۱۴٬۷۲۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''جامعه'''، مجموعهای از افراد انسانی دارای نظامها، سنتها، [[ | '''جامعه'''، مجموعهای از افراد انسانی دارای نظامها، سنتها، آداب و قوانین خاص. | ||
در باور [[امامخمینی]] جامعه از افراد انسانی جدا نیست و پیشرفت، تنها با تعامل آن دو دستیافتنی است. از نظر ایشان جامعه مطلوب، جامعه توحیدی و الهی است که برای رسیدن به [[سعادت و شقاوت|سعادت]]، به دو بال مادیت و معنویت، هردو نیاز دارد. | |||
جامعه همانند [[انسانشناسی|انسان]]، نیازمند [[احیاگری و اصلاح|اصلاح]] و [[تربیت]] است و اصلاح افراد، موجب اصلاح جامعه خواهد بود؛ اما در تعارض [[مصلحت]] عمومی و مصالح فردی، مصلحت عمومی مقدم است. اهمیت مصالح جامعه، تا آنجاست که اگر فردی با موعظه و هدایت اصلاح نشد، راه نجات جامعه در کوتاهکردن دست او از اجتماع است. | |||
امامخمینی با اعتراض به [[مفاسد اجتماعی|فساد اجتماعی]]، غربگرایی و [[دیکتاتوری|استبداد]] در جامعۀ دوران پهلوی، بر بازگشت به خویشتنِ اسلامی تأکید داشت. به اعتقاد ایشان سعادت فرد و جامعه تنها در گرو اجرای احکام دین و تربیت دینی و قرآنی است؛ [[دین]] نیز با پیشرفتهای زمان و توسعه فرهنگ و تغییرات حاصل از آن هماهنگ است. | |||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
جامعه واژهای عربی و اصل آن جامع<ref>معلوف، المنجد فی اللغه، ۱۰۱.</ref> به معنای گردآورنده، فراهمکننده، برهمافزاینده و دربرگیرنده است.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۵/۶۴۸۹.</ref> تاکنون یک تعریف اصطلاحی از جامعه که قابل پذیرش همه [[دانشمندان]] باشد، ارائه نشده است؛ ولی نخستین کاربرد واژه جامعه در معنای «ارتباط با همنوع» بوده است.<ref>فریز بی و سه یر، جامعه، پیشگفتار.</ref> در تعریفهای اصطلاحی دیگر، جامعه مجموعهای از انسانهاست که عقیده و آرمان و نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه، زندگی انسانیِ آنان را به یکدیگر پیوند داده است<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۳۲.</ref> یا به جمعیتی که دارای سرزمین، [[اقتدار سیاسی]] و فرهنگ مشترک باشند، گفته میشود.<ref>نوربخش، فرهنگ و قومیت مدلی برای ...، ۶۷ ـ ۶۸.</ref> بهعبارتی در هر موردی که بتوان برای گروهی از مردم«وجه جامع» و «جهت وحدتی» اعتبار کرد، کاربرد لفظ «جامعه» بر آن گروه رواست.<ref>مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ۹.</ref> از اینرو جامعه به اقسام گوناگون ازجمله جامعه مذهبی، جامعه اسلامی،<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۳۲ ـ ۳۳.</ref> جامعه مدنی،<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۱۵ و ۴۴۴.</ref> جامعه فرهنگی<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۱۵۱.</ref> و جامعه طبیعی<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۱۳.</ref> تقسیم میشود. مفاهیم [[ملت]]، [[امت]]، شعوب، قبیله و قوم نیز در معنای جامعه به کار میروند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۵۴.</ref> | جامعه واژهای عربی و اصل آن جامع<ref>معلوف، المنجد فی اللغه، ۱۰۱.</ref> به معنای گردآورنده، فراهمکننده، برهمافزاینده و دربرگیرنده است.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۵/۶۴۸۹.</ref> تاکنون یک تعریف اصطلاحی از جامعه که قابل پذیرش همه [[دانشمندان]] باشد، ارائه نشده است؛ ولی نخستین کاربرد واژه جامعه در معنای «ارتباط با همنوع» بوده است.<ref>فریز بی و سه یر، جامعه، پیشگفتار.</ref> در تعریفهای اصطلاحی دیگر، جامعه مجموعهای از انسانهاست که عقیده و آرمان و نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه، زندگی انسانیِ آنان را به یکدیگر پیوند داده است<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۳۲.</ref> یا به جمعیتی که دارای سرزمین، [[اقتدار سیاسی]] و فرهنگ مشترک باشند، گفته میشود.