ربا

از ویکی امام خمینی

ربا، حرمت ربا و ردّ حیله‌های فرار از آن.

مفهوم‌شناسی

ربا از ریشه «رَبْو» یا «رَبی»، در اصل به معنای زیاده، افزون‌شدن و بلندی است.[۱] در برخی از آیات قرآنی مشتقات کلمه ربا در همان معنای لغوی به کار رفته‌است؛[۲] اما ربا در اصطلاح فقه مبادله دو کالای همجنس پیمانه‌ای یا وزنی با زیادی در یک طرف است که به آن ربای معاوضی می‌گویند یا قرض‌دادن به شرط اضافی است که به آن ربای قرضی می‌گویند.[۳]

پیشینه

در آموزه‌های عهدین ربا ممنوع بوده‌است؛ ازجمله در تورات، حرام‌بودن آن بیان شده‌است[۴] و قرآن کریم نیز از حرام‌بودن ربا در تورات خبر داده‌است.[۵] یهودیان بر اساس آموزه‌های تورات، دریافت ربا از هم‌کیشان خود را ناروا و از دیگران را روا می‌دانند.[۶] انجیل نیز به رباخواری و نهی از آن اشاره کرده‌است.[۷] پیش از اسلام رباخواری در حجاز شایع بوده‌است و یهودیان با وجود نهی تورات، در رباخواری پیشگام بودند.[۸] از منع ربا در معاهده پیامبر اکرم(ص) با مسیحیان نجران نیز استفاده می‌شود که مسئله ربا در میان مسیحیان و حتی کشیشان و راهبان وجود داشته‌است.[۹]

قرآن کریم ربا را حرام می‌داند و اصرار بر رباخواری را جنگ با خدا نامیده[۱۰] و به‌صراحت بر بی‌تأثیری ربا در رشد اقتصادی تأکید کرده‌است؛[۱۱] همچنین جاودانگی در آتش دوزخ، بی‌برکتی و نابودی اموال را ازجمله پیامدهای ربا شمرده‌است[۱۲] و تنها راه نجات فرد و جامعه از عذاب و پیامدهای ربا را توبه و تقوا و بازگشت به اطاعت خدا و رسول دانسته‌است.[۱۳] روایات نیز درحرمت ربا فراوان است.[۱۴] در برخی از روایات، ربا پلیدترین کسب[۱۵] و از سخت‌ترین نگرانی‌های رسول خدا(ص) برای آینده امت معرفی شده[۱۶] و جواز قتلِ شخص معتقد به حلال‌بودن ربا به عنوان منکر ضروری دین نیز در روایات آمده‌است.[۱۷] حرام بودن ربا از مسلّمات شریعت اسلامی و از ضروریات دین اسلام است و فقهای شیعه و سنی تردیدی در حرمت آن ندارند.[۱۸] فقهای معاصر نیز احکام ربا را بررسی کرده‌اند.[۱۹] امام‌خمینی در کتاب البیع، المکاسب المحرمه، تحریر الوسیله، التعلیقه علی العروة الوثقی، رساله عملیه و استفتائات به مسئله ربا پرداخته‌است.

امام‌خمینی از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کرد، تنها تغییر نام بانک‌ها به بانک اسلامی کافی نیست و باید محتوا و واقعیت بانک‌ها اسلامی شود.[۲۰] ایشان با ربوی‌دانستن بانک‌ها، خواستار حذف ربا از نظام بانکی کشور و ایجاد تحوّل در آن گردید.[۲۱] پافشاری ایشان بر این خواسته سبب شد قانون عملیات بانکی بدون ربا در سال ۱۳۶۲ به تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان برسد و از آغاز سال ۱۳۶۳ به مرحله اجرا درآید. تفاوت اصلی قانون عملیات بانکی بدون ربا با قانون سابق در حذف بهره از معاملات بانکی و سامان‌دادن فعالیت بانک‌ها بر اساس عقود اسلامی است.[۲۲] امام‌خمینی هر گونه معامله شرعی با بانک‌ها را جایز می‌داند.[۲۳] این معاملات از این جهت که می‌توانند جایگزین نظام ربوی در بانک‌ها شوند، مقبول فقهای دیگر نیز می‌باشند.[۲۴] این تغییر در اجرا، پیچیدگی‌ها و دشواری‌هایی را برای بانک‌ها و مشتریان در پی داشته‌است. (ببینید: بانک)

حرمت ربا و فلسفه آن

فقهای شیعه برای حرمت ربا به قرآن،[۲۵] روایات[۲۶] و اجماع[۲۷] استناد کرده‌اند. شیخ صدوق بر اساس حدیثی[۲۸] معتقد است توبه رباخوار به آن است که گوشتی که از ربا بر بدنش روییده از میان برود[۲۹] و علامه حلی شخص معتقد به حلال‌بودن ربا را مرتد دانسته‌است.[۳۰]

امام‌خمینی ربا را یکی از بزرگترین گناهان کبیره شمرده و بعید نمی‌داند که حرمت آن از ضروریات دین باشد.[۳۱] ایشان با استناد به برخی آیات که رباخواری را در حکم جنگ با خدا شمرده[۳۲] و بسیاری از روایاتِ حرمت ربا که رباخواری را بدترین و پلیدترین کسب[۳۳] و بالاتر از زنای با محارم معرفی[۳۴] و گفته‌است رباخوار پیوسته مورد لعن و نفرین خداوند است و در قیامت نیز در عذاب جهنم گرفتار خواهد بود؛[۳۵] ربا را نوعی بیماری می‌داند که در صورت توسعه، بازارها بلکه کشور را به نابودی می‌کشاند؛ به همین جهت در قرآن و سنت با کمتر گناهی مانند گناه ربا برخوردی سخت و شدید شده‌است.[۳۶] ایشان برخی از روایات یادشده را برای تأکید و تشدید حرمت ربا آورده‌است.[۳۷]

از سوی دیگر، از آیات و روایات استفاده می‌شود که رباخواری از آفت‌های جامعه‌های بشری است که در اخلاق و اقتصاد آثار ناگوار مستقیم دارد؛ ازجمله مردم را از نیکوکاری و کمک‌رسانی به یکدیگر و یاری‌رساندن به طبقه ضعیف بازمی‌دارد. افزون بر آن مانع پویایی حرکت اقتصاد می‌گردد و از به‌کارانداختن سرمایه‌ها در راه تجارت، صنعت، کشت و زراعت و هر گونه عمل اقتصادی مثبت جلوگیری می‌کند و تنها سرمایه‌داران بزرگ از فقر و نیاز مستمندان سوء استفاده و آنان را استثمار می‌کنند.[۳۸] در برخی از تفسیرهای شیعی و سنی نیز به پاره‌ای از حکمت‌های یادشده اشاره شده‌است.[۳۹] همچنین در تفاسیر، ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی را از فلسفه‌های مخالفت اسلام با رباخواری آورده‌اند.[۴۰] قرآن کریم در آیات ۲۷۳ تا ۲۷۹ بقره که با تشویق انفاق به مستمندان آغاز می‌شود و پس از بیان حرمت ربا و خصوصیات روحی رباخواران و بیان آثار ربا در مقایسه با صدقات، مؤمنان را از رباخواری و پیامدهای آن که اعلان جنگ با خداست بر حذر می‌دارد و در نهایت علت حرمت ربا را که همان ظلم باشد بیان می‌کند.[۴۱] در برخی از روایات نیز علت حرمت ربا ظالمانه‌بودن آن دانسته شده‌است.[۴۲] امام‌خمینی نیز زیربنا و حکمت یا علت تحریم ربا را بر اساس آیه ۲۷۹ بقره و روایات ازجمله روایت امام‌رضا(ع)[۴۳] ظلم و فساد اقتصادی، از میان‌رفتن رغبت به کارهای نیک، نابودی اموال و گسترش حرص و طمع و گرایش مردم به سودجویی و از میان‌رفتن کارهای سودمند ازجمله قرض‌الحسنه شمرده‌است.[۴۴] ایشان همچنین به روایت صحیح هشام‌بن‌حکم از امام‌صادق(ع)[۴۵] توجه داده که در آن علت حرام‌بودن ربا ترک تجارت و تأمین‌نشدن نیازمندی‌ها و متنفرکردن مردم از حرام و گرایش مردم به حلال و خرید و فروش و قرض بیان شده‌است.[۴۶] ایشان در بحث حیله‌های شرعیِ فرار از ربا نیز به فلسفه ربا اشاره‌کرده و درباره سبب مخالفت خود یادآور شده‌است که بدون تردید با حیله‌های شرعی، فلسفه ربا یعنی فساد اموال و ترک تجارت و دیگر پیامدهای آن از میان نمی‌رود.[۴۷]

امام‌خمینی در بحث‌های اصولی نیز با اشاره به نقش مصلحت در وضع‌کردن احکام تکلیفی، حلیت بیع و حرمت ربا را به دلیل وجود مصلحت سیاسی یا اقتصادی در حلیت و حرمت آن دو شمرده‌است؛[۴۸] چنان‌که هشدار داده ربا در جمهوری اسلامی معنا ندارد؛ زیرا بانکداری ربوی، مردم را از صنعت و کار بازمی‌دارد و خانه‌نشین می‌کند و سبب کارکرد پول می‌شود و چنین کاری برای جامعه مضر است.[۴۹] (ببینید: بانک)

ماهیت و اقسام ربا

اشیا و کالاهای مورد معامله به چهار گروه تقسیم می‌شوند:

۱. مکیل: اجناسی که با پیمانه خرید و فروش می‌شوند مانند آب و شیر؛ ۲. موزون: اجناسی که با وزن‌کردن، مشخص و فروخته می‌شوند مانند گندم و جو؛ ۳. معدود و شمارشی: کالاهایی که به صورت عددی مبادله می‌شوند مانند بسیاری از لوازم خانگی؛ ۴. مشاهده‌ای: چیزهایی که با دیدن معامله می‌شوند مانند برخی از حیوانات و درخت‌ها. با توجه به ماهیت ربا باید گفت در دو قسم اول ربا رخ می‌دهد.

بیشتر فقهای شیعه ماهیت ربا را مبادله دو کالای همجنس پیمانه‌ای یا وزنی با زیادی در یک طرف یا قرض‌دادن به شرط اضافی می‌دانند.[۵۰] با توجه به این تعریف، ربا در فقه، بر دو قسم است: گاهی در داد و ستد کالاست که به آن «ربای معاملی» گفته شده و گاهی در وام است که به آن «ربای قرضی» گفته می‌شود.[۵۱]

۱. ربای معاملی: معامله یک شیء با همجنس خودش همراه با زیادی حقیقی است، مانند معامله یک کیلو گرم گندم با دو کیلو گرم از آن یا با یک کیلو گرم گندم و یک درهم. برخی از فقها ازجمله امام‌خمینی در ماهیت ربا، زیاده را اعم از حقیقی و حکمی دانسته‌اند. زیادی حکمی مانند معامله یک کیلو گرم گندم با یک کیلو گرم از همان گندم به صورت نسیه.[۵۲] همه فقهای شیعه مکیل و موزون بودن و همجنس بودن را از شرایط ربای معاملی شمرده‌اند؛ ولی در اینکه آیا ربای معاملی منحصر به مکیل و موزون است یا نه، اختلاف دارند. مشهور فقها، مانند شیخ طوسی،[۵۳] ابن‌ادریس،[۵۴] ابن‌برّاج،[۵۵] علامه حلی،[۵۶] محقق کرکی[۵۷] و خویی[۵۸] ربا را منحصر به آن دانسته‌اند. امام‌خمینی نیز بر آن است که ربای معاملی منحصر به کالاهای مکیل و موزون است و ربا در کالاهایی که با شمارش یا دیدن فروخته می‌شوند، راه پیدا نمی‌کند.[۵۹]

در برابر مشهور، برخی از فقها ازجمله شیخ طوسی،[۶۰] شهید اول،[۶۱] شهید ثانی[۶۲] و نجفی،[۶۳] ربا در کالاهای شمارشی را مکروه می‌دانند. ابن‌حمزه،[۶۴] ابن‌ابی‌عقیل عمانی،[۶۵] شیخ مفید[۶۶] و شیخ طوسی[۶۷] مبادله کالاهای غیر مکیل و موزون همراه با زیادی را در معاملات نقدی، جایز و در معاملات نسیه ممنوع دانسته‌اند. از نگاه مشهور هر فرآورده‌ای از کالاهای همجنس با اصل خود، همجنس محسوب می‌شود مانند پنیر و شیر؛ چنان‌که دو فرآورده از یک اصل، همجنس یکدیگر به حساب می‌آیند، مانند پنیر و ماستِ فراهم‌آمده از شیر؛[۶۸] ولی اگر اصل آنها یکی نباشد، دو جنس شمرده می‌شوند؛ هرچند (به اشتراک لفظی) یکی باشد، مانند گوشت گاو و گوشت گوسفند یا کبوتر و گنجشک که در مثال اول به هر دو «گوشت» گفته می‌شود و در مثال دوم به هر دو «پرنده» گویند.[۶۹]

در اینکه ربای معاملی به بیع اختصاص دارد یا شامل هر نوع معاوضه معاملی، مانند صلح و امثال آن می‌شود، اختلاف است. مشهور این است که شامل هر نوع معاوضه معاملی می‌شود.[۷۰] امام‌خمینی نیز همین نظر را قوی می‌داند و معتقد است ربا به بیع اختصاص ندارد.[۷۱]

