Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ویرایش شناسه) |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اسم اعظم''' | '''اسم اعظم''' یا اسم جامع همه [[اسمای الهی]] است. این اسم برترین اسم خداوند است که تنها بندگان خاص از آن اطلاع دارند. اسم اعظم در مباحث عرفانی جایگاه مهمی دارد به مسائلی چون [[اسما و صفات|اسماء و صفات]]، [[انسان کامل]] و [[فیض اقدس و مقدس|فیض اقدس و فیض مقدس]] مرتبط است. اسم اعظم نزد [[عرفا|اهل معرفت]] کلید همه مشکلات عالم است که با استمداد از آن، هر مقصودی برآورده میشود. | ||
اسم | [[امامخمینی]] در کتاب [[شرح دعاءالسحر (کتاب)|شرح دعاء السحر]] به تفصیل از اسم اعظم بحث کرده و با استناد به برخی [[حدیث|روایات]] و [[دعا|ادعیه]] به بیان ماهیت و مصادیق عینی آن پرداخته و بر این باور است که اسم اعظم نخستین حضرتی است که از مقام فیض اقدس ظهور یافته است. ایشان برای اسم اعظم، تقسیمی بدیع کرده است و معتقد است در سه مرتبه مقام الوهیت، عالم خارج و مرتبه لفظ، اسم اعظم حقیقتی متناسب با آن مراتب دارد. | ||
[[ | |||
به اعتقاد امامخمینی، آنچه از الفاظ اسم اعظم در کلمات [[عرفا|عارفان]] ذکر شده، بر اساس روایات نبوی یا کشف ریاضتهای عارفان است و علم این الفاظ در [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] از عموم مردم پنهان نگاه داشته شده و تنها نزد اولیا و علمای راسخین است. امامخمینی همچنین بر این باور است که اسم اعظم، هفتاد و سه حرف بود و [[آصف بن برخیا]] تنها با اطلاع بر یک حرف آن توانست تخت بلقیس را احضار کند، اما [[اهل بیت(ع)|اهلبیت(ع)]] هفتاد و دو حرف آن را میدانند و یک حرف آن مستأثر بوده و در عالم غیب حق تعالی پنهان است. | |||
== مقدمه == | |||
اسم اعظم وصف برترین اسم [[خداوند]] است که تنها بندگان خاص از آن اطلاع دارند<ref>نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ۱/۶۵.</ref> در اصطلاح [[عارفان]]، اسمی از اسمای خداوند است که مشتمل بر همه اسمای دیگر است؛ از اینرو برخی اسم «[[الله]]» را به سبب جامعبودن همه [[اسما و صفات|اسما و صفات الهی]]، اسم اعظم دانستهاند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۹۰؛ جرجانی، التعریفات، ۱۰؛ جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۲۷۴–۲۷۵.</ref>{{سخ}} | |||
[[امامخمینی]] برای اسم اعظم مراتبی قائل است. ایشان اسم اعظم را به حسب الوهیت اسم جامع «الله» میداند که جامع همه اسمای الهی است و اسمای دیگر مظهر این اسم بهشمار میروند.<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۸ و ۷۶–۷۷.</ref> | |||
== پیشینه == | |||
امامخمینی خاطرنشان | اسم اعظم ریشه در آیات قرآن دارد که از آشنایی برخی از تابعان [[پیامبران الهی(ع)]] به بعضی از حروف اسم اعظم و بعضی اسرار این اسم، خبر دادهاست<ref>اعراف، ۱۷۵؛ نمل، ۴۰؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۲/۶۱۵ و ۴/۲۲۰.</ref> چنانکه بنابر روایات، [[آصف بن برخیا]] با اسم اعظم تخت بلقیس را منتقل کرد<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۰.</ref> و مفسران به تبیین آن پرداختهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۷۶۸؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۵۳.</ref> در روایات نیز از این اسم سخن به میان آمدهاست؛ چنانکه برخی [[حدیث|روایات]] اسم اعظم را ۷۳ حرف دانستهاند که ۷۲ حرف آن به [[رسول خدا(ص)]] و [[امامان معصوم(ع)]] داده شده و یک حرف نزد خداوند است و آن را مخصوص خود قرار دادهاست<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۰.</ref> در برخی [[دعا|دعاها]]، از جمله [[دعای سمات]] نیز از اسمهای اعظم یاد شدهاست. در این دعا از اسمهایی نام برده شده که اگر بر درهای بسته آسمان خوانده شوند، بازگردند و اگر برای گشایش تنگناهای زمین خوانده شوند، به فراخی گرایند.<ref>طوسی، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ۱/۴۱۶.</ref> [[امامخمینی]] نیز به مضمون این دعا اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۵.</ref>{{سخ}} | ||
