میرزامحمدتقی شیرازی
میرزامحمدتقی شیرازی، مرجع تقلید و رهبر مبارزات ضد استعماری در عراق.
زندگینامه
میرزامحمدتقی شیرازی معروف به میرزای دوم و میرزای کوچک، در سال ۱۲۵۸ق/ ۱۲۲۱ش در شیراز به دنیا آمد، دوران کودکی را در زادگاهش گذراند و در پنجسالگی همراه پدرش میرزامحبعلی شیرازی که عالمی صالح و عارف بود، به کربلا رفت. او پس از فراگیری درسهای ابتدایی و مقدمات علوم حوزوی، در درس محمدحسین فاضل اردکانی و سیدعلینقی طباطبایی شرکت کرد و دوره سطح را نزد آن دو به پایان برد [۱]. شیرازی برادرزاده میرزاحبیب معروف به قاآنی شیرازی شاعر معروف دوره قاجار بود [۲]. وی خود نیز شاعر بود و در کنار فعالیتهای علمی و سیاسی به فارسی و عربی شعرهای نیکو میسرود و تخلص او مانند جدش میرزامحمدعلی، «گلشن» بود [۳].
شیرازی در سال ۱۲۹۱ق/ ۱۲۵۴ش به همراه همبحث خود سیدمحمد فشارکی اصفهانی برای تکمیل تحصیلات به سامرا رفت و در درس خارج میرزامحمدحسن شیرازی مشهور به میرزای بزرگ شرکت کرد و پس از چندی در شمار شاگردان برجسته وی قرار گرفت. او همزمان با اشاره استادش برای گروهی از شاگردانِ استاد، به همان شیوه و روش تدریس میکرد [۴]. وی پس از درگذشت میرزای بزرگ در سال ۱۳۱۲ق/ ۱۲۷۳ش به جایگاه مرجعیت دینی رسید و مسئولیت اداره حوزه علمیه سامرا را بر عهده گرفت و به تدریس و تربیت طلاب و انجام وظایف شرعی پرداخت و به میرزای دوم شهرت یافت [۵].
میرزای شیرازی که امامخمینی بارها از وی و مجاهدات او به نیکی یاد کرده است و او را ضامن استقلال عراق شمرده است، از جایگاه علمی بلند و ممتازی برخوردار بود و از بزرگترین عالمان و مجتهدان و مشهورترینِ مردم عصر خویش در علم و تقوا بود. وی نظری ژرف و فکری دقیق داشت و مطالب پیچیده و دشوار علمی را بهخوبی تبیین میکرد و در مجلس درس وی گروه بزرگی از عالمان و مجتهدان فاضل که خود به مرتبه اجتهاد رسیده بودند نیز حاضر میشدند [۶]. شیرازی شاگردان زیادی را در حوزه سامرا تربیت کرد، ازجمله عبدالکریم حائری یزدی، آقابزرگ تهرانی، سیدحسین طباطبایی قمی، محمدجواد بلاغی نجفی، سیدجمالالدین موسوی گلپایگانی، محمدکاظم شیرازی و محمدعلی شاهآبادی [۷]. وی افزون بر دقت نظر و مراتب عالی علمی، به زهد، عبادت، تقوا، تواضع و غیرت دینی نیز مشهور بود [۸] و با اینکه اموال زیادی از ایران و عراق و افریقا و کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر نقاط جهان به دستش میرسید، خانهای اجارهای داشت و بسیار زاهدانه زندگی میکرد و با وجود اشتغالات زیاد سیاسی و اجتماعی از رسیدگی به مسائل حوزه و مشکلات طلاب غافل نبود [۹]. وی همچنین نسبت به مسائل کشورهای منطقه هوشیار بود و از مشکلات جهان اسلام آگاهی کامل داشت و در مبارزه با استعمار و اشغال کشورهای اسلامی به دست دشمنان، مصمم و قاطع بود [۱۰].
شیرازی در سال ۱۳۲۹ق/ ۱۲۹۰ش پس از تجاوز نیروهای روسیه به شمال ایران و کشتار جمع زیادی از آزادیخواهان و مردم بیگناه، به مبارزه با آنان برخاست و با صدور حکمی همه مسلمانان را به مقابله و ایستادگی در برابر متجاوزان روس فرا خواند [۱۱]. در آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴م/ ۱۲۹۳ش متفقین به دولت عثمانی اعلام جنگ کردند و در ششم نوامبر ۱۹۱۴م/ شانزدهم آبان ۱۲۹۳ش نیروهای انگلیس از منطقه خلیج فارس به عراق که آن زمان جزو قلمرو دولت عثمانی بود حمله کردند؛ نخست فاو در دهانه اروندرود و سپس شهر بصره و روستاهای اطراف آن را اشغال کردند [۱۲] و شیخالاسلام، مفتی دولت عثمانی حکم داد که بر همه مسلمانان جهان واجب است که به جهاد با متجاوزان به سرزمینهای اسلامی برخیزند [۱۳].
