عباس زریاب خویی
زریاب خویی، عباس؛ از شاگردان درس فلسفه آیتالله خمینی. عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ ش در خوی به دنیا آمد. با این حال تاریخ ولادت وی در شناسنامهاش به اشتباه ۱۲۹۷ ش ثبت شده است (زریاب، ۱۹-۲۰). عباس زریاب خواندن و نوشتن را از دوسالگی در مکتبخانه ملا کبری در خوی آغاز کرد. سپس وارد دبستانی در خوی شد و دوران ابتدایی را در آنجا گذراند (همان، ۲۵). او در سالهای تحصیل در دوره ابتدایی و متوسطه، خواندن رمانها و طنزهای اجتماعی ترجمهشده به ترکی و مطبوعات چاپ عثمانی (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۲-۳) را در کنار آثاری همچون ترجمههای داستانهای تاریخی اسلام اثر جرجی زیدان، ناسخالتواریخ اثر لسانالملک سپهر و منتظم ناصری اثر اعتمادالسلطنه، کتابهای درسی تاریخ و جغرافیا تألیف عباس اقبال، محیط زندگی و احوال و آثار رودکی اثر سعید نفیسی، سخن و سخنوران اثر بدیعالزمان فروزانفر و دیوان شعرایی همانند سعدی، فرخی و شاهنامه فردوسی و نیز مجلات کاوه، ایرانشهر، علم و هنر، ارمغان و نوبهار را مطالعه میکرد و این مطالعات بر روحیه و ذوق وی اثر بسیار گذاشت. در کنار کتابهای فوق، آثار کسانی همچون شیخ قاسم واعظ، مهاجر ایروانی که منتقد عقبماندگی و بدبختی ملل اسلامی و دستگیر بیبضاعتان بود و شیخ فضلالله حجتالاسلام، برجستهترین روحانی خوی که متمایل به شیخیگری و تا ۱۶ سالگی تنها مشوق زریاب بود، مورد مطالعه قرار داد (زریاب، ۲۸-۳۱). زریاب تحصیلات جدید را پس از پایان سال نهم بهسبب فراهم نبودن امکان ادامه تحصیل در خوی و نبود امکان رفتن به تبریز رها کرد و به تحصیلات حوزوی روی آورد (زریاب، ۳۹-۴۰؛ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۳). او حاشیه ملا عبدالله و قسمتی از معالم و کتاب مطول را در مدارس دینی خوی و نزد حاج شیخ عبدالحسین اعلمی و شرح جامی را پیش حاج میرزا حسن فقیه معروف به مناقب خواند (زریاب، ۳۲، ۴۰؛ کیوانی، ۹؛ «درگذشت دکتر عباس زریاب خویی»، ۱۶۲؛ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۴) و در تابستان ۱۳۱۶ ش در حالیکه دوره مقدمات را فرا گرفته بود، به پیشنهاد شیخ صادق فَراحی، از عالمان خویی مشغول به تحصیل در حوزه علمیه قم، راهی قم شد (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۴، ۱۱؛ زریاب، ۴۰). زریاب در اواخر شهریور ۱۳۱۶ وارد قم شد و تا ۱۳۲۲ ش در آنجا به تحصیل پرداخت (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۴؛ زریاب،۴۰). او در آغاز به راهنمایی حاج شیخ صادق فراحی، در مدرسه ناصریه یا جانیخان سکونت گزید (زریاب، ۴۰-۴۱) و رسایل را نزد آیتالله سید محمد موسوی یزدی معروف به محقق داماد، کفایه را نزد سید احمد خسروشاهی و مکاسب را نزد شیخ محمدعلی کرمانی آموخت (زریاب، ۴۷-۴۸). آنگاه به مدت دو سال در درس خارج فقه و اصول آیات سید محمد حجت کوهکمری، سید محمدتقی موسوی خوانساری و سید صدرالدین صدر شرکت کرد (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۱۱). او طی سالهای ۱۳۱۸-۱۳۲۱ ش به آموختن قسمت