مردم
مردم واحد بزرگ اجتماعی، نقش و جایگاه آن در اجتماع و سیاست.
مفهومشناسی
مردم در اصل به معنای آدمی و انسان است[۱] که بیشتر به صورت جمع، یعنی مردمان بهکار میرفتهاست؛[۲] اما امروزه همین صورت مفرد نیز بر معنای جمعِ آن دلالت میکند.[۳] مردم به جماعتی از یک نژاد با یک زبان و سنت و فرهنگ و شرایط اجتماعی گفته میشود که ارتباط ظاهری برای نیازهای خود با هم دارند ولی آرمانها و دردهای مشترک، آنها را به هم پیوند نداده و به صورت یک ملت در نیاورده است؛[۴] در حالیکه ملت حقوق طبیعی و مدنی خود را در پرتو اراده عمومی برآمده از جامعه میجویند.[۵] ملت در اصل، واژهای عربی و به معنای راه و روشی است که از طرف خدا و توسط یک پیامبر ارائه میگردد تا مردم بر اساس آن هدایت و رهبری شوند؛[۶] اما کاربرد واژه مردم در دوران معاصر با مفهوم اصطلاحی «ملت» همپوشانی بسیاری دارد؛[۷] زیرا ملت به مفهومی از گفتمان حاکم بر ادبیات سیاسی معاصر در تمدن غربی اشاره دارد که واژه «Nation»، آن را نمایندگی میکند[۸] و برای دلالت بر یک مجموعه انسانی دارای سابقه تاریخی مشترک، قانون، حکومت، باورها و ارزشهای همسان به کار گرفته میشود [۹] در اندیشه و ادبیات امامخمینی هم، واژههای ملت و مردم به یک معنا بهکار رفتهاند.[۱۰]
نقش و جایگاه اجتماعی و سیاسی
انسانها به صورت طبیعی و تجربی دریافتهاند که برآوردن خواستهها و پاسخگویی کامل به نیازها، تنها در صورتی ممکن است که آنان به زندگی جمعی تن دهند[۱۱] و از رهگذر همافزایی با دیگران، گسترهای فراگیر و مجموعهای گوناگون از نیازهای خویش را پاسخ گویند. زندگی اجتماعی بشر، خواه برآمده از اقتضای طبیعت او باشد،[۱۲] خواه یک قرارداد اجتماعی برآمده از انتخاب یا اضطرار انگاشته شود،[۱۳] از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها میانجامد،[۱۴] نیازمند سازوکاری برای ساماندهی است.[۱۵] مردمان در پرتو این راهبرد عقلانی، به سوی اجتماع و تندادن به پیامدهای آن، مانند پیروی از قانون و نظم[۱۶] و برپایی حکومت و تفویض قدرت به نهادهای آن [۱۷] رهنمون میشوند.
هر نظام سیاسی بر بنیان روابط مردم و حکومت استوار است. این روابط و نقشی که نظامهای سیاسی برای مردم تعریف میکنند بسیار گوناگون [۱۸] و متغیر[۱۹] است. حکومت در پرتو هنجارهای اجتماعی و برقراری عدالت، از منافع مردم حفاظت میکند[۲۰] و مردم با محدودشدن گستره آزادیهای طبیعی[۲۱] بهای منافع حضور در جامعه را میپردازند.[۲۲] در چنین ساختاری، رهبران نظامهای سیاسی تمایل بسیاری برای بهرهگیری از اقتدار دارند[۲۳] و از آنجاکه هیچ انسان آزادی از روی اراده و اختیار حکومت خودکامه را برنمیتابد[۲۴] مردم میکوشند تا جایگاه خود را در نظارت بر رفتار زمامداران حفظ و قدرت را مهار کنند.[۲۵]
(ببینید: نظارت)
فیلسوفان متقدم غربی، برای رأی مردم و جمهوریت جایگاهی در حکومت قائل نبودند و زمامداران را فیلسوفانی ممتازتر از دیگر مردم میشمردند؛[۲۶] همچنین در قرون وسطا، اعتقاد به شهر خدا و قرائت خداسالارانه از حکومت، هیچ جایی برای اراده یا رضایت مردم در حکومت باقی نمیگذاشت. مردم صرفاً ملزم به پیروی بودند و دارای هیچ حقی در مقابل حاکم نبودند[۲۷] رویارویی با حاکمیت مطلق کلیسا، موجب شد حاکم خود را نماینده مردم و در مقابل آنان متعهد و مسئول بداند و بهتدریج، مردم به عنوان منبع اصلی قدرت سیاسی معرفی شدند[۲۸] و جامعه مدنی و سیاسی، مرکز ثقل تصمیمات سیاسی شد. در این دوره انسان به مقتضای قوانین طبیعی، با عنوان فردیت صاحب حقوق سیاسی و شهروندی شد و مردم حق رأی یافتند.[۲۹]
جایگاه مردم و نفی و اثبات نقش آنان در برپایی حکومت و مقبولیت و کارآمدی آن، در اندیشهورزیهای سیاسی و اجتماعی مسلمانان معاصر نیز مورد توجه بودهاست؛[۳۰] زیرا حاکمیت دین در جامعه همواره نیازمند حضور اجتماعی مردم و اتحاد آنان بر محور حق است.[۳۱] رویکرد اثباتی درباره نقش و جایگاه مردم، برگرفته از آن دسته از آموزههای اسلامی است که هر گونه جدایی میان اجتماع و سیاست را رد میکند [۳۲] در همین چارچوب، امامخمینی با تکیه بر مبانی فقهی خویش، دیدگاه مردم درباره نظام سیاسیِ مناسب برای جامعه را کاملاً معتبر میداند[۳۳] و تعیین نظام سیاسی[۳۴] و نوع حکومت[۳۵] را به آرای مردم وا میگذارد؛ بر این اساس، مشروعیت قدرت در عصر غیبت که به صورت نصب عام مشخص شدهاست،[۳۶] در پرتو اراده و رأی مردم معنا پیدا میکند.[۳۷] این رویکرد موجب شد نخستین اقدام امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پیشنهاد برگزاری همهپرسی برای تعیین ساختار سیاسی کشور و اعلام صریح تبعیت از رأی مردم در این مورد باشد.[۳۸] اصل ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم، اداره امور کشور را به آرای عمومی مردم (انتخابات و همهپرسی) متکی میداند.
