اشرافیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۹ آذر ۱۴۰۱
ابرابزار
(اصلاح ارقام)
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
'''اشرافیت'''، خوی تجمل‌گرایی و استثمار و طبقه‌ای اجتماعی با همین صفات.
'''اشرافیت'''، خوی تجمل‌گرایی و استثمار و طبقه‌ای اجتماعی با همین صفات.
==معنای اشرافیت==
 
اَشراف به معنای مردان بزرگ‌قدر، اعیان <ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۲۲۴۰.</ref> نُجبا و بزرگواران <ref>معین، فرهنگ فارسی، ۱/۲۸۲.</ref> است. طبقه اشراف شامل اعیان و بزرگان و زمین‌داران می‌شود که ثروتشان ناشی از مالکیت، کنترل و بهره‌برداری از زمین‌ها، شرکت‌ها و دیگر نهاد‌های اقتصادی بزرگ است؛<ref>مارشال، فرهنگ جامعه‌شناسی آکسفورد، ۱۲۱۴.</ref> اشرافیت نیز به معنای طبقه صاحب‌نژاد و والامقام است <ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۲۷.</ref> و در اصطلاح به افرادی از طبقه بالای اجتماع گفته می‌شود که خوی تجمل‌گرایی و خودبرتربینی دارند. <ref>رفیع‌پور، مقدمه‌ای بر جامعه شناسی کاربردی، ۴۵ ـ ۵۰.</ref>
== معنای اشرافیت ==
==پیشینه==
اَشراف به معنای مردان بزرگ‌قدر، اعیان<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۲۲۴۰.</ref> نُجبا و بزرگواران<ref>معین، فرهنگ فارسی، ۱/۲۸۲.</ref> است. طبقه اشراف شامل اعیان و بزرگان و زمین‌داران می‌شود که ثروتشان ناشی از مالکیت، کنترل و بهره‌برداری از زمین‌ها، شرکت‌ها و دیگر نهادهای اقتصادی بزرگ است؛<ref>مارشال، فرهنگ جامعه‌شناسی آکسفورد، ۱۲۱۴.</ref> اشرافیت نیز به معنای طبقه صاحب‌نژاد و والامقام است<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۲۷.</ref> و در اصطلاح به افرادی از طبقه بالای اجتماع گفته می‌شود که خوی تجمل‌گرایی و خودبرتربینی دارند.<ref>رفیع‌پور، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی کاربردی، ۴۵–۵۰.</ref>
از نگاه تاریخی آغاز اشرافیت هم‌زمان با شروع زندگی اجتماعی بشر است. اشراف گروهی از زمین‌داران طبقه ممتاز و حاکم بر جوامع سنتی بودند که در تمام زمان‌ها از امتیازات خاصی برخوردار بوده‌اند، <ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۱۹۴.</ref> و این امتیازات خاص اجتماعی و حقوقی به صورت موروثی در میان آنان از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شد. <ref>دوورژه، جامعه شناسی سیاسی، ۲۳۴.</ref><br>
 
نخستین حضور اشرافیت در [[اروپا]] را در [[یونان باستان]] ذکر کرده‌اند <ref>جاناتان، اشرافیت، ۹.</ref> و در طول تاریخ اروپا، اشرافیت همواره مقامی هم‌ردیف نجیب‌زادگی بوده و شامل گروه‌های اجتماعی ممتاز جامعه می‌شده است. <ref>جاناتان، اشرافیت، ۴.</ref> در دوره‌های مختلف تاریخ اروپا چه [[قرون وسطی]] و چه در [[رنسانس]] و [[عصر صنعتی]]، معمولاً اشراف به سبب نفوذ و موقعیت اجتماعی و موروثی‌بودن قدرت، در دولت‌های اروپایی حضور داشته‌اند. <ref>جاناتان، اشرافیت، ۲.</ref><br>
== پیشینه ==
در متون تاریخی پیش از اسلام توجه [[قبایل عرب]] به ثروت‌اندوزی و برتری‌های نسبی به چشم می‌خورد.<ref>پیشوایی، تاریخ اسلام، ۴۰.</ref> از میان این قبایل، [[قریش]] تجارت عمده [[مکه]] را در دست داشت و از این طریق به ثروت‌اندوزی می‌پرداخت. افراد این قبیله که جزء اشراف و بزرگان مکه به ‌شمار می‌رفتند و با [[کلیدداری کعبه]]، موقعیت ممتازی بر سایر مردم پیدا کرده بودند، بعدها از مخالفان سرسخت [[پیامبر اکرم(ص)]] شدند. <ref>پیشوایی، تاریخ اسلام، ۹۲ ـ ۹۳.</ref><br>
از نگاه تاریخی آغاز اشرافیت هم‌زمان با شروع زندگی اجتماعی بشر است. اشراف گروهی از زمین‌داران طبقه ممتاز و حاکم بر جوامع سنتی بودند که در تمام زمان‌ها از امتیازات خاصی برخوردار بوده‌اند،<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۱۹۴.</ref> و این امتیازات خاص اجتماعی و حقوقی به صورت موروثی در میان آنان از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شد.<ref>دوورژه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۳۴.</ref>{{سخ}}
اشرافیت و نظام طبقاتی در [[ایران]] نیز از دیرباز مطرح بوده و از [[دوران هخامنشیان]] به چشم می‌خورد. پادشاهان هخامنشی برای قشر خاص و کوچکی (سران هفت خانواده) از مردم امتیازهای ویژه‌ای در نظر می‌گرفتند، مانند داشتن املاک و اراضی وسیع، عدم پرداخت [[مالیات]] و انتخاب مستشاران و قضات شاهی از میان این قشر <ref>راوندی، تاریخ اجتماعی ایران و کهن‌ترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، ۱/۴۹۳ ـ ۴۹۴.</ref> ظهور [[اشکانیان]] نیز بر نفوذ اشراف افزود. آنان که حضورشان در مجلس مهستان را از نیاکان خود به [[ارث]] می‌بردند، می‌توانستند از طریق این مجلس در مسائل مهم حکومتی شرکت کنند و حتی پادشاه را انتخاب کنند. <ref>زرین‌کوب، تاریخ مردم ایران، ۱/۳۵۰ ـ ۳۵۱.</ref> با روی کار آمدن [[ساسانیان]] وظیفه حفظ موقعیت خاندان‌های بزرگ بر عهده حکومت قرار گرفت، مشروط بر اینکه سپاهِ خود را در اختیار پادشاه بگذارند. <ref>کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ۶۸ ـ ۷۸.</ref> در آن دوران پادشاه برای تمایز میان اشراف و فرومایگان و حفظ حرمت اشراف دستور داد تا اشراف دارای امتیازهای اجتماعی و سیاسی خاصی باشند. <ref>نامه تنسر، ترجمه از پهلوی به عربی ابن‌مقفع و از عربی به فارسی ابن‌اسفندیار، ۱۹.</ref><br>
نخستین حضور اشرافیت در [[اروپا]] را در [[یونان باستان]] ذکر کرده‌اند<ref>جاناتان، اشرافیت، ۹.</ref> و در طول تاریخ اروپا، اشرافیت همواره مقامی هم‌ردیف نجیب‌زادگی بوده و شامل گروه‌های اجتماعی ممتاز جامعه می‌شده‌است.<ref>جاناتان، اشرافیت، ۴.</ref> در دوره‌های مختلف تاریخ اروپا چه [[قرون وسطی]] و چه در [[رنسانس]] و [[عصر صنعتی]]، معمولاً اشراف به سبب نفوذ و موقعیت اجتماعی و موروثی‌بودن قدرت، در دولت‌های اروپایی حضور داشته‌اند.<ref>جاناتان، اشرافیت، ۲.</ref>{{سخ}}
