سیدمنیرالدین هاشمی

از ویکی امام خمینی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۲۷ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها)

سیدمنیرالدین حسینی هاشمی، از شاگردان درس خارج فقه امام‌خمینی.

سیدمنیرالدین حسینی هاشمی در ۱۳۲۴ ش در شیراز و در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد.[۱] پدرش سیدنورالدین حسینی شیرازی، از شاگردان آقا ضیاءالدین عراقی و از مجتهدان وقت.[۲] و بنیان‌گذار و رهبر حزب برادران شیراز بود و از سال ۱۳۱۴ ش با تأسیس آن حزب به فعالیت در عرصه سیاسی پرداخت.[۳] سیدمنیرالدین دوران ابتدایی و بخشی از متوسطه را در زادگاهش گذراند.[۴] و پس از درگذشت پدرش در سال ۱۳۳۵ ش، به درخواست جمعی از پیروان سیدنورالدین شیرازی، ملبس به لباس روحانیت شد و علی‌رغم سن کم، توسط شورای مرکزی حزب برادران، به‌عنوان رهبر سیاسی ـ مذهبی آن حزب معرفی شد.[۵]

او سپس راهی قم شد و به تحصیل در حوزه علمیه آنجا پرداخت، ولی در خاطراتش درباره سال ورود به قم سخنی نگفته است. حسینی شیرازی در حوزه علمیه قم بخشی از مقدمات را نزد رحمت‌الله فشارکی خواند. معالم‌الاصول را نزد محسن دوزدوزانی و مرتضی بنی‌فضل آموخت و حاشیه را هم نزد اسماعیل صالحی مازندرانی و محمدعلی گرامی به پایان رساند. قوانین را نزد مصطفی اعتمادی و رسایل را پیش حسین نوری همدانی فراگرفت. سپس در درس خارج اصول مرتضی حائری یزدی شرکت کرد و مدتی هم از درس خارج ناصر مکارم شیرازی، سیدعلی فانی و حسین وحید خراسانی بهره برد.[۶] سیدمنیرالدین حسینی شیرازی از سال ۱۳۴۱ ش و در مبارزات روحانیت علیه تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و در انتقال اعلامیه‌های مراجع تقلید به شیراز مشارکت داشت.[۷] پس از حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه (دوم فروردین ۱۳۴۲) به شیراز بازگشت و به سخنرانی در مسجد جامع آن شهر پرداخت.[۸]و پس از دستگیری جمعی از روحانیان شیراز در ۱۵ خرداد آن سال، در اجتماع اعتراضی روحانیان شیراز علیه آن اقدام شرکت کرد.[۹] سپس با سخنرانی در مسجد گنج شیراز، دستگیری امام‌خمینی را محکوم نمود.[۱۰] پس از آزادی امام‌خمینی از حبس و حصر (فروردین ۱۳۴۳)، همراه با جمعی از علمای شیراز به دیدار امام‌خمینی رفت.[۱۱] و پس از تبعید امام‌خمینی به خارج از کشور (۱۳ آبان ۱۳۴۳)، همراه با طلاب علوم حوزوی به بیت مراجع تقلید رفت و خواستار واکنش به آن اقدام شد.[۱۲] همچنین در برگزاری دعای توسل در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) شرکت داشت.[۱۳]

وی در زمستان ۱۳۴۳ ش به شیراز بازگشت و به سخنرانی در مساجد شیراز پرداخت.[۱۴] هم‌زمان به کتاب رسایل را بار دیگر نزد سیدمحمود علوی خواند.[۱۵] وی در آن مدت به بازخوانی آثار و اندیشه‌های پدرش پرداخت و با مطالعه اساسنامه حزب برادران که در آن اساسنامه، اجتهاد شرط رهبری حزب تعیین شده بود، بر این مهم واقف شد که طبق اساسنامه، ریاست او بر حزب مذکور ممنوع است. از طرف دیگر با مشاهده رویکرد اعضای شورای مرکزی آن حزب، به مقابله با آنان پرداخت.[۱۶] و به همین سبب با انتقاد اعضای حزب مواجه شد.[۱۷] در آن دوره، دست به برخی اقدامات علمی ـ اختراعی زد که از آن جمله می‌توان به کار روی ساعت برقی، طراحی و ساخت یخچال برقی، ساخت دربازکن برقی، کار روی دستگاه‌های گرمایشی و سرمایشی، تغییر سیستم و سوخت موتور، ساخت پارازیت‌گیر بلندگو و... اشاره کرد.[۱۸]

