نبوت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۷ دی ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
==معنای لغوی و اصطلاحی==
==معنای لغوی و اصطلاحی==
نبوت از ریشه نبأ به معنای خبردادن<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۸/۳۸۲.</ref>یا از ریشه «نَبْو» به معنای بلندی و مکان مرتفع<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۵/۳۰۲؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۰۵.</ref>است و نبی کسی است که از خداوند خبر می‌دهد.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۰۵.</ref> این کلمه در اصطلاح کلامی به معنای آوردن پیام و رساندن احکام خدا به بندگانش و هدایت آنان به سوی حق‌تعالی<ref>سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۵ و ۲۴ ـ ۲۷.</ref>و در اصطلاح عرفانی به معنای خبردادن از حقایق الهی، مانند معرفت ذات حق و اسما و صفات و احکام او<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۷۴؛ آملی، جامع الاسرار، ۳۷۹؛ سجادی، فرهنگ اصطلاحات، ۷۵۹.</ref>است. [[امام‌خمینی]] نبوت کلامی را به این معنا می‌داند که خداوند فردی را برای نشان‌دادن راه سعادت و شقاوت به مردم یا تأسیس شریعت و احکام و قانون‌گذاری میان آنان، انتخاب کند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۲۶.</ref> ایشان در اصطلاح عرفانی نبوت را دارای مراتبی می‌داند و نبوت مطلق حقیقی را اظهار و خبر دادن از مقام غیب در مرتبه واحدیت، بر حسب استعدادهای مظاهر می‌داند. چنین نبوتی در واقع همان تعلیم حقیقی و انباء ذاتی است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۸.</ref>
نبوت از ریشه نبأ به معنای خبردادن<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۸/۳۸۲.</ref>یا از ریشه «نَبْو» به معنای بلندی و مکان مرتفع<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۵/۳۰۲؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۰۵.</ref>است و نبی کسی است که از خداوند خبر می‌دهد.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۰۵.</ref> این کلمه در اصطلاح کلامی به معنای آوردن پیام و رساندن احکام خدا به بندگانش و هدایت آنان به سوی حق‌تعالی<ref>سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۵ و ۲۴ ـ ۲۷.</ref>و در اصطلاح عرفانی به معنای خبردادن از حقایق الهی، مانند معرفت ذات حق و اسما و صفات و احکام او<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۷۴؛ آملی، جامع الاسرار، ۳۷۹؛ سجادی، فرهنگ اصطلاحات، ۷۵۹.</ref>است. [[امام‌خمینی]] نبوت کلامی را به این معنا می‌داند که خداوند فردی را برای نشان‌دادن راه سعادت و شقاوت به مردم یا تأسیس شریعت و احکام و قانون‌گذاری میان آنان، انتخاب کند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۲۶.</ref> ایشان در اصطلاح عرفانی نبوت را دارای مراتبی می‌داند و نبوت مطلق حقیقی را اظهار و خبر دادن از مقام غیب در مرتبه واحدیت، بر حسب استعدادهای مظاهر می‌داند. چنین نبوتی در واقع همان تعلیم حقیقی و انباء ذاتی است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۸.</ref>
نبی با کلماتی چون رسول و ولی مرتبط است. برخی بر این اعتقادند رسول اخص از نبی است و رسول صاحب شریعت و کتاب است.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۶.</ref> از این جهت گفته شده هر رسولی نبی است اما هر نبی‌ای رسول نیست.<ref>مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۵؛ جرجانی، سیدشریف، التعریفات، ۴۹.</ref> از سوی دیگر، نبی کسی است که وحی به او نازل می‌شود<ref>بغدادی، عبدالقاهر، اصول الایمان، ۱۲۶.</ref>اما [[ولایت]]، باطن نبوت است و ولیّ کسی است که مخاطب فرشتگان و مورد الهام واقع می‌شود.<ref>فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۴۸۹.</ref>  