عمده شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری و بحث نفس و امور عامه اسفار نزد امام خمینی در مدرسه دارالشفا پرداخت (همان، ۴؛ زریاب، ۴۸). در ۱۳۲۱ ش خصوصی برگزار شدن جلسات این درس مانع از تداوم شرکت زریاب در آن شد. وی در مقابل در جلسات درس اسفار حاج شیخ مهدی مازندرانی شرکت جست (زریاب، ۵۲). زریاب مورد توجه و التفات امام خمینی بود؛ چنانکه او را در ماه رمضان ۱۳۶۱ ق (مهر ۱۳۲۱ ش) به جلسات بحث و مطالعه کتاب عبقات الانوار سید حامد حسینی لکهنویی که شبها در منزل دوستانش تشکیل میشد دعوت کرد. زریاب علاوه بر این بهواسطه حاج شیخ جعفر اشراقی تبریزی، به کتابهای اجتماعی، فلسفی، روانشناسی و نیز کتب فقه و اصول اهل سنت دسترسی پیدا کرد (زریاب، ۵۳). در همین سالها به تهران رفت و در آنجا با محمد شریعت سنگلجی دوست و مصاحب شد و سخت تحت تأثیر وی قرار گرفت (زریاب، ۵۴؛ موحد، ۷۳). این دوستی زمینه آشنایی وی با بدیعالزمان کردستانی، محمدجواد مشکور و محمدتقی دانشپژوه را مهیا ساخت (موحد، ۷۳). دوره تحصیلات حوزوی زریاب با دریافت خبر بیماری پدر و رفتن به خوی در ۱۳۲۲ ش ناتمام ماند. زریاب طی سالهای ۱۳۲۲-۱۳۲۴ ش پس از درگذشت پدر به رتقوفتق امور خانواده پرداخت و همزمان در دبیرستانهای خوی تدریس میکرد (ریاحی، ۲۸۹). روی کار آمدن فرقه دموکرات¬ در آذربایجان و اختلافنظر وی با آنان زمینهساز خروج وی از خوی و رفتن به تهران گردید (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۴، ۲۰-۲۲). ریاحی از تبعید او به تهران به ¬فرمان روسها سخن گفته است (ریاحی، ۲۸۹) که به نظر نمیرسد دقیق باشد. زریاب پس از استقرار در تهران مقالهای در روزنامه داریا نوشت و در آن ادعای فرقه دموکرات¬ مبنی بر تُرک بودن نظامی گنجوی را باطل دانست (افشار، ۱۳۷۴، ۲۳۳). در این دوره در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول کار شد. در آنجا با سید حسن تقیزاده، نماینده وقت مجلس شورای ملی آشنا شد (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۵؛ زریاب، ۵۴). همزمان مدرک کارشناسی خود را از دانشکده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران دریافت کرد (عبداللهزاده، ۱۵). سپس به تکمیل معلومات خویش در محضر علمای مدرسه سپهسالار (زرینکوب، ۲۹۰) و فراگیری زبانهای فرانسوی و آلمانی پرداخت (افشار، ۱۳۷۴، ۲۳۴). با تشکیل مجلس سنا در ۱۳۲۸ ش، از سوی سید حسن تقیزاده، رئیس آن مجلس، مأمور راهاندازی کتابخانهای در آنجا شد (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۶). او در کنار فعالیت فوق، در دانشکده علوم معقول و منقول به تدریس تاریخ اسلام و تاریخ علوم اسلامی پرداخت (زرینکوب، ۲۹۱). در این دوره، وی به دکتر محمد مصدق و جبهه ملی علاقه داشت و از نظر فکری به آنان نزدیک بود، ولی علاقه¬ و ارتباطش با سید حسن تقیزاده مانع از ارتباط نزدیک با آنان شد (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۷۱-۷۲). عباس زریاب در سال ۱۳۳۴ ش با بورس آلمانی هومبولدت که پروفسور هانس روبرت رویمر، خاورشناس آلمانی، به