از سوی دیگر، بر اساس نظر بیشتر فقهای معاصر اسکناس مالیت ذاتی دارد و از کالاهای شمارشی شمرده می‌شود؛ بنابراین خرید و فروش آن به زیاده از نظر امام‌خمینی و برخی دیگر از فقها[۷۲] بی‌مانع است[۷۳] و در معاوضه نسیه اسکناس‌ها نیز در صورتی که زیاده و کم به حساب مدت نسیه نباشد، اشکال ندارد.[۷۴] امام‌خمینی چک‌های تضمینی متداول در ایران را در حکم اسکناس می‌داند و به جواز خرید و فروش نقدی و بدون مدت آن به زیاد و کم فتوا داده‌است.[۷۵] به نظر ایشان و برخی دیگر، در مثل اسکناس، دینار کاغذی و دیگر پول‌های کاغذی مثل دلار و لیره ترکی، ربای غیر قرضی تحقق پیدا نمی‌کند و معاوضه نقدی بعض از آنها با بعض به زیاده و کم جایز است؛[۷۶] چنان‌که سفته و چک مانند پول نیست، بلکه تنها برات و قبضی برای ضمانت و سند بدهی است و معامله با عین آن جایز نیست.[۷۷] بعضی خرید و فروش سفته و دیگر اوراق را به دلیل مکیل و موزون نبودن، به زیاده و کم جایز می‌دانند.[۷۸] نظر امام‌خمینی درباره سفته معتبر دولتی این است که اگر کسی از بدهکار سفته بگیرد و بخواهد با دیگری به مبلغی کمتر معامله کند، حرام و باطل است[۷۹] و سفته مجوز زیاده و کم در بازپس‌دهی قرض و فرار از ربا نمی‌شود؛[۸۰] مگر کسی که از بدهکارش چک یا سفته دارد، بخواهد طلب خود را پیش از وعده آن به کمتر از آن بفروشد، در این صورت فروش آن به خود بدهکار به کمتر مانع ندارد.[۸۱]

۲. ربای قرضی: ربای قرضی هر گونه زیادی است که در قرض شرط شود، اعم از آنکه زیادی عین و کالا باشد مانند ده درهم در برابر دوازده درهم یا عمل باشد مانند ده درهم در برابر ده درهم و دوختن لباسی؛ یا سودبردن باشد، مانند ده درهم در برابر ده درهم و استفاده از چیزی که در نزد قرض‌دهنده به رهن گذاشته شده‌است. این نوع قرض‌دادن به نظر همه علمای اسلام، ربا و حرام است.[۸۲] برخی از فقهای شیعه ازجمله شیخ طوسی، ابوالصلاح حلبی، ابن‌حمزه و ابن‌براج با استناد به برخی روایات (کلینی، ۵/۲۵۴) گفته‌اند اگر فرد درهم شکسته را قرض دهد و شرط کند که قرض‌گیرنده درهم صحیح پس بدهد اشکالی ندارد.[۸۳] صاحب جواهر استناد به این روایات را نپذیرفته و یادآور شده این روایات ظهوری در شرط پس‌دادن درهم صحیح به جای شکسته ندارد.[۸۴]

امام‌خمینی نیز زیاده را اعم از مال و کار می‌داند؛ پس اگر فرد کاری یا بهره‌بردن از اموال وام‌گیرنده را در آن شرط کنند، ربا خواهد بود. همچنین اگر خصوصیتی در بازپرداخت شرط شود، مانند اینکه درهم‌های شکسته را وام دهد و شرط کند که در بازپرداخت، درهم‌ها سالم باشد، ربا خواهد بود.[۸۵] اگر کالایی را وام دهند، چه وزنی و پیمانه‌ای باشد و چه شمارشی، نمی‌توان در بازپرداخت افزون بر اصل آن را گرفت؛[۸۶] البته اگر بدون شرط، وام‌گیرنده خود چیزی افزون بر اصل مال را به وام‌دهنده بدهد، کاری نیکو کرده و پاداش معنوی نیز خواهد داشت[۸۷] و روایات زیادی بر این مسئله دلالت دارند.[۸۸]

در ربای قرضی مسائل بسیاری مطرح است ازجمله:

۱. صحیح یا باطل‌بودن قرض ربوی: در این مسئله دو دیدگاه وجود دارد. برخی از فقها قرض را باطل می‌دانند[۸۹] و ابن‌ادریس بر بطلان قرض، ادعای اجماع کرده‌است.[۹۰] در برابر، گروه دیگری از فقیهان ازجمله امام‌خمینی معتقدند تنها شرط باطل است و اصل قرض صحیح است.[۹۱] ثمره این بحث این است که اگر عقد قرض صحیح باشد، قرض‌گیرنده می‌تواند در مال قرض‌شده تصرف کند و معاملات مترتب بر آن نیز صحیح است و اگر اصل قرض باطل باشد، قرض‌گیرنده حق تصرف در مال قرض‌شده را ندارد و همه معاملات مترتب بر آن نیز حکم معاملات فضولی را دارد.

۲. سود سپرده‌های بانکی: به فتوای امام‌خمینی سپرده‌های بانکی اگر قرض باشد و نفعی در آن شرط نشود، اشکال ندارد و جایز است بانک‌ها در سپرده تصرف کنند؛ ولی اگر سود در متن قرارداد گنجانده شود، هم قرارداد سود باطل و هم سود حرام است؛ البته اصل قرض صحیح و بانک‌ها می‌توانند در آنچه می‌گیرند تصرف کنند[۹۲] و فرقی ندارد که قرار سود صریح باشد یا بنای طرفین در حال قرض به گرفتن نفع باشد.[۹۳] ایشان حیله‌هایی مانند معاملات نقد و نسیه برای حلال‌شدن سود تسهیلات و سپرده‌های بانکی و خلاص‌شدن از ربا را جایز نمی‌داند.[۹۴] به نظر ایشان و برخی دیگر از فقهای معاصر، جوایزی که بانک‌ها و مؤسسات اعتباری با قرعه‌کشی به هدف تشویق و جذب مشتری به سپرده‌گذاران می‌دهند، جایز است و نیز گرفتن حق‌الزحمه از مشتریان بانک‌ها و مؤسسات مالی برای حواله پول و نقل و انتقال‌های مالی اشکال ندارد.[۹۵] امام‌خمینی سپرده‌گذاری‌های مدت‌دار را که بر اساس عقد وکالت در اختیار بانک قرار داده می‌شود، پذیرفته‌است. در این نوع معاملات بانک به وکالت از صاحب حساب، وجوه وی را بر اساس قرارداد مشارکت، مضاربه، اجاره به شرط تملیک، معاملات اقساطی و برخی عقود دیگر به کار می‌گیرد و سود حاصل از این عملیات را پس از کسرکردن حق وکالت و سپرده‌های قانونی مربوط و رعایت سهم منابع بانک به تناسب مبلغ و مدت سپرده به صاحبان حساب می‌پردازد. (ببینید: بانک)

