کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین
محتشمیپور، سیدعلیاکبر، شاگرد امامخمینی، روحانی مبارز، سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه و وزیر کشور. سیدعلیاکبر محتشمیپور در 8 شهریور 1325 در تهران متولد شد. پدر او سیدحسین از سادات حسینی محله محتشم کاشان و مادرش فاطمه بنائیان قمی بود (محتشمیپور، از ایران، 1/17 ـ 18). خانواده وی از نظر اعتقادی بسیار مذهبی و متدین و از نظر مالی جزو مردم متوسط بودند. سیدعلیاکبر فرزند بزرگ خانواده بود و سه برادر و چهار خواهر داشت (همو، خاطرات، 1/69). او پس از آموختن قرآن در مکتبخانه، تحصیلات ابتدایی خود را در تهران و در مدرسه تعلیمات اسلامی قدس رضوی و بخشی از تحصیلات متوسطه را در دبیرستان علوی گذراند (همو، از ایران، 1/18 ـ 19). وی در سال 1340، برای تحصیل علوم حوزوی، وارد مدرسه حاجابوالفضل تهران شد و سپس به مدرسه مجتهدی رفت و تا مهر 1342 در این مدرسه به تحصیل مقدمات مشغول بود (همان، 1/21 ـ 23). محتشمیپور در آغاز مهر 1342 وارد حوزه علمیه قم شد (همو، خاطرات، 1/83) و تا سال 1346 نزد استادانی چون جعفر سبحانی، محمد فاضل لنکرانی، سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، محمد مفتح و سیدحسین فاطمی به تحصیل سطوح متوسطه پرداخت (همو، از ایران، 1/25). وی از آغاز سال 1346 به مدت یکسال و سهماه به نجف اشرف رفت و در آنجا بخشی از کتاب مکاسب و کفایة الاصول را نزد مجتبی لنکرانی و صدرا بادکوبهای فرا گرفت. وی همچنین ضمن شرکت در دروس فقه امامخمینی، و خارج اصول فقه سیدمصطفی خمینی از درس اسفار غلامرضا رضوانی خمینی و تفسیر محمد صادقی نیز بهره برد (همو، خاطرات، 1/83 ـ 85). وی پس از آن در سال 1347 به تهران بازگشت و ازدواج کرد (همان، 1/94). او از آغاز سال تحصیلی 1347 به مدت یکسال در حوزه علمیه قم، در درس خارج فقه سیدمحمدرضا گلپایگانی و اصول میرزاهاشم آملی شرکت کرد (همو، از ایران، 1/169) و سپس در 1348 همراه خانواده به عراق رفت (همان، 1/173). محتشمیپور مبارزات سیاسی خود را از سال 1341 زمانی که در تهران طلبه بود، با شرکت در جلسات بحث و گفتگو درباره وقایع روز و شیوه ادامه مبارزه آغاز کرد (همو، خاطرات، 1/236 ـ 237). در همین سال پس از آغاز اعلام برنامه از سوی انقلاب سفید محمدرضا پهلوی، و صدور اعلامیه تحریم همهپرسی از سوی امامخمینی و برخی دیگر از مراجع، به همراه دوستان و برادر کوچکترش سیدعلیاصغر، پخش اعلامیهها را بر عهده گرفت که این امر موجب بازداشت یکروزه وی و برادرش به دست نیروهای شهربانی شد (همان، 1/239 ـ 241). او همچنین در 3/11/1341، با تعطیلی جلسات درس حوزه، در جمع معترضان به برگزاری همهپرسی انقلاب سفید شرکت و با شعار «ما تابع قرآنیم، رفراندوم نمیخواهیم»، برای کسب تکلیف به سوی بیوت علما و مراجع، ازجمله سیدمحمد بهبهانی و سیداحمد خوانساری حرکت کرد (همان، 1/242 ـ 244) (← مقاله انقلاب سفید). محتشمیپور در آستانه محرم 1383ق/ خرداد 1342 به همراه هیئتی از تهران برای دیدار امامخمینی به قم رفت (همان، 1/263 ـ 265). در این دیدار، امامخمینی که روشنگری و آگاهیدادن به ملت در آن شرایط را مهمترین هدف ارزیابی کرد، وظیفه طلاب و مبلغان دینی را آگاهکردن مردم از کارهای رژیم و دشمنان داخلی و خارجی ملت دانست (همان، 1/265). انتشار خبر بازداشت امامخمینی در 15 خرداد 1342 نیز ازجمله فعالیتهای آغازین محتشمیپور بود (همان، 1/280). وی در سال 1349 پس از صدور پیام امامخمینی در نجف اشرف خطاب به حاجیان خانه