از نگاه امامخمینی، قدرت مردم زمانی که متکی بر نیروی معنوی باشد، بزرگترین قدرت شناخته شدهاست[۳۹] و پیروزی همواره قرین قدرت مردمی است[۴۰] ایشان که با شناخت دقیق از مردم ایران و با تکیه بر اخلاق اسلامی، به مردم و اندیشهها و انتظارات آنان کاملاً نزدیک بود،[۴۱] تعامل خیرخواهانه با مردم را یک اصل مهم در روابط اجتماعی میشمرد و به شیوههای گوناگون میکوشید تا یکپارچگی و همبستگی را میان مردم نهادینه کند[۴۲] و برای تحقق این شاخص بهخوبی از فرصتها استفاده میکرد؛ از اینرو همواره به مدیران جامعه اسلامی، اهمیت نظر مردم را یادآوری کرده، تأکید میکرد نظر مردم[۴۳] و رضایت آنان [۴۴] را جلب کنند و متوجه نقش و جایگاه مردم در پایداری حکومت باشند [۴۵] ایشان با ترجیح ساختار «جمهوری» برای حکومت و پیشنهاد آن به مردم ایران [۴۶] (← مقاله جمهوری اسلامی)، ویژگیهای نظام سیاسی مبتنی بر جمهوریت را بر سر کار آمدن با آرای مردم؛ عمل نکردن برخلاف میل مردم و حفظ مردم میدانست.[۴۷] با توجه به این ویژگیها و با تکیه بر نگاه ابزاری امامخمینی به حکومت و قدرت برای تحقق عدالت و تأمین سعادت مردم [۴۸] ایشان مردم را به بهرهگیری از این حق شرعی و قانونی خود برای مشارکت در برپایی نظام سیاسی مطلوب[۴۹] و نیز مشارکت در اداره آن تشویق[۵۰] میکرد.
امامخمینی در جایگاه رهبری نظام جمهوری اسلامی، بر این باور بود که حکومت بدون مجوز شرعی مصداق حکومت طاغوت و باطل است و مشروعیت حکومت به تأیید و تجویز شرع مقدس با ولایت فقیه است؛[۵۱] در عین حال تولّی امور مسلمانان و تشکیل حکومت، به خواست و رأی اکثریت مسلمانان بستگی دارد [۵۲] ایشان تلاش میکرد مفاهیم روزآمدی چون مردمسالاری و حکومت را از پایگاه سنت و بر محور آموزههای اسلامی تعبیر و تفسیر کند.[۵۳]
حقوق و وظایف مردم
بر اساس حدیث پیامبر اکرم(ص) «لایحل مال امرء مسلم الا بطیب نفس منه» [۵۴] که گرفتن مال شخص را بدون رضایت او مطلقاً مجاز نمیداند[۵۵] و با توجه به این ویژگی طبیعی انسان که بدون رضایت او نمیتوان چیزی را از او گرفت،[۵۶] تشکیل حکومت باید بر اساس رضایت و توافق همگانی مردم باشد.[۵۷] در چنین نظامی اراده جمعی همواره حاکم است و حرف اول را میزند و قدرت زمامدار نمیتواند مطلق و بیحد باشد؛[۵۸] زیرا هم با طبیعت انسان در تعارض است،[۵۹] هم با هدف انسانها از تشکیل اجتماع و تفویض قدرت به حکومت در تناقض خواهد بود.[۶۰] امیرالمؤمنین علی(ع) در سخنان خود، به نقش رأی و خواست مردم در حکومت و نیز نظرات شورای مهاجرین و انصار و اهل حل و عقد اشاره کردهاست.[۶۱]
باید توجه داشت حق و مسئولیت همواره رابطهای دوسویهاند[۶۲] امامخمینی با تأکید بر حقوق متقابل مردم و حکومت، حضور اجتماعی مردم و مشارکت فعال آنان در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را [۶۳] هم یک حق میشمرد،[۶۴] هم وظیفه اجتماعی و تکلیف شرعی،[۶۵] که بیتوجهی به آن پیامدهای ناگوار اجتماعی در پی دارد؛[۶۶] به همین دلیل، ایشان با تأکید بر ضرورت مشارکت مردم و هوشیاری آنان در انتخابات، آن دسته از جریانهای سیاسی را که مانع حضور فعال مردم بودند، سرزنش میکرد.[۶۷] از نظر ایشان مردم همانگونه که در گزینش زمامدار جامعه، نقشآفریناند [۶۸] در پشتیبانی از حکومت و برای افزایش کارآمدی آن نیز باید مشارکت و مداخله فعال داشته باشند؛[۶۹] زیرا واقعیت اجتماعی نشان دادهاست که کارآیی حکومت تنها در پرتو همراهی مردم محقق میشود و بدون مردم نمیشود کار کرد و موفقیت حاصل نمیشود.[۷۰] اساساً پشتیبانی مردم[۷۱] و آگاهی و هوشیاری آنان [۷۲] از منابع قدرت در جمهوری اسلامی ایران است و امامخمینی حضور مردم را موجب در امانماندن جمهوری اسلامی از آسیب برمیشمرد؛[۷۳] چنانکه بیتوجهی مردم نیز از عوامل مهم آسیبپذیری کشور است.[۷۴]
امامخمینی فراتر از مشارکت، از مردم میخواست تا بر عملکرد برگزیدگان خویش نظارت دایمی داشته باشند و مانع لغزش آنان شوند [۷۵] «نظارت» یکی از مهمترین حقوق دوسویه است. از یک سو، حکومت موظف است تا برای ترویج ارزشها و تعالی اندیشهها، بر جامعه اسلامی نظارت کند و از سوی دیگر، مردم وظیفه دارند تا با نظارت بر سیاستگذاریهای دولت، نظرهای مشورتی خود را برای بهبود جامعه ارائه دهند؛ از اینرو نظارت از نگاه امامخمینی، یک تکلیف الهی و مسئولیت دینی به شمار میآید[۷۶] و هیچیک از جایگاههای حاکمیتی، خارج از قلمرو نظارت مردم نخواهد بود و همه حق ارزیابی رفتار و کارنامه مسئولان را دارند[۷۷] از دیدگاه ایشان، زمامداری جامعه، امانت و فرصتی برای خدمتگزاری به مردم به شمار میرود [۷۸] و تصدی جایگاه حکومتی نباید به عنوان یک ارزش، هدفگذاری شود.[۷۹] اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر را وظیفهای همگانی و متقابل بر عهده مردم در برابر یکدیگر، دولت در برابر مردم و مردم در برابر دولت میداند که شرایط و حدود و کیفیت آن، در قانون معین شدهاست.