از میان متکلمان، بیهقی از نخستین کسانی است که از اسم اعظم بحث کردهاست<ref>بیهقی، الاسماء و الصفات، ۴۳، ۱۶۴ و ۲۱۱.</ref> سپس [[غزالی]] در کتاب المقصد الاسنی<ref>غزالی، المقصد الاسنی، ۴۰–۴۱.</ref> «الله» را اسم اعظم دانسته، بر آن برهان اقامه کردهاست. فخر رازی بیان مبسوطتری نسبت به غزالی دارد و به طرح دیدگاهها و آرای مختلف در آن پرداختهاست<ref>فخر رازی، لوامع البینات، ۸۸.</ref> اسم اعظم در مباحث عرفانی نیز جایگاه مهمی داشته، به مسائلی چون اسما و صفات، انسان کامل،<ref>جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ۸۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۵۹.</ref> [[فیض اقدس]] و [[فیض مقدس]]<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۱.</ref> مرتبط است. نزد اهل معرفت، اسم اعظم کلید حل همه مشکلات عالم است و با استمداد از آن، هر مقصودی برآورده میشود؛ از اینرو میتوان معجزات پیامبران (ع) و کرامات اولیا (ع) را برخاسته از این اسم دانست<ref>گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۱/۲۳۷–۲۴۴.</ref> تفصیل این بحث را در آثار [[ابنعربی]]<ref>ابنعربی، مجموعه رسائل، ۴۰۵–۴۰۶.</ref> شاگردان و پیروان او، ازجمله: قونوی<ref>قونوی، الفکوک، ۲۴۹.</ref> جندی،<ref>جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ۸۰.</ref> قیصری<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۷ و ۳۵۹.</ref><ref>جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۹۷–۹۸.</ref> و آملی<ref>آملی، المقدمات، ۳۵۹ و ۴۵۲.</ref> میتوان مشاهده کرد.{{سخ}} | |||
امامخمینی در کتاب [[شرح دعاء السحر]] بهتفصیل از اسم اعظم بحث کرده، با استناد به برخی روایات و ادعیه، به بیان ماهیت و مصادیق عینی آن پرداختهاست<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۵–۸۷.</ref> ایشان بعدها در کتابهای [[مصباح الهدایه]]<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۱۸.</ref> [[تعلیقات علی شرح فصوص الحکم]]<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ۲۹۱.</ref> و [[آداب الصلاة]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱–۲۴۷.</ref> زوایای دیگری از آن را تبیین کرده و در برخی از کتابهای خود، مطالب را به تحقیق خود در کتاب مصباح الهدایه ارجاع دادهاست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۴–۲۴۵.</ref> در کتاب مصباح الهدایه نیز از خلافت اسم اعظم الهی<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۲۷.</ref> و وساطت آن میان اسمای الهی و فیض مقدس<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷، ۱۹ و ۳۳.</ref> و مظهر اسم اعظم «الله» در مرتبه تعین علمی، که همان عین ثابت [[انسان کامل]] است،<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۰.</ref> بحث کردهاست. | |||
== حقیقت اسم اعظم == | |||
اسم در اصطلاح [[عرفان|عرفانی]] صرف لفظ نبوده بلکه حقیقتی عینی است و آن عبارت از ذات همراه با صفتی خاص از صفات حق یا تجلیای از تجلیات حق میباشد<ref>کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۱۳؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴.</ref> اگرچه برخی متکلمان بر اساس [[فهم عرفی]] از ظاهر روایات، اسم اعظم را مانند اسمای الهی، مرکب از الفاظ و حروف میدانند<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۸/۳۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۱۱۰–۱۱۱؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۱۲.</ref> امامخمینی مانند سایر اهل معرفت<ref>جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ۷۹؛ جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۸۴.</ref> حقیقت اسمای الهی را صرف لفظ ندانسته، با استناد به روایتی از [[امام صادق(ع)]]<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۱۲.</ref> اسم اعظم را از سنخ حرف و صوت نمیشمارد، بلکه آنها را حقایقی عینی میداند که اسمای لفظی، به آن حقایق اشاره دارند<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۵.</ref> این حقایق، حاصل [[تجلیات]] مختلف حقتعالی در مرتبه واحدیت است.<ref>ابنعربی، مجموعه رسائل، ۱۸۸.</ref>{{سخ}} | |||
امامخمینی در تبیین حقیقت اسم اعظم بر این باور است که اسم اعظم نخستین حضرتی است که از مقام فیض اقدس ظهور یافته و آن اسم «الله» میباشد، به حسب تعین خود که واجد جمیع اسما و صفات بوده و در تمام مظاهر و آیات ظاهر گشتهاست و همه اسما و صفات به واسطه اسم اعظم به فیض اقدس مرتبط میشوند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۱۹.</ref> و از آنجاکه اسم اعظم نزدیکترین اسما به عالم قدس است، در عین اشتمال بر کثرات و تعینات، دارای وحدتی تام بوده و نخستین مظهر فیض اقدس بهشمار میآید، بلکه حقیقت آن متحد با [[فیض اقدس و مقدس|فیض اقدس]] بوده و اختلاف آن به [[اعتبار]] است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۹.</ref> جامعیت اسم اعظم نسبت به اسمای الهی و اشتمال آن بر اسما به گونهای است که هیچیک از اسما در آن غلبه و تصرفی ندارد؛ چنانکه نه صفت جمال در آن بر صفت جلال غلبه دارد و نه صفت جلال بر جمال؛ از این جهت دارای اعتدال و استقامت بوده و حائز مقام برزخیت کبری است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۰.</ref> [[انسان کامل]] نیز به جهت اینکه مظهر اتم اسم اعظم است دارای برزخیت کبری و اعتدال تام بوده و مظهریت آن برای اسمی زاید بر اسم دیگر نیست.<ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۵۳۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۹.</ref>{{سخ}} | |||
