۲۱٬۱۶۲
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
قصه، واژهای عربی از ریشه «قصص» به معنای دنبالکردن چیزی و پا جای پای دیگری گذاشتن<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۷۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۷/۷۴–۷۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۱۷۹.</ref> و در اصطلاح به معنای داستان، حکایت و سرگذشت است که معمولاً بهصورت کوتاه، نقل میشود<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۱/۱۵۵۳۶؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۵۴۴.</ref> و عناصر آن با قصد و هدف معینی حرکت میکنند.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۴.</ref> در واقع، قصه توالی حوادث واقعی، خیالی و ساختگی با خصوصیت روایی، برای انسانهاست که در آن، تأکید بر حوادث خارقالعاده بیشتر از تحول و تکوین شخصیتها و آدمهاست.<ref>میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۳۲–۱۳۴؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۴۴؛ فورستر، جنبههای رمان، ۳۳–۳۶.</ref> بهطور کلی داستان از نظر قالب به سه نوع قصه، داستان کوتاه و داستان بلند (رمان) تقسیم میگردد<ref>میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۲۳؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۲۵.</ref> و در بسیاری موارد، به جای قصه از واژه داستان استفاده میشود. | قصه، واژهای عربی از ریشه «قصص» به معنای دنبالکردن چیزی و پا جای پای دیگری گذاشتن<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۷۱؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۷/۷۴–۷۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۱۷۹.</ref> و در اصطلاح به معنای داستان، حکایت و سرگذشت است که معمولاً بهصورت کوتاه، نقل میشود<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۱/۱۵۵۳۶؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۵۴۴.</ref> و عناصر آن با قصد و هدف معینی حرکت میکنند.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۴.</ref> در واقع، قصه توالی حوادث واقعی، خیالی و ساختگی با خصوصیت روایی، برای انسانهاست که در آن، تأکید بر حوادث خارقالعاده بیشتر از تحول و تکوین شخصیتها و آدمهاست.<ref>میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۳۲–۱۳۴؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۴۴؛ فورستر، جنبههای رمان، ۳۳–۳۶.</ref> بهطور کلی داستان از نظر قالب به سه نوع قصه، داستان کوتاه و داستان بلند (رمان) تقسیم میگردد<ref>میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۲۳؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۲۵.</ref> و در بسیاری موارد، به جای قصه از واژه داستان استفاده میشود. | ||
قصه، شکلی ساده و ابتدایی دارد. ساختار روایتی و زبان آن بیشتر نزدیک به گفتار و محاوره عامه است<ref>ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۲۹–۳۵.</ref> و قدیمیترین نوع قالب در بیان حوادث است؛ در حالیکه داستان کوتاه و داستان بلند، صورت جدیدی در ادبیات داستانی جهان، برای بیان حوادث هستند.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۴–۲۰۵۵؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۳۲.</ref> آنچه قالب قصه را از داستان کوتاه و بلند جدا میکند، حوادث خارقالعاده، پیرنگ ضعیف و | قصه، شکلی ساده و ابتدایی دارد. ساختار روایتی و زبان آن بیشتر نزدیک به گفتار و محاوره عامه است<ref>ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۲۹–۳۵.