اراده: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ دی ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''اراده'''، صفت اختیارکردن فعل در [[خداوند تعالی]] و [[انسان]].
'''اراده'''، صفت اختیارکردن فعل در [[خدا|خداوند تعالی]] و انسان.
==معنای لغوی و اصطلاحی==
==معنای لغوی و اصطلاحی==
اراده به معنای خواستن، دست‌داشتن و اختیارکردن است.<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۴۷۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۴۵؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱/۱۳۶۳.</ref> در اصطلاح [[فلسفه]] و [[کلام]]، معانی مختلفی از «اراده» به‌ دست داده‌اند. برخی اراده را در خداوند علم به [[مصلحت]] در فعل<ref>حلی، کشف المراد، ۲۸۸.</ref> و برخی اراده را همان [[علم]]<ref>ابن‌سینا، النجاة، ۶۰۱-۶۰۲.</ref> می‌دانند و در انسان، شوق به انجام‌دادن کاری است که به دنبال میل به ‌دست می‌آید و همراه با حکم به انجام آن است.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۳۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز اراده را از صفات کمال وجود و موجود می‌داند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷.</ref> که در خداوند عین رضا به مراد<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱۳۹.</ref> و در انسان همت‌ [[نفس]]<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۳۰۲.</ref> و تصمیم و عزم بر عمل<ref>امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۱/۳۳۰ و ۳۹۸.</ref> است.
اراده به معنای خواستن، دست‌داشتن و اختیارکردن است.<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۴۷۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۴۵؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱/۱۳۶۳.</ref> در اصطلاح [[فلسفه]] و [[علم کلام|کلام]]، معانی مختلفی از «اراده» به‌ دست داده‌اند. برخی اراده را در خداوند علم به [[مصلحت]] در فعل<ref>حلی، کشف المراد، ۲۸۸.</ref> و برخی اراده را همان [[علم]]<ref>ابن‌سینا، النجاة، ۶۰۱-۶۰۲.</ref> می‌دانند و در انسان، شوق به انجام‌دادن کاری است که به دنبال میل به ‌دست می‌آید و همراه با حکم به انجام آن است.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۳۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز اراده را از صفات کمال وجود و موجود می‌داند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷.</ref> که در خداوند عین رضا به مراد<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱۳۹.</ref> و در انسان همت‌ [[نفس]]<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۳۰۲.</ref> و تصمیم و عزم بر عمل<ref>امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۱/۳۳۰ و ۳۹۸.</ref> است.
==پیشینه==
==پیشینه==
اراده از مباحث مهمی است که از همان آغاز تفکر بشری، ذهن متفکران را به خود مشغول کرده و در ادیان گذشته نیز مطرح بوده است.<ref>کتاب مقدس، نامه پولس به روم، ب۱۲، ۲، نامه به اهل غلاطیه، ب۱، ۴.</ref> در [[اسلام]] نیز اعتقاد به [[اراده الهی]]، ریشه در [[قرآن کریم]] دارد<ref>یس، ۸۲؛ بروج، ۱۶.</ref> و از مهم‌ترین [[صفات الهی]] است که [[نظام احسن]] عالم بر طبق آن تدبیر می‌شود. آیاتی از [[کلام الهی]] که بر اراده و [[مشیت]] شامله<ref>دهر، ۳۰.</ref> خدای تعالی دلالت می‌کرد، در مقابل آیاتی که هر کسی را مسئول اعمال خویش می‌دانست، <ref>مدثر، ۳۸.</ref> این پرسش را در میان [[مسلمانان]] پیش آورد که آیا گستره اراده الهی، [[اراده انسان]] را شامل می‌شود؟<ref>لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۹-۲۵۷ و ۳۲۶-۳۳۰.</ref> این امر سبب شد مباحثی، چون [[جبر و اختیار]] و [[قضا و قدر]] به علم کلام راه یابد؛ از این‌رو، مسلمانان در مسئله اراده از دو جهت اختلاف کرده‌اند: یکی اینکه آیا انسان در افعال خود مختار است؟<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۱-۴۲ و ۳/۵۸-۶۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جبر و اختیار}} دیگری اختلاف در اصل ثبوت اراده برای خداوند، تا آن جا که بعضی قائل به انکار این صفت از حق‌تعالی شدند.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۶۰ و ۶۸-۶۹.</ref> این دو مسئله مسائل دیگری را، ازجمله زیادت یا عینیت اراده با [[ذات حق]] و اینکه اراده از [[صفات ذات]] است یا از [[صفات فعل]]، به دنبال داشت که متکلمان و فلاسفه بر اساس مبانی خود به حل آن پرداختند.<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۵۱-۱۵۳؛ قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۴۶-۳۵۲؛ ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۷۳-۳۷۴.</ref> در [[عرفان]] از اراده با عنوان یکی از اسمای کلی و امهات [[اسمای الهی]] یاد شده است{{ببینید|متن=ببینید|اسما و صفات}} و اراده الهی یکی از اسمای مؤثر در ظهور عالم به شمار رفته است.<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۳۹؛ فناری، مصباح الانس، ۱۲۱ و ۳۵۸.</ref>
اراده از مباحث مهمی است که از همان آغاز تفکر بشری، ذهن متفکران را به خود مشغول کرده و در ادیان گذشته نیز مطرح بوده است.<ref>کتاب مقدس، نامه پولس به روم، ب۱۲، ۲، نامه به اهل غلاطیه، ب۱، ۴.</ref> در [[اسلام]] نیز اعتقاد به اراده الهی، ریشه در [[قرآن کریم]] دارد<ref>یس، ۸۲؛ بروج، ۱۶.</ref> و از مهم‌ترین [[اسما و صفات|صفات الهی]] است که نظام احسن عالم بر طبق آن تدبیر می‌شود. آیاتی از [[کلام الهی]] که بر اراده و [[مشیت]] شامله<ref>دهر، ۳۰.</ref> خدای تعالی دلالت می‌کرد، در مقابل آیاتی که هر کسی را مسئول اعمال خویش می‌دانست، <ref>مدثر، ۳۸.</ref> این پرسش را در میان [[مسلمانان]] پیش آورد که آیا گستره اراده الهی، اراده انسان را شامل می‌شود؟<ref>لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۹-۲۵۷ و ۳۲۶-۳۳۰.</ref> این امر سبب شد مباحثی، چون [[جبر و اختیار]] و [[قضا و قدر]] به علم کلام راه یابد؛ از این‌رو، مسلمانان در مسئله اراده از دو جهت اختلاف کرده‌اند: یکی اینکه آیا انسان در افعال خود مختار است؟<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۱-۴۲ و ۳/۵۸-۶۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جبر و اختیار}} دیگری اختلاف در اصل ثبوت اراده برای خداوند، تا آن جا که بعضی قائل به انکار این صفت از حق‌تعالی شدند.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۶۰ و ۶۸-۶۹.</ref> این دو مسئله مسائل دیگری را، ازجمله زیادت یا عینیت اراده با ذات حق و اینکه اراده از صفات ذات است یا از صفات فعل، به دنبال داشت که متکلمان و فلاسفه بر اساس مبانی خود به حل آن پرداختند.<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۵۱-۱۵۳؛ قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۴۶-۳۵۲؛ ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۷۳-۳۷۴.</ref> در [[عرفان]] از اراده با عنوان یکی از اسمای کلی و امهات [[اسمای الهی]] یاد شده است{{ببینید|متن=ببینید|اسما و صفات}} و اراده الهی یکی از اسمای مؤثر در ظهور عالم به شمار رفته است.<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۳۹؛ فناری، مصباح الانس، ۱۲۱ و ۳۵۸.</ref>