امامخمینی خاطرنشان کردهاست برای حقیقت اسم دو مقام است: | |||
# مقام غیبی و غیب غیبی؛ | # مقام غیبی و غیب غیبی؛ | ||
# مقام ظهور و ظهور ظهوری؛ و از آنجاکه اسم علامت حق و فانی در ذات مقدس است، پس هر اسمی که به افق وحدت نزدیکتر باشد و از عالم کثرت دورتر باشد، در اسمبودن کاملتر است و کاملترین اسما، آن اسمی است که از کثرات حتی کثرت علمی | # مقام ظهور و ظهور ظهوری؛ و از آنجاکه اسم علامت حق و فانی در ذات مقدس است، پس هر اسمی که به افق وحدت نزدیکتر باشد و از عالم کثرت دورتر باشد، در اسمبودن کاملتر است و کاملترین اسما، آن اسمی است که از کثرات حتی کثرت علمی مبری باشد و آن تجلی غیبی احدی است در حضرت ذات به مقام فیض اقدس و پس از آن تجلی به اسم اعظم «الله» در [[مقام واحدیت]] و سپس [[تجلی]] به فیض مقدس است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۴.</ref> | ||
==تقسیم بدیع امامخمینی== | |||
امامخمینی برای اسم اعظم، تقسیمی بدیع ذکر | == تقسیم بدیع امامخمینی == | ||
===اسم اعظم در مرتبه الوهیت=== | امامخمینی برای اسم اعظم، تقسیمی بدیع ذکر کردهاست. ایشان سه مرتبه [[مقام الوهیت]]، عالم خارج و مرتبه لفظ را بیان میکند و معتقد است این اسم، در هر یک از این مراتب، حقیقتی متناسب با آن مرتبه دارد: | ||
امامخمینی مانند دیگر عارفان <ref> | |||
ایشان، بنابر تحقیقی که در مصباح الهدایه داشته و در کتابهای دیگر خود نیز به آن ارجاع میدهد، باطن اسم «الله» را بر [[مقام | === اسم اعظم در مرتبه الوهیت === | ||
امامخمینی در تعلیقات خود بر [[شرح فصوص الحکم]]، مطلب یادشده را با تفصیل بیشتری شرح داده، معتقد است اسم اعظم، یک جهت غیبی و باطنی داشته که ریشه در مرتبه احدیت و فیض اقدس دارد و از آن به «غیب | امامخمینی مانند دیگر عارفان<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۵۳؛ آملی، جامع الاسرار، ۱۳۴–۱۳۲.</ref> معتقد است اسم اعظم در مرتبه الوهیت، همان اسم جامع الهی و نخستین تجلی حق در مرتبه واحدیت است که به واسطه او، همه موجودات در [[عوالم غیب]] و شهادت ظاهر گردیدهاند<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۸–۸۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱ و ۲۴۷.</ref> به اعتقاد ایشان، باطن اسم اعظم و جهت غیبی آن، همان اسم مستأثر الهی و حرف هفتاد و سوم از اسم اعظم است که حقتعالی برای خود حفظ کردهاست.<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۱۴–۱۵؛ امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۵–۷۶.</ref> | ||
امامخمینی در بیانی دیگر، مانند دیگر اهل معرفت، <ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۱۹۰؛ ابنعربی، فصوص الحکم، ۷۹؛ فناری، ۱۴۵.</ref> معتقد است همه اسمای الهی بلکه همه اشیا، اسم اعظم الهی هستند <ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، | ایشان، بنابر تحقیقی که در [[مصباح الهدایه]] داشته و در کتابهای دیگر خود نیز به آن ارجاع میدهد، باطن اسم «الله» را بر [[مقام عماء]] که واسطه میان احدیت غیبی و [[حضرت واحدیت]] است، منطبق میداند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۸–۲۹؛ امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۲۹۰–۲۹۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶.</ref> به اعتقاد ایشان، اسم اعظم «الله» که نخستین تعیّن از فیض اقدس و حقیقت غیبی بهشمار میآید، خود منشأ ظهور اسما و اعیان دیگر است و نخستین مظهر این اسم، اسمای ذاتی «الرَّحمن» و «الرَّحیم» میباشند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۱۸.</ref> که از اسمای کلی و جامع بوده، خود منشأ بسط وجود و کمالات آن در عالم هستیاند.<ref>امامخمینی، تفسیر سوریه حمد، ۱۶۴–۱۶۶؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.</ref>{{سخ}} | ||