از سوی دیگر، مراجع تقلید عراق و ازجمله مرجع اعلای شیعه سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی نیز با صدور حکم، مردم را به جهاد با کفار و دفاع از سرزمین اسلامی عراق فرا خواندند [۱۴]. شیرازی نیز که در آن زمان در سامرا اقامت داشت، با صدور حکمی اعلام کرد که بر همه مسلمانان واجب است با جان و مال و همه امکانات خود به جهاد با متجاوزان و اشغالگران به پا خیزند و در دفاع و حمایت از اسلام و شعائر اسلامی و مشاهد مشرفه قیام کنند [۱۵]. وی ضمن تأکید بر ضرورت اتحاد همه قبایل و عشایر عراق در مبارزه با نیروهای اشغالگر انگلیس، فرزندش محمدرضا را به نیابت از خود به کاظمین فرستاد تا برای پیوستن به مجاهدان عازم جبهههای جنگ شود [۱۶] و در ماه صفر ۱۳۳۶ق/ ۱۲۹۷ش خود نیز از سامرا به کاظمین رفت و مدتی بعد در جمادیالاول ۱۳۳۶ق/ ۱۲۹۷ش وارد کربلا و با استقبال گسترده مردم روبهرو شد [۱۷]. مهاجرت شیرازی به کربلا موجب هماهنگی بیشتر میان علما و نیز تقویت حرکت معارضان و سازماندهی بهتر عشایر برای مبارزه با متجاوزان گردید [۱۸]. وی که از پیش با سران عشایر رابطه استواری داشت، تلاش کرد عوامل دشمنی و کینهتوزی میان آنان را رفع و با حل مشکل بزرگ و قدیمی منازعات قبیلهای، روحیه اتحاد و استقلالطلبی را در میانشان تقویت کند [۱۹].
با درگذشت سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی در سال ۱۳۳۷ق/ ۱۲۹۷ش مرجعیت مطلق شیعیان به میرزای شیرازی رسید و هرچند در جریان مبارزه با اشغالگران عده زیادی از علمای بزرگ حضور داشتند، اما نقش اساسی و رهبری قیام با وی بود [۲۰]؛ زیرا او هم از مقام عالی مرجعیت دینی برخوردار بود و هم دیگر علما رهبری وی را قبول داشتند. مردم و عشایر هم به طور گسترده از او اطاعت میکردند [۲۱].
شیرازی فردی صریح و قاطع بود و در مبارزه با اشغالگران هیچ قدرتی نمیتوانست جلوی اراده وی را بگیرد [۲۲] و او حاضر نبود با اشغالگران دراینباره ملاقات و مذاکره کند. «سر پرسی کاکس» نماینده بریتانیا در عراق بارها از وی درخواست ملاقات کرد که او نپذیرفت [۲۳]؛ به همین جهت دولت انگلیس وی را بزرگترین مانع بر سر راه سلطه خود بر عراق میدید و تلاشهای فراوان میکرد تا ایشان را به سکوت و سازش وادار کند؛ ولی نتوانست [۲۴]؛ چنانکه در پی درگذشت طباطبایی یزدی، سرهنگ هاول معاون آرتولد ویلسون حاکم انگلیسی عراق، نامه تسلیتی برای میرزای شیرازی فرستاد [۲۵] و علاوه بر آن ویلسون برای دیدار با وی به کربلا رفت. او در اقدامی فریبکارانه از میرزا خواست به جای متولی و کلیددار سامرا که از اهل سنت بود، فردی از شیعیان را معرفی کند؛ ولی میرزا متولی را فرد مناسبی برای این کار دانست و با برکناری او موافقت نکرد [۲۶]. ویلسون همچنین از وی خواست تا با صدور حکمی مردم را از ادامه جنگ با انگلیس باز دارد که وی نپذیرفت. ویلسون که ناامید شده بود با عصبانیت جلسه را ترک گفت و در نامهای که در یازده ژوئن ۱۹۱۹م/ ۱۲۹۸ش به لندن فرستاد با عبارتهایی اهانتآمیز از وی یاد کرد [۲۷].
از سوی دیگر، شیرازی که مطلع شده بود دولت انگلیس در صدد است قرارداد استعماری موسوم به قرارداد وثوقالدوله را با دولت ایران به امضا برساند، با فرستادن نامهای برای وثوقالدوله نخستوزیر وقت ایران که این نامه به امضای دو تن دیگر از مراجع بزرگ نجف سیداسماعیل صدر و فتحالله اصفهانی معروف به شیخالشریعه نیز رسیده بود، از وثوقالدوله خواست این معاهده ننگین را امضا نکند؛ ولی او بدون توجه به نامه میرزا قرارداد را در ماه اوت ۱۹۱۹م/ ۱۲۹۸ش امضا کرد [۲۸]. دولت انگلیس تلاش کرد موافقت احمدشاه قاجار را نیز که در همان سال به اروپا رفته بود بگیرد؛ ولی او نپذیرفت؛ بنابراین در انگلیس به او بیاحترامی شد [۲۹]. به دستور میرزای شیرازی سیدابوالقاسم کاشانی در حرم کاظمین(ع) با احمدشاه که در بازگشت از اروپا برای زیارت به عراق رفته بود، دیدار کرد و از وی خواست که از اجرای این قرارداد جلوگیری کند. احمدشاه تأکید کرد با این قرارداد مخالف است و آن را تأیید نخواهد کرد [۳۰].
پس از پایان جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸م/ ۱۲۹۷ش سران متفقین، سرزمینهای عربی جداشده از دولت عثمانی را میان خود تقسیم کردند؛ بر این اساس کشورهای عراق و فلسطین تحت قیمومت انگلیس و کشورهای سوریه و لبنان تحت قیمومت فرانسه قرار گرفتند [۳۱]. حاکمان انگلیسی تصمیم گرفتند با برگزاری همهپرسی در عراق فرد مورد نظرشان را حاکم عراق کنند؛ ولی اقدام آنان با مخالفت شدید میرزای شیرازی و دیگر مراجع تقلید مواجه شد. شیرازی در بیستم ربیعالاول ۱۳۳۷ق/ ۱۲۹۸ش با صدور حکمی همهپرسی را تحریم کرد و حکم داد هیچ مسلمانی حق ندارد غیر مسلمانی را برای حکومت و سلطنت بر مسلمانان انتخاب کند [۳۲]. در ذیالقعده ۱۳۳۷ق/ ۱۲۹۸ش حاکمان انگلیسی عدهای از اعضای جمعیت اسلامی را بازداشت و به جزیره «هنگام» تبعید کردند. جمعیت اسلامی را میرزامحمدرضا فرزند میرزای شیرازی با همکاری جمعی از همفکرانش ازجمله سیدابوالقاسم کاشانی برای مبارزه با انگلستان و آزادی عراق به وجود آورده بود [۳۳]. شیرازی در نامهای اعتراضآمیز به ویلسون خواستار آزادی آنان شد و تهدید کرد اگر آزاد نشوند به ایران میرود و از آنجا فتوای جهاد صادر میکند. با حمایت گسترده مردم از وی، حاکم انگلیسی که به وحشت افتاده بود، پس از چند ماه تبعیدشدگان را آزاد کرد [۳۴]. وی در فتوای مشهور خود مطالبه حقوق را بر عراقیان واجب دانست و اعلام کرد در صورتی که انگلیس از پذیرش درخواستشان سر باز زند، جایز است مردم به مبارزه مسلحانه روی آورند [۳۵]؛ او همچنین در پاسخ به نامه عشایر اعلام کرد برای استقلال عراق، فرزند و همه عزیزانش را فدا کرده است و آماده است جان خود را نیز فدا کند [۳۶]. با هدایت شیرازی برای ایجاد هماهنگیهای لازم در مبارزه با انگلیس، مجلسها و اجتماعاتی در شهرهای کربلا، بغداد و دیگر شهرهای عراق برپا شد [۳۷]. ازجمله نشست محرمانهای که در سوم آوریل ۱۹۲۰م/ ۱۲۹۹ش با حضور عدهای از علمای سرشناس کربلا و نجف و تعدادی از شخصیتها و سران عشایر منطقه فرات در خانه وی تشکیل شد، شرکتکنندگان به قرآن کریم سوگند یاد کردند که از دستورهای او اطاعت و با همه توان با اشغالگران انگلیسی مبارزه کنند [۳۸].