امام‌خمینی نیز در آثاری، مانند [[شرح دعاء السحر]]، <ref>امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۸. </ref> [[شرح چهل حدیث]]، <ref>امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ۶۱۱-۶۱۸. </ref> [[مصباح ‌الهدایه]] <ref>امام‌خمینی، مصباح ‌الهدایه، ۴۵-۴۹. </ref> و به‌ویژه درس‌های [[اصول فقه]] در بحث اوامر و نواهی، با اشاره به زمینه‌های تاریخی، کلامی و فلسفی بحث اراده، به طور کامل به این بحث پرداخته است و حاصل آن، نگارش اثر مستقلی با عنوان طلب و اراده است.{{ببینید|متن=ببینید|الطلب و الاراده}} نظر به اهمیتی که ایشان برای مسئله اراده قائل بود، تلاش کرد برخی ابعاد مسئله، ازجمله اتحاد اراده با ذات، ثبوت اراده در مقام ذات و فعل و نفی جبر و [[تفویض]] را در این کتاب تبیین کند.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷ و ۳۵-۳۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳.</ref>
امام‌خمینی نیز در آثاری، مانند [[شرح دعاء السحر]]، <ref>امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۸. </ref> [[شرح چهل حدیث]]، <ref>امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ۶۱۱-۶۱۸. </ref> [[مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة (کتاب)|مصباح ‌الهدایه]] <ref>امام‌خمینی، مصباح ‌الهدایه، ۴۵-۴۹. </ref> و به‌ویژه درس‌های [[اصول فقه]] در بحث اوامر و نواهی، با اشاره به زمینه‌های تاریخی، کلامی و فلسفی بحث اراده، به طور کامل به این بحث پرداخته است و حاصل آن، نگارش اثر مستقلی با عنوان [[الطلب و الاراده|طلب و اراده]] است. نظر به اهمیتی که ایشان برای مسئله اراده قائل بود، تلاش کرد برخی ابعاد مسئله، ازجمله اتحاد اراده با ذات، ثبوت اراده در مقام ذات و فعل و نفی جبر و [[تفویض]] را در این کتاب تبیین کند.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷ و ۳۵-۳۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳.</ref>
==حقیقت و ماهیت اراده==
==حقیقت و ماهیت اراده==
حقیقت اراده را از دو جهت می‌توان بررسی کرد: یکی، معناشناختی و دیگری هستی‌شناختی. از نگاه معناشناختی از دیدگاه ‌اندیشمندان، حقیقت اراده به معنای [[اختیار]]، معنای عامی است که قابل کاربردن بر خداوند نیز هست؛ از این‌رو از [[صفات الهی]] شمرده می‌شود؛ اما اراده به معنای تصمیم‌گرفتن که فعل یا کیفیتی نفسانی است و مسبوق به [[تصور]]، [[تصدیق]] و [[شوق]] است، در ذات الهی راه ندارد.<ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۲۲؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۵/۲۹۱-۳۱۰؛ امام‌خمینی، جواهر الاصول، ۳/۹۴.</ref>
حقیقت اراده را از دو جهت می‌توان بررسی کرد: یکی، معناشناختی و دیگری هستی‌شناختی. از نگاه معناشناختی از دیدگاه ‌اندیشمندان، حقیقت اراده به معنای اختیار، معنای عامی است که قابل کاربردن بر خداوند نیز هست؛ از این‌رو از [[اسما و صفات|صفات الهی]] شمرده می‌شود؛ اما اراده به معنای تصمیم‌گرفتن که فعل یا کیفیتی نفسانی است و مسبوق به تصور، تصدیق و [[شوق]] است، در ذات الهی راه ندارد.<ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۲۲؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۵/۲۹۱-۳۱۰؛ امام‌خمینی، جواهر الاصول، ۳/۹۴.</ref>


از نگاه هستی‌شناختی، [[امام‌خمینی]]، مانند دیگر حکما<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۱۱۷.</ref> بر این باور است که اراده حقیقتی وجودی و از صفات کمال وجود و موجود است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳.</ref> همان‌ گونه که وجود، امری تشکیکی و دارای مراتب است، صفات وجود، مانند اراده نیز امری تشکیکی است.<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۱۱۷؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۳۵؛ امام‌خمینی، مناهج الاصول، ۱/۲۴۸.</ref> برترین مرتبه آن اراده‌ای است که به کمال و جمال مطلق تعلق دارد و حضرت حق خود در اعلا مرتبه، مرید و مراد است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳.</ref> در [[نظام آفرینش]] نیز این مطلب صادق است؛ به گونه‌ای که در سلسله موجودات، هر چه شیء رو به تکامل می‌رود، حقیقت اراده در وجود او ظهور و بروز بیشتری پیدا می‌‌کند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳ و ۶۵۵.</ref> امام‌خمینی بر این باور است که هر موجودی، از خدا تا انسان و حیوان و حتی نبات و جماد، به میزان مرتبه وجودی خویش، مرید و صاحب اراده است؛ اگرچه اراده در اجسام عنصری، معادن و نباتات ظهوری ندارد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳ و ۶۵۵.</ref> صفت اراده در انسان از امور بدیهی و مورد اتفاق‌اندیشمندان و نحله‌های مختلف کلامی و فلسفی است<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۹/۱۵-۲۵؛ طوسی، ۱۰۴.</ref>؛ اما درباره این صفت در خداوند، متکلمان اختلاف کرده‌اند. برخی، چون [[واصل‌بن‌عطا]] اراده را همچون سایر صفات نفی کرد<ref>← شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۶۰.</ref> و [[عبدالجبار معتزلی]] نیز اراده را در مقام فعل اثبات کرد و آن را حادث دانست.<ref>← ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۷/۳۰۳.</ref> [[اشاعره]] قائل به [[اراده قدیم]] و قائم به ذات و زاید بر آن در خداوند شدند<ref>اشعری، اللمع، ۴۸-۵۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۰۶-۱۰۷؛ آمدی، غایة المرام، ۵۳-۷۳.</ref> و برخی [[متکلمان امامیه]]، اراده را تنها در مقام فعل ثابت دانستند.<ref>مفید، تصحیح اعتقادات، ۴۸-۵۳؛ قزوینی، نقض، ۴۸۴.</ref> [[فلاسفه]] نیز اراده را به عنوان یکی از صفات الهی بررسی کردند. بسیاری از حکما، مانند [[ابن‌سینا]]<ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۱۱؛ ابن‌سینا، المبدا و المعاد، ۳۲-۳۳.</ref> و [[ملاصدرا]]<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۱۲۰ و ۱۴۰.</ref> اراده را در مقام ذات و فعل اثبات کردند.