</ref> و قدیمیترین نوع قالب در بیان حوادث است؛ در حالیکه داستان کوتاه و داستان بلند، صورت جدیدی در ادبیات داستانی جهان، برای بیان حوادث هستند.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۴–۲۰۵۵؛ میرصادقی، ادبیات داستانی، ۳۲.</ref> آنچه قالب قصه را از داستان کوتاه و بلند جدا میکند، حوادث خارقالعاده، پیرنگ ضعیف و کلیگرایی است.<ref>میرصادقی، داستان و ادبیات، ۱۳۲.</ref> در قصه، عناصر روانشناختی مانند خصوصیات اخلاقی افراد وجود ندارد؛ در صورتی که داستان بلند و رمان دارای این خصوصیتاند.<ref>میرصادقی، ادبیات داستانی، ۲۵۵.</ref> قصهها از لحاظ محتوا به دو بخش عمده: تفریحی ـ تخیلی و تحلیلی تقسیم میشوند که قصههای تخیلی با استفاده از رویدادهای غیرطبیعی شگفتی میآفرینند و قصههای تحلیلی برگرفته از زندگی واقعی انسانها هستند.<ref>سلیمانی، تأملی دیگر در باب داستان، ۱۴–۱۵.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
قصهگویی، از فنون ادبی است که پیشینهای به درازای تاریخ آدمی دارد.<ref>خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۶؛ حکیمی، ادبیات و تعهد، ۵۶؛ نجفزاده، داستانهای امام، ۱۱.</ref> قصه با پیدایش خط و زبان برای ایجاد ارتباط میان انسانها، به وجود آمد؛<ref>حسینی، ریختشناسی قصههای قرآن، ۷؛ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۱؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۲۴–۲۶ و ۴۹–۵۰.</ref> به طوری که از مصادر تاریخ تمدنهاست.<ref>خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۶؛ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۲۹۶–۲۹۷؛ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۵.</ref> قصه در قدیمیترین تمدنها، چون سومر، بابل، یونان، پارس و هند به صورت شعر و در قالب داستانها و حکایات آمدهاست.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، مشرقزمین گاهواره تمدن، ۱/۲۰۸–۲۱۰ و ۳۸۳–۳۸۴؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۲۷–۴۸.</ref> | قصهگویی، از فنون ادبی است که پیشینهای به درازای تاریخ آدمی دارد.<ref>خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۶؛ حکیمی، ادبیات و تعهد، ۵۶؛ نجفزاده، داستانهای امام، ۱۱.</ref> قصه با پیدایش خط و زبان برای ایجاد ارتباط میان انسانها، به وجود آمد؛<ref>حسینی، ریختشناسی قصههای قرآن، ۷؛ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۱؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۲۴–۲۶ و ۴۹–۵۰.</ref> به طوری که از مصادر تاریخ تمدنهاست.<ref>خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۶؛ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۲۹۶–۲۹۷؛ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۰۵۵.</ref> قصه در قدیمیترین تمدنها، چون سومر، بابل، یونان، پارس و هند به صورت شعر و در قالب داستانها و حکایات آمدهاست.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، مشرقزمین گاهواره تمدن، ۱/۲۰۸–۲۱۰ و ۳۸۳–۳۸۴؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۲۷–۴۸.</ref> | ||