خدا (2/322)، به همراه همسر خود و چند نفر دیگر از انقلابیان با سفر به حج، اعلامیه امامخمینی را در میان حاجیان پخش کردند (همو، از ایران، 1/229). در پایان سال 1350 همزمان با ورود محمد منتظری به نجف اشرف و به همت وی، جلسات منظمی با عنوان «روحانیون مبارز خارج از کشور» تشکیل شد (همان، 1/299) تا ضمن تحلیل روند نهضت اسلامی، از ادامه اختلافاتِ بهوجودآمده میان مبارزان جلوگیری شود (همو، خاطرات، 2/180). محتشمیپور، اسماعیل فردوسیپور و محمدرضا ناصری اعضای اصلی این تشکیلات بودند که با همکاری اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا، امریکا و شبه قاره هند مسئولیت انعکاس نهضت اسلامی ایران را در خارج از کشور بر عهده داشتند (محبوب، 1/344؛ فردوسیپور، 120 ـ 122). سفرهای محتشمیپور به کشورهای سوریه، لبنان، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس، با هدف تکثیر و پخش اعلامیههای امامخمینی، علما و سیاسیون داخل کشور در دیگر کشورهای منطقه و اروپا، در همین راستا بود (محتشمیپور، از ایران، 1/229، 301 ـ 302 و 316؛ محبوب، 1/344). امضای قرارداد الجزایر میان ایران و عراق در سال 1975م/ 1354ش و منع فعالیت سیاسی مبارزان در عراق، به انتقال بیشتر فعالیتهای روحانیان مبارز به لبنان منجر شد (فردوسیپور، 201 ـ 202). یکی از اقدامات محتشمیپور و روحانیان مبارز در این سالها، تألیف و انتشار کتابی به نام «شهیدی دیگر از روحانیت»، پس از رحلت سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356 بود (محتشمیپور، از ایران، 2/45؛ فردوسیپور، 158). سندی از سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) نیز در آذر 1356، از سفر محتشمیپور از عراق به بیروت، گزارش داده است؛ در حالیکه 300 برگ اعلامیه امامخمینی را به بیروت منتقل کرده و به همراه چند نفر از انقلابیون، در مساجد و حسینیهها، پخش کردهاند. این اعلامیه همچنین در روزنامه المحرر لبنان چاپ شد (مؤسسه تنظیم، 20/460 ـ 461). در مهر 1357 ایجاد محدودیت و برخوردهای خشن نیروهای امنیتی عراق با مراجعهکنندگانِ به بیت امامخمینی، موجب شد ایشان تصمیم به هجرت از عراق بگیرد. محتشمیپور مأمور فراهمکردن مقدمات سفر به سوریه شد. وی در این سفر مأموریت داشت در دیدار با یاسر عرفات، پاسخ امامخمینی به نامه او را که بهواسطه سیدمحمدحسن امین (پژوهشگر و قاضی اهل لبنان) به نجف اشرف فرستاده شده بود، برساند (محتشمیپور، از ایران، 2/200 ـ 201). محتشمیپور که افزون بر نامه امامخمینی، دهها نامه، اعلامیه و تلگرام به همراه داشت (همان، 2/203 ـ 205)، در فرودگاه بغداد به دست نیروهای امنیتی رژیم بعث عراق بازداشت شد و پس از چند ساعت بازجویی برای همیشه از عراق اخراج شد (محبوب، 1/344). او در این سفر ضمن دیدار با عرفات، و تقدیم نامه امامخمینی به وی، از او خواست برای ایجاد زمینه سفر امامخمینی به سوریه، از حافظ اسد رئیسجمهور سوریه، وقت دیدار بگیرد (محتشمیپور، از ایران، 2/213 ـ 215). در همین زمان (11/7/1357) محتشمیپور از سفر امامخمینی به مرز کویت، ممانعت دولت کویت از ورود ایشان، و تصمیم ایشان برای سفر به پاریس مطلع شد (همان، 2/215 ـ 217) (← مقاله هجرت امامخمینی). پس از ورود امامخمینی به فرانسه، محتشمیپور دو روز بعد خود را به پاریس رساند (همان، 2/237 ـ 238) و مسئولیت ارتباطات دفتر امامخمینی در نوفل لوشاتو را بر عهده گرفت (همان، 2/246). او در سفر بازگشت امامخمینی به تهران نیز همراه ایشان بود (همان، 2/482). پس از پیروزی انقلاب اسلامی، محتشمیپور نخست در مسئولیتهایی چون عضویت در هیئت منتخب رسیدگی به امور بنیاد مستضعفان، نماینده امامخمینی و مدیر صدای جمهوری اسلامی ایران و عضو شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما ایفای وظیفه کرد (محبوب، 1/344 ـ 345؛ سلیمی بنی و مظفری، 291). در دوره نخستوزیری محمدعلی رجایی و تصمیم وی برای ایجاد تغییر در مدیریتهای سیاسی سفارتخانههای جمهوری اسلامی، حکم اعزام به سوریه برای محتشمیپور صادر شد اما رئیسجمهور وقت سیدابوالحسن بنیصدر استوارنامه وی را امضا نکرد و این حکم تا زمان عزل بنیصدر اجرا نشد. در پی ریاستجمهوری رجایی و امضای استوارنامه، محتشمیپور در شهریور 1360 به سوریه رفت. این مأموریت تا 1364 ادامه داشت (محتشمیپور، شاهد یاران، 37). تذکر امامخمینی برای پیگیری مسئله ناپدیدشدن امامموسی صدر موجب شد محتشمیپور در مأموریت خود در سوریه، پیگیر مسائل داخلی لبنان نیز باشد (همان، 38). وی در آبان 1360، از امامخمینی اجازه اخذ وجوه شرعی دریافت کرد (امامخمینی، 15/376). در خرداد 1361 پس از اجرای عملیات موفق بیتالمقدس و آزادی خرمشهر، اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و نیمی از این کشور را اشغال کرد. در سفر هیئتهای سیاسی و نظامی ایران به دمشق و گفتگو با مقامات سوریه، موافقتنامهای برای اعزام نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران به سوریه امضا شد. پس از مخالفت امامخمینی با اعزام نیرو به سوریه و لبنان، گروهی از نیروهای فرستادهشده، به آموزش نظامی جوانان لبنانی برای دفاع از کشورشان پرداختند؛ به این ترتیب زمینه تشکیل حزبالله لبنان نیز پایهریزی شد (همان) (← مقاله لبنان). محتشمیپور در مدت مسئولیت خود در این سمت، به حمایت از جنبش اسلامی فلسطین در مبارزه با اسرائیل و حرکت اسلامی در لبنان پرداخت و برای تأسیس حزبالله لبنان تلاش کرد (هاشمی رفسنجانی، آرامش و چالش، 153 و 265؛ اسداللهی، 65). در 25 بهمن 1362 عوامل اسرائیل با منفجرکردن بستهای پستی، محتشمیپور را در دفتر کار وی در سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق ترور کردند؛ او در این حادثه، از ناحیه دو دست، پیشانی و گوش آسیب جدی دید (جمهوری اسلامی، 16؛ هاشمی رفسنجانی، آرامش و چالش، 491). امامخمینی در پیامی خطاب به وی از این حادثه که توسط ایادی استکبار برای او پیش آمد، ابراز تأثر کرد و سلامتی هر چه زودتر او و ادامه مبارزات سخت وی در سنگر اسلام و انقلاب و به نفع مظلومان جهان را از خدای متعال طلب کرد. ایشان همچنین تأکید کرد برای فرزندان اسلام و قرآن تمام مشکلات و صدمات در راه خداوند شیرین و آسان است (18/352). در آبان 1364 در دولت دوم میرحسین موسوی محتشمیپور برای سمت وزارت کشور از مجلس شورای اسلامی رأی اعتماد گرفت (محبوب، 1/345؛ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، 299) و تا سال 1368 در این سمت باقی ماند (محبوب، 1/345). همزمان در 21 آبان 1364 امامخمینی او را به سرپرستی کمیته انقلاب اسلامی در سراسر کشور منصوب کرد (19/415). ایشان طی حکم دیگری، اختیارات فرماندهی کل قوا در نیروهای انتظامی را به محتشمیپور که وزیر کشور بود داد (19/420)؛ همچنین در 11 تیر 1365 با پیشنهاد محتشمیپور درباره تعیین سیدسراج الدین موسوی برای فرماندهی کل کمیته انقلاب اسلامی موافقت کرد (20/70). در آستانه انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، محتشمیپور در 30/11/1366 در نامهای به امامخمینی درباره ادامه فعالیت تشکل نهضت آزادی و صلاحیت اعضای آن برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی از ایشان نظرخواهی کرد (← امامخمینی، 20/479 ـ 480). امامخمینی در پاسخ ضمن بیان انحراف اعضای نهضت آزادی، برخورد قاطعانه با آنان و لزوم عدم حضور در مسئولیتها و رسمیتنداشتن این گروه را تأیید کرد (20/481 ـ 482) (← مقاله نهضت آزادی ایران). وی همچنین یکی از مؤسسان مجمع روحانیون مبارز تهران بود که با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز تهران تشکیل شد. این انشعاب را امامخمینی تأیید کرد (همان، 21/28) (← مقاله مجمع روحانیون مبارز تهران). در انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی، درباره برخی مسائل ازجمله تأیید معتمدان، و سپس بازشماری رأیها و تأیید صندوقهای رأی در هیئت نظارت، اختلافاتی میان شورای نگهبان و وزارت کشور به وجود آمد (جهانمحمدی، 37 ـ 38). پس از برگزاری انتخابات مرحله اول و اوجگیری اختلافات در تأیید نتایج (همان، 58)، امامخمینی در حکمی محمدعلی انصاری را نماینده خود کرد تا به همراه دو نفر از سوی شورای نگهبان و دو نفر از طرف وزیر کشور، محتشمیپور، به بازشماری صندوقهای مورد شکایت بپردازند و پس از بررسی، به ایشان گزارش دهند (21/31 و 34). این گروه پس از تحقیق، صحت انتخابات را به ایشان گزارش کرد (محتشمیپور، چندصدایی، 181). امامخمینی در نامهای به شورای نگهبان (12/2/1367)، صحت انتخابات را محرز اعلام کرد و از شورا خواست تا آن را اعلام کند (21/36) (← مقاله شورای نگهبان). امامخمینی در 22/3/1367 در نامهای به میرحسین موسوی نخستوزیر وقت، قوام نظام را بر اتحاد روش دانست و ضمن تأکید بر دخالتنکردن وزرا در امور یکدیگر، آنان و نمایندگان را به تضعیفنکردن سیاستهای یکدیگر نصیحت کرد (21/64). این نامه که موجب ایجاد تردید و شبههافکنی برخی نمایندگان درباره شخص مورد نظر امامخمینی در این نامه و مخالفت با محتشمیپور گردید، موجب شد مجید انصاری نماینده مجلس شورای اسلامی در 20/6/1367 در نامهای به امامخمینی درباره تردید بهوجودآمده، از ایشان پرسش کند (← امامخمینی، 21/130). ایشان در پاسخ به این نامه، محتشمیپور را از دوستان قدیمی خود و فردی متدین، متعهد و دارای هوش سیاسی بالا خواند که از او خدمتگزاری خوب برای اسلام و ایران ساخته است. ایشان ضمن تأکید بر رعایت جهات شرعی در این گونه مسائل، تصریح کرد منظور ایشان از نامه مذکور، محتشمیپور نبوده است (همان). محتشمیپور در 3/6/1367 و با توجه به ایجاد فرماندهی موازی در اداره نیروهای انتظامی و تغییر تشکیلات نظامی کشور در شرایط آتشبس که از سوی جانشین فرمانده کل قوا، اکبر هاشمی رفسنجانی، اعمال میشد، در نامهای به امامخمینی، درباره تغییر اختیارات تفویضیِ فرماندهی کل قوا به وزرای کشور در نیروهای انتظامی سؤال کرد. امامخمینی در پاسخ ضمن اینکه مسئولیت تمامی امور مربوط به کمیته انقلاب اسلامی، ژاندارمری و شهربانی را در چارچوب قانون با وزارت کشور دانست، در موارد مربوط به دفاع مقدس، جانشین فرماندهی کل قوا را صاحب اختیار خواند و هماهنگی جانشین فرمانده کل قوا و وزیر کشور را در موارد اختلاف و تردید لازم شمرد (21/110). محتشمیپور که در سالهای حضور امامخمینی در نجف، در کنار ایشان بوده است، با ستایش از مجلس درس امامخمینی و اشاره به حضور علما و مجتهدان در این درس، ارشادهای اخلاقی، سیاسی و اجتماعی امامخمینی در درس را از برجستگیهای درس ایشان شمرده است (محتشمیپور، از ایران، 2/128 ـ 129). از نظر وی مخالفان امامخمینی در حوزه نجف، دو دسته بودند: از یک سو برخی از روحانیان و از سوی دیگر، ساواک و عوامل رژیم پهلوی که برای جلوگیری از گسترش حوزه محبوبیت ایشان تلاش میکردند (همان، 1/133 ـ 136 و 145). او طرح درس «حکومت اسلامی» از سوی امامخمینی در نجف را که علیرغم مخالفتهای طرفداران غرب و رژیم پهلوی صورت گرفت، دارای آثار شگرف در داخل و خارج و باعث دمیدن روح تازه در مجامع سیاسی و مذهبی ارزیابی میکرد (همان، 1/176)؛ همچنین محبوبیت روزافزون امامخمینی با وجود جوسازیهای ساواک در ایران و عراق و شایعهسازی متحجران حوزوی را ناشی از روح پاک امامخمینی و هراسنداشتن از سرزنش سرزنشکنندگان میشمرد (همان، 1/178). وی دوراندیشی و تیزهوشی امامخمینی را ستوده و نمونههایی از این دوراندیشی را در تأییدنکردن سازمان مجاهدین خلق ایران با وجود اصرار نیروی سازمان (همان، 1/306) و در موضوع علی شریعتی که مخالفان و مدافعان جدی داشت (همان، 1/347 ـ 348) (← مقالههای سازمان مجاهدین خلق ایران؛ شریعتی، علی) معرفی کرده است. محتشمیپور که پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عضو دفتر امامخمینی بود، معتقد است امامخمینی در عین اینکه انسانی عارف و فانی فی الله بود، شخصیتی کاملاً سیاسی و مرتبط با مسائل روز منطقه و جهان داشت (پابهپای آفتاب، 3/82 ـ 83). این صفات به اضافه تخصص در فقه، دارابودن فضایل اخلاقی، دقت و ریزبینی در امور مختلف، رفتار مردمی و ساده، عطوفت و مهربانی با خانواده و احترام به شخصیت زنان و مانند آن، از ابعاد مختلف شخصیت امامخمینی از نظر محتشمیپور است (همان، 3/83، 88 ـ 89 و 102 ـ 104). از آثار محتشمیپور میتوان به کتابهای چندصدایی در جامعه و روحانیت، خاطرات سیدعلیاکبر محتشمیپور (جلد اول) و خاطرات سیاسی (جلد2)، از ایران به ایران و شهیدی دیگر از روحانیت اشاره کرد. منابع: اسداللهی، مسعود، از مقاومت تا پیروزی (تاریخچه حزب الله لبنان 1361 ـ 1379)، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اندیشه سازان نور ـ ذکر، چاپ اول، 1379ش؛ امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، 1389ش؛ جمهوری اسلامی، روزنامه، 27/11/1362ش؛ جهانمحمدی، رضا، دوره سوم مجلس شورای اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1389ش؛ سلیمی بنی، صادق و آیت مظفری، مجمع روحانیون مبارز، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، 1390ش؛ فردوسیپور، اسماعیل، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین فردوسیپور، تدوین فرامرز شعاعحسینی و رحیمپور روحبخش، تهران، عروج، چاپ اول، 1387. محبوب، علی، رجال سیاسی، شوراها، نظامها، مفاهیم و اندیشههای سیاسی، تهران، آموزش و سنجش، چاپ اول، 1389ش؛ محتشمیپور، سیدعلیاکبر، از ایران به ایران، قم، کوثر النبی(ص)، چاپ دوم، 1384ش؛ همو، چند صدایی در جامعه و روحانیت، تهران، خانه اندیشه جوان، چاپ اول، 1379ش؛ همو، خاطرات سیاسی، ج 1، تهران، حوزه هنری ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1376ش؛ همو، خاطرات سیاسی، ج 2، تهران، خانه اندیشه جوان، چاپ اول، 1378ش؛ همو، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، 1380ش؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، 1386ش؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال 1362، آرامش و چالش، به کوشش مهدی هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، 1381ش؛ همو، کارنامه و خاطرات، سال 1364، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، 1387ش.