از نگاه هستی‌شناختی، [[امام‌خمینی]]، مانند دیگر [[حکما]]<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۱۱۷.</ref> بر این باور است که اراده حقیقتی وجودی و از صفات کمال وجود و موجود است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳.</ref> همان‌ گونه که وجود، امری تشکیکی و دارای مراتب است، صفات وجود، مانند اراده نیز امری تشکیکی است.<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۱۱۷؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۳۵؛ امام‌خمینی، مناهج الاصول، ۱/۲۴۸.</ref> برترین مرتبه آن اراده‌ای است که به کمال و جمال مطلق تعلق دارد و حضرت حق خود در اعلا مرتبه، مرید و مراد است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳.</ref> در نظام آفرینش نیز این مطلب صادق است؛ به گونه‌ای که در سلسله موجودات، هر چه شیء رو به تکامل می‌رود، حقیقت اراده در وجود او ظهور و بروز بیشتری پیدا می‌‌کند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳ و ۶۵۵.</ref> امام‌خمینی بر این باور است که هر موجودی، از خدا تا انسان و حیوان و حتی نبات و جماد، به میزان مرتبه وجودی خویش، مرید و صاحب اراده است؛ اگرچه اراده در اجسام عنصری، معادن و نباتات ظهوری ندارد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳ و ۶۵۵.</ref> صفت اراده در انسان از امور بدیهی و مورد اتفاق‌اندیشمندان و نحله‌های مختلف کلامی و فلسفی است<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۹/۱۵-۲۵؛ طوسی، ۱۰۴.</ref>؛ اما درباره این صفت در خداوند، متکلمان اختلاف کرده‌اند. برخی، چون [[واصل‌بن‌عطا]] اراده را همچون سایر صفات نفی کرد<ref>← شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۶۰.</ref> و [[عبدالجبار معتزلی]] نیز اراده را در مقام فعل اثبات کرد و آن را حادث دانست.<ref>← ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۷/۳۰۳.</ref> [[اشاعره]] قائل به اراده قدیم و قائم به ذات و زاید بر آن در خداوند شدند<ref>اشعری، اللمع، ۴۸-۵۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۰۶-۱۰۷؛ آمدی، غایة المرام، ۵۳-۷۳.</ref> و برخی متکلمان امامیه، اراده را تنها در مقام فعل ثابت دانستند.<ref>مفید، تصحیح اعتقادات، ۴۸-۵۳؛ قزوینی، نقض، ۴۸۴.</ref> [[فلاسفه]] نیز اراده را به عنوان یکی از صفات الهی بررسی کردند. بسیاری از حکما، مانند [[ابن‌سینا]]<ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۱۱؛ ابن‌سینا، المبدا و المعاد، ۳۲-۳۳.</ref> و [[ملاصدرا]]<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۱۲۰ و ۱۴۰.</ref> اراده را در مقام ذات و فعل اثبات کردند.


امام‌خمینی مانند دیگر حکمای اسلامی اراده را در مقام ذات و فعل ثابت می‌داند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲-۱۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۷.</ref> و معتقد است اراده عین ذات است. در عین حال علم از اراده از جهت مفهوم متمایز است؛ همچنان‌که از صفات دیگر، چون سمع و بصر متمایز است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۲-۶۱۳.</ref> به باور ایشان برخی [[اصحاب حدیث]] به عمق احادیثی که مربوط به حدوث اراده و [[اراده فعلی]] است، نرسیده‌اند و این باعث شده است اراده ذاتی حق‌تعالی را انکار کنند که لازمه آن، خالی‌بودن ذات از اراده است که این امری برخلاف برهان است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴-۱۶.</ref>
امام‌خمینی مانند دیگر حکمای اسلامی اراده را در مقام ذات و فعل ثابت می‌داند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲-۱۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۷.</ref> و معتقد است اراده عین ذات است. در عین حال علم از اراده از جهت مفهوم متمایز است؛ همچنان‌که از صفات دیگر، چون سمع و بصر متمایز است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۲-۶۱۳.</ref> به باور ایشان برخی [[اصحاب حدیث]] به عمق احادیثی که مربوط به حدوث اراده و اراده فعلی است، نرسیده‌اند و این باعث شده است اراده ذاتی حق‌تعالی را انکار کنند که لازمه آن، خالی‌بودن ذات از اراده است که این امری برخلاف برهان است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴-۱۶.</ref>


برخی اراده حق‌تعالی را علم او به [[نظام احسن]] تعریف کرده‌اند<ref>← ابن‌سینا، رسائل، ۲۵۱؛ ← ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۴/۱۱۴ و ۶/۳۳۱ و ۳۷۹.</ref> و اراده را به [[علم حق‌تعالی]] ارجاع می‌دهند<ref>← امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۲.</ref> و آن را صفت فعل به حساب می‌آورند.<ref>← ملاصدرا، شرح اصول ‌الکافی، ۳/۲۳۳-۲۳۴.</ref> امام‌خمینی با چنین نگرشی مخالف است و آن را دیدگاه محجوبین می‌داند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۳-۶۴.</ref> به اعتقاد ایشان متکلمان و برخی فلاسفه، میان احادیثی که مربوط به اراده فعلی است با احادیثی که مربوط به اراده ذاتی حق است، فرق نگذاشته‌اند، و این باعث شده اراده ذاتی حق‌تعالی را منکر شوند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶ و ۱۸؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۷.</ref>؛ همچنین ایشان کلام برخی حکما را<ref>← ملاصدرا، ‌شرح اصول‌ الکافی، ۳/۲۳۳-۲۳۴.</ref> که قائل‌اند اراده خداوند اگرچه عین ذات مقدس است، اما این اراده، کشف تفصیلی در عین علم اجمالی است، نقد کرده، قائل است کشف تفصیلی، خود نوعی کثرت است؛ در حالی‌که در مقام ذات، کثرت راه ندارد و حتی علم به او تعلق نمی‌گیرد؛ زیرا اگر علم، غیر از معلوم باشد، باز نوعی کثرت پدید می‌آید. بر این اساس، علم، اراده، معلوم و مراد یک چیزند و هیچ‌کدام تحقق و اثری نه بالذات و نه بالعرض در مرتبه ذات ندارند و علم و اراده در آن مرتبه به نفس ذات تعلق می‌گیرد و اگر اراده و علم به غیر ذات تعلق بگیرد، لازمه‌اش این است که ذات از احدیت و بساطت خارج شود، در حالی‌که آنجا مقام غیب محض است و اراده در آن مقام، عین علم است.<ref>← امام‌خمینی، پاسخ منتشرنشده، ۷-۱۲.</ref>