شیرازی با علما و بزرگان اهل سنت عراق نیز روابط دوستانهای داشت و بسیاری از علما و اندیشمندان اهل سنت وی را شخصیتی محترم میدانستند. او با همین ارتباط اجازه نداد اشغالگران انگلیسی میان شیعه و اهل سنت تفرقه بیندازند و اتحاد اسلامی را از میان ببرند [۳۹]. وی با صدور حکمی در ۹ جمادیالثانی ۱۳۳۸ق/ ۱۲۹۹ش استخدام در اداره قیمومت انگلیس را برای مسلمانان حرام اعلام کرد؛ از اینرو تعداد زیادی از کارکنان استعفا کردند و این برای اشغالگران مشکلاتی را به وجود آورد [۴۰].
افزون بر این میرزای شیرازی مسئله استقلال عراق را در گستره بینالمللی نیز مطرح کرد. وی نامهای برای شریفحسین حاکم حجاز نوشت و از وی خواست که از جنبش استقلالطلبی مردم عراق حمایت کند [۴۱]. نامه دیگری نیز برای امیر فیصل در دمشق فرستاد که در آن علاوه بر تقاضای حمایت از مطالبات مردم عراق، از وی خواست تا از طریق رسانههای آزاد در سراسر جهان و گفتگو با دولتمردان اروپا و امریکا، خبر تجاوز و اشغال عراق را منتشر کند [۴۲]. وی همچنین در نامههای جداگانهای به وزیرمختار امریکا در تهران [۴۳] و تئودر ویلسون رئیسجمهور وقت امریکا که در آن زمان به آزادیخواهی معروف بود، خواستار حمایت از ملت عراق و مطالبات بهحق آنان شد [۴۴]. علاوه بر این، وی نامهای به جامعه ملل که بعدها به سازمان ملل متحد تغییر نام یافت نوشت و با تشریح جنایات و تجاوزگریهای انگلیس خواستار آن شد که جامعه ملل در جهت حمایت و کمک به ملت مظلوم عراق، برای بازپسگیری حقوق آنان اقدام کند [۴۵]. گرچه با وجود زحمات او، استعمار انگلیس مدتی بر عراق تسلط یافت، اما تلاشها و مجاهدتهای وی نتیجه داد و فکر استقلالطلبی را در همه طبقات مردم عراق بیدار کرد و با اتحاد همه قبیلهها و طایفهها مبارزه با اشغالگران انگلیسی ادامه یافت تا سرانجام با خروج انگلیس و پایانیافتن دوره قیمومیت، در سوم اکتبر ۱۹۳۲م/ ۱۳۱۱ش عراق استقلال خود را بازیافت [۴۶].
امامخمینی بارها از میرزای شیرازی دوم به بزرگی یاد کرده است؛ ازجمله در نامه به رئیسجمهور عراق وی را در رأس علمای مجاهدی دانسته است که از کشور و مردم عراق دفاع کردهاند [۴۷]؛ چنانکه وی را با واژگانی همچون آیتالله عظیمالشأن، دارای مقام بزرگ در علم و ورع و تقوا [۴۸]، شخص بزرگ، شخص عالیمقام در علم و عمل [۴۹] و روحانی بزرگ [۵۰] ستایش کرده و با عباراتی چون «رضوان الله علیه» [۵۱] و «سلام الله علیه» [۵۲] در حق وی دعا کرده است. در نظر امامخمینی اگر میرزای شیرازی نبود استقلال عراق از میان رفته بود [۵۳]. میرزا با حکم خود به استعمار انگلیس ضربه سختی وارد کرد [۵۴] و توانست عراق را نجات دهد و از حلقوم انگلستان بیرون آورد [۵۵]. به نظر امامخمینی در جریان اشغال عراق اگر حکم جهاد و رهبری میرزای شیرازی و مجاهدتهای علمای عراق نبود، استعمار انگلیس بر همه جا چیره میشد [۵۶] و دلیل ترس استعمار انگلیس از اسلام، صلابت و ایستادگی افرادی مانند میرزای شیرازی و ضربهای بود که از اسلام و روحانیت خورده است [۵۷].
میرزامحمدتقی شیرازی در حساسترین مرحله انقلاب بیمار شد و اندکی بعد در ۱۳ ذیالحجه ۱۳۳۸ق/ ۱۲۹۹ش در ۸۰سالگی در کربلا درگذشت [۵۸]. برخی درگذشت میرزا را طبیعی ندانسته و گفتهاند وی به دست عطاری از عوامل انگلیس مسموم شد [۵۹]. جنازه میرزای شیرازی در کربلا تشییع شد و شیخالشریعه اصفهانی بر پیکر وی نماز خواند و در یکی از حجرههای زاویه جنوبی صحن مطهر امامحسین(ع) به خاک سپرده شد [۶۰]. شیرازی آثار و تألیفات زیادی دارد ازجمله حاشیه بر عروة الوثقی، ذخیرة العباد لیوم المعاد، شرح مکاسب مرتضی انصاری، شرح منظومه رضاعیه سیدصدرالدین عاملی و القصاید الفاخرة فی مدح العترة الطاهره(ع) [۶۱].
پانویس
- ↑ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱/۲۶۱؛ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۱.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۱.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۵؛ بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲، ۱۳ و ۱۴، ۵/۲۱۹.
- ↑ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱/۲۶۱ ـ ۲۶۴؛ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۲.
- ↑ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۲.
- ↑ حکیمی، بیدارگران اقالیم قبله، ۹۸؛ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱/۲۶۱ ـ ۲۶۴.
- ↑ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۳.
- ↑ حکیمی، بیدارگران اقالیم قبله، ۹۷ ـ ۹۸.
- ↑ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۳.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۲.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۲.
- ↑ اسماعیلی، حوزه نجف در برابر هجوم استعمار، ۴۲.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۱۶۱.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۱۶۳ ـ ۱۶۴.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۲.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۱۶۶؛ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۵.
- ↑ وردی، تاریخ عراق، ۲/۳۵۶.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۱۹۳؛ رجبی۴۹۲.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۲۰۴.
- ↑ بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲، ۱۳ و ۱۴، ۲۱۹.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۲۰۸.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۲۰۸.
- ↑ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۴.
- ↑ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۲.
- ↑ صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، ۲۵.
- ↑ وردی، تاریخ عراق، ۲/۳۵۷.
- ↑ وردی، تاریخ عراق، ۲/۳۵۸.
- ↑ صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، ۴۶.
- ↑ صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، ۴۶.
- ↑ صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، ۴۶ ـ ۴۷.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۱۸۳ و ۱۹۴.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۱۸۱؛ وردی، تاریخ عراق، ۲/۳۹۷.
- ↑ وردی، تاریخ عراق، ۲/۳۹۸؛ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۵ ـ ۴۵۶.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۴؛ وردی، تاریخ عراق، ۲/۳۹۸ و ۴۰۰ ـ ۴۰۱.
- ↑ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱/۲۶۲ ـ ۲۶۳.
- ↑ وردی، تاریخ عراق، ۲/۴۷۹ ـ ۴۸۰؛ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۴.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۴ ـ ۴۹۵؛ صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، ۴۸.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۲۰۹ ـ ۲۱۰.
- ↑ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۴ ـ ۴۵۵؛ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۲۱۱.
- ↑ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۵؛ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۳.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۳؛ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۲۰۴.
- ↑ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۲۹۸ ـ ۲۹۹؛ وردی، تاریخ عراق، ۲/۴۱۲ ـ ۴۱۵.
- ↑ صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، ۴۵.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۳؛ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ۲۰۴ ـ ۲۰۵.
- ↑ صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، ۶۸ ـ ۶۹.
- ↑ صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، ۱۰۱ ـ ۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴ ـ ۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۲۴.
- ↑ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۶؛ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۴؛ وردی، تاریخ عراق، ۲/۵۳۳ ـ ۵۳۴.
- ↑ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۷.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۵.
- ↑ رجبی، علمای مجاهد، ۴۹۵؛ اصغرینژاد، میرزامحمدتقی شیرازی، ۱/۴۵۳.
منابع
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، مشهد، دارالمرتضی، ۱۴۰۴ق.
- اسماعیلی، اسماعیل، حوزه نجف در برابر هجوم استعمار، مجله حوزه، شماره ۸۴، ۱۳۷۶ش.
- اصغرینژاد، محمد، میرزامحمدتقی شیرازی، چاپشده در گلشن ابرار، قم، معروف، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲، ۱۳ و ۱۴، تهران، ۱۳۵۷ش.
- حکیمی، محمدرضا، بیدارگران اقالیم قبله، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۲ش.
- رهیمی، عبدالحلیم، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ترجمه محمد بنیابراهیمی، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، محمد، نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق، قم، دارالفکر، بیتا.
- وردی، تاریخ عراق، علی، تاریخ عراق، ترجمه هادی انصاری، تهران، چاپ و نشر بینالملل، چاپ اول ۱۳۹۰ش.
پیوند به بیرون
- سمیه تام، میرزامحمدتقی شیرازی، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۵۶۴-۵۶۹.