در آغاز حمله مسلمانان عرب به ایران، جایگاه اشراف و تفکر اشرافیت دچار ضعف شد؛ ولی بعدها بسیاری از حاکمان عرب نیز اندیشه برابری و برادری میان امت اسلام را به فراموشی سپردند و تحت تأثیر رفاه و تجمل ناشی از فتوحات و غنایم، سرگرم احیای سنت‌های قومی و قبیله‌ایِ پیش از اسلام خود شدند و بدین‌صورت گونه‌ای دیگر از اشرافیت بر جامعه حاکم شد، <ref>اله‌یاری، مبانی تاریخ اجتماعی ایران، ۱۲۷ ـ ۱۲۸.</ref> این تغییر شکل اشرافیت در ادوار مختلف تاریخ ایران ادامه داشت؛ برای نمونه در دوران [[مغول]]، اشراف نظامی جایگاه برتری بر دیگران داشتند. <ref>عیدیوندی بختیاری، مروری بر تاریخ ایران از سپیده‌دم تاریخ تا جمهوری اسلامی و نگرشی بر ایل بختیاری، ۱۹۳.</ref> در دوران [[صفویه]] نیز حدود ۳۲ قبیله یا خانواده اشرافی در کشور وجود داشت که دارای امتیازهای ویژه‌ای بودند و حاکم هر شهر از میان آنان انتخاب می‌شد. در این دوران طبقه اشراف در کنار شاه و روحانیان، بر امور کشور احاطه داشتند ،<ref>راوندی، تاریخ اجتماعی ایران و کهن‌ترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، ۳/۵۶.</ref> در دوران [[قاجار]]، اشراف کسانی بودند که بر حسب ثروت سرشار یا به علت نزدیکی موروثی به دستگاه حاکم یا به دلیل خدمات قابل توجه به دولت، موفق به کسب القاب مختلف می‌شدند. این طبقه شیوه زندگی و امتیازاتشان با سایر گروه‌ها تفاوت داشت. <ref>شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۳۷۶.</ref> اواخر حکومت قاجار جریان [[فراماسونی]] با تلاش و علاقه عده‌ای از بلندپایگان و اشراف درباری در ایران شکل گرفت، <ref>حائری، تاریخ جنبش‌ها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی، ۴۵ ـ ۴۶.</ref> در آن دوران بیشتر افراد سرشناس ایرانی شامل شاهزاده‌ها و نمایندگان سیاسی ایران که با غرب مراوده داشتند به فراماسونان پیوستند. <ref>حائری، تاریخ جنبش‌ها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی، ۴۸.</ref> در [[دوران پهلوی]] هرچند اشرافیت به معنای قجری آن به افول گذاشت، اما سنت اشرافی تا سال ۱۳۳۰ ادامه یافت و این افراد همچنان نقش فعالی را در سیاست‌گذاری محلی و ملی ایفا می‌کردند. <ref>اشرف و بنوعزیزی، طبقات اجتماعی در دوره پهلوی، ۱۰۳.</ref>
در متون تاریخی پیش از اسلام توجه [[قبایل عرب]] به ثروت‌اندوزی و برتری‌های نسبی به چشم می‌خورد.<ref>پیشوایی، تاریخ اسلام، ۴۰.</ref> از میان این قبایل، [[قریش]] تجارت عمده [[مکه]] را در دست داشت و از این طریق به ثروت‌اندوزی می‌پرداخت. افراد این قبیله که جزء اشراف و بزرگان مکه به‌شمار می‌رفتند و با [[کلیدداری کعبه]]، موقعیت ممتازی بر سایر مردم پیدا کرده بودند، بعدها از مخالفان سرسخت [[پیامبر اکرم(ص)]] شدند.<ref>پیشوایی، تاریخ اسلام، ۹۲–۹۳.</ref>{{سخ}}
==آموزه‌های دینی در برابر اشرافیت==
اشرافیت و نظام طبقاتی در [[ایران]] نیز از دیرباز مطرح بوده و از [[دوران هخامنشیان]] به چشم می‌خورد. پادشاهان هخامنشی برای قشر خاص و کوچکی (سران هفت خانواده) از مردم امتیازهای ویژه‌ای در نظر می‌گرفتند، مانند داشتن املاک و اراضی وسیع، عدم پرداخت [[مالیات]] و انتخاب مستشاران و قضات شاهی از میان این قشر<ref>راوندی، تاریخ اجتماعی ایران و کهن‌ترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، ۱/۴۹۳–۴۹۴.</ref> ظهور [[اشکانیان]] نیز بر نفوذ اشراف افزود. آنان که حضورشان در مجلس مهستان را از نیاکان خود به [[ارث]] می‌بردند، می‌توانستند از طریق این مجلس در مسائل مهم حکومتی شرکت کنند و حتی پادشاه را انتخاب کنند.<ref>زرین‌کوب، تاریخ مردم ایران، ۱/۳۵۰–۳۵۱.</ref> با روی کار آمدن [[ساسانیان]] وظیفه حفظ موقعیت خاندان‌های بزرگ بر عهده حکومت قرار گرفت، مشروط بر اینکه سپاهِ خود را در اختیار پادشاه بگذارند.<ref>کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ۶۸–۷۸.</ref> در آن دوران پادشاه برای تمایز میان اشراف و فرومایگان و حفظ حرمت اشراف دستور داد تا اشراف دارای امتیازهای اجتماعی و سیاسی خاصی باشند.<ref>نامه تنسر، ترجمه از پهلوی به عربی ابن‌مقفع و از عربی به فارسی ابن‌اسفندیار، ۱۹.</ref>{{سخ}}
در آیاتی از [[قرآن کریم]] به مبارزات [[انبیا(ع)]] با اشراف اشاره شده است؛ ازجمله آنها می‌توان به مبارزه [[حضرت نوح(ع)]] و پیروانش با اشراف <ref>هود، ۲۷ و ۲۹.</ref> مخالفت و ایستادگی [[حضرت صالح(ع)]] در برابر اشراف [[قوم ثمود]] <ref>مؤمنون، ۳۳.</ref> و مقابله [[حضرت موسی(ع)]] با اشراف [[فرعون]] <ref>یونس، ۷۵.</ref> اشاره کرد.<br>
در آغاز حمله مسلمانان عرب به ایران، جایگاه اشراف و تفکر اشرافیت دچار ضعف شد؛ ولی بعدها بسیاری از حاکمان عرب نیز اندیشه برابری و برادری میان امت اسلام را به فراموشی سپردند و تحت تأثیر رفاه و تجمل ناشی از فتوحات و غنایم، سرگرم احیای سنت‌های قومی و قبیله‌ایِ پیش از اسلام خود شدند و بدین‌صورت گونه‌ای دیگر از اشرافیت بر جامعه حاکم شد،<ref>اله‌یاری، مبانی تاریخ اجتماعی ایران، ۱۲۷–۱۲۸.</ref> این تغییر شکل اشرافیت در ادوار مختلف تاریخ ایران ادامه داشت؛ برای نمونه در دوران [[مغول]]، اشراف نظامی جایگاه برتری بر دیگران داشتند.<ref>عیدیوندی بختیاری، مروری بر تاریخ ایران از سپیده‌دم تاریخ تا جمهوری اسلامی و نگرشی بر ایل بختیاری، ۱۹۳.</ref> در دوران [[صفویه]] نیز حدود ۳۲ قبیله یا خانواده اشرافی در کشور وجود داشت که دارای امتیازهای ویژه‌ای بودند و حاکم هر شهر از میان آنان انتخاب می‌شد. در این دوران طبقه اشراف در کنار شاه و روحانیان، بر امور کشور احاطه داشتند،<ref>راوندی، تاریخ اجتماعی ایران و کهن‌ترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، ۳/۵۶.</ref> در دوران [[قاجار]]، اشراف کسانی بودند که بر حسب ثروت سرشار یا به علت نزدیکی موروثی به دستگاه حاکم یا به دلیل خدمات قابل توجه به دولت، موفق به کسب القاب مختلف می‌شدند. این طبقه شیوه زندگی و امتیازاتشان با سایر گروه‌ها تفاوت داشت.<ref>شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۳۷۶.</ref> اواخر حکومت قاجار جریان [[فراماسونی]] با تلاش و علاقه عده‌ای از بلندپایگان و اشراف درباری در ایران شکل گرفت،<ref>حائری، تاریخ جنبش‌ها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی، ۴۵–۴۶.</ref> در آن دوران بیشتر افراد سرشناس ایرانی شامل شاهزاده‌ها و نمایندگان سیاسی ایران که با غرب مراوده داشتند به فراماسونان پیوستند.<ref>حائری، تاریخ جنبش‌ها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی، ۴۸.</ref> در [[دوران پهلوی]] هرچند اشرافیت به معنای قجری آن به افول گذاشت، اما سنت اشرافی تا سال ۱۳۳۰ ادامه یافت و این افراد همچنان نقش فعالی را در سیاست‌گذاری محلی و ملی ایفا می‌کردند.<ref>اشرف و بنوعزیزی، طبقات اجتماعی در دوره پهلوی، ۱۰۳.</ref>