برخی اراده حق‌تعالی را علم او به نظام احسن تعریف کرده‌اند<ref>← ابن‌سینا، رسائل، ۲۵۱؛ ← ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۴/۱۱۴ و ۶/۳۳۱ و ۳۷۹.</ref> و اراده را به [[علم حق‌تعالی]] ارجاع می‌دهند<ref>← امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۲.</ref> و آن را صفت فعل به حساب می‌آورند.<ref>← ملاصدرا، شرح اصول ‌الکافی، ۳/۲۳۳-۲۳۴.</ref> امام‌خمینی با چنین نگرشی مخالف است و آن را دیدگاه محجوبین می‌داند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۳-۶۴.</ref> به اعتقاد ایشان متکلمان و برخی فلاسفه، میان احادیثی که مربوط به اراده فعلی است با [[حدیث|احادیثی]] که مربوط به اراده ذاتی حق است، فرق نگذاشته‌اند، و این باعث شده اراده ذاتی حق‌تعالی را منکر شوند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶ و ۱۸؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۷.</ref>؛ همچنین ایشان کلام برخی حکما را<ref>← ملاصدرا، ‌شرح اصول‌ الکافی، ۳/۲۳۳-۲۳۴.</ref> که قائل‌اند اراده خداوند اگرچه عین ذات مقدس است، اما این اراده، کشف تفصیلی در عین علم اجمالی است، نقد کرده، قائل است کشف تفصیلی، خود نوعی کثرت است؛ در حالی‌که در مقام ذات، کثرت راه ندارد و حتی علم به او تعلق نمی‌گیرد؛ زیرا اگر علم، غیر از معلوم باشد، باز نوعی کثرت پدید می‌آید. بر این اساس، علم، اراده، معلوم و مراد یک چیزند و هیچ‌کدام تحقق و اثری نه بالذات و نه بالعرض در مرتبه ذات ندارند و علم و اراده در آن مرتبه به نفس ذات تعلق می‌گیرد و اگر اراده و علم به غیر ذات تعلق بگیرد، لازمه‌اش این است که ذات از [[احدیت و واحدیت|احدیت]] و بساطت خارج شود، در حالی‌که آنجا مقام غیب محض است و اراده در آن مقام، عین علم است.<ref>← امام‌خمینی، پاسخ منتشرنشده، ۷-۱۲.</ref>
==معنای اراده در خداوند==
==معنای اراده در خداوند==
متکلمان در بیان معنای اراده در خداوند اختلاف کرده‌اند. متکلمان معتزلی، اراده خدا را در تکوین، عین فعل او و در تشریع، امر یا علم او می‌دانند<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۶/۲-۴.</ref>؛ امّا برخی متکلمان، اراده خدا را علم به مصلحت در فعل تفسیر کرده‌اند.<ref>حلی، کشف المراد، ۲۸۸؛ حلی، باب حادی‌عشر، ۳؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۵/۲۹۱-۲۹۲؛ همو، گوهر مراد، ۲۵۰.</ref> برخی فلاسفه، چون ابن‌سینا [[اراده حق‌تعالی]] را هم از حیث مصداق و هم از حیث مفهوم عین علم می‌دانند.<ref>ابن‌سینا، النجاة، ۶۰۱-۶۰۲؛ همو، المبدا و المعاد، ۲۱؛ ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۱۵-۳۱۷.</ref> [[شیخ اشراق]] معنای اراده را به افاضه وجود ممکنات از روی علم و رضای حق تفسیر کرده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۱۵.</ref> ملاصدرا اراده و محبت را هم‌معنا می‌شمارد و آن را در واجب‌تعالی، داعی می‌داند.<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۳۵ و ۳۴۰-۳۴۱.</ref> امام‌خمینی نیز اراده حق‌تعالی را عین رضا به مراد می‌داند و حق‌تعالی که وجود صرف است، عین رضا و عین عشق به ذات و آثار خود است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۹.</ref>
متکلمان در بیان معنای اراده در خداوند اختلاف کرده‌اند. متکلمان معتزلی، اراده خدا را در تکوین، عین فعل او و در تشریع، امر یا علم او می‌دانند<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۶/۲-۴.</ref>؛ امّا برخی متکلمان، اراده خدا را علم به مصلحت در فعل تفسیر کرده‌اند.<ref>حلی، کشف المراد، ۲۸۸؛ حلی، باب حادی‌عشر، ۳؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۵/۲۹۱-۲۹۲؛ همو، گوهر مراد، ۲۵۰.</ref> برخی فلاسفه، چون ابن‌سینا اراده حق‌تعالی را هم از حیث مصداق و هم از حیث مفهوم عین علم می‌دانند.<ref>ابن‌سینا، النجاة، ۶۰۱-۶۰۲؛ همو، المبدا و المعاد، ۲۱؛ ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۱۵-۳۱۷.</ref> [[شیخ اشراق]] معنای اراده را به افاضه وجود ممکنات از روی علم و رضای حق تفسیر کرده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۱۵.</ref> [[ملاصدرا]] اراده و محبت را هم‌معنا می‌شمارد و آن را در واجب‌تعالی، داعی می‌داند.<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۳۵ و ۳۴۰-۳۴۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز اراده حق‌تعالی را عین رضا به مراد می‌داند و حق‌تعالی که وجود صرف است، عین رضا و عین عشق به ذات و آثار خود است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۹.</ref>


امام‌خمینی این محذور را که «اگر اراده حق‌تعالی عین علم و ذات باشد، باید پذیرفت اراده او به شرور هم تعلق می‌گیرد، زیرا علم حق‌تعالی به همه اشیا حتی شرور هم تعلق می‌گیرد، بنابراین این اراده نمی‌تواند عین ذات باشد» از چند راه پاسخ داده است:
امام‌خمینی این محذور را که «اگر اراده حق‌تعالی عین علم و ذات باشد، باید پذیرفت اراده او به شرور هم تعلق می‌گیرد، زیرا علم حق‌تعالی به همه اشیا حتی شرور هم تعلق می‌گیرد، بنابراین این اراده نمی‌تواند عین ذات باشد» از چند راه پاسخ داده است:
* افاضه خیرات منافاتی با وجود مطلق ندارد؛ بلکه لازمه ذات او اختیار افاضه خیرات است و معنای اراده حق‌تعالی همان است که افاضه خیرات بر حسب ذات مورد رضایت حق‌تعالی است و اراده حق که متعلق به خیرات است، عین ذات مقدس است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷.</ref>
* افاضه خیرات منافاتی با وجود مطلق ندارد؛ بلکه لازمه ذات او اختیار افاضه خیرات است و معنای اراده حق‌تعالی همان است که افاضه خیرات بر حسب ذات مورد رضایت حق‌تعالی است و اراده حق که متعلق به خیرات است، عین ذات مقدس است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷.</ref>


* بر اساس قاعده «[[بسیط الحقیقة کل الاشیاء]]» ذات حق کاشف از همه اشیاست و علم او اولاً و بالذات به وجود و ثانیاً و بالعرض به مفاهیم و ماهیات تعلق می‌گیرد و شرور بالعرض متعلق علم حق‌تعالی هستند. در اراده نیز این‌چنین است؛ یعنی متعلق اراده اولاً و بالذات خیرات است، زیرا هر آنچه وجود دارد خیر است و [[شرور]] اموری عدمی هستند؛ پس اراده به امور عدمی و شرور بالعرض تعلق می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۷-۱۸؛ امام‌خمینی، پاسخ منتشرنشده، ۷-۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|خیر و شر}}
* بر اساس قاعده «[[بسیط الحقیقة کل الاشیاء]]» ذات حق کاشف از همه اشیاست و علم او اولاً و بالذات به [[وجود]] و ثانیاً و بالعرض به مفاهیم و [[ماهیت|ماهیات]] تعلق می‌گیرد و شرور بالعرض متعلق علم حق‌تعالی هستند. در اراده نیز این‌چنین است؛ یعنی متعلق اراده اولاً و بالذات خیرات است، زیرا هر آنچه وجود دارد خیر است و [[شرور]] اموری عدمی هستند؛ پس اراده به امور عدمی و شرور بالعرض تعلق می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۷-۱۸؛ امام‌خمینی، پاسخ منتشرنشده، ۷-۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|خیر و شر}}
==معنای اراده در انسان==
==معنای اراده در انسان==


در تفسیر و بیان ماهیت این اراده، اختلاف نظر وجود دارد. در میان متکلمان معتزله، اراده انسان را اعتقاد به نفع یا ظن به آن می‌دانند.<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۳۷؛ سمیح دغیم، موسوعة مصطلحات، ۳۴.</ref> [[اشاعره]] آن را صفتی تخصیصی می‌دانند؛ بدین معنا که هر گاه دو مقدور در عرض هم بر نفس عرضه شود و شخص قادر به انجام هر دو باشد، اراده تعیین‌کننده یکی از آن دو مقدور است.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۶/۶۴.</ref> در میان فلاسفه، [[خواجه طوسی]] آن را از اقسام کیف نفسانی شمرده است<ref>← حلی، کشف ‌المراد، ۲۵۲.</ref> و ملاصدرا درک ماهیت اراده را امری دشوار می‌داند و معتقد است اراده در [[حیوان]] و [[انسان]] از اقسام [[کیف نفسانی]] است.<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۴/۱۱۳.</ref> امام‌خمینی نیز اراده را در انسان از صفات فعّاله نفس و از مبادی فعل اختیاری می‌داند<ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۶۱.</ref>؛ به این بیان که هر فعل اختیاری که از انسان سر می‌زند، مسبوق به [[تصور و تصدیق]] به فایده است؛ به گونه‌ای که اگر با میل نفسانی و مشتهیات آن موافق باشد، نفس انسان به آن عمل شوق پیدا می‌کند و آن را انجام می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۲-۲۵؛ امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۶۱-۳۶۲.</ref>
در تفسیر و بیان ماهیت این اراده، اختلاف نظر وجود دارد. در میان متکلمان [[معتزله]]، اراده انسان را اعتقاد به نفع یا ظن به آن می‌دانند.<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۳۷؛ سمیح دغیم، موسوعة مصطلحات، ۳۴.</ref> [[اشاعره]] آن را صفتی تخصیصی می‌دانند؛ بدین معنا که هر گاه دو مقدور در عرض هم بر نفس عرضه شود و شخص قادر به انجام هر دو باشد، اراده تعیین‌کننده یکی از آن دو مقدور است.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۶/۶۴.</ref> در میان فلاسفه، [[خواجه‌‌نصیرالدین طوسی|خواجه طوسی]] آن را از اقسام کیف نفسانی شمرده است<ref>← حلی، کشف ‌المراد، ۲۵۲.</ref> و ملاصدرا درک ماهیت اراده را امری دشوار می‌داند و معتقد است اراده در حیوان و انسان از اقسام کیف نفسانی است.<ref>ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۴/۱۱۳.</ref> امام‌خمینی نیز اراده را در انسان از صفات فعّاله نفس و از مبادی فعل اختیاری می‌داند<ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۶۱.</ref>؛ به این بیان که هر فعل اختیاری که از انسان سر می‌زند، مسبوق به تصور و تصدیق به فایده است؛ به گونه‌ای که اگر با میل نفسانی و مشتهیات آن موافق باشد، نفس انسان به آن عمل شوق پیدا می‌کند و آن را انجام می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۲-۲۵؛ امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۶۱-۳۶۲.</ref>
==گستره اراده الهی==
==گستره اراده الهی==
یکی از مباحث مهم در صدر اسلام، گستره اراده الهی و شمول آن بر اراده انسان است؛ بدین معنا که آیا اراده خدا در مرتبه تکوین، همه افعال اختیاری انسان را شامل می‌شود و در صورت شمول، [[سرنوشت]] انسان از پیش تعیین شده است و اراده انسان در آن تاثیری ندارد؟<ref>صدوق، التوحید، ۳۳۶-۳۴۴.</ref> در این مسئله، برخی متکلمان، چون [[اشاعره]]، اراده مطلق حق را چنان تفسیر کردند که لازمه آن بی‌اثربودن [[اراده انسان]] در انجام کارهاست. آنان همه امور را به «عادة الله» نسبت داده‌اند که لازمه آن نفی علیت و نظام اسباب و مسببات است و به [[جبر]] می‌انجامد.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۲۱-۲۲۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۴۵-۱۴۶؛ ← امام‌خمینی، لب الاثر، ۱۳۷-۱۳۸.