او در ۱۳۴۶ ش پس از سفر حج، به عراق رفت و در حوزه علمیه نجف، کفایه‌الاصول را نزد سیدعباس خاتم یزدی و سیدجعفر کریمی تکمیل کرد و سپس از درس مکاسب صدرا بادکوبه‌ای و حسین راستی کاشانی و رسایل سیداسدالله مدنی بهره برد[۱۹] هم‌زمان در بحث‌های اخلاقی امام‌خمینی در نجف اشرف شرکت می‌کرد.[۲۰] و در ۱۳۴۸ ش در درس ولایت‌فقیه امام‌خمینی که در مسجد شیخ انصاری تشکیل شد حضور یافت و تحت تأثیر آن درس‌ها قرار گرفت. حسینی هاشمی که پیش از شرکت در درس ولایت‌فقیه امام‌خمینی، در اندیشه حزب و تحزب بود، درس ولایت‌فقیه امام‌خمینی تغییراتی در افق دید و اندیشه او ایجاد کرد و پس از آن درس به فکر نظام و حکومت افتاد. او همچنین در نجف اشرف به بیت امام‌خمینی رفت‌وآمد داشت.[۲۱] حسینی شیرازی مدت کوتاهی در درس امام‌خمینی حضور داشت، ولی سخت تحت تأثیر آن درس به‌ویژه مباحث سیاسی‌امام‌خمینی قرار گرفت و به همین علت می‌توان او را از شاگردان امام‌خمینی محسوب کرد.

او در سال ۱۳۴۹ش به شیراز بازگشت و به فعالیت‌های علمی ـ تبلیغی در آن شهر ادامه داد.[۲۲] در سال ۱۳۵۰ ش و در جریان برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، در شیراز دستگیر و به شهر گنبدکاووس تبعید شد.[۲۳] پس از آزادی به مبارزات خود ادامه داد؛ ازجمله در خرداد ۱۳۵۱ پس از سخنرانی حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی در حمایت از امام‌خمینی و ایجاد محدودیت علیه آن روحانی، ازجمله ممنوعیت از منبر، همراه با روحانیان مبارز شیراز با ارسال تلگرافی به او، ضمن ابراز تأسف از اقدامات حکومت پهلوی و تجلیل از آن روحانی مبارز، حمایت خود را از آن خطیب مبرز ابراز داشت.[۲۴] به همین سبب در دی ۱۳۵۲ (در آستانه ماه محرم)، توسط ساواک ممنوع‌المنبر شد.[۲۵] این سخت‌گیری‌ها باعث شد تا در همان سال به قم عزیمت کند و در آن شهر مقیم شود.[۲۶]

سیدمنیرالدین حسینی شیرازی در قم به مبارزات سیاسی خود ادامه داد، ازجمله سلسله جلساتی را با هدف مبارزه با افکار التقاطی با دانشجویان برگزار می‌کرد که حاصل آن جلسات، جزوه‌های جو تعادلی و روش اجتهاد، متنی درباره اقتصاد به زبان ساده بود. برخی از اعضای آن جلسات، گروه «منصورون» را تأسیس کردند و حتی او را هم به عضویت در آن گروه و به‌عنوان ایدئولوگ آن انتخاب کردند، ولی وی با این استدلال که فعالیت‌هایش را به گروه خاصی محدود نمی‌کند، از عضویت در آن گروه خودداری کرد و در مقابل، وعده همه نوع مشاوره به آنان را داد. وی سپس در جلساتی که با حضور اعضای آن گروه در شهر دماوند تشکیل می‌شد شرکت می‌کرد.[۲۷] متأثر از این فعالیت‌ها بود که در سال ۱۳۵۴ ش نام او در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار گرفت.[۲۸] و در سال ۱۳۵۶ ش نیز ساواک نام او را در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار داد و اداره کل سوم ساواک در نامه‌ای به ریاست ساواک، خواستار جلوگیری از وعظ و سخنرانی او و جمعی دیگر از روحانیان شد.[۲۹]حسینی شیرازی در جریان قیام نوزده دی ۱۳۵۶ در قم فعال بود و در انتقال پیام مراجع تقلید به شیراز و برخی دیگر از شهرها نقش داشت.[۳۰]

وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همراه با جمعی دیگر، به بررسی پیش‌نویس قانون اساسی پرداخت.[۳۱] در سال ۱۳۵۸ ش در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی از استان فارس نامزد شد و توانست با کسب اکثریت آرا به آن مجلس راه یابد.[۳۲] پس از پایان کار مجلس خبرگان قانون اساسی، مدتی در سازمان برنامه [و بودجه] حضور داشت و به بحث درباره اقتصاد اسلامی می‌پرداخت. سپس به عضویت شورای اقتصاد درآمد.[۳۳] مدتی هم به فعالیت در ستاد انقلاب فرهنگی پرداخت.[۳۴] و یکی از سه نامزد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای بحث درباره علوم انسانی در ستاد انقلاب فرهنگی بود.[۳۵] پس از آن به فعالیت‌های فرهنگی ادامه داد و برای ایجاد تحول فرهنگی، فرهنگستان علوم اسلامی را تشکیل داد و جلساتی را در شهرهای شیراز، اصفهان، کرمان و تبریز برگزار کرد. این فرهنگستان با مدیریت او، نظریه دانش ولایی را با رویکرد غرب‌ستیزانه به علوم مدرن مطرح کرده است که برخی آن را «علوم انسانی ولایی» نامیده‌اند. اساسی‌ترین محورهای پژوهشی فرهنگستان علوم اسلامی را از بدو تأسیس می‌توان در چند محور دسته‌بندی کرد: ۱- نقد و بررسی مبانی فلسفه؛ روش شناخت و منطق‌های موجود تا دستیابی به فلسفه نظام ولایت (اصالت فاعلیت). ۲- روش و منطق عام؛ دستیابی به روش مدل‌سازی مفهومی و عینی که پایه هماهنگی روش‌های تحقیق و ابزار اصلی جریان هماهنگ فرهنگ و معارف دینی در تولید دانش و سپس در برنامه توسعه اجتماعی است. ۳- فلسفه اصول فقه حکومتی؛ بررسی مبانی روش اجتهاد تا دستیابی به زیرساخت‌های تکامل روش تفقه در پاسخگویی به نیازهای حاکمیت اسلام بر روند توسعه و مدیریت اجتماعی. ۴- فلسفه روش تولید علم اسلامی؛ دستیابی به زیرساخت‌های روش تولید معادلات علمی در حوزه علوم پایه، تجربی و انسانی مبتنی بر معارف اسلامی و در جهت رفع نیازهای جامعه و نظام اسلامی. ۵- روش مدل‌سازی در برنامه‌ریزی اجرائی؛ دستیابی به زیرساخت‌های الگوی مدل‌سازی در برنامه‌ریزی و مدیریت توسعه اجتماعی مبتنی بر اهداف و ارزش‌های اسلامی. ۶- تطبیق روش در موضوعات عینی و اجتماعی؛ به‌کارگیری روش‌های اولیه و سپس تکاملی و تأسیسی در تحلیل موضوعات سیاسی فرهنگی و اقتصادی جامعه و طراحی مدل‌های راهبردی و کاربردی و برنامه‌ریزی مدیریت توسعه اجتماعی. ۷- تطبیق روش در علوم و دانشگاه‌های تخصصی؛ به‌کارگیری تخمینی روش‌های تأسیسی در راستای تولید فکر و نظریه در برخی از علوم و دانش‌های تخصصی مانند علوم پزشکی، اقتصاد و جرم‌شناسی.[۳۶] سیدمنیرالدین حسینی هاشمی در ۱۲ اسفند ۱۳۷۹ ش در قم درگذشت و پیکرش در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.[۳۷]

پانویس

  1. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۷.
  2. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۳۷-۳۸.
  3. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۶۹-۷۰.
  4. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۷-۱۸.
  5. خاطرات حجت‌الاسلام و...، ص۱۲۹-۱۳۰.
  6. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۹-۲۱.
  7. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۷۲.
  8. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۷۸.
  9. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۸۰.
  10. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۸۲.
  11. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۸۷.
  12. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۹۱-۱۹۴.
  13. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۹۵.
  14. زریری، ص۱۲۶.
  15. خاطرات حجت‌الاسلام و...، ص۲۱.
  16. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۲۹-۱۳۰.
  17. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۹۵.
  18. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۲۶.
  19. خاطرات حجت‌الاسلام و...، ص۲۱-۲۲.
  20. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۶۶-۱۶۷.
  21. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۱۹۸-۲۰۰.
  22. زریری، ص۱۲۷.
  23. زریری، ص۱۲۷؛ خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۲۵.
  24. اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ص۲۲۶.
  25. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۴۳، ص۷۸-۸۱.
  26. خاطرات حجت‌الاسلام و...، ص۳۷-۳۸.
  27. خاطرات حجت‌الاسلام و...، ص۲۱۰-۲۱۲.
  28. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳، ص۱۴۱.
  29. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۴۳، ص۱۹۶-۱۹۸.
  30. خاطرات حجت‌الاسلام و...، ص۲۲۱-۲۲۲.
  31. خاطرات حجت‌الاسلام و...، ص۲۴۳-۲۴۵.
  32. راهنمای استفاده از...، ج۴، ص۳۵۱.
  33. خاطرات حجت‌الاسلام...، ص۲۶۴-۲۶۶.
  34. خاطرات حجت‌الاسلام و...، ص۲۷۵.
  35. خاطرات حجت‌الاسلام و...، ص۲۷۸-۲۷۹.
  36. خسروپناه، ص۱۰-۱۱.
  37. کیانی، ص۲۲۶.

منابع

  • اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۴)، ج۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدمنیرالدین حسینی هاشمی (۱۳۸۳)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • خسروپناه، عبدالحسین (۱۳۹۱)، «تبیین و تحلیل نظریه دانش ولایی»، فصلنامه روش‌شناسی علوم انسانی، دوره ۱۸، شماره ۷۱، زمستان.
  • راهنمای استفاده از مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی (۱۳۶۸)، ج۴، تهران، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی.
  • زریری، حسین (۱۳۸۹)، «حسینی هاشمی، سیدمنیرالدین»، فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تألیف: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • کیانی، مسیب (۱۳۸۶)، «سیدمنیرالدین حسینی شیرازی، اندیشمند مجاهد»، ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان ماهنامه کوثر، ج۲۱، قم، آستانه مقدمه، انتشارات زائر.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج۴۳: حجت‌الاسلام حاج شیخ محمد تعمیرکاری (۱۳۹۰)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.