قصهها و افسانهها در متون دینی سایر ادیان نیز به چشم میخورند؛ چنانکه [[اهداف قرآن|قصههای قرآنی]] میان اعراب متقدم، [[مصر|مصریان]]، ایرانیان، [[یهود|یهودیان]] و [[عیسویان]] وجود داشتهاست که به سبب | قصهها و افسانهها در متون دینی سایر ادیان نیز به چشم میخورند؛ چنانکه [[اهداف قرآن|قصههای قرآنی]] میان اعراب متقدم، [[مصر|مصریان]]، ایرانیان، [[یهود|یهودیان]] و [[عیسویان]] وجود داشتهاست که به سبب فلسفه و بینش دینی هر یک از ادیان، بهطور گوناگون نقل شدهاند.<ref>رضی، ادیان بزرگ جهان، ۴۳۵–۴۴۴ و ۴۵۱–۶۴۱؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۷۲–۸۲ و ۱۱۱–۱۱۲؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۳۶–۳۷.</ref> در ادبیات دینی [[زرتشت]] ([[اوستا]])،<ref>ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۳۹–۴۰؛ رضی، ادیان بزرگ جهان، ۱۵۴–۱۶۳.</ref> همچنین در آیین بودا،<ref>رضی، ادیان بزرگ جهان، ۲۳۰–۲۳۳.</ref> از افسانهها و قصهها استفاده شدهاست. | ||
اعراب مسلمان نیز در قصهسرایی مهارت بسیاری داشتهاند و از قصه در سرودن اشعار خود استفاده کردهاند.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۵۷۱–۵۷۸.</ref> کاربرد قصههای عامیانه در [[ایران]]، چیز تازهای نیست. این قصهها را میتوان در اوستا و پس از آن در آثار منظوم و منثور دوره اسلامی (فارسی جدید) از قرن نهم میلادی مشاهده کرد. در این میان، میتوان به قصههای کلیله و دمنه اشاره کرد.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۲۹۲–۲۹۳ و ۳۰۲.</ref> | اعراب مسلمان نیز در قصهسرایی مهارت بسیاری داشتهاند و از قصه در سرودن [[شعر|اشعار]] خود استفاده کردهاند.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۵۷۱–۵۷۸.</ref> کاربرد قصههای عامیانه در [[ایران]]، چیز تازهای نیست. این قصهها را میتوان در اوستا و پس از آن در آثار منظوم و منثور دوره اسلامی (فارسی جدید) از قرن نهم میلادی مشاهده کرد. در این میان، میتوان به قصههای کلیله و دمنه اشاره کرد.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۲۹۲–۲۹۳ و ۳۰۲.</ref> | ||
در [[قرآن]]، قصههای مختلفی آمدهاست که در شمار آن اختلاف نظر وجود دارد.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۱۳۴.</ref> این اختلاف نظر ناشی از اختلاف آرای مؤلفان دربارهٔ حوزه قصههای قرآنی است.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۱۳۴.</ref> پس از | در [[قرآن]]، قصههای مختلفی آمدهاست که در شمار آن اختلاف نظر وجود دارد.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۱۳۴.</ref> این اختلاف نظر ناشی از اختلاف آرای مؤلفان دربارهٔ حوزه قصههای قرآنی است.<ref>لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۱۳۴.</ref> پس از [[اسلام]]، داستانپردازی و ترجمه قصه نیز در فرهنگ اسلامی رواج داشته و در قصهنویسی غربی هم تأثیر گذاشتهاست.<ref>حکیمی، دانش مسلمین، ۲۱۱–۲۱۳.</ref> | ||
جریان قصهنویسی با قالب رمان در ادبیات غرب، از حدود چهارصد سال پیش آغاز شده و داستان کوتاه نزدیک به ۱۶۰ سال است در ادبیات غرب پدیدار شدهاست.<ref>سرشار، منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، ۲۲.</ref> در ایران رماننویسی از دوره [[قاجاریه|قاجار]] و [[جریان مشروطه]] با شکلگیری تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی به وجود آمد.<ref>اکبری، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۷۰؛ یاسمی، ادبیات معاصر، ۱۰۹؛ نفیسی، رمان و رماننویسی در ایران، ۲۱۱؛ آرینپور، از صبا تا نیما، ۲/۲۳۷–۲۳۹.</ref> جریان قصهنویسی در ادبیات معاصر ایران با داستان کوتاه آغاز شدهاست.