۳. جبران کاهش ارزش پول: فقهای معاصر بحث جبران کاهش ارزش پول را در باب‌هایی چون خمس، مهریه، غصب، قرض، ضمانت و دیه مطرح کرده‌اند. ازجمله میرزاجواد تبریزی، سیدعلی حسینی سیستانی، محمدفاضل لنکرانی و جعفر سبحانی به طور مطلق جبران کاهش پول را در این موارد جایز ندانسته و آن را از مصادیق ربا دانسته‌اند.[۹۶] امام‌خمینی نیز در باب مهر زن همین دیدگاه را پذیرفته‌است.[۹۷] در برابر، بسیاری دیگر ازجمله سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی،[۹۸] محمدتقی بهجت، یوسف صانعی،[۹۹] حسین نوری همدانی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی،[۱۰۰] ناصر مکارم شیرازی،[۱۰۱] محمدمهدی آصفی[۱۰۲] و محمدهادی معرفت[۱۰۳] معتقد به لزوم جبران کاهش ارزش پول در داد و ستدها و غیر آن‌اند. بعضی نیز معتقد به جبران کاهش ارزش پول از راه مصالحه‌اند[۱۰۴] و برخی معتقد به تفصیل‌اند؛ یعنی در غصب و امثال آن جبران را لازم می‌دانند؛ اما اگر با رضایت طلب‌کار پول دیر پرداخت شود، جبران را لازم نمی‌دانند.[۱۰۵]

۴. قرض‌های مصرفی و سرمایه‌گذاری: اگر در عقدِ قرض شرط شود که هنگام بازپرداخت بدهی، مقداری به مبلغ قرض افزوده شود، به اعتقاد همه علمای اسلام ربا و حرام است.[۱۰۶] در قرن گذشته با گسترش نظام اقتصاد سرمایه‌داری در کشورهای اسلامی، برخی از علمای اهل سنت مانند رشید رضا، عبدالوهّاب، معروف به الدوالیبی و مصطفی الزرقاء ربای حرام در اسلام را ویژه سود قرض‌های مصرفی دانسته‌اند و قرض سرمایه‌گذاری را از آن خارج کرده‌اند.[۱۰۷] از علمای شیعه یوسف صانعی نیز این دیدگاه را قوی شمرده و در عین حال گفته‌است احتیاط آن است که در این قسم از ربا از حیله‌های شرعی استفاده شود.[۱۰۸] این گروه به دلیل‌هایی ازجمله ملاک تحریم ربا استناد کرده‌اند؛ اما مخالفان، آن را نقد و رد کرده‌اند.[۱۰۹]

راه‌های فرار از ربا

فقها از دیرباز برای دوری از ربا، با استناد به برخی روایات[۱۱۰] راه‌هایی را پیشنهاد کرده‌اند[۱۱۱] که به حیله‌های فرار از ربا شهرت یافته و مورد پذیرش بسیاری از فقیهان می‌باشد. این حیله‌ها در ربای معاملی و قرضی هر دو مطرح است.[۱۱۲] استفاده از راه‌های فرار از ربا در فتواهای فقهای معاصر نیز آمده‌است.[۱۱۳] در مقابل، سید مرتضی،[۱۱۴] محقق بهبهانی[۱۱۵] و محقق اردبیلی[۱۱۶] حیله‌های ربا را مطلقاً باطل می‌دانند. به اعتقاد محقق اردبیلی به علت منافات حیله‌های ربا با علت تحریم ربا تا حد امکان باید از حیله‌های ربا پرهیز شود و در صورت اضطرار به اندازه رفع اضطرار از آن استفاده شود.[۱۱۷]

امام‌خمینی در آغاز، راه‌های فرار از ربا را پذیرفته بود؛ ولی بعدها با توجه به حکمت یا علت ربا[۱۱۸] و پیامدهای ناگوار آن برای اقتصاد جامعه،[۱۱۹] هر گونه معامله‌ای را که حیله‌ای برای فرار از ربا باشد، در حکم ربا و باطل دانست و خلاص‌شدن از ربا را به هیچ وجه جایز ندانست.[۱۲۰] ایشان با اشاره به مفاسد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ربا، تجویز ربا را حتی با حیله‌های شرعی نادرست دانسته و بر خلاف برخی از فقها که برای جواز برخی از موارد آن به روایات استناد کرده‌اند، پذیرش حیله شرعی را در ربا معضل بزرگ فقه و عقده‌ای در دل متفکران و موجب خرده‌گیری غیر مسلمانان دانسته و افزوده‌است استناد به تعبّد در چنین مسئله‌ای که عقل به مفسده جواز و مصلحت حرمتش داوری می‌کند، دور از صواب است.[۱۲۱]

به باور امام‌خمینی، ادله تحریم ربا و قوت و شدت آن در آیات و روایات با راه‌های گریز ساده‌ای که در بعضی احادیث آمده، سازگار نیست و به هیچ‌رو حیله‌های ربا را در مواردی که واقعاً ربا باشد، نمی‌توان توجیه کرد؛ اما آنچه برای رهایی از ربا در احادیثِ قابل اعتنا ذکر شده، فرار از همانندی دو جنس است که قیمت واقعی و ارزش آنها برابر نیست و به دلیل تفاوت کیفیت، قیمت واقعی متفاوت است و زیادی واقعی گرفته نشده‌است.[۱۲۲] در مواردی از همانندی‌های شرعی نگاه عرف متفاوت است و مفاسد ربا بر مبادلات آن اجناس مترتب نیست؛ برای مثال اگر بهای یک من برنج عنبربو با دو من برنج از نوعی دیگر برابر باشد، مبادله یک من با دو من در عرف ربا به شمار نمی‌آید، زیرا سود بیشتری در این داد و ستد نیست و تنها افزایش حجم است. روشن‌تر از آن، چیزهای همجنس مانند داد و ستد گندم با جو و فرآورده با اصل خود است؛ اگر یک من کره را با چند من شیر یا پنیر مبادله کنند، در نگاه عرف و واقعیت خارجی ربا پیش نمی‌آید؛ چنان‌که این‌گونه داد و ستدها همراه با افزایش وزن یا پیمانه در یک‌طرف باشد، نه فسادی را دربردارد و نه ستمی و هرگز سبب روی‌گرداندن مردم از تجارت و کشاورزی نیز نخواهد شد.[۱۲۳] ایشان با توجه به معیاربودن ظلم و مفسده در تحریم ربا، در چنین مواردی حیله‌های ربا را پذیرفته و احتمال داده‌است چه بسا راز حرام‌شمردن داد و ستد در موارد یادشده در صورت برابری، تعبد و بیرون از فهم خردمندان باشد؛[۱۲۴] ولی هرجا که علت تحریم، ظلم و تزلزل بازار یا دیگر مفاسد باشد، چه ربای معاملی باشد و چه قرضی، حرام خواهد بود.[۱۲۵] مرتضی مطهری نیز در قول مشهور برای فرار از ربا خدشه کرده و همانند استاد خود امام‌خمینی آن را با فلسفه و حکمت ربا ناسازگار دانسته‌است.[۱۲۶]

یکی از مصادیق فرار از ربا، رهن و اجاره مسکن است. بعضی از اجاره‌دهندگان منازل در قرارداد با مستأجران شرط می‌کنند که مبلغی پول به‌عنوان ودیعه یا رهن نزد آنان سپرده شود و به فراخور مبلغ، از اجاره‌بها می‌کاهند. این پول از نگاه امام‌خمینی شرایط ودیعه و رهن را ندارد.[۱۲۷] از نظر فقها اگر پول، قرضِ ضمنِ عقد اجاره و به درخواست موجر باشد، اشکال ندارد؛[۱۲۸] اما بعضی جواز قرض در ضمن اجاره را مشکل دانسته‌اند (اراکی، ۱۶۱). امام‌خمینی کم‌کردن وجه اجاره را به حساب پول قرض، ربا دانسته و معتقد است اگر این شرط، ضمن اجاره باشد و موجر آن را بگذارد، چه به عنوان ودیعه یا قرض یا غیر آن، اشکال ندارد.[۱۲۹]

نقد ادله روایی حیله‌های ربا: امام‌خمینی نمونه‌هایی از روایاتی را که فقها به عنوان دلایل حیله‌پذیربودنِ ربا مطرح کرده‌اند و بر اساس آنها فتوا به جواز و صحت فرار از ربا داده‌اند و آن را فرار از باطل به حق دانسته‌اند،[۱۳۰] بررسی و نقد کرده‌است[۱۳۱] و به دلایلی جواز و درستی حیله‌های فرار از ربا را نادرست دانسته‌است:

  1. حیله‌های ربا با علت یا حکمتِ حرام‌بودن ربا سازگاری ندارد؛[۱۳۲]
  2. برخی از حیله‌هایی که در روایات ازجمله روایت محمدبن‌اسحاق، به امام معصوم(ع) نسبت داده شده[۱۳۳] با مقام امامت[۱۳۴] و دیگر احادیث که می‌گویند آنچه با سخن پروردگار ناسازگار باشد، آنان نگفته‌اند یا «سخن گزاف» یا «بیهوده» است[۱۳۵] سازگاری ندارد؛
  3. افزون بر این بسیاری از روایاتِ فرار از ربا، درباره گونه‌ای خاص از داد و ستدند که شبهه ربا داشته‌اند، نه شبهه واقعی که حکمت ربا، یعنی ستم و کم‌رونق‌شدن رشد اقتصاد در آن باشد. امام‌خمینی ربابودن این‌گونه داد و ستدها را نمی‌پذیرد و داد و ستد کالاهای همجنس را همراه با افزایش در یکی از دو کالا، مشمول عنوان جداگانه‌ای می‌داند. ایشان تصریح کرده‌است در شرع مقدس، دو عنوان حرام یافت می‌شود: یکی ربای در کالاهای همجنس و غیر آن [مانند وام] و دیگری مبادله همجنس‌هایی که قیمت واقعی آنها متفاوت است. این روایات با شمار بسیار و سندهای صحیح، درباره گریز از داد و ستد کالاهای همجنسی است که ربا در آن صدق نمی‌کند و واقعاً زیاده‌ای در یک طرف معامله وجود ندارد و تنها ظاهراً عنوان زیاده دارد. اگر این موارد را ربا می‌خوانند، تنها به سبب توسعه در معنای ربا و از باب مجازی است. بهره‌جستن از این روایات برای پیداکردن راه‌های گریز از ربا، نادرست است و اگر زیاده، واقعی باشد با هیچ حیله‌ای چاره نخواهد شد.[۱۳۶]

از نگاه امام‌خمینی ادله روایی حیله‌های ربای قرضی[۱۳۷] نیز در مقابله ادله تحریم ربا، قابل استناد نیستند.[۱۳۸] ایشان این دسته از روایات را با قرآن و سنت قطعی[۱۳۹] ناسازگار دانسته‌است و با توجه به دلایل یادشده، شهرت فتوایی و حتی اجماع را برای جبران ضعف سند روایات در مسائلی که محل اجتهادند، قابل تمسک نمی‌داند.[۱۴۰] ایشان هیچ راهی را برای گریز از ربای قرضی نمی‌پذیرد[۱۴۱] و حلال‌شدن ربا با روش‌های معمول را مستلزم نوعی تناقض یا بیهودگی در جعل و تشریع احکام می‌داند.[۱۴۲]

استثناهای ربا

فقها با استناد به برخی روایات[۱۴۳] افرادی را از حکم حرام‌بودن ربا، خواه معاملی یا قرضی، استثنا کرده‌اند و حکم ربا را میان آنان جاری نمی‌دانند، افرادی چون پدر و فرزند و زن و شوهر اعم از دایمی و موقت.[۱۴۴] امام‌خمینی نیز موارد یادشده را جزو استثناهای ربا شمرده‌است.[۱۴۵] حکم پدر و فرزند به جد و فرزند و به فرزند رضاعی سرایت نمی‌کند، زیرا در این‌گونه موارد باید به مورد یقینی بسنده کرد.[۱۴۶] با وجود هم‌رأی‌بودن فقهای گذشته درباره نبود ربا میان پدر و فرزند، محقق اردبیلی و سبزواری، از علمای متأخر در این حکم خدشه کرده‌اند. اردبیلی افزون بر اعتقاد به صحیح‌نبودن این روایات می‌گوید اجماع نیز ثابت نشده‌است و از سوی دیگر، عموم ادله حرام‌بودن ربا را قوی می‌شمارد و استثنا را درست نمی‌داند.[۱۴۷] وی می‌افزاید ممکن است گفته شود معنای «لا ربا بین الرجل و ولده: ربا میان پدر و پسر نیست» این است که گرفتن ربا از طرف پدر جایز است و این مطلب را روایات دیگری همانند «الولد و ماله لوالده: فرزند و مالش برای پدر هستند» هم تأیید می‌کند.[۱۴۸] سبزواری نیز روایاتی را که مشهور فقها به آنها استناد کرده‌اند، نپذیرفته و عمومات قرآنی و روایات بسیاری را نیز با آن روایات، مخالف دانسته‌است.[۱۴۹] بحرانی[۱۵۰] و نجفی ادعای اردبیلی و سبزواری را نقد و رد کرده و سخنان آنان را مایه شگفتی دانسته‌است.[۱۵۱]

مشهور فقها ازجمله امام‌خمینی گرفتن ربا از کافر حربی را جایز ولی دادن ربا به او را برای مسلمان حرام می‌دانند و رباگرفتن از کافر ذمی را نیز حرام شمرده‌اند.[۱۵۲] برخی از نویسندگان و علمای معاصر اهل سنت و شیعه ربای میان دولت و ملت و بالعکس را همانند ربای میان پدر و فرزند دانسته‌اند و در علت آن گفته‌اند در بانک‌های دولتی مفاسد ربا جریان ندارد.[۱۵۳] این دیدگاه را برخی دیگر از نویسندگان و عالمان بررسی، نقد و رد کرده‌اند.[۱۵۴]

پانویس

  1. فراهیدی، کتاب العین، ۸/۲۸۳؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۴۸۳؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۳۶۴.
  2. قرآن، فصلت، آیه ۳۹؛ قرآن، نحل، آیه ۹۲؛ قرآن، روم، آیه ۳۹؛ قرآن، مؤمنون، آیه ۵۰.
  3. کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۴/۲۶۵؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۸/۴۵۱؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۱۱.
  4. سفر خروج، ب۲۲، ۲۵.
  5. نساء، ۱۶۰ ـ ۱۶۱.
  6. سفر خروج، ب۲۳، ۲۰.
  7. انجیل متی، ب۵، ۴۲؛ لوقا، ب۶، ۳۴ و ب۱۹، ۲۲.
  8. نساء، ۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ طبرسی، ۳/۲۱۳.
  9. احمدی میانجی، ۳/۱۶۵.
  10. بقره، ۲۷۸ ـ ۲۷۹.
  11. روم، ۳۹.
  12. بقره، ۲۷۵ ـ ۲۷۶.
  13. آل عمران، ۱۳۰ ـ ۱۳۲.
  14. کلینی، ۵/۱۴۴ ـ ۱۴۷؛ حر عاملی، ۱۸/۱۱۷ ـ ۱۲۵.
  15. کلینی، ۵/۱۴۷.
  16. کلینی، ۵/۱۲۴.
  17. حر عاملی، ۱۸/۱۲۵.
  18. ← نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۳۲؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۱۰.
  19. برای نمونه ← صدر، البنک الربوی؛ حلی، حسین، بحوث فقهیه؛ خویی، منهاج الصالحین، ۱/۴۰۶ ـ ۴۲۰؛ تبریزی، صراط النجاة، ۱۰/۲۴۹ ـ ۲۶۸؛ مکارم شیرازی، الربا و البنک الاسلامی.
  20. صحیفه، ۶/۵۳۴ ـ ۵۳۵.
  21. صحیفه، ۷/۱ و ۱۸/۴۳۴.
  22. موسویان، ۹.
  23. تحریر الوسیله، ۲/۵۸۶.
  24. تبریزی، استفتائات، ۱/۴۷۸؛ بهجت، استفتائات، ۳/۱۹۲؛ صافی، ۲/۳۰۴؛ مکارم شیرازی، توضیح المسائل، ۴۷۵.
  25. بقره، ۲۷۵ ـ ۲۷۹؛ آل عمران، ۱۳۰؛ نساء، ۱۶۰ ـ ۱۶۱.
  26. فقه الرضا(ع)، ۲۵۶؛ حر عاملی، ۱۸/۱۱۷ ـ ۱۲۵.
  27. طوسی، النهایه، ۳۷۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۳۲؛ بجنوردی، ۵/۸۷ و ۹۱.
  28. فقه الرضا(ع)، ۲۵۸.
  29. صدوق، ۲/۴۸۲ ـ ۴۸۳.
  30. تذکرة الفقهاء، ۱۰/۱۳۳.
  31. تحریر الوسیله، ۱/۵۱۰.
  32. بقره، ۲۷۹؛ ← صحیفه، ۱۳/۵۲۷.
  33. حر عاملی، ۱۸/ ۱۲۲.
  34. صحیفه، ۱۸/۱۱۷.
  35. صحیفه، ۱۸/۱۲۲.
  36. البیع، ۲/۵۴۰.
  37. تحریر الوسیله، ۱/۵۱۰.
  38. معرفت، مبانی حرام‌بودن ربا، ۱۳۴.
  39. طبرسی، ۲/۶۷۰؛ فخر رازی، ۷/۷۴ ـ ۸۱؛ مراغی، ۳/۵۸ ـ ۶۶.
  40. طباطبایی، ۲/۴۲۳؛ طالقانی، ۲/۲۵۹؛ مراغی، ۳/۵۸.
  41. طبرسی، ۲/۶۶۵ ـ ۶۷۴؛ طباطبایی، ۲/۳۹۹ ـ ۴۲۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲/۴۳۶ ـ ۴۳۸.
  42. صدوق، ۲/۴۸۲ ـ ۴۸۳.
  43. صدوق، ۲/۴۸۳.
  44. البیع، ‏۲/۵۴۲ ـ ۵۴۳.
  45. صدوق، ۲/۴۸۲.
  46. البیع، ۲/۵۴۳.
  47. البیع، ۲/۵۴۰ ـ ۵۴۱.
  48. تنقیح الاصول، ‏۴/۸۱.
  49. صحیفه، ‏۱۸/۴۳۴.
  50. کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۴/۲۶۵؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۸/۴۵۱؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۱۱ و ۶۲۰.
  51. امام‌خمینی، البیع، ۲/۵۴۱ ـ ۵۴۲؛ همو، تحریر الوسیله، ۱/۵۱۰ ـ ۵۱۱.
  52. نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۳۴؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۱۱؛ خویی، توضیح المسائل، ۳۵۶.
  53. المبسوط، ۲/۸۸.
  54. ۲/۲۵۸.
  55. ۱/۳۶۲.
  56. مختلف الشیعه، ۵/۸۳.
  57. جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۴/۲۶۹.
  58. توضیح المسائل، ۳۵۶ ـ ۳۵۷.
  59. تحریر الوسیله، ۱/۵۱۱.
  60. تهذیب، ۷/۱۲۰؛ استبصار، ۳/۱۰۱.
  61. (۳/۲۹۴.
  62. مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۳۲۲.
  63. جواهر الکلام، ۲۳/۳۶۱.
  64. ۲۵۴.
  65. ۱۱۳.
  66. ۶۰۴.
  67. النهایه، ۳۷۹ ـ ۳۸۰.
  68. نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۴۷؛ یزدی طباطبایی، ۱/۲۸.
  69. نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۵۵.
  70. نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۳۶ ـ ۳۳۸؛ یزدی طباطبایی، ۱/۸ ـ ۹.
  71. تحریر الوسیله، ۱/۵۱۱.
  72. منتظری، رساله استفتائات، ۲/۳۰۳؛ فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ۱/۲۵۳.
  73. امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۹ و ۴۶۴.
  74. امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۴۶۱.
  75. امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۹.
  76. امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۴۶۱؛ وحید خراسانی، ۷۵۶.
  77. امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۹؛ وحید خراسانی، ۷۵۸.
  78. خویی، توضیح المسائل، ۴۰۵.
  79. توضیح المسائل، ۴۵۹.
  80. توضیح المسائل، ۴۵۹.
  81. استفتائات، ‏۲/۱۷۶.
  82. نجفی، جواهر الکلام، ۲۵/۵.
  83. ← نجفی، جواهر الکلام، ۲۵/۱۰.
  84. ← نجفی، جواهر الکلام، ۲۵/۱۰.
  85. تحریر الوسیله، ۱/۶۲۰.
  86. نجفی، جواهر الکلام، ۲۵/۵ ـ ۷؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۲۰.
  87. طوسی، المبسوط، ۲/۱۶۱؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۲۱.
  88. کلینی، ۵/۲۵۴؛ حر عاملی، ۱۸/۱۹۱ و ۳۶۰.
  89. حلی، محقق، ۲/۶۱؛ حلی، علامه، قواعد، ۲/۱۰۳؛ همو، مُختلف الشیعه، ۵/۳۹۱؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۵/۶ ـ ۷.
  90. ۲/۵۹.
  91. شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۴۵۶؛ بحرانی، ۲۰/۱۱۷؛ یزدی طباطبایی، ۱/۸؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۲۱؛ خوانساری، ۳/۳۲۹؛ خویی، توضیح المسائل، ۴۰۴؛ اراکی، ۱۵۴؛ تبریزی، توضیح المسائل، ۴۰۱؛ سیستانی، ۴۷۶.
  92. توضیح المسائل، ۴۶۳.
  93. توضیح المسائل، ۴۶۳.
  94. تحریر الوسیله، ۱/۵۱۲.
  95. همو، توضیح المسائل، ۴۶۴؛ بهجت، توضیح المسائل، ۴۶۲؛ وحید خراسانی، ۷۴۸ ـ ۷۴۹ و ۷۵۴.
  96. یوسفی، ۳۰/۱۶۵ و ۱۸۹.
  97. استفتائات، ۳/۱۸۳.
  98. ۳۶.
  99. ← یوسفی، ۳۱/۸۱ ـ ۸۲.
  100. یوسفی، ۳۱/۶۰ ـ ۶۲.
  101. یوسفی، ۳۱/۸۴.
  102. ۲۲.
  103. فقه اهل‌بیت(ع)، ۱۴.
  104. گرامی، ۵۱۴؛ صالحی مازندرانی، ۴۵.
  105. ← یوسفی، ۳۱/۱۰۸.
  106. نجفی، جواهر الکلام، ۲۵/۵، بحرانی، ۲۰/۱۱۰.
  107. زرقاء، ۱۳/۷۰؛ ← جامعه مدرسین، ۳۰۰.
  108. ۳۹۱.
  109. جامعه مدرسین، ۳۰۰ ـ ۳۰۸.
  110. کلینی، ۵/۲۰۵؛ حر عاملی، ۱۸/۵۴ و ۱۷۸؛ مجلسی، ۱۹/۲۲۷.
  111. حلی، نهایۀ الاحکام، ۲/۵۵۳؛ بحرانی، ۱۹/۲۶۹؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۹۶.
  112. برای نمونه ← فقه الرضا(ع)، ۲۵۸ ـ ۲۵۹؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۵/۳۰۰ ـ ۳۱۰؛ فیض کاشانی، ۳/۶۳؛ بحرانی، ۱۹/۲۶۹؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۱۲۱، ۳۹۶ ـ ۳۹۷ و ۲۵/۳۴ ـ ۳۵.
  113. خویی، توضیح المسائل، ۳۵۶ ـ ۳۵۷؛ سبزواری، سیدعبدالاعلی، ۲۱/۷۰ ـ ۷۱.
  114. ۳۳۷.
  115. محقق بهبهانی، ۷.
  116. مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۸/۴۸۸.
  117. مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۸/۴۸۸.
  118. البیع، ۲/۵۴۰ ـ ۵۴۳؛ تنقیح الاصول، ۴/۸۱؛ تحریر الوسیله، ۱/۵۱۲.
  119. البیع، ۲/۵۴۰.
  120. تحریر الوسیله، ۱/۵۱۲ ـ ۵۱۳؛ استفتائات، ۲/۱۳۶ ـ ۱۴۰.
  121. البیع، ۲/۵۴۰ ـ ۵۴۱.
  122. البیع، ۲/۵۴۰ ـ ۵۴۱.
  123. البیع، ۲/۵۴۳.
  124. البیع، ۲/۵۴۴.
  125. البیع، ۲/۵۴۴.
  126. ۲۰/۲۹۴ ـ ۲۹۶.
  127. امام‌خمینی، استفتائات، ۲/۱۳۶.
  128. امام‌خمینی، استفتائات، ۲/۱۳۶؛ بهجت، توضیح المسائل، ۳۶۷؛ منتظری، رساله، ۴۱۵؛ فاضل لنکرانی، رساله، ۴۴۷.
  129. امام‌خمینی، استفتائات، ۲/۲۰۵ ـ ۲۰۶.
  130. نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۹۱ ـ ۳۹۶.
  131. البیع، ۲/۵۴۱ ـ ۵۴۲.
  132. البیع، ۲/۵۴۱ ـ ۵۴۲.
  133. حر عاملی، ۱۸/۵۵.
  134. البیع، ۲/۵۵۰.
  135. حر عاملی، ۲۷/۱۱۰ ـ ۱۱۱ و ۱۲۳.
  136. البیع، ۲/۵۴۶ ـ ۵۴۷.
  137. حر عاملی، ۱۸/۵۵.
  138. البیع، ۲/۵۴۹ ـ ۵۵۱.
  139. بقره، ۲۷۹؛ حر عاملی، ۱۸/۱۲۱.
  140. البیع، ۲/۵۵۴ ـ ۵۵۵.
  141. تحریر الوسیله، ۱/۲۶۱.
  142. همان، ۱/۵۴۵.
  143. حر عاملی، ۱۸/۱۳۵ ـ ۱۳۶.
  144. شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۳۲۷؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۷۸؛ یزدی طباطبایی، ۱/۴۵ ـ ۴۶.
  145. مکاسب، ۱/۳۵۱؛ تحریر الوسیله، ۱/۵۱۳.
  146. شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۳۲۷.
  147. مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۸/۴۸۹.
  148. مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۸/۴۸۹.
  149. سبزواری، محمدباقر، ۱/۵۰۱.
  150. ۱۹/۲۶۰.
  151. نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۷۹.
  152. شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۳۲۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۳/۳۸۲ ـ ۳۸۳؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۱۳؛ امام‌خمینی، استفتائات، ۲/۱۳۲.
  153. ← جامعه مدرسین، ۴۴۰ ـ ۴۴۱.
  154. جامعه مدرسین، ۴۴۰ ـ ۴۴۴.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آصفی، محمدمهدی، مصاحبه، مجله فقه اهل‌بیت(ع)، شماره ۷، ۱۳۷۵ش.
  • ابن‌ابی‌عقیل عمانی، حسن‌بن‌علی، مجموعة فتاوی ابن‌أبی‌عقیل، چاپ‌شده در رسالتان مجموعتان من فتاوی العلمین، تحقیق علی‌پناه اشتهاردی، قم، اخلاص، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌ادریس حلی، محمدبن‌منصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌براج، قاضی‌­عبدالعزیز، المهذب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌حمزه، محمدبن‌علی، الوسیلة الی نیل الفضیله، تحقیق محمد حسون، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، تهران، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۹۹۸م.
  • اراکی، محمدعلی، استفتائات، قم، معروف، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • اردبیلی، احمدبن‌محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، تحقیق مجتبی عراقی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، ج۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • همو، استفتائات، ج۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • همو، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • همو، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • همو، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
  • همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • همو، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • همو، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • بحرانی، یوسف‌بن‌احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • بهبهانی، محمدباقر، رساله عملیه متاجر، ناشر شیخ‌رضا تاجر تهرانی، تهران ۱۳۱۰ق.
  • بهجت، محمدتقی، استفتائات، قم، دفتر آیت‌الله بهجت، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • همو، توضیح المسائل، قم، شفق، چاپ نود و دوم، ۱۴۲۸ق.
  • تبریزی، میرزاجواد، استفتائات جدید، قم، الف. لام. میم، چاپ اوّل، ۱۳۷۸ش.
  • همو، توضیح المسائل، قم، دفتر نشر برگزیده، بی‌تا.
  • همو، صراط النجاة، قم، دفتر نشر برگزیده، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ربا، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • همو، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • همو، مختلف الشیعة فی احکام الشریعه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • همو، نهایۀ الاحکام، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • حلی، محقق، جعفربن‌حسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • خویی، سیدابوالقاسم، توضیح المسائل، قم، مهر، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • همو، منهاج الصالحین، قم، مدینة العلم، چاپ بیست و هشتم، ۱۴۱۰ق.
  • زرقاء، مصطفی، المشکلات العصریۀ فی میزان الشریعۀ الاسلامیه، مجله البعث، ۱۳۸۸ق.
  • سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم، مؤسسه المنار، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • سبزواری، محمدباقر، کفایة الفقیه، مشهور به کفایة الاحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، المسائل الناصریات، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الإسلامیه، اول، ۱۴۱۷ق.
  • سیستانی، سیدعلی، رساله توضیح المسائل، قم، دفتر آیت‌الله سیستانی، چاپ بیست و نهم، ۱۴۳۲ق.
  • شهید اول، محمدبن‌مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
  • شهید ثانی، زین‌الدین‌بن‌علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • صافی گلپایگانی، لطف‌الله، جامع الاحکام، قم، نشر حضرت معصومه(س)، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • صالحی مازندرانی، اسماعیل، مصاحبه، مجله فقه اهل بیت(ع)، شماره ۹، ۱۳۷۶ش.
  • صانعی، یوسف، رساله توضیح المسائل، قم، میثم تمار، چاپ شصت و هشتم، ۱۳۹۲ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تحقیق سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۰ق.
  • همو، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • همو، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق.
  • همو، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۰ق.
  • فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، قم، امیر قلم، چاپ یازدهم، ۱۴۲۸ق.
  • همو، رساله توضیح المسائل، قم، بی‌نا، چاپ صد و چهاردهم، ۱۴۲۶ق.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فقه الرضا(ع)، المنسوب الی الامام‌الرضا(ع)، مشهد، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  • فیروزآبادی، محمدبن‌یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، بی‌تا.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کرکی، محقق ثانی، علی‌بن‌حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ دوّم، ۱۴۱۴ق.
  • گرامی، محمدعلی، توضیح المسائل، قم، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • مراغی، احمدبن‌مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • مرتضوی لنگرودی، سیدمحمدحسن، مصاحبه، مجله فقه اهل‌بیت(ع)، شماره ۹، ۱۳۷۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • معرفت، محمدهادی، مبانی حرام‌بودن ربا و مسأله بانک(۱)، مجله کاوشی نو در فقه، شماره ۲۵ ـ ۲۶، ۱۳۷۹ش.
  • همو، مصاحبه، مجله فقه اهل‌بیت(ع)، شماره ۷، ۱۳۷۵ش.
  • مفید، محمدبن‌محمد، المقنعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهل و چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • همو، توضیح المسائل، قم، مدرسه امام‌علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، چاپ پنجاه و دوم، ۱۴۲۹ق.
  • منتظری، حسینعلی، رساله استفتائات، قم، سایه، ۱۳۸۳ش.
  • همو، رساله توضیح المسائل، قم، تفکر، چاپ‌شانزدهم، ۱۳۷۷ش.
  • موسویان، سیدعباس، مبنای فقهی قانون عملیات بانکی بدون ربا، مجله حقوق اسلامی، شماره ۱۴، ۱۳۸۶ش.
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
  • وحید خراسانی، حسین، توضیح المسائل، قم، مدرسه باقرالعلوم(ع)، چاپ پنجم، ۱۴۲۸ق.
  • یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، تکملة العروة الوثقی، تحقیق سیدمحمدحسین طباطبایی، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • یوسفی، احمدعلی، بررسی فقهی نظریه‌های جبران کاهش ارزش پول(۱)، مجله فقه اهل‌بیت(ع)، شماره ۳۰، ۱۳۸۱ش.
  • همو، بررسی فقهی نظریه‌های جبران کاهش ارزش پول(۲)، مجله فقه اهل‌بیت(ع)، شماره ۳۱، ۱۳۸۱ش.

پیوند به بیرون

فرج الله میرعرب، ربا، دانشنامه امام‌خمینی، ج۵، ص۵۲۸–۵۳۷.