توصیه تقیزاده به وی اعطا کرده بود، راهی دانشگاه یوهانس گوتنبرگ در شهر ماینتس آلمان غربی گردید (همان، ۷؛ افشار، ۱۳۷۸، ۱۹۰). عبداللهزاده، محل تحصیل وی را دانشگاه فرایبورگ پنداشته ¬است (عبداللهزاده، ۱۵)، ولی به نظر صحیح نیست و او در دانشگاه یوهانس گوتنبرگ به تحصیل پرداخت. وی با خاورشناسانی همچون هانس روبرت رویمر، برتولد اشپولر و والتر هینتز گفتگو کرد (افشار، ۱۳۷۴، ۲۳۹). در سال ۱۳۳۹ ش با دفاع از رساله دکتری خویش در رشته تاریخ با عنوان «گزارش درباره جانشینان تیمور برگرفته از تاریخ کبیر جعفری تألیف ابن محمدالحسینی» به ایران بازگشت (عبداللهزاده، ۱۵). او طی سالهای ۱۳۴۱-¬۱۳۴۳ ش به دعوت هنینگ برای تدریس زبان و ادبیات فارسی راهی دانشگاه برکلی کالیفرنیا گردید. پس از دو سال با وجود برگزیده¬ شدن بهعنوان پروفسور دائم، به ایران بازگشت و در سال ۱۳۴۵ ش به استخدام گروه تاریخ دانشگاه تهران درآمد. او در سال ۱۳۵۶ ش هم برای مدت شش ماه راهی دانشگاه پرینستون آمریکا گردید (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی،۷- ۸؛ زریاب، ۵۴-۵۵). زریاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی از تدریس در دانشگاه منع شد (متینی، ۲۸۴-۲۸۵) و از آن پس تا پایان عمر به ¬همکاری با دائرهالمعارف تشیع، بنیاد دائرهالمعارف اسلامی و مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی پرداخت (زریاب، ۵۵؛ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۸). در مهر ۱۳۷۳ انتشار نامه سرگشادهای بهعنوان «ما نویسندهایم» با امضای دکتر زریاب خویی که در آن به سانسور کتاب و مطبوعات اعتراض شده ¬بود، شرایط سختی را پیش روی وی قرار داد. وی در مصاحبه توبه¬¬گونهای با روزنامه اطلاعات گرچه اصل اعتراض در آن نامه را بهحق دانست، از سوءاستفاده تبلیغاتی از آن نامه علیه نظام جمهوری اسلامی ابراز پشیمانی کرد (ابوترابیان، ۳۰-۳۱). او علاوه بر زبانهای فارسی، ترکی آذری و استانبولی، به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی تسلط داشت و با زبان روسی هم آشنایی بود (خرمشاهی، ۱۳۷۳، ۲۹۸؛ همو، ۱۳۸۱، ۱۰۸). عباس زریاب علاوه بر استادی دانشگاه تهران، مدیریت گروه تاریخ دانشگاه تهران، عضویت در انجمن بینالمللی شرقشناسی آلمان، مجمع بینالمللی کمیتههای ایرانی در انگلستان، انجمن فلسفه، هیئتامنای بنیاد فرهنگ ایران، بنیاد شاهنامه فردوسی و فرهنگستان تاریخ، شرکت در طرح ترجمه دائرهالمعارف اسلام (چاپ بریل)، دائرهالمعارف فارسی، دانشنامه ایران و اسلام و راهاندازی نشریه فرهنگ ایران زمین، انجمن دوستداران کتاب و سرپرستی بخش تاریخ در اطلس جغرافیایی ایران را در کارنامه خود داشت (گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، ۸-۹؛ عبداللهزاده، ۱۶؛ زرینکوب، ۲۹۱-۲۹۲، ۳۰۲؛ افشار، ۱۳۷۴، ۲۴۰؛ تفضلی، ۲۸۱-۲۸۲؛ یارشاطر، ۴۸۹). از آثار زریاب میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد: اطلس تاریخی ایران (با همکاری سید حسین نصر و احمد مستوفی در ۱۳۵۰ ش)؛ تاریخ ساسانیان (۱۳۵۴ ش)؛ آیینه جام، شرح مشکلات دیوان حافظ (۱۳۶۸ ش)؛ بزمآورد، شصت مقاله درباره تاریخ، فرهنگ و فلسفه (۱۳۶۸ ش)؛ سیره رسولالله (ص)، بخش اول از آغاز تا هجرت (۱۳۷۰ ش)؛ درسگفتارهای فلسفه تاریخ (۱۳۸۷ ش) و اطلس تاریخ ایران (با همکاری مهندس محمد پورکمال، چاپنشده)؛ تصحیح الصیدنه فی الطب نوشته ابوریحان بیرونی (۱۳۷۰ ش)؛ تحریر روضهالصفا نوشته میرخواند (۱۳۷۰ ش)؛ و ترجمه تاریخ فلسفه و لذات فلسفه اثر ویل دورانت (۱۳۳۵ و ۱۳۴۴ ش)، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان اثر تئودور نولدکه (۱۳۵۸ ش)، دریای جان اثر هلموت ریتر (با همکاری مهرآفاق بایبردی، ۱۳۷۴ ش)، ظهور تاریخ بنیادی، اثر فریدریش ماینکه (چاپنشده) و ترجمه ناتمام انحطاط غرب اثر اشپنگلر و نگارش و ترجمه دهها مقاله (رضازاده لنگرودی، ۵۷-۵۸، ۶۶؛ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی، نه). منابع، ابوترابیان، حسین (۱۳۷۶)، «۳ سال پس از خاموشی زریاب خویی»، ماهنامه گزارش، شماره ۸۴، بهمن؛ افشار، ایرج (۱۳۷۴)، «تازهها و پارههای ایرانشناسی (۹)»، کلک، شماره ۷۱ و ۷۲، بهمن ـ اسفند؛ همو (۱۳۷۸)، «پارههای ایرانشناسی (۳)»، بخارا، شماره ۶، خرداد؛ تفضلی، احمد (۱۳۷۴)، «در رثای استاد دکتر عباس زریاب خویی»، ایرانشناسی، سال ۷، شماره ۲۶، تابستان؛ خرمشاهی، بهاءالدین (۱۳۷۳)، «خورشید را به گل اندودیم (به یاد شادروان دکتر عباس زریاب خویی)»، کلک، شماره ۵۸ و ۵۹، دی و بهمن؛ همو (۱۳۸۱)، «درباره روانشاد استاد عباس زریاب خویی و رساله گفتگو با ایشان»، نشریه نقد و بررسی کتاب فرزان، شماره ۲۵، آذر؛ «درگذشت دکتر عباس زریاب خویی» (۱۳۷۲)، فصلنامه نامه فرهنگ، شماره ۱۶، زمستان؛ رضازاده لنگرودی، رضا (۱۳۷۴)، «آثار دکتر عباس زریاب»، تحقیقات اسلامی، سال ۱۰، شماره ۱ و ۲، بهار و تابستان؛ رضوی برقعی، سید حسین (۱۳۸۲)، «اندر باب صیدنه زریاب»، آینه میراث، سال ۱، شماره ۳، پاییز؛ ریاحی، محمدامین (۱۳۷۳)، «مردی رفت که نظیرش هرگز نخواهد آمد»، کلک، شماره ۵۸ و ۵۹، دی و بهمن؛ زریاب، عباس (۱۳۷۴)، «زندگانی من»، تحقیقات اسلامی، سال ۱۰، شماره ۱ و ۲، بهار و تابستان؛ زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۸۳)، حکایت همچنان باقی، تهران، سخن؛ عبداللهزاده، محمود (۱۳۷۴)، «استاد دکتر عباس زریاب (۱۲۹۸-۱۳۷۳ ش)»، تحقیقات اسلامی، سال¬۱۰، شماره ¬۱ و ۲، بهار و تابستان؛ کیوانی، مجدالدین (۱۳۷۴)،«مرگی از صد هزار مصیبت»، فصلنامه زبان و ادبیات فارسی، شماره ۶، ۷ و ۸، پاییز؛ «گفتگو با استاد تاریخ» (۱۳۵۵)، مصاحبه-شونده عباس زریاب، مصاحبهکننده محمود عاصمی، کاوه، شماره ۶۱، پاییز؛ گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی (تاریخ، نظریه تاریخ، تاریخنگاری) (۱۳۸۱)، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، تهران، فرزانروز؛ متینی، جلال (۱۳۷۴)، «ما بارگه دادیم»، ایرانشناسی، سال ۷، شماره ۲۶، تابستان؛ موحد، محمدعلی (۱۳۹۲)، «زریاب در آیینه نامههایش»، بخارا، سال ۱۶، شماره ۱۰۴، بهمن ـ اسفند؛ یارشاطر، احسان (۱۳۷۴)، «یادداشت (۲۱)»، ایرانشناسی، سال ۷، شماره ۲۷، پاییز. /امین آریان راد/