<ref>سرشار، منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، ۲۲.</ref> این جریان در [[دوره پهلوی]] تا حدودی دچار رکود شده بود و پس از [[انقلاب اسلامی]] تحول عمیقی در آن رخ داد.<ref>اکبری، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۱۱–۱۴۴؛ سرشار، منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، ۱۲–۱۸.</ref> | جریان قصهنویسی با قالب رمان در ادبیات غرب، از حدود چهارصد سال پیش آغاز شده و داستان کوتاه نزدیک به ۱۶۰ سال است در ادبیات غرب پدیدار شدهاست.<ref>سرشار، منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، ۲۲.</ref> در ایران رماننویسی از دوره [[قاجاریه|قاجار]] و [[جریان مشروطه]] با شکلگیری تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی به وجود آمد.<ref>اکبری، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۷۰؛ یاسمی، ادبیات معاصر، ۱۰۹؛ نفیسی، رمان و رماننویسی در ایران، ۲۱۱؛ آرینپور، از صبا تا نیما، ۲/۲۳۷–۲۳۹.</ref> جریان قصهنویسی در ادبیات معاصر ایران با داستان کوتاه آغاز شدهاست.<ref>سرشار، منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، ۲۲.</ref> این جریان در [[دوره پهلوی]] تا حدودی دچار رکود شده بود و پس از [[انقلاب اسلامی]] تحول عمیقی در آن رخ داد.<ref>اکبری، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۱۱–۱۴۴؛ سرشار، منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب، ۱۲–۱۸.</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
== نقش قصه در زندگی == | == نقش قصه در زندگی == | ||
قصهها به عنوان عنصری محرک، در ثبت واقعیتها، زندگی انسانها، موعظهها و حکمتها نقش بهسزایی دارند؛ چنانکه در [[قرآن|کلام الهی]] نیز از آن استفاده شدهاست.<ref>اکبری، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۲۱.</ref> قصهگویی، الگوی نافذی در میان اقوام و فرهنگهای گوناگون برای عبرتآموزی بودهاست و به علت جاذبه فوقالعاده، تمام عمر انسان را دربر میگیرد و به دلیل قابل فهم بودن برای انسانها، از آن با عنوان مثال حسی برای تفهیم مسائل عقلی استفاده میشود.<ref>شریفانی، تحلیل قصص، ۳۱–۳۲.</ref> در مجموع، داستانها تأثیر بسیاری در [[هدایت و ضلالت|هدایت]] و عبرت انسانها دارند و یکی از عوامل تعلیم و | قصهها به عنوان عنصری محرک، در ثبت واقعیتها، زندگی انسانها، موعظهها و حکمتها نقش بهسزایی دارند؛ چنانکه در [[قرآن|کلام الهی]] نیز از آن استفاده شدهاست.<ref>اکبری، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۲۱.</ref> قصهگویی، الگوی نافذی در میان [[قومیت|اقوام]] و فرهنگهای گوناگون برای عبرتآموزی بودهاست و به علت جاذبه فوقالعاده، تمام عمر انسان را دربر میگیرد و به دلیل قابل فهم بودن برای انسانها، از آن با عنوان مثال حسی برای تفهیم مسائل عقلی استفاده میشود.<ref>شریفانی، تحلیل قصص، ۳۱–۳۲.</ref> در مجموع، داستانها تأثیر بسیاری در [[هدایت و ضلالت|هدایت]] و عبرت انسانها دارند و یکی از عوامل [[تعلیم و تربیت]] بهشمار میآیند؛<ref>اسحاقی، سلوک علوی، ۱۴۰–۱۴۱.</ref> چنانکه کتابهای داستان، مؤثرترین وسیله برای اعتلای روح، [[تفکر|فکر]] و اعتقادات کودک هستند.<ref>امیری، چگونگی رشد و تطور ادبیات کودکان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ۳۸–۴۱.</ref> | ||