[[خداوند]] در آیات خود نگاهی منفی به اشرافیت و عملکرد آنان دارد و مسلمانان را از خوی ثروت‌اندوزی نهی می‌کند، <ref>همزه، ۲؛ قصص، ۷۵ ـ ۸۱؛ علق، ۶ و ۷.</ref> همچنین در روایات به [[مترف]] و مترفین اشاره شده است. <ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۷/۱۶۲؛ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۳۵.</ref> مترفین اهل خوشگذرانی <ref>ابن‌شعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول، ۱۵۴.</ref> و بنده شهوت و اسیر عیاشی و هوای نفس‌اند و نعمت‌های الهی را نابجا مصرف می‌کنند و از کارهای خلافِ عفت باکی ندارند، <ref>فلسفی، روایات تربیتی، ۳/۱۵۷.</ref> افراد این طبقه به دلیل اینکه از بالا به مردم نگاه می‌کنند و خود را برتر از دیگران می‌دانند نکوهش شده‌اند، <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۵۱.</ref> و به علت همراه‌بودن زندگی آنان با فساد، مورد نکوهش دین قرار گرفته‌اند و از نگاه اسلام این‌گونه زندگی‌کردن پذیرفته نیست. <ref>حکیمی، الحیاة، ۳/۳۶۹.</ref><br>
 
[[امام‌‌خمینی]] فرستادگان خداوند را مبارزان با اشراف و ثروتمندان می‌نامید و خاستگاه اسلام را از میان ضعفا می‌دانست و معتقد بود هیچ‌کدام از پیامبران(ع) جزو طبقه اشراف نبوده‌اند و از اشراف طرفداری نمی‌کردند. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۲۱۶.</ref> ایشان مقابله [[حضرت ابراهیم(ع)]] با [[نمرود]] و شکستن بت‌ها که مظهر اشرافیت آنان بود یا مقابله حضرت موسی(ع) با فرعون را مقابله با اشرافیت می‌دانست. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۹.</ref><br>
== آموزه‌های دینی در برابر اشرافیت ==
امام‌‌خمینی خاطرنشان کرده است پیامبر‌ اکرم(ص) با اینکه متعلق به خاندان قریش بود با مردم فقیر روزگار گذراند و به دلیل آزار و اذیت اشراف، مدتی را در کوهستان زندگی کرد. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۵۶.</ref> ایشان بخش اعظمی از جنگ‌های پیامبر(ص) را برای مبارزه با اشرافیت و سرمایه‌داری <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۹.</ref> قدرتمندان و ظالمان <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۸.</ref> ثروتمندان و گردن‌کلفتان <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۳۸۹.</ref> و کمک به فقرا <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۲۰.</ref> می‌دانست و معتقد بود همین امر باعث مخالفت اشراف مکه با پیامبر(ص) شد. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۳۹۷.</ref> نبرد پیامبر اکرم(ص) با اشرافیت درون مرزهای [[عربستان]] محدود نماند. ایشان با ارسال نامه‌هایی به پادشاهان [[روم]] <ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۶۹۶.</ref> ایران <ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۷۰۰.</ref> و مصر <ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۷۰۶.</ref> به مقابله با [[ظلم]] و اشرافیت در سرزمین‌های دیگر پرداخت. امام‌‌خمینی که بارها بر سادگی زندگی پیامبر(ص) و [[امیرالمؤمنین(ع)]] تأکید و نمونه‌هایی از آن را بازگو کرده <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۲۰ و ۳۲۶.</ref> برخی از جنگ‌های داخلی اسلام مانند نبرد امام‌علی(ع) با [[معاویه]] را نمونه‌ای از ایستادگی در برابر خوی اشرافی می‌شمرد. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۰.</ref>
در آیاتی از [[قرآن کریم]] به مبارزات [[انبیا(ع)]] با اشراف اشاره شده‌است؛ ازجمله آنها می‌توان به مبارزه [[حضرت نوح(ع)]] و پیروانش با اشراف<ref>هود، ۲۷ و ۲۹.</ref> مخالفت و ایستادگی [[حضرت صالح(ع)]] در برابر اشراف [[قوم ثمود]]<ref>مؤمنون، ۳۳.</ref> و مقابله [[حضرت موسی(ع)]] با اشراف [[فرعون]]<ref>یونس، ۷۵.</ref> اشاره کرد.{{سخ}}
==اشرافیت در دوران پهلوی==
[[خداوند]] در آیات خود نگاهی منفی به اشرافیت و عملکرد آنان دارد و مسلمانان را از خوی ثروت‌اندوزی نهی می‌کند،<ref>همزه، ۲؛ قصص، ۷۵–۸۱؛ علق، ۶ و ۷.</ref> همچنین در روایات به [[مترف]] و مترفین اشاره شده‌است.<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۷/۱۶۲؛ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۳۵.</ref> مترفین اهل خوشگذرانی<ref>ابن‌شعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول، ۱۵۴.</ref> و بنده شهوت و اسیر عیاشی و هوای نفس‌اند و نعمت‌های الهی را نابجا مصرف می‌کنند و از کارهای خلافِ عفت باکی ندارند،<ref>فلسفی، روایات تربیتی، ۳/۱۵۷.</ref> افراد این طبقه به دلیل اینکه از بالا به مردم نگاه می‌کنند و خود را برتر از دیگران می‌دانند نکوهش شده‌اند،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۵۱.</ref> و به علت همراه‌بودن زندگی آنان با فساد، مورد نکوهش دین قرار گرفته‌اند و از نگاه اسلام این‌گونه زندگی‌کردن پذیرفته نیست.<ref>حکیمی، الحیاة، ۳/۳۶۹.</ref>{{سخ}}
با روی کارآمدن [[رضاخان پهلوی]] از قدرت اشراف کاسته شد و از سال ۱۳۱۲ به بعد این طبقه با حفظ قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی خود را از دست دادند، <ref>سردارآبادی، موانع تحقق توسعه سیاسی در دوره سلطنت رضاشاه، ۱۳۳.</ref> در این دوران چند گروه سرمایه‌دار نظیر نظامیان و دیوان‌سالاران جای اشراف سنتی زمان قاجار را گرفتند و با افزایش سرمایه‌های شخصی رضاشاه، خانواده پهلوی نیز در دایره اشراف قرار گرفت. <ref>سردارآبادی، موانع تحقق توسعه سیاسی در دوره سلطنت رضاشاه، ۱۷۵ ـ ۱۷۶.</ref><br>