افزون بر موارد گفته شده، از نگاه امامخمینی از مهمترین حقوق مردم در برابر زمامداران میتوان به برابری با دولتمردان، [۸۰] پذیرش و عزل حاکمان سیاسی [۸۱] نصیحت، طرح اشکال، انتقاد و اعتراض[۸۲] رفاه، آسایش و امنیت[۸۳] آزادی انجام فرایض دینی و مذهبی برای پیروان همه ادیان و مذاهب[۸۴] آموزش [۸۵] آزادی اظهار عقیده برای همه ازجمله اقلیتهای دینی و مذهبی،[۸۶] انتخابشدن و انتخابکردن و آزادی و استقلال کامل در رأی،[۸۷] برخورداری از حریم خصوصی [۸۸] و آزادیهای اجتماعی و سیاسی مانند تحزّب، اجتماعات، بیان، قلم، اشتغال و مسکن،[۸۹] اشاره کرد. امامخمینی برای تضمین رعایت این حقوق، همواره تذکرات لازم را به دستگاههای قانونی کشور میداد که صدور بیانیه معروف هشتمادهای از آن جمله است.[۹۰]
(ببینید: فرمان هشتمادهای)
پیوند مردم با نخبگان اجتماعی
نخبگان با آفرینش اندیشه در حوزههای گوناگون بر رویکرد فکری، فرهنگی و علمی مردم جامعه اثرگذارند[۹۱] و از گروههای مرجع در جامعه به شمار میروند. گروههای مرجع به مجموعههای انسانی برخوردار از پایگاه و نقشهای ویژه گفته میشود که مردم برای داوری یا ارزیابی خود، آنها را معیار و میزان قرار میدهند[۹۲] و بر اساس آن، بینش، گرایش و کنش خود را شکل میدهند.[۹۳] روحانیان و دانشگاهیان دو گروه تأثیرگذار از نخبگان اجتماعیاند.
- روحانیان: روحانیان که یکی از مهمترین مصادیق نخبگان اجتماعیاند، در آموزههای قرآن کریم نیز به عنوان یک نهاد مورد نیاز جامعه معرفی شدهاند.[۹۴] امامخمینی معتقد بود عالمان و دانشمندان دین که جانشین انبیا(ع) [۹۵] و حافظ دین و آموزههای اسلاماند،[۹۶] نقشی اساسی در خیرخواهی امت [۹۷] و خدمتگزاری به مردم[۹۸] ایفا میکنند.[۹۹] روحانیت در میان شیعیان با تکیه بر اصل فقاهت که پویایی اجتماعی مذهب شیعه را به دنبال داشتهاست،[۱۰۰] به عنوان یک نهاد دیرپا و مستقل از حکومتها[۱۰۱] حضوری گسترده و دایمی در میان مردم و متن جامعه داشته[۱۰۲] و در پرتو جاذبههای رفتاری و ارتباطی برآمده از آموزههای دین[۱۰۳] همواره پشتوانه و پناهگاه مردم بودهاست.[۱۰۴] پایگاه مردمی و اجتماعی نهاد روحانیت در آغاز با رهنمود امامان معصوم شیعه و در قالب سازمان وکالت و شبکه گسترده نیابت خاص و عام آنان[۱۰۵] بنیان نهاده شد. این نهاد برای مدتهای طولانی توسط روحانیان به صورت جمعی و در یک ساختار پراکنده منطقهای اداره میشد؛[۱۰۶] اما در دو سده اخیر با تمرکز مرجعیت در فقیه اَعلم، نهاد روحانیت نیز با انسجام روزافزون[۱۰۷] به حوزه اثرگذاری گستردهتری دست یافت [۱۰۸]
در روند انقلاب اسلامی ایران، تعامل نهاد روحانیت شیعه و مردم به نقطه اوج خود رسید[۱۰۹] و حضور اجتماعی و نقش انکارناپذیر روحانیت؛ چنانکه امامخمینی خاطرنشان ساخته به دلیل همراهی با صداقت و تعهدی که آنان را از صاحبان زر و زور متمایز میکرد، با اقبال مردمی فراوانی روبهرو شد.[۱۱۰] بیشترین بهره ارتباطی از طریق پایگاه سنتی مساجد و با تمرکز بر بهینهسازی شبکه روحانیان و مساجد به دست آمد.[۱۱۱]
پس از پیروزی نیز انقلاب نیازمند تعامل وثیق روحانیت با مردم و حضور اجتماعی آنان بود تا بتوانند مسائل مردم را از نزدیک لمس و درک کنند[۱۱۲] و به عنوان بخشی از بدنه مردمی جامعه، ناظر اجرای بهینه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در چارچوب آرمانهای اسلامی باشند.[۱۱۳] امامخمینی هم خواستار آن بود که روحانیان بدون دخالت غیر ضروری در امور اجرایی کشور[۱۱۴] نقش اساسی و بنیادین خود را، یعنی آشناساختن مردم با اسلام و آموزههای آن[۱۱۵] و پیشگیری از نفوذ و گسترش بدعتها و انحرافات آئینی در میان مردم[۱۱۶] فراموش نکنند. راهبرد اساسی نهاد روحانیت از نظر ایشان این بود که حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست داشته باشند[۱۱۷] و به رویکردهای نادرستی که خواهان کنارهگیری روحانیت از دخالت در امور اجتماعی است، توجهی نکنند.[۱۱۸]
- روشنفکران دانشگاهی: پیوند استوار دانشگاهیان با فرهنگ جامعه، موجب شد امامخمینی با توجه ویژه به این گروهها، درباره دستاندازی استعمارگران در فرهنگ جامعه مسلمان [۱۱۹] که روشنفکران را از مردم جدا کردهاست.[۱۲۰] هشدار دهد و خواستار تحول در این گروههای مرجع و مردمیشدن آنها شود [۱۲۱] ایشان همچنین از دانشگاهیان و روشنفکران دعوت کرد در جهت اهداف خیزش مردمی و اسلامی تلاش کنند[۱۲۲] و دوشادوش مردم برای سازندگی و پیشرفت کشور بکوشند.[۱۲۳]
(ببینید: روشنفکری)
شکست نهضت مشروطه و تجربه دوران پهلوی، شناخت روشن و دقیقی از مردم و جامعه ایران به امامخمینی بخشیده بود که بر اساس آن، کارنامه ضعیف روشنفکری در ایران[۱۲۴] را پذیرفتنی نمیدانست [۱۲۵] از نظر ایشان بسیاری از روشنفکران، بدون توجه به مردم و فهم مردم از تلاشهای فکری آنان، به نظریهپردازی متکی به ایسمهای شرق و غرب و دور از فضای ذهنی عامه مردم مشغولاند، حال آنکه وظیفه روشنفکر، شناخت مردم جامعه و نجات آنهاست.[۱۲۶] از سویی مردم نیز میتوانند راهنما و چراغ راه روشنفکران باشند و آنان را از خودباختگی و زبونی در برابر بیگانگان برهانند [۱۲۷] ایشان همچنین در دوران رهبری و اوج اقتدار، اندیشمندان و روشنفکران جامعه را به نقد کارکردها و اندیشهها دعوت میکرد[۱۲۸] تا از این رهگذر در رشد و ارتقای سیاستها و برنامههای نظام جمهوری اسلامی مشارکت کنند[۱۲۹] و در خدمت جامعه و اهداف اسلامی آن باشند.[۱۳۰]