</ref> در برابر [[معتزله]] برای حفظ منزلت انسان و آزادی اراده او، قدرت مطلق خدا را محدود به ماسوای افعال اختیاری انسان دانسته‌اند؛ از آن جهت که افعال اختیاری انسان از روی قصد، علم و قدرت ایجاد می‌شود و منسوب به خود اوست که همان قول به تفویض است.<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۸/۳-۴۷.</ref> [[امامیه]]، با پیروی از [[قرآن|کتاب]] و [[سنت]] و در پرتوی هدایت [[اهل بیت(ع)]]، جبر و تفویض را نفی کرده‌اند، بلکه امری بین این دو را پذیرفته‌اند که لازمه آن پذیرش اراده مطلقه خداوند در عین آزادی اراده انسان است.<ref>صدوق، الاعتقادات، ۲۹-۳۳؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۴۲-۴۷؛ حلی، کشف ‌المراد، ۳۰۸-۳۱۳.</ref> حکمای مسلمان علم و قدرت و اراده واجب‌‌تعالی را مطلق می‌دانند و بر اساس نظام اسباب و مسببات، اراده انسان را در طول اراده خدا قرار می‌دهند.<ref>فارابی، فصوص الحکم، ۹۰-۹۳؛ ابن‌سینا، تسع رسائل، ۶۶-۷۰؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۳/۴۶-۵۵ و ۱۶۰؛ ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۷۳-۳۷۴.</ref>
یکی از مباحث مهم در صدر اسلام، گستره اراده الهی و شمول آن بر اراده انسان است؛ بدین معنا که آیا اراده خدا در مرتبه تکوین، همه افعال اختیاری انسان را شامل می‌شود و در صورت شمول، سرنوشت انسان از پیش تعیین شده است و اراده انسان در آن تاثیری ندارد؟<ref>صدوق، التوحید، ۳۳۶-۳۴۴.</ref> در این مسئله، برخی متکلمان، چون [[اشاعره]]، اراده مطلق حق را چنان تفسیر کردند که لازمه آن بی‌اثربودن اراده انسان در انجام کارهاست. آنان همه امور را به «عادة الله» نسبت داده‌اند که لازمه آن نفی علیت و نظام اسباب و مسببات است و به [[جبر]] می‌انجامد.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۲۱-۲۲۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۴۵-۱۴۶؛ ← امام‌خمینی، لب الاثر، ۱۳۷-۱۳۸.</ref> در برابر [[معتزله]] برای حفظ منزلت انسان و آزادی اراده او، [[قدرت الهی|قدرت مطلق خدا]] را محدود به ماسوای افعال اختیاری انسان دانسته‌اند؛ از آن جهت که افعال اختیاری انسان از روی قصد، علم و قدرت ایجاد می‌شود و منسوب به خود اوست که همان قول به [[تفویض]] است.<ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۸/۳-۴۷.</ref> [[امامیه]]، با پیروی از [[قرآن|کتاب]] و [[سنت]] و در پرتوی هدایت [[اهل بیت(ع)]]، جبر و تفویض را نفی کرده‌اند، بلکه امری بین این دو را پذیرفته‌اند که لازمه آن پذیرش اراده مطلقه خداوند در عین آزادی اراده انسان است.<ref>صدوق، الاعتقادات، ۲۹-۳۳؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۴۲-۴۷؛ حلی، کشف ‌المراد، ۳۰۸-۳۱۳.</ref> حکمای مسلمان [[علم الهی|علم]] و قدرت و اراده واجب‌‌تعالی را مطلق می‌دانند و بر اساس نظام اسباب و مسببات، اراده انسان را در طول اراده خدا قرار می‌دهند.<ref>فارابی، فصوص الحکم، ۹۰-۹۳؛ ابن‌سینا، تسع رسائل، ۶۶-۷۰؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۳/۴۶-۵۵ و ۱۶۰؛ ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، ۶/۳۷۳-۳۷۴.</ref>


[[امام‌خمینی]] با بهره‌گیری از قرآن و سنت، قائل به شمول اراده مطلقه حق بر همه ذرات عالم است، در عین اینکه [[نظام اسباب و مسببات]] و فاعلیت انسان را نیز قبول دارد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۰-۵۵۱؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۶۲-۶۴.</ref> ایشان در رد گفته اشاعره، که اراده انسان را مخلوق و محکوم [[قضای الهی]] می‌دانند و فاعل را مضطر در فعل خود می‌شمارند، به این نکته اشاره می‌کند که اگر کسی چگونگی ربط موجودات به خدای تعالی را درک کند و بداند عین ربط و فقر به مبدا خود هستند، در می‌یابد آنچه از او صادر می‌شود، به همان نسبت از باری‌تعالی صادر می‌شود؛ زیرا میان خدای تعالی و او هیچ جدایی و عزلتی نیست و همه اشیا با وجود اینکه ظهورات حق‌تعالی هستند، آثار و خاصیت‌هایی نیز دارند و فاعلیت انسان در عین اختیار، همان سایه فاعلیت خدای تعالی است و تعلق اراده حق‌تعالی به نظام اتم هیچ‌گونه منافاتی با اختیار و آزادی اراده انسان ندارد.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۶۲-۶۴.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جبر و اختیار}}
[[امام‌خمینی]] با بهره‌گیری از [[قرآن]] و [[سنت]]، قائل به شمول اراده مطلقه حق بر همه ذرات عالم است، در عین اینکه نظام اسباب و مسببات و فاعلیت انسان را نیز قبول دارد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۰-۵۵۱؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۶۲-۶۴.</ref> ایشان در رد گفته اشاعره، که اراده انسان را مخلوق و محکوم [[قضا و قدر|قضای الهی]] می‌دانند و فاعل را مضطر در فعل خود می‌شمارند، به این نکته اشاره می‌کند که اگر کسی چگونگی ربط موجودات به خدای تعالی را درک کند و بداند عین ربط و فقر به مبدا خود هستند، در می‌یابد آنچه از او صادر می‌شود، به همان نسبت از باری‌تعالی صادر می‌شود؛ زیرا میان خدای تعالی و او هیچ جدایی و عزلتی نیست و همه اشیا با وجود اینکه ظهورات حق‌تعالی هستند، آثار و خاصیت‌هایی نیز دارند و فاعلیت انسان در عین اختیار، همان سایه فاعلیت خدای تعالی است و تعلق اراده حق‌تعالی به نظام اتم هیچ‌گونه منافاتی با اختیار و آزادی اراده انسان ندارد.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۶۲-۶۴.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جبر و اختیار}}
==اتحاد طلب و اراده==
==اتحاد طلب و اراده==