[[امام‌خمینی]] فرستادگان خداوند را مبارزان با اشراف و ثروتمندان می‌نامید و خاستگاه اسلام را از میان ضعفا می‌دانست و معتقد بود هیچ‌کدام از پیامبران (ع) جزو طبقه اشراف نبوده‌اند و از اشراف طرفداری نمی‌کردند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۲۱۶.</ref> ایشان مقابله [[حضرت ابراهیم(ع)]] با [[نمرود]] و شکستن بت‌ها که مظهر اشرافیت آنان بود یا مقابله حضرت موسی (ع) با فرعون را مقابله با اشرافیت می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۹.</ref>{{سخ}}
در دوران محمدرضا پهلوی نقش اشرافیت به مفهوم سنتی آن تقریباً از میان رفت و جای خود را به سرمایه‌داران (خاندان پهلوی و سران دولتی و نظامیان) داد. در این زمان نزدیکان شاه و درباریان در تکاپو بودند تا از راه‌های مختلف (استفاده از رانت‌های مالی، شرکت در معاملات بزرگ، راه‌اندازی صنایع و دریافت وام‌های کلان) از امکانات اقتصادی کشور به نفع خود استفاده کنند. <ref>مجتبی‌زاده، فساد در رژیم پهلوی، ۱۰۹ ـ ۱۱۱.</ref> برگزاری مراسم مجلل تاجگذاری و جشن‌های تخت جمشید با توجه‌ به نارسایی‌ها و کمبودهای کشور، از نشانه‌های تمایل [[محمدرضا پهلوی]] و اطرافیانش به خوی اشرافی‌گری بود. <ref>مجتبی‌زاده، فساد در رژیم پهلوی، ۷۱ و ۱۴۱ ـ ۱۴۲.</ref> {{ ببینید| تاجگذاری شاه؛ جشن‌های ۲۵۰۰ ساله}}<br>
امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است پیامبر اکرم (ص) با اینکه متعلق به خاندان قریش بود با مردم فقیر روزگار گذراند و به دلیل آزار و اذیت اشراف، مدتی را در کوهستان زندگی کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۵۶.</ref> ایشان بخش اعظمی از جنگ‌های پیامبر (ص) را برای مبارزه با اشرافیت و سرمایه‌داری<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۹.</ref> قدرتمندان و ظالمان<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۸.</ref> ثروتمندان و گردن‌کلفتان<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۳۸۹.</ref> و کمک به فقرا<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۲۰.</ref> می‌دانست و معتقد بود همین امر باعث مخالفت اشراف مکه با پیامبر (ص) شد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۳۹۷.</ref> نبرد پیامبر اکرم (ص) با اشرافیت درون مرزهای [[عربستان]] محدود نماند. ایشان با ارسال نامه‌هایی به پادشاهان [[روم]]<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۶۹۶.</ref> ایران<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۷۰۰.</ref> و مصر<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۷۰۶.</ref> به مقابله با [[ظلم]] و اشرافیت در سرزمین‌های دیگر پرداخت. امام‌خمینی که بارها بر سادگی زندگی پیامبر (ص) و [[امیرالمؤمنین(ع)]] تأکید و نمونه‌هایی از آن را بازگو کرده<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۲۰ و ۳۲۶.</ref> برخی از جنگ‌های داخلی اسلام مانند نبرد امام‌علی (ع) با [[معاویه]] را نمونه‌ای از ایستادگی در برابر خوی اشرافی می‌شمرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۰.</ref>
تمایل به تجمل‌گرایی و ثروت‌اندوزی، ساخت دربار باشکوه، دعوت از رئیسان کشورهای دیگر، هزینه‌های مسافرت‌های رسمی و حفظ مراسم درباری و اطوارهای خاص آن <ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۲۱۴.</ref> سوء استفاده خاندان سلطنتی و درباریان از امکانات کشور <ref>مجتبی‌زاده، فساد در رژیم پهلوی، ۱۱۱.</ref> عدم توجه به امور عامه، جلوگیری از حضور و مشارکت عموم مردم در امور سیاسی و خودکامگی <ref>مجتبی‌زاده، فساد در رژیم پهلوی ، ۳۵ و ۶۲.</ref> را می‌توان از اصول جدانشدنی حکومت‌های اشرافی دانست.<br>
 
امام‌‌خمینی حکومت‌های پادشاهی ایران در طول تاریخ، به‌ویژه [[حکومت پهلوی]] <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۲ ـ ۴۴۳.</ref> و صدراعظم‌ها و نخست‌وزیرانش <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۹ ـ ۳۰.</ref> را نمونه‌های حکومت‌ها و اشخاص اشرافی می‌دانست. ایشان برگزاری جشن‌های شاهنشاهی و هزینه‌های سنگین دربار را نشانه‌های اشرافیت در آن دوران می‌شمرد <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲/۱۲۴.</ref> و معتقد بود رجال پهلوی اطلاعی از اوضاع مردم نداشتند و به آنان توجه نمی‌کردند و در هر کاری، منفعت خود را در نظر می‌گرفتند. به عقیده ایشان اگر به روستایی هم رسیدگی ظاهری می‌شد از آن جهت بود که اشراف مالک آن منطقه بودند، <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۷ ـ ۲۸.</ref> ایشان تأکید ‌کرده است در مجلس ملی دوران پهلوی، نمایندگان، به جز برخی از آنان، هر یک برای خود کاخ‌های بزرگ و زندگی اشرافی داشتند و هرگز امکان رودرروشدن فرد معمولی با آنان وجود نداشت. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۹۹.</ref><br>
== اشرافیت در دوران پهلوی ==
امام‌‌خمینی وابسته‌بودن دولتی‌ها به قشر اشراف را که تمام ارزش‌هایشان در امور مالی خلاصه می‌شد، مصیبت بزرگی برای کشور می‌دانست <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۳.</ref> و وجود خوی خانی، تمایل به زمین‌خواری <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۵/۳۱۱ ـ ۳۱۲.</ref> و تلاش برای داشتن القاب فلان‌الدوله و فلان‌السلطنه<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۹۵ و ۱۶/۴۴۲.</ref> را از ویژگی‌های رفتاری اشراف می‌شمرد و معتقد بود رفتار آنان با مردم از جایگاه ارباب و حاکم‌گونه بوده؛ در حالی‌که در برابر بیگانگان و قدرت‌های بالاتر از خودشان، خاضع و متواضع بودند. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۳.</ref> به باور ایشان در زمان پهلوی، اسکلت حکومت از اشراف و اعیان و کاملا در رفاه و آرامش زندگی می‌کردند و ناآگاه از قشر تنگدست بودند، <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۷.</ref> آنان تمام ارزش خود را بر پایه مادیات بنا کرده بودند و امتیاز خود را در محل زندگی، داشتن باغ‌ها <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۳.</ref> تعداد نوکرها، اسب‌ها، پرکردن حساب‌های بانکی و تجارتخانه‌های خود از هر طریق و انباشت سرمایه <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۱۸۴.</ref> می‌دانستند.