<ref>نوربخش، فرهنگ و قومیت مدلی برای ...، ۶۷ ـ ۶۸.</ref> بهعبارتی در هر موردی که بتوان برای گروهی از مردم«وجه جامع» و «جهت وحدتی» اعتبار کرد، کاربرد لفظ «جامعه» بر آن گروه رواست.<ref>مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ۹.</ref> از اینرو جامعه به اقسام گوناگون ازجمله جامعه مذهبی، جامعه اسلامی،<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۳۲ ـ ۳۳.</ref> جامعه مدنی،<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۱۵ و ۴۴۴.</ref> جامعه فرهنگی<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۱۵۱.</ref> و جامعه طبیعی<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۱۳.</ref> تقسیم میشود. مفاهیم [[ملت]]، [[امت]]، شعوب، قبیله و قوم نیز در معنای جامعه به کار میروند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۵۴.</ref> | ||
خط ۱۰: | خط ۱۷: | ||
امامخمینی سرشت انسان را علت تشکیل جامعه و همکاری انسانها با یکدیگر را باعث آسایش زندگی آنان دانسته و زندگی انفرادی را به منزله خروج انسان از جامعه بشری و پیوستن به حیوانات وحشی شمرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۶.</ref> ایشان افراد جامعه را به قطرههای باران و جامعه را به نهرها و سیل و دریا تشبیه کرده که در صورت اجتماع کارسازند و تا اجتماعی نباشد از قطرهها کاری ساخته نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۰ ـ ۲۳۱.</ref> | امامخمینی سرشت انسان را علت تشکیل جامعه و همکاری انسانها با یکدیگر را باعث آسایش زندگی آنان دانسته و زندگی انفرادی را به منزله خروج انسان از جامعه بشری و پیوستن به حیوانات وحشی شمرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۶.</ref> ایشان افراد جامعه را به قطرههای باران و جامعه را به نهرها و سیل و دریا تشبیه کرده که در صورت اجتماع کارسازند و تا اجتماعی نباشد از قطرهها کاری ساخته نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۰ ـ ۲۳۱.</ref> | ||
درباره هدف جامعه نیز فردگرایان با وجود اینکه قائل به اجتماعیبودن انسانهایند، هدف از زندگی را سعادت فردی انسان میدانند نه جامعه و جمعگرایان از آنجا که قائل به تقدم جامعه بر فردند، هدف از زندگی را [[سعادت]] جامعه میدانند؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۱۶۹.</ref> در حالیکه هدف عالی و غایی برای فرد و اجتماع، در نظر [[قرآن]] رسیدن به مبدأ نور هست<ref>نجم، ۴۲.</ref> و بهکمالرسیدن موجودات و رسیدن انسان به مقام قرب اله<ref>ذاریات، ۵۶.</ref> است. از سوی دیگر، همانگونه که یک فرد روح دارد، یک جامعه هم روح دارد و فرهنگ هر جامعه روح آن جامعه را تشکیل میدهد و اگر در نهضتی کسی بتواند آن روح را زنده کند، تمام اندام جامعه را یکجا به حرکت در میآورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۴۵ ـ ۳۴۶ و ۱۳/۶۲۲ ـ ۶۲۳.</ref> [[امامخمینی]] با نقد تعبیر جامعه توحیدی، چنانکه مدنظر برخی گروهها و سازمانهای سیاسی بود و در آن هیچ طبقه یا مراتبی وجود نداشت، ایجاد چنین جامعه یکشکل و یکطبقه را حتی در میان حیوانات نیز ممکن ندانست و در جامعه انسانی هم تشکیل چنین جامعهای را مساوی با بازگشت به توحش و رد تمدن انسان خواند. ایشان جامعه توحیدی واقعی را به بدن انسان تشبیه کرد که در عین حفظ مرتبه و جایگاه هر عضو، با نظم، انسجام و هماهنگی کامل، یک هدف را پی میگیرد و بدین ترتیب کل جامعه از آسیب در امان خواهد ماند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۷۰ ـ ۴۷۴.</ref> | درباره هدف جامعه نیز فردگرایان با وجود اینکه قائل به اجتماعیبودن انسانهایند، هدف از زندگی را سعادت فردی انسان میدانند نه جامعه و جمعگرایان از آنجا که قائل به تقدم جامعه بر فردند، هدف از زندگی را [[سعادت]] جامعه میدانند؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۱۶۹.</ref> در حالیکه هدف عالی و غایی برای فرد و اجتماع، در نظر [[قرآن]] رسیدن به مبدأ نور هست<ref>نجم، ۴۲.</ref> و بهکمالرسیدن موجودات و رسیدن انسان به مقام قرب اله<ref>ذاریات، ۵۶.</ref> است. از سوی دیگر، همانگونه که یک فرد روح دارد، یک جامعه هم روح دارد و فرهنگ هر جامعه روح آن جامعه را تشکیل میدهد و اگر در نهضتی کسی بتواند آن روح را زنده کند، تمام اندام جامعه را یکجا به حرکت در میآورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۴۵ ـ ۳۴۶ و ۱۳/۶۲۲ ـ ۶۲۳.</ref> | ||