مردم در انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی
زمانی که نهادهای اجتماعی از کارکرد مناسب و مورد انتظار مردم تهی شود، احساس نیاز جمعی به دگرگونی اجتماعی پدید میآید.[۱۳۱] دگرگونیهای اجتماعی میتواند ساختار جامعه، نهادها یا روابط میان آنها[۱۳۲] را به صورت بنیادین متحول کند و یک انقلاب را پدیدآورد[۱۳۳] نارضایی فراگیر اجتماعی که از طریق ساختار یا نهاد، نظم موجود را به چالش میکشد،[۱۳۴] به همراه آرزومندی وضع مطلوب و روحیه پرخاشگری و روحیه انکار و طرد و نفی میتواند منشأ انقلاب گردد؛[۱۳۵] اما ریشه نارضایتی و انقلاب علاوه بر محرومیتهای مادی، ارزشهای انسانی و معنوی و متعالی و دینی هم میتواند باشد [۱۳۶]
انقلاب اسلامی ایران نمونه روشنی از تلاش مردم برای کاستن فاصله خود از ارزشهای دینی و هنجارهای اسلامی بود [۱۳۷] جامعه مسلمان ایران در پرتو بیداری حاصل از رهنمودهای امامخمینی که دارای سه ویژگی ایدئولوژیپردازی، بسیجگری و سیاستگذاری بود،[۱۳۸] انقلابی را رقم زد که دگرگونی گسترده و فراگیر اجتماعی و بر اساس آن بازتولید ساختارهای اجتماعی را به دنبال داشت.[۱۳۹]. بر این اساس یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی ایران، همراهی مردم و افکار عمومی آنان بود که خود و توان انقلابی خویش را باور داشتند [۱۴۰] و با کوتاهکردن دست رژیم استبدادی که از تمام اهرمهای دوام و بقا برخوردار بود،[۱۴۱] یک نظام اسلامی را برپا کردند.
امامخمینی با بهکارگیری ظرفیت گرایشهای مذهبی مردم در راه گسترش نهضت اسلامی،[۱۴۲] سرمایه اجتماعی را به عنوان عاملی مؤثر در حفظ روحیه انقلابی مردم تقویت کرد.[۱۴۳] باور ایشان به نقش و جایگاه سرنوشتساز مردم سبب شد از نخستین مرحله آغاز مبارزه تا پیروزی و پس از آن، بر آگاهی و حضور مردم در صحنه به عنوان مهمترین عوامل تعیینکننده در پیروزی و بقای نهضت تأکید کند.[۱۴۴] و در تمام بحرانهای اجتماعی و افتوخیزهای سیاسی، مردم را مخاطب اصلی خویش قرار داده و هیچگاه در مسیر پیشبرد اهداف نهضت به گروهها و جناحهای سیاسی متوسل نشود [۱۴۵] ایشان سیدجمالالدین اسدآبادی را مرد لایقی شمردهاست؛ اما یک نقطه ضعف او را نداشتن پایگاه ملی و مذهبی در میان مردم دانسته که موجب شده زحمات وی بهرغم همه تلاشهایش به نتیجه نرسد و شاهد نداشتن پایگاه مردمی وی را این شمرده که وقتی ناصرالدینشاه او را دستگیر و با وضع فجیع تبعید کرد، واکنشی نشان داده نشد.[۱۴۶]
انقلاب اسلامی ایران مانند تجربیات پیشین در نهضت تنباکو و مشروطیت، بر اثر حضور جمعیت مردمی در خیابان و اعتراضهای مسالمتآمیز به پیروزی رسید، نه مبارزه مسلحانه و شورش. بیشتر جمعیتها در تظاهرات، برآمده از گروههای ناگهانی در بازارها و دانشگاهها بود و از سوی هیچ مرکزیت متشکل و سازماندهیشدهای هدایت نمیشد بلکه بیشتر بر ارتباطات غیر رسمیِ حول مساجد محل تکیه میشد. گروههای مردمی خودانگیخته عمل میکردند و ارتباطشان با چهرههای برجسته انقلاب، بیشتر از راه اعلامیه، نوارکاست و برنامههای خبری رادیوها بود.[۱۴۷]
(ببینید: مبارزه مسلحانه)
امامخمینی نقش مردم در حدوث و بقای انقلاب را متکی به عواملی چون اتحاد و انسجام،[۱۴۸] تحول و انقلاب درونی ملت با عنایت خداوند[۱۴۹] و صبر و پایداری در راه هدف[۱۵۰] ارزیابی میکرد. ایشان حضور مردم در سیاست را با دین گره زد[۱۵۱] و تبلور این مشارکت را در چارچوب جمهوری اسلامی که مبتنی بر آموزههای اسلام و رأی مردم بود، نمایان ساخت [۱۵۲]
بدین ترتیب، یکی از ارکان اساسی انقلاب اسلامی و بلکه رکن اصلی تحققبخش آن در نگاه امامخمینی، مردمی [۱۵۳] برآمده از تمام اقشار جامعه بودند که نماینده گروه یا جناح و طبقه خاصی نبودند.[۱۵۴] این ویژگی انقلاب اسلامی ایران را بسیاری از نظریهپردازان انقلاب تأیید کردهاند؛[۱۵۵] به همین دلیل امامخمینی انقلاب اسلامی ایران را یک انقلاب مردمی میدانست[۱۵۶] و مردم را ولینعمت این انقلاب مینامید [۱۵۷] و از اینرو همواره از مسئولان میخواست که به جای دامنزدن به اختلافات، بکوشند تا مردم را در صحنه، نگاه دارند.[۱۵۸] این احساس نیاز به حضور دایمی مردم برای پشتیبانی از نظام اسلامی، برخاسته از این باور ژرف بود که از آغاز این مردم بودند که جمهوری اسلامی را تا اینجا رساندند و همین مردم توانایی دارند که آن را به سرمنزل مقصود برسانند.[۱۵۹] از دیدگاه ایشان، تلاش برای ایجاد رضایتمندی در مردم، هم عامل ماندگاری حکومت است و هم رضایت خداوند را به دنبال دارد؛[۱۶۰] از اینرو به سازمانها و نهادهای نظام اسلامی سفارش میکرد از سختگیری به مردم پرهیز کنند،[۱۶۱] با آنان رفتار شایستهای داشته باشند و زمینه مشارکت مردمی در فعالیتهای دولتی را فراهم سازند.[۱۶۲]