با روی کارآمدن [[رضاخان پهلوی]] از قدرت اشراف کاسته شد و از سال ۱۳۱۲ به بعد این طبقه با حفظ قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی خود را از دست دادند،<ref>سردارآبادی، موانع تحقق توسعه سیاسی در دوره سلطنت رضاشاه، ۱۳۳.</ref> در این دوران چند گروه سرمایه‌دار نظیر نظامیان و دیوان‌سالاران جای اشراف سنتی زمان قاجار را گرفتند و با افزایش سرمایه‌های شخصی رضاشاه، خانواده پهلوی نیز در دایره اشراف قرار گرفت.<ref>سردارآبادی، موانع تحقق توسعه سیاسی در دوره سلطنت رضاشاه، ۱۷۵–۱۷۶.</ref>{{سخ}}
==ماهیت ضد اشرافی انقلاب و نظام اسلامی==
در دوران محمدرضا پهلوی نقش اشرافیت به مفهوم سنتی آن تقریباً از میان رفت و جای خود را به سرمایه‌داران (خاندان پهلوی و سران دولتی و نظامیان) داد. در این زمان نزدیکان شاه و درباریان در تکاپو بودند تا از راه‌های مختلف (استفاده از رانت‌های مالی، شرکت در معاملات بزرگ، راه‌اندازی صنایع و دریافت وام‌های کلان) از امکانات اقتصادی کشور به نفع خود استفاده کنند.<ref>مجتبی‌زاده، فساد در رژیم پهلوی، ۱۰۹–۱۱۱.</ref> برگزاری مراسم مجلل تاجگذاری و جشن‌های تخت جمشید با توجه به نارسایی‌ها و کمبودهای کشور، از نشانه‌های تمایل [[محمدرضا پهلوی]] و اطرافیانش به خوی اشرافی‌گری بود.<ref>مجتبی‌زاده، فساد در رژیم پهلوی، ۷۱ و ۱۴۱–۱۴۲.</ref> {{ببینید| تاجگذاری شاه؛ جشن‌های ۲۵۰۰ ساله}}{{سخ}}
یکی از برنامه‌های امام‌‌خمینی در دوران انقلاب، ابطال باورهای غلط درباره اخلاق فردیِ حاکمان بود. مردم که باور کرده بودند برخورداری از زندگی راحت و مسرفانه، [[تجمل‌گرایی]]، [[تکبر]] و [[خودرأیی]] از ویژگی‌های حاکم است با [[پیروزی انقلاب اسلامی]] متوجه شدند رهبر کشور می‌تواند زندگی زاهدانه داشته باشد و لباس ساده بپوشد و با اخلاق انبیا(ع) با مردم رفتار کند. <ref>نصری، ایران دیروز امروز فردا، ۲۸۰.</ref> {{ ببینید| ساده‌زیستی}}<br>
تمایل به تجمل‌گرایی و ثروت‌اندوزی، ساخت دربار باشکوه، دعوت از رئیسان کشورهای دیگر، هزینه‌های مسافرت‌های رسمی و حفظ مراسم درباری و اطوارهای خاص آن<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۲۱۴.</ref> سوء استفاده خاندان سلطنتی و درباریان از امکانات کشور<ref>مجتبی‌زاده، فساد در رژیم پهلوی، ۱۱۱.</ref> عدم توجه به امور عامه، جلوگیری از حضور و مشارکت عموم مردم در امور سیاسی و خودکامگی<ref>مجتبی‌زاده، فساد در رژیم پهلوی، ۳۵ و ۶۲.</ref> را می‌توان از اصول جدانشدنی حکومت‌های اشرافی دانست.{{سخ}}
امام‌‌خمینی [[عدالت]] را از شاخصه‌های اصلی انقلاب اسلامی می‌دانست و می‌گفت در یک کشور نباید تمام امکانات صرف رفاه اشراف و اعیان گردد و حکومت‌ها نباید تنها برای منفعت آنان کار کنند <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۰۱.</ref> ایشان الگو‌های اشرافی حکومت را روش نادرستی برای اداره کشور می‌دانست <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۳۲۳.</ref> و اعلام می‌کرد در صورت تحقق اسلام در ایران، جلوی گردن‌کلفت‌ها و اشراف گرفته می‌شود، <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۵۴۷.</ref> در عین‌حال ایشان میان ثروتمندان و اشراف فرق قائل بود. ایشان ثروتمندانی را که ثروت خود را از راه مشروع به ‌دست آورده بودند، برای همکاری با مردم و کمک به فقرا <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱/۲۶۰.</ref> و نظام دعوت می‌کرد و کار آنان را عبادتی ارزشمند <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۴۵.</ref> و ثروت آنان را آزمایش الهی می‌دانست. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱/۲۶۰.</ref><br>
امام‌خمینی حکومت‌های پادشاهی ایران در طول تاریخ، به‌ویژه [[حکومت پهلوی]]<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۲–۴۴۳.</ref> و صدراعظم‌ها و نخست‌وزیرانش<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۹–۳۰.</ref> را نمونه‌های حکومت‌ها و اشخاص اشرافی می‌دانست. ایشان برگزاری جشن‌های شاهنشاهی و هزینه‌های سنگین دربار را نشانه‌های اشرافیت در آن دوران می‌شمرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲/۱۲۴.</ref> و معتقد بود رجال پهلوی اطلاعی از اوضاع مردم نداشتند و به آنان توجه نمی‌کردند و در هر کاری، منفعت خود را در نظر می‌گرفتند. به عقیده ایشان اگر به روستایی هم رسیدگی ظاهری می‌شد از آن جهت بود که اشراف مالک آن منطقه بودند،<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۷–۲۸.</ref> ایشان تأکید کرده‌است در مجلس ملی دوران پهلوی، نمایندگان، به جز برخی از آنان، هر یک برای خود کاخ‌های بزرگ و زندگی اشرافی داشتند و هرگز امکان رودرروشدن فرد معمولی با آنان وجود نداشت.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۹۹.</ref>{{سخ}}
امام‌‌خمینی پیروزی انقلاب اسلامی را مدیون مستمندان می‌دانست <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۲۸.</ref> و تأکید می‌کرد در روزهای سخت انقلاب، اشراف در خانه‌های خود نشسته بودند و این تنگدستان بودند که برای انقلاب از خون خود گذشتند و اقتصاد کشور نباید بر مبنای منافع اشراف و اعیان تعیین شود، بلکه باید خواست توده مردم در تعیین برنامه‌های اقتصادی در نظر گرفته شود. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۷۶.</ref><br>
