confirmed، templateeditor
۳۰۶
ویرایش
Hasaninasab (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hasaninasab (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در اسفند ۱۳۴۳ ش و پس از تبعید امامخمینی (ره) به خارج از کشور، همراه با جمعی از علما و فضلای شیرازی حوزه علمیه قم چون [[عبدالرحیم ربانی شیرازی]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و... در نامهای خطاب به [[امیرعباس هویدا]]، نخستوزیر وقت، به تبعید امامخمینی (ره) اعتراض کردند و آن را بر خلاف نص صریح قانون اساسی دانستند و خواستار آزادی معظمله از تبعید و بازگرداندن ایشان به کشور و همچنین آزادی دیگر زندانیان سیاسی دربند رژیم شدند <ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۱۴۶ ـ ۱۴۷ و نیز روحانی، ج ۱، ۸۰۴.</ref>. با انتقال امامخمینی (ره) به [[نجف|نجف اشرف]] نیز همراه با روحانیت مبارز سراسر کشور با ارسال نامهای به معظمله ضمن اعتراض به تبعید معظمله، از حضور ایشان در نجف اشرف اظهار مسرت کرد <ref>خسروشاهی، ج ۳، ۹۴-۱۰۰؛ سیر مبارزات امام در آیینه اسناد ساواک، ج ۵، ۳۷۲ ـ ۳۶۹.</ref>. | در اسفند ۱۳۴۳ ش و پس از تبعید امامخمینی (ره) به خارج از کشور، همراه با جمعی از علما و فضلای شیرازی حوزه علمیه قم چون [[عبدالرحیم ربانی شیرازی]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و... در نامهای خطاب به [[امیرعباس هویدا]]، نخستوزیر وقت، به تبعید امامخمینی (ره) اعتراض کردند و آن را بر خلاف نص صریح قانون اساسی دانستند و خواستار آزادی معظمله از تبعید و بازگرداندن ایشان به کشور و همچنین آزادی دیگر زندانیان سیاسی دربند رژیم شدند <ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۱۴۶ ـ ۱۴۷ و نیز روحانی، ج ۱، ۸۰۴.</ref>. با انتقال امامخمینی (ره) به [[نجف|نجف اشرف]] نیز همراه با روحانیت مبارز سراسر کشور با ارسال نامهای به معظمله ضمن اعتراض به تبعید معظمله، از حضور ایشان در نجف اشرف اظهار مسرت کرد <ref>خسروشاهی، ج ۳، ۹۴-۱۰۰؛ سیر مبارزات امام در آیینه اسناد ساواک، ج ۵، ۳۷۲ ـ ۳۶۹.</ref>. | ||
سیدعبدالله زبرجد به سبب این فعالیتها چندین بار توسط شهربانی و [[ساواک]] احضار شد و مورد اعتراض و تذکر قرار گرفت <ref>آیتالله حاج شیخ...، ج ۲، ۹۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۰، ۳۸۲.</ref>. | سیدعبدالله زبرجد به سبب این فعالیتها چندین بار توسط شهربانی و [[ساواک]] احضار شد و مورد اعتراض و تذکر قرار گرفت <ref>آیتالله حاج شیخ...، ج ۲، ۹۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۰، ۳۸۲.</ref>. | ||