برخی متکلمان در اتحاد یا تلازم اوامر و نواهی خداوند-که از آن به طلب تعبیر می‌کنندـ و اراده او اختلاف کرده‌اند؛ بدین معنا که مثلاً تکلیف [[کافر]] در [[ایمان]] و اطاعت، مستلزم تعلق اراده حق به ایمان و اطاعت هم هست یا نه؟ اشاعره معتقدند هیچ تلازمی میان طلب و اراده نیست.<ref>شهرستانی، نهایة الاقدام، ۱۵۷-۱۶۳.</ref> در برابر، معتزله قائل به اتحاد طلب و امر با اراده حق هستند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۴-۹۶.</ref> ریشه این اختلاف به اختلاف آنان در صحت کلام نفسی که همان صفت تکلم الهی است، بر می‌گردد و این خود به اختلاف متکلمان در مطلق صفات بازمی‌گردد که آیا صفات حق، صفاتی زاید بر ذات است یا عین ذات اوست. در طلب و اراده هم ادعا بر این است که صفت طلب و اراده از صفات ذاتی و قدیم اوست؛ اما طلب و اراده لفظی، حادث است و این دو غیر هم‌اند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۱-۹۶؛ ← امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲.</ref>
برخی متکلمان در اتحاد یا تلازم اوامر و نواهی خداوند-که از آن به طلب تعبیر می‌کنندـ و اراده او اختلاف کرده‌اند؛ بدین معنا که مثلاً تکلیف [[کافر]] در [[ایمان]] و اطاعت، مستلزم تعلق اراده حق به ایمان و اطاعت هم هست یا نه؟ اشاعره معتقدند هیچ تلازمی میان طلب و اراده نیست.<ref>شهرستانی، نهایة الاقدام، ۱۵۷-۱۶۳.</ref> در برابر، معتزله قائل به اتحاد طلب و امر با اراده حق هستند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۴-۹۶.</ref> ریشه این اختلاف به اختلاف آنان در صحت کلام نفسی که همان صفت تکلم الهی است، بر می‌گردد و این خود به اختلاف متکلمان در مطلق صفات بازمی‌گردد که آیا صفات حق، صفاتی زاید بر ذات است یا عین ذات اوست. در طلب و اراده هم ادعا بر این است که صفت طلب و اراده از صفات ذاتی و قدیم اوست؛ اما طلب و اراده لفظی، حادث است و این دو غیر هم‌اند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۱-۹۶؛ ← امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲.</ref>


امام‌خمینی استدلال اشاعره را مردود دانسته است؛ به این بیان که اوامر صادر از انسان از جمله کارهای اختیاری اوست و هیچ فرقی در مبادی آن با مبادی دیگر کارهای اختیاری وی نیست. اوامر و نواهی امتحانی با دیگر اوامر و نواهی در معنا و در مبادی با یکدیگر فرقی ندارند و تنها در دواعی و انگیزه انجام کار، مانند امتحان مختلف‌اند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۱-۲۶.</ref>؛ علاوه بر اینکه قیاس اراده الهی به اراده انسان، در چگونگی صدور اغراض و دواعی صحیح نیست. این بحث در [[اصول فقه]] در بحث اوامر و نواهی نیز مطرح می‌شود؛ به این بیان که آیا امر و طلب مجرد لفظ است یا مستلزم تعلق اراده به آن نیز هست.<ref>عراقی، نهایة الافکار، ۱/۱۶۵-۱۷۹.</ref> علمای علم اصول از مذهب امامیه، قائل به اتحاد طلب و اراده شدند.<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۱/۴۳-۴۹.</ref> [[آخوند خراسانی]] در بیان اتحاد [[طلب و اراده]] معتقد است آن دو در معنا و مصداق یکی هستند، اگرچه میان طلب انشایی و طلب حقیقی فرق است؛ بدین معنا که طلب و اراده در معنا و در خارج متحدند؛ اما طلب حقیقی همان اراده در نفس است و طلب انشایی طلب اعتباری قائم به لفظ یا فعل است<ref>. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۸۴-۸۵.</ref> امام‌خمینی این گفته را در اراده انشایی که آن را از امور اعتباری شمرده، نپذیرفته است؛ زیرا اراده انشایی در امور تکوینی، مانند خلق آسمان‌ها و زمین بی‌معناست، بلکه تنها عقلا در امور اعتباری مورد نیاز خود، مانند [[ملکیت]] و [[زوجیت]]، یک سلسله امور را اعتبار می‌کنند.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۶-۲۷.</ref> به باور ایشان، پاسخ آخوند خراسانی به اشاعره، نه‌تنها مشکل را حل نکرد، بلکه مسئله را در جبر و اختیار انسان تشدید کرد<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۸-۲۹.</ref>؛ از این‌رو ایشان خود به تحقیق در مسئله جبر و اختیار پرداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|جبر و اختیار}}
[[امام‌خمینی]] استدلال اشاعره را مردود دانسته است؛ به این بیان که اوامر صادر از انسان از جمله کارهای اختیاری اوست و هیچ فرقی در مبادی آن با مبادی دیگر کارهای اختیاری وی نیست. اوامر و نواهی امتحانی با دیگر اوامر و نواهی در معنا و در مبادی با یکدیگر فرقی ندارند و تنها در دواعی و انگیزه انجام کار، مانند امتحان مختلف‌اند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۱-۲۶.</ref>؛ علاوه بر اینکه قیاس اراده الهی به اراده انسان، در چگونگی صدور اغراض و دواعی صحیح نیست. این بحث در [[اصول فقه]] در بحث اوامر و نواهی نیز مطرح می‌شود؛ به این بیان که آیا امر و طلب مجرد لفظ است یا مستلزم تعلق اراده به آن نیز هست.<ref>عراقی، نهایة الافکار، ۱/۱۶۵-۱۷۹.</ref> علمای علم اصول از مذهب امامیه، قائل به اتحاد طلب و اراده شدند.<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۱/۴۳-۴۹.</ref> [[آخوند خراسانی]] در بیان اتحاد طلب و اراده معتقد است آن دو در معنا و مصداق یکی هستند، اگرچه میان طلب انشایی و طلب حقیقی فرق است؛ بدین معنا که طلب و اراده در معنا و در خارج متحدند؛ اما طلب حقیقی همان اراده در نفس است و طلب انشایی طلب اعتباری قائم به لفظ یا فعل است<ref>. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۸۴-۸۵.</ref> امام‌خمینی این گفته را در اراده انشایی که آن را از امور اعتباری شمرده، نپذیرفته است؛ زیرا اراده انشایی در امور تکوینی، مانند خلق آسمان‌ها و زمین بی‌معناست، بلکه تنها عقلا در امور اعتباری مورد نیاز خود، مانند ملکیت و زوجیت، یک سلسله امور را اعتبار می‌کنند.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۶-۲۷.</ref> به باور ایشان، پاسخ آخوند خراسانی به اشاعره، نه‌تنها مشکل را حل نکرد، بلکه مسئله را در [[جبر و اختیار|جبر و اختیار انسان]] تشدید کرد<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۸-۲۹.</ref>؛ از این‌رو ایشان خود به تحقیق در مسئله جبر و اختیار پرداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|جبر و اختیار}}