[[امامخمینی]] با نقد تعبیر جامعه توحیدی، چنانکه مدنظر برخی گروهها و سازمانهای سیاسی بود و در آن هیچ طبقه یا مراتبی وجود نداشت، ایجاد چنین جامعه یکشکل و یکطبقه را حتی در میان حیوانات نیز ممکن ندانست و در جامعه انسانی هم تشکیل چنین جامعهای را مساوی با بازگشت به توحش و رد تمدن انسان خواند. ایشان جامعه توحیدی واقعی را به بدن انسان تشبیه کرد که در عین حفظ مرتبه و جایگاه هر عضو، با نظم، انسجام و هماهنگی کامل، یک هدف را پی میگیرد و بدین ترتیب کل جامعه از آسیب در امان خواهد ماند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۷۰ ـ ۴۷۴.</ref> | |||
==حقوق متقابل فرد و جامعه== | ==حقوق متقابل فرد و جامعه== | ||
خط ۲۲: | خط ۳۰: | ||
==تعارض منافع فرد و جامعه== | ==تعارض منافع فرد و جامعه== | ||
جامعه انسانی از برخورد و تعارض منافع افراد تهی نیست و منافع شخصی در میان افراد آگاه، به تعارض با منافع عمومی میانجامد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۶/۳۲۰.</ref> متفکران اسلامی بر آناند که هدف اصلی یک زندگی اجتماعی نمیتواند فرد و منافع فردی باشد، بلکه هدف باید نوع و مصالح عمومی و اموری باشد که بقا و دوام و خوشی جمع را بهتر تضمین کند و بدیهی است که مصلحت جمع همان [[مصلحت]] اکثریت افراد اجتماع است؛ پس همیشه در قوانین جهان، توجه اول به منافع جمع است نه به منافع فرد. در این حالت افراد باید در برابر مصالح عمومی تسلیم و راضی و به آنها خرسند باشند و در خود احساس ناراحتی و نارضایتی نکنند. در آن صورت جامعه میتواند به سعادت واقعی امیدوار باشد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۲/۷۶.</ref> | جامعه انسانی از برخورد و تعارض منافع افراد تهی نیست و منافع شخصی در میان افراد آگاه، به تعارض با منافع عمومی میانجامد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۶/۳۲۰.</ref> متفکران اسلامی بر آناند که هدف اصلی یک زندگی اجتماعی نمیتواند فرد و منافع فردی باشد، بلکه هدف باید نوع و مصالح عمومی و اموری باشد که بقا و دوام و خوشی جمع را بهتر تضمین کند و بدیهی است که مصلحت جمع همان [[مصلحت]] اکثریت افراد اجتماع است؛ پس همیشه در قوانین جهان، توجه اول به منافع جمع است نه به منافع فرد. در این حالت افراد باید در برابر مصالح عمومی تسلیم و راضی و به آنها خرسند باشند و در خود احساس ناراحتی و نارضایتی نکنند. در آن صورت جامعه میتواند به سعادت واقعی امیدوار باشد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۲/۷۶.</ref> | ||
در نگاه امامخمینی نیز در تعارض مصلحت عمومی و مصالح فردی، مصلحت عمومی و مصالح اسلام، مقدم است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶۷.</ref> و هدف همه [[پیامبران(ع)]] اصلاح جامعه است و در تعارض میان منافع جامعه و افراد، فرد باید فدا شود؛ چنانکه [[سیدالشهدا(ع)]]، خود و یارانش را برای تحقق مصلحت و [[عدالت]] در جامعه، فدا کرد. اهمیت مصالح جامعه، تا آنجاست که اگر فردی با [[موعظه]] و هدایت اصلاح نشد، راه نجات و صلاح جامعه در ازمیانبردن آن فرد و کوتاهکردن دست او از جامعه است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref> این رویکرد بر فتوای فقهی ایشان نیز اثر گذشته است؛ برای مثال، ایشان [[فتوا]] داده است [[حاکم اسلامی]] میتواند خانهای را که در مسیر خیابان واقع شده است، برای مصالح عمومی خراب کند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۲.