امام‌خمینی وابسته‌بودن دولتی‌ها به قشر اشراف را که تمام ارزش‌هایشان در امور مالی خلاصه می‌شد، مصیبت بزرگی برای کشور می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۳.</ref> و وجود خوی خانی، تمایل به زمین‌خواری<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۵/۳۱۱–۳۱۲.</ref> و تلاش برای داشتن القاب فلان‌الدوله و فلان‌السلطنه<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۹۵ و ۱۶/۴۴۲.</ref> را از ویژگی‌های رفتاری اشراف می‌شمرد و معتقد بود رفتار آنان با مردم از جایگاه ارباب و حاکم‌گونه بوده؛ در حالی‌که در برابر بیگانگان و قدرت‌های بالاتر از خودشان، خاضع و متواضع بودند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۳.</ref> به باور ایشان در زمان پهلوی، اسکلت حکومت از اشراف و اعیان و کاملاً در رفاه و آرامش زندگی می‌کردند و ناآگاه از قشر تنگدست بودند،<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۷.</ref> آنان تمام ارزش خود را بر پایه مادیات بنا کرده بودند و امتیاز خود را در محل زندگی، داشتن باغ‌ها<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۳.</ref> تعداد نوکرها، اسب‌ها، پرکردن حساب‌های بانکی و تجارتخانه‌های خود از هر طریق و انباشت سرمایه<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۱۸۴.</ref> می‌دانستند.
ایشان مشخصه اسلام ناب را نبرد میان [[فقر]] و [[غنا]] می‌دانست و باور داشت اسلام ناب با سرمایه‌داری ظالمانه و محروم‌کننده توده مردم موافق نیست. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۴۴.</ref> {{ ببینید| جنگ فقر و غنا؛ اسلام ناب محمدی}}
 
ایشان که انقلاب اسلامی را انقلابی ضد اشرافی می‌خواند <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۷۶.</ref> بر مردمی‌بودن کارگزاران تأکید می‌کرد و خرسند از آن بود که در [[مجلس شورای اسلامی]] چهره‌ای از اشراف وجود ندارد و نمایندگان از میان مردم عادی انتخاب می‌شوند. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۹۵.</ref> ایشان معتقد بود پس از انقلاب اسلامی، مردمی‌شدن در تمام نهادها رخ داده <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۱۰۰.</ref> و متصدیان امور از میان قشر مرفه انتخاب نشده‌اند، <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۲.</ref> و مقام‌هایی مانند رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، خود را از اشراف نمی‌دانند <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۴.</ref> و بزرگ‌شده در خانواده‌ای اشرافی نیستند و می‌توانند با مردم عادی تعامل داشته باشند. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۵.</ref><br>
== ماهیت ضد اشرافی انقلاب و نظام اسلامی ==
امام‌‌خمینی معتقد بود حکومت ایران پس از انقلاب به حکومت مستمندان تبدیل شده، کارگزاران آن ترسی برای از دست‌دادن مقام و زندگی اشرافی خود ندارند و در خدمت توده مردم و کشورند <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۹.</ref> ایشان ضمن تأکید بر اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران متعلق به توده محروم ملت است، بیان می‌کرد در زمان [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] نیز افراد حاضر در جبهه‌ها از اقشار محروم جامعه بودند و از طبقات بالا و سرمایه‌داران کسی در جبهه حضور نداشت و بار جنگ بر عهده محرومان بود. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۲۳۱.</ref>
یکی از برنامه‌های امام‌خمینی در دوران انقلاب، ابطال باورهای غلط دربارهٔ اخلاق فردیِ حاکمان بود. مردم که باور کرده بودند برخورداری از زندگی راحت و مسرفانه، [[تجمل‌گرایی]]، [[تکبر]] و [[خودرأیی]] از ویژگی‌های حاکم است با [[پیروزی انقلاب اسلامی]] متوجه شدند رهبر کشور می‌تواند زندگی زاهدانه داشته باشد و لباس ساده بپوشد و با اخلاق انبیا (ع) با مردم رفتار کند.<ref>نصری، ایران دیروز امروز فردا، ۲۸۰.</ref> {{ببینید| ساده‌زیستی}}{{سخ}}
==هشدارها و توصیه‌ها==
امام‌خمینی [[عدالت]] را از شاخصه‌های اصلی انقلاب اسلامی می‌دانست و می‌گفت در یک کشور نباید تمام امکانات صرف رفاه اشراف و اعیان گردد و حکومت‌ها نباید تنها برای منفعت آنان کار کنند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۰۱.</ref> ایشان الگوهای اشرافی حکومت را روش نادرستی برای اداره کشور می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۳۲۳.</ref> و اعلام می‌کرد در صورت تحقق اسلام در ایران، جلوی گردن‌کلفت‌ها و اشراف گرفته می‌شود،<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۵۴۷.</ref> در عین‌حال ایشان میان ثروتمندان و اشراف فرق قائل بود. ایشان ثروتمندانی را که ثروت خود را از راه مشروع به دست آورده بودند، برای همکاری با مردم و کمک به فقرا<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱/۲۶۰.</ref> و نظام دعوت می‌کرد و کار آنان را عبادتی ارزشمند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۴۵.</ref> و ثروت آنان را آزمایش الهی می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱/۲۶۰.</ref>{{سخ}}
یکی از دغدغه‌های امام‌‌خمینی پس از پیروزی انقلاب بازگشت فرهنگ اشرافیت در کشور بود. در این خصوص هشدارهای ایشان به طبقات مختلف قابل توجه است. امام‌‌خمینی از کارگزاران نظام می‌خواست تا بیش از مرفهان با فقرا مراوده داشته و از اوضاع آنان با خبر باشند <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۴۰ ـ ۳۴۱.</ref> و در ادارات از بزرگ‌ترین تا کوچک‌ترین بخش از [[تجمل‌پرستى]] و [[اسراف]] بپرهیزند و کار مردم را به سرعت انجام دهند؛ زیرا باید وزارتخانه‌ها و اداره‌ها در جمهورى اسلامى از شکل غربى و سلطنتى دربیایند و به صورتى انسانى و اسلامى باشند، <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۶.</ref> ایشان باور داشت تا زمانی که مسئولان از جنس توده مردم باشند، خطری انقلاب اسلامی را تهدید نمی‌کند؛ بنابراین آنان را از تغییر وضعیت مادی خودشان برحذر می‌داشت <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۶.</ref> و ضمن سفارش به [[ساده‌زیستی]] به آنان هشدار می‌داد با زندگی اشرافی و مصرفی نمی‌توان ارزش‌های اسلامی و انسانی را حفظ کرد. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۴۷۱.</ref> ایشان از مسئولان می‌خواست نیازهای طبقه محروم را در اولویت کار خود قرار دهند و مصلحت آنان را بر متمکنانِ گریزان از جبهه و [[جهاد]] مقدم بدانند <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۳۶۲ و ۱۴/۲۶۱ ـ ۲۶۲.</ref> و مسائل مربوط به اشراف را به سبب ثروتشان در رأس برنامه‌های خود قرار ندهند. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۸.</ref><br>