==رابطه اراده و مشیت==
==رابطه اراده و مشیت==
[[مشیت الهی]] یکی از صفات مرتبط با صفت اراده است که در [[قرآن کریم]]<ref>بقره، ۲۰، ۲۲۰ و ۲۵۳؛ کهف، ۲۹؛ زخرف، ۲۰.</ref> و روایات متعددی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۵۰-۱۵۲.</ref> از آن سخن به میان آمده است. عارفان، حقیقت اراده را به حب ذات و سریان آن در کسوت اسما و صفات و مشیت را مرتبه اعلای اراده و منشا ظهور حقایق در مرتبه تعیّن ثانی و [[واحدیت]] می‌دانند که به واسطه [[فیض اقدس]] ایجاد می‌شود.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۸۳-۱۰۸۶.</ref> امام‌خمینی مشیت را به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم می‌کند: [[مشیت ذاتی]]، همان اراده در مرتبه ذات و [[مشیت فعلی]]، [[فیض مقدس]] اطلاقی و وجود منبسط است که دارای [[وحدت حقه]] است و همه تعینات و ظهورات را شامل می‌شود و در آنها ساری و جاری است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۹۸-۹۹؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱.</ref> به اعتقاد ایشان، مشیت و اراده الهی در مقام ذات قدیم و عین ذات و در مقام فعل حادث است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مشیت}}
[[مشیت الهی]] یکی از صفات مرتبط با صفت اراده است که در [[قرآن کریم]]<ref>بقره، ۲۰، ۲۲۰ و ۲۵۳؛ کهف، ۲۹؛ زخرف، ۲۰.</ref> و روایات متعددی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۵۰-۱۵۲.</ref> از آن سخن به میان آمده است. عارفان، حقیقت اراده را به حب ذات و سریان آن در کسوت [[اسما و صفات]] و مشیت را مرتبه اعلای اراده و منشا ظهور حقایق در مرتبه تعیّن ثانی و [[احدیت و واحدیت|واحدیت]] می‌دانند که به واسطه [[فیض اقدس]] ایجاد می‌شود.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۸۳-۱۰۸۶.</ref> امام‌خمینی مشیت را به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم می‌کند: مشیت ذاتی، همان اراده در مرتبه ذات و مشیت فعلی، فیض مقدس اطلاقی و وجود منبسط است که دارای وحدت حقه است و همه تعینات و ظهورات را شامل می‌شود و در آنها ساری و جاری است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۹۸-۹۹؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱.</ref> به اعتقاد ایشان، مشیت و اراده الهی در مقام ذات قدیم و عین ذات و در مقام فعل حادث است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مشیت}}
==اراده الهی در بستر اجتماع و سیاست==
==اراده الهی در بستر اجتماع و سیاست==
[[امام‌خمینی]] با نگاه توحیدی خویش، همه امور عالم را تابع اراده الهی می‌شمرد و معتقد بود تنها این اراده در عالم مؤثر و نافذ<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۷۱.</ref> و سبب بقای عالم ملک و ملکوت است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۷۱.</ref> ایشان پیروزی [[انقلاب اسلامی]] را نتیجه اراده الهی در تحول نفوس می‌دانست و برای کسی در این مورد شانی قائل نبود<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۶۵-۲۶۶ و ۱۲/۲۰۳ و ۴۴۷.</ref> و با دید توحیدی خود، اراده ملت ایران را جلوه اراده حق‌تعالی می‌شمرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۹۷.</ref> و آن را امری مغایر با اراده حق‌تعالی نمی‌دانست، بلکه امر موافق با اراده خداوند را موافق میل مردم می‌دید.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۶۱.</ref> ایشان بر این باور بود که اراده ملت‌ها غیر ممکن‌های عادی را ممکن می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۱۹ و ۱۱/۳۲۳.</ref>
[[امام‌خمینی]] با نگاه توحیدی خویش، همه امور عالم را تابع اراده الهی می‌شمرد و معتقد بود تنها این اراده در عالم مؤثر و نافذ<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۷۱.</ref> و سبب بقای عالم ملک و ملکوت است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۷۱.</ref> ایشان پیروزی [[انقلاب اسلامی]] را نتیجه اراده الهی در تحول نفوس می‌دانست و برای کسی در این مورد شانی قائل نبود<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۶۵-۲۶۶ و ۱۲/۲۰۳ و ۴۴۷.</ref> و با دید توحیدی خود، اراده ملت ایران را جلوه اراده حق‌تعالی می‌شمرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۹۷.</ref> و آن را امری مغایر با اراده حق‌تعالی نمی‌دانست، بلکه امر موافق با اراده خداوند را موافق میل مردم می‌دید.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۶۱.</ref> ایشان بر این باور بود که اراده ملت‌ها غیر ممکن‌های عادی را ممکن می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۱۹ و ۱۱/۳۲۳.</ref>
خط ۹۸: خط ۹۸:
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
علی اله‌بداشتی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/577/ اراده]»، دانشنامه امام‌خمینی(ره)، ج۱، ص۵۷۷-۵۸۳.
 
* علی اله‌بداشتی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/577/ اراده]»، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۱، ص۵۷۷-۵۸۳.


[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های جلد اول دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد اول دانشنامه]]
۱۴٬۶۰۳

ویرایش