</ref> البته درجه و اهمیت مصالح جامعه را اسلام و عقل قطعی معین میکند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۱/۳۳۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مصلحت}} | در نگاه امامخمینی نیز در تعارض مصلحت عمومی و مصالح فردی، مصلحت عمومی و مصالح اسلام، مقدم است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶۷.</ref> و هدف همه [[پیامبران(ع)]] اصلاح جامعه است و در تعارض میان منافع جامعه و افراد، فرد باید فدا شود؛ چنانکه [[سیدالشهدا(ع)]]، خود و یارانش را برای تحقق مصلحت و [[عدالت]] در جامعه، فدا کرد. اهمیت مصالح جامعه، تا آنجاست که اگر فردی با [[موعظه]] و هدایت اصلاح نشد، راه نجات و صلاح جامعه در ازمیانبردن آن فرد و کوتاهکردن دست او از جامعه است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref> این رویکرد بر فتوای فقهی ایشان نیز اثر گذشته است؛ برای مثال، ایشان [[فتوا]] داده است [[حاکم اسلامی]] میتواند خانهای را که در مسیر خیابان واقع شده است، برای مصالح عمومی خراب کند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۲.</ref> البته درجه و اهمیت مصالح جامعه را اسلام و عقل قطعی معین میکند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۱/۳۳۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مصلحت}} | ||
خط ۴۵: | خط ۵۴: | ||
در نگاه امامخمینی جامعه نیز همانند یک انسان، نیازمند اصلاح و تعلیم و تربیت است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref> و موفقیت و پیروزی افراد در جامعه به میزان مجهزبودن افراد به [[تقوا]] بستگی دارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۳.</ref> و چنانچه تقوا نباشد، زمینه انحراف در افراد و جامعه به وجود میآید.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۲.</ref> ایشان علم بدون تقوا را برای جامعه مضر<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۰۳.</ref> میشمرد و [[طلاب]] و روحانیان را هدایتگران جامعه میدانست و به آنان توصیه میکرد پیش از ورود به جامعه خود را [[تهذیب]] کنند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۰ ـ ۲۱.</ref> | در نگاه امامخمینی جامعه نیز همانند یک انسان، نیازمند اصلاح و تعلیم و تربیت است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref> و موفقیت و پیروزی افراد در جامعه به میزان مجهزبودن افراد به [[تقوا]] بستگی دارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۳.</ref> و چنانچه تقوا نباشد، زمینه انحراف در افراد و جامعه به وجود میآید.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۲.</ref> ایشان علم بدون تقوا را برای جامعه مضر<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۰۳.</ref> میشمرد و [[طلاب]] و روحانیان را هدایتگران جامعه میدانست و به آنان توصیه میکرد پیش از ورود به جامعه خود را [[تهذیب]] کنند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۰ ـ ۲۱.</ref> | ||
از سوی دیگر، چنانکه امامخمینی تأکید کرده است، راه اصلاح و بهبود، وجود قانون الهی در جامعه است.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۴ ـ ۳۵.</ref> ایشان قوانین اسلام را علاوه بر اینکه وسیله تحقق عدالت در جامعه میشمرد، آن را ابزاری جهت اصلاح اعتقادی و اخلاقی و تهذیب انسان میدانست. به اعتقاد ایشان این قوانین برای اجرا و برقرارشدن نظم اجتماعیِ عادلانه و به منظور پرورش انسانها لازم است.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۳.