نبی با کلماتی چون رسول و ولی مرتبط است. برخی بر این اعتقادند رسول اخص از نبی است و رسول صاحب شریعت و کتاب است.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۶.</ref> از این جهت گفته شده هر رسولی نبی است اما هر نبی‌ای رسول نیست.<ref>مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۵؛ جرجانی، سیدشریف، التعریفات، ۴۹.</ref> از سوی دیگر، نبی کسی است که وحی به او نازل می‌شود<ref>بغدادی، عبدالقاهر، اصول الایمان، ۱۲۶.</ref>اما [[ولایت]]، باطن نبوت است و ولیّ کسی است که مخاطب فرشتگان و مورد الهام واقع می‌شود.<ref>فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۴۸۹.</ref>  
==پیشینه==
==پیشینه==
خط ۱۳: خط ۱۴:
==ضرورت نبوت==
==ضرورت نبوت==


از دیدگاه متکلمان، ضرورت بعثت انبیا(ع) یکی از بنیادی‌ترین مسائل بحث نبوت است و بسیاری از متکلمان به آن پرداخته‌اند.<ref>سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۳۲۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۶؛ بیاضی، اربع رسائل کلامیه، ۱۰۴.</ref> از نخستین متکلمان شیعی که به طور صریح از ضرورت بعثت انبیا(ع) بحث کردند، شیخ مفید(۴۴) از علمای قرن پنجم و به تبع او خواجه‌نصیرالدین طوسی<ref>خواجه‌نصیر طوسی،  تجرید الاعتقاد، ۲۱۱.</ref>و ابن‌میثم بحرانی(۱۲۲) از علمای قرن هفتم بودند. برخی از متکلمان مانند اشاعره وجوب بعثت را نفی می‌کنند؛ زیرا حسن و قبح عقلی را نمی‌پذیرند.<ref>آمدی، سیف‌الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، ۲/۱۲۱ ـ ۱۲۴ و ۴/۴۵ ـ ۴۶.</ref> بعضی از معتزله بر این باورند که بعثت در هر زمان واجب نیست و تنها وقتی واجب می‌شود که مصلحت ایجاب کند.<ref>قاضی‌عبدالجبار همدانی، شرح الاصول الخمسه، ۳۸۸.</ref> امامیه بر این اعتقادند که بعثت در همه زمان‌ها تا زمان ختم نبوت واجب است.<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، ۲۴۳.</ref> از دیدگاه متکلمان با توجه به اینکه آدمی در یافتن راه و هدف، دچار اشتباه می‌شود، لطف و عنایت خداوند اقتضا می‌کند هادی و رهبری که متصل به منبع وحی است، برای مردم بفرستد. از این نکته به «قاعده لطف» تعبیر می‌شود.<ref>خواجه‌نصیر طوسی،  تجرید الاعتقاد، ۲۱۱ ـ ۲۱۲؛ حلی، الألفین، ۲۹۵ و ۳۶۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۴۰.</ref>
از دیدگاه متکلمان، ضرورت بعثت انبیا(ع) یکی از بنیادی‌ترین مسائل بحث نبوت است و بسیاری از متکلمان به آن پرداخته‌اند.<ref>سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۳۲۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۶؛ بیاضی، اربع رسائل کلامیه، ۱۰۴.</ref> از نخستین متکلمان شیعی که به طور صریح از ضرورت بعثت انبیا(ع) بحث کردند، شیخ مفید از علمای قرن پنجم و به تبع او خواجه‌نصیرالدین طوسی<ref>خواجه‌نصیر طوسی،  تجرید الاعتقاد، ۲۱۱.</ref>و ابن‌میثم بحرانی از علمای قرن هفتم بودند. برخی از متکلمان مانند اشاعره وجوب بعثت را نفی می‌کنند؛ زیرا حسن و قبح عقلی را نمی‌پذیرند.<ref>آمدی، سیف‌الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، ۲/۱۲۱ ـ ۱۲۴ و ۴/۴۵ ـ ۴۶.</ref> بعضی از معتزله بر این باورند که بعثت در هر زمان واجب نیست و تنها وقتی واجب می‌شود که مصلحت ایجاب کند.<ref>قاضی‌عبدالجبار همدانی، شرح الاصول الخمسه، ۳۸۸.</ref> امامیه بر این اعتقادند که بعثت در همه زمان‌ها تا زمان ختم نبوت واجب است.<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، ۲۴۳.</ref> از دیدگاه متکلمان با توجه به اینکه آدمی در یافتن راه و هدف، دچار اشتباه می‌شود، لطف و عنایت خداوند اقتضا می‌کند هادی و رهبری که متصل به منبع وحی است، برای مردم بفرستد. از این نکته به «قاعده لطف» تعبیر می‌شود.<ref>خواجه‌نصیر طوسی،  تجرید الاعتقاد، ۲۱۱ ـ ۲۱۲؛ حلی، الألفین، ۲۹۵ و ۳۶۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۴۰.</ref>


فقها نیز با استناد به آیات قرآنی و بر اساس قاعده «قبح عقاب بدون بیان» معتقدند اگر خداوند بخواهد بندگان خویش را برای ترک اطاعت کیفر دهد، این کیفر بدون بیان، قبیح است؛ بنابراین فرستادن سفیر الهی امری ضروری است.<ref>انصاری، فرائد الاصول(الرسائل)، ۱/۳۱۷؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول،  ۳۳۹.</ref> امام‌خمینی نیز لزوم [[بعثت]] را معلول لطف الهی به بندگان می‌شمارد<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۲۴ و ۲۳۷.</ref>تا بندگان زندگی حیوانی نداشته باشند و معاش و معادشان تأمین شود.<ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۲/۴۳۸.</ref>
فقها نیز با استناد به آیات قرآنی و بر اساس قاعده «قبح عقاب بدون بیان» معتقدند اگر خداوند بخواهد بندگان خویش را برای ترک اطاعت کیفر دهد، این کیفر بدون بیان، قبیح است؛ بنابراین فرستادن سفیر الهی امری ضروری است.<ref>انصاری، فرائد الاصول(الرسائل)، ۱/۳۱۷؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول،  ۳۳۹.</ref> امام‌خمینی نیز لزوم [[بعثت]] را معلول لطف الهی به بندگان می‌شمارد<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۲۴ و ۲۳۷.</ref>تا بندگان زندگی حیوانی نداشته باشند و معاش و معادشان تأمین شود.<ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۲/۴۳۸.</ref>
خط ۳۱: خط ۳۲:


عارفان ضرورت نبوت را از طریق ضرورت وجود [[انسان کامل]] که تجلی‌گاه و مظهر [[اسم اعظم]] الهی است، اثبات می‌کنند<ref>آشتیانی، سیدجلال‌الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، ۸۵۸ ـ ۸۶۰.</ref>؛ بدین بیان که اگر انسان کامل به‌عنوان نبی یا ولی، میان واجب و ممکن وجود نداشته باشد، هرگز عالم هستی فیض الهی را بی‌واسطه وجود او دریافت نمی‌کند.<ref>قونوی، صدرالدین، الفکوک، ۲۴۸.</ref> {{ببینید| انسان کامل}}
عارفان ضرورت نبوت را از طریق ضرورت وجود [[انسان کامل]] که تجلی‌گاه و مظهر [[اسم اعظم]] الهی است، اثبات می‌کنند<ref>آشتیانی، سیدجلال‌الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، ۸۵۸ ـ ۸۶۰.</ref>؛ بدین بیان که اگر انسان کامل به‌عنوان نبی یا ولی، میان واجب و ممکن وجود نداشته باشد، هرگز عالم هستی فیض الهی را بی‌واسطه وجود او دریافت نمی‌کند.<ref>قونوی، صدرالدین، الفکوک، ۲۴۸.</ref> {{ببینید| انسان کامل}}
امام‌خمینی وجود همه انبیا(ع) را به‌عنوان مظاهر خلافت کبرای محمدی(ص) و اسمای الهی ضروری دانسته<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳.</ref>، معتقد است اگر انسان کامل در عالم نباشد، هیچ موجود دیگری نمی‌تواند مقام خلافت باطنی و مقام نبوت مطلقه را بر عهده بگیرد و ممکن است مراد از حمل امانت در آیه ۷۲ سوره احزاب همین مقام باشد؛ از این‌رو وجود او ضروری است۔<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۵ ـ ۵۶.</ref> {{ببینید|امانت}} به اعتقاد ایشان گرچه همه موجودات عالم هستی، آیات و آینه تجلیات جمال الهی‌اند، ولی هر کدام استعداد و ظرفیت محدودی دارند؛ از این‌رو نمی‌توانند مظهر اسم اعظم الله شوند؛ ولی کون جامع و وجود انسان کامل است که آینه تمام‌نمای اسما و صفات و جلوه‌گاه جامع همه صفات حق‌تعالی در عالم هستی است و از این جهت، وجود چنین انسانی در مقام نبی یا ولی همواره ضروری است۔<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۴ ـ ۶۳۵.</ref>
امام‌خمینی وجود همه انبیا(ع) را به‌عنوان مظاهر خلافت کبرای محمدی(ص) و اسمای الهی ضروری دانسته<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳.</ref>، معتقد است اگر انسان کامل در عالم نباشد، هیچ موجود دیگری نمی‌تواند مقام خلافت باطنی و مقام نبوت مطلقه را بر عهده بگیرد و ممکن است مراد از حمل امانت در آیه ۷۲ سوره احزاب همین مقام باشد؛ از این‌رو وجود او ضروری است۔<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۵ ـ ۵۶.</ref> {{ببینید|امانت}} به اعتقاد ایشان گرچه همه موجودات عالم هستی، آیات و آینه تجلیات جمال الهی‌اند، ولی هر کدام استعداد و ظرفیت محدودی دارند؛ از این‌رو نمی‌توانند مظهر اسم اعظم الله شوند؛ ولی کون جامع و وجود انسان کامل است که آینه تمام‌نمای اسما و صفات و جلوه‌گاه جامع همه صفات حق‌تعالی در عالم هستی است و از این جهت، وجود چنین انسانی در مقام نبی یا ولی همواره ضروری است۔<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۴ ـ ۶۳۵.</ref>
==اقسام و مراتب انباء و نبوت==
==اقسام و مراتب انباء و نبوت==
خط ۷۶: خط ۷۸:
== معراج==
== معراج==
معراج که از ماده عروج به معنای ارتقا و بالارفتن است<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۴/۳۰۴؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ۵۵۷؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۲/۳۲۲.</ref>، در اصطلاح بیشتر دربارهٔ عروج و صعود پیامبر اکرم(ص) به آسمان‌ها به‌کار می‌رود.<ref>سجادی، فرهنگ معارف، ۳/۱۸۴۳.</ref> [[معراج]] برای برخی پیامبران دیگر نیز رخ داده است؛ چنان‌که معراج [[حضرت ابراهیم(ع)]] به آسمان دنیا و ملکوت بود و معراج [[حضرت موسی(ع)]] طور سینا و معراج [[حضرت ادریس(ع)]] عروج به آسمان چهارم بود، اما معراج [[پیامبر اکرم(ص)]] [[قاب قوسین]] بود.<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۱۱؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۴۳؛ قاضی‌سعید، ۳/۴۲؛ طباطبایی، ۱۳/۳۱ ـ ۳۲.</ref> امام‌خمینی نیز معتقد است پیامبران دیگر نیز [[معراج]] داشته‌اند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۴۵؛ صحیفه، ۳/۳۳۹.</ref>
معراج که از ماده عروج به معنای ارتقا و بالارفتن است<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۴/۳۰۴؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ۵۵۷؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۲/۳۲۲.</ref>، در اصطلاح بیشتر دربارهٔ عروج و صعود پیامبر اکرم(ص) به آسمان‌ها به‌کار می‌رود.<ref>سجادی، فرهنگ معارف، ۳/۱۸۴۳.</ref> [[معراج]] برای برخی پیامبران دیگر نیز رخ داده است؛ چنان‌که معراج [[حضرت ابراهیم(ع)]] به آسمان دنیا و ملکوت بود و معراج [[حضرت موسی(ع)]] طور سینا و معراج [[حضرت ادریس(ع)]] عروج به آسمان چهارم بود، اما معراج [[پیامبر اکرم(ص)]] [[قاب قوسین]] بود.<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۱۱؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۴۳؛ قاضی‌سعید، ۳/۴۲؛ طباطبایی، ۱۳/۳۱ ـ ۳۲.</ref> امام‌خمینی نیز معتقد است پیامبران دیگر نیز [[معراج]] داشته‌اند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۴۵؛ صحیفه، ۳/۳۳۹.</ref>
اعتقاد به معراج پیامبر اکرم(ص) از امور مورد اتفاق میان مسلمانان است. براساس مفاد آیه نخست سوره اسراء و آیات نخست سوره نجم، آن حضرت(ص) در شبی به سیر معنوی رفت و حقایقی از عالم معنا را درک و سپس از آن گزارش کرد<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۲/۲۳؛ میرزائی، رویکرد انتقادی به نگاه اندیشمندان اسلامی دربارهٔ معراج، ۱۸۶.</ref>؛ امّا در ماهیت معراج که با جسم بود یا روح، همچنین در چگونگی وقوع آن، اختلاف است<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۲/۲۸.</ref>، در مقام تبیین حقیقت معراج، متکلمان رویکرد خاصی برای توجیه ظاهری آیات دارند، امّا فلاسفه و [[عرفا]] درصدد توجیه باطنی آیات معراج برآمده‌اند<ref>میرزائی، رویکرد انتقادی به نگاه اندیشمندان اسلامی دربارهٔ معراج، ۱۸۷ ـ ۱۸۶.</ref>؛ از این رو در تفسیر معراج چند نظر عمده وجود دارد:
اعتقاد به معراج پیامبر اکرم(ص) از امور مورد اتفاق میان مسلمانان است. براساس مفاد آیه نخست سوره اسراء و آیات نخست سوره نجم، آن حضرت(ص) در شبی به سیر معنوی رفت و حقایقی از عالم معنا را درک و سپس از آن گزارش کرد<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۲/۲۳؛ میرزائی، رویکرد انتقادی به نگاه اندیشمندان اسلامی دربارهٔ معراج، ۱۸۶.</ref>؛ امّا در ماهیت معراج که با جسم بود یا روح، همچنین در چگونگی وقوع آن، اختلاف است<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۲/۲۸.</ref>، در مقام تبیین حقیقت معراج، متکلمان رویکرد خاصی برای توجیه ظاهری آیات دارند، امّا فلاسفه و [[عرفا]] درصدد توجیه باطنی آیات معراج برآمده‌اند<ref>میرزائی، رویکرد انتقادی به نگاه اندیشمندان اسلامی دربارهٔ معراج، ۱۸۷ ـ ۱۸۶.</ref>؛ از این رو در تفسیر معراج چند نظر عمده وجود دارد:
=== معراج جسمانی===
=== معراج جسمانی===
خط ۱۰۸: خط ۱۱۱:
بحث از پیامبر اسلام(ص)، در ادیان الهی مطرح شده است.<ref>اعراف، ۱۵۷؛ صف، ۶.</ref> اصل [[خاتمیت]] یک آموزه جزمی و مسلّم اسلام و نص قرآن<ref>احزاب، ۴۰.</ref>و روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۰۰.</ref>است. برخی بر این عقیده‌اند که در دوره‌های پیشین بشر به حدی از رشد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای [[سعادت]] خود دریافت کند و لازم بود به‌تدریج این مراحل را طی کند؛ اما در دوره رسالت ختمی(ص) این استعداد را پیدا کرد و به همین علت، تجدید نبوت‌ها منتفی گشت<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۸۳ ـ ۱۸۵.</ref>؛ علاوه بر اینکه این بلوغ فکری انسان به او اجازه می‌دهد ترویج، [[تبلیغ]] و [[اقامه دین]] را بر عهده بگیرد و نیاز به پیامبران تبلیغی مرتفع شود.<ref>مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۸۳.</ref> متکلمان از نگاه نقلی به مسئله خاتمیت پرداخته‌اند<ref>بغدادی، ۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۴۵؛ لاهیجی فیاض، گوهر مراد،  ۳۷۰ ـ ۳۷۱.</ref>؛ اما برخی فلاسفه با نگاه عقلی به این مسئله می‌نگرند و قائل‌اند پیامبر اسلام(ص)، اشرف کائنات و کامل‌ترین ممکنات است که با ظهور آن حضرت، همه کمالات ممکن در [[انسان]] به نقطه اوج خود رسیده است و دیگر مجالی برای ظهور پیامبر دیگر نمانده است.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۷۷.</ref> عرفا نیز معنای ظاهری خاتمیت را انقطاع نبوت می‌دانند و بر این اعتقادند که با بسته‌شدن پرونده نبوت، ارتباط انسان‌های وارسته با [[عالم غیب]] قطع نشده و ادامه خواهد داشت و تنها نزول [[شریعت]]، خاتمه یافته است.<ref>قراملکی، آیین خاتم، ۳۷۱.</ref>
بحث از پیامبر اسلام(ص)، در ادیان الهی مطرح شده است.<ref>اعراف، ۱۵۷؛ صف، ۶.</ref> اصل [[خاتمیت]] یک آموزه جزمی و مسلّم اسلام و نص قرآن<ref>احزاب، ۴۰.</ref>و روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۰۰.</ref>است. برخی بر این عقیده‌اند که در دوره‌های پیشین بشر به حدی از رشد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای [[سعادت]] خود دریافت کند و لازم بود به‌تدریج این مراحل را طی کند؛ اما در دوره رسالت ختمی(ص) این استعداد را پیدا کرد و به همین علت، تجدید نبوت‌ها منتفی گشت<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۸۳ ـ ۱۸۵.</ref>؛ علاوه بر اینکه این بلوغ فکری انسان به او اجازه می‌دهد ترویج، [[تبلیغ]] و [[اقامه دین]] را بر عهده بگیرد و نیاز به پیامبران تبلیغی مرتفع شود.<ref>مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۸۳.</ref> متکلمان از نگاه نقلی به مسئله خاتمیت پرداخته‌اند<ref>بغدادی، ۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۴۵؛ لاهیجی فیاض، گوهر مراد،  ۳۷۰ ـ ۳۷۱.</ref>؛ اما برخی فلاسفه با نگاه عقلی به این مسئله می‌نگرند و قائل‌اند پیامبر اسلام(ص)، اشرف کائنات و کامل‌ترین ممکنات است که با ظهور آن حضرت، همه کمالات ممکن در [[انسان]] به نقطه اوج خود رسیده است و دیگر مجالی برای ظهور پیامبر دیگر نمانده است.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۷۷.</ref> عرفا نیز معنای ظاهری خاتمیت را انقطاع نبوت می‌دانند و بر این اعتقادند که با بسته‌شدن پرونده نبوت، ارتباط انسان‌های وارسته با [[عالم غیب]] قطع نشده و ادامه خواهد داشت و تنها نزول [[شریعت]]، خاتمه یافته است.<ref>قراملکی، آیین خاتم، ۳۷۱.</ref>
عارفان سرّ خاتمیت را در این می‌دانند که بعثت پیامبر ختمی(ص)، در واقع تجلی نبوت روح اعظم و صورت و مظهر او در عالم انسانی است؛ از این‌رو با وجود ایشان، نبوت خاتمه یافته است.<ref>کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۷۱ ـ ۷۲.</ref> برخی از عارفان، ولایت عترت پیامبر(ع) را تداوم ولایت ختمی(ص) دانسته، معتقدند با وجود چنین اولیایی نیازی به تجدید نبوت نیست.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۶۴۹؛ ابن‌ترکه، شرح نظم الدرّ، ۲۶۹.</ref>
عارفان سرّ خاتمیت را در این می‌دانند که بعثت پیامبر ختمی(ص)، در واقع تجلی نبوت روح اعظم و صورت و مظهر او در عالم انسانی است؛ از این‌رو با وجود ایشان، نبوت خاتمه یافته است.<ref>کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۷۱ ـ ۷۲.</ref> برخی از عارفان، ولایت عترت پیامبر(ع) را تداوم ولایت ختمی(ص) دانسته، معتقدند با وجود چنین اولیایی نیازی به تجدید نبوت نیست.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۶۴۹؛ ابن‌ترکه، شرح نظم الدرّ، ۲۶۹.</ref>
امام‌خمینی نیز معتقد است در [[نظام خلقت]]، موجودی کامل‌تر از رسول ختمی(ص) به وجود نخواهد آمد؛ بر همین اساس نبوت با وجود او خاتمه یافته<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.</ref>و تمام معارف دینیِ مورد نیاز بشر تا قیامت در شریعت ختمی تأمین شده است و دیگر نیازی به شریعت و قانون جدید نیست.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۱ و ۲۹۱.</ref>
امام‌خمینی نیز معتقد است در [[نظام خلقت]]، موجودی کامل‌تر از رسول ختمی(ص) به وجود نخواهد آمد؛ بر همین اساس نبوت با وجود او خاتمه یافته<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.</ref>و تمام معارف دینیِ مورد نیاز بشر تا قیامت در شریعت ختمی تأمین شده است و دیگر نیازی به شریعت و قانون جدید نیست.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۱ و ۲۹۱.</ref>
==پانویس==
==پانویس==
۵۷۲

ویرایش