امامخمینی همواره از مردم ایران به دلیل تلاش انقلابی در راه آرمانهای اسلامی[۱۶۳] و تبلور آن در شعار الله اکبر[۱۶۴] ستایش میکرد [۱۶۵] و حتی آنان را برتر از مردم حجاز در عهد پیامبر خدا(ص) و بهتر از مردم عراق در عهد امیرالمؤمنین علی(ع) و امامحسین(ع) معرفی میکرد.[۱۶۶] همین نگرش موجب میشد که ایشان در جایگاه رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، خود را خدمتگزار مردم بداند[۱۶۷] و در پیشگرفتن این رویکرد را برای تمام کسانی که عهدهدار مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی میشوند یک اصل و ضرورت به شمار آورد.[۱۶۸]
(ببینید: مسئولان و کارگزاران)
شیوه امامخمینی در زمامداری و حکومت، بر اساس احترام به مردم به عنوان حامیان اصلی نظام سیاسیِ برآمده از انقلاب اسلامی [۱۶۹] پیریزی شد. ایشان با تأکید بر ستمی که در دوران طاغوت بر مردم ستمدیده رفته بود،[۱۷۰] آرزو داشت مردم شیرینیِ زیستن در نظام جمهوری اسلامی را بهخوبی احساس کنند؛[۱۷۱] از اینرو در جایگاه حاکم اسلامی بر مسامحه و رفتار مهربانانه با مردم تأکید میکرد و خواستار آن بود که جهتگیری نظام جمهوری اسلامی بر اصلاح زندگی مردم باشد. ایشان همچنین با تأکید بر محوریت خواست مردم، مجلس شورای اسلامی را که اعضای آن، نمایندگان تمام مردم ایران و عصاره ملتاند[۱۷۲] در رأس همه امور میدانست.[۱۷۳]
باور امامخمینی به نقش مردم در تثبیت حکومت، یک باور حقیقی و اصولی بود و مردم متقابلاً این احساس پاک و بیشائبه را با عشقورزی و عقلانیت پاسخ میدادند[۱۷۴] و ایشان را گرانبهاترین دارایی فرهنگ و تاریخ خویش میدانستند.[۱۷۵] تلازم دو عنصر خدامحوری و مردمگرایی در راهبرد رهبری امامخمینی، تسخیر دلهای مردم را در پی داشت.[۱۷۶] رفعت جایگاه مردم در نگرش ایشان تا آنجا بود که ایشان خدمت به مردم را خدمت به خدا [۱۷۷] و کسب رضایت آنان را کسب رضایت خدا[۱۷۸] میدانست. این نگرش در رفتار ایشان نیز جلوهگر بود؛ چنانکه همواره تلاش میکرد زندگی خود را در تراز زندگی مردم قرار دهد و در سختیها و مشکلات اجتماعی، برتری و امتیازی برای خود در نظر نمیگرفت.[۱۷۹]
از سوی دیگر، مردم نیز خیرخواهی امامخمینی را با تمام وجود درک میکردند و همین رضایت همگانی از عملکرد رهبری موجب پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی میشد؛[۱۸۰] تا جایی که ایشان به سران کشورهای اسلامی نیز این شیوه زمامداری و حکومت بر قلبها را توصیه میکرد[۱۸۱] ایشان که روحیه خدمتگزاری به مردم را در سیره عملی خویش کاملاً نشان داده بود، با تجلیل از فداکاری مردم، خود را مقصر و عذرخواه در پیشگاه آنان میدانست[۱۸۲] و حتی در آخرین روزهای عمر خویش، با تکیه به مردم، از آنان خواست تا در پیشگاه الهی دعا کنند که او را بپذیرد.[۱۸۳] این فرایند همبستگی و انسجام اجتماعی بر محور ایمان، در جنگی طولانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی دشمنان و به دست رژیم بعث عراق بر ایران تحمیل شد،[۱۸۴] نیز قابل مشاهده بود. امامخمینی حضور مردم در میدان جنگ را ادامه انقلاب اسلامی[۱۸۵] و ایستادگی تمام اسلام در برابر تمام کفر [۱۸۶] میدانست و از این جهت، بر مردمیبودن دفاع از کشور[۱۸۷] و نقش بینظیر مردم در جبهه جنگ [۱۸۸] و پشت جبهه [۱۸۹] تأکید میکرد. در حالیکه دشمنان جمهوری اسلامی، با تکیه بر سلاحهای پیشرفته نظامی مدعی برتری در جنگ بودند،[۱۹۰] امامخمینی از روزهای آغازین جنگ، با مخاطب قراردادن مردم، آمادهباش و بسیج عمومی نیروها و امکانات برای دفاع از کشور اسلامی را درخواست کرد.[۱۹۱] پس از سخنان ایشان در پنجم آذر ۱۳۵۸ درباره لزوم تشکیل ارتش بیست میلیونی [۱۹۲] و تبعیت مردم از کلام ایشان، بهتدریج «ستاد بسیج ملی ایران» تشکیل شد [۱۹۳] حضور پرشور مردم و نیروهای بسیج در میدان دفاع از سرزمین اسلامی، موجب شد امامخمینی نیروهای مردمی را هنرآفرینان مدرسه عشق و شهادت بنامد [۱۹۴] و با تشکر خاضعانه از مردم فعال در جبهه و پشت جبهه،[۱۹۵] این حضور را نتیجه همراهی دولت و ملت ارزیابی کند [۱۹۶]
(ببینید: جهان اسلام، جنگ تحمیلی، بسیج عمومی، و بسیج مستضعفین)
امامخمینی در پرتو اعتقاد راسخی که به نقش اراده جمعی و مردمی در اداره کشور و مسائل سیاسی و اجتماعی داشت[۱۹۷] از ادامه همراهی مردم در راه انقلاب نیز مطمئن بود[۱۹۸] و بر این باور بود که مردم وظایف اجتماعی خویش را بهدرستی و شایستگی انجام دادهاند.[۱۹۹] و رفتار صادقانه و صمیمانه با مردم، حتماً یاری آنان را در شرایط سخت در پی خواهد داشت.[۲۰۰] و این یاری میتواند یک نظام سیاسی را به حکومتی شکستناپذیر تبدیل کند.[۲۰۱]
پانویس
- ↑ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۲/۱۸۲۲۴.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی، ۹۴۲.
- ↑ معین، فرهنگ معین، ۳/۴۰۰۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۶ ـ ۳۷.
- ↑ روسو، قرارداد اجتماعی، ۲۰.
- ↑ جوهری، صحاح التاج اللغه، ۵/۱۸۲۱؛ راغب، مفردات راغب، ۷۷۳.
- ↑ روسو، قرارداد اجتماعی، ۲۰.
- ↑ پارسانیا، ناسیونالیسم، ۷۳ ـ ۷۴.
- ↑ شیخشعاعی، ناسیونالیسم از دیدگاه اسلام، ۱۱؛ قاضی شریعتپناهی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، ۱/۲۰۶ ـ ۲۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۲۴؛ ۳/۲۲۹ و ۴/۴۳۵.
- ↑ بارنز و بکر، تاریخ اندیشه اجتماعی از جامعه ابتدایی تا جامعه جدید، ۴۱۸ ـ ۴۱۹.
- ↑ ارسطو، سیاست، ۵؛ فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۱۴ ـ ۱۱۷؛ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴ ـ ۵۵.
- ↑ هابز، لویاتان، ۱۳۸؛ دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۲۸؛ روسو، قرارداد اجتماعی، ۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۲/۲۰۶ ـ ۲۰۷.
- ↑ جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۴۰ ـ ۴۶.
- ↑ لاک، رساله دوم، ۱۰۴.
- ↑ منتسکیو،روح القوانین، ۱/۱۸۹ ـ ۱۹۴.
- ↑ وبر، اقتصاد و جامعه، ۲۷۲.
- ↑ ماکیاولی، گفتارها، ۴۲ ـ ۴۵.
- ↑ تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی، جان لاک و منتسکیو، ۲۴۰.
- ↑ کانت، فلسفه حقوق، ۶۶ ـ ۶۷؛ بوردو، لیبرالیسم، ۴۱ ـ ۴۲.
- ↑ میل، رساله درباره آزادی، ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۰۰.
- ↑ بوش، استبدادشناسی ارسطو، ۲۹.
- ↑ حقیقت، توزیع قدرت دراندیشه سیاسی شیعه، ۱۴۴.
- ↑ مقیمی، مشروطیت، جمهوریت، اسلامیت، ۶۶ ـ ۶۹.
- ↑ رفیعی، نقش مردم در حکومت دینی از دیدگاه امامخمینی و قانون اساسی، ۲۱ ـ ۲۲.
- ↑ رفیعی، نقش مردم در حکومت دینی از دیدگاه امامخمینی و قانون اساسی، ۲۶.
- ↑ مقیمی، مشروطیت، جمهوریت، اسلامیت، ۶۹-۷۰.
- ↑ منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ۲/۲۹۷؛ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۸۳؛ مصباح یزدی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، ۵۴.
- ↑ صلاحی و فتاحی، جایگاه مردم در تشکیل حکومت اسلامی، ۱۰۹.
- ↑ هانتینگتون، موج سوم دموکراسی در پایان سده بیستم، ۳۳۶.
- ↑ افتخاری، مردمسالاری دینی: ارزش یا روش، ۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۵۰ ـ ۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۲۳؛ ۱۱/۳۴ و ۱۴/۱۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۵ ـ ۴۶۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار،۲۴/۱۶۶.
- ↑ اطهری، تأثیر رهبری امامخمینی بر سرمایه اجتماعی در جریان انقلاب اسلامی ایران، ۱۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۰۸ ـ ۵۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۱ و ۳۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵ و ۱۱/۴۴۹؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۸۴ و ۱۲/۱۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۳۷ و ۱۵/۱۵ ـ ۱۷، ۱۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۱ و ۱۷/۱۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۹؛ مقاله مشروعیت.
- ↑ فاضل قانع، گفتمان اسلام، ۴۹ ـ ۵۰.
- ↑ راوندی، فقه القرآن، ۲/۳۳ و ۷۴.
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۲/۳۲۷ ـ ۳۲۸.
- ↑ لاک، جستاری در حکومت، ۱۹۲.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۸۱.
- ↑ لاک، رساله دوم، ۱۷۳ ـ ۱۷۵.
- ↑ جونز، خداوندان اندیشه سیاسی، ۲/۹۰۴.
- ↑ تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی، جان لاک و منتسکیو، ۲۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، ن۶، ۳۷۹ و ن۵۴، ۴۷۵.
- ↑ مطهری، محموعه آثار، ۱/۵۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۵۰ و ۱۷/۴۳۵)،
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۸۰ ـ ۳۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۳۶ و ۲۱/۳۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۷۸ ـ ۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۳ ـ ۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹؛ ۸/۵ و ۱۶/۲۱؛ مقاله نظارت.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه،۵/۴۰۹ و ۱۹/۳۶۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۳؛ ۴/۴۴۲ و ۵/۴۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۵۹؛ ۵/۴۰۹ و ۸/۵، ۴۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۵۱۸ و ۴/۲۰۱، ۴۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۵۹ و ۵/۴۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۱۰ ـ ۴۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۴۱ و ۴۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۰ و ۲۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۳۹ ـ ۱۴۲ و ۲۸۱.
- ↑ شفیعی، استراتژی رهبری امامخمینی، ۱۲۰.
- ↑ کوئن، مبانی جامعهشناسی، ۱۳۵.
- ↑ فاضل قانع، ظرفیتهای تمدنی، ۲۴۰.
- ↑ توبه، ۱۲۲.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۳ و ۱۵/۳۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۲۶.
- ↑ مقاله روحانیت.
- ↑ حسینیزاده، اسلام سیاسی در ایران، ۲۲۵.
- ↑ فراتی، روحانیت و سیاست، ۴۸.
- ↑ کشاورز و فرهادی، بسیج منابع در انقلاب اسلامی ایران، ۸۶.
- ↑ بقره، ۸۳؛ مؤمنون، ۹۶.
- ↑ ربانی خوراسگانی، نهاد مرجعیت شیعه و نقش آن در تحولات اجتماعی معاصر ایران، ۱۱۴ ـ ۱۱۸؛ عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۲۷۵.
- ↑ جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، ۱۷؛ اوحدی حایری، سازمان وکالت در سیره امامان شیعه، ۱۶۹ ـ ۱۷۶.
- ↑ روحبخش، میراث مرجعیتی آیتالله بروجردی و نهضت امامخمینی، ۱۲۰.
- ↑ توال، ژئوپولیتیک شیعه، ۴۵ ـ ۴۶.
- ↑ ربانی خوراسگانی، نهاد مرجعیت شیعه و نقش آن در تحولات اجتماعی معاصر ایران، ۱۱۶؛ عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۲۷۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۶۳ ـ ۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵ ـ ۲۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۲۹ و ۲۳۸؛ اطهری، تأثیر رهبری امامخمینی بر سرمایه اجتماعی در جریان انقلاب اسلامی ایران، ۱۷۸ ـ ۱۷۹؛ مولانا، دانش ارتباطات، ۱۴۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۶۵ ـ ۲۶۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۱۲ ـ ۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹ ـ ۳۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹ ـ ۳۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۹۰ و ۴/۹۱، ۱۳۴ ـ ۱۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۷
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۹۶ و ۱۰/۶۵، ۷۲ ـ ۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۷۹ و ۲۱/۱۵۷.
- ↑ کدی، ریشههای انقلاب ایران، ۲۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۷ ـ ۲۰۸؛ ۱۸/۳۴۲ ـ ۳۴۳ و ۲۱/۴۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۱۸ ـ ۲۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۹۴ و ۱۳/۱۵۶.
- ↑ جانسون، تحول انقلابی، ۶۶.
- ↑ کوئن، درآمدی به جامعهشناسی، ۳۳۰.
- ↑ جانسون، تحول انقلابی، ۶۷.
- ↑ پناهی، انقلاب اسلامی و انقلاب در نظریهها، ۲۸۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۹۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۹۸ ـ ۲۰۴.
- ↑ پناهی، انقلاب اسلامی و انقلاب در نظریهها، ۲۸۶.
- ↑ بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ۹۲.
- ↑ اطهری، تأثیر رهبری امامخمینی بر سرمایه اجتماعی در جریان انقلاب اسلامی ایران، ۱۸۲ ـ ۱۸۶؛ راهچمندی و کلانتری، جایگاه امامخمینی در انقلاب اسلامی بر اساس نظریه مراحل تحول انقلاب برینتون، ۱۷ ـ ۱۸.
- ↑ پناهی، انقلاب اسلامی و انقلاب در نظریهها، ۲۹۹.
- ↑ فوکو، ایران روح یک جهان، ۵۹ ـ ۶۰.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امامخمینی به روایت، ۲۷۱؛ پناهی، انقلاب اسلامی و انقلاب در نظریهها، ۲۹۶.
- ↑ اطهری، تأثیر رهبری امامخمینی بر سرمایه اجتماعی در جریان انقلاب اسلامی ایران، ۱۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۲۲ ـ ۴۲۳؛ ۴/۲۴۸؛ ۵/۴۸۳؛ ۶/۱۱۹؛ ۱۵/۲۸۲ و ۱۷/۵۷.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امامخمینی به روایت، ۲۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۰.
- ↑ آبراهامیان، مردم در سیاست ایران، ۱۲۰ ـ ۱۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۱، ۴۶۹؛ ۸/۵۰۲ و ۲۱/۴۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۸۸؛ ۹/۴۴۴ و ۱۹/۴۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۲۶ و ۱۹/۵۵.
- ↑ عطایی و قاسمی، خوانشی از اندیشه امامخمینی و حسن البنا پیرامون نظام سیاسی، ۶۹.
- ↑ جمشیدیراد و محمودپناهی، مفهوم اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران، ۱۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۱۸ ـ ۳۱۹.
- ↑ پناهی، انقلاب اسلامی و انقلاب در نظریهها، ۳۰۰ ـ ۳۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲۱ و ۱۷/۳۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۴ ـ ۲۵ و ۱۸/۲۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۰۷ ـ ۴۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۶۴ ـ ۲۶۵ و ۱۹/۴۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۶
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۵۹ و ۲۱/۳۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۳۸؛ ۱۷/۱۱۵ و ۱۸/۲۸۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امامخمینی به روایت، ۲۷۳.
- ↑ فوکو، ایرانیها، ۵۷.
- ↑ شفیعی، استراتژی رهبری امامخمینی، ۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۶۴ ـ ۱۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۱۲.
- ↑ خمینی، پابهپای آفتاب، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳.
- ↑ شفیعی، استراتژی رهبری امامخمینی، ۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۷۹ ـ ۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۵۰ ـ ۴۵۱.
- ↑ عارفی، طبیب دلها، خلاصه گزارشهای طول درمان و سیر معالجات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ۵۳۷؛ خمینی، فصل صبر، ۱۸.
- ↑ رفیعپور، توسعه و تضاد، ۱۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۴۴ و ۲۰/۳۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۱ ـ ۱۲۲.
- ↑ خارکوهی، فرآیند تأسیس بسیج و ادغام آن در سپاه، ۱۰ ـ ۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۳۷.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امامخمینی به روایت، ۲۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۷۲.
منابع
- قرآن کریم.
- آبراهامیان، یرواند، مردم در سیاست ایران، ترجمه بهرنگ رجبی، تهران، اندیشه امروز ایران، چاپ هفتم، ۱۳۹۴ش.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، تهران، شرکت سهامی، چاپ اول، ۱۳۵۸ش.
- اطهری، سیدحسین، تأثیر رهبری امامخمینی بر سرمایه اجتماعی در جریان انقلاب اسلامی ایران، مجله پژوهشنامه انقلاب اسلامی، شماره ۴، ۱۳۹۱ش.
- افتخاری، اصغر، مردمسالاری دینی: ارزش یا روش، چاپشده در کتاب مردمسالاری دینی، به کوشش کاظم قاضیزاده، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- اوحدی حایری، پرویندخت، سازمان وکالت در سیره امامان شیعه، مجله شیعهشناسی، شماره ۹، ۱۳۸۴ش.
- بارنز و بکر، تاریخ اندیشه اجتماعی از جامعه ابتدایی تا جامعه جدید، ترجمه و اقتباس جواد یوسفیان و علیاصغر مجیدی، تهران، امیر کبیر، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- بشیریه، حسین، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- بوردو، ژرژ، لیبرالیسم، ترجمه عبدالوهاب احمدی، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- بوش، راجر، استبدادشناسی ارسطو، مترجم صفتالله قاسمی، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره ۹۷ ـ ۹۸، ۱۳۷۴ش.