</ref> ایشان برای اصلاح فرد و جامعه و فهم درست دستورها و قوانین دینی از مسائلی چون پذیرش اجتهاد در استنباط و فهم متون دینی، توجه به کاربرد عقل، توانایی اسلام در راستای تبیین وضعیت حال به وسیله احکام اسلام را یادآور شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۷ و ۲۸۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اجتهاد؛ فقه}} | از سوی دیگر، چنانکه امامخمینی تأکید کرده است، راه اصلاح و بهبود، وجود قانون الهی در جامعه است.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۴ ـ ۳۵.</ref> ایشان قوانین اسلام را علاوه بر اینکه وسیله تحقق عدالت در جامعه میشمرد، آن را ابزاری جهت اصلاح اعتقادی و اخلاقی و تهذیب انسان میدانست. به اعتقاد ایشان این قوانین برای اجرا و برقرارشدن نظم اجتماعیِ عادلانه و به منظور پرورش انسانها لازم است.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۳.</ref> ایشان برای اصلاح فرد و جامعه و فهم درست دستورها و قوانین دینی از مسائلی چون پذیرش اجتهاد در استنباط و فهم متون دینی، توجه به کاربرد عقل، توانایی اسلام در راستای تبیین وضعیت حال به وسیله احکام اسلام را یادآور شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۷ و ۲۸۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اجتهاد؛ فقه}} | ||
همچنین در نظر امامخمینی اصل امر به معروف و نهی از منکر<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۶۸.</ref> و اجرای حدود الهی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۱۳.</ref> یکی از راههای تربیت و اصلاح جامعه است. [[امر به معروف و نهی از منکر]] وظیفهای همگانی است و فرد فرد جامعه در برابر حراست از اسلام مسئولاند و باید بدون توجه به جایگاه اجتماعیِ فردِ منحرف، به وی تذکر داد و با انحراف او مقابله<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۰.</ref> و با فساد مبارزه کرد؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|امر به معروف و نهی از منکر}} | همچنین در نظر امامخمینی اصل امر به معروف و نهی از منکر<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۶۸.</ref> و اجرای حدود الهی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۱۳.</ref> یکی از راههای تربیت و اصلاح جامعه است. [[امر به معروف و نهی از منکر]] وظیفهای همگانی است و فرد فرد جامعه در برابر حراست از اسلام مسئولاند و باید بدون توجه به جایگاه اجتماعیِ فردِ منحرف، به وی تذکر داد و با انحراف او مقابله<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۰.</ref> و با فساد مبارزه کرد؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|امر به معروف و نهی از منکر}} | ||
افزون بر این، ایجاد جامعه مطلوب نیازمند حکومت اسلامی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳ ـ ۱۱۴ و ۲۱/۴۰۶.</ref> ایشان برای اجرای احکام جزایی اسلام مانند [[حدود]] و [[قصاص]] در جامعه، اجرای احکام اقتصادی دین، ایجاد محیط تربیتی برای اصلاح جامعه و تربیت انسانهای متقی و مؤمن، تأمین وحدت امت اسلامی و نجات وطن و کشورهای اسلامی از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهای دستنشانده، و [[دفاع]] از تمامیت ارضی کشورهای اسلامی، تحقق وحدت و آزادی ملتهای مسلمان و سرنگونی حکومتهای ظالم و دستنشانده و تلاش برای عدالت و مبارزه با [[ستم]] و گرسنگی و تبعیض، لازم شمرده است که دولت اسلامی برپا شود و [[قوه مجریه]] در دست اسلامشناسان قرار گیرد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۳ ـ ۳۷، ۶۹.</ref> | افزون بر این، ایجاد جامعه مطلوب نیازمند حکومت اسلامی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳ ـ ۱۱۴ و ۲۱/۴۰۶.</ref> ایشان برای اجرای احکام جزایی اسلام مانند [[حدود]] و [[قصاص]] در جامعه، اجرای احکام اقتصادی دین، ایجاد محیط تربیتی برای اصلاح جامعه و تربیت انسانهای متقی و مؤمن، تأمین وحدت امت اسلامی و نجات وطن و کشورهای اسلامی از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهای دستنشانده، و [[دفاع]] از تمامیت ارضی کشورهای اسلامی، تحقق وحدت و آزادی ملتهای مسلمان و سرنگونی حکومتهای ظالم و دستنشانده و تلاش برای عدالت و مبارزه با [[ستم]] و گرسنگی و تبعیض، لازم شمرده است که دولت اسلامی برپا شود و [[قوه مجریه]] در دست اسلامشناسان قرار گیرد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۳ ـ ۳۷، ۶۹.</ref> | ||
