حرص: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۶۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ اسفند ۱۴۰۱
(اصلاح ارقام، اصلاح نویسه‌های عربی)
 
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''حرص'''، آزمندی و [[زیاده‌روی]] در [[دنیاخواهی]].
'''حرص'''، آزمندی و زیاده‌روی در دنیاخواهی.
==واژه‌شناسی==
حرص به معنای زیاده‌روی در اشتیاق و خواستن <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، 227؛ ابن‌منظور، لسان العرب، 7/11؛ زبیدی، تاج العروس، 9/251.</ref> یا تلاش برای رسیدن به چیزی <ref>فیومی، المصباح المنیر، 130.</ref> است. همچنین به معنای شدت علاقه به آنچه آدمی طالب آن است، به کار رفته است <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، 7/11.</ref>. در زبان فارسی، به معنای آزمندی و زیاده‌جویی به کار می‌رود <ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، 6/7768.</ref>. در اصطلاح اخلاق حالتی است نفسانی که موجب می‌شود انسان بدون اینکه به حد معیّنی بسنده کند، به جمع‌آوری اموالی بپردازد که نیازی به آنها ندارد <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، 44.</ref>. ضد حرص، [[قناعت]] است که به معنای بسنده‌کردن آدمی به قدر نیاز و ضرورت است <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، 397.</ref>. [[امام‌خمینی]] نیز حرص را شدت اشتیاق نفس به دنیا و شئون آن می‌داند که کثرت تمسک به اسباب و توجه قلب به اهل دنیا لازمه آن است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 217.</ref>.


ازجمله واژه‌های مرتبط با حرص، «طمع»، «شحّ»، «شره» و «هلوع» است. طمع به معنای کوشش نفس برای طلب چیزی به جهت میل به آن <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، 524.</ref> و خواستن چیزی با امید دستیابی به آن <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، 8/239 ـ 240.</ref> است و در اصطلاح به معنای توقع‌داشتن در اموال دیگران است <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، 402.</ref>. شحّ، حرص بر منع خیر است <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، 170.</ref> و غریزه‌ای است در انسان که مقتضی حرص بر حب مال و بغض انفاق است <ref>مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، 3/502.</ref>. از این جهت نوعی [[بخل]] است. اما بخیل از آنچه در دست خویش است، منع می‌کند و صاحب شحّ از آنچه در دست دیگران است نیز منع می‌کند و دوست دارد مال مردم نیز از هر راهی به او برسد <ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، 5/401.</ref>. شره، شدت حرص بر خوردن و آمیزش است <ref>نراقی، مهدی، 2/4.</ref>. هلوع به معنای شدت حرص و جزع و بی‌تابی شدید است <ref>صاحب‌بن‌عباد، 1/114.</ref>.
[[امام‌خمینی]]، حرص را شدت اشتیاق نفس به دنیا و شئون آن می‌داند.
==پیشینه==
حرص به معنای ناپسند آن، ازجمله صفات نکوهیده انسانی است که انسان از آغاز [[آفرینش]] دچار آن بوده است و ترک آن، ارزش شمرده می‌شود. در مکتب بودا، از مقامی به نام «ارهت» سخن به میان آمده است که اگر سالک به آن دست پیدا کند، نفس خود را از سستی شهوت، جهالت و آز و حرص آزاد کرده و در این صورت به کمال سعادت و لذت روحانی و آرامش حقیقی دست یافته است <ref>ناس، 198 ـ 199.</ref>. در [[دین زرتشت]]، طمع ازجمله گناهان بزرگ به شمار می‌آید <ref>تاریخ ادیان جهان، رضایی، 1/179.</ref>. در [[آیین یهود]]، در ده فرمان خداوند به [[حضرت موسی(ع)]] به‌صراحت از طمع به مال و ناموس دیگران نهی شده است <ref>کتاب مقدس، سفر خروج، ب20، 17.</ref>. در [[آیین مسیحیت]] نیز بر ترک این رذیله <ref>کتاب مقدس، انجیل لوقا، ب11، 39.</ref> و وارستگی از طمع و مادیات <ref>کتاب مقدس، ب12، 15.</ref> توصیه شده است. [[قرآن کریم]] نیز حرص را در امور دنیایی ناپسند دانسته است <ref>بقره، 96.</ref>؛ اما در امور اخروی و هدایت امری پسندیده می‌داند <ref>توبه، 128؛ کهف، 6؛ نحل، 37؛ یوسف، 103.</ref> و در روایات نیز حرص به دنیا نکوهش شده است <ref>صدوق، الخصال، 1/124 ـ 125؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 294؛ مجلسی، بحار الانوار، 75/111.</ref>.


علمای اخلاق با ریشه‌یابی و بیان آفات این صفت نفسانی، با تأکید بر ترک حرص و طمع، راه‌های درمان این دو رذیله اخلاقی را مطرح کرده‌اند <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 10/20 ـ 24؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، 6/51 ـ 59؛ نراقی، مهدی، 2/102 ـ 109.</ref>. اهل معرفت حرص و طمع به امور مادی را از رذایل اخلاقی شمرده‌اند؛ اما طمع به امور معنوی را ازجمله مقامات عارفان ([[مقام رغبت]]) می‌دانند <ref>انصاری، منازل السائرین، 57؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، 2/131 و 532؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، 1/159.</ref>.
حرص به پسندیده چون؛ شدت علاقه [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]] به هدایت بندگان، و ناپسند چون؛ حرص [[یهود]] به دنیا تقسیم شده‌است.
امام‌خمینی، ضمن مباحث اخلاقی خود، به حقیقت حرص و جبلی‌بودن آن <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 215 ـ 217؛ امام‌خمینی، تقریرات، 3/336 ـ 338.</ref>، ارتباط آن با [[حب دنیا]] <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 217، 255 و 272؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 273؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 49.</ref> و آثار آن <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 84؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 444.</ref> پرداخته است؛ همچنین ایشان از ضرورت این صفت به معنای پسندیده آن برای انسان و تحدید و تعدیل آن از ناحیه دین سخن گفته است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، 3/336 ـ 338.</ref>. ایشان در مباحث فقهی نیز ازجمله در باب [[اجتهاد]] و [[تقلید]] <ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 1/7.</ref> و آداب تجارت <ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 1/476.</ref> به صفت حرص اشاره کرده است.
==حقیقت و اقسام حرص==
در برخی روایات حرص ضد [[توکل]]، همچنین ضد قناعت آمده است <ref>کلینی، الکافی، 1/21 ـ 22.</ref>. برخی اندیشمندان نیز حرص را ضد قناعت دانسته‌اند <ref>نراقی، مهدی، 1/105.</ref> و برخی بر این باورند که اگر حرص فعل جوارحی باشد، ضد آن توکل است که به معنای تکلف شخص مشتاق در طلب دنیا، به جهت بی‌اعتمادی بر وکیل است. اما اگر فعل قلبی باشد، ضد آن قناعت است که به معنای حزن و غصه بر فوت امر زایدی است <ref>ابن‌قاریاغدی، البضاعة المزجاة، 1/252.</ref>. اهل معرفت اصل حرص را ازجمله ویژگی‌های جبلّی و ذاتی انسان شمرده‌اند <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، 2/198؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، 3/93.</ref> و آن را از فروع حب ذات دانسته‌اند که آدمی را به سعادت و کمال دعوت می‌کند؛ زیرا انسان به اموری که نافع به حال اوست، حریص است و از همین مسیر می‌تواند به رشد و تعالی برسد <ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، 1/8؛ طباطبایی، المیزان، 20/13.</ref>.
با توجه به آیات و روایات، حرص و طمع به‌خودی‌خود امری ناپسند نیستند، بلکه با توجه به متعلق آنها نکوهش یا مدح می‌شوند <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، 1/358 و 2/135، 199؛ طباطبایی، المیزان، 20/13 ـ 14؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، 4/185.</ref>؛ چنان‌که برای شدت علاقه [[پیامبر(ص)]] به [[ایمان]] و هدایت بندگان نیز حرص به کار رفته است <ref>توبه، 128؛ یوسف، 103؛ نحل، 37.</ref>؛ اما حرص یهود به دنیا نکوهش شده است <ref>بقره، 96.</ref>. در روایات نیز حرص بر خیر نشانه انسان توبه‌کار <ref>ابن‌شعبه، تحف العقول، 20.</ref> و حرص بر عمل (صالح) نشانه محبان [[اهل بیت(ع)]] <ref>صدوق، الخصال، 2/515.</ref> و حرص بر طاعت الهی <ref>دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، 1/169.</ref> ازجمله مصادیق حرص پسندیده است؛ چنان‌که در دعاها، طمع به فضل و رحمت الهی فراوان آمده است <ref>صحیفه سجادیه، دعای چهارم، 44؛ مجلسی، بحار الانوار، 91/145.</ref>. در برابر، حرص ناپسند یکی از اصول [[کفر]] <ref>صدوق، الامالی، 419.</ref>، اعظم فساد <ref>منسوب به امام‌صادق(ع)، مصباح الشریعه، 107.</ref>، نشانه فقر <ref>کلینی، الکافی، 8/23.</ref>، سبب شقاوت <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 295.</ref>، [[نفاق]] <ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، 2/122.</ref>، غفلت <ref>مجلسی، بحار الانوار، 67/55.</ref>، هلاکت <ref>مجلسی، بحار الانوار، 75/111.</ref> و گاه پست‌ترین ذلت برای صاحبش <ref>صدوق، الامالی، 394.</ref> شمرده شده است.


علمای اخلاق و عرفان حرص ناپسند را ازجمله رذایل اخلاقی به شمار می‌آورند که متعلق به [[قوه شهویه]] است و خبیث‌ترین و سخت‌ترین صفاتی است که مانع از کمال و نجات می‌شود <ref>ابن‌عربی، تفسیر، 1/167.</ref> و نیز به معنای صفتی نفسانی است که انسان را به اندوختن بیش از نیازش وا می‌دارد و از شعبه‌های حب دنیا و صفات مهلکه انسان است <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، 395.</ref>.
طمع، از واژه‌های مرتبط با حرص است و به ناپسند و پسندیده تقسیم شده‌است. امام‌خمینی طمع پسندیده را امید به رحمت خداوند همراه با عمل و طمع ناپسند را امید به [[رحمت الهی]] بدون ملاحظه عمل می‌داند.
امام‌خمینی صفت حرص را در انسان امری ذاتی می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، 3/337؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، 226.</ref> و در حرص، بیشتر به حرصِ ناپسند می‌پردازد و آن را از جنود جهل و از دام‌های بزرگ [[شیطان]] <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 217 و 224.</ref> و مانند بعضی علمای اخلاق <ref>← مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، 2/332 ـ 333.</ref> حرص را طرف افراط قوه شهویه که طالب دنیاست، می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، 3/359.</ref>.
==رابطه حرص و طمع==
طمع کاربردهای مختلفی دارد و به معنای ناپسند و پسندیده به کار می‌رود. به معنای ناپسند آن مترادف با حرص به معنای چشم‌داشت به اموال دیگران است <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، 6/40؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 402.</ref> و به معنای پسندیده آن گاهی مترادف با امید یا آرزوست که معنایی مخالف با یأس و ناامیدی می‌یابد <ref>مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، 2/380.</ref> و به معنای توقع اجابت دعا از روی تفضل <ref>آلوسی، روح المعانی، 4/380.</ref>، بخشش گناهان از طرف پروردگار و واردشدن به [[بهشت]] و رضوان خداوند <ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، 1/429.</ref> است.
امام‌خمینی در طمع به هر دو مصداق ناپسند و پسندیده توجه کرده است. به باور ایشان، طمع پسندیده که ضد یأس است، معنایی قریب به «[[رجاء]]» دارد و ازجمله مقامات عارفان به شمار می‌آید؛ زیرا رجاء، امید به رحمت خداوند همراه با عمل است؛ ولی طمع، امید به [[رحمت الهی]] بدون ملاحظه عمل است؛ یعنی آدمی به حدی از معرفت می‌رسد که عمل خود را در برابر رحمت الهی نمی‌بیند و تنها چشم طمع به رحمت او دارد. طبق این معنا، طمع ازجمله جنود [[عقل]] به شمار می‌آید و موافق مقتضیات [[فطرت]] است، اما طمع بدون عمل بعید است از جنود عقل به شمار رود؛ زیرا در روایات ناپسند شمرده شده است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 193 ـ 194.</ref>. ایشان طمع به غیرحق و امیدواری به مخلوق را شاخه‌ای از شاخه‌های [[شرک]] و ازجمله وسوسه‌های شیطان و بر خلاف فطرت می‌داند که سبب غفلت می‌شود و حجابی است که قلب را تاریک می‌سازد و آدمی را گرفتار دام‌های [[ابلیس]] می‌کند، تا آنجا که وی را از ساحت مقدس حق دور و از معارف حق مهجور می‌کند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 195 ـ 198.</ref>. امام‌خمینی همانند دیگران <ref>نراقی، مهدی، 1/66.</ref> قوای انسانی را چهار قوه عاقله و واهمه (شیطنت)، غضبیه و شهویه می‌داند که هیچ‌کدام پایانی ندارند و هر کدام از این قوا فروع دارند که حرص و طمع ازجمله فروع قوه شهویه به حساب می‌آیند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 83 ـ 84 و 148 ـ 149.</ref>.
==عوامل حرص==
در برخی آیات قرآن از عوامل حرص، مانند ناامیدی از نعمت‌های آخرت و گمان به جاودانگی در صورت جمع مال سخن به میان آمده است <ref>بقره، 95 ـ 96؛ همزه، 2 ـ 3.</ref> <ref>← فیض کاشانی، تفسیر الصافی، 1/166؛ طباطبایی، المیزان، 20/359.</ref>. در روایات نیز ازجمله عوامل صفت حرص، [[جهل]] <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 292.</ref> و [[سوء ظن]] به خداوند <ref>نهج البلاغه، ن53، 456؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، 1/63.</ref> ذکر شده است. اندیشمندان اسلامی ازجمله عوامل حرص را حب دنیا <ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، 4/103.</ref>، خروج از [[اعتدال]] در قوه شهویه <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، 310.</ref>، قناعت‌نکردن و دل‌سپردن به آرزوهای دراز، به‌ویژه برای افراد فقیر <ref>غزالی، مکاشفة القلوب، 170.</ref>، شرک به خدا و رویگردانی از او <ref>طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، 1/65.</ref> و وسوسه‌های شیطانی <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، 11/222 ـ 223.</ref> برشمرده‌اند.