امام‌خمینی پیروزی انقلاب اسلامی را مدیون مستمندان می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۲۸.</ref> و تأکید می‌کرد در روزهای سخت انقلاب، اشراف در خانه‌های خود نشسته بودند و این تنگدستان بودند که برای انقلاب از خون خود گذشتند و اقتصاد کشور نباید بر مبنای منافع اشراف و اعیان تعیین شود، بلکه باید خواست توده مردم در تعیین برنامه‌های اقتصادی در نظر گرفته شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۷۶.</ref>{{سخ}}
از سوی دیگر، امام‌‌خمینی به روحانیان توصیه می‌کرد به سراغ مادیات نروند و ارزش روحانیت را که به مقام معنوی‌اش است با توجه به تجمل‌گرایی از دست ندهند <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۹/۲۵۲.</ref> و افتخار تاریخی هزاران‌ساله خود را با امور دنیایی از میان نبرند و از زندگی طلبگی بر مبنای ساده‌زیستی و زهدگرایی خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که مخالف شأن روحانیان است فاصله بگیرند. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۴۲.</ref> ایشان هیچ آفت و خطرى را براى روحانیت بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نمی‌دانست. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۴۲ ـ ۳۴۳.</ref> {{ ببینید| طلاب؛ روحانیت؛ ساده‌زیستی}} در این راستا امام‌‌خمینی در توصیه‌ای به نمایندگان مجلس خبرگان، منش آنان را هم‌راستا با طبقات پایین جامعه ارزیابی می‌کرد و یادآور می‌شد خبرگان نیازی به هزینه‌های هنگفت و هتل‌های مجلل اشرافی ندارند. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۳۲۷.</ref><br>
ایشان مشخصه اسلام ناب را نبرد میان [[فقر]] و [[غنا]] می‌دانست و باور داشت اسلام ناب با سرمایه‌داری ظالمانه و محروم‌کننده توده مردم موافق نیست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۴۴.</ref> {{ببینید| جنگ فقر و غنا؛ اسلام ناب محمدی}}
امام‌‌خمینی همچنین ثروتمندان جامعه را با توصیه‌هایی مشفقانه راهنمایی می‌کرد و در سال‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی هشدار می‌داد تحمل فاصله طبقاتی برای قشر پایین امکان‌پذیر نیست و اگر [[جمهوری اسلامی ایران]] نتواند مسائل اقتصادی مردم را حل کند، انفجاری در کشور رخ می‌دهد که دامنگیر ثروتمندان نیز می‌شود و‌ خشک و‌ تر را با هم می‌سوزاند <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۷۱ و ۱۰/۳۳۵.</ref> ایشان از آنان می‌خواست به فکر محرومان باشند و برخلاف دوران پهلوی، به شرایط زندگی آنان بی‌توجه نباشند. <ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۷ ـ ۱۸.</ref>
ایشان که انقلاب اسلامی را انقلابی ضد اشرافی می‌خواند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۷۶.</ref> بر مردمی‌بودن کارگزاران تأکید می‌کرد و خرسند از آن بود که در [[مجلس شورای اسلامی]] چهره‌ای از اشراف وجود ندارد و نمایندگان از میان مردم عادی انتخاب می‌شوند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۹۵.</ref> ایشان معتقد بود پس از انقلاب اسلامی، مردمی‌شدن در تمام نهادها رخ داده<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۱۰۰.</ref> و متصدیان امور از میان قشر مرفه انتخاب نشده‌اند،<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۲.</ref> و مقام‌هایی مانند رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، خود را از اشراف نمی‌دانند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۴.</ref> و بزرگ‌شده در خانواده‌ای اشرافی نیستند و می‌توانند با مردم عادی تعامل داشته باشند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۵.</ref>{{سخ}}
==پانویس==
امام‌خمینی معتقد بود حکومت ایران پس از انقلاب به حکومت مستمندان تبدیل شده، کارگزاران آن ترسی برای از دست‌دادن مقام و زندگی اشرافی خود ندارند و در خدمت توده مردم و کشورند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۹.</ref> ایشان ضمن تأکید بر اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران متعلق به توده محروم ملت است، بیان می‌کرد در زمان [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] نیز افراد حاضر در جبهه‌ها از اقشار محروم جامعه بودند و از طبقات بالا و سرمایه‌داران کسی در جبهه حضور نداشت و بار جنگ بر عهده محرومان بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۲۳۱.</ref>
{{پانویس}}
 
==منابع==
== هشدارها و توصیه‌ها ==
یکی از دغدغه‌های امام‌خمینی پس از پیروزی انقلاب بازگشت فرهنگ اشرافیت در کشور بود. در این خصوص هشدارهای ایشان به طبقات مختلف قابل توجه است. امام‌خمینی از کارگزاران نظام می‌خواست تا بیش از مرفهان با فقرا مراوده داشته و از اوضاع آنان با خبر باشند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۴۰–۳۴۱.</ref> و در ادارات از بزرگ‌ترین تا کوچک‌ترین بخش از [[تجمل‌پرستی]] و [[اسراف]] بپرهیزند و کار مردم را به سرعت انجام دهند؛ زیرا باید وزارتخانه‌ها و اداره‌ها در جمهوری اسلامی از شکل غربی و سلطنتی دربیایند و به صورتی انسانی و اسلامی باشند،<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۶.</ref> ایشان باور داشت تا زمانی که مسئولان از جنس توده مردم باشند، خطری انقلاب اسلامی را تهدید نمی‌کند؛ بنابراین آنان را از تغییر وضعیت مادی خودشان برحذر می‌داشت<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۶.</ref> و ضمن سفارش به [[ساده‌زیستی]] به آنان هشدار می‌داد با زندگی اشرافی و مصرفی نمی‌توان ارزش‌های اسلامی و انسانی را حفظ کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۴۷۱.</ref> ایشان از مسئولان می‌خواست نیازهای طبقه محروم را در اولویت کار خود قرار دهند و مصلحت آنان را بر متمکنانِ گریزان از جبهه و [[جهاد]] مقدم بدانند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۳۶۲ و ۱۴/۲۶۱–۲۶۲.</ref> و مسائل مربوط به اشراف را به سبب ثروتشان در رأس برنامه‌های خود قرار ندهند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۸.</ref>{{سخ}}
از سوی دیگر، امام‌خمینی به روحانیان توصیه می‌کرد به سراغ مادیات نروند و ارزش روحانیت را که به مقام معنوی‌اش است با توجه به تجمل‌گرایی از دست ندهند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۹/۲۵۲.</ref> و افتخار تاریخی هزاران‌ساله خود را با امور دنیایی از میان نبرند و از زندگی طلبگی بر مبنای ساده‌زیستی و زهدگرایی خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که مخالف شأن روحانیان است فاصله بگیرند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۴۲.</ref> ایشان هیچ آفت و خطری را برای روحانیت بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نمی‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۳۴۲–۳۴۳.</ref> {{ببینید| طلاب؛ روحانیت؛ ساده‌زیستی}} در این راستا امام‌خمینی در توصیه‌ای به نمایندگان مجلس خبرگان، منش آنان را هم‌راستا با طبقات پایین جامعه ارزیابی می‌کرد و یادآور می‌شد خبرگان نیازی به هزینه‌های هنگفت و هتل‌های مجلل اشرافی ندارند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹/۳۲۷.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی همچنین ثروتمندان جامعه را با توصیه‌هایی مشفقانه راهنمایی می‌کرد و در سال‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی هشدار می‌داد تحمل فاصله طبقاتی برای قشر پایین امکان‌پذیر نیست و اگر [[جمهوری اسلامی ایران]] نتواند مسائل اقتصادی مردم را حل کند، انفجاری در کشور رخ می‌دهد که دامنگیر ثروتمندان نیز می‌شود و خشک و تر را با هم می‌سوزاند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۷۱ و ۱۰/۳۳۵.</ref> ایشان از آنان می‌خواست به فکر محرومان باشند و برخلاف دوران پهلوی، به شرایط زندگی آنان بی‌توجه نباشند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۷–۱۸.</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
* ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴‌ق.
* ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
* ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول(ص) تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
* ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول (ص) تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
* اشرف، احمد و علی بنوعزیزی، طبقات اجتماعی در دوره پهلوی، مترجم افروغ عماد، مجله راهبرد، شماره ۲، ۱۳۷۲ش.
* اشرف، احمد و علی بنوعزیزی، طبقات اجتماعی در دوره پهلوی، مترجم افروغ عماد، مجله راهبرد، شماره ۲، ۱۳۷۲ش.
* اله‌یاری، فریدون، مبانی تاریخ اجتماعی ایران، آبادان، پرسش، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
* اله‌یاری، فریدون، مبانی تاریخ اجتماعی ایران، آبادان، پرسش، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
خط ۴۶: خط ۵۴:
* حائری، عبدالهادی، تاریخ جنبش‌ها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ش.
* حائری، عبدالهادی، تاریخ جنبش‌ها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ش.
* حکیمی، محمدرضا و محمد حکیمی و علی حکیمی، الحیاة، ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
* حکیمی، محمدرضا و محمد حکیمی و علی حکیمی، الحیاة، ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
* دوورژه، موریس، جامعه شناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶ش.
* دوورژه، موریس، جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶ش.
* دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
* دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
* دیلمی، حسن‌بن‌محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* دیلمی، حسن‌بن‌محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران و کهن‌ترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، تهران، نگاه، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
* راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران و کهن‌ترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، تهران، نگاه، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
* رفیع‌پور، فرامرز، مقدمه‌ای بر جامعه شناسی کاربردی، تهران، کاوره، ۱۳۷۷ش.
* رفیع‌پور، فرامرز، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی کاربردی، تهران، کاوره، ۱۳۷۷ش.
* زرین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش.
* زرین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش.
* سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۵ش.
* سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۵ش.
خط ۶۶: خط ۷۴:
* نصری، محسن، ایران دیروز امروز فردا، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* نصری، محسن، ایران دیروز امروز فردا، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
 
مهیا زاهدین لباف، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/30/ اشرافیت]»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۳۰-۳۴.
== پیوند به بیرون ==
مهیا زاهدین لباف، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/30/ اشرافیت]»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۳۰–۳۴.
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
۱۴٬۷۲۱

ویرایش