از سوی دیگر، در اندیشه و منش سیاسی امامخمینی وحدت و الفت و صداقت مردم در برابر یکدیگر و صفای باطنی و ظاهری از راههای رسیدن به جامعه مطلوب است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۰۹.</ref> همگرایی نخبگان نه به عنوان یک راهکار سیاسی و زودگذر، بلکه برگرفته از روح تعالیم دینی، راهبردی منطقی برای رشد و ترقی جامعه توحیدی به شمار میرود؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۱ ـ ۴۷۲.</ref> از همینرو ایشان به وحدت و همگرایی دو قشر دانشگاهی و روحانی، به عنوان دو نماد مهم گروههای مرجع در جامعه و مصداق بارز نخبگان، اهتمام ویژهای داشت و توصیه میکرد این دو قشر مهم جامعه باید با یکدیگر همکاری و جامعه را اصلاح کنند و اگر این دو قشر در مسیر صحیح باشند، تمام ملت به مسیر صحیح میروند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۹، ۲۱ و ۹/۵۳۹ ـ ۵۴۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|وحدت حوزه و دانشگاه.}} چنانکه از دیگر راههای اصلاح جامعه اصلاح فرهنگ،{{ببینید|متن=ببینید| | |||
از سوی دیگر، در اندیشه و منش سیاسی امامخمینی وحدت و الفت و صداقت مردم در برابر یکدیگر و صفای باطنی و ظاهری از راههای رسیدن به جامعه مطلوب است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۰۹.</ref> همگرایی نخبگان نه به عنوان یک راهکار سیاسی و زودگذر، بلکه برگرفته از روح تعالیم دینی، راهبردی منطقی برای رشد و ترقی جامعه توحیدی به شمار میرود؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۱ ـ ۴۷۲.</ref> از همینرو ایشان به وحدت و همگرایی دو قشر دانشگاهی و روحانی، به عنوان دو نماد مهم گروههای مرجع در جامعه و مصداق بارز نخبگان، اهتمام ویژهای داشت و توصیه میکرد این دو قشر مهم جامعه باید با یکدیگر همکاری و جامعه را اصلاح کنند و اگر این دو قشر در مسیر صحیح باشند، تمام ملت به مسیر صحیح میروند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۹، ۲۱ و ۹/۵۳۹ ـ ۵۴۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|وحدت حوزه و دانشگاه.}} چنانکه از دیگر راههای اصلاح جامعه اصلاح فرهنگ،{{ببینید|متن=ببینید| فرهنگ}} نهاد آموزش و پرورش،{{ببینید|متن=ببینید|آموزش و پرورش}} دانشگاهها،{{ببینید|متن=ببینید|دانشگاه}} رادیو{{ببینید|متن=ببینید|رادیو}} و تلویزیون،{{ببینید|متن=ببینید|تلویزیون}} مطبوعات و رسانههای نوشتاری،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۲۳ و ۱۲/۲۶۰.</ref> مراکز آموزشیتربیتی از کودکستان تا دانشگاه،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲.</ref> اصلاح نخبگان بهویژه روحانیان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۸۳ ـ ۴۸۴.</ref> و اصلاح [[حوزههای علمیه]] <ref>امامخمینی، صحیفه، ولایت فقیه، ۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref> است. | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
خط ۹۸: | خط ۱۱۱: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
احسان حمایتیان، | * احسان حمایتیان، [https://books.khomeini.ir/books/10004/25/ «جامعه»]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۴، ص۲۵-۳۳. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقالههای جلد چهارم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد چهارم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:مفاهیم اجتماعی]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |