۲۱٬۱۶۶
ویرایش
جز (added Category:مقالههای جلد پنجم دانشنامه using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== معرفی == | == معرفی == | ||
سیداحمد خمینی با نام مصطفوی در شناسنامه، آخرین فرزند [[امامخمینی]] و [[خدیجه ثقفی]]، در جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۲۴ در قم زاده شد<ref>ثقفی، گنجینه دل، ص۳۵.</ref> امامخمینی برای زندهداشتن نام و یاد پدربزرگ خود، نام «سیداحمد» را برای او برگزید<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۰.</ref> وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه اوحدی قم به پایان رساند<ref>ثقفی، گنجینه دل، ص۳۶.</ref> و برای ادامه تحصیل به دبیرستان حکیم نظامی (امامصادق (ع)) رفت<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۸–۱۹.</ref> در کودکی و جوانی علاقه فراوانی به ورزش بهویژه فوتبال داشت و در سال سوم دبیرستان به عضویت تیم فوتبال قم درآمد و مدتی نیز کاپیتان این تیم بود<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۱.</ref> در این مدت در مسابقات مختلف شرکت کرد. در یکی از مسابقات که در شهر ری برگزار شد و وی به عنوان کاپیتان تیم، در آن خوب درخشید، شناخته شد و مردم پس از مسابقه او را با شعار درود بر خمینی، تشویق کردند<ref>رحیمی، مصاحبه، ص۵۳.</ref> | سیداحمد خمینی با نام مصطفوی در شناسنامه، آخرین فرزند [[امامخمینی]] و [[خدیجه ثقفی]]، در [[جمعه]] ۲۴ اسفند ۱۳۲۴ در [[قم]] زاده شد<ref>ثقفی، گنجینه دل، ص۳۵.</ref> امامخمینی برای زندهداشتن نام و یاد پدربزرگ خود، نام «سیداحمد» را برای او برگزید<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۰.</ref> وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه اوحدی قم به پایان رساند<ref>ثقفی، گنجینه دل، ص۳۶.</ref> و برای ادامه تحصیل به دبیرستان حکیم نظامی (امامصادق (ع)) رفت<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۸–۱۹.</ref> در کودکی و جوانی علاقه فراوانی به ورزش بهویژه فوتبال داشت و در سال سوم دبیرستان به عضویت تیم فوتبال قم درآمد و مدتی نیز کاپیتان این تیم بود<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۱.</ref> در این مدت در مسابقات مختلف شرکت کرد. در یکی از مسابقات که در [[شهر ری]] برگزار شد و وی به عنوان کاپیتان تیم، در آن خوب درخشید، شناخته شد و مردم پس از مسابقه او را با شعار درود بر خمینی، تشویق کردند<ref>رحیمی، مصاحبه، ص۵۳.</ref> | ||
سیداحمد خمینی پس از آنکه در سال ۱۳۴۳ دیپلم طبیعی را از دبیرستان حکیم نظامی دریافت کرد، تیم فوتبال شاهین که از تیمهای معروف ورزشی آن زمان در تهران بود، برای بازی در تیم از او دعوت کرد و او با توجه به تبعید امامخمینی در این سال به | سیداحمد خمینی پس از آنکه در سال ۱۳۴۳ دیپلم طبیعی را از دبیرستان حکیم نظامی دریافت کرد، تیم فوتبال شاهین که از تیمهای معروف ورزشی آن زمان در [[تهران]] بود، برای بازی در تیم از او دعوت کرد و او با توجه به [[تبعید امامخمینی]] در این سال به [[ترکیه]]، قصد داشت از طریق عضویت در تیم از کشور خارج شود؛ ولی در نهایت انتخاب نشد.<ref>خمینی، دلیل آفتاب، ص۲.</ref> سال ۱۳۴۴، سال کنارهگیری او از فوتبال بود<ref>شریفآبادی، شرح زندگانی حجتالاسلام سیداحمد خمینی، ص۲۳۰.</ref> او پس از گرفتن دیپلم متوسطه، برای تحصیل در مدرسه عالی حسابداری تهران پذیرفته شد؛ اما با احتمال مانعتراشی [[رژیم پهلوی]] و نیز تشویق امامخمینی بر ترجیح علوم دینی، از رفتن به این دوره صرفنظر کرد<ref>شریفآبادی، شرح زندگانی حجتالاسلام سیداحمد خمینی، ص۲۳۰.</ref> امامخمینی در [[نامههای امامخمینی|نامههای]] خود به وی به او تأکید میکرد تنها در صورت خواندن علوم دینی است که هزینههای زندگی او را تأمین میکند و در غیر این صورت، هیچ کمک مادی به او نخواهد کرد.<ref>محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۲۱.</ref> | ||
== تحصیلات حوزوی == | == تحصیلات حوزوی == | ||
سیداحمد خمینی در سال ۱۳۴۵، وقتی برای دومینبار به نجف و دیدار پدر رفت، با اشاره و توصیه پدر، لباس روحانیت پوشید و تحصیل علوم دینی را آغاز کرد<ref>خمینی، سیداحمد، یاد یادگار امام، ۱۰۶–۱۰۷؛ محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۱۹–۴۲۱.</ref> او در بازگشت به قم ادبیات و سطح را در حوزه علمیه قم نزد استادانی چند مانند سیدمحمد ابطحی | سیداحمد خمینی در سال ۱۳۴۵، وقتی برای دومینبار به [[نجف]] و دیدار پدر رفت، با اشاره و توصیه پدر، لباس [[روحانیت]] پوشید و تحصیل علوم دینی را آغاز کرد<ref>خمینی، سیداحمد، یاد یادگار امام، ۱۰۶–۱۰۷؛ محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۱۹–۴۲۱.</ref> او در بازگشت به قم ادبیات و سطح را در [[حوزه علمیه قم]] نزد استادانی چند مانند [[سیدمحمد ابطحی کاشانی]]، [[محمدصادق خلخالی]]، [[محمد فاضل لنکرانی]]، [[میرزامهدی صادقی تبریزی]] و [[سیدمحمدباقر طباطبایی سلطانی]] فرا گرفت<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۲؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۵۶.</ref> | ||
امامخمینی در ۱۹/۳/۱۳۴۹، در نامهای خطاب به فرزند خود با اظهار خوشحالی از ورود وی به | امامخمینی در ۱۹/۳/۱۳۴۹، در نامهای خطاب به فرزند خود با اظهار خوشحالی از ورود وی به [[حوزههای علمیه|حوزه]]، سفارش کرد از آغاز همراه با درس و مباحثه، تدریس هم داشته باشد؛ هرچند برای یک نفر<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۲۷۴.</ref> ایشان که پیگیر تحصیل حوزوی او بود، در نامههای متعدد به وی تأکید میکرد با جدیت مشغول درس و بحث باشد و همزمان در [[تهذیب اخلاق]] و تحکیم مبانی دینی نیز بکوشد.<ref>۲/۳۱۷، ۴۱۷، ۴۲۵، ۴۳۱ و ۴۶۷؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، وعده دیدار، ۱۸–۲۳۶.</ref> | ||
سیداحمد خمینی به مدت شش سال، درسهای سطح را به پایان رساند و از سال ۱۳۵۱ در درس خارج فقه و اصول سیدموسی شبیری زنجانی و مرتضی حائری یزدی<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۴۷۰؛ خمینی، دلیل آفتاب، ص۲.</ref> و محمد فاضل لنکرانی<ref>فاضل لنکرانی، ص۳۹۰.</ref> در قم شرکت کرد. نیز از درسهای مرتضی مطهری در قم،<ref>خمینی، یاد یادگار امام، ص۱۰۷.</ref> سیدمحمدباقر صدر و سیدمهدی اخوان مرعشی در نجف،<ref>خمینی، یاد یادگار امام، ۱۱۴–۱۱۵؛ خمینی، گنجینه دل، ص۴۷.</ref> بهره برد. وی همچنین در سفرهایی که برای دیدن پدر و مادر خود به نجف میرفت و نیز در مدت اقامت در نجف در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶، در درس پدر و برادر خود سیدمصطفی | سیداحمد خمینی به مدت شش سال، درسهای سطح را به پایان رساند و از سال ۱۳۵۱ در درس خارج فقه و اصول [[سیدموسی شبیری زنجانی]] و [[مرتضی حائری یزدی]]<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۴۷۰؛ خمینی، دلیل آفتاب، ص۲.</ref> و محمد فاضل لنکرانی<ref>فاضل لنکرانی، ص۳۹۰.</ref> در قم شرکت کرد. نیز از درسهای [[مرتضی مطهری]] در قم،<ref>خمینی، یاد یادگار امام، ص۱۰۷.</ref> [[سیدمحمدباقر صدر]] و سیدمهدی اخوان مرعشی در نجف،<ref>خمینی، یاد یادگار امام، ۱۱۴–۱۱۵؛ خمینی، گنجینه دل، ص۴۷.</ref> بهره برد. وی همچنین در سفرهایی که برای دیدن پدر و مادر خود به نجف میرفت و نیز در مدت اقامت در نجف در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶، در درس پدر و برادر خود [[سیدمصطفی خمینی]]، [[میرزاباقر زنجانی]] و برخی استادان دیگر شرکت میکرد<ref>واحدی (واحد)، گنجینه دل، ۵۴۶–۵۴۷؛ خاتم یزدی، گنجینه دل، ص۲۴۰.</ref>؛ چنانکه از اواخر سال ۱۳۵۵ از درس اسفار [[غلامرضا رضوانی]] بهره برد<ref>محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۲۱.</ref> | ||
سیداحمد خمینی در تحصیلات خود بسیار جدی بود و درسهای خود را با برخی طلاب فاضل، ازجمله سیدمحمد | سیداحمد خمینی در تحصیلات خود بسیار جدی بود و درسهای خود را با برخی طلاب فاضل، ازجمله [[سیدمحمد خاتمی]]، [[محمدعلی رحمانی]]، [[محمود واحد نجفآبادی]] و [[سیدمحمدرضا لواسانی]] مباحثه میکرد و با توجه به استعداد و هوش سرشاری که داشت، بهسرعت پیشرفت کرد. این مباحثهها، افزون بر پارهای از متون دشوار قدیمی، برخی از متنهای جدیدتر مانند [[اقتصادنا]] تألیف سیدمحمدباقر صدر را نیز در بر میگرفت<ref>خاتمی، گنجینه دل، ۲۴۸؛ رحمانی، گنجینه دل، ص۲۷۷–۲۸۰؛ واحد، گنجینه دل، ۵۴۶–۵۴۷؛ محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۲۱.</ref> او معتقد بود پرداختن به متون دشوار و مهم فقهی، از درسهای رسمیِ در دوره خارج، مهمتر است و از همینرو به این متنها توجه ویژهای داشت<ref>خاتمی، یاد یادگار امام، ۴۷.</ref> سیداحمد خمینی پس از درگذشت مشکوک برادر خود در اول آبان ۱۳۵۶ و رخدادهای پس از آن و اوجگیری و [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]]، به دلیل ضرورت همراهی با پدر، نتوانست به تحصیل ادامه دهد؛ با این حال، به همراه برادرزاده خود [[سیدحسین خمینی]] در بعضی از درسهای سیدمحمدباقر صدر شرکت میکرد<ref>خمینی، سیدحسین، یاد یادگار، ۱۱۴–۱۱۵.</ref> وی همچنین در سالهای اقامت در نجف، [[اصول فلسفه و روش رئالیسم]]، نوشته [[سیدمحمدحسین طباطبایی]] که با شرح و پاورقیهای مرتضی مطهری است، برای خواهران خود تدریس میکرد.<ref>بروجردی، مصاحبه حضوری، ص۱۶.</ref> | ||
سیداحمد خمینی پس از پیروزی انقلاب، با بهترشدن شرایط کشور و تثبیت نظام جمهوری اسلامی به تحصیل و تدریس ادامه داد<ref>واحد، گنجینه دل، ۵۴۷.</ref> در این دوره، درس شرح منظومه را که پیشتر نزد یحیی انصاری شیرازی خوانده بود، بار دیگر، بیش از دو سال از محمد محمدی گیلانی به صورت خصوصی فرا گرفت<ref>بروجردی، مصاحبه حضوری، ص۱۶؛ محمدی گیلانی، گنجینه دل، ص۴۵۴–۴۵۶.</ref> وی همچنین ادبیات را در قم و معالم الاصول و شرح لمعه را در تهران تدریس میکرد<ref>رحمانی، گنجینه دل، ص۲۸۲.</ref>؛ نیز پس از [[رحلت امامخمینی]] به مدت سه سال در دفتر جماران کفایة الاصول آخوند خراسانی را برای گروهی از اعضای دفتر درس داد<ref>بروجردی، مصاحبه حضوری، ص۱۶؛ واحد، گنجینه دل، ۵۴۳–۵۴۷.</ref> او که سالها در درس خارج شرکت کرده بود، در حد اجتهاد در فقه<ref>صانعی، گنجینه دل، ص۳۵۷؛ محمدی گیلانی، گنجینه دل، ص۴۵۹.</ref> و جامع معقول و منقول<ref>محمدی گیلانی، گنجینه دل، ص۴۵۹.</ref> بود. برخی تأیید شورای نگهبان برای عضویت وی در مجلس خبرگان را نیز به منزله تأیید اجتهاد او دانستهاند<ref>راستی کاشانی، گنجینه دل، ص۲۷۴.</ref> | سیداحمد خمینی پس از پیروزی انقلاب، با بهترشدن شرایط کشور و تثبیت [[نظام جمهوری اسلامی]] به تحصیل و تدریس ادامه داد<ref>واحد، گنجینه دل، ۵۴۷.</ref> در این دوره، درس شرح منظومه را که پیشتر نزد [[یحیی انصاری شیرازی]] خوانده بود، بار دیگر، بیش از دو سال از [[محمد محمدی گیلانی]] به صورت خصوصی فرا گرفت<ref>بروجردی، مصاحبه حضوری، ص۱۶؛ محمدی گیلانی، گنجینه دل، ص۴۵۴–۴۵۶.</ref> وی همچنین ادبیات را در قم و معالم الاصول و شرح لمعه را در تهران تدریس میکرد<ref>رحمانی، گنجینه دل، ص۲۸۲.</ref>؛ نیز پس از [[رحلت امامخمینی]] به مدت سه سال در دفتر [[جماران]] کفایة الاصول [[آخوند خراسانی]] را برای گروهی از اعضای [[دفتر امامخمینی|دفتر]] درس داد<ref>بروجردی، مصاحبه حضوری، ص۱۶؛ واحد، گنجینه دل، ۵۴۳–۵۴۷.</ref> او که سالها در درس خارج شرکت کرده بود، در حد [[اجتهاد]] در فقه<ref>صانعی، گنجینه دل، ص۳۵۷؛ محمدی گیلانی، گنجینه دل، ص۴۵۹.</ref> و جامع معقول و منقول<ref>محمدی گیلانی، گنجینه دل، ص۴۵۹.</ref> بود. برخی تأیید شورای نگهبان برای عضویت وی در [[مجلس خبرگان رهبری|مجلس خبرگان]] را نیز به منزله تأیید اجتهاد او دانستهاند<ref>راستی کاشانی، گنجینه دل، ص۲۷۴.</ref> | ||
همگامی با مبارزه: سیداحمد خمینی همزمان با تحصیل، با فعالیتهای گسترده سیاسی نیز همراهی داشت<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۲–۵؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۲–۲۸.</ref> او در سال ۱۳۴۴، پس از [[انتقال امامخمینی از ترکیه به عراق]]، به همراه دوست خود کاظم رحیمی به صورت پنهانی و از طریق آبادان رهسپار عراق شد و پس از مدتی سرگردانی وارد نجف شد<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۷.</ref> [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) با اطلاع از سفر احتمالی وی به عراق، مترصد این سفر بود و چنانکه در اسناد ساواک آمدهاست، او را دارای مدرک دیپلم و مشمول نظام وظیفه معرفی کرده که تلاش دارد با اعلام | همگامی با مبارزه: سیداحمد خمینی همزمان با تحصیل، با فعالیتهای گسترده سیاسی نیز همراهی داشت<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۲–۵؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۲–۲۸.</ref> او در سال ۱۳۴۴، پس از [[انتقال امامخمینی از ترکیه به عراق]]، به همراه دوست خود کاظم رحیمی به صورت پنهانی و از طریق آبادان رهسپار عراق شد و پس از مدتی سرگردانی وارد نجف شد<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۷.</ref> [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) با اطلاع از سفر احتمالی وی به عراق، مترصد این سفر بود و چنانکه در اسناد ساواک آمدهاست، او را دارای مدرک دیپلم و مشمول نظام وظیفه معرفی کرده که تلاش دارد با اعلام [[طلبه|طلبگی]]، از معافیت سربازی این قشر استفاده کند؛ از همینرو [[نعمتالله نصیری]] رئیس ساواک، در نامهای به ریاست شهربانی کل کشور (۱۹/۸/۱۳۴۴)، دستور داد در صورت تقاضای صدور یا تمدید گذرنامه و اجازه خروج از کشور، از سوی وی، پیش از هر اقدامی، موضوع را به ساواکِ مرکز اطلاع دهند<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی، ۱۵/۳۷۷–۳۸۰.</ref>؛ با این حال، این سفر از چشم ساواک پنهان ماند. | ||
سیداحمد خمینی پس از چندماه اقامت در نجف، با اشاره امامخمینی به ایران بازگشت و هنگام ورود به کشور در مرز | سیداحمد خمینی پس از چندماه اقامت در نجف، با اشاره امامخمینی به ایران بازگشت و هنگام ورود به کشور در [[مرز خسروی]]، گرفتار مأموران مرز شد؛ ولی با هوشیاری و برخورد سنجیده، موفق شد از افشای هویت خود جلوگیری کند<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۳۳–۳۴؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، صشانزده.</ref> او در راه بازگشت به قم، در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۴۵ وارد همدان شد و به دیدار [[شهابالدین اشراقی]]، شوهر خواهر خود که در [[تبعید]] به سر میبرد، رفت و پس از آن راهی قم و تهران شد<ref>اشراقی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص۱۰۰ و ۱۴۷؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۲۰–۲۲.</ref> ساواک تنها پس از بهدستآمدن نامهای از شخصی به نام احمد مصطفوی خطاب به [[نصرالله خلخالی]] در عراق، که در آن ماجرای بازگشت به ایران و چگونگی دستگیری و آزادی را شرح داده بود، به سیداحمد خمینی مشکوک شد و دستور تحقیق دربارهٔ هویت او را صادر کرد<ref>(مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۱۴–۱۵.</ref> پس از مشخصشدن هویت او و اقامت در خانه اشراقی، همچنین دریافت مبلغی از وی برای پرداخت [[شهریه طلاب]] در قم، ساواک با احتمال اینکه فرزند امامخمینی برای انجام مأموریتی به ایران بازگشته است، دستور مراقبت دقیق تا روشنشدن هدف او را صادر کرد.<ref>(مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۲۰–۲۴.</ref> | ||
با وجود مراقبتهای شدید ساواک، سیداحمد خمینی در اواخر سال ۱۳۴۵ بار دیگر برای دیدار با پدر، پنهانی و از راه [[خرمشهر]]، عازم عراق و نجف شد و در همین سفر، به کسوت روحانیت درآمد<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۳۵؛ محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۲۱.</ref> او به هنگام بازگشت به ایران در ۸/۴/۱۳۴۶، از سوی مأموران عراقی در مرز خسروی، شناسایی و دستگیر و به دولت ایران تحویل داده شد. وی نزدیک به دو ماه در [[زندان قزلقلعه]] تهران زندانی بود و در تاریخ ۲۴/۵/۱۳۴۶، آزاد شد و به قم رفت<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۵/۴۰۸؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۳۶–۴۰ و ۵۲–۵۳.</ref> در این مدت تلاشهایی برای آزادی او صورت گرفت؛ ازجمله مرجع تقلید وقت، سیدمحسن | با وجود مراقبتهای شدید ساواک، سیداحمد خمینی در اواخر سال ۱۳۴۵ بار دیگر برای دیدار با پدر، پنهانی و از راه [[خرمشهر]]، عازم عراق و نجف شد و در همین سفر، به کسوت [[روحانیت]] درآمد<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۳۵؛ محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۲۱.</ref> او به هنگام بازگشت به ایران در ۸/۴/۱۳۴۶، از سوی مأموران عراقی در مرز خسروی، شناسایی و دستگیر و به دولت ایران تحویل داده شد. وی نزدیک به دو ماه در [[زندان قزلقلعه]] تهران زندانی بود و در تاریخ ۲۴/۵/۱۳۴۶، آزاد شد و به قم رفت<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۵/۴۰۸؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۳۶–۴۰ و ۵۲–۵۳.</ref> در این مدت تلاشهایی برای آزادی او صورت گرفت؛ ازجمله مرجع تقلید وقت، [[سیدمحسن حکیم]]، در نامهای به میرزاعبدالله تهرانی (چهلستونی)، یکی از علمای تهران، از او خواست تا پیگیر آزادی سیداحمد خمینی باشد<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۴۰ و ۵۶.</ref> سرانجام وی در ۲۳/۵/۱۳۴۶ آزاد شد<ref>کامور بخشایش، سیداحمد خمینی، ص۷۳.</ref> یک روز پیش از آزادی او، روزنامههای [[روزنامه کیهان|کیهان]] و [[روزنامه اطلاعات|اطلاعات]]، به دستور نعمتالله نصیری، گزارشی از سفر قاچاق و بدون گذرنامه او به عراق را به عنوان خبر مطبوعاتی منتشر کردند.<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۵۷؛ شریفآبادی، شرح زندگانی حجتالاسلام سیداحمد خمینی، ص۲۴۰.</ref> | ||
چند ماه پس از آزادی سیداحمد خمینی، مأموران ساواک در آبان ۱۳۴۶، به [[خانه امامخمینی|خانه]] و [[کتابخانه امامخمینی]] حمله کردند و پس از بازرسی کامل خانه، در حضور سیداحمد و چند نفر دیگر از نزدیکان و [[نمایندگان امامخمینی]]، همه وسایل، کتابها، اسناد و مدارک موجود را جمعآوری و فهرست کرده و به مرکز ساواک منتقل کردند. ساواک همچنین هرگونه رفتوآمد و اجتماع در خانه ایشان را ممنوع اعلام کرد<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۶/۴۶۶–۴۶۷؛ خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۹.</ref> در این بازرسی، دفتر شهریه طلاب نیز از سوی ساواک ضبط شد<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۶/۴۹۹.</ref>؛ با این حال و با وجود کوشش ساواک برای تعطیلی شهریه امامخمینی، با تلاشها و پیگیریهای سیداحمد خمینی و مشورت با بزرگان حوزه و نیروهای انقلابی، شهریه امامخمینی ادامه یافت<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۶/۶۲۴–۶۲۵؛ دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، خبرگان ملت، ۲/۲۵۳–۲۵۸؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۷۵–۷۶؛ برّی دیزجی و دیگران، روزها و رویدادها، ۳/۵۷۵.</ref>؛ اما امامخمینی با دریافت خبری مبنی بر سفر ماهیانه فرزند خود برای دریافت شهریه و انتقال آن به قم، در نامهای او را از این کار برحذر داشت و از او خواست این مسئولیت را به شخص دیگری واگذار کند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۹۱؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۵/۴۴۶ و ۴۴۹.</ref> ساواک در بهمن ۱۳۴۶، وسایل بیت امامخمینی را به سیداحمد خمینی بازگرداند، ولی کتابهایی که باقی مانده بود را ضبط و به ساواک منتقل کرد<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۶/۵۴۳–۵۴۵.</ref> | چند ماه پس از آزادی سیداحمد خمینی، مأموران ساواک در آبان ۱۳۴۶، به [[خانه امامخمینی|خانه]] و [[کتابخانه امامخمینی]] حمله کردند و پس از بازرسی کامل خانه، در حضور سیداحمد و چند نفر دیگر از نزدیکان و [[نمایندگان امامخمینی]]، همه وسایل، کتابها، اسناد و مدارک موجود را جمعآوری و فهرست کرده و به مرکز ساواک منتقل کردند. [[ساواک]] همچنین هرگونه رفتوآمد و اجتماع در خانه ایشان را ممنوع اعلام کرد<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۶/۴۶۶–۴۶۷؛ خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۹.</ref> در این بازرسی، دفتر شهریه طلاب نیز از سوی ساواک ضبط شد<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۶/۴۹۹.</ref>؛ با این حال و با وجود کوشش ساواک برای تعطیلی شهریه امامخمینی، با تلاشها و پیگیریهای سیداحمد خمینی و [[مشورت]] با بزرگان حوزه و نیروهای انقلابی، [[شهریه امامخمینی]] ادامه یافت<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۶/۶۲۴–۶۲۵؛ دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، خبرگان ملت، ۲/۲۵۳–۲۵۸؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۷۵–۷۶؛ برّی دیزجی و دیگران، روزها و رویدادها، ۳/۵۷۵.</ref>؛ اما امامخمینی با دریافت خبری مبنی بر سفر ماهیانه فرزند خود برای دریافت شهریه و انتقال آن به قم، در نامهای او را از این کار برحذر داشت و از او خواست این مسئولیت را به شخص دیگری واگذار کند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۹۱؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۵/۴۴۶ و ۴۴۹.</ref> ساواک در بهمن ۱۳۴۶، وسایل [[بیت امامخمینی]] را به سیداحمد خمینی بازگرداند، ولی کتابهایی که باقی مانده بود را ضبط و به ساواک منتقل کرد.<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۶/۵۴۳–۵۴۵.</ref> | ||
گزارشهای ساواک نشاندهنده نگرانی مأموران امنیتی از مأموریت احتمالی سیداحمد خمینی در ایران یا فعالیتهای او به نام امامخمینی است؛ از همینرو نظر و تلاش ساواک بر این بود که شرایط به گونهای پیش برود که با درخواست خودش از ایران خارج شود<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۷۸ و ۹۳–۹۴.</ref> در اسناد ساواک، گزارشهایی از اردیبهشت ۱۳۴۷ و مراجعه سیداحمد به اداره کل شهربانی کشور و تقاضای صدور گذرنامه برای سفر به عراق وجود دارد. در این گزارشها ساواک ضمن موافقت با صدور گذرنامه، به مراقبت جدی از او در هنگام خروج از کشور دستور دادهاست<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۱۲۳، ۱۲۵–۱۲۶، ۱۲۸–۱۲۹ و ۱۳۲–۱۳۳.</ref>؛ اما این سفر تا سال ۱۳۵۲ انجام نشد. در این فاصله زمانی، دهها نامه از امامخمینی خطاب به سیداحمد خمینی وجود دارد و عمده موضوعات آن عبارتاند از: سفارش به تحصیل و | گزارشهای ساواک نشاندهنده نگرانی مأموران امنیتی از مأموریت احتمالی سیداحمد خمینی در ایران یا فعالیتهای او به نام امامخمینی است؛ از همینرو نظر و تلاش ساواک بر این بود که شرایط به گونهای پیش برود که با درخواست خودش از ایران خارج شود<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۷۸ و ۹۳–۹۴.</ref> در اسناد ساواک، گزارشهایی از اردیبهشت ۱۳۴۷ و مراجعه سیداحمد به اداره کل شهربانی کشور و تقاضای صدور گذرنامه برای سفر به عراق وجود دارد. در این گزارشها ساواک ضمن موافقت با صدور گذرنامه، به مراقبت جدی از او در هنگام خروج از کشور دستور دادهاست<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۱۲۳، ۱۲۵–۱۲۶، ۱۲۸–۱۲۹ و ۱۳۲–۱۳۳.</ref>؛ اما این سفر تا سال ۱۳۵۲ انجام نشد. در این فاصله زمانی، دهها نامه از امامخمینی خطاب به سیداحمد خمینی وجود دارد و عمده موضوعات آن عبارتاند از: سفارش به تحصیل و [[تهذیب نفس|تهذیب]]، مسئله وجوه شرعی، چگونگی پرداختن شهریه طلاب، تأکید بر دخالتنکردن سیداحمد خمینی در مسئله [[مرجعیت]]، احوالپرسی خانوادگی و ذکر توصیههای لازم، تبریک ازدواج، فروش کتابخانه و خانه، پرهیز از خودسری در تبلیغ امامخمینی و تذکر مسائل مختلف دیگر<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۹۱، ۲۱۵، ۲۵۹، ۲۷۴، ۳۰۷، ۳۱۲، ۳۲۸، ۳۳۶، ۳۴۲، ۴۳۱، ۴۴۷ و …</ref> | ||
سیداحمد خمینی در سال ۱۳۵۲، به همراه همسر و فرزند خود | سیداحمد خمینی در سال ۱۳۵۲، به همراه همسر و فرزند خود [[سیدحسن خمینی|سیدحسن]]، عازم نجف شد و نخست از راه هوایی به [[لبنان]] رفت. در لبنان با [[امامموسی صدر]]، دایی همسرش دیدار کرد<ref>طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۱۹۲–۱۹۴.</ref> و پس از آشنایی با شخصیت صدر، از او خواست تا با نوشتن نامهای به امامخمینی، به اتهاماتی که از سوی برخی فعالان سیاسی دربارهٔ صدر گفته میشد، پاسخ دهد که صدر نپذیرفت.<ref>طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۲۰۱.</ref> (← مقاله صدر، امامموسی). او در این سفر ضمن آشنایی با [[مصطفی چمران]]، دربارهٔ [[شیعیان]] آنجا مذاکراتی انجام داد، در پایگاه نظامی تحت نظارت چمران، با گروههای چریکی فلسطینی ارتباط برقرار کرد و نیز آموزش نظامی دید<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۸۵–۸۶.</ref> وی پس از یک ماه اقامت در لبنان، به نجف رفت<ref>طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۲۰۷.</ref> و در دیماه ۱۳۵۲، پس از مدتی اقامت در نجف، به پیشنهاد مادر و با کمک مالی امامخمینی که به صورت [[قرض]] در اختیار او گذاشته شد، به همراه خانواده عازم سفر حج شد<ref>طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۲۶۹–۲۷۱ و ۲۷۳.</ref> وی پس از اعمال حج، بار دیگر از راه سوریه به لبنان رفت و دیدارهایی با صدر و چمران داشت که این دیدارها موجب نگرانی مأموران [[ساواک]] و جستجو از علت و چگونگی آن شد. سرانجام پس از هفت ماه، به ایران بازگشت.<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۲۳۹–۲۴۲، ۲۴۴؛ طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۲۸۶–۲۸۷ و ۳۰۱.</ref> | ||