امامخمینی تأکید میکند اسم «الله»، به سبب دارا بودن حقایق همه اسمای دیگر و حکومت بر آنها، در حد اعتدال است و جهتی در آن بر جهتی دیگر غلبه ندارد؛ از اینرو چنین اسمی اسم اعظم الهی خواهد بود <ref>امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۱۴۸.</ref> به اعتقاد ایشان وقتی سالک به حضرت الهیه در مرتبه واحدیت رسید، تجلی بر قلوب او در ابتدا به اسمای صفاتی در مقام واحدیت است و پس از آن، تجلی به اسمای ذاتی احدی است که تجلی به اسم الله رخ میدهد <ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۶۵۳.</ref> و در این مرتبه، محیطبودن بعضی از صفات بر بعضی دیگر و افضلیت بعضی را درک میکند و با عبور از حضرت واحدیت و وصول به حضرت احدیت جمع، در آن فانی میگردد. در این مقام، کثرتها و اسم و رسمها مستهلک شده، سؤال و مسئولی باقی نمیماند و تنها حق به صفت مالک قهار ظهور میکند و این مقام سکر و هیمان سالک است. <ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، | امامخمینی در تعلیقات خود بر [[شرح فصوص الحکم]]، مطلب یادشده را با تفصیل بیشتری شرح داده، معتقد است اسم اعظم، یک جهت غیبی و باطنی داشته که ریشه در [[مرتبه احدیت]] و فیض اقدس دارد و از آن به «غیب الغیوب» و «عنقای مُغرب» تعبیر میشود و هیچ فکری به ساحت او راه ندارد. همچنین یک جهت ظهوری به طرف خلق دارد که آن، اسم جامع «الله» است<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۲۹۱؛ امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۶۲۴.</ref> این اسم، جامع همه کمالات است که از مرتبه غیب، کسب فیض میکند و واسطه جریان فیض در عوالم پایینتر بوده، باقی اسما و صفات به واسطه آن، به مرتبه غیبی مرتبط میشوند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۱۸.</ref>{{سخ}} | ||
===اسم اعظم در مرتبه عینی و خارج=== | امامخمینی در بیانی دیگر، مانند دیگر اهل معرفت،<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۱۹۰؛ ابنعربی، فصوص الحکم، ۷۹؛ فناری، ۱۴۵.</ref> معتقد است همه اسمای الهی بلکه همه اشیا، اسم اعظم الهی هستند<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۴–۷۶ و ۱۵۳.</ref> چنانکه از ابییزید نیز نقل شده که هر اسمی از اسمای الهی که با دلی صاف بیان شود، اسم اعظم است<ref>بقلی، شرح شطحیات، ۱۲۵.</ref> به اعتقاد ایشان اگر این امر برای سالکی که دارای مقام اسم اعظم است، محقق شود، درمییابد که در طلب از حقتعالی، آن اسمی که اجابت میکند، اسم اعظم الهی است<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۱۵۳.</ref> و این، از آن جهت است که همه اسمای الهی، مشتمل بر تمامی حقایق و کمالات و متحد با ذات هستند. این اتحاد و عینیت با ذات، موجب میشود هر اسمی، جامع همه کمالات اسمای دیگر باشد؛ ولی در برخی اسما یک کمال، ظهور و غلبه دارد و سایر کمالات در آن باطن و مخفی است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۹–۲۰.</ref> از اینرو در دعای سحر<ref>ابنطاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، ۱/۱۷۵.</ref> آمدهاست «کُلُّ أَسمائِکَ کَبیرَة: همه نامهایت بزرگاند».{{سخ}} | ||
به اعتقاد امامخمینی اسم اعظم، به اعتبار حقیقت عینی، منطبق بر مشیت | [[امامخمینی]] تأکید میکند اسم «الله»، به سبب دارا بودن حقایق همه اسمای دیگر و حکومت بر آنها، در حد اعتدال است و جهتی در آن بر جهتی دیگر غلبه ندارد؛ از اینرو چنین اسمی اسم اعظم الهی خواهد بود<ref>امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۱۴۸.</ref> به اعتقاد ایشان وقتی سالک به حضرت الهیه در مرتبه واحدیت رسید، [[تجلی]] بر قلوب او در ابتدا به اسمای صفاتی در مقام واحدیت است و پس از آن، تجلی به اسمای ذاتی احدی است که تجلی به اسم الله رخ میدهد<ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۶۵۳.</ref> و در این مرتبه، محیطبودن بعضی از صفات بر بعضی دیگر و افضلیت بعضی را درک میکند و با عبور از حضرت واحدیت و وصول به حضرت احدیت جمع، در آن فانی میگردد. در این مقام، کثرتها و اسم و رسمها مستهلک شده، سؤال و مسئولی باقی نمیماند و تنها حق به صفت مالک قهار ظهور میکند و این مقام سکر و هیمان سالک است.<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۱۴–۱۶.</ref> | ||
امامخمینی همانند دیگر عارفان <ref> | |||
به اعتقاد ایشان، [[ملائکه]] به سبب اینکه انسان کامل مظهر اسم اعظم و جامع همه اسمای الهی است، بر او [[سجده]] کردند و انسان به مقامی برتر دست یافت. <ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۳/ | === اسم اعظم در مرتبه عینی و خارج === | ||
===اسم اعظم در مرتبه لفظ=== | به اعتقاد امامخمینی اسم اعظم، به اعتبار حقیقت عینی، منطبق بر مشیت مطلقه الهی است، {{ببینید|مشیت}} که خود تعینی ندارد؛ اما واسطه ظهور تعینات خارجی بوده، در آنها جاری و ساری است. انسان کامل نیز ـ که مظهر این حقیقت کلی است ـ با آن متحد است؛ بنابراین، همه ذرات عالم، از [[عالم عقل]] تا [[هیولای اولی]]، تفصیل حقیقت اسم اعظماند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۰–۲۴۱؛ امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۷–۷۸؛ امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۲۹.</ref> از اینرو ایشان همانند دیگر عارفان معتقد است مظهر اتم و کامل اسم اعظم به حسب حقیقت عینی و خارجی، [[انسان کامل]] است<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۷؛ جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ۸۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۳۸ و ۵۱۷.</ref> و اسم اعظم، رب انسان کامل محسوب میشود.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۱ و ۸۴؛ امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۶۳۵.</ref>{{ببینید|انسان}}{{سخ}} | ||