- پارسانیا، حمید، ناسیونالیسم، مجله معرفت، شماره ۲۵، ۱۳۷۷ش.
- پناهی، محمدحسین، انقلاب اسلامی و انقلاب در نظریهها، مجله علوم اجتماعی، شماره ۴۲ ـ ۴۳، ۱۳۸۷ش.
- تمیمی، رقیه، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امامخمینی، جان لاک و منتسکیو، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- توال، فرانسوا، ژئوپولیتیک شیعه، ترجمه کتایون باصر، تهران، ویستار، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- جانسون، چالمرز، تحول انقلابی، ترجمه حمید الیاسی، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- جباری، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- جمشیدیراد، محمدصادق و سیدمحمدرضا محمودپناهی، مفهوم اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران، مجله انقلاب اسلامی، شماره ۵، ۱۳۹۱ش.
- جوادی آملی، عبدالله، جامعه در قرآن، تحقیق مصطفی خلیلی، قم، اسرا، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
- همو، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، تنظیم و ویرایش محمد محرابی، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- جونز، ویلیام تامس، خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه علی رامین، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حسینیزاده، محمدعلی، اسلام سیاسی در ایران، قم، دانشگاه مفید، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- حقیقت، سیدصادق، توزیع قدرت دراندیشه سیاسی شیعه، مقایسهای تحلیلی از دو منظر فلسفه سیاسی و فقه سیاسی، تهران، هستینما، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- خارکوهی، غلامرضا، فرآیند تأسیس بسیج و ادغام آن در سپاه، گرگان، نوروزی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- خمینی، سیداحمد، خاطرات، چاپشده در فصل صبر، به کوشش حمید بصیرتمنش و اصغر میرشکاری، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- همو، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، مشرقزمین گاهواره تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- راوندی، قطبالدین سعیدبنهبةالله، فقه القرآن، تحقیق سیداحمد حسینی اشکوری، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- راهچمندی، هادی و عبدالحسین کلانتری، جایگاه امامخمینی در انقلاب اسلامی بر اساس نظریه مراحل تحول انقلاب برینتون، مجله انقلاب اسلامی، شماره ۶، ۱۳۹۲ش.
- ربانی خوراسگانی، علی، نهاد مرجعیت شیعه و نقش آن در تحولات اجتماعی معاصر ایران، مجله شیعهشناسی، شماره ۱۰، ۱۳۸۴ش.
- رفیعی، سیدکمالالدین محمد، نقش مردم در حکومت دینی از دیدگاه امامخمینی و قانون اساسی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی ـ دفتر گسترش تولید علم، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- رفیعپور، فرامرز، توسعه و تضاد، تهران، سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- روحبخش، رحیم، میراث مرجعیتی آیتالله بروجردی و نهضت امامخمینی، مجله حضور، شماره ۴۳، ۱۳۸۱ش.
- روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی، ترجمه منوچهر کیا، تهران، گنجینه، چاپ دوم، ۱۳۵۲ش.
- شفیعی، عباس، استراتژی رهبری امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- شیخشعاعی، محمدعلی، ناسیونالیسم از دیدگاه اسلام، قم، دفتر عقل، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- صلاحی، سهراب و علی فتاحی، جایگاه مردم در تشکیل حکومت اسلامی، مجله بررسیهای حقوق عمومی، سال دوم، شماره ۱، ۱۳۹۲ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی از مرتضی مطهری، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش.
- عارفی، سیدحسن، طبیب دلها، خلاصه گزارشهای طول درمان و سیر معالجات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تهران، عروج، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش.
- عطایی، عبدالله و بهزاد قاسمی، خوانشی از اندیشه امامخمینی و حسن البنا پیرامون نظام سیاسی، مجله انقلاب اسلامی، شماره ۱۴، ۱۳۹۴ش.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۷۹ش.
- عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۵م.
- فاضل قانع، حمید، ظرفیتهای تمدنی اسلام، قم، مرکز بینالمللی المصطفی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- همو، گفتمان اسلام سیاسی، بر اساس خوانش امامخمینی، سیدقطب و مالک بننبی، مجله اندیشه سیاسی در اسلام، شماره ۵، ۱۳۹۴ش.
- فراتی، عبدالوهاب، روحانیت و سیاست، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- فوکو، میشل، ایران روح یک جهان بیروح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- همو، ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران، هرمس، چاپ ششم، ۱۳۹۲ش.
- قاضی شریعتپناهی، ابوالفضل، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- کانت، ایمانوئل، فلسفه حقوق، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، تهران، نقش و نگار، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
- کدی، نیکی آر، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، قلم، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- کشاورز شکری، عباس و احسان فرهادی، بسیج منابع در انقلاب اسلامی ایران، مجله انقلاب اسلامی، شماره ۱، ۱۳۹۰ش.
- کوئن، بروس، درآمدی به جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، توتیا، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش.
- همو، مبانی جامعهشناسی، ترجمه و اقتباس غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، چاپ بیست و ششم، ۱۳۹۳ش.
- لاک، جان، جستاری در حکومت مدنی، ترجمه بهادر نامدارپور، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- همو، رساله دوم درباره حکومت، ترجمه محمود صناعی، تهران، هرمس، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ماکیاولی، نیکولو، گفتارها، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- همو، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- همو، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ش.
- مقیمی، غلامحسن، مشروطیت، جمهوریت، اسلامیت، تهران، معناگرا، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیه، قم، مدرسه امامعلیبنابیطالب(ع)، چاپ سوّم، ۱۴۱۱ق.
- منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه علیاکبر مهتدی، تهران، امیرکبیر، چاپ نهم، ۱۳۷۰ش.
- منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمه محمود صلواتی و ابوالفضل شکوری، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مولانا، حمید، دانش ارتباطات، تهران، کتاب نشر، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- میل، جان استوارت، رساله درباره آزادی، ترجمه جواد شیخالاسلامی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول، ۱۳۴۹ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- وبر، ماکس، اقتصاد و جامعه، ترجمه عباس منوچهری و دیگران، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- هابز، توماس، لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، امامخمینی به روایت آیتالله هاشمی رفسنجانی، تهیه و تنظیم عبدالرزاق اهوازی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- همو، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷ ـ ۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- هانتینگتون، ساموئل، موج سوم دموکراسی در پایان سده بیستم، ترجمه احمد شهسا، تهران، روزنه، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.