امامخمینی در اسفند ۱۳۵۲، در نامهای به سیداحمد خمینی، از او خواست تا با هماهنگی برادر و نماینده خود، سیدمرتضی پسندیده و همکاری جمعی از بزرگان حوزه، بدون جلب توجه و به تدریج، به ساختن تعدادی خانه برای طلاب اقدام کنند. این اقدام که بعدها توسط محمد صدوقی (← مقاله صدوقی، محمد) نیز پیگیری شد، حساسیت ساواک را برانگیخت و آن را بهمنزله عزم روحانیان در گسترش حوزه علمیه و قراردادن قم به عنوان پایگاه وسیع روحانیون شمرد و از آن جلوگیری کرد<ref>امامخمینی، ۳/۲۴؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۷/۲۲۷–۲۳۰ و ۲۳۴.</ref> | [[امامخمینی]] در اسفند ۱۳۵۲، در نامهای به سیداحمد خمینی، از او خواست تا با هماهنگی برادر و نماینده خود، [[سیدمرتضی پسندیده]] و همکاری جمعی از بزرگان حوزه، بدون جلب توجه و به تدریج، به ساختن تعدادی خانه برای [[طلاب]] اقدام کنند. این اقدام که بعدها توسط [[محمد صدوقی]] (← مقاله صدوقی، محمد) نیز پیگیری شد، حساسیت ساواک را برانگیخت و آن را بهمنزله عزم روحانیان در گسترش [[حوزههای علمیه|حوزه علمیه]] و قراردادن قم به عنوان پایگاه وسیع روحانیون شمرد و از آن جلوگیری کرد.<ref>امامخمینی، ۳/۲۴؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۷/۲۲۷–۲۳۰ و ۲۳۴.</ref> | ||
سیداحمد خمینی در دوران تبعید امامخمینی افزون بر ارتباط نزدیک و شخصی با امامخمینی،<ref>امامخمینی، ۲/۲۱۵، ۴۵۰، ۴۷۰ و ۱۷/۶۸.</ref> در ایجاد ارتباط میان ایشان و انقلابیان نقش مهمی داشت و مسائل ایران را به ایشان منتقل میکرد و دستورها و رهنمودهای ایشان را دریافت میکرد<ref>← امامخمینی، ۲/۱۹۱، ۲۷۴، ۳۲۸، ۳۳۲، ۳۳۶، ۳۴۲ و ۳/۴۰، ۴۲؛ خمینی، سیدحسین، گنجینه دل، ۴۵–۴۶.</ref> او همچنین به دستور امامخمینی به دیدار خانوادههای زندانیان سیاسی و تبعیدیها میرفت و از نزدیک در جریان مسائل و مشکلات آنان قرار میگرفت و کمکهای مالی را در اختیار آنان قرار میداد<ref>خلخالی، گنجینه دل، ص۲۵۶.</ref> ارتباط نزدیک او با هستههای مقاومت اسلامی و بسیاری از شخصیتهای روحانی مبارز و انقلابی، مانند اکبر هاشمی | سیداحمد خمینی در دوران تبعید امامخمینی افزون بر ارتباط نزدیک و شخصی با امامخمینی،<ref>امامخمینی، ۲/۲۱۵، ۴۵۰، ۴۷۰ و ۱۷/۶۸.</ref> در ایجاد ارتباط میان ایشان و انقلابیان نقش مهمی داشت و مسائل ایران را به ایشان منتقل میکرد و دستورها و رهنمودهای ایشان را دریافت میکرد<ref>← امامخمینی، ۲/۱۹۱، ۲۷۴، ۳۲۸، ۳۳۲، ۳۳۶، ۳۴۲ و ۳/۴۰، ۴۲؛ خمینی، سیدحسین، گنجینه دل، ۴۵–۴۶.</ref> او همچنین به دستور امامخمینی به دیدار خانوادههای زندانیان سیاسی و تبعیدیها میرفت و از نزدیک در جریان مسائل و مشکلات آنان قرار میگرفت و کمکهای مالی را در اختیار آنان قرار میداد<ref>خلخالی، گنجینه دل، ص۲۵۶.</ref> ارتباط نزدیک او با هستههای مقاومت اسلامی و بسیاری از شخصیتهای روحانی مبارز و انقلابی، مانند [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[سیدمحمد موسوی خوئینی]]، [[سیدعلی خامنهای]] و [[عبدالرحیم ربانی شیرازی]]، جدیتر شد<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۳–۶؛ موسوی خوئینی، ۵۱۹؛ دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، خبرگان ملت، ۲/۲۴۶ و ۲۶۲.</ref> و او مطمئنترین راه برای ارتباط با امامخمینی و رساندن پیامها به ایشان بود<ref>شریفآبادی، شرح زندگانی حجتالاسلام سیداحمد خمینی، ص۲۳۵–۲۳۶.</ref> وی همچنین پنهانی با گروههای مبارز مسلح مانند هیئتهای مؤتلفه و [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] در ارتباط بود.<ref>خلخالی، گنجینه دل، ص۲۵۷.</ref> نخستین تلاشهای مبارزاتی او تکثیر و توزیع [[اعلامیههای امامخمینی]] در قم بود<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۳.</ref> که در توزیع بسیاری از این اعلامیهها، از روزنامههای ورزشی و پوشش آنها سود میجست.<ref>طباطبایی، سیدعبدالحسین، گنجینه دل، ص۱۱۸.</ref> | ||
محمود واحد (واحدی) نجفآبادی، دوست و همراه سیداحمد خمینی در مبارزه، نخستین فعالیت سیاسی جدی وی را مربوط به زمان اعلام حزب رستاخیز در سال ۱۳۵۳ از سوی رژیم پهلوی و پیام معروف و تند امامخمینی در واکنش به آن میداند. به گفته او، پس از آنکه اعلامیه امامخمینی به قم رسید، سیداحمد خمینی تکثیر و توزیع این اعلامیه را به عهده گرفت و به صورت جدی وارد مبارزه شد<ref>واحد، مصاحبه، ۱۸.</ref> او پس از دیدار با هاشمی رفسنجانی در تهران، یک دستگاه فتوکپی خرید و به همراه محمود واحد، در اتاقی در زیرزمین خانه مادر رضاعی (دایه) خود در قم، مشغول به کار شد<ref>خمینی، دلیل آفتاب، ص۳؛ طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۳۱۲؛ راعی، مصطفوی خمینی، ۱/۳۶۸.</ref> با گسترش کار و به دلیل تنگی فضای کار، خانهای در نزدیکی خانه امامخمینی در قم، به نام یکی از دوستان خریدند و در آنجا با دستگاه تکثیر بهتر که به کمک موسوی خوئینی تهیه شد، به تکثیر و توزیع گستردهتر کتابها و اعلامیههای امامخمینی ادامه دادند<ref>خمینی، دلیل آفتاب، ۳؛ واحد، مصاحبه، ۱۸.</ref> | محمود واحد (واحدی) نجفآبادی، دوست و همراه سیداحمد خمینی در مبارزه، نخستین فعالیت سیاسی جدی وی را مربوط به زمان اعلام حزب رستاخیز در سال ۱۳۵۳ از سوی [[رژیم پهلوی]] و پیام معروف و تند امامخمینی در واکنش به آن میداند. به گفته او، پس از آنکه اعلامیه امامخمینی به قم رسید، سیداحمد خمینی تکثیر و توزیع این اعلامیه را به عهده گرفت و به صورت جدی وارد مبارزه شد<ref>واحد، مصاحبه، ۱۸.</ref> او پس از دیدار با هاشمی رفسنجانی در تهران، یک دستگاه فتوکپی خرید و به همراه محمود واحد، در اتاقی در زیرزمین خانه مادر رضاعی (دایه) خود در قم، مشغول به کار شد<ref>خمینی، دلیل آفتاب، ص۳؛ طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۳۱۲؛ راعی، مصطفوی خمینی، ۱/۳۶۸.</ref> با گسترش کار و به دلیل تنگی فضای کار، خانهای در نزدیکی [[خانه امامخمینی]] در قم، به نام یکی از دوستان خریدند و در آنجا با دستگاه تکثیر بهتر که به کمک موسوی خوئینی تهیه شد، به تکثیر و توزیع گستردهتر کتابها و اعلامیههای امامخمینی ادامه دادند.<ref>خمینی، دلیل آفتاب، ۳؛ واحد، مصاحبه، ۱۸.</ref> | ||
از سوی دیگر، سیداحمد خمینی برای فعال نگهداشتن بیت امامخمینی از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد و با وجود سختگیری ساواک، بازداشت و حتی کتکخوردنهای شدید، تلاش کرد بیت ایشان در قم بسته نشود و همچنان مراسم و مجالس دینی و جلسات روحانیان را برقرار نگاه میداشت<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۹؛ خلخالی، گنجینه دل، ص۲۵۷–۲۵۸؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۵/۶۰۴ و ۶۲۲.</ref> به دلیل مراقبت روزانه مأموران ساواک، این مجالس گاه شبانه و پس از پایان وقت کشیک برگزار میشد<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۵/۵۹۸–۵۹۹، ۶۰۰–۶۰۱.</ref> وی برای جلب نظر سایر بزرگان حوزه مانند سیدکاظم شریعتمداری یا جلوگیری از مخالفت احتمالی آنان با فعالیتهای مبارزاتی امامخمینی، ارتباط با آنان را حفظ میکرد؛ چندان که این ارتباط و هدف آن از چشم مأموران ساواک نیز دور نمانده و در اسناد ساواک گزارش شدهاست<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۵/۴۱۱–۴۱۲.</ref> در این گزارشها آمدهاست که به دلیل حمایت شریعتمداری و تعهد او برای مراقبت فعالیتهای سیداحمد خمینی، مراقبت از خانه امامخمینی و شخص سیداحمد، بهطور نامحسوس انجام شود<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۵/۶۰۱، ۶۰۳ و ۶۰۵.</ref> | از سوی دیگر، سیداحمد خمینی برای فعال نگهداشتن [[بیت امامخمینی]] از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد و با وجود سختگیری ساواک، بازداشت و حتی کتکخوردنهای شدید، تلاش کرد بیت ایشان در قم بسته نشود و همچنان مراسم و مجالس دینی و جلسات روحانیان را برقرار نگاه میداشت<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۹؛ خلخالی، گنجینه دل، ص۲۵۷–۲۵۸؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۵/۶۰۴ و ۶۲۲.</ref> به دلیل مراقبت روزانه مأموران ساواک، این مجالس گاه شبانه و پس از پایان وقت کشیک برگزار میشد<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امام، ۱۵/۵۹۸–۵۹۹، ۶۰۰–۶۰۱.</ref> وی برای جلب نظر سایر بزرگان حوزه مانند [[سیدکاظم شریعتمداری]] یا جلوگیری از مخالفت احتمالی آنان با فعالیتهای مبارزاتی امامخمینی، ارتباط با آنان را حفظ میکرد؛ چندان که این ارتباط و هدف آن از چشم مأموران ساواک نیز دور نمانده و در اسناد ساواک گزارش شدهاست<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۵/۴۱۱–۴۱۲.</ref> در این گزارشها آمدهاست که به دلیل حمایت شریعتمداری و تعهد او برای مراقبت فعالیتهای سیداحمد خمینی، مراقبت از خانه امامخمینی و شخص سیداحمد، بهطور نامحسوس انجام شود.<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۵/۶۰۱، ۶۰۳ و ۶۰۵.</ref> | ||
در سال ۱۳۵۵، بازداشت [[سیدمحمد موسوی خوئینی]] (← مقاله خوئینی، سیدمحمد) و برخی دیگر از مبارزان، که یکی از اتهامات وی ارتباط با سیداحمد خمینی بود، شرایط را برای سیداحمد ناامن کرد؛ از اینرو با هماهنگی [[محمد منتظری]] و به مدت دو هفته، به پاکستان رفت<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۳؛ طباطبایی، فاطمه، گنجینه دل، ص۶۱.</ref> او همچنین در تیر ۱۳۵۶ به بیروت رفت و پس از دیدار با صدر و چمران عازم نجف شد<ref>طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۲۴۷–۳۸۰.</ref> | در سال ۱۳۵۵، بازداشت [[سیدمحمد موسوی خوئینی]] (← مقاله خوئینی، سیدمحمد) و برخی دیگر از مبارزان، که یکی از اتهامات وی ارتباط با سیداحمد خمینی بود، شرایط را برای سیداحمد ناامن کرد؛ از اینرو با هماهنگی [[محمد منتظری]] و به مدت دو هفته، به [[پاکستان]] رفت<ref>خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، ۳؛ طباطبایی، فاطمه، گنجینه دل، ص۶۱.</ref> او همچنین در تیر ۱۳۵۶ به [[بیروت]] رفت و پس از دیدار با صدر و [[مصطفی چمران|چمران]] عازم نجف شد.<ref>طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۲۴۷–۳۸۰.</ref> | ||
با درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ وضع و مسئولیت سیداحمد خمینی تغییر کرد. او به دلیل ضرورت حضور در کنار پدر و انجام مسئولیتهای برادر، از بازگشت به ایران منصرف شده و به همراه خانواده در نجف ماند<ref>مصطفوی، گنجینه دل، ص۱۰۳؛ طباطبایی، اقلیم خاطرات، ص۴۰۰.</ref> امامخمینی با توجه به اعتماد کاملی که به فرزند خود داشت، در ۱۵/۱۰/۱۳۵۶ وی را به جای سیدمصطفی وصیّ خود قرار داد و وصایای خود را به او گفت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۲۹۲.</ref> | با درگذشت مشکوک [[سیدمصطفی خمینی]] در اول آبان ۱۳۵۶ وضع و مسئولیت سیداحمد خمینی تغییر کرد. او به دلیل ضرورت حضور در کنار پدر و انجام مسئولیتهای برادر، از بازگشت به ایران منصرف شده و به همراه خانواده در نجف ماند<ref>مصطفوی، گنجینه دل، ص۱۰۳؛ طباطبایی، اقلیم خاطرات، ص۴۰۰.</ref> امامخمینی با توجه به اعتماد کاملی که به فرزند خود داشت، در ۱۵/۱۰/۱۳۵۶ وی را به جای سیدمصطفی وصیّ خود قرار داد و [[وصایای امامخمینی|وصایای]] خود را به او گفت.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۲۹۲.</ref> | ||
در همین ماهها نهضت اسلامی مردم ایران هم اوج میگرفت و بهویژه پس از برگزاری مراسم ختم سیدمصطفی خمینی در شهرهای مختلف ایران، سرعت بیشتری یافت؛ رفت و آمدها از ایران و اروپا به نجف بیشتر شد و سیداحمد حلقه اتصال و هماهنگکننده این ارتباطات بود. او با درخواست خبرنگاران نشریههای اروپایی برای انجام مصاحبه با | در همین ماهها نهضت اسلامی مردم ایران هم اوج میگرفت و بهویژه پس از برگزاری مراسم ختم سیدمصطفی خمینی در شهرهای مختلف ایران، سرعت بیشتری یافت؛ رفت و آمدها از ایران و اروپا به نجف بیشتر شد و سیداحمد حلقه اتصال و هماهنگکننده این ارتباطات بود. او با درخواست خبرنگاران نشریههای اروپایی برای انجام مصاحبه با [[امامخمینی]]، شرایط این دیدار را در عین نظارت شدید مأموران عراقی، آماده میکرد؛ چنانکه امامخمینی در اردیبهشت و شهریور ۱۳۵۷، توانست با روزنامههای فرانسوی لوموند و فیگارو مصاحبه کند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۶۶ و ۴۶۶؛ طباطبایی، اقلیم خاطرات، ۴۰۲–۴۰۳.</ref> براساس گزارشی از اسناد ساواک، سیداحمد خمینی در زمانی که در ایران بود، با گروههای مبارز و چریکی مسلحانه مانند [[سازمان مجاهدین خلق]] ارتباط داشت که به دلیل هوشیاری او، هیچ مدرکی از این ارتباط کشف نشد و تنها پس از خروج او از ایران، [[ساواک]] به این روابط پی برد.<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، یادگار امام، ص۳۶۲–۳۶۴.</ref> | ||
اوجگیری نهضت اسلامی و ایجاد روابط حسنه دولت ایران و عراق، که به ایجاد محدودیتهای شدید برای فعالیت سیاسی امامخمینی در اوایل پاییز ۱۳۵۷ انجامید، تصمیم امامخمینی برای هجرت از عراق را در پی داشت. ایشان نخست به همراه سیداحمد و ابراهیم یزدی (← مقاله یزدی، ابراهیم) که شب پیش از حرکت امامخمینی، بیخبر از پاریس رسیده بود، و چند تن دیگر از دوستان، عازم مرز کویت شد تا از آنجا به سوریه برود؛ اما ممانعت دولت کویت از ورود ایشان به این کشور، موجب شد امامخمینی با مشورت سیداحمد خمینی، رهسپار فرانسه شود<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۵۲.</ref> (← مقاله هجرت امامخمینی). وی به همراه امامخمینی و همراهان دیگر، در ۱۴ مهر ۱۳۵۷ به پاریس وارد شدند و پس از دو روز به روستای نوفل لوشاتو در چهلکیلومتری پاریس رفتند<ref>راعی، مصطفوی خمینی، ۱/۳۶۹.</ref> | اوجگیری نهضت اسلامی و ایجاد روابط حسنه دولت ایران و عراق، که به ایجاد محدودیتهای شدید برای فعالیت سیاسی امامخمینی در اوایل پاییز ۱۳۵۷ انجامید، تصمیم امامخمینی برای هجرت از عراق را در پی داشت. ایشان نخست به همراه سیداحمد و [[ابراهیم یزدی]] (← مقاله یزدی، ابراهیم) که شب پیش از حرکت امامخمینی، بیخبر از پاریس رسیده بود، و چند تن دیگر از دوستان، عازم مرز کویت شد تا از آنجا به سوریه برود؛ اما ممانعت دولت کویت از ورود ایشان به این کشور، موجب شد امامخمینی با [[مشورت]] سیداحمد خمینی، رهسپار [[فرانسه]] شود<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۵۲.</ref> (← مقاله هجرت امامخمینی). وی به همراه امامخمینی و همراهان دیگر، در ۱۴ مهر ۱۳۵۷ به پاریس وارد شدند و پس از دو روز به روستای [[نوفل لوشاتو]] در چهلکیلومتری پاریس رفتند.<ref>راعی، مصطفوی خمینی، ۱/۳۶۹.</ref> | ||
در مدت اقامت امامخمینی در | در مدت [[اقامت امامخمینی در پاریس]]، که حدود چهار ماه به درازا کشید و از پرمشغلهترین روزهای نهضت بود، سیداحمد خمینی همواره همراه و ملازم پدر بود و در برنامهریزیها، مصاحبهها و دیدارهای ایشان با افراد و رسانههای گروهی نقش اساسی بر عهده داشت<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۲۰–۱۲۲.</ref>؛ همچنین در آن شرایط حساس، وظیفه خطیر [[حفاظت از امامخمینی|حفاظت از جان امامخمینی]] بر عهده وی بود<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۲۰–۱۲۲.</ref> و ازجمله بر مسائل مربوط به تغذیه ایشان نظارت داشت.<ref>راعی، مصطفوی خمینی، ۱/۳۶۹.</ref> وی پس از [[فرار محمدرضا پهلوی]] در ۲۶ دی ۱۳۵۷ و تصمیم امامخمینی به بازگشت به ایران نیز در فراهمکردن مقدمات سفر، تعیین هواپیما، انتخاب همراهان و دیگر مراقبتهای لازم نقش اصلی را بر عهده داشت و پیش از حرکت از پاریس با مشورت با برخی از همراهان واکنشهای احتمالی رژیم پهلوی را بررسی کرد تا در صورت لزوم بتواند تصمیم مناسب را بگیرد<ref>راعی، مصطفوی خمینی، ۱/۳۶۹.</ref> او به هنگام [[ورود امامخمینی به ایران]] همراه ایشان بود؛ اما به دلیل ازدحام جمعیت و فشار عصبی ناشی از نگرانی برای حفظ سلامت ایشان، پیش از رسیدن به [[بهشت زهرا (س)]] از هوش رفت و نتوانست در هنگام [[سخنرانی امامخمینی در بهشت زهرا (س)]] در کنار ایشان باشد.<ref>رفیقدوست، گنجینه دل، ص۳۱۰؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۲۹–۱۳۰.</ref> | ||
در فاصله ورود امامخمینی به کشور در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ تا پیروزی انقلاب در ۲۲ | در فاصله ورود امامخمینی به کشور در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ تا [[پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن]]، سیداحمد خمینی همراه ایشان بود و در جلسات تصمیمگیری، برای مراقبت و [[حفاظت از امامخمینی]] و تنظیم دیدارها و اعلام پیامهای ایشان به مردم شرکت میکرد و نیز در پیگیری لحظه به لحظه رخدادهای انقلاب و انتقال آنها به امامخمینی بیشترین تکاپو و تلاش را داشت.<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، کوثر، ۳/۴۲۵؛ راعی، مصطفوی خمینی، ۱/۳۶۹.</ref> | ||
همراهی با امامخمینی: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سیداحمد خمینی همواره در کنار امامخمینی و مشاوری مورد اعتماد و بازویی توانا برای ایشان بود<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۴۴–۲۰۴.</ref> وی در دهم اسفند ۱۳۵۷ همراه ایشان به قم رفت و در آنجا نیز وظیفه تنظیم امور بیت و دفتر امامخمینی و برقراری ارتباطها و دیدارهای گسترده ایشان با مردم و مسئولان را بر عهده داشت<ref>مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشاور امین، ص۱۵۰.</ref> و همانگونه که امامخمینی میخواست، تنها کسی بود که سلامت و صلابت دفتر ایشان را حفظ کرد و در برابر افرادی که در صدد نفوذ در دفتر بودند، هوشیارانه عمل کرد<ref>طباطبایی، فاطمه، گنجینه دل، ۶۵.</ref> | همراهی با امامخمینی: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سیداحمد خمینی همواره در کنار امامخمینی و مشاوری مورد اعتماد و بازویی توانا برای ایشان بود<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۴۴–۲۰۴.</ref> وی در دهم اسفند ۱۳۵۷ همراه ایشان به قم رفت و در آنجا نیز وظیفه تنظیم امور بیت و [[دفتر امامخمینی]] و برقراری ارتباطها و دیدارهای گسترده ایشان با مردم و مسئولان را بر عهده داشت<ref>مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشاور امین، ص۱۵۰.</ref> و همانگونه که امامخمینی میخواست، تنها کسی بود که سلامت و صلابت دفتر ایشان را حفظ کرد و در برابر افرادی که در صدد نفوذ در دفتر بودند، هوشیارانه عمل کرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، گنجینه دل، ۶۵.</ref> | ||
امامخمینی با پذیرش سمتهای رسمی حکومتی از سوی فرزند خود سیداحمد خمینی مخالف بود و معتقد بود وی به صورت آزاد بهتر میتواند به اسلام و مردم کشور خدمت کند<ref>امامخمینی، صحیه امام، ۲۱/۱۵۹.</ref>؛ اما وی به خواست امامخمینی برای ابلاغ و دریافت سریعتر گزارشهای جلسات مسئولین، در جلسات سران سه قوه، شورای عالی دفاع و مجمع تشخیص مصلحت شرکت میکرد و در صحنههای مختلف انقلاب اسلامی مانند امور جنگ | امامخمینی با پذیرش سمتهای رسمی حکومتی از سوی فرزند خود سیداحمد خمینی مخالف بود و معتقد بود وی به صورت آزاد بهتر میتواند به [[اسلام]] و [[مردم]] کشور خدمت کند<ref>امامخمینی، صحیه امام، ۲۱/۱۵۹.</ref>؛ اما وی به خواست امامخمینی برای ابلاغ و دریافت سریعتر گزارشهای جلسات مسئولین، در جلسات سران سه قوه، [[شورای عالی دفاع]] و [[مجمع تشخیص مصلحت نظام|مجمع تشخیص مصلحت]] شرکت میکرد و در صحنههای مختلف انقلاب اسلامی مانند امور [[جنگ تحمیلی]]، مقابله با [[شورش سازمان مجاهدین خلق]] و خنثیکردن [[غائله سیدابوالحسن بنیصدر]]، حضور و نقش جدی داشت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۶۴؛ هاشمی رفسنجانی، گنجینه دل، ۳۰؛ رجایی، یادگار سپیده، ص۳–۴.</ref> و به عنوان یک عنصر خوشفکر، باهوش و باتجربه به پیشبرد جلسات مسئولین کمک میکرد<ref>خامنهای، گنجینه دل، ص۲۰.</ref>؛ چنانکه وقتی [[سیدمحمود طالقانی]] در اعتراض به بازداشت دو نفر از فرزندان خود که یکی از هواداران و دیگری از اعضای فعال [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] بود،<ref>محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۳۸.</ref> در روز ۲۳ فروردین ۱۳۵۸ تهران را به حالت قهر به مقصد نامعلومی ترک و اعلام کرد تصمیم دارد دفاتر خود را ببندد و از کار کنارهگیری کند،<ref>هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۵۹–۲۶۰؛ محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۳۸–۴۳۹.</ref> همراهی سیداحمد خمینی با طالقانی در سفر به قم و دیدار با امامخمینی، این ماجرا را که با توجه به زمینهسازیهای قبلی و تبلیغات گسترده سازمان مجاهدین خلق، میتوانست به یک غائله بزرگ تبدیل شود، هوشیارانه خاتمه داد.<ref>هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۵۹–۲۶۰؛ محتشمیپور، گنجینه دل، ص۴۳۷–۴۴۱؛ روزنامه اطلاعات، ۱/۲/۱۳۵۸ش.</ref> (← سیدمحمود طالقانی). | ||
در جریان [[تصرف لانه جاسوسی آمریکا]] در ایران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ به دست دانشجویان پیرو [[خط امام]] (← مقاله تسخیر لانه جاسوسی آمریکا)، سیداحمد خمینی بیدرنگ از اقدام آنان حمایت کرد. وی که روز بعد به دستور امامخمینی<ref>ستوده و کاویانی، ۱۰۳؛ ولز، ۲۲۰.</ref> و به دعوت دانشجویان به محل سفارت رفته بود، پس از آنکه از نزدیک در جریان امور قرار گرفت با شرکت در چندین مصاحبه بر لزوم حمایت از اقدام آنان تأکید کرد<ref>خمینی، سیداحمد، مجموعه آثار، ۱/۶۲–۶۴؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۵۸.</ref> او از آغاز ماجرا تا رهایی گروگانها، طرف مشورت امامخمینی و رابط ایشان با شورای انقلاب و مسئولان نظام دراینباره بود<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۵۰–۱۶۰.</ref> | در جریان [[تصرف لانه جاسوسی آمریکا]] در ایران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ به دست دانشجویان پیرو [[خط امام]] (← مقاله تسخیر لانه جاسوسی آمریکا)، سیداحمد خمینی بیدرنگ از اقدام آنان حمایت کرد. وی که روز بعد به دستور امامخمینی<ref>ستوده و کاویانی، ۱۰۳؛ ولز، ۲۲۰.</ref> و به دعوت دانشجویان به محل سفارت رفته بود، پس از آنکه از نزدیک در جریان امور قرار گرفت با شرکت در چندین مصاحبه بر لزوم حمایت از اقدام آنان تأکید کرد<ref>خمینی، سیداحمد، مجموعه آثار، ۱/۶۲–۶۴؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۵۸.</ref> او از آغاز ماجرا تا رهایی گروگانها، طرف مشورت امامخمینی و رابط ایشان با [[شورای انقلاب]] و مسئولان نظام دراینباره بود.<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۵۰–۱۶۰.</ref> | ||
سیدابوالحسن | [[سیدابوالحسن بنیصدر]]، نخستین رئیسجمهور ایران در اول مرداد ۱۳۵۹ طی نامهای به امامخمینی پیشنهاد نخستوزیری سیداحمد خمینی را مطرح و او را بهترین گزینه برای ریاست دولت معرفی کرد؛ ولی [[امامخمینی]] پیشنهاد وی را نپذیرفت و اعلام کرد بنا ندارد اشخاص منسوب به ایشان متصدی این امور شوند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۵۶؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب در بحران، ۱۶۰.</ref> سیداحمد خمینی با اینکه در انتخابات ریاست جمهوری به بنیصدر رأی نداده بود و با رویکار آمدن او از همان آغاز مخالف بود،<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۷۷–۱۷۹.</ref> گاه مورد انتقاد دیگران قرار میگرفت و به حمایت از بنیصدر و نیز [[صادق قطبزاده]] متهم میشد<ref>موسوی بجنوردی، گنجینه دل، ص۵۰۳.</ref>؛ اتّهامی که امامخمینی آن را رد کردهاست؛ البته وی همواره نماینده امامخمینی در جلسات هماهنگی سران سه قوه بود و در حل بسیاری از مشکلات و اختلافات پیشآمده، نقش مهمی ایفا میکرد.<ref>به عنوان نمونه: امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۶۳ و ۵۰۳.</ref> | ||
از سوی دیگر، نقش سیداحمد خمینی در دوره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بیبدیل بود و هیچکس دیگر نمیتوانست این نقش را ایفا کند.<ref>خامنهای، گنجینه دل، ص۱۷.</ref> به دست آوردن اطلاعات دقیق از آخرین وضعیت نیروهای خودی و قوای دشمن در دفاع مقدس، تدوین دیدگاههای افراد دربارهٔ جنگ و جمعبندی آخرین گزارشها از مواضع دولتها و مجامع بینالمللی و رسانیدن این آگاهیها به امامخمینی، مسئولیت مهم و سنگینی بود که وی با مدیریت قوی، آن را به بهترین وجه انجام میداد. ارتباط پیوسته با شورای عالی دفاع، فرماندهان نظامی و شرکت در جلسات این شورا از دیگر وظایف او بود<ref>هاشمی رفسنجانی، گنجینه دل، ۲۹–۳۱؛ رضایی، گنجینه دل، ص۲۹۶–۳۰۴.</ref>؛ همچنین رساندن سریع پیامهای سرّی و غیر سرّی امامخمینی دربارهٔ امور نظامی به مسئولان و فرماندهان جنگ و نیز برنامهریزی برای دیدار رزمندگان ارتشی، سپاهی و بسیجی با امامخمینی بر عهده وی بود<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۹۲.</ref> او پیامهای امامخمینی را در کمال امانت و بدون هیچ تفسیر و تعبیری منتقل میکرد و پاسخ و واکنش آن جمع یا فرد را بدون کوچکترین تغییری به ایشان میرساند و نظر خود را جداگانه بیان میکرد<ref>هاشمی رفسنجانی، گنجینه دل، ۲۸–۲۹.</ref>؛ چنانکه در جلسه مسئولان نظام در ۲۵/۴/۱۳۶۷، که برای تصمیمگیری دربارهٔ پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ تشکیل شد، شرکت کرد و پیام محرمانه امامخمینی به مسئولان نظام را که در پیشگیری از اختلاف نظر و برخوردهای احساسی بعدی بسیار مفید بود، خواند<ref>هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۲۱۵.</ref> وی در دوره پس از جنگ و آغاز دوره بازسازی نیز به عنوان امین امامخمینی و با نظر خود ایشان، در جلسات مسئولان شرکت میکرد و مسائل و موضوعات کشور را به اطلاع ایشان میرساند. امامخمینی بر اهمیت این مسئولیت تأکید کردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۵۹.</ref> | از سوی دیگر، نقش سیداحمد خمینی در دوره [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] بیبدیل بود و هیچکس دیگر نمیتوانست این نقش را ایفا کند.<ref>خامنهای، گنجینه دل، ص۱۷.</ref> به دست آوردن اطلاعات دقیق از آخرین وضعیت نیروهای خودی و قوای دشمن در دفاع مقدس، تدوین دیدگاههای افراد دربارهٔ جنگ و جمعبندی آخرین گزارشها از مواضع دولتها و مجامع بینالمللی و رسانیدن این آگاهیها به امامخمینی، مسئولیت مهم و سنگینی بود که وی با مدیریت قوی، آن را به بهترین وجه انجام میداد. ارتباط پیوسته با شورای عالی دفاع، فرماندهان نظامی و شرکت در جلسات این شورا از دیگر وظایف او بود<ref>هاشمی رفسنجانی، گنجینه دل، ۲۹–۳۱؛ رضایی، گنجینه دل، ص۲۹۶–۳۰۴.</ref>؛ همچنین رساندن سریع پیامهای سرّی و غیر سرّی امامخمینی دربارهٔ امور نظامی به مسئولان و فرماندهان جنگ و نیز برنامهریزی برای دیدار رزمندگان ارتشی، سپاهی و بسیجی با امامخمینی بر عهده وی بود<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۹۲.</ref> او [[پیامهای امامخمینی]] را در کمال امانت و بدون هیچ تفسیر و تعبیری منتقل میکرد و پاسخ و واکنش آن جمع یا فرد را بدون کوچکترین تغییری به ایشان میرساند و نظر خود را جداگانه بیان میکرد<ref>هاشمی رفسنجانی، گنجینه دل، ۲۸–۲۹.</ref>؛ چنانکه در جلسه مسئولان نظام در ۲۵/۴/۱۳۶۷، که برای تصمیمگیری دربارهٔ پذیرش [[قطعنامه ۵۹۸]] و پایان جنگ تشکیل شد، شرکت کرد و پیام محرمانه امامخمینی به مسئولان نظام را که در پیشگیری از اختلاف نظر و برخوردهای احساسی بعدی بسیار مفید بود، خواند<ref>هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۲۱۵.</ref> وی در دوره پس از جنگ و آغاز دوره بازسازی نیز به عنوان امین امامخمینی و با نظر خود ایشان، در جلسات مسئولان شرکت میکرد و مسائل و موضوعات کشور را به اطلاع ایشان میرساند. امامخمینی بر اهمیت این مسئولیت تأکید کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۵۹.</ref> | ||
از سوی دیگر، سیداحمد خمینی در ماجرای کنارهگیری حسینعلی منتظری از [[قائممقامی رهبری]]، تلاش کرد کار به عزل و جدایی نکشد، ولی به نتیجه نرسید. کتاب رنجنامه که در همان زمان منتشر شد، به شرح تفصیلی این ماجرا و علل و عوامل این قضیه از زبان وی پرداخته و ریشهها و مسائلی که این واقعه تلخ را به وجود آوردند، نیز تلاش فراوان امامخمینی در جلوگیری از کژتابیهای موجود در بیت قائممقام رهبری را، بررسی کردهاست (← مقاله قائممقام رهبری). وی در مناسبتهای مختلف نماینده امامخمینی برای ابلاغ پیام ایشان به مردم نیز بود<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۷۱، ۲۱۵، ۳۴۸، ۴۰۳ و ۱۵/۶۰، ۱۹۴، ۲۳۸.</ref> | از سوی دیگر، سیداحمد خمینی در ماجرای کنارهگیری [[حسینعلی منتظری]] از [[قائممقامی رهبری]]، تلاش کرد کار به عزل و جدایی نکشد، ولی به نتیجه نرسید. [[کتاب رنجنامه]] که در همان زمان منتشر شد، به شرح تفصیلی این ماجرا و علل و عوامل این قضیه از زبان وی پرداخته و ریشهها و مسائلی که این واقعه تلخ را به وجود آوردند، نیز تلاش فراوان امامخمینی در جلوگیری از کژتابیهای موجود در بیت قائممقام رهبری را، بررسی کردهاست (← مقاله قائممقام رهبری). وی در مناسبتهای مختلف نماینده امامخمینی برای ابلاغ پیام ایشان به مردم نیز بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۷۱، ۲۱۵، ۳۴۸، ۴۰۳ و ۱۵/۶۰، ۱۹۴، ۲۳۸.</ref> | ||
سیداحمد خمینی در طول سالهای مدیریت دفتر | سیداحمد خمینی در طول سالهای مدیریت [[دفتر امامخمینی]]، همراهی دلسوز و مطمئن، مشاوری امین، یاری دیرین و سربازی فداکار برای امامخمینی بود. مسئولان کشوری و لشکری به واسطه او میتوانستند به راحتی از امامخمینی رهنمود بگیرند یا گزارشهای خود را تقدیم کنند<ref>خامنهای، گنجینه دل، ص۱۷–۱۹.</ref> او مهمترین عامل پیشبرد آرمانهای انقلاب اسلامی و نظام را حفظ اتحاد مردم و مسئولان میدانست و در حفظ و تقویت آن میکوشید<ref>خمینی سیداحمد، مجموعه آثار، ۱/۵۰۵–۵۰۶.</ref> وی به مردم فقیر و مستضعف بسیار توجه داشت و از همنشینی با آنان لذت میبرد و بارها برای اطلاع از وضعیت مناطق فقیرنشین به استانهای محروم ازجمله هرمزگان و سیستان و بلوچستان و شهرهای سرباز، میرجاوه، کنارک، بم، ایرانشهر و مناطق مرزی سفر کرد و در همصحبتی با مردم، پای درد دل آنان نشست.<ref>خمینی، گنجینه دل، ص۵۱–۵۲؛ موسوی، گنجینه دل، ص۴۷۵.</ref> | ||
== مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی == | == مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی == | ||
درک ضرورت و اهمیت وجود مرجعی برای تنظیم و انتشار اسناد، کتابهای علمی، سخنان شفاهی و مکتوب امامخمینی بهگونهای که بهویژه پس از رحلت ایشان شائبه و اختلافی در آن نباشد، موجب شد سیداحمد خمینی در ۱۷/۶/۱۳۶۷، در نامهای به امامخمینی، ضمن شرح ضرورت و اهمیت این موضوع، از ایشان بخواهد تا تکلیف آن را روشن کند. امامخمینی در پاسخ، با اشاره به صاحبنظر بودن سیداحمد، در مسائل سیاسی ـ اجتماعی و با توجه به اینکه در تمام فراز و نشیبها همراه ایشان و متصدی امور سیاسی و اجتماعی مربوط به ایشان بودهاست، او را برای تدوین و تنظیم تمام مسائل مربوط به خود که چه بسا در رسانهها به اشتباه ذکر شده باشد، برگزید. ایشان همچنین با آرزوی توفیق برای فرزند خود از او خواست تا با دقت نظر و صرف وقت، این کار را به پایان برساند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۲۵–۱۲۷.</ref> | درک ضرورت و اهمیت وجود مرجعی برای تنظیم و انتشار اسناد، کتابهای علمی، سخنان شفاهی و مکتوب امامخمینی بهگونهای که بهویژه پس از [[رحلت امامخمینی|رحلت ایشان]] شائبه و اختلافی در آن نباشد، موجب شد سیداحمد خمینی در ۱۷/۶/۱۳۶۷، در نامهای به امامخمینی، ضمن شرح ضرورت و اهمیت این موضوع، از ایشان بخواهد تا تکلیف آن را روشن کند. [[امامخمینی]] در پاسخ، با اشاره به صاحبنظر بودن سیداحمد، در مسائل سیاسی ـ اجتماعی و با توجه به اینکه در تمام فراز و نشیبها همراه ایشان و متصدی امور سیاسی و اجتماعی مربوط به ایشان بودهاست، او را برای تدوین و تنظیم تمام مسائل مربوط به خود که چه بسا در رسانهها به اشتباه ذکر شده باشد، برگزید. ایشان همچنین با آرزوی توفیق برای فرزند خود از او خواست تا با دقت نظر و صرف وقت، این کار را به پایان برساند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۲۵–۱۲۷.</ref> | ||
سیداحمد خمینی در ۲۲/۸/۱۳۶۷ در نامه دیگری به امامخمینی، با توجه به پراکندهبودن پروندهها و اسناد تهیهشده در مراکز و نهادهای مختلف و لزوم تحقیق و مطالعه آنها، از ایشان خواست تا در صورت مصلحت، دربارهٔ در اختیار قراردادن این اسناد، دستور صادر کند. امامخمینی نیز در حکمی همه مسئولان را موظف کرد هر کجا نامه، سند یا پروندهای دربارهٔ ایشان هست، درصورت درخواست سیداحمد یا نماینده او، در اختیار قرار دهند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۲۵ و ۱۸۷.</ref> او بر اساس حکم یادشده و بر مبنای طرحی که [[محمدعلی انصاری]] و [[حمید انصاری]] تدوین کرده بودند و کلیات آن مورد موافقت امامخمینی و رؤسای سه قوه قرار گرفته بود، در سال ۱۳۶۷، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی را تأسیس کرد<ref>معاونت فرهنگی و ارتباطات، آشنایی با مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ص۵.</ref> مجلس شورای اسلامی نیز طی مصوبهای در ۱۴/۸/۱۳۶۸ مسئولیت جمعآوری سخنان، اسناد و مدارک مربوط به امامخمینی را به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی با سرپرستی سیداحمد خمینی به عنوان نهادی رسمی و قانونی واگذار کرد<ref>معاونت فرهنگی و ارتباطات، آشنایی با مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ص۶؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، در یک نگاه، ۴.</ref> (← مقالههای مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، دستخط امامخمینی). | سیداحمد خمینی در ۲۲/۸/۱۳۶۷ در نامه دیگری به امامخمینی، با توجه به پراکندهبودن پروندهها و اسناد تهیهشده در مراکز و نهادهای مختلف و لزوم تحقیق و مطالعه آنها، از ایشان خواست تا در صورت مصلحت، دربارهٔ در اختیار قراردادن این اسناد، دستور صادر کند. امامخمینی نیز در حکمی همه مسئولان را موظف کرد هر کجا نامه، سند یا پروندهای دربارهٔ ایشان هست، درصورت درخواست سیداحمد یا نماینده او، در اختیار قرار دهند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۲۵ و ۱۸۷.</ref> او بر اساس حکم یادشده و بر مبنای طرحی که [[محمدعلی انصاری]] و [[حمید انصاری]] تدوین کرده بودند و کلیات آن مورد موافقت امامخمینی و رؤسای سه قوه قرار گرفته بود، در سال ۱۳۶۷، [[مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی]] را تأسیس کرد<ref>معاونت فرهنگی و ارتباطات، آشنایی با مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ص۵.</ref> [[مجلس شورای اسلامی]] نیز طی مصوبهای در ۱۴/۸/۱۳۶۸ مسئولیت جمعآوری سخنان، اسناد و مدارک مربوط به امامخمینی را به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی با سرپرستی سیداحمد خمینی به عنوان نهادی رسمی و قانونی واگذار کرد.<ref>معاونت فرهنگی و ارتباطات، آشنایی با مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ص۶؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، در یک نگاه، ۴.</ref> (← مقالههای مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، دستخط امامخمینی). | ||
== استواری بر خط امامخمینی == | == استواری بر خط امامخمینی == | ||
سیداحمد خمینی بسیار بیش از علاقه پدر و فرزندی، به امامخمینی علاقه داشت و عاشق بیقرار و دلسوخته ایشان بود<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۸۸.</ref> وی حیثیت امامخمینی را حیثیت اسلام و نظام میدانست<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۸۸–۲۸۹.</ref> و معتقد بود بسیاری از ابعاد شخصیت ایشان برای مردم هنوز ناشناخته است<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۱۷.</ref> او بر این باور بود که امامخمینی همه وجودش انقطاع الی الله بود و جز به حق نمیاندیشید و ملاکی جز ادای تکلیف الهی بر گفتار و رفتارش حاکم نبود و از هیچکس جز خدا نمیترسید<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۱۶.</ref> و در نهایت پاکی و اخلاص بود<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۴۵.</ref> امامخمینی از نظر سیداحمد، چهره مظلوم تاریخ این عصر<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۸۲.</ref> و روح خدا در کالبد زمان<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۶۵.</ref> بود که در عصر غربت اسلام، دین خدا را زنده کرد و مجد و عظمتِ ازدسترفته مسلمانان را بازگرداند و آرزوی دیرینه برقراری نظام اسلامی را جامه عمل پوشاند<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۱۶.</ref>؛ چنانکه آمریکا را شیطان بزرگ خواند و تا آخر بر این سخن خود استوار ماند و فخر انقلاب اسلامی را به ذلت رابطه با آمریکا نفروخت<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۸۲.</ref> | سیداحمد خمینی بسیار بیش از علاقه پدر و فرزندی، به امامخمینی علاقه داشت و عاشق بیقرار و دلسوخته ایشان بود<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۸۸.</ref> وی حیثیت امامخمینی را حیثیت اسلام و نظام میدانست<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۸۸–۲۸۹.</ref> و معتقد بود بسیاری از ابعاد شخصیت ایشان برای مردم هنوز ناشناخته است<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۱۷.</ref> او بر این باور بود که امامخمینی همه وجودش انقطاع الی الله بود و جز به حق نمیاندیشید و ملاکی جز ادای تکلیف الهی بر گفتار و رفتارش حاکم نبود و از هیچکس جز خدا نمیترسید<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۱۶.</ref> و در نهایت پاکی و اخلاص بود<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۴۵.</ref> امامخمینی از نظر سیداحمد، چهره مظلوم تاریخ این عصر<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۸۲.</ref> و روح خدا در کالبد زمان<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۶۵.</ref> بود که در عصر غربت اسلام، دین خدا را زنده کرد و مجد و عظمتِ ازدسترفته مسلمانان را بازگرداند و آرزوی دیرینه برقراری نظام اسلامی را جامه عمل پوشاند<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۱۶.</ref>؛ چنانکه [[آمریکا]] را شیطان بزرگ خواند و تا آخر بر این سخن خود استوار ماند و فخر انقلاب اسلامی را به ذلت رابطه با آمریکا نفروخت.<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۲۸۲.</ref> | ||
سیداحمد خمینی جریانهای اسلامی و انقلابی موجود در کشور را از پیروان ولایت فقیه و دلسوز نظام و انقلاب و اختلاف میان آنها را اختلاف سلیقه در مسائل فرعی میدانست<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۲/۵۰۵.</ref> و برای متعادل نگهداشتن نیروهای انقلابی با وجود سلیقههای گوناگون بسیار میکوشید و همواره به صورت رابطی بیطرف میان آنان عمل میکرد<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱.</ref> وی وجود دیدگاههای مختلف میان نیروهای سیاسی معتقد به نظام و انقلاب در چارچوب قانون اساسی را به زیان انقلاب نمیدانست و معتقد بود طرح دیدگاههای مختلف موجب رشد افکار و تقویت نظام است<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱.</ref>؛ در عین حال، خود وارد کشمکشهای جناحی و رقابتهای سیاسی نیروهای انقلابی نمیشد و همیشه تلاش میکرد میان جناحهای مختلف هماهنگی ایجاد کند.<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۲/۲۲۶.</ref> او بارها اعلام کرده بود که به هیچ دسته و گروه و جمعیتی وابسته نیست و در هیچ حزب و سازمانی عضویت ندارد<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۷؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۶۴.</ref> | سیداحمد خمینی جریانهای اسلامی و انقلابی موجود در کشور را از پیروان [[ولایت فقیه]] و دلسوز نظام و انقلاب و اختلاف میان آنها را اختلاف سلیقه در مسائل فرعی میدانست<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۲/۵۰۵.</ref> و برای متعادل نگهداشتن نیروهای انقلابی با وجود سلیقههای گوناگون بسیار میکوشید و همواره به صورت رابطی بیطرف میان آنان عمل میکرد<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱.</ref> وی وجود دیدگاههای مختلف میان نیروهای سیاسی معتقد به نظام و انقلاب در چارچوب [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران|قانون اساسی]] را به زیان انقلاب نمیدانست و معتقد بود طرح دیدگاههای مختلف موجب رشد افکار و تقویت نظام است<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱.</ref>؛ در عین حال، خود وارد کشمکشهای جناحی و رقابتهای سیاسی نیروهای انقلابی نمیشد و همیشه تلاش میکرد میان جناحهای مختلف هماهنگی ایجاد کند.<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۲/۲۲۶.</ref> او بارها اعلام کرده بود که به هیچ دسته و گروه و جمعیتی وابسته نیست و در هیچ حزب و سازمانی عضویت ندارد.<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۳۷؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۱۶۴.</ref> | ||
امامخمینی نیز سیداحمد را عزیزترین فرد نزد خود میدانست<ref>← خامنهای، گنجینه دل، ص۱۹.</ref> و علاقه و ارتباط عاطفی عمیقی با او داشت. ایشان در چندین نامه او را عزیز، نورچشمی، مورد وثوق و فرزند مکرم خطاب کرده و همواره دربارهٔ مسائل مختلف شخصی و نیز مسائل مربوط به | امامخمینی نیز سیداحمد را عزیزترین فرد نزد خود میدانست<ref>← خامنهای، گنجینه دل، ص۱۹.</ref> و علاقه و ارتباط عاطفی عمیقی با او داشت. ایشان در چندین نامه او را عزیز، نورچشمی، مورد وثوق و فرزند مکرم خطاب کرده و همواره دربارهٔ مسائل مختلف شخصی و نیز مسائل مربوط به [[خانواده امامخمینی|خانواده]]، بستگان و امور بیت و [[دفتر امامخمینی|دفتر ایشان]]، او را راهنمایی میکرد و تذکر لازم را میداد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۳۱۰–۴۲۹؛ ۳/۱۳۷–۱۷۸ و ۱۲/۱۱۵.</ref>؛ چنانکه با وجود تأکید سیداحمد بر تهیه تلفن برای خانه پدر خود در [[نجف]] و نیاز خانواده به داشتن تلفن و دشواری استفاده از آن در بیرون از خانه که ناچار بودند برای تلفن به عنوان مثال، به خانه [[نصرالله خلخالی]] بروند، امامخمینی حاضر به قبول نشد و به وی تذکر داد که از حالا رعایت و صرفهجویی در اموال شرعی را تمرین و از زیادهروی در هزینهکردن آنها پرهیز کند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۲۱۵.</ref> | ||
پس از درگذشت سیدمحسن | پس از درگذشت [[سیدمحسن حکیم]]، امامخمینی در نامهای به فرزند خود با بیان احتمال آغاز مباحثی دربارهٔ [[مرجعیت]]، از او و تمام دوستان خود خواست از این مباحث نفیاً و اثباتاً دوری کنند و یک کلمه دخالت نکنند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۷۴.</ref>؛ نیز در موردی در سال ۱۳۴۹، پس از دریافت خبری مبنی بر اینکه وی به منظور تبلیغ برای امامخمینی و رونقدادن به رفت و آمد بیت، به برخی از افراد شهریه ویژه پرداخت میکند، با نوشتن نامهای به او، ضمن اینکه احتمال کذببودن این خبر را دور ندانست، با این حال، با ضدانسانی خواندن اینگونه امور، او را از اقدام به چنین اعمالی برحذر داشت و تأکید کرد ایشان را در جریان اصل خبر قرار دهد و هرگز چنین کارهایی را بدون اطلاع ایشان انجام ندهد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۳۳۶.</ref> ایشان در نامه دیگری که پس از [[ازدواج]] سیداحمد نوشت، از او دربارهٔ سکونت احتمالی در کتابخانه ایشان که [[وقف]] مطالعه [[طلاب]] بودهاست بازخواست کرد و از او خواست با تخلیه کتابخانه، آن را به طلاب واگذارد و دیگر چنین کاری را تکرار نکند. سیداحمد اصل خبری که به امامخمینی رسیده بود را کذب خوانده و تأکید کردهاست هرگز در کتابخانه ساکن نشده بود؛ اما امامخمینی با وجود تردید در اصل این خبر تذکر دراینباره را لازم دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۳۹۲.</ref> | ||
امامخمینی در سال ۱۳۶۱ سیداحمد را وصی در امور شخصی خود قرار داد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۶۹.</ref> و بارها دربارهٔ فرزند خود دعا کرده،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۵۲۱.</ref> به درستکاری و امانتداری وی شهادت داده و به صورت جدی و صریح از وی دفاع کردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۰–۹۳ و ۱۹/۱۰۷.</ref> امامخمینی حضور و همراهی سیداحمد را با خود مهم میدانست و علاقه داشت او همواره در کنارش باشد<ref>مصطفوی، گنجینه دل، ۱۰۵.</ref> و وی را در مسائل سیاسی و اجتماعی صاحبنظر میدانست که با صداقت و کیاست در تمام فراز و نشیبها در کنار ایشان بوده و امور سیاسی و اجتماعی را اداره کردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۲۶–۱۲۷.</ref>؛ با این حال، به او خاطرنشان کرد که تا زنده و منشأ تأثیر است، انتقاد و تهمت و شایعهسازی علیه او اجتنابناپذیر است، زیرا عقدهها زیاد، توقعات روزافزون و حسادتها فراوان است،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۵۱۴.</ref> پس باید خود را برای جفاهایی که پس از مرگ ایشان به حساب وی میگذارند آماده کند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۱۲۰.</ref> | امامخمینی در سال ۱۳۶۱ سیداحمد را وصی در امور شخصی خود قرار داد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۶۹.</ref> و بارها دربارهٔ فرزند خود دعا کرده،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۵۲۱.</ref> به درستکاری و امانتداری وی شهادت داده و به صورت جدی و صریح از وی دفاع کردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۰–۹۳ و ۱۹/۱۰۷.</ref> امامخمینی حضور و همراهی سیداحمد را با خود مهم میدانست و علاقه داشت او همواره در کنارش باشد<ref>مصطفوی، گنجینه دل، ۱۰۵.</ref> و وی را در مسائل سیاسی و اجتماعی صاحبنظر میدانست که با صداقت و کیاست در تمام فراز و نشیبها در کنار ایشان بوده و امور سیاسی و اجتماعی را اداره کردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۲۶–۱۲۷.</ref>؛ با این حال، به او خاطرنشان کرد که تا زنده و منشأ تأثیر است، انتقاد و تهمت و شایعهسازی علیه او اجتنابناپذیر است، زیرا عقدهها زیاد، توقعات روزافزون و حسادتها فراوان است،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۵۱۴.</ref> پس باید خود را برای جفاهایی که پس از مرگ ایشان به حساب وی میگذارند آماده کند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۱۲۰.</ref> | ||
== دفاع امامخمینی == | == دفاع امامخمینی == | ||
جایگاه حساس و نقش بسیار مهم سیداحمد خمینی، سیل شایعات و تهمتها را متوجه وی کرد؛ به گونهای که امامخمینی بهرغم موافقنبودن فرزندش با دفاع ایشان از او، در ۲۳ آبان ۱۳۶۱ در پیامی با اشاره به اینکه احتمال قوی میدهد که پس از ایشان گروهها و اشخاصی بخواهند برای انتقامجویی به بعضی از نزدیکان و دوستانشان تهمتهای ناروایی را نسبت دهند و احیاناً به عنوان دفاع، انتقام ایشان را از آنان بگیرند، اعلام کرد احساس وظیفه شرعی میکند که برای رفع ظلم و تهمت، نظر خود را نزد ملت عزیز اظهار کند تا از ناحیه ایشان کوتاهی نشده باشد و دین خود را به عنوان یک مسلمان و یک خویشاوند ادا کرده باشد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۰ و ۹۲.</ref> | جایگاه حساس و نقش بسیار مهم سیداحمد خمینی، سیل شایعات و تهمتها را متوجه وی کرد؛ به گونهای که امامخمینی بهرغم موافقنبودن فرزندش با دفاع ایشان از او، در ۲۳ آبان ۱۳۶۱ در پیامی با اشاره به اینکه احتمال قوی میدهد که پس از ایشان گروهها و اشخاصی بخواهند برای انتقامجویی به بعضی از نزدیکان و دوستانشان تهمتهای ناروایی را نسبت دهند و احیاناً به عنوان دفاع، انتقام ایشان را از آنان بگیرند، اعلام کرد احساس وظیفه شرعی میکند که برای رفع ظلم و تهمت، نظر خود را نزد ملت عزیز اظهار کند تا از ناحیه ایشان کوتاهی نشده باشد و دین خود را به عنوان یک مسلمان و یک خویشاوند ادا کرده باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۰ و ۹۲.</ref> | ||
امامخمینی در این نامه خداوند تعالی را شاهد و ناظر گرفت و در پیشگاه مقدس حق شهادت داد که از اول انقلاب و بلکه پیش از انقلاب و از زمانی که فرزندش، سیداحمد وارد مسائل سیاسی شدهاست، از وی رفتار یا گفتاری که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد، ندیدهاست و در تمام مراحل، از انقلاب پشتیبانی کرده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب، معین و کمککار ایشان بودهاست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۰–۹۱.</ref> همچنین ایشان در این پیام شهادت دادهاست که سیداحمد کاری که بر خلاف نظر ایشان باشد، انجام نداده و در امور مربوطه، چه در اعلامیهها و حتی در الفاظ اعلامیهها یا ارشادها و راهنماییها، بدون مراجعه به ایشان تصرف و دخالتی نکرده و اگر در امری نظری داشته، صرفاً تذکر دادهاست و تذکراتش نیز صادقانه بوده و بر خلاف مسیر انقلاب و مصلحت نبودهاست؛ چنانکه اگر ایشان تذکراتش را صحیح میدانسته، پذیرفته و اگر نمیپذیرفته، وی از قول و نظر ایشان تخلف نمیکردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۱.</ref> | امامخمینی در این نامه خداوند تعالی را شاهد و ناظر گرفت و در پیشگاه مقدس حق شهادت داد که از اول انقلاب و بلکه پیش از انقلاب و از زمانی که فرزندش، سیداحمد وارد مسائل سیاسی شدهاست، از وی رفتار یا گفتاری که بر خلاف مسیر [[انقلاب اسلامی ایران]] باشد، ندیدهاست و در تمام مراحل، از انقلاب پشتیبانی کرده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب، معین و کمککار ایشان بودهاست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۰–۹۱.</ref> همچنین ایشان در این پیام شهادت دادهاست که سیداحمد کاری که بر خلاف نظر ایشان باشد، انجام نداده و در امور مربوطه، چه در اعلامیهها و حتی در الفاظ [[اعلامیههای امامخمینی|اعلامیهها]] یا ارشادها و راهنماییها، بدون مراجعه به ایشان تصرف و دخالتی نکرده و اگر در امری نظری داشته، صرفاً تذکر دادهاست و تذکراتش نیز صادقانه بوده و بر خلاف مسیر انقلاب و مصلحت نبودهاست؛ چنانکه اگر ایشان تذکراتش را صحیح میدانسته، پذیرفته و اگر نمیپذیرفته، وی از قول و نظر ایشان تخلف نمیکردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۱.</ref> | ||
امامخمینی همچنین با اشاره به اینکه برخی مخالفان انقلاب گاهی سیداحمد را متهم میکنند که در امور مالی ایشان دخالت میکند، یادآور شد که او در امور مالی ایشان دخالتی نداشته و ضبط و حفظ بیتالمال در اختیار بعضی افراد مورد وثوق و اعتماد بودهاست و اگر سیداحمد برای اشخاصی وجوهی خواستهاست، تنها در حد پیشنهاد بوده و شخص ایشان با واسطه یا بیواسطه وجه را به اشخاص مورد نظر رساندهاست. ایشان تأکید کرد سیداحمد در هیچ بانک داخلی و خارجی و هیچ مؤسسهای پولی ندارد و نیز مالک زمین مزروعی و غیر مزروعی یا ساختمان و مانند آن نیست و اگر پس از ایشان، فرزندش در داخل یا خارج کشور مالک چیزی از این امور بود، دولت وقت میتواند با حکم فقیه، آن اموال را مصادره کند و وی را تحت تعقیب قرار دهد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۱.</ref> | امامخمینی همچنین با اشاره به اینکه برخی مخالفان انقلاب گاهی سیداحمد را متهم میکنند که در امور مالی ایشان دخالت میکند، یادآور شد که او در امور مالی ایشان دخالتی نداشته و ضبط و حفظ [[بیتالمال]] در اختیار بعضی افراد مورد وثوق و اعتماد بودهاست و اگر سیداحمد برای اشخاصی وجوهی خواستهاست، تنها در حد پیشنهاد بوده و شخص ایشان با واسطه یا بیواسطه وجه را به اشخاص مورد نظر رساندهاست. ایشان تأکید کرد سیداحمد در هیچ بانک داخلی و خارجی و هیچ مؤسسهای پولی ندارد و نیز مالک زمین مزروعی و غیر مزروعی یا ساختمان و مانند آن نیست و اگر پس از ایشان، فرزندش در داخل یا خارج کشور مالک چیزی از این امور بود، دولت وقت میتواند با حکم فقیه، آن اموال را مصادره کند و وی را تحت تعقیب قرار دهد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۱.</ref> | ||
امامخمینی در ادامه، با اشاره به برخی تهمتها که مخالفان به سیداحمد زدند و مدتی وقت خود را صرف آن کردند، مانند اینکه وی موزه عباسی را ربوده و به پاریس برده که سپس روشن شد صحت ندارد یا اینکه در اطراف شمال زمینهایی خریدهاست و امثال آن، این مسائل را ازجمله اموری شمرد که برای مخالفت و انتقامجویی از ایشان، به فرزندش نسبت میدهند. همچنین ایشان با اشاره به تهمت طولانیمدت طرفداری سیداحمد از منافقین اعلام کرد که در طول مدت انقلاب، مخالفتهایی که از وی نسبت به آنان دیدهاست، از دیگران به آن شدت و قاطعیت ندیدهاست؛ چنانکه در قضیه زندان اوین و شکایتها و مخالفتهایی که با [[اسدالله لاجوردی]] دادستان انقلاب وقت تهران و رئیس زندان اوین (به دلیل برخورد با اعضای [[سازمان تروریستی مجاهدین خلق]]) میشد، کسی بیشتر از سیداحمد، از لاجوردی حمایت و دفاع نکرد و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریباً فاجعه دانست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۱.</ref> امامخمینی همچنین دربارهٔ اتهام طرفداری فرزند خود از [[بنیصدر]]، تصریح کرد مادامی که خود ایشان از بنیصدر به واسطه بعضی مصالح، جانبداری میکرد، سیداحمد نیز طرفدار بنیصدر بود؛ ولی از زمانیکه ایشان پردهها را بالازده و بنیصدر را برکنار کردهاست، حتی یک مرتبه از او طرفداری نکرده بلکه مخالف شدید بودهاست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۲.</ref> | امامخمینی در ادامه، با اشاره به برخی تهمتها که مخالفان به سیداحمد زدند و مدتی وقت خود را صرف آن کردند، مانند اینکه وی موزه عباسی را ربوده و به پاریس برده که سپس روشن شد صحت ندارد یا اینکه در اطراف شمال زمینهایی خریدهاست و امثال آن، این مسائل را ازجمله اموری شمرد که برای مخالفت و انتقامجویی از ایشان، به فرزندش نسبت میدهند. همچنین ایشان با اشاره به تهمت طولانیمدت طرفداری سیداحمد از منافقین اعلام کرد که در طول مدت انقلاب، مخالفتهایی که از وی نسبت به آنان دیدهاست، از دیگران به آن شدت و قاطعیت ندیدهاست؛ چنانکه در قضیه زندان اوین و شکایتها و مخالفتهایی که با [[اسدالله لاجوردی]] دادستان انقلاب وقت تهران و رئیس زندان اوین (به دلیل برخورد با اعضای [[سازمان مجاهدین خلق|سازمان تروریستی مجاهدین خلق]]) میشد، کسی بیشتر از سیداحمد، از لاجوردی حمایت و دفاع نکرد و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریباً فاجعه دانست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۱.</ref> امامخمینی همچنین دربارهٔ اتهام طرفداری فرزند خود از [[بنیصدر]]، تصریح کرد مادامی که خود ایشان از [[بنیصدر]] به واسطه بعضی مصالح، جانبداری میکرد، سیداحمد نیز طرفدار بنیصدر بود؛ ولی از زمانیکه ایشان پردهها را بالازده و بنیصدر را برکنار کردهاست، حتی یک مرتبه از او طرفداری نکرده بلکه مخالف شدید بودهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۲.</ref> | ||
امامخمینی در همین پیام با اشاره به موضوع روحانیت که گاهی سیداحمد متهم به مخالفت با آن میشد، اعلام کرد که ایشان وی را موافق جدی روحانیت میداند که از حفظ اسلام و خط روحانیت متعهد پیروی میکند و اساساً روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلمان با آن مخالف باشد؛ ولی موافقت بیقید و شرط با هر کس که لباس روحانیت به قامت او باشد، هرچند به خلاف مشی اسلامی رفتار کند، از ایشان و از هیچ روحانی متعهد دیگری متوقع و پذیرفته نیست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۲–۹۳.</ref> ایشان در این پیام از فرزند خود خواست که با تکیه بر خدای تبارک و تعالی، از هیچکس غیر او نهراسد و به واسطه تهمتها و مخالفتها، در خدمت به خالق و خلق، به خود تزلزل و تردید راه ندهد و در کنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف، به خدمت هرچه بیشتر قیام کند؛ نیز در خط انقلاب از هیچ خدمتی مضایقه نکند و هرچه مشکل پیش آید و هرچه کارشکنی شود، از کوشش برای خواست خدا دست برندارد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۲.</ref> | امامخمینی در همین پیام با اشاره به موضوع روحانیت که گاهی سیداحمد متهم به مخالفت با آن میشد، اعلام کرد که ایشان وی را موافق جدی روحانیت میداند که از حفظ اسلام و خط [[روحانیت]] متعهد پیروی میکند و اساساً روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلمان با آن مخالف باشد؛ ولی موافقت بیقید و شرط با هر کس که لباس روحانیت به قامت او باشد، هرچند به خلاف مشی اسلامی رفتار کند، از ایشان و از هیچ روحانی متعهد دیگری متوقع و پذیرفته نیست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۲–۹۳.</ref> ایشان در این پیام از فرزند خود خواست که با تکیه بر خدای تبارک و تعالی، از هیچکس غیر او نهراسد و به واسطه تهمتها و مخالفتها، در خدمت به خالق و خلق، به خود تزلزل و تردید راه ندهد و در کنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف، به خدمت هرچه بیشتر قیام کند؛ نیز در خط انقلاب از هیچ خدمتی مضایقه نکند و هرچه مشکل پیش آید و هرچه کارشکنی شود، از کوشش برای خواست خدا دست برندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۲.</ref> | ||
با این حال، بهرغم دفاع صریح امامخمینی از سیداحمد خمینی، بار دیگر در موضوع استعفای شورای سرپرستی صداوسیما و در واقع برکناری آنان از سوی امامخمینی، وی از سوی برخی متهم به دروغگویی و نسبت نادرست به امامخمینی شد که واکنش قاطع و صریح امامخمینی را در پی داشت که هدف این کار را نه تخریب فرزند خود بلکه بیاعتبار کردن خود ایشان و بیت شمرد و بهشدت آن را رد کرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۸۸–۲۸۹.</ref> | با این حال، بهرغم دفاع صریح امامخمینی از سیداحمد خمینی، بار دیگر در موضوع استعفای شورای سرپرستی صداوسیما و در واقع برکناری آنان از سوی امامخمینی، وی از سوی برخی متهم به دروغگویی و نسبت نادرست به امامخمینی شد که واکنش قاطع و صریح امامخمینی را در پی داشت که هدف این کار را نه تخریب فرزند خود بلکه بیاعتبار کردن خود ایشان و بیت شمرد و بهشدت آن را رد کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۸۸–۲۸۹.</ref> | ||
امامخمینی همچنین در آذر ۱۳۶۶، در نامهای وصیتگونه به فرزند خود سیداحمد که بیان توصیههای اخلاقی و عرفانی به او بود،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۳۶–۴۴۳.</ref> پس از بیان نکات اخلاقی، دلیل هجمهها و تهمتهای زیاد به او را با وجود اینکه در هیچ شغلی از مناصب مسئولان نظام مشغول نیست، جرم فرزندی ایشان دانست که از نظر فرهنگ شرق و غرب، کمجرمی نیز نیست و وی باید در انتظار هجمههای شدیدتر باشد. ایشان به فرزند خود تأکید کرد با ایمان به خدا و اعتماد به حکمت بیانتهای او، همه تهمتها و آزارها را تحفهای از دوست برای سرکوب نفسانیت بداند و خداوند را برای این نعمت شکرگزار باشد. ایشان در این نامه با اشاره به مخالفت سیداحمد برای اعلام حمایت از او، خود را موظف به شهادت بر تبرئه او دانست و بار دیگر تصریح کرد سیداحمد از روزی که مشغول اداره امور ایشان شده تا زمان نوشتن این نامه، قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار ایشان برنداشته و تاکنون دیناری از [[بیتالمال]] برای مصارف شخصی خود هزینه نکردهاست و ایشان خود زندگی سیداحمد را از مال شخصی خود اداره میکند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۴۲–۴۴۳.</ref> | امامخمینی همچنین در آذر ۱۳۶۶، در نامهای وصیتگونه به فرزند خود سیداحمد که بیان توصیههای اخلاقی و عرفانی به او بود،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۳۶–۴۴۳.</ref> پس از بیان نکات اخلاقی، دلیل هجمهها و تهمتهای زیاد به او را با وجود اینکه در هیچ شغلی از مناصب مسئولان نظام مشغول نیست، جرم فرزندی ایشان دانست که از نظر فرهنگ شرق و غرب، کمجرمی نیز نیست و وی باید در انتظار هجمههای شدیدتر باشد. ایشان به فرزند خود تأکید کرد با ایمان به خدا و اعتماد به حکمت بیانتهای او، همه تهمتها و آزارها را تحفهای از دوست برای سرکوب نفسانیت بداند و خداوند را برای این نعمت شکرگزار باشد. ایشان در این نامه با اشاره به مخالفت سیداحمد برای اعلام حمایت از او، خود را موظف به شهادت بر تبرئه او دانست و بار دیگر تصریح کرد سیداحمد از روزی که مشغول اداره امور ایشان شده تا زمان نوشتن این نامه، قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار ایشان برنداشته و تاکنون دیناری از [[بیتالمال]] برای مصارف شخصی خود هزینه نکردهاست و ایشان خود زندگی سیداحمد را از مال شخصی خود اداره میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۴۲–۴۴۳.</ref> | ||
باوجود دفاع صریح و مکتوب امامخمینی از سیداحمد خمینی، در زمانی که پس از [[رحلت امامخمینی]] اسناد و آثار مکتوب ایشان برای درج در [[مجموعه آثار امامخمینی]] بازبینی میشد، او ذیل پیام کتبی یادشده، خطاب به حمید انصاری نوشت، از آنجا که دفاع امامخمینی از وی در فرهنگ ایشان نبوده و ایشان به عنوان دفاع از مظلوم و به ناچار این مطلب را نوشتهاست، از درج این پیام در مجموعه خودداری کند و بگذارد آنچه مغرضان درباره او گفتهاند، گفته باشند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۳ ـ پاورقی.</ref>؛ ولی پس از درگذشت سیداحمد خمینی، فرزند او، [[سیدحسن خمینی]] با درخواست | باوجود دفاع صریح و مکتوب امامخمینی از سیداحمد خمینی، در زمانی که پس از [[رحلت امامخمینی]] اسناد و آثار مکتوب ایشان برای درج در [[مجموعه آثار امامخمینی]] بازبینی میشد، او ذیل پیام کتبی یادشده، خطاب به [[حمید انصاری]] نوشت، از آنجا که دفاع امامخمینی از وی در فرهنگ ایشان نبوده و ایشان به عنوان دفاع از مظلوم و به ناچار این مطلب را نوشتهاست، از درج این پیام در مجموعه خودداری کند و بگذارد آنچه مغرضان درباره او گفتهاند، گفته باشند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۳ ـ پاورقی.</ref>؛ ولی پس از درگذشت سیداحمد خمینی، فرزند او، [[سیدحسن خمینی]] با درخواست حمید انصاری برای چاپ این سند در [[صحیفه امام]] که گواه بسیاری از رنجهای امامخمینی، فرزند و منسوبان و یاران ایشان و نیز پاسخی به تردیدها و شبهههای غرضورزان بود، موافقت کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۹۳ ـ پاورقی.</ref> | ||
سفارشها و نامههای امامخمینی | == سفارشها و نامههای امامخمینی == | ||
امامخمینی [[کتاب آداب الصلاة]] خود را که اثری عرفانی و معنوی است (← مقاله آداب الصلاة)، به سیداحمد خمینی هدیه کرده<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۱۱۹.</ref> و در نامههایی که خطاب به او مینوشت، تذکرات، نصایح و سفارشهای مهمی را مطرح میکرد<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، وعده دیدار، ۲۰–۷۳.</ref>؛ ازجمله از وی میخواست که با همه توان در خدمت به مردم بهخصوص محرومان، مستمندان و مظلومان بکوشد و از کمک به متصدیان امر و دولتمردان [[جمهوری اسلامی ایران]] که یک وظیفه اسلامی، انسانی و ملی است، در صورت شایستگی کوتاهی نکند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۲۲۴.</ref>؛ اما در عین حال هیچگاه برای به دست آوردن مقام و منصب قدمی برندارد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۷۰.</ref> ایشان در چند نامه و یادداشت تربیتی، اخلاقی و عرفانی که در ۲۶ تیر ۱۳۶۳،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۵۱۰–۵۲۱</ref> ۲۵ آذر ۱۳۶۳،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۱۵۴–۱۵۸.</ref> ۲۷ آبان ۱۳۶۵ و ۲۸ آذر ۱۳۶۶<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۳۶–۴۴۳.</ref> خطاب به فرزند خود نوشته، مطالب تفصیلی عرفانی را یادآور شدهاست و ضمن سفارشهای اخلاقی، تربیتی، عرفانی و اجتماعیِ مهم، وی را به تفکر در الطاف الهی، انکارنکردن مقامات معنوی و روحانی، انس با قرآن و میراث معصومان(ع) و [[دعا|دعاها]] و مناجاتها، جدیت در [[تهذیب نفس]]، پرهیز از دنیاطلبی و تحصیل رضای حق فرا خواندهاست و در برابر تهمتها و شایعهپراکنیهایی که علیه او میشود، وی را به صبوری و تحمل رنجها سفارش کردهاست (← مقاله نامهها). | |||
امامخمینی همچنین به سیداحمد خمینی سفارش کرد فرصت را از دست ندهد و در جوانی در تهذیب نفس و اصلاح اخلاق و کردار خود بکوشد و سعی کند به گونهای رفتار کند که هنگام مرگ حقالناس بر گردنش نباشد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۲۰۷–۲۲۶.</ref> و در خدمت و اطاعت از مادر و برآوردهکردن رضایت او بکوشد و به خوشرفتاری با خویشان و نزدیکان و همسر و فرزندان توجه کامل داشته باشد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۲۲۵–۲۲۶.</ref>؛ نیز وی را به تعهد و شانه خالینکردن از زیر بار مسئولیت خدمت به خلق دعوت میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۵۱۲.</ref> و تأکید میکرد دوستان و معاشران وارستهای برگزیند، از [[حب دنیا]] و شهرت پرهیز کند، در توطئهها استقامت ورزد و از تهمتها و شایعات هراسی به دل راه ندهد، از اوقات جوانی و فرصتها بهترین استفاده را بکند، فرزندانش را درست تربیت و با مهر و محبت و صفا با اهل خانه رفتار کند و طریق صالحان را بپیماید<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، وعده دیدار، ۷۹–۱۳۰.</ref> ایشان در [[وصیتنامه سیاسیالهی]] خود، قرائت وصیتنامه را در صورت امکان، به عهده فرزند خود گذاشت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۵۱.</ref>؛ اما وی با توجه به شرایط روحی خود نتوانست آن را بخواند و رئیسجمهور وقت، سیدعلی خامنهای آن را خواند (← مقاله وصیتنامه سیاسیالهی). | امامخمینی همچنین به سیداحمد خمینی سفارش کرد فرصت را از دست ندهد و در جوانی در [[تهذیب نفس]] و اصلاح اخلاق و کردار خود بکوشد و سعی کند به گونهای رفتار کند که هنگام مرگ [[حقالناس]] بر گردنش نباشد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۲۰۷–۲۲۶.</ref> و در خدمت و اطاعت از مادر و برآوردهکردن رضایت او بکوشد و به خوشرفتاری با خویشان و نزدیکان و همسر و فرزندان توجه کامل داشته باشد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۲۲۵–۲۲۶.</ref>؛ نیز وی را به تعهد و شانه خالینکردن از زیر بار مسئولیت خدمت به خلق دعوت میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۵۱۲.</ref> و تأکید میکرد دوستان و معاشران وارستهای برگزیند، از [[حب دنیا]] و شهرت پرهیز کند، در توطئهها استقامت ورزد و از تهمتها و شایعات هراسی به دل راه ندهد، از اوقات جوانی و فرصتها بهترین استفاده را بکند، فرزندانش را درست تربیت و با مهر و محبت و صفا با اهل خانه رفتار کند و طریق صالحان را بپیماید<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، وعده دیدار، ۷۹–۱۳۰.</ref> ایشان در [[وصیتنامه سیاسیالهی]] خود، قرائت وصیتنامه را در صورت امکان، به عهده فرزند خود گذاشت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۵۱.</ref>؛ اما وی با توجه به شرایط روحی خود نتوانست آن را بخواند و رئیسجمهور وقت، [[سیدعلی خامنهای]] آن را خواند. (← مقاله وصیتنامه سیاسیالهی). | ||
سیداحمد خمینی در توجه مجلس خبرگان | سیداحمد خمینی در توجه [[مجلس خبرگان رهبری]]، به [[رهبری سیدعلی خامنهای]] پس از امامخمینی مؤثر بود؛ چنانکه پس از تعیین خامنهای به رهبری انقلاب و نظام از سوی خبرگان نیز به وی تبریک گفت و از خبرگان برای این انتخاب سپاسگزاری کرد.(← مقاله سیدعلی خامنهای). | ||
== پس از امامخمینی == | == پس از امامخمینی == | ||
پس از [[رحلت امامخمینی]]، سیداحمد خمینی به عضویت در [[مجمع تشخیص مصلحت نظام]]، [[شورای عالی امنیت ملی]] و [[شورای عالی انقلاب فرهنگی]] منصوب شد<ref>مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشاور امین، ص۲۷۳–۲۷۶؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۳۴.</ref> همچنین رهبر انقلاب در هفدهم فروردین ۱۳۷۰ وی را به نمایندگی ولی فقیه و سرپرستی حاجیان ایرانی برگزید<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۶۱۴–۶۱۸.</ref>؛ ولی او به سبب تمایل نداشتن مادر خود، آن را نپذیرفت<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۶۱۴–۶۱۸؛ ثقفی، گنجینه دل، ص۴۱.</ref> خود او نیز که از طرف مردم تهران به عضویت مجلس خبرگان رهبری انتخاب شده بود،<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، خبرگان ملت، ۲/۲۳۹.</ref> پیشنهاد هاشمی رفسنجانی برای نامزدی نمایندگی مجلس شورای اسلامی و سپس ریاست مجلس را نپذیرفت<ref>هاشمی رفسنجانی، بازسازی و سازندگی، ۲۰۱.</ref> | پس از [[رحلت امامخمینی]]، سیداحمد خمینی به عضویت در [[مجمع تشخیص مصلحت نظام]]، [[شورای عالی امنیت ملی]] و [[شورای عالی انقلاب فرهنگی]] منصوب شد<ref>مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشاور امین، ص۲۷۳–۲۷۶؛ انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۳۴.</ref> همچنین رهبر انقلاب در هفدهم فروردین ۱۳۷۰ وی را به نمایندگی ولی فقیه و سرپرستی حاجیان ایرانی برگزید<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۶۱۴–۶۱۸.</ref>؛ ولی او به سبب تمایل نداشتن مادر خود، آن را نپذیرفت<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۶۱۴–۶۱۸؛ ثقفی، گنجینه دل، ص۴۱.</ref> خود او نیز که از طرف مردم تهران به عضویت مجلس خبرگان رهبری انتخاب شده بود،<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، خبرگان ملت، ۲/۲۳۹.</ref> پیشنهاد هاشمی رفسنجانی برای نامزدی نمایندگی [[مجلس شورای اسلامی]] و سپس ریاست مجلس را نپذیرفت.<ref>هاشمی رفسنجانی، بازسازی و سازندگی، ۲۰۱.</ref> | ||
سیداحمد خمینی همراه با تحول روحی در اواخر عمر، در بیابان کویری کوشکنصرت، میان جاده تهران ـ قم در خانهای محقّر به مطالعه کتابهای عرفانی امامخمینی و دعا و خودسازی و تقویت حالات عرفانی میپرداخت<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۵۱.</ref> او سعی میکرد با رهایی از تعلقات مادی خود را آماده سفر آخرت کند و گاهی تنی چند از اهل دعا و معنا را در خلوت تنهایی میپذیرفت<ref>دعایی، گنجینه دل، ص۲۶۷–۲۶۸.</ref> وی سرانجام در ۲۱ اسفند ۱۳۷۳ به علت عارضه قلبی و سکته در بیمارستان بستری شد و پس از چند روز در شامگاه ۲۵ اسفند و در ۴۹سالگی درگذشت. پیکر او روز بعد در مراسم باشکوهی تشییع شد و رهبر انقلاب بر او نماز خواند و بنا بر وصیت خودش در حرم امامخمینی و کنار قبر پدر خود، به خاک سپرده شد<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۸۱–۲۹۱.</ref> پس از درگذشت وی شایعاتی نیز دربارهٔ علت واقعی درگذشت او منتشر شدهاست. آثار وی شامل پیامها، سخنرانیها، مصاحبهها، نامهها، احکام و مکاتبات از ۸/۱۱/۱۳۵۷ تا ۱۹/۱۲/۱۳۷۳ در مجموعهای دو جلدی با نام مجموعه آثار یادگار امام گردآوری و توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی چاپ شدهاست. | سیداحمد خمینی همراه با تحول روحی در اواخر عمر، در بیابان کویری کوشکنصرت، میان جاده تهران ـ قم در خانهای محقّر به مطالعه [[کتابهای عرفانی امامخمینی]] و [[دعا]] و [[خودسازی]] و تقویت حالات عرفانی میپرداخت<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۵۱.</ref> او سعی میکرد با رهایی از تعلقات مادی خود را آماده سفر آخرت کند و گاهی تنی چند از اهل دعا و معنا را در خلوت تنهایی میپذیرفت<ref>دعایی، گنجینه دل، ص۲۶۷–۲۶۸.</ref> وی سرانجام در ۲۱ اسفند ۱۳۷۳ به علت عارضه قلبی و سکته در بیمارستان بستری شد و پس از چند روز در شامگاه ۲۵ اسفند و در ۴۹سالگی درگذشت. پیکر او روز بعد در مراسم باشکوهی تشییع شد و رهبر انقلاب بر او نماز خواند و بنا بر وصیت خودش در [[حرم امامخمینی]] و کنار قبر پدر خود، به خاک سپرده شد<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۲۸۱–۲۹۱.</ref> پس از درگذشت وی شایعاتی نیز دربارهٔ علت واقعی درگذشت او منتشر شدهاست. آثار وی شامل پیامها، سخنرانیها، مصاحبهها، نامهها، احکام و مکاتبات از ۸/۱۱/۱۳۵۷ تا ۱۹/۱۲/۱۳۷۳ در مجموعهای دو جلدی با نام [[مجموعه آثار یادگار امام]] گردآوری و توسط [[مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی]] چاپ شدهاست. | ||
سیداحمد خمینی در یازدهم مهر ۱۳۴۸ش(۲۸ جمادیالثانی ۱۳۸۷ق) با سیدهفاطمه طباطبایی فرزند سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی ازدواج کرد<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۶۰.</ref> امامخمینی در نامهای (۹/۸/۱۳۴۸) پیوند او با خانواده اصیل، محترم و بزرگ طباطبایی را تبریک گفت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۲۴۹.</ref> و در ۱۶/۸/۱۳۴۹ نیز با تبریک عروسی سیداحمد، برای وی و همسرش زندگی توأم با سعادت و سلامت را آرزو کرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۳۰۷.</ref> (← مقاله طباطبایی، سیدهفاطمه). فرزندان او سه پسر به نامهای سیدحسن(۱۳۵۱)، سیدیاسر (رضا) (۱۳۵۷) و سیدعلی (۱۳۶۵) هستند که هر سه روحانیاند و در حوزه علمیه قم به تحصیل و تدریس اشتغال دارند<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، خبرگان ملت، ۲/۲۵۲.</ref> (← مقالههای خمینی، سیدحسن؛ خانواده امامخمینی). | سیداحمد خمینی در یازدهم مهر ۱۳۴۸ش(۲۸ جمادیالثانی ۱۳۸۷ق) با [[سیدهفاطمه طباطبایی]] فرزند [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]] ازدواج کرد<ref>انصاری، مهاجر قبیله ایمان، ص۶۰.</ref> امامخمینی در نامهای (۹/۸/۱۳۴۸) پیوند او با خانواده اصیل، محترم و بزرگ طباطبایی را تبریک گفت<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۲۴۹.</ref> و در ۱۶/۸/۱۳۴۹ نیز با تبریک عروسی سیداحمد، برای وی و همسرش زندگی توأم با سعادت و سلامت را آرزو کرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۳۰۷.</ref> (← مقاله طباطبایی، سیدهفاطمه). فرزندان او سه پسر به نامهای [[سیدحسن خمینی|سیدحسن]](۱۳۵۱)، [[سیدیاسر خمینی|سیدیاسر]] (رضا) (۱۳۵۷) و [[سیدعلی خمینی|سیدعلی]] (۱۳۶۵) هستند که هر سه [[روحانیت|روحانیاند]] و در [[حوزه علمیه قم]] به تحصیل و تدریس اشتغال دارند.<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، خبرگان ملت، ۲/۲۵۲.</ref> (← مقالههای خمینی، سیدحسن؛ خانواده امامخمینی). | ||
== پانویس == | == پانویس == |