امامخمینی اسم اعظم را در این مرتبه کلمات خاصی میداند که از حقیقت آن اسم حکایت میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۵.</ref> در روایات نیز از این بحث سخن به میان آمده و در کتب روایی، بابی به آن اختصاص | امامخمینی همانند دیگر عارفان<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۷.</ref> و در بیانی دیگر، عین ثابت انسان کامل را نخستین ظهور اسم اعظم در مرتبه واحدیت و ظهور لوازم اسما میداند و معتقد است انسان کامل دارای مرتبه خلافت بر اعیان دیگر است و سایر [[اعیان ثابته]]، بلکه اسمای دیگر نیز از تجلیات آن بهشمار میآیند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۱.</ref> {{ببینید|اعیان ثابته}} ایشان با بهرهگیری از بعضی روایات<ref>کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۵۸۱.</ref> و مبانی عرفانی خود در [[انسانشناسی|شناخت حقیقت انسان]]، معتقد است؛ انسان کامل به سبب خفای اسم اعظم و پنهانشدن شمس حقیقت در او، منطبق بر [[لیلةالقدر]] است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۳.</ref>{{ببینید|لیلةالقدر}}{{سخ}} | ||
امامخمینی با نقل کلمات عارفانی چون؛ ابنعربی و [[جندی]]، به معیاری از [[سیدعلیخان شیرازی]] اشاره میکند که اسم اعظم با «الله» آغاز میشود و با «هو» پایان مییابد؛ | به اعتقاد ایشان، [[ملائکه]] به سبب اینکه انسان کامل مظهر اسم اعظم و جامع همه اسمای الهی است، بر او [[سجده]] کردند و انسان به مقامی برتر دست یافت.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۳/۴۶–۴۷؛ امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۴.</ref> {{ببینید|انسان کامل}} ایشان سرّ اختلاف پیامبران (ع) را نیز در مظهریت آنان از اسمای الهی میداند و رسول ختمی مرتبت (ص) را از جهت مظهریت تام او از اسم اعظم الهی و محل تجلی اسم اعظم الهی<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۴۱.</ref> برتر از پیامبران دیگر دانسته، پیامبران دیگر را ـ هر یک به مناسبت اسمی که از آن مظهریت دارند و غلبه آن اسم در آنها ـ دارای مرتبه و درجه خاصی از کمال و شرافت میداند. نیز معتقد است، اختلاف دعوت [[پیامبران (ع)]] به اختلاف مظهریت آنها از اسمای الهی بازمیگردد.<ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۵۹۱–۵۹۲؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۳.</ref>{{ببینید|نبوت}} | ||
ایشان پس از نقل این معیار، موضعی | |||
==رابطه اسم اعظم با اسما مستأثره== | === اسم اعظم در مرتبه لفظ === | ||
اسم مستأثر ریشه در دعاها <ref>ابنطاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، ۲/۱۲۵.</ref> و روایات دارد و در برخی روایات از اسمائی یاد شده که خداوند علم آنها را نزد خود نگاه | امامخمینی اسم اعظم را در این مرتبه کلمات خاصی میداند که از حقیقت آن اسم حکایت میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۵.</ref> در روایات نیز از این بحث سخن به میان آمده و در کتب روایی، بابی به آن اختصاص یافتهاست<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۰.</ref> و اندیشمندان بسیاری دربارهٔ آن سخن گفتهاند.<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۸۴–۲۹۱؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۳/۲۸۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۴۳–۴۵؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۴/۱۵۳–۲۱۱.</ref> مفسران ذیل بحث [[حروف مقطعه|حروف مقطّعه]] و برخی آیات دیگر<ref>بقره ۱؛ نمل ۴۰.</ref> به آن پرداختهاند و در تعیین آن اختلاف کردهاند. عدهای با استناد به بعضی روایات<ref>صدوق، التوحید، ۲۳۱.</ref> اسم «الله» را اسم اعظم میدانند،<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۱۱۰–۱۱۱؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۸۱.</ref> برخی اسم اعظم را در [[آیة الکرسی]] و حروف مقطعه قرآن دانستهاند.<ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱/۶۸۶؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۶۷؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ۲/۵.</ref> اهل معرفت نیز توجه ویژهای به آن داشتهاند؛ چنانکه [[ابنعربی]]، اسم اعظم را مرکب از حروف «ا، د، ذ، ر، ز، و، لا» دانستهاست<ref>ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، ۲/۱۲۲.</ref> بعضی نیز آن را «الله، المحیط، القدیر، الحی و القیوم» میدانند.<ref>جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ۸۱.</ref>{{سخ}} | ||