امام‌خمینی با توجه به ارتباط مستقیم حب دنیا و خطاها و گناهان انسان، ریشه حرص را [[حب نفس]] و مقام <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 255.</ref> و حب دنیا <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 272.</ref> می‌داند؛ زیرا حب دنیا ریشه تمام بیماری‌های نفسانی است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 254؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 43.</ref>. به باور ایشان، هر لذتی که محدود به حدود الهی نباشد، انسان را به [[عالم طبیعت]] نزدیک می‌کند و علاقه قلبی او را به آن زیادتر می‌سازد و از حقیقت خود دور می‌سازد؛ زیرا او به دنبال هر لذت، لذت دیگری طلب خواهد کرد و همین او را به حرص و طمع رسیدن به تمام لذات طبیعی می‌کشاند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 84.</ref>، پس حرص و طمع نه‌تنها ازجمله فروع حب دنیا، بلکه ازجمله لوازم حب دنیا به شمار می‌آیند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 272؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 49.</ref>. به باور ایشان، طمع انسان به غیر حق‌تعالی ناشی از جهل به مقام ربوبی و قدرت، عطوفت و رحمت اوست <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 217.</ref>.
امام‌خمینی حرص را امری ذاتی و از دام‌های [[شیطان]] دانسته و ریشه حرص را [[حب نفس]] و [[حب دنیا]] می‌داند و طمع انسان به غیر حق‌تعالی را ناشی از جهل به مقام ربوبی برشمرده است.
==آثار حرص==
 
[[قرآن کریم]] [[یهودیان]] را به سبب شدت حرص بر دنیا نکوهش می‌کند <ref>بقره، 96.</ref>. در روایات آثار زیانبار حرص ذکر شده است؛ ازجمله افتادن در رنج و زحمت <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 294.</ref>، حصول ناراحتی فکری و نگرانی <ref>منسوب به امام‌صادق(ع)، مصباح الشریعه، 117 ـ 118.</ref>، حزن و خوف و اضطراب دایم <ref>منسوب به امام‌صادق(ع)، مصباح الشریعه، 211 ـ 212.</ref>، ذلت و بی‌آبرویی <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 295.</ref> و وقوع در هلاکت و شقاوت <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 294؛ مجلسی، بحار الانوار، 75/111.</ref>. عالمان اخلاق نیز حرص را سبب هلاکت و گمراهی انسان <ref>نراقی، مهدی، 2/103.</ref> و کشیده‌شدن او به اخلاق زشت <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، 7/29.</ref> و سلب آرامش و سکونت نفس انسان می‌دانند، به خلاف قناعت که سبب طمأنینه می‌شود <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، 397.</ref>. امام‌خمینی برای حرص آثاری برشمرده است؛ ازجمله:
امام‌خمینی برای حرص آثاری چون؛ مانع حریت و کمال انسانی و سلب آرامش و [[طمأنینه]] ذکر کرده‌است و برای درمان حرص راه علمی چون؛ اندیشه در مضرات حرص و راه عملی چون؛ ریشه‌کن‌کردن حب دنیا ارئه کرده است.
# حرص مانع حریت و کمال انسانی است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، 3/338.</ref> و سبب می‌شود که شخص برای رسیدن به امور دنیوی در برابر کسانی که مورد طمع او هستند، متملق و متواضع شود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 378 و 560.</ref>؛
 
#  مبتلایان به حرص گرفتار جهنم اخلاق و صفات خواهند شد که مقامی پست‌تر و سخت‌تر از جهنم اعمال است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 21؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 57.</ref>؛
== واژه‌شناسی ==
# حرص سبب سلب آرامش و طمأنینه از نفس می‌شود و انسان را گرفتار اضطراب و تزلزل خاطر دایم می‌کند و چون غالباً حاجت او روا نمی‌شود، آتش حرص و طمع او خاموش نمی‌شود و روزبه‌روز توجهش به دنیا افزون می‌شود تا اینکه فضای جان و روح وی را حب دنیا پر می‌کند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 217.</ref>؛
حرص به معنای زیاده‌روی در اشتیاق و خواستن<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۲۷؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۱۱؛ زبیدی، تاج العروس، ۹/۲۵۱.</ref> یا تلاش برای رسیدن به چیزی<ref>فیومی، المصباح المنیر، ۱۳۰.</ref> است. همچنین به معنای شدت علاقه به آنچه آدمی طالب آن است، به کار رفته‌است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۱۱.</ref> در زبان فارسی، به معنای آزمندی و زیاده‌جویی به کار می‌رود.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۶/۷۷۶۸.</ref> در اصطلاح [[اخلاق]] حالتی است نفسانی که موجب می‌شود انسان بدون اینکه به حد معیّنی بسنده کند، به جمع‌آوری اموالی بپردازد که نیازی به آنها ندارد.<ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۴۴.</ref> ضد حرص، [[قناعت]] است که به معنای بسنده‌کردن آدمی به قدر نیاز و ضرورت است.<ref>نراقی، معراج السعاده، ۳۹۷.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز حرص را شدت اشتیاق نفس به دنیا و شئون آن می‌داند که کثرت تمسک به اسباب و توجه [[قلب]] به اهل دنیا لازمه آن است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۷.</ref>
# حرص سبب محبت و تعلق بیش از حد به لذایذ طبیعی می‌شود؛ به گونه‌ای‌که با حرص و ولع، انسان مواهب دنیوی را برای خود می‌خواهد و همین زیادت‌جویی و افراط در طلب، مانع رشد و تعالی او در جهات انسانی می‌شود. همچنین در مواردی انسان از هر راهی، حتی [[ظلم]] به دیگران، برای رسیدن به جاه و مقام استفاده می‌کند یا به سبب حرص جمع مال، واجبات مالی الهی، همچون [[خمس]] و [[زکات]] را ترک می‌کند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 255 ـ 256.</ref>. در برابر، قطع طمع از مخلوق ریشه بسیاری از کمالات و سبب بسیاری از اعمال نیکو و ترک اعمال زشت می‌شود <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 86.</ref> و نتیجه آن [[توحید فعلی]] است که از مقامات بزرگ اهل معرفت است <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 131.</ref>. امام‌خمینی معتقد است اینکه بنا بر برخی روایات، تمام خیرات در قطع طمع از مردم جمع شده <ref>کلینی، الکافی، 2/320.</ref>، به جهت آن است که قطع طمع از مردم، راه انقطاع به حق‌تعالی و وصول به باب‌الله را می‌گشاید <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 198.</ref>.
 
==راه‌های درمان==
ازجمله واژه‌های مرتبط با حرص، «طمع»، «شحّ»، «شره» و «هلوع» است. طمع به معنای کوشش نفس برای طلب چیزی به جهت میل به آن<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۵۲۴.</ref> و خواستن چیزی با امید دستیابی به آن<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۲۳۹–۲۴۰.</ref> است و در اصطلاح به معنای توقع‌داشتن در اموال دیگران است.<ref>نراقی، معراج السعاده، ۴۰۲.</ref> شحّ، حرص بر منع خیر است<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۷۰.</ref> و غریزه‌ای است در انسان که مقتضی حرص بر حب مال و بغض انفاق است.<ref>مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، ۳/۵۰۲.</ref> از این جهت نوعی [[بخل]] است. اما بخیل از آنچه در دست خویش است، منع می‌کند و صاحب شحّ از آنچه در دست دیگران است نیز منع می‌کند و دوست دارد مال مردم نیز از هر راهی به او برسد.<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۵/۴۰۱.</ref> شره، شدت حرص برخوردن و آمیزش است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۴.</ref> هلوع به معنای شدت حرص و جزع و بی‌تابی شدید است.<ref>صاحب‌بن‌عباد، ۱/۱۱۴.</ref>
برخی آیات قرآن راه‌های درمان حرص را [[نماز]] و محافظت بر آن <ref>معارج، 19 ـ 23؛ عنکبوت، 45؛ طباطبایی، المیزان، 20/15.</ref> و یاد نعمت‌های الهی <ref>حجر، 87 ـ 88؛ طه، 131؛ طباطبایی، المیزان، 12/192.</ref> شمرده است. عالمان اخلاق نیز دو راه کلی علمی و عملی برای درمان حرص مطرح کرده‌اند؛ ازجمله راه‌های علمی: ۱. تفکر در آفات جمع مال و زحمت آن <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 10/24؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 398 ـ 399.</ref>؛ ۲. مطالعه احوال گذشتگان و تأمل و بررسی این نکته که اقوام گذشته با وجود نعمت‌های فراوان دنیوی، با کفر و عناد به هلاکت رسیدند؛ اما در برابر، [[انبیا(ع)]] و اولیای الهی به اندکی از دنیا بسنده کردند و به کمال و عزت و سعادت رسیدند <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 10/23 ـ 24؛ نراقی، مهدی، 2/106 ـ 107.</ref>؛ ۳. توجه به اینکه در قناعت، عزت بی‌نیازی از دیگران است، بر خلاف حرص و طمع که در آنها ذلت نیاز به دیگران نهفته است <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 10/23؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 400.</ref>.
 
علمای اخلاق در درمان عملی حرص ازجمله به این امور توجه داده‌اند: ۱. میانه‌روی در امر معیشت و سیر بر طریق قناعت <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 10/20 ـ 21؛ نراقی، مهدی، 2/107.</ref>؛ ۲. رهاکردن آرزوهای دراز برای آینده که سبب اضطراب و نگرانی می‌شود <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 10/21 ـ 23؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 399.</ref>؛ ۳. بی‌توجهی به بالاتر از خود، بلکه لازم است شخص در بهره‌مندی‌های دنیوی به پایین‌تر از خود نظر کند؛ زیرا شیطان در صدد است با متوجه‌کردن انسان به بالاتر از خود، در امور مادی، او را در جلب منافع بیش از حد دنیوی حریص سازد <ref>نراقی، مهدی، 2/109.</ref>.
== پیشینه ==
حرص به معنای ناپسند آن، ازجمله صفات نکوهیده انسانی است که انسان از آغاز آفرینش دچار آن بوده‌است و ترک آن، ارزش شمرده می‌شود. در مکتب بودا، از مقامی به نام «ارهت» سخن به میان آمده‌است که اگر سالک به آن دست پیدا کند، نفس خود را از سستی شهوت، جهالت و آز و حرص آزاد کرده و در این صورت به کمال سعادت و لذت روحانی و آرامش حقیقی دست یافته‌است.<ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۹۸–۱۹۹.</ref> در [[دین زرتشت]]، طمع ازجمله گناهان بزرگ به‌شمار می‌آید.<ref>تاریخ ادیان جهان، رضایی، ۱/۱۷۹.</ref> در [[آیین یهود]]، در ده فرمان خداوند به [[حضرت موسی(ع)]] به‌صراحت از طمع به مال و ناموس دیگران نهی شده‌است.<ref>کتاب مقدس، سفر خروج، ب۲۰، ۱۷.</ref> در [[آیین مسیحیت]] نیز بر ترک این رذیله<ref>کتاب مقدس، انجیل لوقا، ب۱۱، ۳۹.</ref> و وارستگی از طمع و مادیات<ref>کتاب مقدس، ب۱۲، ۱۵.</ref> توصیه شده‌است. [[قرآن کریم]] نیز حرص را در امور دنیایی ناپسند دانسته‌است<ref>بقره، ۹۶.</ref>؛ اما در امور اخروی و هدایت امری پسندیده می‌داند<ref>توبه، ۱۲۸؛ کهف، ۶؛ نحل، ۳۷؛ یوسف، ۱۰۳.</ref> و در روایات نیز حرص به دنیا نکوهش شده‌است.<ref>صدوق، الخصال، ۱/۱۲۴–۱۲۵؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۹۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۵/۱۱۱.</ref>
 
علمای اخلاق با ریشه‌یابی و بیان آفات این صفت نفسانی، با تأکید بر ترک حرص و طمع، راه‌های درمان این دو رذیله اخلاقی را مطرح کرده‌اند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۲۰–۲۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۵۱–۵۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۰۲–۱۰۹.</ref> اهل معرفت حرص و طمع به امور مادی را از رذایل اخلاقی شمرده‌اند؛ اما طمع به امور معنوی را ازجمله [[مقامات|مقامات عارفان]] ([[مقام رغبت]]) می‌دانند.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۷؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۳۱ و ۵۳۲؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۵۹.</ref>
امام‌خمینی، ضمن مباحث اخلاقی خود، به حقیقت حرص و جبلی‌بودن آن،<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۵–۲۱۷؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۶–۳۳۸.</ref> ارتباط آن با [[حب دنیا]]<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۷، ۲۵۵ و ۲۷۲؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۷۳؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۴۹.</ref> و آثار آن<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۴۴.</ref> پرداخته‌است؛ همچنین ایشان از ضرورت این صفت به معنای پسندیده آن برای انسان و تحدید و تعدیل آن از ناحیه دین سخن گفته‌است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۶–۳۳۸.</ref> ایشان در مباحث [[فقه|فقهی]] نیز ازجمله در [[باب اجتهاد و تقلید]]<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۷.</ref> و آداب تجارت<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۶.</ref> به صفت حرص اشاره کرده‌است.
 
== حقیقت و اقسام حرص ==
در برخی روایات حرص ضد [[توکل]]، همچنین ضد قناعت آمده‌است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۱–۲۲.</ref> برخی اندیشمندان نیز حرص را ضد قناعت دانسته‌اند<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۰۵.</ref> و برخی بر این باورند که اگر حرص فعل جوارحی باشد، ضد آن توکل است که به معنای تکلف شخص مشتاق در طلب دنیا، به جهت بی‌اعتمادی بر وکیل است. اما اگر فعل قلبی باشد، ضد آن قناعت است که به معنای حزن و غصه بر فوت امر زایدی است.<ref>ابن‌قاریاغدی، البضاعة المزجاة، ۱/۲۵۲.</ref> اهل معرفت اصل حرص را ازجمله ویژگی‌های جبلّی و ذاتی انسان شمرده‌اند<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۹۸؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۳/۹۳.</ref> و آن را از فروع [[حب نفس|حب ذات]] دانسته‌اند که آدمی را به [[سعادت و شقاوت|سعادت]] و کمال دعوت می‌کند؛ زیرا انسان به اموری که نافع به حال اوست، حریص است و از همین مسیر می‌تواند به رشد و تعالی برسد.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۸؛ طباطبایی، المیزان، ۲۰/۱۳.</ref>
با توجه به آیات و [[حدیث|روایات]]، حرص و طمع به‌خودی‌خود امری ناپسند نیستند، بلکه با توجه به متعلق آنها نکوهش یا مدح می‌شوند<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۵۸ و ۲/۱۳۵، ۱۹۹؛ طباطبایی، المیزان، ۲۰/۱۳–۱۴؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۴/۱۸۵.</ref>؛ چنان‌که برای شدت علاقه [[پیامبر(ص)]] به [[ایمان]] و هدایت بندگان نیز حرص به کار رفته‌است<ref>توبه، ۱۲۸؛ یوسف، ۱۰۳؛ نحل، ۳۷.</ref>؛ اما حرص یهود به دنیا نکوهش شده‌است.<ref>بقره، ۹۶.</ref> در روایات نیز حرص بر خیر نشانه انسان توبه‌کار<ref>ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۰.</ref> و حرص بر عمل (صالح) نشانه محبان [[اهل بیت(ع)]]<ref>صدوق، الخصال، ۲/۵۱۵.</ref> و حرص بر طاعت الهی<ref>دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۱۶۹.</ref> ازجمله مصادیق حرص پسندیده‌است؛ چنان‌که در [[دعا|دعاها]]، طمع به فضل و [[رحمت الهی]] فراوان آمده‌است.<ref>صحیفه سجادیه، دعای چهارم، ۴۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹۱/۱۴۵.</ref> در برابر، حرص ناپسند یکی از اصول [[کفر]]،<ref>صدوق، الامالی، ۴۱۹.</ref> اعظم فساد،<ref>منسوب به امام‌صادق (ع)، مصباح الشریعه، ۱۰۷.</ref> نشانه [[فقر]]،<ref>کلینی، الکافی، ۸/۲۳.</ref> سبب [[سعادت و شقاوت|شقاوت]]،<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۹۵.</ref> [[نفاق]]،<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۲/۱۲۲.</ref> [[غفلت]]،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۵۵.</ref> هلاکت<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۵/۱۱۱.</ref> و گاه پست‌ترین ذلت برای صاحبش<ref>صدوق، الامالی، ۳۹۴.</ref> شمرده شده‌است.
 
علمای اخلاق و عرفان حرص ناپسند را ازجمله رذایل اخلاقی به‌شمار می‌آورند که متعلق به [[قوه شهویه]] است و خبیث‌ترین و سخت‌ترین صفاتی است که مانع از کمال و نجات می‌شود<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۱۶۷.</ref> و نیز به معنای صفتی نفسانی است که انسان را به اندوختن بیش از نیازش وامی‌دارد و از شعبه‌های [[حب دنیا]] و صفات مهلکه انسان است.<ref>نراقی، معراج السعاده، ۳۹۵.</ref>
امام‌خمینی صفت حرص را در انسان امری ذاتی می‌داند<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۲۶.</ref> و در حرص، بیشتر به حرصِ ناپسند می‌پردازد و آن را از جنود جهل و از دام‌های بزرگ [[شیطان]]<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۷ و ۲۲۴.</ref> و مانند بعضی علمای اخلاق<ref>← مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، ۲/۳۳۲–۳۳۳.</ref> حرص را طرف افراط قوه شهویه که طالب دنیاست، می‌شمارد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹.</ref>
 
== رابطه حرص و طمع ==
طمع کاربردهای مختلفی دارد و به معنای ناپسند و پسندیده به کار می‌رود. به معنای ناپسند آن مترادف با حرص به معنای چشم‌داشت به اموال دیگران است<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۴۰؛ نراقی، معراج السعاده، ۴۰۲.</ref> و به معنای پسندیده آن گاهی مترادف با امید یا آرزوست که معنایی مخالف با یأس و ناامیدی می‌یابد<ref>مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، ۲/۳۸۰.</ref> و به معنای توقع اجابت دعا از روی تفضل،<ref>آلوسی، روح المعانی، ۴/۳۸۰.</ref> بخشش گناهان از طرف پروردگار و واردشدن به [[بهشت]] و رضوان خداوند<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۴۲۹.</ref> است.
امام‌خمینی در طمع به هر دو مصداق ناپسند و پسندیده توجه کرده‌است. به باور ایشان، طمع پسندیده که ضد یأس است، معنایی قریب به «[[رجاء]]» دارد و ازجمله [[مقامات|مقامات عارفان]] به‌شمار می‌آید؛ زیرا رجاء، امید به رحمت خداوند همراه با عمل است؛ ولی طمع، امید به [[رحمت الهی]] بدون ملاحظه عمل است؛ یعنی آدمی به حدی از معرفت می‌رسد که عمل خود را در برابر رحمت الهی نمی‌بیند و تنها چشم طمع به رحمت او دارد. طبق این معنا، طمع ازجمله جنود [[عقل]] به‌شمار می‌آید و موافق مقتضیات [[فطرت]] است، اما طمع بدون عمل بعید است از جنود عقل به‌شمار رود؛ زیرا در روایات ناپسند شمرده شده‌است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۹۳–۱۹۴.</ref> ایشان طمع به غیرحق و امیدواری به مخلوق را شاخه‌ای از شاخه‌های [[شرک]] و ازجمله وسوسه‌های [[شیطان]] و بر خلاف [[فطرت]] می‌داند که سبب [[غفلت]] می‌شود و [[حجب|حجابی]] است که [[قلب]] را تاریک می‌سازد و آدمی را گرفتار دام‌های ابلیس می‌کند، تا آنجا که وی را از ساحت مقدس حق دور و از معارف حق مهجور می‌کند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۹۵–۱۹۸.</ref> امام‌خمینی همانند دیگران<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۶۶.</ref> قوای انسانی را چهار قوه عاقله و واهمه (شیطنت)، غضبیه و شهویه می‌داند که هیچ‌کدام پایانی ندارند و هر کدام از این قوا فروع دارند که حرص و طمع ازجمله فروع قوه شهویه به حساب می‌آیند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۳–۸۴ و ۱۴۸–۱۴۹.</ref>
 
== عوامل حرص ==
در برخی آیات قرآن از عوامل حرص، مانند ناامیدی از نعمت‌های آخرت و گمان به جاودانگی در صورت جمع مال سخن به میان آمده‌است.<ref>بقره، ۹۵–۹۶؛ همزه، ۲–۳.</ref><ref>← فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۱۶۶؛ طباطبایی، المیزان، ۲۰/۳۵۹.</ref> در روایات نیز ازجمله عوامل صفت حرص، [[جهل]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۹۲.</ref> و [[سوء ظن|سوء ظن به خداوند]]<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۶؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۶۳.</ref> ذکر شده‌است. اندیشمندان اسلامی ازجمله عوامل حرص را حب دنیا،<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۴/۱۰۳.</ref> خروج از [[اعتدال]] در قوه شهویه،<ref>نراقی، معراج السعاده، ۳۱۰.</ref> قناعت‌نکردن و دل‌سپردن به آرزوهای دراز، به‌ویژه برای افراد فقیر،<ref>غزالی، مکاشفة القلوب، ۱۷۰.</ref> [[شرک|شرک به خدا]] و رویگردانی از او<ref>طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱/۶۵.</ref> و وسوسه‌های شیطانی<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۱/۲۲۲–۲۲۳.</ref> برشمرده‌اند.
 
امام‌خمینی با توجه به ارتباط مستقیم حب دنیا و خطاها و گناهان انسان، ریشه حرص را [[حب نفس]] و مقام<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵.</ref> و حب دنیا<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۲.</ref> می‌داند؛ زیرا [[حب دنیا]] ریشه تمام بیماری‌های نفسانی است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵۴؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۴۳.</ref> به باور ایشان، هر لذتی که محدود به حدود الهی نباشد، انسان را به [[عالم طبیعت]] نزدیک می‌کند و علاقه قلبی او را به آن زیادتر می‌سازد و از حقیقت خود دور می‌سازد؛ زیرا او به دنبال هر لذت، لذت دیگری طلب خواهد کرد و همین او را به حرص و طمع رسیدن به تمام لذات طبیعی می‌کشاند،<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۴.</ref> پس حرص و طمع نه‌تنها ازجمله فروع حب دنیا، بلکه ازجمله لوازم حب دنیا به‌شمار می‌آیند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۲؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۴۹.</ref> به باور ایشان، طمع انسان به غیر حق‌تعالی ناشی از جهل به مقام ربوبی و [[قدرت الهی|قدرت]]، عطوفت و [[رحمت]] اوست.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۷.</ref>
 
== آثار حرص ==
[[قرآن کریم]] [[یهودیان]] را به سبب شدت حرص بر دنیا نکوهش می‌کند.<ref>بقره، ۹۶.</ref> در روایات آثار زیانبار حرص ذکر شده‌است؛ ازجمله افتادن در رنج و زحمت،<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۹۴.</ref> حصول ناراحتی فکری و نگرانی،<ref>منسوب به امام‌صادق (ع)، مصباح الشریعه، ۱۱۷–۱۱۸.</ref> حزن و خوف و اضطراب دایم،<ref>منسوب به امام‌صادق (ع)، مصباح الشریعه، ۲۱۱–۲۱۲.</ref> ذلت و بی‌آبرویی<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۹۵.</ref> و وقوع در هلاکت و [[سعادت و شقاوت|شقاوت]].<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۹۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۵/۱۱۱.</ref> عالمان اخلاق نیز حرص را سبب هلاکت و گمراهی انسان<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۰۳.</ref> و کشیده‌شدن او به اخلاق زشت<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۲۹.</ref> و سلب آرامش و سکونت نفس انسان می‌دانند، به خلاف قناعت که سبب [[طمأنینه]] می‌شود.<ref>نراقی، معراج السعاده، ۳۹۷.</ref> امام‌خمینی برای حرص آثاری برشمرده است؛ ازجمله:
# حرص مانع حریت و کمال انسانی است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۸.</ref> و سبب می‌شود که شخص برای رسیدن به امور دنیوی در برابر کسانی که مورد طمع او هستند، متملق و متواضع شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۷۸ و ۵۶۰.</ref>
# مبتلایان به حرص گرفتار جهنم اخلاق و صفات خواهند شد که مقامی پست‌تر و سخت‌تر از جهنم اعمال است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۱؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۷.</ref>
# حرص سبب سلب آرامش و طمأنینه از نفس می‌شود و انسان را گرفتار اضطراب و تزلزل خاطر دایم می‌کند و چون غالباً حاجت او روا نمی‌شود، آتش حرص و طمع او خاموش نمی‌شود و روزبه‌روز توجهش به دنیا افزون می‌شود تا اینکه فضای جان و روح وی را حب دنیا پر می‌کند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۷.</ref>؛
# حرص سبب محبت و تعلق بیش از حد به لذایذ طبیعی می‌شود؛ به گونه‌ای‌که با حرص و ولع، انسان مواهب دنیوی را برای خود می‌خواهد و همین زیادت‌جویی و افراط در طلب، مانع رشد و تعالی او در جهات انسانی می‌شود. همچنین در مواردی انسان از هر راهی، حتی [[ظلم]] به دیگران، برای رسیدن به جاه و مقام استفاده می‌کند یا به سبب حرص جمع مال، واجبات مالی الهی، همچون [[خمس]] و [[زکات]] را ترک می‌کند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵–۲۵۶.</ref> در برابر، قطع طمع از مخلوق ریشه بسیاری از کمالات و سبب بسیاری از اعمال نیکو و ترک اعمال زشت می‌شود<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۶.</ref> و نتیجه آن توحید فعلی است که از مقامات بزرگ اهل معرفت است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۱.</ref> امام‌خمینی معتقد است اینکه بنا بر برخی روایات، تمام خیرات در قطع طمع از مردم جمع شده،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۲۰.</ref> به جهت آن است که قطع طمع از مردم، راه انقطاع به حق‌تعالی و وصول به باب‌الله را می‌گشاید.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۹۸.</ref>
 
== راه‌های درمان ==
برخی آیات قرآن راه‌های درمان حرص را [[نماز]] و محافظت بر آن<ref>معارج، ۱۹–۲۳؛ عنکبوت، ۴۵؛ طباطبایی، المیزان، ۲۰/۱۵.</ref> و یاد نعمت‌های الهی<ref>حجر، ۸۷–۸۸؛ طه، ۱۳۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۱۹۲.</ref> شمرده‌است. عالمان اخلاق نیز دو راه کلی علمی و عملی برای درمان حرص مطرح کرده‌اند؛ ازجمله راه‌های علمی:
 
# تفکر در آفات جمع مال و زحمت آن<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۲۴؛ نراقی، معراج السعاده، ۳۹۸–۳۹۹.</ref>؛
# مطالعه احوال گذشتگان و تأمل و بررسی این نکته که اقوام گذشته با وجود نعمت‌های فراوان دنیوی، با [[کفر]] و عناد به هلاکت رسیدند؛ اما در برابر، [[انبیا(ع)]] و اولیای الهی به اندکی از دنیا بسنده کردند و به کمال و عزت و [[سعادت و شقاوت|سعادت]] رسیدند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۲۳–۲۴؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۰۶–۱۰۷.</ref>
# توجه به اینکه در [[قناعت]]، عزت بی‌نیازی از دیگران است، بر خلاف حرص و طمع که در آنها ذلت نیاز به دیگران نهفته‌است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۲۳؛ نراقی، معراج السعاده، ۴۰۰.</ref>
 
علمای اخلاق در درمان عملی حرص ازجمله به این امور توجه داده‌اند:
 
# میانه‌روی در امر معیشت و سیر بر طریق قناعت<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۲۰–۲۱؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۰۷.</ref>؛
# رهاکردن آرزوهای دراز برای آینده که سبب اضطراب و نگرانی می‌شود<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۲۱–۲۳؛ نراقی، معراج السعاده، ۳۹۹.</ref>
# بی‌توجهی به بالاتر از خود، بلکه لازم است شخص در بهره‌مندی‌های دنیوی به پایین‌تر از خود نظر کند؛ زیرا [[شیطان]] در صدد است با متوجه‌کردن انسان به بالاتر از خود، در امور مادی، او را در جلب منافع بیش از حد دنیوی حریص سازد.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۰۹.</ref>
 
[[امام‌خمینی]] نیز برای درمان حرص دو راه کلی علمی و عملی را پیشنهاد می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۲۲–۲۲۶.</ref> راه علمی، اندیشه و تأمل در ثمره‌ها و مضرات امور دنیوی و مفاسد این صفت است؛ زیرا حرص شدت اشتیاق به دنیاست<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۷.</ref> و انسان از این طریق به این معرفت خواهد رسید که معارف الهی و [[توحید]] و حق‌جویی با حب دنیا متضادند و همچنین [[طمأنینه]] و سکونت و آرامش قلبی با [[حب دنیا]] جمع نمی‌شوند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۴۸–۴۹.</ref> راه عملی، ریشه‌کن‌کردن حب دنیاست، به واسطه عمل‌کردن ضد آنچه آدمی به آن علاقه دارد؛ مثلاً اگر علاقه بیش از حد به مال دارد، با دادن [[صدقه|صدقات واجبه و مستحبه]] ریشه این علاقه را در دل از میان ببرد،<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۰–۵۱.</ref> بلکه انسان در سایه [[ریاضت]] و مجاهدت در عمل به این روش‌ها، ریشه مفاسد اخلاقی را که حب به دنیاست، از دل بیرون می‌کند و در نتیجه رذایلی، چون حرص و طمع از مملکت وجود او خارج می‌شود، تا جایی که می‌تواند حرص و طمع را به قناعت و عزت تبدیل کند و در سایه ترک طمع از دست مردم و یأس از مخلوقات و اعتماد به خدای تعالی به مرتبه‌ای از توحید فعلی برسد که هیچ عاملی را در عالم، غیر از خداوند مؤثر نبیند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۲؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵۱.</ref>


امام‌خمینی نیز برای درمان حرص دو راه کلی علمی و عملی را پیشنهاد می‌دهد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 222 ـ 226.</ref>. راه علمی، اندیشه و تأمل در ثمره‌ها و مضرات امور دنیوی و مفاسد این صفت است؛ زیرا حرص شدت اشتیاق به دنیاست <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 217.</ref> و انسان از این طریق به این معرفت خواهد رسید که معارف الهی و [[توحید]] و حق‌جویی با حب دنیا متضادند و همچنین طمأنینه و سکونت و آرامش قلبی با حب دنیا جمع نمی‌شوند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 48 ـ 49.</ref>. راه عملی، ریشه‌کن‌کردن حب دنیاست، به واسطه عمل‌کردن ضد آنچه آدمی به آن علاقه دارد؛ مثلاً اگر علاقه بیش از حد به مال دارد، با دادن صدقات واجبه و مستحبه ریشه این علاقه را در دل از میان ببرد <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 50 ـ 51.</ref>، بلکه انسان در سایه ریاضت و مجاهدت در عمل به این روش‌ها، ریشه مفاسد اخلاقی را که حب به دنیاست، از دل بیرون می‌کند و در نتیجه رذایلی، چون حرص و طمع از مملکت وجود او خارج می‌شود، تا جایی که می‌تواند حرص و طمع را به قناعت و عزت تبدیل کند و در سایه ترک طمع از دست مردم و یأس از مخلوقات و اعتماد به خدای تعالی به مرتبه‌ای از توحید فعلی برسد که هیچ عاملی را در عالم، غیر از خداوند مؤثر نبیند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 132؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، 51.</ref>.
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
* آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
* آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
* آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
* آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
* ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول(ص)، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
* ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول (ص)، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
* ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
* ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
* ابن‌عربی، تفسیر ابن‌عربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
* ابن‌عربی، تفسیر ابن‌عربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
خط ۴۷: خط ۷۵:
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، تحریر الوسیله، تهران مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* امام‌خمینی، تحریر الوسیله، تهران مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* انصاری، خواجه‌عبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
* انصاری، خواجه‌عبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
* بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
* بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
خط ۵۹: خط ۸۷:
* رضایی، عبدالعظیم، تاریخ ادیان جهان، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۶۸ش.
* رضایی، عبدالعظیم، تاریخ ادیان جهان، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۶۸ش.
* زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
* زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
* صحیفه سجادیه، امام‌علی‌بن‌الحسین(ع)، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
* صحیفه سجادیه، امام‌علی‌بن‌الحسین (ع)، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
* صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
* صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
* صدوق، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
* صدوق، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
خط ۷۴: خط ۱۰۲:
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
* گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
* مدنی، سیدعلی‌خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* مدنی، سیدعلی‌خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق(ع)، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
* مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق (ع)، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
* ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
* ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
* همو، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* همو، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
خط ۸۵: خط ۱۱۳:
* ورام، مسعودبن‌عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
* ورام، مسعودبن‌عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
{{پایان}}
{{پایان}}
محسن میرزاپور، «حرص»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص.  
 
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
== پیوند به بیرون ==
[[رده:مقاله‌های بدون لینک دانشنامه]]
 
* محسن میرزاپور، «[https://books.khomeini.ir/books/10004/415/ حرص]»، [[دانشنامه امام خمینی|دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۴، ص۳۴۲.
 
[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
[[رده:مقاله‌های بی‌نیاز از جعبه اطلاعات]]
[[رده:مقاله‌های جلد چهارم دانشنامه امام‌خمینی]]
[[رده:مقاله‌های دارای لینک دانشنامه]]
[[رده:اخلاق]]
[[رده:مقاله‌های دارای شناسه]]
۱۴٬۶۱۲

ویرایش