قصههای تحریکآمیز و منفی نیز اثر زیانبخشی در تربیت و روح کودکان دارند.<ref>کریمینیا، الگوهای تربیت، ۳۰۸–۳۰۹.</ref> از دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی، میتوان به راهیافتن گسترده مفاهیم معنوی و ارزشمند در داستانها و بهخصوص داستانهای کودکان<ref>فراست، انقلاب اسلامی و ادبیات داستانی، ۱۵۷–۱۶۰.</ref> و رشد چشمگیر انتشار کتابهای داستانی برای کودکان اشاره کرد.<ref>میرکیانی، رشد مفاهیم اخلاقی و ارزشی در قصههای کودکان و نوجوانان بعد از انقلاب اسلامی، ۶۰۵–۶۰۹؛ مؤسسه فرهنگی، کرانههای نور، ۱/۴۷۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز از بیان حکایت و قصه، به عنوان روشی برای بیان مطالب خود استفاده میکرد؛<ref>نجفزاده، داستانهای امام، ۲۲–۲۸.</ref> چنانکه از این روش در تربیت کودکان و نوجوانان نیز بهره برد.<ref>منفرد، تربیت دینی با الهام از سیره تربیتی حضرت امامخمینی، ۳۹۴؛ مدبر، امامخمینی، اسوه تعلیم و تربیت، ۵۴۸.</ref> | قصههای تحریکآمیز و منفی نیز اثر زیانبخشی در تربیت و روح کودکان دارند.<ref>کریمینیا، الگوهای تربیت، ۳۰۸–۳۰۹.</ref> از دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی، میتوان به راهیافتن گسترده مفاهیم معنوی و ارزشمند در داستانها و بهخصوص داستانهای کودکان<ref>فراست، انقلاب اسلامی و ادبیات داستانی، ۱۵۷–۱۶۰.</ref> و رشد چشمگیر انتشار کتابهای داستانی برای کودکان اشاره کرد.<ref>میرکیانی، رشد مفاهیم اخلاقی و ارزشی در قصههای کودکان و نوجوانان بعد از انقلاب اسلامی، ۶۰۵–۶۰۹؛ مؤسسه فرهنگی، کرانههای نور، ۱/۴۷۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز از بیان حکایت و قصه، به عنوان روشی برای بیان مطالب خود استفاده میکرد؛<ref>نجفزاده، داستانهای امام، ۲۲–۲۸.</ref> چنانکه از این روش در تربیت کودکان و نوجوانان نیز بهره برد.<ref>منفرد، تربیت دینی با الهام از سیره تربیتی حضرت امامخمینی، ۳۹۴؛ مدبر، امامخمینی، اسوه تعلیم و تربیت، ۵۴۸.</ref> | ||
== قصههای قرآنی == | == قصههای قرآنی == | ||
قصههای قرآنی در زمره قصص مکتوب و به دلیل برخورداری از حوادث واقعی، قصههایی مستند و به دور از وهم و خیالاند.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۶۵–۱۶۶؛ بستانی، اسلام و هنر، ۱۵۹–۱۶۰؛ بستانی، پژوهشی، ۱/۱۳–۱۴.</ref> از آنجاکه قرآن کتاب [[هدایت و ضلالت|هدایت]] است، محتوای آن نیز برای عبرتآموزی و هدایت بندگان است و مخاطب آن عموم مردم هستند؛ از همینرو، قصههای قرآن به دلیل دارابودن ویژگیهای ذکرشده، بهترین روش برای تفهیم و هدایت عامهاند.<ref>ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۱۰۰؛ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۴؛ بستانی، پژوهشی، ۲/۸؛ اسحاقی، سلوک علوی، ۱۴۰–۱۴۱.</ref> | قصههای قرآنی در زمره قصص مکتوب و به دلیل برخورداری از حوادث واقعی، قصههایی مستند و به دور از وهم و خیالاند.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۶۵–۱۶۶؛ بستانی، اسلام و هنر، ۱۵۹–۱۶۰؛ بستانی، پژوهشی، ۱/۱۳–۱۴.</ref> از آنجاکه [[قرآن]] کتاب [[هدایت و ضلالت|هدایت]] است، محتوای آن نیز برای عبرتآموزی و هدایت بندگان است و مخاطب آن عموم مردم هستند؛ از همینرو، قصههای قرآن به دلیل دارابودن ویژگیهای ذکرشده، بهترین روش برای تفهیم و هدایت عامهاند.<ref>ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۱۰۰؛ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۴؛ بستانی، پژوهشی، ۲/۸؛ اسحاقی، سلوک علوی، ۱۴۰–۱۴۱.</ref> | ||
اعجاز در فصاحت و بلاغت داستانهای قرآنی نیز سبب کاملشدن قصهها میشود. تکرار قصهها خود درجهای از [[اعجاز قرآن]] است. به سبب تکرار اغراض در قرآن، تفهیم مطلب برای مخاطبان و [[تربیت]] انسانها بهسهولت رخ میدهد.<ref>محمدزاده، قصص قرآن، ۱۳/۱۹۰–۱۹۶؛ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۷؛ مهدوی، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، ۲۲–۵۷؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۹۸–۱۰۳ و ۱۴۳–۱۴۵؛ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۳–۳۷.</ref> آنچه قصههای قرآنی را از سایر داستانهای بشری جدا میکند، یکی، | اعجاز در فصاحت و بلاغت داستانهای قرآنی نیز سبب کاملشدن قصهها میشود. تکرار قصهها خود درجهای از [[اعجاز قرآن]] است. به سبب تکرار اغراض در قرآن، تفهیم مطلب برای مخاطبان و [[تربیت]] انسانها بهسهولت رخ میدهد.<ref>محمدزاده، قصص قرآن، ۱۳/۱۹۰–۱۹۶؛ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۷؛ مهدوی، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، ۲۲–۵۷؛ ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۹۸–۱۰۳ و ۱۴۳–۱۴۵؛ شریفانی، تحلیل قصص، ۳۳–۳۷.</ref> آنچه قصههای قرآنی را از سایر داستانهای بشری جدا میکند، یکی، واقعگرایی و راستی، عدم کسالت و تأثیرگذاری بر نفوس است که ممکن است تمام این وجوه در داستانهای بشری جای نگیرند<ref>ملبوبی، تحلیل نو از قصص قرآنی، ۱۲۷–۱۲۹.</ref> و دیگری، محصورنبودن قصههای قرآنی به زمان و مکان خاص است.<ref>خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۲/۱۷۶۷–۱۷۶۸.</ref> | ||
امامخمینی [[اهداف قرآن|قصههای قرآنی]] را از شاهکارهای این کتاب مقدس<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۶۲.</ref> و بهترین راه برای بیداری انسانها<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۸.</ref> میداند. ایشان | امامخمینی [[اهداف قرآن|قصههای قرآنی]] را از شاهکارهای این کتاب مقدس<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۶۲.</ref> و بهترین راه برای بیداری انسانها<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۸.</ref> میداند. ایشان قرآن را کتاب قصه و بازگوکردن تاریخ ندانسته، محتوای قصههای قرآن را معارف الهیه<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶–۱۸۷.</ref> و دربردارنده احکامی میداند که فهم بشر از وصول به همه معانی آن ناتوان است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۴–۱۳۵.</ref> ایشان هدف قصههای قرآنی را [[تربیت]]، [[هدایت و ضلالت|هدایت]]، [[سیر و سلوک]]، رسیدن به [[سعادت و شقاوت|سعادت]]، بیان مباحث [[اخلاق|اخلاقی]] و درمان [[رذایل نفسانی]] میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۸ و ۳۷۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶–۱۸۸ و ۲۰۵.</ref> و سبب تکرار قصص را [[انسانسازی]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۴۹؛ ۱۵/۵۰۴ و ۱۷/۳۸۱–۳۸۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۶۲.</ref> تقویت بلاغت قرآن و [[تهذیب نفس|تهذیب نفوس انسانی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۰۴–۵۰۵؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۷؛ ریعان، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امامخمینی، ۱۳۰–۱۳۱</ref> میشمارد؛ چنانکه با بیان [[داستان حضرت موسی(ع) و فرعون]]، هدف از تکرار این قصه را آموزش شیوه حکومتداری، [[ظلمستیزی]] و انذار انسانها میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۴۸–۳۴۹؛ ۶/۲۳۶–۲۳۷ و ۹/۱۶۸–۱۷۰.</ref> ایشان ویژگی قصههای قرآنی را در شیرینی و قابل تعقیب بودن و ملالآور نبودن آن معرفی میکند که مخاطب را با وجود تکرار قصهها به سبب واقعیبودن آن، به سوی خود جذب میکند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۷–۱۸۸؛ ریعان، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امامخمینی، ۱۳۲–۱۳۳.</ref> | ||
:{{ببینید|اهداف قرآن}} | :{{ببینید|اهداف قرآن}} | ||
== داستان و قصه در آثار و سیره امامخمینی == | == داستان و قصه در آثار و سیره امامخمینی == | ||
امامخمینی از گونههای مختلف داستان به عنوان ادبیات خلاق، در آثارش استفاده میکند. موضوع این داستانها به عرفانی، سیاسی، تاریخی، اجتماعی و دینی تقسیم میگردد و همگی در خدمت [[هدایت و ضلالت|هدایت]] و ارشاد انسانها هستند.<ref>نجفزاده، داستانهای امام، ۲۲–۲۸؛ صفری، نگاهی به دیدگاه امام دربارهٔ زبان و ادبیات، ۱۷۵–۱۸۳.</ref> ادبیات داستانی در اشعار امامخمینی نیز به دو گونه صریح و غیر مستقیم آمدهاست که اشاره صریح آن بیشتر است؛<ref>نجفزاده، داستانهای امام، ۶۲.</ref> چنانکه در بعضی ابیات خود به داستانهایی چون [[شقالقمر پیامبر(ص)]]، [[تعلیم اسما به آدم(ع)]] و داستان [[خضر نبی(ع)]] اشاره میکند.<ref>امامخمینی، دیوان امام، ۷۹، ۱۲۷ و ۱۳۹.</ref> | امامخمینی از گونههای مختلف داستان به عنوان ادبیات خلاق، در آثارش استفاده میکند. موضوع این داستانها به عرفانی، سیاسی، تاریخی، اجتماعی و دینی تقسیم میگردد و همگی در خدمت [[هدایت و ضلالت|هدایت]] و ارشاد انسانها هستند.<ref>نجفزاده، داستانهای امام، ۲۲–۲۸؛ صفری، نگاهی به دیدگاه امام دربارهٔ زبان و ادبیات، ۱۷۵–۱۸۳.</ref> ادبیات داستانی در [[اشعار امامخمینی]] نیز به دو گونه صریح و غیر مستقیم آمدهاست که اشاره صریح آن بیشتر است؛<ref>نجفزاده، داستانهای امام، ۶۲.</ref> چنانکه در بعضی ابیات خود به داستانهایی چون [[شقالقمر پیامبر(ص)]]، [[تعلیم اسما به آدم(ع)]] و داستان [[خضر نبی(ع)]] اشاره میکند.<ref>امامخمینی، دیوان امام، ۷۹، ۱۲۷ و ۱۳۹.</ref> | ||
[[داستانهای انبیا(ع)]]، در زمره داستانهای قرآنی است که امامخمینی از آنها در آثار خود بهره گرفته، اهدافی از بازگویی آنها دنبال کردهاست؛ برای نمونه، با طرح | [[داستانهای انبیا(ع)]]، در زمره داستانهای قرآنی است که امامخمینی از آنها در آثار خود بهره گرفته، اهدافی از بازگویی آنها دنبال کردهاست؛ برای نمونه، با طرح قصه حضرت آدم(ع)، [[عجب]] و خودبینی [[شیطان]] را سبب هلاکت او میداند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۳۲.</ref> و با طرح قصه حضرت موسی (ع) و [[فرعون]]، ظلمستیزی و شیوه حکومتداری را بیان میکند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۴۹ و ۹/۱۶۸.</ref> و با بیان قصه [[سلیمان نبی(ع)]]، حقارت انسان را در برابر عظمت پروردگار به تصویر میکشد؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۹۷.</ref> چنانکه در آثار خود به سایر قصههای دینی و قرآنی نیز اشاره میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۱۹۶–۱۹۸، ۳۲۶–۳۲۸؛ ۱۱/۲۹۹؛ ۱۳/۳۸۴–۳۸۵؛ ۱۴/۱۸ و ۱۹/۱۳۲.</ref> | ||
امامخمینی افزون بر قصههای دینی، با طرح داستانهای سیاسی، اجتماعی و تاریخی در مسیر انقلاب، ظلم و بیداد [[رژیم پهلوی]] و تحول روحی ملت را ترسیم میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۲۱۹؛ ۶/۱۱۸؛ ۱۰/۴۶۰–۴۶۱؛ ۱۱/۲۷۹؛ ۱۲/۴۶۵–۴۶۶ و ۱۶/۲۷۰–۲۷۱.</ref> در این میان قصههای ادبی نیز در زمره داستانهایی هستند که ایشان در آثار خود به آنها اشاره کردهاست. این مسئله نشاندهنده مطالعه اینگونه قصهها به دست امامخمینی است. برای نمونه ایشان در آثار خود به داستان کلیله و دمنه،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۱۲–۴۱۳ و ۵۴۴.</ref> موش و گربه<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴۱ و ۱۱/۱۴۳.</ref> اشاره کردهاست. | امامخمینی افزون بر قصههای دینی، با طرح داستانهای سیاسی، اجتماعی و تاریخی در مسیر انقلاب، [[ظلم]] و بیداد [[رژیم پهلوی]] و تحول روحی ملت را ترسیم میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۲۱۹؛ ۶/۱۱۸؛ ۱۰/۴۶۰–۴۶۱؛ ۱۱/۲۷۹؛ ۱۲/۴۶۵–۴۶۶ و ۱۶/۲۷۰–۲۷۱.</ref> در این میان قصههای ادبی نیز در زمره داستانهایی هستند که ایشان در آثار خود به آنها اشاره کردهاست. این مسئله نشاندهنده مطالعه اینگونه قصهها به دست امامخمینی است. برای نمونه ایشان در آثار خود به داستان کلیله و دمنه،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۱۲–۴۱۳ و ۵۴۴.</ref> موش و گربه<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴۱ و ۱۱/۱۴۳.</ref> اشاره کردهاست. | ||
[[امامخمینی]] خود اهل مطالعه کتابهای داستانی نیز بودهاست؛ چنانکه [[سیدمصطفی خمینی]] گفتهاست، ایشان بیشتر کتابهای داستانی معروف جهان را مطالعه کردهاست.<ref>کشوردوست، ماه تابان، ۴۳.</ref> [[سیداحمد خمینی]] نیز گفتهاست امامخمینی داستانهایی چون بینوایان (ویکتور هوگو) و شوهر آهوخانم (علیمحمد افغانی) را مطالعه کردهاست.<ref>خمینی، دلیل آفتاب، ۱۶۳؛ خمینی، برداشتهایی از، ۲/۳۳۳–۳۳۴.</ref> این امر نشان میدهد امامخمینی با قصههای تخیلی مخالف نبودهاست؛ امّا اگر رمان و داستانی دروغ باشد، از دیدگاه ایشان باید از آن پرهیز شود.<ref>امامخمینی، استفتائات، ۲/۶۱۶.</ref> ایشان [[سلمان رشدی]] را به دلیل نگارش و انشای کتاب کفرآمیز آیات شیطانی که رمانی سراپا اهانت به [[پیامبر(ص)]] و دشمنی با اسلام و عقاید و مقدسات مسلمانان است، محکوم به [[اعدام]] دانستهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۶۳؛ طلاس، رد علی الشیطان، ۱۷؛ رضوانی، بررسی حکم امامخمینی دربارهٔ سلمان رشدی، ۱۷۰.</ref> | [[امامخمینی]] خود اهل مطالعه کتابهای داستانی نیز بودهاست؛ چنانکه [[سیدمصطفی خمینی]] گفتهاست، ایشان بیشتر کتابهای داستانی معروف جهان را مطالعه کردهاست.<ref>کشوردوست، ماه تابان، ۴۳.</ref> [[سیداحمد خمینی]] نیز گفتهاست امامخمینی داستانهایی چون بینوایان (ویکتور هوگو) و شوهر آهوخانم (علیمحمد افغانی) را مطالعه کردهاست.<ref>خمینی، دلیل آفتاب، ۱۶۳؛ خمینی، برداشتهایی از، ۲/۳۳۳–۳۳۴.</ref> این امر نشان میدهد امامخمینی با قصههای تخیلی مخالف نبودهاست؛ امّا اگر رمان و داستانی دروغ باشد، از دیدگاه ایشان باید از آن پرهیز شود.<ref>امامخمینی، استفتائات، ۲/۶۱۶.</ref> ایشان [[سلمان رشدی]] را به دلیل نگارش و انشای کتاب کفرآمیز [[کتاب آیات شیطانی|آیات شیطانی]] که رمانی سراپا اهانت به [[پیامبر(ص)]] و دشمنی با [[اسلام]] و عقاید و مقدسات مسلمانان است، محکوم به [[اعدام]] دانستهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۶۳؛ طلاس، رد علی الشیطان، ۱۷؛ رضوانی، بررسی حکم امامخمینی دربارهٔ سلمان رشدی، ۱۷۰.</ref> | ||
:{{ببینید|رشدی، سلمان}} | :{{ببینید|رشدی، سلمان}} | ||