امامخمینی بر این باور است که اسم اعظم هفتاد و سه حرف بوده و آصف برخیا تنها با اطلاع بر یک حرف آن توانست تخت بلقیس را احضار کند؛ اما [[اهل بیت(ع)]] هفتاد و دو حرف آن را میدانند و یک حرف آن مستأثر بوده و در علم غیب حقتعالی پنهان میباشد. <ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۶.</ref> به اعتقاد ایشان حقتعالی با تجلی غیبی احدی که همه اسما در آن مستهلک هستند، به اسم مستأثر تجلی کرد و این | امامخمینی با نقل کلمات عارفانی چون؛ [[ابنعربی]] و [[جندی]]، به معیاری از [[سیدعلیخان شیرازی]] اشاره میکند که اسم اعظم با «الله» آغاز میشود و با «هو» پایان مییابد؛ حروفش نقطه ندارد و قرائت آن با نداشتن اعراب تغییر نمیکند و آن در پنج آیه از پنج سوره [[قرآن]]<ref>بقره، ۲۵۵–۲۵۷؛ آل عمران ۲–۴؛ نساء ۸۷؛ طه، ۸؛ تغابن، ۱۳.</ref> است.<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۸۶.</ref>{{سخ}} | ||
عارفان در مظهر داشتن اسما مستأثر اختلاف دارند. گروهی بر این باورند که این اسما مظهر ندارند <ref> | ایشان پس از نقل این معیار، موضعی نگرفتهاست که بیانگر تأیید آن است. به اعتقاد ایشان، آنچه از الفاظ اسم اعظم در کلمات [[عارفان]] ذکر شده، بر اساس روایات نبوی (ص) یا کشف و ریاضتهای عارفان است و علم این الفاظ در [[شریعت]] از عموم مردم پنهان نگاه داشته شده و تنها نزد اولیا و «علمای راسخین» است.<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۸۵–۸۶.</ref> | ||
==مصادیق== | |||
بعضی اندیشمندان بر این اعتقادند که «هو» اسم اعظم است <ref>سبزواری، شرح مثنوی، ۲/۱۶.</ref> در روایتی از [[امیرالمؤمنین(ع)]] «یا هو، یا من لا هو الا هو» اسم اعظم شمرده | == رابطه اسم اعظم با اسما مستأثره == | ||
اسم مستأثر ریشه در دعاها<ref>ابنطاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، ۲/۱۲۵.</ref> و روایات دارد و در برخی روایات از اسمائی یاد شده که خداوند علم آنها را نزد خود نگاه داشتهاست و یکی از هفتاد و سه حرف اسم اعظم است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۰.</ref>{{سخ}} | |||
امامخمینی بر این باور است که اسم اعظم هفتاد و سه حرف بوده و آصف برخیا تنها با اطلاع بر یک حرف آن توانست تخت بلقیس را احضار کند؛ اما [[اهل بیت(ع)]] هفتاد و دو حرف آن را میدانند و یک حرف آن مستأثر بوده و در علم غیب حقتعالی پنهان میباشد.<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۶.</ref> به اعتقاد ایشان حقتعالی با تجلی غیبی احدی که همه اسما در آن مستهلک هستند، به اسم مستأثر تجلی کرد و این [[تجلی]]، جهت غیبی و بطونی [[فیض اقدس و مقدس|فیض اقدس]] شمرده میشود،<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۱۴–۱۵.</ref> اما خود ذات هیچگونه تجلی و اسم و رسمی ندارد و محل شهود و اشاره واقع نمیشود.<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۲۵۵.</ref>{{سخ}} | |||
عارفان در مظهر داشتن اسما مستأثر اختلاف دارند. گروهی بر این باورند که این اسما مظهر ندارند<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۶؛ قمشهای، ۱۰۸.</ref> و راه رسیدن و معرفت آنها مسدود میباشد، مگر برای افرادی که فانی در [[مقام واحدیت]] گشتهاند<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۶.</ref> امامخمینی با بیان وجه ارتباط خاص میان موجودات، احدیت حق را سرّ وجودی و رابطه میان اسم مستأثر و مظهر آن میداند<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۲۶–۲۷، ۲۱۸ و ۲۵۹–۲۶۰.</ref> و بر این عقیده است که اسم مستأثر در مقام غیب مطلق هیچ اثر و مظهری ندارد، ولی در مقام احدیت دارای اثر و مظهر است. ایشان با استناد به آیات «ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیتِها»<ref>هود، ۵۶.</ref> «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها»<ref>بقره، ۱۴۸.</ref> براین باور است اسمای مستأثره همانند سایر اسمای الهی در عالم اثر دارند و دارای مظهر میباشند اما مظهر این اسما مثل خود این اسمای برگزیده حق میباشند و کسی بر آنها آگاه نیست<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۲۶ و ۲۱۸.</ref> ایشان وجه خاص غیبی احدی را که همان سرّ وجودی و رابطه میان اسم مستأثر و اشیا است از ضمیر «هو» در دو آیه [[سوره هود]]<ref>هود، ۵۶.</ref> استنباط میکند<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۲۶ و ۲۱۸.</ref> البته ایشان در بعضی مواضع قائل شدهاست که اسم مستأثر در حقیقت ازجمله اسما محسوب نمیشود؛ از اینرو دارای ظهور یا مظهر نمیباشد.<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۲۵۹.</ref> ایشان بر این عقیده است که اسمای مستأثره قابل دسترسی بوده و آن را غایت سیر میشمارد و منتهای مقصد سالکان و مقام «اَو اَدنی» در [[قرآن|قرآن کریم]]<ref>نجم، ۹.</ref> را قابل انطباق بر آن میداند.<ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۶۲۵.</ref> | |||
== مصادیق == | |||
بعضی اندیشمندان بر این اعتقادند که «هو» اسم اعظم است<ref>سبزواری، شرح مثنوی، ۲/۱۶.</ref> در روایتی از [[امیرالمؤمنین(ع)]] «یا هو، یا من لا هو الا هو» اسم اعظم شمرده شدهاست<ref>ابنفهد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ۲۷۹.</ref> برخی نیز «هو» را در «قُلْ هُوَ اللَّهُ» اشاره به غیب ذات<ref>جندی، تحفة الروح، ۵۵.</ref> و ذات که اسم و رسمی برای آن متصور نیست<ref>قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، ۳۷.</ref> میدانند. امامخمینی کلمه «هو» را اسم اعظم نشمرده و اسم «الله» را اسم اعظم میداند و سه احتمال برای کلمه «هو» ذکر میکند و آن را اشاره به مقام ذات یا غیب هویت یا اسما ذاتیه میداند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۳.</ref> و در مواضعی با استناد به روایتی<ref>صدوق، التوحید، ۸۸.</ref> ضمیر «هو» را اشاره به [[مقام غیب]]<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۳.</ref> و دارای بالاترین مقام میشمارد؛ به گونهای که قلوب اولیای کامل و حتی [[انبیا(ع)]] نیز از ساحت قدس آن محجوب هستند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۳.</ref> بدون اینکه متعین به تعین صفاتی یا متجلی به تجلیات اسمائی باشد؛ حتی اسمای ذاتیه در مقام احدیت<ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۶۵۲.</ref> ایشان در [[تفسیر سوره توحید]] با استناد به کلام استاد خود [[محمدعلی شاهآبادی]]<ref>امامخمینی، تفسیر سوره توحید، ۶۷.</ref> قائل است که کلمه «هو» در [[سوره توحید]] برهان برای صفات و اسمای دیگری است که در سوره توحید پس از این کلمه ذکر شدهاست؛ به این معنا که چون کلمه «هو» مطلق بوده و اشاره به صرف وجود است، از این جهت «الله» است و جامع تمام کمالات اسمائیه میباشد و از آنجاکه صرف وجود به حقیقت بسیط خود همه [[اسما و صفات]] را در خود دارد، «احد» است و چون صرف وجود [[ماهیت]] ندارد، «صمد» است و چون صرف [[وجود]] را نقص عارض نمیشود، از غیر حاصل نمیشود و تکرار برای آن ممتنع است، والد و مولود و کفو ندارد.<ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۶۵۴.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس|۲}} | ||
==منابع== | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* قرآن کریم. | * قرآن کریم. | ||
* آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص | * آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش. | ||
* آملی، سیدحیدر، جامع | * آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش. | ||
* ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، تحقیق جواد قیومی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | * ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، تحقیق جواد قیومی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | ||
* ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا. | * ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا. | ||
* ابنعربی، محیالدین، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا(س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش. | * ابنعربی، محیالدین، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا (س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش. | ||
* ابنعربی، محیالدین، مجموعه رسائل ابنعربی، بیروت، دارالمحجة البیضاء، چاپ اول، ۱۴۲۱ق. | * ابنعربی، محیالدین، مجموعه رسائل ابنعربی، بیروت، دارالمحجة البیضاء، چاپ اول، ۱۴۲۱ق. | ||
* ابنفهد حلی، احمدبنمحمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، تصحیح احمد موحدی قمی، تهران، دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق. | * ابنفهد حلی، احمدبنمحمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، تصحیح احمد موحدی قمی، تهران، دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | * امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | * امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش. | ||
* بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | * بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | ||
* بقلی شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، تحقیق هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ سوم، ۱۳۷۴ش. | * بقلی شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، تحقیق هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ سوم، ۱۳۷۴ش. | ||
خط ۶۲: | خط ۷۷: | ||
* جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش. | * جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش. | ||
* جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش. | * جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش. | ||
* جندی، مؤیدالدین، شرح | * جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق. | ||
* جندی، | * جندی، مؤیدالدین، نفحة الروح و تحفة الفتوح، تحقیق نجیب مایل هروی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش. | ||
* سبزواری، ملاهادی، شرح مثنوی، تصحیح مصطفی بروجردی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. | * سبزواری، ملاهادی، شرح مثنوی، تصحیح مصطفی بروجردی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. | ||
* شاهآبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تحقیق زاهد ویسی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ | * شاهآبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تحقیق زاهد ویسی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. | ||
* شهرزوری، شمسالدین، رسائل الشجرة الالهیة | * شهرزوری، شمسالدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
* صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق. | * صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق. | ||
* طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش. | * طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش. | ||
* طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | * طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | ||
* طوسی، محمدبنحسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | * طوسی، محمدبنحسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | ||
* غزالی، ابوحامد، المقصد الأسنی فی شرح | * غزالی، ابوحامد، المقصد الأسنی فی شرح اسماءالله الحسنی، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا. | ||
* فخر رازی، محمدبنعمر، لوامع البینات، شرح | * فخر رازی، محمدبنعمر، لوامع البینات، شرح اسماءالله تعالی و الصفات، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۴۰۶ق. | ||
* فخر رازی، | * فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق. | ||
* فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. | * فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. | ||
* فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق. | * فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق. | ||
خط ۸۲: | خط ۹۷: | ||
* کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
* کوفی، فراتبنابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمدکاظم محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق. | * کوفی، فراتبنابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمدکاظم محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق. | ||
* | * گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۸ش. | ||
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | * مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | ||
* ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، ۱۳۶۰ش. | * ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، ۱۳۶۰ش. | ||
* میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش. | * میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش. | ||
* نیشابوری، حسنبنمحمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقیق زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق. | * نیشابوری، حسنبنمحمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقیق زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | |||
حسین شهسواری، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/8/ اسم اعظم]»، دانشنامه | == پیوند به بیرون == | ||
[[رده:مقالههای | *حسین شهسواری، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/8/ اسم اعظم]»، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۲، ص۸–۱۳. | ||
[[رده:مقالههای تأییدشده]] | |||
[[رده:مقالههای جلد دوم دانشنامه امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:کلام]] | |||
[[رده:عرفان]] | |||
[[رده:اندیشههای امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |