.</ref> برای مثال، حکما حرکت دوری فلک را ناشی از محبت و عشق آن به عقول و شبیه‌شدن به آن می‌دانند.<ref>ابن‌سینا، رسائل ابن سینا، ۳۳۷.</ref> امام‌خمینی مانند استاد خود، [[محمدعلی شاه‌آبادی]] <ref>شاه‌آبادی، شذرات المعارف، توضیح و تقریر نورالله شاه‌آبادی، ۷۷ ـ ۸۸.</ref> معتقد است در فطرت تمام موجودات، [[حبّ ذاتی]] و [[عشق جبلّی]] به خداوند وجود دارد که به واسطه آن متوجه [[کمال مطلق]] هستند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۴.</ref> ایشان خاطرنشان کرده است که اگرچه موجودات به واسطه محدودیت و تعینی که در [[قوس نزول]]، به عالم طبیعت پیدا کردند، از جمال مطلق الهی محجوب ماندند و گرفتار حجاب‌های ظلمانی و نورانی شدند، اما این نور فطری و آتش عشق الهی که در موجودات قرار داده شده است، سبب می‌شود آنها از این حجاب‌ها رها شوند و به سوی مقصد حقیقی و جوار محبوب حرکت کنند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸.</ref> انسان نیز بر حسب فطرت اصلی خود، عاشق کمال مطلق است و اگر حجاب طبیعت نباشد، به هیچ موجودی جز ذات مقدس حق متوجه نمی‌گردد و به آنها میل پیدا نمی‌کند، و اگر متوجه غیر می‌شود، به سبب همین حجابی است که در توجه به عالم طبیعت و پیروی از شهوات و مقاصد حیوانی پیدا می‌کند<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۲؛ امام خمینی، دیوان امام، غزل ۱۵۰.</ref> به عقیده امام‌خمینی عشق فطری مرکب سیر و عروج انسان به سوى مقصد و مقصود اصلى<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۷۶ ـ ۷۷؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۵۱؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.</ref> و مانند قبله‌نماست که جهت وصول را به انسان نشان می‌دهد.<ref>امام خمینی، دیوان امام، غزل ۴۹.</ref> بنابراین [[قوس نزول و صعود عالم]]، همواره با عشق همراه است؛ زیرا تجلیات الهی در قوس نزول، زاییده عشق و محبت حق است و سالکان نیز در قوس صعود، با عشق سیر می‌کنند.<ref>امام خمینی، دیوان امام، غزل ۱۵۰.</ref>
به اعتقاد عارفان و حکما، عشق در همه موجودات عالم، اعم از فلکیات، حیوانات و عناصر، جاری و ساری است؛<ref>ابن‌سینا، رسائل ابن سینا، ۳۷۵؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۶۷۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۴۸.</ref> برای مثال، حکما حرکت دوری فلک را ناشی از محبت و عشق آن به عقول و شبیه‌شدن به آن می‌دانند.<ref>ابن‌سینا، رسائل ابن سینا، ۳۳۷.</ref> امام‌خمینی مانند استاد خود، [[محمدعلی شاه‌آبادی]] <ref>شاه‌آبادی، شذرات المعارف، توضیح و تقریر نورالله شاه‌آبادی، ۷۷ ـ ۸۸.</ref> معتقد است در فطرت تمام موجودات، [[حبّ ذاتی]] و [[عشق جبلّی]] به خداوند وجود دارد که به واسطه آن متوجه [[کمال مطلق]] هستند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۴.</ref> ایشان خاطرنشان کرده‌است که اگرچه موجودات به واسطه محدودیت و تعینی که در [[قوس نزول]]، به عالم طبیعت پیدا کردند، از جمال مطلق الهی محجوب ماندند و گرفتار حجاب‌های ظلمانی و نورانی شدند، اما این نور فطری و آتش عشق الهی که در موجودات قرار داده شده‌است، سبب می‌شود آنها از این حجاب‌ها رها شوند و به سوی مقصد حقیقی و جوار محبوب حرکت کنند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸.</ref> انسان نیز بر حسب فطرت اصلی خود، عاشق کمال مطلق است و اگر حجاب طبیعت نباشد، به هیچ موجودی جز ذات مقدس حق متوجه نمی‌گردد و به آنها میل پیدا نمی‌کند، و اگر متوجه غیر می‌شود، به سبب همین حجابی است که در توجه به عالم طبیعت و پیروی از شهوات و مقاصد حیوانی پیدا می‌کند<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۲؛ امام خمینی، دیوان امام، غزل ۱۵۰.</ref> به عقیده امام‌خمینی عشق فطری مرکب سیر و عروج انسان به سوی مقصد و مقصود اصلی<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۷۶ ـ ۷۷؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۵۱؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.</ref> و مانند قبله‌نماست که جهت وصول را به انسان نشان می‌دهد.<ref>امام خمینی، دیوان امام، غزل ۴۹.</ref> بنابراین [[قوس نزول و صعود عالم]]، همواره با عشق همراه است؛ زیرا تجلیات الهی در قوس نزول، زاییده عشق و محبت حق است و سالکان نیز در قوس صعود، با عشق سیر می‌کنند.<ref>امام خمینی، دیوان امام، غزل ۱۵۰.</ref>
==اقسام و درجات==
==اقسام و درجات==
عرفا اقسام و درجات متفاوتی برای محبت ذکر کرده‌اند. برخی مانند [[بایزید بسطامی]] محبت را چهار فن می‌دانند؛<ref>دیلمی،  کتاب عطف الالف المألوف علی اللّام المعطوف، ۴۲.</ref> برخی نیز به اقسام دیگری از محبت اشاره کرده‌اند؛ مانند ۱. محبت فطری؛ ۲. محبت اکتسابی؛ ۳. محبت موهبتی.<ref>دیلمی،  کتاب عطف الالف المألوف علی اللّام المعطوف، ۴۷.</ref> بعضی نیز محبت را به محبت الهی، روحانی و طبیعی تقسیم کرده‌اند.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۳۷.</ref>
عرفا اقسام و درجات متفاوتی برای محبت ذکر کرده‌اند. برخی مانند [[بایزید بسطامی]] محبت را چهار فن می‌دانند؛<ref>دیلمی،  کتاب عطف الالف المألوف علی اللّام المعطوف، ۴۲.</ref> برخی نیز به اقسام دیگری از محبت اشاره کرده‌اند؛ مانند ۱. محبت فطری؛ ۲. محبت اکتسابی؛ ۳. محبت موهبتی.<ref>دیلمی،  کتاب عطف الالف المألوف علی اللّام المعطوف، ۴۷.</ref> بعضی نیز محبت را به محبت الهی، روحانی و طبیعی تقسیم کرده‌اند.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۳۷.</ref>
امام‌خمینی نیز محبت را به «مذموم» و «محمود» تقسیم کرده است. ایشان محبت مذموم را همان محبت به دنیا می‌داند که رأس همه خطایاست؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۹.</ref> امّا محبت محمود، محبت الهی است که سرچشمه سعادت و کمال است و به پاکان و خالصان ارزانی می‌شود. چنین محبی، از همه نعمت‌های دنیوی و اخروی تنها دیدار یار را طلب می‌کند <ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۲ ـ ۱۲۳؛ امام خمینی، دیوان امام، غزل ۱۳۵.</ref>
امام‌خمینی نیز محبت را به «مذموم» و «محمود» تقسیم کرده‌است. ایشان محبت مذموم را همان محبت به دنیا می‌داند که رأس همه خطایاست؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۹.</ref> امّا محبت محمود، محبت الهی است که سرچشمه سعادت و کمال است و به پاکان و خالصان ارزانی می‌شود. چنین محبی، از همه نعمت‌های دنیوی و اخروی تنها دیدار یار را طلب می‌کند <ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۲ ـ ۱۲۳؛ امام خمینی، دیوان امام، غزل ۱۳۵.</ref>
عارفان بر این باورند که [[مقام محبت]]، آخرین مقام از مقامات عوام و نخستین مقام از مقامات خواص است. عوام با ورود به این منزل، از رتبه ‌عوام خارج می‌شوند و در زمره خواص در می‌آیند.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۵۶۶ ـ ۵۶۷.</ref> برخی عارفان، برای محبت سه درجه قائل شده‌اند:
عارفان بر این باورند که [[مقام محبت]]، آخرین مقام از مقامات عوام و نخستین مقام از مقامات خواص است. عوام با ورود به این منزل، از رتبه عوام خارج می‌شوند و در زمره خواص در می‌آیند.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۵۶۶ ـ ۵۶۷.</ref> برخی عارفان، برای محبت سه درجه قائل شده‌اند:
#محبتی که از مطالعه نعمت‌های الهی بر می‌آید و به تبعیت از فرمان‌های او استقرار می‌یابد.
#محبتی که از مطالعه نعمت‌های الهی بر می‌آید و به تبعیت از فرمان‌های او استقرار می‌یابد.
#محبتی که از مطالعه صفات و نظر در آیات الهی به دست می‌آید و سبب زایل‌شدن محبت غیر حق می‌گردد.
#محبتی که از مطالعه صفات و نظر در آیات الهی به دست می‌آید و سبب زایل‌شدن محبت غیر حق می‌گردد.
#محبتی که محب را از مرتبه کثرت به وحدت می‌کشاند و زبان را بند می‌آورد و به اشاره در نمی‌آید.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۱۰۲؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۹۲ ـ ۳۹۷.</ref> برخی نیز درجات و مراتب محبت را متناسب با حال، استعداد و ادراک شهودی محبان دانسته‌اند <ref>دیلمی، کتاب عطف الالف المألوف علی اللّام المعطوف، ۱۸.</ref>
#محبتی که محب را از مرتبه کثرت به وحدت می‌کشاند و زبان را بند می‌آورد و به اشاره در نمی‌آید.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۱۰۲؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۹۲ ـ ۳۹۷.</ref> برخی نیز درجات و مراتب محبت را متناسب با حال، استعداد و ادراک شهودی محبان دانسته‌اند <ref>دیلمی، کتاب عطف الالف المألوف علی اللّام المعطوف، ۱۸.</ref>
امام‌خمینی مراتب محبت الهی را به نسبت افراد، مختلف و نسبت آن را برابر اختلاف درجات معرفت آنها به حق‌تعالی می‌داند و از آنجاکه معرفت [[انبیا(ع)]] و [[اولیای الهی(ع)]] بیشتر از دیگران است، محبت الهی در آنها شدیدتر است؛ از همین‌رو بالاترین مرتبه‌ حب الهی در خاتم انبیا(ص) است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۰.</ref> به اعتقاد ایشان، هرچه انسان از [[انانیت]] خود فاصله بگیرد و خودبینی را ترک کند، این حالت سبب انس و محبت به حق می‌گردد تا آنجاکه انسان به خلوت تام و محبت کلی می‌رسد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۰.</ref> ایشان [[حبّ فی‌الله]] را از حیث خلوص آن، دارای درجاتی می‌داند، و خالص‌ترین آن حبی است که از شوب کثرت اسمائی و صفاتی نیز خالی باشد؛ به این معنا که حب به حق، به سبب صفتی از صفات او نباشد، و نتیجه این حب، رفع حجاب است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰.</ref>
امام‌خمینی مراتب محبت الهی را به نسبت افراد، مختلف و نسبت آن را برابر اختلاف درجات معرفت آنها به حق‌تعالی می‌داند و از آنجاکه معرفت [[انبیا(ع)]] و [[اولیای الهی(ع)]] بیشتر از دیگران است، محبت الهی در آنها شدیدتر است؛ از همین‌رو بالاترین مرتبه حب الهی در خاتم انبیا(ص) است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۰.</ref> به اعتقاد ایشان، هرچه انسان از [[انانیت]] خود فاصله بگیرد و خودبینی را ترک کند، این حالت سبب انس و محبت به حق می‌گردد تا آنجاکه انسان به خلوت تام و محبت کلی می‌رسد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۰.</ref> ایشان [[حبّ فی‌الله]] را از حیث خلوص آن، دارای درجاتی می‌داند، و خالص‌ترین آن حبی است که از شوب کثرت اسمائی و صفاتی نیز خالی باشد؛ به این معنا که حب به حق، به سبب صفتی از صفات او نباشد، و نتیجه این حب، رفع حجاب است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰.</ref>
حکما و اهل معرفت برای عشق اقسامی برشمرده‌اند. برخی عشق را به مجازی و حقیقی<ref>ملاصدرا، الحکمة‌ المتعالیه، ۷/۱۷۴؛ خواجه‌نصیر،  شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۸۳.</ref> و عشق مجازی را به عشق نفسانی (عشق عفیف) که ناشی از مشاهده صورت و شکل محبوب است و عشق حیوانی که ناشی از طلب لذت حیوانی است، تقسیم کرده‌اند.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فى علوم الحقائق الربانیه، ۳/۶۴۷ ـ ۶۴۸.</ref> امام‌خمینی معتقد است عشق به کمال مطلق در همه اشخاص موجود است؛ اما این اشخاص در تشخیص کمال مطلق و مصداق محبوب خطا می‌کنند و گمان می‌کنند آنچه او دلباخته آنهاست؛ مانند جمال یا علم یا سلطنت، کمال مطلق است؛ در حالی‌که اگر به کمالی برتر دست یابند، آن را رها می‌کنند و کمال بالاتر را طلب می‌کنند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۸۰ ـ ۸۱؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۲.</ref>
حکما و اهل معرفت برای عشق اقسامی برشمرده‌اند. برخی عشق را به مجازی و حقیقی<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۱۷۴؛ خواجه‌نصیر،  شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۸۳.</ref> و عشق مجازی را به عشق نفسانی (عشق عفیف) که ناشی از مشاهده صورت و شکل محبوب است و عشق حیوانی که ناشی از طلب لذت حیوانی است، تقسیم کرده‌اند.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۳/۶۴۷ ـ ۶۴۸.</ref> امام‌خمینی معتقد است عشق به کمال مطلق در همه اشخاص موجود است؛ اما این اشخاص در تشخیص کمال مطلق و مصداق محبوب خطا می‌کنند و گمان می‌کنند آنچه او دلباخته آنهاست؛ مانند جمال یا علم یا سلطنت، کمال مطلق است؛ در حالی‌که اگر به کمالی برتر دست یابند، آن را رها می‌کنند و کمال بالاتر را طلب می‌کنند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۸۰ ـ ۸۱؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۲.</ref>
به اعتقاد عارفان، عشق مراتبی دارد. برخی آن را سه مرتبه دانسته‌اند: ۱. عشق کبیر؛ ۲. عشق صغیر؛ ۳. عشق میانه <ref>عین‌القضات، تمهیدات، ۱۰۱ ـ ۱۰۲.</ref> امام‌خمینی نیز معتقد است عشق به کمال مطلق در همه موجودات وجود دارد ،<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸.</ref> ولی درجات و مراتب آن مختلف است و هر چه محجوب‌شدن به طبیعت و کثرات بیشتر باشد، شخص در تشخیص کمال مطلق درک درستی نخواهد داشت و عشق ضعیف‌تر خواهد بود.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref> به اعتقاد ایشان، جذبه الهی آتش عشق را در بنده شعله‌ور می‌سازد و عبد پیوسته به حق تقرب می‌جوید تا آنجاکه [[فنا|فنای]] کلی برای او حاصل می‌شود و گاه می‌شود که از حالت فنا به بقا بازمی‌گردد و حالت انس و طمأنینه پیدا می‌کند و انوار جلال و جمال بر او هویدا می‌گردد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۹۱.</ref>
به اعتقاد عارفان، عشق مراتبی دارد. برخی آن را سه مرتبه دانسته‌اند: ۱. عشق کبیر؛ ۲. عشق صغیر؛ ۳. عشق میانه <ref>عین‌القضات، تمهیدات، ۱۰۱ ـ ۱۰۲.</ref> امام‌خمینی نیز معتقد است عشق به کمال مطلق در همه موجودات وجود دارد ،<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸.</ref> ولی درجات و مراتب آن مختلف است و هر چه محجوب‌شدن به طبیعت و کثرات بیشتر باشد، شخص در تشخیص کمال مطلق درک درستی نخواهد داشت و عشق ضعیف‌تر خواهد بود.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref> به اعتقاد ایشان، جذبه الهی آتش عشق را در بنده شعله‌ور می‌سازد و عبد پیوسته به حق تقرب می‌جوید تا آنجاکه [[فنا|فنای]] کلی برای او حاصل می‌شود و گاه می‌شود که از حالت فنا به بقا بازمی‌گردد و حالت انس و طمأنینه پیدا می‌کند و انوار جلال و جمال بر او هویدا می‌گردد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۹۱.</ref>


خط ۳۸: خط ۳۸:
#تأسف‌نخوردن بر آنچه از غیر محبوب از دست می‌دهد؛<ref>غزالی، احیاء العلوم، ۱۴/۱۰۱ ـ ۱۰۸؛ فیض کاشانی،  المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۶۸ ـ ۷۳.</ref>
#تأسف‌نخوردن بر آنچه از غیر محبوب از دست می‌دهد؛<ref>غزالی، احیاء العلوم، ۱۴/۱۰۱ ـ ۱۰۸؛ فیض کاشانی،  المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۶۸ ـ ۷۳.</ref>
#از خود بی‌خودشدن و حیرانی محب.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص، ۶۹؛ فرغانی، مشارق الدراری شرح تائیه ابن­فارض، ۲۲۱.</ref>
#از خود بی‌خودشدن و حیرانی محب.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص، ۶۹؛ فرغانی، مشارق الدراری شرح تائیه ابن­فارض، ۲۲۱.</ref>
امام‌خمینی محبت را سرچشمه فتح باب معارف می‌داند که این خود، سرچشمه [[ایمان]]<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۲۱.</ref> سبب طهارت سالک<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۳۵.</ref> [[خلوص]] او <ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴ و ۱۶۶.</ref> و مرتفع‌شدن تعلقات قلبیه <ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹.</ref> می‌گردد. به اعتقاد ایشان، اگر محبت در قلب متمکن شود، شخص در هر صورتی جمال محبوب را می‌بیند و اگر قلب قوی نباشد و اشتغال به کثرات مانع حضور محبوب ‌شود، به مجرد اینکه اشتغال قلب کم گردد، قلب متوجه جمال محبوب می‌شود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۷.</ref> همچنین از آثار و لوازم حب به یک شیء، حب به متعلقات آن است؛ چنان‌که اثر حب به خداوند نیز محبت، رفق و [[مدارا]] با بندگان اوست.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۲۰.</ref> ایشان یکی دیگر از آثار محبت الهی را [[رفع حجاب]] بین محب و محبوب می‌داند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰.</ref> که [[سالک]] به [[تجلی فعلی]] و دریافت نور الهی واصل می‌شود<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹ ـ ۴۰.</ref> و با رفع [[حجاب‌های ظلمانی]] و نورانی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۴؛ سرّ الصلاة، ۱۱۴.</ref> از حجاب تعینات اسما و صفات خارج می‌شود و به محضر محبوب راه می‌یابد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۵۶.</ref> به اعتقاد ایشان، در تجلیات حبی سالک، گاه هیجان و وحشتی رخ می‌دهد که همراه انس به حق است و پس از آن کم‌کم حالت سکون، بیدارى، طمأنینه و صحو (هوشیارى) ایجاد می‌شود تا آنکه این صحو به کمال خود می‌رسد. نهایت این مقام، رسیدن به مقام برزخیت کبرى است که برای انسان کامل حاصل می‌شود. <ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۲۲؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۶ ـ ۱۷؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۶.</ref>
امام‌خمینی محبت را سرچشمه فتح باب معارف می‌داند که این خود، سرچشمه [[ایمان]]<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۲۱.</ref> سبب طهارت سالک<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۳۵.</ref> [[خلوص]] او <ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴ و ۱۶۶.</ref> و مرتفع‌شدن تعلقات قلبیه <ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹.</ref> می‌گردد. به اعتقاد ایشان، اگر محبت در قلب متمکن شود، شخص در هر صورتی جمال محبوب را می‌بیند و اگر قلب قوی نباشد و اشتغال به کثرات مانع حضور محبوب شود، به مجرد اینکه اشتغال قلب کم گردد، قلب متوجه جمال محبوب می‌شود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۷.</ref> همچنین از آثار و لوازم حب به یک شیء، حب به متعلقات آن است؛ چنان‌که اثر حب به خداوند نیز محبت، رفق و [[مدارا]] با بندگان اوست.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۲۰.</ref> ایشان یکی دیگر از آثار محبت الهی را [[رفع حجاب]] بین محب و محبوب می‌داند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰.</ref> که [[سالک]] به [[تجلی فعلی]] و دریافت نور الهی واصل می‌شود<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹ ـ ۴۰.</ref> و با رفع [[حجاب‌های ظلمانی]] و نورانی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۴؛ سرّ الصلاة، ۱۱۴.</ref> از حجاب تعینات اسما و صفات خارج می‌شود و به محضر محبوب راه می‌یابد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۵۶.</ref> به اعتقاد ایشان، در تجلیات حبی سالک، گاه هیجان و وحشتی رخ می‌دهد که همراه انس به حق است و پس از آن کم‌کم حالت سکون، بیداری، طمأنینه و صحو (هوشیاری) ایجاد می‌شود تا آنکه این صحو به کمال خود می‌رسد. نهایت این مقام، رسیدن به مقام برزخیت کبری است که برای انسان کامل حاصل می‌شود. <ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۲۲؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۶ ـ ۱۷؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۶.</ref>


{{ببینید|انسان کامل| فنا| طمأنینه|حجب}}
{{ببینید|انسان کامل| فنا| طمأنینه|حجب}}
خط ۴۷: خط ۴۷:
#کثرت ذکر حق و حب لقای او؛<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۸۴.</ref>  
#کثرت ذکر حق و حب لقای او؛<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۸۴.</ref>  
#واله و بی‌خبرشدن عقل و فهم.<ref>فرغانی، مشارق الدراری شرح تائیه ابن­فارض، ۵۴۱.</ref>
#واله و بی‌خبرشدن عقل و فهم.<ref>فرغانی، مشارق الدراری شرح تائیه ابن­فارض، ۵۴۱.</ref>
امام‌خمینی در سخنان منظوم و غیر منظوم خود، آثار و نشانه‌های پرشماری از عشق بیان کرده است که این نشانه‌ها با توجه به مرتبه وجودی سالک، مختلف است؛ ازجمله:
امام‌خمینی در سخنان منظوم و غیر منظوم خود، آثار و نشانه‌های پرشماری از عشق بیان کرده‌است که این نشانه‌ها با توجه به مرتبه وجودی سالک، مختلف است؛ ازجمله:
#رهایی از خود و ترک انانیت؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۳ ـ ۴۴۵.</ref>
#رهایی از خود و ترک انانیت؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۳ ـ ۴۴۵.</ref>
#سلب اختیار و اراده از سالک؛<ref>امام خمینی، دیوان امام، غزل ۶۶.</ref>  
#سلب اختیار و اراده از سالک؛<ref>امام خمینی، دیوان امام، غزل ۶۶.</ref>  
خط ۹۱: خط ۹۱:
*سلمی، محمدبن‌حسین، نخستین زنان صوفی، ترجمه مریم حسینی، تهران، علم، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
*سلمی، محمدبن‌حسین، نخستین زنان صوفی، ترجمه مریم حسینی، تهران، علم، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
*شاه‌آبادی، محمدعلی، شذرات المعارف، توضیح و تقریر نورالله شاه‌آبادی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
*شاه‌آبادی، محمدعلی، شذرات المعارف، توضیح و تقریر نورالله شاه‌آبادی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
*شهرزوری، شمس‌الدین، رسائل الشجرة الالهیة فى علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
*شهرزوری، شمس‌الدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
*شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
*شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
*طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
*طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
*عین‌القضات، عبدالله‌بن‌محمد، تمهیدات، ‌تحقیق عفیف عسیران، تهران، منوچهری، چاپ چهارم، ۱۳۷۳ش.
*عین‌القضات، عبدالله‌بن‌محمد، تمهیدات، تحقیق عفیف عسیران، تهران، منوچهری، چاپ چهارم، ۱۳۷۳ش.
*غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
*غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
*فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری شرح تائیه ابن­فارض، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، دفترتبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
*فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری شرح تائیه ابن­فارض، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، دفترتبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
*کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. *مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. *مستملی بخاری، اسماعیل‌بن‌محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، تحقیق محمد روشن، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۶۳ش. *مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
*کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. *مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. *مستملی بخاری، اسماعیل‌بن‌محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، تحقیق محمد روشن، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۶۳ش. *مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
*مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲ و ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
*مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲ و ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
*مکی، ابوطالب محمدبن‌علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون‌ السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
*مکی، ابوطالب محمدبن‌علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
*ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
*ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
*ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، کسر الاصنام الجاهلیه، تصحیح محسن جهانگیری، تهران، بنیاد حکمت ‌صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. *ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش. *مولانا، جلال‌الدین رومی، فیه ما فیه، تحقیق بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، نگاه، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
*ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، کسر الاصنام الجاهلیه، تصحیح محسن جهانگیری، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. *ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش. *مولانا، جلال‌الدین رومی، فیه ما فیه، تحقیق بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، نگاه، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
*هجویری، ابوالحسن، کشف‌ المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
*هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
{{پایان}}
{{پایان}}
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های جلد نهم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد نهم دانشنامه]]
confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۵۵۴

ویرایش